راهکارهایی برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت»‌ - صفحه 7

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیراهکارهایی برای شناسایی و رفع ترمز ذهنیِ مخرب با نام «احساس عدم لیاقت»‌
956

یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان می‌دهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواسته‌هایمان داریم.
از ملموس‌ترین لحظاتی که می‌توانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم‌، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقه‌مان چانه می‌زنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیه‌اش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواسته‌هامان را موکول به زمانی می‌کنیم که‌ یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواسته‌هامان برای ما کاری بسیار سخت است.

به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج می‌شود و به شدت احساس بدی پیدا می‌کنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که‌ یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانس‌هایش‌، تجربه‌هایش را خلق می‌کند‌، می‌تواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر می‌کند و همزمان از نعمت‌های بیشتری دور می‌کند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع‌ تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان می‌دهند.
به همین دلیل  دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را می‌خوانند و به دنبال موفقیت‌های مالی پایدار هستند‌، یادآور شوم و ترمزی را به آن‌ها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش‌، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروت‌های بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواسته‌هایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.

سردسته ی این دو باور‌، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که‌ ما آن را ارزشمند می‌دانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمی‌شود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کننده‌ی دیگر نیز می‌نماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه می‌دواند و ما را وارد مداری می‌کند که از مدار ثروت فرسنگ‌ها فاصله می‌گیریم.
به همین دلیل‌، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت می‌شود.
قانون این است که‌ مدار تخفیف خواستن‌، با مدار خواستنِ ثروت‌، از هم جدا هستند. نمی‌توانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمی‌توان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر‌، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره‌، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که‌، درباره تجربه‌ی نعمت‌های بیشتر‌، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمت‌ها تجملی‌تر باشند‌، به خاطر احساس عدم لیاقت‌، راضی کردن خودت برای تجربه‌ی آن نعمت‌ها سخت‌تر خواهد بود‌، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور‌‌، یعنی احساس عدم لیاقت‌، زاییده‌ی باور به کمبود است. یعنی باور به این‌که‌ پول درآوردن‌، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند‌، به خودت خواهی گفت‌:
خوب‌، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهده‌ی این کار بر بیایم(که خودش نشانه‌ای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن توانایی‌هایت است). در نتیجه تنها راه‌کار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول‌، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه‌، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش می‌بری که‌، ترجیح می‌دهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم می‌شوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین می‌کنی که به زنده‌ماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربه‌ی آن نعمت‌ها به این جهان آمدی را غیر ضروری می‌دانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربه‌ی این نعمت‌ها فاصله‌ی بیشتری می‌گیری‌، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کننده‌ی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه می‌دواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو می‌برد.
مثلاً  ترجیح می‌دهی خودت از وسایل بی‌کیفیت استفاده نمایی و وسایل گران‌بها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بی‌کیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوش‌رنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن‌، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم داده‌ای
مثلا در خرید لباس‌ موارد غذایی‌، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار می‌دهی و سعی می‌کنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کم‌خواه‌تر شوی.
مثلا‌ از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده می‌کنند‌، تو ترجیح می‌دهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حوله‌ای‌، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچه‌ای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزان‌قیمت و بی‌کیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینه‌های خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترین‌ها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن‌، دچار سوء تفاهم شده‌ای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت‌‌، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده‌ هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر می‌کنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنین‌ات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم می‌پوشی و یا به دنبال شیوه‌هایی هستی تا دلایلی منطقی‌تر از لایق بودنت‌، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کرده‌ای‌، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم می‌کنی در حالیکه نمی‌دانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است‌،  چه نعمت‌هایی را از زندگی‌ات دور نموده است.
نعمت‌هایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمی‌شود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکننده‌ی دیگر‌، نعمتی وارد زندگی‌ات شود‌، این باورِ محدودکننده‌، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه‌، آن نعمت را از زندگی‌ات حذف می‌کند.
من داستان‌های بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشته‌ام که نوشته‌اند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونه‌ای پیش رفت و هزینه‌های غیرمنتظره به گونه‌ای روانه زندگی‌ام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینه‌های غیرمترقبه‌، که اصلا هیچ وقت در زندگی‌ام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت می‌خورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلی‌ها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت‌، همین رفتارها که نشانه‌ی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیع‌تر‌، باور به کمبود است‌، آن نعمت‌ها را از زندگی‌اش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمت‌ها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگی‌ات شود، این باور کاری می‌کند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگی‌ات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگی‌ات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژ‌‌ه هستیم تا به خواسته‌هایمان برسیم‌، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمی‌توانی بی خیالش شوی‌، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که‌ نمی‌توانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب‌، هماهنگ می‌کنی.
درحالی‌که این ماجرا نه‌تنها کمکی به افزایش توان مالی‌ات نخواهد کرد‌‌، بلکه شروع به‌، بر‌باد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکننده‌ات نیز می‌گردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست می‌آورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست می‌دهند‌، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد‌، باورهای خود را تغییر نمی‌دهند بلکه‌، می خواهند خواسته‌های جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجه‌اش ساخته شدن یک باور محدودکننده‌ی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما‌، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همه‌ی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگی‌مان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایق‌تر از خودم برای استفاده از این نعمت می‌تواند وجود داشته‌باشد.
بنابراین‌، اگر به دنبال تجربه‌ی موفقیت مالی پایدار هستی‌، توصیه می‌کنم‌، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول می‌کند، حتی پرداخت تمام داریی‌مان نیز در برابر نتیجه‌ای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب می‌آید  و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزش‌ها نیز زمان زیادی به حساب می‌آید‌، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار‌، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت‌»، شروع می‌شود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت‌، یک شاه‌ترمز است که‌، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آن‌را اصلاح نمایی‌ ترمزهای بسیارِ دیگری‌، به خودی خود برداشته می‌شود.
زیرا باور احساس لیاقت‌، شاه‌کلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس‌، مهم‌ترین توانایی است که به شما قدرت می‌دهد تا خودت را باور کنی و توانایی‌هایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آن‌ها ثروت بسازی‌، وقتی این ترمز برداشته می‌شود‌ به مداری هدایت می‌شوی که می‌توانی از توانایی‌ها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباس‌منش همیشه شروع موفقیت‌هایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط می‌داند و به این دلیل‌، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت‌، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳‌، برای رونق کسب و کارت‌، یک ضرورت است. در جلسات این دوره‌، استاد عباس‌منش بهتر از هر جای دیگری‌، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایه‌گذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این‌، مهم‌ترین سرمایه‌ی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا‌ اگر می‌دانستی نداشتن باور احساس لیاقت‌، مانع ورود چه نعمت‌های بزرگی به زندگی‌ات شده، اگر آب دستت بود‌، آن را کنار می‌گذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت‌، به راه می‌انداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکرده‌ایم که‌ ما‌، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را‌ با فرکانس‌های این لحظه خلق می‌کنیم. فرکانس‌هایی که  خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان می‌دهند .
اگر برای ریشه‌کن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی‌، هر دقیقه و ثانیه‌ای که با این باورها پیش می‌روی‌، این ریشه‌های محدودکننده‌، در وجودت عمیق‌تر می‌شود و شاخ و برگ‌های بیشتری تولید می‌کند و نتیجه‌اش این است که:
احساس می‌کنی سال‌هاست که در یک سطح متوقف مانده‌ای و هنوز پس از این‌همه تلاش‌، اوضاع مالی رضایت‌بخشی نداری. نتیجه‌اش این است که‌ همیشه درگیر پرداخت قسط‌های تمام‌نشدنی می‌شوی.
نتیجه‌اش این است که‌ همیشه درگیر جور کردن هزینه‌های زندگی‌ات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیده‌تر و غیرقابل‌کنترل‌تر می‌شود و نمی‌دانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان می‌دهد اما خودمان بهتر می‌دانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواسته‌ای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیه‌اش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزوده‌شان بی‌نهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل می‌کند و ما را به طبیعت ثروتمند و بی‌نیازمان باز می‌گرداند و آن را به یادمان می‌آورد و ما را در مدار آن ثروت‌ها قرار می‌دهد.
به همین دلیل تأکید می‌کنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزش‌ها نیز زمان زیادی به حساب می‌‌آید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیه‌ی شروع نکردن تغییر این باورها‌، بسیار برایمان گران تمام می‌شود و در هر ثانیه‌، ما را از ثروت‌های بیشتری دور می‌کند و به ضررهای بیشتری نزدیک می‌کند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال می‌کنی، می فهمی که چه شاخ و برگ‌های تمام‌نشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیه‌ی ثروت ۳‌، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بی‌نیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند می‌شود و سپس‌ آن ذهن ثروتمند‌، ثروت را وارد زندگی شما می‌کند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و می‌داند که بی‌نهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواسته‌هایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق‌، بهای خواسته‌هایش را تمام و کمال می‌پردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربه‌ی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف‌، به تعویق نمی‌اندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواسته‌اش را منوط به گرفتن تخفیف نمی‌داند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایده‌های ثروت‌ساز می‌شود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر می‌خواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی‌، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواسته‌هایت ببند‌ و آن را جزو خطوط قرمز زندگی‌ات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که‌ توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که می‌خواهی بخری. نه فقط درباره‌ی محصولات ما، بلکه در مورد همه‌ی مسائل زندگی‌ات و همه خواسته‌‌هایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام می‌دهید، و جهان جدیت شما  در این موضوع را می‌بیند، دیگر شما را در مداری قرار می‌هد و شرایطی را تجربه می‌کنید که اول به شما توانایی خرید را می‌دهد و بعد آن خواسته‌ی مورد نظر را به شما نشان می‌دهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری می‌دهد و تو را به مسیرهایی هدایت می‌کند؛ و به استقلال مالی‌ای می‌رسی که می‌توانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت‌، اگر درباه‌ی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت‌، متعهد و مصمم هستی‌، دوره روانشناسی ثروت۳‌، منبعی کامل از آگاهی‌ها خالص و ورودی‌های مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمت‌ها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی‌، احساس خودارزشی بیشتری می‌کنی. و این احساس به شما کمک می‌کند تا خودت و توانایی‌هایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهم‌تر از همه‌، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.

حتی نمی‌توانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی‌،‌، چه سایه سنگینی از سر توانمندی‌هایت بر می‌داری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن توانایی‌ها را نداده بود.
زیرا بارها‌، خواسته‌هایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندی‌هایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود‌،  اما از آنجا خودت را ارزشمند نمی‌دانستی و از آنجا که فکر می‌کردی موفق ها همان از شما بهتران هستند‌، آن ایده‌ها و آن توانایی‌ها را جدی نمی‌گرفتی که بخواهی برای‌شان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواسته‌ها آمده بود‌،‌ با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت‌» در نطفه خفه می‌شد و به این ترتیب خواسته‌های بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایده‌ای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایه‌ی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشته‌است.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.

به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.

در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.

این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
10

به نام خدای هدایتگر.
سلام به همه.
یادم نمی یاد چند بار جواب سایت به این سوال رو خوندم وخدارو شکر هر بار که می خونم یه چیز جدید یاد می گیرم .
امسال تصمیم گرفتم با گفته های استاد توی فایل عید روی حس لیاقتم کار کنم وخودم هم به این نتیجه رسیدم که هم احساس بی لیاقتی هست که مشکلات بزرگی برامون به وجود می یاره وبه خواسته هامون نمی رسیم.

اما همین موندن توی سایت وکار کردن کم کم این حس رو به وجود می یاره یادم می یاد چیزهایی که الان دارم وحق خودم می دونم چیزهای حتی خیلی کوچیک قبل از اومدن به سایت اصلا نمی تونستم فکر شون رو هم بکنم وذهنم می گفت تو نمی تونی اینو داشته باشی یا اصلا چرا باید این همه پول بابت یه چیز بدی می تونی پس اندازش کنی یا یه چیز ارزون بخری بقیش رو هم بدی یه چیز دیگه.
وچیز دیگه ای که فهمیدم اینه که همین که دنبال مغازه هایی که جنسهای ارزون وبنجول نری خود به خود به مغازه های با کیفیت هدایت می شی کافیه روی در ودیوار دنبال دیدن تبلیغات حراج شد پایین ترین قیمت و…نباشی.
وقتی اینارو نبینی مغازه های خوب رو می بینی من امسال برای اولین بار یه مانتو با کیفیت وزیبا با قیمت بالا خریدم و واقعا هم لذت بردم قیمتی که هرگز برای لباس لا اقل برای خودم نمی دادم و اگه راضی به خرج کردن یه مبلغ این چنینی می شدم برای خودم نبود برای پسرم و شوهرم بود ولی حالا به خودم می گم لازم نیست این فداکاریها رو بکنی تو هم ارزش داری برای خودت ارزش قائل باش .
و همین خرید جنس با کیفیت وگرون شاید اولش یه کم سخت باشه ولی وقتی چند بار این کار رو کردی واز اون جنس با اون کیفیت لذت بردی کم کم ذهنت قبول می کنه وبرات راحتتر می شه .
واقعا امسال از خدا درخواست رسیدن به حس لیاقت در هر زمینه ای وعزت نفس کردم ودرخواست خریده دوره حس لیاقت رو.
شکر شکر.
در پناه خدا.


10

سلام به همه دوستان.
راسش همه ی موضوعاتی که گفته شدراقبول دارم وکمابیش تجربه کردم ولی لامسب وقتی هنوزتوشرایطی باشی که توزندگیت قانون دودوتاچهارباشه ،خیلی سخت میشه پذیرفت قانون فراوانی رو،واینکه سخت میشه توعملکردنشون داد،که البته همه ی اینهابه خاطرعادتهاوباورهای قبلی ماس که خیلی سال به این روند،زندگی کردیم .
ولی حالاباکسب آگاهی های جدیدوکارکردن روی باورهامون میخاهیم یه مسیرجدیدراطی کنیم وازاول کاربایدخوش بینانه به این قضیه نگاه کنیم ،خودمن تازه شروع کردم وطبیعتاباترمزهای زیادی روبرومیشم ومقاومتهای زیادی توذهنم میادواجازه آزادشدن ورهابودن ذهنم رامی گیره .
اگرتغییررویه میخام اگه زندگی لوکستروبهتری رامیخام اگه راحتی وآرامش میخام اگه ثروت هنگفت میخام ،بالاخره بایدازیه جایی شروع کنم واون همین لحظه ست ،نبایددرنگ کنم وهی بهونه های الکی یابه ظاهرمنطقی ،برای خودم بیارم ازصغری کبری چیدن دست بردارم وبپذیرم این قانون درست عمل میکنه وانتخاب کنم که آیامیخام به همین منوال ادامه بدم یاتغییرشگرف رامیخام ؟
بابت عدم لیاقت گفتیدکه میخاستم بگم من یه کم مغرورم واتفاقاازجایگاه وشرایط الانم احساس رضایت ندارم ولی گله وشکایتی هم نمی کنم چون یادگرفتم توهرشرایطی که هستم اونوبپذیرم وسعی کنم لذت ببرم ،درواقع بااحساس خوب اتفاقات خوب دیگه ای رابرای خودم رقم بزنم .فقط اینوعرض کردم که بدونیدالان توچه وضعیتی قراردارم ولی درونن همیشه هم توذهنم هم علنن اعلام میکنم ،که لیاقت من خیلی بیشترازاین چیزاس واینوباوردارم ولی خب باتوجه به نکاتی که گفتم توعملکردهام پیش میادکه طوری عمل میکنم که انگارقانون فراوانی واحساس لیاقت راندارم ،میدونم اینهابرای ابتدای کاره ومن باتلاش واستمراروباگوش کردن مکررفایلهای استادبه اون باورفراوانی ،میرسم .درابتدای کارالان چندماهی هس که هرجامیرم هرچی که میخرم ،به هیچ وجه تخفیف نمی گیرم وبابت نیازهای خوراک وپوشاک چیزهایی رادوست دارم وازشون لذت میبرم راخریدمیکنم .بازبگم فعلادرحدشرایط زندگیم ولی بازنگفته نمونه خیلی جاهاشرایط هم اوکی بودولی من کوتاهی کردم ومانع خریدشدم که انشالله دیگه اینکارونمیکنم.به خودم مطمئن هستم سال دیگه این موقعه کلی فرق کردم وباترمزهاومقاومتهام جنگیدم .انشاله محصولات ثروت ۱و۳راهم میخرم تاپیشرفتم چندین برابربشه.
سپاس سپاس ازاستادعباس منش عزیزم


10

سلام و خسته نباشید به گروه عباس منش

بسیار خدارو شاکرم که تو جمع شما دوستا و خانواده عباس منش هستم ❤️

من خداروشکر این ترمز رو اوایل امسال شناسایی کردم و حلش کردم و الان تو جیبم هم پولی نباش انقدر لارج و لاکچری خرید میکنم که احساس عالی بهم دست میده و پول از جاهایی میرسه که توقع نداری و خداروشکر اصلا تخفیف دیگه نمیگیرم در صورتی که قبلا انقدر گیر می‌دادم به فروشنده تا یخورده پول ازش بکنم .
اما الان وقتی میرم خرید هرجا که باشم جدیدا میرم بهترین فروشگاه هایی که قبلا ازشون فرار میکردم چون جنساشون گرون بودن .
اما الان از جاهایی خرید میکنم که احساس فراوانی بیشتری بهم دست میده و نه قیمت میپرسم و نه تخفیف و خود فروشنده بهم میگه که انقدر هم بهتون تخفیف دادم من اون رو هدیه حساب میکنم به خودم و باوری که ساختم .
و واقعا از آدمای اطرافم،که قور میزدن از قیمت ها و گرونی کنده شدم

اما بریم سر باگی که تو کسب و کارم بهش رسیدم .

من بر
فروشیگاه دارم و بهترین کیفیت و خالص ترین محصولات، رو فراهم میکنم با قیمت عالی و تو تهیه محصولاتم خیلی حساس هستم و و تاحالا نشده مشتری ناراضی داشته باشم . خداروشکر . اما احساس عدم لیاقت به مشتری خوب .احساس می‌کنم قیمت هام بالاست مشتری ندارم . این فکرا میاد تو ذهنم و چون نمی تونم افکارم تفکیک کنم گیر میکنم میدونم مشکل کجاست و[ احساس عدم لیاقت]

با خودم میگم وقتی اون احساس به فراوانی رو تو خودم حل کردم به صورت خیلی عالی . پس این ترمز هم میتونم اما به کمک نیاز دارم. و دنبال راه کار هستم .
لطفا دوستان کمکم کنید



2

3 سال پیش

سلام دوست عزیز

من فکر میکنم مشکل شما اینه که دارین گرون فروشی می کنین

اگه اجناستونو در خور این قیمت نمیدونین پس کمش کنین اگرنه دلیلی نداره که خودتونو مقصر بدونین بهترین کار با توجه به تعهدی که در ارایه جنس خوب دارین توکل به خداوند و سپردن خودتون به اون دستهای تواناست بقیه اش اگر ایمانتونو نسبت به خداوند قوی کنین حتما لذتشو خواهین برد

امیدوارم در پناه خدای مهربون همیشه خنده به لب زندگی کنین


3 سال پیش

سلام ممنونم از دیدگاهتون

🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

فکر کنم باید روی ایمانم نسبت به دستان خداوند و هدایت مشتری های با کیفیت کار کنم و باورشون قوی کنم . من همیشه درخواست بهترین دستان خداوند رو داشتم که دنبال بهترین کیفیت باشن نه قیمت .

توکل بر الله

10

خدایا بینهایت شکرت من بعد از چندروز نوشتن و فکر کردن راجب ترمز های ذهنم بلاخره با این مقاله تونستم بزرگترین ترمز ذهنی خودم رو که بسیار زیاد مستتر و پنهان بود رو پیدا کنم طوری بود که کاملا اون رو انکار میکردم و کاملا به این باور بودم که من کاملا احساس لیاقت رسیدن به خواستم هام رو دارم و بعد از دوسال گاز دادن پیوسته و به شدت روی خودم کار کردن و نتیجه آنچنانی نگرفتن بلاخره امروز به لطف خدای مهربان صدای هدایتگرش رو شنیدم و کاملا متوجه شدم بنیادی ترین ترمز ذهنیم چی بود و کاملا درکش کردم و یادم اومد که این ترمز از بچگی درون من بوده و من رو رها نکرده و در قالب دلسوزی و مهربانی خودش رو پنهان کرده بود
از خوشحالی و ذوق پیدا کردن این ترمز ذهنی بزرگ از عصر تا الان که ساعت ۳ شب هست انگار روی ابرا هستم و مدام مینویسم و چیز های بیشتری یادم میاد از این باور مخرب
خانم شایسته عزیز و دوست داشتنی ازت بسیار زیاد سپاسگزارم که دستی از دستان پروردگار یکتا شدین و این آگاهی زیبا و مطلب الهی رو نوشتین و اینجا برای من و بقیه ی خودم قرار دادین 🤍🌱


10

سلام دوستان هم فرکانسی
تا حدودی کامنت های دوستان رو خوندم .اما دوست دارم تجربه ی خودم رو بنویسم
من از ابتدای ازدواجم که ده سال میگذره وجودم و اصلم با پول از شوهر کندن به روش دزدکی مقاومت داشتم
خواهر شوهر هام و دخترخاله هام رو هر چند وقت یکبار می‌دیدم که پنج شش میلیون پول داشتن که کم کم از جیب شوهراشون پول برداشته بودن و الان این پول ها رو داشتن _وقتی از من می‌پرسیدن میگفتم من پولی ندارم
اینم بگم که اصلا بد نمیدونستم این کار رو اصلا اصلا چیز بدی نمیدونستم که خودشون بد میدونستن و میگفتن پول یواشکی یا هر چیزی
گاها هم اگر پیش میومد و پولی داشتم و شوهرم میفهمید اصلا سعی در کتمانش نداشتم و همیشه هم میگفتم خب دارم که دارم.میگفت از پول من برداشتی میگفتم خب آره چپس میخاستی از همسایه دزدی میکردم.با همه ی اینها اما اصلا وجودم راضی نمیشد و می‌گفت بهم مگه خودت چلاغی که پول درنیاری بیای به این شیوه پول جمع کنی_موافقم که بعضی از شوهرها خودشون ماهیانه یه مبلغی رو به خانمهاشون میدن و این کار قشنگ هم هست اما خب شوهر من نمی‌داد و بهونه میآورد
با اینکه پول نمی‌داد و منم برعکس دیگران حتی یه کرایه تاکسی نداشتم اما برنمیداشتم
و همین مقاومت من و به قول خانم شایسته اصرار من بر اینکه خودم باید مولد ثروت باشم باعث شد که فقط به لطف الله مهربان الان مدرس باشم
اونم بعد از ده سال از فارغ التحصیلی و ده سال خانه دار بودن و با صفر و کلی موانع بشم مدرس جدیدترین رشته توی باکلاس ترین آموزشگاه شهر با کلی انسان با خدا و لاکچری

حالا چی شد که به این قسمت هدایت شدم
من همون‌طور که گفتم کلی شاگرد با خانواده های بسیار پولدار و لاکچری دارم
دو روز پیش کلاس خصوصی داشتم با یکیشون و همون‌طور که با مامانش صحبت میکردم گفت ماشین شارژی پسرم رو میفروشم،مال ده سال پیش ،اما چون اون موقع خیلی لاکچری خریدن و بسیار تمیز بود من وسوسه شدم و اومدم خونه و گفتم من میخرم
البته توی ذهنم این بود که چون اینا پولدارن میتونم یه چیز خوب رو با مفت قیمت میگیرم و حسابی خوشبحالم میشه و سود میکنم و بچه هام رو هم خوشحال میکنم

ولی از لحظه ای که پیام دادم دوباره همون وجودم که بسیار بسیار شبیه پدرمه _دقیقا برعکس مادرم بیدار شد و گفت این چه کاری بود کردی
و همین الان که مقاله خانم شایسته رو فقط تا نصفه خوندم رفتم بهش پیام دادم که پلی استیشن خریدم اینو نمیخام دیگه(البته واقعا همسرم پیگیره که بخره…..)وفقط خدا می‌دونه که این چقدر به من لذت داد تا اینکه اگر حتی میخاست بهم رایگان بده


10

سلام به استاد بزرگوار و سرکار خانم شایسته عزیز با این متن فوق العاده و بیدار کننده که به نظر من این متن الهی بود واقعا
سلام به دوستان هم فرکانسی

درسته من هم با این ترمز بزرگ مواجه بودم ، که صد البته بی خبر از اینکه این افکار سمی ترمز هستند و ما را از نعمت‌ها بی کران الهی محروم می‌کنند.
تلنگری بود برای من ، تلنگر بزرگ امروز از ساعت ۸ صبح تا الان متن زیبای خانم شایسته عزیز را سه بار خواندم و همچنین تعداد زیادی از کامنتهای دوستان را .
برای خودم باور کردنی نبود که من که اینقدر مقید به رعایت اصول و دست و دلبازی برای خودم هستم درگیر این ترمز بزرگ ( تخفیف گرفتن ، و خرید برای همه اعضا خانواده به جز خودم و … ) خیلی خیلی ممنون از خانم شایسته عزیز که چقدر ظریف و دقیق توضیح دادند و در واقع برای من افشاگری کردند از درون خفته من ( انگار تمام این سالها با من بودید و در طول این مدت آبرو داری می‌کردید و دم نمی زدید و حالا ناگهان من را از خواب غفلت و گمراهی بیدار کردید ) . البته خاطر نشان کنم که من هنوز یک سال است که‌ از فایل های دانلودی و کامنت های دوستان استفاده میکنم .
از ته قلبم و از تمام وجودم از شما و از استاد عزیز و بزرگوارم که این محیط خدایی و آسمانی مهیا کرده اید سپاسگزارم . سپاسگزارم . سپاسگزارم

برای همه دوستان کهکشانی حاضر در این سایت آرزوی سلامتی ، شادی ، ثروتمندی و موفقیت دارم .


10

سلام چه اطلاعات عالی بود. ما از همون دارایی فعلیمون چه استفاده ای می کنیم که احساس لیاقت کنیم. مثلا به قول شما وقتی چیزای خوب برای مهمونه خب این باعث میشه ما بی لیاقتی رو در خودمون زیاد کنیم بعد تعجب کنیم چرا هنوز فراوانی رو جذب نکردیم.


10

به نام خداوند بخشاینده و مهربانم
سلام وعرض ادب خدمت استادعزیزم ودوستان
به‌نظرم احساس لیاقت بینهایت مهمه ومیشه گفت باعث اتفاقات خوب میشه توزندگیمون
وقتی خودمونو دوسداشته باشیم وقتی احساس ارزشمندی بکنیم دیگه درموقعیت های مختلف سعی نمیکنیم برای بقیه خودمونو تعقیر بدیم
ضا
ظاهرمونو تعقیر بدیم
چون باور داریم مادرهر شرایطی عالی هستیم

همه چیز روخودمون باباورهامون می‌سازیم
این قانون واقعا ساده س وچون ساده س یادمون میره
خودم توی این چنرور به خاطر یه سری مسائل کلا سایت روفراموش کردم
کامنت نمیخوندم ولی دراون لحظه حالم ب نمیشد واتفاق بدی نمی‌افتاد
ولی بعد از چن روز خودشو نشون میده حالت بد میشه
باید بتونیم درهرشرایطی تواین مسیر بمونیم باید بتونیم هرچقد میتونیم وقت بذاریم

خداوند جواب می‌دهد فقط از ما میخواد حرکت کنیم توکل وحرکت

وبعدش
همه چی بهتر میشه
اتفاقات خوب میفته
شادی بیشتر میشه
زندگی زیباتر میشه
کارها راحتر میشه
ادمهای خوب بیشتر میشن
عشق بیشتر میشه روابط عاشقانه ی لذت بخش روتجربه میکنیم
به راحتی به هرچی بخوایم می‌رسیم
سلامتی بیشتر میشه
خداوند همیشه درکنار من است
هوادار من است
قلب من فقط جایگاه خداست
خدایا شکرت به خاطر دستان سالمی که دارم برای نوشتن
چشمانی زیبادارم برای دیدن
قلبی مهربان وسالم دارم برای دریافت هدایتهای پروردگارم
دوستدارم خدای مهربونم
دوستون دارم استاد
دوستون دارم خانوم شایسته زیبا وفوقلعاده

خدایاشکرت که تونستم بنویسم
زینب هرلحظه به تومهتاج است


9

خب .من تا بحال فکر میکردم که تخفیف گرفتن کار خوبیه البته بدون تخفیفم این کارارو تا حدی انجام میدم مثلا قبل اینکه با قانون جذب آشنا بشم هم از بهترین ظرفها و لباسام واسه خونه استفاده میکردم و همسرم ک اینا رو میدید اونم واسه خونه لباسای خوب میخرید و میپوشید
یا مثلا به نسبت درآمد و اطرافیانمون بیشتر رستوران میریم یا مسافرتای خیلی بهتری میریم اما متوجه نیستم چرا تخفیف گرفتن بده شایدم چون به اطرافیانم که ادمهای حسابگری هستن نگاه میکنم فکر میکنم خیلی لارجیم .
مثلا از پسر کوچولوم الان که هوا گرم شده تصمیم گرفتیم بریم آتلیه یه کلیپ خوب تهیه کنیم توی باغ کاری ک اقلا اطرافیان خودمون نکردن اما تلاش دارم هزینه ها رو خیلی کم کنم یه اتلیه خوب پیدا کردم که واقعا عکاس و فیلمبردار حرفه یی داشت و تخفیف خیلی خوبی گرفتیم و هزینه رو خیلی کم کردیم حتی با خودم فکر کردم نهار تو خونه درست کنم و با خودم ببرم اونجا اینجوری هم عکاسا رو مهمون کردیم هم تو هزینه مون صرفه جویی شده .فکر میکنم باور لیاقت داریم هم من هم همسرم واسه همینم بوده که تا بحال زندگی در حدی بوده ک از حقوق و درآمد خودمون بالاتر بوده اما ظاهرا باید باورهامون تقویت بشه



1

6 سال پیش

سلام بر دوستان اصل تخفیف مشکل نداره بلکه باورش مشکل داره اگه جایی تخفیف گذاشتند کالایی با همان کیفیت رو معلومه که استاد مخالف خرید نیستند مثل محصولات خودشون.فکر اینکه باید جایی برم که تخفیف بدن و به مرور این فکر باور ما بشه و این باور از باور عدم احساس لیاقت نشات گرفته که باید روش کار کرد .اون باور مشکل داره نه خود کلمه تخفیف و هیچکس بهتر از خودمون این تفاوت رو

درک نمیکنه

9

سلام خدمت استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته مهربان
سلام خدمت دوستان عزیزم در این مسیر زیبا
خلی ممنون و سپاسگزارم بابت این درس بسیار زیبا و مهم که واقعا من از این آگاهی دور بودم
با خواندن این مقاله و کامنت های دوستانم چقدر درس مناسبی کسب کردم
من خودم در زندگیم دیدم که همه چیز های خوب همیشه مال مهمان و دیگران بود
چون می گفتند خوب نیست کسی خونه ما آمده و ما درست پزیرای نکنیم
در حالیکه می توانستیم از آن همه اجناس خوب خودمان استفاده کنیم
ولی این اجازه ره به نحوی نداشتیم
و این باعث شده بود که من بیاموزم همیشه دیگران را در اولویت قرار دهم
پول بیشتر برای همسر و دخترم قرار دهم
آنها در رفاه و آرامش بیشتر باشد و خودم مهم نیستم
لباس خوب و منظم آنها باید داشته باشد و خودم خیره
و همین گونه بیشتر نگاه می کردم به زندگی
و واقعا همیشه دنبال چیز رایگان بودم
فکر می کردم اگر چیزی را رایگان از کسی به دست آورم یعنی من خلی خوش شانس هستم
و گهگاهی هم این اتفاق می افتاد که بعضی چیز ها بصورت رایگان وارد زندگیم می شد
اما با اموزش های استاد عباس منش عزیز. کم کم پی بردم که من خودم مهم هستم و باید برای خودم بیشتر ارزش و ارجحیت قایل باشم
من قبلاً خلی برایم سخت بود که مبلغی را برای رشد و پیشرفت خودم اختصاص دهم
قشنگ زورم می آمد که روی خودم سرمایه گذاری کنم
اما حالا به لطف خداوند و آموزش های استاد عزیزم خلی راحت بهای چیزی را پرداخت می کنم
من دوره های مانند شیوه حل مسایل زندگی. دوره عزت نفس دوره دوازده قدم قانون سلامتی کتاب رویایی که رویا نیستند قسمت اول و دوم و کتاب چگونه فکر خداوند را بی خوانیم را از سایت عباس منش تهیه کرده ام و خلی هم از این بابت خوشحالم و خداوند را سپاسگذاری می کنم
تازه افتخار می کنم که در این بخش سرمایه گذاری کرده ام
حتی خانواده ام نمی داند که من دارم در این بخش وقت می گذارم و با عشق کار می کنم و به جلو می روم
چون من از خانواده ام دور هستم
اما قبلاً اختصاص دادن پولم برای این بخش برایم کار سخت و دشوار بود
من حالا در محل کارم از وای فای استفاده نمی کنم
در حالیکه وای فای دارد و دیگر بچه ها استفاده می کند
و این را می دانم که برای استفاده کردن وای فای برای بچه ها اجازه نیست از طرف دفتر
اما بچها بصورت پنهانی رمز وای فای را بدست آورده و استفاده می کند
در حالیکه بچها برای من پیشنهاد کرد اما من قبول نکردم
دراوایل خلی دوست داشتم که از وای فای استفاده کنم
اما نظر به پرداخت بها از استاد عزیزم زیاد شنیده ام
و خودم را ملزم ساختم که من نباید دنبال چیزی رایگان باشم
و همین شد که گفتم من وای فای لازم ندارم
چون می دانم که اجازه استفاده کردنش برای من و تعدادی نیست
و من از پول خودم انترنت می خرم و خیالم خلی راحت است
نکته بعدی اینکه من همیشه دنبال تخفیف گرفتن بودم در زندگیم
وقتی یک چیزی را می خواستم خریداری کنم آنقدر مغازه به مغازه می گشتم که کمی ارزانتر باشد
و خوب می دانم برای تهیه کردن یه وسیله چقدر وقت صرف می کردم تا آنرا به قیمت کمی پایین تر تهیه کنم
من این مقاله را قبلاً هم مطالعه کرده بودم و دانستم که این موضوع تخفیف گرفتن چقدر برای من مخرب است
و همین شد که گفتم دیگر دنبال تخفیف و یا اینکه چیزی ارزان شود تا من تهیه کنم نیستم
بلکه این روز ها کمی با خیال راحت هر چیزی که لازم دارم تهیه کنم می روم تهیه می کنم و راحت پولش را پر اخت می کنم
من قبلاً در زندگیم دنبال اجناس کم کیفیت و ارزان بودم
حالا به لطف خداوند و آموزش های استاد جان این چنین نگرش را دارم کم کم از خودم دور تر می سازم
در حالیکه زمان می برد تا بصورت ریشه ای این موضوع را درک کنم و در زندگیم عملی سازم اما به یاری خداوند در این مسیر با جدیت گام بر می دارم
در همین چند روز که برای خودم یکسری چیز ها تهیه کردم دنبال تخفیف نبودم و راحت قیمت آن جنس را پرداختم و خلی احساس خوبی داشتم
همین امروز دو تا خودکار خوشگل برای خودم گرفتم چون من بیشتر اوقاتم را می نویسم
وقتی قیمت خودکار را گفت سریع گفتم بفرماید این کارت
وخلی از این گونه عمل کردنم لذت بردم
حالا که بازهم به این مقاله زیبا و کامنت های دوستانم هدایت شدم خلی لذت بردم و حالم بهتر و بهتر شد
اول نمی خواستم چیزی بینویسم اما خودم را ملزم کردم که این چیز های را که می دانی و خودت تجربه کردی را حتما اینجا یاد داشت کن
بازهم از استاد عباس منش عزیز و خانم شایسته مهربان و شما دوستان عزیزم بابت کامنت های زیبای تان سپاسگزارم
خدایا صد هزار بار شکرت


9

خانم شایسته عزیز سلام
واقعا پاسخ فوق العاده زیبایی بود و من رو به سمت مسیر درست زندگیم هدایت کرد آنقدر زیبا بود که هر بندش رو چندین بار میخوندم و ازاین همه آگاهی لذت میبردم من تقریبا یک سالی هست که با سایت شما اشنا شدم ولی متعهد به دوره ها نبودم ولی الان به طور جدی شروع کردم و با خوندن پاسخ شما تازه فهمیدم که چقدر باورهای اشتباهی دارم که توی این یک سال هیچ اگاهی نسب به اونها پیدا نکرده بودم ممنونم بابت این که اگاهی تمام و کمالتون رو دراختیارما میذارید امیدوارم منم به این اگاهی مثل شما دست پیدا کنم.



2

2 سال پیش

سلام به عاطی عزیز

من هم مثل شما یک سال داخل سایت چرخیدم فایل ها رو دیدم و شنیدم اما تغییر اساسی برام اتفاق نیافتاده

و نتوانستم دوره ایی بخرم ولی چند هفته پیش که سعی کردم همه چیز رو با آرامش پیش ببرم تازه متوجه قانون شدم و بعد که هدایت شدم به این فایل فوق العاده خانم شایسته واقعا فهمیدم مشکل اصلیم کجاست

و الان دارم روی خودم کار می کنم

یه توصیه که برای شما دارم اینه فایل های گفتگو با دوستان رو گوش کنید اونجا وقتی نوع تمرینات دوستان و بعد نتایجی که گرفتن رو مقایسه کردم با خودم دیدم من واقعا کاری نکردم و همین باعث شده نتیجه ای نگیرم البته عتقاد قلبی من اینه این جز تکامل مون بوده که باید این یکسال طی می‌شده که الان به نقطه ایی برسیم که بگیم کاری نکردیم و الان که مدارم بالا تر رفته میگم من کاری نکردم والان آرامشی وصف نشدنی دارم و مطمئنم بزودی بذری که کاشته شده رشد میکنه اونم به سمت بی نهایت

با آرزوی موفقیت برای شما دوست عباس منشی


2 سال پیش

سلام به تمام هم فرکانسی های عزیز. ومریم جان موحد. این مغاله یکی از با ارزش ترین و کامل ترین اگاهی ها یی بود که می شدخوند. من هم این باگ بزرگ را در هر لحظه ای که زندگی کردم تجربه کردم و هیچ وقت این اگاهی را نداشتم. وبه خودم افتخار می کردم. که تونستم تخفیف بگیرم. با این کار باور کمبود رو به زندگی ام و ارد می کردم. سپاس فراوان از مریم جان و استاد عزیز که در هر لحظه با این اگاهی ها زندگی رو برای همه زیبا و پر از ارامش میکنند. در پناه الله یکتا.🌺 ورسیدن به تمام خاسته های زیبا برای همه 🌼

9

به نام خدا.
وقتی به تخفیف فکر کنم به فراوانی نمی رسم
وقتی خودم را با تخفیفات مشغول کرده ام دیگه نیابد متعجب شوم که چرا منی که دارم روی خودم کار می کنم فراوانی خودش را به من نشون نمی دهد
من در شهرستان زندگی می کنم و قیمت ها را که می بینم خیلی متفاوت هستند با شهرهایی که تولیدی دارند مثل تهران مثل مشهد
چند روزی بود که میخواستم خرید کنم ولی برای این باور که در اون شهرها خیلی «تخفیف »زده اند اصلا به هیچ خرید کردنی هدایت نمی‌شدم و حالم هم خوب نبود
و خداوند
و دوباره خداوند
و دوباره دستان خداوند
و دوباره هدایت های خداوند
خدایا شکرت به من فهموندی با این نوشته با این کامنت ها که این خودت هستی که داری خودت را دور می کنی با بهانه های الکی با بهانه های واهی با بهانه های بیهوده مثل در اپن شهر بهتر میشه خرید کرد راحته «ارزان تره »ووووو
خدایا شکرت


8

سلام ودروبه همه ی شماعشقا.ومخصوصاشخصی که این پرسش وپاسخ رومطرح کردوجواب دادکه یااستادعزیزم بودیامریم جان استاددوم.میخوام بگم واقعااااااعالیییییییییی بودواقعامطالب شگفت انگیزی بودواقعااین مطالب این فایل هاهمه گنج هایی ک باهیچ چیزتواین دنیانمیشه مقایسه کرد.این سایت سایت هدایت به همه چیزه.اصلاتاحالابه چنین باورهای مخرب نرسیده بود.خداخیرتون بده.من دانشگاه نرفتم وهیچ وقت طعم استاد رونچشیدم تااینکه خداشمااستادجان عزیزموجلوراهم قراردادخدامیخواست بهترین استاددنیاجلوراهم قراره بگیره.ک راه هدایت روبهم نشون بده.وهزاران بارشکرمیکنم بابت اینکه باشمااشناشدم.ازشماصمیمانه متشکرم واولین نفری هستین توزندگیم ک این قدرتاثیربیش ازحدداشتید.خداههمون به راه راست هدایت کنه امینعاشقتم استادعزیزم


8

به نام خداوند بخشنده و مهربان واقعا خدایا شکرت که هدایتم مم توی همین مقاله قول میدم
بهترین نسخه خودم باشم خودمو دوست داشته باشم خودمو به بهترین جاها دعوت کنم و میخوام بگم از همین لحظه روی عزت نفس احساس لیاقت خودم بشدت کار کنم چون عاشق خودم هستم چون من لایق بهترینا چون من ذرت از وجود خداوند مهم نیست شغلم چیه چه قدر پول دارم خونه ماشین اما ارزشمندم با همین شکل قیافه
عاشق خودم هستم



1

2 سال پیش

سلام آفرین وصد آفرین بشما دوست عزیز ، چه تعهد جانانه ای واقعا بهتون تبریک‌میگم که به ارزشمندی خودتون پز بردید ومیخواهید اقدام املی انجام بدهید و خودتان را ارج بدهید..امیدوارم شاهد رشد کوانتومی شما باشیم امیدوارم در این مسیر موفق وموید و ثابت قدم باشید ، چرا که این استمرار در عمل هست که نتایج را رقم می‌زند..

8

به نام سیستم هدایتگر بشر
سلام
من همیشه ته ذهنم با این داستان احساس عدم لیاقت پنهان دست پنجه نرم کردم و الان میخوام بهش غلبه کنم . ریشه این احساس عدم لیاقت بسیار ریشه در فرهنگ غلط خانواده های ایرانی و جامعه ایرانی دارد که فرهنگ نادرست ما زمینه ساز عدم لیاقت شده است.
الان شاید سوال پیش بیاد چه فرهنگی
عرض مبکنم خدمتتون فرهنگ تعارف های پوچ و بی معنی و بدون سروته ایرانی که ریشه در افکار غلط ما ایرانی ها داره که میگیم سنت ایرانی بهش مثالش
۱ اینکه وقتی می رویم خرید فروشنده میگه قابلی نداره به خدا شما حساب نکن وقتی یک ریال کمتر هم بدهی لباس نمی دهد دستت و فقط تعارف های پوچ که مغازه مال خودتونه
۲_وقتی می خوایم یه خوراکی بخوریم یا لباسی بپوشیم یا شلواری شالی یا هرچیزی که داریم تعارف می کنیم به دیگران بفرمایید خوراکی توروخدا بخورید حالا شاید ته دلمونم نخواد طرف بخوره فقط تعارف الکی خواهشا بردارید .یا تورودروایستی شده لباس وسایل خودمان بخشیدیم
۳_فرهنگ غلط دهن میزبان سرویس شدن به اسم مهمان نوازی ایرانی ها معرفی کردن .که تو بهترین وسایل لباس های خودت نپوش بزار وقتی مهمان امد حرمت بزار که به دودلیل هست یکی چشم هم چشمی که همه چیز شیک فاخر باشه دوما حرمت زیاد مثلا قائل شدن برای دیگران که حتما باید سفره رنگ لعاب داشته باشه .
۴_فکر می کنیم اگر به عنوان میزبان چند مدل غذا سالاد میوه شیرینی چایی نیاریم حتما به مهمان بی احترامی شده در نتیجه طرف خودش شاید نان خشک نداره ولی با کلی قرض گرفتن سفره رنگ لعاب دار میندازه.مثالش فیلم مهمان مادر که قشنگ خانه زندگی ما ایرانی ها نشان میده .
۵_به عنوان مهمان توقع داریم وقتی جایی می رویم طرف کلی تدارکات ببینه اگر نبینه یعنی ما دوست نداره و ما براش حرمت نداریم و ارزش برامون قائل نیست انگار احترام تو سفره رنگارنگ طرف می دانیم
۶_جمله فلانی در خانه اش روی همه بازه.فلانی سفره داره .فلانی دست دلباز هست یا مهمان حبیب خداست یا مثالش درخانه ما روی دشمنمونم بازه .یا جمله هرکی از پول بگذره خندان بود .اینا جملات بدی نیستن ولی وقتی هروز خدا طرف از خودش برای مهمان بگذره و همه به اصطلاح چتر باز کنن خانه یک نفر دیگه مهمان حبیب خدا نیست این میشه ایثار گری نادرست .در عوض اگر کسی تو فرهنگ ما اندکی مثلا سفره گران نندازه یا مثلا متوسط رفتار کنه میگن بهش ناخن خشک یا گدا گشنه یا ببخشید چ.س خ.ور یا خسیس چون اول برای خودش ارزش قائل شده .
۷_فرهنگ غلط امام حسینی امام علی طور رفتار کردن یعنی چی یعنی از بچگی تو مغز ما کردن که بهشت خانه اهل سخاوت است مشکل داستان اینجا که ما به شخصه خود من تمام دارایی خودم می بخشیدم به دیگران. دلسوزی بیجا کردن اینکه هرکی سرچهار راه دیدی پول بده بهش مبادا کسی دست خالی برگرده از پیشت .ببخش پول خودت .لباس خودت
یعنی چی ایران این همه آدم فقیر داره خجالت نمی کشی یه لباس مثلا گران خریدی .این همه آدم فقیر هستن تو رفتی جشن تولد گران گرفتی چقدر دلت خوشه .
مردم زیر خط فقر هستن بعد تو چندتا چندتا جشن عروسی میگیری .
مردم نان ندارن بخورن تو به فکر عمل چهره آتی
یعنی کافیه ما یکی بخواد از پولش لذت ببره سریع شروع مب کنیم ملت ما گشنه هستن تو رفتی فلان عشق حال کردی .
مثلا دستمزد بازیگر مثلا پایتخت می شنوند شروع میکنن چرا تو باید انقدر بگیری من فلان قدر آیا مثلا تو کشور دیگه میگن رونالدو چرا انقدر در میاره ما نه.
۸_فرهنگ غلط اینکه خودت فدای دیگران کن و ترحم دلسوزی بخر.
مثلا مادربزرگ دیدی بدبخت پسرش جدا شد این نوه رو بزرگ کرد چقدر سختی کشید دست تنها.
یا فلانی زنش مرد یا فلانی شوهرش طلاق گرفت ولی این زن مثل کوه یک و تنها جلو تمام سختی ها وایستاد بچه هاش بزرگ‌کرد دیگه ازدواج نکرد با نان زحمت کشی بچه اش بزرگ‌کرد.
فلانی مجرد موند پدر ومادر پیرش جمع کرد.
فلانی انقدر کار کرد کل پس اندازش داد خانوادش فلان کرد
یعنی اینکه تو فرهنگ ما سرویس شدن یک نفر و اینکه کل جوانی خودش فدای دیگران کنه میشه ثواب و جوانمردی.
حالا اگر یک زن جوان مثل همسر حججی که شوهر کرد یا خیلی زنها دیگه تخریب میشن چون نباید وقتی شوهرشون مرد دیگه زندگی کنن
مثل هندوستان قدیم که زن بیوه لباس سفید می پوشید مجرد میموند .
فرهنگ ما همش پر از اشتباهاتی که باهاش داریم زندگی می کنیم.
۹_وقتی میخوان از خوبی یکی بگن بنده خدا انقدر دست دلباز لباس خودش می بخشه به دیگران .قلبش بزرگه هیچی برای خودش نمیخواد. فلانی مادر خوبیه لباس تنش هم نمبخره میده بچه هاش‌
یا فرهنگ غلط مادر بهشت زیر پاش هست چون غذا خودش نمیخوره میده به فرزندش اگر غذا کم بیاد اولین نفر اون سیره .
انگار مادر شدن در فرهنگ ما مساوی خدا شدن و اینکه یک زن خوب تمام خودش باید فدای همسر بچه اش بکنه
۱۰_اینکه داستان سرایی افراطی برای کودکان کار حتما باید ازشون خرید کرد کمکشون کرد در حالی که پشت اون کودک معصوم یه مادر پدر اهریمن هستن که چندین خانه ماشین دارن و اون بچه ها ابزار کلاهبرداری هستن.
من مددکار بودم و به شخصه دیدم کسانی که با توانایی مالی بالا ولی بچه اشون می‌فرستادند گدایی چون به نان مفت عادت کردن
۱۱ _دوست خوب در فرهنگ ما ایرانی ها دوستی که همیشه در دسترس تمام خواسته های دوستش انجام میده و دوست میشه وسیله رقع نیاز
بخواهم بگم تا صبح میتونم هزاران مثال بزنم که در روانشناسی به عنوان اختلال طرحواره ایثارگری هست که در فرهنگ ما ستایش می شود و در تمام دنیا پوچ غلط هست و ریشه در مذهب فرهنگ غلط ما دارد.



1

2 ماه پیش

سلام و درود

دوست عزیزم، خدمت کردن به دیگران، محبت کردن و یاری رساندن در کارها به افراد دیگر، دو نوع است. نوع اول از روی نیاز به توجه و نیاز به ایجاد این دیدگاه در بقیه که منِ کمک کننده چقدر انسان خوبی هستم و فرو رفتن در نقش انسانِ فداکار، که در این حالت وقتی با نیاز این کارها را انجام میدهیم وقتی کار خوب و خیری انجام میدهیم انگار یک تکه از وجودمان کنده شده و از طرف مقابل و دیگران انتظار تشکر و تحسین و قدردانی و به نوعی انتظار جبران در ما ایجاد میشود، که در چنین حالتی توصیه میشه تا وقتی از روی نیاز میخواهی به دیگران کمک کنی، اصلا انجامش نده، چون طرف حسابت را مخلوق قرار دادی و آن مخلوق خودش موجود نیازمندیست که هیچ تضمینی نیست، در مقابل در صدد جبران برآید و در این حالت، در نهایت حال خود را خراب کرده ای و احساس خلاء و نیازمندیت بیشتر خواهد شد.این نوع خدمت کردن را میتوان بندگی در مقابل مخلوق به شمار آورد و کسی که بنده مخلوق بشود، سیستم آفرینش طوری طراحی شده است که انتظارش از کسی که بنده او شده برآورده نشود

ولی نوع دیگری از خدمت به مخلوقات هست که در قرآن بسیار بهش توصیه شده و اتفاقا از روی بی نیازی و در اختیار داشتن موهبات نامحدود خداوند و صرفا برای رضایت خدا و در جهت مداومت و اثبات استمرار در بندگی خدا انجام میشه و اینجا چون از روی بی نیازیه، در انسان نه تنها خلاءی ایجاد نمیشه که ای وای مثلا اون مخلوق که بهش خدمت کردم قدر خدمتمو ندونست یا بقیه تحسینم نکردند، بلکه از اونجایی که با خالق بی نیاز معامله کردیم و بخاطر رضایت او بوده، مطمئنیم چندین برابرش به زندگیمون برمیگرده و بجای حس بد و خلاء، سرشار از خوشحالی و شعف میشیم و رضایت خالقمون و اطمینان از بازگشت خوبیمون توسط خالقمون به زندگیمون برامون کافیه و چشم به بقیه مخلوقات ندوختیم که آیا خوبی ما را پاسخ خواهند گفت یا نه.

و از طرف دیگر خیرخواهی، کمک و انفاق به دیگران نباید با انگیزه دلسوزی و ترحم به آنها باشه، بلکه باید با انگیزه بندگی در راه خدا و رضایت خدا و نشان دادن قدرت و فراوانی نعماتی که ایمان به خدا و حضور خدا در زندگی انسانِ باایمان، جاری میکند به سایر مخلوقات باشه تا ایمان آن ها به خدا تقویت بشود، نه اینکه بخواهیم ما را بت کنند و آگاهیم که نعمات و کمک هایی که به دیگران رساندیم، از جانب خدا بوده و ما فقط واسطه اراده خدا در رساندن اونها به مخلوقات بودیم و اراده ای غیر از خواست خدا و نعمتی جز نعمت خدا نبوده که به دست اونها رسوندیم، و اصلا هدفمان این نیست که ما را حمد و ستایش کنند و بنده ما بشوند که حمد و ستایش مخصوص الله است و بندگی تنها در راه او آزادی و آزادگیست و بندگی در برابر مخلوقات اسارت و بدحالی و بردگیست.

پس کمکی خدا پسندانه است که با انگیزه بنده شدن در مقابل مخلوقات یا مخلوقات را بنده خویش کردن نباشد و با احساس بی نیازی و ثروتمند بودن، به واسطه وصل بودن به خزانه نامحدود خداوند باشد

نور خداوند روشنگر مسیر زندگیتون باشه🌹

8

سلام به همه دوستان
استاد عزیز پایدار باشید احساس عدم لیاقت ریشه پوسیده درختی می تواند باشد که در نهایت باعث خشک شدن درختی می شه که سالها برای اون کار کردیم و امروز که زمان به ثمر رسیدن تلاشهای ما هست امکان رشد یک برگ سبز هم به ما نمیده من درگیری بسیار با این مورد داشتم و دارم در ابتدا پذیرفتم که این باور محدود کننده را دارم و برای حل کردن اون بسیار تلاش خواهم کرد من زمانی که برنامه تغییرم رو اغاز کردم بینهایت دنبال تخفیف گرفتن برای محصولات اساتید بودم و هر زمانی که تخفیف اعمال میشد سعی در خرید محصولات داشتم الان متوجه شدم که همین مورد یک باور محدود کننده هست به دلیل اینکه از اموزشهایی که خرید کردم اون نتیجه دلخواهم رو نگرفتم و زمانی که بیشتر بررسی کردم دیدم که نه تنها در مورد آموزش بلکه در خیلی دیگر از موارد هم این موضوع در زندگی من جریان دارد و تمام تلاشم را میکنم که مداوم در مسیر فراوانی باشم و این ترمز که من رو به ظاهر متوقف کرده را رها کنم بسیار سپاسگذار خداوندم که من رو در مسیر آگاهی با این سایت و استاد عزیز آشنا کرد و بهترینها را برای شما آرزو دارم .
ارادتمند محمد نجفی محمدزاده


8

سلام به همه ی دوستان عزیزم واستاد عباس منش وخانم شایسته من حدودتقریبا یک سالی هست که عضو سایت هستم زندگیم از هرلحاظ به لطف خداوند یکتا داره بهتر میشه یه ترمز بزرگ من درزندگیم که بعد از خوندن این مطلب که به لطف خداوند یکتا برام روشن شد ونمایان شد باورکمبود دروجود من بود من از وقتی فایل هدفی متفاوت برای سال جدید استاد رو شنیدم خیلی روی من وزندگیم تاثیر بی نظیری گذاشت از استاد عباس منش عزیزم سپاس گزارم که دست خدا برای من هستند از بعد از شنیدن فایل شروع کردم به تغییر خیلی از عادت های نادرستم بزرگترینش ارزش قائل نبودن برای خودم بود احترام نذاشتن به خودم بود به سلامتیم وکلی از جنبه های دیگه زندگیم وقتی این متن روخوندم متوجه شدم که بزرگترین ترمز مخفی من که خیلی مقاومت روش دارم باورفراوانی هستش به همون دلیلم هست که موفقیت مالی برام رخ نداده بودو به قول استاد باید تالحضه ای که زنده هستم روی این باوروباورهای دیگه کارکنم واقعا کامنت ها وحرف هایی که اینجا دارم میخونم ومی شنوم توهیچ کتاب موفقیتی ای وجود نداره ومن حالا درچند کتابی که تو حوزه موفقیت خوندم واقعا بچشم ندیدم اینقدر آگاهی های نابی وجود داشته باشه به لطف خدا بعد از خوندن این متن ها ومقاله خانم شایسته طی دوروزاخیر چند ترمزذهنیم رو پیدا کردم وبصورت خیلی جدی میخوام کارکنم ازهمه شما عزیزان علی الخصوص استاد عزیزم سپاس گزارم


8

سلام استاد عزیز ، واقعا من یکی مخرب ترین باورهام در مورد ثروت همین احساس عدم لیاقت بود که با خوندن این متن به ریشه هاش و دلایلش پی بردم خدا رو هزاران بار شاکرم که منو با شما و این سایت که به نظرم منبع بی انتهای ثروت الهی رو هر ثانیه بهتر و بهتر به من و همه دوستان میشناساند آشنا کرد امیدوارم همه افراد به این آگاهی برسن و بتونن از دنیا و نعمت هاش کمال استفاده رو بکنن


7

به نام خدای خوب و مهربانم که هر لحظه ما رو هدابت می‌کند
سلام دوستان عزیزم من دیروز که این متنه قشنگ مربم جان رو خوندم و کامنته دوستانم رو یه ترمزمو کشیدم بیرون و متوجه اش شدم و بعد فهمیدم چه اشتباهاتی درباره خودم کردم و به خودم رحمم اومد و خوشحال شدم که فهمیدم و امروز رفتم برای خودم هم لباسی که لازم داشتم خریدم و هم قرص آهن خریدم و اول خودم برای خودم ارزش قائل شدم
من لیاقت دارم که به خودم برسم و به زیبایی خودم توجه کنم موهام داشت کم پشت میشد حالا شاید بکم دیر باشه اما شروع کردم اونم با احساسه خوب و میدونم نتایجه خوبی می‌دهد
وقتی من خودمو لایق بدونم جهان هم به این لایق بودن من جواب مثبت می‌دهد و شرایط و اتفاقات بیرون من هم تغییر می‌کند و خداوند دستانشو برام می‌فرستد تا زندگی بهتری داشته باشم
من به خودم قول میدهم که از امروز به بعد اول خودم بعد همسر و بچه هام براشون چیزی بگیرم یا هدیه ای بگیرم
مریم جانم من‌عاشقانه دوستت دارم
دوستان زیبایم ممنونتون هستم که کامنتهاتون بسیار مفید و پر از آگاهیست مرحبا مرحبا دست مریزاد چقدر شما خوبین
این عقل کل یه دنیای دیگه ست به بهشت دیگه
الهی و ربی من لی غیرک
خدایا شکرت سپاسگزارتم منو هدایت کن به مسیر زیبایی و ثروت و نعمت


7

سلام.
امیدوارم که رب من کمک کنه به ریشه احساس عدم لیاقت خودم پی ببرم من خیلی جاها خودم را خیلی پایین تر از دیگران می دانم و احساس عدم لیاقت میکنم‌.همین‌احساس عدم لیاقت باعث شد که مراسم عروسی نگیرم با کمترین مراسم ها برم سرخانه زندگی خودم اونم نه تو خانه خودم برم‌تو خانه مادرشوهر تو یه اتاق کوچک‌زندگی کنم بدون هیچ توجه خاصی .چرا چون من هیچ‌وقت خودم لایق ندانستم که من لیاقت یه زندگی خوب مرفع و یک همسری دارم که از من مراقبت مواظبت کنه .
همیشه میگفتم ولش کن خرج عروسی نمیخوام خرج عقد نمیخوام خرج خانه زندگی نمیخوام خوب این بی لیاقتی خودش کجا نشان داد الان که باید با یه شوهر بیکار بی پول زندگی کنم اونم تو خانه مادرشوهر
واقعا سیستم خیلی دقیق کار میکنه وقتی من خودم لایق مثلا خیلی چیزها نمی دانم چطور میتونم توقع داشته باشم.
همیشه تو ذهنم سوال بود چطوری میتونه یه خانم شوهرش براش ماشین خارجی بخره موبایل گرون قیمت مسافرت های لاکچری لباس هایی گرون طلا و…همیشه میگفتم چقدر این خانم ها انسان های مادی نگری هستن و سرزنش میکردم که زن خوب انقدر خرج نداره که اینا شوهرشون با عابر بانک‌اشتباه گرفتن .یعنی چی انقدر هزینه تراشیدن ناخن کاشتن رنگ مو خرید انواع اقسام کرم ها ارایشگاه رفتن باشگاه رفتن لباس خریدن میگفتم اینا زن خوب نیستن زن خوب باید شوهرش درک کنه یک لباس چند سال بپوشه نره ارایشگاه خرج خودش نکنه لباس لوازم آرایش نخره.از شوهرش پول نخواد
چرا چون مادرم همچین زنی بود
الگوذهنی من این هست که زن خوب خرج نداره .لیاقت نداره که برای خودش خرج کنه دوست رفیق داشته باشه بره کافه بره باشگاه خوب بخوره طلا بریزه سر گردنش.
زن خوب در ذهن من یک زن ایثارگر خرج نکن بخور نمیر که هرچی هم داره خرج شوهرش میکنه .مثلا طلا هاش میفروشه میده به شوهرش که آبروی شوهرش بخره که نگن زنش خسیس بود بکن بود همش خرج داشت .
رفع این احساس گناه در ذهن من که زن رو مثل یه کالا بی ارزش میدانه مهم ترین پاشنه آشیل لیاقتی من هست.
گاز:زن خوب لایق هست که شوهرش بهترین خرج ها براش کنه شوهر مگه برای کی درمیاره برای زنش .مرد باید از هزینه اضافی خودش بزنه بده به همسرش.شوهر خوب زنش سوپرایز میکنه براش گل میخره کادو میخره به هوای مناسبت های مختلف براش طلا میگیره .زن خوب زنی که روتین داره باشگاه میره مراقبت پوستی داره به سلامت پوست موهاش میرسه خودش دوست داره بدنش دوست داره .دوست رفیقش داره برای خودش سوپرایزیی لباس میگیره. لباس های خوب می پوشه شوهرش پول براش میزنه .زن خوب در اولین قدم برای خودش ارزش قائل میشه و خودش رو لول بالا میدانه.برای خودش شان شخصیت قائل میشه .بهترین ادکلن ها میخره لوازم های برند شیک لباس های رو مد باشگاه میره.پول تو جیبی شوهرش میده.وظیفه شوهر این هست که مخارج همسرش بده وظیفه مرد این که هرینه های زندگی زنش به عهده داشته باشه .
چطور هزاران اختیار من دست همسرم هست پس وطیفه اونم هست به من خدمت رسانی کنه .
ترمز:من لیاقت ندارم که همسرم من سوپرایز کنه بلد نیست اصلا سوپرایز کنه گل بخره طلا بگیره من ببره کافه. نه خودم لایق نمیدانم شوهرم من اینجوری سوپرایز کنه نه شوهرم الان میتونه اینکارا کنه نه بلده که سوپرایز کنه .اینکارا لوس بازی میدانه .بعدم الان دست بالش خالی نمیتونه هزینه کنه گناه داره.بعدم دیگه از ما سن سالی گذشته اینکارا مالا بچه های زیر ۱۶ و۱۷ ساله. شوهر من دیگه سن سال داره بلد نیست حالت حوصله خودش نداره چه برسه برای من گل بخره .بعدشم من گل میخوام چیکار مگه من لایقم. اون حوصله خودشم نداره چه برسه حوصله این کارا رو.
گاز:همه انسان ها بلدن همه کاری انجام بدن همسر منم بلد من سوپرایز کنه .ما که سنی نداریم خیلی ۱۰ برابر ما سن دارن وبرای هم جشن میگیرن .
منم لیاقت دارم سوپرایز بشم‌ گل بهم بدهن برام جشن بگیرن لباس های شیک مارک بپوشم کادوهای خوب بگیرم .همسرمم بلده حوصله اشم داره و از این به بعد همه جور برای من وقت میزاره.
ترمز :من هیچ وقت خودم لایق ندانستم همیشه میگم زن خوب باید درک کنه. حالا مگه واجب من برم مبل نو بخرم ماشین خوب لباس خوب بخرم جهیزیه نو بخرم حالا برم‌ کهنه بگیرم مثلا مبل دست دوم چه ایرادی داره .خوب این از همون نداشتن احساس لیاقت میاد که مثلا من اگر مبل نو بگیرمدیگه نمیتونم وسایل خوب دیگه داشته باشم
گاز:من از این بعد پاشنه آشیل خودم می ریزم دور و بهترین شیک ترین مبل وسایل میخرم برای خودم ارزش بها قائل میشم
من لیاقت دارم من لیاقت این دارم که همسرم برام خرج کنه سوپرایز کنه بهترین کادو بگیره رستوران ها کافه های خوب ببره وسایل گرون قیمت بگیرم زن خوب زنی که برای خودش ارزش قائل من باید وقتی لازم دکتر برم ارایشگاه برم لباس بخرم خوب بخورم خوب بپوشم خرج خودم کنم
من لیاقت خرید خانه خوب مراسم های بزرگ اثاث شیک دارم



9

3 ماه پیش

سلام و درود دوست عزیز، من نمیخوام نصیحت کنم ولی چند جمله اولو خودتون دوباره بخونید متوجه میشید چرا احساس عدم لیاقت میکنید….

شما هنوز هم احساس لیاقت رو در انتظار از انسانهای دیگر خلاصه میکنید و میگید میتونستم لیاقت همسری داشته باشم که ازم مراقبت کنه! میدونید این از نظر خدا شرکه؟ خدا میگه بقیه آدما رو هم من آفریدم، اونوقت بقیه آدما چه برتری ای نسبت به شما دارن که بجای اینکه از منِ خالق بخوای مراقبت باشم و ازت مواظبت کنم، این مراقبت و مواظبت رو از جنس مخالف میخوای! این شرکه و خدا حمایتشو از روابطتون برمیداره و اجازه میده قانون جنگل تو زندگیتون حاکم بشه و هرکی قویتره یا پولدارتره یا زیباتره بهتون زور بگه! برای احساس لیاقت کردن باید به وصال عشق الهی رسید و هر لحظه خود را در ووصل با روح خدایی که درون ما جریان داره دید و همه خواسته ها را از او خواست! شما گدایی عشق از انسانهایی میکنید که خدا میگه هیچکدوم عشق من رو نیافتن! از کسانی چیزی میخواید که خودشونم ندارنش! بجای اینکه از خدای نامحدود و قادر و عظیم که عشق و حمد وستایش فقط مختص اوست، بخواید!


3 ماه پیش

سلام دوست عزیز ، به نظرم شما منظور دوستمون بد متوجه شدید ، چون من با ایشون هم عقیده هستیم

قطعا خداوند رب ما هست و تمام مخلوقات در فرمان او هستند و ما همه چیز از او طلب میکنیم .

اما دوستمون داشت ترمزهاشو میگفت که دلش یک پارتنر میخواد که حامی ، عاشق ، باشه سوپرایزش کنه و بهش توجه کنه .

که کاملا منطقیه .

اون بحث شما میگید اینه به این پارتنر وابسته نباشه .

اما واقعا ربط این موضوع به شرک کاملا اشتباه بود .

مثل اینه استاد بارها گفتند ویژگی های پارتنر مورد نظرتون بنویسید و ایشون اینجور پارتنری درخواست کردند چون خودشون لایق بهترین ها دونستند .

موفق باشید


3 ماه پیش

سلام دوست عزیز. اتفاقا به گمانم شما منظور بنده رو متوجه نشدید و اینکه مفهوم قانون جذب رو هم درست متوجه نشدید، شما چیزهایی که میگید یا مینویسید رو جذب نمیکنید، شما واقعیت درونی و چیزی شبیه خود واقعیتون که خودتون هم ازش فرار میکنید رو جذب میکنید. ما تو روابطمون با آدما انعکاس خود واقعیمون رو قراره ببینیم تا با خود واقعیمون روبرو بشیم. اگر خود واقعی ما انسان امن، مستقل، با ایمان و صادق و هر اونچه که در دیگری دوست داریم ببینیم اگر درون خودمون با تکیه بر خدای جهان نساخته بودیم، در روابط بیرون از خودمون هم قادر نخواهیم بود شخصی با چنین ویژگیهایی جذب کنیم. هرکسی لایق کسییست که فرکانسی هم راستا با فرکانس واقعی او داشته باشه. و بر خلاف چیزی که باب شده با تلقین فرکانس تغییر میکنه، متاسفانه واقعیت اینه که با تغییر ویژگیهای واقعی درونی فرکانس تغییر میکنه، نه تلقین و نوشتن صِرف خواسته ها. بنا براین تا این خانم خودشو نیازمند بدونه و این ویژگی ها رو در خود نساخته باشه و برای گرفتن عشق بخواد بره، نه دادن عشق، طرف مقابلش هم فرد نیازمندی خواهد بود که برای گرفتن عشق آمده، نه دادن عشق. پس هیچکدام در این رابطه عشق را تجربه نخواهند کرد.

در پناه حق باشید


3 ماه پیش

سلام

این پست برای این تو سایت گذاشته شده که ما چیزهایی که حس،لیاقت داریم رو درخواست کنیم و بنویسیم و نوشتن قدرتمند ترین سلاح تو مسیر جذب و موفقیته .

قطعا ما چیزی که درونمون هستیم رو تجربه میکنیم ولی از کجا معلوم که این خانم همزمان با نوشتنشون روی فرکانس درونیشون کار نمیکنند

بحث اینجاست که ایشون چیزی که حس لیاقتشو داره در خودش ایجاد میکنه درخواست میکنه و با تکرار اون باورشو میسازه . مگه غیر اینه که با تکرار و نوشتن و گوش دادن باورها تغییر میکنه ؟

اینم یک روش هست .

و خیلیم عالی هست و همین کار به مرور تاثیر درونیشم میزاره ‌

و به نظرم هیچ ارتباطی با شرک نداره و من متن شرک آلود و وابستگی نمیبینم . این فقط یک درخواسته برای تمرین ایجاد حس لیاقت در درون فرد .

امیدوارم درک بهتری از قانون داشته باشید

موفق باشید


3 ماه پیش

اصل قانون اینه که جهان بیرون ما انعکاس خود واقعی درون ماست، برای تغییر جهان بیرون، باید با تکیه بر روح الهی نامحدودمون تمرکزمون روی کشف قدرت ها و قابلیت ها و ظرفیت هایی باشه که خدا در اختیارمون قرار داده ولی بجای کشف اونا و استفاده ازشون در راستای دستیابی به خواسته هامون، اکثرمون منتظریم یه شاهزاده سوار بر اسب سفید بیاد و کارایی که خودمون برای خودمون عرضه نداریم انجام بدیم رو انجام بده، و چنین اتفاقی هرگز نخواهد افتاد! بنظرم بجای تمرکز و نوشته خواسته ها و انتظارات از دیگران، اگر تمرکز روی کشف خود و قابلیت ها و استعداد های خود و بی نیازی های خود و عشق واقعی ناشی از کشف نیروی الهی در خود باشه، بدون اینکه نیاز باشه بشینید نیازها و انتظاراتونو از آدمای اطرافتون و از روابطتون بنویسید، دنیای اطرافتون خود بخود به بهترین نحو ساخته میشه و تغییر میکنه، نوشتن ها هم باید با توجه به تمرکز روی خود و خواسته ها از خدا در راستای کشف قابلیت های خود باشه نه خواسته ها و انتظارات از دیگران. شما زمانی لایق دریافت عشق میشید که اون عشق رو درون خودتون ساخته باشید، عشق با نیاز در تضاد اونچه که از نیاز سر میزنه، قطعا اسمش عشق نیست و نوعی نیازمندی و گداییه. پس تا زمانیکه نشستید انتظاراتتون رو از دیگران مینویسید، کار کردن روی خودتون بی نتیجه خواهد بود. کار کردن روی خود بخشیش به صفر رسوندن انتظارات از دیگران و تکیه به خوده. در چنین حالتی خود بخود همه آدما بهتون احترام میگذارن و عشق و محبت نثارتون میکنن! کسی به آدم نیازمند و متوقع عشق نثار نمیکنه، به آدم نیاز مند و گدا فقط یه سکه ترحم و محبت نصفه نیمه تو کاسه گداییش میندازن، نه عشق خالص و واقعی

تا وقتی بجای تمرکز تمام و کمال روی ساختن خود واقعیتون، بشینید انتظارات و نیازمندیهاتون از دیگران رو بنویسید به هیچ جا نمیرسید. هرکسی هم بهتون گفته باید خواسته هاتون از دیگران رو بنویسید سخت در اشتباهه. هرکی میخواد باشه!

بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست، در خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

خداوند درون هر آدمی هر اونچه که لازمه برای رسیدن به خواسته هاش، قرار داده. مثل یک کاوشگر باید اونچه درونمون قرار داده شده رو کشف کنیم تا دنیای بیرون خود بخود ساخته بشه و راه های سعادت یکی پس از دیگری نمایان بشه

رابطه ای که از روی نیاز مالی، خلاء عاطفی، نیاز به دیده شدن، نیاز به دوست داشته شدن و هر نوع نیاز دیگه ای شکل بگیره، محکوم به شکسته! روابطی که در حالت بی نیازی شکل میگیرن روابط خالصانه و عاشقانه خواهند بود. پس بجای خواسته هاتون از دیگران، خواسته هاتون از خدا در راستای کشف قدرت و عظمت و ثروت نامحدود خودتونو بنویسید و تا وقتی احساس بی نیازی و پر بودن از ثروت و عشق نداشتید وارد هیچ رابطه ای نشید


3 ماه پیش

دوست عزیز استاد یک جایی تو دوره عزت نفس میگه ، بعضی دوستان مطالب درست متوجه نمیشن بعد که راهو اشتباه رفتن برمیگردن و متوجه میشن .

این صحبتهایی که شما میگید کاملا درسته ، عشق واقعی خداوند هست و بعد در درون ادم و این نیاز باید اول از درون خودت رفع بشه

ولی شما یک بعدی دارید قضیه نگاه میکنید و متوجه منظور دوستمون نیستید ، ایشون یک درخواست از کائنات داره و اونو مینویسه ، ایشون نیازمند نیست ، این یک خواسته هست ،نمیدونم اینو چجور بگم که این دو موضوع باهم اشتباه نگیرید ، هرچند تا توی مدار نباشید متوجه نمیشید ، من الان بگم رشته معماری میخوام یا بگم یه ۲۰۶ میخوام مگه نیازمندم نه ، یه خواسته اس که نوشته میشه و طلب میشه . پس چرا تابلو ارزوها باید درست کنیم . خب بشینم و فقط حس خوب بدم و ۲۰۶ برای چمه . ربطی نداره شما موضوع درست متوجه نشدید ‌

واقعا دیگه بحثی نیست انشالله در زمان مناسب به مدارش،میرسید و خودتون متوجه میشید.

موفق باشید


3 ماه پیش

دوست عزیز اتفاقا این شما هستید که درست متوجه نشدید و من هر روز دارم هزاران معجزه میبینم از این باور بی نیازی و احساس نیازمند بودن نداشتن!

بله اگر خواسته تون ۲۰۶ باشه اونم از یه انسان و مخلوق دیگه بجای خواستنش از خودتون و خالقتون، این دقیقا نیازمند بودنه! ولی اگر همون ۲۰۶ رو از خدا و روح الهی درون خودتون بخواید برای راحت تر شد و تسریع در روند رشد و احساس نیاز به اون ۲۰۶ نداشته باشید و فکر نکنید اگر اون ۲۰۶ نباشه خوشحال نیستید و قراره کاراتون پیش نره و اون ۲۰۶ رو بت نکنید و هدفتون استفاده از اون خودرو برای تسریع در روند رشد و تکامل باشه نه اینکه خود اون ۲۰۶ رو هدف قرار بدید و جلوه گری و فخر فروشی با اون ۲۰۶ رو، بجای ۲۰۶ خدا بهتون لامبورگینی میده چون خداوند بی نیازه و از دیدن احساس بی نیازی در انسان خوشحال میشه و انسانهای معنوی رو به شدت حمایت میکنه، ولی اگر از خود اون ۲۰۶ بت ساختید و فکر کردید بدون اون ۲۰۶ کارتون اصلا پیش نمیره و خود ۲۰۶ رو گره گشا دیدید نه خالق اصلی ۲۰۶ و اون خالقی که اون خودرو رو به عنوان وسیله یا هدیه ای در راستای هدف رشد شما میفرسته، و حتی فکر کردید فرضا یه انسان دیگه باید بیاد و برای شما تهیه ش کنه ، مثل خواسته این خانم که نوشته دوست دارم پارتنرم ازم مراقبت کنه، و واقعا خنده داره در حضور خالق یگانه هستی ما از یک مخلوق محدود انتظار داشته باشیم از ما مراقبت کنه و این رو یه خواسته بدونیم! روح الهی و قدرت روح الهی درونتون رو نادیده گرفتید و دقیقا شرک عملی ای هست که تو آیات قرآن بهش اشاره شده، از طرفیم برای اون انسان یا حتی خود ۲۰۶ بیشتر از قدرت خدا در روند رشدتون قدرت قایل شدید و از طرفیم خوشحالیتون رو گره زدید به داشتن اون ۲۰۶! نحوه درخواست خواسته ها و دانستن هدف اصلی که ما از خواسته هامون داریم که همانا رشد و توسعه و تکامل و کشف قدرت روح الهی که در وجودمون قرار گرفته، هست مهمه و اگر ندونید چه خواسته مادی رو برای چه هدف معنوی میخواید و خود اون خواسته مادی رو هدف قرار بدید و اون خواسته رو از یه انسان دیگه طلب کنید، بجای خواستن اون خواسته از خود درونی که همانا روح الهیه، شما فرکانس نیازمندی دارید و به هیچ وجه به خواسته تون نمیرسید یا اگر برسید به سرعت از دست میدیدش.

با آرزوی تفکر و عدم تقلید ظاهری و کورکورانه از توصیه ها

قرآن بخونید، آیات قرآن خیلی از این مسایل رو به روشنی بیان کرده


2 ماه پیش

میدونید مثال های شما مثل چی هست ، منو یاد اون داستانی میندازه که طرف وسط اتیش بود و میگفت فقط خدا منو رها میکنه و خدا هواپیما فرستاد سوار نشد و گفت فقط خدا ، چند نفر اومدن و گفت فقط خدا

اما غافل از اینکه همه اون ادمها دستهای خدا بودند

شما معنی توحید درست متوجه نشدید

منم بارها از توحید ی بودن نتیجه گرفتم و اما به معنی این نیست درخواست نکنم یا از دستهای خدا کمک نخوام .

شما متاسفانه پافشاری عجیبی دارید که ثابت کنید اون شخص مراقبت از پارتنرش خواسته ، اما من اصلاچنین برداشتی نکردم ، حس کردم ایشون این مراقبت از خداش خواسته که خدا هم در قالب یک پارتنر اونو بهش بده .

واقعا دوست ندارم بحث رو ادامه بدم ، من فقط از قضاوت شما تعجب کردم که ریپلای کردم تا اون دوست عزیز دچار شبه نشن وگرنه با شما بحثی ندارم . هرجور راحت تر هستید فکر کنید . هر کس نتیجه افکار خودشو میگیره .


2 ماه پیش

سلام و درود

واقعا نمیدانم چرا دوست دارید مباحث را پیچ و تاب دهید! شما از خدا درخواست هدایت به مسیری که به خواسته شما منتهی میشود را میکنید و خداوند ضمن نشان دادن مسیر، انسانهایی را به عنوان واسطه در مسیر شما قرار میدهد و شما از کمک آنها استفاده میکنید تا به خواسته نهایی برسید، این شیوه درخواست با فرکانس بی نیازی است، نه اینکه بخواهید انسانی را در زندگی شما قرار دهد که به جای شما مسیر رسیدن به خواسته شما را طی کرده باشد و آن خواسته نهایی را بدون اینکه مسیر رسیدن به خواسته را خودتان طی کرده باشید، در اختیار شما قرار دهد، و فکر کنید باید دیگران بجای شما مسیر را بپیمایند و نتیجه را دو دستی تقدیمتان کنند. کاری که از عهده خود بر می آید و قدرتش درون انسان قرار داده شده، و جزو مسیر تکاملش است، از دیگری خواستن یعنی نادیده گرفتن قدرت روح الهی درون و فرکانس محتاج بودن و نیازمندی داشتن. وقتی خودتان میتوانید با تکیه برخداوند از خود مراقبت کنید، درخواست  اینکه میخواهم یک نفر دیگر از من مراقبت کند، فرکانس پایین و وحشتناک نیازمندی دارد، و به واسطه چنین درخواستی اگر کسی هم پیدا بشود که از شما مراقبت میکند، قطعا شما مجبورید در راه بندگی آن انسان، از بخشی از آزادی خود بگذرید‌. یعنی امکان مراقبت از خود را که در وجود خود داشتید ولی بلا استفاده رها کردید، از دیگری خریدید و در ازای آن، بخشی از آزادی خود را به عنوان بها، پرداخت کردید.

متاسفانه عده ای فراموش میکنند ما پا به زندگی گذاشتیم برای کشف قابلیت های انسانی خود. و این کشف، فقط و فقط در پیمودن مسیر اهداف و خواسته ها اتفاق میفتند نه به دست آوردن مستقیم و بدون پیمودن مسیر آن خواسته! عده ای گمان میکنند هدف از زندگی به بندگی درآوردن انسانهای دیگر در مقابل خود و تکیه زدن بر تخت خدایی است و اگر دیگرانی هستند که میتوانند همه خواسته های من را بدون زحمت در اختیار من قرار دهند، چرا اصلا خودم بخواهم آن مسیر را بپیمایم و من آفریده شدم فقط بخورم و بخوابم و تولید مثل کنم، هدف والایی مثل کشف قابلیت های قدرتمند و پنهان درونی انسان وحود ندارد. غافل از اینکه گمان میکنند دیگران را به بندگی خود وا میدارند در حالیکه خود نیز به تماما بنده و برده آن مخلوقات خواهند شد و هیچ گاه لذت معنوی کشف خود و آزادی واقعی و رهایی را تجربه نخواهند کرد و عمر خود را تباه خواهند ساخت.

خداوندمسیر را به شما نشان میدهد و انسانهایی را که به اراده خود شما را در راه رسیدن به هدفتان یاری خواهند کرد در جای جای آن مسیر قرار خواهد داد. ولی در درخواست مستقیم هدف نهایی شما از دیگری، مثل درخواست همین خودروی فوق الذکر در مثال، از یک مخلوق دیگر، حتی اگر او این خواسته شما را برآورده کند، به واسطه درخواست مستقیم نتیجه از او و انتظار بیجا از مخلوق دیگر، بنده او خواهید شد و بخشی از آزادی خود را از دست خواهید داد، چیزی که خداوند در شان انسان نمیداند که با وجود خالق، بنده مخلوق دیگری همچون خودش بشود‌. در واقع مسیری که خداوند به شما نشان میدهد و باید در آن مسیر حرکت کنید تا به خودروی مورد نظر دست پیدا کنید، را میخواهید با طلب از یک مخلوق دیگر دور بزنید و آن مخلوق به جای شما مسیر را پیموده باشد و آن را در اختیار شما قرار دهد، در این صورت ممکن است خودرو را بدست آورید ولی به بهای بندگی آن مخلوق و از دست دادن بخشی از آزادی خود.

درحالیکه قدرت پیمودن مسیر به شما هم مانند او داده شده، مسیر هم که به لیدری خداوند نشان داده میشود و لزومی ندارد ما توقع داشته باشیم مخلوقات دیگر، هزینه خواسته های ما را بپردازند و اهداف ما را بی هیچ تلاشی در اختیار ما قرار دهند، این فرکانس پایین نیازمندی و گدایی کردن را دارد. درحالیکه خداوند میفرماید وقتی از من بخواهی و دست نیاز پیش مخلوقی دراز نکنی خواهی دید مخلوقات زیادی در این مسیر، به خواست من به یاری شما برای سهل شدن مسیر رسیدن، خواهند شتافت، بدون اینکه شان انسانی خود را به واسطه درخواست مستقیم آن خواسته از مخلوق، زیر پا گذاشته باشی.

و البته خواسته ها به دو دسته تقسیم میشوند، خواسته هایی که مستقیم طلب نتیجه از دیگریست و خواسته هایی که از تجربیات متخصصینی که در مسیر رسیدن خواسته ما قرار گرفتند به قول شما دست های خدا روی زمین درخواست و طلب میکنیم، که منظور من از بحثی که کردم، درخواست نتیجه از دیگری بود و دومی را بنده هم قبول دارم که میتوان و بلکه باید از تجربیات متخصصین در هر زمینه که خود آن متخصصین در آن مسیر موفقیتهایی کسب کردند کمک گرفت و استفاده کرد. ولی در نهایت با استفاده از آن توصیه ها و تجربیات، خود را مسئول در پیمودن راه رسیدن دانست، نه دیگری را

مخالفت من استفاده و کمک گرفتن به شکل استفاده از تجربیات متخصصین نیست، که همانا هر تخصصی ناشی از تخصصِ بزرگترین متخصص جهان یعنی خداوند است و در مورد اینها من هم با شما هم نظرم که دست های خداوند روی زمین هستند.

مخالفت من در این است که مستقیما دست نیاز به سوی کسی دراز کنی و مثلا درحالیکه توانایی کسب روزی را داری، و از آن استفاده نمیکنی، در خانه کسی را بزنی و از او روزی و پول یا در مثال فوق، ۲۰۶ را طلب کنی.

درخواست یک نتیجه با درخواست تجربه از متخصیصین برای اینکه خودمان در نهایت مسیر رسیدن را بپیماییم، زمین تا آسمان، تفاوت است.

با آرزوی توفیق و نور مستمر

رفتن به بالا