چرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کرده‌ام‌، فایلهای استاد را گوش داده‌ام‌ و تمرین انجام داده‌ام‌، اما نتایج دلخواهم وارد زندگی‌ام نشده است. - صفحه 5

دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگی

جواب‌های «عقل‌کل»دسته بندی: پاسخ به مسائل زندگیچرا با اینکه برای تغییر باورهایم اینقدر تلاش کرده‌ام‌، فایلهای استاد را گوش داده‌ام‌ و تمرین انجام داده‌ام‌، اما نتایج دلخواهم وارد زندگی‌ام نشده است.
973

لازم است دوباره اصل اساسی جهان را اول به خودم و سپس به شما یادآور شوم تا بتوانیم پاسخی هماهنگ با قوانین ارائه دهم و شما نیز بتوانی ترمزهایی را در ذهنت پیدا کنی که با این قانون هماهنگ نیست.
اصل این است که:
تمام اتفاقات زندگی ما- بدون استثناء- واقعاً بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است. افراد زیادی هنوز نتوانسته‌اند این اصل واضح را بپذیرند.
بر طبق این اصل‌، اولاً:
قطعا نتایجی وارد زندگی‌ات شده. اما آن نتایج متناسب با باورهایی است که تا اینجای کار توانسته‌ای بسازی.
یادت باشد که ما همواره در حال رشد هستیم. یعنی همین حالا اگر با دقت جنبه‌های مختلف زندگی‌ات را مرور و با قبل مقایسه کنی و مهم‌تر از همه اگر بتوانی گذشته‌ات را به یاد بیاوری، به وضوح برکت‌ها و عطایایی را در زندگی‌ات می‌بینی که روزگاری جزو آرزوهایت بوده است اما از آنجا که خواسته هایت رشد کرده، آنقدر داشتن‌شان را بدیهی و فاقد ارزش می‌دانی که حتی نمی‌خواهیبه آنها به عنوان نتیجه‌ای نگاه کنی که به خاطر تلاش ذهنی برای تغییر باورهایت رخ داده است.
ثانیاً:
یادت باشد که اطلاع از قانون به معنای باور و ایمان به قانون نیست. یعنی لازم است اطلاعاتی که درباره قوانین زندگی کسب نموده‌ای را تبدیل به باورهای خود نمایی. یعنی اگر می خواهی دلیل این مشکل را بیابی، باید از خودت سوال کنی که اگر مدتی است روی باورهایم کار کرده ام، دقیقا چه کاری انجام داده ام؟
چه باورهایی را ساخته ام؟
چه باورهای مخربی را در خود از بین برده ام و چگونه این کار را انجام داده ام و نیز چه قدمهایی را برای تغییر اوضاع ام برداشته ام؟
نگرشم به اتفاقات زندگی‌ام چقدر عوض شده؟
به محض برخورد با یک مسئله و تضاد چقدر به هم می‌ریزم؟
چقدر برای تغییر نتایج‌، به دنبال تغییر باورهایم هستم و چقدر روی تغییر عواملی غیر از باورهایم متمرکز شده‌ام؟
چقدر مقصر مسائلم را دیگران می‌دانم که چقدر مسئولیت باورهایم را می‌پذیریم و برای تغییرشان متعهدم؟
چقدر می‌توانم رابطه‌ای معنادار میان کانون توجه‌ام‌، ورودی‌های ذهنم و اتفاقاتی که در زندگی‌ام رخ می‌دهد بیابم و تا چه حد این موضوع را اصل می‌دانم؟
چقدر در نگرانی‌هایم کمتر شده و چقدر به واسطه درک قوانین زندگی‌، توکل و آرامش‌ام بیشتر شده؟
و چقدر ایده‌های الهام شده‌ام را جدی ‌می‌گیرم و برای اجرایشان قدم بر‌می‌دارم؟
زیرا وقتی روی باورهایت کار می کنی، وقتی بذر باورهای قدرتمندکننده در شما شکل می‌گیرد‌، به اندازه‌ای که آن بذر رشد را شروع می‌کند‌، نشانه‌های آن رشد در زندگی‌ات هم آشکار می‌شود. به شکل الهام یک ایده و راهکاری که جدی گرفتن و دنبال کردن آن‌، نتایجی را وارد زندگی‌ات می‌کند که قبلاً نبوده است.
اما اگر آن ایده ها را نادیده بگیری، اگر آنچه می آموزی را در رفتارت جاری نسازی‌، تغییری هم نباید رخ دهد. زیرا اگر رخ دهد یعنی عجیب است.
زیرا کار شما این است که همزمان که روی باورهای تان کار می کنی، هم زمان که آن باورهای قدرتمند کننده و ثروت آفرین را می سازی، همزمان که ورودی‌های ذهنت را کنترل می‌کنی‌، باید به نداهایی هم که دریافت می‌کنی‌، عمل شود.
ثالثاً:
اگر آن تغییر بسیار وسیعی که به دنبالش هستی هنوز رخ نداده، معنایش این است که هنوز تغییر بسیار عمده ای در باورهایت ایجاد نشده است.
واژ‌‌ه‌هایی مثل تغییر وسیع‌، نتیجه بزرگ‌، ثروت بسیار زیاد و … نشانه فاصله فرکانسی تو با آن نتایج بزرگ است. نشانه فاصله تو با مداری است که آن نتایج بسیار بزرگ در آن قرار دارند و نشانه‌ی این است که هنوز باورهایت به اندازه آن نتایج رشد نکرده و با آن نتایج هم‌مدار نشده است. زیرا نشانه‌ی واضح هم‌مداری این است که داشتن آن نتایج آنقدر بدیهی می‌شود که دیگر وسیع‌ و عظیم به نظر نمی‌آید. مثل همین نتایجی که الان داری و برایت بدیهی به نظر می‌رسد در حالیکه قبلاً داشتنش برایت یک خواسته و آرزو بود.
قانون این است که شما همیشه در مداری همجنس با باورهایت قرار می‌گیری و در آن مدار‌، اتفاقات و شرایطی همجنس با باورهایت را تجربه می‌کنی.
شما به اندازه باورهایی که می سازی، هدایت خداوند را به شکل ایده، نعمت، فرصت و برکت وارد ندگی‌ات می کنی. یعنی تا زمانی که آن باورهای قدرتمند کننده ایجاد نشوند، به مدار آن خواسته‌ها راهی نداری‌. در نتیجه هیچ اتفاق جدیدی در زندگی ات رخ نخواهد داد و البته ایجاد این باورها قدم به قدم رخ می دهد و هر بار باورت قوی تر می شود و هر بار نتایج ات بهتر از قبل می شود.
اما اگر نخواهی این مسیر را طی کنی و بخواهی با همان روش قبلی‌، همان باورهای قبلی، همان کانون توجه قبلی‌، همان نگرانی ها، ترس ها و اظطراب های قبلی ادامه دهی، یعنی همان فرکانس های قبلی را ارسال می کنی.
پس طبق اصلی که در ابتدا یادآور شدم‌، منطقی است که منتظر همان نتایج قبلی هم باشی.
طبق این اصل، اگر می‌خواهی نتیجه تغییر کند، باید فرکانس تغییر کند و اگر می‌خواهی فرکانس تغییر کند، باید باور تغییر کند.
در یک کلام اگر واقعاً یک راهکار اساسی می‌خواهی، تا یک بار برای همیشه به همه نگرانی‌ها در زندگی‌ات پایان دهی، راهش این است از ابتدا، پایه درست و حسابی برای زندگی‌ات بچینی.
زیرا اگر همه چیز را بصورت اساسی تغییر ندهی مانند این است که یک خانه گلنگی داشته باشی که همه جای آن با مشکل مواجه شده به این دلیل که پی آن نشست کرده، ترک خورده و دیگر هچ کارایی ندارد. اما شما مرتباً یک بار دیوارش را رنگ می‌کنی و چند روزی احساس می‌کنی بهتر شده اما باز دوباره یک ترک جدید روی دیوار می‌بینی، سپس سقف را تعمیر می‌کنی، بعد می‌بینی فقط برای مدتی اوضاع بهتر شد. سپس در ورودی را عوض می‌کنی و خلاصه هر بار یک قسمت را.
اما نهایتاً اینهمه تلاش، وقت، زمان، انرژی و هزینه‌ای که گذاشتی، نه تنها کمکی نکرده، نه تنها اوضاع امنیت و آسایش آن خانه بهتر نشده بلکه هر شب با نگرانی و ترس از اینکه فردا چه اتفاقی برای این خانه ممکن است بیفتد یا مبادا سقفش فرو ریخته و همه چیز را نابود کند، به خواب می‌روی.
موضوع اصلی درباره تجارب زندگی شما نیز، نیز مثل همین ماجرا است. نمی‌توانی بدون تغییر بنیادین باورهایت، تغییری مح ایجاد نمایی زیرا اتفاقات زندگی شما، بازتاب کامل و دقیق فرکانس های شماست و اساس فرکانس های شما باورهای شماست.
پس راهکار اساسی را در این باره با هم مرور می‌ کنیم:
اصل اول: پذیرش اصل و اساس جهان
اصل دوم: قانون تکامل
اولین عامل اساسی‌ای که افراد در پروسه تغییر باورها آنچنان که انتظار دارند به نتیجه نمی‌رسند این است که‌، هنوز اصل اساسی را که در ابتدای این پاسخ یادآور شدم‌، مثل وحی منزل نپذیرفته‌اند.
اگر به دنبال تغییری اساسی هستی‌، اول از همه باید به این موضوع ایمان بیاوری که: تمام اتفاقات زندگی‌ات بخاطر باورهایتان رخ داده و تنها راه علاج، تغییر باورهاست و هیچ راه دیگری وجود ندارد.
وقتی تمامی راه ها را بر روی خود می بندی و دیگر شکی و تردیدی باقی نمی‌گذاری که نکند یک عامل دیگر هم باشد، آنگاه تعهدی در شما ایجاد می شود برای یافتن آن ترمز ذهنی و آن باور محدودکننده و تبدیل آن به باور قدرتمندکننده.
یعنی متمرکز و متعهد شوی که شیوه‌ی نگرش‌ات‌، رفتارات، تمرکزات و احساس‌ات را منطبق بر آن آگاهی‌ای نمایی که تازه فهمیده‌ای و سپس از طریق بیشتر جاری ساختن آن در نقطه تمرکزت و رفتارت‌، هم جوانب بیشتری از آن آگاهی را بیشتر درک کنی و هم بذر آن باور را تغذیه نمایی و به این شکل هر روز نتایج را کمی بهتر کنی و با ایمان تا رسیدن به نتیجه نهایی به راهت ادامه دهی و هرگز نا امید یا تسلیم نشوی.
این کار نیاز به توانایی زیادی برای کنترل ذهن دارد و آسان نیست. زیرا اگر آسان بود‌، الان همه موفق بودند.
تغییر باور نیاز به ایجاد چنین تعهدی دارد. ضمن اینکه در کنار این تعهد‌، باید بدانی که درک تو از این آگاهی و ساختن باور از این آگاهی‌، به مرور صورت می‌گیرد و همیشه یک فاصله فرکانسی میان کل این آگاهی و آنچه که تو از آن به عنوان باور برداشت کرده‌ای‌، وجود دارد.
وقتی این تعهد را برای تغییر باور ایجاد نکنی و شیوه تغییر باور را درک نکنی‌، نمی توانی آنچه را درک نمایی که از استاد عباس منش درباره قوانین زندگی‌، نقش تغییر باورها و شیوه تغییر باورها‌ می‌شنوی. آنوقت درباره این موضوع دچار سوءتفاهم و سوءبرداشت می‌شوی.
به همین دلیل اندکی کار می کنی، تغییرات کوچکی به همان میزان هم ایجاد می‌شود. سپس آنچنان که باید ادامه نمی دهی. چون می خواهی با اولین قدم ، نتایج بزرگی رخ دهد.
یعنی آن قرار داد نوشته می شود، اما امضا نمی شود.
آن مشتری می آید اما چیزی نمی خرد.
فرد مورد علاقه ام را پیدا می کنم اما موضوع به ازدواج ختم نمی شود و …
شما نتوانسته‌ای مفهوم فرکانس را درک کنی و اصل اساسی جهان را که در ابتدای این متن یادآور شدم بپذیری‌. به همین دلیل می خواهی با اندک تلاشی معجزه رخ دهد و یک شبه تمام باورهایی که در طی سالیان ساخته شده، تغییرکند. به همین دلیل است که با چنین تردید هایی در ذهنت مواجه هستی و هنوز همان شیوه‌های و نگرش قبلی‌ات سکّان دار ذهنت است و می‌گوید :
“خوب! من باورم را تغییر می دهم اما اگر شغلم تغییر نکند که نمی شود؟
خوب! تا زمانیکه من یک حقوق مشخص دارم، چگونه فقط تغییر باور می تواند درآمد مرا افزایش دهد؟
خوب اگر من کاری برای افزایش مشتری انجام ندهم، تبلیغ نکنم و فقط روی باورهایم کار کنم، که امکان ندارد درآمدم زیاد شود؟
پس باید کاری هم انجام دهم!”
«باید کاری هم انجام دهم» همان نگرش قبلی است که حذف آن نیاز به جهادی اکبرتر از اینها دارد.
یعنی می خواهم بگویم همزمان که به اصطلاح روی باورهایت کار می کنی، تردیدهای تان هم با شماست و این تردیدها تعهد و تمرکز لازم برای تغییر باور را از شما می گیرد و ایمان تان را به این موضوع که‌، باورها عامل اصلی نتایج هستند، سست می کند و بعد نتیجه مشخص است. شما کنترل ذهن را ادامه نمی‌دهی‌، شما به این شیوه وفادار نمی‌مانی و شما مرتباً در حال رفت و برگشت به نگرش قبلی و اطلاعات فعلی هستی. در نتیجه باورهایت آنچنان که باید تغییر نمی‌کند.
لذا از آنجا که تغییر باور هنوز صورت نگرفته، نتیجه خاصی هم بوجود نیامده و از آنجا که به نظر خودت مدتی است روی باورت کار کرده و پاسخ دلخواهت را نگرفته‌ای و از آنجا که نجواهای ذهن که حاصل باورهای محدودکننده قبلی است‌، ریشه دارتر از این حرف‌هاست‌، شک هایت را به ادامه این شیوه دوباره بیشتر می‌کند. اینجاست که ذهن دوباره شما را برمی گرداند به روش قبلیِ خودش و همان باورهای محدود کننده قبلی.
همان روشی که می خواست با انجام یک کار فیزیکی مثل تغییر شغل و … درآمدش را افزایش دهد و دوباره همان مشکلات و ماجراهای قبلی را دارد و واقعا سردرگم می شوی.
اما موضوع این است که باور با اطلاعات فرق دارد. باور با دانسته فرق دارد. باورهای شما خودش را در رفتار و نگرش شما نشان می‌دهد. باورهای شما ابتدا به شکل رفتار و اقدام ظاهر می‌شود. یعنی به اندازه‌ای که قدرت می‌گیرند شما را به مسیر راهکارها و ایده‌هایی هدایت می‌کند که انجام‌شان‌، وضعیت را کمی بهتر می‌کند و سپس به میزان تعهد شما رشد می‌کند اما از جایی به بعد‌، آن رشد تصاعدی شروع می‌شود. اما رسیدن به آن نقطه یک جهاد ابراهیم گونه می‌طلبد.
هنوز تغییری اساسی در باورهایت رخ نداده‌، بلکه فقط یک سری اطلاعات کسب کرده ای که به نظرت اطلاعات قشنگ و لذت بخشی است. انگیزه بخش است و دانستنش خوب است.
اما در عمل از آنجا که آن ایمان به اصل که «تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء حاصل باورهای‌مان است»‌، ایجاد نشده‌، باورها را عامل اصلی نمی‌دانی تا بتوانی گفته ها و آموزش های استاد در آن فایلها را مانند وحی منزل بپذیری و هرگز در این مسیر هیچ شکی به خود راه ندهی و به دنبال تغییر اوضاع در عواملی بیرون از باورهایت نگردی.
ایمان و باور وقتی ساخته می شود، اول خود را در آرامشی که تجربه می کنی، نشان می دهد. هرچه به میزان بیشتری در آرامش ذهنی بمانی‌، یعنی آن باور قدرتمند کننده تر شده است.
یعنی اگر بدهی داری ، نگران نیستی و می توانی به نعمت های زندگی ات هر چند کوچک حتی سلامتی ات، بینانی ات و … توجه کنی و نگران نمی شوی ، یعنی ایمان شما به تغییر باورها، به اینکه من الان در حال کار کردن روی فرکانس هایم هستم، به اینکه فرکانس ها نتایجم را ایجاد می کنند و چون الان دارم فرکانس های مناسب را می فرستم پس به زودی نتایج دلخواه از راه می رسد
به زودی سر و کله اتفاقات خوب پیدا می شود و … موجب می شود که نگران نباشید
موجب می شود که به خود بگویید این اتفاقات کنونی حاصل فرکانس های نامناسب قبلی است و من از این به بعد باید منتظر چیزهای خوب باشم چون در حال ارسال فرکانس های خوب هستم
و اگر با اتفاق نامناسبی روبرو شدی،با خود می گویی: حتما این همان اتفاقی است که می خواهد مسیر زندگی ام را بهتر کند. زیرا ممکن است این اتفاق به ظاهر نامناسب باشد اما در خود برکتی به همراه داشته باشد
یعنی می خواهم بگویم اگر می خواهی باورهایت را به صورت بنیادین تغییر دهی، باید به نقش تغییر باورها، به قوانین کیهانی و در راس آن قانون فرکانس، ایمان بیاوری و آن را مثل وحی منزل بپذیری. این ایمان به نقش باورها، تعهدی در توایجاد می کند و باعث می شود اصلا تردیدی در این باره برایت ایجاد نشود. زیرا ایمان می‌آوری که اگر باورت را تغییر دهی، نتیجه حتما خودش را نشان می دهد. بنابراین با ایمان به این موضوع و بدون شک و تردید بر این کار مصمم تر می‌شوی.
بنابراین‌، تنها راه تغییر نتایج‌، تغییر باورهاست و من برای تغییر باورها‌، استادی شایسته‌تر از دوره روانشناسی ثروت۱ نمی‌شناسم.
بنابراین اول این پذیرش را در خود ایجاد کن که تمام اتفاقات زندگی من بدون استثناء حاصل باورهایم است. سپس با ایمان یک بار برای همیشه کمر همت را برای کار کردن مداوم روی باورهایت ببند و جهادی اکبر برای تغییر اساسی باورهایت به راه بیانداز.
ایمان دارم به محض اینکه باورهایت عوض شود، جهان شما را وارد مدار دیگری می‌کند که در آنجا اتفاقات، شرایط، آدم‌ها، ایده‌ها و راه کارهایی را ملاقات می‌کنی که سبب می‌شود قدم به قدم و مدار به مدار، خواسته های بیشتری را با لذت بیشتر، تجربه نمایی. آنهم از راه‌های بدیهی و طبیعی.
این کار جهان است. این روندی است که خداوند برای جهان آفریده است.
اما تغییر باور کاری نیست که یک شبه انجام شود. تغییر باورها تکامل می خواهد. باید کم کم باورهایت را بسازی و این مسیر را قدم به قدم برداری.
اصل دوم رعایت قانون تکامل و درک قانون تکامل است:
یکی از مهم ترین عواملی که موجب می‌شود افراد در طی مسیر شور و شوق اولیه را نداشته باشند و احتمالا کاری که آغاز نموده‌اند یا ایده‌ای که به واسطه همان میزان تغییر باور به آنها الهام شده را ادامه ندهند و حتی علائق‌شان را نیمه کاره رها کنند و سپس ناامید و سرخورده شوند، این است که آنها از همان ابتدا به دنبال این هستند که یک شبه ره صدساله را بروند.
نادیده گرفتن قانون تکامل موجب می‌شود‌، راه تغییر باورها را درک نکنی. در نتیجه به محض اینکه آگاهی ای از قوانین دریافت می‌کنی، فکر می‌کنی دیگر کار تمام شده و باورهایت تغییر کرده و حالا دیگر آن نتایج بزرگ هم باید وارد زندگی ات شود.
در نتیجه نمی‌توانی نتایج کوچک را ببینی و از وجودشان لذت ببری و به واسطه این لذت به مسیر رشد بیشتر هدایت شوی که با برداشتن اولین قدم ها ایجاد شده است. این موضوع خطرناک است و آدم را خیلی راحت از مسیر صحیح گمراه می‌کند.
همین حالا اگر نگاهی به زندگی ات بیندازی، قطعا آن نتایج کوچک را خواهی دید. اما از آنجا که نمی خواهی تکامل ات را طی کنی و فکر می‌کنی ذهنت محدود خیلی سریع تغییر می‌کند‌، انتظار داری خیلی سریع نتایج بزرگ برایت رخ دهد. در نتیجه وقتی آن نتایج کوچک را با آن خواسته های بزرگ مقایسه می کنی، نه تنها از ورود آنها به زندگی ات شاد نمی شوی، بلکه عصبانی هم می شوی.
در نتیجه به محض برداشتن اولین قدم و ندیدن آن نتیجه بزرگ، به جای آنکه آن نتایج کوچک را ببینی و تایید کنی و قدم بعدی را برداری، دوباره از این شاخه به آن شاخه می‌پری. مثل فردی که تبری به دست گرفته تا درختی کهنسال و قطور را قطع کند.
اما با تبر کوچکش هر بار به نقطه‌ی از درخت ضربه‌ای وارد می‌کند و قطعا نتیجه هم معلوم است.
این از این شاخه به آن شاخه پریدن‌ها که نتیجه عدم پذیرش اصل و اساس جهان است‌، یعنی همانکه قطعاً تمام اتفاقات زندگی‌ات نتیجه باورهایت است و لا غیر‌ و عدم درک این موضوع که‌، تغییر باورها تکامل می‌خواهد و نتایج و تغییر باورها به مرور همراه با هم رشد می‌کنند‌، موجب می‌شود مسیری را تا انتها طی ننمایی و نتیجه دلخواهت را نیز دریافت ننمایی. در نهایت هم به خودت می گویی:
قانون برای من جواب نداد.
من که باورها را ساختم. منکه به دنبال علاقه ام رفته‌ام. پس چرا اتفاقی رخ نداد؟
البته منظورم خرده گرفتن بر شما نیست. ذات انسان عجول است. این کار شیطان است که به محض اینکه با اندکی کار کردن روی ذهن‌مان، الهامی از خدا دریافت می کنیم، بخواهد با عجله هایش ما را گمراه کند تا آن الهام را جدی نگیریم یا نیمه کاره رهایش کنیم.
همانگونه که خداوند هم در قرآن می فرماید:
«نبوده به پیامبری وحی کنیم و شیطان کلام خودش را وارد کلام الله نکند. اما ما کلام خدا را بالا آورده و کلام شیطان را پایین می آوریم…»
اما تنها زمانی می‌توانی هدایت خداوند را در مسیر دریافت کنی، وقتی می توانی کلام خداوند را مرتبا بالا نگه داری که‌، با قوانینش هماهنگ شوی و نخواهی قوانین خداوند را دور بزنی.
هماهنگ شدن با قوانین یعنی درک همان اصلی که ابتدای کلامم اول به خودم و سپس به شما یادآور شدم. هماهنگ شدن با قوانین یعنی‌، بخواهی قدم به قدم و آرام به آرام تکامل ات را طی نمایی.
دوست عزیز، یادت باشد که فاصله میان تو و خواسته ات، با برداشتن یک قدم پر نمی شود. بلکه قدم هایی است که باید برداری و با برداشتن هر قدم، باورت بهتر، عزت نفس ات بیشتر و نتیجه ای به همان میزان بالاتر‌، رخ می دهد و سپس قدم بعدی به تناست باورهایی که ساخته می‌شود و ایمان‌، انگیزه و اشتیاقی که جهان از تو می‌بیند‌، به تو گفته می شود.
هرچه در این مسیر بیشتر پیش می روی، یعنی مرتبا نتایج هرچند کوچک را تایید و رابطه میان باورهای جدید و نتایج جدیدت را پیدا و قانون را تایید می کنی، باورهای قدرتمند کننده تری می سازی که موجب میشود نتایج ات بزرگتر شود. سپس آن نتایج دوباره اعتماد به نفس و ایمانت را برای برداشتن قدم بعدی، بیشتر می کند و این مسیر همچنان ادامه دارد.
تا جایی که مرتباً با اشتیاق در این مسیر حرکت می کنی و به خودت که می آیی‌، می بینی نه تنها با خواسته هایت زندگی می کنی، بلکه از تمام این مسیر نیز لذت برده ای. به این دلیل که نخواستی یک شبه اتفاقات رخ دهد‌، بلکه خواستی از مسیرت لذت ببری.
به این دلیل که با دیگران مسابقه نگذاشیتی و نمی خواستی خودت را به آنها ثابت کنی. بلکه فقط می خواستی در مسیر علائقت باشی و با تجربه آنها و اجرای ایده هایت، خودت را تجربه کنی و از مسیرت لذت ببری.
دلیل اینکه در دوره جهان بینی توحیدی، استاد عباس منش موضوعات مثل «قانون تکامل» و چگونگی برداشتن اولین قدم‌ها و سپس ادامه این مسیر را ساعت ها توضیح می دهد، این است که این موضوع مثل پی یک ساختمان است و سه جلسه اول دوره جهان بینی توحیدی، می‌تواند پی مستحکمی برای ساختمان زندگی شما بسازد که ساختمان تجربه زندگی شما را تا هر جا که بخواهی بالا ببرد و رشد دهد.
بنابراین هرچه این جلسات را جدی تر بگیری و بر اجرایشان متعهدتر باشی، این پی مستحکم تر می شود. این بنا آنقدر قوی می شود که هیچ زلزله ای نمی تواند ویرانش کند و در یک کلام موجب تثبیت نتایج تان می شود. زیرا موجب تثبیت باورهای تان می شود
و شما را وارد مسیر موفقیت پایدار می کند.
موفقتیت که یک شبه کسب نمی شود که یک شبه هم بخواهد از بین برود‌، بلکه قدم به قدم، باور به باور، ساخته می شود و مدار به مدار طی می شود و وقتی به این شکل پیش بروی و این بنا را اینقدر اصولی بسازی‌، محال است اوضاع هر روز بهتر نشود. محال است اوضاع به قبل برگردد و محال است به مدارهای پایین‌تر دسترسی داشته باشی.
قطعا پیشنهاد من به شما استفاده از دوره جهان بینی توحیدی را در کنار دوره روانشناسی ثروت۱ دارم. به عنوان فردی که تا کنون از همه دوره های استاد استفاده و به نتایج بی نظیری در زندگی ام رسیده ام، اما اعتراف می کنم که این ۳ جلسه از دوره جهان بینی توحیدی، انقلابی در من ایجاد کرد که تا کنون چنین حالی نداشته ام. تا کنون به چنین درکی از قوانین نرسیده ام. انگار که به تازگی این قوانین را شنیده باشم.
این سه جلسه واقعا مرا به معنای واقعی کلمه بیدار کرد. گویی قبلا خواب بوده باشم و مطمئنم که نتایجم هم به همان میزان، قطعا بیشتر خواهد شد. زیرا به اندازه ای که می توانم این قوانین را هر لحظه به خودم یادآور شوم و با این یادآوری، شیطان ذهنم را خاموش و قلبم را بیدار کنم، هدایت خداوند را دریافت و به همان اندازه برکت او را وارد زندگی ام می نمایم.
به نظرم همین ۳ جلسه، دستاویز محکمی است برای اینکه به آن تکیه کنم و با تکیه بر آن آگاهی، از لحظه لحظه مسیرم لذت ببرم.
به شما و هر فردی که می خواهد احساس کنترل اتفاقات زندگی اش را داشته باشد و می خواهد مسیر پیمودن خواسته هایش، مسیری همراه با آرامش و لذت باشد، مسیری که مرتباً هدایت خداوند را در آن احساس کند، پیشنهاد می‌کنم با این دوره همراه شود و خودش را بیش از این از نعمت‌ها و برکت‌هایی که برایش مسخر شده‌، بی‌بهره نکند.
وقتی این کار را انجام بدهی و این نگاه را شیوه زندگی‌ات نمایی‌، نتایجی دریافت می‌کنی که موجب می‌شود با من هم عقیده بشوی. به گونه‌ای که به خودت می‌گویی : من تا کنون اصلا قوانین را نمی دانسته‌ام.
این دوره واقعا یک مکمل عالی برای دوره روانشناسی ثروت۱ و هر دوره دیگری از استاد عباس منش است.
گروه تحقیقاتی عباس‌منش


5 سال پیش

سلام من امروز این مقاله رو خوندم چقدر عالی بود بی نظیر بود نمیدونم این مقالات را دقیقا چه مینویسه خود استاد یا گروهش. تا اسم ببرم و ازش تشکر کنم بهرحال از نویسنده واقعا ممنونم چقدر خوب این قوانین را درک کرده. خوش بحااش

نمایش:  به ترتیب تاریخ   |  به ترتیب امتیاز   
3

به نظر من یکی از بهترین و صادقانه ترین راهها برای درک قانون “تمام اتفاقات زندگی ما بدون استثناء نتیجه باورهای خودمان است” نگاه صادقانه به گذشته خودمان هست. اگر به همه اتفاقات گذشته نگاه کنیم و به آنها عمیقا فکر کنیم به راحتی متوجه نقش پررنگ خودمان در آن اتفاقات خواهیم شد و کم کم پذیرش این قانون برای ما آسانتر خواهد شد.



1

5 سال پیش

عالی بود. یکی از عوامل موفقیت صادق بودن با خود و گول نزدن خوده.جایی که فرد میفهمه اون زورهایی که میزده و سختی هایی که میکشیده فقط برای گول زدن خودش و اثبات این بوده که تمام سعی اش رو کرده . دومین جنبه همین بررسی گذشته است که به نیکی اشاره کردی.مثلا به دوستی که بعد از مدتها ندیدی میتونی زندگیت رو اینجور تعریف کنی که اون سال فلانی فلان کار رو در حق ام کرد و بعد بهمانی بهمان کار رو و همین طور ادامه بدی. در حالی که اگه به فرکانسی که در آن زمان میفرستادی نگاه کنی میبینی که نتیجه فرکانس خودت بودن .مثلا فرکانس کمبود عزت نفس ،عصبانیت،واکنش یا هر چی

8

سلام به همه عزیزانم در خانواده خودم ـ خانواده صمیمی عباسمنش .
*
من مرتضی جهانگیر قلبا و آگاهانه میپذیرم که :
همه اتفاقات زندگیم بدون استثنا نتیجه باورهای خودم هستن ،
و میپذیرم که من با تغییر افکارم میتوانم اتفاقات زندگیم را تغییر بدهم ،
و همچنین میپذیرم که با افکار همجهت با خواسته ام میتوانم به خواسته ام برسم .
ـ
۲۷ / ۷ / ۱۳۹۹ ـ ساعت ۱۰ : ۱۲ ـ بامداد ـ یکشنبه
*


7

با سلام
از گروه تحقیقاتی عباسمنش تشکر میکنم که اینقد کامل و جامع جواب میدن به سوالات
کسی که قانون رو یادبگیره و بهش عمل میکنه حتما نتایج خوبی میگیره فقط باید به قانون اعتماد داشته باشیم و مثل وحی منزل قانون رو بپذیریم و به خداوند اعتماد کنیم


6

سلام دوستان عزیز
سلام خانوم شایسته
و
سلام با من جدید

این بار پنجم که این مقاله رو خوندم

به خدا باز کلماتی رو در این مقاله دیدم که انگار باره اولم که خوندمشون.

اصلا نمیدونم چی باید گفت و چی باید نوشته

خدایا کمکم کن



2

5 سال پیش

با سلام به تمامی اعضاء محترم

من یه سوال دارم. ممنون میشم کمک فرمایین

من مدتی هست که روی خودم و باورهام کار می کنم و اتفاقا نشونه های خوبی هم توی کارم دیدم و به مسیرم ادامه دادم.

شغل من املاک هست. کارها شروع میشن اما متاسفانه به نتیجه نهایی ختم نشدن هنوز. ملک مورد نظرم رو پیدا می کنم و با مالک هم رابطه خوبی پیدا می کنم و شروع می کنم برای پیدا کردن مشتری برای این ملک. مشتری هم پیدا میشه و اقدام می کنن برای بازدید و پروسه خرید . اما متاسفانه کار نهایی نمیشه و خریدار خرید رو انجام نمیده. من هرچقدر هم روی باورهام کار می کنم باز کار پیش میره اما نتیجه رقم نمیخوره. مشکل کار کجاست واقعا؟

ممنونم


2 سال پیش

سلام وقت بخیر، من هر وقت سوالی پیش میاد برایم باگی دارم که گیر میکنم، از خداوند میخواهم کمکم کنه، راهی باز میشه که خودم هم میمونم خدایا چطوری این راه آسون و دم دستی به عقل من نمیرسید، خدایا شکرت که هدایتمون میکنی و جواب درخواستهامون رو میدی. الهی شکر

9

به نام خدا

سلام به خانوم شایسته عزیز که خداوند منو دوباره برای بار چهارم به مقالشون هدایت کرد.
خیلی از استاد شنیدیم که میگن خودشون هم فایل های خودشون رو گوش میدن و هر بار نکات و حرفهای جدیدی میشنون و تعجب میکنن که این حرف رو خودشون زدن.

خوندن امروز این مقاله توسط من برای بار چهارم من رو یاد این موضوع انداخت.

امروز انگار نوشته های مقاله کاملا عوض شده بود.انگار یکی هر بار که این مقاله رو میخونم برای بار بعدی بروزرسانیش میکنه.با هر بار خوندن این مقاله گره های ذهنی زیادی برام باز میشه.تقریبا دو ساعت طول کشید خوندن این مقاله و یه حسه عجیبی بهم داد.

با خوندن هر خط از این مقاله هی به خودم میگفتم:اووووه پس نکته اون حرف استاد تو فلان فایل این بود.

خدایا اگر من فقط و ففط و فقط به این ایه از قران ایمان و باور داشته باشم (خدایا تنها تو را میپرستیم و از تو یاری میجوییم)دیگه برام کفایت میکنه.

خیلی از دوستان اول کامنت هاشون کلی از خدا تعریف و تمجید میکنن که این کار اونها واقعا قابل ستایشه.اما باید این سوال رو از خودشون بپرسن که واقعا،واقعا به اون درک و ایمان رسیدن که تو کامنت هاشون نشون میدن((اصل اول)).

خدایا کمکم کن که تورا ابراهیم وار درک کنم

خدایا کمکم کن که تورا محمد وار درک کنم



1

4 سال پیش

با سلام و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز

من هم مثل شما تازه فهمیدم که هیچی از قانون نمی دونم . میشه لطفاً پاسخ هایی که آقای محمدی در باره قدم صفر تو پروفایلت بهت داده رو برام بفرستی منم دنبال اون قدم صفرم

می خوام ریشه ای و اصولی قانون رو درک کنم . چون دیگه به پروفایل ها دسترسی نداریم گفتم از شما کمک بگیرم ممنون

3

سلام بر همگی
از دوستان میخواهم که هر کسی می تواند جواب منو بدهد متشکر از شما.
استاد میگوید فشارهایی که به ما میآید هدایت است چون شما در یک جای دیگه گفتید که منه عباس منش اصلا اهل تحمل نیستم و فشارهایی که به منه عباس منش می آید را هدایت می دانند و هدایت به مسیر موفقیت می دانند
سوال من اینجاست
اگر بین هدایت یا همان فشارهایی که ما را به سمتی می برد و ایده ای که زیر دوش حمام به ما وارد میشود تناقض باشه یعنی برعکس هم باشد و هدایت تو را به سمتی و ایده تو را سمت عکس آن هول می دهد
به حرف کدامشان را باید گوش کنیم و عمل کنیم؟



1

5 سال پیش

کجا گفتن؟

11

خدایا تویی هدایتگر من
تویی یاور من
تویی داور من
تویی همه چیز من

سلام به همه دوستان
سلام به خانوم شایسته که خدا منو به این مقالش هدایت کرده.
سه روز پیش این مقاله رو خوندم و تو این سه روز احساس عجیبی دارم حرف های در مطالب تکراری دارم پیدا میکنم که قبلا خیلی راحت از کنارشون رد میشدم.
مطالبی که انگار وحی خداوند به منه.
بعد از هدایت من به این مطلب تازه فهمیدم که من تو این ۲۳۰روز عضویتم هیچ چی نمیدوم چون قدم اول یا مرحله اول رو از کنارش گذشته بودم.
تازه فهمیدم که باید اصول رو درک کرد و با تعهد ناشی از اون شروع به تغیر باور ها کرد.
این مقاله رو من تا الان سه بار خوندم و هر بار مطالبی جدید که دفعی قبل اصلا ندید بودم رو پیدا میکنم و اطمینان دارم که بار صدم هم همین اتفاق برام میفته.

وقتی برای اولین بار در مقاله خوندم که تمام نتایج و داشته های زندگی ما بخاطر فرکانسهای قبلی مون است و آیندمون رو باور ها و فرکانسهای الانمون میسازه و به هیچ عامل بیرونی هم اصلا و اصلا بستگی نداره(اصل اول)ذهنم دوباره گفته پس دولار چی پس دولت چی و….
تو این سه روز هی از خدا خواستم که منو به نشانه هایی هدایت کنه که این مفهوم برام قابل لمس تر بشه تا همین چند دقیقه پیش.
من چند ماهی هست که اصلا تلوزیون تماشا نمیکنم اما وقتی داخل اتاق بودم ساعت هفت غروب و این مقاله رو خوندم داشتم برای چندومین بار کامنت زیبا و تاثیر گذار اقای محمدی رو میخوندم که خوابم برد.وقتی از خواب بیدار شدم از خدا پرسیدم حکمت این خواب بد موقع چی بود و ذهنم شروع کرد که اگر واقعا این مطالب برات مهم بود چرا حوابیدی و….
ناخود اگاه روری مبل نشستم و شروع کردم به تماشای تلوزیون یه حسی بهم گفت برو خاموشش کن اما مثل سنگ سر جام نشسته بودم.
یه سخنرانی از امام خمینی پخش کرد یکدفعه ذهنم قفل شد به اون.
اون سخنرانی حدودا ده دقیقه بود که تماما ایشون از توحید،خودشناسی و این که خودتی که هر چیزی رو در زندگیت خلق میکنی نه کسی دیگه حرف زدن به خودم گفتم وای این پیام خداست برای من.
بعد پدرم زد اخبار ۲۰:۳۰ زود میخواستم برم داخل اتاق که بیام ادامه کامنت ها رو بخونم که باز دوباره جلوی تلوزیون مثل سنگ موندم.
برنامه بدون تعارف قسمت۱۸۳ بود.در مورد زندگی رییس کارخانه زرماکارون از این که در کودکی حتی پول برای خرید سنگک نداشته تا الان که به حدود ۱۲۰۰۰کارگر داره ماهی حدود۸۰۰۰۰۰۰۰۰۰(هشتادمیلیارد)حقوق میده.

منکه گریهم داشته میگرفته از سخنان ایشون.سخنان ایشون که نه برای من وحی خداوند که البته پدرم اونجا بود.

وای
وای
وای
چه حسی دارم.
خدایا خیلی دوست دارم خدایا……
چی میشه گفته از این عظمت
از این قدرت.
سه روز که میخوام کامنت بنویسم برای این صفحه که یه حسی بهم میگفت فرهاد فعلا نه،تا الان،که بعد از تموم شدن اون گزارش همون حس منو کشوند به اتاق و این پیام رو خودش داره برای شما مینویسه.

دوستان اصل فراموش نشه.

خدایا…..


9

سلام
دوست عزیزم
اینکه زمان یادگیری ریاضی در کودکی از همان ابتدای شناخت اعداد از خودت توقع نداری آزمون ضرب و تقسیم رو عالی پاسخ بدی و باید پله به پله آموزش ببینی و تمرین کنی تا به مهارت و هدفت که یادگیری ضرب و تقسیم هست برسی
نباید توقع داشته باشی که در ابتدای راه یادگیری قوانینی که تا حدودی کنترلشان سخت هست به خاطر گذشته ای که باورهای مخالف قوانین در ذهنمان ریشه دار شده اند
باید بپذیری که یاد گیری قوانین نیز پس از تمرین و استمرار و یادداشت کردن شهود و هدایتها که باعث تقویت ایمانت میشود کم کم باورهای گذشته کمرنگ تر و ایمان به باورهای جدید قوی تر خواهند شد
با تمام آموزه های بنده از این سایت به این نتیجه رسیده ام که پس از نوشتن اهداف و خواسته ها آن ها را به خداوند بسپارم و در تمام لحظات فقط احساس خودم رو با توجه به خوبیهای اطرافم که کم نیستم خوب و عالی نگه دارم و خیلی به آینده چشم ندوزم و منتظر نتیجه ی خاص نمانم و فقط همان لحظه در بهترین احساس باشم …تا کم کم بهترین ها رو جلوی راه خودمون ببینیم
شاد باشید و احساستون عالی


8

ب نظر من اولین دلیلی ک تو با وجود کار کردن رو خودت بهشون نرسیدی تعهد ندادن ب خودت ک جهادی اکبر راه بندازی و صرفا ی سری کار های محدود انجام دادی
بعدشم باورساختن ی پروسه ای ک با یکبار دوبار تکرار کردن نیست
شما یک عمره ک با این باورا زندگی کردی شما همیشه باید در حاد تکرار باورای جدید باشی
ب قول استاد باورای قدیمی مثله سیمان ب مغز ما چسبیدن شما هروز باید این رنگ باورای جدید روش بپاشی
بعد باید خودتو شخم بزنی درونتو کند و کاو کنی جوری حتی درونی ترین باورای محدود کننده اتم کشف کنی تا ب خودشناسی برسی



1

4 سال پیش

سلام براین فضای خداگونه….وتمام ساکنین این تیکه ازبهشت…..وسلام برصاحب خانه……خدایاشکرت.مدتها بودکه به خدامی گفتم ای که مراخوانده ای راه نشانم بده…وفکرمی کردام الان بایدیه معجزه بشه…که من ببینم راهو….ولی امروزباهدایت شدن به این مقاله فهمیدم که خداوند هرروزبه من راه نشان داده….به کانالای متفاوتی من رفتم وچیزهایی یادگرفتم…وامروزهم این مقاله..درواقه دست من دردست خداست….وداره منوراهنمایی می کنه…والبتع من طفلی نوپا..که عجله داره….ولی امروزفهمیدم که عجله نکنننم..ارووم باشم واروم اروم جلوبرم..بی شک خدا درکنارمن است….وبرام برنامه ها داره..روزهایی بودکع من شرایط بدی داشتم ویک خواب منودگرگون کرد..لطف خداعجیب منوروبرااه کرد…باوردارم…که هرکه بخواهد…هرچه بخواهد..برایش اشکارمی شود…همچی هسست به وفور….خدای من ونعمتهایش نامحدودهستن..خدایا شکرت

باوردارم که تک تک شماها به خواسته هاتون میرسین..چون مسیرررواقعی روداریم مسریم

یاحق..همسفرای عزیز

22

یک شرک بسیار قوی و عجیبی که باور کنید وقتی داشتم مطالب رو میخوندم بهش بر خوردم که این شرک با یکتاپرستی در تضاده …

و این شرک اینه که ما فکر میکنیم که دوره های استاد که باعث موفق شدن ما میشه
فکر میکنیم اگه مثلا از فلان دوره استفاده کنیم دیگه میلیاردر میشیم و…

در صورتی که خداست که مارو افریده و خواسته های مارو اجابت میکنه نه دوره های استاد

دوره های استاد فقط راهو به ما نشون میدن


3

یک شرک بسیار قوی و عجیبی که باور کنید وقتی داشتم مطالب رو میخوندم بهش بر خوردم که این شرک با یکتاپرستی در تضاده …

و این شرک اینه که ما فکر میکنی که دوره های استاد که باعث موفق شدن ما میشه
فکر میکنیم اگه مثلا از فلان دوره استفاده کنیم دیگه میلیاردر میشیم و…

در صورتی که خداست که مارو افریده و خواسته های مارو اجابت میکنه نه دوره های استاد

دوره های استاد فقط راهو به ما نشون میدن


11

سلام به دوستان عزیز واستاد وخانم شایسته مهربان
منم تو این قسمت تجربه ام بگم

دلیلش این است فرکانس های ما نوسانات های زیادی داره شک های زیادی داریم ، باور نداریم همه چیز بخاطر باورهاست تضادهای زیادی تو زندگی داریم وآنها مارو اذیت می‌کنند دستمان بجای بند نیست مجبوریم به زور خودمان راه آدامه بیدیم میگیم شاید اتفاقی افتاد ایمان نداریم به این مسیر فقط بخاطر درد زیادی این فایل ها گوش میدیم وگرنه ما هم کمی شرایطمان خوب بشه یا خوب بود میریم تو قسمت آن انسانها که میگین این چیزها مسخره اس ودروغه وسرکاری یک روزی کمی روی خودمان کار میکنیم و اتفاقات خوبی میفته میگیم سایت واستاد عباس منش حرفهاش خوبه وجواب میده وهمه چیز باوره یک روز میاد که چندروزی روی خودمان کار نکردیم واتفاق آنچنانی نمیفته میگیم همه چیز دروغه وتاثیر نداره انواع کتاب‌ها می‌خونیم با خیلی از سایت ها وانجمن ها و اساتیدسر کار داریم با هرچه آدم دربه داغون میگردیم یک جاهای فیلم وسریال تلویزیون میبینم غیبت میکنیم دردل میکنیم اخبار درباره دلار بورس پیگیری میکنیم میریم پیش کسانی میشینم که این مطالب وچیزها مسخره می‌کنند تا کمی تغییر میکنیم درجا میریم این اون تغییر بدیم وبهشون میگیم بیاین فایل ها گوش بدین همش تو خاطرات بد گذشته سیر میکنیم من اینها همه به خودم میگم آنوقت بااین همه راه کج رفتن انتظار داریم تغییر بکنیم اگه صدسال دیگه اینجور ادامه بدیم همین اشه وهمین کاسه تازه آنوقت میایم تو سایت میگم این چی اون چی اگه هم دونفر دارند خوب روی خودشان کار می‌کنند چوب لای چرخ آنها میزاریم این بخاطر ناصادقی وباید کاملا وخوب تغییر بکنیم نه ادعا در بیاریم یا بیارم.

ترسم به مقصد نرسی اعرابی


10

خیلی ممنون خانم شایسته خیلی خوب بود من هم خواستم چیزی بگم اینکه تا زمانی که به اندازه روشن کردن یک لامپ یا باز کردن یک شیر آب یا گرفتن یک شماره تلفن یا فرستادن یک پیام یا روشن کردن آتش یا باز کردن قفل صفحه کلید گوشی به قانونی که در قران گفته شده اطمینان نداشته باشیم نمیتونیم نتایج بزرگ دریافت کنیم مثلا من خودم وقتی میخوام یه لامپ رو روشن کنم میرم اراده میکنم و میزنم کلید رو و روشن میکنم دیگه به هیچ چیز دیگه ای فکر نمیکنم که مثلا الان چه طوری اینطوری شد ؟خیلی از ما ها اصلا نمیدونیم که کبد مون کلیه مون قلب مون ریه هامون چه طوری کار میکنند هر ثانیه میلیارد ها اتفاق میفته در بدنمون مگه ما اصلا چیزی میدونیم نه منظورم اینه که بالاترین نعمت این بدنه بی نهایت پیچیده اس اگه هر هدفی رو که من الان میخوان بهم بدن ولی به هم بگن فردا زنده نیستی خوب چه فایده ای داره خواستم اینو بگم ما این بدنو داریم وازش استفاده میکنیم و اصلا نمیدونیم چشمامون چه طوری کار میکنه ولی هر روز وقتی از خواب بلند میشیم به این فکر نمی کنیم که نبینیم مطمعنیم که میبینیم چون انقدر ازش استفاده کردیم که مطمعن شدیم حالا تو پیچیدگی این بدنو این ذهنو درک نکردی ولی ازش داری استفاده میکنی اکثر اوقات هیچ وقت دنبال این نگشتی که این غذای هم که من میخورم چی میشه چه واکنش های انجام میشه چه آنزیم های میاد و هضم میشه تو فقط داری غدا میخوری حالا چه طور میخوای از اول کار همه چی رو بدونی راجب قانون بعد اجراش کنی حالا من از بچگی یاد گرفتم که اینطوری غذا بخورم به هیچیم فکر نمیکنم حالا استاد میگه این قانونشه فرکانس هات خلق میکنه خوب فکر کن همون غذا خوردن همون کار کردن مداوم و پیچیده چشماته این که از اون پیچیده تر نیست جواب دادن قانون برای هر نتیجه ای یا چیزی که تومیخوایش حالا هرچی هست که از کارای پیچیده گلبول های سفید بدنت که بسیار پیچیده هستن پیچیده تر نیست اگه تو فقط استفاده کن ازش مثل چشات مثل پاهات یا هر عضو دیگه انجامش بده ونتیجه بگیر همین اون خدای که تو رو از یه اسپرم آورده و تو رو این ادمی کرده که الان هستی با این بدن پیچیده به نظرت نمیتونه تو رو هدایت کنه به ایچیزای که میخوای خدایش کدومش سخته ….


5

به نام مهربان‌ترینِ مهربانان خداوند دوستداشتنیِ فراوانی و عشق❤️

«وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ»

خداوکیلی چجوریه که هرموقه سوالی دارم تا میام توی سایت بالاخره با یه گوشه‌ای از نوشته‌های سایت جواب سوالمو میگیرم، نمیدونم!
یه دفه با هدایت به نشانه یه دفه توی قسمت عقل کل یه دفه توی نظرات هم فرکانسیای عشقم و و و

ولی همه یه طرف، جوابای خانم شایسته گرانقدر یه طرف؛ اونقدر کامل هستن انگاری اومدن فقط به سوال من با دقت و وسواس ویژه‌ای به شکل جامعی پاسخ بدن.
از صبح دقیقا همین سوال توی ذهنم بود و انرژی من رو گرفته بود طوری که تمام تلاشم از صبح روی این بود که حالمو خوب و شاد نگهدارم و جواب شما دقیقا مو به مو پیشبینی‌ای روانشناسانه به احوال این روزهای من بود و عین پاداشی بود که خداوند من برای صبر و استقامتم بر ایمانم بهم داد و شما دست(نون والقلم) خداوند بودید.
خانم شایسته فقط میتونم بگم بهترین‌ها رو از خداوند یکتای فراوانی براتون آرزو دارم

یاحق


4

به نام خداوند مهربون
چقد عالی و در زمان درستی به این مقاله برخوردم
من دوره عزت نفس رو خریدم ولی خب یکم کند پیش میرفتم و با خودم میگفتم زود برم جلسه بعدی چرا نمیتونم برم جلسه بعدو گوش کنم و… این این حرفا و اینکه چرا تا اینجای کار نتیجه ی مورد دلخواهم رو نگرفتم
امروز حدود ۲۰ دقیقه ای با خودم تنها بودم و مراقبه کردم و بعد اودم توی سایت و به این مقاله برخوردم که به من یادآوری کرد
الهام
۱. باور کن اصل رو که نتایجت حاصل باورهاتن هرچقد بیشتر کار کنی بیشتر تغییر میکنی
ببین و مقایسه کن به یاد بیار رفتار های گذشته ات رو که همیشه فک میکردی تو جمع اگه حرف بزنی همه میگن باز این حرف زد یا تو حرف نزن یا اصلا نظرت به درد عمت میخوره و ببین اللن چقد قدرتمتد تو هر جمعی حتی غریبه حاضر میشی خیلی راحت حرف میزنی خیلی راحت نظرت رو بیان میکنی برای خودت زندگی میکنی و حرف بقیه مهم نیست
این ها نتایج هستن که حالا که رسیدی برات عادی شده و حاصل تغییر باورهاتن
۲. تکامل. میخوای دوره عزت نفسو تموم کنی که بگی تموم کردم؟ که چی بشه . با صبر و حوصله یکی یکی با دقت فایل هارو گوش کن انقد تکرار کن که جزئی از عادت هات بشن که دیگه نخوای تنرین کنی صبر کن و اجازه بده تکاملت طی بشه و این تکامل هستش که زیباست از مسیر لذت ببر
۳. حالا که میبینی این راه جواب میده ادامه بده ادامه بده تا به اون چیزی که میخوای برسی تا با تکرار و تکرار وارد فرکانسش بشی
خدایا شکرت از این آگاهی ها و آشنا شدن با این مسیر زیبا مسیر هدایت خداوند


3

خیلی عالی بود نمیشه ازش گذشت .حتی خوندن چندباره این مطلب ام ب ادم انگیزه میده هربار بیشتر از قبل
زندگیتون سرشار از ارامش و خوشبختی


5

سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان من به تازگی عضو سایت شدم البته دو سالی هست با قوانین و استاد آشناهستم که ان شا الله در قسمت نحوه هدایت من و دفتر خاطرات فرصت باشه صحبت میکنم
خواستم از حس خودم بگم بعد از خواندن این مطلب
ساعتها اشک ریختم و خدا رو شکر کردم بخاطر قراردادنم در این مسیر این روزها دارم روی باورها کار میکنم و خدا رو شکر هر بار نشانه ای می بینم برای هدایت بهتر و این مطلب مرا در مسیر رشد و هدایت و تعهد به اجرای قوانین و اینکه آرام آرام تکامل را طی کنم مصمم کرد
شاد باشید


7

سلام به استاد جانم و خانم شایسته عزیزم و بچهااای سایتت
الان که دارم این کامنت مینویسم اینقدر دلم برای همتون تنگ شده که نگو

نمیدونم چطوری بگم که چقدر دلم میخواست بیام کامنت بذارم و نظرات دوستای خوبم بخونم
خدایاشکرت که دارم مینویسم
حدود ۱ سال و چند ماه فایل گوش میدادم از فایل های رایگان تا محصولاتی داشتم
و مابین اینا مقاله میخوندم
آخر سال ۹۸ هم برای این مقاله یه کامنت گذاشتم که در صحفه ۲ هست
اما الان که دارم مینویسم با یه تجربه و آگاهی اومدم که واقعا خداروشکر میکنم خداروشکر میکنم
دو روز پیش بهم الهام شد بهش رسیدم
من دقیقا از جمله افرادی بودم که میگفتم خدایا چرا اینقدر فایل گوش میدادم حتی توی خواب
نمیدونم چقدر فایل الله مالک است گوش دادم چه بیرون از خواب چه توی خواب
ولی هر روز ترسام بیشتر میشد ، وابستگی هام بیشتر میشد عزت نفسم میومد پایین
اصلا خودمو باخته بودم منی که عین کفتر سفید قبلش داشتم رها به سمت جلو میرفتم
خلاصه اینکه چرا خداجون این همه فایل گوش میدم ولی نتیجه ای نمیگرم
خیلی ز دوستان میخوندم کامنتاشون رو که نوشته بودن ما از فایل های رایگان پول ساختیم تغییر کردیم
به محصولات حتی گردن تر استاد رسیدیم و …
تغییر کردیم
حالا من پایه ای ترین دوره استاد یعنی راهنمای عملی داشتم ولی همش حسرت میخوردم چرا نمیتونم از حرفهای استاد توی این دوره استفاده کنم واقعا چرا؟؟؟
اوایل تا یه مدتی ذهنم میگفت کسی با دوره راهنمای عملی اصلا نتیجه نگرفته و فلانه ، راهنمای عملی چیه باو ثروت۱ خوبه باهاش پول بسازی یا عزت نفس ،راهنمای عملی که معلوم نیست به تو چه موصوعی مشخصی یاد میده
من صادقم راستش بگم با اون همه ادعایی که داشتم از فهم قوانین گول نجواها رو خوردم
تا همین دو روز پیش که فهمیدم قضیه چیه
تغییر باور کشکی نیست
یا همون جمله معروف استاد که میگه باورها یه شبه بوجود نیومدن که یه شبه از بین برن
اساسا باور با تفکر آگاهانه بدون تعصب و با منطق ساخته میشه
یعنی من هر چقدر فایل گوش بدم ولی باورهام هنوز همون باوراس دقیقا مشابه باورامون نتیجه میگیرم
اینکه استاد میگه جهاد اکبر راه بنداز
این جهاد اکبر راه انداختنم باید بفهمی یعنی چی
باید بفهمی که سیستم چطوری باز خورد نشون میده
من یک سال چندماه با تعصب به فایل ها و حرفهای ستاد داشتم زندگی میکردم و به خیال خودم فکر میکردم همین که فایل میذارم دیگه درست میشه اما ، راستش بگم ته دلم شک بود نم بود خورده شیشه های نگرانی بود و الان که یادم حرفهای خانم شاییسته میوفتم که توی مقاله هاش نوشته بود ۱ درصد تنها یه درصد اگر راه رو برای نفوذ شیطان باز بذاری اون کار خودش خودکار انجام میده
یعنی صدر صد بخوای تغییر کنی
الان دارم اون همه مقاله هایی که در مورد این مسئله ام میخوندم بیاد میارم
دوستان عزیزم نه تعصب به باورهای قبلیتون اجازخ میده آزاد باشین نه تعصب به استاد عباسمنش و حرفها و محصولات
واقعا تعصب تعصبه زنجیره حتی اگر به سایت عباسمنش دات کام باشه
من برای زندگی خودم باید آزاد اندیش باشم و در آزادی ذهن این تصمیم بگیرم که به مسیری عباسمنش میگه برم یا به مسیری قبلا داشتم میرفتم
این به نظرم زندگی واقعیه
این اون زندگیه که همیشه آرزوشو داشتم این اون زندگیه که بهت هویت میبخشه
احساس هویت میکنی
موضوع اینه که تا زمانی که به حتی استادم تعصب داریم چون یه سری حرفهایی الهام بخش میزنه چشم و گوش بسته میگیم درسته و نه فکری میکنیم نه سوالی از خودمون یپیرسیم نه پیگیر میشیم
نه عزیزانم به نظر منااا اینجوری تغییر اتفاق نمیوفته
این چه فرقیییی میکنه چه فرقی میکنه با قبل
به نظررر منااا چه باورهاب قبلی و چه این حرفهای استاد بدون اینکه فکر کنیممم و از وجودمون بخوایم ک بفهمیم هییییییچ نتیجه ای نمیگیریم من که نتیجه نگرفتم .
چرا؟ چون باوری که پشتش منطق نباشه نمیتونی باورش کنی بهش عمل کنی
من توصیه میکنم تا زمانی که حرفهای استاد توی فایلهایی رایگان میذاره انقلاب بپا نکردین وجودتون تغییری نکرده جهادی راه ننداختب محصول نخر
چون محصول با فایلها هیچ فرقی نمیکنه

به امید روزهای زیبا همراه با نتایج پر قدرت که حقیقتا نتایج الهام بخش تداوم حرکت های ماست .
تمام.



3

5 سال پیش

سلام مریم ِ عزیز و ارزشمندم

برات هدایتی میخوام بنویسم چون گفت اینجا بنویس ، پس با عشق بیا همراه بشیم با کلام ِ خداوندم که در این لحظه احساس آرامش و عشق بی نهایت دارم

جان ِ دلم ایمان ایمان ایمان ایمانه که به دل ِ آدمی آروم و قرار میده ایمانه که در آغوش خدا به راحتی و آسونی به هر چیزی که میخوایم ما رو میرسونه

یه وقت اگه جایی احساس کردی متوقف شدی تغییر نکردی فکر نکنی از آغوش خدا جدا شدیا ،اتفاقا اون لحظه نزدیک ترینی مگه استاد رو میبینی داخل فایلا؟ اره جان ِ دلم ؟ خدای اون دست رو ببین در چشمان ِ جدی و مهربونی که داره به چشمات نگاه میکنه و برات صحبت میکنه خداروببین در صدای سرشار از عشق خدا رو ببین در تک تک این نوشته ها خدا رو ببین

اصل قصه از کجا شروع میشه از اونجایی که دختر ِ زیبای داستان ِ ما با آدم هایی آشنا میشه با یه سایت بین میلیارد ها سایت و انسان آشنا میشه که یه چیزی میگه جدای از انچه تاحالا شنیده انگاری حرفاش عمق وجودش رو غبارزدایی میکنه پاک میکنه و پاک میکنه ، عینک ِ چشماش رو برمیداره و دنیایی که یه روزی فکر میکرد باید برای داشتن حتی یه احساس آرامش و خوب تقلا کنه حالا شده دنیای زیبایی ها ، مثل دنیای رنگین کمون ها آسمون آبی عطر نم بارون یه دنیای بی کینه بی حسرت سرشار از عشق و مودت دستش رو میگیرن میبرنش سفر به دل ِ طبیعیت میبرنش کنار ِ یه قاصدک و ساعت ها از زیبایی هاش براش صحبت میکنن دختر عاشق ِ قاصدکا میشه میبرنش کنار ِ تک تک آرزوهاش میگن یادت باشه حال ِ دلت کلید ِ رسیدن به تک تک آرزوهاته

توی همین دنیای زیبا یادت باشه شیطان قول داده عجله کنی کمبودا رو ببینی غمگین بشی بترسی نفرت و کینه و هر چیزی که احساست رو بد میکنه

وعده خدا چیه عشق و خوشبختی و آرامش و حال خوب

گل ِ مریمم زیبای من اره اصل اینه چه باوری داری اره اره دقیقا باورهای قبلی به راحتی جایگزین نمیشن همیشه هستن دقیقا یا حتی ۱ درصد یک منفذ بمونه شیطان ورود میکنه به دنیای زیبایی ها اما اصل اینجاس بین ترس و ایمان دختر ِ جسور و شجاعمون کدومو انتخاب میکنه ، من میگم ایمان

ایمان دلت رو قرص میکنه ایمان یک باور ِ قویه که باید در وجودت بیدارش کنی ایمانی که لطیفت میکنه ایمانی که از تموم ترس ها بزرگ ترت میکنه ایمانی که دلت رو سرشار از عشق میکنه ایمانی که نمیذاره توقف کنی با جریان ِ هدایتش میبردتت به زیبایی ها

ایمان یعنی خدا توی تک تک ثانیه ها و لحظه ها ایمان یعنی استاد رو نبین دستشو ببین خدای استاد رو ببین ایمان یعنی دل تنگ نشو غنی باش همیشه چون عشق همراهته یه نفر نبود از هزار نفر به سمتت روانه میشه

استاد حرف ِ الهام بخش نمیزنه با تمام ِ وجودم میگم حرفاش حرف ِ قرانه حرفاش حرفیه که وقتی خودتو فقط روح میبینی و رها میشی از تمام محدودیت ها و شاخه های اضافه رو میزنی متوجه میشی چی میگه این طمع و حرص برای تغییر کردن نجوای شیطانه نباید پذیرفت هر بار اومد سراغم گفتم یادته قبلا یادته وقتی قانون رو نمیدونستی چقدر روی خودت و بقیه حساب میکردی

حالا که دیگه قانون رو میدونی بابا آروم آروم باید خیلی چیزا یادبگیریم همین تکراری نشدن تمام چیزایی که داریم و برامون بدیهی هستن همین احساس هایی که در لحظه داریم چه خوب که محصولات رو گرفتی چقدر تحسینت میکنم دوره راهنمای عملی رو گرفتی میدونی من فقط با ۱۳ روز سفرنامه ای که خانم شایسته داخل کانال به اشتراک گذاشتن چقدر تغییر کردم اصلا ایمانی که ازش حرف میزنم بعد از این مسیر کمی قوی تر شد چه باورهای محدود رو شناختم چقدر بیشتر متوجه شدم باورسازی چیه اصلا تمرکز چیه بعدش چقدر هدایت شدم چقدر به خدا نزدیک تر حالا شما نعمت ِ خدا رو داری فایل های استاد رو داری قطعا نتیجه میگیری میدونی من دوره راهنمای عملی رو دوست دارم چون مثل یک فرموله که هر خواسته ای داشته باشی میذاری داخل فرمول و تجربه اش میکنی راستی چقدر رهایی رو یادگرفتم ، نتیجه گرفتن ربطی به هیچ کدوم فایل ها نداره بنظر من اصلا نتایج کوچک و بزرگ ندارن همشون یه اندازه هستن به اندازه احساس خوب و آرامش به اندازه عشق و خوشبختی بهت پیشنهاد میکنم فایل ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است رو انقدر گوش بده انقدر مصمم باش انقدر بهش فکر کن انقدر تک تک کلماتش رو بنویس تا جواب نگرفتی ازش جدا نشو اگه قراره نتیجه بگیری باید از همین فایل بگیری نتیجه چیه اون ایمانی که در وجودت میسازه نتیجه دونه دونه نشانه ها هستن باید از این فایل نتیجه بگیری بعد برو سراغ بقیه فایل ها متوجه شدی برو به این فایل و فوران ِ نشانه ها رو ببین و درک کن این فایل خودش یک دوره کامله خوب گوش کن اگر قراره نتیجه بگیری همین یک فایل بهت نتیجه ها میده اگر نگرفتی به خودت شک کن دونه دونه کامنت ها رو بخون اگر نتیجه نگرفتی شک کن به خودت به اینکه اصلا داری گوش میدی یا داری همینطوری میشنوی ببین اصلا داری میبینی یا یه زمانی برمیگردی به فایل ایمانت رو بساز منتظر اینم که بیای و نتایجت رو بگی از نشانه هایی که بعد از باور کردنش وارد زندگیت میشن .

نشانه ها رو تایید کن و خودت رو بسپار به جریان ِ هدایت

استاد ِ عزیز و ارزشمندم چند بار میخواستم برای فایل ایمانی که عمل نیاورد کامنت بنویسم اما انگار کلام ِ خداوند اینجا باید جاری میشد

چقدر نشانه دیدم و میبینم خدای من واقعا بی نهایت سپاسگزارم

میسپارمتون به الله یکتا به رب و تنها قدرت جهان که همه چیز تحت امر و فرمانِ خداونده و زیر چتر هدایت و حمایتش براتون بهترینا رو آرزو میکنم و ایمان ِ بیشتر عمیق تر رو آرزومندم

با عشق💚🌱


5 سال پیش

سلامممم مرضیهه باورم نمیشه توی این فاصله به کامنتم پاسخ داده شد

نمیدونم چی بگم تنها چیزی که میبینم هماهنگی این انرژی

اینکه من دو روز پیش همون موقع این کامنت نذاشتم و اینکه تو حست بهت میگه اینجا کامنت فایل ایمانی که …. برای من بذاری عین معجزه میمونه

حالم خیلی بهتر شد

تمام روزم دو بخشه ، خواب و تلاش برای کنترل کردن ذهنم با اوردن الگو و نشونه

گاهی اوقات میشه که یه ادمایی به بهم نشون میده میگه اینو ببین این تونسته ها

این یکی ببین

و چقدرر این قلب احساسی و شیشه ای من تمیز تر میشه

مرضیه عزیزم کاش میتونستم محکم بغلت کنم بفشارم وجودت ارزشمندت

که کوه الماس و نمک های بلوریه

نمیدونی قلبم چقدر آروم شد با پیامت

واقعا سپاسگزارم نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم😪

چیزی جز احساس سپاسگزاری ندارم از درگاه فرمانروای کل جهان

از کسی که برای ایمان و شجاعت فرقی قائل نشد، و هرگز نخواهد شد

ممنونم از دوست سبز اندیش من

این فایل و این کلام تو هدایتگر من بود

ازت سپاسگزارم

تقدیم با عشق به مرضیه عزیز دست ارزشمند خداوند❤🌱

سلام دوست عزیز

یکی از مهمترین و عمیقترین ضعف های شخصیتی و پاشنه آشیل من باور به اینه که بقیه افراد میتونن تاثیر منفی بزارن توی زندگیم

تو یکی از کامنت ها هم به استاد گفتم ، من میتونم با منطقی که استاد توی فایل های توحیدیشون مثال میزنن باور کنم خدا میتونه منو از اتفاقات بد بزرگ محافظت کنه ولی اصلا نمیتونم بپذیرم که کسی نتونه خیلی کم به من و به زندگیم آسیب بزنه ، مثلا کسی بخواد روی ماشین گرون قیمتم خط بندازه و از این قبیل موارد ریز و کوچیک

حالا چجوری میشه که منطق این باور رو پیدا کرد بنظر شما؟

همچین موردی تو زندگی هیچکس نمایان و علنی نیست که بشه منطقیش کرد ، من میدونم خیلی ها خواستن استاد عباسمنش رو بیچاره کنن ولی نتونستن ، ولی من نمیدونم آیا کسی تونسته آسیب های جزیی و کوچیک بزنه بهشون یا نه

چون این مورد رو نمیشه دید

درسته باید منطق داشته باشه باورهای ما ، حالا من از شما سوال میکنم منطق این باور که هیچکس نمیتونه به اندازه سر سوزنی تاثیر توی زندگی ما بزاره چیه

شما چجوری این باور رو درست میکنی

آیا میشه واسه هر باوری منطق عینی آورد؟

این مورد رو برام توضیح بدین اگه ممکنه

ممنون از شما

2

سلام متشکرم واقعا تمام حرفهای که زدی دقیق و بی نقص بود واقعا خیلی لذت بردم دمت گرم که ابن قوانین رو به این قشنگی درک کردی ممنون ازت که من رو بیدار کردی


15

سلام، وقت همگی دوستان بخیر
بنده تمام نظرهای این مقاله فوق العاده رو مطالعه کردم که یکی از نظرات دوستمون محمدی که در مورد اصل این موضوع که اول باید باورکردنی رو باور کنیم، و خیلی موضوع آسای هست که تا وقتب نپذیریم که ما خودمان شرایط رو برای خود ایجاد میکنیم، نمیت. نیم بیاییم روی جملات تاکیدی و باورسازی کار کنیم.

راهکاری که دوستم. ن داده بودن، راهکار به ظاهر کاملی بود، ولی یک موردی هست که بهش اشاره نشده، بنده اینجا این مورد رو برای شما باز میکنم تا به آگاهی بیشتری از خودتون برسید و بدونید که اصلا باور کردن رو چطوری باور کنیم.

دوستان استاد عباس منش توی فایلهای رایگان و محصولاتشون از مثال زندگی خودش استفاده میکنه و در جایی از گفته های ایشان که می‌گوید، تنها راه آموزش و یادگیری مثال زدن است، یعنی؟
یعنی وقتی شما مثالی برای شخصی میزنی، اون شخص خودش رو توی موقعیت اون مثال قرار میده و اگر درمورد قوانین صحبت میشه و مثال در راستای ا. ن قانون هست، اون شخص براحتی با مثال قانون رو درک می کنه.

حالا قانون اول مقاله اینکه اصل و آسا جهان هستی که میگه، زندگی ما با باورهامون خلق میشه رو باور کنیم،
شما چجوری میخای این باور رو باور کنی؟
چه جوری میخای بفهمی که خودت خالق هستی؟
چجوری میخای بپذیری که خودت میتونی ثروت و معنویت بدست بیاری؟
چجوری میخای بپذیری که خو ت میتونی شرایط زندگیت رو تغییر بدی؟
با باور کردن این که فقط خودت خالق هستی.
و چجوری باور کنیم خالق هستیم؟

در ادامه، بهتر درک می کنید چجوری باور کنیم.
وقتی استاد از اتفاقات زندگی خودش مثال میاره و میگه من مثلا اونجا اینجوری فکر کردم و باور کردم و این اتفاق افتاد داره کلید دست ما میده که آقا اتفاقات گذشته شما کلید باور کردن، خالق بودن زندگیت هست،

شاید بعضی دوستان بگن خوب ممکنه مثال از اتفاقات ناخوشایند باشه و نشه باور کرد، ولی در جواب باید گفت که اتفاقا، شرایط ناخواسته ارو خیلی بهتر میشه مثال زد، چ. ن با احساس بسیار بدی ا. ن شرایط رو خلق کردی و وقتی مثال میزنی، میفهمی که دیگه اون جور و اون احساس رو نداشته باشی و تازه میفهمی که خو ت خالق اگن شرایط بودی،
چه چیزی از این مهمتر که بفهمی از گذشته تا الامت رو خودت ساختی،. با چی؟
با مثال از اتفاقات شرایط خودت که ساختیش.
(به قول استاد میگه، تنها راه آموزش و یادگیری فقط مثال زدن هست)

خوب وقتی یه خواسته ای رو چه مثبت و چه منفی وقتی میفهمی که با چه فکری، باوری، احساس، ا. ن خواسته را خلق کردی، دیگه بشکن میزنی، میگی ببین، بعد از این اینجوری می‌سازم و اتفاقا وقتی مثال‌های زیادی از خودت مینویسی و بهش فکر میکنی که چطوری خلق شده، و میفهمی که چجوری خلق کردی، اشتیاق برای باور ساختم چندین برابر میشه، و با ذوق و شوق دوست داری جمله تاکیدی برای خو ت بسازی، با خو ت حرف بزنی و بسینی با قدرت بنویسی که چی میخای.

یه نکته، نوشتن و صحبت کردن قدرتمندترین روش برای تمرین کردن هست، چرا، چون ن. شتن تمام حواس شما رو درگیر میکنه، موقع نوشان، داری به آ. ن ن. شته فکر میکنی،. در موردش با خو ت حرف میزنی، در موردش تجسم میکنی و همزمان گوش دلت داره به. زمزمه های درونیت گوش میده، یعنی اصلا نمیذاره که به چیز دیگه ای فکر کنی، پس با قدرت بساز، با قدرت بساز، خودت، خالق قدرتمندی هستی.

خوب تا اینجا شد
مثال زدن از شرایط خودت که خلقش کردی
و نوشتن مثال ها برای درک بیشتر قانون
و فکر کردن به اینکه با چه باور و فکر و احساس و تصمیمی این خواسته برات خلق شده.

کل فرایند، ایجاد اشتیاق برای ساختن باور از این سه تمرین میگذره، ولی با تکامل بهتر و بهتر میشه، و عجله ای نباید، کرد که عجله کنید و بخ. اخید زودتر به نتیجه برسید، دوباره مثل کش پرت میشید سر خط.

مواظب پرت شدن باشید که خطرناکه.

خیلی خوشحال شدم تونستم درک خودم رو از اصل ا. ل بگم و امید ارو در مورد اصل دوم هم بتونم براتون بنویسم که چجوری میشه تکامل رو درک کرد و نتیجه خارق العا ه ای ازش گرفت، که بحث خیلی خیلی شیرینی هست بحث تکامل، ولی باید از دیدگاه‌های متفاوتی بهش نگاه کنیم تا بیشتر درک کنیم.

مطالبی از زبان خدای من.
در پناه خدا.


رفتن به بالا