این فایل، توضیح نظر یکی از دوستان عزیز است که یک بازی خانوادگی به نام، “شکارچی نکات مثبت” را طراحی کرده اند.
ایشان با الهام از آگاهی های فایل “درس های زندگی از یک بازی” این بازی را طراحی کرده اند تا اصل مهم زندگی یعنی “تربیت ذهن برای توجه به نکات مثبت” را به فرزندان خود آموزش دهند و این آموزش را تبدیل به بازی کنند.
طبق نظر ایشان، برخی از دستاوردهای این بازی، شامل موارد زیر است:
- یادگیری کار تیمی و مشارکت در کارهای خانه
- ساختن عادت “توجه به نکات مثبت”
- ایجاد رقابت سالم بین بچهها برای پیدا کردن نکات مثبت بیشتر
- جهتدهی آگاهانه گفتگوی خانوادگی به سمت “یادآوری نکات مثبت امروز به یکدیگر”
- ارتباط صمیمی و سازنده بین اعضای خانواده
- یادگیری از همدیگر در این باره که: اگر از چه زاویه ای نگاه کنم، می توانم زیباییهای بیشتری ببینم.
این فایل زیبا و تأثیرگذار را ببینید و در بخش نظرات، درباره سایر ویژگی های مثبت و سازنده این بازی جذاب بنویسید.
همچنین، میتوانید این بازی را در جمع خانواده خود اجرا کنید و درباره تجربیات سازنده ای بنویسید که انجام این بازی برای “خانواده شما” و حتی شخص شما داشته است. زیرا نه تنها بچه ها بلکه ما نیاز داریم تا این بازی را تبدیل به عادت روزانه زندگی خود کنیم.
خوشحال میشویم بدانیم شما چگونه بازی “شکارچی نکات مثبت” را بخشی از عادت روزانه زندگی خود کردهاید و چه منفعتهای دیگری را می توانید از این بازی داشته باشید.
منتظر خواندن نظرات زیبا و تأثیرگذارتان هستیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری شکارچی نکات مثبت باشیم373MB25 دقیقه
- فایل صوتی شکارچی نکات مثبت باشیم39MB25 دقیقه
… یکی از باورهای بنیادین همه مردم جهان و نه تنها ایرانیها این است که اگر کسی خوب است و چیزی خوب است وظیفه اش است!
ما باید دنبال بدیها باشیم و به جای گفتن نقاط مثبت، منفی های دیگران را بیابیم و بگوییم و ببینیم تا اوضاع درست بشود و دنیا پیشرفت کند!
گاهی حتی فکر میکنیم اگر نکاث مثبت کسی را بیش از حد بگوییم، پررو میشود و دیگر انجامش نمیدهد!
من حتی دریافتم که متاسفانه گاهی شکرگزاری برای سلامتی ام نمیکنم چون فکر میکنم هرزمان این کاررا کردم فردایش یک اتفاقی افتاده و بیمار شدهام!! یا بابت برخی نعماتم که شکرگزارم، تا توجه میکنم بهشان، از من گرفته میشود!!… چقدر این عادت کردن به چنین باورهایی قدرتمند است و خانمانسوز! و چقدر واجب است تغییرشان
………………..
دم دمای صبح است؛ از خواب پریده ام و باز سردرد و گرفتگی عضلات گردنم از شدت فشار دادنهای ناخودآگاه خودم از درون بیدارم کرده است.
دیشب دو استوری در اینستاگرامم گذاشتم که یکی درمورد بی فرهنگی های آدمهای مذهبی بود (که آشغال های پلاستیکی غذای خود را در راه کربلا ریخته بودند) و دیگری برای تنبیه کردن یک عده مذهبیِ سیاسی دیگر که در صدد حذف رشته مجسمهسازی و گوشمالی دادن هنرمندان یک کارهایی کرده بودند که به مذاق ما خوش نیامده بود و انجمنها بیانیهای بشکل نامه سرگشاده برایش صادر کرده بودند.
نگاه میکنم که همه ما شبانهروز در صدد تنبیه کردن همیم و هی آنها میخواهند ما را ادب کنند و هی ما میخواهیم دیگران ادب بشوند!
و میدانم اگر بخواهم به سردردها و انقباض های عضلانی ام پایان ببخشم باید از تنبیه کردن دیگران و خودم، حتی در ذهنم دست بردارم.
چقدر حرص میخورم! همیشه از همه چیز خشمی نهان دارم و فکر میکنم همیشه یک چیزی اشتباه پیش میرود و آنکه باید احساس مسئولیت کند و یک چیزی بگوید تا اوضاعِ درست نشدنی درست بشود، من هستم!
درحالی که همین دارد من را از پا در میآورد.
مبینم و چه با وضوح میبینم که اگر سالهاست نتوانستم شاد باشم فقط بخاطر این است که فکر میکنم وضعیت باید جور دیگری باشد اما نیست! و من باید وضعیت را تغییر بدهم و بی تفاوت نباشم؛ اما زورم به تغییر وضعیت نمیرسد و یک چیزهایی و یک افرادی تغییر ناپذیرند و آنچه از میان رفته فقط سلامتی من است!
به تازگی آشنا شدهام با طرحواره ها و میدانم که طرحواره ی تنبیه چیست… میدانم که ایدهآل گرایی وسواس گونه چیست… و از طرفی هم میدانم که در عرفان و خصوصیات عالی انسانی مقامی داریم با عنوان «شاهد»، جایی که «باید» فقط شاهد و ناظر باشی و آگاه در لحظه… اما از درون به هم نریزی و در برخی رویدادها دخالت نکنی، درست مثل فیلمبرداران حیات وحش که نظارهگر لحظه شکار آهو توسط یک شیر هستند اما میدانند که نباید آهو را نجات بدهند و فقط اجازه دارند فیلمشان را بگیرند و از دور نگاه کنند وگرنه در روند طبیعت دخالت نابجایی کردهاند و سیستم به هم میریزد!
سخت است گاهی بیتوجه یا بیتفاوت باشم،
اما
وضعیت من باید چنین باشد تا شاد باشم و بتوانم خوب ادامه بدهم اما نیست!
آنکه اذیت میشود و از میان میرود من هستم و آنچه صدمه دیده آرامش و سلامتی من است!
آنکه اشتباه یا بی فرهنگی میکند (از نظر ما یا مخالفین ما)، معلوم نیست چطور آموزش دیده است که امروز ارزشهایمان این چنین باهم ضد و نقیض است و همه ما لِوِل آگاهی و تربیتی متفاوتی داریم.پس این جنگ و دور تمامی نخواهد داشت!
همان دیشب یک ویدئو دیگر دیدم که میگفت در هر رابطهای هستید، یادتان باشد که شما مرکز توانبخشی نیستید و وظیفه تربیت کردن طرف مقابل با شما نیست. فکر نکنید دیگری درست تربیت نشده است و حالا این شما هستید که باید او را و وضعیت را تغییر بدهید!
آخ که چقدر دلم میخواهد عمیقاً و همه جانبه این را یادبگیرم و بهش عمل کنم که نجاتم در گرو همین نکته ست!
… من باید چیزی را در درونم تغییر بدهم! حس میکنم که این وضعیت هم درست نیست! من دارم دستی دستی خودم را بیشتر از هرزمانی از بین میبرم. درست مثل شادیهایم.
من باید یاد بگیرم کمی_ حداقل گاهی بی توجه و بی تفاوت باشم تا بتوانم زندگی کنم و از آن لذت ببرم و آرام باشم.
.
خدایا کمکم کن سریعتر باورهای خوب بسازم برای خودم و با زندگی کردنشان، دنیایم را زیباتر کنم
و
استادجان مرسسسی برای این فایل و یادآوری اینکه باید شکارچی خوبیها و زیبایی ها باشم تا حالم بهتر بشود
متشکرم
سلام دوست عزیز
من از خود روان درمانگر ها شنیدهام که دورههای مخصوصی در کنار تمامی دورههای آموزشی دارند و خوب یاد میگیرند چطور وضعیتی را کنترل کنند تا آسیب نبینند
همه اینها در سیر تکاملی ایشان وجود خواهد داشت
نگران نباشید
در هر سختی آسانی هست
در دل هر مشکل راه حلش موجود است
اگر واقعا علاقمند به این رشته هستند ادامه بدهند
بقیه و سایرین روانشناسان هم قبلا به این مشکل برخورده اند و راه حل هایی برایش در نظر گرفته اند که ایشان در طی مسیر یادخواهد گرفت
تو پای در راه بنه و هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید رفت
موفق باشید