قلبی که به سوی خداوند باز می شود - صفحه 25

742 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمیه پیروز گفته:
    مدت عضویت: 2101 روز

    سلام به استاد عزیزم سلام به مریم جانم

    مریم جان چقدر زیبا و جوون شدید عزیزم جوری که موقع حرف زدن استاد من چشم از شما بر نمیداشتم

    استاد من زیاد کامنت نمی‌ذارم اما این فایل شما منم قلقلک داد بیام و حرف بزنم مرسی که با عشق کامنت هامونو میخونید

    استاد من عاشق آیه الکرسی هستم صبح ها اگر پیاده برم تا برسم به سرویسم در خنکای دم دم صبح با صدای گنجشک ها و نسیم خنک این سوره‌ی قدرتمند رو میخونم و با خدا عشق بازی می‌کنم

    خدا اونجا خیلی با من حرف میزنه

    الله… اینجا داره خودشو معرفی میکنه

    میگه لا اله الا هو الحی القیوم هیچ الهه هیچ معبودی هیچ ربی جز من نیست

    هو الحی القیوم رو که میخونم انگار یک نفر پا بر زمین میکوبه چقد این قسمت قشنگه انگار یه صدایی توی آسمون ها آیت قسمت رو برام میخونه من تا ابد زنده و پاینده و قوی هستم

    چقدر دوست دارم خدایا تو چقدر نزدیکی بمن معشوقه ی من تو نسیم صبحی عشق من تو لباس تنمی تو غذای توی کیفمی

    تو سرویس منی تو کفش زیر پامی معبود من…

    و مدام خودش رو معرفی میکنه

    از کفر میگه از کسانی که به طاغوت کفر ورزیدن میگه، میگه اونا چنگ زدن به عروه الوثقی…

    من عاشق این سوره ام و هر روز خدا بام حرف میزنه با این سوره‌ی قدرتمند.

    اما استاد این سوره ای که توی فایل آوردید خدا داره با ما حرف میزنه با اون الم الم گفتن های با نوازشش انگار زمانی که حضرت محمد داره براش شکایت میکنه که چرا اینا منو اذیت کردند چرا اینجوری شد اونجوری شد و خدا انگار داره دست نوازش بر سر محمد و ما میکشه میگه مگه قلبتو باز نکردم؟

    مگه نامتو بلند آوازه نکردم عزیزم؟

    میگه حالا صبر کن ببین از این ببعد چه میکنم

    اما از این جا من اشتباها رفتم تو سوره‌ی دیگه همون جا که میگه مگه وقتی یتیم بودی نجاتت نداد؟ خدایا تو مادر منی تو پدر منی خواهر منی تو همه کس منی

    مگه وقتی گرسنه بودی نام بتو ندادم؟ آه خدایا تو نان سفره ی منی مگه استاد نمیگه تو فقط بخواه ازش چطوری رو نپرس

    خدایا تو کی منو گشنه و تنها گذاشتی؟

    خدایا تو همه چیزی تو میخواهی تو میتوانی تو برای من بهترین را میخواهی و تو قدرتمند ترین قدرتمندان هستی

    چقدر ناز منو کشیدی آخه تو چقدر ناز ما بنده ها رو کشیدی عزیزترین من

    فاما اینجا یه اما میاره میگه اما بنعمه ربک فحدث

    شکر گزاری کن همش بگو تو اینکارو کردی اونکارو کردی… خدایا اینا همش اعراص از ناخواسته س همش توجه به نکات مثبته وای چقدر قشنگ بود این سوره که من فکر میکردم برای سوره ی انشراحه

    خدایا ممنونم ازت مریم جان استاد عزیزم ممنونم

    الحمدلله رب العالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    یاسمن زمانی گفته:
    مدت عضویت: 2400 روز

    به نام خدایی که همه چیز برای او آسان است

    سلام استاد جانم، سلام مریم نازنین، سلام خانواده ی عزیزم!

    دیشب موقع خواب تصمیم داشتم همین سوره ی انشراح رو برای خودم پلی کنم و با اون بخوابم، ولی دستام به جای سوره ی انشراح تایپ کرد سوره ی مریم….

    و من هم سوره ی مریم رو پلی کردم و تا اونجا که رسید به داستان حضرت مریم رو یادمه اما بقیه ش رو خواب بودم…

    داستان طلب فرزند کردن حضرت زکریا هم توی سوره ی مریم اومده هم سوره ی آل عمران آیات 37 تا 41.

    حضرت زکریا میبینه هر موقع میره پیش حضرت مریم کلی میوه و غذا داره، ازش میپرسه اینا از کجا برای تو میاد؟ و حضرت مریم میگه این از طرف خداست، خدا روزی بی حساب میده!

    حضرت زکریا با دیدن این الگو باوراش قوی تر میشه و با اینکه پیر و فرتوت بوده و همسرش نازا بوده، ولی باز از خدا میخواد بهش فرزندی عطا کنه.

    استادجان یاد حرف شما افتادم که میگفتین دعای پیامبرا مهمه، اما مهم تر اون باوریه که اونا به خدا داشتن که باعث شده این دعا رو بکنن.

    مغز من: سووووووت

    اون وقت وقتی خدا میبینه بنده ش همچین ایمانی داره و همچین دعایی میکنه، چیکار میکنه؟

    میگه یَا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلَامٍ اسْمُهُ یَحْیَىٰ

    بعد اینجاش برام جالبه که حضرت زکریا با اینکه خودش از خدا خواسته، میگه چطور میخوای به من فرزندی بدی با اینکه همسرم نازاست و خودم پیر و فرتوت هستم؟! چون هنوز باورش قطعیِ قطعی نیست…

    خدا میگه این برای من آسونه

    قَالَ کَذَٰلِکَ قَالَ رَبُّکَ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُکَ مِنْ قَبْلُ وَلَمْ تَکُ شَیْئًا

    دوباره چند تا آیه بعد تر که مریم از خدا میپرسه چطور میخوای به من بچه ای بدی با اینکه هیچ بشری منو لمس نکرده؟

    خدا میگه

    هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

    هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

    خوب من اگه عاقل باشم اینو روزی 10 بار با خودم مرور می کنم تا ملکه ی ذهنم بشه که همــــــــــه چیز برای خدا آسونه…اما همونقدرش به من میرسه که باور دارم. لامصب بزرگ تر فکر کن!

    همه ی ما به یک اندازه به خدا دسترسی داریم و فقط کافیه که قلبمون رو پاک کنیم و بخوایم که هدایت بشیم!

    و وقتی اشتیاق به سمت خداوند رو چاشنی قضیه میکنی همه چیز دوباره خیلی آسون تر میشه!

    خدایا شکرت! شکرت که من به لطف این استاد نازنین، این سایت روحانی، و این اعضای حقیقت جو و توحیدی، هدایت شدم به انس بیشتر با قرآن و چقــــدر شیرینه…الان یک ساعته دارم سرچ میکنم و میخونم و می نویسم راجع به این آیات، انگار از این دنیا جدا میشم، و به زور باید خودم رو استاپ کنم از ادامه دادن…چون پنج و نیم صبح بیدار شدم و الان 11 شبه و مغزم داره التماس میکنه که جان مادرت بیخیال بذار من شات داون کنم، اما قلبم میگه آقا یه دقیقه ساکت باش ما داریم اینجا عشق و حالللللل میکنیم!

    خدایا شکرت!

    الْحْمْدُ لِلّهِ الِّذی هَدانا لِهذا وَ ما کُنَّا لِنَهْتَدِیَ لْوْ لا أَنْ هَدانا اللهُ

    خدایا شکرت که قلب ما رو به سوی خودت باز کردی!

    شب و روزتون به خیر (قلب قلب قلب)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 50 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1274 روز

      سلام و درود یاسمن عزیز

      کامنت های توحیدی همواره جنسشون متفاوته! چون از جایی میاد که اصله جنسه! چون وصله به دریای بیکران و ژرف آگاهی الهی.

      یاسمن جان یادم نمیاد قبلنا از این کامنت ها نوشته باشی؟(خخخ) یا حداقل من ندیدم! ولی این کامنت الحق زیبا و ستودنی بود. یاد کامنت بچه های 12 قدم افتادم. رفتم تو محصولاتی که تهیه کردید، دیدم بله شما هم 12 قدمی هستید.بهتون تبریک میگم بابت این نگاه الهی زیبا و انس و دوستی تون با قرآن.

      توحید از خط اول کامنتت هویدا بود.آنجا که نوشتی میخواستم سوره انشراح رو برای خودم پلی کنم و با اون بخوابم، ولی دستام به جای سوره ی انشراح تایپ کرد سوره ی مریم…و من هم سوره ی مریم رو پلی کردم.هدایت یعنی همین! تسلیم بودن در برابر هدایت یعنی همین! اتفاقی ندانستن اتفاقات یعنی همین! شاید هر کس دیگه بود آنرا اشتباهی ساده تلقی می کرد و به جای تسلیم در برابر خواست خداوند، تسلیم خواسته ذهنش میشد و دوباره تایپ میکرد سوره انشراح! به همین سادگی…

      این اصلی است که ما رو به همه چیز میرسونه. یعنی نبستن دست خداوند برای دردست گرفتن امورات زندگیمان.نتیجه این اعتماد کاملا قابل پیش بینی است. فرمان زندگیمان را به چه کسی بهتر از خداوند میتوان سپرد؟

      هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

      هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

      هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

      خوب من اگه عاقل باشم اینو روزی 10 بار با خودم مرور می کنم تا ملکه ی ذهنم بشه که همــــــــــه چیز برای خدا آسونه…اما همونقدرش به من میرسه که باور دارم. لامصب بزرگ تر فکر کن! لامصب بزرگ تر فکر کن! لامصب بزرگ تر فکر کن!

      میخوام بگم میخوام روزی 100 بار و اگه بتونم 1000 بار اینو به خودم بگم و تکرار کنم تا باورهای محدود کننده و زوار دررفته ام ترک بردارند و فرو بریزند!

      دلم نیومد این نعمتُ دریافت کنم و شکر و سپاسش رو به جا نیاورم و برایت ننویسم و نگم عزیزِ این خانواده توحیدی؛ دمتون گرم.به دستان پر قدرت خداوند می سپارمتون.یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2400 روز

        سلام به اسداله عزیز!

        خدایا شکرت که من چنین دوستان نازنین و ریزبینی دارم توی این خانواده ی روحانی!

        ممنونم که به دیدگاهم توجه کردین و برام پاسخ نوشتین.

        دقیقاً همینطوره که آدم بعضی وقت ها وصل تره به دریای بی کران و ژرف آگاهی الهی!

        میدونین، من از بچگی چون در خانواده ی مذهبی بزرگ شدم همیشه قرآن خوندم، ولی…

        آن خواندن کجا و این خواندن کجا؟!!

        این خیلی شیرینه که خودت رو بسپری به هدایت الهی! که اصرار نکنی به یک چیز، به یک راه، به یک شخص، به یک روش…خدا رو شکر که به واسطه طالب هدایت بودنِ خودمون، ما رو از گمراهی درآورد و حلاوت دریافت هدایت های الهی رو به ما چشاند!

        بی نهایت از شما سپاسگزارم اسداله عزیز و خدا رو شکر میکنم برای همزمان شدن حضور و فعالیتِ من در این سایت الهی با شما! خیلی از شما یاد میگیرم و استفاده میکنم از آگاهی هاتون.

        در پناه خدا بهترین ها نصیبتون باشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1908 روز

          سلام یاسمن جان.

          من همیشه وقتی پروفایلت رو میبینم خوشحال میشم.

          صورتِ قشنگت، با لبخندت، خیلی زیباست، انرژی بخشه، نشاط بخشه.

          در پناهِ خدا، همیشه شاد باشی و سرشار از احساسِ خوب.

          چقدر عاشق این جمله ات شدم:

          این خیلی شیرینه که خودت رو بسپری به هدایت الهی! که اصرار نکنی به یک چیز، به یک راه، به یک شخص، به یک روش…

          اصرار کردن به یه چیز، تو ذهن من یعنی قفلی زدن…

          وقتی قفلی میزنم، اتفاقا بیشتر گیر میکنم، کار جلو نمیره…

          امشب یه تمرینی داشتم روی این زمینه.

          بلوتوثِ ساعت و موبایل همسرم وصل نمیشدن به هم، تلاش کردیم، نشد، بهش گفتم الان ذهن ما شاید خسته است که نمیشه، بعدا مجدد امتحان میکنیم.

          قبلش هم تکرار کردم این باور قدرتمندی رو که استاد یادمون دادن تو دوره شیوه حل مسائل و البته تو فایلهای هدیه هم بارها گفتن:

          مسائل راه حل ساده دارن که درونِ خودشونه.

          و من مطمئن که راه باز میشه.

          شب مجدد امتحان کردیم، یهو درست شد، خودمم میخکوب شدم، چون در ظاهر همون کارهای قبل رو انجام دادم، ولی وصل شد.

          میخکوب شدم، اینم یه نشونه دیگه واسه امشبِ سمانه.

          صبح هم خواهرم دقیقا پای تلفن چیزی رو گفت که ما می‌خواستیم ازش درخواست کنیم. اینم یه سورپرایز و نشونه ی دیگه.

          یخ نشونه ی دیگه ی امروز، سورپرایزی که نوشته بودم میخوام خلق کنم تو ستاره قطبیم.

          وای فای خونه مون یه مدته به موبایل من وصل نمیشه، تلاش کردم، کاوش کردم، دنبال راه حل داخلش بودم، وصل نشد، منم با حس خوب از اینترنت تلفن همراه استفاده کردم…

          امشب همینطوری زدم روی وای فای، وصل شد…

          بازم میخکوب شدم….این مدت شونصد بار امتحان کردم، وصل نمیشد، الان با وای فای خونه وصلم و خوشحالم از این نشونه ها و سورپرایزها…

          میدونی چیه؟

          فکر میکنم نجوا همیشه میاد و میره، نمیشه که بگم نیست، چون دروغه …

          اما قشنگیش اینه که امشب فهمیدم، دقیقا وقتی زیرِ گوشم ویز ویز میکنه برای خودم تو ذهنم و تو دفترم نوشتم:

          افکارت رو کنترل کن، درست میشه.

          بعد شما اومدی و با این کامنت برام تاییدیه فرستادی.

          مرسی پیام خدا رو رسوندی دستم یاسمن جان، گُلِ زیبا.

          دقیقا ساعت 22:22 شب بود که خوندم نوشته ات رو.

          نشانه است برام.

          یادِ رُند بودن اعداد افتادم تو کامنتهای آقا اسدالله و عارفه جان، و علاقه ی خودم به ساعت های رُندِ دو به دو یا چهار عدد رند…

          امشب 4 عدد رند دیدم…

          ساعت 22:22 دقیقه، دوشنبه است، دوم مرداد 1402.

          امشب ازدیادِ عدد 2 هست.

          برای من نشانه ها، یعنی تایید اون لحظه با هر فکر یا باوری که تو ذهن و قلبمه…

          بارها شده تو پیاده روی دارم به چیزی فکر میکنم و نشونه هامو همون لحظه میبینم…

          یا به مسیری هدایت میشم، میرم، بعد متوجه میشم دلیلِ هدایتم به اون مسیر رو…

          چند روز پیش یه نشونه شگفت انگیز دیدم…

          میخکوب شدم …

          از یه مسیر هدایتی عبور کردم تو پیاده روی، صدای پرنده شنیدم و یهو چشمم خورد به یه پرنده ی آبی و خوشرنگ…

          اگه خودم ندیده بودم این درجه از زیبایی رو باور نمیکردم…

          خاص بود…

          و بعدش احساساتی شدم، اشکم سرازیر شد و به خدا گفتم لطفا خودت مقاومتم در باور کردنِ خودتو بردار …

          خیلی عشق و عاشقی دارم با خدا.

          ولی بیشتر میخوام.

          میخوام زمان های تسلیمِ خدا بودن، صبر و سکوتم بیشتر شه در محضرِ خدا…

          اون لحظات انگار من، من نیستم، سبکم، رها هستم، مطمینم، آرومم، هیچ شتابی ندارم…

          برای این مرحله و اینجایی که هستم سپاس گزارم.

          از هیچی به اینجا رسیدم، به این کیفیت، به این عشق.

          خدایا شکرت.

          الان به اسم فایلی که دارم داخلِ صفحه اش کامنت مینویسم نگاه کردم:

          قلبی که به سوی خداوند باز می شود

          الهی شکرت.

          یاسمن جان خیر، سعادت، ثروت برات میخوام در دنیا و آخرت.

          ماچ به روی همچون ماهت.

          خدایا امروز و امشب خیلی سورپرایز شدم، همونطور که تو ستاره قطبیم نوشته بودم صبح، ممنونم.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
          • -
            یاسمن زمانی گفته:
            مدت عضویت: 2400 روز

            سلام سمانه جانم!

            خیلی ازت ممنونم که برام نوشتی عزیزم! چقدر لذت بردم و یاد گرفتم از اینکه با کنترل ذهن و به قول خودت قفلی نزدن رو یه مسئله، به راحتی مسائل برات حل شده.

            من هم عاشق دیدن اعداد رند روی ساعت هستم و دیدن اونا رو نشونه ای از هماهنگ بودن ذهنم و روحم میدونم.

            خیلی لذت بردم از رابطه ای که با خدا پیدا کردی و انقدر احساست لطیف شده…این به نظر من بهترین نعمته!

            سپاسگزارم ازت به خاطر آرزوهای قشنگی که برام کردی عزیزم و من هم در پناه خدای هدایتگر بهترین ها رو برات آرزو میکنم. بوس :-*

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      رویا مهاجرسلطانی گفته:
      مدت عضویت: 2201 روز

      درود و سلام به یاسمن نازنینم . چقدر قشنگ از این کامنتت نشانه دریافت کردم .. آخه داشتم روی باورهای ثروت ساز کار می کردم و کلمه ی بغیرالحسابرو داشتم بطور مداوم می نوشتم و دفتر سپاسگذاریم مو می نوشتم که بعدش بخوابم. ولی گفتم دوباره برم توی سایت ببینم چه خبر!!!(باورت میشه از صبح تا شب توی سایتم!!)

      یهو توی کامنتت دیدم تو هم اینو نوشتیو حضرت مریم میگه این از طرف خداست، خدا روزی بی حساب میده! یعنی همینطوری داشتم شکر می کردم و می گفتم خدایا تو داری با من حرف میزنی و داری بهم میگی ایمان تو قوی کن و از خودم بخواه و چه زیبا نوشتی و گفتی وقتی اشتیاق به سمت خداوند رو چاشنی قضیه میکنی همه چیز دوباره خیلی آسون تر میشه

      خدایا شکرت خدایا شکرگذارم

      وقتی خداوند به زکریای فرتوت و همسر نازایش ثابت می کنه که و میگهخدا میگه این برای من آسونه دیگه آدم باید تسلیم اراده ی نیکو او باشه .. خدایا من تسلیم اراده ی نیکوی تو هستم خدایا با دریافت خواسته هام ایمان منو قوی تر کن و باورهامو نسبت به خودت عمیق تر کن بیشتر و جادویی کن..

      ممنون و سپاسگذارم یاسمن جون بهترین ها رو برات آرزو می کنم مرسی مرسی مرسی عزیزم که این آیه ی مریم رو نوشتی و خداوند از طریق دست به قلم زیبایت برام نشانه فرستاد

      خدایا خودت بهمون کمک کن که در این مسیر رشد و پیشرفت الهی و توحیدی ثابت قدم و مستحکم تر باشیمالهی آمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2400 روز

        سلام به رویای عزیزم!

        خدا رو شکر که کامنت من برای شما نشانه و تأییدی بوده و باعث دریافت حس خوبتون شده :)

        باورم میشه که از صبح تا شب توی سایت هستین. چون خیلی راحت میشه از صبح تا شب توی این سایت بود و من خودم خیلی وقت ها به زحمت خودم رو از سایت میکشم بیرون! اما خیلی به خودم یادآوری میکنم که مهم اینه که این آگاهی ها رو به عمل ببندم و خدا رو شکر خییییلی جاها موفق بودم و البته خیلی جاها هنوز کار دارم.

        رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً ۚ إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ

        در پناه خدا بهترین ها رو براتون آرزو میکنم دوستِ رویایی من!

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1345 روز

      سلام یاسمن جان

      خیلی خوب بود

      چقدر قشنگ ارتباط بین آیات رو درآوردی

      وقتی که کامنتت رو خوندم یک چیزه دیگه هم توی ذهنم آمد که این موضوع الگو دیدن زکریا از حضرت مریم باعث تقویت باوراش شده بود

      دقیقاً چیزیه که استاد خیلی روی پیدا کردن الگوها تاکید میکنه

      اینجا منظورم الگوهای موفقیته که من واقعاً دارم تمرکزی روی این موضوع کار میکنه

      چه در مورد آدم های موفق

      چه در مورد فراوانی نعمت و فرصت و هر چیزی که فکر کنی

      و چقدر تحسینت میکنم یاسمن جان که از قرآن داری الگوها رو که اصل هستند رو متوجه میشی

      تو دختر بسیار شاد و خوشرویی هستی و من از اینکه دوستانی مثل تو رو دارم خیلی خداروشکر میکنم

      از خدای وهاب بهترین هارو برات آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2400 روز

        سلام و درود بر شما حسن گرامی عزیز!

        سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتین و برای کامنت من پاسخ نوشتین!

        به قول استاد عباس منش عزیز، تنها راه مقابله با نجواهای ذهن، منطق هست، با زبان منطق باید با ذهن صحبت کرد، و یکی از بهترین راه های منطقی کردن یک باور، پیدا کردن الگوهاست…وقتی برای اون شده، پس برای منم میشه. نقطه سر خط!

        من هم از داشتن دوستان نازنینی مثل شما توی این سایت روحانی خدا رو شکر میکنم و در پناه خدا بهترین ها رو براتون آرزو میکنم :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      علی اسدی گفته:
      مدت عضویت: 1349 روز

      سلام خدمت خانم زمانی عزیز

      ممنون بابت کامنت زیباتون که کلی برامن درس داشت تاحالا من چندبارقران خوندم ازاوقتی ابتدایی بودم ولی هیچ وقت بهمچی درکی نرسیده بودم چقدزیباخداهمچیزوبه بندهاش الهام میکنه خدایادمت گرم

      چندروزه تمرکزی دارم فایل های هدیرو پیگیری میکنم وپشت بندش کامنت های دوستان عزیز باورتونمیشه امروز معجزه شد البته هروزمعجزه میشه ولی من امروز درکش کردم امروزاخرین مهلت بود برای پرداخت یه قسط وام وازاونجایی که من بلطف ندانم کاری خودم ورشکست شدم هیچ ایده ای نداشتم ولی صبح که پاشدم شکرگزاری نوشتم وگفتم خدایاتوحتما میتونی بخودت سپردمش

      یهویی یه پیام امد ازطرف دست خدا من براتون پرداخت کنم شماخوردخورد بهم بدین. پیام ازطرف ریس بانک بود با اینکه میدونه همه داروندارمنو یک بنده خدایی برده .مگه میشه مگه داریم بهمین راحتی (بخانیدمراتا اجابت کنم شمارو) این باروازدوش من برداشت شد خدایاشکرت خدایامن هیچ نمیدانم تومیدونی تومیتونی .امدم توسایت دنبال کانت حمیدحنیف می گشتم رسیدم به کامنت شما انگاربرامن نوشته بودین.ممنونم ازتون

      پروردگاراسپاسگزارم بابت حضور خودت پروردگاراسپاسگزارم حضور استادعباس منش خانم شایسته عزیز.تمام دوستان خوبم درسایت

      درپناه الله یکتا شادوثروتمندباشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2400 روز

        سلام به علی آقای عزیز!

        سپاسگزارم از اینکه وقت گذاشتین و برای کامنت من پاسخ نوشتین.

        من خودم هم بارها قرآن رو خونده بودم در گذشته ولی هیچ وقت درک درستی ازش نداشتم.

        چقدر لذت بردم از معجزه ای که براتون رخ داد! خیلی زیباست وقتی از صمیم قلبمون به خدا توکل میکنیم و باور میکنیم که هر کاری برای خدا آسونه، و بعد جواب میگیرم و خدا درها رو برامون باز میکنه.

        در پناه خدا بهترین ها رو براتون آرزو میکنم :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2229 روز

      به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

      سلام یاسمن جان، زیبا بانوی مهربان و توحیدی

      هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

      هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

      خوب من اگه عاقل باشم اینو روزی 10 بار با خودم مرور می کنم تا ملکه ی ذهنم بشه که همــــــــــه چیز برای خدا آسونه…اما همونقدرش به من میرسه که باور دارم. لامصب بزرگ تر فکر کن!

      همه ی ما به یک اندازه به خدا دسترسی داریم و فقط کافیه که قلبمون رو پاک کنیم و بخوایم که هدایت بشیم!

      و وقتی اشتیاق به سمت خداوند رو چاشنی قضیه میکنی همه چیز دوباره خیلی آسون تر میشه!

      مررررسی بابت کامنتت الهی ات اشکم را درآورد سپاس گذارم

      از خدای مهربان حس و حال الهی بیشتر برایت آرزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        یاسمن زمانی گفته:
        مدت عضویت: 2400 روز

        سلام به رضوان عزیزم!

        همین چند دقیقه پیش داشتیم با مامانم (فاطمه سلیمی) شما رو تحسین میکردیم که چه عکس های خلاقانه ای درست میکنی برای پروفایلت (ایموجی ذوق)

        خدا رو شکر که کامنت من به دلت نشست و احساست رو لطیف کرد! من هم همیشه از خوندن کامنت های شما لذت میبرم!

        در پناه خدا بهترین ها رو برات آرزو میکنم و به امید روزی که کنار استاد همدیگه رو ملاقات کنیم :)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        سمانه جان صوفی گفته:
        مدت عضویت: 1908 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربان

        سلام به همه ی عزیزانم، به همه ی دوستای خوبم در این سایت، که عین اعضای خانواده ام دوستشون دارم.

        سلام به رضوانِ نازنینم.

        رضوان جان، من الان داشتم این قسمت‌هایی که بولد کردی از پیام یاسمن جان رو مجدد میخوندم.

        بعد حس کردم چقدر تو فایلهای استاد، تو کامنت های بچه ها باورهای امیدبخش و موثر وجود داره.

        یه طوری که چند بار به این فکر افتادم از هر فایل، مقاله، کامنت تو سایت هر باور امیدبخشی رو که درک کردم (باور زیاده ولی من تازه دارم کوچولو کوچولو درکشون میکنم) بنویسم تو دسته بندیِ جداگانه…

        مثلا گروه بندی شن به باورهای توحیدی و خدا، باورهای ثروت و مالی، باورهای رابطه، باورهای اعتماد به نفس و عزت نفس، باورهای سلامتی، باورهای تغذیه و …

        به صورت ترکیبی نوشتم تو دفتر ولی تفکیک نشدن، در لحظه تا حس کردم و شناسایی کردم یک باور امیدبخش رو، نوشتمش.

        تو فایلهای هدیه و دانلودی، تو محصولات، تو کامنت ها، تو مقاله های مریم جون، تو پرسش و پاسخ های عقل کل و … یه عالمه باور امید بخش نوشته شدن که میتونم با تکرار و باور کردنشون زندگیم رو زیر و رو کنم.

        چرا انقدر تاکید دارم روی کلمه باور امیدبخش، چون استاد گفتن هر فکری که به شما احساس امید بده، انگیزه بده، شوق ادامه دادن بده، آرامش بده، کلا احساس خوب بده، باور درستیه و باید ادامه اش داد.

        نمونه ی چند تا از باورهای امیدبخشی که تکرارشون منو نجات داده از سختی هام، از احساس بد و ترس و …

        فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین، خداوند بهترین نگهبانان و مهربانترین مهربانان است

        هر چی میبینم، میشنوم، بو میکنم، حس میکنم، درک میکنم: خیر، شادی، سلامتی، آرامش، ثروت و سعادته برای منه.

        الخیر فی ماوقع- هر چی پیش میاد خیره، هر چی پیش میاد به نفع منه

        خدا آسان میکنه بر من آسانی هارو

        والله یرزق من یشاء بغیر حساب- خدا به هر که بخواهد روزی غیر حساب می دهد.

        الله نور سماوات والارض- خداوند نور آسمانها و زمین است

        یهدی الله لنوره من یشاء- خدا هر که بخواهد را با نور خودش هدایت میکند

        IN GOD WE TRUST- ما (من) به خدا اعتماد داریم

        صدق بالحسنی- زیبایی ها رو تحسین کنیم

        لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم- اگر شکرگزاری کنید، بر شما خواهم افزود.

        وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لَا یَحتَسِبُ- خداوند از جایی که حساب نمیکنی، روزی میدهد

        به اندازه صبر و اعتمادت دریافت میکنی از نعمت های خدا

        حسبی الله- خدا برای من کافیست

        صد بار اگر توبه شکستی بازآ

        فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون- پس نه ترسى بر آنهاست و نه ایشان هرگز غمگین مى‌شوند

        و …

        مثلا تو کامنت یاسمن جان هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ

        این بر من آسان است یه باور توحیدیِ شگفت انگیزه.

        وقتی بدونم و باور کنم همه چیز برای خدا آسان است به راحتی از خودش میخوام از همون اول، همه چیز رو، به هیچ عنوان یاد هیچ کس دیگه ای نمیوفتم که ازش بخوام با گردنِ کج…

        با عزت نفس از کسی میخوام که قدرتمندترینه، آگاه ترینه، توانا ترینه، همه چیز هم براش آسونه…

        از خودش میخوام آسان کنه بر من آسانی هارو…

        یعنی فایلهای استاد رو که گوش میدم جدیدا، گوشم زنگ میزنه که بَه بَه یه باور امیدبخش دیگه…

        قبلا میشنیدم ولی درک نمیکردم اینا باور هستن، فکر میکردم صحبت های زیبا هستن، تازه متوجه شدم باورهای متعددی تو هر فایل هست، که ما بهش میگیم آگاهی…

        رضوان جان، تحسینت میکنم برای کامنت های خوبی که مینویسی، ایمیل رو فعال کردم رو کامنت هات.

        هم به نکات خوبی اشاره میکنی.

        هم شوخ طبع هستی و کامنت هات نمک و شیرینیِ خاصی دارن.

        از خلاقیتت در عکس پروفایلهات که با استاد و مریم جون هستی یا تو محیط پردایس خوشم میاد.

        اینکه کار میکنی روی خودت و بهبودهات تحسین برانگیزه.

        از کامنت سید علی جانِ خوشدل متوجه شدم که شما پیام‌های بچه ها رو میخونی و ستاره میدی بهشون، این از سخاوت و عزت نفس شما میاد، تحسین کردن از طریق نوشتن پاسخ برای بچه ها یا حتی ستاره دادن اوایل برای من سخت بود، دستم نمی‌رفت جلو، بعد فکر کردم سمانه از غرورت جدا شو و پایین بیا، تحسین کن زیبایی هایی رو که میبینی و میخونی و حس میکنی، اینطوری روحِ خودمم بزرگتر شد، شادتر شدم.

        برای همین از وقتی فهمیدم شما کامنتهای زیادی از بچه ها رو میخونی ستاره میدی، در قلبم تحسینت کردم به خاطر شجاعتت، و خوشحالم الان فرصت فراهم شد و نوشتم برات.

        رضوان جان، در دنیا و آخرت سعادتمند، ثروتمند، خوشبخت باشی

        و یاسمن جانِ زیبارو

        ممنونم که کامنت به این زیبایی و جذابی گذاشتی و باعث تفکر شدی در همه مون.

        بی نهایت خیر و شادی و ثروت و سلامتی بیاد سمتت.

        الهی شکرت برای این همه آگاهی، این همه باور امید بخش، این همه نعمت و روزیِ غیر حساب که هر ثانیه میفرستی برام، به عبارتی دسترسی بهش برام باز میشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          رضوان یوسفی گفته:
          مدت عضویت: 2229 روز

          به نام خدایی که همواره با ماست و ما را هدایت می کنه

          سلام به سمانه عزیزم دختر پاک و توحیدی

          سمانه جان شاید خودت ندانی ولی الان بدان که با دستان ات پیام خداوند را برایم تایپ کردی.

          دختر اگه بدونی با خواندن پیامت چه حالی شدم دلم میخواست خودم تک وتنها می بودم و سر به سجده میذاشتم و سیر دلم گریه می کردم.

          امروز یه ماجرایی پیش اومد اگه خدا یاری کرد تو همین فایل می نویسم و این پیام خداوند رو از شما دریافت کردم.

          سپاس گذارم سمانه جان که به ندای قلبت گوش دادی و نوشتی.

          ایده نوشتن باورهای امید بخش خیلی جالب است منم یه جورایی می نوشتم ولی تا حالا به این فکر نکردم که دسته بندی کنم.

          در مورد نوشتن پاسخ به کامنت بچه‌ها، اول از همه به قول سعیده جان باید اجازه صادر بشه وقتی شروع می کردم به نوشتن یه چیزهایی دریافت میکردم که خودم توش میموندم که این ها از کجا میان .

          در واقع وقتی مینویسم دارم خودم را بیشتر می شناسم.

          دلم میخواد همه‌ی کامنت ها رو بخونم یاداشت برداری کنم، ولی فعلا در توانم نیست.

          سمانه جان دوست دارم مراقب حال دلت باش.

          وقتی بدونم و باور کنم همه چیز برای خدا آسان است به راحتی از خودش میخوام از همون اول، همه چیز رو، به هیچ عنوان یاد هیچ کس دیگه ای نمیوفتم که ازش بخوام با گردنِ کج…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
          • -
            سمانه جان صوفی گفته:
            مدت عضویت: 1908 روز

            سلام و ماچِ فراوان برای رضوانِ نازنینم.

            سپاس گزار خدا هستم که منو دست خودش کرده تا پیامش رو بهت برسونم.

            سپاس گزار خدا هستم که دوستای نازنینم دستِ خدا میشن و پیام های خدا رو میرسونن بهم.

            چقدر این کامنت ها پر برکت هستن.

            چقدر باعث شدن توجهم به نکات مثبت و زیبایی ها بهتر و بیشتر بشه.

            چقدر منو بهتر شناسونده به خودم.

            به قول خودت منم وقتی مینویسم تازه میتونم بهتر خودمو تحلیل کنم.

            خدا رو شکر میکنم برای دونه به دونه ی دوستانِ توحیدی ام در این سایتِ ارزشمند.

            رضوانِ نازنینم همین الان، متوجه شدم باورهام، طرز نگاه و دیدگاهم چقدر متفاوت شده با پیرامونم.

            خیلی از این بابت خوشحالم، سپاس گزار خدا هستم، سپاس گزار استاد و مریم جون، سپاس گزار تک تک بچه ها و کامنتهای آگاهی بخش شون، سپاس گزار سمانه هستم که تو این مسیره و داره تلاش میکنه و روی خودش کار میکنه.

            خوشحالم کردی برام نوشتی.

            خوشحالم که پاسخ سوالت رو دریافت کردی.

            بهترین ها برای تو رضوان جان.

            خدایا شکرت برای حصورِ سرشار از نورت تو زندگیِ تک تک مون.

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          Nafis گفته:
          مدت عضویت: 1068 روز

          سلام سمانه جان من الان به واسطه خوندن کامنت رضوان جون در جواب شما کامنت زیبای شما رو دیدم و باورهای امیدبخش توحیدی رو که دسته‌بندی کرده بودی خیلی خوب مرتب کرده بودی دیدم اول لذت بردم خواستم ازت تشکر کنم چون این سخاوتمندی شما و بقیه دوستان پیشرو خیلی به همه ما کمک می‌کنه ممنون که قدم قدم داری رشد میکنی و طناب قلبت را که به خدا گره زدی کلفت تر و مستحکم تر می کنی و دست من را هم می‌گیری که پا به پای شما بتونم این مسیرو الهی را ادامه بدم و از آگاهی‌های نابی که به شما می‌رسه استفاده کنم بازم متشکرم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    محجوبه گفته:
    مدت عضویت: 2136 روز

    سلام سلام

    رد پای 20

    چه همزمانی امشب برام رخ داد.

    امشب خونمون مهمونی بود بحث داغ خدا چیه خدا کیه و….

    اولش من فقط گوش میکردم یکی گفت خدا انرژیه یکی گفت خدا وجود نداره یکی گفت خدا درون منه یکی گفت من به هیچی اعتقاد ندارم فقط به خدا اعتقاد دارم….

    و من همین طور اولش فقط گوش میدادم.

    یکی به حضرت محمد توهین کرد.هیچی نگفتم.

    یکی به قران توهین کرد هیجی نگفتم.

    تا اینکه یکی گفت خدا همون انرژیه همون وجدان منه که وقتی کار بد بکنم ناراحتم و وقتی کار خوب بکنم خوشحالم.

    و من از وقتی وارد بحث شدم که گفتن خدا وجود نداره و نفر بعدی گفت اگه وجود نداره پس یک خالقی باید باشه که تو رو به وجود اورده باشه اون یکی گفت خالق من پدرم بوده و من دیگه طاقت نیاوردم گفتم خالق پدرت کی بوده گفت پدرش و…همین بحث شد تا گفتم بالخره اون کسیکه اون کهکشان یا اون ذره یا هرچیزی که ازش بقیه به وجود اومدن رو کی به وجود اورده ؟گفت اگه تو میگی خدا هست پس کی خدا رو به وجود اورده.

    من گفتم نباید به این فکر کنیم گفت پس ببین فکر تو ایراد داره تو جوابی نداری که بگی.

    و منی که نمیتونستم بهش بفهمونم اینکه تو بفهمی کی خدا رو به وجود اورده به تو چه کمکی میکنه.تو بگو از اینکه میگی خدایی وجود نداره چه نتیجه ای گرفتی و منی که خدا برام همه چیزه چه نتیجه ها گرفتم.

    خلاصه 3 ساعت بحث میکردن و منم هر از گاهی نظر میدادم گفتم حرف دلم رو میزنم خواه پند گیر خواه ملال.

    گفتم من 12 سال خدا رو جوری قبول داشتم که در ظاهر بوده.خداییکه تو کله مون کردن رو قبول داشتم ولی الان نزدیک 7 ساله شاید کمتر تازه خدای واقعی رو پیدا کردم و تو همین 7 سال بزرگترین معجزه زندگی من رخ داده.به ارزوهاییکه 12 سال میخاستم تو این 7 سال رسیدم.

    من این نتایج رو گرفتم و اگر شما تا میلیونها سال بعد بگین خدایی وجود نداره و حجت بیارین که وجود نداره من میگم وجود داره چون برا من وجودشو نشون داده و حجت رو بهم تموم کرده.

    اینو اینجا میگم که یادم بمونه کجا بودم هستم باید باشم و تلاش کنم که بهش برسم.

    من ادم فوق العاده مذهبی بودم خادم حرم بودم یک لاخ موم دیده نمیشد نماز شب نماز روزم غذا نمیشد.محرم ها از روضه ها جمع نمیشدم.

    الان 38 سالمه تقریبا تا 33 سالگی اینجوری زندگی کردم.فکر میکردم هر چی بیشتر برم روضه تو سرم بزنم بیشتر خدا بهم نگا میکنه و خیلی از این فکرا که هممون ممکنه یه موقعی داشته باشیم.

    یادمه اون سالی که من محرم اولین سال بود که گفتم صورتمو اصلاح نمیکنم به احترام امام حسین مامانمو از دست دادم.

    بعدش تا مدتها میگفتم منکه اینقد مومن بودم چرا خدا مامانمو ازم گرفت.

    همسرم یه عادت بد داشت میرفتم روضه گریه میکردم میگفتم چرا نمیزاره کنار ولی انگار نه انگار.

    خلاصه تازه خدامو پیدا کردم.گاهی میبینم تو این محرمی خیمه زدن سر درش نوشتن معبودم حسین میگم کجای کاری عزیز تو میدونی معبود کیه معبود چیه.

    قربون حسین بشم اصلا تو میدونی حسین برا فهموندن معبود به امثال تو به امثال من اونجوری شد.

    بعد میگم معبود اونجاییکه وقتی میخای خونه بخری بهت میگه تو فقط به صاحب خونه هه زنگ بزن درخاستت رو بکن بگو برات کم کنه بعد اگر به حرفت گوش کرد فقط با خودت زمزمه کن فقط اون لحظه بگو الله اکبر.

    و دقیقا همین طور بشه و تو فقط اون لحظه اشک بریزی و یکهو همون لحظه صدای اذون رواز مسجد بشنوی و تو ماشینت بشینی و داد بزنی بگی الله اکبر.

    خدا اون لحظه اس که زیر اسمونش تو روضه نشستی و واقعا خسته شدی از این همه گریه و زاری و میگی خدایا من خسته ام دیگه واقعا از خودت کمک میخام 15 ساله دارم صدات میزنم جوابمو بده این دفعه دیگه جوابمو بده و بعد که میای خونه به طور معجزه اسا میبینی ارزوت براورده شد همسرت میگه دیگه تموم شد میخام اون عادت بدمو کنار بزارم و در کمتر از 3 روز ارزوی 15 سالم براورده

    بشه.

    الان که خوب فکر میکنم میبینم اون وقتاییکه قلبم باز شده دروازه های ورد خداوند باز بوده.

    وقتی قلبم بسته بوده خدا حتی تا 10 کیلومتری قلبمم نیومده.

    امروز حال زیاد خوبی نداشتم همش زمزمه میکردم باید بتونی حالتو خوب کنی.اوتقد خوب نبودم که یه بحثی هم با دخترم کردم.

    و باز هم مثل همیشه بعدش نادم و پشیمون.

    الان که نگا میکنم یکی دو روزه قلبم باز نبوده که خدا قدم بزاره تو قلبم.

    ولی بازهم اون ولم نکرد هدایتم کرد به کامنت علی خوشدل عزیز به کامنت حبیب حافظان عزیز به کامنت اقا ابراهیم گلو دیگر دوستان گلم که یادم بیاره چند وقته قران نخوندی قران رو با دل و جان نخوندی.

    بهم یاداوری کرد اینقدر دست و پا نزن برای کار کردن برای پول به دست اوردن.

    به قول علی خوشدل عزیز هدف لذت بردن از مسیره و یادت باشه بیشترین لذت تو مسیر بودن خدا کنارت تو مسیره.نه رسیدن به هدف.

    لحظه ای که قلبم بازه رو با هیچ چیزی تو دنیا عوض نمیکنم.چون اصلا چیزی دیگه به چشمم نمیاد که بخام باهاش عوض کنم.

    لازم دونستم یه بار دیگه اتفاقات خوب امروزمو مرور کنم و به خودم بگم اینقدر خودتو سرزنش نکن از اینکه امروز یکم بداخلاق بودی با بچه ها بد صحبت کردی.بهش فکر نکن دلتو بسپار به خدا بهش بگو راهکار بهم بده تا جبرانش کنم

    خدایا راهکار بهم بده تا جبرانش کنم!

    خدا:برو بهش پیام بده ازش عذرخواهی کن.بهش توضیح بده حالت امروز کمی خوب نبوده همین.

    من:چشم الان میرم بهش پیام میدم.هر چند کار خیلی سختیه ولی چون تو بهم گفتی چشم.

    انشالله در کامنت بعدی میام از نتایج امشبم مینویسم.

    خدایا چنان کن سرانجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 85 رای:
    • -
      محمدرضا روحی گفته:
      مدت عضویت: 1318 روز

      به نام هدایت الله

      سلام خواهر عزیزم محبوبه خانوم

      تو دیگه ته همه کامنت‌هایی هستی که من خیلی لذت بردم با این قلمتون هم اشک میریختم هم قلبم با خوندن باز تر میشد

      شاید با ور نکنید اصلا دوست نداشتم تموم بشه کامنت شما دوست داشتم همینجوری ادامه دار باشه مخصوصا از این جمله طلایی که نوشتی

      ( الان که نگا میکنم یکی دو روزه قلبم باز نبوده که خدا قدم بزاره تو قلبم)

      . در هر صورت خیلی سپاس گذارم حق مطلب را خوب ادا کردید

      بهترینها را برای شما آرزو دارم

      شاد سلامت وثروتمند باشید انشاالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        محجوبه گفته:
        مدت عضویت: 2136 روز

        سلام اقای روحی عزیز

        ممنون و بسیاار سپاس گذارم که منت گذاشتین و کامنت بنده رو مطالعه کردین.

        واقعیتش این لحظاتی که نوشتم خودمم نمیدونم چی شد فقط وقتی یاد اون لحظات میفتادم اشک خودمم جاری میشد.

        قطعا شماکه از برگزیده های خدا هستین و من مرتب کامنتهای شما رو دنبال میکنم اون حالیکه قلب ادم باز میشه رو بهتر از من درک میکنید.

        لازمه پس بگم دیشب که به دخترم پیام دادم کلی قلب برام فرستاد امروز تو کارهای خونه کلی کمک کرد و کلی امروز احساس کردم شاد اروم تر از دیروز شده.

        امروز با همسرم رفتیم بیرون دو نفری و کلی در مورد زندگی و کارمون صحبت کردیم.

        اینا رو گفتم که رد پایی باشه هم برای من هم برای شما که یادمون بمونه وقتی خدا وارد قلبت میشه هر چی زباله و فکر منفی و پوسیده اس از اون یکی در قلب بیرون میره.

        یک دنیا سپاس از کامنتهای بی نظیرتون که هر موقع میخونمشون کلی درس یاد میگیرم.

        ممنون از لطف و توجه شما.

        در پناه ایزد یکتا باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    علیرضا فتاحی گفته:
    مدت عضویت: 3130 روز

    بنام خدای بخشنده مهربان

    سلام بر استاد عباس منش عزیزم

    سلام بر خانوم شایسته مهربان

    استاد عزیزم ، وقتی صحبتهای ارزشمند شما رو بر روی این فایل توحیدی شنیدم بدنم لرزید! یه لحظه به خودم اومدم و به یادآوردم نحوه آشناییم با سایت شما رو و اتفاقاتی رو که توی این چند سال پشت سر گذاشتم و روند قبلی زندگیمو میدونین استاد کل این سالا مثه یه فیلم از جلوی چشمام رد شد و باور نمیکردمم همون آدم قبلیم! چقدر واقعا در گمراهی بودم چقدر نابینا و ناشنوا و نا بلد بودم! موقعی که تفسیر شما رو از آیات نورانی خدا شنیدم اشک در چشمام حلقه زد و سجده کردم و گفتم خدایا ممنونم که هدایتم کردی بسمت نور بسمت آگاهیا و زیباییها بسمت هرچی آسونی و نعمته. استاد میدونین اگه روزی یه نفر از من بپرسه آقا من شرایطشو ندارم از دوره ها یا محصولات سایت عباس منش برم استفاده کنم بمن بگو چیکار کنم از کدوم فایل رایگانش استفاده کنم فقط میگم برو یه جلسه از فایلای توحیدی استاد رو با دقت گوش کن برات بسه!!! یعنی هر بار که شما فایلای این چنینی میگذارید استاد دریایی از آگاهی رو دریافت میکنم بخدا بقول خودتون احساس میکنم قلبم باز شده احساس میکنم ارتباطم با خالقم نزدیکتر شده و میخوام بهتون تبریک جانانه ای بگم استاد میدونم که رسالت شما این بوده بدونین که رسالتتون رو دارید عالی انجام میدید. ترجمه ان مع العسر یسری فان مع العسر یسری یه شاهکاره باز کردن مفهومش توسط استاد واقعا وقتی آدم دقت میکنه بزندگیش به شرایط به عینه میبینه نمود این آیه رو و اگر روی خودش کار کرده باشه باورهای درستی رو ایجاد کرده باشه و به الهاماتش عمل کرده باشه هیچ سختی ای در زندگی انسان پایدار و ماندگار نیس و حتما به سمت آسونی آدم هدایت میشه همونطور که برای پیامبر شد. بیاد بیاریم داستان شعب ابی طالب رو یا توطئه قتل پیامبر یا …. واقعا بعد از شنیدن این فایل زیبا احساس میکنم قلبم باز تر شده و چقدر احساسم خوبه حس میکنم خدای خودمو بهتر شناختم و راحتتر میتونم بهش اعتماد کنم و در زندگیم قدم بردارم. استاد فایلای توحیدی شما با من اینکارو میکنه بهم جسارت و اعتماد بنفس میده برای حرکت برای اقدام و اعتماد صد درصدی به یگانه نیروی عالم.

    از همه دوستانم و استاد مهربان و توحیدی ام بینهایت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
  5. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1490 روز

    سلام به استادتوحیدزندگی من

    سلام به بانوی شایسته

    توحید

    خدا

    توکل

    ایمان

    شرک

    اینا کلمه هایی،هستند که فقط دوساله تازه دوساله تواین عمرسی وچندسالم دارم درکشون میکنم تازه الان یه کم فهمیدمشون یه کم چون میدونم هنوزخییییییلی راه دارم تامعنی واقعیه کلمه شرک وتوحید روبفهمم خییییلی

    یه جاهایی که میفهمم وای حرفی که زدم شرک بوده وای کاری که کردم شرک بوده همونجامیگم خدایاغلط کردم ببخشید تویی که تنها قدرته این جهانی تویی که عالم به اراده تومیچرخه

    خوب این روهم پیشرفت میدونم چون قبل ازاین دوسال خدامیدونه روزی چندبارباحرفام وکارام شرک میورززیدم واصلا نمیفهمیدم

    الان که خیلی کم شده وبیشترمواقع هم بعدش میفهمم عه چرامن خدارویادم رفت این چی بودگفتم اینقدرخجالت میکشم ازخدا

    بعضی موقع هاهم نجواهای شیطانی میادکه توخیلی روخودت کارکردی ولی کو ایمانت کوتوحیدت دوباره یادت رفت که..

    .سعی میکنم دل بهش ندموبگم خدامیبخشه خدا امرزندست

    خیلی خداکارهاروبرام انجام داده تواین دوسال

    کارهاییکه فقط معجزه بوده برام وبس

    اما یه جاهایی بیشتربایدایمانمونشون بدم وادامه بدم

    تابه نتیجه برسم

    اگه مثل قبل بودم که میگفتم ولش کن نمیشه خدابرام نمیخواد…..

    اماالان نه میدونم که میشه میدونم که بایدادامه بدم

    مثل الان که بایه تضادی روبه روهستم که نشونه هم برام اومدولی حل نشد مثل اون مثال که استادتودوره شیوه ی حل مسائل زندگی زدن(موقع خریددوره اصلا فکرشونمیکردم که اینقدر راه گشاباشه برام این دوره به جرات میتونم بگم که هربارک گوش کردم باوری مخرب وبسییییارنهان روازذهنم بیرون کشیدم که اصلا فکرشم نمیکردم دلیل حل نشدنه مسئله این باورباشه…هربارکه گوش میکنم میگم چقدراین دونفرحرفه ایی هستند توکارشون اخه این سوالات روچقدرهوشمندانه ودقیق طراحی کردن که اون باورای مخربه منواز اون زیر زیرامیکشه بیرون به قول خانم شایسته ریشه ایی حلمیشه مشکلت.استادای عزیزم واقعا ازتون ممنونم که اینقدرحرفه ایی ودقیق دارید کارمیکنید) که به خونه فکرمیکنی وتجسم میکنی امامیبینی باجناقت خریده میگی بیا چه فایده داشت من این همه فکرکردم اخراون خرید وولش میکنی وادامه نمیدی

    من قبلا دقیقااینطوری بودم استاداصلا اون خونه خریدن باجناقونشونه براخودم نمیدونستم بلکه اشتباه اومدن راهوبدشانسی میدونستم وول میکردم وادامه نمیدادم وتمام

    اماالان بااین اگاهیهایی که دارم یادمیگیرم دقیقا یه همچین نشونه ایی برای حل تضاداین روزهام اومد که تااومدم فکرای منفی کنم گفتم وایسازهراخانونم وایسااااا

    استادچی گفت ؟؟گفت نشونه است پس بایدادامه بدم خیلی هم کارسختی بودبتونم احساس بدم روخوب کن اماخداکمکم کرد وتونستم باقران وفایلهای شماادامه بدم ومطئنم که به زودی خدا جوابمومیده ودرمداررسیدن به اون خواسته قرارمیگیرم قبلا اینجورموقع هامیگفتم بیاخدااین دفعه هم برات نخواست اما الان میگم زهرا خدامنتظروایساده تا توفرکانس درست ارسال کنی تااین خواسته روکادوپیچ تقدیمت کنه زودباش احساستوعاااالی نگه دارخدادوست داره به این خواستت برسی خداکمکت میکنه

    مسیروادامه بده تا بهش نزدیک ونزدیکتربشی واااای استادچقدراین نگاهودوست دارم اینکه خدادوست داره من به خواستم برسم فقط من بایدفرکانس درست ارسال کنم بایدحالموخوب نگه دارم

    من بایدادامه بدم تابه قول قران خدا اراده کنه وتمام

    دوستتون دارم

    اون چشمای پرشده ازعشقو اشک خدایی استاد

    اون صورت زیبا ونورانی مریم جون

    اون احساس وحال خوبتون

    اون حرف زدن وایمانتون رو دوست دارم

    دلتون به نگاهه خداگرمه گرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 33 رای:
  6. -
    مریم گفته:
    مدت عضویت: 918 روز

    به نام الله مهربان

    استاد عزیزم سلام

    مریم بانوی زیبا و دوست داشتنی سلام

    دوستان عزیزم سلام

    چند روزی است میخوام کامنت بذارم نشده

    اما الان میخوام بیام و کامنت بذارم .چیزی ب ذهنم نمیرسه مهم نیست مطمئنم خداوند هدایتم میکنه

    هر بار ک میخواستم کامنت بذارم ی حسی درونم میگفت چی میخوای بگی

    بچها میان زیباتر از تو زیبایی ها رو میبینن و کامنت میذارن

    بچها میان خوش ذوق تر از تو کامنت می ذارن

    بچها درکشون از قران بیشتر از تو هست میان و بسیار زیباتر کامنت میذارن

    تو چی‌میخوای بگی

    اما قلبم گفت کامنت بذار

    میدونم هنوز باورهای غلط زیادی هستن ک باید شناسایی بشن

    کامنت خواهم گذاشت زیر همین پست زیبای استاد ک پر از زیبایی و احساس خوب هست

    خدایی ست کردن لباس و ساعتتون فوق العاده است

    چقدر ذوق کردم

    رنگ‌موی مریم جان مدل موی مریم جان چقدر زیبا ست

    چقدر استاد خوب رانندگی میکنین یعنی من با همه وجود حس کردم وقتی کنار شما توی ماشین هستیم آرامش داریم چقدر احساس امنیت احساس ارامش احساس قشنگیه

    و چقدر این احساس توی وجود مریم جون موج میزنه

    البته ک این آرامش شما از صلح درونی شماست و از ایمان قلبی تون ب خداوند

    و چقدر من دنبال این ایمان هستم با همه وجودم

    من دوست دارم مث شما باشم به خدا با همه وجودم اعتماد کنم یعنی باورش کنم یعنی اگر توی اتشی باشم قطعا بگم گلستان هست و گلستان میشه

    ایمان ابراهیمی میخوام از خدا

    دوست دارم وقتی میگم میشه با همه وجودم ایمان داشته باشم ک میشه

    استاد عزیزم این حجم از ایمان رو به خدا چطور میشه بدست اورد

    چطور میشه ابراهیم شد

    من عاشق خداوندم من در همه جا حضورش رو احساس میکنم میدونم کنارمه میدونم با عشق همیشه کنارم هست و منو حمایت میکنه

    اما ی باورهای مخربی دارم ک گاهی منو میترسونه

    ترس از شرک میاد

    مثلا چیزی رو میخوام سعی میکنم با همه وجودم بگم اون اتفاق می افته اما ته ذهنم باور مخربم میگه ن نمیشه

    فکرکنم مال احساس لیاقت هست ک بهم میگه برای تو نمیشه

    بریم سراغ زیبایی های این پست

    سوره ای ک انتخاب شد

    چقدر زیبا بود وای من چقدر خوشحال شدم کاش پستهای بیشتر از سورههای بیشتر بذارید این تفسیرهای استاد این صحبت کردن شما در خصوص ایات منو بیشتر به سمت قران می بره .

    و چقدر این سوره زیبا بود

    باری ک از روی دوش برداشته میشه

    قلبی ک توسط خداوند باز میشه و ….

    استاد وقتی ک یه جاهایی مریم جان برای خوندن ایه ای مکث میکردن تا اون کلمه رو درست تلفظ کنن

    ی جاهایی ک شما میگفتین دوباره ایه رو بخونید

    انگار برای من بود برای بیماری کمال گرایی من

    ک فکر میکردم الان شما توی این جایگاهی ک هستید حتما مث حافظان و قاریان قران با چشم بسته سوره ها و ایات رو حفظ هستید و همیشه این احساس ک من نمیتونم گاهی درست قران رو تلفظ کنم یا ممکنه ی ایه رو چندبار بخونم تا صحیح قرائت کنم منو از تلاوت قران دور میکرد.

    و خدا رو شکر واقعا سپاسگزار خداوندم ک منو هدایت کردن ک بگن ببین دختر اینجورم نیست تو هر جور ک هستی بیا توی مسیر بیا و درک کن چی گفته میشه بیا و حرکت کن و انچه درک میکنی رو انجام بده بقیه مسیر خودش درست میشه

    واقعا سپاسگزارم

    خدایا شکرت ک تونستم بنویسم .

    در پناه الله مهربان باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 38 رای:
  7. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1722 روز

    سلام استاد عزیزم. سلام مریم خانم شایسته عزیزم.

    چقدر دوستون دارم. استاد چه ماشین زیبایی و چقدر بزرگه. انگار پشت میز نشستید و این فایل بی نظیر را تهیه کردید.

    استاد وقتی از بندر عباس میگفتید من یاد پارسال خودم و قبل از اون می افتادم، یاد روزگاری که تلاش میکردم هر روز بیشتر از قبل، هر روز و هر روز و هر روز تا بتونم هزینه های زندگی خیلی ساده را بپردازم، یادم می افتاد چقدر آسان شده بودم برای سختی ها و چقدر زیبا این رب یکتای جهانیان، هدایتم کرد، قطعا من خواستم تغییر کنم و شرایطم را تغییر بدهم؛ قبل از اون هم میخواستم شرایطم را تغییر بدهم ولی فکر میکردم بستگی به نوع کارم و ساعت تلاشم و شدت تلاشم داره. نمیدونستم بستگی به کنترل ذهنم داره، بستگی به آرامشم داره، بستگی به در صلح بودن با خودم و خدای خودم داره، به در صلح بودن با قطب نمای قلبم داره، بستگی به عزت نفسم داره.

    بستگی داره خودم را ارزشمند بودنم، خودم را لایق بدونم، اشتباهاتم را بپذیرم، توی مسیر ازشون استفاده کنم و لذت ببرم. اعراض کنم از اونچه نمی‌خواهم و توجه و تمرکز کنم بر اونچه میخواهم.

    و چه نکته جالب و مهمی، در مسیر پیشرفت و رشد بودن.

    وقتی اون قسمت را شنیدم یاد آیه 186 بقره افتادم

    البقره

    وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

    ﻭ اگر ﺑﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻦ در مورد من ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺮﺳﻨﺪ، من ﻧﺰﺩﻳﻜﻢ

    اجابت میکنم ﻛﺴﻰ که ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪ،

    ﭘﺲ همواره مرا اجابت کنند و همواره به من ایمان بیاورند، باشد که رشد کنند.

    توی مسیر رشد باشی، نباید بایستی، باید حرکت کنی، یه سایت ساختی؟ 2 روز لذتشو ببر، بعد برو سراغ بهتر کردنش.

    یه ساختمان 1 طبقه ساختی؟ 2 روز لذت ببر، برو سراغ ساختن یه 3 طبقه.

    یه کارگاه زدی؟ برو سراغ دومی.

    یه محصول ساختی؟ برو سراغ بعدی یا برو سراغ بروزرسانی همون محصول.

    چقدر خیالم راحت شده. مخصوصا استاد عزیزم با فایلهایی جدیدی که در قسمت دانلودی شما منتشر کردید با موضوع پیدا کردن الگوهای تکرار شونده.

    چه سلسله فایلهای عالی ای هستند.

    توی همین زمان پروردگار هدایتم کرد به دوره عزت نفس، هدایتم کرد به کار کردن روی خودم با روش بهبودگرایی و نه کمالگرایی که تا الان درگیرش بودم و کمی هستم.

    توی همین زمان که 2 الی 3 هفته است دیگه واقعا تعهد دادم تغییر کنم و همیشه ذهنم میگفت یکی یکی، هم سیگار را ترک کردم، هم قند را ترک کردم، هم برنامه ریختم هفته ای 3 روز پیاده روی کنم، هم سایتم را دارم راه اندازی میکنم، هم روی عزت نفسم دارم کار میکنم، هم دوره عالی 12 قدم را ادامه میدهم، هم توی کار ساخت و راه اندازی سایت آموزش میبینم و هم توی ساخت شخصیت جدید.

    توی همین دوره شرایط به نحوی داره رقم میخوره که من بیشترین زمان را دارم برای کار کردن روی خودم.

    توی همین زمان من توی حتی دوره 12 قدم جایی هستم که با فرکانس الانم همسو و همراستا ست.

    خدارا بینهایت شکر و سپاس.

    استاد کاملا باهاتون موافقم، این من بودم که خدارا انتخاب کردم. خدا بهم تذکر داد، پارسال برج 4 ولی این من بودم که انتخاب کردم برگردم و توی این مسیر بمونم.

    قلبی که به سوی خداوند باز می شود.

    چه عنوان جالبی. چجوری میشه یه عنوان با این زیبایی نوشت؟ غیر از هدایت رب العالمین هست؟

    خداروشکر. خداروشکر. عاشقتم ای رب یکتای جهان.

    الان استاد که دارم سایتم را میزنم، منی که هیچ چیز در مورد سایت نمیدونستم، به زیبایی هدایت شدم، به دوره ای که هم رایگان بود و هم کامل، هدایت شدم به بهترین سایت ها و آموزش های رایگان برای حل هر مسئله ای که تا الان بهش بر خورد کردم.

    و نتیجه بعد از چند روز به در و دیوار خوردن، این بود که الان تقریبا راه افتاده، حالا باید اون محصولات را آماده کنم و منتشر کنم.

    من توی هر مسئله ای رد پای هدایت خدا را درک میکردم و بی نهایت سپاسگزار میشم و میشدم.

    الان که این فایل را دیدم، انگار خدا بهم گفت توی بهترین مسیر و در بهترین فرکانس با من هستی، با قدرت بهم توکل کن و ادامه بده، من کمکت میکنم، چون این وظیفه ی منه کمکت کنم.

    همونطوری که سید حسین عباسمنش رو یه روزی از اون شرایط به این شرایط هدایت کردم.

    عاشقتم استا عزیزم، عاشقتونم مریم گلی شایسته عزیزم. صمیمانه از تح قلبم دوستون دارم و همونطوری که خودتون گفتید این عشق خداست به شما از طریق من.

    اینم واقعا نکته زیبا و جالبی بود. من هر وقت همسرم بهم ابراز علاقه میکرد، کلی سپاسگزار میشدم و میگفتم خدایا تو چقدر منو دوست داری؟!

    عاشق میشدم و کلی عشق بهش میورزیدم.

    هم به خدای خودم و هم به همسر عزیزم.

    حرف و سخن بسیار هست چون تک تک این نوشته ها از قلبم فروزان شد و خداوند گفت و من نوشتم.

    استاد چقدر نوشتن کامنت در اینجا و شنیدن حرف های شما کمک کرده خودش به اینکه من قلمم و کلامم روان‌تر بشود. واقعا میگم. خیلی خوشحالم، چه مسیر زیبایی بهم نشون داد.

    عاشقتونم از صمیم قلبم.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  8. -
    مجید حاجیوند گفته:
    مدت عضویت: 1424 روز

    سلام به استادان عزیزم و تمامی دوستان با عشق

    نمیدونم از کجا شرو کنم از جایی که چنان بارهای سنگین روی قلبم سوار بود ک واقعا فقط خداوند توان مقابله با اونارو داشت آنقدر اینا منو ذلیل کرده بودن ک اوس کریم خودش مارو هدایت کرد و کلی تجربه کردیم این جهان مادی رو تلخ و شیرین ولی منو از نو دوباره ساخت و سپاسگذارشم

    کم کم ب سایت استاد منو هدایت کرد و هسته واقعی شادی عشق و سعادت این جهان رو که پایش توحید بود رو برای اولین بار از استاد شنیدم و اینکه وجودم از این موضوع سیری ناپذیر بود

    چقدر رو آدما حساب میکردم

    چقد سر این و اون دعوا میکردم بحث میکردم آخرش از همونجا ضربه میخوردم و خلاصه

    همه اینا انگار یه برنامه بوداز طرف خدا برای درک توحید

    باری ک از رو دوشم برداشت واقعا برام قابل حمل نبود بسیار عصبی پرخاشگر ترس از قضاوت و اتفاقات آینده ک قراره چی بشه

    واقعا ب معنی واقعی کمه یه آدمی پر از شرک و بی عزت نفس بودم

    وقتی کنترل اوضاع از دستم خارج میشه واقعا دوستان واقعا بهش میگم من نمیدونم خودت درسش کن و ب بزرگیتون خودش در سریعترین زمان درس میشه ینی این شده یه چیز خیلی بدیهی برام ک کاری ک خودم نمیتونم میدم دست او و خیلی آسون درس میشه این بزرگترین باری بود ک از رو دوشم برداشته ک هر وقت خودم خاستم با کله خودم درسش کنم جوری گند زدم ک صد برابر بدترش کردم

    و مث یه بچه برمیگردم میگم من اشتباه کردم کار توعه و خیلی آسون حل میشه

    الهی شکرت

    و در آخر او میگه

    نگفتمت مرو آنجا ک اشنات منم

    در این سراب فنا چشمه حیات منم

    وگر به خشم روی روزی هزار بار ز من

    عاقبت ب من ایی که منتهات منم

    نگفتمت چو ماهی مرو به خشک

    که دریای با صفات منم

    نگفتمت که تورا ره زنند و سرد کنند

    که گم کنی سر چشمه صفات منم

    اگر چراغ دلی دان که راه خانه کجاست

    وگر خداصفتی دان که کدخدات منم

    کدخدا هممون خودشه

    مث این میمونه تو ماشین در حال حرکت باشی بعد دوتا کپسول گازو بزاری رو شونه هات

    و من هنوز کلی بار دارم حمل میکنم ک به امید الله کم کم اینارو هم میزارم خداوند حل کنه

    در پناه حق شاد و سر زنده باشین ️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  9. -
    رها گفته:
    مدت عضویت: 2010 روز

    سلامی به زیبایی این فایل توحیدی

    سلام به استاد عزیز و راهنمای مسیر زندگی ام، مریم جااان و دوستانم.

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ

    از همان لحظه ای که اولین آیه را خواندید، ناخودآگاه اشکم سرازیر شد، قلبم لرزید و در تاریکی این شب در تنهایی اشک ریختم..

    انگار کسی در قلب من را میکوبید، و میخواست مهمان قلب من بشود، اما مگر میشود در را بست و مهمان را راه داد؟

    پس میگوید

    أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ

    میگوید در قلبت را باز کن تا…

    زیبایی را ببینی

    نعمت را ببینی

    سلامتی و اعتبار را تجربه کنی

    خدااااا را ببینی…

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود

    او نمی‌دیدش و از دور خدایا می‌کرد…

    خدایی که میگوید به دنبال هدف ها برو، به پیشرفت ها فکر کن، به رشد کردن فکر کن و تلاش کن، قله های بعدی را ببین و هیچ گاه از تلاش دست برندار.

    میگوید هدفی نیست که نتوانی به آن دست پیدا کنی، کافی است به من ایمان واقعی بیاوری و حرکت کنی.

    قلبت رابگشا تا اعتبار و سلامت و نعمت را برایت به ارمغان بیاورم

    قلبت را باز کن تا دنیایی از نیکی و پاکی را ببینی.

    قلبت را باز کن تا به غیرالحساب روزی را به زندگی ات بیاورم

    قلبت را باز کن تا انسانهایی از جنس خوبی به زندگی ات بیاورم…

    خدایی که وعده آرامش داده، وعده رزق داده، وعده آمرزش داده…

    وعده آسانی در دل سختی ها داده

    فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً

    (متعد میشوم که دریچه های بسته قلبم را به روی خدایم باز کنم تا دنیایی از جنس خدا را ببینم، پر از نعمت، پر از زیبایی.)

    فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللّه ِ حَقٌّ…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
  10. -
    مهتا گفته:
    مدت عضویت: 943 روز

    به نام خداوند هدایتگر

    واقعا چقدر خوشحالم اونجایی که مریم جان گفت خدا شما رو انتخاب کرده من ذهنم مقاومت کرد و گفتم نه این غلطه داره واقعا برام جا می افته سیستمی بودن خدا و فرکانسی بودن جهان..بعد دیدم که استادم همین گفت البته که چقدر تحسین بر انگیز با آرامش تمام صبر کردند تا صحبت مریم جان تمام شه بعد نظرشون بگن نپریدن وسط حرفشون که نه این غلطه.

    من این ویژگی و آرامش تحسین میکنم‌.خدایا شکرت این اوج با شخصیت بودن! اونجا که نظر مخالف میشنوم آرامشم حفظ کنم و بزارم شخص حرفش تموم شه و بعد با احترام نظرم بگم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای: