سوال:
من مدتهاست به دنبال راه اندازی کسب و کار شخصیام هستم. نمیدانم چگونه قدمهایم را بردارم.
میخواهم بدانم فرد موفقی مثل استاد عباسمنش اگر همه چیز را از دست بدهد و هیچ فردی او را نشناسد اما همین باورهای قدرتمندکننده را داشته باشد، از کجا و چگونه کار خود را شروع میکند و چقدر طول میکشد تا این موفقیتها را دوباره بیافریند؟
آیا کار را به صورت اینترنتی و با سایت شروع میکند یا با دورهها و سمینارهای حضوری. زیرا گاهی فکر میکنم دلیل موفقیت استاد عباس منش این است که ایشان اول با سمینار حضوری شروع کرد و معروف شد و سپس به موفقیت رسید.
پاسخ گروه تحقیقاتی عباس منش
به نظرم کلیّت این سؤال اشتباه است. زیرا در جهانی که به فرکانسهای ما پاسخ میدهد و بازتاب آنها را لحظه به لحظه وارد زندگیمان میکند، هرگز چنین چیزی به نام اتفاق یکباره وجود ندارد.
یعنی فردی که موفقیتهایش روی پایه و اساس باورهای قدرتمندکننده بنا شده باشد و طبق قانون تکامل، مدارهای موفقیت را یکی پس از دیگری طی کرده باشد، این پی آنچنان محکم و استوار است و آنقدر فضا برای ساختن موفقیتهای بیشتر دارد که اصلاً راهی به مدار ناخواستهها ندارد. به همین دلیل نیز چنین چیزی وجود ندارد که یک شبه موفقیتی از دست برود. زیرا آن موفقیت یک شبه ساخته نشده. زیرا آن فرد فاصله فرکانسی بسیار زیادی با ناخواستهها دارد و اصلاً به مدار ناخواستهها راهی ندارد.
وقتی قوانین کیهانی را درک میکنی و میتوانی ارتباط مستقیمی میان باورها و تجارب زندگیات پیدا کنی، دیگر همه چیز حل است.
یعنی فردی که همین حالا باورهای استاد عباس منش را دارد، چه از نظر مالی، روابط، سلامتی و …، مرتباً با تجارب و موفقیتهایی شبیه به زندگی ایشان، روبرو است، فارغ از اینکه چه تغییری در اوضاع اقصاد، جامعه، جهان و … رخ دهد، در هر صورت همه چیز به نفع او تمام میشود زیرا باورهایش در هر لحظه مسیر او را تصحیح و او را در زمان مناسب، در مکان مناسب قرار میدهد. زیرا او در مدار فرصتهای بیشتر و نعمتهای بیشتر و فراوانی بیشتر قرار دارد. به همین دلیل جهان او را به سمت برکتهای بیشتر هدایت میکند. بدون هیچ توقف یا برگشت به عقب.
دقیقاً مانند فردی که شنا را به خوبی مایکل فلپس میآموزد، دیگر برایش فرقی ندارد که در استخری با عمق ۱۰ متر شنا کند، یا ۱۰۰ متر! با یک آدم مسابقه دهد یا با سریعترین کوسه! شنای پروانه باشد یا مختلط، آزاد باشد یا امدادی، در هر صورت او پیروز میدان است!
عاملی که استاد عباس منش را معروف، مشهور و موفق نموده و در مهمتر از همه موجب شده تا آموزههایش اینچنین کارآمد و نتیجه بخش باشد، اسم ایشان یا ویژگیهای فیزیکی ایشان یا تواناییهای مثل قدرت سخنوری یا نوع حرفه و … نیست که با تغییر این مسائل، آن نتایج هم تغییر کند.
بلکه همه این تجارب، حاصل شناخت دقیقی است که از خداوند و قوانین بدون تغییر سیستمی که خداوند بر این جهان مقرر نموده است.
عامل، باورهایی است که ایشان در جهت هماهنگی با قوانین زندگی در ذهنش ساخته و در هر لحظه در حال پروراندن و تغذیه آن باورها با ورودیهای مناسب است.
من هنوز با فردی چون او روبرو نشدهام که با وجود اینهمه موفقیت، باز هم در هر لحظه مراقب باشد که:
چه باور قدرتمند کننده تری میتواند بسازد.
یا چگونه میتواند خودش را بهبود ببخشد.
یا چگونه میتواند برای خودش چالشی برای رشد و گسترش بیشتر درست کند.
هر فردی، چه زن و چه مرد، چه پیر و چه جوان، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، چه آمریکایی و افغان، اگر چنین شناختی از خداوند و قوانینش کسب نماید و چنین باورهای قدرتمند کنندهای بسازد و روند تغذیه این باورها، اولویت اصلی زندگیاش باشد، این نتایج را تجربه میکند. بدون توجه به اینکه چه اتفاقی در وضعیت اقتصادی آن کشور و سایر مردم در حال وقوع است، جهان همواره او را به سمت نعمتهای بیشتر هدایت میکند و همه چیز به نفع این افراد پیش میرود. زیرا سیستم جهان طراحی شده تا در خدمت افرادی باشد که هر لحظه در حال ارسال فرکانسهای قدرتمند کننده تر هستند.
زیرا جهان طراحی شده تا به فرکانسهای افراد پاسخ دهد. دیگر با خودشان است که فرکانس فقر را ارسال کنند یا فرکانس ثروت را.
و اما یک نکته مهمِ دیگر!
اگر بخواهیم از منظر دیگری به این موضوع نگاه کنیم، باز هم پاسخ به این سؤال، چندان لازم و ضروی نیست و چندان کمکی هم نمیکند زیرا همه چیز واضح است:
وقتی فردی آگاهانه فهمیده که دلایل موفقیتش؛ باورهای قدرتمند کنندهای است که ساخته و قوانین بدون تغییری است که درک و باور نموده و تمام سعیاش در هر لحظه هماهنگ شدن با آن قوانین است، دیگر هرگز پیش نمیآید که به گذشته برگردد تا بخواهد از اول شروع کند.
یعنی اصلاً این فرد، چنین مسائلی برای حل کردن نخواهد داشت که بخواهد به آن فکر کند. زیرا باورهایی که ساخته، بارها و بارها بزرگتر از این مسائل هستند.
آنچه موجب موفقیت استاد عباس منش شده، این نیست که اول از سمینار شروع کرده و بعد از اینترنت استفاده نموده زیرا افراد زیادی این کار را انجام دادهاند اما هیچکدام به اندازه استاد موفق نشده اند چون به اندازه ایشان نتوانستهاند این قوانین را مثل وحی منزل بپذیرند.
هر فرد دیگری که بتواند قوانین زندگی را درک کند، یعنی بداند که جهان در هر لحظه با بازخورد گرفتن از فرکانسهای او پیش میرود، دیگر هرگز به دنبال طرح از قبل آماده شده یا نقشهای که تمام مسیر در آن از قبل مشخص شده باشد، نیست.
یعنی در جهانی که هر لحظه از فرکانسهای تو بازخورد میگیرد و سپس با توجه به آن فرکانسها تو را هدایت میکند، اینگونه نیست که بگویی اول این قدم مشخص را برمیدارم و بعد آن یکی را و بعد آن یکی و سپس آن یکی و در نهایت میرسم به این جای مشخص
نه هرگز اینگونه نیست.
حتی الهامات خداوند نیز همیشه قدم بعدی را به تو میگوید و تنها پس از برداشتن آن قدم است که الهام بعدی با توجه به نتیجه قدم قبل به تو گفته میشود.
بنابراین، فردی مثل استاد عباسمنش که قوانین را شناخته، تنها چیزی که برایش مشخص است این است که هدف او برایش مشخص است و میداند که همواره باورهایش او را در مسیر این هدف هدایت میکنند. به همین دلیل همواره این دو کار را انجام میدهد:
اول: هدفش را مشخص میکند و سپس باورهای هماهنگ با آن هدف را میسازد. سپس اولین قدمی که به او الهام میشود و اولین ایده یا فرصتی که با آن روبرو میشود را اجرا میکند و سپس قدم به قدم هدایت میشود.
زیرا این فرد میداند که جهان هیچ طرح از پیش تعیین شدهای، نمیشناسد. بلکه هر لحظه با توجه به فرکانسهایش، لحظه بعدی را تعیین میکند. این خبر خوبی است زیرا به ما این نوید را میدهد که:
درهر لحظه میتوانیم راهمان را به سوی موفقیت، تغییر دهیم.
در هر لحظه میتوانیم تصحیح مسیر کنیم.
در هر لحظه میتوانیم از جایی که هستیم به جایی که میخواهیم باشیم، هدایت شویم.
یعنی وقتی اولین قدم برداشته میشود، قدم بعدی مشخص میشود. جهان هرگز نمیداند که قدم بعدی برای تو چیست؟!
بلکه جهان میداند اگر این فرکانس مشخص را ارسال کنی، در قدم بعدی، این اتفاق مشخص را تجربه خواهی کرد.
شاید شما از همان اولین قدم وارد مسیری شوی که دیگر اصلاً تغییر نکند و مرتباً همان مسیر را تا انتها بروی. شاید هم در این راه، مسیر کلاً تغییر کند و کلاً وارد شاخه دیگری از کسب و کار شوی که قبلاً اصلاً آن را نمیشناختی.
اما موضوع مهم این است که برای رسیدن به آن نقطه، باید قدمهای قبلی با ایمان برداشته شود، تا به اینجای کار برسد.
یعنی رسیدن به ان نقطه مشخص از موفقیت، از مسیر برداشتن تک تک آن قدمها میگذرد و تجربه هر قدم، به تو این امکان را میدهد تا فرکانس قدرتمند کننده تری ارسال نمایی که موجب برداشتن قدم سازندهتری بشود. حتی اگر به نظر برسد که قدمهای بی فایدهای بودهاند.
حتی اگر به نظر برسد کارهایی که قبلاً انجام دادهای، هیچ ارتباطی با این کار نداشتهاند و شما میتوانستی از همان ابتدا به جای وقت گذاشتن برای انجام و تجربه آن کارها، مستقیماً سراغ این شغل ، این موقعیت و هر آنچه که میخواهی بنامیاش، بروی.
مثلاً از همان ابتدا کسب و کار اینترتی داشته باشی. یا از همان ابتدا، ساختمان ساز شوی. یا از همان ابتدا فلان کارگاه را تأسیس کنی. یا از همان ابتدا، معلم، پزشک، نجار، نقاش و … شوی.
نه !! هرگز چنین چیزی وجود ندارد. هر کدام از قدمهایی که برداشتهای، مثل یک آجر است که این ساختمان را میسازد و نه تنها همه آن آجرها مهماند، بلکه زمان و مکان قرار گیریشان نیز مهم است.
پس تنها چیزی که شما باید بدانی این است که:
همیشه قدم بعدی وقتی به شما گفته میشود که قدم قبلی برداشته شده باشد. همیشه الهامات تو فقط قدم بعدی را به تو میگوید و قدم بعد از آن تنها زمانی به تو گفته میشود که قدم قبلی برداشته شده باشد. این بهترین نگاهی است که موجب میشود به خودت جرات برداشتن قدمها را بدهی.
مثل دیدن یک منظره میماند. شما اول به یک مکان خاص میروی که یک کوه است. سپس در بالای آن کوه، میتوانی دشت مشرف به این کوه را ببینی. یعنی تا زمانی که به آن کوه نرفتهای، آن دشت برایت قابل مشاهده نیست.
به همین ترتیب وقتی وارد آن دشت شدی، آن پروانه زیبا را میبینی و از لذت نوشیدن آب خنک آن جویبار بهرهمند میشوی.
یعنی تا زمانی که وارد آن دشت نشده باشی، نه آن پروانه برای تو قابل مشاهده است و نه ایدهای برای چگونگی سیراب شدنت داری.
پس نگران این موضوع نباش که مسیر من چگونه است و کدام مسیر برایم کاملتر است و کدام مسیر کوتاهتر است.
یا نکند این مسیر فقط وقتم را تلف کند؟
نکند این تجربه کلاً برای آیندهام فایدهای نداشته باشد؟!
و هزاران اما و اگر و تردیدِ دیگر که حاصل نگاه محدود کنندهی کمالگرایی است.
کمال گرا بودن، انسان را از هر تجربهای محروم میکند که لازمه موفقیتش میبوده است.
هر قدمی که با ایمان بر میداری، مهم و سازنده است. زیرا برداشتنش، ایمانت را قویتر میکند و فرکانسهایت را قدرتمندکننده تر. سپس با توجه به ارسال این فرکانسها، دوباره به شرایط بهتری هدایت میشوی، دوباره این تجربهی بهتر، ایمانت را بیشتر میکند و قانون برایت باور پذیر تر میشود.
در نتیجه با اجرا و ادامه این روند، مصممتر میشوی و با ایمان، انگیزه و امید بیشتری گام برمی داری و فرکانسهای قدرتمند کننده تری ارسال میکنی که تو را به مسیر و شرایطی بسیار بهتر هدایت میکند که، حتی قبلاً فکرش را هم نمیکردی.
برداشتن یکی پس از دیگریِ این قدمها و لذت بردن از روندِ این مسیر، تنها وظیفه ماست.
این کار موجب میشود ای کاشهایت در زندگی کم شود و ظرفیت وجودیات سرشار از لذت شود و خلأهایت پر شود.
تنها وظیفه ما، ساختن باورهایی است که ما را با قونین هماهنگ میکند و به ما قدرت برداشتن اولین قدم را میدهد و در دلمان این امید را میسازد که:
خداوند استاد برنامه ریزیهاست.
ایمان داشته باشیم که فرکانسهای قدرتمند کنندهای که در هر لحظه ارسال میکنیم، بهترین برنامه را برایمان رقم می زند.
آگاهیهای اولین جلسه دوره جهانبینی توحیدی، ایمان و یقینی را در تو بیدار میکند تا بتوانی قدمهایی را در زندگیات برداری که تا کنون به تعویق انداخته ای.
آگاهیهای این دوره اجرای توحید در عمل را به تو میآموزد. و هیچ اصلی در جهان قدرتمند تر از توحید نیست. توحید اساس زندگی ماست.
توحید یعنی توانایی خلق زندگی تو در دست خودت و باورهایت قرار گرفته و نه عواملی بیرون از تو.
به همین دلیل حتی اگر اوضاع خراب شود، حتی اگر جایی بروی که مردم تو را نشناسند، تو همچنان با نعمتها و برکتها احاطه خواهی بود، اگر باورهای قدرتمندکنندهای درباره ثروت بی انتهایی داشته باشی که خداوند در این جهان مسخر تو نموده است و اگر مرتباً با تمرکز بر نعمتهای خداوند، این باورهای را تغذیه نمایی.
این باور نمود واقعی اجرای توحید در عمل است.
برای خواندن مقالات بیشتر درباره نحوه ایجاد تغییری بنیادین و پایدار در باورهایمان، به گونهای که هرگز به عقب باز نگردیم و به موفقیتهای پایدار برسیم، کلیک کنید
abasmanesh.com
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
سلام خانم شایسته عزیز
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم برای این بخش راهکار برای مسائل شما واقعا عالی هستش خدای من این متن رو دوبار الان خوندم فکر کنم هزاران بار دیگه هم بخونم بازم سیر نشم چقدر عالی همه چیز رو باز گو کردین چقدر حسم عالی شده الان نمی دونم واقعآ چی بگم فقط میدونم با هر جمله اش انگار اون ذهن مچاله شدم با باورهای محدودکننده کم کم داره باز میشه مثل اینکه داره میفهمه ذهنم و باور میکنه با این تک تک کلمات نافذ شما قانون تکامل رو داره درک میکنه الهامات رو داره کم کم میفهمه درک قوانین زندگی و هماهنگ با این قوانین رو داره کم کم در ذهنم میشینه خدای من این بخش از اون بخشهایی هست اگر تمام شبانه روزهم داخلش بمونم تکون نخورم و فقط تک تک کلماتش رو بخورم برای تمام عمرم سیر میشم و میتونم تغییر مدارم رو حس کنم لمسش کنم واقعا نمیدونم چی بگم چون فقط با خوندنش الان یه شور وشوقی در وجودم ایجاد شده که هیچی حالیم نیست قشنگ دارم تاثیر جملات بالا رو حس میکنم در ذهنم و درک میکنم خانم شایسته براتون از خدای مهربونم بهترینها رو می خوام شادو ثروتمند باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به همه دوستان
تیر۱۴۰۳بود که من در روبیکا با چهره صدای استاد عباسمنش آشنا شدم آن هم اتفاقی .
میگفت به زیبایی ها توجه کنید وآنها را تحسین کنید.میگفت از خداسپاس گزاری کنید.میگفت نه درذهن نه با دهان حرف بد نزنید .به چیزهای بد فکر نکنید.وهرچیزی که احساس شما رابد میکند دوری کنید.میگفت اگر این کارها بکنید ثروت وبرکت وحال خوش به سراع شما میاید واز زندگی لذت مبرید.من شروع کردم به سپاس گزاری ویادم هستا پنجره روبه خیابان راباز کردم وبرای اولین باردر زندگیم از درختان ومردم وماشینها وسازه های قشنگ با لذت نگاه میکردم وزیبایی آنها را تحسین میکردم.از اخبار وشبکه ها ی اجتماعی جدا شدم از گفتوگو های ذهنی ومخرب احتراز کردم .قربان ربم بشم چه زود پاسخ بندگانش را می دهد دخترم وقت دندانپزشیکی داشت سرصبح که به طرف دندانپزشکی میرفتیم شروع کردم به شکرگزاری وتوجه به زیبایی ها وتحسین کردن وبه رب کریمم گفتم میشود دندانهای دخترم درست شوند ولی من حتی یک ریال نپردازم .تارسیدیم دندانپزشکی به الله قسم که دندانهای دخترم را عصب کشی کردوروکش گذاشت ونه از من ونه ازکسی دیگر حتی یک ریال هم نگرفت.این اولین تجربه من از این حالت روحانی وملکوتی هست.اول مهرماه شد ومن ۲۸ مهرماه باید بازنشست میشدم به خدای خودم گفتم ازتدریس خسته شدم کارم را اسان کن که دیگر به دبستان نروم وبازنشست شوم ومن به اداره رفتم گفتند لازم نیست امسال کلاس بروی ودر دی ماه بازنشت شدم.همه میگفتند اگر بازنشست شوی حقوقت نصف میشود ولی من باورنکردم والان حقوق بازنشستگی من از موقعی که سرکار میرفتم بیشتر است خداراصدهزارمرتبه شکر من از ربم خیلی راضیم به من ماشین خانه وفرزندان پسر ودختر وخانمی که عاشقانه دوستم داره دا ده.من ا ز زندگیم لدت میبرم ودر سلامت کامل هستم.خدایا هرچه دارم از فضل تو بوده.قبض برق واب در شهر ما یعنی سراوان بلوچستان خیلی بالا می آید قبض برق خونه خودم تا ۸ملیون و۴۰۰هزار آمده بود که تا ۳قسط پرداخت کردم ولی از موقعی که با استاد وسایت ایشان آشنا شدم وفایل های هدیه راکوش میدم وبه تمرینات عمل می کنم قبض برقم همیشه کمتر از ۲۰هزارتومان میاید.خداراهزاران بار شکر.واقعا حرفهای استاد رابایدشنید وعمل کرد.متشکرم استادمتشکرم خواهرگلم مریم .خدانگهدار شما
سلام و درود
استاد و خانم شایسته عزیز سلام
همیشه میشنویم ولی کمتر عمل میکنیم
من مدت زیادی هست که با شما هستم و پیشرفتهای داشته ام اما پیشرفت اصلی در زمینه ثروت را کم تر دریافت کرده ام
خیلی سپاسگزاری کردم احساسم خوب بود ولی ثروت وارد شد نه به اندازه نیاز کمتر از آن و همواره دغدغه مالی دارم
چند روزیست که جدی تر از خداوند خواستم هدایتم کند
و چه زیبا هدایت کرد
فهمیدم شکر میکنم به شکر گذاری باور دارم
به تکامل باور دارم ولی باورهای من در مورد ثروت محدود است
آری جمله همیشگی استاد پاشنه آشیل بزرگ همه ما انسانها باور کمبود و نبودن است
و اینکه میخواهیم راه را خودمان تعیین کنیم و به هزاران راه خداوند در عمل ایمان نداریم یا کم داریم
امروز تصمیم گرفتم در کنار هر جمله تاکیدی باور قدرتمند کننده را نیز تکرار کنم و بعد جمله را بگویم
میدانم این اولین هدایت امروزم است
خدایا شکرت جهان پر از فراوانیست همانطور که مشتری خیاطی هر روز برایم میاید و کار فراوان است
پول درآوردن آسان است و من به راحتی فدرت پرداخت تعهدات مالی و اجاره خانه را دارم
باور دارم در هر شرایطی میتوان پول ساخت
پاشنه اصلی باور
باور
باور است
بعد باید باور کرد و سپس تاکید کنیم که میتوانیم و میشود
خدایا شکرت بابت این هدایت
خدایا من باور دارم که تو قدرتمند ترین قدرت جهان هستی
و باور دارم به آسانی به من عطا میکنی
خدایا شکرت بابت هدایت به این فایل و هدایت به سمت بهترینها
من قانون آفرینش فایل باور که اولین فایل است را ساله پیش که رود قبل حذف شدن خریدم و هنوز تو اولین پاشنه مانده ام
از خداوند هدایت میطلبم که باور را برایم آسان کند تا بتوانم به خوبی قدمهای بعدی را بردارم
خدایا از تو کرد میطلبم
سپاسگزارم از سایت و مطالب عالی و همه چیز
شاد و موفق و پیروز باشید
سلام
بر اساس آموزه های ارائه شده از سوی آقای “استاد عباسمنش” ، مهمترین اصل در راه اندازی یک کسب و کار ، باور قلبی داشتن و عمل به “قانون تکامل” هست ، همونطور که در متن مبسوط و هدایتگر سرکار خانم “شایسه” نیز با مثالهایی مثل قدم به قدم پیمودن یک مسیر یا آجر به آجر ساختن یک خانه ، یا الهام شدن گام بعدی در صورت برداشتن گام قبلی به چگونگی راه اندازی یک کسب و کار اشاره شده است.
قانون تکامل در بحث راه اندازی یک کسب و کار بر ضرورت پرهیز از بلند پروازی و یک شبه ره صد ساله پیمودن تاکید دارد بنابراین صاحب کسب و کار را از وام گرفتن های نادرست ، قرض کردن های پی در پی و بی نتیجه ، امید داشتن واهی به دیگران ، شراکت های بی ثمر ، وعده وعیدهای مسئولان و امثالهم بر حذر می دارد.
آنچه در راه اندازی یک کسب و کار در اولویت قرار دارد باور داشتن و رعایت قوانین ثابت و بدون تغییر الهی در همه زمینه هاست.
سلااااامم خانوم شایسته
ممنونم که با این متن من به جواب تمام سوال هام رسیدم
دقیقا متوجه شدم که منم برا شروع سخنران شدنم دقیقا مثل استاد عباس منش باید به الهاماتم گوش بدم و قدم اول رو بردارم حتی اگر کمی غیرمنطقی باشد و با انجام دادن قدم اول قدم دوم به من نشون داده میشه و من به خواستم میرسم
واقعا سایت استاد بی نظیر هست از خدا بابت این سایت و وجود استاد و شما خانوم شایسته بی نهایت سپاسگزارم
با سلام خدمت همه هم خانواده ای های عزیز
مثل همیشه مطالب عالی و کامله ای کاش بتونم همه مطالب را هضم کنم و به اونها عمل کنم چند روز بود که یک ایده بهم الهام شده بود اما مردد بودم که انجامش بدم یا نه که الان با این مطالب عالی راهکار را فهمیدم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
با تشکر از نویسنده ی مقاله
نکته ی مهمی که در مورد خودم متوجه شدم این هستش که من خیلی خوب روی خودم کار کردم و اولین قدم ها رو هم به خوبی انجام میدادم (در هر زمینه ای به خصوص راه اندازی کسب و کار) اما پاشنه ی آشیلم این بودش که به قدم های دوم و سوم که میرسیدم و به موانعی برخورد میکردم بیخیال اون ایده میشدم ، احساس میکنم مشکلم ضعف در حل مساله هستش و به نظر خودم طبیعی بودش که ایده هام رو در همون قدم های ابتدایی رها میکردم ، چون تابحال به این فکر نکرده بودم که مسایل زندگیم رو حل کنم ، و علت خیلی از تضادهایی هم که در حل مسایل بهشون برخورد میکردم همون مساله ای بودش که در استاد عباسمنش در فایل بررسی موردی یک دوست بهش اشاره کردند : انگار دلم میخواست قانون اونجوری باشه که دوست دارم
بخوام به طور خلاصه بگم : من خیلی خوب پذیرفتم که همه چی باوره و این باورها هم به نظر خودم خوب میتونم ایجاد کنم : مقاومت هام کمتر شده
و ایده ها و الهامات رو هم خیلی خوب دریافت میکردم و قدم های اول دوم هم اجرا میکردم
اما اما اما : نقطه ضعفم توی قدرت حل مسایل هست و این نقطه ضعف اولا بخاطر این هستش که دوست داشتم قانون مطابق میل من کار کنه (مثل داستان فایل بررسی موردی یک دوست از استاد عباسمنش) ، دوما باور محدود کننده ی کمال گرایی رو هنوز درست نکردم و باید روش کار کنم این ترمز هنوز درست نشده برای من
سلااااام مریم عزیزم
قدم بعدی خوندن این مقاله و فهمیدن بیشتر خودم بودم
خدایا شکرت اشک توی چشام میخواد جم بشه
دارم جواب سوالاتم رو پیدا میکنم
باید خیلی تأمل کنم
باید قدم بردارم
الهی تنها تورا میپرستم و تنها تو را میجویم و تنها تو را میستایم
یاریم کن چرا که جز تو یاوری ندارم.
♥️