روزشمارِ تحول زندگی من | فصل 1 - صفحه 24

سلام خدمت همه ی همسفران راه خدا عشق آرامش لذت شادی و هزاران نعمت

من از سفر نامه خبر نداشتم تا اینکه مطلبی با همون عنوان دیدم خلاصه من از دیشب یا پریشب دارم کامنت های دوستان رو می خونم . و نظر هم گذاشتم که از رفتن به شهرستان و گفتم و خیلی خوشحالم که این نظرات هست و از مطالعه شون اصلا خسته نمیشم و به قول استاد دوست دارم تا بی انتها باشم و هی بخونم و لذت و آرامش و شادی و سلامتی ها رو ببینه و تایید کنه و تعهد بده و …. کلی فعالیت ذهنی عاشق کارایی هستم که خودشون انجام میشه(بدون حضورم ) و نتیجه ش رو میگیرم لذت میبرم ، دیشب تا ساعت 2 صبح داشتم نظرات صفحه های 8-7-6 سفرنامه رو میخوندم تا رسیدم به یک نظر که دوست عزیزمان نوشته بودن به تناقض هایی پیش میان تا ما به فکر فرو بریم خودمون و آنالیز کنیم به اهداف و آرزو ها مون فکر کنیم و نوشته بود که آره درسته گاهی این تناقض ها خیلی شدیده ولی باید احساسمان و کنترل کنیم و به خواسته هامون توجه کنیم من تا به این بخش های این دوستامون رسیدم داشتم فکر میکردم به آرزوهایم و هدف هایی که دارم و خلاصه تو همین حال و هوا خوابم برد صبح که بیدار شدم برای کارم خواب موندم جوری شد صبحانه رو تو راه خوردم و آمدم سر کار و روال هر روز تا کاری که داشتم تموم شد و گیربکس پژو 405 و بستم جهت تعویض صفحه کلاج و روغن ریزی ته میل لنگ ش (من مکانیک و و طبق فایل رایگان درآمد خود را در عرض یک سال سه برابر کنیم تونستم در عرض سه ماه 5،6 برابر کنم شکر خدا ) بعد آمدم ماشین و تست کنم دیدم دودها جا نمی ره وایستادم تا صاحب کارم بیاد بهش بگم داستان آمد و گفتم تست کرد گفت ایراد ماله صفحه کلاج ه و تمام کارم الکی شد یعنی آنگار یک سطل آب یخ ریختن روم بعد تو همون حس و حال یاد نظر دوستم تو نظرات سفرنامه استاد افتادم و با خودم گفتم من که از کارم اطمینان دارم و حتی اگر ایراد کار از من باشه خب اشکال نداره تجربه ایجاد میشه و سطح یادگیری م افزایش پیدا می کنه بعد به خودم گفتم اصلا فکر کن این یه ماشین دیگه ست خیلی خوشحال دوباره به سرعت گیربکس باز کردم و از اخرم ایراد ماله دیسک و صفحه کلاج بود و حالم حین انجام کار خوب بود و از همه مهم تر احساس مو کنترل کردم

خدا ازت بابت اتفاق امروز سپاس گذارم برای اینکه من و با این مفاهیم آشنا کردی

سپاس سپاس سپاس :-*