لازم است دوباره اصل اساسی جهان را اول به خودم و سپس به شما یادآور شوم تا بتوانیم پاسخی هماهنگ با قوانین ارائه دهم و شما نیز بتوانی ترمزهایی را در ذهنت پیدا کنی که با این قانون هماهنگ نیست.
اصل این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما- بدون استثناء- واقعاً بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است. افراد زیادی هنوز نتوانستهاند این اصل واضح را بپذیرند.
بر طبق این اصل، اولاً:
قطعا نتایجی وارد زندگیات شده. اما آن نتایج متناسب با باورهایی است که تا اینجای کار توانستهای بسازی.
یادت باشد که ما همواره در حال رشد هستیم. یعنی همین حالا اگر با دقت جنبههای مختلف زندگیات را مرور و با قبل مقایسه کنی و مهمتر از همه اگر بتوانی گذشتهات را به یاد بیاوری، به وضوح برکتها و عطایایی را در زندگیات میبینی که روزگاری جزو آرزوهایت بوده است اما از آنجا که خواسته هایت رشد کرده، آنقدر داشتنشان را بدیهی و فاقد ارزش میدانی که حتی نمیخواهیبه آنها به عنوان نتیجهای نگاه کنی که به خاطر تلاش ذهنی برای تغییر باورهایت رخ داده است.
ثانیاً:
یادت باشد که اطلاع از قانون به معنای باور و ایمان به قانون نیست. یعنی لازم است اطلاعاتی که درباره قوانین زندگی کسب نمودهای را تبدیل به باورهای خود نمایی. یعنی اگر می خواهی دلیل این مشکل را بیابی، باید از خودت سوال کنی که اگر مدتی است روی باورهایم کار کرده ام، دقیقا چه کاری انجام داده ام؟
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخربی را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
نگرشم به اتفاقات زندگیام چقدر عوض شده؟
به محض برخورد با یک مسئله و تضاد چقدر به هم میریزم؟
چقدر برای تغییر نتایج، به دنبال تغییر باورهایم هستم و چقدر روی تغییر عواملی غیر از باورهایم متمرکز شدهام؟
چقدر مقصر مسائلم را دیگران میدانم که چقدر مسئولیت باورهایم را میپذیریم و برای تغییرشان متعهدم؟
چقدر میتوانم رابطهای معنادار میان کانون توجهام، ورودیهای ذهنم و اتفاقاتی که در زندگیام رخ میدهد بیابم و تا چه حد این موضوع را اصل میدانم؟
چقدر در نگرانیهایم کمتر شده و چقدر به واسطه درک قوانین زندگی، توکل و آرامشام بیشتر شده؟
و چقدر ایدههای الهام شدهام را جدی میگیرم و برای اجرایشان قدم برمیدارم؟
زیرا وقتی روی باورهایت کار می کنی، وقتی بذر باورهای قدرتمندکننده در شما شکل میگیرد، به اندازهای که آن بذر رشد را شروع میکند، نشانههای آن رشد در زندگیات هم آشکار میشود. به شکل الهام یک ایده و راهکاری که جدی گرفتن و دنبال کردن آن، نتایجی را وارد زندگیات میکند که قبلاً نبوده است.
اما اگر آن ایده ها را نادیده بگیری، اگر آنچه می آموزی را در رفتارت جاری نسازی، تغییری هم نباید رخ دهد. زیرا اگر رخ دهد یعنی عجیب است.
زیرا کار شما این است که همزمان که روی باورهای تان کار می کنی، هم زمان که آن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین را می سازی، همزمان که ورودیهای ذهنت را کنترل میکنی، باید به نداهایی هم که دریافت میکنی، عمل شود.
ثالثاً:
اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده، معنایش این است که هنوز تغییر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.
واژههایی مثل تغییر وسیع، نتیجه بزرگ، ثروت بسیار زیاد و … نشانه فاصله فرکانسی تو با آن نتایج بزرگ است. نشانه فاصله تو با مداری است که آن نتایج بسیار بزرگ در آن قرار دارند و نشانهی این است که هنوز باورهایت به اندازه آن نتایج رشد نکرده و با آن نتایج هممدار نشده است. زیرا نشانهی واضح هممداری این است که داشتن آن نتایج آنقدر بدیهی میشود که دیگر وسیع و عظیم به نظر نمیآید. مثل همین نتایجی که الان داری و برایت بدیهی به نظر میرسد در حالیکه قبلاً داشتنش برایت یک خواسته و آرزو بود.
قانون این است که شما همیشه در مداری همجنس با باورهایت قرار میگیری و در آن مدار، اتفاقات و شرایطی همجنس با باورهایت را تجربه میکنی.
شما به اندازه باورهایی که می سازی، هدایت خداوند را به شکل ایده، نعمت، فرصت و برکت وارد ندگیات می کنی. یعنی تا زمانی که آن باورهای قدرتمند کننده ایجاد نشوند، به مدار آن خواستهها راهی نداری. در نتیجه هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ات رخ نخواهد داد و البته ایجاد این باورها قدم به قدم رخ می دهد و هر بار باورت قوی تر می شود و هر بار نتایج ات بهتر از قبل می شود.
اما اگر نخواهی این مسیر را طی کنی و بخواهی با همان روش قبلی، همان باورهای قبلی، همان کانون توجه قبلی، همان نگرانی ها، ترس ها و اظطراب های قبلی ادامه دهی، یعنی همان فرکانس های قبلی را ارسال می کنی.
پس طبق اصلی که در ابتدا یادآور شدم، منطقی است که منتظر همان نتایج قبلی هم باشی.
طبق این اصل، اگر میخواهی نتیجه تغییر کند، باید فرکانس تغییر کند و اگر میخواهی فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
در یک کلام اگر واقعاً یک راهکار اساسی میخواهی، تا یک بار برای همیشه به همه نگرانیها در زندگیات پایان دهی، راهش این است از ابتدا، پایه درست و حسابی برای زندگیات بچینی.
زیرا اگر همه چیز را بصورت اساسی تغییر ندهی مانند این است که یک خانه گلنگی داشته باشی که همه جای آن با مشکل مواجه شده به این دلیل که پی آن نشست کرده، ترک خورده و دیگر هچ کارایی ندارد. اما شما مرتباً یک بار دیوارش را رنگ میکنی و چند روزی احساس میکنی بهتر شده اما باز دوباره یک ترک جدید روی دیوار میبینی، سپس سقف را تعمیر میکنی، بعد میبینی فقط برای مدتی اوضاع بهتر شد. سپس در ورودی را عوض میکنی و خلاصه هر بار یک قسمت را.
اما نهایتاً اینهمه تلاش، وقت، زمان، انرژی و هزینهای که گذاشتی، نه تنها کمکی نکرده، نه تنها اوضاع امنیت و آسایش آن خانه بهتر نشده بلکه هر شب با نگرانی و ترس از اینکه فردا چه اتفاقی برای این خانه ممکن است بیفتد یا مبادا سقفش فرو ریخته و همه چیز را نابود کند، به خواب میروی.
موضوع اصلی درباره تجارب زندگی شما نیز، نیز مثل همین ماجرا است. نمیتوانی بدون تغییر بنیادین باورهایت، تغییری مح ایجاد نمایی زیرا اتفاقات زندگی شما، بازتاب کامل و دقیق فرکانس های شماست و اساس فرکانس های شما باورهای شماست.
پس راهکار اساسی را در این باره با هم مرور می کنیم:
اصل اول: پذیرش اصل و اساس جهان
اصل دوم: قانون تکامل
اولین عامل اساسیای که افراد در پروسه تغییر باورها آنچنان که انتظار دارند به نتیجه نمیرسند این است که، هنوز اصل اساسی را که در ابتدای این پاسخ یادآور شدم، مثل وحی منزل نپذیرفتهاند.
اگر به دنبال تغییری اساسی هستی، اول از همه باید به این موضوع ایمان بیاوری که: تمام اتفاقات زندگیات بخاطر باورهایتان رخ داده و تنها راه علاج، تغییر باورهاست و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
وقتی تمامی راه ها را بر روی خود می بندی و دیگر شکی و تردیدی باقی نمیگذاری که نکند یک عامل دیگر هم باشد، آنگاه تعهدی در شما ایجاد می شود برای یافتن آن ترمز ذهنی و آن باور محدودکننده و تبدیل آن به باور قدرتمندکننده.
یعنی متمرکز و متعهد شوی که شیوهی نگرشات، رفتارات، تمرکزات و احساسات را منطبق بر آن آگاهیای نمایی که تازه فهمیدهای و سپس از طریق بیشتر جاری ساختن آن در نقطه تمرکزت و رفتارت، هم جوانب بیشتری از آن آگاهی را بیشتر درک کنی و هم بذر آن باور را تغذیه نمایی و به این شکل هر روز نتایج را کمی بهتر کنی و با ایمان تا رسیدن به نتیجه نهایی به راهت ادامه دهی و هرگز نا امید یا تسلیم نشوی.
این کار نیاز به توانایی زیادی برای کنترل ذهن دارد و آسان نیست. زیرا اگر آسان بود، الان همه موفق بودند.
تغییر باور نیاز به ایجاد چنین تعهدی دارد. ضمن اینکه در کنار این تعهد، باید بدانی که درک تو از این آگاهی و ساختن باور از این آگاهی، به مرور صورت میگیرد و همیشه یک فاصله فرکانسی میان کل این آگاهی و آنچه که تو از آن به عنوان باور برداشت کردهای، وجود دارد.
وقتی این تعهد را برای تغییر باور ایجاد نکنی و شیوه تغییر باور را درک نکنی، نمی توانی آنچه را درک نمایی که از استاد عباس منش درباره قوانین زندگی، نقش تغییر باورها و شیوه تغییر باورها میشنوی. آنوقت درباره این موضوع دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت میشوی.
به همین دلیل اندکی کار می کنی، تغییرات کوچکی به همان میزان هم ایجاد میشود. سپس آنچنان که باید ادامه نمی دهی. چون می خواهی با اولین قدم ، نتایج بزرگی رخ دهد.
یعنی آن قرار داد نوشته می شود، اما امضا نمی شود.
آن مشتری می آید اما چیزی نمی خرد.
فرد مورد علاقه ام را پیدا می کنم اما موضوع به ازدواج ختم نمی شود و …
شما نتوانستهای مفهوم فرکانس را درک کنی و اصل اساسی جهان را که در ابتدای این متن یادآور شدم بپذیری. به همین دلیل می خواهی با اندک تلاشی معجزه رخ دهد و یک شبه تمام باورهایی که در طی سالیان ساخته شده، تغییرکند. به همین دلیل است که با چنین تردید هایی در ذهنت مواجه هستی و هنوز همان شیوههای و نگرش قبلیات سکّان دار ذهنت است و میگوید :
“خوب! من باورم را تغییر می دهم اما اگر شغلم تغییر نکند که نمی شود؟
خوب! تا زمانیکه من یک حقوق مشخص دارم، چگونه فقط تغییر باور می تواند درآمد مرا افزایش دهد؟
خوب اگر من کاری برای افزایش مشتری انجام ندهم، تبلیغ نکنم و فقط روی باورهایم کار کنم، که امکان ندارد درآمدم زیاد شود؟
پس باید کاری هم انجام دهم!”
«باید کاری هم انجام دهم» همان نگرش قبلی است که حذف آن نیاز به جهادی اکبرتر از اینها دارد.
یعنی می خواهم بگویم همزمان که به اصطلاح روی باورهایت کار می کنی، تردیدهای تان هم با شماست و این تردیدها تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از شما می گیرد و ایمان تان را به این موضوع که، باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست می کند و بعد نتیجه مشخص است. شما کنترل ذهن را ادامه نمیدهی، شما به این شیوه وفادار نمیمانی و شما مرتباً در حال رفت و برگشت به نگرش قبلی و اطلاعات فعلی هستی. در نتیجه باورهایت آنچنان که باید تغییر نمیکند.
لذا از آنجا که تغییر باور هنوز صورت نگرفته، نتیجه خاصی هم بوجود نیامده و از آنجا که به نظر خودت مدتی است روی باورت کار کرده و پاسخ دلخواهت را نگرفتهای و از آنجا که نجواهای ذهن که حاصل باورهای محدودکننده قبلی است، ریشه دارتر از این حرفهاست، شک هایت را به ادامه این شیوه دوباره بیشتر میکند. اینجاست که ذهن دوباره شما را برمی گرداند به روش قبلیِ خودش و همان باورهای محدود کننده قبلی.
همان روشی که می خواست با انجام یک کار فیزیکی مثل تغییر شغل و … درآمدش را افزایش دهد و دوباره همان مشکلات و ماجراهای قبلی را دارد و واقعا سردرگم می شوی.
اما موضوع این است که باور با اطلاعات فرق دارد. باور با دانسته فرق دارد. باورهای شما خودش را در رفتار و نگرش شما نشان میدهد. باورهای شما ابتدا به شکل رفتار و اقدام ظاهر میشود. یعنی به اندازهای که قدرت میگیرند شما را به مسیر راهکارها و ایدههایی هدایت میکند که انجامشان، وضعیت را کمی بهتر میکند و سپس به میزان تعهد شما رشد میکند اما از جایی به بعد، آن رشد تصاعدی شروع میشود. اما رسیدن به آن نقطه یک جهاد ابراهیم گونه میطلبد.
هنوز تغییری اساسی در باورهایت رخ نداده، بلکه فقط یک سری اطلاعات کسب کرده ای که به نظرت اطلاعات قشنگ و لذت بخشی است. انگیزه بخش است و دانستنش خوب است.
اما در عمل از آنجا که آن ایمان به اصل که «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورهایمان است»، ایجاد نشده، باورها را عامل اصلی نمیدانی تا بتوانی گفته ها و آموزش های استاد در آن فایلها را مانند وحی منزل بپذیری و هرگز در این مسیر هیچ شکی به خود راه ندهی و به دنبال تغییر اوضاع در عواملی بیرون از باورهایت نگردی.
ایمان و باور وقتی ساخته می شود، اول خود را در آرامشی که تجربه می کنی، نشان می دهد. هرچه به میزان بیشتری در آرامش ذهنی بمانی، یعنی آن باور قدرتمند کننده تر شده است.
یعنی اگر بدهی داری ، نگران نیستی و می توانی به نعمت های زندگی ات هر چند کوچک حتی سلامتی ات، بینانی ات و … توجه کنی و نگران نمی شوی ، یعنی ایمان شما به تغییر باورها، به اینکه من الان در حال کار کردن روی فرکانس هایم هستم، به اینکه فرکانس ها نتایجم را ایجاد می کنند و چون الان دارم فرکانس های مناسب را می فرستم پس به زودی نتایج دلخواه از راه می رسد
به زودی سر و کله اتفاقات خوب پیدا می شود و … موجب می شود که نگران نباشید
موجب می شود که به خود بگویید این اتفاقات کنونی حاصل فرکانس های نامناسب قبلی است و من از این به بعد باید منتظر چیزهای خوب باشم چون در حال ارسال فرکانس های خوب هستم
و اگر با اتفاق نامناسبی روبرو شدی،با خود می گویی: حتما این همان اتفاقی است که می خواهد مسیر زندگی ام را بهتر کند. زیرا ممکن است این اتفاق به ظاهر نامناسب باشد اما در خود برکتی به همراه داشته باشد
یعنی می خواهم بگویم اگر می خواهی باورهایت را به صورت بنیادین تغییر دهی، باید به نقش تغییر باورها، به قوانین کیهانی و در راس آن قانون فرکانس، ایمان بیاوری و آن را مثل وحی منزل بپذیری. این ایمان به نقش باورها، تعهدی در توایجاد می کند و باعث می شود اصلا تردیدی در این باره برایت ایجاد نشود. زیرا ایمان میآوری که اگر باورت را تغییر دهی، نتیجه حتما خودش را نشان می دهد. بنابراین با ایمان به این موضوع و بدون شک و تردید بر این کار مصمم تر میشوی.
بنابراین، تنها راه تغییر نتایج، تغییر باورهاست و من برای تغییر باورها، استادی شایستهتر از دوره روانشناسی ثروت۱ نمیشناسم.
بنابراین اول این پذیرش را در خود ایجاد کن که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء حاصل باورهایم است. سپس با ایمان یک بار برای همیشه کمر همت را برای کار کردن مداوم روی باورهایت ببند و جهادی اکبر برای تغییر اساسی باورهایت به راه بیانداز.
ایمان دارم به محض اینکه باورهایت عوض شود، جهان شما را وارد مدار دیگری میکند که در آنجا اتفاقات، شرایط، آدمها، ایدهها و راه کارهایی را ملاقات میکنی که سبب میشود قدم به قدم و مدار به مدار، خواسته های بیشتری را با لذت بیشتر، تجربه نمایی. آنهم از راههای بدیهی و طبیعی.
این کار جهان است. این روندی است که خداوند برای جهان آفریده است.
اما تغییر باور کاری نیست که یک شبه انجام شود. تغییر باورها تکامل می خواهد. باید کم کم باورهایت را بسازی و این مسیر را قدم به قدم برداری.
اصل دوم رعایت قانون تکامل و درک قانون تکامل است:
یکی از مهم ترین عواملی که موجب میشود افراد در طی مسیر شور و شوق اولیه را نداشته باشند و احتمالا کاری که آغاز نمودهاند یا ایدهای که به واسطه همان میزان تغییر باور به آنها الهام شده را ادامه ندهند و حتی علائقشان را نیمه کاره رها کنند و سپس ناامید و سرخورده شوند، این است که آنها از همان ابتدا به دنبال این هستند که یک شبه ره صدساله را بروند.
نادیده گرفتن قانون تکامل موجب میشود، راه تغییر باورها را درک نکنی. در نتیجه به محض اینکه آگاهی ای از قوانین دریافت میکنی، فکر میکنی دیگر کار تمام شده و باورهایت تغییر کرده و حالا دیگر آن نتایج بزرگ هم باید وارد زندگی ات شود.
در نتیجه نمیتوانی نتایج کوچک را ببینی و از وجودشان لذت ببری و به واسطه این لذت به مسیر رشد بیشتر هدایت شوی که با برداشتن اولین قدم ها ایجاد شده است. این موضوع خطرناک است و آدم را خیلی راحت از مسیر صحیح گمراه میکند.
همین حالا اگر نگاهی به زندگی ات بیندازی، قطعا آن نتایج کوچک را خواهی دید. اما از آنجا که نمی خواهی تکامل ات را طی کنی و فکر میکنی ذهنت محدود خیلی سریع تغییر میکند، انتظار داری خیلی سریع نتایج بزرگ برایت رخ دهد. در نتیجه وقتی آن نتایج کوچک را با آن خواسته های بزرگ مقایسه می کنی، نه تنها از ورود آنها به زندگی ات شاد نمی شوی، بلکه عصبانی هم می شوی.
در نتیجه به محض برداشتن اولین قدم و ندیدن آن نتیجه بزرگ، به جای آنکه آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری، دوباره از این شاخه به آن شاخه میپری. مثل فردی که تبری به دست گرفته تا درختی کهنسال و قطور را قطع کند.
اما با تبر کوچکش هر بار به نقطهی از درخت ضربهای وارد میکند و قطعا نتیجه هم معلوم است.
این از این شاخه به آن شاخه پریدنها که نتیجه عدم پذیرش اصل و اساس جهان است، یعنی همانکه قطعاً تمام اتفاقات زندگیات نتیجه باورهایت است و لا غیر و عدم درک این موضوع که، تغییر باورها تکامل میخواهد و نتایج و تغییر باورها به مرور همراه با هم رشد میکنند، موجب میشود مسیری را تا انتها طی ننمایی و نتیجه دلخواهت را نیز دریافت ننمایی. در نهایت هم به خودت می گویی:
قانون برای من جواب نداد.
من که باورها را ساختم. منکه به دنبال علاقه ام رفتهام. پس چرا اتفاقی رخ نداد؟
البته منظورم خرده گرفتن بر شما نیست. ذات انسان عجول است. این کار شیطان است که به محض اینکه با اندکی کار کردن روی ذهنمان، الهامی از خدا دریافت می کنیم، بخواهد با عجله هایش ما را گمراه کند تا آن الهام را جدی نگیریم یا نیمه کاره رهایش کنیم.
همانگونه که خداوند هم در قرآن می فرماید:
«نبوده به پیامبری وحی کنیم و شیطان کلام خودش را وارد کلام الله نکند. اما ما کلام خدا را بالا آورده و کلام شیطان را پایین می آوریم…»
اما تنها زمانی میتوانی هدایت خداوند را در مسیر دریافت کنی، وقتی می توانی کلام خداوند را مرتبا بالا نگه داری که، با قوانینش هماهنگ شوی و نخواهی قوانین خداوند را دور بزنی.
هماهنگ شدن با قوانین یعنی درک همان اصلی که ابتدای کلامم اول به خودم و سپس به شما یادآور شدم. هماهنگ شدن با قوانین یعنی، بخواهی قدم به قدم و آرام به آرام تکامل ات را طی نمایی.
دوست عزیز، یادت باشد که فاصله میان تو و خواسته ات، با برداشتن یک قدم پر نمی شود. بلکه قدم هایی است که باید برداری و با برداشتن هر قدم، باورت بهتر، عزت نفس ات بیشتر و نتیجه ای به همان میزان بالاتر، رخ می دهد و سپس قدم بعدی به تناست باورهایی که ساخته میشود و ایمان، انگیزه و اشتیاقی که جهان از تو میبیند، به تو گفته می شود.
هرچه در این مسیر بیشتر پیش می روی، یعنی مرتبا نتایج هرچند کوچک را تایید و رابطه میان باورهای جدید و نتایج جدیدت را پیدا و قانون را تایید می کنی، باورهای قدرتمند کننده تری می سازی که موجب میشود نتایج ات بزرگتر شود. سپس آن نتایج دوباره اعتماد به نفس و ایمانت را برای برداشتن قدم بعدی، بیشتر می کند و این مسیر همچنان ادامه دارد.
تا جایی که مرتباً با اشتیاق در این مسیر حرکت می کنی و به خودت که می آیی، می بینی نه تنها با خواسته هایت زندگی می کنی، بلکه از تمام این مسیر نیز لذت برده ای. به این دلیل که نخواستی یک شبه اتفاقات رخ دهد، بلکه خواستی از مسیرت لذت ببری.
به این دلیل که با دیگران مسابقه نگذاشیتی و نمی خواستی خودت را به آنها ثابت کنی. بلکه فقط می خواستی در مسیر علائقت باشی و با تجربه آنها و اجرای ایده هایت، خودت را تجربه کنی و از مسیرت لذت ببری.
دلیل اینکه در دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباس منش موضوعات مثل «قانون تکامل» و چگونگی برداشتن اولین قدمها و سپس ادامه این مسیر را ساعت ها توضیح می دهد، این است که این موضوع مثل پی یک ساختمان است و سه جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی، میتواند پی مستحکمی برای ساختمان زندگی شما بسازد که ساختمان تجربه زندگی شما را تا هر جا که بخواهی بالا ببرد و رشد دهد.
بنابراین هرچه این جلسات را جدی تر بگیری و بر اجرایشان متعهدتر باشی، این پی مستحکم تر می شود. این بنا آنقدر قوی می شود که هیچ زلزله ای نمی تواند ویرانش کند و در یک کلام موجب تثبیت نتایج تان می شود. زیرا موجب تثبیت باورهای تان می شود
و شما را وارد مسیر موفقیت پایدار می کند.
موفقتیت که یک شبه کسب نمی شود که یک شبه هم بخواهد از بین برود، بلکه قدم به قدم، باور به باور، ساخته می شود و مدار به مدار طی می شود و وقتی به این شکل پیش بروی و این بنا را اینقدر اصولی بسازی، محال است اوضاع هر روز بهتر نشود. محال است اوضاع به قبل برگردد و محال است به مدارهای پایینتر دسترسی داشته باشی.
قطعا پیشنهاد من به شما استفاده از دوره جهان بینی توحیدی را در کنار دوره روانشناسی ثروت۱ دارم. به عنوان فردی که تا کنون از همه دوره های استاد استفاده و به نتایج بی نظیری در زندگی ام رسیده ام، اما اعتراف می کنم که این ۳ جلسه از دوره جهان بینی توحیدی، انقلابی در من ایجاد کرد که تا کنون چنین حالی نداشته ام. تا کنون به چنین درکی از قوانین نرسیده ام. انگار که به تازگی این قوانین را شنیده باشم.
این سه جلسه واقعا مرا به معنای واقعی کلمه بیدار کرد. گویی قبلا خواب بوده باشم و مطمئنم که نتایجم هم به همان میزان، قطعا بیشتر خواهد شد. زیرا به اندازه ای که می توانم این قوانین را هر لحظه به خودم یادآور شوم و با این یادآوری، شیطان ذهنم را خاموش و قلبم را بیدار کنم، هدایت خداوند را دریافت و به همان اندازه برکت او را وارد زندگی ام می نمایم.
به نظرم همین ۳ جلسه، دستاویز محکمی است برای اینکه به آن تکیه کنم و با تکیه بر آن آگاهی، از لحظه لحظه مسیرم لذت ببرم.
به شما و هر فردی که می خواهد احساس کنترل اتفاقات زندگی اش را داشته باشد و می خواهد مسیر پیمودن خواسته هایش، مسیری همراه با آرامش و لذت باشد، مسیری که مرتباً هدایت خداوند را در آن احساس کند، پیشنهاد میکنم با این دوره همراه شود و خودش را بیش از این از نعمتها و برکتهایی که برایش مسخر شده، بیبهره نکند.
وقتی این کار را انجام بدهی و این نگاه را شیوه زندگیات نمایی، نتایجی دریافت میکنی که موجب میشود با من هم عقیده بشوی. به گونهای که به خودت میگویی : من تا کنون اصلا قوانین را نمی دانستهام.
این دوره واقعا یک مکمل عالی برای دوره روانشناسی ثروت۱ و هر دوره دیگری از استاد عباس منش است.
گروه تحقیقاتی عباسمنش
برای پاسخ به سؤالات، لازم است که عضو سایت باشید و (با ایمیل و رمز عبورتان) وارد سایت شوید.
با سلام ووقت به خیر خدمت همه دوستان خوبم:
ممنونم از توضیحات عالی که در جواب ،سوال داده شده است و واقعا باید بارها و بارها بخونیم تا یاداوری بشه برامون.
حقیقت هم همینه که مثلا من به نوبه خودم،قبول کردم که باورهای من تمام زندگی مو میسازه،اما اگر میخوام ببینم چقدر در زندگیم به این باور رسیدم ،موقع برخورد با تضاد ،خودش رو در قالب برآشفتگی یا آرامش ،متوکل بودن یا مقصر دانستن دیگران نشان میدهد.
فقط دانستن بهم کمکی نمیکنه،اگرباور جدید، اونقدر در من نهادینه شده باشع ،اونوقت در قالب رفتار جدید خودشو نشون میده.
البته طبیعی هس که در شروع کار بارها به رفتار قبلیمون برگردیم اما مهم این هست که با یاداوری قانون هر چه سریعتر حال خودمون رو خوب کنیم و گرفتارتله شیطون نشویم.
یعنی من قبلا وقتی از مسیر خارج میشدم و تحت عصبانیت ،وارد غیبت میشدم میگفتم دیگه آب از سرم گذشت و بزار امروز رو با این فرمون برم .
یعنی قشنگ روز بعدش من دچار عذاب وجدان میشدم و دچار بیماری میشدم که خودم رو تنبیه کرده باشم.
میخوام بگم حالا خیلی زودتر مچ ذهنم رو میگیرم و نمیزارم زیاد منو تو ناخواسته ام جلو ببره.
البته هیچ وقت نمیتونیم ۱۰۰ درصدحریف نجواهای ذهنمون بشیم ولی به اندازه تلاشمون جواب میگیریم.
اصل بعدی تکامل هست،یعنی چون ما ذاتمون عجول هس ،عجله داریم.ولی هیچ وقت یه شبه به جایی نمیرسیم.
من که خودم نمونه خوبی بودم،یعنی بسته های آموزش زبان رو به سرعت تمام کردم،چون به صورت خوداموز بودنن،وواقعا هیچی از مباحث مطرح شده در دو بسته آخری متوجه نشدم و اگر بسته های اولی رو یادگرفته بودم به خاطر این بود که اون مباحث از دوران راهنمایی تا دانشگاه برام تکراری بودن و من به راحتی فقط مرورشون کردم ولی دو دو بسته آخر،مطالب کاملا جدید بود و منم به سرعت نورخوندم وواقعا اصلا یادم نمیاد که اینها را کی خوندم؟
سلام به استادعزیزودوستان گرامی.
از محالاته طبق قانون عمل کنی واصول وقواعدی که استاد میگن رو رعایت کنی وباورهاتو تغییر داده باشی ولی نتایج زندگیت تغییر نکرده باشه.
ما به مسائل های زندگیمون کلی نگاه میکنیم وخیلی سطحی اونا رو تغییر دادیم که نتایجی که دنبالش هستیم رونگرفتیم.
در درون هر کدوم از باورهامون به قدری ترمزها وپاشنه آشیلها ومقاومتها وجود دارن که هنوز نتونستیم با ذهنمون کنترلشون کنیم .
بهتره هر باوری که ب نظر خودمون تغییرش دادیم رو خیلی با دقت تو عملکردهامون بررسی کنیم تا ببینیم آیا واقعن عیننی که استاد گفته عمل کردیم ؟!
اگه فکر میکنیم تمامتلاشمون روکردیم ، بایک نشانه مشخص میشه که در مسیر درست هستیم یانه ؟!
نگاه به احساستون بندازید ،آیا احساس خوبی دارید؟اگربله به همین مسیر ادامه بدید ومنتظر اتفاقات خوب باشید.
ولی اگر پاسخ شما منفیه،ینی احساستون خوب نیست پس اتفاق خاصی هم رخ نمیده.
حسهایی مثل نگرانی ،ترس،پریشان حالی واسترس ،تحمل کردن وعجله کردن ،سرزنش واحساس گناه و….همه وهمه نشانه ی بودن در احساس بد هستش .
پس با توجه به چنین احساسات منفی ،هر چند آگاهی های زیادی داشته باشیم ، باید باورهامون خوب کار نکنن.
نمیشه توقع دیگه ای داشت.
باورهای ما یه شبه بوجود نیمومدن که خیلی زود هم از بین برن.
منتهی ما باتغییرات فرکانسی ، بوجود اومدن اتفاقات منفی رو کنترل میکنیم تا آرام آرام افکارهای جدیدمون،باتکرار زیاد، بشن باورهامون تا باورهای خوب،احساسمونو خوب کنه واحساس خوب اتفاقات خوب راخلق بکنه .
اینو مطمئن باشید زمانی که باور شما درست کار کنه ،حتمن اتفاقات خوب برای شما بوجود میاد.
اگه چیزی عایدتون نشده واتفاق خاصی نیفتاده به خاطر اینه که هنوز خیلی جای کار دارید.باید برید وخودتون با دقت همه ی افکاروعملکردهاتون رو بررسی کنید.
زاویه نگاهتون رو به قضایا تغییر بدید تا احساستون از منفی بودن در بیاد.
تمام قوانین های استاد رو لیست کن ،ببین هر کدوم رو چقدر درست انجام دادی ؟
اونموقع متوجه ی اشتباهات ریزی که ترمزهایی برات بوجود اووردن رو میفمهی .
مثل تمرکز به زیبایی ها.
تمرکز روی خودت.
سپاسگزاری به خاطر داشته هاولذت بردن از داشته ها.
در لحظه زندگی کردن.
اعراض کردن.
پذیرفتن اتفاقات روزمره .
اعتماد وتوکل وایمان به خدا.
با هدایت خداوند پیش رفتن.
کنترل نجواها ودادن ورودیهای مناسب به ذهن.
تجسمات با احساس خوب.
پیدا کردن ترمزها وشکستن مقاومتها.
شناخت خودت ودیدن ارزشها وتوانمندیهات .
باور فراوانی در هر زمینه .
صحبت نکردن در مورد ناخواسته ها.
توجه وتمرکزت به خواسته ها.
حساس نبودن ونجنگیدن .بلکه رها کردن وسپردن به خدا.
کانون توجه .
برنامه ریزی روزانه .
وخیلی از موارد دیگه ….
در کل نگه داشتن احساس خوب در هر لحظه وبا بوجود اومدن هر پیشامدی!هر پیشامدی.
آیا همگی رو درست انجام دادی ؟
به نام حق تعالی
خداراسپاسگزارم که بعد مدتها سعادت اینکه کامنتی بنویسم بهم داده شد
خداروشکر من هرروز با آموزها هایی از فایل های استاد عزیز و جواب های هوشمندانه عقل کل و دوستان خوش فرکانسم در مدار بالایی از آگاهی قرار میگیرم
این آگاهی بالا رو چند باره که خوندم و تو دفترم یادداشت کردم برای دوباره و دوباره یادآوری کردنش به خودم و قوی تر شدن باورم به اینکه خودم و ارتعاشاتم و درنهایت باورهایم زندگی ام را در تمام جنبه ها خلق میکنه.
باور به اینکه خود زهرا هست که میتونه خودش خوشبخت یا برعکس کنه
این خود خود خود منم و عاملی بیرونی تا من اجازه ورود و تاثیر گذاری با افکارم ندم اجازه به هم زدن شرایط دلخواهم نداره
که این مواقع باید کنترل بالایی روی ذهن و نجواهای پوک ذهنی که سرشار از ترس و احساس ناکافی بودن داشته باشم.
این آگاهی ها به حدی برای من به موقه و فوق العاده بود که با خوندن جمله به جمله اون گاهی مکث های طولانی میکردم و به معنی واقعی کلمه در افق فکری خودم فرو میرفتم که یعنی خدایاااا شکرت که دارم به یه سری از گره های ذهنیم پی میبرم و با توکل به خدا و تعهدی سفت و سختر به سمت بهبودی باورهایم در زمینه های دلخواه پیش میرم.
شکر خدا میکنم بابت این حجم از آگاهی های فوق العاده
شکر خدا میکنم بابت هم مدارشدنم با حضورم در این سایت
و استفاده ازین درسهای فوق العاده زندگی ساز زندگی خوشبخت .
همین حالا که در حال نوشتنم آرامش خوبی سراسر وجودم گرفته د از ته قلبم شکرگزار داده و نداده ام از سمت الله یکتایم هستم.
واقعا حضورم در این سایت یکی از میلیون ها موهبت هایی هست که خداوندم بهم عطا کرده است.
چقدر دوس دارم پررنگ تر از همیشه حضورم تو این خانواده فوق العاده نمایان کنم و کامنت بنویسم که همین باعث بالارفتن مدار من و ارسال ارتعاشات فوق العاده خوب به جهان هستی میشود چون درحین نوشتن دارم توجه ویژه ای میکنم .
خدایا شکرت دوستت دارم.
دوستان خوش قلبم در پناه حق باشید
و سپاس بی نهایت از خانم عزیز و خوش انرژی شایسته
و استاد بی نظیرم عباسمنش در مسیر زندگی .
درودبه استادعزیزم ومریم جان
وهمه دوستان عالیم
خدایاشکرت بابت آگاهی امروزم ،به نظر من وقتی خداوند
مرادراین مدارقراردادورهنمون کردآغازرشدمعنویم شروع شد
مثل رشدبچه ای که تازه به دنیامی آیدوآرام آرام رشدش را
مشاهده می کنی وکلی ذوق داری امانمی توانیم یک شبه
دست وپای اورابکشیم تاقدبکشد،مدام درگوشش نجواکنیم
که این درست است وآن چیزنادرست،خودم راهمان بچه
تصورکردم وازخودم متوقع نشدم بلکه آرام آرام باگوش جان
سپردن به صحبتهای ناب استادجانم باورهای اشتباه
چندساله ام راکنارگذاشته وباورهای درست راجایگزین کردم
ووقتی می بینم هردم دیگرنسبت به تغییراتم مقاومت نکرده
بلکه برایم شیرین وباشکوه است هردم خداروشکروسپاس
می گویم وچقدر هرروزنتایج ومعجزات عالی
درزندگیم،کسبوکار همسرم،رشدمعنوی ومادی وخیلی موارد
دیگربااحساسات عالی هرروزم رخ می دهد،معجزاتی مثل
قبلا ندیدن داشته هایم وامروزسلول به سلول آن رامی بینم وهر
دم خداروشکرمی کنم،صبح هرروزساعت چهاربیدار می شوم
خداروشکرمی کنم،می روم دربالکن خانه ازخدایم بابت
دیدن یک روزعالی وپرخیروبرکت وزنده بودنم اوراشکروبا
دیدن آسمان زیبایش وتعظیم به همه آفریده هایش که
مسخرم نموده ومن چقدرازآنهابه راحتی استفاده می کنم
شکروسپاسم راادامی کنم واین روتین وادامه دادن چقدربرایم
حال عالی به ارمغان آورده است وازتمام بدنم ازسلولهای مغزیم
که باچه قدرتی خداونددرسرم قرارداده تانوک پاهایم باعشق
ولذت وصف ناپذیری وبعضا بااشک شوق می بوسم وخداروبی
نهایت شکرگزارهستم وبعدمراقبه ونوشتن وشکرگزاری وانجام
عالی کارهایم باذوق وشوق وخداوندراهردم احساس کردن
کنارم وباالهاماتش راهنمایم ونتیجه اش حال عالی که درتمام
تاروپودزندگیم تنیده شده واتفاقات عالی رابرای من وعزیزدلم
رقم زده است …
وبعدخواندن معنی قرآن باتمرکزکه چقدربه من آرامش خاصی
بخشیده است خدایاشکرت وممنون استادعزیزم بابت تشویق
هایتان برای درک ترجمه قرآن عظیم، این برای من معجزه بی
نهایت بزرگی هست……
آیامی شود.این همه احساس عالی داشتن اتفاقات عالی رقم
نخورد،همین که حالم عالی ست وباهرروزگوش جان سپردن
به فایل های استادعزیزم وعمل به تک تک صحبتهای طلایی
ایشان باتمرکزوتکراروتمرین آرام آرام به رشدوبالندگی درتمام
زمینه ها
به لطف خداوندمهربان دست یافته ام …
برای همه دوستان عالیم آرزوی باورتک تک کلمات ناب استادم
که ازجانب خداونداست وبرقلب وروحمان جاری می شود
وباورتکامل وپرهیزازهرگونه عجله ودودلی رادارم الهی آمین.
برای استادجانم ومریم عزیزم وهمه دوستان عالیم سلامتی،
ثروت،عشق وآرامش درپناه خداوندبی همتایم آرزومیکنم….
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم
سلام و درود خانم مهدوی فر عزیز و گرانقدر
باریک الله
واقعاً دم شما گرم.
چقدر خوب نوشتید و خوب مطرح کردید و خوب در مسیر تغییر و آگاهی و اقدام و پویایی و بالندگی و حس خوب هستید.
چقدر خوب گفتید عزیز دلم
چقدر خوب گفتید ساعت ۴ صبح بیدار میشید…
و دعا و سپاسگزاری و خوندن قرآن رو در رأس کارها قرار دادید.
الهی روز به روز به همین شکل در مسیر خداوند و هدایت الله بیشتر و بیشتر و نزدیک تر به خواسته هاتون بشید و هر روز ثروتمندتر، شاداب تر، خوشحال تر، سالم تر و پیروزتر و آرامتر در همه جنبه ها باشید.
هر کس در این راه قدمی بردارد خب حقشه بطور طبیعی این نتایج رو لمس و تجربه کند.
منتظر نتایج بعدی تون هستم.
پاینده باشید
یا حق
با سلام خدمت دوستان
ببینید کمتر تلاش یا زیاد تلاش کردن در باورها اصلا مهم نیست
مهم عمق احساس قلبی و اعتماد شما به خداست
شما آنقدر در هوشیاری و بودن در لحظه حال این حالت رو تمرین میکنی تا در وجودت ریشه میگیره
فرض کنید در سر کلاس یه دانش آموز باید خیلی وقت صرفش کنی تا بفهمه
یه دانش آموز هم بلافاصله مطلب رو میگیره
خداروشکر من در کلاس آواز اینطوری ام وقتی استاد برامون یک دستگاه آوازی میخونه در حین خواندن آنقدر عمیق میشم انگار تمام بدنم گوش میشه
و بخاطر همین زود یاد میگیرم و هر دفعه آنقدر تمرین اش میکنم انگار اون دستگاه رو خودم ابداع کردم و خلق کردم
به نام الله یکتا
سلام به دوستان راه عشق
واقعا این متن حکم کیمیا رو داره
حکم یک فانوس رو توی ی تاریکی داره که در امتداد اون تاریکی مناظر زیبا رودخانه ها و جنگل های فوقالعاده زیبا منتظرم تا تورا در آغوش بکشند
چرا با وجود اینکه روی قانون کار میکنیم نتایج اونقدر بزرگ نیست
چند روز پیش این مبحث رو که استفاده از محصولات و سایت عباسمنش باز شد توی خونه برای خانواده خانمم
یکی ازشون که پسری سیزده ساله بود بنده خدا همون شب رفته بود و تا صبح فقط فایل گوش داده بود
یعنی من وقتی اینو شنیدم هیچ حرفی نزدم
اول گفتم خدایا شکرت که اینقدر این پیگیر بوده رفته با اون سنش نشسته تا صبح فایل گوش داده
بعد ی ندایی اومد که این بنده خدا فکر کرده هرچی بیشتر فایل گوش بده سریع گوش بده یهو اتفاقات تغییر میکنه یهو ی کیسه پول از اون بالا وارد زندگیش میشه
چیزی بهش نگفتم اصلا دیگه وارد نشدم که بگم کارت درسته یا نه
ولی الان این پاسخ محکم این پاسخ مناسب منو یاد خودم انداخت که اتفاقات چقدر ساده و ارام آرام شروع به تغییر کردن و انگار این آگاهی ها در وجود من بود
که عجله نکن آرام آرام تغییرات شروع میشه آرام آرام بدهی ها پرداخت میشه آرام آرام مشتری های خوب میاد آرام آرام فروش بالا میره
یعنی این انرژی این خداوند بهم میگفت تو نیازی به پول نداری من بهت نعمت میدم من نعمتم رو برشما تمام کردم
تو فقط بزار ظرفت بزرگ بشه
این ظرف بزرگ شدنه رو خیلی زود فهمیدم
این تمرین قانون و صحبت کردن از قانون دیدن نشانه ها و صحبت با آدم ها نه برای تغییرشان بلکه برای تمرین قانون رو خیلی خوب فهمیدم
و آرام آرام نتایج کوچیک وارد زندگی من شد
خیلی دوست داشتم نتایج بزرگ رو ببینم شاید بعضی وقت ها هم از جاده خارج میشدم و میخواستم قانون تکامل رو دور بزنم
اما ی جورایی بهم الهام میشد که نه این اشتباهه آرام آرام نتایج بزرگ به وجود میاد
همین الان نتایجی که دارم واقعا بزرگه
یعنی اون اوایل اگه بهم میگفتن با سه سال کارکردن قراره به این حد از نتایج برسی باورم نمیشد
یعنی تجاری گذشته ای که داشتم بازگو میکرد که بابا نمیشه بابا تو تمام توانت اینه ده سال کارکردی و …
ولی خداوند میگفت که میشه آرام آرام انجامش بده
توکل کن و شروع کن
قسم به آنچه مینویسید
تو بندگی من رو بکن کن ارباب خوبیم
اونجا که توی ی شرایط به ظاهر سخت به غیر خدا رو انداختم گفتم خدایا ببخش که بغیر تو رو انداختم و یسری جریانات دیگه بوجود اومد که خدا گفت این درسته
مسیر و آموزش استاد عباسمنش آموزش لذت بردن از قانونه اگه لذت میبرم از گوش دادن و دیدن این فایل ها
اگه کامنت مینویسم که دارم تمرین میکنم دارم جلو بازو میزنم و کم کم این وزنه رو سنگین میکنم تا این عضله جلوبازو عضله یادگیری عضله درک رشد کنه این ماهیچه اونقدر قوی میشه که میشه با انرژیش نتایج خارقالعاده ای رقم زد
تشکر میکنم از خانم شایسته مهربان بابت این نگارش فوقالعاده بابت این وقتی که گذاشتن و این کامنت زیبا رو نوشتن واقعا باید بارها خونده بشه
درود و سلام آقای رخشان عزیز
بابا ایول
خیلی عالی نوشتید خوشم اومد
واقعاً سپاسگزارم.
وقتی کامنت شما رو داشتم میخوندم و گفتید خدا میگه بابا پول هست یادم افتاد قبلاً این حس و صحبت رو با خودم داشتم و یادم رفته بود مدت زیادی، و الان شما یادم انداختی اینم موهبت حضور شما بزرگواران و دوستان خوب نه عالیه،
با خودم گفتم (طبق صحبت شما)، خدا میگه: بابا پول هست، خیلیم هست هر چی میخوای هست تموم نمیشه غصه ی پولو نخور آروم باش نگرون نشو (عجله و حس بد و ناامنی و ترس و حرص و طمع رو میخواد بگیره از ما)، و میخواد بگه پول یا (خواسته ها) بهونه ست، زندگی اصلش پول نیست. اصلا ما بخاطر چی بدنیا اومدیم؟ فقط پول دربیاریم و تموم؟؟!!
هدف و اصل رو درک کنیم. هدف از آفرینش و خلقت من و هستی چی بوده؟
هدف رشد و کمال من بوده، چقدر میتونم احساسمو خوب کنم و خوب نگه دارم؟ چقدر میتونم صبورتر باشم؟ ظرف ایمان و یقینم چقدره؟ چقدر میتونم بخشنده تر و مهربان تر باشم؟ چقدر میتونم شجاعت و ریسک صداقت و درستی رو بپذیرم؟
چقدر میتونم نفس یا نجوای ذهن رو مشاهده کنم و کنترل کنم و فریب نخورم؟
اصلا چقدر میتونم از خیلی چیزهام بگذرم و ازم کنده بشه رهاش کنم و ازم کم بشه؟
ما (ذهن نفسانی انسان) همش میخواد بدست بیاره، در حالیکه تقریباً به فکر از دست دادن نیستیم، (ذهن خودمو میگم) میپرسید چی رو از دست بدیم؟
چیزی که همش مانع منه؟
چیزی که لطمه و آسیب میزنه،
چیزی که به قول قرآن ظلم به خود محسوب میشه.
یعنی تکبر و غرورمو از دست بدم
ریا و تزویرمو از دست بدم.
منیتمو من من کردنمو از دست بدم.
خشممو که خیلی وقتها نشونه ی منیت یا ترس هامه رو از دست بدم.
نفرتمو از دست بدم.
کینه هامو از دست بدم.
حسادت و بخل ورزی هامو از دست بدم.
اضطرابمو از دست بدم.
قدرت طلبیمو از دست بدم.
نیاز های موهوم و غیر حقیقی و غیر ضروریمو مثل نیاز به جلب توجه زیادیمو از دست بدم.
وابستگی هامو از دست بدم.
همه چیمو
اون وقت ببینیم چی می مونه از من و شما.
اگر من منهای – برنامه های نفسانی ام شوم، = مساوی میشم با؟
البته منظورم سیر تکاملی و همیشگیست نه یک شب و یکماه و یکسال
منظورم درک و رفتن در این جاده ست در این سفر.
پول و خواسته هم انگیزاننده های این رشد و کمال و بزرگ شدن ظرف ما هستند.
و بهونه هستند برای درک مسیر و ایجاد حس بهتر.
بهر صورت این موضوع خیلی مفصل میشه در موردش صحبت کرد
بیشتر برای توجه و بیاد آوردن خودم نوشتم و نوشته شما باعثش شد این حس خوب بهم دست داد دوست داشتم حسمو بنویسم.
دم شما گرم
لذت می برم از کامنت های شما
از تجربیات عالی شما خوشحالم و دوست دارم بیشتر استفاده کنم و شاهد پیشرفت شما و سایر دوستان باشم.
چقدر خوبید شما.
این جمله رو اینطور اضافه کنم
من فکر میکنم
اگه از اون طرف بخواییم نگاه کنیم یعنی برهان خلف، (برای ایجاد احساس خوب)، راز بدست آوردن نتایج (هر چی که برای هر کدوم ما هست)، از دست دادنه.
اگر بخوام از دست بدم در این صورت چیزهای بزرگتر و ارزشمندتری بدست میارم.
دوست من چهطور توقع داری با این نگرش که “هیچ نتیجهای وارد زندگیم نشده” و احساس بد متعاقب این نگرش، به نتیجهی بیشتر برسیم؟!
مگه غیر اینه که انسان، اصلا متوجه تغییرات و نتایج زندگیش نیست چون همهچی تدریجی رخ داده؟
میدونی …
این اوج ناشکریه که اگر چند ساله دارم روی خودم و باورام کار میکنم، بگم هیچ نتیجهی خاصی وارد زندگیم نشده!
من شما رو نمیشناسم و از وضعیت زندگی شما هیچ اطلاعی ندارم ولی به جرئت میگم اگر چشمدل رو باز کنی و خودتو با دوران قبل از آشناییت با قانون مقایسه کنی، قطعا شاهد تغییرات چشمگیری خواهی بود!
طبق قانون شکر نعمت، نعمتت افزون کند؛ من اگر دستاوردهامو تا به الآن نبینم، چه طور توقع دارم با نارضایتی و احساس بد به دستاوردهای بیشتری برسم؟! هوم؟
پس به عنوان یک تمرین، چه خوبه سعی کنیم الآنِ خودمون رو با گذشته، یعنی قبل از آشنایی با قانون مقایسه کنیم و تغییرات رو یادداشت کنیم و شماره بزنیم و جایی ثبتش کنیم، هر موقع احساس بیکفایتی کردیم بریم و مرورش کنیم.
دوم اینکه، به هیچ وجه من الوجوه خودمون رو با هیچ شخصی جز گذشته خودمون مقایسه نکنیم! ما حق اینو نداریم که با شخصی جز خودمون، بخوایم مقایسه بشیم چون اثر انگشت متفاوتی داریم و این خودش بزرگترین معیاره که نشون بده ما منحصر به فردیم!
سوم اینکه،
خیلی از ما فکر میکنیم وقتی از نتایج قراره صحبت کنیم، منظور از نتایج اینه که صرفا بیایم بگیم رقم درامدم این شده و داراییهام چند برابر شده؛ در صورتی که این موارد حکم میوهها و ثمرات درختی هستن که کاشتهای!
درختی که از جوانه زدن یک دانه در خاک رشد کرده، چهطور ممکنه ثمراتی پربار اما یهویی به ارمغان بیاره!؟
قطعا پشت هر ثمرهای، یک رشد تکاملی و پیوسته نهفته، ریشهزنیهای درخت در خاک نهفته، رشد ساقه و تنه و برگ نهفته، مواردی که شاید به چشم نتوان دید!
اینکه منِ نوعی ثمرات رسیده و پرباری ندارم، نه به این معنی که درختم خشکیده، بلکه شاید هنوز به مرحلهی میوهدهی نرسیده!
دوست من، درختی که با عشق از کاشت دانه و جوانهزدن پروراندی رو به خاطر بیثمر بودنش پس نزن!
تویی که تونستی این درخت ریشهدار رو پرورش بدی، فقط کافیه ایرادات کار رو پیدا کنی تا ثمرات حاصل بشه، قدر درخت زندگی که کاشتی رو بدون!
درختی که هر بار خسته میشی بهش تکیه میکنی و زیر سایش حضور داری! درختی که خودت آگاهانه با قدمهای متوالی و مستمر پرورش دادی!
میوه هم میده، نگران نباش …
مگه غیر اینه که هر میوهای از قبل شکوفه بوده و این شکوفههای درخته که تبدیل به میوه میشه؟!
حالا اگر این شکوفه دچار طوفان بشه، دچار آفت بشه، بریزه، قطعا میوهای هم درکار نخواهد بود!
پس به طور کلی، ضمن پذیرش رشد تکاملی پروسه میوهدهی درخت، اگر درختمان کمباره یا یدون ثمرهست، یعنی یک یا چند جایی در این پروسهی میوه دهی مشکلی وجود داره!
حالا این مشکل میتونه از یک مرحله قبل از میوهدهی، یعنی ریزش شکوفهها باشه، یا حتی مربوط مراحل قبلتر، باشه!
مثلا شاید اصلا به خاطر آفات شکوفهای شکل نمیگیره …
شاید اصلا مواد مغذی به شاخههای انتهایی نمیرسه…
شاید در محلهی اخذ مواد مغذی از خاک مشکلی وجود داشته باشه …
شاید ابدهی کمه …
شاید خاک نیاز به زیر و بالا کردن داشته باشه،
شاید نور کمه ….
و …
تنها کسی که میتونه تشخیص بده ایراد کار از کجاست و کدام قسمت(ها) ایراد دارن، کسی نیست جز خود درخت!
این خود درخته که باید خودشو بهتر بشناسه و ببینه کجای پیکرش، عملکرد درستی نداشته!
پس بعد از اینکه دستاوردهاتو از گذشته تا به الان مرور کردی، با احساس خوب و رضایتی که پیدا میکنی سعی کن مسیرت رو بازنگری کنی و عملکردتو بررسی کنی، ببینی کجای کار ایراد داره و ریشهی اون ایراد رو در ذهنت پیدا کن؛ به عنوان کشف یک باگ درونی!
تبریک میگم، تا اینجا که موفق شدی ریشهی اون مسئله رو در ذهنت به عنوان یک باگ درونی پیدا کنی یعنی نصف مسیرو اومدی!
فقط کافیه ادامه بدی و با طراحی تمرین برای خودت حلش کنی تا شاهد تغییرات بزرگتر و بیشتر در مقیاسی عظیمتر در تمام جوانب زندگیت باشی! تمام جوانب! چون تو یک ریشهی اساسی رو حل کردی!
به نام خدا
چقدر مطالب ارزشمندی نوشته بود
واقعا مطالب بسیار مهم که اگر نتایجی در دسترس نداری یعنی مسئولیت زندگی ات رو نپذیرفته ای
یعنی هر سری سوئیچ میکنی بین این آگاهی های جدید با آگاهی های قدیمیت
مثل کنی منزل قبول نمیکنی
عمل به دوره ها – تمرکز صد درصد روی کار کردن روی باورها
واقعا مطالب بالا بسیار ارزشمند بود
نکات مهمی داشت
که باید هر سری مرور شود
سلام به خانم شایسته عزیز
وقتی آین متن رو میخوندم اون رو مثل یه شاه کلید میدونستم که باید همیشه به گردنم باشه ، که باید همیشه ملکه ذهنم باشه چون این شاه کلید کلیدی هست که همه در های ذهنمان را باز میکند پاسخ سوالات بنیادی را میدهد این متن و جملات پی و اساس دیگر جملات بود انگار .
به خودم قول دادم هر روز این متن را به خودم یادآور شوم .
اما آن جایی که گفتید اولین اصل این هست که بپذیریم خودمان تک تک ثانیه های زندگی مان را رقم میزنیم . من یه دلیل منطقی برای پذیرش این اصل در ذهنم کاشتم که مانع از انکار این اصل شود .
این بذر این بود [[اگر من دیگران را عامل بالا و پایین های زندگی ام بدانم به من قدرت می دهد >>>>یا این که خودم عامل اصلی هستم .
اگر من به دیگران قدرت بدهم برای من مفید هست و باعث رشدم میشود >>>>>یا این که خودم همه قدرت را برای تغییر به دست دارم
.
اگر ما با این جملات منطقی ،ذهن خود را در برابر اصل اول (که خود اتفاقات را رقم میزنیم) قانع کنیم پذیرش این اصل برایمان آسان تر میشود
اما یادمان باشد که ذهن همیشه به دنبال راه فرار است و میخواهد هر چقدر هم حرف ها منطقی باشد آن ها را دور بزند میدانم احساس بهتری به ما میدهد این که دیگران را مقصر اشتباهات و اتفاق های بد زندگی مان بدانیم اما
دیگران را مقصر اشتباهات دانستن مساویست با این که ،یعنی ما هیچ قدرتی در برابر اتفاق های خوب هم نداریم و نمیتوانیم خودمان آن ها را رقم بزنیم….
سلام خدمت خانم شایسته عزیز
واقعا از شما ممنونم که این گنجینه عالی را به صورت مقاله در اختیار ما گذاشتید واقعا عالی توضیح دادین انگار چشمام تازه باز شد به روی اشتباهاتم.
هر جمله که میخوندم بیشتر جذب میشدم که ادامه بدم به خوندن چقدر دو اصل مهم پذیرش و قانون تکامل بسیار شفاف توضیح دادین باورم نمیشد این قسمت توی سایت اینقدر ارزشمند باشه .وقتی که استاد در دوره دوازده قدم درباره این قسمت توی سایت توضیح دادن و گفتن که شما میخواهید این محتواهارو به انگلیسی ترجمه کرده و در سایت آمازون بفروشید برام جالب شد که بیام ببینم اینجا چخبره و الله اکبر چقدر تسلط بالایی بر قوانین دارین و چه قلم خوبی برای نوشتن دارین از دیشب دارم میخونم انگار کل قانون داره واسم دوباره با جزییات مرور میشه و چقدر ریز به اشتباهات ما اشاره میکردین.
از شما ممنونم که وقت گذاشتید و این اطلاعات رایگان در اختیار ما گذاشتید ولی ایمان دارم تا در مدار این اطلاعات نباشی به سمتشون هدایت نمیشی حتی مطمئنم خیلیا مدتها عضو سایتن و این قسمتو نه ندیدن و نه خوندن . خدارو سپاسگزارم که منو هر روز به اطلاعات بهتر هدایت میکنه تا ایمانم قوی تر بشه و ایرادهای خودمو پیدا کنم و با حلشون دریچه های از معرفت به روم باز شن .❤️❤️❤️❤️❤️
سلام دوستان عزیز
خدا رو شکر بابت تغییراتی که از تغییر باورهامون دز زندگیمون میبینیم
اتفاقات جدید ودلخواه ما به میزان تغییری که باورهامون کردند ودر عمل پیاده کردیم وبه تدریج یعنی طبق قانون تکامل روی میدهن
پس از همون اول کار عجله کردن برای دیدن نتایج عمل به باورها رو باید کنار بگداریم
نشانه ها رو باید جدی بگیریم مرتب به خودمون تکرارشون کنیم
حتما خبرهایی در راهه، چرا این نشانه هار و قبلا نمی دیدم
نوع خریدی که برای خودمون میکنیم ومیزان پولی که پرداخت می کنیم البته بدون ناراحت شدن خودش نشان دهنده ی میزان تغییر باورهامون ولایق دانستن خودمون هست
چند مثال از خودم میزنم:چند سالی هست که در مسیر تغییر ویادگیری قوانین جهان وعمل به اونها هستم
تجربه های مالی که الان دارم مثلا میزان پولی که الان در کارت بانکیم هست قبلا نداشتم بااینکه شاِغل
بودم-پولی که برای خرید محصولات پوست وموی عالی پرداخت می کنم که قبلانبود-کنترل وردیهای ذهنم که از اونها حذف اخبا ر وتلویزیون که خودم هم باورم نمی شه-هم صحبت نشدن با هر کسی و…..
زندگی که من الان تجربه می کنم وحتی جایی که در ان زندگی می کنم خیلز تفاوت داره با چند سال قبل وایمان دارم با کار کردن بیشتر بر روی باورهایم وتوجه به زیبایها،
رو زهای فوق العاده ای درانتظار منه حال خوش من نتیجه توجه به زیباییهاست وبس
بهترین ها رو برای تک تک عزیزان این سایت از خالق زیباییهای نامحدود خواستارم
سلام دوست نازنین خوندن کامنت شما به یاد منم اورد که منم خیلی دارم ناشکری میکنما بابا من الان چیزهایی تو زندگیم دارم که قبلا رویام بود والان انقد برام بدیهی شده که حضورشون رو طبیعی میدونستم و این کامنت شما و پیام مریم عزیزم باعث شد که فکر کنم که قانون 100درصد جواب میده اگه من دنبال نتیجه بزرگم چون بزرگ رشد نکردم وگرنه هروقت کار کردم رو خودم جواب داده فقط من باید بیشتر ادامه بدم واقعا ادم غافل میشه که از ذهنش سریع میره تو ناشکری ولی خداروشکر همین خوندن مطالب شماها عزیزان باعث میشه که ادم دوباره به خودش تلنگر بزنه خدایا شکرت بابت این فضا و حضور من اینجا
سلام به استاد عباسمنش و مریم عزیزم انشالله که انرژیتون در بالاترین سطح ممکن باشه………و در حال بهتر شدن و آپدیت شدن
استاد راستش من از ۱۳ ۱۴ سالگی با شما آشنام یعنی ی شبی که داشتم دعوا میکردم با مامانم دعوا که نه ولی غر…اصفهان خونه ی بابابزرگم هم بودیم رفتم طبقه پایین به حساب که با خالم درد و دل کنم که بهم پول نمیدن من چرا همش باید حالم بده بشه چرا نمیتونم مثل بقیه که دخترن برم بیرون و همش باید بهم گیر بدن که تو دختریو فلان……خالم بهم گفتش که دوستم ی چنتا فایل بهم داده من گوش دادم خوشم اومد و دوست داشتم اگه توهم میخوای بیا …بهش گفتم چیا هستن و اینا دیگه شرووووووووووع….داستان من با شما شروع شد از توی اون سن تا الان از اونموقعه با شما آشنام طی این چند سال چرخ هم میخورم توی سایت اما از دیروز یعنی ۱۲/۱۰/۱۴۰۱ عضو سایت شدم ..که بماند به یادگاررررر و خیلللللللللللللی هم خوشحالم
و خوشحالتر از اینکه توی این سن توی سن ۱۶ تصمیم گرفتم همه چیز بر عهده ی خودم باشه و توی سن ۲۰ ۲۱ اینا مثل شاگردتون آقاعرشیا موفق باشم:) با برنامه های کاملا متفاوت..…
استاد از اون موقعه ای ک فایلهای شمارو گوش میدم خیلی سد ها از توی مغزم پوکونده شده انصافا چون سنمم کم بود هنوز خیلییییییییی نسبت ب کسایی که ۲۵ ۳۰ ۴۰ سالگی شروع میکنن ریشه ای نشده بود چون الگوهای پولدار و ثروتمندم تو مخم بود از اینور و اونور که ثروتمندن و …دوستام تعریف میکردن و اینا
بعد بابام میگفت تو حتی دیدگاهت عوض شده از بس ب حرفای این استادا و نمیدونم عباسمنش و عرشیانفر و اینا گوش میدی و من هیچی نمیکنمهنوزم هیچی نمیگم چون اصلا مهم نیسسسسسسسستتتتتتت…………..
من اینم بگم اخلاقم اصلا جالب نبود با خانوادم و دوستام ضربه خوردم که البته آینه ای از رفتار خودم بود با خودم….ولی بالاخره ضربه رو خوردم شدید روحی…
حالا میخوام صدم رو بزارم برای پیشرفت/رشد/توسعه/جوانه زدن/ و خصوصا اخلاق خوبم که واقعا دوست دارم اخلاق خوبی داشته باشم
خیلیا رو خط زدم که البته از اون موقعه ای ک دارم رو خودم کار میکنم کمی و مینویسم رو برگه و اینا…..اصلا به خودی خود رفتن همشون الان فقط ی دوست دارم که تو راه برگشت مدرسه میرم باهاش خونه که اینم بگم کلاس یازدهمم
بهم گفته شده حالا که تو راحت نیستی خونه ی خودتون برو تو پذیرایی خونه بابابزرگت بشین هم به خودت برس هم به افکارت برس هم درستو بخون اما از اونجایی ک بازم اونجا حرف منفی هست موندم….اما میگم من ک توی پذیرایی ام کاری به کسی ندارم کسی ام کاری ب کارم نداره…….
واینم بگم من دوسه سال پیش گریه میکردم بابت چهرم ام الآنم انچنااااان اوکی نیستم اما بهترم خدارو شکر
دوست دارم مستقل باشم سن مهم نیست اما دوست دارم مستقل باشم نمیخوام همه بهم بگن چیکار کن/چیکار نکن برو اینور نرو اونور حق نداری کاری که ما دوست نداریمو انجام بدی دوست دارم خودم باشم و خودم و خودم و خودم……..وقتی تمرکزمو بردم روی ثروت هم به لطف دانای مهربونم شب یلدا بابابزرگم زنگ زد خوش و بش گفتش که ۵۰۰ میزنم به کارتت زد به کارتم رفتم کفش خریدم 580
510 تومن هم برام سهام اومده که باید برم خرجش کنم خخخ
این متن تلفیقی بود از خواسته هام و نتایج عالی در سطح خودم و درگیریهایی ک ندارم دیگه یا کمتر شدن….
بازم میام مینویسممممممممممممممممممممممممممم
دوست دارم انقدرررررررررررر رو خودم کار کنم انقققققققققققققققققدر رو خودم کار کنم تا چسب بزنم در دهن همه ی اونایی که میگن تو دختری!!!!!!!!!!!!!!!!! نمیشه
تو دختتترررررررری!!!!!!!! بمون تا ی خواستگار بیاد برات ببرت خرجتو بده…و زندگیتو جور کنه من دیگه نمیزارم
خیلی دلم پره انگار ولی اینو خطاب به همه ی دخترا هم میگم
شاد باشید رو خودمون کار کنیم بسازیم همه چیزو
میاد اون روزا………………
سلام صبا سعادت عزیز
سلام به همه ی دوستان هم فرکانسی
سلام به استاد عزیز ومریم بانو
صبا جان چقدر عالی به یه ترمز مخفی من اشاره کردی
که اینه شوهر کنیم واز طریق شوهر بلکم خرجمون در بیاد
شوهر کنیم تا وسایل دلخواهمون رو بخریم
میبینی فلانی از وقتی شوهر کرده چه سر و لباسی داره میبینی هر روز با پول شوهرش میره خرید
یا باور اینکه بچه تا همین جاشم من هرجا رو میدم
تو نمیتونی حتی دماغتم بکشی بالا
ولی دوست عزیزم همین طور که ما هیچ کار نمیکنیم. در کودکی حتی هنگام 20یا30سالگلی
اگه واقعاً ایمان داشته باشیم که خدا بی نهایت ،ودر هر زمان ،ودر هر مکان ،ودر هر موقعیتی، رزق و روزی بی حساب به ما میده و کار هامون خیلی عالی انجام می پذیرد ، از طریق بی نهایت دستان خداوند .آن وقت است که ایمان و باور قوی جای گزین تمام دلهره ها و گریه زاری هایمان می شود .
پس به راهی که انتخاب کردی ایمان بیاور تو با ارزشی ومی توانی حتی بدون حمایت خانواده به ثروت و دستاورد های دلخواهت برسی
همه ی ما در این مسیر موفقیت رشد کنیم وثروت و شادی و سلامتی همیشه در کنار ما باشند هر جا بریم اینا خودشون دنبالمون بیا ،نه که ما با التماس و زور به سمت ثروت بریم
سلام استاد عزیزم، مریم جانم،که واقعا لقب شایسته برازنده شماست،وسلام به دوستان نابم.
من سالهاست که با استاد آشنا هستم،وتقریبا دوسالی هست که به صورت مداوم پیگیر سایت ومحصولات هستم،ولی تقریبا اقرار میکنم که تا دوسه روز پیش ،به قول استاد تو درودیوار بودم،نمیگم بهتر نشدم،ولی همیشه هر چند وقت یکبار تقریبا دوهفته یکبار حالم بد بود،دیگه حقیقتش رو بخواین خسته شده بودم،خودم میدونستم ایراد از کجاست،ولی میترسیدم،حالا بماند…یه روز حتما حتما میگم که چی بوده وچی شده،فقط تا این حد که دیگه از دوسه روز پیش به خودم گفتم یا خودت ورفتار وافکارت رو اصلاح بنیادین میکنی،یا دیگه حق نداری صدای استاد رو گوش بدی،وهر روز پیگیر سریال سفر به دور آمریکا و…باشی،تا دیشب که به اینجا هدایت شدم،از دیشب تا حالا این قسمت رو چندین بار خودندم،آره من همون خونه کلنگی رو به درو دیوارش رنگ میزدم،مدام هم میدیدم ترک برداشته، بغض میگیرم وقتی یادم میفته،که اصلا ازپی خراب بوده این خونه کلنگی، درای خونه رو عوض میکردم،در ورودی رو مثلا عوض کردم،شاید خیلی دوام میورد یک هفته بود،دوباره اون احساس ناامنی،ترس از آینده،ترس از تنهایی ترس از….به سراغم میومد،ترس ازینکه دروغی در کار باشه،اتفاق میفتاد،ترس از منت گذاشتن و….خودم اشتباه میکردم،ومسیولیت تمام این اتفاقات رو خودم قبول میکنم،سالهاست که اشتباهات رو تکرار کردم،ولی اگه جلوشون رو نگیرم، ،ظاهر زندگیم فوق العاده س،ولی باطن شهلا ،روح شهلا،وجود شهلا از دورن داره میپوسه،همه میگن به به،چه چه،ولی خودم که میدونم که راضی نبودم ونیستم،ازین حال واحوال،اون جهاد اکبر رو نیاز دارم،ومیتوم،باید تموم بشه،این حال به ظاهر خوب،ولی از درون بد.
با همین چند سطر نوشتن انگار سبک تر شدم،ومطمئن هستم که وجودم چیزی رو خواسته که باید انجامش بدم،این خونه کلنگی رو میزارم به حساب قانون تکامل،که باید اتفاق میفتاد،که اگه نبود قطعا من الان اینجا نبودم،ازنو میسازم، وچه خونه ای بشه این خونه،قول میدم…آخیش چقدر راحت تر شدم،اومدم این کلمه ها رو نوشنم،ممنونم استاد جونم،ممنونم مریم عزیز ودوست داشتتی،که باید اقرار کنم،یه روزایی اینقدرتو گذشته حالم بد بود،شاید قشنگ نباشه گفتنش،ولی میگم که قوی تر شدن خودم رو به روی خودم بیارم،مریم جان حتی به شما هم یه جاهایی حسادت میکردم، ولی الان اینقدر عاشقت شدم،که هرروز باید ببینمتون،وگرنه اون روزم ،روز نمیشه….دوستای نازنینم خیلی دوستون دارم،براتون بهترینها از خدا میخوام..درپناه الله….
سلام عزیزم
من دقیقا توی شرایط تو هستم. تو ماه ها پیش این کامنت رو گذاشتی و من الان میخونم. امیدوارم زندگیت پر از عشق و شادی شده باشه. امروز همین حال رو داشتم و هدایت شدم به این صفحه. چون از خدا کمک و هدایت میخواستم. عجیب ترین اتفاق اسم و فامیلی من هست که با تو عزیز کاملا یکیه. نمیدونم چی بگم واقعا خداوند رو هزاران بار شکر برای خوندن این مقاله فوق العاده و دیدن کامنت شما.
مطمئنم که جواب من در همین صفحه بوده و هست. امیدوارم خداوند همه ما رو به نعمت و ثروت و سلامتی هدایت بکنه 🙏
ای جاانم پاسخ گروه تحقیقاتی پاسخی بسیار عالی و همه جانبه بود نکته ای از قلم نیوفتاده بود
لذت بردم
همه نکات رو با جزییات و دقت بیان کرده بود
سپاسگزارم از این همه آگاهی
.
من هم دوست دارم پاسخی از تجربه خودم به این دوست نازنین بدم
من بیش از هشت سال هست در مسیر رشد فردی و تغییر هستم. و حدود پنج سال هست جسته و گریخته با استاد عباس منش اشنا هستم. دقت کنید جسته و گریخته. یعنی انچنان پیگیر و دنبال نبودم.
اما در این سالها چه کرده ام
من بدون دونستن قوانین از همون ابتدا به دنبال این بودم که کسب و کار خودم رو راه بندازم
دوره دیدم، اموزش دیدم در حیطه کاری خودم نامبر وان شدم
بازهم بدون دونستن قوانین میرفتم خودم رو وکارم بااعتماد بنفس جاهای مختلف پرزنت میکردم
از دانش و علم و تسلطم میگفتم وبراحتی و با نفوذ کلامم اعتمادشون رو جلب میکرد
و کاررو دراخر میگرفتم و خداییش کار بسیار خوبی ارایه میدادم.
کارهای بسیاری کردم
دوره های تخصصی بسیار دیدم
کتاب نوشتم
اما وضعیت ظاهری زندگیم هیچ تغییری که نمیکرد هیچ حتی کار به جایی کشید که اجاره خانه هم دیگر نمیتونستیم بپردازیم و این خانه اون خانه شدیم
.
پول دراوردن فقط برای رفع امورات بسیار اساسی برامون شده بود خورد و خوراک و….
داستانهای عجیب بسیار دیگر که در جایی دیگر میگویم
اما
چندوقت پیش قبل از اینکه اینقدر پیگیر و همراه خانواده عباس منش شوم
داستانی برای سلامتی ام پیش امد که توجه من را بسیار زیاد به بدن و بحث سلامتی برد
و قدرت بینهایت الله در بدن خودم.
و همین توجه باعث فهمیدن خیلی چیزها شد
فهمیدم بااینکه خیلی کارها کرده ام
در بسیاری از مسایل عملکرد خوبی داشته ام
از عزت نفس بالایی برخوردار بوده ام
اما در مسائل مالی عملکرد نامناسبی داشتم
توجه به نکات منفی
توجه به شکستها
توجه به کمبودها
توجه به بی پولی
حتی بااینکه باور داشتم بابا این جهان، جهان فراوانیه
اما توجه من به جای دیگه میرفت
سرت رو درد نیارم دوست عزیز
من از وقتی تصمیم گرفتم دیگه با تمام قوا برم تو دل کار
دیگه هرروز بیام اینجا فایل بخونم و بنویسم، یادداشت کنم
دربارش حرف بزنم
و این نکات را برای خودم یاداوری کنم
توجه مثبت و با عشق به داشته هایم
توجه مثبت به تلاشهایم
توجه مثبت به دستاوردهایم
توجه مثبت به توانمندی هایم
توجه مثبت به سلامتی ام که بحق بالاترین و بزرگترین مرحمت الهی است
توجه مثبت به زیبایی ها
توجه مثبت به دیگران، نکات مثبتشون، توانمندی هاشون
در کنارهمه این توجهات، شکر و سپاسگزراری
و قانون احساس خوب
معجزات خدای مهربونم رو میبینم
همین دیروز قراربود مهمانی عزیز برام بیاد از خداخواستم بتونم به بهترین شکل از مهمان عزیزم پذیرایی کنم بااینکه پولی نداشتم گفتم خدا میرسونه و برای خودم تکرار کردم چقدرتابحال مهمانهای زیادی امدن و رفتن و خداهم به بهترین شکل بواسطه ما پذیرایی کرده ازشون
و تمام توجهم را به تجربه های مثبت به زیبایی ها بردم
وقتی برنج رو خیس کردم خداروشکر کردم که چه نعمت باارزشی هست نباید برام عادی بشه
از اینکه مرغ تو یخچال بود خوشحال بودم
گفتم خدا میوه ها رو میرسونه
خدا پنیر و تخم مرغ صبونه رو میرسونه
خدا شاهده
چنان برکت اومد توزندگیم
هم پولی و هم غیرپولی
و الان که دوستم رفته هنوزم برکت داره میاد لطف الله
مثل همیشه جاریه
همش دیروزتاحالا به این حرف استاد فکر میکنم که میگفت
بابا اگه بتونی وسط بحرانها، وسط شرایط نامناسب حال خودت رو خوب نگهداری و توجه به داشته هات کنی، اونوقته که میتونی نتیجه بگیری
باید طلا گرفت این جمله رو
.
سپاسگزارم خدای مهربونم
ممنون که در هفتمین روز از روزشمار تحول زندگی من اینقدر معجزه، گشایش، خیرو برکت و خبرهای خوبو خوش برام متجلی کردی
ممنونم که به من گفتی با خانواده عباس منش همراه بشم
ممنونم که درزمانه انسان اگاهی چون استاد زندگی میکنم
.
سپاسگزارم استاد جان از این همه آگاهی
انتشار نورالهی
.
.
الحمدالله
به نام الله .سلام خدمت شما خیلی نوشته ی زیبای بود و ب من کمک کرد هر لحظه توکل و ایمانم ب الله جان باشه دقیق چن هفته پیش من هم مهمان واسم اومد پول نداشتم باور کنید از الله خواستم .خانمم هی میگفت فلان چیز نیس من میگفتم ب بهترین شیوه از مهمون هامون پذیرایی میکنیم نگران نباش الله کریمه .خدا شاهده همینجوری هم شد یادمه اصلا نمیذاشتم حال و احساسم بد شه هی فایل گوش میدادم و هی توکلم ب الله بیشتر میشد واین پیام شما منو یاد اون موفقیت گذشته انداخت که چ خوب با کنترل ذهن تونستم اون تضاد و اون مشکل ب ظاهر بد و حل کنم انشالله همه ی ما هیچوقت الله رو فراموش نکنیم و توکلمون فقط او باشه درضمن دوست گرامی امشب خواب دیدم یه نفر این دو آیه ی قران رو توخونه م می خوند
ایاک نعبدو ایاک نستعین
الیس الله بکاف عبده
خدا شاهده پس الله هیچوقت مارو فراموش نمیکنه هیچوقت ب شرطی قدرت رو بدی ب خودش و تسلیم او بشیم
الله یار ویاورت
سلام و درود خانم راد عزیز
من نوشته های شما رو اخیراً دنبال میکنم.
خیلی خوب توصیف کردید و با ما شریک شدید حس و تجربتونو.
چقدر خوبه که مرتب به سایت و کامنت ها سر میزنید
توجهتون خیلی بیشتر به نکات مثبته، و اینقدر عالی تونستید ذهن تونو در اون شرایط کنترل کنید و بهتر بگم، بقول قرآن به غیبه خداوند اعتماد کنید.
خدایا شکرت بابت هدایا و نعماتی که داری میفرستی. منتظرم. دمت گرم.
دم شمام گرم.
منتظر نتایج دیگه ی شمام بازم هستم.
سلام خدمت استاد عزیز و مریم بانوی مهربون و همه دوستانی که هر پیامشون الهام بخشه برای من
میخواستم از این پاسخ زیبا جامع و کامل ازتون تشکر کنم من مدت زیادی نیست که شروع کردم به گوش دادن فایل های رایگان استاد و همچنین دنبال کردن سفر به دور امریکا نمیدونم چطور بگم احساساتم چقدر تغییر کرده و چقدر خوشحالم که در این مسیر هستم قبلا هم در مسیر قانون جذب بودم ولی همیشه میخواستم یه جوری ازین قوانین به وحدانیت و خدا برسم میخواستم مطمئن تر بشم و با دیدن فایل های تصویری که میزارین از زیبایی های جهان و مکملش با رفتار و منش خودتون و صحب های قشنگتون چقدر باورهارو در من تقویت میکنید
من هر روز شما رو دنبال میکنم و تو مسیر خودمم دارم قدمای اول رو برمیدارم ولی این قدمای اول سخت ترین قدم هاست چون دقیقا ما در کشمکش از باورهای قبلی که نتایجش همین حالا در زندگیمون هست و باورهایی که هنوز مثل هاله هایی از نور در زندگیمون هست و هنوز به باور تبدیل نشده هستیم این قدم های اول تلاش زیادی میخواد و اگه یکبار برای همیشه اتمام حجت نکنیم و مصمم نشیم در این مسیر حتی ممکنه تا آخر عمر تو همین مرحله بمونیم
پس نیاز به یک همت بزرگ داره
من که سالها قانون جذب رو میشناسم و از نظر خودم عمل میکردم و نتیجه نمیگرفتم با سایت شما فهمیدم که چقدر فاصله ست بین آگاه شدن و ایمان داشتن وقتی ما از خدا گله میکنیم که چرا نمیرسیم یعنی هنوز شک داریم که جهان بر نظمی استواره و قوانینی داره و هنوز نپذیرفتیم که نتایج ما حاصل باور های ما و میزان ایمان ما به خداوند بزرگ و مهربانه
چقدر زیبا شما دارین این قوانین رو به خورد ذهن ما میدین و این اوایل راه چقدر ما دچار لغزش میشیم و نگه داشتن خودمون در این مسیر الهی کار سختیه ولی به مرور عین یک ورزشکار که بدنش قوی میشه ما هم باورهامون قوی تر میشه و عمل به قوانین برامون راحت تر
دقیقا این سوال دوستمون دیشب برای من پیش اومد و قبلا هم بارها پیش اومده بود ولی از دیشب چند بار با فایل های مختلفتون و در پایان با سوال دوستمون از روش های مختلف جوابمو گرفتم همه چیز در ماست باید بپذیریم که دنیا نتایج باورهای مارو عین آینه به ما نشون میده هرچیزی که میبینیم درون ما قبلا شکل گرفته
انگار ما به این دنیا اومدیم تا رشد کنیم از درون لذت ببریم و خداوند جهانی رو خلق کرده تا به ما بگه چقدر رشد کردیم و چقدر هنوز نیاز داریم تلاش کنیم و بیشتر رشد کنیم
مادامی که در این جهان هستیم از برکات بزرگ زندگیه و ما هنوز فرصت برای رشد و تغییر و لذت بردن داریم و تو این مسیر ما با جهانی سروکار داریم که دقیق و با نظمه و مثقال ذره ای در اون ایراد نیست و این امون عدالتی هست که در جهان حاکمه از هرجای دنیا با هر شکل زندگی باهر رنگ و شکل و سطح مالی و هر آیینی میشه به قوانین وصل شد و رشد کرد و ازش نتیجه گرفت ،
ممنونم ازین دوستمون بخاطر مطرح کردن سوال زیباشون و از پاسخ خانوم شایسته عزیز و همه کامنتای قشنگ دوستان در پناه حق باشید .
به نام خدایی که مارا انسان آفرید
سلام دوست عزیزم
باورها یه شبه به وجود نیومدند که بخواهی با یه روز کل باوراتو عوض کنی
باورها حاصل زندگیه که تا حالا کردی، باورهای اشتباهی که خانواده، تلویزیون، دوستان، به خورد ما دادند. نمیشه که آمپول زد و باورهارو عوض کرد، نمیشه بگی من این باور عوض کردم و سریع برات اتفاق بیوفته.
کار ما اینه شروع کنیم و کم کم این لکه های سیاه نابود کنیم و که سفیدی ها دیده شن.
شروع می کنی، با احساس خوب تمرین می کنی،کم کم می بینی زندگیت عوض میشه نه این که مثلا بگی من باورهامو عوض کردم ولی ده میلیارد پول نیومد به حسابم اینجوری نمیشه، نتایج کوچک برات رخ میده شکر گزاری می کنی اینقدر این روال تکرار می کنی تا جزئی از وجودت بشه اون موقع است که میبینی اتفاق خوب پشت اتفاق خوب برات میوفته.
در پناه الله یکتا شاد و پیروز باشی
سلام به دوست هم فرکانسی عزیز
امیدوارم سوالتون رو درست متوجه شده باشم که بتونم بهترین جواب رو در حد خودم بهتون بدم
اینکه میگین تلاش زیاد انجام دادین و فایل های استاد رو گوش کردین
به نظر من این جهان به یه سیستم وصله که سرسوزن خطا و اشتباه درونش وجود نداره
حتی خدای بزرگ در کتاب فوق العاده ی قرآن میفرمایند ما جواب خوبی رو میدیم حتی اگر به اندازه ی ذره ای باشه
پس مطمئنا اگر سرسوزن تغییر در باور ،رفتار و افکار ما به وجود بیاد حتما با یه نشونه خودش رو نشون میده
فقط گوش کردن به فایل استاد کافی نیست
همزمان باید در عمل هم بتونیم هربار شبیه تر به استاد بشیم
من خودم شخصا هربار که یه حرکتی حتی کوچیک انجام دادم ،سیل اتفاقات خوب بود که به سمت من اومد
حذف تلویزیون ،حذف گروه های واتس اپی ،کنار گذاشتن دوستای ده ساله ،جمع های فامیلی
و باور کنید انجام هرکدوم اولش واقعا راحت نبود
ولی ولی ولی آثارش فوق العاده بود
و جالب اینه که اولش انگار خیلی داریم کار انجام میدیم ولی بعدش که کارهای بیشتر انجام میدیم تازه متوجه میشیم اون خیلی هم نبوده
من خیلی دلم میخواد که یه خونه داشته باشم و دور از خانواده باشم ولی وقتی هنوز این اتفاق نیفتاده مطمئنم به خاطر اینه که تمرین بیشتری نیاز داره و لازمه که به چیزهای خوب بیشتری توجه کنم ،روی باورهام بیشتر کار کنم
وقتی فرکانس من خیلی متفاوت از خانواده بشه ،دنیا لاجرم مارو از هم دور میکنه ،این یک قانون است به قول استاد
پس من هنوز فرکانسم خیلی متفاوت از خانواده نشده که اینجام
میخوام اینو بگم که شما هم اگر تغییری ندیدین شاید به خاطر اینه که کار بیشتری نیازه که انجام بدین
زندگیمون از قانون جدا نیست
این طور نیست که کارمون رو انجام بدیم بعد بگیم حالا یکم تمرین کنم راجع به قانون جذب
زندگی و کار و قانون باید تلفیق بشه باهم
ببینید چطوری میتونید قانون رو توی کارتون قاطی کنید
بازم با اطمینان میگم که ذره ای خطا توی این سیستم نیست
امکان نداره ما فرکانس درست بفرستیم و دنیا اشتباه کنه
اوایل کتاب میخوندم
کارم بیشتر شد دیدم وقت ندارم
الان بدون استثنا فایل های استاد از صبح تا غروب داره پخش میشه توی محل کارم
جدیدا باز به یه راح حل جدید رسیدم
اینکه واسه اینکه صدای غیبت اطرافیانم رو نشنوم هندزفری بی سیم بزارم توی گوشم که هیچ فرکانس بدی از طریق گوشم وارد نشه
ما گیرنده و فرستنده ی فرکانسیم
همزمان هم فرکانس میدیم هم میگیریم
چشم گوش بینی دست پا ،همه ی اینا ورودیه ،چقدر کنترلش میکنیم ،قبل از شما به خودم میگم ،چقدر کنترلش میکنم ؟رفتیم تو اینستا در نمیایم تا یه ساعت
بعد میگیم جواب نگرفتیم
هرچقدر تلاش کنیم همینقدر نتیجه میگیریم
من تقریبا یک ساله عضو سایتم
نمیتونم حجم اتفاقات فوق العاده ای که از وقتی که شروع به کامنت نوشتن توی سایت کردم برام افتاده رو بنویسم
تو این یکسالم خیلی اتفاقا افتاد
ولی وقتی کامنت میزارم واقعا قابل بیان نیست
نه اینکه سرسری بنویسم
وقتی مینویسم که واقعا قلبم وصل باشه و از تهه دلم جواب بدم
وقتی به جای اینستا گشتن ،حتی اگر حاله جواب دادن نداشته باشم شروع به خوندن کامنتا میکنم
و نگم براتون از تاثیرش
همین الانم کافیه تمرینام کم بشه یا کم توجه کنم به نکات مثبت و کم به احساس شعف برسم در جا متوجه میشم خودم ،کارا مثل همیشه با سرعت پیش نمیره ،تعداد اتفاقای خوب کم میشه
اگر نیازی به این نبود که همیشه فرکانس خوب بفرستیم خب پس استاد چرا هر لحظه و هر لحظه دارن به نکات مثبت توجه میکنن ؟
دوست عزیزم پیشنهاد من تهیه یه دفترچه ی شکرگذاری و نوشتن کوچک ترین چیز توی اونه
حتی یه لیوان آب خوردین بنویسین خدایا شکرت به خاطر آب گوارایی که خوردم ،خدایا شکرت به خاطر ایوانش ،خدایا شکرت به خاطر اینکه راحت در دسترسه ،به خاطر اینکه پاکه و آلوده نیست و …انقدر نعمت داریم که اگر توانایی دیدن داشته باشیم نوشتنش تموم نمیشه
وقتی شروع میکنین خودتون متوجه میشین که چقدر هربار خوبی ها و نعمت ها و اتفاق های خوب بیشتری برای نوشتن دارید و مطمئنا تغییرات خودش رو نشون میده
امیدوارم تونسته باشم کمکتون کنم
زندگیتون پر از آرامش
سلام خدمت استاد عزیزتراز جانم و مریم جون ❤️
جواب کاملا لذت بخش وکامل بود گویی برای من تمام دورازده قدم
مرور شد واقعا دست مریزاد ب شما ک انقد قوانین رو جامع درک کردین و نتایجشم گرفتین
انقد خوندن این کامنت منو تکون داد ک انگار تازه فهمیدم مسیرم چیه و با چ خانواده ای اشنا شدم خیلی خوشحالمو سپاسگزار خداوند
انقد ک بغض ب گلو شدم ودارم تایپ می کنم انگار رو زمین نیستم
خدایا شکرت
توی این مدت ک دوره ی دوازده قدمو کار می کردم همش گیج بودم و باخودم میگفتم چرا قاطی کردم مطالبو باهم
انگار مخم پُر شده بود از یسری جملات و کلمات قشنگ ک توی عمل
خیلی کمرنگ بودن ولی باخوندن این کامنت واقعا من از سردرگمی دراومدم و دوس دارم بارها و بارها بخونمش حتی جملات کلیدیشو
کپی کردم و ذخیره
خدایا ازت خالصانه سپاسگزارم انقد ک حد نداره
شاید باورتون نشه اما یکی از هدفهای من برای تغییر و کارکردن اینه ک در مدار استاد و مریم جون قرار بگیرم و بتونم از نزدیک ملاقاتشون کنم حتی فک کردن ب این دیدارم منو ب وجد میاره و باعث میشه ناخوداگاه برم تو تخیل
وحتم دارم ک اگر تکاملمو طی کنم و درمسیر حق پیوسته ادامه بدم میرسم ب تمام اهدافم ✌️❤️
خداجونم سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
سلام به همه دوستان عزیز
همون طور که استاد عباسمنش عزیز بارها گفتند این عقل کل واقعاً گنجینه عظیم و باارزشیه.
خدا رو شکر که به دنبال یافتن یک جواب به اینجا هدایت شدم و این متن ارزشمند رو خوندم.
مریم جان عزیزم بسیار ازتون سپاسگزارم که این مطالب ارزشمند رو مدون کردید. و اینطور شسته رُفته و منظم قوانین رو به ما یادآوری کردید.❤️
این جمله شما رو باید آویزه گوش کنم:
باید آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری.
ما در طول مسیر، چون به صورت تکاملی روند رو طی می کنیم، مدام یادمون می ره که چه نتایجی کسب کردیم و اوضاعمون چقدر بهتر شده. بنابراین انگیزهمون کم می شه و اون شور و شوقی رو که در ابتدای مسیر داشتیم، از دست می دیم.
راهکار چیه؟ بیاییم نتایج کوچیکی رو که کسب کردیم، ببینیم.
یعنی وضعیت قبل از این مرحله رو به یاد بیاریم و ببینیم که وضعیت و نتایج امروزمون، هر چند با شرایط ایدهال نهایی فاصله داره، ولی به نسبت شرایط قبلیمون پیشرفت و بهبود تلقی می شه.
پس بیام این نتیجه الانم رو ببینم و تایید و سپاسگزاری کنم و قدم بعدی رو بردارم.
و مدام در چرخه انگیزه، اقدام، نتیجه و دوباره انگیزه… باشم.
خدایا شکرت
سلام دوستان خوبم
واقعا این متن عالی بود
حتی تصمیم گرفتم این متن را پرینت بگیرم برای خودم تا همیشه همیشه داشته باشم و بارها آنها را بخوانم
می دانم که موفق خواهم شد
می دانم که به بهترین خودم تبدیل خواهم شد
می دانم که باید تلاش خودم را انجام بدهم .و آماده ام برای این جهاد اکبر
خداروشکر که وارد این مسیر شده ام
ممنون از خدای فراوانی ها
5 سال پیش
سلام من امروز این مقاله رو خوندم چقدر عالی بود بی نظیر بود نمیدونم این مقالات را دقیقا چه مینویسه خود استاد یا گروهش. تا اسم ببرم و ازش تشکر کنم بهرحال از نویسنده واقعا ممنونم چقدر خوب این قوانین را درک کرده. خوش بحااش