روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 13

سلام به عزیزانی که بخشی از منند و من بخشی از آنان، در این سفرنامه عشق میبینم، عشق به زندگی، عشق به توانستن، عشق به تکامل و ریشه های عمیق، عشق به زلالی شبنم امید، اینبار فقط خواستم بگم عاشقتونم، عاشق تک تک عزیزانی که با عشق اومدن که دیگران رو تغییر ندن، بلکه طرح آشتی با خودشون رو عملی کنن، عاشق آدمایی هستم که نمیتونم و نمیدونم رو دفن میکنن و به جاش بذر عشق و توانستن میکارن، که به فضل خدا اینجا تا چشم کار میکنه باغ و گلستانه، استادم در کنار بینظیر همسرتون چه باغی و گلستانی به پا کردین، به خدا خوندن نوشته هاشون آدمو مدهوش میکنه از مستی تغییر، در کنار خونواده ی بینظیرم از دوره عزت نفس و قوانین آفرینش استفاده کردم، خیییییییلی لذت بخش بود، هی رو باورام کار میکنم، هی میگوشم، هی ذوق میزنم، جونمی جون یه نکته ی جدید! و چقد قشنگ مدارهامو دارم طی میکنم، دلم میخواد استاد عزیزمو بابا حسین خطاب کنم،آخه دلسوزتر از یه بابایی مهربون برامون وقت میزاری بابا حسین، دست دخترک شیون درون منو میگیرین و یکی یکی دریچه های باغ توکل و تکامل و ترمز و باور و تکرار و تعهد رو نشونم میدین، اما نگاه های شیطون این دخترک درون من گاهی میره سراغ پروانه ی باورهای پیشینم و باز با صبوری شاپرک باور جدیدمو نشونم میدین، بابا حسین خوبم همون قله ای که میگین رو میبینم، یخ ناممکن های درونم داره باز میشه، گام هام چه بیقراره دویدن میشه و چون پدری مهربان و دوس داشتنی میگین بیا دخترم، پاتو بزار جا پای بابایی، بیا تا بریم به اونجا که شایسته ی اونی، و من در این لحظه رد پایی از عشق در این سفر به یادگار میگزارم، در این لحظه در حال تکمیل پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی ام و با عشق دارم برا دفاع آماده میشم، عاااااااشق خدای خودمم، خدا با منه، خدا عاشق منه، خدا بدون قضاوت کنار منه، و چه لذت بخش به من آموختی باباحسینم که ازش بخوام، با فرکانسم، زندگیمو تنظیم کنم روی دریافت سیگنال لذتم از زندگی و رسالتم در هستی، بابا حسینم تضاد ینی هوراااااااا یافتمش، وجودتون عشقه بابا حسینم و اما همسر بینظیرتون که طنین صداشون آرام بخش جلسات پایانی قوانین آفرینش بود، ازشون بینهایت سپاسگزارم که وجودشون عشقه؛ برکت وجودشون و پیگیری ها و سوال های ظریف و کلیدی شون کمک میکنه به هر شخصی که شاه کلید خوشبختی رو در کوتاه ترین زمان پیدا کنه، میخوام بگم عاشقتونم، عاشق همه بر و بچه های خانواده ی صمیمی عباس منش، عاشق خودمم و عاشق خودمم و عاشق خودمم، بابا حسین خوبم به من آموختی بارش رحمت الهی همیشه هست اما از لحظه ای من میتونم درکش کنم که خودمو دوس داشته باشم با تمام محاسن و معایبم، بابا حسینم یادم دادی تو هر لحظه درجه یک خودم باشم، جایگزین کمالگرایی و درجا زدن، تکامل رو جایگزین کنم، بابا حسینم با متفاوت زیستنت به من آموختی الماس باشم و درخشنده، به خودم و احساسم احترام بزارم، برا ورودی هام رمز ورود بزارم، اومدم تا بگم بابا حسینم قدرتمند به پیش برو، انسان های زیادی چون من هر روز در تلاشند تا شرک از وجودشان رخت بر بندد و برود، با عشق رد پایی به جای میگزاریم با خود میخوانیم تو پای در راه بنه….