یکی از ملموس ترین جاهایی که «باور احساس عدم لیاقت» خود را نشان میدهد، رفتاری است که نسبت به پرداخت بهای خواستههایمان داریم.
از ملموسترین لحظاتی که میتوانیم «باور احساس عدم لیاقت» و «باور به کمبود» را در خود شناسایی نماییم، لحظاتی است که به شدت بر سر بهای کالای مورد علاقهمان چانه میزنیم یا بدتر از همه، با اینکه توان تهیهاش را داریم، اما به دنبال راهی برای نپرداختن قیمت واقعی آن و تخفیف گرفتن هستیم. یعنی همیشه داشتن خواستههامان را موکول به زمانی میکنیم که یک جنس تخفیف بخورد.
در یک کلام، پرداختن بهای خواستههامان برای ما کاری بسیار سخت است.
به خاطر این کد مخرب در ذهن، وقتی بابت کالا یا تجربه ای پول می پردازیم که دوست داریم، گویی جان از بدنمان خارج میشود و به شدت احساس بدی پیدا میکنیم و این بدترین فرکانس درباره «کمبود ثروت» است که یک آدم به عنوان خالقی که با فرکانسهایش، تجربههایش را خلق میکند، میتواند ارسال کند. فرکانسی که از یک طرف ما را وارد مدار کمبودهای بیشتر میکند و همزمان از نعمتهای بیشتری دور میکند.
اگر خوب خودمان را بشناسیم و ریشه ی رفتارها و واکنش هایمان را بدانیم، می فهمیم که موضوع تخفیف گرفتن نیست بلکه پای چند ترمز جدی در میان است که خودشان را به شکل تلاش برای به دست آوردن خواسته هایمان با تخفیف، نشان میدهند.
به همین دلیل دوست دارم یک نکته اساسی را اول از همه به خودم و سپس به همه افرادی که این متن را میخوانند و به دنبال موفقیتهای مالی پایدار هستند، یادآور شوم و ترمزی را به آنها نشان دهم که شناختن و رفع کردنش، از هر تخفیفی که بخواهی بدست بیاوری، سودمندتر است و می تواند عاملی باشد برای ورود ثروتهای بسیار به زندگی ات.
در واقع این جنس از رفتار که برنامه ریزی می کنیم تا تجربه خواسته هایمان را به زمانی موکول کنیم که یک جنس تخفیف می خورد یا به طور کلی به دنبال داشتن خواسته هایمان به صورت رایگان، تخفیف و… هستیم یعنی پرداخت بهای خواستههایمان برایمان سخت است، این رفتار خبر از دو باور بسیار مخربی می دهد که سرمنشأ تمام کمبودها و نداشتن هایی است که در زندگی خود تجربه می کنیم.
سردسته ی این دو باور، «باور به کمبود» است.
باور به کمبود نعمت، ثروت، عشق، موفقیت و هر چیزی است که ما آن را ارزشمند میدانیم.
سپس در ادامه کار به همین جا ختم نمیشود و این باور مثل یک دستگاه مولد، شروع به تولید هزاران باور محدود کنندهی دیگر نیز مینماید که در تمام تار و پود وجودمان ریشه میدواند و ما را وارد مداری میکند که از مدار ثروت فرسنگها فاصله میگیریم.
به همین دلیل، حتی تجسم کردن ثروتمند بودن هم برایمان سخت میشود.
قانون این است که مدار تخفیف خواستن، با مدار خواستنِ ثروت، از هم جدا هستند. نمیتوانی هم به دنبال تخفیف باشی و هم باور فراوانی را بسازی.
نمیتوان به فراوانی باور داشت اما مرتب به دنبال تخفیف نیز بود. این دو مسیر، خلاف جهت هم هستند به همین دلیل تو مرتبا در این مسیر در حال رفت و برگشت هستی.
دومین باور محدود کننده در این باره، «باور احساس عدم لیاقتِ داشتن ثروت» است. به این معنا که، درباره تجربهی نعمتهای بیشتر، احساس لیاقت نداری. خصوصاً هرچه آن نعمتها تجملیتر باشند، به خاطر احساس عدم لیاقت، راضی کردن خودت برای تجربهی آن نعمتها سختتر خواهد بود، حتی اگر مشکلی در پرداخت بهای آن نداشته باشی.
در واقع این باور، یعنی احساس عدم لیاقت، زاییدهی باور به کمبود است. یعنی باور به اینکه پول درآوردن، کار سختی است. حتی اگر آدمهایی را ببینی که به راحتی در حال پول ساختن هستند، به خودت خواهی گفت:
خوب، من آنقدرها خلاق نیستم که از عهدهی این کار بر بیایم(که خودش نشانهای محکم از عدم لیاقت و باور نداشتن تواناییهایت است). در نتیجه تنها راهکار برایت این خواهد بود که :
مراقب باشی در خرج پول، از هرگونه اسراف پرهیز نمایی و با این نگاه، آنقدر خودت را در مدار کمبود ثروت پش میبری که، ترجیح میدهی فقط برای نیازهای فوق ضروری هزینه نمایی. سپس آنقدر درباره نیازهایت دچار سوء تفاهم میشوی که نیازهای ضروری را نیازهایی تعیین میکنی که به زندهماندن وابسته است و هرگونه تجاربی که مربوط به روح و روانت است و اصلاً برای تجربهی آن نعمتها به این جهان آمدی را غیر ضروری میدانی مثل:
تجربه اقامت در یک هتل زیبا برای چند روز
یا تجربه خوردن غذا در یک رستوران که بهایش به اندازه هزینه یک ماه غذا در منزل است
یا تجربه سفر با بلیط فرست کلاس که بهایش به اندازه چندین سفر است
یا تجربه …
یا حتی تجربه استفاده از مبلمان چرم به جای اجناس چینی.
در حالیکه بی خبری دلیل اینکه هر روز از تجربهی این نعمتها فاصلهی بیشتری میگیری، همین نوع نگاه است و نه عدم توانایی ات در ساختن ثروت!
سپس باور محدود کنندهی «احساس عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت» بیشتر در تو ریشه میدواند و تو را بیشتر در مدار عدم لیاقت فرو میبرد.
مثلاً ترجیح میدهی خودت از وسایل بیکیفیت استفاده نمایی و وسایل گرانبها و با ارزش را برای میهمان بگذاری…
به همین دلیل وسایل زندگیِ تو شامل دو دسته است:
ظروف دَمِ دستی بیکیفیت برای خودت و ظروف لاکچری زیبا برای میهمان
ملافه پاره و پوره و بی کیفیت و قدیمی برای خودت و ملافه نخی و خوشبو و خوشرنگ برای میهمان
و…
یا حتی بدتر از آن، این رفتار را درباره خودت و اعضای خانواده مثل همسر و فرزند نیز تعمیم دادهای
مثلا در خرید لباس موارد غذایی، مواد شوینده و تمیز کننده و … اولویت را با سایر اعضای خانواده قرار میدهی و سعی میکنی همواره نیازهای خودت را کاهش دهی و کمخواهتر شوی.
مثلا از آنجا که همسر و فرزندانت زیاد از دستمال های یکبار مصرف برای خشک کردن دست و … استفاده میکنند، تو ترجیح میدهی برای برقراری تعادل در مصرف دستمال حولهای، برای تمیز کردن خانه از دستمال های پارچهای استفاده نمایی.
یا لباس های ارزانقیمت و بیکیفیت بخری و به هر ترتیبی همواره هزینههای خودت را کاهش دهی تا کمتر اذیت شوی. چون به اندازه کافی احساس لیاقت تجربه بهترینها را نداری.
چون درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شدهای. چون همواره برای راضی کردن خودت در استفاده از یک نعمت، به دنبال یافتن دلایل قانع کننده هستی. یعنی خودت را لایق نمی دانی تا برای خودت تا این حد هزینه کنی و فکر میکنی آنقدر ارزشمند نیستی که پول نازنینات را صرف این خواسته نمایی. در نتیجه یا از آن چشم میپوشی و یا به دنبال شیوههایی هستی تا دلایلی منطقیتر از لایق بودنت، پیدا کنی. یعنی به این شکل که:
«من توانستم تخفیف بگیریم
من رایگان این را به دست آوردم
من بهای واقعی اش را نپرداختم و …»
این احساس گناه را که برای خودت پول خرج کردهای، از خود دور می کنی و یا به خاطر این کار احساس قدرت هم میکنی در حالیکه نمیدانی ریشه این رفتار که در اصل باور کمبود و باور احساس عدم لیاقت است، چه نعمتهایی را از زندگیات دور نموده است.
نعمتهایی که قابل مقایسه با هیچ تخفیف و هدیه ای نیست. و تازه ماجرا به همین جا نیز ختم نمیشود و حتی اگر به خاطر یک باور قدرتمندکنندهی دیگر، نعمتی وارد زندگیات شود، این باورِ محدودکننده، به شکل یک اتفاق غیر مترقبه، آن نعمت را از زندگیات حذف میکند.
من داستانهای بسیاری درباره این موضوع از افراد زیاد داشتهام که نوشتهاند، ماشینی که آن همه سال دوست داشتم سوار شوم را خریدم اما اوضاع به گونهای پیش رفت و هزینههای غیرمنتظره به گونهای روانه زندگیام شد که مجبور شدم به خاطر آن هزینههای غیرمترقبه، که اصلا هیچ وقت در زندگیام وجود نداشتند، نهایتا ماشینم را بفروشم.
و بسیار حسرت میخورَد که ای کاش حداقل از امکانات آن ماشین مثل کولر و… استفاده کرده بود… ای کاش حداقل کاور پلاستیک صندلیها را در آورده بودم و لذت نشستن روی چرم صندلی را تجربه کرده بودم و…
در حالیکه خبر نداشت، همین رفتارها که نشانهی باور احساس عدم لیاقت و در نگاه وسیعتر، باور به کمبود است، آن نعمتها را از زندگیاش خارج ساخته است.
در واقع، « مأموریت باور احساس عدم لیاقت»، دور کردن نعمتها از زندگی شماست و حتی اگر به خاطر یک باور درست، نعمتی وارد زندگیات شود، این باور کاری میکند که آن نعمت بار و بنه اش را از زندگیات بَربندد و به شکلی باورنکردنی و غیرمنتظره از زندگیات بیرون برود.
این رفتار که همیشه به دنبال یک تخفیف ویژه هستیم تا به خواستههایمان برسیم، معنایش دقیقا این است که:
«من که به صورت طبیعی امکان تهیه این جنس را ندارم. مگر اینکه تخفیف بخورد. مگر اینکه ارزان شود. مگر اینکه وام بگیرم. مگر اینکه قسطی بپردازم.»
یعنی از یک طرف آن خواسته آنقدر شدید است که نمیتوانی بی خیالش شوی، از طرفی آن باورها آنقدر مخرب است که نمیتوانی به داشتنش به صورت طبیعی فکر کنی. به همین دلیل به جای تغییر این کد مخرب و این ترمز قوی، خودت را با این کد مخرب، هماهنگ میکنی.
درحالیکه این ماجرا نهتنها کمکی به افزایش توان مالیات نخواهد کرد، بلکه شروع به، برباد دادن نتایج سایر باورهای قدرتمندکنندهات نیز میگردد.
دلیل اینکه افراد پس از اینکه نعمتی را به دست میآورند و پس از مدت کوتاهی به شکلی عجیب و غیر منتظره آن را از دست میدهند، همین باور عدم احساس لیاقت است.
به قول استاد عباس منش که می گوید “بیشتر افراد، باورهای خود را تغییر نمیدهند بلکه، می خواهند خواستههای جدیدشان را بر آن باورها منطبق سازند” و این اصلا امکان ندارد و نتیجهاش ساخته شدن یک باور محدودکنندهی دیگر است که باید بپذیری چنین چیزی در سرنوشت تو نیست و این برای از-ما-بهتران است!
به نظر شما، «از ما بهتر هم مگر هست!».
اگر همهی ما به یک اندازه به منبع ثروت وصلیم و به یک اندازه توان خلق زندگیمان را داریم، از ما بهتر کیست؟ چه کسی لایقتر از خودم برای استفاده از این نعمت میتواند وجود داشتهباشد.
بنابراین، اگر به دنبال تجربهی موفقیت مالی پایدار هستی، توصیه میکنم، خیلی جدّی تعهدی غیر قابل مذاکره را برای ریشه کن کردن این باورها و این رفتارها شروع کن.
خصوصاً در مواردی که مربوط به آموختن قوانینی است که زندگیِ ما را متحول میکند، حتی پرداخت تمام دارییمان نیز در برابر نتیجهای که کسب می شود، مبلغ ناچیزی به حساب میآید و حتی یک دقیقه به تعویق انداختنِ شروعِ این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید، چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد.
خشت اولِ موفقیت پایدار، از ساختن «باور به فراوانی و باور به لیاقت داشتن ثروت»، شروع میشود.
باور احساس عدم لیاقت در تجربه ثروت، یک شاهترمز است که، اگر بتوانی روی این ترمز کار کنی و آنرا اصلاح نمایی ترمزهای بسیارِ دیگری، به خودی خود برداشته میشود.
زیرا باور احساس لیاقت، شاهکلید عزت نفس است و از آنجا که عزت نفس، مهمترین توانایی است که به شما قدرت میدهد تا خودت را باور کنی و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و بخواهی از آنها ثروت بسازی، وقتی این ترمز برداشته میشود به مداری هدایت میشوی که میتوانی از تواناییها و علائقت ثروت خلق کنی.
به همین دلیل استاد عباسمنش همیشه شروع موفقیتهایش را به ساختن عزت نفسش مرتبط میداند و به این دلیل، صرف نمودنِ وقت برای ساختن باور احساس لیاقت، تا این حد برای شما مهم است.
خصوصاً اگر صاحب کسب و کار خودت هستی، داشتن راهنمایی مثل روانشناسی ثروت۳، برای رونق کسب و کارت، یک ضرورت است. در جلسات این دوره، استاد عباسمنش بهتر از هر جای دیگری، چگونگی ساختن باور احساس لیاقت را آموزش داده است.
زیرا تا زمانی که باور احساس لیاقت را بعنوان مدیر کسب و کارت نسازی و این باور را به روح و روان کسب و کارت منتقل ننمایی، فارغ از انیکه چقدر خدماتت عالی است و چقدر محصولت باارزش است، هیچ راهی به مسیر کسب و کارها سودآور نداری.
پس واقعاً ارزشش را دارد که چنین سرمایهگذاری سودآوری برای خودت و کسب و کارت انجام دهی.
زیرا این، مهمترین سرمایهی اولیه تو برای شروع و رونق دادن به کسب و کارت است.
زیرا اگر میدانستی نداشتن باور احساس لیاقت، مانع ورود چه نعمتهای بزرگی به زندگیات شده، اگر آب دستت بود، آن را کنار میگذاشتی و جهادی اکبر برای ساختن باور احساس لیاقت، به راه میانداختی.
فقط مسئله این است که ما هنوز هم درک نکردهایم که ما، خالقی هستیم که تمام اتفاقات لحظات بعدی را با فرکانسهای این لحظه خلق میکنیم. فرکانسهایی که خود را به خوبی در رفتارها و واکنش ما به موضوعات مختلف افشاء می کنند و حقیقت باورهای ما را به ما نشان میدهند .
اگر برای ریشهکن کردن این باورهای مخرب جهاد به راه نیاندازی، هر دقیقه و ثانیهای که با این باورها پیش میروی، این ریشههای محدودکننده، در وجودت عمیقتر میشود و شاخ و برگهای بیشتری تولید میکند و نتیجهاش این است که:
احساس میکنی سالهاست که در یک سطح متوقف ماندهای و هنوز پس از اینهمه تلاش، اوضاع مالی رضایتبخشی نداری. نتیجهاش این است که همیشه درگیر پرداخت قسطهای تمامنشدنی میشوی.
نتیجهاش این است که همیشه درگیر جور کردن هزینههای زندگیات خواهی بود. همیشه درگیر تلاش برای اخذ یک وام دیگر برای پرداخت قسط چند وام قبلی هستی و به این شکل اوضاع مرتباً پیچیدهتر و غیرقابلکنترلتر میشود و نمیدانی که این موضوع اول از همه از اینجا شروع شد که مشتاق داشتن خواسته هایت به صورت رایگان، ارزان و یا بهره مندی از یک تخفیف ویژه بودی.
این مانع خیلی ریز است و خودش را در قالب سود، زرنگی و زیرکی نشان میدهد اما خودمان بهتر میدانیم که این حقیقت ندارد.
حقیقت این است که هیچ لذتی بالاتر از این نیست که آنقدر ثروتمند باشیم که برای داشتن خواستهای، نیازی به حتی دانستن قیمت آن نداشته باشیم و فقط اگر آن را نیاز داریم، تهیهاش نماییم.
خصوصاً کالاهایی که ارزش افزودهشان بینهایت است. مثل کالاهایی که روح و روان ما را متعادل میکند و ما را به طبیعت ثروتمند و بینیازمان باز میگرداند و آن را به یادمان میآورد و ما را در مدار آن ثروتها قرار میدهد.
به همین دلیل تأکید میکنم حتی یک دقیقه به تعویق انداختن شروع این آموزشها نیز زمان زیادی به حساب میآید چه برسد به اینکه منتظر بمانیم تا تخفیف بخورد. زیرا هر ثانیهی شروع نکردن تغییر این باورها، بسیار برایمان گران تمام میشود و در هر ثانیه، ما را از ثروتهای بیشتری دور میکند و به ضررهای بیشتری نزدیک میکند.
فقط وقتی این ریشه را در وجودت دنبال میکنی، می فهمی که چه شاخ و برگهای تمامنشدنی ای دارد.
به همین دلیل است که استاد عباس منش در دوره ثروت ۱ و جلسات اولیهی ثروت ۳، تا این اندازه بر ساختن باور فراوانی تاکید دارد و می گوید وقتی این باور ساخته می شود، هزاران باور محدودکننده خود به خود از وجودت حذف می شود.
تا زمانی که این باور در وجود ماست، راهی به سوی موفقیت مالی پایدار و استقلال مالی پایدار به معنای واقعیِ بینیازی، نخواهیم داشت. زیرا ثروت یک امر ذهنی است؛ اول ذهن شما ثروتمند میشود و سپس آن ذهن ثروتمند، ثروت را وارد زندگی شما میکند.
ذهن ثروتمند، یعنی ذهنی که فراوانی را باور دارد و میداند که بینهایت ثروت برای همه در جهان وجود دارد، هرگز برای داشتن خواستههایش انتظار تخفیف را ندارد و با عشق، بهای خواستههایش را تمام و کمال میپردازد.
ذهن ثروتمند هرگز تجربهی خودش را به خاطر گرفتن تخفیف، به تعویق نمیاندازد.
ذهن ثروتمند هرگز داشتن خواستهاش را منوط به گرفتن تخفیف نمیداند و چنین ذهنی سبب هدایت فرد به مسیر ایدههای ثروتساز میشود.
به شما هم توصیه می کنم که اگر میخواهی که به موفقیت مالی پایدار برسی و به مدار ثروت دسترسی داشته باشی، کلا از همین حالا ذهنت را به روی دنبال تخفیف بودن برای داشتن خواستههایت ببند و آن را جزو خطوط قرمز زندگیات بدان.
بهتر است همیشه به جای اینکه بخواهی چیزی ارزان یا رایگان شود تا بتوانی آن را بخری یا داشته باشی، این باور را بسازی و این درخواست را از جهان داشته باشی که توان مالی تو بیشتر شود تا بتوانی هر چیزی را که میخواهی بخری. نه فقط دربارهی محصولات ما، بلکه در مورد همهی مسائل زندگیات و همه خواستههایت این باور را بساز.
زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.
در هر صورت، اگر درباهی برداشتن این ترمز و ساختن باور احساس لیاقت، متعهد و مصمم هستی، دوره روانشناسی ثروت۳، منبعی کامل از آگاهیها خالص و ورودیهای مناسب برای ساخته شدن باور لیاقت داشتن برای نعمتها است.
هرچه بیشتر روی ساختن این باور کار کنی، احساس خودارزشی بیشتری میکنی. و این احساس به شما کمک میکند تا خودت و تواناییهایت را ببینی و ارزشمند بدانی و مهمتر از همه، به این فکر کنی که چطور می توانی از این توانایی ها ثروت بسازی و مهم تر از آن، ایده هایی را جدی بگیری و اجرا کنی که به خاطر این طرز تفکر به ذهنت خطور می کند.
حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی،، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.
زیرا بارها، خواستههایی در وجودت شکل گرفته بود تا بخواهی بخشی از توانمندیهایت را بروز دهی. هزاران ایده در راستای آن خواسته ها آمده بود، اما از آنجا خودت را ارزشمند نمیدانستی و از آنجا که فکر میکردی موفق ها همان از شما بهتران هستند، آن ایدهها و آن تواناییها را جدی نمیگرفتی که بخواهی برایشان اقدام نمایی. در نتیجه آنهمه شور و شوق که با آن خواستهها آمده بود، با سمّی به نام «باور احساس عدم لیاقت» در نطفه خفه میشد و به این ترتیب خواستههای بسیاری در وجودت تبدیل به رویایی دور و دراز شده است. صدهایی ایدهای که هرگز فرصت تحقق یافتن نیافتند و زیر سایهی سنگین باور عدم لیاقت ماندند و هرگز فرصت ابراز وجود نداشتهاست.
حالا زمان آن است که جهادی اکبر برای ریشه کن کردن کدی مخربی به نام «احساس عدم لیاقت در داشتن نعمتها» را در وجودت اصلاح کنی.
به همین بخش اعظمی از آموزش های دوره روانشناسی ثروت 1 اختصاص دارد به شناسایی این دو باور مخرب «باور به کمبود و باور احساس عدم لیاقت» و راهکارهای و تمریناتی برای تغییر این دو باور.
در دوره روانشناسی ثروت 1، شما به وسیله ی آموزش ها و تمرینات این دوره و خودشناسی ای که در این روند طی می شود، فرایندی تکاملی را طی می کنی برای تغییر شخصیت خود.
این تغییر ابتدا در ذهن و افکارت ایجاد می شود و سپس به اندازه ای که این نوع تفکر را جدی می گیری و در ذهنت می پرورانی و تمرینات را به همان شیوه ای که استاد از شما خواسته است انجام می دهی، رفتارها و راهکارهایت را تغییر می دهد. نگاهت به مسائل زندگی ات را تغییر می دهد. نگاهت به توانایی هایت را تغییر می دهد و مهم تر از همه ایمانت را برای قدم برداشتن، مسائل را حل کردن و مولد ثروت بودن تقویت می کند و در طی فرایندی تکاملی، به زندگی ات آنچنان کیفیت می دهد که ربطی به شرایط کنونی ات نداشته باشی.
اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نتیجه ای که می توانی با عمل به آنها بسازی
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام خانم شایسته عزیزم ، که هم جانی و هم جانان منی ….. چه کسی بهتر از قلم توانای تو به زیر و بم این جان بهم ریخته که جسمی را یدک میکشد ، توانسته نفوذ کند ، جانی که با ذهن مستضعف خود ، جسم بیچاره را نالایق و بیچاره به این سو و آن سو می کشاند …. ای کاش میتوانستم تو را در آغوش بگیرم و دستهای توانایت را که محتوای گرانبهای ذهنت را به تحریر می کشند ، بوسه باران کنم …. هیچکس بهتر از تو همپای مناسبی برای استاد نیست و رابطه شما ، معنای حقیقی خداست که به نام پیوند دهنده قلبها خوانده میشد و بالای تمام کارت های عروسی دوران کودکی مان نوشته بود …. خدایی که بهتر از هرکسی قلبها را پیوند میزند اما من در هیچ ازدواجی مصداق آن را نیافتم و الان مصداق آن را در هماهنگی عشق و رابطه بین شما میبینم….
من اشک می ریزم ، بخدا صفحه را تار میبینم …. باور میکنی من بخاطر جبران استفاده فرزندانم از دستمال کاغذی دستشویی ، وقتی خودم میخواستم از همان دستمال استفاده کنم هر بُرِش آن را نصف میکردم و وقتی دیدم شما انقدر قشنگ به همین مساله اشاره کردید روح از بدنم گریخت ، وقتی گفتید استفاده از ظرفها و وسایل بهتر برای مهمان مصداق باور عدم لیاقت است با خودم گفتم خب من این مورد را ندارم ولی در ادامه که گفتید خواستن بهترینها برای فرزندان و همسر هم مصداق عدم لیاقت است فهمیدم که من به شدت دچارش هستم و وقتی رفتارهای خودم را بررسی کردم شرم کردم ، از خودم که اشرف مخلوقات خدا هستم ، از اینکه اینهمه سال حرمت خودم را حفظ نکردم ، از اینکه هرگز خودم را دوست نداشتم شرم کردم ، از اینکه تمام این یکسال که روانشناسی ثروت یک را کار کردم تمام انگیزه و هدفم ، تامین و رفاه فرزندان و همسرم بوده ، شرم کردم و صادقانه میگویم که خوشحالم که تمام نتایجم مقطعی بودند ، خوشحالم که الان پولی ندارم چراکه اگر داشتم ، قطعا خرج فرزندانم و دیگران میشد ، خوشحالم که برای ثروتمند شدن مجبورم ابتدا از وجود خودم عبور کنم ، خوشحالم که مجبورم ابتدا خودم را به ثروت ، آذین ببخشم و بعد به دیگران نثارش کنم …..
خانم شایسته عزیزم سپاسگزارم
سلام بر روح بیدار شما.لذت بردم از این همه آگاهی که به جان شما ریخته شد تا سرشار و لبریز از عشق به خود شوید.سربلند و خوشبخت واقعی باشید.
سلام برشما دوست عزیز
احساستون روفوق العاده بیان کردین
من هم همین مشکل روداشتم ودارم ، اما به لطف خدا دارم روش کارمیکنم. واقعا یه موهبته که اول بتونیم ترمزهامون راجب باور عدم لیاقت رو شناسایی ورفع کنیم وبعدبه دنبال کسب ثروت بریم ، چون طبق گفته شما حتی اگر ثروتی هم کسب کنیم یااز دست میدیم یا خرج رفاه وآسایش دیگران میشه .
امیدوارم هممون بتونیم ارزش ولیاقت واقعی خودمون رو درک کنیم وبهش ایمان بیاریم .
ازآگاهیاتون فوق العاده استفاده کردم .
درپناه الله یکتا شاد ، سالم ، ثروتمند وسعادتمند دردنیاوآخرت باشید.
چقدر لذت بردم و چقدر واقعا لذت بردم
مخصوصا از اونجایی ک گفتید خوشحالم نتایج مقطعی بودن و الان پولی ندارم و چقدر عالی بود کنترل ذهن و تایید آگاهی، این هم مشکله خیلی از ماست و مخصوصأ خودم ک ی مقدار کار میکنیم و تلاش میکنیم توقع داریم پول بیاد تو حسابمون در صورتی ک اگه میومد نادرست هزینه میکردیم و یا ب شکلهای عجیب اون پول از بین میرفت و این لطف پروردگاره ک این پول رو ب مانمیده چون ب قول استاد خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا میرود دیوار کج، اگه سنگ بنا رو غلط بذاریم ک دیواری شکل نمیگیره و اگرم شکل بگیره دیوار ب راحتی خراب میشه و افسردگی میاد سراغمون و اونجا کنترل ذهن سختتره تا الان
😍🤩خوشحالم که برای ثروتمند شدن مجبورم ابتدا از وجود خودم عبور کنم ، خوشحالم که مجبورم ابتدا خودم را به ثروت ، آذین ببخشم و بعد به دیگران نثارش کنم …..😍🤩
خدایا شکرت بابت هدایتی ک کل جهانت رو در برگرفته و هممون ب نحوی در این هدایت و آگاهی سهم داریم اگر در مسیر باشیم
سپاس از شما دوست عزیز، امیدوارم همیشه خودتون و خانوادتون سالم و ثروتمند باشین 🤩
سلام اندیشه جان
چقدر نکته ریز و ظریفی اشاره کردید، اینکه اگر روی روانشناسی ثروت کار میکنید برای تامین بیشتر و بهتر خانواده تون هست.
من مدتی هست که وقتی دارم تجسم میکنم میگم آره اینو برای فلانی میخرم فلنیو میبرم سفر با خودم و اینا، توی تجسمام همش دارم با مامان اینا حرف میزنم میگم بیاید بریم سفر و … بعد با خودم فکر میکردم چرا همش اینطوری فکر میکنم، آیا اصلا این نوع فکر کردن درسته، چون میدونم که هر چیزی حد و حدودی داره برای همین میگفتم نه احساس میکنم زیاده روی توی یکسری نکات دارم.
خلاصه که طبق معمول خداجونم همیشه هدایت م میکنه به جواب سوالم شکر وجودش
یهو پرده از جلوی چشمام کنار رفت و دیدم ای دل غافل همینه دیگه
من باور احساس لیاقتم درباره تجربه نعمت ها و ثروت کمه، بقیه رو لایق تر میدونم برای همین یا اونا باشن یا هیچ، یا برای اونا اول بخرم یا خودم هیچ
چقدر این ذهن چموشه ها
ای خدای من
من واقعا سپاسگزارم از این جهان پاسخ دهنده و از شما که به هدایت گوش کردید و کامنت نوشتید ممنونم
سلام به گروه تحقیقاتی عباسمنش
امروز به خاطر پایدار نبودن موفقیتهای مالی ام از خدا سوال و درخواست کمک کردم و با اینکه دوره ی عزت نفس رو دارم و تمریناتش رو دارم انجام میدم، با خوندن این مطلب به درک بیشتری از “احساس لیاقت و باور فراوانی” رسیدم. حتی وسط خوندن متن، یک اقدام ساده اما بسیار مهم به ذهنم رسید و همون لحظه بلند شدم و انجامش دادم. بعد اومدم و بقیه ی مطلب رو خوندم. این مطلب جواب خدا بود که با دستان شما نوشته شد و انگار این یک پیام اختصاصی برای من بود، دقیقا همین امروز که از ته دل از خدا جواب خواستم. خدا رو شکر.
خیلی متشکرم بابت این مطلب فوق العاده.
سلام استاد عزیز امید وارم همیشه خوب وسر حال باشید واقعا ترمز هایی که در متن بالا گفته شد توی زندگی من واقعا وجود داره ودارم کاملا درک می کنم که چرا وقتی باور به فراوانی داشتم ولی با فکرهای مخرب مثل تخفیف ویا رایگان شدن ویا نبودن یک خواسته بیشتر در مسیر نرسیدن به خواسته هام هستم ومهمتر از همه عدم احساس لیاقت که همواره به صورت یک ذهن پنهان مارو از رسیدن دور میکنه به نظر من اول از همه باید عزت نفس خودمون کار کنیم تا رسیدن به هر خواسته ویا ثروتی رو حق خودمون بدونیم وبدانیم که خالق هر انچه که می خواهیم خودمون هستیم ممنونم از شما وخانواده بزرگ عباس منش
سلام خانم شایسته ی عزیزم مهربان بانو ممنونم بخاطر اینکه دستی از دستان خدا هستی برای رساندن اگاهی ها به من و درست در زمانی که آن را میتوانم درک کنم این آگاهی ها به من میرسد .چقدر زمانبندی خدا بینظیر است خدایاشکرت
ترمزهایی مثل تخفیف .زرنگ بودن .سود کردن .قسطی بخر وگرنه نمیتونی یکجا بپردازی .رفتن به مغازه های سوت و کور برای اینکه جنسی پیدا کنم که هنوز صاحب مغازه گرون نکرده باشه واز درد ناچاری به من بفروشد و من ذوق کنم بگم چقدر عالی چقدر سود کردم حساب کردن دو دو تا چهار تا .خریدن غذای لذیذ و بعد داشتن عذاب وجدان باور کمبود باور بی لیاقتی باور خریدن جنس ارزان و چینی به جای جنس لوکس و مارک دار
باور حرص و طمع برای خریدن محصولات استاد تا زمان تمام شدن تخفیف .باور اینکه کد تخفیف بهم بخوره یا در عقل کل برنده بشم .
باور مخربی مثل از ما بهترون یا ااصراف کارها قشر مرفح بی درد .و اینکه چقدر بی عقلند که جنسها و کالاها رو گرون میخرن
باور پرسیدن یک لباس تز ص تا مغازه برای ده تومن ارزانتر وچونه زدن .
باور احساس عدم شایستگی برای داشتن بهترین لباسها و بهترین سفرها
باور فروش یک چیزی برای خریدن چیزی دیگر
باور اینکه چرا استاد با اینکه بی نیاز است اینقدر محصولاتش گرونه
باور اینکه اخ جون فایل رایگان اومد خخخخت
باور قضاوت دیگران
باور کمبود باور نبودن نگرانی تمام شدن
و…..
………
هزاران باور مخرب و ترمز ذهنی دیگر
امروز هدیه ای از طرف خدا توسط شما عزیز دل دریافت کردم که بسیار گرانبها و سود آور بود
خدایاشکرت که من رو در مسیر درست هدایت میکنی چقدر سنگ بزرگ جلوی راهم بود و نمیدونستم و توقع داشتم از زمبن و زمان .و چرا ها و علامت سوالها در ذهنم کنار رفت .اینجاست که انگیزه میگیرم برای خلق ایده های جدید و عمل کردن به اونها
اینجاست که با داشتن ذهن ثروتمند ثروت نعمت برکت انسانهای نازنین و دستان خدایی رو وارد زندگی ام میکنم
امیدوارم روز ب روز با کار کردن روی این اگاهی ها به رشد و پیشرفت خودم و جهان کمک کنم و ایمانی داشته باشم همراه با عمل
ممنونم و سپاسگذارم خانم شایسته دستت را از راه دور در قلبم میبوسم
در پناه خدا شاد و خوشبخت باشی
چقدر از این جملتون لذت بردم که نوشته بودید:«چقدر زمانبندی خدا بینظیر است»
باور فروش یک چیزی برای خریدن چیزی دیگر وای که چقدر این باور باعث شده چندین بار طلاهام رو بفروشم و یه گوشه از زندگی روبگیرم اما با یاری و هدایت خداوند بزرگوار و حاضر و ناظرم از همین الان برای همیشه قول میدم که دیگه هیچوقت چیزی رو نفروشم تا چیز دیگری بخرم طلا ملک و یا موارد قیمتی دیگه ممنونم دوست عزیز برای یاد اوری این باورهای مخرب ، و ممنون از سایت بینظیر و استادان پرفکت .
سلام خدمت خانم شایسته ی عزیز و گرامی
نوشته های خیلی خیلی ارزشمندتون واقعا تو زندگی من تاثیر گزاشته
بی نهایت ازتون ممنونم بابت اینکه با ما به اشتراکشون میزارید
و مطمئنم که به زودی کتاب های ارزشمندتون چاپ میشه و تو کل دنیا کلی میفروشه،
چون واقعا خیلی خیلی خوب مطالب رو بسط میدید و از زوایای مختلفی به یه مطلب نگاه می کنید که باعث میشه درکمون خیلی بالاتر بره
این متن واقعا شگفت انگیز بود
“حتی نمیتوانی تصور کنی که با ساختن باور خودارزشی،، چه سایه سنگینی از سر توانمندیهایت بر میداری که تا حالا اجازه شکوفا شدن به آن تواناییها را نداده بود.”
چقدر این جمله خوب بود
چقدر این آگاهی ها ناب هستن ، خدایا شکرت بابتشون
ازتون ممنونم خانم شایسته ی عزیز
به نام خدای مهربان
سلام بر استاد عزیزم وخانم با لیاقتش خانوم شایسته مهربان و عزیز .
امروز که از خدا خواستم باز ترمزهای ذهنی مرا راجع به ثروت نشان دهد هدایت شدم به این پاسخ بسیار ارزشمند شما .خدای من تو چه زیبا هدایتگری هستی که در عرض یک ساعت از آمدن این پیام من آن را مشاهده کنم .
خدای عزیزم سپاسگزارم .
از زمانی که مطالب وحرفهای استاد را دنبال میکنم دارم روی این باور احساس لیاقت داشتن کار میکنم .از همان روزهای اول که وارد این فضا نشدم فقط با قانون نوشتن وتجسم آشنا شدم وضمیر ناخودآگاه وخوذم به عنوان خالق طوفانی در من شروع شد که باید آنها همه اشغال های ذهنی م را با خود ببرد .
از همان روز بزرگ خواستم از خدا همیشه میگفتم خدای من خدای زیادیست چون همیشه چشمم دنبال نعمت های خوب در جهانش بود اما نمیدانستم داستان زندگی من توجه فرکانس وباورهاست.
همان روزها شروع کردم به ارزش گذاری بیشتر برای خودم .همان روزها دیگر مهمان را بعد خودم قرار دادم و از بهترین وسایل برای خوابیدن خودم و ظروف استفاده کردم .
تا جاییکه که روی مادرم هم تاثیر گذاشتم واو هم تغییراتی کرد اما نه آنچنان .
شروع کردم به ارزش گذاری بیشتر برای خودم این باورها خیلی ریز هستند وچموش وباید همیشه روی آنها کار کرد .من اذعان دارم شاید اندازه ی سوزنی به این آگاهی ها عمل کرده باشم اما نتایج عالیش را دیدم در درون خودم وبیرونم باید خیلی روی این باورها کار کنم که میبینم چگونه جلوی راه ثروتمند شدنم را گرفته نشده ترمز های وحشتناک
من هم این باورها را داشتم وحالا فهمیدم خیلی عمیق تر بوده طیبه جان .پیامی که دست که بانک خدا برایم نکاشته عمیق تر از این حرفهاست که نشانه هایش را در زندگی اطرافیانم و اتفاقاتی که برایشان دارد میفتدگواهی میگیرم وقانون را تصدیق وتحسین میکنم .
همان روزها دنبال تایید وتحسین گفته های استاد م رفتم و هزاران مثال پیدا کرده ام در خودم و در زندگی اطرافیانم که بخاطر این باورها به چه مسیر های هدایت شدم و هدایت شدن .
خدایا شکرت هزاران مرتبه جای عالی آمده ام که دیگران روحشان هم خبر ندارد از این حرفها .
با ایمان وجدیت بیشتر متعهد بیشتر وباور وایمان بیشتر راهی مسیری لذت بخش تر میشوم .این بار خیلی دوست دارم با نتایج مالی وروابطی و رسیدن به خواسته های دیگر م انگیزه م را بالا ولذت ببرم و استفاده کنم و انگیزه های دیگران راهم افزایش دهم و برای خانواده م هم سالها دوست دارم کارهایی برایشان انجام دهم انجام دهم .
دوستت دارم خدای عزیز و استاد م و خانوم شایسته خوش قلم .مدتیست دارم واو به واو مقالات ارزشمندتان را مینگارم در دفترم و عاشق نوشتن هستم ولذت میبرم وکلی آگاهی م بالا تر رفته .سپاسگزارم عشق دلم
با آرزوی شااادی وسلامتی و ثروت و عشق وسعادتمند در دنیا واخرت برای همه عزیزان ومردم جهان .
در پناه خدای هدایتگر رزاق
سلام وخداقوت
راستش من با خوندن این مطالب ارزشمند و فوق العاده یه کم استرس گرفتم چون من خییلی ریشه ای دچار این باورها هستم هرچند قلبا ذره ای دوست ندارم اینجوری باشم و تلاشم تغییره اما بنظر ب نسبت بقیه راه طولانی دارم!
من با پدری زندگی میکنم که تو قعر باورهای محدودکنندس!
اگه چندتا مثال بزنم احتمالا دوستان فرکانس بالا دیگه بقیه کامنتمو نخونن درین حد!
حالا من سوالم اینه چطور میتونم رو خودم کار کنم و بتونم خودمو نجات بدم چون مثلا من دارم رو خودم کار میکنم، میبینم رفته ی وسیله دست دوم خریده آورده خونه و حالم گرفته میشه این در شرایطیه ک توان خرید نو اون وسیله رو داره😑یا مثلا هرچیزی که میخریم یا باید قایم کنیم یا بگیم کسی هدیه داده!خرج کردن براش زجر بی انتهاس!این درشرایطی هست ک پول داره! یه جورایی از پول زیاد فراریه حتی اگه حقش باشه میذاره جلو چشمش خورده شه!موندم این دیگه چ مدلشه!! از درست شدن افکار اون ناامیدم چون اصلا آگاه نیست و قبول نمیکنه این حرفارو.
حالا من نمیدونم چطور رو خودم کار کنم چون این باورها واقعا زندگیمو مختل کرده امکان جداشدن هم ندارم. کاش بهم بگین قدم ب قدم چیکار کنم چون تمام ذهن من انقدر درگیر این مسئله اس ک خسته شده!!پیشاپیش ممنون از راهنماییتون🙂
سلام و درود
ندا جان شما قدرت تغییر کسی رو هیچوقت نداری و خواهی داشت
شما میتونی برعکس رفتارای پدرت عمل کنی مثل حکایتی زیبا از سعدی که میگه ادب از که آموختی از بی ادبان
به نظرم فرصت خوبی که پند بگیری از رفتارهای پدرت
به نام هدایتگر وهاب
سلام
ممنونم خانم شایسته عزیزم
چقدر این مطلب را به موقع منتشر کردید، و چقدر این ترمز مخفی بود در وجود من، جوری که اولش خوندم گفتم نه بابا من دنبال تخفیف نیستم، ولی کمی که به رفتار و عملکردم فکر کردم، دیدم،بلللللللللللله هنوز هم برای خرید بعضی از لوازم دنبال تخفیف هستم. مثلاً همین دیروز که فهمیدم نمایشگاه گل و گیاه، گل اطلسی آوردن و من تصمیم داشتم بخرم و توی حیاط بکارم، با خودم گفتم روز آخر نمایشگاه برم ، تا از تخفیف روز آخر بهره مند بشم و با قیمت کمتری بگیرم و یا وقتی که خرید محصولات استاد رو تصویر سازی می کنم، اونا رو با تخفیف ۴۰٪ تصور می کنم. واقعاً چقدر این ترمز تا حالا مانع ورود نعمت به زندگیم شده و خدا رو سپاسگزارم که هر لحظه منو هدایت میکنه و آگاهترم می کنه، همین جا تعهد میدم که از همین لحظه برای از بین بردن این ترمز عمل کنم. و هربار که قصد خرید چیزی را می کنم، این باور را با خودم تکرار کنم که توان مالی روز به روز بیشتر میشه و من هرچیزی که بخواهم را می توانم بخرم.
در مورد ترمز بعدی واقعاً درباره لایق بودن و انسان خوب و باگذشت بودن، دچار سوء تفاهم شده ام. شاید به این خاطره که این باور از بچگی توی من شکل گرفته که یک مادر خوب از گلوی خودش میزنه تا بچه هایش سیر ، بشن و این ریشه به قدری در من ریشه دار بوده که حتی اونو به عنوان یک ارزش هم می دیدم، اینکه اولویت اول زندگی ام فرشته کوچولو هایی که امانت خدا در دستم هستن، باشه، چقدر تا حالا منو توی مدار عدم لیاقت در تجربه نعمت و ثروت قرار داده، در صورتی که همان خدایی که اونا رو به من هدیه داده ، نیازهایشان را هم به بهترین شکل برآورده می کنه و اونا هم توانایی خلق خواسته هاشون رو دارند و نتیجه فرکانس های خودشان را می بینند.
چقدر این قسمت از متن تون ، امید و انگیزه داد به من:
«زیرا وقتی این کار را انجام میدهید، و جهان جدیت شما در این موضوع را میبیند، دیگر شما را در مداری قرار میهد و شرایطی را تجربه میکنید که اول به شما توانایی خرید را میدهد و بعد آن خواستهی مورد نظر را به شما نشان میدهد.
زیرا این باور به تو احساس قدرت بیشتری میدهد و تو را به مسیرهایی هدایت میکند؛ و به استقلال مالیای میرسی که میتوانی در هر زمان، هر آنچه که مورد نیازت هست را بخری، بی آنکه نگران قیمتش باشی یا اصلا حتی به قیمتش نگاه کنی.»
ممنونم ممنونم عزیزم، که اینهمه عشق را نثار ما می کنی.
دوستت دارم و برایت آرامش، شادی ، ثروت، روابط عاشقانه، سلامتی و سعادت و خوشبختی روز افزون آرزومندم.
ممنونم از کامنت تاثیر گذارتون، همین الان بهم الهام شد که نعمت بیا مسابقه بدیم و اون مسابقه اینه که خدا اونقدر نعمت بده که من نتونم بشمرم و من هم تلاش کنم اونقدر نعمتهاش را بشمرم و سپاسگزار باشم که بتونم امتیاز بیشتری بگیرم یوههههههههو یه چالش عالی بین من و خداااااااا
سلام قشنگ بود چالشتون گرچه ممکنه برخی سرسری ازش رد بشن چون ساده گفتی.چالشی عملی و کارا که جواب میده
سلام و عرض ادب و احترام و شب بخیر به خانوادهی عزیزم و همچنین خانم شایسته عزیز که همیشه تکست هاش پر از اگاهی و جوری برامون موصوع رو باز میکنه که قابل فهم برای هر کسی ممنونم ازتون،این متن انگار واقعا برای خود خود من بود چون چندوقتی میخواستم دورهی ۱۲ قدم رو که قدم اول و دومش اومده رو بخرم با خودم ی دودوتا کردم گفتم نه ببین افسون الان تو اگه بخوای با قیمت اصلی این دوتارو بخری برای قدم سوم باز مشکل داری بزار تخفیف بخور سه تا قدمو با هم بخر تازه سودم کرده مثل بقیه که ۸۷۰ تومن خریدن تو هم به همون مبلع میخری چرا بقیه زرنگی کنن با تخفیف بخرن ولی تو نه بیخیال ی قدم عقب می افتی مگه چی ولش ماه بعدی تخفیف که میخوره سه تا قدمو بخرو بشین کار کن من فقط روی این محصولات دنبال تخفیف بودم و فهمیدم که چه قدر این دوتا باور تو رفتارای من نمود داشتن و من خبر نداشتم با این که هی هرروز دارم کار میکنم و از طرفی هم من کاملا معنی این ثروت پایدار رو درک کردم چون هنوزم درامد من پایدار نیست ی ماه میبینی کلی پول وارد زندگیم میشه ی ماهم میبینی اصلا پولی تو زندگیم نمیاد و واقعا تازه دارم درک میکنم من امروز با خوندن کامنت بچه ها تو عقل کل فهمیدم که من فقط قانونو درک کردم اما تو عمل کردن خیلی ضعیفم چون تا حدودی کمالگرا هستم و همه چیزارو به فردا موکول میکنم این پاسخ سوالتون خانم شایسته عزیز واقعا نیاز به ی جهاد اکبر و ی تعهد غیرقابل مذاکره داره که باید با هزار وجود حتی شده چندین ماه و حتی یک سال روی این باور کار کنیم من چه قدر خودمو زرنگ حساب میکردم ولی نمیدونستم که این زرنگی چه قدر منو داره عقب میندازه هر ثانیه حکم از دست دادن یک روز زندگی لذت بخش رو داره ایشالا این دوتا قدمو به قیمت واقعی میخرمو و میشینم کار میکنم و این دوتا باورو ریشه کن میکنم
دوست عزیز درواقع قدم اول با مبلغ اصلی هست و بعد یکماه طبق زمانبندی سایت خرید قدم دوم براتون با تخفیف به مدت چند روز باز میشه و بعد اون زمان با قیمت اصلی .