یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان میدهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواستههایمان داریم.
از ملموسترین لحظاتی که میتوانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقهمان چانه میزنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیهاش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواستههامان را موکول به زمانی میکنیم که یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواستههامان برای ما کاری بسیار سخت است.
به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج میشود و به شدت احساس بدی پیدا میکنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانسهایش، تجربههایش را خلق میکند، میتواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر میکند و همزمان از نعمتهای بیشتری دور میکند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان میدهند.
به همین دلیل دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را میخوانند و به دنبال موفقیتهای مالی پایدار هستند، یادآور شوم و ترمزی را به آنها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروتهای بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواستههایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.
سردسته ی این دو باور، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که ما آن را ارزشمند میدانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمیشود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کنندهی دیگر نیز مینماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه میدواند و ما را وارد مداری میکند که از مدار ثروت فرسنگها فاصله میگیریم.
به همین دلیل، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت میشود.
قانون این است که مدار تخفیف خواستن، با مدار خواستنِ ثروت، از هم جدا هستند. نمیتوانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمیتوان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که، درباره تجربهی نعمتهای بیشتر، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمتها تجملیتر باشند، به خاطر احساس عدم لیاقت، راضی کردن خودت برای تجربهی آن نعمتها سختتر خواهد بود، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور، یعنی احساس عدم لیاقت، زاییدهی باور به کمبود است. یعنی باور به اینکه پول درآوردن، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند، به خودت خواهی گفت:
خوب، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهدهی این کار بر بیایم(که خودش نشانهای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن تواناییهایت است). در نتیجه تنها راهکار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش میبری که، ترجیح میدهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم میشوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین میکنی که به زندهماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربهی آن نعمتها به این جهان آمدی را غیر ضروری میدانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربهی این نعمتها فاصلهی بیشتری میگیری، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کنندهی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه میدواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو میبرد.
مثلاً ترجیح میدهی خودت از وسایل بیکیفیت استفاده نمایی و وسایل گرانبها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بیکیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوشرنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم دادهای
مثلا در خرید لباس موارد غذایی، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار میدهی و سعی میکنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کمخواهتر شوی.
مثلا از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده میکنند، تو ترجیح میدهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حولهای، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچهای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شدهای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر میکنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنینات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم میپوشی و یا به دنبال شیوههایی هستی تا دلایلی منطقیتر از لایق بودنت، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کردهای، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم میکنی در حالیکه نمیدانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است، چه نعمتهایی را از زندگیات دور نموده است.
نعمتهایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمیشود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکنندهی دیگر، نعمتی وارد زندگیات شود، این باورِ محدودکننده، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه، آن نعمت را از زندگیات حذف میکند.
من داستانهای بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشتهام که نوشتهاند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونهای پیش رفت و هزینههای غیرمنتظره به گونهای روانه زندگیام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینههای غیرمترقبه، که اصلا هیچ وقت در زندگیام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت میخورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلیها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت، همین رفتارها که نشانهی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیعتر، باور به کمبود است، آن نعمتها را از زندگیاش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمتها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگیات شود، این باور کاری میکند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگیات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگیات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژه هستیم تا به خواستههایمان برسیم، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمیتوانی بی خیالش شوی، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که نمیتوانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب، هماهنگ میکنی.
درحالیکه این ماجرا نهتنها کمکی به افزایش توان مالیات نخواهد کرد، بلکه شروع به، برباد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکنندهات نیز میگردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست میآورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست میدهند، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد، باورهای خود را تغییر نمیدهند بلکه، می خواهند خواستههای جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجهاش ساخته شدن یک باور محدودکنندهی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همهی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگیمان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایقتر از خودم برای استفاده از این نعمت میتواند وجود داشتهباشد.
بنابراین، اگر به دنبال تجربهی موفقیت مالی پایدار هستی، توصیه میکنم، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول میکند، حتی پرداخت تمام دارییمان نیز در برابر نتیجهای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب میآید و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت»، شروع میشود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت، یک شاهترمز است که، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آنرا اصلاح نمایی ترمزهای بسیارِ دیگری، به خودی خود برداشته میشود.
زیرا باور احساس لیاقت، شاهکلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس، مهمترین توانایی است که به شما قدرت میدهد تا خودت را باور کنی و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آنها ثروت بسازی، وقتی این ترمز برداشته میشود به مداری هدایت میشوی که میتوانی از تواناییها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباسمنش همیشه شروع موفقیتهایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط میداند و به این دلیل، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳، برای رونق کسب و کارت، یک ضرورت است. در جلسات این دوره، استاد عباسمنش بهتر از هر جای دیگری، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایهگذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این، مهمترین سرمایهی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری. نتیجهاش این است که همیشه درگیر پرداخت قسطهای تمامنشدنی میشوی.
نتیجهاش این است که همیشه درگیر جور کردن هزینههای زندگیات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیدهتر و غیرقابلکنترلتر میشود و نمیدانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان میدهد اما خودمان بهتر میدانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواستهای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیهاش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزودهشان بینهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل میکند و ما را به طبیعت ثروتمند و بینیازمان باز میگرداند و آن را به یادمان میآورد و ما را در مدار آن ثروتها قرار میدهد.
به همین دلیل تأکید میکنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیهی شروع نکردن تغییر این باورها، بسیار برایمان گران تمام میشود و در هر ثانیه، ما را از ثروتهای بیشتری دور میکند و به ضررهای بیشتری نزدیک میکند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال میکنی، می فهمی که چه شاخ و برگهای تمامنشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیهی ثروت ۳، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بینیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند، ثروت را وارد زندگی شما میکند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و میداند که بینهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواستههایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق، بهای خواستههایش را تمام و کمال میپردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربهی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف، به تعویق نمیاندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواستهاش را منوط به گرفتن تخفیف نمیداند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایدههای ثروتساز میشود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر میخواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواستههایت ببند و آن را جزو خطوط قرمز زندگیات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که میخواهی بخری. نه فقط دربارهی محصولات ما، بلکه در مورد همهی مسائل زندگیات و همه خواستههایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت، اگر درباهی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت، متعهد و مصمم هستی، دوره روانشناسی ثروت۳، منبعی کامل از آگاهیها خالص و ورودیهای مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمتها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی، احساس خودارزشی بیشتری میکنی. و این احساس به شما کمک میکند تا خودت و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهمتر از همه، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.
حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی،، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.
زیرا بارها، خواستههایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندیهایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود، اما از آنجا خودت را ارزشمند نمیدانستی و از آنجا که فکر میکردی موفق ها همان از شما بهتران هستند، آن ایدهها و آن تواناییها را جدی نمیگرفتی که بخواهی برایشان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواستهها آمده بود، با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت» در نطفه خفه میشد و به این ترتیب خواستههای بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایدهای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایهی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشتهاست.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.
به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.
در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.
این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
خدایا بینهایت شکرت من بعد از چندروز نوشتن و فکر کردن راجب ترمز های ذهنم بلاخره با این مقاله تونستم بزرگترین ترمز ذهنی خودم رو که بسیار زیاد مستتر و پنهان بود رو پیدا کنم طوری بود که کاملا اون رو انکار میکردم و کاملا به این باور بودم که من کاملا احساس لیاقت رسیدن به خواستم هام رو دارم و بعد از دوسال گاز دادن پیوسته و به شدت روی خودم کار کردن و نتیجه آنچنانی نگرفتن بلاخره امروز به لطف خدای مهربان صدای هدایتگرش رو شنیدم و کاملا متوجه شدم بنیادی ترین ترمز ذهنیم چی بود و کاملا درکش کردم و یادم اومد که این ترمز از بچگی درون من بوده و من رو رها نکرده و در قالب دلسوزی و مهربانی خودش رو پنهان کرده بود
از خوشحالی و ذوق پیدا کردن این ترمز ذهنی بزرگ از عصر تا الان که ساعت ۳ شب هست انگار روی ابرا هستم و مدام مینویسم و چیز های بیشتری یادم میاد از این باور مخرب
خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی ازت بسیار زیاد سپاسگزارم که دستی از دستان پروردگار یکتا شدین و این آگاهی زیبا و مطلب الهی رو نوشتین و اینجا برای من و بقیه ی خودم قرار دادین 🤍🌱
سلام به استاد عزیزم و مریم جان.امروز چهارمین روز تحول من است.دیروز کامنت در بخش توانایی کتنرل ذهن گذاشتم و امروز به اینجا هدایت شدم.داستان هدایتم خیلی جالب بود.سه روز پیش اسم من در یک قرعه کشی در امد.بسیار خوشحال بودم و سپاسگزار چون یک نشانه برایم بود.دیشب که داشتم روی باور هایم کار میکردم شب قبل از خواب گفتم خدایا من تا الان 48تا باور محدود کننده نوشته ام راجب ثروت ولی یه حسی درونم میگفت درسته اینا باور محدود کننده اس اما پاشنه آشیل یه چیز دیگه اس به خدا گفتم کمکم کن تا فردا بفهمم اون ترمز اصلی رو نشانه برام بزار.خلاصه از خواب بیدار شدم و شروع کردم به سپاسگزاری و گوش دادن فایل های استاد.بعد گوشی رو برداشتم تا گروه قرعه کشی رو چک کنم که اسامی همه رو دیدم و اسم من که بهم تبریک گفته بودن….یه دفعه یه حسی درونم گفت کاش من برنده نمیشدم!!!!کاش فلانی میشد…من که نمیدونم با پولم چیکار کنم!!!من ولخرجم!من پولم رو هدر میدهم!فقط خدا میدونه که اول صبحی چه حس عجیبی داشتم یه هووورااااای بلند فریده آشیلتو پیدا کردی اون ترمز اصلیه!نوشتم و نوشتم به قول استاد بهش حمله کردم از همه زاویه ها که تهش رسیدم به به اینکه من لیاقت دریافت ثروت و نعمت جدید را ندارم.البته این الهام زمانی بهم شد که من غرق در نوشتن بودم.به من الهام شد که فریده تو همیشه خودت رو اخر صف دیدی!بعد با خودم گفتم خب این موضوع رو چه جوری تو ذهنم دسته بندی کنم چون به یه سری آگاهیا رسیده بودم فقط انگار میخواستم یکی نظمشون بده.بعد موضوع رو رها کردم و گفتم فریده همانطور که خدا امروز تو رو هدایت کرد(با دیدن یه عکس تو گروه) و پاشنه آشیلت رو فهمیدی ایمان داشته باش که بازم هدایت میشی در هر لحظه!و الله اکبر از این همه هماهنگی الله اکبر از این همه هوشمندی جهان.بعدازظهر که دوباره سمت سایت اومدم به این صفحه هدایت شدم خدایا هزاران بار سپاس متن تو این صفحه انگار نامه خداست این متن برای من نامه خداست این متن برای من نامه خداست….که بهم گفت فریده اشکال کار رو فهمیدی.بیا باهم درستش کنیم بیا باهم قانون رو مثل تیکه های پازل درست کنیم.چیدن این پازل نیاز به صبر دارد نیاز به توجه به نکات مثبت دارد نیاز به تعهد قوی و مصمم برای ایجاد تغییر دارد. خدایا ممنونم استاد عزیز و مریم جان عزیز از صمیم قلب از شما متشکرم.در پناه الله یکتا باشید
سلام به استادان عزیزم
مریم شایسته ی عزیزم ازخدا برایت طلب خیر وسلانتی وثروت روزافزون دارم فقط برای همین مقاله ایی که به دستان پرمهرت نوشته شده که باهدایت خدا دلیل ایرادو تضادهای این روزهایم رافهمیدم.خدایااااسپاسگزارتم
من روی احساس لیاقت بسییییییارمشکل داشتم وهنوز دارم الان دونه دونه اتفاقهای زندگیم ازجلوچشمم رد میشه وتایید میکنم که دلیل همشون همین بی لیاقتی بوده که هنوز دروجودم دارم
با باورهای قدرتمند ثروت به دستان پرمهرخدااستاد عباسمنش عزیزم ورودی مالی ام این ماه بیشترازماههای پیش بود اما چه اتفاقی افتااااااااد
درکمااال تعجب برای من والبته درکمال عدالت خداوند وطبق قانون جهان هستی به درستی طی اتفاق ی غیرمترقبه که تاحالا تواین ۳۶ سال برای من نیوفتاده بود مقداری از درامدم خرج این اتفاق شد ومن هربارمیپرسیدم که اخه من دارم روی خودم کارمیکنم کانون توجهم روسعی میکنم کنترل کنم پس این تضادها ازکجاپیداشون میشه که تاحالا اصلا نبودن
الله اکبر
خدای من چقدر درسته قانون چقدر بدون نقصه
وجواب اینه:این تضادهااومدن تاتودرامداین ماهتو براشون خرج کنی چون لیاقت نداری برای تفریح وخوش گذرونی خرجشون کنی وازاونجایی که این جهان جهان لیاقتهاست پس به اسانی این پول خرج تضادهای زندگیت میشه نه خریدهای باکیفیت نه تفریح ورستوران و….
خدای من شکرت
خییییلی خوشحالم خییییلی باگ بزرگی رو توذهنم پیداکردم
خداداره باهام حرف میزنه باجونو دل اون پولو دادم چون این تضادباعث رشدمن شد
چون اگه پیش نمیومدبرام من شاید حالاحالانمیفهمیدم این ترمز رو تووجودم
جالب اینجاست که ماه پیش از درامدم برای دخترم لباس گرون از پاساژ عالی توتهران خریدم ولی برای خودم نه……
اره چون من خودم رولایق خرج کردنهای زیاد نمیدونستم
چون لایق ماشین خوب سوارشدن نمیدیدم خودم رو
چون برای همه باجونودل خرج میکردم امابه خودم که میرسید باورکمبودتووجودم سروکلش پیدامیشد که ولش کن حالا داری پولتونگه دار برای کاردیگه
خدایااااسپاسگزارتم خودم خوب میدونم که با برداشتن این ترمز چه نعمتهایی که وارد زندگیم میشه
مطمئنم برای همین هم خیلی خوشحالم که پیداش کردم این ترمز رو
چون ازبچگی باهام بوده همش دنبال وسایل ارزون وتخیف خورده وکلی ذوق که وای چه سودی کردم اینو خریدم درحالی که باداشتن همچین باوری چه درهایی ازنعمتهارو که بهدروی خودم نبستم
خییییلی سپاسگزارتونم
الهی شکر برای نعمت هدایت
به نام ربّ
سلام بابی نهایت عشق برای شما
وقتی داشتم تو این قسمت متن رو میخوندم و نظرمو بعدش نوشتم متوجه یه موضوعی شدم که من دیگه به چیزای ناخواسته فکر نمیکنم
تمرکزم رفته روی موضوع متنی که دارم میخونم و باورای مخربی که هی پشت سر هم دارن به یادم میان و من متعجب بودم از اینکه ببین چی داره رخ میده
من تمام تمرکزم رفته بود به خوندن و سعی در درک مطالب و فکر کردن بهش رو داشتم
از این به بعد بیشتر سعی میکنم که هم از سایت و هم از تلگرام و نتایج دوستان که تو کانال گذاشته میشه بخونم و فکر کنم و بنویسم
خدایا بی نهایت ازت سپاسگزارم
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
من چند ماه پیش که تو عقل کل زیاد میومدم و اواسط ورودم به سایت ،میخواستم باورامو تغییر بدم هی میومدم و میخوندم و سعی میکردم تکرار کنم ولی بعد مدتی انگار تلاشی برای تغییر باورهام نداشتم به صورت جدی
فکر میکردم دارم کار میکنم روی باورهام ولی اینجوری نبود و من فقط فکر میکردم که دارم کار میکنم دقیقا تمام این حرف ها رو با تک تک سلول های وجودم دریافت کردم
من اونموقع که دیگه زیاد به قسمت عقل کل نیومدم و یا اینکه متن های خانم شایسته رو نخوندم و فکر نکردم و درموردشون ننوشتم و یا هر از گاهی درمورد فایل های استاد که هر روز دارم گوش میدم ،مینوشتم و زیاد فکر نمیکردم
و یه مدت بود که البته اینم بگم من تلاش میکردم تا ایمانم رو در عمل به خدا نشون بدم و اتفاقات خوبی هم برام رقم خورد که تو رد پاهام تو روز شمار ها نوشتم
ولی انگار یه چیزی کم بود
تا اینکه من فکر کردم دیدم من چرا هر جا میرم و نقاشیامو معرفی میکنم و میخوام نقاشی دیواری بکشم و حتی چندین نفر بهم گفتن که میخوان سفارش بدن که پول خوبی هم میشد ،چرا یهو منصرف میشدن و من دوباره تلاش میکردم و فکر میکردم باید برم تلاش کنم و خدا به وقتش مشتری میشه برام
ولی اینجوری نبود تا اینکه تضاد پیش اومد و از خدا پرسیدم فکر کنم تو این ده روز بود که گفتم خدا چرا نمیشه
چرا تلاش میکنم ولی نتیجه ای نمیبینم
و کلی چراهای دیگه
و میگفتم خب خدا خودت میبینی تلاشمو چرا مشتری نمیشی
که خدا جوابمو داد و واضح بهم فایل هایی رو نشون داد که استاد درمورد باور میگفتن که باید جهادی اکبر به راه بندازیم و تغییر بدیم باورهامونو و باورهای محدود کننده رو پیدا کنیم از تک تک رفتارهامون
من تو این تقریبا یکسال خیلی دقت میکردم به رفتارهام و حتی باورهای محدود زیادی رو پیدا میکردم و به خودم میگفتم و تو رد پای سایت مینوشتم ولی اصلا برای ساخت باور قدرتمند کننده قدمی برنمیداشتم
تا اینکه خدا بهم گفت طیبه تو یه ایراد داری و اینه که کار میکنی و برای تغییرت تلاش میکنی ولی یه اصل رو دقت نکردی و فراموشت شده و اون اینه که همه چیز باوره
و درسته با من صحبت میکنی و ازم کمک میخوای و من طبق باورهات که تو این مدت قوی شدن کمکت میکنم ولی نمیتونم بیشتر از این کمکت کنم ،چون تو باورهای محدود دیگه ای داری که تا آگاهانه به قدرتمند کردنشون عمل نکنی و قدم برنداری نمیتونم کاری برات انجام بدم
این ده روزو خدا انگار فقط تمرکزش این بود تا بهم بفهمونه که طیبه شروع کن دیگه به حاشیه فکر نکن اصل رو بچسب
فکر نکن که بری سفارش بگیری یا هی در تلاش فیزیکی باشی
نمیگم تلاش برای تبلیغ کارات هم مهمه ولی کافی نیست
مهم ترین چیز شناخت باورهات به صورت جاادی اکبر هست که از الان به راه بندازی و شروع کنی
و من دو روزه که شروع کردم به نوشتن و فکر کردن به رفتارام و ساختن باور
که خدا فایلی رو هدایتم کرد که اسمش برنامه نویس زندگی خودت باش بود
و من فهمیدم که باید بنویسم و فکر کنم و از خدا کمک بخوام و تکرار کنم باورهای قدرتمند کننده رو و از این لحظه به بعد دیگه به اصل توجه کنم
امروز که من شروع کردم به نوشتن و طرح سوالاتی که برای پیدا کردن باورهای محدودم نوشتم به نوشته هام که نگاه کردم دیدم با هر فکر که راجع به اون خواسته ام داشتم و دیشب در فکرم گذشت همه اش برمیگرده به احساس بی لیاقتی و بی ارزشی که به خودم و عشقی که دروجودم هست ،رو دارم
اومدم عقل کل و یه سوالی داشتم که نوشتم باوری درمورد عشق
حس میکردم اونجوری که باید هنوز عشقم به خودم رو افزایش ندادم که اینجوری با بی ارزش دونستن و بی لیاقتی خودشو نشون داده که اون لحظه پنهانی این حس رو داشتم و وقتی الان به رفتار دیشبم در مورد موضوعی که بهش فکر کردم ،دیدم که بله من اون لحظه حس بی لیاقتی داشتم و حس کردم خودمو دوست ندارم و کسی منو دوست نداره
وقتی نوشتم تو عقل کل دنبال باوری درمورد عشق میگشتم
ولی انگار موضوع این نبود ،موضوع احساس لیاقت و خود ارزشمندی بود که باید از ریشه حل بشه
وقتی متن ها رو آورد این سوال توجهمو جلب کرد و اومدم خوندم
با تک تک جملات من یاد باورهای مخربم میفتادم یاد رفتارهام حتی یاد حرف دیشبم افتادم که رفته بودیم پارک با فامیلمون و به دختر داییم گفتم یه پیج هست که کلی لباس ارزون قیمت داره و از همه جا ارزون تره
برگشت بهم گفت جنسش چی ؟؟؟ جنسشم دیدی؟ صد در صد جنسش هم معمولیه
بهش گفتم جنساشون خوبه نوشتن که لینن هست و کرپ و …
ازم پرسید مگه تو میدونی کدوم جنس رو استفاده کردن تو پارچه شون
چون دختر داییم خیاط هست از جنس پارچه ها خبر داره و گفت ببین طیبه لینن درجه های مختلفی داره از ارزونترین جنس پارچه داره تا گرونترین
وگرنه دیدی که یه سری مغازه ها پارچه لینن رو که لباسشو میفروشن قیمتش نزدیک یک میلیونه و ۳۰۰ تمن نیست
اونموقع دقت نکردم به حرفش و دیگه به حرفی که زدم و اینکه از چه باوری داره این حرف زده میشه توجه نکردم تا اینکه این قسمت از عقل کل رو هدایت شدم و خوندم که نوشته بود
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری
اینو که خوندم دقیقا رفتارای چند روز پیشم و روزهای قبل اومد جلو چشمم
دیدم که من چون پول نداشتم و هی میخواستم لباس بخرم ، به فکر این بودم که لباس ارزون تر بخرم و اصلا به جنسش و کیفیتش کاری نداشتم
دو سه باریم شده بود که ارزون گرفتم و ایراد داشت و نپوشیدم و دادم به یه نفر دیگه و تجربه خوبی نداشتم
وقتی فکر کردم دیدم احساس بی ارزشی داشتم و تمام این صحبتا انگار برای من بودن .
و وقتی این قسمت رو خوندم به خودم گفتم ببین طیبه باید دیگه جهاد اکبر راه بندازی حتی خدا هم تو نشونه هاش که تو این چند روز بهت گفت ،نشونه داد که کمکت میکنه و تاکید کرد که تمرکزت رو بذار روی ساختن باورهات و تکرارشون
این قسمت خیلی منو به فکر برد:
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری.
انگار من تو این ۱۰ ماهی که تو این سایت پر از آگاهی هستم فکر میکردم دارم کار میکنم روی باورام ولی درست و اصولی کار نمیکردم از این لحظه به به مثل این که گفته آب دستته بذاری زمین و روی ساختن باورا کنی دیگه شروع میکنم و البته که برای تمام جنبه های زندگیم هم کارایی که لازمه درکنار ساختن باور انجام بدم رو انجام میدم
خوشحالم از اینکه خدا سریع بهم فهموند و نذاشت همینجوری پیش برم
بی نهایت ازش سپاسگزارم
من این متن رو باید بارها بخونم چون واقعا وقتی میخوندم انقدر رفتار و باور محدود به ذهنم میومد که میگفتم اینا رو از کجا دارم حس میکنم چرا قبلا متوجه نبودم
مثلا وقتی داشتم میخوندم قاب گوشیم یادم اومد که من چندین ماهه میخوام قاب گوشی بخرم برای خودم و دورش پاره شده هی میخوام ارزونترینتشو پیدا کنم که زیاد هزینه نکنم تا پولم تموم نشه و این باور مخربی بود که موقع خوندن متن بهم یادآوری شد
وهمه اینا کار خداست که داره کمکم میکنه
و من از این لحظه برای ساخت باور های قدرتمند در مورد همه جنبه ها جهاد اکبر رو شروع میکنم و تعهدم رو میدم همین جا و میدونم خدا کمکم میکنه
خدایا شکرت بی نهایت ازت سپاسگزارم
سلام دوست خوبم سپاس از کامنت عالی تان کلی برایم آگاهی بخش بود .میروم فایل برنامه نویس زندگی خودت باش را ببینم هر چند قبل ها دیده ام اما به قول استاد جان هر چند وقت فایلی را دوباره میبینی کلی مدارت بالاتر رفته و مطالب بیشتری را درک میکنی که سری قبلی از کنارش عبور کردی اما متوجه نشدی .روزهای عالی پر معجزه برایتان آرزومندم.
به نام سیستمی قانونمند و عظیم که قدرت خلق کنندگی تمام اتفاقات زندگیم را به من داده است
تا بتوانم از راه های لذت بخش و آسان هم به تمام آرزوها و شرایط دلخواهم برسم
به نام انرژی معجزه گر و قدرتمندی که از رگ گردن به من نزدیک تر است
و به خوشبختی و ثروتمندی و داشتن زندگی رویایی برای من بیشتر از خودم مشتاق است
و جهانی سرشار از عشق و فراوانی و نعمت و فرصت و ثروت و خوبی و آدم های خوب را به بینهایت مقدار آفریده
و مرا نیز موجودی بسیار ارزشمند خلق کرده که میتواند لیاقت تجربه همه نعمت هایش را داشته باشد.
سلام به همه زیباییها، خوبیها، آدمهای خوب، سلامتی، آرامش، آبرومندی، عزتمندی، ثروتمندی، آسایش، رفاه، موفقیت، خوشبختی و سعادتمندی
*
من چند ماه پیش به این موضوع جواب دادم و نکاتی که در بالا گفته شده بود رو خلاصه کردم؛ لینک پیامم هم این زیر میزارم:
abasmanesh.com
اما من امروز دوباره به این صفحه هدایت شدم؛ یکم با خودم فکر کردم و تصمیم گرفتم تا دوباره کامنت بزارم. توی این صفحه به دو باور محدودکننده اشاره شده:
۱- باور به کمبود
۲- باور عدم احساس لیاقت
هممون میدونیم رفع این باورهای محدودکننده (که اصلا ترمزی هستند برای رسیدن به شرایط دلخواه و خواستههامون)، چقدر میتونه زندگی ما رو دگرگون کنه و اصلا معجزهای در همه ابعاد زندگی ما رقم بزنه.
ما دو تا باور قدرتمندکنندت رو باید جایگزین این دو تا ترمز بکنیم:
۱- باور به فراوانی
(حالا فراوانی هر چیز خوبی که میتونیم متصور بشیم؛ مثلا من خودم برای ازدواج، باور فراوانی آدمهای خوب، باایمان، باوجدان، عاشق، وفادار، قابل اعتماد، محترم، درستکار، خوشاخلاق، خوشتیپ، موفق، ثروتمند و… رو در ذهنم ساختم و دارم همچنان روش کار میکنم. میپرسی چطوری؟ از هر امکانی که میتونم و به ذهنم قد میده دارم استفاده میکنم؛ مهمترین و موثرترین راه هم برای من تا الان دیدن فیلمهایی هست که این کاراکترهای فوقالعاده توشون وجود دارند. اون فیلم رو هم بارها و بارها میبینم و لذت میبرم و احسای خوب در من بوجود میاد.
باور به فراوانی ثروت و نعمت و فرصت هم همینه. باید بسازیش. این مورد به شخصه برای من اصلا سخت نبود. شاید برای همینه که الان که تقریبا چند روز دیگه میشه ۱ سال که بطور جدی عضو این خانواده محشر و توحیدی شدم، زندگیم از این رو به اون رو شده. من پارسال این موقع شاید، یادم نیست خدایی، ولی فکر کنم صحبت از ۱ میلیون می کردم تو حسابم. اما الان خیلی خیلی بیشتر از این حرفها شده. برای اینکه یکم ملموس بشه میگم براتون که الان حتی اگر کار هم نکنم هم، پول خوب و ثابتی به حسابم واریز میشه، پسانداز خوبی دارم که حتی فکرشو اصلا نمیتونستم بکنم، برای خودم طلا خریدم، مقدار خوبی دلار پسانداز کردم؛ اونم چه دلاری، ۱۰۰ دلاری امریکا :) ، کلی هم وسیله جدید برای خودم خریدم که دارم ازشون لذت میبرم…
ببین آدمهای ثروتمند چه تفریحاتی دارند، ببین فلان ماشین جدید چه آپشنهایی داره، دنبال خونهها و ویلاهای زیبا بگرد، در مورد تکنولوژیها و گجتهای جدید سرچ کن، ببین چه چیز لاکچری و زیبایی امسال تولید شده، دنبال لباس و وسایل با دیزاین خاص و یونیک بگرد، در مورد هتلها فایواستار معروف و رستورانهای با غذاهای هایکوالیتی بخون، ببین چه جاهای زیبایی توی دنیا وجود داره برای سفر کردن…اصلا در مورد هر چیز خوشایند، لذتبخش و معرکهای که داشتن و تجربه اون برات جالبه و حتی الان رویا هست، فارغ از قیمت و هزینهای که داره پرسوجو کن.
فراوانی نعمتها و لذتهای پاک و تفریحات و ثروت و خوشی رو توی جهان جستوجو کن، بعد ببین کدوم اینها را واقعا برای خودت میخوای، اونها رو بیار توی لیست خواستههات، میتونی ی باکتلیست داشته باشی، میتونی عکسشونو پرینت بگیری مثل من، میتونی در مورد داشتنشون سناریو بنویسی و احساس خوب رو در خودت ایجاد کنی…
توی زندگیت و محیطی که توش قرار داری، توی اطرافیانت:
بگرد ببین کیا زندگی عاشقانه، پاک، سالم، سرشار از اعتماد و وفاداری دارند؛ اونها رو تحسین کن و به فراوانی آدمهای خوب، عشق و وفاداری ایمان بیار.
بگرد ببین کیا وضع مالیشون خیلی خوب شده، ماشین و خونه فلان دارن، سفرهای خارجی میرن، زندگیشون در آسایش و رفاه؛ اونها رو تحسین کن بخاطر اینکه راه رو پیدا کردند، خصوصا اگر جوون هستند. به جای قضاوت واقعا هم خودشون و هم امکانات و رفاهشون رو تحسین کن. ایمان بیار به فراوانی دستان خدا، فرصتها، ایدهها، راههای موفقیت، شرایط و وفور نعمت و بیانتهایی ثروت در جهان.
پس بگرد و ببین چه نعمتها، زیباییها، فرصتها، ایدهها، آدمهای خوب و ثروت در اطرافت وجود دارند؛ آدمهای خوشبخت و موفق رو تحسین کن، فراوانی نعمت در جهان رو تایید کن، و این امر که تو هم میتونی به اندازه اونها خوشبخت و ثروتمند باشی رو باور کن. باور داشته باش که اگر اونها تونستن، پس تو هم میتونی. باور کن که اگر بخوای میتونی خیلی بیشتر از اونها خوشبخت و ثروتمند باشی. شدنی ببین رسیدن به زندگی و شرایط دلخواهت رو. امکانپذیر ببین رسیدن به رویاها رو. باور کن میتونی رویاهاتو به تجربه زندگیت تبدیل کنی، چون اونها تونستن و تو هم میتونی. پس با خوشحالی از خدا بخواه و شکرگزار باش؛ چراکه:
با توجه به آیه 7 سوره ی ابراهیم خداوند فرموده که:
لَئِن شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ…
«اگر شکر کنید، نعمت ها را بر شما افزون می کنم…»
یعنی همون «شکر نعمت، نعمتت افزون کند»
بهتون پیشنهاد میکنم جلسه مربوط به باورهای ثروتساز حضرت علی که در نامه ۳۱ برای امام حسن نوشتن مراجعه کنی و ببینید استاد عباسمنش با تفسیر شیوا و صحیحی که کردند چه غوغایی رو میتونن در ذهنهای با باورهای محدودکننده به راه بندازند. خداوکیلی برای من اون جلسه ی انقلاب و دگرگونی ذهنی به پا کرد. لینکش رو میزارم براتون:
abasmanesh.com
ولی همینجا ی چیزهاییش رو میگم:
– خداوند که گنجهای آسمان و زمین در دستان اوست، به ما اجازه درخواست داده تا اجابت کند.
(باید از خزانه رحمت الهی درخواست کرد، هر چه بیشتر از خداوند بخوای یعنی او را بیشتر باور کردهای، در مورد خداوند جاهطلب باش، از خداوند زیاد بخواه تا زیاد به تو عطا کند. اگر روت نمیشه یا کم میخوای، خدا رو موجودی محدود یا ضعیف دیدی، اتفاقا خدا میخواد که تو درخواستهایت بیشتر و بزرگتر باشد، چراکه نشاندهنده ایمان تو به قدرت و توانایی خداوند است.)
– و از گنجینههای رحمت او چیزهایی را درخواست کن که جز او کسی نمیتواند عطا کند؛ مانند تندرستی بدن، عمر بیشتر و گشایش در روزی.
(پس بیشتر و بیشتر از خدا بخواه، زیاد بخواه، بزرگ بخواه، قانع نباش، هر چه دلت طلب میکند، هر چه در ذهنت آرزو داری، همه و همه را از خداوند بخواه. عمر بیشتر بخواه، روزی بسیار بخواه، ثروت بسیار بخواه، سلامتی بخواه، عشق بی چون و چرا بخواه، آبرو و عزت بسیار بخواه، موفقیتهای گوناگون بخواه. قناعت در پیشگاه خداوند اصلا کار درستی نیست و این اشتباه را نکن. تو از خدا زیاد بخواه تا ببینی که خداوند آنقدر به تو نعمت میدهد که فقط میتوانی از خوشحالی در پیشگاه او سجده کنی و گریه کنی و سپاسگزاری کنی.)
– سپس خداوند کلیدهای گنجینههای خود را در دستان تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن فرمود، پس هر گاه اراده کردی میتوانی با دعا درهای نعمتهای خداوند را بگشایی تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.
(چقدر زیباست که دعا کردن کلید گنج الهی است. چقدر زیبا حضرت علی به امام حسن توضیح میدهد؛ بی دلیل نیست که امام حسن ثروتمندترین مرد عرب در زمان خودش بوده است، چون خوب درسهای پدرش را آموخته است. پس کلید گنج الهی در دستان من و توست؛ همونطور که به ما اجازه داده دعا کنیم درخواست کنیم. در مورد چیزهایی که میخواهی با خدا صحبت کن مثل سلامتی بیشتر، لذت بیشتر، همسر فوقالعاده، رزق بیشتر، موفقیت بیشتر، ثروت بیشتر، عزت بیشتر، آرامش بیشتر، اتفاقات خوشایند بیشتر، احترام بیشتر، ارزشمندی بیشتر، اعتمادبهنفس بیشتر، قدرت بیشتر، خوشبختی بیشتر، آسایش بیشتر، رفاه بیشتر، اوقات خوش بیشتر… در مورد ناخواستهها صحبت نکن، در مورد چیزهایی که میخواهی صبح تا شب صحبت کن، از یک لیوان آب تا بینهایت ثروت، فقط از خداوند بخواه. مومن واقعی کسی هست که از صبح تا شب، زیاد و زیاد از خدا طلب میکند.)
– گاه در اجابت دعا تاخیر میشود تا پاداش درخواستکننده بیشتر و جزای آرزومند کاملتر شود.
(بعضی مواقع که رسیدن به خواستهها کمی طول میکشد بخاطر این است که خداوند میخواهد نعمت و پاداش بیشتری به تو بدهد، میخواد خودت شناخت بیشتری نسبت به خواستهات داشته باشی، تا پاداشت کاملتر و بزرگتر و بیشتر باشد. ناامید نشو، چراکه خداوند میخواهد تو پختهتر شوی، ظرف وجودت بزرگتر شود، میخواهد تو آماده دریافت آن نعمت شوی، میخواهد نعمت بزرگتر و بیشتری به تو بدهد.
بنابراین وقتی نعمت به تو داده میشود که آماده دریافت آن باشی. حال چه زمانی آماده هستی، وقتیکه باورش کنی.
حالا چه زمان باورش میکنی، وقتی که حالت خوب باشد،
و وقتی دعا میکنی با خوشحالی دعا میکنی،
نه با غم و یاس و ناامیدی! اگر داری با غم و ناامیدی دعا میکنی به تو داده نمیشود، مانند هزاران نفری که با گریه و یاس از خدا میخواهند. زیرا این افراد ایمان ندارند چراکه اگر ایمان داشتند دیگه غمی نداشتن، دیگه نگران نبودن، دیگه مایوس نبودن، دیگه غصه نمیخوردن. چرا وقتی به خدا میگویند با گریه و یاس است و همچنان ناراحت هستند. پس وقتی خواستهات را به خدا میگویی ناراحت نباش، امیدوار باش، خوشحال باش و یقین داشته باش.)
پس دوست نادیده و زیبای من:
به بخشنده و سخاوتمند بودن خدا باور داشته باش،
به غنی بودن جهان زیبامون باور داشته باش،
به نعمتهای بزرگ و جورواجور در دنیا باور داشته باش،
به فراوانی باور داشته باش،
به فرصتها، ایدهها، شرایط، عوامل، راهها، اتفاقات و
میلیاردها میلیارد دستان خدا برای خوشبخت شدن خودت باور داشته باش…
زیرا زمانی که کانون توجه ما روی نعمت و ثروت و فرصت و برکت و زندگی در رفاه و آسایش و… باشه، نه روی کمبود و …، طبیعتا نعمت و ثروت بیشتری هم وارد زندگی ما میشود.
پس یادمون بمونه که
“باورهای ما اتفاقات زندگی ما رو میسازند”
و
باورهای صحیح مثل باور به فراوانی نعمت و ثروت و خوشبختی، احساس خوبی به ما میدن
و
“احساس خوب= اتفاقات خوب”
بنابراین
“باران نعمت الهی همیشه داره میباره، و ما باید از غار بیایم بیرون
و ظرف وجودمون رو بزرگتر کنیم
تا سهم بیشتری از نعمتهای خداوند ببریم.”
خواهیم دید که
“نعمت و ثروت بطور بدیهی از درو دیوار وارد زندگی ما میشود.
*
– باور احساس لیاقت و خودارزشمندی
اینو همه ما میدونیم که استاد عباسمنش خیلی در مورد اهمیت این باور اساسی صحبت کردن. حتی توی آخرین فایلی که روی سایت قرار گرفته تا الان که عنوانش “هدفی متفاوت برای سال جدید” هست، اومدن به ما پیشنهاد دادن برای سال جدید به جای خواستن فران ماشین و خونه و درآمد… روی شخصیت خودمون کار کنیم، روی ایجاد احساس خودارزشمندی بیشتر. منم مثل خیلی دیگه از دوستان پیشنهاد استاد رو با جان و دل پذیرفتم؛ چرا که وقتی احساس لیاقت رو در خودم ایجاد کنم، اون زمان ورود آدمهای خوب، ثروت، سلامتی، آرامش، موفقیت شغلی و تحصیلی، فلان خونه، فلان ماشین، فلان موقعیت، فلان رفاه و امکانات… همه و همه خیلی راحتتر و سریعتر وارد زندگیم میشن. چراکه دست کم میتوانم با اطمینان بگم که بزرگترین باور محدودکننده و ترمزی که س راه رسیدن من به آرزوهام و زندگی کردن رویاهام جلوی پام قرار گرفته، کم بودن احساس لیاقت در منه. یعنی من باورهای قدرتمندکنندت خوبی ساختم و کماکان دارم میسازم، خواستههام واضح هستن و همونطور که توی جلسه اول «دوره راهنمایی عملی دستیابی به رویاها» استاد گفتند که “وابسته به خواستههاتون نباشین”، من هم اونها رو با خوشحالی و امید فراوان از خدا خواستم و رهاشون کردم و هماکنون دارم از لحظه لحظه عمر و جوونی و زیبایی و سلامتی و خانوادهای که دارم لذت میبرم، دارو زیباییهای زندگیم رو هر روز میشمارم و لذت میبرم، و شکرگزاری میکنم، و امیدوارم و احساس خوشبختی میکنم.
ما انسانیم پس هر خطایی هم که کردیم بیا توبه کنیم. خودمون رو برای گذشته و اشتباهاتمون ببخشیم، هی نشینیم اشتباهات رو مرور کنیم. هر روزی که از خواب بیدار میشیم بک معجزه هست، یک شروع دوباره هست، یک فرصت جدید و ارزشمنده، چون ما ارزشمندیم، چون خدا ما رو دوست داره، چون خدا برای ما ارزش قائله، چون از روح خودش در ما دمیده، چون از رگ گردن به ما نزدیکتره.
این جمله رو من خیلی دوست دارم، هر بار میخونمش انگار مثل زنش قلب میمونه که خون رو به همه ارگانهای بدن میرسونه. خداوند به حضرت داوود گفتند که:
یا داوودُ ، لَو یَعلَمُ المُدبِرونَ عَنّی کَیفَ انتِظاری لَهُم ، و رِفقی بِهِم ، و شَوقی إلى تَرکِ مَعاصیهِم
لَماتُوا شَوقا إلَیَّ و تَقَطّعَت أوصالُهُم مِن مَحَبّتی
اى داوود! اگر آنها که از من روی گردان شده اند بدانند که چه انتظارى براى آنان مى کشم و چه مهرى به آنان مى ورزم و چه اشتیاقى دارم که آنان از گناهان خود دست کشند، از شدّت اشتیاق به من جان دهند و از عشق به من بندهاى بدنشان از هم جدا شود.
خب الان با خوندن این جمله دیگه چی میخوایم؟ من که نمیتونم میزان ذوق و شوق و شعفی که از خوندن این جمله دستگیرم میشه رو براتون توصیف کنم.
پس دوست نادیده و توحیدیه من «بازآ»
به قول ابوسعید ابوالخیر:
“این درگه ما درگه نومیدی نیست
صد بار اگر توبه شکستی باز آ”
پس با خدا درد و دل کن، خواستههات رو به خدا بگو، گریه و زاری هم نکن، با حس خوب، امید و حتی خوشحالی حاصل از ایمان و یقین به قدرت و بخشش خدا. خواستههایت رو به او بگو.
چراکه خدا، خدای ناممکنهاست
و تو داری برای ممکنها گریه و زاری میکنی؟!
دوست مهربان من
«به میزانی که ما خودمان را ارزشمند و لایق میدانیم جهان به ما ثروت میدهد و آدمهای خوب را وارد زندگی ما میکند.»
چراکه از مهمترین و اساسیترین اصول ورود ثروت، همسر فوقالعاده عالی، سلامتی، فرصت و موفقیت، آسایش و رفاه و هر نعمت دیگری به زندگی، باور احساس لیاقتِ داشتن ثروت، آدمهای خوب و فوقالعاده، سلامتی، فرصت، امکانات و هر نعمت دیگری است.
به قول استاد عباسمنش: “آنقدر این باور حیاتی است که اگر تا پایان عمر روی این باور کار کنیم، باز هم کم است. حتی اگر نتیجه تلاش برای ساختن این باور ما را تبدیل به ثروتمندترین و خوشبختترین فرد روی زمین نماید، به معنای درک بهتر این باور بیشتر از دیگران است!”
بنابراین در هر جایی هر چه قدر خودت را لایق و ارزشمند بدانی، به همان اندازه نعمت و ثروت و فرصت و آدمهای خوب وارد زندگیت میشود.
وقتی باور احساس لیاقت و ارزشمندی ساخته شود، به مسیر ایدهها، فرصتها، راهکارها، شرایط، عوامل، آدمهای خوب، بازارها، مشتریها و … که موفقیت در همه ابعاد زندگی از جمله کسب و کار را در پی دارد، راهی میشوید.
اصلا وقتی باور احساس لیاقت و ارزشمندی را میسازید، جهان طبق قوانینش به این باورها جواب میدهد و دستان خداوند به شکل افراد خوب و با تجربه وارد کسب و کارتان میشوند و حتی تمام کارهای قبلیتان نیز به ثمر مینشیند و در یک کلام «دست به خاک میزنید طلا میشود».
پس اینکه با چه باوری کاری را انجام میدهیم بسیار مهم است نه صرف انجام اون کار. بنابراین بیا در شروع هر کاری، برای هر خواستهای. ابتدا باور خودارزشمندی احساس لیاقت را پیش از همه در خودمان بایدیفالت ایجاد کرده باشیم.
این خود ما هستیم که داریم همه چیز زندگیمون رو رقم میزنیم. ما باید باورهامون و توانمندیهامون رو باور کنیم، تا جهان مثل موم در دستان ما شود. فقط باید ورودیهای ذهنمون رو با وسواس کنترل کنیم (که مبادا فکری مسموم واردش نشه) و باورهای درست و قدرتمندکنندت داشته باشیم.
بیاین یکم در مورد بخشش و احساس لیاقت که میشه از همون نامه ۳۱ حضرت علی متوجه شد رو مرور کنیم:
– بین تو و خداوند کسی بعنوان حایل و حجاب وجود ندارد و تو را مجبور نکرده که به شفیع و واسطهای پناه ببری.
(درخواست تو نیاز به واسطه ندارد. خداوند به ظاهر و باطن ما آگاه است، خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتر است. پس احساس گناه از اعمال گذشته را رها کن، خودت را ببخش و تنها از خدا درخواست کن. شرک را کنار بگذار و دنبال واسطه نگرد. بدان خداوند به همه ما به یک اندازه نزدیک است، همه ما قسمتی از وجود خداوند هستیم. خداوند به تو نزدیک است پس مستقیما از خودش بخواه.)
– خداوند در صورت ارتکاب به گناه، در توبه را مسدود نکرده است؛ در کیفر تو شتاب نداشته و در توبه و بازگشت بر تو عیب نگرفته است.
(اگر اشتباه کردی در توبه رو نبسته. خداوند مهربان، بخشنده و رحمان است، پس حتی اگر چندبار توبه کردی و شکستی باز هم خداوند رو غفور مییابی، پس باز هم برگرد پیش خدا.)
– در آنجا که رسوایی سزاوار توست، رسوا نساخته و برای بازگشت به خویش، شرایط سنگینی مطرح نفرموده است.
(خداوند پوشانده اشتباهات و عیبهای ماست، خداوند ستارالعیوب است. پس اگر خطا کردی بدون هیچ شرط سنگینی فقط رو کن به سوی خودش.)
– در گناهان تو را به محاکمه نکشیده و از رحمت خویش ناامیدت نکرده است، بلکه بازگشت تو را از اشتباهات، نیکی شمرده است.
(خداوند بسیار مهربان و بخشنده است، خداوند صبور است و اجازه میدهد تا تجربه کنیم، اجازه میدهد تا خطا کنیم، اجازه میدهد تا به شهود برسیم و راه را پیدا کنیم. وقتی توبه میکنیم خداوند برایمان خیلی ارزش قائل است و بسیار دوستمان دارد. این خیلی خوبه که خداوند این همه هوای ما رو داره، این عالیه که به معنای واقعی کلمه مهربان و بخشنده است.)
– هر گناه تو را یکی و هر نیکی تو را 10 به حساب آورده است و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است.
(برعکس چیزهایی که به ما گفتهاند، خداوند بسیار بخشنده است، خداوند بسیار مهربان است. خداوند برای ما که توبه میکنیم و از گناه برمیگردیم رو به سویش، بسیار ارزش قائل است. نیکی، بدیها را از بین میبرد. پس بابت اشتباهات و گناهان گذشته خودت را سرزنش نکن و مایوس نباش، توبه کن و اونقدر کار خوب انجام بده که تمام اشتباهات گذشتهات پاک شود. ایمان داشته باش که خداوند توبه تو را میپذیرد و کارنامه قبلی و گناهان گذشتهات را پاک میکند. هر روز مرور نکن اشتباهات گذشتهات را که اتفاقا این کار تو را از خداوند دور میکند. همه انسانها خطا میکنند، مهم اینه برگردی از گناهان، توبه کنی و به خدا ایمان داشته باشی. خداوند ما را پاک میکند، چراکه او مهربان و بخشنده است، چراکه او غفور و رحیم است. خداوند ما را پاک میکند و به ما نعمت بسیار میدهد.)
– هرگاه او را بخوانی ندای تو را میشنود و چون با او راز دل گویی، راز تو را میداند. پس حاجت خود را به او بگو و آنچه در دل داری نزد او باز گو. غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن تا غمهایت را برطرف و در مشکلات تو را یاری کند.
(خداوند را در هر زمان و هرکجا صدا کنی، صدای تو را میشنود. فکر نکن خدا فقط در دوردستهای آسمان قرار دارد، هر زمان دلت خواست فقط اراده کن و با او درد و دل کن. غمت را فقط پیش خدا ببر، باهاش حرف بزن تا غمهایت را پاک کند و به تو آرامش دهد. دنبال سنگ صبور نباش و برای دیگران هم سنگ صبور نباش. چراکه فرکانس خوبی به جهان ارسال نمیکنی. پس با خداوند که قدرتمندترین است و همیشه در کنار توست و تو جزئی از او هستی صحبت کن تا آرامش یابی.)
اینم بگم که من توی جلسه “شناسایی ترمزهای مخفی ذهن درباره ثروت” ی نظری رو ارسال کردم که لینکش رو اینجا میزارم؛ چون حس میکنم به لطف خدا و آموزههای استاد عباسمنش، اونجا نکات و باورهایی رو نوشتم که هم در مورد باور فراوانی هست و هم در مورد باور احساس لیاقت و خودارزشمندی. پیشنهاد میکنم مطالعه کنی دوست من:
abasmanesh.com
در نهایت، دوست زیبا و باایمان من،
بیا یادمون بمونه که
«تجربه ثروت و نعمت و خوشبختی، روند طبیعی زندگی همه ماست.»
چراکه
«ذات ما ارزشمند و لایق ثروت و نعمتهای بیشمار خداوند است.»
بنابراین فارغ از گذشتهای که داشتیم، ما انسانهای خوب و باوجدانی هستیم، ما لایق ثروت بسیار، زندگی در آسایش و رفاه، زندگی عاشقانه و پاک، آبرومندی، سلامتی، آرامش، موفقیت، خوشبختی، سعادتمندی و تمام نعمتهای خداوند هستیم.
*
من موجودی ارزشمند هستم که لیاقت نعمتهای خداوند را دارد
من باور دارم که به این جهان زیبا و غنی آمدهام
تا زندگی عالی را تجربه کنم،
آبرومند باشم،
عزتمند باشم،
ثروتمند باشم،
شاد باشم،
قوی باشم،
سلامت باشم،
زیبا باشم،
آرامش داشته باشم،
در رفاه باشم،
لذتهای مختلف رو تجربه کنم،
موفق باشم،
عاشق باشم،
عاشقم باشن،
تا خوشبخت زندگی کنم،
به دنیا آمدهام تا به گسترش این جهان زیبا و سخاوتمند کمک کنم،
تا اثر خوبی از خودم به جا بزارم،
تا برسم و لذت ببرم و شکرگزار باشم.
*
من باور دارم که در جهانی بسیار زیبا، غنی و سخاوتمند زندگی میکنم که
در آن بیشمار نعمت و فرصت و ثروت و آدمهای خوب وجود دارد و
من قرار است سفری بسیار لذتبخش و عاشقانه را در این جهان داشته باشم و
در کمال خوشبختی و سعادتمندی، پیوسته شکرگزار خالق بخشنده و مهربانش باشم.
*
خدای بزرگ و زیبای من، برای اینکه امروز هم مرا به سمت زندگی بهتر و شرایط ایدهآل و رویاییام هدایت کردی، ازت هزاران بار ممنونم.
خدای سخاوتمند من، من آمادگی دریافت برکات، نعمات، آگاهیها و هر خیر و برکتی رو از جانب تو دارم و پیشاپیش برای همشون ازت هزاران بار ممنونم.
ای خدای بخشنده، به خاطر همه شرایط و عوامل ریز و درشتی که در مسیر رسیدن من به خوشبختی و داشتن زندگی ایدهال و رویاییم ترتیب میدی، هزاران بار ممنونم.
خدای قدرتمند و عادل من، بخاطر تمام نعمتهای کوچیک و بزرگی که به من عطا کردی، از اولین روز زندگیم تا حال حاضر و همچنین اونهایی که در آینده دور و نزدیک به من خواهی داد، هزاران هزار بار متشکرم.
خدایا، به خاطر همه چیزهای ریز و درشت خوبی که من عطا کردی، ولی من هیچوقت متوجه اونها نشدم،
یا اون دسته از نعمتهایی که بهم بخشیدی ولی از یاد بردم، اون نعمتهایی که در آینده به من خواهی داد و ممکنه متوجهشون نشم یا باز هم از یاد ببرم
هزاران هزار هزار بار شکرت.
به نام الله یکتا
سلام دوست گرامی و ارزشمندم
ممنونم ومچکرم به خاطر زمان وانرژی که گذاشتید و مطالب رو برامون مرور کردید واقعا ممنونم که با خوندن کامنت فوقالعادتون بار دیگر برام قانون مرور شد و اشتیاق وذوق و انرژی فوقالعاده شما رو دریافت کردم واقعا تحسینتون میکنم که با تمام وجود دارید رو خودتون کار میکنید وقطعا ادامه دادن با این روند وزیبایی شما رو به هر آنچه که می خواهید می رسونه
دوست عزیزم بازم ازتون سپاسگذارم
درود بر شما بقول استاد اين كامنت مثل در بود ي پكيج عالي كه كلي احساس خوب ايجاد ميكنه . ممنونم وقت گذاشتين و اين كامنت رو نوشتين ، قطعاً به بنده و دوستان ديكر خيلي كمك ميكنه. از طريق لينك كامنتهاي ديگر شمارو هم ميخونم ممنونم سخاوتمندانه اين همه احساس عالي ايجاد كردين🌹
با درود فراوان خدمت تمامی دوستان و قدر دانی از زحمات عباسمنش عزبز ومدیران عزیز و سپاسگزار خداوندی هستم که انقد جهانش را برای ما زیبا و پر از نعمتهای فرا ان کرد و سپاسگزار از شما مریم خانم انقدر زیبا و دلنشین بود حرفات که من چند بار خوندم و چشمام هی درد میکرد قطره میریختم تا بتونم دوبار ادامه بدم و واقعا در من انقلابی بسیار اکبر به وجود اورد و تو سر من انقدر سکوت به وجود امد که نمیتونم حتی چشم از این صفحه برادرم و میخوام ازت تشکر کنم به خاطر این انرژی که بهم دادی ازت تشکر کنم وایی خدای من بی نهایت سپاسگزارم اقای عباسمنش امیدوارم همینقدر که به فکر مایی به ما اگاهی برسانی از پروردگار میخواهم هزاران برابرش را بهت برگرداند و یقین بدار برمیگردانه🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام دوست عزیزم
خوشحالم که چنین دیدگاهی داری
ازت یه درخواستی دارم :همونطور که راهکارت رو برای فرد مورد علاقت برای ازدواج گفتی لطفاً راهکاری هم که برای ثروت داشتی و ازش نتیجه گرفتی هم بگو.
من خیلی ازین راهکارهایی که دوستان میگن الهام میگیرم
متشکرم ازت
سلام دوست نادیده و زیبایم
زیبایی کلامت گواه از قلب و شخصیت زیبایت داره.
احسن به این متن پرگهرت
هیچ چیزی ازقلم نیفتاده ک نگفته باشین
خیلی عالی بود
اونقد احساس قشنگ گرفتم از تک تک کلماتت
دنبال یک نشانه و هدایت از جانب الله بودم این چند روز،میگفتم چرا باهام حرف نمیزنی
یا چرا نشونهایی سر راهم نمیذاری من ک تو این راه تازه کارم، پر از سهو و خطا کمکم نکنی بازم مغموم و بی انگیزه میشم و شده بودمم
الان کامنت شما رو خوندم کلی احساس قشنگ گرفتم و حتما این فایل استاد نامه حضرت علی به امام حسن میشنوم.
خیلی ممنون ک وقت گذاشتی اینهمه زیبا و خالصانه نوشتی
زندگیت قشنگ باشه الهی
به نام خدای هدایتگر.
سلام به همه.
یادم نمی یاد چند بار جواب سایت به این سوال رو خوندم وخدارو شکر هر بار که می خونم یه چیز جدید یاد می گیرم .
امسال تصمیم گرفتم با گفته های استاد توی فایل عید روی حس لیاقتم کار کنم وخودم هم به این نتیجه رسیدم که هم احساس بی لیاقتی هست که مشکلات بزرگی برامون به وجود می یاره وبه خواسته هامون نمی رسیم.
اما همین موندن توی سایت وکار کردن کم کم این حس رو به وجود می یاره یادم می یاد چیزهایی که الان دارم وحق خودم می دونم چیزهای حتی خیلی کوچیک قبل از اومدن به سایت اصلا نمی تونستم فکر شون رو هم بکنم وذهنم می گفت تو نمی تونی اینو داشته باشی یا اصلا چرا باید این همه پول بابت یه چیز بدی می تونی پس اندازش کنی یا یه چیز ارزون بخری بقیش رو هم بدی یه چیز دیگه.
وچیز دیگه ای که فهمیدم اینه که همین که دنبال مغازه هایی که جنسهای ارزون وبنجول نری خود به خود به مغازه های با کیفیت هدایت می شی کافیه روی در ودیوار دنبال دیدن تبلیغات حراج شد پایین ترین قیمت و…نباشی.
وقتی اینارو نبینی مغازه های خوب رو می بینی من امسال برای اولین بار یه مانتو با کیفیت وزیبا با قیمت بالا خریدم و واقعا هم لذت بردم قیمتی که هرگز برای لباس لا اقل برای خودم نمی دادم و اگه راضی به خرج کردن یه مبلغ این چنینی می شدم برای خودم نبود برای پسرم و شوهرم بود ولی حالا به خودم می گم لازم نیست این فداکاریها رو بکنی تو هم ارزش داری برای خودت ارزش قائل باش .
و همین خرید جنس با کیفیت وگرون شاید اولش یه کم سخت باشه ولی وقتی چند بار این کار رو کردی واز اون جنس با اون کیفیت لذت بردی کم کم ذهنت قبول می کنه وبرات راحتتر می شه .
واقعا امسال از خدا درخواست رسیدن به حس لیاقت در هر زمینه ای وعزت نفس کردم ودرخواست خریده دوره حس لیاقت رو.
شکر شکر.
در پناه خدا.
سلامی پر از مهر بر استاد گرامی وسلام ودرود بر همه ی همفرکانسیهای عزیزم
امروز دوست داشتم سری به قسمت عقل کل بزنم وبه صورت رندوم موضوعی را بخوانم واین قسمت برام جذاب بود اولین کامنت از خانم نگار ناطق بود که با خواندن کامنت ایشون واقعا به چند ترمز ذهنیم که واقعا برام دردسر ویه جورایی الگوهای تکرار شونده ایجاد کرده بود پی بردم اینکه من هم مانند خانم نگار جان مادری دارم به شدت دوست داشتنی ولی اخلاقهایی که باعث شد باورهای غلطی در من شکل بگیرد البته من دنبال مقصر نیستم وهرگز نمیخواهم فرافکنی کنم ومیدانم هیچ پدر ومادری دشمن بچه اش نیست واز روی ناآگاهی رفتاری میکند که نمیداند چه ضربه ای به عزیز ترین شخص زندگیش میزند
مادر من علارقم اینکه پدرم توی فامیل از لحاظ مالی بسیار آدم توانمندی بود ودرآمد خوبی داشت وافراد زیادی برای قرض گرفتن از پدرم پیشش می آمدن وایشون حتی خیلی اوقات اون پولی که میداد بخشش میکرد ونمیگرفت وبسیار آدمی بود که دوست داشت با فامیل رفت وآمد وبریز وبپاش وگشت وگذار داشته باشه ولی مادر به ما که میرسیدبا اینکه از لباس وخورد وخوراک در نهایت رفاه بودیم اما مدام بیخ گوش من میگفت من باید جهاز ۴دختر را بدم وهمش از کمبود حرف میزد واین مسئله خیلی توی ذهن من بود که من باید کم خرج کنم واز هزینه های خود میزدم مثلا میگفتم من لباس دارم من کفش دارم وغیره ونمیدانستم این خودش یک ترمز در ذهنم ایجاد کرده بزرگتر که شدم یادمه روزی که خواستگار برام اومده بود پدر ومادرم هر دو با افتخار به خواستگارم میگفتند دخترمان بسیار قانع وکم خرج است ومن فکر میکردم این یک امتیاز عالی برای منه
خلاصه در زندگی مشترکمون همیشه کم خرج بودم وفکر میکردم که چه زن مطیع وبه فکر زندگی وشوهر دوستی هستم از خیلی از لذتهام زدم والان میفهمم که چقدر احساس بی لیاقتی وبی ارزشی می کردم حتی توی روابطم
ومسئله دوم اینکه مادرم به شدت نظر وتائید دیگران براش مهم بود مخصوصا خانواده ی همسر واین بدترین ووحشت ناکترین ضربه ای بود که به من زد ومن نیز در زندگی ام با خانواده ی همسرم به همین شکل عمل کردم عین مادرم
هر چه دوست داشتن بهم گفتن وهر توهین بی حرمتی بود بهم کردن والان بعد از ۲۵ سال زندگی هنوز کمابیش درگیر این موضوع هستم کمتر شده ولی هنوز هم هست
وامروز با خوندن کامنت این عزیز دل متوجه شدم که وای خدای من این قضیه ریشه در کودکی من داره وباید این سد را بشکنم ورها شوم من ارزشمندم
من خودم را کمتر از اونها میدیدم در صورتی کههر کسی از بیرون منا میدید میگفت آخه چه فکری میکنی لامصب تو خیلی توانمند وبی نظیری ولی این خودم بودم که در واقع خودم را قبول نداشتم
امشب که کامنت مینویسم اولین کامنت من در بخش عقل کل هست ۵ رمضان ۱۴۰۲ ومن امشب با خودم عهد بستم دیگر اجازه ندم به دردانه ی خدا توهین بشه از خدا خواستم کمکم کنه
امشب به شوهر وبچه هام گفتم میخوام خودما به یک آیس پک جانانه دعوت کنم وهمه گفتن چه خوب انگار این من بودم که جلوی رسیدن به خیلی چیزها را برای خودم گرفته بودم برای کسی این قضیه عجیب نبود وامشب با اینکه همسرم هیچگاه با من وبچه ها که گاهی پیاده روی میرفتیم وایشون نمی آمد گفت بیایید پیاده باهم بریم بیرون
امشب چهارتایی راه افتادیم ونیم ساعتی پیاده روی وهرکدوم آیس پکی سفارش ودر کنار هم با حس خوب نوش جان کردیم نمیدانید چقدر این لحظات برایم زیبا بود در کنار همسر وپسرهای گلم واین بهم حس ارزشمندی میداد مادر کنار هم لحظاتمون خوبه ولی همیشه پیشنهاد بیرون رفتن یا خرید از طرف بقیه بود ومن همیشه چیزی نمیخواستم
اما امشب این من بودم که پیشنهاد میداد استاد این استارت بود ومن از فردا حس لیاقتم را همینطور کوچولو کوچولو تقویت میکنم چون من روح پاک خدا هستم به امید الله ویاری از خودش که هدایتم کنه به مسیر درست مسیری که توش صوت بزنم ولذت ببرم از زندگیم از خانم نگار نازنین بی نهایت سپاسگزارم
درود به دوستان استاد و مریم خانم عزیز
واقعا که این موضوع خیلی مهمه .من چند سال پیش که اطلاعی از قوانین نداشتم به لطف خدا با نگاه کردن به زندگی اطرافیانم به این موضوع پی برده بودم هر چند هنوز هم فرسنگ ها فاصله دارم مثلا دقت میکردم بین برادر شوهر هام که همگی با همسر من شریک هستند و در واقع سهم برابر دارن چرا زندگی همشون یکی نیست و به همین موضوع پی بردم که مثلا اونی که زندگی بهتری داشت همیشه بهترین میوه ها رو میخرید بهترین مواد غذایی حتی میرفت شهری دیگه برای خرید گوشت چون میخواست بهترین رو بخره اگر وسیله ای برای خونش میخرید از گرون ترین مغازه ،لباس های خودش خانمش و بچه هاش از بهترین مغازه ی شهر میخریدن که البته از همه هم گرونتر بود، کم میخرید ولی بهترینش رو میخرید که البته اینها رو بیشتر مدیون خانمش بود اون این ویژگی رو داشت که هرچیزی رو قبول نمیکرد و من هم همیشه نصیحت گونه بهش میگفتم این مغازه ها الکی گرون میدن من که میرم از فلان جا میخرم ارزون میخرم ولی دو دست میخرم.غافل از اینکه دارم به خودم ظلم میکنم همیشه فکر میکردم این یه ویژگی مثبته کم خرج و قانع بودن ،البته من تعداد دفعاتی که خرید میکردم بیشتر بود و پول بیشتری از جیبم میرفت ولی همیشه لباسام و لوازم خونم درجه ۲ بود من متوجه نشدم تا اینکه شوهرم و برادر هاش تصمیم گرفتند جدا گانه سرمایه گذاری کنند همون برادر شوهرم که باور فراوانیش بیشتر بود یکدفعه زمینش ۱۰ برابر شد .و ما هیچی پولمون رو داده بودیم یک ماشین که نهایتا ۲ برابر شد من اینجا متوجه شدم یه جای کارمون مشکل داره با شوهرم صحبت کردم اون هم خدارو شکر پذیرفت.از اون به بعد من هر وسیله یا لباسی چه برای خودم چه بچه هام میخوام بخرم بهترین و گرون ترینش رو میخرم اصلا لباس گرون اعتماد به نفس ادم رو بالا میبره با این کارم خدامیدونه چه درهایی از نعمت و ثروت برای خودم و بیشتر همسرم باز شد،البته این ویژگی هم در خانه ی ما بیشتر از طرف من بود من تو بچگی هم همیشه جنس بنجل میخریدم مثلا اگر سالی یکبار یک عروسی دعوت بودیم میرفتم ارزون ترین لباس رو میخریدم که بابام خوشحال بشه یا مثلا پول تو جیبی هام رو میدادم به مامانم یا بابام خرج میکردن اصلا خودم رو لایق چیزی اضافه تر از ضروریات زندگی نمیدونستم هیچوقت هیچی برای خودم نخریدم نه بدلیجات نه هیچ چیز دیگه ای .همین الانشم اگر پولی در حسابم باشه وقتی میخوام یه چیز غیر ضروری بخرم حتی یه شاخه گل برای خودم اصلا ذهنم اجازه نمیده و سریع کلی چاله واسه اون پول میکنه.نمیدونم شاید چون پول همسرم هست این حس رو دارم یا دلایل دیگه ای داره.اما خدارو شکر کمتر از بیست روز دیگه میخوام ارایشگاه خودم رو بزنم و انشالله با اگاهی های استاد عزیزم این ترمزها رو شناسایی کنم و از بین ببرم
دوستتون دارم
سپاس و قدردانی از کامنتی که نوشتید دوست عزیز،برایم نکات مفیدی داشت .روز به روز بیشتر هدایت ها را دریافت کنید .شاگرد ممتاز استاد جان شوید و ما را از نتایج معجزه وار تان مطلع کنید.
سلام مرجان عزیزم
چقدر حرفات برای من پر از اگاهی بود
دقیقا داشتی منو تعریف میکردی
ما و برادرشوهرم هم شریک هستیم جاریم همیشه احساس ارزشمندی بالایی داشته و داره بهترینها و گرونترین هارو میخره همیشه بهترین خوراکی ها تو خونشه به خودش میرسه و هر چی بخواد میخره و برای خودش ارزش قائله برادرشوهرمم همینطوره اما منم مثل شما عادت به بنجل خریدم و قناعت کردن داشتم بدترین مواد غذایی رو میخریدم از همه چیز میزدم لباس نمیخریدم عروسی ارایشگاه نمیرفتم من تصمیم گرفتم از جاریم یاد بگیرم تحسینش کنم الان خیلی خیلی بهتر شدم البته هنوزم جای کار دارم و ذهنم خیلی میخواد سنگ بندازه جلوم اما با دیدن پیام شما تصمیم گرفتم ازین ببعد گرونترینها و بهترینهارو برای خودم و بچهام بخرم و برای خودم بیشتر ارزش قائل باشم
دوست عزیز از روند تغییراتتون بازم بنویس
به نام خدای مهربان و ثروتمند
دوستانم سلام
من در حال خواندن این متن زیبا و سرشار از آگاهی ، که جواب تمام سوالات من رو در بر داشت (، درباره ی این موضوع که چرا بر خلاف تعهد من در کنترل ورودی ها و گفتگوهای ذهنم و ساختن باورهای درست اوضاع مالیم بهتر که نشده ,بدتر هم شده ؟)بودم.
و فهمیدم که بله ، وقتی در پیحها دنبال لباس با کیفیت و لی قیمت مناسب هستم ، وقتی از تخفیف خوردن اجناس خوشحال میشم یعنی باور کمبود و عدم لیاقت.
البته تا حد زیادی برای هزینه کردن برای خودم اوکی هستم.
و در همون حال خواندن مطلب خیلی دگرگون شدم و گریه کردم ، چون به خواسته ام که پولسازی هست خیلی احساس نیاز و وابستگی دارم و حسرت نداشته هامو میخورم ، با خدا گفتم خدایا کمکم کن ، من باید پولدار بشم.
باید احساس نیاز و حسرتو ترککنم ، کمکم کن ، نمیدونم چه کار کنم ، هدایتم کن و…
و در همون لحظه ، باورتون نمیشه ، همون لحظه پولی که قرار بود فردا برای من واریز بشه ، واریز شد . ومن قبل از اینکه پیام رو ببینم ، گفتم خداوند جوابمو داد .
وقتی دیدم پیام واریز پول ، هرچند کمتر از مبلغ مورد انتظارم بود ، ولی زودتر از موعد بود و زمانی که من جواب از خدا میخواستم ، نمیدونستم از شدت ذوق و شکر گزاری چه کار کنم؟ فقط سجده ی شکر به جا آوردم و فهمیدم که بله ، همه چیز همینقدر راحته .این یعنی من در مسیر درستم. فقط باید احساسمو خوب نگه دارم و باورها مو درست کنم ،بعد خدا خودش همینقدر راحت و زیبا همه چیزو درست میکنه . و فهمیدم حسرت و نیاز و کم آوردن هم تمام میشه ، فقط باید صبر کرد تا تکامل طی بشه و باورهای غلط رو درست کرد. همین
فهمیدم که داره اتفاقاتی خوب میفته و من به زودی به همه ی خواسته هام میرسم و فقط شکر کردم و یک نشانه ی عالی بر ام بود.
من نکاتی که به طور کلی از این مطلب فهمیدم این بود که باید احساس لیاقت و باور فراوانی رو در خودمون بسازیم با این کار که بهترین چیزی که در حد توانمون هست رو بخریم . یعنی هرچقدر که توان مالی داریم ، با اون پول بهترین رو بخریم ، حالا هرچی که باشه.
و اصلااااا دنبال تخفیف و وام و قسطی و چکی و ارزانی نباشیم.
قیمت میپرسیم ولی نه چونه میزنیم و نه دنبال ارزانترین میرویم . بلکه دنبال با کیفیتترین با توجه به توان مالی خود میرویم و خودمون رو با ارزش تر از هر چیزی میدانیم و اینگونه به جهان پیام من با ارزشم و جهان پر از فراوانی هست را میدهیم و جواب میگیریم.
امید وارم درست فهمیده باشم.
در پناه خدا پاینده باشید
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز و دوستانم در سایت
خانم شایسته واقعا وقتی این قسمت از سایت رو میخونم تمام افکارم تنظیم میشه روی اطلاعاتی که از دورها دریافت میکنم انگار تمام دساندازهایی که با اموزهای دورها توی ذهنم ایجاد میشه از سر راه برداشته میشه و مسیر خیلی هموارتر و راحتر میشه واقعا سپاسگذارم از خدا به خاطر وجود شما درکنار استاد که انقدر عالی قانون رو درک کردین
سلام دوست عزیز
واقعا با دیدگاهتون کاملا موافقم
ایشون بسیار درست ودقیق کناراستادرشد کردند وبه نظر من که کلمه استادبرازندشونه
بااین مقاله های نابی که مینویسند
به نام خدا.
وقتی به تخفیف فکر کنم به فراوانی نمی رسم
وقتی خودم را با تخفیفات مشغول کرده ام دیگه نیابد متعجب شوم که چرا منی که دارم روی خودم کار می کنم فراوانی خودش را به من نشون نمی دهد
من در شهرستان زندگی می کنم و قیمت ها را که می بینم خیلی متفاوت هستند با شهرهایی که تولیدی دارند مثل تهران مثل مشهد
چند روزی بود که میخواستم خرید کنم ولی برای این باور که در اون شهرها خیلی «تخفیف »زده اند اصلا به هیچ خرید کردنی هدایت نمیشدم و حالم هم خوب نبود
و خداوند
و دوباره خداوند
و دوباره دستان خداوند
و دوباره هدایت های خداوند
خدایا شکرت به من فهموندی با این نوشته با این کامنت ها که این خودت هستی که داری خودت را دور می کنی با بهانه های الکی با بهانه های واهی با بهانه های بیهوده مثل در اپن شهر بهتر میشه خرید کرد راحته «ارزان تره »ووووو
خدایا شکرت
به نام خدا
سلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان
عجب آگاهی های نابی
عجب توضیحات کامل و عالی
من قبلا این ها رو خوانده بودم ولی الان میفهمم .الان درک میکنم یکم که مدارم بالاتر رفته
آگاهی هام بیشتر شده.
استاد ممنونم.
استاد گفتید احساس عدم لیاقت
باور کمبود
نقطه مقابل عدم لیاقت احساس لیاقت
نقطه مقابل کمبود نعمت فراوانی نعمت
استاد چقدر خیلی هامون منجمله من از این دو تا ترمز ضربه خوردم و میخورم.
عدم لیاقت … لباس خوب و کفش خوب و شلوار خوب و وسایل خوب استفاده نمیکنم چرا؟؟چون میخواهم ارزان تر تموم بشه .چون خودم رو لایق نمیدونم که جنس باکیفیت بخرم و لذت ببرم
میوه خوب و درجه ۱ نمیخورم و نمیخرم چون گرونه .چون پولم کمه .چون خودم رو لایق نمیبینم.
در نتیجه جهان بهم ثابت کرده و میکنه….که تو لایق بهترین نیستی
بابت جنس باکیفیت نمیخواهی بها پرداخت کنی چرا چون کمبود هستش
استاد ممنونم .یکم درکم بهتر شد.
درک میکنم ضربه ها رو از کجا ها دارم میخورم یا خوردم.
من قبل ها پیش خودم میگفتم مثلا چرا این محصولات استاد گرون هستش و به مرور و هرچقدر بیشتر درک میکنم و میفهمم که تمام درک ها و صحبت های استاد رو هوا نیستش
واقعا درک باید بشه.
حرف های استاد و محصولاتشون مثل یک کالایی با ارزش میمونه که کسی که واقعا بهش احتیاج داشته باشه و درکش کنه و با جون و دل بهاش رو بده ازش نتیجه میگیره .
این کالای با ارزش دست کسی که باشه قدرش رو بدونه و استفاده میکنه و هزینه اش رو هم با کمال میل میده و واقعا نتیجه میگیره.
ولی همین محصول با ارزش رو بده به یک کسی که نمیدونه چی هست و مفت هم بهش بدی اصلا براش ارزش نداره و اصلا استفاده نمیکنه و قدرش رو هم نمیدونه و نتیجه هم نمیگیره.
انشالله بتونیم این ها رو درک کنیم و بتونیم عمل کنیم و به کار ببندیم.
احساس عدم لیاقت رو تغییر بدیم به احساس لیاقت داشتن
باور کمبود رو تغییر بدیم به فراوانی و وفور نعمت و ثروت و سلامتی و…
استاد بی نهایت ممنونم ازتون.
در پناه حق
سلام به همه
سلام دوست عزیز
خیلی ممنون بابت کامنت خوبتون ، که یک تلنگر خیلی خوب به من زد و به یادم آورد که همین چند دقیقه پیش که داشتم جواب گروه استاد رو میخوندم ، به ذهنم رسید که پولی که دارم رو برای خرید دوره بدم ، بعد در ذهنم اومد که خب پولت تمام میشه. غافل از اینکه همون دوره شروع ثروتمندی من خواهد بود ،و غافل از اینکه نجوای شیطان هست ، پذیرفتم.
ولی با خواندن کامنت شما جایی که گفتیم دوره های استاد خیلی باارزشه و کسی که قدرشو بدونه با جون دل هزینه اش رو میده ،
یکدفعه یادم اومد که بله باور کمبود ، درحال خواندن این مطالب عالی بازهم داشتکار خودشو میکرد.
وتعهد میدم که پول رو برای خرید دوره بدم و نگران چیزی نباشم ، چون جهان پر از فراوانی هست.
بازم ممنون
باسلام
بهبهبه حال کردم ازتوضیحات خانم شایسته
من یادمه ازبچگی این باورو داشتم که خوبه پدر ادم پولدارباشه تا من بدون دردسرلذت ببرم ازش
واین ترمزوداشتم والان متوجهش شدم که انگار ثروتمندی وپولداری استرس داره،نگرانی داره،سرادم شلوغ میشه ،نمیتونه لذت ببره،خلاصه اینکه ثروتمندی دردسرهای بزرگی داره،مسولیت داره،همش باید بدویی ،ووقت لذت بردن نداری
همین ترمز بامن بودتا بزرگسالی وازاونجایی که نه پدرم پولدارشد،ونه خودم همیشه میخاستم کمبودهای ثروت وپول وبابدجلوه دادن ثروت وثروتمندان پیش زن وبچه وخانواده خودمو اینجوری توجیه کنم که ای بابا
حالا مگه چه فرقی میکنه ادم چی بخوره،چی بپوشه،کجازندگی کنه دوروز دنیا بلاخره میگذره،نه هیچ ثروتمندی بیشترازی کفن باخودش برده،نه هیچ فقیری بی کفن مونده
یادمه تیکه کلام پدرم خدابیامرز این بود که مرد باید همیشه بدهکارباشع،اگه بدهی نداشته باشه مرد نیست
یا ترمز بعدی من این بودکه ثروتمندان امنیت ندارن،همش باترس ولرز وهمش درگیر ن با کارگر وکارمند وپرسنل شون،یا باید همیشه نگهبان داشته باشن وهمین که همیشه چندنفر دوربرشون باشن حتی توخونه خودشون نمیتونن راحت باشن،راحت لباس بپوشن،راحت بخوابن،خلاصه که زندگیشون همش استرسه
یا حس دلسوزی داشتم نسبت به بقیه که اگه من داشته باشم وبقیه نداشته باشن خداروخوش نمیاد،اصلاحال نمیده
یا چندبارشنیده بودم توی فیلمی جایی که پول خوشبختی نمیاره
وپول داشتن مثل تلفن میمونه اگه من داشته باشم وبقیه نداشته باشن نمیشه ازش استفاده کردواین بیرحمیه
یا کیفیت زندگی برام مهم نبود،اصلا اهمیت نمیدادم که چی بخورم
چی بپوشم یا چه فرقی میکنه که چجوری زندگی کنم ی لقمه بخورنمیر باشه ادم به نامرد محتاج نباشه کافیه
حالااینجا بادریافت این اگاهی ها فهمیدم یعنی سعی میکنم بفهمم وپیداکنم ترمزها وباورهای کپک زده وزنگ زده رو
که من خلیفه خدا روی زمینم ومن لیاقت بهترینها رودارم
من لایق بهترین غذا،بهترین لباس،بهترین خونه،وبهترین امکانات رفاهی هستم
ابنجا فهمیدم اصلا برای داشته هام ارزش قائل نشدم،خودمودوست نداشتم
به معنی واقعی کلمه خواسته ای که ازته دلم بخوام نداشتم
من خصوصیات فردی منحصربفردی دارم،من نماینده خداروی زمین هستم،خداوندثروتمنده،خوده ثروته من ازخدایم پس باید مثل خودش باشم،من ارزشمندم من لایق بهترینها،زیباترینها هستم
جایگاه من بسیاربالاست من ارزشمندم،بینظیرم،بیهمتاهستم
من خالق زندگی خودم هستم
ثروتمندی ازصفات بارزخدا وانبیاءخداوندهست
اینجا بعداز خوندن کامنت دوستان باگوش دادن به فایلهای استادفهمیدم که
فرق میکنه ادم چیبپوشه،چی بخوره،چجوری زندگی کنه خداونداین همه نعمت افریده که من که خلیفه خودش روی زمین هستم استفاده کنم وشاکروسپاسگذارش باشم
مثل پادشاه زندگی کنم،قدر ومنزلت وجایگاه من بلندورفیعه
نه مثل گداها بخوام زندگی کنم
هرلحظه خداروشاکر وسپاسگذارم که به این اگاهی رسیدم
وازدوستان واستاد وخانم شایسته سپاسگذارم
سلام و درود به استاد عباسمنش عزیزم و استاد شایسته زیبا
اگر میخوایم ثروتمند بشیم یکی از خط قرمزهای ما باید تخفیف گرفتن باشه. و هر وقت خواستیم چونه بزنیم یا دنبال تخفیف باشیم یادمون نره که مدار ثروت از مدار تخفیف و چونه زدن جداست اگه چونه بزنیم یا تخفیف بگیریم از مدار ثروت دورتر میشیم. به جای دنبال چندرغاز تخفیف باشیم دنبال این باشیم که نقدر ثروتمند بشیم که هر چیزی رو که اراده کنیم حتی بدون نگاه کردن به قیمتش بخریم.
دوم اینکه بعد از خرید کردن باید قول بدیم که احساس خوبی داشته باشیم. این باور رو با خودمون تکرار کنیم که خرید کردن کار خیلی معنویه. چون مستقیم یا غیرمستقیم به ده ها یا صدها یاهزاران نفر آدم سود میرسونیم از همه مهمتر خودمون اون چیزی که میخوایم رو بدست میاریم و مسائلمون حل میشه.
پول معنویه پول ساختن معنویه پول خرج کردن هم معنویه چون ما رو به خواسته هامون میرسونه.
سلام و درود به استاد عزیز و استاد خانم مریم شایسته
خانم مصدق چقدر کامنت شما عالی بود ممنونم از شما بابت این کامنت زیباتون، واقعا ثروت و پول معنوی هستند، بهترین ها را از فرمانروای جهانیان برا شما خواستارم
سلام و عرض ادب به همه عزیزانم …
بحث لیاقت به نظرم ریشه ای و پاشنه آشیل خیلی از ما هست .. چون در نسلی رشد کردیم که آگاهی کمی وجود داشته و برای بقا بیشتر تلاش میکردن ک البته جای گله ای نیست اصلا..
یادمه هرچیزی میخاستم بخرم جدا از تخفیف به این فکر میکردم که باید وسیله قبلیمو بفروشم تا بتونم وسیله بعدیو بخرم وگرنه پولشو از کجا بیارم؟ یا اگه بخام چیزی بخرم حتما باید وام بگیرم وگرنه از کجا مثلا 50 ملیون پول بیاد که لپتاپ بتونم بخرم؟
یا هرکی هرچی میخره حتما باید قسطی بخره وگرنه نمیشه وسایل گرون ترو نقد خرید ….
حتما این افکار برای شما هم پیش اومده .. ولی هیچ کدوم اینا واقعیت نداره وقتی شما خودتونو لایق بدونید و کمی صبوری کنید که اگر در مدار آن خواسته باشید از آسمان حتی به زندگی شما میاد..
تمام این باور های کمبود و عدم لیاقت نتیجه فعلی زندگی من بود که همیشه حس بد داشتم که چرا من ندارم الان که بخرم ؟ ولی اولین قدمی که برداشتم برای من حس عالی ایجاد کرد اونم کار کردن و تمرکز روی رشد خودم و رها کردن آن خواسته ها و تا آنجایی که روی احساس ارزشمندی خودم کار کردم و صبوری کردم نتایجو در زندگیم دیدم و بدون هیچ تلاش زیادی به خواسته های خودم رسیدم (تا حدی که روی خودم کار کردم) و این مسیر بینهایت ادامه دارد .
امیدوارم همه خودمونو لایق بهترین ها بدونیم چون ما بهترینیم و هیچ فرقی بین ما و موفق ترین افراد تاریخ وجود نداره و نخواهد داشت پس قدرت خلق بهترینارو داریم …
ممنون از خانوم شایسته عزیز برای یاد آوری این مسئله مهم ..
سلام و درود
اگر میخوایم پول ساختن و ثروتمند شدن و رفاه مالی رو تو زندگیمون تجربه کنیم یکی از خط قرمزهای ما باید این باشه: چونه زدن، تخفیف گرفتن و احساس بد داشتن در هنگام پول خرج کردن.
چون منشأ این فتار و این جنس احساس، باور کمبود و عدم احساس لیاقت هست که مهمترین ترمز و باور محدود کننده در رسیدن به ثروت محسوب میشه.
پس از این به بعد به خودمون قول بدیم که دیگه هرگز دنبال چونه زدن، تخفیف خواستن نباشیم. شاید اولش خیلی سخت باشه که رفتارمون رو تغییر بدیم ولی میتونیم به صورت تکاملی این رفتار رو تمرین کنیم و هر بار کمی بهتر عمل کنیم.
باسلام خدمت خانم شایسته عزیز
سپاس فراوان بابت این آگاهی های خالص و ناب که با ما درمیان میزارین
من خودم اوایل که ازدواج کرده بودم و با همسرم خرید میرفتیم، معمولا چونه میزدم و سعی میکردم که تخفیف بگیرم،
ولی این چند سال اخیر دیگه درخواست تخفیف نمیکنم و حتی مغازهایی میرم که نوشتن ،، تخفیف نداریم،، و وقتی میبینم فروشنده ای این تابلو رو زده ، خیلی خوشحال میشم .
دلیل این عدم درخواست تخفیف رو هم این مسئله میدونم که این کار رو نوعی گدایی و اظهار فقر میدونم، و خیلی بهم برمیخوره که تخفیف بخام،
حتی شده که وقتی خریدی کردم یا کار تعمیراتی داشتم ، و بدون هیچ حرفی کارت کشیدم ، دیدم فروشنده یا اون تعمیرکار به نوعی جاخورده و تعجب کرده که چرا من درخواست تخفیف نکردم،
و در کل به خاطر این رشد شخصیتی ام به خودم افتخار میکنم.
شاد و پیروز باشین
سلام درود خدمت استادنازنینم و خانم شایسته گل بخاطر این مقاله ی زیباتون که امروزمو ساخت
درجواب صحبت های اقا ناصر خیلی خوشحالم براتون که به این حداز تواناییتون رسیدین که دیگه این ترمز نداشته باشین و یه زمانی هم من این ترمز بزرگ داشتم و به لطف خداوند و به لطف استاد عزیزم متوجه شدم این تخفیف خواستن و منتظرتخفیف بودن تا وسیله ی مورد نظر خودمونو تهیه کنیم این یه باور محدود کننده س و من سالها این باور مخرب و این ترمز بزرگ داشتم و ناخواسته از بزرگانمون درس گرفتیم و اموختیم و خداروشکر خیلی جاها الان میرم دیگه این کار نمیکنم و افتخارمیکنم
سلام خانم زینب بزرگوار
ممنون که کامنتم رو خوندین،
بهتون تبریک میگم و تحسینتون میکنم که شما هم موفق شدین این ترمز رو شناسایی و حذفش بکنین،
در این مورد یه مطلبی میخاستم بگم و اون اینه که آدم سعی میکنه دنبال تخفیف نباشه، خداوند انسان رو هدایت میکنه به مغازه های با انصاف ، چون به نظرم دلیل اینکه آدمها دنبال تخفیف گرفتن هستن این هست که فکر میکنن مغازه دار با قیمت گرونتری میخاد جنسش رو بفروشه، در حالی که اگه ما این قضیه رو از طرف خودمون حل بکنیم در نتیجه هدایت میشیم به مغازه های منصف .
این قضیه رو من الان دارم تجربه میکنم ، مثلا اخیرا رفته بودم لباس بخرم، تو دلم به خدا گفتم منو هدایت بکن به یه مغازه با انصاف که جنسش هم خوب باشه ، بعد به طور جالبی هدایت شدیم به یه مغازه که فروشندش اونقدر خوش اخلاق و متین و باشخصیت بود که من خودم تو دلم فقط شکرگزاری میکردم ، بعد موقع حساب کردن و بدون اینکه من چیزی بگم خود فروشنده از قلم جنس یه مقداری تخفیف داد و آخرش هم عذرخواهی کرد که نتونست زیاد تخفیف بده ، جالبه که بگم وقتی من لباس پرو میکردم یه مشتری دیگه داشت باهاش چونه میزد ولی مغازه دار حتی حاظر نبود ۵هزار تومن هم بهشون تخفیف بده و میگفت قیمتِ من همینه، ولی برای من حدود ۴۰۰هزار تومن تخفیف داد تازه آخرش هم عذرخواهی میکرد.
من هم شب اومدم و تو دفتر شکرگزاریم از رفتار عالی فروشنده و تخفیفاتش و جنسهای عالیش از خدا تشکر کردم و این کار روال هر روزمه یعنی اگه رفتار خوبی و اتفاق خوبی از طرف افراد نسبت به خودم ببینم تو دفترم شکرگزاری میکنم .
امیدوارم مطلبم کمک کننده باشه.
شادی ثروت آرامش سلامتی براتون آرزومندم
به نام یزدان پاک
من خودم لایق نمیدونم شاید زبونی بگم ولی از درون نمیخوم
من همه چیز خوب برای اطرافیانم میخوام
من دلم برای همه میسوزه جز خودم
هنوز روی خدا حساب باز نکردم
هنوز ذهنم در گیر سیاست واتفاقات جامعه هست
هنوز روی رفتار بد خانواده تمرکز دارم
هنوز خودم گناهکار میدون
هنوز خودم نبخشید م کینه نفرت دارم
باور کمبود دارم همش میترسم تموم بشه
این باگهای منه که دارم روشن کار میکنم
سلام بهشمادوست قدرتمندم.اول ازهمه بگم که آفرین به این جسارتت که قدرت اعتراف به ضعفهات روداری واینکه خیلیها شهامت گفتن ضعفهاشون روندارن[دَمت گرم] ودوم اینکه حتما وحتما شما میتونی وقدرت اینوداری که خودت رولایق همه چیزهای خوب بدونی و باتوکل به خدا وهمت واراده خودت که قطعا داریش دراین مسیر حتما درمدت کوتاهی کلی نتایج وحرفها برای ارائه خواهی داشت.درپناه خداوند ثروتمندوسعادتمنددردنیا وآخرت باشی💪💪
سلام
بهتون تبریک میگم که دارین تلاش میکنین که خودتون تغییر بدین ، و تحسینتون میکنم که دارین ایراداتون رو پیدا میکنین و در مسیر رفع کردن اونها هستین،
اولین کلید تغییر و پیشرفت این هست که انسان قبول بکنه که ایراد و اشکال و ضعف داره ، چون خیلی از آدمها رفتار و باورهاشون رو بهترین میدونن و اصلا به این فکر نمیکنن که ممکنه رفتار و باورهاشون اشتباه باشه و در نتیجه هیچ تلاشی برای تغییر نمیکنن، ولی شما با شجاعت اومدین و قبول کردین که ایراداتی دارین و این اولین کلید پیشرفته، و از طرفی مسئولیت شرایط فعلی تون رو به عهده گرفتین و گردن بقیه نمیندازین.
به خاطر این آگاهیِ که در مورد خودتون پیدا کردین سپاسگزار خدا باشین چون تا همین جاش هم خیلی پیشرفت کردین و جدا شدین از بدنه جامعه، همین مسیر رو با قدرت ادامه بدین و از خدا هدایت بخواهین،
اگه بخاهین نتایج متفاوت نسبت به اکثریت جامعه بگیرین باید رفتار و باورهای متفاوت از جامعه داشته باشین،
مثلا کلا تلوزیون رو حذف بکنین و پبگیر اخبار و خبرهای منفی نباشین و مواردی که استاد تو فایلهای مختلف گفتن، من خودم الان نزدیک ۳ساله اخبار نمیببنم و الان کلا تلویزیون رو حذف کردم و خیلی آرامش دارم .
منتظر خبرهای عالی از طرف شما هستم
شادی ثروت سلامتی عشق و آرامش براتون آرزومندم
سلام دوست عزیز ناصر خان
سپاسگزارم که من راهنمایی کردین
دارم تلاش خودم میکنم به امید این هستم که به زودی بیام از نتایج خوبم بگم زندگیم همونی بشه که همیشه میخواستم
سلام مجدد دوستان عزیز
راهکاری که برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت» صد ردر صد در محصول جدید استاد به نام دوره ی احساس لیاقت هست ولی چیزی که من استفاده می کنم رو اینجا براتون میگم : من هر موقع میخوام ببینم در مورد چیزی این ترمز ذهنی مخرب را دارم یا نه، خیلی واضح از خودم می پرسمش به طور مثال وقتی یک خودروی لوکس خیلی شیک را میبینم که اتفاقا یک خانم پشت فرمونش نشسته از خودم می پرسم آیا میتونی بدون حسادت تحسینش کنی و براش بیشتر خیرو برکت بخوای؟ ایا میتونی بگی قطعا لیاقتشو داشته، و مهم تر اینکه از خودم میپرسم: آیا لیاقت چنین ماشینی رو داری پریا خانم؟ اگر داری چرا فکر می کنی لایقشی و اگر احساس می کنی لایقش نیستی چرا این حسو داری؟؟؟؟ بعد ذهنم خودش شروع می کنه به جواب دادن و بعد با خودم فکر می کنم اگر استاد بودن چطوری جواب میدادن، اگر خانم شایسته بودن چطور جواب می دادن؟ و اونوقت میفهمم که چطور ذهنمو هدایت کنم به سمت سوالهای قدرتمند کننده و جوابهای امید بخش. امیدوارم تونسته باشم منظورمو برسونم. از درگاه رب جلیل برایتان عمر مدید و عزت سدید مسئلت دارم. :)