روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-75.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2019-01-13 15:17:012022-02-28 08:12:28روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
می خواهم باور هایم را تغییر دهم زیرا می خواهم اعمالم را تغییر دهم زیرا می خواهم زندگی را دگرگون کنم بیشتر.
تا به مسیری هدایت شوم که می خواهم.
در این مسیر اولین و بزرگترین سپاسگزاری ام این است که خداوند همواره درون من است با من است و من نیز سعی میکنم با او باشم و
به اندازه که می توانم با او باشم الهامات را دریافت می کنم.
خداوندی که از رگ گردن به من نزدیکتر است و پاسخ هر کسی را که او را میخواند می دهد
همیشه و همه جا.
الگو ها ی قرانی و داستان ایمان و اعمالشان الگویی بسیار خوبی است که می توانی انرا در زندگی تمام ادم های
موفق ببینی و حتی در زندگی خودت نیز انرا مورد ازمایش قرار دهی.
ایمان همه چیز است.
دو سال پیش زمانی که این سفر را اغاز کردم فکر نمیکردم الان اینجا باشم و خدا می داند با شروع این سفرنامه
از من چه بسازد.
من عاشق سفر و تغییرم زیرا از وجودم از وابستگی بیزار است.
منتظر دیدن خداوند پنهان این سفر هستم کسی که مرا به این سفر دعوت کرد.
الان در شرایط خیلی بهتری قرار دارم به لطف خدای مهربان و تضاد های بیشتری نیز دارم. یعنی با امکانات و شرایط خیلی بهتر به جنگ تضاد های شیرین تر
و بزرگتر می خواهم بروم.
بار دیگر وارد این سفر میشوم تا دوباره نیرویی را از نو بشناسم که رابطه اش با من همیشگی است و اعجاز هماهنگی اش الان مرا اینجا اورده است.
و خدا میداند این سفر از من چه بسازد؟ چقدر توحیدی تر و ثروتمند تر و سلامت تر بشوم.
اما هر روز باید با تعهد این سفر را بیش ببرم . ممکن ااست خسته شوم و استراحت کن اما متوقف نخواهم شد.
خدایا سپاسگزارم بابت قانون جهان هستی که در هر لحظه به فرکانس هایم پاسخ میدهد.
و به خودم افتخار میکنم که دوباره برای بار هفدهم سفر جدیدی را اغاز میکنم .
خدای من وضعیت من نسبت به روز اول بار اول سفر هیچ ربطی ندارد
چقدر پیشرفت کرده ام. خدایا شکرت. خدایا صد هزار مرتبه شکرت
در این فقط تو کنارم بودی فقط تو حمایتم کردی
در این مسیر هر جا روی تو حساب کردم تو همواره بیش از نیاز من عطا کردی .
و هر بار ایه زیر را میخوانم اشک از چشمانم سرازیر میشود که
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟
اکنون میخواهم شرایطم را نیز خیلی بهتر از الان بنمایم .
قدم های جدیدی الهام شده است که نیاز به ایمان بیشتری دارند که
من باید به انها عمل کنم.
توحید انچیزی بود که تغییرات درونی عظیم من را شروع کرد تا به امروز و
هر روز باید انرا تکرار و تکرار نمایم.
من دوباره این سفر را اغاز کردم تا رابطه ام را نزدیکتر نمایم
با انکه رابطه اش با من همیشگی است و از رگ گردن به من نزدیکتر است.
اکنون میبینم که چطور اعجاز هماهنگی اش چه ناممکن هایی را ممکن کرده است.
این سفر ملاقاتی است با اصل خودم .
و این سفر همانکاری را با من کرد که با محمد زکریا مسیح موسی یوسف سلیمان
و ابراهیم کرد. و خدا میداند این سفر جدید از من چه بسازد؟!
همیشه این یک سفر جدید است هرگز تکراری نیست حتی عنوان فایل ها هر بار
برایم معنای خاصی داشته است.
همینجا تعهدی غیر مذاکره و بی بهانه و محکم تر از همیشه برای سفرنامه ام
و برنامه های دیگرم میدهم .
این سوالی است که ایمان و قدرت زیادی میخواهد:
آیا میتوانم تک تک روز های این سفر با تعهد زندگی کنم؟
به نام خدایی که فرمانروای جهانیان است.
برای بار شانزدهم سفرنامه ام را دوباره همراه با الله یکتا اغاز میکنم.
میخواهم باورهایم را تغییر دهم و زندگی ام را دوباره از نو بسازم.
میخواهم توحید را جایگزین شرک های مخفی وجودم نمایم.
و زندگی با کیفیت تری را برای خود بسازم در همه ی جنبه ها.
دلها تنها با یاد خدا ارام میگیرند.
دوباره با خود هماهنگ شوم دوباره با خداوند هماهنگ می شوم.
دوباره همه چیز با خداوند زیبا می شود.
رابطه ام با نیرویی که مدتی انرا نادیده گرفته اما تحت هر شرایطی
ماندم و ایستاده ام تا پای جان.
و چه سفری اعجاب انگیزیست دیدار دوست واقعی.
به نام تنها فرمانروای جهان
به نام تنها عشق جهان
به نام تنها سلامتی جهان
به نام تنها ثروت جهان
به نام تنها روزی دهنده جهان
به نام تنها یار و رفیق جهان
به نام تنها هدایتگر و حمایتگر جهان.
من اصلی را پیدا کردم که دیگر نه ترسی و نه غمی برایم باقی ماند.
توکل به تنها فرمانروای جهان .
این بار سفرنامه را برای بار 15 ام به نام توحید آغاز میکنم.
این سفرنامه توحیدی من است که با خداوند هر لحظه همراه هستم.
زمانی که هیچکس نبود که به من کمک کند و دستم را بگیرد من تنها به خداوند
توکل کردم و او دستم را گرفت. زمانی که ندایی امد که من حمایتگر و هدایتگر تو هستم
در این مسیر. این بهترین اتفاق زندگی ام است .
زمانی که به این متصل شدم این خدا همه چیز را به من داد و وقتی
شرک ورزیدم همه چیز را گرفت. به الله که میپرستم اگر دوباره
به دنیا بیایم دوباره همین خانواده شهر و شرایط را انتخاب کنم.
دوباره این مسیر را انتخاب میکنم زیرا نیرویی را شناختم که با هیچ چیز
انرا معامله نمیکنم که با هر چه معامله کنم سرک کلاه رفته.
اینبار در سفرنامه تعهدی بیش از پیش دارم و انسانی دیگرم.
هر روز باید این نکته را به خودم یاداوری کنم که تو هیچ بودی
و از وقتی روی خدا حساب کردی تنها ، پیشرفت کردی و داری به جاهای بالا میرسی.
و دیگر نمیخواهم شرک بورزم دیگر اینبار فرق دارد نمیگذارم شرک جای این توحید
زیبا و عشق سوزان را بگیرد. قدرت در دست من و تنها خدای من است .
با این باور دارم میروم به هر انچه که میخواهم برسم.
تمام اتفاقات زندگی ام تنها نتیجه ی فرکانس ها و باورهایم است .
بندگی این خدارا میکنم بزرگترین افتخارم این است.
خداوند به فرشت ههایش میگوید ببینید این بنده ی من است.
اکنون فهمیدم چرا هیچ خبری از نتیجه نبود.
باشد نشانه ای برای 40 روز دیگر که ثابت شود توحید چه قدرتی دارد .
سپاس و ستایش تنها از ان فرمانروای جهانیان است.
تنها تو را میپرستیم و تنها از تو کمک میخواهیم
مارا به راه راست هدایت کن
راه کسان یکه به انها نعمت دادی ونه گمراهان.
وقتی که تصویر زندگی استاد در ان خانه سیمانی را دیدم و این نتایج را به قدرت
توحید پی بردم اینبار در زندگی خودم میخواهم اجرا نمایم و بگویم که
با خدا باش و پادشاهی کن
بی خدا باش و هرچه خواهی کن.
این بار سفری را اغاز می نمایم که مطمئن هستم به نتیجه .
40 روز ی که زندگی ام را تغییر میدهد و
شخصیتم را.
تمام تجربیات و آگاهیی های 13 سفر قبلی ام را میخواهم اجرا نمایم.
و سپاس و ستایش تنها از ان خداوندی است که فرمانروای اسمان ها و زمین است
و مرا هدایت میکند و در رحمت خود می اورد.
به کمک آگاهی های سفر یک فیلتر توحیدی میسازم که هر چیزی را
از ان فیلتر رد میکنم.
و تجربه ای که بدست اوردم را با بار ها مثال های گوناگون
که هیچ وقت تحت هر قانون و منطقی هیچ کس و هیچ چیز را بزرگ نکن.
در این سفر تمرکز بیشتری روی اصل دارم زیرا میدانم که این اصل است که
دارد کار ها را انجام میدهد نه فرعیات.
قانون تکامل و نیروی الهامات را میخواهم با استفاده از درکی از انها
پیدا کردم اجرا نمایم.
معجون دوره های 12 قدم و عزت نفس و راهنمای عملی را میخواهم اجرا نمایم.
و در نهایت قانونی را که طی 1400 روزی که بدست اوردم اجرا نمایم.
و الان میدانم که باید منتظر چه نتیجه ای باشم و چرا قبلا نتیجه ای به وجود
نمی امد . اکنون احساس میکنم که ظرفم بسیار بزرگتر شده و با رسیدن به اهدافم
نیز بزرگتر و بزرگتر خواهد شد.
من همیشه میگویم که هماهنگی کلید قانون است. همان اصل است.
و خدا میداند این سفر از تو چه بسازد؟!
بهای ماندن در مسیر تعهدی است که باید بزارم وسط.
میخواهم زندگی ام را از نو بسازم و دوباره تغییر دهم.
این بار بهتر شود.
میخواهم عزت نفسم را در این سفر جدید دوباره از نو بسازم.
میخواهم شرک ها محفی وجودم را با توحید جایگرین کنم.
میخواهم در همه ی جنبه ها پیشرفت بیشتری بکنم .
من میتوانم زندگی ام را هر طور که میخواهم تغییر دهم.
خدا میداند بعد از این سفر در چه مداری قرار میگیرم.
مهمتر از همه تعهدی است که در اولین روز این سفر اعجاز انگیر
به خودم میدهم.
که هر روز روی باور هایم کار کنم مانند غذای جسمم و به اگاهی هایش
عمل کنم.
این بار میخواهم تک تک روز های سفر را با تعهد باشم.
بار دیگر این سفر را اغاز میکنم.
اما قلبم می گوید که قرار است خودم را چهل روز خالص گردانم.
چهل روز با تعهدی غیر قابل مذاکره
چهل روز با توحید عملی
چهل روز الهامات قلبم را جدی بگیرم
چهل روز سکان به دست قلب
چهل روز تلاش برای هماهنگی
چهل روز با جسارت
چهل روی متعهد بودن به اجرای بی چون و چرای قانون.
در این چهل روز تنها مرگ می تواند مرا از از حرکت نگه دارد.
می خواهم زندگی ام را از نو بسازم.
ریشه های ویران شده را ترمیم کنم
و این نهال تازه را با توحید سرشار کنم.
شرک مخفی وجودم بسیار ریشه ها را تخریب کرده.
زیرا مدتی مراقب انها نبودم.
این سفر را اغاز کردم تا عشق دوباره معنا شود
و ثروت و شادی و سلامتی و زیبایی را نیز.
می خواهم خودم را بهتر بشناسم.
اما نکته ای که امروز دریافتم این بود اگر بهای تغییر فرکانس هایت
را نپردازی مجبوری بهای اتفاقات نادلخواه را بسپاری.
و مانند یویو بالا و پایین شوی.
اوضاع خوب نشانه ی کار نکردن روی فرکانس ها نیست بلکه برعکس.
چه اهنگ زیبایی این فایل داره همین ابتدای فایل این نشانه خدایم برای
من است. صد هزار مرتبه شکرت .
آری انگار یه کسی گفت دوباره این سفر را اغاز نما. مانند دوباره بخوان.
نشانه ی دیگر اینه که من قبل از شروع این سفر سر درد داشتم ولی الان
که تنها کمتر از یکی دوساعته سر دردم هم خوب شد .
تازه میفهمم که همین فایل های رایگان نیز مانند محصولات هستند .
و نه محصولات بلکه هر چیزی مدار و فرکانس خودش را می طلبد.
اصل و اساس خوشبختی توحید چقدر به دلم می نشیند این جمله.
این برای هفتمین بار است که دارم این سفرنامه را از نو اغاز میکنم.
می توانم بگویم که دفعه قبلی یعنی ششم بیشتر از ان پنج بار قبلی مرا رشد داد.
خدا می داند که در این سفرنامه هفتم چگونه و چقدر رشد کنم.
زیرا هدایت هایی می شوم که همینجور مات و مبهوت می مانم.
می خواهم بیشتر این نیرو را بشناسم و به ان وصل شوم و از فضل بی انتهایش بهره مند شوم.
می خواهم بیشتر خالق زندگی ام باشم.
درک کرده ام که این ما هم هستیم که خدارا فراموش میکنیم
هر چند او ما را فراموش نمی کند.
و تکیه گاهی جز تو نیابم و یاری و یاوری را جز تو ندارم.
می خوام در این سفرنامه ورژن بهتری از خودم بسازم که بگویم دوباره که سفرنامه بعدی اندازه ی کل عمرم پیشرفت کردم.
آری ببین این سفر با انها چه کرد .
هماهنگی بزرگترین و ساده ترین راز پیشرفت در کیهان است.
می خواهم این خدارا بببینم بیشتر و بیشتر و کسی را نیابم جز او که بتوانم وابسته ی او باشم.
و معبودی جز او نیست.
آری تعهدی غیرقابل مذاکره و عظیم را نیاز دارم که هر روز بتوانم بیش از یک سفرنامه بنویسم.
اری این سفر برکتی عظیم است مخصوصا سفر به دور امریکا.
امده ام تا توحیدی شوم امده ام تا به این نیرو وابسته تر بمانم.
امده ام تا وعده ی دیرینه ام را با این نیروییی که از رگ گردن به من نزدیکتر است را دوباره بیشتر از قبل زنده کنم.
امده ام تا دوباره بیشتر از همیشه اتش عشق رب در دلم زبانه بکشد.
آیا میتوانم تک تک روزهای این سفر، با این تعهد زندگی کنم؟
آری هر طور که شده باید این مسیر را ادامه دهم.
اول از همه یک مقایسه ای داشته باشم بین من الانم و قبلیم و این سوال رو از خودم میپرسم که آیا توی این مدت پیشرفتی داشتی؟
دستاوردی داشتی؟
آری اینطور می توانم ذهنم را آرام کنم. در کل پیشرفت داشتم از همه لحاظ اما این پیشرفت برایم راضی کننده نیست.
و می خواهم خیلی بیشتر از اینها پیشرفت کنم اینها که چیزی نیستند همه می توانند اینقدر پیشرفت کنند.
می خواهم خیلی بیشتر پیشرفت کنم می خواهم به درآمد 5 تومنی برسم.
مشکلی که هست اینه که من الان درآمدی ندارم و باید از عدد های پایین تر شروع کنم اما خیلی برام مسخره و کم هستند.
این بار ششم است که دوباره سفرنامه را آغاز می کنم اما این بار با تعهدی بیشتر خواسته ی بیشتر.
از خدا می خواهم نشانه ای برای ادامه این سفرنامه به من نشان بدهد. و از هر خیری که بهم برسه فقیرم.
آری درکل که نگاه می کنم می بینم این توحید است که در نهایت مارا رشد می دهد تا به خوشبختی برسیم.
اینبار سفرنامه را با تعهد و خواسته بسیار قوی تری شروع می کنم. و انتظار دارم نتیجه بگیرم انتظار دارم که خدا خودش را قوی تر از قبل نشان دهد و من ببینم.
می خواهم از اعجاز قوی تر این نیرو استفاده کنم. می خواهم استقلال داشته باشم. سبک زندگی ام را باز سازی کنم.
موضوعی که ذهنم را مشغول کرده این است که چرا افراد زیادی خواسته های مرا دارند اما حتی به آن نیاز و استفاده نمی کنند.
و من که اینقدر شدید آنهارا نیاز دارم تا استفاده کنم ندارم.
مثلا همه ماشین خوب دارند اما نه رانندگی بلدند و نه سلیقه دارند و نه انظباط دارند و نه از نظر فنی سر در می آورند.
یا اینکه لپ تاپ خوبی دارند اما فقط می توانند با آن سرچ کنند یا فیلمی ببیند یا آهنگی گوش کنند.
من فکر می کنم که این ها اصلا عامل نیستند و تنها بازگشت به اصل خویش هدف است.
دارم مسیرم را اصلاح میکنم دارم . از خدا می خواهم مرا هدایت کند و مرا از مسیر نادرست به مسیر درست هدایت کند
همان مسیری که به آنها نعمت دادی و نه اینکه بر آنان غضب کرده ای و به خودشان ظلم کرده اند.
ای کاش روز های این سفرنامه هنوز ادامه داشتند.