قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 13

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فاطمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1501 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربان خدایی که هر لحظه همراه ماست و هر لحظه حمایتگرماست خدایی که برای همه ما خیر و خوبی و هرانچه میخواهیم و می خواهد

    سللام به استاد عباسمنش عزیزو و استاد مریم شایسته که واقعا استاد قوانین بدون تغییر خداوندید

    سلام به همه شما هم فرکانسی های عزیزم

    که از خوندن پیام هاتون واقعا لذت میبرم و تحسین تون میکنم بابت موفقیت هاتون و خوشحال میشم از ذوق کردن هاتون الهی صد هزار مرتبه شکرت

    امروز و صبح فوق العاده مو با این فایل عالی از استاد شروع کردم و فول انرژی روزمو اغاز کردم الهی هزاران بار شکرت اول اینکه این فایل و هم صوتی شو دانلود کردم و دوست داشتم تصویری شو هم ببینم میدونستم با دیدن استاد و مریم جان بانوی قدرتمند بیشتر لذت میبرم و تصویری شو دیدم اول ابنکه چقدر لذت بردم از اینکه استاد جان و مریم جان لباس‌های زیبا و همرنگی به تن داشتن و از اندام فوق العاده تون که به وسیله قانون سلامتی به این نتیجه عالی رسیدین مخصوصا استاد جان و بعد اون از ماشین زیبا تون و جاده سرسبز و زیبا بی نهایت لذت بردم و وقتی استاد شروع کرد به توضیح دادن در مورد اینکه چه شرایط سختی داشتن به یاد شرایط سخت خودم افتادم در اون زمان که قانون نمیشناختم خیلی از درون نگران بودم و خودخوری میکردم و نالان از همسرم و مدام تو تنهایی گریه میکردم از زندگی سختی که داشتم و مدام از خدا میخواستم که خدایا کمکم کن و همیشه یه صدایی از درون با من صحبت میکرد که باید تو بلند بشی باید قدرت بگیری وباید خودت حرکت کنی اوایل من خیلی مقاومت داشتم کار کردن برام سخت بود اما یه روز یه فایلی از استاد گوش دادم که فقط شروع کن اولین پیشنهاد کارو بپذیر و استارت بزن با اینکه اولین کار چیزی نبود که من میخواستم و بارها احساس میکردم غرورم له میشه اما ادامه دادم ففط هر روز فایل هارو گوش میدادم و با خداوند صحبت می‌کردم میدونستم که خداوند کمکم میکنه و راههارو برای من باز میکنه و استاد جان کلامت جادو میکنه روزی نیست که فایل گوش ندم و هر روز دعاتون میکنم من از کار تو خونه شخصی بعد از یکسال و بعد از اون کار کار دبگه ای به من پیشنهاد داده شد و همینطور خداوند هدایتم کرد از اون کار به شغل فعلیم که مدیر فروش یک مجموعه بزرگ و مطرح هستم الهی هزاران بار شکرت استاد جان کلامتو باید با طلا نوشت همراه هر سختی اسانی هست خداوند وقتی تعهد و حرکت مارو ببینه کولاک مبکنه همه چی دست به دست هم میده که رشد چندین برابری داشته باشی الهی هزاران بار سپاسگذارم و من خدارو شکر میکنم تو این مسیری که هستم دارم روی خودم کار مبکنم که یه سری آموزش هارو ببینم و هدفمند جلو میرم تا بتونم شغل و حرفه خودمو داشته باشم همه‌ چیز امکان پذیره واقعا چه قدرتی بالاتر از خداونده؟ خداوند عاشق ماست فقط باید باورش کنیم و قدم برداریم خدایا بی نهایت سپاسگذارم که مارو خالق زندگیمان قراردادی خدایا به استادجان و مریم جان شایسته و همه دوستانم عمر باعزت و سعادت در دنیا و اخرت بده

    استاد بی نهایت سپاسگذارم بابت این فایل بی نظیر که روز من و ساخت

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2976 روز

      سلام فاطمه عزیز دوست ارزشمندم

      احسنت احسنت چقدر خوشحالم که به ندای درونت گوش دادی واقدام کردی وخوشحال تر از آن بخاطر پیشرفتی که در مسیر داشتی این موفقیت را بهت تبریک میگم

      بی صبرانه منتظرم بیای وبنویسی که شغل وحرفه خودت رو داری واز شادیهات وموفقیت هات برامون بگی

      میبوسمت

      درپناه حق شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1274 روز

    «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمَٰنُ وُدًّا» «فَإِنَّمَا یَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِکَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِینَ وَتُنذِرَ بِهِ قَوْمًا لُّدًّا»

    «ﺧﺪﺍﻯ ﺭﺣﻤﺎﻥ ﻛﺴﺎﻧﻰ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻛﺎﺭﻫﺎﻯ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ، ﻣﺤﺒﻮﺏ ﻫﻤﻪ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪ» ؛ «ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻮ ﺁﺳﺎﻥ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺗﺎ ﭘﺮﻫﻴﺰﮔﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﻣﮋﺩﻩ ﺩﻫﻰ ﻭ ﺳﺘﻴﺰﻩ ﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺘﺮﺳﺎﻧﻰ» (سوره مریم آیات 96-97)

    ای ربِ من، هم اکنون به ناآگاهی خودم معترفم، به ناتوانی خودم اقرار میکنم، اگر تو بر قلبم جاری نباشی و هدایتم نکنی قطعاً از گمراهان خواهم بود، هدایتگر و حمایتگرم باش ای پروردگارم همانگونه که خودت فرمودی به قول حقت و وعده راستینت «إِنَّ عَلَیْنَا لَلْهُدَىٰ»

    سلام و درود و رحمت و برکت و فراوانی پروردگار عالم بر وجود نازنین شما عزیزانم. استاد عباس منش عزیزم، استاد شایسته گرانقدرم، و همه اعضای نازنین خانواده توحیدی‌ عباس منش. بینهایت دوستتون دارم. (اشک‌ شوق به مقدار لازم)

    دیدین توی بعضی از مصاحبه های تلویزیونی به مهمان برنامه میگن یه تصویر نشونتون میدیم اولین چیزی که به ذهنتون میرسه رو بگین …

    حالا حس من بعد از دیدن پوستر این فایل …

    (جّجّجّجّووووووون دورتون بگردم…)

    بعد از پایان یه شیفت شبکاری و کلی بیخوابی، تنها چیزی که می‌تونه منو مشتاق و سرحال کنه دیدن یه فایل جدید روی بنر سایته. و از همون دقیقه 1 اشکم سرازیر باشه. چند بار فایل رو دیدم و شنیدم ولی بقول خانم شهریاری ، تا به قلبم اجازه نده نتونستم بنویسم.

    الا حدود 2:40 است که پرمیت نوشتن کامنت صادر شده و بریم ببینیم در ادامه خداوند چه کلامی رو بر صفحه کامنت برام جاری میکنه، امیدوارم که قلبم جایگاه دریافت هدایت‌های رب العالمینم باشه.

    و بازم بقول خانم شهریاری از اونجایی که فعالیت توی سایت صلات و یاد خدا محسوب میشه یه هینت به خودم زدم پاشو برو وضو بگیر‌ و بعداً کامنت بنویس چون خداوند فرمود: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاهِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَى الْکَعْبَیْنِ» و در جای دیگری فرمود «فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» پس رو به قبله نشستم و نوشتم.

    چند روز پیش داشتم به این فکر میکردم خدایا تو که همه جا هستی، من عین ماهی که چه عرض کنم، حتی ریزتر از یه پلانکتون هستم توی اقیانوس، و همه جا تویی پس چرا امر فرمودی به سمت مسجد الحرام نماز بخونیم… بعداً یادم انداخت به خلیل الله ابراهیم نبی وقتی یکی یکی امتحانات الهی رو موفقیت آمیز به اتمام رسوند و خداوند فرمود:«قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا» و به ابراهیم امر فرمود تا بنایی رو بسازه که نماد توحید و یکتاپرستی باشه. صد البته که خداوند توی اون نماد قرار نمیگیره، و ما هر جا باشیم و یادش کنیم در مدار هدایتش هستیم، ولی ما رو میاریم به سمت این نماد تا اعلام کنیم من تسلیم و در مدار جریان هدایت توحیدی هستم. خدایا گفتی اینوری من هم میگم چشم. گفتی توحید ، میگم چشم. گفتی حنیفاً مسلما میگم چشم.

    امروز وقتی که داشتم این فایل رو میدیدم و داشتم یواشکی اشکامو پاک میکردم، توی سرویس به طرف خوابگاه بودم. یه زیرچشمی به بقیه نگاه کردم و دیدم هر کدوم از این بزرگواران توی یه فضای فرکانسی دیگه هستن و با خودم گفتم خدایا کمکم کن ترمزها رو پیدا کنم. قطعاً اینکه تا الان جام عوض نشده بخاطر اینه که یه جایی یه ترمز مخفی وجود داره که من نمی‌دونم چیه. وگرنه قوانین تو همیشه و همیشه به درستی کار می‌کنه.

    سوره ای رو انتخاب کردین که وجودمو پر از نور توحید کرد. دقیقاً وقتی که محتاج کمک پروردگارم بودم شما این هدیه رو مجدداً بهم دادین. چند روز پیش یه کامنت دریافت کردم از رفیق عزیزم آقا جواد یوسفی گل که بهم توصیه کرده بود یه نگاه دوباره به سوره های «ضحی و انشراح» بندازم و من هم به توصیه جوادجان عمل کردم و بعدش رفتم فایل صوتی این دو سوره رو دانلود کردم.

    صبح بعد از دیدن فایل برگشتم خوابگاه ولی خستگی اجازه نمی‌داد کامنت بنویسم، خلاصه اینکه سوره انشراح رو پخش کردم و گذاشتم روی حالت تکرار و گوشی رو گذاشتم زیر بالشم. اونقدر گوش دادم و گوش دادم تا خوابم برد و نمیدونم چقدر خواب بودم و دوباره بیدار شدم. یه خلوت کوتاهی داشتم با جان جانان و …

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾

    به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی

    آیا سینه ات را گشاده نکردیم؟

    وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾

    و بار گرانت را فرو ننهادیم؟

    الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾

    همان بار گرانی که پشتت را شکست.

    وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

    و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

    پس بی تردید بهمراه دشواری آسانی است.

    إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

    بی تردید با دشواری آسانی است.

    فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿٧﴾

    پس هنگامی که فراغت می یابی، به عبادت بکوش

    وَإِلَىٰ رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿٨)

    و مشتاقانه به سوی پروردگارت رو آور.

    خدایا از تو شرح صدر میخوام که بتونم نور توحید رو دریافت کنم، و وزنه های شرک‌ رو از خودم جدا کنم، همونهایی که اجازه پرواز به سمت تو رو بهم نمیده. یقین دارم که در دل هر سختی آسانیه و راه حلی برام درنظر گرفتی و یقین دارم که این سختی به اندازه توان منه، و بیشتر از توانم ازم تکلیف نمیخوای. پس کمکم کن در این مسیر ثابت قدم و استوار باشم‌.

    امروز نمیدونم چی شد که رفتم سراغ پوشه های داخل حافظه گوشی. دقیقاً اولین پوشه اسمش Abasmanesh.com هست که فایل تمام محصولاتی که دارم و کلی فایل هدیه رو دانلود کردم و اونجا دسته بندی کردم، صوتی ها و تصویری ها جداگانه، کنجکاو شدم ببینم حجم شون چقدره. حدود 39 گیگ شده بود. با اینکه بقیه پوشه ها منظم نیست، منجلمه دانلودهای گوشیم که همه چی توشه، ولی عجیب روی فایلهای سایت حساسم و تا دانلود میکنم میبرم توی پوشه خودش میذارمش. همیشه بسته به شرایط میرم و از فایلهای محصولات یا فایلهای هدیه استفاده میکنم. موقع رانندگی فایلهای صوتی دانلودی ؛ موقع پیاده روی فایلهای محصولات ؛ شده توی باشگاه موقع دوچرخه زدن فایلهای سفر به دور آمریکا قسمتهایی که جاده و مناظر و پرواز درون‌ هست، اونها رو پخش کردم و تجسم کردم انگار خودم دارم این مسیرها رو طی میکنم.

    استاد یه جایی در مورد شهر بندرعباس میگفتین، من سال 86 یک ماه اومدم بندرعباس سفر کارورزی، زمانی که آموزشی نیروی دریایی بودیم. ولی اون موقع فکر کنم شما دیگه توی بندرعباس نبودین. فکر کنم حدفاصل اردیبهشت و خرداد بود، ولی الان توی عسلویه میدونم در مورد چه هوایی دارید صحبت میکنید ، بوشهر و بندرعباس و عسلویه تقریباً شبیه هم هستند. هنوز هم یه وقتایی زیر چک‌ و لگد های شرک قرار میگیرم، یه وقتایی کار سخت میشه، انگار خداوند داره بهم سخت میگیره و میگه تو که اینقدر ادعات میشه داری روی توحید تمرکز میذاری چرا هنوز قدرت رو میدی به بیرون و فکر می‌کنی کسی یا چیزی اون بیرون تاثیری توی زندگیت داره. واقعاً تسلیمم، هیچ دفاعی از خودم ندارم، هیچی؛ همون جمله ای که موسی پیامبر گفت: «ربِّ إنی ظَلَمتُ نَفْسی، فَاغْفِرلی» خدایا من به خودم ظلم کردم، منو مورد غفران و آمرزش خودت قرار بده.

    واقعاً هر چقدر روی آیات قرآن تمرکز بذاریم بازم شگفتی ها ادامه دارن. مثل همین فایل امروز، انگار اولین بار بود با سوره انشراح آشنا میشدم.

    استادان عزیزم ، میدونم شما کاملاً هدایتی فایل تهیه می‌کنید، ولی میخوام ازتون درخواست کنم این سری فایلهای آگاهی های قرآنی رو باز هم ادامه بدین. چون خداوند هر بار از این اقیانوس بیکران جلوه های شگفتی و وفور نعمت بیشتری به بندگانش عطا می‌کنه.

    ازتون بینهایت ممنون و سپاسگزارم، استادان عزیزم. بخاطر این فایل و همه تلاشهای توحیدی تون.

    خدا رو شاکرم، الهی صد هزار مرتبه شکر.

    از بیان نعماتش عاجزم ولی میدونم از عمق سلولهای بدنم تا اعماق گستره وسیع کیهان میلیارد میلیارد نعمت گسترده شده. الهی شکر، الهی شکر، الهی شکر.

    «ساقی به نور باده برافروز جامِ ما ؛ مطرب بگو که کارِ جهان شُد به کامِ ما»

    «ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم ؛ ای بی‌خبر ز لذتِ شربِ مدامِ ما»

    «دریای اخضر فلک و کشتی هلال ؛ هستند غرق نعمت حاجی‌قوام ما»

    استادان عزیزم ، دوستان نازنینم ، در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 178 رای:
    • -
      سیدعلی خوشدل گفته:
      مدت عضویت: 2632 روز

      سلام بر حمید عزیزم مرد بزرگ روزگار!

      همیشه از خدا می‌خوام دلت شاد باشه

      پاسخ درخواست در دل درخواست های منه که از خدا می کنم …

      چرا من اینجاهستم و ترمز ها چیه؟

      5 ساله مثل اژدها چند بره زدم و دارم قانون رو بالا پایین میکنم هیچ وقت به اندازه این جند روز نفهمیدم چرا اینجام!

      این جمله خیلی سادست حال خوب اتفاقات خوب!

      اما نکته اینجاست که حال خوب کی حال خوبه وقتی واقعی باشه!

      ببین می خوام اینطوری بهت بگم اصلا نمی خوام سخت گیری کنم ها ولی چون تا برام چیزی منطقی نشه بهش عمل نمی کنم می خوام بگم منطق خیلی سادست!

      بیا علی خوشدل رو تصور کن که تو کارش خیلی وارده و روزی 10 ساعت کد میزنه

      علی 2 رو تصور کن که روزی 2 ساعت کد میزنه اونم تو کارش ماهره!

      از لحاظ منطقی علی 1 از علی 2 باید 5 برابر بیشتر نتیجه بگیره ولی نکته اینجاست اگر ما این رو قبول کنیم یعنی به توحید باور نداریم!

      یه چیزی پشت داستان هست به اسم خروجی مثل قضیه توان مصرفی و توان خروجی!

      اولی 1000 وات می کشه ولی 50 وات میده

      دومی 200 وات میکشه ولی 100 وات میده!

      من شغلم یه جوریه که با نوع کیفیت ایده هام میفهمم چه قدر جایگاه فرکانسیم درسته یا غلط!

      ببین حال خوب وقتی تجارت نباشه و حال خوب باشه! خیلی بمبه!

      ولی وقتی برای رسیدن به خواسته بعدی باشه خیلی خوبه ها ولی زوری نداره!

      تو pes شوت رو تا ته پر کنی مهم نیست مهم اینه که اندازه بزنی!

      حالا می خوام اینو بگم هرجا هستی هر شغلی داری بشین یک کاغذ بردار و قشنگ همه چیز رو آف کن

      فرض کن سایت استادی نیست

      هیچکسی نیست و تو تنهایی در بین جماعت خوش فرکانس دورت!

      دقیقا چه کار هایی می کنی برای خودت خدای خودت!

      چه نقشی داری در زندگی خودت!

      چه قدر خوب فهمیدم از میزان لایک های کامنتام که 95 درصد کا عاشق حرف های قشنگیم نه حرف های واقعی و می تونم بگم کامنت های آخرم به مراتب بهتره از کامنت ها دیگم!

      من در شرایطی هستم که درآمدم هر روز داره درصدی کمتر میشه ولی ببین حالم داره بهتر میشه و میدونم دلیل این اتفاق چیه چون موج خواسته های پوچم برداشته شده شوقم برای پول کم شده ولی به کیفیت زندگیم اضافه شده!

      حالا که دارم تو مییر رو به جلو میرم خدا داره بهم روش های جدیدی رو پیشنهاد میده که بالای 10 برابر توش پوله!

      و من نمی گم خدایا چرا کم شد چون باد گرفتم با رشد درآمدم از قبل این افت طبیعیه

      من یه صوتی از استاد دارم که گنجه برام میگه آقا حالا فردا برسی با پی فردا مهم نیست! مهم اینه که اصلا حالت خوبه؟

      دیدم نه بابا من فقط رفتارم خوبه حالم خوب نیست

      امروز بعد از چندین سال جدی تنهایی رفتم پیاده روی کردم قشنگ گفتم اوووووووه پسر کجای کاری این شد زندگی

      لازم نیست با کنترل ذهن حالتو خوب کنی ناخداگاه لبت خندون میشه!

      دنبال این نقاط تو زندگیت باشه ترمزات پدیدار میشن!

      همین الان تو میدونی ترمز داری تموم شد و رفت

      سفارش رو دادی به خدا و خدا فهمید پس دیگه حتی تکرار هم‌نمی‌خواد!

      بزرگترین مرحله بازی اینجاست فقط حالتو خوب کن یا خدا همون‌رو دقیق میده یا بهترشو میده!

      ولی شرطش اینه حواست جمع باشه!

      من امروز عصر با خانومم خواستیم بریم بیرون دیدم ماشین پنچره…

      این ماشین دفعه فبلم پنچر شده بود بعد گفتم حس می منم نباید برم با ماشین بیرون چون چند دقیقه قبل تو خونه میل و حس خوبی به ماشین نداشتم !

      بعد همونجا چیزی اومد تو ذهنم‌ که باید از ترکیه بری! و منم گفتم میرم!

      بعد یهو اومد گرجستان تو ذهنم…

      بعد دو روزه تصویر دورچرخه میومد تو ذهنم!

      به خانومم گفتم میریم گرجستان ماشین هم‌نمیگیرم با دو چرخه میربم همونجا خانومم گفت ببین اع یه ماشین که پشتش دو تا دوچرخست!

      من دیگه تصمیم رو گرفتم راهی گرجستانم‌ هفته بعد!

      ببین خدا وقتی بهم گفت که من تصمیم به پیاده روی گرفتم و‌حالم‌رو‌خوب کردم..

      حالا بهم گفت…

      خب داره درآمدم کمتر میشه یک ذره ترسه

      هفته دیگه باید درآمد رو بزاریم برای هزینه های سایتو یه سری فاکتور

      و دقیقا تو حسابم 1700 درهم پول دارم و میدونم قرار 1000 درهم‌ دیگه بیاد …

      بهش فکر نمی کنم که پول هواپیما میشه یا نه!

      فکر نمی کنم خونه رو حالا چه کار کنم

      من تصمیمم‌رو‌ گرفتم و‌ وقتی از بقیه حدا میشم که بحث نکنم!

      ببین می خوام بگم حقیقت اینه! و باید بری و اینطوری وسط راه ترمز هارو میفهمی!

      حالا که داره درآمد میاد پایین ایمان دارم که مقطعیه چون بهترش داره میاد!

      و این یعنی حقانیت!

      حالا اگر حالم از قبل خیلی خوب بود اینطوری نمی‌شد ها و راحت تر میرفتم مرحله بعد ولی میدونم خدا تنهام نمیزاره و من محکم میرم

      برات نوشتم چون حسم گفت

      دوستت دارم رفیق خوش قلب من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 74 رای:
      • -
        مصطفی خدابخشی گفته:
        مدت عضویت: 2045 روز

        سید علی عزیز

        من مچکرم از ‌کامنت های زیبا و مشارکت‌تون تو نوشتن مفاهیم و باورهای توحیدی و همینطور از اشتراک گذاشتن تجربیات زیباتون‌.

        امروز صبح اتفاقا سمت ایتالیا بود داشتم میگشتم آنلاین و یه گروه از طبیعت گردا رو دیدم عکس گذاشته بودن از کوه‌هایdolomites ایتالیا.

        نکته جالبش اینجا بود که دوچرخه داشتن و انگار تو کوه با دوچرخه رفته بودن. البته رشته کوه بود و ویلج بالا بود و اینا تو یه مسیری با دوچرخه اومده بودن. حالا یه عکس از بالای یه کوه گذاشته بودن که ابرها همه طرف احاطه شون کرده بود…و خیلی دیدنی بود

        حسم گفت بنویسم دوست عزیز و منم نوشتم.

        براتون زیبایی ها آرزومندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        جواد یوسفی گفته:
        مدت عضویت: 2739 روز

        سلام سید خدا

        اول تشکر میکنم از حمید الله حنیف که از من به نیکی یاد کرد و چرندیاتم رو بخاطرش نسپرد (کمی استیکر خنده از اونایی که از گوشه چشم آب میاد)

        اما بعد منم مثل خودش که الان داره این کامنتها رو میخونه کردیت این هدایت به این سوَر رو میدم به اون بالایی

        اما بعد

        یا علی گفتیم و همه چی شروع شد

        علی جان به زبون اکابر بنویس ما هم بفهمیم

        میدونم وقتی الهام خانم بهت میگه بنویس گاز رو میگیری برو که رفتی

        اما به نظرم بازم بنویس من آخرش میفهمم تو چی میگی (چند تا استیکر انتخابی از قسمت خنده ها)

        ولی نه شوخی میکنم حرفات از دل براید و بر دل نشیند

        دمتون گرم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          حمید امیری Maverick گفته:
          مدت عضویت: 1274 روز

          سلام و درود جواد عزیزم.

          ببین سید علی فکر کنم ده سال از من جوونتره، هزار ماشاالله هزار ماشاالله حداقل ده برابر سنش مدارش بالاست.

          باور کن من با کامنت های سیدعلی یه جاهایی ذهنم بشدت مقاومت داره ، یه جاهایی اصلا نمی‌فهمم. جایی که مقاومت داره میشه نتایج رو نشونش داد بعداً نجوای ذهن رو ساکتش کرد، اونجایی که ذهنم نمیتونه بفهمه رو چیکار کنم.

          سیدعلی مدارش بالاست، حرفهاش برای ما سنگینه، باید فقط تلاشمون رو بیشتر کنیم یه ذره بهش نزدیکتر بشیم.

          بقول استاد مثل توضیح دادن انتگراله برای بچه کلاس اولی.

          باید صبور باشیم و ادامه بدیم.

          ازت متشکرم جواد جان ‌.

          در پناه رب العالمین باشی.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1908 روز

        سلام سید علی جانِ سایت.

        خوشدل جانِ عزیزِ سایت

        چقدر این جمله شگفت انگیزه:

        همین الان تو میدونی ترمز داری تموم شد و رفت

        سفارش رو دادی به خدا و خدا فهمید پس دیگه حتی تکرار هم‌نمی‌خواد!

        چقدر از لحاظِ روانی و ذهنی نیاز دارم به شنیدن اینکه:

        درست میشه…

        و خدا به زبانِ نشانه ها هر لحظه بهم میگه که درست میشه…

        یه کامنت دیگه هم از شما خوندم که اونجا هم به حس خوب اتفاقات خوب اشاره کردین، اینجا هم همینطور…

        اینم نشونه ی مجدد برای اینکه تو هر شرایطی هستم، ذهنی و جسمی، تمام تلاشمو بکنم حس خودمو خوب کنم…

        اگه حسم خوب باشه موقع انجام هر کاری، زندگیم بهتر و بهتر میشه.

        و این جمله:

        باید بری و اینطوری وسط راه ترمز هارو میفهمی!

        یه قدم من میرم، چند قدم خدا برمی‌داره…

        فقط باید روی صبرم کار کنم…

        روی سکوت و تسلیم خدا بودن کار کنم…

        امروز یه کار واجب رو استارت زدم، دوره عزت نفس…

        یه گیر افتاده تو کارم که هر چی میشه این صدا بلندتر میشه اول عزت نفس و اعتماد به نفس رو بهبود بده تا بقیه ی ماجراهات و نتایجی که دارن آلوده میشن به نازیبایی، بهبود پیدا کنه.

        مرسی که شما و تک تک بچه های سایت دست خدا میشین برای یاداوریِ نشانه ها و هدایت های خدا.

        سفرتون به سلامت، به امنیت، به شادی، به رشد.

        تجربه های عالی داشته باشین با همسر عزیزتون در گرجستان.

        دوچرخه سواری حسابی خوش بگذره بهتون.

        در پناه خدا باشین.

        یه جمله ی عالیِ دیگه:

        خدا وقتی بهم گفت، که من تصمیم به پیاده روی گرفتم و‌ حالم‌ رو‌ خوب کردم.

        از تو حرکت، از خدا برکت…

        چه معجزه ها که نمیکنه خلوت با خود…

        چه موقع نوشتن متمرکز، چه موقع پیاده روی و ….

        دقیقا جاهایی که سیم وصل میشه با خدا، نشونه ها و هدایت ها میان، قلبم که آروم بشه سیم وصل میشه، وقتی سکوت میکنم و ذهنمو آف میکنم سیم وصل میشه، همه ی اینا یعنی حسِ خوب…

        چه خوبه که از درک، شهود، تجربیاتت مینویسی سید جان، اینطوری حس میکنم مسیر روشن تر میشه برام.

        خدا هست، هدایتم میکنه، امید دارم چون خدا هست…

        الهی شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      فرزانه ارزشمند گفته:
      مدت عضویت: 733 روز

      سلام به حمید امیری عزیز بقول سعیده جان برند سایت عباسمنش

      آقای حمید هیچ ایده ای ندارم که الان دارم برای شما کامنت می‌نویسم ..

      اما شمارو دنبال میکنم و از قلم و ایده های شما و بینش تون به توحید خیلی خیلی استفاده و لذت میبرم..

      حمید جان احساس میکنم مخاطب این سوره الهی همه ما هستیم…اینجا خدا داره به پیامبرش دلسوزی می‌کنه و بهش قوت قلب میده داره بهش میگه من خیلی نعمت بهت دادم..نگران نباش …من کنارت هستم . دوبار با تاکید میگه بعد از هر سختی آسانی ست…

      حمید جان ….اونجایی که نوشتی توی خوابگاه بعد یه شیفت خسته کننده …سوره انشراح رو گذاشتی و هی گوش دادی تا خوابت برد.‌‌

      یاد دیروز غروب خودم افتادم که کمی حال دلم گرفته بود …داشتم آشپزی میکردم کسی خونه نبود .. گفتم اینجوری نمیشه باید یه کاری کنم.‌..

      سریع سوره حمد با صدای آسمانی عبدالباسط رو پلی کردم و با اولین بسم الله حالم دگرگون شد…وقتی رسید به الحمدلله رب العالمین…دیگه گفتم من اینهمه نعمت دارم این آبی که داره توی دستام روان میشه…آب رو توی مشتم گرفتم و بوسش کردم و گفتم خدایا تو این آبی…مثل این آب جاری و روون و زندگی بخش…الهی الحمدالله…با هر آیه که عبدالباسط نازنین میخوند…من حالم بهتر و بهتر شد…

      تا اومدم نشستم پای دفترم و هرچی به قلبم جاری شد نوشتم…

      حمید نازنین برات از خدای بزرگ آرزوی هرآنچه رو که قلبت جاری شده رو دارم مرد بزرگ

      در پناه خداوند ثروتمند و سلامت و مانا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1274 روز

        سلام و درود به شما فرزانه خانم.

        الهی که حال دلتون عالی و توحیدی باشه. در پناه هدایت‌های رب العالمین.

        توی دوره دوازده قدم ،یادم نیست کدوم جلسه است استاد میگن همه چیز توحیده ، همه چیز توحیده.

        همه چیز توحیده یعنی خدا برامون آب میشه،هوا میشه ،نور میشه، عشق میشه، آرامش میشه، امنیت میشه، خانواده میشه،خداوند همه چیز میشه برای بنده اش.

        تعریف خدا در قرآن رو پیدا کنید.

        هو الاول و آخر و الظاهر و الباطن و هو بکل شیء علیم.

        حالا تعریف انرژی در فیزیک ، بوجود نمیاد از بین نمیره، همیشه بوده و خواهد بود، و در فرم و شکل و قالبی در میاد و در همه چیز موجوده. (اساس همه چیز انرژیه)

        ببین انرژی که ما درک‌ کردیم فقط یه ذره از وجود خداست.

        خدا هم ظاهر هست هم باطن. ببین همونهایی که میبینیم و لمس میکنیم و احساس می‌کنیم، اینها همه یه حالتی از انرژی هستن، یه سر سوزن از همه اون انرژی کل.

        نمیدونم تونستم به درستی منظورم رو انتقال بدم. در پناه رب العالمین همواره شادکام باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 733 روز

          سلام به روی ماهت حمید حنیف نازنین ، بزرگ مرد ..نمی‌دونی چقدر خوشحالم کردی با کامنت پر از آگاهی که نوشتی دوست خوبم…

          حمید عزیز گفتی تعریف خدارو توی قرآن پیدا کن….الله اکبر از این خدایی که می‌دونه توی سینه ها چه خبره!!!! چقدر نزدیکه …چقدر علیمه….سبحان الله

          حمید جان چقدر خدا قشنگه چقدر بزرگه چقدر علیمه…میگی چرا؟؟؟؟

          چون اگه نگاه کنی میبینی من فقط 2 هفته عضو این سایت هستم…

          حمید جان به خدایی که می‌پرستی به خدایی که به قلب نورانیت الهام کرد و این آیه بهشتی رو نوشتی واسم…این آیه اولین صحبت های خدا با من بواسطه هدایتی بود که از خدا خواستم..

          هفته گذشته یه شب اومدم برای اولین بار برای خدا بنویسم توی دفترم…نمی‌دونستم چی بنویسم فقط نوشتم خدایا هدایتم کن من به تو اعتماد دارم ..زندگیمو توی دستای پر لطف و محبت تو قرار دادم ..چراغ راه من شو..

          گفتم خدایا خودت نشونم بده که کنارمی و منو می‌شنوی…

          دفترمو بستمو قرآنی که سالهاست باورش ندارم ..قرآنی که من مشرکانه سر کلاس های درسم همیشه به بچه ها گفتم مهم نیست و بجاش ریاضی تدریس می‌کردم ..رو عاشقانه خالصانه باز کردم ..

          میدونی‌‌ چی اومد ؟؟؟؟ تعریف خدا……..

          من پیداش نکردم من فقط از خودش خاستم ..الله یکتا هم گفت بفرما….اجابت کردم..

          سوره حدید

          همین آیاتی که شما الان گفتی

          بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

          به نام خداوند رحمتگر مهربان

          سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ ﴿1﴾

          آنچه در آسمانها و زمین است ‏خدا را به پاکى مى‏ ستایند و اوست ارجمند حکیم (1)

          لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ یُحْیِی وَیُمِیتُ وَهُوَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ﴿2﴾

          فرمانروایى آسمانها و زمین از آن اوست زنده مى ‏کند و مى‏ میراند و او بر هر چیزى تواناست (2)

          هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ ﴿3﴾

          اوست اول و آخر و ظاهر و باطن و او به هر چیزى داناست (3)

          هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ مَا یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَمَا یَخْرُجُ مِنْهَا وَمَا یَنْزِلُ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا یَعْرُجُ فِیهَا وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ ﴿4﴾

          اوست آن کس که آسمانها و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت آنچه در زمین درآید و آنچه از آن برآید و آنچه در آن بالارود [همه را] مى‏ داند و هر کجا باشید او با شماست و خدا به هر چه مى ‏کنید بیناست (4)

          لَهُ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿5﴾

          فرمانروایى [مطلق] آسمانها و زمین از آن اوست و [جمله] کارها به سوى خدا بازگردانیده مى ‏شود (5)

          یُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَیُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ وَهُوَ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ﴿6﴾

          شب را در روز درمى ‏آورد و روز را [نیز] در شب درمى ‏آورد و او به راز دلها داناست (6)

          آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ فَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَأَنْفَقُوا لَهُمْ أَجْرٌ کَبِیرٌ ﴿7﴾

          به خدا و پیامبر او ایمان آورید و از آنچه شما را در [استفاده از] آن جانشین [دیگران] کرده انفاق کنید پس کسانى از شما که ایمان آورده و انفاق کرده باشند پاداش بزرگى خواهند داشت (7)

          وَمَا لَکُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ وَقَدْ أَخَذَ مِیثَاقَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿8﴾

          و شما را چه شده که به خدا ایمان نمى ‏آورید و [حال آنکه] پیامبر [خدا] شما را دعوت مى ‏کند تا به پروردگارتان ایمان آورید و اگر مؤمن باشید بی‏شک [خدا] از شما پیمان گرفته است (8)

          هُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ عَلَى عَبْدِهِ آیَاتٍ بَیِّنَاتٍ لِیُخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ ﴿9﴾

          او همان کسى است که بر بنده خود آیات روشنى فرو مى‏ فرستد تا شما را از تاریکیها به سوى نور بیرون کشاند و در حقیقت ‏خدا [نسبت] به شما سخت رئوف و مهربان است (9

          باور نکردنی بود..

          انگار خدا قشنگ پشت در نشسته بود تا من گمراه تا من مشرک فقط یه کلمه بنویسم و اون ده خط عاشقانه برام بنویسه و بگه خدا سخت به شما رئوف و مهربانه!!!!

          خدای من نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی رب العالمین ️️

          این آیات الهی قشنگ مال خودم بودن…قشنگ خدا با من صحبت می‌کرد..اول عظمت و بزرگی خودشو به یادم آورد.. بعد هم تکلیف راه رو نشونم داد و درنهایت من ظلمات الی نور….

          به همین سادگی …

          الهی شکرت خدای خوبم

          اون لحظه شک نکردم که این سوره شروع هدایت منه…

          از اون لحظه سعی کردم تکلیفی که خدا به عهده من گذاشته رو بجا بیارم..شکر نعمتهاشو بجا بیارم کفران نکنم..‌

          انفاق کنم

          همین امشب به محض اینکه حقوق واریز کردن..من اون سهم خودمو اتفاق کردم با عشق…..

          چون امتیاز هرچی که دارم مال خود رب العالمین هست..

          همه چی مال خودشه …تسلیم فرمان خدا هستم

          حمید جان من آدم با ایمانی نبودم..نمی‌دونم اما میدونم آدم خوبی بودم

          فقط به خدا ایمان و باور نداشتم

          اما از وقتی از خودش هدایت خاستم ..هروقت باهاش حرف میزنم و راهنمایی می‌خوام ..بخدای احد و واحد ..اونقدر قشنگ و شفاف باهام حرف میزنه..

          که دیگه حتی شک ندارم به خدایی و عظمتش…

          دورش بگردم الهی …

          چقدر سبک بالم..

          چقدر تسلیمم

          همین امشب قبل از خواب براش نوشتم خدایا هرچی دارم مال توهه…هروقت خواستی جون و مالم تسلیم فرمان توهه

          فقط راهنمای من باش

          اره حمید جان حق با شماست …حق با استاد عزیزمونه که میگه همه چیز توحیده .

          .

          بخاطر همین وقتی با اصرار خواهرم که سالهاست توی مسیر الهی هست من به این سایت هدایت شدم ..و نمی‌دونستم از کجا شروع کنم و از کامنت ها شروع کردم …در نهایت فهمیدم اول توحید اول توحید اول توحید

          هرچی خواهرم گفت بیا دوره عزت نفس بگیر..

          گفتم خواهر من باید اول به خدا برسم..تا نرسم هیچی نمی‌خوام.‌.

          فعلا باید عشق خدا رو حس کنم..چیزی که کمبودش رو هیچی نمیتونه جبران کنه…

          تصمیم گرفتم برای سال تحصیلی جدید ..هر روز اولین ساعت رو با آیات الهی و بهشتی قرآن شروع کنم و الله یکتا رو اونجوری که شایسته وجود بزرگ و با عظمتش هست به دانش آموزام نشون بدم…تا از همین ابتدا درک قشنگی از خالق یکتا داشته باشن و باورهای اشتباه و غلط از کودکی توی ذهنشون از خدای رئوف و وهاب و غفور نقش نبنده.‌

          و سپاسگزاری کردن رو یادشون بدم ..

          امید دارم بتونم سهم کوچکی از بندگی خودمو در قبال هدایتی که خدای بزرگ شامل حالم کرده رو بجا بیارم..

          ممنونم حمید جان که دوباره بیادم آوردی ..توی راه درستی هستم و همه چیز توحیده..متشکرم بی نهایت

          تحسینت میکنم بخاطر عشق و آگاهی هایی که عاشقانه به این سایت و به ما می‌بخشی..

          خیلی عذر میخوام که طولانی شد و متشکرم که وقت ارزشمندت رو در اختیارم گذاشتی

          حمید جان دل..‌.خیلی ممنونم که نوشتی برام.‌

          باعث افتخار منه که حمید حنیف برند سایت الهی عباسمنش جواب منو داده و این چنین با زبون خدا باهام صحبت کرده

          با کامنتت پرواز کردم

          الهی هرچه خال خوبه به قلب بزرگت بشینه دوست ارزشمندم

          دوستت دارم

          در پناه الله یکتا بدرخشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
          • -
            حمید امیری Maverick گفته:
            مدت عضویت: 1274 روز

            سلام و درود فراوان به شما فرزانه خانم ، خواهر بزرگوارم.

            الهی که در پناه رب العالمین حال دلتون عالی و توحیدی و مثبت باشه.

            کامنت بی نظیرتون منو میخکوب کرد.

            چیزهای زیادی هست که دلم میخواد بگم ولی نمیدونم چطوری بیان کنم. امیدوارم خداوند به بهترین شکل هدایتم کنه.

            اولین از هر چیزی از آیات شگفت انگیز سوره حدید بگم که چقدر زیبا و قدرتمند کننده است. هر چقدر به درگاه خداوند عاشقانه احساس بندگی کنی ، بیشتر احساس قدرت می‌کنی چون میدونی فرمانروای همه کائنات و همه کهکشان ها داره بهت کمک می‌کنه. این خودش عزت نفس واقعیه.

            خلاصه همه دوره های استاد عباسمنش یه چیزه «توحید»

            اینکه خداوند به بنده اش امر کرده «همیشه احساست خوب باشه، تا اتفاقات خوب برات بیافته»

            یه جایی در مورد ایمان گفته بودین، استاد عباس منش یه فایلی دارن تحت عنوان اینکه حتی خودمون رو هم قضاوت نکنیم. با چه متر و مقیاسی میشه گفت انسانی با ایمان هست یا نیست. گذشته چی بود تمام شد، فقط این لحظه مهمه ، این لحظه ای که به خداوند وصل هستین. این اتصال قلبی یعنی ایمان.

            خداوند در قرآن میگه از اون لحظه ای که گذشته تون رو رها کنید و توبه کنید و برگردین توی مسیر خداوند رو غفور الرحیم می‌بینید. همین دو کلمه کلی حرف توش داره که بعداً میگم خدمتتون.

            آیات قرآن هر کدوم عین یه قانون محکم هستن. یعنی خدا اون قانون رو اول بر خودش واجب میکنه، بعدا به بنده اش میگه. خدا سند مکتوب داده دست بنده اش میگه من اینم. هر وقت با این قانون صدام بزنی من با فلان نتیجه بهت پاسخ میدم.

            یکی از قانون ها قانون درخواسته که شما به زیبایی هر چه تمام تر اجراش کردین.

            وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ.

            در مورد این آیه میشه کتابها نوشت. ولی خلاصه خلاصه بخوام بگم. خدا از بین همه صفاتش اول با چندین حرف تاکید میگه «من نزدیکم» به شما. رها نشدی، تنها نیستی، ببین من خیلی نزدیکم ، اونقدر نزدیک ، نزدیکتر از رگ گردن ، یعنی چی یعنی در درون قلبت هستم. «پاسخ میدهم درخواستِ درخواست کننده را اگر درخواست کند» به شرطی که درخواست کنی جوابتو میدم. درخواست نکنی جوابی هم نیست. من برم توی رستوران بشینم ازم بپرسن قربان چی‌ میل دارید من جواب ندم. یبار دوبار سه بار، خیلی حرمتمو نگه دارن بیرونم نکنن، ولی غذا هم برام نمیارن، چون من اصلا چیزی ازشون نخواستم. یعنی جهان هستی خداوند از رستوران پایینتره؟؟ سبحان الله. اکی من درخواست میکنم، ویژگی درخواست شما هم این بود، خضوع و بندگی داشت، احساس تسلیم بودن داشت. خدایا هر چی بگی من تسلیمم، من اکی هستم ، امر بفرمائید ، من حتی قلمم روی کاغذ حرکت نمیکنه، تو بفرما تا بنویسم. وقتی تسلیم شدی وقتی ذهن آروم شد ، حالا قلب و روح به خدا متصل میشه. در ادامه میگه: شما هم هر نسخه ای من خدا برات پیچیدم «اجابت کن»، به نفع خودته، میخوای زودی حالت خوب بشه سر وقت دارو ها رو مصرف کن، به هدایت ها توجه کن. و «بهم ایمان بیار» مطمئن باش که من درمانگر تو هستم، مطمئن باش منم نجاتگر، منم هدایتگر ، منم حمایتگر… «باشد که رشد یابید»

            اون عباراتی که توی «» گذاشته شده ترجمه آیات بود، بقیه اش درک شخصی من بود.

            خداوند بر خودش واجب کرده پاسخ دادن به بندگانش رو. خداوند بر خودش واجب کرده هدایت کردن رو. از خودم نمیگم آیه قرآنه. با چنین عشق بی نهایتی سر و کار داریم.

            عبارت غفورالرحیم رو زیاد توی قرآن می‌بینیم ، یا تواب الرحیم.

            تواب یعنی توبه پذیر ، اجازه میده به بنده اش که برگرده توی جاده اصلی ،حواست نبود رفتی توی خاکی ، اشکالی نداره ، برگرد تو جاده من دستتو میگیرم. غفور یعنی غفران کننده بینهایت ، آمرزش کننده بینهایت.

            رحیم یعنی بخشایش گری و عطا کننده ویژه نعمات به اهل ایمان.

            میگه اگه میخوای از نعمتهای صفات رحیم بودن خداوند بهرمند بشی اول باید از صفا غفران یا تواب بودن خدا بهره ببری یا به عبارتی سیستم کار خداوند اینه ، قانونش اینه اول میبخشه و آمرزش میکنه، پاک می‌کنه بعداً نعمتها رو بهمون میبخشه. شما یه خونه جدید خریدی، کلی اسباب کهنه و موکت کثیف و کاغذ دیواری پاره و زباله از قبل توش مونده، همینجوری که نمیای وسایل چیدمان کنی، اول تمیزکاری میکنید. اول توبه ، اول آمرزش گناهان. توبه این نیست که از خدا دلجویی کنیم حالا از دلش بیاریم. همین که بگیم خدایا منو ببخش ، هدایتم کن ، من انسان خطاکاری بودم ولی الان میخوام تو هدایتم کنی. همین تمومه. و باید از احساس گناه رها کنیم خودمون رو . لازم نیست شش ماه روی سجاده گریه کنیم بعداً بگیم نمیدونم چقدرش بخشیده شده ، 10% یا 50% … نه همون لحظه ای که تسلیم شدیم رب العالمین میبخشه ، مهم اینه آیا ما هم خودمون رو بخشیدیم؟

            وقتی ببخشیم ، و احساسمون خوب باشه با خداوند. دستمون تو دست خدا باشه. اکی الان خونه آماده است که نعمتها و ثروت‌ها بیاد.

            و قانون خداوند همیشه ثبات داره. زیر حرفش نمیزنه. همیشه به قولش عمل می‌کنه. فراموش نمیکنه…

            یه جایی در مورد دوره عزت نفس گفتین. من خلاصه کل دوره عزت نفس رو بخوام بهتون بگم بازم میشه «توحید» اونجا هم استاد داره از توحید میگه. همین که بدونی دستت توی دست فرمانروای همه هستی و کائناته(عزت نفس از این بالاتر مگه داریم؟) ببنید توی مسیر از خداوند هدایت بخواین، از توی منو پروفایلتون از نشانه روزانه استفاده کنید ، قطعاً یه هدایتی میاد براتون. تقریباً پارسال بود که من آرزو داشتم بتونم یه محصول از بخرم، ولی نمیشد. بعد دیدم تاکید استاد عباس منش بر اینه در بدو ورود تون هیچ محصولی تهیه نکنید، تا میتونید از فایلهای دانلودی هدیه استفاده کنید. چند ماه خودتون رو ببندین به دانلودیها. تعهد بدین شده روزی یه فایل هم نگاه کنید ، حتما نگاه کنید، هیچ روزی رو بدون سایت استاد عباس منش سپری نکنید تاکید میکنم حتی یک روز. بعد از مدتی خودتون متوجه میشید اصلا یه دقیقه هم هدر فضای مجازی نمیدین، فقط میان تو سایت استاد عباس منش. ((چند وقت دیگه خودتون میآید توی کامنت مینویسید استاد من دیگه تلویزیون نگاه نمیکنم، اینستاگرامم رو‌ حذف کردم- اگه متعهدانه کار کنید)) من خودم با PDF کتابهای رویاهایی که رویا نیستن و چگونه فکر خدا را بخوانیم شروع کردم. بخونید بخونید و کامنت بذارید، این کامنت ها دفتر مشق ماست. من فکر کنم بالای 1400 تا کامنت نوشتم . کامنت های قدیمی خودمو میبینم خنده ام میگیره. ولی اشکالی نداره، دفتر مشق بچگی مون هم خنده داره ولی اگه نمینوشتیم یاد نمیگرفتیم. بعد از اون رفتم سراغ دوره شگفت انگیز 12 قدم . معجزات رخ داد. (سبحان الله.) می‌رسید و می‌بینید. ولی یه توصیه بهتون کنم،100% به حرف استاد عباس منش اعتماد کنید. این مرد شگفت انگیزه، بی نظیره. بی نظیره. به حرفم می‌رسید. دیروز یه آیه ای از قرآن رو دریافت کردم، بعدش که برای خودم توضیحات مینوشتم گفتم این که تمرین ستاره قطبی استاده ؟! استاد تمرینی هم که بهمون داده هدایت الهی بوده.

            قصد دارم طی روزهای آینده توی کامنت بنویسم ماجرا رو.

            فعلآ تمرکز بذارید روی دانلودیها با مفاهیم پایه ای آشنا بشید. هر چیو یاد گرفتین بلافاصله تو کامنت ها بنویسید تا تثبیت بشه. و بعداً هدایتهای الهی یکی یکی میاد.

            این تعهد ارزشمند شما نسبت به ارائه آیات قرآن به شاگردانتون خیلی ارزشمنده. از خداوند درخواست میکنم بتونید به بهترین شکل این تعهد تون رو عمل کنید. بچه ها راحتتر میپذیرن. با بقیه در مورد این مباحث اصلا گفتگو نکنید مگه اینکه اون شخص خودش شاگرد سایت باشه. با غیر از شاگردان سایت در مورد این مباحث اصلا گفتگو نکنید به هیچ وجه. انرژی تون رو تلف نکنید. بذارید برای خودتون.

            هر موقع احساس قلبی تون بهتون گفت کامنت بنویسید، هر چقدر دلتون خواست بنویسید، صد صفحه هم بشه اشکالی نداره، یه نگاهی به داستان هدایت من بندازید چقدر طولانیه. از من پر حرف تر توی سایت پیدا نمیشه. وقتی حالتون خوبه بنویسید ، من از کامنت شما لذت بردم. اشک ریختم و چند بار گفتم سبحان الله. هر چی طولانی تر بنویسید به خودتون و بقیه بیشتر کمک میکنید. اینو یادتون باشه.

            و دست آخر بسیار بسیار از لطف و محبت و بزرگواری شما سپاسگزارم. باور کنید منِ حمید امیری یه بنده خدا هستم مثل همه، همه مون به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم. بچه های سایت به من لطف دارن ، لطف و محبت خداست که اسم منو سر زبون بندگانش قرار داده. من چرا باید مغرور بشم کامنت بندگان شایسته خداوند رو پاسخ ندم؟ تا جایی که در توانم باشه و مقدور باشه جواب میدم. با عشق جواب میدم. کاری نکردم. حمید امیری هم یه بنده خداست مثل همه. باور کنید اگه بیرون سر و وضع منو ببینید با تعجب میپرسید: حمید امیری اینه ؟؟ (ایموجی خنده)

            کامنتتون تمرین خیلی خوب و ارزشمندی بود برای شروع امروزم. (تمرین ستاره قطبی شد) هم حسم‌ قشنگ شد، هم با حس قشنگ باورهای توحیدی رو نوشتم. امیدوارم از خوندن و امضا کردن دفتر مشق حمید لذت ببرید.

            در پناه جان جانان ، رب العالمین عشق، همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید ، در بهترین زمان و مکان و شرایط و همیشه احساس قلبی تون مثبت و توحیدی باشه.

            (#همه چی توحیده)

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
            • -
              امیر نقی پور گفته:
              مدت عضویت: 3138 روز

              سلام حمیدجان

              سپاسگزارم از دیدگاههای توحیدیت

              حمید به حروف ابجد میشه 62

              امیری هم به حروف ابجد میشه 252

              مجموع 62 و 252 میشه 314 یعنی 14ام ماه سوم میلادی یعنی روز عدد پی

              یعنی روز تولد آلبرت انشتین یعنی توحیدی‌ترین انسان روی زمین به قول استاد عباس‌منش

              یعنی اینهمه همزمانی یعنی اینهمه ارتباط بین حروف یعنی تو مرتبطی با انشتین یعنی من هم مرتبطم با تو و همه چیزهای دیگر و …

              یعنی همون مطالبی که در فایل های آرامش در پرتو آگاهی گفته میشه

              اینها به من گفته شد و من نوشتم

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
            • -
              فرزانه ارزشمند گفته:
              مدت عضویت: 733 روز

              حمید حنیف نازنین سلام ..چی بگم از کامنت ارزشمندی که برام نوشتی …

              نزدیک ساعت 9 شب بود متوجه کامنت تون شدم…بماند که عشقی کردم…اومدم توی شلوغی اون ساعت تو خونه چند بار خوندمش ..

              گفتم نه اینجوری نمیشه باید وقتی همه جا سکوته بخونمش..

              اولین بار خواهر نازنینم که سالهاست عضو سایت هست همیشه لینک کامنت های شمارو اشتراک میزاشت به صفحه واتساپم..

              زیرش هم می‌نوشت حمید حنیف…

              امروز همش تو فکر این بودم فامیل شما امیری هست .حنیف چرا..

              همین الان که کامنت شمارو میخوندم و متوجه شدم بله حنیف برازنده شماست ….حمید یکتاپرست….

              حمید جان …چندبار کامنت شمارو خوندم از بس فرکانس بالایی داشت بعضی جاهاش گیر میکردم..

              با عشق میخوندم …حمید جان من چون مشکل شنوایی دارم اونم داستان خودشو داره نمیتونم با فایل های صوتی ارتباط بگیرم اما اولین قدم برای من همون کامنت های پر از آگاهی بچه ها بود و بعدم که فهمیدم گره من توی توحید هست …سراغ کتاب چگونه فکر خدارو بخوانیم رفتم…و بعد از اون به کتاب آسمانی قرآن پناه آوردم تا وقتی تکاملم یه پله بالاتر بره..‌‌..بله پروفایل شمارو خوندم

              دیروز بود داشتم با خواهرم در مورد یه موضوعی صحبت میکردیم‌…به ایشون گفتم نمی‌دونم چطوریه …بقول حمید حنیف که فکر کنم توی یکی از کامنت های چند روز پیش در جواب یکی از بچه ها برای کامنت آقای خوشدل …فرمودین که مدار ایشون خیلی بالاست و هنوز به درک چیزایی که تجربه کردن نمی‌رسیم و در ادامه گفتین که فقط میدونم این مسیر درسته چه ما به این باور برسیم چه نرسیم….بهتره ایمان بیاریم به این مسیر..‌‌( یکم قاطی نوشتم)

              اما همین صحبتی که با من داشتین ‌‌…دقیقا اونجا هم گفتین ….این نشون میده چقدر متعهد هستین به این مسیر ‌‌ و ذهن تون رو کنترل میکنید تا مبادا از مسیر منحرف بشه ..اینو به فال نیک میگیرم ..چون دوبار توی‌ کامنت های بی نظیر تون خیلی الهی هدایت شدم به این موضوع..و خیلی شیک توی ذهنم داره به این باور میرسه که اره این مسیر هرچی هست درسته حتی ذره ای شک نکن.شاید الان مغزم گنجایش درکشو نداشته باشه ولی ایمان دارم با متعهد بودن بهش.‌‌…بهم ثابت می‌کنه که چقدر کار درستی کردم‌.

              حمید نازنین نمیخوام وقت ارزشمندتو بگیرم..‌‌اما تو بی نظیری‌‌…

              متشکرم که قوت قلب بهم دادی و گفتی بنویس….

              بی نهایت ممنونم …

              از وقتی عضو سایت شدم …باهاش زندگی میکنم‌‌…

              شب قبل از خواب دیدگاه هایی که نشان میکنم رو مرور میکنم ..صبح باز تا چشم باز کنم ..اولین کار سر زدن به این سایت الهی هست..گاهی وقتا که سرم شلوغه…و نتونم بیشتر وقتم رو اینجا سپری کنم…از دست خودم ناراخت میشم انگار که وظیفه مو انجام ندادم و خودمو توبیخ میکنم…

              حمید حنیف عزیز ، در مورد پیشنهادات ارزشمندی که دادین بی نهایت سپاسگزارم …من کسی بودم که توی اینستاگرام همش دنبال مدل لباس و…. بودم

              شاید باورتون نشه دو هفته پیش نمی‌دونم چی شد گوشیم خیلی الکی رفت روی تنظیمات کارخانه و همه فایل ها و برنامه های مزاحم رو پاک کرد.. بعد از اون منم دیگه اصراری به نصب این برنامه ها نکردم

              قسم میخورم به راه قشنگی که بهش هدایت شدم..که پر از آرامشه که رمز و راز خوشبختی توی این مسیره…

              احساس میکنم در قبال همون اندک آگاهی هایی که یاد گرفتم ، در قبال کشف ذره ای از وجود بی انتهای خداوند…در قبال کشف کتاب آسمانی قرآن …وظیفه دارم به عنوان یک معلم یک هدایت گر برای نسل کوچک و نوپا با قلب هایی آماده…تلاش کنم در حد توانم این آگاهی ها رو به قلب شون برسونم تا باور کنن خدا قشنگه خدا مهربونه خدا خود بهشته …خدا خدای بخشنده مهربانه، خدایی که از بوس گل بهترست، صمیمی تر از بوسه مادر ست…

              الهی هزار هزار بار شکرت خالق زیبایی ها که منو لایق این مسیر کردی ..دوستت دارم ..

              منو ببخش که از وقتی هدایتم کردی و با تو دارم زندگی میکنم و بخاطر همین اندک ایمانی که اول راه دارم…لحظه هام پر از شادی شده ..سر زدنت بهت کمتز شده…

              قسم میخورم خدای خوبم امروز جبرانش میکنم بخاطر خودم که هر چی الان از عشق و شادی بهم میرسه بخاطر وجود توههه

              دوستت دارم عاشقتم ..خدایا لحظه ای مارو به حال خود نگذار️️️ با قلب و تضرع فراوووننن

              برادر گرانقدرم…. از خدای بزرگ ، برای شما آرزوی هر آنچه رو دارم که در جستن آنی…پر از عشق و ثروت و سلامتی و شادی باشید در پناه رب العالمین ️️️

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              ایسن خرمالی گفته:
              مدت عضویت: 883 روز

              به نام الله

              سلام آقا حمید عزیز

              این کامنت ها ، نوشته های شما ،دانش شما، طلاست طلا!

              شما چطور به این مرحله از موفقیت بزرگ رسیدید؟

              حمید جان

              این رشد و موفقیت فوق‌العاده را تبریک میگم .

              من تازه قدم اول را شروع کردم ،خیلی هیجان دارم .دوست دارم سریع به دوازده قدم برسم و نتیجه نهاییم را ببینم .

              از شما یادگرفتم که هردرسی را یاد میگیرم ،هرفایلی را میبینم ، حتما کامنت بنویسم تا تمام آموزه های فایل ملکه ی ذهنم بشه.با این کار هم به خودم کمک میکنم هم به دوستانم.

              تشویق شما که بهم گفتید کامنت بگذارم و خجالت نکشم،خیلی تاثیر گذار بود و تمام سعیمو دارم انجام میدم و بی نهایت از شما دوست توحیدی مهربانم متشکرم.

              در پناه حق تعالی شاد،سلامت،ثروتمندو سعادتمند باشید

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1908 روز

        سلام فرزانه جانِ نازنینِ ارزشمند

        چه جمله ی محشری نوشتی:

        آب رو توی مشتم گرفتم و بوسش کردم و گفتم خدایا تو این آبی…مثل این آب جاری و روون و زندگی بخش…

        قلبم باز شد.

        خیلی ممنونم که کامنت به این دلبری نوشتی فرزانه جان.

        بهترین ها برای تو و قلب لطیف و مهربونت.

        خدایا شکر، تو همه چیز میشی برای همه کس، خدایا شکرت که تو زندگیمی.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          فرزانه ارزشمند گفته:
          مدت عضویت: 733 روز

          سلام به روی ماهت سمانه نازنین صوفی قشنگممممممم

          روزمو ساختی زیبای خداوند زیبایی ها….

          تحسینت میکنم سمانه قشنگم..بخاطر قلب بزرگ و لطیفی که داری … تحسینت میکنم زیبا سیرت و زیبا بینی ..از لطف و محبتی که به من داری بی نهایت متشکرم و بی نهایت سپاس گذارم به درگاه الله یکتا که افتخار و سعادت به من داد تا در جمع بهشتی بنده های بی نظیرش باشم…

          دوست خوبم هرکجای دنیا که هستی … خدای ثروت سلامتی عشق برکت به قلب زیبا و اشیونه ی قشنگت بباره..

          برام نوشتی غرق در خوشبختی و شادی و..به خودم میبالم..

          دوستت دارم سمانه زیبا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1908 روز

            سلام فرزانه جانِ ارزشمندِ مهربون

            دنیایی از حسِ خوب رو بهم هدیه دادی با کامنتت:

            سلام جذاب و قشنگت سلام به روی ماهت سمانه نازنین صوفی قشنگممممممم

            کیف کردم، ذوق کردم از ترکیبِ سمانه+ نازنین+ صوفی

            حتما باید بهت میگفتم، چون لذت بردم، و تو دست خدا شدی و این شادی رو به من هدیه دادی.

            با ادبیاتِ قشنگت.

            با لحنِ مهربونت.

            با تحسینم.

            با دعای قشنگت برام: خدای ثروت سلامتی عشق برکت به قلب زیبا و اشیونه ی قشنگت بباره

            میدونی همین یه ساعت پیش به چی فکر میکردم:

            اینکه اوایل برام سخت بود کامنت بخونم.

            تکرار کردم، بهتر و بهتر شدم، حالا تبدیل شده به یکی از کارهای مهم و تاثیرگذار روزانه ام.

            اوایل سخت بود کامنتهای طولانی رو بخونم، الان با عشق میخونم.

            اوایل سخت بود کامنت مستقل بنویسم، الان راحتم و لذت میبرم از نوشتن.

            اوایل سختم بود پاسخ دوستان بنویسم، اما تمرین و تکرار اینم بهبود داد برام.

            اوایل فکر میکردم روم نمیشه واسه یه غریبه کامنت بنویسم، چی بنویسم اصلا، اون چی فکر میکنه در مورد من و کامنتم؟

            الان با تکرار، کاملا راحت مینویسم…

            با عشق مینویسم.

            دونه به دونه ی همین غریبه ها، شدن اعضای خانواده ام.

            که هر بار با خوندن کامنتشون تعدادشون بیشتر هم میشه، حتی دلم براشون تنگ میشه وقتی کامنت نخوندم ازشون…

            افتخار میکنم به خودم و تمام کسانیکه از کارهایی که اول سختشونه با تکرار و تمرین عبور میکنن و به راحتی میرسن…

            این راحتی، کم کم خلق شده.

            الهی شکر…

            اوایل فقط برای یه تعدادی مشخص از بچه ها کامنت مینوشتم، الان هر کامنتی که بخونم، از طرف هر کدوم از دوستان نازنینم که باشه، وقتی حرفی برای زدن داشته باشم، مینویسم براش.

            یه تمرین به تمرین هام اضافه کردم:

            قبلا تو کامنتهام با قلبم، دوستانم رو تحسین میکردم برای بهبودها و آگاهی هاشون و هنوزم اینکار رو انجام میدم با عشق…

            از یه مدت پیش شروع کردم تو کامنتهام به قوت های خودم اشاره کردن و تحسین کردن خودم با عزت نفس و اعتماد به نفس.

            چون دارم کم کم متوجه ارزشمندی و لیاقتم میشم.

            من دارم روی خودم کار میکنم.

            تو مسیرم.

            حتما که قوت و ضعف دارم تو عملکرد و باورهام.

            اما این باعث نمیشه قوت های خودمو نبینم و نادیده بگیرم…

            یه جایی به خودم اومدم که کجای کاری سمانه؟

            تو که راحت تحسین میکنی دیگران رو، چرا انقدر سختته خودتو تحسین کنی؟

            مگه کم نکات مثبت داری؟

            مگه کم هستن بهبودها، پیشرفت ها و تغییراتت؟

            دیدم خیر، اتفاقا بهبودها و پیشرفت‌های زیادی دارم در این مدت، که در درجه اول باید توسط خودم، سمانه، دیده بشن، پذیرفته بشن، تحسین بشن.

            اینطوری حس لیاقت و ارزشمندی رو در وجودم بیدار میکنم، چون از قبل بوده، فقط روش رو خواب و خاک گرفته…

            گردگیری میخواد…

            خدا خودش کمکم میکنه.

            فرزانه جانم، هم اسم قشنگی داری، هم نام خانوادگی زیبایی داری.

            سعادت و ثروت در دنیا و آخرت نصیبِ قلب پاک و مهربونت بشه که انقدر سخاوتمندانه کامنت نوشتی برام.

            ماچ به روی ماهت.

            خدایا شکرت برای دریافت نقطه آبی از فرزانه جان و فاطمه جان و زهرا جانم امشب، در بهترین زمان، و تیک خوردنِ خلقِ ستاره قطبی ام. سپاس گزارم برای حس خوبی که داشتم با خوندنِ کامنت های پاسخم از طرف دوستان نازنین و توحیدیم.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              فرزانه ارزشمند گفته:
              مدت عضویت: 733 روز

              سلااااااااام به روی ماه سمانه جان صوفی …

              سمانه عزیزم …امروز درگیر تضاد های زیادی بودم حال دلم خوب نبود …میدونی‌‌ اول صبح من با چه پیام شوکه کننده بدی از کسی که باهاش توی رابطه هستم دیدم…بماند که بقیه روز با چه چیزایی دست و پنجه نرم کردم اما خب امشب به رسم هر شب بعد از اینکه چند خطی مهمان درگاه خدا بودم …وارد سایت شدم و واااو نقطه آبی…..!!!!!

              بازش کردم دیدم بله چه عشقی توش موج میزنه

              سریع روی پروفایلت زدم و چهره قشنگت رو دیدم

              بوسیدمش…بدون اجازه شما !!! اما حسی بود که اومد و باید میشد…و بوس کردم

              دوست خوبم نمی‌دونم از کدوم نقطه‌ وطن با من حرف زدی و عشق منتشر کردی…همونظور که خودت گفتی ..احساس میکنم با یکی از اعضای خانواده ام از راه دور صحبت میکنم…چقدر محبت و لطفی که بهم داشتی به قلبم نشست

              عزیزدلم سمانه الهی و نورانی چه نکته های ظریفی توی کامنتت بود ..تا حالا از این دید نگاه نکردم که «« ما دیگران رو خوب تحسین میکنیم اما نوبت خودمون میرسه نه میتونیم بنویسیم نه ذهن یاری میده

              عزیزم تمرین خیلی خوبی رو بهم یادآوری کردی برای عزت نفس…

              آفرین عزیزم دمت گررررررم

              معرکه بود…

              واقعا چه کسی لایق تر از خودمون که لایق تعریف و تمجید باشه

              .چرا نباید نسبت به خودمون سخاوتمندانه عشق و تعریف و تمجید و تحسین بذر و بخشش کنیم ..

              دختر چی بود گفتی…

              عالی بود

              از فردا حتما حتما این تمرین رو پر قدرت انجام میدم

              سمانه جان چقد. تو لطیفی قشنگمممممممم…ازت بی نهایت متشکرم که نوشتی برام ..شبم رو‌ ساختی …متشکرم بخاطر اینکه نکته های نابی رو نوشتی

              سپاسگزار خداوندی هستم که به واسطه وجود ارزشمند سمانه صوفی این آگاهی هارو به من رسوند..

              الهی شکرررررت برای دریافت به موقع این اگاهی ها

              سمانه جان اینجا این سایت تماما متعلق به خودت هست

              هرچقدر دلت خواست بنویس

              نوشتن معجزه می‌کنه …میدونی آدم وقتی کامنت مینویسه اصلا گره های ذهنش یکی یکی باز میشه و مسأله حل میشه …

              خواهر خوبم هرچقدر دلت خواست بنویس که اتفاقا چقدر عالی مینویی

              مااااااچم رو بپذیر از دور سمانه صوفی نازنین زیباروی️️

              بی صبرانه منتظر شنیدن نتایج شگفت انکیزت هستم

              زیر سایه لطف خداوند روزگارت پر باشه باز سورپرایز های معجزه وار خداوند یکتا و مهربان

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1908 روز

            سلام فرزانه ی نازنینم

            اول که ماچ به روی ماهت

            نیاز نیست حتما عکست رو ببینم که بفهمم رویِ همچون ماه داری.

            کاملا حس میکنم که ماه هستی، وجودت نازنینه، قلبت درخشنده است چون خدا داخلش منزل کرده…

            دیشب تا پیامت رسید دستم، خوندم، ذوق کردم.

            اومدم پایین کامنت جذابی که برام نوشتی بنویسم، دکمه پاسخ نبود…

            گفتم صبر کن، احتمالا باید بعدا بنویسی، گفتم چشم.

            الان اومدم پاسخ بنویسم برات برای مهری که به سمتم روانه کردی…

            چطوری میتونی انقدر مهربون باشی که در لحظه عکس پروفایل رو ببوسی و عشق روانه کنی به سمتِ دوستات؟

            سورپرایزم کردی.

            خوشحالم کردی.

            بهم حس خوب دادی…

            باعث خوشحالیم هست که دریافت کننده بوسه ی مهربان شما بودم و هستم فرزانه ی مهربان و لطیف.

            ماچ مجدد به روی ماهت.

            به قلب مهربونت.

            ما میتونیم با کلام مون، لحن مون، ادبیات مون عشق نثار کنیم به پیرامون مون یا نازیبایی…

            انتخاب من چیه از این انتخابی که خدا گذاشته پیشِ روم…

            جمله ات:

            روزمو ساختی زیبای خداوند زیبایی ها…

            خیلی لطیفه

            خیلی حس خوب کنه

            مرسی فرزانه جان

            مرسی که انتخابت نثار کردن عشق به پیرامونت هست…

            حتما که قلبت سرشار از عشقه که میتونی عشق نثار کنی به پیرامونت.

            آفرین بهت، تحسینت میکنم برای انتخابت.

            خوشحالم و سپاس گزارم از خدا که تمرین تحسینِ خود، برای تو هم خوشایند بوده.

            و چقدر که این تمرین، باعث داره میشه، مهربونتر شم با سمانه جانم…

            الهی شکر.

            یه جمله ی کلیدی استاد تو دوره عزت نفس:

            عزت نفس، اعتماد به نفستون رو به نتایج تون گره نزنین، که اگه نتایج رفت، اعتماد به نفستون هم بره.

            نمیدونم چرا، ولی یهویی این باور اومد بالا و گفته شد که بنویسم.

            برای سمانه هم لازمه یادش بمونه نتایجش باعث اعتماد به نفسش نشه، خودِ اعتماد به نفس که خلقش کنم منجر به گرفتن نتایج میشن.

            پس هر چی اعتماد به نفس و ارزشمندی و حس لیاقت خلق کنم، بیدار کنم برای خودم، نتایجم بیشتر خودشون رو نشون میدن…

            شب و روزت، هر ثانیه ات، با نور الله روشن و نورانی و سرشار از عطرهای خوشبو بشه فرزانه جان.

            ممنونم که تحسینم کردی برای نوشته هام.

            حقیقتا که دوست دارم بنویسم و تحسین میکنم سمانه رو برای مشق هاش، تحلیل هاش، کشف و شهودهاش که تو نوشتن رشد میکنن و آشکار میشن بهتر.

            استاد جان دیروز یادم افتاد چند وقته یادم میره تو کامنتهام از شما تشکر کنم:

            بی نهایت از شما، مریم جون، آقا ابراهیم، خانم فرهادی جان سپاس گزارم که این سایت توحیدی و همه چی تموم رو مدیریت میکنین، فایلهای ناب رو با سخاوت به اشتراک میذارین و به راحتی در دسترس همه مون هستن.

            خیر و سعادت در دنیا و آخرت، نصیبِ همه تون

            خدایا شکرت برای داشتنِ دوستانِ نابی از جنسِ مهر، صفا، خوش اخلاق، بخشندگی، در این سایتِ توحیدی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              فرزانه ارزشمند گفته:
              مدت عضویت: 733 روز

              سلااااااااام به روی ماه زیبای خداوند که سمانه اسمش نام گرفته…

              سمانه عزیزم کامنت نوشتن نیمه شب خیلی روحانی هستش..

              عزیزدلم اونقدر کامنتت پر شور بود که چندبار خوندمش ..

              عشقم دختر خوب خدا…تنها چیزی که میتونم بهت بگم اینه که تحسینت میکنم که اینقدر دنبال این هستی خودتو دوست داشته باشی و تحسین کنی..به کودک درون سمانه جان افتخار میکنم بهش حسودیم میشه که یک نفر از جنس خودش داره سعی میکنم باهاش دوست بشه و دوستش داشته باشه..

              سمانه نازنین..چقدر اسم قشنگت ..زیباست…

              عزیزدلم به من نهایت محبت رو داری

              ای کاش بودی و سخت بغلت میکردم …

              میدونی‌‌ خوشگلم…همیشه یه قسمت قلبم این باور رو داره که رسالت همه ما آدم ها اینه که حال خوب هدیه بدیم به همدیگه…با کلامی با حرفی با لبخندی با کاری….

              روح خداوند رو در جسم بنده هاش نوازش کنیم..

              چرا که نهههههههه!!!!

              دوست خوبم دلم میخواد همیشه ازت بخونم..درس های خوبی توی کامنت هات می‌نویسی …

              به تمام آرزوهای قشنگت زیر سایه پر مهر و محبت پروردگار برسی..

              الله یکتا نگهدار تو باشه..

              دوستت دارم

              هزاران بوسه رو به وجود نورانی و الهی نو تقدیم میکنم…مااااااچ

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      جواد صنمی گفته:
      مدت عضویت: 1948 روز

      به نام الله مهربان

      سلام به دوست و یار عزیزم

      حمید جان

      نمی‌دونم چطور خودم رو کنترل کنم و اشک نریزم

      چرا اشک نریزم اصلا ؟؟؟!!!!

      اتفاق باید اشک ریخت از شکر نعمت های بینهایت خدای عزوجل

      خدای بزرگ و مهربان

      خدای با عظمت و قدرتمند

      خدایی که همیشه با ما هست و ما رو تنها نمی‌ذاره

      حمید عزیزم

      ازت ممنونم بابت آیه زیبایی که آوردی (آیه 6 سوره مائده)

      الله اکبر

      چقدر به دلم نشست و چقدر دوسش دارم

      خدایی که خودش میگه من نمی‌خوام به شما سختی وارد بشه

      و خودش داره میگه سخت نگیرید به خودتون حتی در مورد احکام دینی

      ولی من اونقدر به خودم سخت می‌گیرم که زده میشم از همه چیز

      لطف خدا هست که آیه های قرآن رو به موقع و بجا استفاده میکنید

      آفرین رفیق

      تحسینت میکنم حمید عزیزم

      برات آرزوی بهترین ها رو از خدای مهربان دارم

      در ضمن خوشتیپ جذاب کی بودی شما

      دمت گرم

      خیلی عکس هات قشنگ هستند

      دلم میخواد منم عکس بذارم ولی هر کاری میکنم نمیشه

      به اون روزی که بتونم منم عکس بذارم خخخخخ

      موفق باشی حمید عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1274 روز

        سلام به روی ماه جواد عزیزم.

        جواد جان، بقول بوشهری‌ها «کوکا دورت گشتما » ببخش با تأخیر جواب میدم، باید حسش باشه که بنویسم. هر چند یه وقتایی حسش هست ولی وقتش نیست چون مشغول کار یا ورزش یا شیفت هستم.

        ازت ممنونم بخاطر کامنت لذت‌بخشت. عزیز دلی. خدا رو شکر میکنم که حال دلت و احساس درونیت با خوندن این کامنت مثبت شده.

        من از وقتی پیداش کردم چطوری راحت میشه عکس پروفایل عوض کنم به سندروم عکس پروفایل بی قرار مبتلا شدم. دلم میخواد روزی شش تا عکس بذارم.

        یه سایتی هست که به وردپرس وصله، شما از توی ورد پرس میتونی عکس پروفایل رو عوض کنی ولی وردپرس نیاز به فیلتر شکن داره. یه سایت دیگه هست بنام : gravatar دات کام (اگه لینک کامل بذارم ارسال نمیشه، این عبارت رو کپی کن با دات کام بنویسش میری به یکی از سایتهای زیر مجموعه ورد پرس ، فیلتر شکن نمیخواد) توی این سایت میتونی عکس پروفایل رو تا حجم 10 مگابایت آپلود کنی راحتتر از خود ورد پرس.

        باشد که بتونیم روی ماه جواد جان رو ببینیم. ازت ممنونم که ازم تعریف می‌کنی و حس خوبی بهم میدی. سپاسگزارم.

        در پناه جان جانان رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی جواد عزیز.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      لیلی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1863 روز

      خدایا از تو شرح صدر میخوام که بتونم نور توحید رو دریافت کنم، و وزنه های شرک‌ رو از خودم جدا کنم، همونهایی که اجازه پرواز به سمت تو رو بهم نمیده. یقین دارم که در دل هر سختی آسانیه و راه حلی برام درنظر گرفتی و یقین دارم که این سختی به اندازه توان منه، و بیشتر از توانم ازم تکلیف نمیخوای. پس کمکم کن در این مسیر ثابت قدم و استوار باشم‌.

      سلام دوست عزیزم حمید خان

      راستش اصلا نمی دونم چی بنویسم و حتی چندبار هم منصرف شدم ولی باز خدای نازنینم گفت نه میخوام همین جا کامنت بذاری . زیر همین جمله حمید امیری که بهش گفتم تا به تو هم بگه.

      حقیقت اینه که من سالها قبل از کارکردن دوره های استاد جان رابطه خیلی عمیقی با خدام ایجاد کردم .یعنی برام ایجاد کرد خودش . دستمو گرفت و از قعر چاههای فراوانی که توشون گیر کرده بودم کشیدم بالا. واقعا یه طناب انداخت و با قدرت و مهربانی بی اندازه ای گفت عزیز دلم بیا بالا .جات بالاست پیش خودم اونجا چکار میکنی بچه جان.

      و از اون زمان طعم این شیرینی رو چشیدم . اما خب به کمک آموزشهای استاد جان این رابطه شکل های درست خودش رو نشونم داد. بهتره بگم اشکال سازنده اش رو . تازه فهمیدم داستان چیه و باید چه کنم . الان در نقطه ای هستم که میگم : خدایا فقط تو رو میخوام ببینم . تو برام کافی هستی . تو همه چیز منی. عشق منی . خانواده منی . بچه منی . سلامتی منی . شادی من . ثروت من و همه چیز و همه چیز.

      گاهی ازش این سوال رو میپرسم : خداجونم شما مطمین هستی که باری که به من دادی این بارها به اندازه ظرفیت و توان منه ؟ قوربونت برم یه وقت اشتباهی نشده ؟ میبینی که من خیلی کوچولو هستم و اینها سنگین تر هستن . دوست ندارم تحمل کنم . زندگی من قلب من برای تحمل کردن ساخته نشده کلی پتانسیل خودت بهم دادی . اینهمه مشکل بود برام حل کردی . اینهمه نادون و غافل بودم هدایتم کردی. فقیر بودم بهم ثروت دادی . قدر سلامتی ام رو نمیدونستم آگاه ترم کردی بهش.

      احساس تنهایی بدی داشتم با حضور عمیق خودت قلبم رو پر کردی . عزت نفس و اعتماد به نفس نداشتم بهم بخشیدی عشق من . مرتب خودم رو مقایسه میکردم با بنده هات نجاتم دادی از این جنگ سراسر شکست ووووو

      اکثرا احساس سرشکستگی و ناامیدی و نه نمیشه و همینی که هست داشتم ولی اومدی گفت نعمتهام فراوان بی اندازه هستن . این نشد یکی دیگه . حتی بهترش رو بهت میدم . و دادی دادی دادی

      به بزرگی خودش قسم که بهم داد . الان در نقطه ای هستم که یاد گرفتم دیگه یاد گرفتم چطوری تو مسیر زندگی خودم حرکت کنم بدون زنجیرهای قدیمی که به کل وجودم چسبیده بودن .

      الان دیگه هیچ ترسی از تنهایی ندارم بلکه خیلی هم دارم ازش لذت میبرم و دارم میبینم چقدر هم این تنهایی به نفعم بوده تا حالا . بازم دستمو گرفت بازم دستمو گرفته بود . بازم بازم بازم بازم

      همیشه گرفته بوده از اون روزی که حدودا 6 ساله بودم و از چهارپایه ای بلند افتادم زمین و سرم بدجور باد کرد تا الان که تو اتوبان لاستیک ماشینم تو لاین سرعت میترکه و من اصلا نمی فهمم چطوری امن و سالم با همه سرنشینام میرسم به خاکی جاده .

      چقدر معجزه های زندگی من زیاد بودن و من ناشکر . اما الان دیگه شکر الان دیگه آلارم شکرگذاری توی گوشیم فعاله هر دوساعت یکبار . الان دیگه بدون آموزشهای توحیدی استاد جان و کامنتهای شما دوستای عزیز راه دورم نمیتونم زندگی کنم . الان واقعا خوشبختی رو حس میکنم . واقعا از ته دل میتونم بخندم . الان اگه دوستای صمیمی ام همدار و هم فرکانس نیستن خیلی راحت یاد گرفتم بهشون نه بگم طوری که هیچ احدی هیچ کس از این افراد بهم تماس نمیگیره و زنگ نمیزنه و حتی اون همکاری که بهم زنگ میزنه همیشه میگه لیلی خیلی باایمانی خیلی من ازت یاد میگیرم همیشه ذکر خیرت تو خونه مون هست که البته حتی با اونم صمیمی نیستم .

      حمید جان الان یاد گرفتم چطور روابطم رو مدیریت کنم و از دل چالشها سالم و سلامت بیام بیرون . چالشهایی که قبلا با ناآگاهی های من تبدیل میشدن به کوهی از مسایل حل نشده . الان دیگه دشمنام حتی دوستم دارن یا من اونقدر خوب یاد گرفتم از کنارشون رد بشم که یا طرف خودش می فهمه نباید با من کاری داشته باشه یا خدا اون افراد رو از من دور میکنه ( من به شدت کارم رو دوست دارم رسالت زندگی منه . امسال یه درخواست جابجایی از ریاست کل استان داشتم که چون نمی خواستن منو از دست بدن یه نیروی کاری باوجدان ، با دروغ و صحنه سازی منو نگه داشتن و همین دو روز پیش فهمیدم خود اون شخص رو میخوان برکنار کنن از مقامات بالاتر . قانون دوباره کار کرد مثل همیشه . اگه من جابجا نشدم ولی تضاده محو میشه . خدایا شکرت . فهمیدم که اداره کل همه شهرها و استان ها و کشورها و هر جایی برم خدامه نه این فسقلی ها . خدایا چقدر بزرگی . چقدر دوست دارم . چقدر خوبه که هستی عشق من )

      به خدا اصلا فکر نمیکردم که قراره اینها رو بنویسم . چقدر خوب کردم که گوش دادمو نوشتم .

      چقدر خوب میکنید که گوش می کنید و مینویسید حمید عزیز سایتمون.

      چقدر بار که از دوشمون برداشته خدا و چقدر بازهم برمیداره مثل قبل .

      من که فرکانسم از شما خیلی فاصله داره دوست عزیز ولی از خدای مهربانم میخوام قلب پاک بزرگتون همیشه همیشه شاد و پرنور باشه.

      اومدم چک کنم ببینم درست نوشتم جملات کامنتم رو و یهو دیدم از همینجا که پرسیدم بارها اندازه ظرف من نیست داره جواب داد که بله عشق من بارهات رو دونه دونه کم میکنم و بهت کمک میکنم قوی تر بشی و از دل چالشهات، نعمتهایی که بهت دادم رو ببینی.

      خیلی لذت بردم از این کامنت که خودش گفت بنویسم

      به امید دیدار دوستای عزیزم در بهترین زمان و مکان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    معصومه گفته:
    مدت عضویت: 964 روز

    به نام خدای مهربان

    چه حس خوبی!!!

    کاور این فایل جدید رو که دیدم یه حس خیلی خوب گرفتم.

    خیلی خوابم میومد، می‌خواستم یه فایل صوتی از سایت گوش کنم تا خوابم ببره، آخه فایلا موقع خواب برام مثل لالایی میمونن.

    اما دیدم فایل جدید اومده، حس خیلی خوبی بهم دست داد. به جای صوتی، تصویری رو انتخاب کردم. چقدر هر دوتون زیباتر شدین خدای من. چه حس قشنگی توی این فایل موج میزنه. خیلی دوسش دارم، خواب از چشمانم فرار کرد، مشتاقانه می‌شنوم.چند وقتیه که دارم ترجمه صوتی قرآن رو با دقت بیشتر گوش میدم و بعضی وقتا می‌نویسم. شروع این فایل هم با سوره انشراح بود.

    الم نشرح لک صدرک

    خداوند قلب رو که باز می‌کنه جایگاه دریافت الهامات رو باز می‌کنه.

    آره واقعاً. هر وقت که به خدا نزدیک تر میشم قلبم باز میشه و الهام دریافت می‌کنم مثل چند ماه پیش که فایلای توحید عملی رو گوش می‌کردم چقدر قلبم باز شده بود و وقتی فایل سرمایه اصلی شما چیست رو گوش کردم انگار قلبم باز تر شد و خدا بهم گفت چکار کنم. بهم گفت دست از دست و پا زدن بیهوده بردارم و شغلم رو که مورد علاقه نبود کنار بذارم، حتی بهم گفت که باید به جاش چکار کنم. خیلی مهربونه خدای قشنگم.

    در ادامه میگه:

    آیا باری رو از دوش تو بر‌نداشتیم که داشت کمرت رو میشکوند؟

    زمانی که استاد توی بندر‌عباس روی تاکسی کار می‌کرد با چه مشقتی و آرزوش این بود که مسافری سوار بشه که مسیر طولانی‌تر و کرایه بیشتری بده، چه باری روی دوشش بود و خداوند مهربان اون بار رو از روی دوشش برداشت و اونو طوری هدایت کرد که کار مورد علاقش رو همراه با آزادی زمانی و مکانی و با ثروت فراوان داشته باشه.

    آیا ما بلند آوازه نکردیم نامت رو در میان مردم؟

    به استاد اعتبار داد و سایت به این عظمت و قدرت رو بهش هدیه داد و مردمی که الان در این سایت به یک خانواده تبدیل شدن. همچین اعتباری فقط کار خداونده، کار خودشه. وگرنه چطور میشه؟ این همه اعتماد با وجود افرادی که همیشه سعی دارن استاد رو تخریب کنند. اما چون خدا بوده به جای تخریب برای استاد شرایط بهتر شده.

    چرا؟

    چون استاد قلبش باز شد، روی توحید کار کرد، شرک رو از خودش دور کرد.

    دوست دارم هر چه زودتر دوره دوازده قدم و همچنین تمام دوره‌ها تهیه کنم چون تشنه شنیدن و عمل به آن‌ها هستم. همین یه دوره عزت نفس رو که تهیه کردم چقدر اوضاع منو بهتر کردم، خیلی حالم بهتره و خودمو بیشتر دوست دارم. دیگه خودمو سرزنش نمی‌کنم.

    من قلبتو باز کردم که این‌قدر قشنگ اصل رو از فرع تشخیص بدی و مریم جان به استاد میگه شما استاد تشخیص اصل از فرع هستی به این دلیل که خداوند قلب شما رو باز کرده که این ادراک رو داشته باشی و به میلیون‌ها نفر منتقل کنی.

    و چقدر خداوند قشنگ داره به منم توانایی تشخیص اصل از فرع میده. با قرار دادن استاد و مریم جان در سر راهم. به یاد میارم روزهایی رو که ترس و تردید و بدگمانی و بد‌خوابی مرا پر کرده بود و الان خدا رو شکر می‌کنم که همه این بارهای سنگین کمرشکن از دوشم برداشته شدن.

    و مریم جان میگه دوره کشف قوانین انگار طبق این سوره هست. و اینکه ترمزهایی که داریم همون بار سنگینه هست و وقتی ترمزهاتو می‌شناسی و بر می‌داری انگار یه بار سنگین از دوشت برداشته میشه. وقتی یه ترمز رو از ریشه می‌شناسی یه عالمه ترمزهای ریز دیگه هم برداشته میشه و یه عالم بار سنگین برداشته میشه.

    از وقتی استاد روی خودش کار کرد خدا هم این موهبت‌ها رو بهش داد.

    وقتی بچه بودیم میگفتن بعد هر سختی آسانی هست در صورتی که در این آیه از کلمه مع استفاده کرده و میگه با هر سختی آسانی هست.

    همیشه با سختی‌ها آسونی‌هایی هم بوده

    اینکه قلب ما تو چه مداری هست میگه دریافت ما چیه!

    سختی یا آسونی؟

    این دو با همن و می‌تونیم انتخاب کنیم که با سختی باشیم یا آسونی!

    و مریم جان میگه هر ترمزی رو که برداشتم خودم رو آسون کردم برای آسونی‌ها.

    راست میگه من خودم کلی ترمز داشتم و هنوزم دارم. پامو از هر ترمزی برداشتم زندگی و راهم برام آسون‌تر شد.

    انگار برداشتن این ترمزها خیلی مهمن.

    و در ادامه

    از هر هدفی فارغ شدی برو سراغ یه هدف دیگه تا راکد نباشی. فکر نکن همه چیز تموم شد، حرکت کن این یه مسیره و باید بری سمت هدف بعدی.

    قبل از اینکه به یه قله‌ای برسی قله بعدی رو هم انتخاب کن.

    برای رسیدن به قله خوشحالی کن اما فکر نکن تموم شده، باید بری سراغ قله بعدی.

    مثل مربی‌های ورزش که دو سه روز جشن پیروزی می‌گیرن و سریع میرن برای آماده شدن فصل بعد.قدم بعد. این چیزیه که آدمو زنده نگه می‌داره و باعث پیشرفتش میشه.

    و مثل استاد که بعضی وقتا من فکر می‌کنم دیگه همه چیزو گفتن و مگه فایلی میمونه که بخوان صحبت کنند و من باز سورپرایز میشم. با فایل جدید با حرفهای قشنگ جدید. و با آگاهی‌های جدید.

    و وقتی اشتیاق رو به سمت پروردگار چاشنی قضیه می‌کنی باز همه چیز بهتر میشه و با باور توکل وحس خوب همه چیز دست‌یافتنیه.

    منم تجربش کردم، واقعاً جواب میده.انگار اون میگه با من باش همه چی حله.

    و حالا می‌فهمم که چرا میگن قرآن رو طوری بخونین و گوش کنین که انگار همین الان داره خدا به تو میگه با تو حرف میزنه. مهربان خدای من که همیشه با منه و همیشه کنارمه و وکیل منه و مراقب منه. خداوند فقط برای من نیکی و پاکی و درستی می‌خواد. هیچ کسی در جهان کنترلی بر زندگی من نداره جز خودم. من نباید توجه کنم به افرادی که می‌خوان منو تخریب کنند یا منفی‌ها.

    توجه کنم به زیبایی‌ها و قشنگی ها.

    و اعتبار همه نعمت‌هایم به خداونده.

    ترس و شرک و بی‌ایمانی را از بین ببرم و می‌بینم که چقدر آسونی زیاد میشه و سختی دور میشه.

    دشمن های اصلی من ترس و تردید و شرک و کفر و بی‌ایمانیه.

    و من می‌خوام اونا رو از خودم دور کنم.

    آخ که چه آرامش عجیبی داره این توحید و تشخیص حق از باطل و ایمان و توکل به خداوند.

    از وقتی فهمیدم توحید چیه، سریع شرک رو در وجودم پیدا می‌کنم و می‌فهمم که نباید مثلاً به فلان آدم قدرت بدم و با خودم میگم اون قدرتی نداره، تنها قدرت خداونده و من اونو وکیل خودم قرار دادم و اون مراقب منه. پس نترس و محکم پیش برو.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    مهدی رجبی گفته:
    مدت عضویت: 3853 روز

    به اسم نیک و زیبای الله یی که هم رحمان است و هم رحیم.

    و رحمانیتت پیش از رحیمیت و مهربانیت آمده.

    هر دم بخشنده ای و میدهی.

    چرا به دائم الدهنده بودنت ایمان نیاورم؟

    چرا جز تو به امید کس دیگر و چیز دیگری بنشینم؟

    خداوندا، خداوندا خداوندا هر دم فقط و فقط و فقط مرا بسمت خودت هدایتم کن که هر خیر و نیکویی که از تو برسد محتاج و فقیرم. من آماده دریافت نیکویی هایت هستم.

    خدایا مرا از نجواهای نفسانی و شیطانی ذهنم نجاتم ده و از هر قید و بندی در درونم آزادم کن.

    پروردگارا سرورم صاحبم مالکم که حتی تک تک اندام هایم و موی سرم و ناخنم و جسمم از توست و انرژی و حیات به این جسم خاکی دادی و و مرا در آن قرار دادی

    من بی تو هیچم. ای آسان کننده ترین کارها و امورات. تمام اموراتم را آسان کن.

    حتی ثانیه ای بی تی تو هیچم. هرگز به حال خودم واگذارم نکن.

    با تو همه چیز هستم بی تو هیچی نیستم.

    بار الهی من حتی تنهایی توان آرام کردن خودمم ندارم، تو مرا آرامم کن.

    من حتی به تنهایی امکان راه رفتن ندارم و نداشتم امکان حرف زدن امکان نوشتن

    حتی امکان هضم غذا و تپش قلبم که ثانیه ای از حرکت باز نایستاده حتی در خوابم.

    همین طور اشک از چشمان جاری ست

    خداوندا من ضعیفم در مقابل قدرتت در مقابل اراده ات، در مقابل تدبیرت عقل و تدبیرم هیچ است حتی به زیانمم، هست.

    خدایا نفسهایم را تو می‌شماری و جاری می‌کنی.

    استادم، استاد نازنینم. چقدر این جملات و خاطره و تجربیات شما با اینکه بارها گفتید ولی این بار یکجور دیگه بود واقعاً نمیتونم جلوی اشکانم را بگیرم اصلا دست خودم نیست…

    معبودا هر دم به تو احتیاج دارم

    هر آن بسمت توکل و یاد صمیمانه ی خودت مرا هدایت کن. هدایت هدایت هدایتم کن به هر شیوه ای که میدانی

    من نیاز به عشق بازی با تو دارم

    تنها دوا و درمان جسم و روح و زندگیم، عشق توست،

    تنها جام و شراب مست کننده ام یاد و عشق توست.

    همواره مرا مست خودت کن طوری که تمام فکر و ذکر روزانه و هر دقیقه و هر لحظه ام اسم تو یاد تو باشد.

    تک تک سلول ها و شعور وجودیم در تسبیح توست خدایا سلول های وجودیم را سرشار از عشق خودت کن.

    و تمام اتفاقات، تمام افراد، تمام امکانات، تمام گیاهان و جانوران و تکنولوژی و… را از تو ببینم و بدانم. در هر انسانی روح مقدس تو را لمس کنم.

    معبود من هر صبح مرا به وجد بیاور و در صحت و سلامتی بیدارم کن و هر شب به آهستگی در آرامش و امید مرا بخوابان.

    ای زیبا رو ترین زیبا رویان عاشق دیدن روی زیبایت هر آن هستم.

    به من قدرت غلبه بر ترس‌های عمیق درونیم بده.

    من سوار بر علم تو، سوار بر عقل و خرد تو، سوار بر نیرو و اراده ی تو، سوار بر دانایی تو و سوار بر زور و قدرت تو و سوار بر ارث و ثروت تو پیش می روم.

    از نجوا و شر شیطان به قدرت تو پناه میارم.

    پناهم ده.

    قلبم را باز و گشوده کن.

    دستم را بگیر.

    من خالصانه اعلام میکنم و از تو میخواهم مرا جزو بندگان مؤمن و صالحت قرارم بده جزو هدایت شدگان و آمرزیده شدگان.

    جزو بندگانی که به غیب تو اعتماد می کنند و سرشار از نعمت و نیکویی و ثروت و روزی مادی و معنوی پاک و حلال می شوند.

    و پیشاپیش سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم

    مرا بخاطر ندیدن ها و کژ فهمی هایم ببخشا.

    من تسلیم تو هستم.

    می‌خوام که تسلیم تو و اوامرت باشم همان که در کلامت در قرآن جاری کرده ای.

    همان که خوشی بی حد و حصر

    نعمت بی حد و حصر

    عشق بی حد و حصر

    و عزت و سعادت بی اندازه نصیبش می کنی هم در دنیای مادی هم معنوی و اخلاقی و آخرت.

    جز تو پیش که روم.

    جز تو دل به که ببندم.

    جز تو چه کسی کارهایم را آسان کند؟

    جز تو روی قول و قرار که حساب کنم؟

    جز تو از چه کسی عزت و آبرو و حرمت طلب کنم؟

    جز تو چه کسی توان برآورده کردن خواسته های کوچک و بزرگم را دارد؟

    من به عشق بازی با تو درمان میشوم

    من به تو محتاجم. آرامم کن شادم کن ثروتمندم کن

    قدرشناس ترم کن

    دست و دلبازتر و مهربان ترم کن.

    بخشنده ترم کن.

    با تقوا تر و خویشتن دار ترم کن.

    بی ادعا ترم کن

    بی ریا ترم کن.

    کامل ترم کن

    نترس تر و شجاع ترم کن محکم ترم کن خالص ترم کن

    زبانم را زیبا تر، مهربان تر، ملایم تر، حقیقت گو تر و صادقانه تر و محبت آمیز تر و امیدبخش تر و شیرین زبون تر کن.

    دستانم دستان توست

    پاهایم پاهای توست پس با پاهای تو مسیرهای تو را میروم و با دست هایم کارهای تو را انجام میدهم. هدایتم کن. من راغبم.

    خداوندا با من هر آن صحبت کن بهم بگو نشونم بده کار درست، تصمیم درست، رفتار درست، فکر درست در هر موردی را.

    من بلد نیستم.

    من تنهایی نمیتونم.

    فکرم را فکر خودت،

    قلبم را قلب خودت،

    عملم را عمل خودت قرار بده. تا هر روز بیشتر شبیه تو باشم.

    ای آسان کننده ترین و سهل کننده ترین، به ساده ترین و عزتمندانه ترین حالت ممکن تمام اموراتم مالی و غیرمالی ام را پیش ببر.

    همانطور که بندگان صالح دیگرت را هدایت کردی و می‌کنی پیش از این یا در این زمان.

    همانطور که پیامبرانت را هدایت کردی.

    آتش زندگیم را گلستان کن. پر از گل و بلبل.و هر زمان و مکان و شرایطی لازم است مهیا و هر چه درونم مانع است را از سر راه بردار.

    قوچ زندگی ام را برسان.

    همان علم و ثروت و آزادی و مقام و ایمان و عشق و عزتی که به یوسف (ع) در مملکت مصر دادی.

    همان طور که یونس (ع) را نجات دادی.

    همان طور که استاد عباسمنش عزیز را شهرت و نام نیک و اعتبار دادی.

    همانطور که بی شمار، به طلب کنندگانت، بی حساب روزی دادی

    خداوندا پس به منم بده.

    مرا با عشقت با ارتباط خالص با خودت همواره عجین کن.

    همانطور که چشمان و قلب زلیخا را بسمت خودت گردانیدی.

    ای متحول کننده ی قلب ها ای مطمئن کننده ی دلها. دلم را بگشا و باز کن.

    شنیده ام همه چیز میشوی همه کس را…

    تو خواننده ی همه متنها و همه نامه ها هستی.

    تو بهترین شنونده ی دانا هستی

    تو بهترین پاداش دهنده هستی

    تو بهترین بیننده هستی

    من عاجزم در پیشگاهت،

    خداوندا چه درمانی بالاتر و زیباتر از وصل شدن به تو و نام نیک تو و بیاد آوردن معجزات تو.

    زبانم را گویا.

    قلبم را گشوده.

    دستانم را خیر دهنده و قدمهایم را استوار هدایت کن.

    و چشمها و گوش هایم را محرم ساز.

    همینطور دلم میخواد بنویسم و بنویسم و بنویسم.

    مدت زیادیه نه فضای مجازی اینستاگرام و نه حتی واتساپ، و نه تی وی، و نه ارتباط با شخص خاصی دارم. خداوندا هدایتم کن در این راه دستم رو بگیر.

    واقعاً سپاسگزارم از شما استاد گرانقدر و خانم شایسته گرامی

    چقدر عالی بود این فایل، البته من فورا صوت رو گوش دادم با اینکه همیشه تصویری رو میبینم ولی الان هدایتی خواستم سریع فعلا صوت رو گوش بدم تا سر فرصت ویدیو رو دانلود کنم. و باعث شد اشک از چشمانم سرازیر بشه و نتونم جلوی خودمو بگیرم.

    چقدر تیپ و استایل و هماهنگی پوششتون بسیار زیبا و برازنده تونه، توی فورد خوش نشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1413 روز

      سلام آقای رجبی عزیز!وصل شدن زیبای شما به رب ،به خدای مهربون و بخشنده رو تبریک میگم!دیشب کامنت زیبایتون رو خوندم و منم مثل شما اشک ریختم از زیبای و سادگی کلامتون و سرشار از عطر و بوی خدا شدم و با همین کامنت زیبا خوابیدم!

      امروز صبح باز کردم و تمام متن نوشته تون رو تو دفتر سپاس گذاریم نوشتم و لذت بردم از نگاه زیبا و صمیمی شما!بنویسید زیبا و روان و فصیح و ساده…

      سپاسگذارم از خدا و از شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        مهدی رجبی گفته:
        مدت عضویت: 3853 روز

        درود خانم برزگری مهربون.

        مخلصیم.

        خوشحالم که به لطف الله سخاوتمند که در هر لحظه جاریست، عین باد و نسیم ملایم و منعطف و قوی و شکست ناپذیر میوزه و در حرکته در هر زمان و مکانی..

        خوشحالم که این کامنت و نیایش قلبی ام، که بی اختیار از درونم جاری شد و در حال نوشتن همینطور اشک می ریختم که برای من واقعاً حس مقدس بودن داره،

        برای شما هم لذت بخش و آرام کننده ی قلب شما بوده.

        الان حدود شاید دو هفته ست که چندین باره که با چند فایل استاد و یکی دو کامنت زیبا اشکام سرازیر میشه و احساساتی میشم وقتی حس ارتباط خالص با خداوند بهم دست میده

        بهش نیاز داشتم. برای همین از خدا بازم خواستم خدایا منو مدام در همین حال خوب وارد کن

        اجازه نده زیاد عمیق بشم در نجوای نفسانی و عادتهای روزانه و گذشته، عشق کردن با تو حال دیگریست.

        اصلا گاهی آدم ارزوهاشو از یاد می‌بره تو اون لحظه

        چون احساس می‌کنی وقتی متصل میشی وقتی با اونی در عین آرزوها و خواسته های خیلی زیاد، ولی انگار همه چی داری تو اون لحظه، میگی من همین عشق بازی رو می‌خوام

        همین حالمو هی بهتر می‌کنه اگه ادامه بدم.

        من سبک میشم

        خدایا تو چه هستی که هستی که اینقدر شفا میدی راحت، بدون هیچ وسیله و هیچ ابزار و دارو و پنس و تیغی، فقط با یک نیروی نامرئی حال آدم حتی برای لحظاتی و دقایقی واقعاً دگرگون میشه.

        منی که اینهمه سال با خدا صحبت میکردم اینهمه اهل نماز و قرآن و … بودم ولی اخیرا جور دیگری حس میکنم

        منی که باور نمی‌کردم بعضی وقتها خدا رو که اجابت کنه (چون مغزم هنوز منطقشو نمیدونست) ولی همین یکی دو روزی یکم جسورانه تر دعا کردم چون منطقشو آوردم براش، حالا برای شما هم اینجا میگم، دوست دارید؟ اگه دوست داشتید اینم برای شما:

        گفتم خدایا دو حالت بیشتر نداره، دو گروه کلی افراد منظورمه، یک اینکه بعضی‌ها از ته دل اصلا نمی‌خوان تغییراتی در زمینه های مختلف زندگی داشته باشند و بیشتر شعار میدن یا حداقل خودشونو زدن به خواب و بیدار هم نمیشن و راههای نادرست رو تو زندگی در پیش میگیرن کلا،

        بعضی‌ها هم واقعاً قلبا زندگی پاک و سالم و با عشق و درستی و خوبی و برکت و ثروت و ایمان و پیشرفت رو می‌خوان ولی راهشو نمیدونن، یا بلد نیستند یا گیر میکنن،

        خدایا من از دسته ی دومت، هستم، چون من صادقانه دارم خودم بهت میگم اقرار میکنم دستم رو بگیر (به همین نمونه نیایش بالا)

        پس حقمه که هدایتم کنی، پس لایق عشق تو هستم، پس لایق کمک ها و اجابت های تو هستم چون دارم درخواست میکنم، چون بسمتت اومدم چون دست نیازمندی دارم دراز میکنم چون عاجزم، چون دلم واقعاً میخواد فقط راه تو حقیقت تو مسیر تو رو پیدا کنم و هدایت بشم ولی گمراه میشم ولی از دستم در می‌ره پس از تو می‌خوام تا خواستم بیراهه، برم غیر عمدی بخاطر باورهای غلط تو مدام منو بکش بالاتر، مگه تو خدا نیستی؟ پس رسالت و وظیفه ی تو چیه؟ تو که خوش قولی خوش وعده ای، نه زودتر نه دیرتر رأس ساعت آن تایمی،

        خدایا من دیدم و شنیدم که تونستی یه عالمه کار بکنی برای خود منم به میزان باورهام، دیدم چه نشونه هایی، رو واسم فرستادی چه سر بزنگاه روزی دادی پس میتونی پس واسم بکن

        خودت گفتی بخواه تا دریافت کنی،

        خودت گفتی شیطان وعده فقر و فحشا میده من وعده فزونی،

        پس من رسماً دارم اعلام میکنم من از تو می‌خوام خدایا فزونی ات، را به بهترین شیوه بر من بباران، در عشق در ثروت در شادی سلامتی و آرامش درون و در عزت.

        من راه تو رو انتخاب میکنم تو هدایتم کن.

        پس چون من اینو گفتم (البته که با اطمینان و امید باید باشه،) پس خودمو لایق تو و عشق تو و محبت ها و الطاف تو میدونم، چون رسالت و کار تو همینه. پس من می‌خوام جزو بندگان صالحت باشم از هر جهت.

        اینطوری تکلیف رو معلوم کردم برای خودمو خدا. گرچه خیلی سخته ولی خودش باید انجام بده من بهش گفتم حتی توی آروم کردن ذهن که پایه ای ترین چیزه، تو باید آرومم کنی چون با تو آروم میشم.

        ای دگرگون کننده ی احوال، همینه.

        خانم برزگری عزیز من برم تو نوشتن، همینطور میرم الآنم هی داشت نوشتنم میومد،

        از شما هم بخاطر پیام خالصانه و این دل پاک و پر مهرتون سپاسگزارم

        متشکرم که باعث شدید دوباره پیام خودمو بخونم و از پیام دلنشین شما هم خوشحال شدم چون مسرت بخش بود.

        از لطف تون ممنونم

        عاشقانه آرزوی صحت و سلامت کامل، برکت روز افزون، ثروت بی پایان، عشق وصف ناپذیر، شادیه شوق انگیز و اشک ریزان، آآراامشش عمیق و سبکی قاصدکی از خداوندی که هر چی بهش بگی برات مهیا می‌کنه خواستارم.

        ارادتمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1733 روز

      سلام دوست عزیزوارزشمندم مهدی جان

      چقد قشنگ و دلنشین بود دلنوشته ت

      چقد حس خوب گرفتم

      خداروشکر میکنم وبهتون تبریک میگم بابت

      اینکه به مرتبه ی تسلیم رسیدین

      چقد شیرینه تجسمش برام چه برسه ک لمسش کنم

      چه نعمت بزرگیه

      خیلی لذت بردم وکلی تحسینت کردم

      وبهت افتخار کردم

      خیلی دوسدارم ب این درجه برسم خییلی هم

      عجله دارم براش

      ولی خب باید تکاملم و طی کنم مث شروع یک روز

      از دمدمه های صبح ک هوا تاربک و روشنه

      تا ب فجر برسه

      وبعد ضحی

      بعد ظهر ک همه چی واضح وروشنه

      من هنوز تو مرحله گررگ ومیشم واز خدای هدایتگرم میخوام منو تواین مسیر ثابت قدم کنه

      تا بصیر بشم و بتونم روی ماهشو ببینم

      انشاالله

      مرسی ازت

      ک نوشتی

      وقلبو روشن کردی

      عاشقتونم وبهترین هارو از الله یکتا میخوام براتون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        مهدی رجبی گفته:
        مدت عضویت: 3853 روز

        سلام و درود زکیه بانوی عزیز و زیبا

        خیلی خرسندم از آشنایی و دوستی جدید با شما و سپاسگزارم از لطف خداوند که مهرش بر دلت نشست تا این پیام و نیایشم به دیده ی زیبای شما برخورد کند و متصل شود.️

        دِعلَب یمانی از حضرت علی علیه السلام پرسید: ای امیر مؤمنان، آیا پروردگار خود را دیده ای؟

        پاسخ فرمود: «آیا آن چیزی که نمی بینم، می پرستم؟!»

        گفت: چگونه او را می بینی؟فرمود: «دیده های ظاهر نمی توانند او را ببینند، ولی با چشم دل و به همراه ایمان، می توان او را (دید و) درک کرد.

        اگر قلب انسان، از زنگار حاصل از گناهان و صفات ناشایست پاکیزه شود و بدین گونه پرده از مقابل چشمان قلب آدمی کنار رود، می تواند با چشم دل جمال پروردگار مشاهده کنند و به هر جا که می نگرد، چهره خدا را به عیان ببیند.

        به هر جا بنگرم روی تو بینم.

        بقول باباطاهر همدانی گرانقدر که یادش افتادم:

        به صحرا بنگرم صحرا ته وینم

        به دریا بنگرم دریا ته وینم

        به هر جا بنگرم کوه و در دشت

        نشان از قامت رعنا ته وینم

        باز به سروده باباطاهر:

        به سر شوق سر کوی ته دیرم

        به دل مهر مه روی ته دیرم

        بُت من کعبه من قبله من

        ته ای هر سو نظر سوی ته دیرم.

        (امیدوارم ابیات رو جاهایی که ضمه داره رو بتونید راحت بخونید نتونستم ضمشو بزارم توی تایپ)

        سوره ی بقره، آیه ی 115 در این رابطه چه نیکو فرموده و حجت رو تموم کرده:

        «وَلِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَالْمَغْرِبُ ۚ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»

        «مشرق و مغرب هر دو ملک خداست، پس به هر طرف رو کنید به سوی خدا روی آورده‌اید، که خدا (به همه جا) محیط و (به هر چیز) داناست.»

        یعنی از هر سمتی بری چه شرق یعنی طلوع و نزدیک ها و چه غرب یعنی غروب و دور دست ها همه جا از آنه خداست و مالک اوست و تحت نظر و کنترل اوست،

        و میتونی روی زیبایش رو ببینی چون بر هر چیز (و درست تر و دقیقتر و بهترش اینه که بگم در هر چیز)، وجود دارد و محیط است، (واسع) یعنی وسعت، وسیع و محیط و در برگیرنده است، خب پس وقتی دربرگیرنده و وسعت دهنده در هر چیز و بر هر چیز است پس طبیعتاً بر هر چیز و اوضاع احوالی هم با خبر و دانای مطلق است.

        و اما در پایان عرض کنم،

        از پیام مسرت بخش شما هم سپاسگزارم و نهایت تشکر رو دارم از تحسین و معرفت تون.

        بنظر میاد شما هم درونتون شوق خاصی دارید و فردی هستید که جسور، مشتاق بسیار خیرخواه و مهربان و احساساتی و تجربه گرا هستید و البته در رسیدن به نتایج در موضوعات تمایل دارید زود نتیجه رو لمس کنید و …

        من هم عاشقتونم و از همون کسی که ما رو بهم وصل می‌کنه صمیمانه می‌خوام هم شما رو هم منو و هممونو در راه خودش به بهترین شیوه برای رستگاری، برای عزت، برای ثروت، برای سلامت، برای سعادت، برای موفقیت، برای هر گونه خیر و برکت در زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، معنوی و اقتصادی روز به روز بیشتر هدایت کنه هر آن.

        در تصمیمات درست، در باورها و دیدگاه های بهتر، در زمان درست در مکان درست و در نهایت تسلیم و عشق و قدردانی از خدا از خودمون، از همدیگه و از جهانمون

        مأموریت مونو پیش ببریم.

        خوب باشی زکیه خانم عزیز، که اسمتونم نشونه ی پاکیه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          زکیه لرستانی گفته:
          مدت عضویت: 1733 روز

          سلام مهدی جان دوست عزیزم

          خییلی ازت سپاسگزارم ک برام نوشتی خییلی ارزشمنده برام کلی انرژی و حس خوب گرفتم

          خداروشکر میکنم بخاطرحضور دوستان ارزشمندی مث شما ک ایمانم و قوی تر کرد

          مرسی از شعرهای قشنگی ک نوشتی برام

          کلی لذت بردم

          مرسی از تعریفت:))

          مرسی از حس قشنگی ک بهم دادی

          این روز ها هدف اصلی من شده شناخت خدا توحید

          میخوام خدای خودم و عمیق تر درک کنم

          در طی رو شکرگزاری ها

          فایل گوش دادن ها

          آهنگ گوش دادن ها

          حسش میکنم

          وقلبم لبریز از حس خوب میشه وبهش انگار وصل میشم

          میخوام این ارتباطه قوی تر بشه وطولانی تر

          یعنی شده مهمترین هدف زندگیم

          حس میکنم یه مدته داره منو ب سمت خودش دعوت میکنه

          با پیام هایی ک دریافت میکنم

          مخصوصا وقتایی ک کامنت هایی مث کامنت شما سعیده ی عزیز وحمید عزیز ومیخونم

          بعض میکنم و اشک توچشام میاد

          و کلی دگرگون میشم ولبریز از حس خوب شور هیجان میشم

          مخصوصا وقتی آهنگ

          خداهمین جاست توقلب خونه..

          توعطر پاک گل های پونه

          خداهمین جاست توعطر بارونخداهمین جاست بین من وتو

          ساده ساده

          عین من وتو

          خداهمین جاست تواین دقایق

          منتظر ما دلتنگ وعاشق

          حضورشو حس میکنم

          دوسدارم این حضور پررنگ تر باشه

          ک ب قول سیدعلی خوشدل باید حضورشو تمرین کنم

          این کارو انجام دادم وسریع جوابمو داد

          (کلی استیکرقلب)

          مرسی ازت دوست توحیدی من

          خداروشکر ک بانوشتن مرور کردم این همه زیبایی رو

          ب الله یکتا میسپارمتون

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سلیمه گفته:
    مدت عضویت: 753 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته با اون صورت مهربونش عاشقش هستم و تمامی دوستان عزیزم

    این فایل رو که شنیدم بسیار خوشحال شدم انگار که خدا خواست با زبان شما به من الهام کنه ومن تونستم مسئله خودمو حل کنم خدا شما و تمامی دوستان رو حفظ کنه و مارو هدایت کنه و از مسیری که توش هدایت شدیم منحرف نکنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2228 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    رب اشرح لی صدری و یسرلی امری

    سلام به استاد خوشتیپ و خوش استایل و توحیدی

    سلام به مریم جان خوشتیپ و خوش استایل و موحد

    سلام به دوستان توحیدی ام

    قلبی که به سوی خداوند باز می شود

    اول از همه بگم اسم این فایل کلی حرف داره برای گفتن که حتی میتونه اسم یه دوره با همین مضمون باشه.

    وقتی قلبی به سوی خدا باز بشه، مگه میشه غیر خوبی و شادی و لذت و حس و حال خوب و سلامتی و تندرستی و ثروت ببینه. هر چی که ببینه فقط زیبایی ایست و بس.

    در ادامه یه تکیه کوچلو از گفتگوی استاد و مریم جون که

    رو آوردم مربوط میشه به موضوعی که چند روزی فکر مرا مشغول کرده.

    _شما استاد تشخیص اصل از فرع هستید به این دلیل که خداوند قلب شما را باز کرده که این ادراک رو داشته باشید و خداوند چه آدم مناسبی رو انتخاب کرده که شده الگوی هزاران و میلیون ها آدم دیگه.

    آدمی که علاقه داره به انتشار این آگاهی و آگاهی از طریق اون آدم داره به میلیون ها آدم دیگه میرسه.

    یعنی خداوند خوب انتخاب کرده…..

    _حالا تو اون تکیه ای که شما گفتید خداوند انتخاب کرده من قبلا هم گفتم من یه ذره مقاومت دارم که بگیم خداوند آدم رو انتخاب می کنه یا بگیم آدم خداوند رو انتخاب می کنه. یعنی من اعتقاد دارم از وقتی که خودم دنبالش بودم، پیداش کردم نه اینکه خداوند مرا انتخاب کرده یا هرچی شبیه این.

    به نظر من همه ما دسترسی داریم به خداوند و فقط کافیه که قلبمون رو پاک کنیم و بخوایم که هدایت بشیم و بعد هدایت میشیم.

    در این جا استاد چه زیبا حرف عزیز دلش که یه کوچولو از اصل منحرف شده شده بود رو اصلاح کرد. و این اصل همان پل صراط ماست که اگه رعایت کنیم به سلامت گذر خواهیم کرد.

    این اصل میگه خداوند انسان نیست که ویژگی های انسانی داشته باشه. خداوند انسان را آفریده با قوانین بدون تغییرش و هر که درخواستی داشته باشد به او پاسخ داده خواهد شد و هر کس خالق زندگی اش است. در این میان افرادی هستند که واضح تر درخواست های خود را می فرستند و پاسخ دریافت می کنند. و اونهایی که در شناخت این اصول و قوانین آگاه تر هستند می‌توانند همچون معلم به بقیه آموزش بدهند همچون پیامبران و امامان و افراد فرهیخته ای همچون استاد.

    و این مستلزم یک خواسته است. و همه ما به یک اندازه به خداوند متعال نزدیک هستیم فقط این باور ماست که داره کارها رو انجام میده.

    وقتی من خودم را در حد حتی استاد نمی دانم چطور میتوانم به این فکر کنم که مقام در حد پیامبر داشته باشم. وقتی این رو قبول کردم که “ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست” چطور میتوانم آرزوی سیمرغ بودن را داشته باشم.

    و حالا که به لطف الله و آموزه‌های استاد این باورها در حال تخریب هستند و باورهای بهتر جایگزین آن می شود، چپ و راست یادم میره و فکر می کنم خدا باید خودش اوضاع مرا ببیند و برای درست کردنش معجزه کنه و به خاطر راحتی کار میگم خدای خودت بهتر میدونی. واین با قوانین خداوند جور در نمی آید ما باید درخواست کنیم. و رسیدن به اون خواسته را بسپاریم دست خدای متعال و به اون نچسبیم. و باز من فکر می کنم اون یه انسان است و می‌بیند و من لازم نیست حرکتی بکنم‌.

    و اینکه ما نسبت صفات انسانیرا به خدا بدهیم، چقدر کار ما را راحت می کنه دیگه نیاز به کنترلذهن و باور و … نداره و میگیم خدایا خودت بهتر میدانی.

    متوجه شدم که ما یجورایی دوست داریم صفات انسانی را به خدا نسبت بدهیم، حساب کن حتی مریم جونم که استاد عمل کننده به قوانین است، وقتی در حالت احساسی تعریف از استاد قرار گرفت یه لحظه فراموش کرد و از انتخاب کرد استفادهکرد . و این همان پل صراط است که از مو باریکتر است.

    و واقعا خیلی سخت است وقتی میبینی که خدای مهربان خواسته هایت رو دونه دونه داره برآورده میکنه و لقب مهربان بودن رو نه از نظر قانون بلکه بخاطر اینکه ما را دوست دارد، ندهیم و تمایز این دو بسیار سخت است و نیاز به تکرار روزانه و هر روز هزار بار که خدای مهربان قدرت خلق زندگی ام را به من داده و در این راه مرا کمک خواهد کرد. و باید درخواستی باشد تا پاسخی دریافت شود.

    فکر کنم درست نتونستم سختی اون مفهوم و برسونم شاید بخاطر اینکه خودم هنوز خالق بودن خودمان را اصلا نفهمیدم فقط اسمش رو شنیدم و الان میخوام که اون رو فراموش نکنم.

    لُب کلام اینکه خیلی سخته سیستمی بودن خداوند رو در همه لحظات زندگی یادمون نره.

    و اگه این رو همیشه و در همه جا بتونیم بکار بگیریم مگه چیزی هست که نشه به اون نرسید؟؟!؟

    همانطور که استاد با زیبایی کامل میگه اگه خواسته ای داشته باشی و در مورد اون خواسته ترمز نداشته باشی اون خواسته به راحتی وارد زندگی ات می شود.

    پس ربطی نداره که خدا ببینه نماز صبح ات رو خوندی یا نه حجابت رو رعایت کردی یا نه و… فقط این خودت هستی که مانع می شوی.

    و قلبی که به سوی خدا باز میشه، جایگاه دریافت الهامات رو باز میکنه و پیام خدا بهتر درک میکنه و میتونه زندگی اش را به بهترین شکل خلق کنه.

    خدایا قلبمان را تا جایی که امکانش هست به سمت خودت باز کن که غیر از تو هیچ نبینیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      مبینا حیدری گفته:
      مدت عضویت: 2189 روز

      سلام رضوان عزیزم

      ممنونم بابت کامنت ارزشمندتون ،واقعا این دیدگاه سیستمی بودن خداوند جواب خیلی از مسائل ماست

      همون دیدگاهی که استاد بارها در جلسات قرآنی دوازده قدم بهش اشاره داشتن.

      و وقتی ما این دیدگاه سیستمی بودن رو درک کنیم،نگاه مون رو به سیستم و به خداوند درست کنیم میتونیم نقش خودمون رو در تغییر اوضاع زندگی خودمون بدونیم،میتونیم مسیولیت صد در صد زندگی خودمون رو درک کنیم،.

      اون وقت هست که اگر ما سمت خودمون رو درست انجام بدیم،سیستم حتما سمت خودش رو به بهترین شکل انجام میده،اون وقته که میتونیم بگیم خدایا من سمت خودم رو درست رفتم،توقع دارم توام درستش کنی،و اون وقت میشود آنچه باید بشود.عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      لیدا موسوی نسب گفته:
      مدت عضویت: 2042 روز

      سلام به رضوان عزیزم

      رضوان جون اولاً عاشقتم برای این ادیت های قشنگی که میزاری با عکس ها

      هر دفعه که میبینم کلی ذوق میکنم

      بعد هم ممنون برای کامنت زیبات که واقعا شما بچه‌ها هر کدوم از یک منظری بررسی میکنید فایل رو

      و من لذت میبرم و درس میگیرم با خوندن کامنت هاتون

      به قول شما چقدر سخته که همه جا این سیستمی بودن خداوند رو فراموش نکنیم

      و استاد واقعا استاده این مسئله هست

      این تشخیص اصل از فرع

      که همه جا باید حواسمون بهش باشه

      داخل سلامتی ،روابط،ثروت

      عزیزم موفق و سربلند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    وحید ترکی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1082 روز

    با سلام و. درود فراوان بر استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته که با زحمات فراوان این فابل های با ارزش رو بر روی سایت قرار میدهند تا بنده و امسال بنده استفاده لازم رو ببریم و خداوند رو هزاران بار سپاس میگویم که مرا به سایت شما هدایت کرد

    بنده از شهر بندرعباس هستم و همیشه اسم گرما و شرجی بندرعباس رو که می اورید بنده حس خوبی از اینکه شما از کجا به کجا رسیدین رو بهم دست میده

    واقعا ایمان داشتن به خداوند اینقدر قدرتمند ادم رو هدایت میکنه

    بنده قبل از اینکه اینقدر بتونم ذهنم رو کنترل کنم خیلی شرایط سخت تری رو تجربه میکردم و همیشه شرایط برام سخت پیش میرفت از وقتی که بر ذهن خودم مسلط شدم و توانستم که باورهایم رو عوض کنم به همان نسبت هم شرایط و تجربه های سخت و اسان هم برایم رقم میخورد

    بنده از چهار سال پیش به این طرف کم کم با کلیپ هایی که در فضای مجازی از شما دیدم به سایت شما هدایت شدم و هر بار. با باورهای جدید زندگی هم به همون نسبت برایم داره اسان میشه

    هر روز با نوشتن سپاسگزاری از داشته هایم به مسیر اسانتری در زندگی ام هدایت میشم

    ارزوی بهترین ها رو برای استاد عباسمنش و خانم شایسته و تمام کسانی که در سایت استادعباسمنش عضو هستند رو دارم

    در پناه خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    مرتضی دیندار گفته:
    مدت عضویت: 1068 روز

    به نام رب العالمین که همیشه مشتاقانه هدایتگر ماست

    سلام به همه ی اهل خانه دل

    سال‌هاست که تلاشم این بوده که‌ خدا را بهتر بشناسم

    منم از سال85تا91 راننده تاکسی بودم،و اون خاطرات را بخوبی بیاد دارم‌ و هر وقت استاد بزرگوار از خاطرات تاکسی دنده آرژانتینی صحبت میکنند کاملا وضعیت ایشون میاد جلوی چشمم که چه روزهای نا آگاهی داشتم.

    تو این سالها که گذشت، خداوند بارها و بارها خودشو بمن نشان داد

    هر زمان که بهش توجه کردم و دیدمش زندگیم منور شد و به آرامش رسیدم و

    هر وقت این نور الهی را با جهل خود ،اتفاقی تلقی کردم، دوباره روند زندگیم نزولی شد در همه ی امور ات.

    سوالی به ذهنم رسید

    چرا من نمی توانم خدا را بهتر درک کنم،مگه روح من از جنس اللّه نیست پس چرا از یک جنس هستیم اما من کجا آن کجا؟

    جواب شاید این باشد.به درک امروز من،!

    چون خداوند عالم وداناست،

    اما من جاهل و نادان

    فرق عمده همین است

    منافات

    حال اگر این باشد که‌ من فهمیدم چه باید بکنم

    به قول استاد نور منبع دارد اما تاریکی منبع ندارد

    یعنی علت‌ روز گار سخت من در جهل من است

    پس باید من خودمو به هر شکل ممکن ببرم به طرف نور تا از جهل خود جدا شوم.

    دوم به هر میزان من از جهل وتاریکی دور شوم به همان اندازه هدایت میشوم

    و

    به همین دلیل است که از یک جنس هستیم اما متفاوت

    منو واستاد هر دو راننده تاکسی بودیم اما من کجا استاد کجا

    از نظر ساختاری هیچ منافاتی با هم نداریم و

    خدای ماوخالق ما یکی است

    پس من به آنچه استاد توجه کرده توجه نکردم

    این فایل ما را به درک عمیق از آنچه استاد گفتند هدایت می‌کند

    وبیشتر ازاین نمی توانم بنویسم قلبم منو به سکوت دعوت‌ میکند تا بیندیشیم

    خدا نگهدار همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    سعید گوشه ای گفته:
    مدت عضویت: 2574 روز

    سلام استاد عزیز می خوام تجربه خودم رو با دوستان و سایت عباس منش به اشتراک بگذارم

    حدودا سه چهار سال پیش بود با شما آشنا شدم نمی دونم چطوری و دقیقا یادم نیست

    اما مثل همه دوستان وقتی فایل های شمارو گوش دادم شگفت زده شدم و مدام سعی میکردم تند تند فایل هارو دانلود کنم و فکر میکردم هرچقدر فایل های بیشتری از شما گوش بدم زودتر به خوشبختی و ثروت و … میرسم اما افسوس …

    خلاصه و متاسفانه به خاطر عملکرد و باور های خودم به گمراهی کشیده شدم و چون نمی تونستم فایل های پولی شما رو بخرم رفتم توی یک کانال تلگرام و فایل های پولی شما رو شروع کردم دانلود کردن و گوش دادن و فکر کردم که دیگر این فایل ها رو گوش کنم دیگه کار تمومه و من به همه چیز می رسم … اما ای دل غافل که من اصلا در مدار این فایل ها نیستم

    خلاصه بگم که همون حرف های که باعث هدایت هزاران نفر شد باعث گمراهی من شد …

    باورم این بود که من هیچ کار دیگه ای نباید انجام بدم فقط باید بشینم و روی باور هام کار کنم

    به همین دلیل من ورزشکار بودم ، ورزش رو رها کردم ، ترم 7 کارشناسی مهندسی برق بودم درسمو رها کردم کلا زندگی رو رها کردم و نشستم بس تو خونه و فقط به این خیال که دارم روی باور هام کار میکنم…

    و یواش یواش باور های مخرب شروع شد

    افسردگی به سراغ من اومد

    پوچی به سراغ من اومد

    عادت های بد جنسی به سراغ من اومد

    و هر بدبختی که فکرشو کنید

    یک سال تمام من با بدبختی و افسردگی پشت سر گذاشتم با باور های غلط …

    و اون همون لقد و چکی بود که خدا بهم زد

    البته خودم باعثش شدم

    دیگه خسته شدم حتی چند بار می خواستم خودکشی کنم چقد گریه میکردم

    چقد ناراحت بودم

    تا این که تصمیم گرفتم دوباره شروع کنم

    گفتم سعید فرض کن امروز تازه متولد شدی

    و امروز شروع کن

    شروع کردم قرآن خوندن و دوباره خدای واقعی رو فهمیدن ، یک ساعت سجده کردم و از خدای خودم عذر خواهی و توبه کردم و حتی از استاد عباسمنش

    شروع کردم کار کردن روی یه شغلی

    شروع کردم روی خودم کار کردن

    فایل های رایگان رو گوش دادن

    کامنت هارو خوندن

    دیگه عجله نداشتم ، گفتم سعید همه این ها صرفا جهت اینه که حالتو خوب کنی ، جهان با همین حال خوب تورو به همه چی می رسونه

    چقد من ایمانم قوی شد ، چقد توکل کردم حالا دیگه نتایج شروع شد

    تصمیم گرفتم برم سربازی ، بابام گفت زنگ میزنم بندازنت بهترین جا ، اصن غمت نباشه اون یکی گفت غمت نباشه کاری میکنم نفهمی خدمت چطوری گذشت ، اما من فقط میگفتم خداوند بهم کمک میکنه ، رفتم سربازی و در عین ناباوری آموزشی برای همه 2 ماه بود اما اون دوره که ما رفتیم آموزشی 25 روز بود .

    آموزشی تموم شد همه سربازا استرس داشتن که قراره کجا بیوفتن اما من یه گوشه آروم نشسته بودم داشتم قرآن میخوندم خلاصه اومدم شهر خودم و 14 روز مرخصی عید بعد 15 فروردین رفتم و منو فرستادن به عنوان سرباز مسجد و فقط کارم این بود که درب مسجد رو باز کنم اذان پخش بشه و تمام ، نه سختی نه پستی نه دردسری و کل روز بیکار بودم و فقط قرآن میخوندم ، حتی گوشی ام میبردم چون سرباز مسجد بودم دژبانی حق گشتن نداشت و میومدم فایل های استاد رو گوش می دادم و… خلاصه سربازی تموم شد و من رفتم خیلی راحت دوباره لیسانسمو گرفتم ، رفتم یه جایی کار کردم و درامد شروع شد ، تصمیم گرفتم از شهرستان برم تهران ، شاید خیلی سخت باشه و نیاز به ایمان قوی باشه که با جیب خالی پاشی بیای یه شهر دیگه ای ، اما من روی خدای خودم حساب کرده بودم ، میگفتم خدایا من یه شغلی میخوام که هم بهم خونه بدن هم کار ، خلاصه اومدم تهران بدون هیچ پشت وانه ای نه خونه ای داشتم نه هیچی موجودی حسابم کلا 5 میلیون بود

    این حرف چند ماه پیشه

    اومدم تهران رفتم یه شرکتی استخدام شدم نزدیک دو میلیونی خرج کردم و خلاصه روز اول کار رفتم سرکار و منو فرستادن جای که اصلا با رشته من (برق) همخونی نداشت

    خلاصه رفتم گفتم من اینجا نمی مونم و اونا کلی اسرار که نه بمون بعدا جاتو عوض میکنیم

    گفتم نه

    حالا من موندم و کلا 3 تومن پول

    از شرکت زدم بیرون ، ناراحت بودم ، گفتم خدایا اگر می دونستم کمکم نمی کنی روت حساب نمی کردم

    خلاصه ناراحت رفتم نشستم رو یه صندلی

    شروع کردم با خدای خودم حرف زدن ، گفتم مگه نگفتی تو برو من کمکت می کنم

    مگه تو نگفتی من خدای آسمان ها و زمینم

    مگه نگفتی هرچی بخوای بهت میدم

    دوست داری شیطان بهم بخنده ؟

    دوست داری شیطان مسخرم کنه ؟

    بگه دیدی رو خدات حساب کردی حالا چی شد؟

    گفتم خدایا من شهرستان بر نمی گردم یا همینجا منو بکش یا کمکم کن

    یهو دیدم عموم زنگ زد (خونه عموم کرج هست)

    گفت سعید کجایی ، شب بیا اینجا و…

    از تهران رفتم کرج… گفتم خدایا زندگی من ، اهداف من ، خواسته های من همه برای توعه

    اگر من سربلند و پیروز بشم قطعا تو سربلند شدی

    دیگه همه چیو رها کردم اصلااااا بهش فکر نکردم

    رفتم خونه عموم ، شب خوابیدم ، صب بیدار شدم رفتم تو خیابون یهو یه اعلامیه رو زمین دیدم که شهرک صنعتی فلان نیرو می خواد

    رفتم اون شهرک صنعتی که نزدیک خونه عموم اینا هم هست ، رفتم این شرکت هارو دیدم و اینا یهو یه شرکت خیلی بزرگ و با کلاس دیدم

    یکی از درون بهم گفت برو سمت این شرکت

    گفتم خدایا برم چی بگم اصلا شاید نیرو نخوان

    گفت برووووو گفتم نمیرم

    گفت خب پس برگرد شهرستان

    گفتم باشه میرم سمت شرکت (خخخخخخ)

    رفتم دم درب شرکت و خواستم برم داخل ، حراست گفت کجا ، گفتم میخوام برم منابع انسانی ، گفت کارت چیه گفتم برا استخدامی ، گفت برو شنبه بیا یعنی 4 روز دیگه ، گفتم جناب فقط یه سوال دارم برم بپرسم بیام گفت خب سریع ، رفتم پیش مسئول استخدامی ها گفتم خانم استخدامی دارید گفت نه اصلا ، گفتم خب باش ممنون ، گفتم خدایا الکی مارو کشوندی اینجا که چی آخه ، دیدم خانمه داد زد حالا رشتتون چیه آقا گفتم برق ، لیسانس برق دارم ، گفت یه لحظه وایسا ، زنگ زد به یه مهندسی اون مهندسم گفت بفرستش پیشم

    رفتم پیش مهندسه یه رزومه براش نوشتم و شروع کرد مصاحبه گرفتن حدودا 2 ساعت سوال برقی پرسید و من جواب دادم و در آخر نامه ای بهم داد گفت برو مدارکتو بیار و کارای استخدامیتو انجام بده

    حالا به چه عنوان (سرپرست تولید و فنی یه سالن ) با پر از دستگاه های پیچیده و تابلو برق های پیچیده برای من که 25 سالمه و کلا سرهم یک سال سابقه کار داشتم و با حقوق بالا ، داشتم دیوانه می شدم ، گفتم خدایا طرف با 20 سال سابقه کار هنوز سرپرست نشده من از درب نرفته سرپرست شدم با حقوق بالا ، وای یه پارک اونجا بود رفتم سجده کردم و کلی گریه ، خلاصه مشکل کار برطرف شد حالا مونده بود مشکل خونه ، یکی دو روز رفتم خونه عموم اینا اما دیگه روم نمیشد بیشتر برم

    گفتم خدایا مطمئنم همونطور که کار و جور کردی خونه ام جور میکنی ، چطوری نمی دونم تو خدایی

    پدر مادرم واقعا پول نداشتن مگرنه کمکم می کردن البته من هم هیچ حسابی روشون نکرده بودم و همیشه میگفتم خدا خودش درستش میکنه یکی دو سه روز از ماجرا گذشت حتی من یکی دو شب تو شرکت می خوابیدم توی یه بالکن اما دیگه داشتن بهم گیر میدادن …

    خلاصه یه قرعه کشی خانگی داشتم و اونجا برنده شدم دقیقا زمانی که به پول نیاز داشتم و یه مقدار از پدر مادر یه مقدار از برادرم و یه مقدار از عمو و دایی قرض کردم و تونستم یه خونه کوچیک کرایه کنم ، خدا خودش برام یه خونه عالی و ارزون گیر آورد و همه چی دست به دست هم داد و خونه هم اوکی شد

    بعد دو سه ماه هم قرض هامو دادم

    خلاصه

    خداوند سرمو جلوی شیطان بالا برد خخخخخخخ

    حالا هدف بعدی ام اینه میخوام برم یه شرکتی که با کشور های خارجه در ارتباطه ، هم حقوق بالاتری میدن هم پیشرفتش خیلی بیشتره

    ایشالا اونم درست شد کامنت میذارم و مطمئنم درست میشه

    خلاصه بگم برای دوستان عزیز

    به خودم قول دادم تا زمانی که از فایل های رایگان نتایج عالی نگرفتم سراغ فایل های پولی نرم

    انشالله می خوام همه فایل های رایگان رو یه دور دوره کنم از کامنت های دوستان استفاده کنم و بعد خداوند هدایتم کنه به فایل های پولی و مطمئنم اون موقع در مدارش قرار گرفتم و اون موقع با ایمان صددرصد پول رو بدم و از آگاهی های توحیدی و عالی استاد بهره ببرم .

    استاد عزیز دمت گرم که به ما توحید رو یاد دادی

    دمت گرم که تونستی کلام خدا رو تو جهان ساطع کنی و امیدوارم افراد بیشتری در فرکانس این کلام قرار بگیرند .

    به قول خودتون ، دوستتون دارم عاشقتونم هرکجا که هستید شاد باشید ، پیروز و موفق در دنیا و آخرت

    فعلا خدانگهدار .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      اعظم م گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      برادر عزیز و گرامی سعید جان سلام

      چه قدر برایت خوش حال هستم .

      وچه قدر از صمیم قلب بابت اعتماد به خداوند و دریافت الهامات و عمل به الهامات تحسینت میکنم

      آفرین که بااین سن کمت،چه قدر عالی در مدار زیبایی ها و فراوانی ولطف پروردگار قرار گرفتی!!!!

      بهترین ها را برایت آرزو میکنم.

      موفق باشی و سربلند!

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    مریم میرشب گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    سلام استاد عزیزم

    استاد این بار برای من بودن توی رابطه ای بود که تک تک لحظاتش من احساس خفگی داشتم و هیچ راهی نمی دیدم برای رهایی از این بار ،

    کمرم زیر این بار خم شده بود و هیچ روزنه امیدی رو نمی دیدم

    و خدای مهربونم این بار رو از روی دوشم برداشتبار من احساس گناهی بود که سالها داشتم باخودم حملش میکردم احساس گناهی که نمیزاشت از اون رابطه سمی بیام بیرون و فک میکردم من تا آخر عمرم محکوم به این سرنوشتم

    بودن با آدمی که هیچ ربطی به من نداره هرروز من پر بود از احساس بدبختی احساس افسردگی و وجودم پر بود از حسرت …. و یه زندگی جهنمی

    که بهترین چیزی که از تعریف جهنم شنیدم اینکه روزی که آدمی که هستی آدمی که میتونستی باشی رو ملاقات کنه !!!تمام وجودت پر از حسرت میشه و جهنم واقعی اینه

    و من هر روز توی این جهنم داشتم میسوختم چون

    من میدونستم که میتونم خیلی کارا رو انجام بدم و خیلی اتفاقات رو برای خودم رقم بزنم ولی ترمز حس گناه منو فلج کرده بود و نگهم داشته بود توی اون جهنم

    وای خدای من چه بار سنگینی بود …

    قد علم کردم بعد این بار سنگین و جون گرفتم

    من هرروز و هرلحظه دارم احساس میکنم خدای خودمو که داره توی این مسیر کمکم میکنه و داریم باهم دونه دونه این بارهارو برمیداریم دومین بار سنگینی که برداشته شد از روی دوشم خشم و رنجشی بود که میخاستم خودمو به دیگران ثابت کنمو تقلا میکردم و زجر میکشیدم و چن ماهه که رها شدم و دیگه دوشم سنگینی نمیکنه از حمل این بارزندگی الانم پر از احساس خوشبختیه، خوشبختی که فقط و فقط خودم قادر به دیدنشم خوشبختی که کافیه فقط یه نگاه بندازم به اطرافم و ساعتها اشک بریزم از شوق

    گاهی فک میکنم گذشتم یه کابوس بوده و اصلا نمیتونم باور کنم همچین گذشته ای داشتم بس که زندگی الانم با گذشتم متفاوته

    این روزا دیگه نمیخام خودمو اذیت کنم و هی تقلا کنم تا موفق شم یا پولدار شم یا فلان خواسته رو بدست بیارم

    این روزا دلم میخاد فقط و فقط مثل یه طبیب مهربون مرحم بزارم روی تمام زخمهایی که به روح و روانم زدم و نگاه کنم به زخمهاو آروم آروم و باعشق درمانشون کنم

    این روزا دیگه نمیخام با این نگرش توجه کنم به زیبایی ها تا به خواسته هام برسم بلکه میخام توجه کنم به زیبایی ها چون چشم من فقط لایقتش دیدن زیبایی هاست

    این روزا دیگه نمیخام شکر گذاری کنم بخاطر اینکه رفع تکلیف باشه واسمو بگم اره من بنده شکر گذاریمو خدا بده سریع خواستمو

    میخام شکر گذار باشم چون میخام از حمد و ستایش خدای خودم لذت ببرم چون لایق اینم که خدای خودمو ستایش کنم

    این روزا فقط میخام لذت ببرم از زندگیم

    و هرروز بخودم میگم تو نیاز به هیچی نداری جز خدا

    و هر روزی که من به خدای خودم نیازمندتر میشم رهاترو آزادتر میشم

    و بیشتر بخودم افتخار میکنم و میدونم خداهم بهم افتخار میکنه و پز میده به فرشته هاش میگه ببینین ببینین این بنده منه (برگرفته از فایل اعتماد بنفس :))

    ایه 30 سوره بقره که فرشته ها شاکی میشن از خدا و خدا میگه من چیزی رو میدونم که شما نمیدونید خدا میدونست که ما میتونیم بارها رو برداریم از روی دوشمون با آزمون خطا دادن با قدرت اختیار و آزادی که بهمون داده اینکه هرلحظه میتونیم انتخاب کنیم توی سختی باشیم یا توی آسونی

    و دقیقا هرجایی که من قلبمو باز کردم به سوی خدا و دیگه مشرک نبودم دقیقا همون عاملی که باعث شرک من بود میشد وسیله و ابزار من برای رسیدن به اون خواسته و دقیقا ان مع العسر یسرا در دل هر سختی آسانی هست رو به وضوح دیدم بارها و بارها…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: