به جای اینکه بخواهی دیگران مسائلت را حل کنند‌، قانون زندگی را یاد بگیر و خودت حلال مسئله شو

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیبه جای اینکه بخواهی دیگران مسائلت را حل کنند‌، قانون زندگی را یاد بگیر و خودت حلال مسئله شو
146

این پاسخ‌، راهکاری است بر اساس قوانین زندگی‌، برای افرادی است که به محض اینکه به تضادی برخورد می‌کنند‌، سریعاً به گروه تحقیقاتی عباس ایمیل می‌زنند و راهکار می‌خواهند. به عبارت دیگر‌، این راهکار برای افرادی با این ویژ‌‌گی شخصیتی است که‌، «می‌خواهند دیگران به آنها بگویند چکار بکنند».
این پاسخ برای افرادی است که مرتباً می‌پرسند:
به من بگویم آیا با این فرد رابطه برقرار کنم یا خیر؟
آیا وارد این شغل بشوم یا این شغل را ترک کنم؟
آیا ترک تحصیل کنم و به دنبال کار بروم؟
آیا از این فرد جدا شوم یا با آن فرد وارد رابطه بشوم؟
آیا به این شهر مهاجرت کنم یا همینجا بمانم؟
و سوالاتی با این مضمون که: «به من بگو چکار کنم؟»
هر مسئله‌ای که در زندگی با آن برخورد می‌کنی‌، مصداق واضح «ان مع العسر یسری» است. اما طبق قانون یسری‌اش را فقط خودت می‌فهمی. یسری‌اش فقط به خودت گفته می‌شود‌، اما زمانی که در مدارش قرار بگیری. یسری‌اش باید توسط خودت درک شود و این تمام کار زندگی توست.
این مسئله که دوست نداری درباره‌اش تصمیم بگیری و می‌خواهی دیگری برایت تصمیم بگیرد تا مسئولیت نتیجه این تصمیم هم بر گردنت نباشد‌، تضادی است که آمده تا شما را رشد دهد. یعنی تا زمانی که نخواهی با مسائلت روبرو و آنها را حل کنی‌، خبری از رشد ‌ظرف وجودت نیست.
جهان پاداش هایش را در قبال حل مسائل به تو می‌بخشد. هرچه مسائل اساسی تری را حل کنی‌، بیشتر رشد می‌کنی و پاداش‌های بهتری دریافت می‌کنی.
افراد زیادی به تضادهای زندگی خود به عنوان مسائلی غیر منصفانه نگاه می‌کنند و اکثراً از همان ابتدا خود را در حل آن مسائل ناتوان می‌بینند و با این باور‌، راه ورود تمام راهکارها و جوابها را می‌بنند.
آنها نمی‌خواهند مسئولیت تصمیم‌های خود را بپذیرند. به همین دلیل تصمیمی نمی‌گیرند. به همین دلیل دوست دارند فردی مرتباً در کنار آنها باشد که به آنها بگوید چکار بکنند یا چکار نکنند.
استاد عباس منش محصولات بسیاری در هر جنبه‌‌ای از زندگی تولید و در سایت در بخش محصولات قرار گرفته است.
هدف تک تک این محصولات‌، تبدیل تو به استاد حل مسائل شدن در آن جنبه است.
آموزه‌‌های هر کدام از این محصولات به شکلی جمع بندی‌، طراحی و عنوان شده تا با یاد دادن اصل و اساس خوشبختی‌، شما را تبدیل به مشاور خودت نماید. مشاوری آگاه که توانایی حل هر مسئله‌ای را دارد. مشاوری آگاه که قادر است به هر مسئله‌ای هرچقدر کوچک و بزرگ به منزله «ان مع العسری یسری» نگاه می‌کند و به مدار راه‌حلها وصل است.
بنابراین اگر می خواهی خودت را تبدیل به حلّال مسائل زندگی‌ات نمایی‌، به شما پیشنهاد می کنم حتما به کمک دوره‌ای مرتبط با مسئله‌ات‌، اصل و اساس قوانین را درباره آن جنبه از زندگی‌ات بدان.
گروه تحقیقاتی عباس منش ترجیح می‌دهد تا به جای دادن یک ماهی‌، به شما ماهیگیری یاد دهد تا بتوانی بر اساس میل و سلیقه خودت ماهی‌های دلخواه خودت را داشته باشی.
هر کدام از این محصولات‌ نه تنها به شما ماهیگیری می‌آموزد بلکه دست تو را می‌گیرد و به سمت بخش‌هایی از دریا هدایت می‌کند که ماهیهای دلخواهت وجود دارد‌، تا حتی زحمت بیهوده برای پیدا کردم ماهی هم نکشی. دریک کلام‌، این دوره‌ها‌، به تو نحوه هم‌مدار شدن با خواسته‌ات را می‌آموزد. زیرا تنها راه تجربه آنچه که می‌خواهی‌، هم‌مدار شدن با آن خواسته است. هیچ راه دیگری هم ندارد.
بنابراین به جای اینکه سالهای سال عمرت را با این ایده بگذرانی که‌، دیگران به تو بگویند چکار کنی‌، از هرکدام از این دوره‌ها بر اساس نیازت استفاده کن. راهنمای درونت را بیدار کن تا او به تو بگوید چکار کنی.زیرا تنها اوست که راه حل مسئله‌ات را می‌داند و آگاهی های هر کدام از این دوره‌ها‌‌، راهنمای درونت را بیدار می‌کند و سکّان زندگی‌ات را به دست او می‌دهد. پس اگر آمده‌ای تا زندگی‌ات را تغییر دهی‌‌، باید حل مسئله یاد بگیری.
دوره روانشناسی ثروت ۱‌، حلّال مسائل شدن در زمینه مسائل مالی‌‌ات را به تو می‌آموزد.
دوره روانشناسی ثروت۳‌، نه تنها تو را به منبع راه حلها وصل می‌کند‌، نه تنها از تو یک حلّال مسئله می‌سازد‌، بلکه به تو یاد می‌دهد که چگونه از حل مسائل جامعه و دور و اطرافت‌، کسب و کاری به راه اندازی و ثروت بسازی.
زیرا فرمول ثروت یعنی خلق راهکار.
هرچه مسائل اساسی‌تری را از جامعه اطرافت حل کنی‌، ثروت بیشتری می‌سازی
هرچه مسائل آدمهای بیشتری را در جامعه‌ات حل کنی‌، ثروت بیشتری می‌سازی.
هرچه مسائل اساسی تری را حل کنی‌، گسترش بیشتری در جهان به وجود می‌آورد و پاداش‌های بزرگتری از جهان دریافت می‌کنی. زیرا جهان بیشترین پاداش‌هایش را به افرادی اختصاص می‌دهد که رشد بیشتری به وجود می‌آورند.
دوره عشق و مودت در روابط‌، حل مسائل عاطفی‌ات را به تو یاد می‌دهد و با ساختن مهم‌ترین رابطه‌ی زندگی‌ات یعنی رابطه ذهنت با روح‌، تمام روابط زندگی‌ات را مدیریت می‌کند.
دوره راهنمای عملی دستیابی به آرزوها‌، از پایه و اساس خدا را به تو می‌شناساند و به تو کمک می‌کند تا به جای نادیده گرفتن آرزوهایت‌، قدرتی که خداوند به تو در خلق آرزوهایت داده را باور کنی و آن را وارد زندگی‌ات نمایی
دوره جهان‌بینی توحیدی به تو راه حل کنترل ذهن می‌آموزد و هم به تو در نحوه شکل گیری آرزوها و هم در نحوه تحقق آنها کمک می‌کند.
دوره کشف قوانین زندگی‌، ترمزهایی را از جلوی پایت حذف میکند که مانع حرکت به سمت خواسته‌هایت شده است و به تو کمک می‌کند تا برنامه نویس زندگی‌ات باشی.
و…
آگاهی‌های هرکدام از این دوره ها‌، به تو کمک می‌کند تا با درک قوانین زندگی، خودت خط و مشی مشخصی که از پایه و اساس درست چیده شده است را، برای زندگی‌ات تعریف کنی. تعریفی که بر اساس شناخت صحیح قوانین خداوند و جهانی باشد که به گونه‌ای ساخته شده تا به ما فرصت تجربه خواسته‌هامان را ببخشد.
تعریفی که بر اساس توحید‌ و توکل باشد‌، به گونه‌ای که حرف های دیگران نتواند بر تصمیمات شما اثر بگذارد یا شما را ناامید‌‌، مضطرب و نگران نماید.
زیرا جهان به این شکل طراحی شده که فرکانس های ما را دریافت و آنها را به شکل اتفاقات، شرایط، ایده، تجربه و … تبدیل کرده و وارد زندگی ما می کند.
وقتی تنها تعیین کننده‌ی اتفاقات در زندگی ما، فرکانس های ما هستند، پس نباید بخواهیم که دیگران دقیقاً به ما بگویند که ایده مان درست است یانه؟
کارمان درست است یا نه؟
این کار جواب می دهد یا نه؟
زیرا همه چیز بستگی دارد به نگرش‌، باور و توکلی دارد که شما در آن لحظه به کاری که انجام می دهید‌، دارید.
همه چیز بستگی دارد به اینکه منشا عمل شمادر آن لحظه، باورهای قدرتمند کننده تان باشد یا باورهای محدود کننده!
همه چیز بستگی به این دارد که سکّان زندگی شما در آن لحظه در دست نجواهای فلج کننده ذهن است یا در دست الهامات امیدوارکننده قلب.
همه چیز بستگی به این دارد که‌، چه باورهایی ساخته ای و آن باورها چقدر قادرند حریف نجواهای ذهنت شوند و چقدر قادرند کانون توجه‌ات را متمرکز و معطوف بر خواسته‌ات نمایند. یا اینکه چقدر باورهایت محدود کننده باشد که نتوانی حریف نجواهای ذهنت شوی و آن نجواها راننده شما و کنترل کننده کانون توجه و فرکانس های شما و در نهایت احساسات‌، واکنش‌ها و رفتارهای شما باشد.
زیرا فرکانس شما این نتجه را تعیین می کند و نه نظرات دیگران.
و مهم‌تر از همه‌:
هر فردی هم که ایده ای برای شما داشته باشد، این ایده با توجه به افکار، باورها و علائق خودش است. حال اگر فردی باورهایش در آن زمینه محدود کننده باشد یا اصلا اعتقادی به آن کار نداشته باشد و نظرش را بگوید، حتی اگر این کار قرار بوده که جواب بدهد، اگر شما نظر این فرد را باور کنی، دیگر یا اقدامی نمی کنی یا اگر هم اقدام کنی اصلا برایت جواب نمی دهد.
دوست من‌، خیلی مهم است که این موضوع را درک کنی که‌، مسئله کارهایی که انجام می‌دهی نیست‌، موضوع این است که چه فرکانسی ارسال کنی؟ و چه باورهایی داری؟!
برای همین است که استاد عباس‌منش همواره قوانین را می گوید، راه تغییر باورها را هم می گوید. اما هیچوقت به افراد نمی گوید که دقیقاً این کار مشخص را اگر انجام دهند موفق می شوند.
هیچگاه نمی گوید که اگر سراغ این شغل بروی یا این ایده‌ی خاص را اجرا کنی، یا معلم یا مهندس یا بازرگان یا … شوی به موفقیت می رسی
نمی گوید اگر با این فرد یا آن فرد خاص رابطه ای را ایجاد کنی، به عشق و مودت خواهی رسید
بلکه می گوید، اگر این باور را ایجاد کنی، این نتیجه مشخص برایت اتفاق می افتد زیرا این قانون جهان است. بلکه می گوید اگر این فرکانس مشخص را ارسال کنی، این نتیجه مشخص را خواهی داشت.
زیرا یک ایده‌ی خاص یا شغل خاص یا محیط خاص یا شخص خاص دلیل موفقیت شما نیست. آنچه تعیین کننده نتیجه‌ است‌، فرکانس و باور است. ایده‌ها‌، شغل‌‌، راهکارها و محیطی که واردش می‌شوی نیز شکلی از باورهایت است که در آن قالب‌ها مجسم شده است.
حتی خداوند هم نمی داند که چه کاری برای شما جواب می دهد و چه کاری جواب نمی دهد. بلکه خداوند فقط این را می‌داند که کدام فرکانس‌،‌ کدام نتیجه را رقم می‌زند. خداوند قوانینی دارد که می گوید اگر بر اساس این قوانین عمل کنی، قطعا این نتیجه مشخص را میگیری و اگر این فرکانس مشخص را ارسال کنی، این نتیجه مشخص را می گیری.
پس بهترین کار این است که این نگرش را که سازگار با قوانین خداوند و اساس جهان است را از پایه و بنیان در وجودت ایجاد نمایی.
راه کار ساختن این بنیان‌‌، بازکشف‌، بازشناخت و بازدرک بهتر قوانین زندگی و تکرار و تکرار و تکرار همیشگی آن آموزه هاست به گونه ای که جزئی از ساختار ذهنت شود و ناخودآگاهت را بر اساس این فرمول‌، برنامه ‌ریزی نماید.
فردی که فرمول را یاد می‌گیرد، به محض برخورد با مشکلی، سریعاً به رفتار خود رجوع و ریشه‌ی آنرا در باورهایش شناسایی می‌کند. یعنی آنقدر قانون زندگی را درک کرده و آنقدر به قانون زندگی ایمان دارد، که عاملی غیر از باورهایش را مقصر ماجرا نمی‌داند و دلیل هر اتفاقی را در خودش و در باورهایش جستجو می‌کند، نه در عوامل بیرون و نه در دیگران و …
به جایی می‌رسد که خودش بهترین مشاور خود می‌شود‌ و بی نیاز از هر نوع مشاوره‌ای می‌گردد.
زیرا قانون را می‌داند و اگر نتیجه راضی کننده نیست، سریعاً باوری را شناسایی می‌کند که مانع نتیجه شده و ازآنجا که راه تغییر باور را یاد گرفته، شروع به تغییر باور می‌کند.
اما وقتی قانون را باور نکرده باشی‌، وقتی هنوز به نقش تغییر باورها ایمان نیاورده باشی‌، وقتی هنوز عمیقاً این موضوع را نپذیرفته باشی که جهان فقط فرکانس‌های من را می‌شناسد و اتفاقات همجنس با فرکانس‌های من را وارد زندگی‌ام می‌کند و فرکانس‌های من همگی حاصل باورهای من است…
یعنی تا زمانی که با ایمان کامل این اصل را نپذیریفته باشی که تمام اتفاقات زندگی من‌، بدون استثنا‌‌ء حاصل باورهای خودم است را قبول نکرده باشی، این کار را انجام نمی‌دهی. به همین دلیل دوست داری همواره یک فرد بعنوان راهنما کنارت باشد که به جای تو فکر کند و به جای تو، باورهایت را بشناسد و به جای تو ایده بدهد و به جای تو تصمیم بگیرد تا در نهایت در نظر تو به جای خودت مقصر ناخواسته‌هایت قلمداد شود.
یعنی به دنبال فردی هستی که مرتباً به تو بگوید چکار بکنی و چکار نکنی.
این روند خطرناکی است چون موجب می‌شود که یادت برود تنها فردی که می‌تواند باورهایت را بشناسد، فقط و فقط خودت هستی. چون تنها فردی که به درون تو و نگرش تو و منشأ آن نوع نگرش دسترسی دارد، فقط خودت هستی.
در نتیجه تنها فردی که می‌تواند منبع آن مشکل را شناسایی و سپس حل کند نیز فقط و فقط خودت هستی.
پس این وظیفه را انجام بده و آن را به دیگری محول نکن!
قوانین زندگی را بشناس و بر آن اساس باورهای قدرتمندکننده را ایجاد کن و سکّان را به دست او بسپار. او به تو می‌گوید که باید چکار کنی و چکار نکنی. این یعنی اجرای توحید در عمل. نتیجه این کار نیز ورود به مدار خواسته‌ها‌، احاطه شدن با خواسته‌های بسیار و تجربه آنهاست.
این یعنی گسترش. به اندازه‌ای که به باورهای قدرتمندکننده‌ات وابسته شوی‌‌، توحیدی تر می‌شوی‌، به اندازه‌ای هم که توحیدی‌تر شوی‌، وارد مداری های بالاتر و احاطه با تجربه‌های باکیفیت تر قرار می‌گیری و به همان اندازه هم بیشتر رشد می‌کنی و دوباره باورهایت توحیدی تر می‌شود و هر بار این مسیر را تا ابد با کیفیت‌تر می‌گرداند.
گروه تحقیقاتی عباس منش.

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
65
بهترین پاسخ

با سلام خدمت خانواده صمیمی عباس منش.
نمی دونم دنبال چه سوالی بودم که به این صفحه هدایت شدم و وقتی جواب رو خوندم دنیا رو سرم خراب شد.
من از وقتی که یادمه در هر مسئله ای،کاری و در هر انتخابی باید از یکی نظرخواهی می کردم و باید حتما اون کارم و خودم تایید می شدم تا اون کار یا انتخاب رو انجام بدم. البته به مرور کمتر و کمتر شد و دیگه بیشتر رسید به اینکه از قرآن کمک بگیرم ببینم اون کار رو انجام بدم یانه. به عبارتی منتظر بودم یکی دیگه بگه چی کار کنم و راه رو به من نشون بده. حتی وقتی داخل سایت هم مطالعه می کردم دنبال کامنتا و فایلهایی بود که بگه ۱-۲-۳- این موارد رو به ترتیب انجام بدین تا مشکلتون حل بشه و هی تو دلم می گفتم چرا استاد راه و روشو نمی گه.
در هر کاری و در هر حرکتی من دنبال این بودم که گام ها به من یاد داده بشه و الان با این پاسخ مستاصل شدم و بهم گفته شده خودت باید رو پای خودت وایستی و مشکلتو حل کنی. یعنی همین کمک خواستن از دیگران،منتظر تایید دیگران بودن و… خودش یک باور مخرب و ارسال یک فرکانس بد هست و نتیجه اون هم برای من پر واضحه؛سردرگمی،بلاتکیفی،منصرف شدن از انجام اون کار،دلسردی،ناامیدی،افسردگی و….‌
ببین قانون کار خودشو کرد،فرکانس اشتباه به دلیل باور اشتباه و نتیجه اون احساس بد و دور باطل.
واقعا بزرگترین معضل و باور مخربی که من و خیلی از افرادی که این سوال رو از دیگران می پرسندکه “بگو چی کار کنم؟” همینه.
و باید یک باور قدرتمند و مثبت رو جایگزین اون کنم تا بتونم تو مسیر بمونم. نمی دونم چه طوری اما باید از راهنمای درونم بخوام تا بهم کمک کنه.
این مشکل از کمبود عزت نفس و اعتماد به نفس و نداشتن احساس لیاقت و ارزشمندی میاد. من اگر خودم قبول داشته باشم مطمئنا به راهکارها و راه حلهای خودم هم ایمان دارم و درست تصمیم می گیرم و منتظر جواب و تائید دیگران نمیشم.
بسیار ممنونم از طرح این سوال و بسیار ممنون دار ترم از پاسخی که با این داریت به این سوال داده شد.
شاد و پیروز باشید. رزقتون پربرکت.



1

1 سال پیش

با سلام

من الان بهتر درک میکنم که وقتی استاد میگفت افرادی هستند که هرچند وقت یک بار به سایت عباس منش رجوع میکنند تا مشکلاتشون رو حل کنند و او اون افراد رومعمولا مخاطبان خودش نمیدونست. من با شنیدن این حرفشون خیلی ناراحت میشدم چون خودم هم جزو همون افراد بودم. الان درک میکنم که از امروز به بعد هدف من از رجوع به سایت عباس منش صرفا به این خاطر باید باشه که کم باور های جدیدی رو بسازم یا تقوییت کنم در شرایط ارام و متناسب نه در اوج فاجعه که از طریق نوشتن توی سایت و یا خرید محصولات امکان پذیره.

من در حال حاظر خودمو توی عمق یه فاجعه میبینم که قدرت تصمیم گیریم رو تحت شعاع خودش قرار داده و با امید داشتن به یک مشاور تحصیلی نشستم به مدت ۱ هفته و از تمامی افکاری که منو میتونست به راه حلی برسونه فرار کردم. با دیدن این پاسخ امروز فهمیدم این فرار کردن و باور داشتن به این که شخصی﴿مشاور﴾ وارد زندگی من میشه که راه حل دقیق به من نشون میده اشتباه بوده و خیلی باور خطرناکی بوده که کم کم به من توسط خودم تزریق شده بوده.

به این ترتیب، باید به دنبال راه‌هایی باشم که باورهای جدید و مثبتی را در خود تقویت کنم و به تصمیم‌گیری‌های مستقل برسم.

با سپاس فراوان

21

باسلام
با توجه به متن زیبای گروه تحقیقاتی عباسمنش و تشکر بابت این متن جامع ‌وکامل
اینکه فقط خودمون میتونیم زندگیمون رو بسازیم وبا توجه به اینکه خدا گفته یه لحظه تنها نمیذارمون و همیشه هوامونو داره وباید ما حرکت کنیم و شروع کنیم جهان پاداشش رو به ما میده و الحق که درستی و صداقت توی این سایت موج میزنه و استاد ماهیگیری بهمون یاد میده که همون استفاده از قانون که همیشگی وثابته تا ماهی دلخواهمون رو بگیریم و هر چه توحیدی تر بشیم در مدار بالا قرار میگیریم


18

خداااا جووووووون عاااااشقتم
مرررسی که من رو به این هدایت کردی که
صدای الهامات زیبای تو رو بشنوم و
به راحتی به هر مقصدی که دارم برسم

مررررسی خدا جون
منی که همیشه گیییییج وگم ئنباله راهنمایی گرفتنه از این مشاور و از اون استاد و از این آدم موفق و از اون کتاب بودم

حالا به مسیری رویاایی هدایت شدم که
شبیه دنیایی رویایی هستش

که هر آنچه رو که میخوام فقط کافیه سفارش بدم و دریافت کنم و در این بین الهام جون بهم میگه از کدوم طرف برم
تا به بهترین نحو
به خواسته م برسم

مرررسی استاد گلم
مرررسی مریم عزییییییزم

عاااااشقانه همه تون رو دوست دارم

و چنان دلتنگتونم که انگار سالهاست
آشنای دیرینم بودین

ومشتاقانه در انتظار دیدنتونم

و به زودی
میبینمتون

عزیییزان من
مرررسی که در مسیر زندگی من قرار گرفتید

اگر بارها وبارها برای این نعمت از خداوند سپاسگزاااااااااری کنم باز هم کمه

خدا جون چه جوری برای این دنیای قشنگت
از تتشکر کنم
مررررسی که همه چیز رو اینقدددددددددر عاااالی آفریدی

دوستان گلم
فقط و
فقط و
فقط
صدای الهام

منبع اصلی سوالات هر کس

چون مسیر هر کسی با اون یکی فرق داره

به خدا قسم
اگر به صدای الهام جون
(ندای درون)گوش بدید
راههایی رو نشونتون میده
که بااااااااورتون نمیشه که از این راه هم مگه میشد؟!!!!!!!!!!!!1

اعتماد کنید
میاد
لذت ببرید


16

خواهران و برادران عزیزم سلام
بدون اینکه پاسخ استاد عزیز رو بخوانم میخواهم نظر خودم رو بگویم
قبل از هر پاسخی دلم میخواهد اعتراف کنم بدون فکر و پیش زمبنه تمام مطالب رو مینویسم کویی خدا به جای من مینویسد
اما در جواب خودم و دوستانی که به محض برخورد به مشکل به سراغ سایت میاییم
بهتر نیست همون لحظه وصل شویم به خالق امون و این همه درس استاد ایا جز این نیست که از رب بخواهیم و از کسیکه از هر کسی به ما نزدیکتر است
شاید باورتان نشود تا به امشب خود من هم سردر گم بودم اما یک ان با خودم گفتم مگر خداوند نمیگوید من نزدیکم هر په بخوهید اجابت میکنم
به خدا سوگند اگر خداوند به شکل انسان هم در میامد انقدر در گمراهی هستیم که باز هم خیلی ها باور نمیکردیم
خدای مهربان همواره کنار ماست
او را احساس کنیم
درک جضورش به ما قدرت میدهد و از وحشت تنهایی نجات میدهد چه رسد به حل مسایل و پاسخ سوالات امان.
در اغوش خداوند شب را به خواب رویم و از او بخواهیم در خواب ما را هدایت کند
عزیزان دل ارام باشید و دل و جان به او بسپاریدو


16

به نام خدای یکتا.زمانیکه به مشکلی توزندگیم برمیخوردم یااینکه به تضادی برمیخوردم ویاخودم برای خودم دردسر،درست میکردم بعدبدون فکر کردن به راه حل اصلی اون دقدقه ها،باعقل ومنطق خودم بدون مشورت باکسی سرجنگ می گرفتم .بیشترازخداطلبکاربودم واااای یادم میادانقدباخدابدحرف میزدم وطلبکارانه بدون منطق درست ،می گفتم چرامنوبه خواسته هاونیازهایی که دارم نمی رسونه .وقتی که باقانون های استادآشناشدم ،متوجه شدم ای دل غافل چقدخودم بادستهاوافکارخرابم دامن به این مشکلات زدم وآرامش راهم هزخودم وهم همسروفرزندانم سلب کردم به همین جهت تصمیم گرفتم باکسب آگاهی های جدیدوتغییرباورهاونگرش جدید،رفتارهاوکردهای خودم رااصلاح کنم دروقع چون هیچ وقت به نتیجه مطلوبی نرسیده بودم ،خسته شده بودم ومیخاستم راهکارجدیدی راتجربه کنم تاببینم آیامیشود؟بله شروع کردم به تغییرباورهاوتمرکزکردن به داشته هاوسپاسگزاری به خاطرهرآنچه دراطرافم هس وچیزهایی که دارم .اینکارراهرروزانجام میدادم ومیدهم این خیلی بهم انرژی میداد.فهمیدم غورزدن ونق زدن وباتضادهاجنگیدن فایده نداره بایدباوجوداونهامن نقطه دیدم راعوض کنم تاکم کم اونهاناپدیدیاکمرنگ بشن ودرواقع همین عامل باعث ایجادحال خوب وسلامتی وحتی افزایش مال میشد.من به عینه این تغییرات رادیدم .دیگه به نقطه ضعفهای زندگیم دقت نمی کنم سعی میکنم خودم به خودم کمک کنم حتی الان یادگرفتم ازهمسرهم کمک نگیرم وخودم رابسپارم به خدا وهدایتش . الان دیگه یقین دارم هرچی وهرکی که کنارمه حتمن بایدباشه .خداخودش هرکسی راکه هم فرکانس من نباشه بدون تلاش من برای رفتن اون ،به قول استادبه هرطریقی میبره واگه هست بایدباشه .ماازآینده خبرنداریم گاهی خواسته هایی داریم که خودمون فکر میکنیم به صلاحمونه درحالیکه وقتی خودتوبه خدامیسپاری وسعی میکنی درمسیردرست ،حرکت کنی خواهی دیدکه اون دیدگاه توازبین رفته وتودیگه توجهی به اون مسائل نداری واتفاقا خدادرکناراحساس خوب تواتفاقات خوب دیگه ای رارقم زده واین خیلی لذت بخشه واینجاس که مامتوجه میشیم خودمون خالق زندگی باآرامش میتونیم باشیم فقط بایدبخاهیم وپی به نواقص خودمون ببریم وهیچ نیازی به نفردومی نداره حتی همسرت .فقط الله یکتا


16

یادمون باشه
اگه روی خودمون کار نکنیم
به مدارهای قبل بر می گردیم
و اونجا اوضاع مثل قبل ناراحت کننده هست



2

6 سال پیش

چقد این جمله یجورایی ناراحت کنندست یجورایی تلنگر میزنه و واقعا یکم سختی داره ولی چه میشه کرد اساس دنیا همینه

لقد خلقنا الانسان فی کبد

سختیها همیشه هست تضاد هست ولی ما باید مدام رشد کنیم اگه کاری نکنیم اوضاع بد میشه بدتر از قبل حتی

چون شیطان قدرت میگیره بیشتر از قبل

باز هم سختیها واسه کسی که قانونو بلده و میدونه همه چی فرکانسه خیلی کمتر از ادماییه ک مدام در حال تلاشای فیزیکی بیثمر هستن

عجب دنیاییه خدایا شکرت چه جهانی هست باید تلاش کنیم این دنیا محل تلاشه محل راحتی و اسایش کامل اخرته

ممنون از تلنگرت دوست خوبم


5 سال پیش

سپاس گذارم دوست عزیزم به یک نشانه در متنت رسیدم

امیدوارم و آرزو میکنم هر جا که هستین شاد خوشحال و همه چه باب میلت باشه

14

بنام خدا
عرض سلام و ادب و آرزوی خوشبختی و سعادتمندی دارم برای همه شما دوستان خوبم.
من افتخار اینو دارم که تو زندگیم دوبار متولد شدم و شاهد بزرگترین معجزه تو زندگیم بودم واتفاقی تو زندگیم افتاد که تمام باورهای مردم جامعه و حتی خودم که خیلی غلط و اشتباه بود زیر سوال رفت.
خداوند بهترین هدیه زنگیم رو بهم داد.خداوند عاشقه،مهربانه،بخشندس،هدیه دهندس،حمایتگره،هدایتگره،منو همینطوری که هستم دوست داره و در همه حال از من مراقبت میکنه.من خیلی خوشبختم که عضو دومین برنامه دوازده قدمی دنیا هستم که اولیش دوازده قدم الکلیهای گمنام بوده.
از اونجاییکه کل زندگیم رو با عقاید و باورهای پوسیده و آبدوغ خیاری که هیچ پایه و اساسی نداشته و هیچ مطالعه ای در موردش نشده بود گذرونده بودم و همیشه تو وسوسه و اجبار زندگی کرده بودم،لطف خدا شامل حالم شد و وارد یه برنامه روزانه پرهیز از هر گونه اجبار به وسوسه شدم که دوازده قدم روحانی هستش اما بخاطر اون باورهای غلط و اعتماد به نفس پائینم پیشرفتم خیلی کند بود تا اینکه به اینجا هدایت شدم و خیلی از کتابای موفقیتم قبل از اومدن به این سایت مطالعه کردم الان حدود یکساله که سرعت یادگیری و پیشرفتم چند برابر شده و هرچی میام جلوتر برنامه خودم رو بیشتر درک میکنم.
برنامه ما یک برنامه روحانی ساده است که به رایگان تجاربمون رو در اختیار هر کس که خواهانش باشه میذاریم.هیچ چیز ارزش درمانی کمک یک معتاد به معتاد دیگر را ندارد.
سپاسگزارم


14

فقط میتونم بگم ماشالله به این درک و هماهنگی با قوانین تغییر ناپذیر زندگی ، بسیار بسیار زیبا بود و من به موقع به این سوال هدایت شدم ، و حالا به طور کامل میتوانم درک کنم از اینکه خودم خالق زندگی خودم هستم فقط یک هفته فقط یک هفته با ایمان باور نکردنی روی باورهایم و پاشنه های آشیلم کار کردم و به قول استاد خواسته هایم بوم بوم بوم وارد زندگی ام شدند خدایا شکرت از اینکه بنده ای آفریدی که به اراده ی خودش میتواند خالق زندگی خودش باشد ، خدایاشکرت از اینکه منو به این سمت هدایت کردی این بهترین جا و زمانی است که میتوانم باشم


13

به نام ابر قدرت مهربان
سلام به خانواده دوست داشتنی عباسمنش
من یادم هست که اون اوایل که با استاد جان آشنا شده بودم و به قولی تازه داشتم روی خودم کار میکردم هر موقع که به یک تضادی برمیخوردم یا اینکه فکرم مشغول این میشد که خب برای آینده ام یا مشکلی پیش میومد و دنبال راهکار بودم که چکار کنم و یجورایی سردرگم میشدم سریعا میرفتم و از خانواده یا دوستانم کمک میخواستم و میگفتم که راهکار بدن بهم و راهنمایی کنند منو که بالاخره چکار باید انجام بدم حتی یه موقع هایی میگفتم چطوره ایمیل بزنم به پشتیبانی سایت استاد ولی منصرف میشدم انگار یه چیزی جلومو می‌گرفت
حالا اون راهنمایی ها که می‌گرفتم بدتر منو سردرگم و گیج میکردند و تا مدت ها ذهنم مشغول بود
ولی وقتی بیشتر رو خودم کار کردم بیشتر فایل های رایگان استاد رو گوش کردم سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا رو دیدم بیشتر درک کردم که اصن برای حل مسائل زندگیم لازم نیست که از کسی راهنمایی بگیرم یا مشاوره بگیرم راه حلش بهم گفته میشه هدایت میشم
البته اینم بگم که من واقعا یه شبه به این فهم و درک نرسیدم تکاملم رو طی کردم و باور کردم قوانین خداوند رو تا تونستم بفهمم هرچند هنوز هم جای کار دارم هنوز هم گاهی حواسم نیست و یهو یادم میاد که خداوند به من میگه
از وقتی که بحث شهود و الهام الهی و توحید رو بیشتر و بهتر درک کردم و دارم کار میکنم روی خودم خب این موضوع هم برام خیلی راحتتر شده نمیگم کاملا حل شده ولی بهتر درک میکنم
مثلاً متوجه میشم که اگر این اتفاق خوب و عالی افتاده برام خب مسلما به خاطر باورهایی هست که دارم و دارم روی خودم و باورهام کار می‌کنمه ولی وقتی که به یک مشکلی میخورم حتی به یک تضادی برمیخورم مثل قبل اصلااا نگران نمیشم که حالا چکار کنم چون میگم که خدا از طریق قلبم با من حرف میزنه بهم میگه چکار کنم نشونه ها میان هدایتم می‌کنه و واقعا اون مسئله حل میشه ولی خب یه موقع هایی هست که این هدایته جوری هست که میفهمم که خب من یسری ترمز ها دارم یسری باورهای نادرست دارم که این اتفاق به ظاهر بد افتاده،  پس باید روی خودم کار کنم باور درست رو جایگزین کنم البته با تکامل نه یک شبه اصلا غیرممکنه یک شبه درست بشه
 
 
یک مثالی میزنم :
من قبل از آشنایی با قوانین و اینا خیلی این موضوع رو در زندگیم تجربه میکردم اینکه آدم ها ی اطرافم اعم از خانواده و دوستان و همکلاسیم ها و معلم هام کلا هرجایی که میرفتم رفتار نادرستی داشتن با من احترام نمیذاشتن و من رو خیلی زیاد تحقیر میکردن حتی گاها بعضی از همکلاسی هام یا معلم های مدرسه ام نفرت خودشون نسبت به من رو نشون میدادن
بعد میکفتم آخه چرا اینجوریه چرا هرجایی که میرم آدمها با من اینطوری رفتار میکنند چقدر بی احترامی به من میشه خدایا تو چرا همش آدم های بد رو سر راهم قرار میدی چرا منو اینجوری آفریدی و متاسفانه متاسفانه باورهای شرک آمیز خیلییی زیاد داشتم ( اما الان دارم روی باور های توحیدیم کار میکنم ) متاسفانه چقدر همه چیز رو مینداختم گردن خدا و سرنوشت و این دنیا که خب خدا با من حال نمیکنه دیگه منو دوست نداره منو اینجوری آفریده دیگه تو بدبختی و مشکلات منو آفریده من که بنده عزیزش نیستم من که بنده خوبش که نیستم وای که چقدر من مشرک بودم چقدر زیبییاد
خداروشکر که خداوند منو هدایت کرد منو به سمت توحید هدایت کرد مفهموم شرک و توحید رو با دست روی زمینش استاد عباسمنش دوست داشتنی یادم داد
بعد از اینکه من روی خودم کار کردم قوانین رو فهمیدم تا ییه جایی اومدم بررسی کردم دیدم من اینقدر بذر نفرت نسبت به آدم ها در دلم زیاده که همین خودش باعث این رفتار ها از آدم ها به سمت من هست و دیدم که من خیلی خیلی زیاد از خودمم متنفرم از خودم بدم میاد و خودمو دوست ندارم هرموقع جلوی آینه خودمو می‌دیدم حرف های ناجالبی میزدم و میکفتم من چرا چشمام این رنگی نیست چرا موهام فلانه و ….
و از زمانی که من شروع کردم به دوست داشتن خودم و عاشق خودم شدم هرموقع جلوی آینه بودم چقدر خداروشکر میکردم که چقدر زیبام چقدر چشام خوشگله چقدر موهام قشنگه و کلی توجه میکردم به نکات مثبت خودم چقدر مهربونم چقدر فلان و فلان و وقتی به این آکاهی رسیدم که مردم بقیه آدم ها هم تکه ایی از روح خدا هستند و درواقع ما یکی هستیم ما همه یک خدای واحد داریم و از یک‌جنس هستیم اون نفرته کم کم ، کم شد و بقیه آدم ها رو دوست داشتم و حس دوست داشتنه اومد به جای اون نفرت
من واقعا این موضوع برام جدی شده بود
اما بازهم جای کار داشت رفتار آدم ها خیلی بهتر شده بود با من و مثل قبل نبود حتی من اون نفرته رو نداشتم البته بگم من هنوز با استاد آشنا نشده بود ولی بعد از آشنایی با ایشون خیلی بهتتتر شد زندگیم از همه لحاظ
تا اینکه من بعد از دوسال آشنایی با استاد عباسمنش توحید رو درک کردم و اصن وقتی خدا رو توحید رو رب رو اینا رو فهمیدم اصن همه چیز زندگی من تغییر کرد قبل از فهمیدن توحید من همش میگفتم یک خلا در من هست که هرچی فایل گوش میکنم یا تمرین میکنم یا عمل میکنم کمه یا پر نمیشه ولی وقتی توحید رو فهمیدم گفتم خدای من این همون چیزی بود که روحم وجودم تشنش بود و چقدر من درک کردم اون موقع حرف استاد که میگفتن روحم لطیف شده بود و ناخود آگاه گریه میکردم  رو درست درک نکرده بودم تا اینکه منم همینجوری شده بودم همش گریم میگرفت نه از احساس بد از اینکه روحم لطیف لطیف شده بود اصن تو این دنیا نبودم یهو می‌دیدم داره اشک از چشمام میاد زمانی که فایل های توحید عملی رو گوش میدادم میگفتم ما که صدبار گوش داده بودیم چرا اون موقع درک نکرده بودمش
و از این موقع به بعد آدم ها اینقدر احترام به من میذاشتن  که من متعجب بودم به قول استاد عباسمنش انگار فرشته هایی از طرف خدا بودند که بیان کمکم کنند
اینقدر اهمیت میدن بهم هم خانواده ام هم دوستان همه همه
اینقدر تعریف و تمجید میکنن گاهی من حتی درخواست نکردم ولی کمکم میکند
چقدر توی خیابون ، هرجا که بودم،  از زیباییم تعریف میکنند ومن در درونم در دلم میگفتم خدای من اینا همش به خاطر توعه ها و اعتبارش رو به خدای خودم میدادم و میدم میگفتم من کاره ایی نیستم که اینا همش بخاطر خداست
دیگه یاد گرفتم که برای حل مسائل زندگیم اول از همه برم پیش فرمانروای جهان از اون کمک بخوام و واقعا باور کنم که هدایتم می‌کنه به قول استاد که میگن شما برای اینکه هدایت بشید اول باید باور کنید که خداوند در هر لحظه در هر لحظه در حال هدایت کردن شماست
منم باور کردم و خدا هدایتم می‌کنه و راه حل ها میاد اما گاهی هم هست همون موقع نمیاد گفته نمیشه ولی رها میکنم وقتی رها میکنم خداوند اینقققپر قششششنگ اینقدر راحت منو به جایی به مکانی هدایت می‌کنه من همیشه میگم نگران نباش خدا درستش می‌کنه خدا همیشه منو در زمان درست و در مکان درست هدایت میکنه و نتیجه اش که اتفاق میوفته من فقط اشک میریزم و از ربم تشکر میکنم و بیشتر بهش ایمان میارم ولی بازهم هرروز باید روی خودم کار کنم تا نتایج بهار از این ها وارد زندگیم بشه
خدایاشکرت


12

خیلی خوشحالم از اینکه متوجه شدم، صلاح زندگیمو خودم میسازم. و این باعث میشه اگر درانجام کاری شکست خوردم، نگم :حتما بصلاحم بوده! خدا نمیخواد! من لیاقتشو ندارمو امثال این….. بلکه متوجه میشم که اگر شکست خوردم یعنی راه رو اشتباه رفتم. شنیدم ادیسون قبل اختراع لامپ… چندین باااااار اشتباه کرد. فکرکنید اگر بخودش باور نداشت و میگفت بصلاح نیست! چقدر اختراع لامپ و برق به عقب میافتاد…
خلاصه… ازتون متشکرم که منو با روح قدرتمند درونم آشنا کردین. خدایا متشکرم که اینقدر خوبی



1

2 سال پیش

دقیقا منم قبلا باورم در مورد ازدواج این بود که

_ خدا برام نمیخواد

_یا حتما خدا حکمتی داره

_یا صلاح نیست

_قسمت نیس

_پسر خوبی نیست

_شانس نداریم

_همه دنبال دخترای کوچیک یا خوشکلن (خود کم بینی)

_عشقی وجود نداره همش هوسه

جدا از اون باورهای اشتباه جامعه که بختت بستس و از این فکرای عقب افتاده

_

هزاران باور از این باورهای اشتباه…..

که جلوی ورود نعمت و خوشبختی را به زندگی بستیم

و آنهارا به خدا نسبت دادیم

غافل از اینکه ما داریم راه رو اشتباه میریم اصلا راه خوشبختی خیلی ساده و زیباست

در هر راهی که سختی کشیدی عوضش کن راهت نیس….

این باید همیشه یادم بمونه

خدایا از ته دلم ممنونتم بخاطر همه چیز

در پناه خدا باشید

11

جوینده یابنده اس
وقتی بپذیری که خودت از پس مسائلت برمیای این اتفاق خواهد افتاد
و این نوع نگاه بهترین نوع نگاه هست به نظرم.


10

in the name of the beautiful Allah
سلام خدمت خانم شایسته ی عزیز
تشکر از شما به خاطر جواب فوق العاده و عالی
همه ما زمانی که سر کلاس بودیم ،کم تر وقتی پیش می آمد که به دیگران می گفتیم جواب را به من بگو و ما می خواستیم که شیوه ی رسیدن به جواب را به ما یاد بدهد( همان بحث ماهی گیری)اما حال چرا همیشه از دیگران توقع داریم که آنها تغییر کنند نه اینکه ما تغییر کنیم و باور های مان را تغییر دهیم و اتفاقات و شرایط تغییر کنند ؟
من فکر می کنم چون ما به قانون (تمام اتفاقات زندگی ما حاصل فرکانس ما) ایمان نداریم و این قانون جواب همه ی آن چیز را که بخواهیم بدون هیچ چون و چرایی به ما می دهد چون این سنت خداوند بر روی زمین است و هیچ گاه تغییر نمی کند و ما زمانی باور کنیم که همه چیز همینه، و هیچ عامل دیگری نیست ،خیلی بهتر و بهتر از قبل عمل می کنیم و در مسیر خواسته هایمان حرکت می کنیم و با توجه کردن به خواسته و رسیدن به احساس خوب کم کم در مدار خواسته مان قرار می گیریم و بخواسته مان می رسیم واین را باید با جون و دل بپذیریم که تمام مساءلی که در مسیر برای ما رخ می دهد موهبتی بوده از سمت خداوند ، و وقتی که داستان های افراد موفق (همچون استاد عزیز در مورد شاگردان دوره تند خوانی حرف زدند که افراد استاد و قبول نداشتند و آخر دوره رفتند استاد عباس منش وبغل کردند و همه چیز به خوبی خوب تموم شد .این به استاد کمک کرد که اصلا به این فکر بیفته که دوره های آنلاین برگزار کنه و من خودم فک می کنم مهم ترین عامل موفقیت استاد عزیز اینه که با جون و دل می ره و مسائل حل می کنه و اصلا براش مهم نیست که دیگران چی در موردش می گن و ایمان داره که می تونه اون مسئله رو حل کنه .مثله همون عوض کردن چراغی که مال دوره ناصر الدین شاه بود و اصلا من خودم یه لحظه موندم که چجوری این آدم تونست چراغ رو عوض کنه حالا اگه من بودم پیش خودم می گفتم اولندش چون من توی یه کشور غریب هستم و این وسایل امریکایی هستش اصلا امکان نداره که من بتونم این وسیله رو درست کنم و می خوام بگم اصلا وارد این مسئله نمی شدم چه برسد به حل آن .و باید خیلی روی خودمون کار کنیم که می تونیم تمام مسائل رو حل کنیم که توی مسیر برامون پیش میاد و این ها از این باور نشات نمی گیره که ان مع العسره یسری و با هر سختی آسانی و اصلا هیچ سختی در کار نیست وقتی اینو بدونیم که تمام مسائلی که برای ما پیش میاد باعث رشد من می شه و با حل کردن مسائل بیش تر ظرف من برای دریافت نعمات بیش تر بزرگ تر میشه )می خونیم در واقع می فهمیم که اونا با حل کردن مسائل بیش تر و بزرگتر رشد کردند و افراد موفق به این خاطر موفق شدند چون حلال مسائل خودشون بودند و روی دیگران حساب باز نکردند و ایمان داشتند که این مسئله خودش حل می شود ،الان نمی دونم ولی حل می شود (تو خود پای در راه بنموی و هیچ مپرس -که خود راه بگویدت که چون باید کرد) و با دامه دادن در این مسیر ولذت بردن از مسیر باعث رشد خودشون و جهان خودشون شدند
اصلا بابا مگه هدف جهان گسترش نیست پس به همین خاطر ما با حل کردن مسائلی که در مسیر رخ می ده باعث رشد و گسترش جهان می شیم و همیشه یادمون باشه که این مسئله موهبتی است از طرف خداوند ،خداوندی که گفته اگر به من توکل کنی حتما از صالحین و نیکوکاران خواهی بود
خدایا سپاس گزارم به خاطر این همه آگاهی
خدایا شکرت


10

با سلام ووقت به خیر خدمت استاد گرامی و خانم شایسته گل و همه دوستان خوبم:
یعنی دقیقا و دقیقا دست گذاشتید روی این باور مخرب من.
این باور مخرب که همواره دنبال کسی هستم که کمکم کنه،یا از اونایی که برام مهم هستن نظر خواهی کنم و اگر اونا اوکی دادند و تایید کردند حالا شروع به کار کنم.
خوب نتیجه این میشد که در ۸۰ درصد موارد اصلا خواسته ها و آرزوهای من ،قابل گفتن به آدمهای اطرافم نبود و این خواسته ها فقط دفن شدند،چون اطرافیانم کاملا ذهن منفی داستند و آرزوهای منو بزرگ میدیدند ،پس مطرح نمیکردم تا مسخره نشوم.
و فقط در درون خودم ارزو داشتم.
میخوام بگم من همیشه ترسیدم از اینکه خودم برم دنبال خواسته هام و همیشه منتظر یک راهنما بودم و به اصطلاح بچه آرام و سربه راهی بودم .
یعنی کل زندگیم اینجوری بود که کاملا تئوری کار رو یاد میگرفتم اما موقع اقدام کردن به تنهایی که میشد،دیگه یه قدم هم برنمیداشتم.
مثال واضحش رانندگی کردن هس ،که تئوری رو عالی بودم اما وقتی میخوام تنهایی تا سر کوچه رانندگی کنم ،هزارتا ترس میاد ،اما دیگه به خودم قول دادم پله پله ،این ترس رو دور کنم.
یعنی من مدتها آموزش دیده بودم ولی وقتی کسی به عنوان راهنما کنارم مینشست ،باید و باید مجدد همه حرکات رو بهم میگفت که انجام بدم ،انگار روز اولم هس ، و فکر میکنم به خاطر اعتماد به نفس پایین بوده،اما حالا تصمیم جدی دارم که هم این باور رو روش کار کنم که منم کاملا ارزشمند هستم ،همونطوری که دیگران هستند و به راحتی رانندگی میکنن و من هیچ چیزی کمتر از اونها ندارم.
وقتی خودم رو واکاوی میکردم دیدم این باور به صورت کاملا ریشه ای در من وجودداره که به تنهایی بسیار سختم هس که تصمیم بگیرم از یه لباس خریدن بگیر تا هر کار دیگری ،و کاملا همیشه وابسته به نظر دیگران بودم و هستم البته دارم روش کار میکنم تا رها بشوم.
یعنی اینقدر وابسته که کل جهزیه ام رو با نظر دوتا از اطرافیانم خریدم و فقط گفتم هرچی شما بپسندید ،و وقتی با خودم فکر میکنم میگم اگر قرار بود من برای پزشکی بخونم ،به راحتی میتونستم با بهترین نمرات تئوری قبول بشم اما به محض اینکه قراربود دست به عمل بزنم یعنی مریض رو ویزیت کنم ،اونم به تنهایی ،اصلا پزشکی رو رها میکردم.
حتی در روستای ما،پزشکهایی به عنوان طرح کارآموزیشون میا ن که کاملا جوان هستن و خیلی مسلط کارشون رو انجام میدن،اما اگر من بودم حتی با اینکه دروس تئوری رو عالی بودم،اما دست ودلم میلزید که مبادا نسخه اشتباه بدهم و کلا این برام توی هر شغلی و راهی صدق میکنه.
حالا راه و باور درست اینکه بگم ،اینهمه ترسیدم و فقط منتظر تایید دیگران بودم به هیچ کدوم از آرزوهام نرسیدم پس دیگه بسه منتظر دیگران بودن،اونم دیگرانی که خودشونم کاملا از مسیر موفقیت خارج هستند و فقط باعث ناامیدی میشن.
و اینکه اون دکتر اون خلبان اون خیاط و اون راننده ،کارش رو از یه جایی به تنهایییییی شروع کرده.
یعنی یع سری اموزش تئوری و بعدش عملی دیده و بعدشم بسم الله ،شروع کرده،نه اینکه همیشه یه استاد بغل دستش باشه .کارش شاید در ابتدا خیلی کند و حتی عالی نتیجه نداده،اما شروع کردن به تنهاییییی ،اعتمادبه نفسش رو بالا برده و کم کم عالی شده.
یه دنیا ممنونم که منو به این خودشناسی رسوندین.


10

به نام خدا
سپاسگذارم از این سوال و این پاسخ جامع،
چقدر توضیحات داده شده رو درک کردم و بیشتر احساس قدرت کردم برای ادامه ی مسیر ،برای بهتر کردن باورهام،برای سپردن قایق زندگیم به خداوند ،برای اینکه از مسیر لذت ببرم و خواسته هام و تمرکز بزارم و صبور باشم تا خداوند حکم کند،چون اوست که میداند و اوست که تواناست و مدیر است و مدبر،ودر بهترین زمان من و اجابت میکنه،
من فقط باید فرکانسها و باورهام و قویتر کنم


9

با سلام و درود فراوان
الان ساعت ۰۰:۲۵ هست و من متعجب و بهت زده ام که الان اینجا چکار میکنم خیلی برام جالبه که چطور منو کشونده اینجا تا دقیقا جواب سوالی که چند ساعت پیش ازش پرسیدم موضوعی که منو سر دوراهی قرار داده بود رو بهم بگه. ای کاش میشد بغلت کنم.
ای مهربانترین و ای عزیزترین سپاسگزارم و دوست دارم.


8

با سلام به خانواده عزیزم
واقعا متن باارزشی بود اینکه بپذیریم که ما خالق تمام جنبه های زندگیمون هستیم خیلی مهمه و وقتی که من این موضوع رو پذیرفتم هم احساسم بهتر شد هم نتایجم وهم اعتماد به نفسم بالا رفت قبلا پدرم و مادرم رو مقصر میدونستم و انگشت اشاره رو به طرف اونا میگرفتم ولی الان میدونم که هر اتفاقی بیفته مسولیتش با خودمه البته من میخوام فقط تو زندگیم عشق وحال کنم منظورم زمانیه که ممکنه به تضادی بر بخورم


8

من تمام این نوشته ها صدردصد قبول دارم وباعث ارامش وراحتی من شده من بخاطر عزت نفس پایین وباورها اشتباه که داشتم همیشه باعث شده بود به یکنفربچسبم وآن طرف از خودم بزرگتر‌ش کنم وتوذهنم بتش بکنم ودنبالش برم که چیزی یادم بده وکمکم بکنه یا حرف جادوی بهم بزنه یک شبه همه چیز درست بشه البته من بخاطر مسولیت نپذیریم واینکه من خالق زندگیم نیستم مشاوره وراهنمایی میگرفتم جالب اینجا بود من میخواستم به وسیله این کارم تقصیرات گردن دیگران بندازم وهمین اتفاق هم میفتاد وازکسانی که همیشه کمک میگرفتم کینه ورنجش میگرفتم چون نمیخواستم تقصیراتم قبول کنم ومسولیت کارهام بپذیرم وهمیشه وابسته این واون بودم وهیچی به هیچی همش هم دورخودم می چرخیدم تا اینکه با استاد وسایت اشنا شدم تونستم راهنمام ومشاورم خدا انتخاب بکنم ومسیرم جلو ببرم خیلی وابستگی هام کم کرد خیلی بهم کمک کرد ومن به ارمش رسوند بعضی روزها با خودم خلوت میکنم به خودم میگم اگه استاد عباس منش نبود باید تا اخر عمرم به این اون میچسبیدم وهمش درد میکشیدم وتازه هم نمیدونستم چرا درد میکشم خداروشکر متوجه شدم اگه تو این سایت باشم وازمحصولات این سایت استفاده بکنم صدرصد زندگی خیلی بهتری خواهم داشت خداروشکر میکنم.
همین یک چیزی که استاد وسایتش
یادم دادند واسه من خیلی ثروته خیلی بزرگه خیلی ارامش بخشه واقعا سپاسگزار وخوشحالم جای تشکر داره ممنونم.


7

سلام و خدا قوت به گروه تحقیقاتی عباس منش
امروز با خوندن این متن پرارزش و پر محتوا یکی از ترمز های ذهنم رو شناختم که واقعا ذهن من رو درگیر خودش کرد و دیدم چه همه اشتباه داشتم من خیلی وقته دلم میخواد یکی کنارم باشه و از قوانین برام صحبت کنه و همزمان برام تصمیم بگیره و راه کار بهم بده همیشه فکر میکردم یک نفر که از من ثروتمندتر(توی هر زمینه) هست و موفقیت های زیادی به دست اورده میتونه بهترین راهکار ها رو به من نشون بده و بهم بگه اگ فلان کار رو بکنی تو هم موفق میشی اما الان فهمیدم که بهترین مشاور خودمون هستیم و مهم نیست چه کاری انجام بدیم مهم فقط فرکانس+احساس خوب+باور هست.
خیلی تشکر میکنم از گروه استاد و تشکر ویژه از خود استاد عباسمنش عزیز که دستی از هزار دستان خدا هستند که به ما کمک میکنه برای تجربه زندگی بهتر و خلق ارزوها. شاد و پیروز باشید



2

5 سال پیش

سلام دوست عزیز

سپاسگزارم برای مطلبی ک نوشتید

باعث شد متوجه یکی از هزاران ترمزم بشم

خدارو شکر بخاطر هدایتمون به این روشنایی


2 سال پیش

اینم ترمزه؟ هههه

همیشه دوست داشتم یکی بیاد بام قانون رو به من بفهمونه و کمکم کنه باهم بخونیم میترسیدم تنهایی یا نتونم یا دیر بفهمم و اینکه برام توضیح بده و قدم به قدم راهنماییم کنه

 

مگه من چمه خودم از خدا هدایت میخوام و حتما جواب میدهد

وای خدا هروز چندتا ترمز ذهنی پیدا میکنم

من چقدر درونم پر شرک بوده و احساس بی لیاقتی من چطور زنده بودم؟

من همش میگفتم خدایا چرا من هزار بار از فلانی و فلانی بهترم و تلاشی که میکنم رو اونها انجام نمیدن

ولی باز اونا به نتایج دلخواهم میرسن و من نه درونم پر از شرک خفی بودم

خدایا شکرت که هروز منو بیشتر با خودم اشنا میکنی

ممنونم دوست خوبم

در پناه خدا شاد باشید

7

سلام به همه دوستان عزیز و سعادتمندم،
قسمتی که نوشته شده “حتی خداوند هم نمی داند که چه کاری برای شما جواب می دهد و چه کاری جواب نمی دهد. بلکه خداوند فقط این را می‌داند که کدام فرکانس‌،‌ کدام نتیجه را رقم می‌زند.”
حس خوبی به من نمیده! من قبول دارم که هدایت و الهامات الهی ثانیه به ثانیه وجود داره فقط باید با گوش شنوا و چشم بینا آنها را دریافت کنیم. ولی اینکه حتی خداوند هم نمیداند چه کاری برای من جواب میدهد ناامید کننده هست، در حالی که او محیط به همه علوم و آگاهیها ست.



1

سلام دوست عزیز

دچار دوگانگی نشیم خداوندهمونطور که میدانیم برتمام عالم محیط است

خداوند هر لحظه به درخواست های ما به فرکانس های ما پاسخ میدهد حالا به فرکانس ما بر میگرده که مثبت باشه یا منفی

جهان مثله اینه رفتار می‌کنه بخندی باهات می‌خنده گریه کنی باهات گریه می‌کنه

خداوند دانای کل هست اما این ما هستیم که به خدا میگیم چی رو میخواهیم

وخداوند درهرلحظه به درخواست های ما (مثبت یا منفی)چشم میگوید ما انتخاب میکنیم که چرا رو میخوایم

وجهان خداوند بر پایه خیر است پس تا میتوانیم خیر ونیکی به جهان ارسال کنیم و خداوند. سریع اجابت میکند (پاسخ میدهد)وما دریافت کننده خوبی باشیم یعنی پستچی نامه رو میاره دم در ما خونه باشیم ودرو براش باز کنیم

اوقاتتون سرشار از خیر ونیکی و بهترین زمان و بهترین مکان

شاد باشید

7

سلام ودرود به استاد گرامی وگروه خوبشون کاملا موافقم هرچه به ذهن اجازه بدیم سوالات بیشتری به طرف ما گسیل میداره ۱سوال میره با۳ سوال جدید برمیگرده تا زمانی که بگی دیکه بسه وصبر کنی تا خودت باطی کردن تکاملت به جواب برسی کافیه یکبار که یه سوال ذهنت رو آذار میده مقاومت کنی خود به خود بدون پرسیدن هدایت میشی به راههایی که به جواب میرسی واین خیلی شیرین تره تا بپرسی وجواب رو حاضر اماده بگیری بنظرم اینجوری ذهن یه جورایی تبل ومعتاد میشه اوقاتتان مملو از عشق و امیدالتماس دعا❤


رفتن به بالا