https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/07/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-07-19 06:08:272024-09-08 08:12:02قلبی که به سوی خداوند باز می شود
742نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام خدمت استاد عزیز و نازنینم و مریم جان قشنگ و لطیفم
سلام خدمت همه دوستان ارزشمندم که این کامنت رو میخونن
استاد عزیزم من امروز به دنبال فایلی میگشتم که قبلا گوش دادم و بارها این چند روزه تو کامنتهایی که از دوستان میخوندم همه بهش اشاره کرده بودن و قلبم میگفت باید برم و دوباره تکرارش کنم فایلی که در اون متنی خونده بودین با این مضمون که …
” خداوند همه کس را همه چیز میشود به شرط ایمان …”
رفتم در قسمت سوالها و این عبارت رو سرچ کردم و یه سری نتایج بالا اومد و انقدر عنوان این فایل منو جذب خودش کرد که بی درنگ اومدم به این صفحه و پلی کردم و دیدم واااااای خدای من …با یه دنیا شگفتی روبرو شدم…
چهره زیبای شما دو عزیز که مثل خورشید میدرخشید … استاد شما و مریم جون که همیشه تو قلب منید اما این بار تو این فایل مریم جون رو یه جور دیگه دیدم … انقدر چهرشون زیبا و لطیف و نورانی بود که وقتی شروع کردن به سلام و احوالپرسی بی اختیار اشکام جاری شد … مریم جانم چقدر چهرتون الهی و زلال بود تو این فایل انگار که واقعا نور اون آیاتی که میخوندید از درونتون به جهان میتابید چقدر موهاتون بهتون میومد … گونه های قشنگتون با سرخی طبیعیش به جذابیت چهرتون اضافه میکرد … استاد قشنگم که جنتلمنانه هم با تمرکز رانندگی میکرد و هم آیات الهی پروردگار رو با مثال های عینی از زندگی خودش برامون قابل درک میکرد ، و در همون حال ذهن منم برام مثال میاورد از زندگی خودم که تو هم دقیقا همینارو تجربه کردی و درک میکروم که خدا واقعا داره تو این سوره با تک تکمون حرف میزنه …تیپ قشنگ و هماهنگتون که انگار با تیپ ماشین قشنگتون هم ست شده بودین اصلا یه حال و هوای دیگه ای داد به منی که داشتم میدیدمتون ..انقدر ابن تصویر با بکگراند سرسبز جاده زیبا و دلنشین و خاص و بسیار بسیار شیک بود که دلم نمیومد چشم از گوشی بردارم و حتما باید بارها تو اسکرین تلویزیون این قاب زیبارو تماشا کنم و غرق این زیبایی بشم ، غرق تصویر اساتید الهی ام ، غرق صحبتهایی که نور ازش میباره ، غرف جاده ای که به خودی خود قلبمو باز میکنه …چه برسه به این که حالا ترکیب شده با این آیات ، با حضور الهی شما ، با این حرفایی که خدا توش جاریه … خدای من شکرت برای تجربه این حس زیبا…برای بودنم …برای اشتیاقم به تغییر…برای عطشم به درک حضورت و شنیدن صدات …برای ذوقم به درک توحید در همه جنبه ها…الهی شکرت …شکرت …شکرت ای رب من ای فرمانروای کل هستی..آگاهانه و عاشقانه می پرستمت و به یاد میارم اون لحظاتی رو که در زندگی من عمیقا درکت کردم و آرامش حضورت عجیب به جانم چسبید ، خدای خوبم میخوام هرلحظم بشه لبریز اون آرامش…اون شکرگزاری که تک تک سلولهام فریادش میزد و دیگه نیازی نبود حتی به زبون بیارمش …تمام وجودم شده بود شکرگزاری و لبریزم کرده بود از آرامش …الهی..ای هستی من …ای تمام قدرت عالم از تو میخواهم چنان در من حاضر باشی در هر لحظه یا من در حضور باشم که جز تو نبینم جز تو نشنوم جز تو حس نکنم هر صدایی که میشنوم صدای تو باشد هر چیز یا کسی که میبینم تو باشی هر چیزی که میخورم یا مینوشم تو باشی ، هر لحظه در صدا و سکوت تو باشی ، در گرمی و سردی تو راحس کنم ، در خواب و بیداری ام آوای الهی تو بپیچد در گوشهایی کا از آن توست ، با لبهایی که از آن توست تنها از تو سخن بگویم ، قلبی که از آن توست تنها تورا بتپد و دلیل ضربانش تنها تو باشی که زیباترین موسیقی جهان تویی ، الهی ای پروردگارم میخواهم تنها تو در هر لحظه ام جاری باشی ،آنجا که نگرانی می آید بانگ آرامش بخش تو حضور رایادآورم شود و نهیب سکوت تو همه صداهارا از یادم ببرد …
الهی ای همه آرامشم ای تمام هستی ام از تو مبخواهم چنان در پذیرش و تسلیم باشم که هرگاه جریانی از شرک در درونم به حرکت درآمد موج عظیم حضور تو به ناگاه آن را در خودش حل و محو کند تا نجواها مجالی نیابند تا حتی برای لحطه ای کوران یاد تو را از مسیر قلبم منحرف کنند … الهی ای مهربانم چنان دستم را بگیر که مجالی نیابم برای اینکه دستم را به خاطرات بسپارم و بروم به دنیای ناکامی ها …چنان غرق تو باشم که ردپایی از نشدن ها و نمیتوانم ها باقی نماند …
و همیشه وقتی به یاد تو می افتم قلبم زمزمه میکند این را …
روز اولی که پشت سرهم کامنت میزارم (ノ≧∇≦)ノ ミ ┻━┻
خدایا شکرت که همیشه در هر لحظه و هر مکان هدایتم میکنی . میگی که چی بنویسم . چی بگم.
اتفاقا الان قبل این فایل با خودم گفتم چرا قران نمیخونم. قران تو برنامم نیست؟
بعد با خودم گفتم چند بار خواستم ولی باهاش نتونستم ارتباط برقرار کنم. با خودم گفتم مطمعنا مشکل از قران نیست. چون این همه ادم باهاش زندگیشونو متحول کردن. پس مشکل پیش منه.
این یه گفت و گوی ذهنی بود که با خودم انجام دادم.
بعد اومدم این فایلو باز کردم . دیدم بله . مثل همیشه خدا در لحظه جواب سوالمو میده. کمکم کرد ببینم استاد چطور به قران نگاه میکنه تا الگویی باشه برام. تا بتونم کتاب خدارو بهتر بفهمم. شکرت خدا . همیشه جواب خواسته هامو در لحظه میدی.
دیروز تو ماشین عموم چندتا اهنگ گذاشت . بعد من اسم چند تا خواننده قدیمی رو گفتم . گفتم اینارو نداری بزاری. عموم گفت نه ازشون خوشم نمی اد. و …..
بعد زد اهنگ بعدی همون خواننده ای بود که من گفتم . چند تا عوض کرد همشون خواننده های بود که من خواستم. بعد عموم شاکی شد به شوخی گفت
«( چکار کردی . اسمشونو اوردی همشون اومدن.)»
خونه هم که رفتم باید برای کانالم چند تا اهنگ رو جدا میکردم و همین کار باعث شد هدایت بشم دوباره به همون خواننده ها . حتی صبح هم رفتم کوه . تو ماشین تمام مسیر تمام اون خواننده ها در حال پخش از ضبط بودند. گفتم خدایا شکرت. من فقط کافیه لب تر کنم. تو برام کن فیکون میکنی.
نکته ای هم که دوس داشتم بگم اینه وقتی به الهامات الهی گوش میدی واقعا زندگیت متحول میشه. و گرنه در منجلاب فرو میری.
یه مثال بخوام بزنم در گذشته از تکه های چوب به عنوان چرخ استفاده میشده. و این قطعات گرد نبودند.
کارامد نبودند و باعث میشده ارابه های اولیه به شدت تکون بخورن که مثال زندگی خیلی از ماهاس.
شرایط جالب نیس ولی ما بهش عادت کردیم. درست مثل همون انسان های اولیه که این تکون های ارابه رو عادی میدونستن.
حالا کسی بهش الهام شده که بیاد چرخ رو بتراشه و گرد کنه .
ممکنه کلی مقاومت کنه بگه اصلا برا چی . مگه کسی چرخو میتراشه؟ و کلی مقاومت ذهنی برا تغییر. ولی وقتی تغییر میکنه نتایجش کاملا اشکار و عظیمه .
مثل زندگی ما . ممکنه خیلی بترسیم برای تغییر ولی باید به الهامات گوش کنیم. چون با عمل بهشون همه چی ساده تر میشه.
من امروز برای شنا به رود رفته بودم . و من اینور رود و یه عزیزی اونور تر بود . من می خواستم برم پیشش و لی از عمق اب میترسیدم . جایی هم که بودم نسبتا عمیق بود .یه حسی بهم میگفت برو اونور . منم کلا اتفاقاتی تو زندگیم افتاده که اصلا دلم نمی خواد احساس کنم چیزی بهم الهام می شه و بهش عمل نمی کنم . چون تاثیر عمل کردن و نکردنشو تو زندگی بقیه دیدم . و میدونم که تنها راه نجات عمل به الهاماته. و حتی اگه بترسی باید عمل کنی.
من شنا کردم برم اونور رود . میترسیدم ولی رفتم گفتم با خودم هرچی بشه من به احساسم گوش کردم . دست اولو زدم . دست دوم که داشتم شنا میکردم دستم خورد زمین و دیدم اصلا این قسمت رود خونه عمق نداره . جای عمیقش جایی بود که من بودم . اصلا جای سختش جایی بود که من بودم . خدا فقط منو به راحتی هدایت میکنه.
یا یبار خواستم برم کلاس همینوطوری به ذهنم اومد اون پوشه قدیمی مدارکمو ببرم. دم در بودم . با خودم گفتم نه سخته کفشمو در بیارم نمی خوام . ولی خدا منو به راحتی هدایت میکنه و سختی این بود که پوشمو نبردم و اونجا از من پوشه رو خواستن و گفتم نگفته بودید . گفت اره ببخشید فردا دوباره بیا.
سختی جاییه به هدایت خدا گوش نمی کنی. اسونی میخوای چشماتو ببند و به الهامات خدا گوش کن . تغییر غیر قابل باوره. مثل جایی که استاد بوده والان هست.
خدایا شکرت هممونو هدایت کن و جرآت تغییر بهمون بده . شجاعت برای تغییر روند هامون .
خدا در هر لحظه مارو هدایت میکنه . من داشتم فایلی از استاد میدیدم که داشت یه دوستی رو راهنمایی میکرد برا کار تو یوتیوب و بهش گفت تعهد بده هر روز فایل بزاری. اصلا احساس کردم انگار استاد منو نصیحت میکنه. تو فایل دیگه درباره کمال گرایی حرف میزد و میگفت نه از همین جا شروع کن . با خودم گفتم باید تعهد بدم . هر روز فایل بزارم . چون منم تو یوتیوب هستم. امروز رفتم کوه و گفتم الان وقتشه یه ولاگ بگیری . اولش خجالت و اینا ولی بعدش گوشیم شارژ نداشت عمم گفت با گوشی من فیلم بگیر. یه خانومی یه چشمه اب دید گفت مهدی بیا از این فیلم بگیر . هر کی هر چی میدید میگفت بیا فیلم بگیر. سختی اینوره . اونور اعتماد به الهامات فقط اسونیه.
براحتی کلی اتفاقات جالب افتاد و فیلم گرفتم. من فقط میگم چشم و میرم جلو همه چی جور میشه.
یه مثالش من اول تابستون امسال زبانم خیلی ضعیف بود . بعد برای تقویت زبانم یا نمیدونم، فک کنم چون میخواستم فیلم زبان اصلی بیبینم. کلا به دنیای زبان هدایت شدم. اول بهم الهام شد تنظیمات گوشیمو انگلیسی کنم . بعد انگلیسی سرچ کنم. بعد میخواستم اموزش اهنگسازی بیبینم . منابع فارسی کم بود ولی انگلیسی عالی بود . بهم الهام شد دیگه اموزش هم انگلیسی ببینم. خیلی اولش مقاومت داشتم ولی بعدش قبول کردم و به الهاماتم گوش کردم. فقط اینو بگم من قبلا یه برنامه اموزش زبان نصب کردم تا انگلیسی یاد بگیرم. ولی از زبان فارسی پشتیبانی نمی کرد. و نتونستم استفادش کنم.
الان اخر همون تابستونه و من به خودم اومدم دیدم دوباره همون برنامه رو نصب کردم ، زبانشو انگلیسی کردم، و دارم ژاپنی یاد میگرم.
قبل اینکه خودم بفهمم ، انگلیسیم به قدری پیشرفت کرد که دیگه داشتم از طریق انگلیسی ژاپنی یاد میگرفتم . خدا شکرت. عمل به الهامات فقط خیر و نیکیه.
حتی اینکه برا ولاگ از خودم فیلم بگیرم یه ایده بود که مقاومت داشتم ولی عمل کردم و کلی ایده بعدش اومد . باعث شد یه شخصیت خیالی تو کانالم طراحی کنم . کلی ایده برا ادیت . طنز . و کلی ویژگی خاص خودم .
سلام آقا مهدی چقدر تو با نمکی آخه اره عزیزم منم از خدا خواستم بهم شعر الهام کنه چون من عاشق شعر و ادبیاتم تجسم هم میکنم به زودی برات یه شعر توحیدی میفرستم. سپاسگزارم که یادم دادی چطور تجسم کنم (اشاره به متن پروفایل مهدی بچه ها برید بخونید خیلی قشنگه)
الان که این فایل را نگاه کردم اشکم جاری شد من امروز پایان دادم به رابطه سمی و بلافاصله اومدم تو سایت این فایل به طور اتفاقی برام باز شد میخوام از خودم بگم از همون اول فایل اشک ریختم و فهمیدم امروز خدا قلب منو گشاده کرد و بار سنگینی از دوش من برداشت تا من راحت تر بتوانم تمرکز کنم روی اهداف و خواسته هایم خوشحالم البته تا قبل این فایل تنفر و حس بد کل وجودمو پر کرده بود ولی الان قلبم باز شده انگار بهتر میتونم نفس بکشم و به خودم گفتم اعظم خدا میخواد کمکت کنه تا تورو به اهدافت برسونه چرا با خودت آشتی نمیکنی چرا حالتو خوب نمیکنی چرا نمیزاری این بار اینقدر قشنگ از دوشت برداشته باشه ناراحت چی هستی خدا امروز از زبون استاد حرفاشو به تو زد من خوشبختترین هستم که اینجور اتفاقی افتاد و اینکه خوشحالم خدا هر روز نشانه هارو به من نشون میداد ولی من خودم را به کوری زده بودم ولی الان با آغوش باز پذیرای نشانه ها هستم تا سریع آنها را انجام بدم تک تک حرفای استاد مثال داشتم و فکر میکردم و میگفتم چه جالب این اتفاق دقیقا مثال این جمله هست من خوشبختترین هستم که امروز بار سنگینی از دوشم برداشته شد و خداوند از زبان استاد با من صحبت کرد و به من گفت کنارت هستم تا تورا لایق بهترین ها بکنم بلند شو و برای اهدافت تلاش کن نزار نفرت و کینه و قهر با خودت قلبت را فرابگیره بزار این قلب پر بشه از الهامات من ممنون از خداوند از شما استاد عزیزم و مریم مهربانم
امیدوارم الله فرمانروای کل کیهان همیشه پشت و پناه همه ما بخصوص استاد عزیزم و مریم مهربانم باشه
من بعد ار مدتهاااا اومدم سایت دوباره شروع کنم و کامنت اولم از این فایل ارزشمند،
اینک در این فایل شنیدم ک خداوند در قرآن میگه وقتی به یه هدف رسیدی هدف بعدی رو انتخاب کن خیلی جالب بود برام. چون خودمم جدیدا درگیر بی هدفی شدم. ینی تا یه ماه پیش چند ماهی بود ک روزی ده ساعت تو کتابخونه بودم و برا آزمونم درس میخوندم با اینک خسته میشدم ولی راضی و شاد بودم اما بعد از آزمونم و بی هدفی انگار زندگیم بی ارزش شده ،و چه قشنگ استاد تو یکی از فایلهای انگیزشی گفتن وقتی هدف داری و براش تلاش میکنی داری زندگی رو زندگی میکنی!اگر سراغ قله ی بعدی نری سقوط میکنی!
اینک وقتی هدف داریم با اشتیاق از خداوند هدایت بخواییم.
اگر توحید رو جای شرک توکل رو جای ترس بذاریم و اسکانمون رو تقویت کنیم قلبمو باز میشه و هدایتها واس رسیدن به اهدافمون میان
و اینک فهمیدم ک خداوند در قرآن از کلمه معاً استفاده کرده و فرموده کنار هر سختی اسانیه و اگ قلبت باز باشه تو به مسیر آسان هدایت میشی.
به نام الله یکتای بی همتاکه نامش آرامش دهنده ی قلبمه
چند وقت قبل با مامان گلم راجب این آیه صحبت میکردیم
میدونستم که شما در فایلی راجب این آیه ی آرامش بخش صحبت کردید شنیده بودمش، اما نمیدونستم تو کدوم فایل بود
از خداوند خواستم تا هدایتم کنه به سمت دوباره گوش کردنش چون خوندنش برام نیایش عمیق محسوب میشه ،دو سه شب قبل خواب تو ذهنم بود که صبح پاشدم تمرکز کنم و هدایت شم به سمتش ،
الان که میخواستم قدم 8، جلسه سه رو گوش کنم دستم خورد فایل پاک شد،یکم ناراحت شدم،چون تایم و برنامه داشتم برا گوش کردنش و حالا بااین دیلیت ، تو برنامم وقفه افتاده بود ،گفتم هیچ چیز مهم تر از داشتن احساس خوب نیست من باید بدونم وقتی درمسیرم پس همه چیز درجهت رسیدن خواسته هامه،بااین نگرش واین حال خوب اومدم تو سایت ،گفتم هدایت میطلبم الله یکتا
خودت هدایتم کن،انگشتمو ببر سمت هرفایلی که الان لازمه بشنوم ،واز قسمت سرمایه گذاری روی خودت «قلبی که به سوی خداوند بازمیشود» نظرمو جلب کرد گفتم چه اسم قشنگی من میخوام بدونم چه قلب هایی به سویش باز میشن.
واااااااااااااای خدای من ،همون سوره که دنبالش بودم ،
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (1)
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾
و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (4)
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾
پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (5)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾
آرى با دشوارى آسانى است (6)
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾
پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (7)
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾
و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)
فایل ارزشمند شمارو گوش کردم ،رفتم تو گوگل سرچش کردم ،باز خوندم و اشک ریختم ،فایل صوتی تلاوت شدنش رو دانلود کردم و سیو کردم و گوش کردم و اشک ریختم….
آره مهربانِ با سخاوتم تو به من شرح صدر دادی تو سینه ی منو گشاده کردی تو لکنت زبان رو از من گرفتی،یادم اومد زمانی که بچه بودم نمیتونستم صحبت کنم مامانم میگفت رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی رو بخون تا خداوند بهت شرح صدر بده ،من میخوندم اما نمیدونستم داره چیکار باهام میکنه
آره مهربان پروردگارم تو سینه ی من رو گشودی تو بهم شرح صدر دادی،تو بار گرانِ خجالت کشیدن ،بار گران بی اعتماد بنفسی ،احساس بی ارزشی،بار گرانِ فقر و باورهای محدود کننده رو از من گرفتی از رو دوشم برداشتی ،باری که واقعا داشت کمرمو میشکست باری که منه ماریای جوان رو، پیر و خمیده کرده بود و فقط خودم میدیدم که دارم از درون میشکنم
تو ناممو بلند آوازه کردی تو بهم اعتبار بخشیدی تو کاری کردی تا منو به عنوان سخنران بشناسن ،تو باعث شدی تا تو دانشگاه ها و شهرداری ها و مکانهای بزرگ که همه با پارتی واردش میشن ،ازم درخواست اجرا کنن، تو پارتی من شدی تو بهم اعتبار بخشیدی
سپاسگزارم که جهان رو جوری آفریدی که همراه با دشواری آسانی باشه ،سپاس که در تضاد وضوح رو قرار دادی من با درک قوانین تو به آسانی رسیدم
من به وسیله ی تمرین فانوس دریایی صبح و شب با عشق به ستایش و سپاسگزاری تو مشغول شدم حالا در همه ی لحظات زندگیم میتونم ترو ببینم ، حالا معنای نزدیک بودن به تو معبودِ پراز عشق و سخاوت رو بهتر میفهمم ، من با آگاهی هایی که استاد عباسمنش عزیزم بهم داده با اشتیاق به سمت تو روی آوردم ،ترو دوباره شناختم.
مهربان پروردگارباسخاوتم سپاسگزارم که هدایتم کردی به این سایت توحیدی ،تو میخواستی تا من ترو بهتر بشناسم چون من انتخاب کردم که ترو بپرستم و تنها از تو یاری بجویم
خدایا منو هدایت کن به راه راست ،راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه کسانی که به آنها غضب کردی و نه گمراهان.
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی های ناب و زندگی ساز رو دراختیارمون قرارمیدین تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دوستتون دارم وعششششششق برای همه ی بچههای سایت توحیدی عباسمنش 🟢
یک سوالی که داشتم اینه که لکنت شما واقعا درمان شده بنظرم خودتون رو میتونین به عنوان اولین فرد در جهان که درمان شده به همه معرفی کنین و در گینس ثبت شین و این افتخار بزرگ رو نصیب ایران عزیز کنین همونطور که میدونین لکنت یک مشکلی که در شرایط خاص بوجود میاد یعنی ممکنه شما در یک موقعیتی و در شرایطی یکبار لکنت کنین و دفعه بعد نه و بیشتر لکنت یک مشکل روانشناختی هست یعنی ادمهای زیادی هستن که در پوزیشن کاری خودمثل مدیر مجموعه اساتید دانشگاه سخنران انگیزشی و…سخنران هستن بدون هیچ اثاری از لکنت زبان و بسیار سخنور توانمند ولی در شرایط دیگر نه لکنت دارن و قطعا درمان شده محسوب نمیشوندیا خیلی ها حتی گیر ظاهری ندارن چون با ترفند فرار جایگزین کردن کلمات و با تکنیک صحبت کردن گیر ظاهری رو رفع کردن ولی همچنان از درد لکنت رهایی پیدا نکردن یا شما در خانه و دوستان نزدیک بدون گیر و در جاهای دیگر با لکنت یا ممکن است لکنت مدتی ناپدید و بعد چند وقت دوباره ظاهر شود که هیچ کدام از شرایط بالا درمان شده محسوب نمی شود وفقط یک فریب است اگر واقعا شما در هیچ شرایطی حس لکنت رو ندارین منظور حس نه گیر نکردن حتما این موفقیت بی نظیر رو به جهان اعلام کنید چون اولین فرد خواهید بود که به این جایگاه رسیده البته این مسایل رو که کسی سالها لکنت داشته میتونه تشخیص بده و افراد عادی عملا هیچ اطلاعی ندارن و همین که فقط گیر نکنی میگن طرف درمان شده از دکتر فرهمندپور گفتاردرمانگر هم میتونین کمک بگیرین
موقعی ک از صبح تا شب، سه شیفت کار فیزیکی پر فشار انجام میدادم
موقعی ک سریال 100 قسمتی ترکی میدیدم
موقعی ک توی مسجد توی سر و کلم میزدم
موقعی ک دیس لاو گوش میدادم و خودم رو ب ظلمات میبردم
موقعی ک قرآن فقط برا ماه رمضون بود و هیچی ازش نمیفهمیدم و چون شنیده بودم ک حتی گوش کردن ب قرانم ثواب داره
موقعی ک همه چیز رو ب دید ثواب یا گناه نگاه میکردم
موقعی ک اینقدر خودم رو باور نداشتم و وابسته ی یکی از رفیقام بودم ک همون موقع یادمه فکر میکردم اگه این رفیقم از این دنیا یا از این شهر بره من دیگه چیکار کنم
موقعی ک بت هایی از آدم ها برای خودم ساخته بودم
موقعی ک پیامبری رو بت کرده بودم ک در زمان خود بت ها شکسته بود
موقعی ک تنها درک من از دین، نماز برای آخرت بود
موقعی ک من کلمه ی توحید و شرک و ایمان و توکل… رو شنیده بودم ولی درکشون نکرده بودم- فکر میکردم ایمان فقط برا زمان پیامبر بود
موقعی ک تنها درک من از پیامبران… خوبه براشون گریه کنی، اونا با خدا بیشتر رفیقن سفارشت رو ب خدا میکنن
موقعی ک فکر میکردم با گریه میشه ب خواسته رسید
موقعی ک بلد نبودم دعا کنم و توی دعا ب خواسته های خودم ک توجه نمیکردم هیچ همش تمرکزم ب بدبخت بیچاره ها، ب معلول ها، فکر میکردم من میتوانم با گریه خودم را در دل خدا جا کنم
موقعی ک فکر میکردم هر چیزی ک میشنوم یا میبینم درسته
موقعی ک غرق در کار ها و افکار نادرست و در احساس گناه بودم
موقعی ک مثه بدنه جامعه فکر میکردم
خداوند ب من لطف داشت و منو ب این مسیر هدایت کرد
خداوند مرا دوست داشت و این راه رو ب من نشون داد
خدا قلب منو باز کرد
اگه خدا منو هدایت نمیکرد از گمراهان بودم
خدا به من لطف داشت دوران دانشگاه وقتی ک توی یک خوابگاه بدی بودم ک با حال اون موقعه من فرق داشت
خدا به من لطف داشت و هدایتم کرد ب یک خوبگاه بهتر – ب رفیق های فوق العاده
خدا ب من لطف داشت و بار سنگین خرید لبتاب رو از روی دوشم برداشت و دوستانی عزیزی رو توی مسیرم قرار داد ک با عشق لبتابشون رو در اختیار من قرار میدادن و باعث شد لیسانس مهندسی کامپیوترم رو بدون اینکه لبتاب از خودم داشته باشم بگیرم… خدا منو دوست داشت
خدا ب من لطف داشت زمانی ک دانشگاه خودم ب من خوابگاه نمیداد و درس های من دانشگاه دیگه افتاده بود و اون دانشگاه ب من خوابگاه و اتاق و وسایل نو نو در اختیارمون قرار دادن
اول بگم ک توی دانشگاه ها شب پنج شنبه و هر سه وعده روز جمعه غذا نمیدن و باید خودت یه کاری کنی
خدا ب من لطف داشت ک توی دانشگاه جدید
بخاطر اینکه خوابگاه ها در حال تعمیر بود حتی شب پنچ شنبه و کل روز جمعه هم میشد غذا رزرو کرد با همون قیمت روز های قبل
پیش میومد میخواستی غذای خوبی بخری باید 100 تومن ب بالا هزینه میکردی در حالی ک اگه رزرو میکردی کمتر از 30 تومن پات در میومد تازه میوه هم میدادن
خدا ب من لطف داشت و بار هزینه روز جمعه رو از روی دوش من برداشت
من کِی متوجه شدم، ترم بعدش جویای احوال رفیقام شدم و فهمیدم استثناعا اون یه ترمی ک من اونجا بودم همزمان بوده با تعمیر خوابگاه برای همین تمام هفت روز هفته میشد غذا رزرو کرد
بعدش از خدا تشکر میکردم
چون اون موقع برام عادی بود فک میکرد طبیعیه، دانشگاه جدیده، حالا کل هفته غذا میدن اینجا
خدا این بار سرگردانی رو از روی دوشم برداشت و بهم گفت ک چ چیز های باعث میشه تو لذت بیشتری ببری
آواز خوندن
آشپزی
داشتن کافه
فتوشاپ
خدا بهم لطف داشت و زمانی ک ازش درخواست کردم تجربیات خودم رو بیادم آورد
الهی صد هزار مرتبه شکر
نگران نباش
همون خدایی تو رو از خون بسته ای خلق کرد
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَق
و الان صحیح و سالم ب 23 سالگی رسوند هنوزم حواسش بهت هست
و تو رو فراموش نکرده و مورد خشم اون قرار نگرفتی
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ
الهی صد هزار مرتبه شکر بابت اینکه این آگاهی روزی امروزم شد
استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیزم خدا شما رو حفظ کنه
خدایاشکرت برای اینکه چنین خدایی داریم که جهان با قوانین ثابت رو خلق کرده..که هروقت روی خودت کار کنی وفرکانست وافکارت تغیرکنه ..همه چیز زندگیت هم عالی وبینظیر میشه.. در واقع این جمله معروف میشه. صدبار. توبه شکستی باز آی
سلام به شما استاد عزیزم خانم شایسته و تمام دوستان گرامی
استاد می خواهم اعتراف کنم روز های اولی که این فایل اومده بود روی سایت با اینکه می فهمیدم و قلبم گواهی می داد که فایل بسیار تأثیرگذاری هست قلبم بسته بود و وقتی گوشش میدادم احساسم. ناجالب میشد
ولی من استمرار ورزیدم و یه مدتی بیشتر تمرکز کردم روی سایت کامنت های خوب بچه ها و فایل های سفر به دور امریکا این روند رو دو سه ماهی هست که به صورت جدی شروع کردم
و به لطف این استمرار برای دادن ورودی های مثبت به ذهنم
خدا رو شکر امروز حالم خیلی خیلی بهتره
و
دیشب موقع خواب داشتم این فایل رو گوش میدادم صبحم که بیدار شدم شروع کردم به گوش دادن و … می خواهم درک خودم رو با کمک و هدایت الله مهربان بنویسم
سال 97 پس از کلی فراز و نشیب در زندگیم و واقعاً سر درگمی تیر ماه یک اتفاقی افتاد که من به مدت ده روز احساس می کردم از صبح تا شب هر یک روز برای من یک سال می گذره!! نمی خواهم بهش اشاره کنم ولی اون ده روز واقعاااا برای من سخت و طاقت فرسا بود
توی همون روز ها یادمه یه روزی دیگه کم آوردم گفتم خدایا من تسلیمم و سرمم رو گذاشتم روی مهر بعد از نماز و شروع کردم به گریه کردن و فقط می گفتم خدایا کمکم کن من بهت احتیاج دارم
اگه تو دستمو نگیری و کمکم نکنی هیچ کس دیگهای نمی توانه بهم کمک کنه!! واقعاً احساس کوچک بودن و تهی بودن می کردم در برابر خداوند
و یه سری اتفاقات افتاد من حالم یه کمی بهتر شده بود تا مرداد ماه که توسط یکی از دستان مهربان خداوند من وارد یک شرکت نتورکی شدم و اونجا بود که من برای اولین بار با مفهومی به نام قانون جذب آشنا شدم
خب اونجا دوستان از اساتید مختلف فایل می گذاشتند
دکتر حلت
امیر شریفی
دکتر آزمندیان و…
(البته که هیچ کدوم از این اساتید صحبت هاشون مثل شما روی من تاثیر نمی گذاشت چون شما از قلبتون صحبت می کنید و خودتون رول مدل هستید برای ما دانشجو ها)
مدتی گذشت من اومدم از نتورک بیرون و در همین حین همون دی ماه همون سال 97 بود که دیگه حالم تا حدود بهتر شده بود و قرص هایی که شاید نزدیک به یک سال بود استفاده می کردم رو گذاشتم کنار!! من افسردگی خفیف داشتم
به یک باره به خداوند گفتم ، خدایا اگر من بندهی توأم توی میتوانی من رو خوب کنی و من دیگه به این دارو ها احتیاج ندارم و نمی خواهم با این ها ادامه بدهم
این خودش یک شجاعت و اراده بود اون روزها سفت و سخت اومده بودم سراغ کار قبلیم کاری که استارتش رو از پاییز 96 زده بودم ولی خیلی در اون نتیجه نگرفته بودم، این بار خیلی جدی تر بودم و طبق قانون جذب سعی کردم برم جلو (از همون دی ماه 97 شروع کردم)
اون چیزی نبود جز شغلی که همین الان هم دارم مشاور املاک
خب یه سری نتایج خوب و افزایش در آمد به صورت ملموس رو تجربه کردم و
خرداد ماه 98 درست زمانی که من داشتم کلی می دویدم و به این در و به اون در میزدم برای گرفتن وام 50 میلیونی و خرید یک پراید
اون موقع فکر می کنم پراید حدود 30 میلیون بود اصلا دقیق یادم نمیاد
همون خرداد ماه بود که تو دفتر املاکی که اون موقع مشغول بودم توسط یکی از دستان مهربان خداوند با سما آشنا شدم
از اینجا به بعد اون اتفاق قشنگ ها رو شروع کردم به خلق کردن
یادمه روزهای اول که اومده بودم توی سایت دونه دونه فایل های دانلودی رو دانلود می کردم میدیدم و به شدت تأثیر می گرفتم اصلا حرف های شما به طرز عجیبی به قلب می نشست و عجیب باورتون کرده بودم
از اواخر تابستون 98 درآمدم به صورت ملموس هی بیشتر و بیشتر شد
من اون وقت ها این درکی که الان دارم رو نداشتم و نمی فهمیدم دقیقا به خاطر چه فایل هایی و چه اقداماتی داره اتفاقات خوب توی زندگیم رخ میده ولی میدونستم که قانون داره جواب میده
من به این روند کار کردن روی خودم ادامه دادم ادامه دادم تا زمستون 98 بهمن ماه که یادمه درآمد من نسبت به قبل از آشنا شدن با شما حدوداً 8 یا 9 برابر شده بود اونجا بود که کتاب ها رو خریده بودم اولین قدم 12 قدم هم خریدم
استاد جان بارها در این مسیر پاهام سست شد و زندگیم بالا پایین شد و گاها پیش می اومد مدتی از آموزه های شما دور بودم نه به این معنا که اصلاً قایل نبینم و گوش ندهم نه فایل میدیدم ولی فراموش کرده بودم کنترل ورودی ها رو و در شبکه های اجتماعی هم بودم با افراد نا آگاهاه و منفی باف هم بودم
خداوند رو شاکرم دیگه هرگز برنگشتم به اون آدم قبلی
ولی روند رشدم بسیار سینوسی بود و خیلی بالا پایین داشتم
و
اگر بخواهم برای موضوع این فایل صحبت کنم که بار گرانی که خداوند از روی دوش من برداشت چی بود….
همین که دیگه اون افسردگی رو ندارم اون ترس های وحشتناکی که گاها تا مرز سکته کردن من رو می برد!! اون سردرگمی رو ندارم اون سردرد ها اون قلب درد ها اون مریض شدن های خیلی سخت رو ندارم دیگه شب ها کابوس نمی بینم دیگه الکی و بی جهت خودم رو برای جلب ترحم دیگران قربانی نمی کنم شخصیت مستقل و خیلی قوی ای دارم
خیلی خیلی بیشتر می خندم، اون ترس های واهی که همش به خاطر فیلم های وحشتناک و چرت و پرت هایی که توی شبکه های اجتماعی میدیدم و از افراد می شنیدم همش نیست و نابود شده:)))) خیلی وقته نیستن اونقدر که همین الان هم یهویی به یاد آوردم که بنویسم و از اون روابط درب و داغونم رسیدم به جایی که اونقدر برای خودم ارزش و احترام قائل هستم که چندین و چند رفیق بسیار با ارزش و لول بالا دارم
در یک کامنت در جلسهی دوم عزت نفس توضیح دادم که چه رفقای با شخصیت و با ادب و هدفمند و فوقالعاده ای دارم که این ها همشون گواهی میده که من چقدر ارزشمندم و چقدر خودم رو لول آپ کردم و آوردم بالا
چندین بار تا به حال توی شغل خودم توسط دفتر های مختلف و مدیر های مختلف دعوت به همکاری شدم و خیلی اتفاقات ریز و درشت دیگه که می توانم بهشون اشاره کنم
این ها همش لطف عظیم خداوند هستش
این ها همه همون بار گرانی هست که خداوند از روی دوشم برداشت
من سال ها با سر در گمی زندگی می کردم و خودم رو بسیار ضعیف میدیدم چون از قوانین خبر نداشتم خودم رو برگی در باد میدیدم که هیچ قدرت خلقی ندارم
و
حتی چندین بار فکر کردم اگر نباشم بهتره!!
ولی حالا
به لطف آشنایی با شما و کلی نتایج بزرگ و کوچک مخصوصاً همین احساس خوبی که مدت هاست تجربه می کنم و دیگه از اون کابوس ها و منفی بافی های شدید و اون قرص ها و افسردگی خبری نیست…
حالا دارم به شدت روی باورهای ثروت سازم کار می کنم
با اینکه ذهنم خیلی مقاومت داره و میگه نمیشه
من دائماً سال 98 رو مثال میزنم که درآمدم طی چند ماه فقط با کار کردن روی قوانین چندین برابر شد
به ذهن عزیزم میگم یک بار این شرایط رو به لطف الله رقم زدم دوباره هم میشه من ادامه میدهم:)
خدایا شکرت خیلی فایل خوبی بود خیلی دوست داشتم برای این فایل بنویسم و خدا رو شکر می کنم که این فرصت بهم داده شد
امیدوارم به زودی زود بیام و از نتایج مالی (با اعداد و ارقام به صورت دقیق) فوقالعاده ای که توی زندگیم گرفتم براتون بنویسم و خوشحالتون کنم
چقدر صحبتهایی که در مورد اعتماد به خداوند مطرح میشه به دل آدم میشینه
راستش من این مطلب در مورد توکل رو در جائی خواندم با توجه به اینکه اینروزها دارم روی موضوع شرک و توحید مطالعه میکنم، برام تاثیرگزار بود
با خودم گفتم قطعا” برای شما دوستان عزیزم هم اثر فوق العاده ای خواهد داشت
واسه همین این متن رو اینجا قرار دادم:
(( به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت همه عزیزان
من توکل را اینگونه درک کردم
در هر ثانیه در بدن انسان 15 میلیون واکنش در حال انجام است این مطلب بصورت علمی ثابت شده است و فکر می کنم کسی نباشد که این موضوع را باور نداشته باشد
سیستم انتقال خون ، تنفس ، گوارش رشد پوست مو و هزاران حرکت دیگر که ما به راحتی آن را درک می کنیم.
زمانی دانشمندان تصور می کردند مغز تمامی این واکنش ها را کنترل می کند اما بعدا دریافتند که مغز هم عضوی است که خود تحت کنترل نیروی دیگری است که در فرهنگ های مختلف نام های گوناگون بر آن گذاشته اند و ما به این نیروی عظیم خداوند می گوییم.
اگر حتی کنترل یکی از این 15 میلیون واکنش دست خود ما بود قطعا حیات و زندگی ما به خطر می افتاد. تصور کنید تنفس ما در دست خودمان بود فکر می کنید چقدر می توانستیم زنده بمانیم ، بزودی یا خسته می شدیم و یا فراموش می کردیم نفس بکشیم و ….. کمی به این موضوع فکر کنید به نتایج خوبی خواهید رسید خداوند را در وجود خودتان حس خواهید کرد.
فقط 15 حرکت وجود دارد که در اختیار انسان است مثل حرف زدن راه رفتن و ….. که این حرکات نیز شروعش در دست خداوند است. بطور مثال شما می توانید بگویید در لحظه دیگر شما به چه موضوعی فکر خواهید کرد و یا چه حرکتی را انجام خواهید داد، اندیشه این حرکات نیز توسط خداوند بر انسان الهام می شود ولی دراین 15 حرکت ما حق انتخاب داریم یعنی می توانیم انجام دهیم یا انجام ندهیم.
حالا موضوع اصلی این است که خداوندی که در هر ثانیه 15 میلیون حرکت را بدون کوچکترین خطایی در طول زندگی ما کنترل می کند بهتر نیست که ان 15 حرکت ارادی را نیز به او واگذار کنیم و به معنای واقعی به او توکل کنیم، و باخیالی آسوده و مطمئن زندگی کنیم.
کمی به وجود خودمان بیاندیشیم همه چیز روشن خواهد شد. ))
خوشحالم که امروز صبح به این فایل هدایت شدم و چقدر حس و حالم را خوب کرد
خداوند همیشه در حال صحبت کردن با من است و این من هستم که باید بتوانم با آرامش و سکوت خودم بتوانم پیام های خدای خودم را دریافت کنم
همیشه من در حال رشد و ترقی کردن هستم
هر زمان که بتوانم آرامش خودم را حفظ کنم
هر زمان که بتوانم با یک دید و نگاه دیگر به جهان پیرامون خودم را نگاه کنم
آنوقت دریچه ها و دیدگاههایی برای من به وجود می آید که راه و روش و مسیر من را عوض خواهد کرد
این برای من درس این را دارد که هر چه نگاه و دیدگاه خودم را به سوی خدای مهربان هدایت کنم او دستهای من را می گیرد و راهم را هموار می کند و مسیرم را آسان تر می کند
از همه مهمتر و زیباتر اینکه خدای مهربان از حال خوبی من لذت می برد
از رسیدن من به خواسته هایم خوشحال می شود
دوره کشف قوانین زندگی یک دوره فوق العاده و بی نظیر است
در این دوره خدای من چیزهایی و باورهایی را یاد می گیرم که همیشه و همیشه برای من ترمز بوده است و هیچ فکر نمی کردم که این گونه بوده است
یک درس عالی و بی نظیر
هر موقع که دید و نگاه خودم را به خدای مهربان بسپارم من موفق ترین خواهم بود
آسانی و آرامش قرین زندگی من می شود و من را به سوی بهترین ها و خوب ترین ها و زیباترین ها هدایت می کند
هر چه بیشتر روی خودم تمرکز کنم
هدف داشته باشم
شور و شوق و اشتیاق در برنامه ها و زندگی خودم داشته باشم
زندگی برای من معنا دار می شود و اینگونه عمل کنم هیچ هدفی دیگر نیست که من به آن دست پیدا نکنم
باور به خدای مهربان خودم داشتم
باور به اینکه همیشه دستهای قدرتمند او برای من بهترین خواهد بود
سلام خدمت استاد عزیز و نازنینم و مریم جان قشنگ و لطیفم
سلام خدمت همه دوستان ارزشمندم که این کامنت رو میخونن
استاد عزیزم من امروز به دنبال فایلی میگشتم که قبلا گوش دادم و بارها این چند روزه تو کامنتهایی که از دوستان میخوندم همه بهش اشاره کرده بودن و قلبم میگفت باید برم و دوباره تکرارش کنم فایلی که در اون متنی خونده بودین با این مضمون که …
” خداوند همه کس را همه چیز میشود به شرط ایمان …”
رفتم در قسمت سوالها و این عبارت رو سرچ کردم و یه سری نتایج بالا اومد و انقدر عنوان این فایل منو جذب خودش کرد که بی درنگ اومدم به این صفحه و پلی کردم و دیدم واااااای خدای من …با یه دنیا شگفتی روبرو شدم…
چهره زیبای شما دو عزیز که مثل خورشید میدرخشید … استاد شما و مریم جون که همیشه تو قلب منید اما این بار تو این فایل مریم جون رو یه جور دیگه دیدم … انقدر چهرشون زیبا و لطیف و نورانی بود که وقتی شروع کردن به سلام و احوالپرسی بی اختیار اشکام جاری شد … مریم جانم چقدر چهرتون الهی و زلال بود تو این فایل انگار که واقعا نور اون آیاتی که میخوندید از درونتون به جهان میتابید چقدر موهاتون بهتون میومد … گونه های قشنگتون با سرخی طبیعیش به جذابیت چهرتون اضافه میکرد … استاد قشنگم که جنتلمنانه هم با تمرکز رانندگی میکرد و هم آیات الهی پروردگار رو با مثال های عینی از زندگی خودش برامون قابل درک میکرد ، و در همون حال ذهن منم برام مثال میاورد از زندگی خودم که تو هم دقیقا همینارو تجربه کردی و درک میکروم که خدا واقعا داره تو این سوره با تک تکمون حرف میزنه …تیپ قشنگ و هماهنگتون که انگار با تیپ ماشین قشنگتون هم ست شده بودین اصلا یه حال و هوای دیگه ای داد به منی که داشتم میدیدمتون ..انقدر ابن تصویر با بکگراند سرسبز جاده زیبا و دلنشین و خاص و بسیار بسیار شیک بود که دلم نمیومد چشم از گوشی بردارم و حتما باید بارها تو اسکرین تلویزیون این قاب زیبارو تماشا کنم و غرق این زیبایی بشم ، غرق تصویر اساتید الهی ام ، غرق صحبتهایی که نور ازش میباره ، غرف جاده ای که به خودی خود قلبمو باز میکنه …چه برسه به این که حالا ترکیب شده با این آیات ، با حضور الهی شما ، با این حرفایی که خدا توش جاریه … خدای من شکرت برای تجربه این حس زیبا…برای بودنم …برای اشتیاقم به تغییر…برای عطشم به درک حضورت و شنیدن صدات …برای ذوقم به درک توحید در همه جنبه ها…الهی شکرت …شکرت …شکرت ای رب من ای فرمانروای کل هستی..آگاهانه و عاشقانه می پرستمت و به یاد میارم اون لحظاتی رو که در زندگی من عمیقا درکت کردم و آرامش حضورت عجیب به جانم چسبید ، خدای خوبم میخوام هرلحظم بشه لبریز اون آرامش…اون شکرگزاری که تک تک سلولهام فریادش میزد و دیگه نیازی نبود حتی به زبون بیارمش …تمام وجودم شده بود شکرگزاری و لبریزم کرده بود از آرامش …الهی..ای هستی من …ای تمام قدرت عالم از تو میخواهم چنان در من حاضر باشی در هر لحظه یا من در حضور باشم که جز تو نبینم جز تو نشنوم جز تو حس نکنم هر صدایی که میشنوم صدای تو باشد هر چیز یا کسی که میبینم تو باشی هر چیزی که میخورم یا مینوشم تو باشی ، هر لحظه در صدا و سکوت تو باشی ، در گرمی و سردی تو راحس کنم ، در خواب و بیداری ام آوای الهی تو بپیچد در گوشهایی کا از آن توست ، با لبهایی که از آن توست تنها از تو سخن بگویم ، قلبی که از آن توست تنها تورا بتپد و دلیل ضربانش تنها تو باشی که زیباترین موسیقی جهان تویی ، الهی ای پروردگارم میخواهم تنها تو در هر لحظه ام جاری باشی ،آنجا که نگرانی می آید بانگ آرامش بخش تو حضور رایادآورم شود و نهیب سکوت تو همه صداهارا از یادم ببرد …
الهی ای همه آرامشم ای تمام هستی ام از تو مبخواهم چنان در پذیرش و تسلیم باشم که هرگاه جریانی از شرک در درونم به حرکت درآمد موج عظیم حضور تو به ناگاه آن را در خودش حل و محو کند تا نجواها مجالی نیابند تا حتی برای لحطه ای کوران یاد تو را از مسیر قلبم منحرف کنند … الهی ای مهربانم چنان دستم را بگیر که مجالی نیابم برای اینکه دستم را به خاطرات بسپارم و بروم به دنیای ناکامی ها …چنان غرق تو باشم که ردپایی از نشدن ها و نمیتوانم ها باقی نماند …
و همیشه وقتی به یاد تو می افتم قلبم زمزمه میکند این را …
در سمت توام
دلم باران
دستم باران
دهانم باران
چشمم باران
روزم را با بندگی تو پاگشا می کنم
هر اذانی که می وزد پنجره ها باز می شوند
یاد تو کوران می کند
هر اسم تو را که صدا می زنم
ماه در دهانم هزار تکه می شود
کاش من همه بودم
با همه دهان ها تو را صدا می زدم
کفش های ماه را به پا کرده ام
دوباره عازم توام
تا بوی زلف یار در آبادی من است
هر لب که خنده ای کند از شادی من است
زندگی با توست
زندگی همین حالاست…
️️️️️️️️
باز میشه دریچه واسم
چشام عمیقه بازم
همه گلا آلالن واسم این درا که بازن
منمو عاقوش مادر
منو پاپوشه آدم
منو آغوش خدا خدا داد منو نجاتم
بم میگه بنویسش
که میاد اَ آسمون واست
میگه بنویسش
چون میشه انگیزه ی راهم
میگه بنویسش
میکنم دلو واست راحت
بم میگه بنویسش
خدا میخواد بنویسه واسم
سلام دوستان (◍•ᴗ•◍)
روز اولی که پشت سرهم کامنت میزارم (ノ≧∇≦)ノ ミ ┻━┻
خدایا شکرت که همیشه در هر لحظه و هر مکان هدایتم میکنی . میگی که چی بنویسم . چی بگم.
اتفاقا الان قبل این فایل با خودم گفتم چرا قران نمیخونم. قران تو برنامم نیست؟
بعد با خودم گفتم چند بار خواستم ولی باهاش نتونستم ارتباط برقرار کنم. با خودم گفتم مطمعنا مشکل از قران نیست. چون این همه ادم باهاش زندگیشونو متحول کردن. پس مشکل پیش منه.
این یه گفت و گوی ذهنی بود که با خودم انجام دادم.
بعد اومدم این فایلو باز کردم . دیدم بله . مثل همیشه خدا در لحظه جواب سوالمو میده. کمکم کرد ببینم استاد چطور به قران نگاه میکنه تا الگویی باشه برام. تا بتونم کتاب خدارو بهتر بفهمم. شکرت خدا . همیشه جواب خواسته هامو در لحظه میدی.
دیروز تو ماشین عموم چندتا اهنگ گذاشت . بعد من اسم چند تا خواننده قدیمی رو گفتم . گفتم اینارو نداری بزاری. عموم گفت نه ازشون خوشم نمی اد. و …..
بعد زد اهنگ بعدی همون خواننده ای بود که من گفتم . چند تا عوض کرد همشون خواننده های بود که من خواستم. بعد عموم شاکی شد به شوخی گفت
«( چکار کردی . اسمشونو اوردی همشون اومدن.)»
خونه هم که رفتم باید برای کانالم چند تا اهنگ رو جدا میکردم و همین کار باعث شد هدایت بشم دوباره به همون خواننده ها . حتی صبح هم رفتم کوه . تو ماشین تمام مسیر تمام اون خواننده ها در حال پخش از ضبط بودند. گفتم خدایا شکرت. من فقط کافیه لب تر کنم. تو برام کن فیکون میکنی.
نکته ای هم که دوس داشتم بگم اینه وقتی به الهامات الهی گوش میدی واقعا زندگیت متحول میشه. و گرنه در منجلاب فرو میری.
یه مثال بخوام بزنم در گذشته از تکه های چوب به عنوان چرخ استفاده میشده. و این قطعات گرد نبودند.
کارامد نبودند و باعث میشده ارابه های اولیه به شدت تکون بخورن که مثال زندگی خیلی از ماهاس.
شرایط جالب نیس ولی ما بهش عادت کردیم. درست مثل همون انسان های اولیه که این تکون های ارابه رو عادی میدونستن.
حالا کسی بهش الهام شده که بیاد چرخ رو بتراشه و گرد کنه .
ممکنه کلی مقاومت کنه بگه اصلا برا چی . مگه کسی چرخو میتراشه؟ و کلی مقاومت ذهنی برا تغییر. ولی وقتی تغییر میکنه نتایجش کاملا اشکار و عظیمه .
مثل زندگی ما . ممکنه خیلی بترسیم برای تغییر ولی باید به الهامات گوش کنیم. چون با عمل بهشون همه چی ساده تر میشه.
من امروز برای شنا به رود رفته بودم . و من اینور رود و یه عزیزی اونور تر بود . من می خواستم برم پیشش و لی از عمق اب میترسیدم . جایی هم که بودم نسبتا عمیق بود .یه حسی بهم میگفت برو اونور . منم کلا اتفاقاتی تو زندگیم افتاده که اصلا دلم نمی خواد احساس کنم چیزی بهم الهام می شه و بهش عمل نمی کنم . چون تاثیر عمل کردن و نکردنشو تو زندگی بقیه دیدم . و میدونم که تنها راه نجات عمل به الهاماته. و حتی اگه بترسی باید عمل کنی.
من شنا کردم برم اونور رود . میترسیدم ولی رفتم گفتم با خودم هرچی بشه من به احساسم گوش کردم . دست اولو زدم . دست دوم که داشتم شنا میکردم دستم خورد زمین و دیدم اصلا این قسمت رود خونه عمق نداره . جای عمیقش جایی بود که من بودم . اصلا جای سختش جایی بود که من بودم . خدا فقط منو به راحتی هدایت میکنه.
یا یبار خواستم برم کلاس همینوطوری به ذهنم اومد اون پوشه قدیمی مدارکمو ببرم. دم در بودم . با خودم گفتم نه سخته کفشمو در بیارم نمی خوام . ولی خدا منو به راحتی هدایت میکنه و سختی این بود که پوشمو نبردم و اونجا از من پوشه رو خواستن و گفتم نگفته بودید . گفت اره ببخشید فردا دوباره بیا.
سختی جاییه به هدایت خدا گوش نمی کنی. اسونی میخوای چشماتو ببند و به الهامات خدا گوش کن . تغییر غیر قابل باوره. مثل جایی که استاد بوده والان هست.
خدایا شکرت هممونو هدایت کن و جرآت تغییر بهمون بده . شجاعت برای تغییر روند هامون .
خدا در هر لحظه مارو هدایت میکنه . من داشتم فایلی از استاد میدیدم که داشت یه دوستی رو راهنمایی میکرد برا کار تو یوتیوب و بهش گفت تعهد بده هر روز فایل بزاری. اصلا احساس کردم انگار استاد منو نصیحت میکنه. تو فایل دیگه درباره کمال گرایی حرف میزد و میگفت نه از همین جا شروع کن . با خودم گفتم باید تعهد بدم . هر روز فایل بزارم . چون منم تو یوتیوب هستم. امروز رفتم کوه و گفتم الان وقتشه یه ولاگ بگیری . اولش خجالت و اینا ولی بعدش گوشیم شارژ نداشت عمم گفت با گوشی من فیلم بگیر. یه خانومی یه چشمه اب دید گفت مهدی بیا از این فیلم بگیر . هر کی هر چی میدید میگفت بیا فیلم بگیر. سختی اینوره . اونور اعتماد به الهامات فقط اسونیه.
براحتی کلی اتفاقات جالب افتاد و فیلم گرفتم. من فقط میگم چشم و میرم جلو همه چی جور میشه.
یه مثالش من اول تابستون امسال زبانم خیلی ضعیف بود . بعد برای تقویت زبانم یا نمیدونم، فک کنم چون میخواستم فیلم زبان اصلی بیبینم. کلا به دنیای زبان هدایت شدم. اول بهم الهام شد تنظیمات گوشیمو انگلیسی کنم . بعد انگلیسی سرچ کنم. بعد میخواستم اموزش اهنگسازی بیبینم . منابع فارسی کم بود ولی انگلیسی عالی بود . بهم الهام شد دیگه اموزش هم انگلیسی ببینم. خیلی اولش مقاومت داشتم ولی بعدش قبول کردم و به الهاماتم گوش کردم. فقط اینو بگم من قبلا یه برنامه اموزش زبان نصب کردم تا انگلیسی یاد بگیرم. ولی از زبان فارسی پشتیبانی نمی کرد. و نتونستم استفادش کنم.
الان اخر همون تابستونه و من به خودم اومدم دیدم دوباره همون برنامه رو نصب کردم ، زبانشو انگلیسی کردم، و دارم ژاپنی یاد میگرم.
قبل اینکه خودم بفهمم ، انگلیسیم به قدری پیشرفت کرد که دیگه داشتم از طریق انگلیسی ژاپنی یاد میگرفتم . خدا شکرت. عمل به الهامات فقط خیر و نیکیه.
حتی اینکه برا ولاگ از خودم فیلم بگیرم یه ایده بود که مقاومت داشتم ولی عمل کردم و کلی ایده بعدش اومد . باعث شد یه شخصیت خیالی تو کانالم طراحی کنم . کلی ایده برا ادیت . طنز . و کلی ویژگی خاص خودم .
خدایا شکرت ممنونم ازت
همتونو دوس دارم
فعلا (◍•ᴗ•◍)
سلام آقا مهدی چقدر تو با نمکی آخه اره عزیزم منم از خدا خواستم بهم شعر الهام کنه چون من عاشق شعر و ادبیاتم تجسم هم میکنم به زودی برات یه شعر توحیدی میفرستم. سپاسگزارم که یادم دادی چطور تجسم کنم (اشاره به متن پروفایل مهدی بچه ها برید بخونید خیلی قشنگه)
سلام بر استاد عزیز و مریم مهربان
الان که این فایل را نگاه کردم اشکم جاری شد من امروز پایان دادم به رابطه سمی و بلافاصله اومدم تو سایت این فایل به طور اتفاقی برام باز شد میخوام از خودم بگم از همون اول فایل اشک ریختم و فهمیدم امروز خدا قلب منو گشاده کرد و بار سنگینی از دوش من برداشت تا من راحت تر بتوانم تمرکز کنم روی اهداف و خواسته هایم خوشحالم البته تا قبل این فایل تنفر و حس بد کل وجودمو پر کرده بود ولی الان قلبم باز شده انگار بهتر میتونم نفس بکشم و به خودم گفتم اعظم خدا میخواد کمکت کنه تا تورو به اهدافت برسونه چرا با خودت آشتی نمیکنی چرا حالتو خوب نمیکنی چرا نمیزاری این بار اینقدر قشنگ از دوشت برداشته باشه ناراحت چی هستی خدا امروز از زبون استاد حرفاشو به تو زد من خوشبختترین هستم که اینجور اتفاقی افتاد و اینکه خوشحالم خدا هر روز نشانه هارو به من نشون میداد ولی من خودم را به کوری زده بودم ولی الان با آغوش باز پذیرای نشانه ها هستم تا سریع آنها را انجام بدم تک تک حرفای استاد مثال داشتم و فکر میکردم و میگفتم چه جالب این اتفاق دقیقا مثال این جمله هست من خوشبختترین هستم که امروز بار سنگینی از دوشم برداشته شد و خداوند از زبان استاد با من صحبت کرد و به من گفت کنارت هستم تا تورا لایق بهترین ها بکنم بلند شو و برای اهدافت تلاش کن نزار نفرت و کینه و قهر با خودت قلبت را فرابگیره بزار این قلب پر بشه از الهامات من ممنون از خداوند از شما استاد عزیزم و مریم مهربانم
امیدوارم الله فرمانروای کل کیهان همیشه پشت و پناه همه ما بخصوص استاد عزیزم و مریم مهربانم باشه
عاشق خدا و خودم و استاد عزیز هستم.
به نام خداوند مهربان
سلام استاد عزیزم و مریم مهربونم
من بعد ار مدتهاااا اومدم سایت دوباره شروع کنم و کامنت اولم از این فایل ارزشمند،
اینک در این فایل شنیدم ک خداوند در قرآن میگه وقتی به یه هدف رسیدی هدف بعدی رو انتخاب کن خیلی جالب بود برام. چون خودمم جدیدا درگیر بی هدفی شدم. ینی تا یه ماه پیش چند ماهی بود ک روزی ده ساعت تو کتابخونه بودم و برا آزمونم درس میخوندم با اینک خسته میشدم ولی راضی و شاد بودم اما بعد از آزمونم و بی هدفی انگار زندگیم بی ارزش شده ،و چه قشنگ استاد تو یکی از فایلهای انگیزشی گفتن وقتی هدف داری و براش تلاش میکنی داری زندگی رو زندگی میکنی!اگر سراغ قله ی بعدی نری سقوط میکنی!
اینک وقتی هدف داریم با اشتیاق از خداوند هدایت بخواییم.
اگر توحید رو جای شرک توکل رو جای ترس بذاریم و اسکانمون رو تقویت کنیم قلبمو باز میشه و هدایتها واس رسیدن به اهدافمون میان
و اینک فهمیدم ک خداوند در قرآن از کلمه معاً استفاده کرده و فرموده کنار هر سختی اسانیه و اگ قلبت باز باشه تو به مسیر آسان هدایت میشی.
به نام الله یکتای بی همتاکه نامش آرامش دهنده ی قلبمه
چند وقت قبل با مامان گلم راجب این آیه صحبت میکردیم
میدونستم که شما در فایلی راجب این آیه ی آرامش بخش صحبت کردید شنیده بودمش، اما نمیدونستم تو کدوم فایل بود
از خداوند خواستم تا هدایتم کنه به سمت دوباره گوش کردنش چون خوندنش برام نیایش عمیق محسوب میشه ،دو سه شب قبل خواب تو ذهنم بود که صبح پاشدم تمرکز کنم و هدایت شم به سمتش ،
الان که میخواستم قدم 8، جلسه سه رو گوش کنم دستم خورد فایل پاک شد،یکم ناراحت شدم،چون تایم و برنامه داشتم برا گوش کردنش و حالا بااین دیلیت ، تو برنامم وقفه افتاده بود ،گفتم هیچ چیز مهم تر از داشتن احساس خوب نیست من باید بدونم وقتی درمسیرم پس همه چیز درجهت رسیدن خواسته هامه،بااین نگرش واین حال خوب اومدم تو سایت ،گفتم هدایت میطلبم الله یکتا
خودت هدایتم کن،انگشتمو ببر سمت هرفایلی که الان لازمه بشنوم ،واز قسمت سرمایه گذاری روی خودت «قلبی که به سوی خداوند بازمیشود» نظرمو جلب کرد گفتم چه اسم قشنگی من میخوام بدونم چه قلب هایی به سویش باز میشن.
واااااااااااااای خدای من ،همون سوره که دنبالش بودم ،
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿1﴾
آیا براى تو سینه ات را نگشاده ایم (1)
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)
وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾
و نامت را براى تو بلند گردانیدیم (4)
فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾
پس [بدان که] با دشوارى آسانى است (5)
إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾
آرى با دشوارى آسانى است (6)
فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ ﴿7﴾
پس چون فراغت یافتى به طاعت درکوش (7)
وَإِلَى رَبِّکَ فَارْغَبْ ﴿8﴾
و با اشتیاق به سوى پروردگارت روى آور (8)
فایل ارزشمند شمارو گوش کردم ،رفتم تو گوگل سرچش کردم ،باز خوندم و اشک ریختم ،فایل صوتی تلاوت شدنش رو دانلود کردم و سیو کردم و گوش کردم و اشک ریختم….
آره مهربانِ با سخاوتم تو به من شرح صدر دادی تو سینه ی منو گشاده کردی تو لکنت زبان رو از من گرفتی،یادم اومد زمانی که بچه بودم نمیتونستم صحبت کنم مامانم میگفت رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی رو بخون تا خداوند بهت شرح صدر بده ،من میخوندم اما نمیدونستم داره چیکار باهام میکنه
آره مهربان پروردگارم تو سینه ی من رو گشودی تو بهم شرح صدر دادی،تو بار گرانِ خجالت کشیدن ،بار گران بی اعتماد بنفسی ،احساس بی ارزشی،بار گرانِ فقر و باورهای محدود کننده رو از من گرفتی از رو دوشم برداشتی ،باری که واقعا داشت کمرمو میشکست باری که منه ماریای جوان رو، پیر و خمیده کرده بود و فقط خودم میدیدم که دارم از درون میشکنم
تو ناممو بلند آوازه کردی تو بهم اعتبار بخشیدی تو کاری کردی تا منو به عنوان سخنران بشناسن ،تو باعث شدی تا تو دانشگاه ها و شهرداری ها و مکانهای بزرگ که همه با پارتی واردش میشن ،ازم درخواست اجرا کنن، تو پارتی من شدی تو بهم اعتبار بخشیدی
سپاسگزارم که جهان رو جوری آفریدی که همراه با دشواری آسانی باشه ،سپاس که در تضاد وضوح رو قرار دادی من با درک قوانین تو به آسانی رسیدم
من به وسیله ی تمرین فانوس دریایی صبح و شب با عشق به ستایش و سپاسگزاری تو مشغول شدم حالا در همه ی لحظات زندگیم میتونم ترو ببینم ، حالا معنای نزدیک بودن به تو معبودِ پراز عشق و سخاوت رو بهتر میفهمم ، من با آگاهی هایی که استاد عباسمنش عزیزم بهم داده با اشتیاق به سمت تو روی آوردم ،ترو دوباره شناختم.
مهربان پروردگارباسخاوتم سپاسگزارم که هدایتم کردی به این سایت توحیدی ،تو میخواستی تا من ترو بهتر بشناسم چون من انتخاب کردم که ترو بپرستم و تنها از تو یاری بجویم
خدایا منو هدایت کن به راه راست ،راه کسانی که به آنها نعمت دادی و نه کسانی که به آنها غضب کردی و نه گمراهان.
سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی های ناب و زندگی ساز رو دراختیارمون قرارمیدین تاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دوستتون دارم وعششششششق برای همه ی بچههای سایت توحیدی عباسمنش 🟢
یک سوالی که داشتم اینه که لکنت شما واقعا درمان شده بنظرم خودتون رو میتونین به عنوان اولین فرد در جهان که درمان شده به همه معرفی کنین و در گینس ثبت شین و این افتخار بزرگ رو نصیب ایران عزیز کنین همونطور که میدونین لکنت یک مشکلی که در شرایط خاص بوجود میاد یعنی ممکنه شما در یک موقعیتی و در شرایطی یکبار لکنت کنین و دفعه بعد نه و بیشتر لکنت یک مشکل روانشناختی هست یعنی ادمهای زیادی هستن که در پوزیشن کاری خودمثل مدیر مجموعه اساتید دانشگاه سخنران انگیزشی و…سخنران هستن بدون هیچ اثاری از لکنت زبان و بسیار سخنور توانمند ولی در شرایط دیگر نه لکنت دارن و قطعا درمان شده محسوب نمیشوندیا خیلی ها حتی گیر ظاهری ندارن چون با ترفند فرار جایگزین کردن کلمات و با تکنیک صحبت کردن گیر ظاهری رو رفع کردن ولی همچنان از درد لکنت رهایی پیدا نکردن یا شما در خانه و دوستان نزدیک بدون گیر و در جاهای دیگر با لکنت یا ممکن است لکنت مدتی ناپدید و بعد چند وقت دوباره ظاهر شود که هیچ کدام از شرایط بالا درمان شده محسوب نمی شود وفقط یک فریب است اگر واقعا شما در هیچ شرایطی حس لکنت رو ندارین منظور حس نه گیر نکردن حتما این موفقیت بی نظیر رو به جهان اعلام کنید چون اولین فرد خواهید بود که به این جایگاه رسیده البته این مسایل رو که کسی سالها لکنت داشته میتونه تشخیص بده و افراد عادی عملا هیچ اطلاعی ندارن و همین که فقط گیر نکنی میگن طرف درمان شده از دکتر فرهمندپور گفتاردرمانگر هم میتونین کمک بگیرین
ب نام تنها قدرت جهان
من رسولم
خداوند ب من لطف داشت و اون بار ک هر روز باعث خمیده تر شدن من میشد رو از روی دوشم برداشت
اون باری ک منو از مسیر خدا دور و دور تر میکرد
موقعی ک دنبال
علم کیمیا لیمیا ریمیا بودم
موقعی ک دنبال باز کردن چشم سوم و احظار جن بودم
موقعی ک دنبال هاله درمانی و انرژی درمانی
موقعی ک دنبال علوم غریبه بودم
موقعی ک دنبال حرکت اجسام با ذهنم بودم ن خلق زندگی خودم
موقعی ک دنبال چاکرا ها، دنبال خوندن ذهن بقیه، دنبال تله پورت بودم
موقعی ک از صبح تا شب، سه شیفت کار فیزیکی پر فشار انجام میدادم
موقعی ک سریال 100 قسمتی ترکی میدیدم
موقعی ک توی مسجد توی سر و کلم میزدم
موقعی ک دیس لاو گوش میدادم و خودم رو ب ظلمات میبردم
موقعی ک قرآن فقط برا ماه رمضون بود و هیچی ازش نمیفهمیدم و چون شنیده بودم ک حتی گوش کردن ب قرانم ثواب داره
موقعی ک همه چیز رو ب دید ثواب یا گناه نگاه میکردم
موقعی ک اینقدر خودم رو باور نداشتم و وابسته ی یکی از رفیقام بودم ک همون موقع یادمه فکر میکردم اگه این رفیقم از این دنیا یا از این شهر بره من دیگه چیکار کنم
موقعی ک بت هایی از آدم ها برای خودم ساخته بودم
موقعی ک پیامبری رو بت کرده بودم ک در زمان خود بت ها شکسته بود
موقعی ک تنها درک من از دین، نماز برای آخرت بود
موقعی ک من کلمه ی توحید و شرک و ایمان و توکل… رو شنیده بودم ولی درکشون نکرده بودم- فکر میکردم ایمان فقط برا زمان پیامبر بود
موقعی ک تنها درک من از پیامبران… خوبه براشون گریه کنی، اونا با خدا بیشتر رفیقن سفارشت رو ب خدا میکنن
موقعی ک فکر میکردم با گریه میشه ب خواسته رسید
موقعی ک بلد نبودم دعا کنم و توی دعا ب خواسته های خودم ک توجه نمیکردم هیچ همش تمرکزم ب بدبخت بیچاره ها، ب معلول ها، فکر میکردم من میتوانم با گریه خودم را در دل خدا جا کنم
موقعی ک فکر میکردم هر چیزی ک میشنوم یا میبینم درسته
موقعی ک غرق در کار ها و افکار نادرست و در احساس گناه بودم
موقعی ک مثه بدنه جامعه فکر میکردم
خداوند ب من لطف داشت و منو ب این مسیر هدایت کرد
خداوند مرا دوست داشت و این راه رو ب من نشون داد
خدا قلب منو باز کرد
اگه خدا منو هدایت نمیکرد از گمراهان بودم
خدا به من لطف داشت دوران دانشگاه وقتی ک توی یک خوابگاه بدی بودم ک با حال اون موقعه من فرق داشت
خدا به من لطف داشت و هدایتم کرد ب یک خوبگاه بهتر – ب رفیق های فوق العاده
خدا ب من لطف داشت و بار سنگین خرید لبتاب رو از روی دوشم برداشت و دوستانی عزیزی رو توی مسیرم قرار داد ک با عشق لبتابشون رو در اختیار من قرار میدادن و باعث شد لیسانس مهندسی کامپیوترم رو بدون اینکه لبتاب از خودم داشته باشم بگیرم… خدا منو دوست داشت
خدا ب من لطف داشت زمانی ک دانشگاه خودم ب من خوابگاه نمیداد و درس های من دانشگاه دیگه افتاده بود و اون دانشگاه ب من خوابگاه و اتاق و وسایل نو نو در اختیارمون قرار دادن
اول بگم ک توی دانشگاه ها شب پنج شنبه و هر سه وعده روز جمعه غذا نمیدن و باید خودت یه کاری کنی
خدا ب من لطف داشت ک توی دانشگاه جدید
بخاطر اینکه خوابگاه ها در حال تعمیر بود حتی شب پنچ شنبه و کل روز جمعه هم میشد غذا رزرو کرد با همون قیمت روز های قبل
پیش میومد میخواستی غذای خوبی بخری باید 100 تومن ب بالا هزینه میکردی در حالی ک اگه رزرو میکردی کمتر از 30 تومن پات در میومد تازه میوه هم میدادن
خدا ب من لطف داشت و بار هزینه روز جمعه رو از روی دوش من برداشت
من کِی متوجه شدم، ترم بعدش جویای احوال رفیقام شدم و فهمیدم استثناعا اون یه ترمی ک من اونجا بودم همزمان بوده با تعمیر خوابگاه برای همین تمام هفت روز هفته میشد غذا رزرو کرد
بعدش از خدا تشکر میکردم
چون اون موقع برام عادی بود فک میکرد طبیعیه، دانشگاه جدیده، حالا کل هفته غذا میدن اینجا
خدا این بار سرگردانی رو از روی دوشم برداشت و بهم گفت ک چ چیز های باعث میشه تو لذت بیشتری ببری
آواز خوندن
آشپزی
داشتن کافه
فتوشاپ
خدا بهم لطف داشت و زمانی ک ازش درخواست کردم تجربیات خودم رو بیادم آورد
الهی صد هزار مرتبه شکر
نگران نباش
همون خدایی تو رو از خون بسته ای خلق کرد
خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَق
و الان صحیح و سالم ب 23 سالگی رسوند هنوزم حواسش بهت هست
و تو رو فراموش نکرده و مورد خشم اون قرار نگرفتی
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ
الهی صد هزار مرتبه شکر بابت اینکه این آگاهی روزی امروزم شد
استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیزم خدا شما رو حفظ کنه
سلام به برادر توحیدی عزیزم..
کامنتتون پر از درس بوداااا
شما همه مسیرها رو امتحان کردین..
واین نشون میده چقدر خدا دوستتون داره..
خدایاشکرت برای اینکه چنین خدایی داریم که جهان با قوانین ثابت رو خلق کرده..که هروقت روی خودت کار کنی وفرکانست وافکارت تغیرکنه ..همه چیز زندگیت هم عالی وبینظیر میشه.. در واقع این جمله معروف میشه. صدبار. توبه شکستی باز آی
خدایاشکرت
سپاسگزارم از شما..موفق باشید
به نام خداوند مهربانی ها
سلام به شما استاد عزیزم خانم شایسته و تمام دوستان گرامی
استاد می خواهم اعتراف کنم روز های اولی که این فایل اومده بود روی سایت با اینکه می فهمیدم و قلبم گواهی می داد که فایل بسیار تأثیرگذاری هست قلبم بسته بود و وقتی گوشش میدادم احساسم. ناجالب میشد
ولی من استمرار ورزیدم و یه مدتی بیشتر تمرکز کردم روی سایت کامنت های خوب بچه ها و فایل های سفر به دور امریکا این روند رو دو سه ماهی هست که به صورت جدی شروع کردم
و به لطف این استمرار برای دادن ورودی های مثبت به ذهنم
خدا رو شکر امروز حالم خیلی خیلی بهتره
و
دیشب موقع خواب داشتم این فایل رو گوش میدادم صبحم که بیدار شدم شروع کردم به گوش دادن و … می خواهم درک خودم رو با کمک و هدایت الله مهربان بنویسم
سال 97 پس از کلی فراز و نشیب در زندگیم و واقعاً سر درگمی تیر ماه یک اتفاقی افتاد که من به مدت ده روز احساس می کردم از صبح تا شب هر یک روز برای من یک سال می گذره!! نمی خواهم بهش اشاره کنم ولی اون ده روز واقعاااا برای من سخت و طاقت فرسا بود
توی همون روز ها یادمه یه روزی دیگه کم آوردم گفتم خدایا من تسلیمم و سرمم رو گذاشتم روی مهر بعد از نماز و شروع کردم به گریه کردن و فقط می گفتم خدایا کمکم کن من بهت احتیاج دارم
اگه تو دستمو نگیری و کمکم نکنی هیچ کس دیگهای نمی توانه بهم کمک کنه!! واقعاً احساس کوچک بودن و تهی بودن می کردم در برابر خداوند
و یه سری اتفاقات افتاد من حالم یه کمی بهتر شده بود تا مرداد ماه که توسط یکی از دستان مهربان خداوند من وارد یک شرکت نتورکی شدم و اونجا بود که من برای اولین بار با مفهومی به نام قانون جذب آشنا شدم
خب اونجا دوستان از اساتید مختلف فایل می گذاشتند
دکتر حلت
امیر شریفی
دکتر آزمندیان و…
(البته که هیچ کدوم از این اساتید صحبت هاشون مثل شما روی من تاثیر نمی گذاشت چون شما از قلبتون صحبت می کنید و خودتون رول مدل هستید برای ما دانشجو ها)
مدتی گذشت من اومدم از نتورک بیرون و در همین حین همون دی ماه همون سال 97 بود که دیگه حالم تا حدود بهتر شده بود و قرص هایی که شاید نزدیک به یک سال بود استفاده می کردم رو گذاشتم کنار!! من افسردگی خفیف داشتم
به یک باره به خداوند گفتم ، خدایا اگر من بندهی توأم توی میتوانی من رو خوب کنی و من دیگه به این دارو ها احتیاج ندارم و نمی خواهم با این ها ادامه بدهم
این خودش یک شجاعت و اراده بود اون روزها سفت و سخت اومده بودم سراغ کار قبلیم کاری که استارتش رو از پاییز 96 زده بودم ولی خیلی در اون نتیجه نگرفته بودم، این بار خیلی جدی تر بودم و طبق قانون جذب سعی کردم برم جلو (از همون دی ماه 97 شروع کردم)
اون چیزی نبود جز شغلی که همین الان هم دارم مشاور املاک
خب یه سری نتایج خوب و افزایش در آمد به صورت ملموس رو تجربه کردم و
خرداد ماه 98 درست زمانی که من داشتم کلی می دویدم و به این در و به اون در میزدم برای گرفتن وام 50 میلیونی و خرید یک پراید
اون موقع فکر می کنم پراید حدود 30 میلیون بود اصلا دقیق یادم نمیاد
همون خرداد ماه بود که تو دفتر املاکی که اون موقع مشغول بودم توسط یکی از دستان مهربان خداوند با سما آشنا شدم
از اینجا به بعد اون اتفاق قشنگ ها رو شروع کردم به خلق کردن
یادمه روزهای اول که اومده بودم توی سایت دونه دونه فایل های دانلودی رو دانلود می کردم میدیدم و به شدت تأثیر می گرفتم اصلا حرف های شما به طرز عجیبی به قلب می نشست و عجیب باورتون کرده بودم
از اواخر تابستون 98 درآمدم به صورت ملموس هی بیشتر و بیشتر شد
من اون وقت ها این درکی که الان دارم رو نداشتم و نمی فهمیدم دقیقا به خاطر چه فایل هایی و چه اقداماتی داره اتفاقات خوب توی زندگیم رخ میده ولی میدونستم که قانون داره جواب میده
من به این روند کار کردن روی خودم ادامه دادم ادامه دادم تا زمستون 98 بهمن ماه که یادمه درآمد من نسبت به قبل از آشنا شدن با شما حدوداً 8 یا 9 برابر شده بود اونجا بود که کتاب ها رو خریده بودم اولین قدم 12 قدم هم خریدم
استاد جان بارها در این مسیر پاهام سست شد و زندگیم بالا پایین شد و گاها پیش می اومد مدتی از آموزه های شما دور بودم نه به این معنا که اصلاً قایل نبینم و گوش ندهم نه فایل میدیدم ولی فراموش کرده بودم کنترل ورودی ها رو و در شبکه های اجتماعی هم بودم با افراد نا آگاهاه و منفی باف هم بودم
خداوند رو شاکرم دیگه هرگز برنگشتم به اون آدم قبلی
ولی روند رشدم بسیار سینوسی بود و خیلی بالا پایین داشتم
و
اگر بخواهم برای موضوع این فایل صحبت کنم که بار گرانی که خداوند از روی دوش من برداشت چی بود….
همین که دیگه اون افسردگی رو ندارم اون ترس های وحشتناکی که گاها تا مرز سکته کردن من رو می برد!! اون سردرگمی رو ندارم اون سردرد ها اون قلب درد ها اون مریض شدن های خیلی سخت رو ندارم دیگه شب ها کابوس نمی بینم دیگه الکی و بی جهت خودم رو برای جلب ترحم دیگران قربانی نمی کنم شخصیت مستقل و خیلی قوی ای دارم
خیلی خیلی بیشتر می خندم، اون ترس های واهی که همش به خاطر فیلم های وحشتناک و چرت و پرت هایی که توی شبکه های اجتماعی میدیدم و از افراد می شنیدم همش نیست و نابود شده:)))) خیلی وقته نیستن اونقدر که همین الان هم یهویی به یاد آوردم که بنویسم و از اون روابط درب و داغونم رسیدم به جایی که اونقدر برای خودم ارزش و احترام قائل هستم که چندین و چند رفیق بسیار با ارزش و لول بالا دارم
در یک کامنت در جلسهی دوم عزت نفس توضیح دادم که چه رفقای با شخصیت و با ادب و هدفمند و فوقالعاده ای دارم که این ها همشون گواهی میده که من چقدر ارزشمندم و چقدر خودم رو لول آپ کردم و آوردم بالا
چندین بار تا به حال توی شغل خودم توسط دفتر های مختلف و مدیر های مختلف دعوت به همکاری شدم و خیلی اتفاقات ریز و درشت دیگه که می توانم بهشون اشاره کنم
این ها همش لطف عظیم خداوند هستش
این ها همه همون بار گرانی هست که خداوند از روی دوشم برداشت
من سال ها با سر در گمی زندگی می کردم و خودم رو بسیار ضعیف میدیدم چون از قوانین خبر نداشتم خودم رو برگی در باد میدیدم که هیچ قدرت خلقی ندارم
و
حتی چندین بار فکر کردم اگر نباشم بهتره!!
ولی حالا
به لطف آشنایی با شما و کلی نتایج بزرگ و کوچک مخصوصاً همین احساس خوبی که مدت هاست تجربه می کنم و دیگه از اون کابوس ها و منفی بافی های شدید و اون قرص ها و افسردگی خبری نیست…
حالا دارم به شدت روی باورهای ثروت سازم کار می کنم
با اینکه ذهنم خیلی مقاومت داره و میگه نمیشه
من دائماً سال 98 رو مثال میزنم که درآمدم طی چند ماه فقط با کار کردن روی قوانین چندین برابر شد
به ذهن عزیزم میگم یک بار این شرایط رو به لطف الله رقم زدم دوباره هم میشه من ادامه میدهم:)
خدایا شکرت خیلی فایل خوبی بود خیلی دوست داشتم برای این فایل بنویسم و خدا رو شکر می کنم که این فرصت بهم داده شد
امیدوارم به زودی زود بیام و از نتایج مالی (با اعداد و ارقام به صورت دقیق) فوقالعاده ای که توی زندگیم گرفتم براتون بنویسم و خوشحالتون کنم
ثروتمند و پایدار باشید
سلام خدمت شما دو عزیز دوست داشتنی
چقدر صحبتهایی که در مورد اعتماد به خداوند مطرح میشه به دل آدم میشینه
راستش من این مطلب در مورد توکل رو در جائی خواندم با توجه به اینکه اینروزها دارم روی موضوع شرک و توحید مطالعه میکنم، برام تاثیرگزار بود
با خودم گفتم قطعا” برای شما دوستان عزیزم هم اثر فوق العاده ای خواهد داشت
واسه همین این متن رو اینجا قرار دادم:
(( به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت همه عزیزان
من توکل را اینگونه درک کردم
در هر ثانیه در بدن انسان 15 میلیون واکنش در حال انجام است این مطلب بصورت علمی ثابت شده است و فکر می کنم کسی نباشد که این موضوع را باور نداشته باشد
سیستم انتقال خون ، تنفس ، گوارش رشد پوست مو و هزاران حرکت دیگر که ما به راحتی آن را درک می کنیم.
زمانی دانشمندان تصور می کردند مغز تمامی این واکنش ها را کنترل می کند اما بعدا دریافتند که مغز هم عضوی است که خود تحت کنترل نیروی دیگری است که در فرهنگ های مختلف نام های گوناگون بر آن گذاشته اند و ما به این نیروی عظیم خداوند می گوییم.
اگر حتی کنترل یکی از این 15 میلیون واکنش دست خود ما بود قطعا حیات و زندگی ما به خطر می افتاد. تصور کنید تنفس ما در دست خودمان بود فکر می کنید چقدر می توانستیم زنده بمانیم ، بزودی یا خسته می شدیم و یا فراموش می کردیم نفس بکشیم و ….. کمی به این موضوع فکر کنید به نتایج خوبی خواهید رسید خداوند را در وجود خودتان حس خواهید کرد.
فقط 15 حرکت وجود دارد که در اختیار انسان است مثل حرف زدن راه رفتن و ….. که این حرکات نیز شروعش در دست خداوند است. بطور مثال شما می توانید بگویید در لحظه دیگر شما به چه موضوعی فکر خواهید کرد و یا چه حرکتی را انجام خواهید داد، اندیشه این حرکات نیز توسط خداوند بر انسان الهام می شود ولی دراین 15 حرکت ما حق انتخاب داریم یعنی می توانیم انجام دهیم یا انجام ندهیم.
حالا موضوع اصلی این است که خداوندی که در هر ثانیه 15 میلیون حرکت را بدون کوچکترین خطایی در طول زندگی ما کنترل می کند بهتر نیست که ان 15 حرکت ارادی را نیز به او واگذار کنیم و به معنای واقعی به او توکل کنیم، و باخیالی آسوده و مطمئن زندگی کنیم.
کمی به وجود خودمان بیاندیشیم همه چیز روشن خواهد شد. ))
سلام به استاد مهربان
درود به دوستان عالی خودم در این سایت بی نظیر
خوشحالم که امروز صبح به این فایل هدایت شدم و چقدر حس و حالم را خوب کرد
خداوند همیشه در حال صحبت کردن با من است و این من هستم که باید بتوانم با آرامش و سکوت خودم بتوانم پیام های خدای خودم را دریافت کنم
همیشه من در حال رشد و ترقی کردن هستم
هر زمان که بتوانم آرامش خودم را حفظ کنم
هر زمان که بتوانم با یک دید و نگاه دیگر به جهان پیرامون خودم را نگاه کنم
آنوقت دریچه ها و دیدگاههایی برای من به وجود می آید که راه و روش و مسیر من را عوض خواهد کرد
این برای من درس این را دارد که هر چه نگاه و دیدگاه خودم را به سوی خدای مهربان هدایت کنم او دستهای من را می گیرد و راهم را هموار می کند و مسیرم را آسان تر می کند
از همه مهمتر و زیباتر اینکه خدای مهربان از حال خوبی من لذت می برد
از رسیدن من به خواسته هایم خوشحال می شود
دوره کشف قوانین زندگی یک دوره فوق العاده و بی نظیر است
در این دوره خدای من چیزهایی و باورهایی را یاد می گیرم که همیشه و همیشه برای من ترمز بوده است و هیچ فکر نمی کردم که این گونه بوده است
یک درس عالی و بی نظیر
هر موقع که دید و نگاه خودم را به خدای مهربان بسپارم من موفق ترین خواهم بود
آسانی و آرامش قرین زندگی من می شود و من را به سوی بهترین ها و خوب ترین ها و زیباترین ها هدایت می کند
هر چه بیشتر روی خودم تمرکز کنم
هدف داشته باشم
شور و شوق و اشتیاق در برنامه ها و زندگی خودم داشته باشم
زندگی برای من معنا دار می شود و اینگونه عمل کنم هیچ هدفی دیگر نیست که من به آن دست پیدا نکنم
باور به خدای مهربان خودم داشتم
باور به اینکه همیشه دستهای قدرتمند او برای من بهترین خواهد بود
باور به اینکه زندگی برای من همیشه با کمک خدای من
قشنگ تر خواهد بود
درس هایی است که برای من همیشگی و تازگی دارد
سپاس از خدای خوب خودم
سپاس از خدای مهربان خودم
سپاس از خدای فراوانی ها