«الخیر فی ما وقع» در شعر پروین - صفحه 55
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh-11.gif
800
1020
پشتیبانی سایت
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
پشتیبانی سایت2014-07-10 13:27:512020-10-19 00:19:31«الخیر فی ما وقع» در شعر پروینشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خالق تمام موسیقی ها
بعد از چندروز برگشتم کامنت بذارم. این چندروز هم همواره سعی کردم به فابلا گوش بدم و واقعا ذهنم رو کنترل کنم. قطعا هم موفق تر از قبل بودم و واقعا خوشحالم از این بابت. دارم معجزه هارم میبینم. معجزه در نگاه منه..معجزه همین نوت های موسیقیه که دارم گوش میدم و اینا رو مینویسم. معجزه هممین دستهاست با میلیونها شبکه عصبی. معجزه همین رقص بالا و پایینیه که خلق کردی.. من تو رو نمیدیدم. هنوزم خیلی خیلی مونده برسم به جایی که بهتر درک کنم.
از حسم میگم، که حس زبان جهان توست.
گاهی میترسم که فرصتام و از دست داده باشم
اما ترس برای یک کودک که داره تجربه میکنه معنایی نداره
ترس از ذهنه نه از اصل ما که همون کودکه
اون شکست هم بخوره باز بلند میشه و تجربه میکنه
نمیگه شاید دیگه فرصت پیش نیاد!
نظاره گره و اعتماد داره و کنجکاوه
…..
نکات فایل
اگر در تمام لحظات احساس خوب داشته باشی، مطمئنا اتفاقات خوب میفته
اگه احساس ارامش درونی داری، یعنی ایمان داری به نیرویی بالاتر از خودت!
……………………….
الا بذکر الله تطمئن القلوب
تنها با یاد «خداوند» قلبها آرام میگیرد!!!!!
چقدررررررر این آیه مهمه.
………………………..
هرچی میخوای، بیا سمت خودم!
ایاک نعبد و ایاک نستعین
…….
(نقطه ای از تو بر تو ظاهر شد / تو بدان نقطه دائما گروی)
…….
سجده کرد و گفت کای رب ودود
من چه دانستم ترا حکمت چه بود
هر بلائی کز تو آید، رحمتی است
هر که را فقری دهی، آن دولتی است
تو بسی زاندیشه برتر بودهای
هر چه فرمان است، خود فرمودهای
زان بتاریکی گذاری بنده را
تا ببیند آن رخ تابنده را (چقدرررر فوقالعاده است وارزش تضاد و نشون میده)
تیشه، زان بر هر رگ و بندم زنند
تا که با لطف تو، پیوندم زنند
گر کسی را از تو دردی شد نصیب
هم، سرانجامش تو گردیدی طبیب
هر که مسکین و پریشان تو بود
خود نمیدانست و مهمان تو بود
رزق زان معنی ندادندم خسان
تا ترا دانم پناه بیکسان
ناتوانی زان دهی بر تندرست
تا بداند کآنچه دارد زان تست
زان به درها بردی این درویش را
تا که بشناسد خدای خویش را
اندرین پستی، قضایم زان فکند
تا تو را جویم، تو را خوانم بلند
من به مردم داشتم روی نیاز
گرچه روز و شب در حق بود باز
من بسی دیدم خداوندان مال
تو کریمی، ای خدای ذوالجلال
بر در دونان، چو افتادم ز پای
هم تو دستم را گرفتی، ای خدای
گندمم را ریختی، تا زر دهی
رشتهام بردی، که تا گوهر دهی
در تو، پروین، نیست فکر و عقل و هوش
ورنه دیگ حق نمیافتد ز جوش
به این دلیل برای من مشکل ایجاد شد که تورو پیدا کنم
من وقتی از خدا دور شم از فرکانس خوبی ها دور میشم ومشکل ایجاد میشه
………………….
ایه 79 سوره نسا:
هر خیری به تو برسد از جانب خداست و آنچه از بدی به تو رسد از سوی خود توست…..
…………………
این ایه رو امشب خوندم و خیلی لذت بردم:
کیست گمراه تر از کسی که بدون رهنمود الهی از هوای نفس خویش پیروی کند، بی گمان خداوند قوم ستمکار را هدایت نمیکند. 50-قصص
……………………..
مهم ترین چیز، اینه که در هر لحظه حسم رو خوب نگه دارم.
دمت گرم ملیکا، خیلی از قبل بهتر شدی. تا حست بد میشه سریع سعی میکنی درستش کنی. خیلی خوب داری تو ذهنت تحسین میکنی.
از حالا باید روی باور های مالیم کار کنم و توش جدی باشم.
این مدت، روابطم خیلییی بهتر شده
خیلی عزیز شدم
ماشین خیلییی راحت گیرم میاد
فرصت های جدید رو میبینم
ادمای زیادی بهم محبت داشتن
خیلییی بهتر و راحت تر با ادما ارتباط میگیرم از جاهایی که فکر نمیکردم، مثلا همون دوستم که دختر دوست مادرمه.
یا مثلا بچه های نشریه که بیشتر دوست دارن نظرم و بدونن و بهتر شده روابطمون
ادمای خیابون مهربون ترن
روابطم با خانواده بهتره
کارام سریع راه میفته
الهی شکر
اینا رو باید هی به خودم یاداوری کنم
امروز هم کلییی خندیدم با دوستای فوقالعاده باحال و مهربونم
دوستم مهمونمون کرد
توی خیابون هم 3 بارررر مهمون شدیم امروز! به طرز معجزه اسایی! دوبار خرما و یه بار یک خوراکی. در حالی که هیچوقت تاحالا شب جمعه ها ندیده بودم که در خیابون خیرات بدن!
الهی شکرت
خودت کمک کن و خودت رو بیشتر تر نشونم بده
من باید کارم و خوب انجام بدم و ایمان و ارامش داشته باشم
تو هم انقدر معجزه بهم بده تا یقین پیدا کنم
سلام استاد عزیزم
خداروشکر با شما استاد عزیزم تو این مسیر همراه هستم.
خداروشکر میکنم. بخاطر این زندگی عالی.
امروز به یک تضاد برخوردم.
امروز فهمیدم اگه حرکت نکنم، دیگه واقعا بدجوری کتک میخورم از جهان.
استاد، میخوام اینجا به شما و خودم و خدای خودم متعهد بشم که دیگه سر این کار نروم.
دیگه باید تغییر کنم. من باید مثل استادم ایمان داشته باشم.
تو این مسیر هر کسی با من ماند، عاشقشم و هر کسی نماند، رد میشم ازش.
استاد خداروشکر میکنن که تو دوره روانشناسی ارزش تضاد را فهمیدم و الان نمیتونم بگم خوشحالم از این تضاد ولی میدونم با کنترل ذهن خداوند هدایتم میکند به بهترین حال.
مطمئنم قراره اتفاقای عالی و رشد عالی برام پیش بیاد.
امیدوارم بتونم خیلی عالی ذهنمو کنترل کنم و اون تغییرات عالی برام پیش بیاد.
قول میدهم تغییر کنم. حتی با اینکه نمیدونم الان چکار بکنم. هر ایده ای باشه لحظه ای در اجرای ایده شک نکنم و لحظه ای در حرکت کردن تردید نکنم و حرکت کنم.
امیدوارم بتونم اون احساس خوب را در همهی لحظات زندگی داشته باشم.
استاد یه نکته عالی فرمودید کهگویی فراموشش کرده ام.
ایمان همان احساس آرامش داشتنه، ایمان همان احساس خوب داشتن هست، ایمان همان توکل داشتن هست به تنها رب العالمین.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام استاد عزیزم
خداروشکر با شما استاد عزیزم تو این مسیر همراه هستم.
خداروشکر میکنم. بخاطر این زندگی عالی.
امروز به یک تضاد برخوردم.
امروز فهمیدم اگه حرکت نکنم، دیگه واقعا بدجوری کتک میخورم از جهان.
استاد، میخوام اینجا به شما و خودم و خدای خودم متعهد بشم که دیگه سر این کار نروم.
دیگه باید تغییر کنم. من باید مثل استادم ایمان داشته باشم.
تو این مسیر هر کسی با من ماند، عاشقشم و هر کسی نماند، رد میشم ازش.
استاد خداروشکر میکنن که تو دوره روانشناسی ارزش تضاد را فهمیدم و الان نمیتونم بگم خوشحالم از این تضاد ولی میدونم با کنترل ذهن خداوند هدایتم میکند به بهترین حال.
مطمئنم قراره اتفاقای عالی و رشد عالی برام پیش بیاد.
امیدوارم بتونم خیلی عالی ذهنمو کنترل کنم و اون تغییرات عالی برام پیش بیاد.
قول میدهم تغییر کنم. حتی با اینکه نمیدونم الان چکار بکنم. هر ایده ای باشه لحظه ای در اجرای ایده شک نکنم و لحظه ای در حرکت کردن تردید نکنم و حرکت کنم.
امیدوارم بتونم اون احساس خوب را در همهی لحظات زندگی داشته باشم.
خداروشکر میکنم توی ایمیل هایی که برام میاد امروز این فایل را دیدم و وارد شدم گوش دادم.
یه نکته مهم اینجا بهم یاد آوری شد.
ملاک ایمان احساس آرامش درونی است.
احساس خوب نشان ظاهری ایمان هست. اگر امید دارم یعنی ایمان دارم.
توکل میکنم به رب العالمین و حرکت میکنم.
ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
به نام تنها فرمانروای کل کیهان خدای مهربانم خدای وهابم خدای رزاقم سپاسگزارم
سلام عزیزان جان
عاشقان در راه توحید
خدایا میخواهم تا آخرین نفس با عشق تو نفس بکشم
یه لحظه هم مرا بن حال خودم وا مگذار
الخیر و فی ما وقع
احساس خوب اتفاقات خوب
احساس بد اتفاقات بد
این یک قانون است
خدایا شکرت
امروز صبح با شروع تولدی دوباره
رفتم با صدای قلبم قرآن رو باز کردم و بهم سوره فتح رو هدیه داد
که ما تو را به فتح و پیروزی قرار دادیم
خدایا شکرت تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم مرا به راه راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن نه کسانی که بر آنها غضب کرده ای و ن گمراهان
خدایا شکرت من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
امروز همسرم به تضاد با خانواده اش برخورده که من از وقتی باور قوی که اینکه هر کسی در هر جایی که هست دقیقا جای درستشه
و تعهد داده ام که هرگز سعی بر تغییر کسی نداشته باشم و فقط تمرکزم روی بهبود شخصیت شخص خودم باشد
و بلطف خداوند من امروز سربلند و پیروز و در فتح و روی دوش خداوند
ساعت 11که خواستم آرشیدا رو ببرم کلاس فلوت
مادر شوهرم دم در منو دید و شروع کرد به گله و شکایت از همسرم که چرا اینکار رو میکنه و ….
منم بلطف خداوند فقط بر زبانم جاری شد که خیره
ولی مادر شوهرم ول کن ماجرا نبود و منو دخترم رفتیم کلاس
درو که بستم ذهنم شروع کرد
اوضاع دیگه درست نمیشه
همیشه همینجوره
تو دیگه کنترلی بر اوضاع نداری
و سریع دهنشو بستم
گفتم من خیلی زرنگ باشم بتونم کنترل افکار و ذهن خودمو در دست بگیرم
من نمیدونم شماها در چه فرکانسی هستین که به این چالش ها بر میخورید و من مسئول شخص خودم هستم نه مسئول مسائل دیگران
و همون لحظه یه حال و احساس عجیب و خوبی بهم دست داد
و گفتم الهام خانم لذت ببر از همین لحظه ای که هستی همین که داری نفس میکشی
لذت ببر توجهتو ببر روی زیبای ها
چه باد خنکی
چه درختان زیبایی
چه ماشینهای لوکسی
چه خیابون خلوتی
چه بموقع در بهترین زمان و بهترین مکان قرار گرفتیم که هنگام رسیدن به خیابون اصلی چراغ راهنمایی خیابون رو خلوت کرد تا ما براحتی عبور کنیم
من کریدیت تمام این نعمتها و لطفی که در حقم میشود تا آرامش داشته باشم را بخدا میدهم
و فقط میگم من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
روی مغز محدود خودم حساب نمی کنم
فقط روی تو حساب باز کرده ام
رسیدیم کلاس موسیقی دخترم اینقدر فضای عالی و ادب و احترام و ارزش برای من قائل شدند کارکنان و معلمین و مربی ها که من بکل موضوع یه ساعت پیش را فراموش کرده بودم
و حالم عالی بود
سرشار از عشق و انرژی الهی شده بودم
مگر در خدایی خدا چه میخواستم
همین کنترل ذهن و آرامش درونی که دارم
همین ذره ذره نشون دادن ایمان و تقوا
و در احساس خوب ماندن اتفاقات خوب و نتایج بزرگ مثله بمب در زندگی ام بصدا در میاد
فقط دارم بخودم یاد آوری میکنم رد پا میگذارم
تا بیاد آورم از کجا با همین نتایج کوچک بیام و نتایج بزرگ را ثبت کنم
خدایا شکرت
وقتی با حال خوب از کلاس اومدم . ناهار خودم و عزیزانم را آماده کردم
قلبم گفت برو قسمت نشانه روز رو نگاه کن
وقتی گوش دادم و دیدم که الخیر و فی ما وقع است
دیگه اشک اجازه نداد
و از سر شوق اشک ریختم و شکر بجا آوردم و تسلیم بودم و متواضع
گفتم خدایا من به هر خیری از تو بهم برسد سخت محتاجم و نیازمند
و استاد ظهر دوباره با خودم گفتگو داشتم
برای کنترل ذهن
گفتم اگه بیام با همسرم صحبت کنم و بخوام توجه کنم به این مسائل و یکی من بگم دوتا همسرم و بریم تو فاز قضاوت و توهین و انتقاد از دیگران
که من بازم دارم اشتباهات گذشته رو تکرار میکنم و طبق قانون به هر چیزی توجه کنی از همان جنس بیشتر وارد زندگی ام میشود
مگر قبلاً همین نبوده برات الهام خانم
سریع مچ ذهنم گرفتم و گفتم ن
بهتره من نخوام تو کارشون دخالت کنم
با اشتباهات گذشته و آگاهی کمی که از قانون الان دارم
توجه نکنم و بگذرم
و همینجا این الگوی تکرار شونده را قطع میکنم
به من چه که همسرم با خانوادش چه رفتارهایی با هم دارند
ن من مسئول کسی هستم و من کسی مسئول من
و چقدر استاد راحتم
خدایا شکرت که آسان شده ام بر آسانی ها
خدایا شکرت خودت هدایتم کن من تسلیمم هیچی نمیدووووونم
خدایا شکرت
برای ملاک ایمان که احساس آرامش درونی است
و امروز ایمانم قوی تر شد که هر لحظه خدا با من است
منم که باید با خدا باشم تا گره از کارم باز شود
و به آن در گرانبها برسم
آرامش و صلح و توحید و یکتا پرستی را در وجودم رشد داده خدای مهربانم شکرت
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند خوشبخت و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت دوستون دارم الهام جون عزیز دردانه خداوند عالم
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالضُّحَى ﴿1﴾
سوگند به روشنایى روز (1)
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى ﴿2﴾
سوگند به شب چون آرام گیرد (2)
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى ﴿3﴾
[که] پروردگارت تو را وانگذاشته و دشمن نداشته است (3)
وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَى ﴿4﴾
و قطعا آخرت براى تو از دنیا نیکوتر خواهد بود (4)
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى ﴿5﴾
و بزودى پروردگارت تو را عطا خواهد داد تا خرسند گردى (5)
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى ﴿6﴾
مگر نه تو را یتیم یافت پس پناه داد (6)
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى ﴿7﴾
و تو را سرگشته یافت پس هدایت کرد (7)
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى ﴿8﴾
و تو را تنگدست یافت و بى نیاز گردانید (8)
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ ﴿9﴾
و اما [تو نیز به پاس نعمت ما] یتیم را میازار (9)
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ ﴿10﴾
و گدا را مران (10)
وَأَمَّا بِنِعْمَهِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ ﴿11﴾
و از نعمت پروردگار خویش [با مردم] سخن گوى…
پروردگارم مالک من ولی من سرپرست من معبودم یا رب تعالی عزیزم شما من را رها نکرده بودید من به خودم ظلم میکردم و اینطور فکر میکردم
من فکر میکردم رها شده و رانده شده ام یا رب من به خودم ظلم میکردم و نادانی میکردم من بد نبودم من بلد نبودم آگاه نبودم…
پروردگارم هرلحظه هر قدم هر نفس این ذکر رو تکرار میکنم ک من رو پاک کن از شرک و جهالت ها تاریکی ها من چشیدم طعم ضربه های محکم شرک رو پس هرلحظه به درگاهت پناه میبرم از شرک و تاریکی یا الله…
=======================
الله من الله مهربانم از رگ گردن به من نزدیک تری کافی تری کجا دنبال چ چیزی بگردم همه چیز شمایی پروردگارم به هرخیری فقیرم و هرلحظه در طلب امرزش و مغفرت و توبه ی شما هستم پروردگار …
استاد عزیزم آنچنان آگاهی ها داده میشود و آنچنان به شرک های وجودم پی میبرم ک کاری جز عبادت کردن و طلب معفرت و سپاسگزاری ندارم
هرلحظه میفهمم درونم رو به لطف اموزشهای گرانقدر شما استاد عزیزم خیلی دوستتون دارم خیلی تمام وجودتون رو تحسین میکنم ستایش میکنم قدر دان هستم و تلاش میکنم توحیدم رو خیلی عالی عمل کنم و لذت ببرم از بندگی کردن و رشد کردن…
الهی صد هزاران بار سپاس برای هرلحظه صلات و عبادت و سپاسگزاری در این مکان امن زندگی ام اینجا پناهگاهم هست و جایی ک به من عزت و احترام اقتدار و سربلندی و سرافرازی داد من را آگاهترین کرد و ادامه خواهد داشت…
بنام خالق وحاکم جهان هستی
سلامی گرم به استاد گرامی وخانم شایسته عزیز
سلام به خانواده صمیمی عباسمنشی ها
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
که بازهم بمن فرصتی دیگر هدیه کردی تا درمسیر رسیدن به اهداف وآرزوهایم لذت ببرم ازنعمتهایت
خدایاشکرت،،
الخیروفی ماوقع
برای درک همین یک جمله کوتاه باید بسیار زیاد به درک وآگاه شدن ازقوانین جهان رسیده باشیم
استادمثال این داستان شعر خانم پروین اعتصامی رومن هم درزندگیم تجربه کردم وچقدرهم این تجربه برایم درسهایی بزرگ رودرزندگیم بجا گذاشت وتا به امروز هم همچنان دارم در مسیر رسید به اهداف وخواسته هام ازش استفاده میکنم
وچقدر خوشحالم وسپاسگذارخداوندم که من راهدایتم کردبه راه راست تا به این درک برسم که تمام اتفاقات بظاهربد زندگیم بلعکس شیرین ترین وزیباترین اتفاقات زندگی هستند
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
دقیقا همون زمانی که دیگه درمانده بودم وتا خرخره در منجلاب شرک وجهل فرو رفته بودم وازخداوند طلب بازکردن گره زندگیم وکردم
وتسلیمش شدم
وبظاهر بدترین اتفاق زندگیم رخ داد وجدایی من وهمسر سابقم اتفاق افتاد وهمزمان ورشکستگی در کسب و کارم وخلاصه ازدست دادن همه هستی ام واونجابود که من دست به شکایت به پروردگارم رابرداشتم ودر اوجوناامیدی وتحت فشارشدید
که خدایامن ازت خواستم که گره زندگیمو بازکنی الان که توبدترش کردی وهمه زندگیمو سرمایه ام رفت وشدم زیرصفر
اینجاست که خداوند درست داره کارشوانجام میده وماهستیم که چون صبر نداریم وهمه اتفاقات رو فقط ظاهرشونو میبینیم وقضاوت اشتباه میکنیم خداوندرا
اما ازهمان لحظه ای که اتفاقات به ظاهربد زندگیم شروع شد دقیقا داشت مسیر برای رفتن به مرحله بالاتر ورشد بیشترم درجهت رسیدن به اهدافم اتفاق میافتاد ومن بی اطلاع بودم
وکم کم باگذشت زمان مهاجرتهای من شروع شد ومن راخداوند هادایت کردوبااستاد وسایت بینظیر آشنا کردومن باکارکردن روی خودم همچنان بزرگتر شدم ورشد کردم وازشهری به شهردیگر کسب وکارم ارتقاپیداکردوخودم باقوانین آشنا شدم
آرامشی درمن ایجاد شد که حتی سالها تصورش هم برا امکانپذیرنبود وباز مهاجرتم به خارج از کشور اتفاق افتاد ودرآمدم نسبت به اول چندصدبرابر شده
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
واینجاست که من درک واقعی وقلبی الخیروفی ماوقع رو میفهمم با گوشت وپوستم
وحالادیگه اینقدر باآموزه های استادم خوب پیش رفتم تا تضادی رو درزندگیم احساس میکنم با اشتیاق میپذیرم ودرصدداینم که به بهترین اتفاق زندگیم تبدیلش کنم
وبهترین چیزی که دارم همیشه احساسم خوبه ودیگه چیزی یا آدمی بنام بد درزندگیم وجود نداره
خدایاشکرت،،خدایاشکرت،،
بابت این زندگی رویایی که دربهشتی که دراین دنیا بمن هدیه کردی
خدایاشکرت
دوستدارتانم وآرزوی موفقیت براتون ازپرکردگارم خواستارم.
استادومریم خانم شما بینظیرهستید سپاسگذارم
سلام به استاد عزیزم و سر کار خانم شایسته عزیزم و سلام به همهی دوستان عزیزم
استاد عزیزم، بعضی جملات رو تا با تمام وجودت تجربه نکنی، درکشون نخواهی کرد
الخیر فی ما الوقع
جمله ایی که فقط وِرد زبان من بود اینم از سر ناتوانی، وگرنه هرگز درکش نکرده بودم
تا اینکه
چند مدت پیش ملکی رو گذاشتیم واسه فروش، اولین مشتری که اومد، قیمتی داد که خیلیییی پایین بود و ما بخاطر یک سری مسائل پذیرفتیم که اون قیمت بدیم،چند روز قبل از معامله، مشتری زنگ زد که از خرید منصرف شدم
من اینقدر رر ناراحت شدم که حد و اندازه نداشت، گذشت یک مشتری اومد دقیقا دو برابر قیمت قبلی خودش پیشنهاد داد
و من از اونجا با تمام وجودم فهمیدم که الخیر فی ما الوقع یعنی چی
به نظر من برای درک این آیه باید اول صبور باشیم، زمانی که صبر کنیم متوجه تمام اتفاقات خواهیم شد
از قدیم هم گفتن، عجله، کار شیطان هست
خدایااااا شکرت بابت این سایت دوست داشتنی
انشاالله که در پناه الله یکتا، شاد، سالم و ثروتمند باشید
دوستدار شما :سیما
بنام خدا
سلام استادعزیزم
الخیر ما فی وقع،این کوتاه ترین وزیباترین جمله توحیدی که به قلبم آرامش میده
الان ازشادی چشمام اشک پرشد
استاد عاشقتم که باطنین صدات باگرمی کلامت مارو بیشتر ازقبل عاشق خدا میکنی
من عاشقتم نور خدا
خدا همه مارو دوست داره نمیدونم این فایل چرا یکباره برام اومد من داشتم قدم دوم را جلسه چهارم گوش میکردم ،دیدم روزشمار تحول زندگی رو ننوشتم اومدم روز چهل وپنجم رو بنویسم که این فایل اومد
ای خدای عشق که داری به هر بهانه بهم میگی هوامو داری میدونم تو هیچ سوالی رو بی جواب نمیزاری ،
صدای استاد توی سکوت وارامش خونه پیچیده حس میکنم صدا داره از آسمان پخش میشه
وقتی گوش کردم ورسیدم به اونجا که اون گره بازشد واون پیرمرد شروع کرد به ناراحتی مثل من که هروقت گره افتاد تو کارم دلخورشدم
فاصله بین شادی وغم یک مو
همونجا که استاد گفت اگر درمسیر هدایت باشی هراتفاقی بیفته به نفع توعه
خدایا دارم اشک میریزم هرگز حکمت کارای تورو نفهمیدم
خدایا عاشقتم ،هربلایی ازتو بیاد رحمت
ازفرکانس نعمتها دور میشیم اتفاق های بدمیفته بد باز تعبیر ماست
گندمم ریختی تا زر دهی
ای خدا کمکم کن توشرایط سخت نعمتها رو ببینم ،
ایاک نعبد وایاک نستعین
به نام خالق زیبایی ها
سلام به استادم و مریم جانم و همه دوستان
راستش اینجانب رویا میانکاله تقریبا یک سال و 8 ماه که وارد این بهشت شدم.
هر چقدر از خدا شکر گزاری کنم ذره ای جبران نمیشه.
یک سال با استاد عرشیانفر بودم تکامل ام طی کردم بالا و پایین داشتم هم خدا رو میخواستم هم شرک میورزیدم که در کنار خدا کسی دیگ رو هم جای بدم.
چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟
تنها علتش نشناختن خودم بود نشناختن خودم مساوی با نشناختن خدا
وقتی شرک میورزیدم و دیگران بزرگ جلوه میدادم یا با نظرشون و تائید شون کاری پیش میبردم خودم و خدام له میکردم .
روزگار میگذشت چند روز خوب چند روز بد ،
چند روز یا چند ساعت در طول روز حالم خوب بود باقی نه .
نمیفهمیدم ولی همش از خدا کمک میخواستم .چک ولگد خوردم اونم شدید.
راستش یک الگو برام تکار میشد اینکه از کسانی که به اصطلاح زیاد دوستشون داشتم و در واقعیت شرک میورزیدم و اونها رو شریک خدا قرار میدادم طوری که اگه بودن حالم خوب بود اگه تایید میکردن حالم گل و بلبل بود اگه تحویلم میگرفتن دنیا به کامم بود وگرنه زندگی هیچ به درد نمیخورد وگرنه جهان برام سیاه بود خودم به آب و آتیش میزدم نظر جلب کنم مهم نبود چه کاری ،درست یا غلط ،مهم تایید طرف مقابل بود نه خدا.
گذشت و گذشت تا پارسال ماه زیبای پاییز
از خدا میخوام آخرین الگوی تکرار شونده ام بوده باش تا من درس بزرگم گرفته باشم.
له له له له له له له شدم
داغون شدم
از کسی که حتی فکرش نمیکردم صربه خوردم از هر کسی انتظار میرفت جز این.
آخ آخ نگم .
منم مثل داستان پروین ،از قبل از خدا کمک میخواستم که چرا من باید با این عزیزان امتحان بشم مثلا چند نفرشون قشنگ فوت میکردن در حدی کهدمن میترسیدم به کسی که زیاد علاقه دارم تا مدتی دیگه مرگش میبینم من کمک درخواست کردم و آخرین ضربه از اون شخص خوردم
میدونید چی شد ؟
همون تکاملی که گفتم طی کردم باعث نجاتم شد همونی که شاید دو سال بالا وپایین داشتم ولی ظرفم بزرگتر کرد متوجه اصل بودم که هر اتفاقی میافته من جذب میکنم
از خدا کمک خواستم کمر شکسته راه رفتم تلاش کردم تو اون اوج خستگی قدم برداشتم رفتم تو کار دیجی کالا تا شبا از خستگی بیام خونه تا فکر نکنم تا یک مدت بگذره و همچنان فقط از خدا کمک میخواستم
به اکثر آدما گفتم دیدین باهام چیکار کرد ولی بعد چند وقت به همشون گفتم این من بودم که این روی طرف رو جذب کردم من میبخشم طرف ،شاید از ته دل نبود ولی از خدا میخواستم کمکم کنه تا ببخشم چون با نبخشیده ضربه اصلی خودم میخوردم .
تا اینکه بهمن ماه نشانه اومد دوره عزت نفس بگیر خدا دیگه شروع به کار کرد من ایمانم نشون دادم دیگه خدا داشت سمتش انجام میداد.
قسم میخورم این رویا با رویای 6 ماه پیش کاملا فرق داره
چرا؟
چون تو اون تایم من دائم به خودم میگفتم الخیر فی ما وقع
خسته بودم ولی به خدام میگفتم میدونم تو این اتفاق بهترین نصیب من میشه این اتفاق نتیجه اش صعود منه.
من واقعا اگه چکاب نداشته باشم خودم نمیشناسم.
من توحیدی تر شدم در یک کلام.
ایده پول ساز بیاد اگه با شرایطم اوکی باش هر جور باش انجام میدم دیگه نمیگم این کار برای ابد یا فقط یک دوره فقط میگم از سمت خداست من نباید بیکار باشم.
انرژیم چند برابر شده بیکاریم فقط تو سایت به غیر از اینکه کار های اصلیم انجام دادم تو سایت.
آرامشم تعجب برانگیز تو دل تضاد ها آرومم، ته حسابمون صفر ولی من خیالم راحته اتفاقا میگم خدا برام سوپرایز داره این امتحان قبل سوپرایز.
هر کاری بخوام انجام بدم قبلش میگم رویای دلم اینو برای جلب رضایت خودت وخدات انجام میدی حتی اگه طرف مقابل بهت توهین کنه انتطاری نباید داشته باشی.
ارتباطم با اطرافیان بخصوص همسر و بچه هام عالی تر شده.دیگه کارهای همسرم به چشمم نمیاد انگار برام اهمیتی نداره هر کسی هر کاری میکنه نتیجه اش با خودش.
خود خود واقعی ام شدم هر جور دوست دارم هر جا دوست دارم با هر کی دوست دارم هستم
سرم تو لاک خودم در راه پیشرفت و موفقیت هستم و
همه اینا همون طلای که پیرمرد قصه ما به دست آورد
و همچنان برام ادامه داره .
دوست دارم تا آخرین لحظه زندگیم توحیدی زندگی کنم روز به روز عاشق خودم و خدا بشم دستی از دستان خدا روی زمین بشم.
امشب اولین شب محرم ،
سالها مسجد میرفتیم زار زار گریه میکردیم دلیلش نمیفهمیدم چرا من باید برای کسی که انقدر آدم خوبیه گریه کنم نمیفهمیدم حضرت زینب برای چی میگفت جز زیبایی چیزی ندیدم.
الان یکی دوسال مسجد نمیرم اصلا گریه نمیکنم تنها چیزی که میخوام درسشون بگیرم اینکه یک آدم چقدر با خودش در صلح بود چقدر ثروتمند بود چقدر مهربون بود چقدر آرامش داشت
فقط از خدا میخوام تو مسیر امام حسین باشم الگوم باش منم یک روزی مثل امام حسین حتی بالاتر باشم با خودم در صلح باشم باعث پیشرفت و گسترش جهان بشم یک خیریه بزرگ داشته باشم به هرکسی که دام میخواد ببخشم دوست دارم گشه ای از جهان رو زیباتر کنم تا لذت ببرم سالها به عنوان الگو ازم یاد کنن.
خدایا سپاس گزارم ازت منو به مسیر هدایت کنندگان بفرست دستم رو همیشه نگه دار که من بدون تو هیچم و با تو ملکه جهانم.
در پناه حق شاد و پیروز باشید.
بِه نامِ خُداوَندِ بی نَهایَتُ لامَکانُ لازَمان
بهِ نامِ خُداوَندی کِه هَمه چیز می شَود هَمه کَس را…
سلام خدمت استاد گرامی و خانم شایسته عزیز
برگ چهل و ششم از سفرنامه من
تاریخ 1403/4/15
ساعت 23:58
الخیر فی ما وقع
با تکرار این متن حس خوبی میگیرم
خدارو شکر میکنم با کار کردن روی خودم و موندن در سایت و ادامه دادن
ایمانم روز ب روز بیشتر میشه
باورم ب قدرت فرمانروایی خداوند بیشتر میشه
من ک هیچ شناختی از خداوند نداشتم و هیچ ارتباطی نداشتم
الان درک من از حضور پربرکت خداوند بیشتر شد
و هرچقدر درک و آگاهی من بیشتر میشه آرامشم به نسبت درکم بیشتر شد.
خداروشکر میکنم صبح ک بیدار میشم تو دفتر تمام روزم تمام خواسته هام و زندگیم را وقتی میسپارم
به دست نیرویی برتر از نیروی خودم
با خیالی راحت و امن پیش میرم ،
امروز صبح عازم شمال بودیم از خدا خواستم راننده ما باشه خوش اخلاق مهربون و ماشین عالی و قیمت مناسب جاده خلوت و من لذت ببرم و با حال خوب برسیم شمال
باورتون نمیشه وقتی ماکسیم زدیم کرایه 750 با پیشنهاد راننده تا قائمشهر دم در خونه پدری 750 گرفت ب هرکسی میگیم میگن عالی بود
چون کرایه خطی نفری 200 بود ما چهار نفر بودیم با ماشین خط میشد 800
ولی خیلی رااااحت ب آسانی ب زیبایی عزتمندانه ماشین جلوی در سوار شدیم جلوی در پیاده شدیم با کرایه مناسب و عالی
ینی ایمانم ب اندازه ای شد ک در اینجور مواقع نگران نیستم ک ماشین نباشه 6 صبح چیکار کنم یا ینفر گفت یک میلیون میگیرم میبرمتون گفتم خدا قیمت مناسب را میرسونه با آرامش بیشتری کارهامو انجام میدم
وقتی درکم از خداوند بیشتر شد خیلی خیلی راحتر زندگی میکنم
برای هر کار و مسائل کوچیک گرفته تا بزرگ میسپارم دست خودش
و راحت خودم را میکشم کنار میگم خودش حواسش هست و
واقعا احساس میکنم یه باری از روی دوشم برداشته میشه و آرام و آسوده خاطر میشم .
قبلا تو راه شمال چشم رو هم نمیزاشتم اگر بود با استرس
امروز میگفتم خدا داره رانندگی میکنه بخواب
و آرام آسوده میخابیدم
برای خرید برای مهمانی ها برای بدهی برای نمره برای درس برای خونه برای روابط برای هر مسائلی با ایمان میسپارم ب خداوند
خب یکسری از مسائل سخت تره
با ترس و تردید انجامش میدم و ب اندازه ایمانم نتیجه دریافت میکنم
مثلا پنجشنبه ک با پسرم رفتم بیرون ی لحظه متوجه شدم کارت بانکی همسرم دستم بود تو کیف نیست
ی لحظه نگران شدم اما واقعا ته ته ته دلم ایمان داشتم یه خیری هست
ی چیزی هست این کارت نباید الان دستم باشه و مطمئن بودم پیدا میشه
اما نگرانیم از اینبود ک همسرم متوجه بشه ..
داخل فروشگاهی ک لباس پسرمو پس دادم جا گذاشتم ک رفتم کارتمو برداشتم
اما میخام بگم تحت هر شرایطی اولین چیزی ک میاد تو ذهنم یاد خداونده ک ب دلم آرامش میده
و تکرار میکردم الخیر فی ما وقع
ک واقعا هم خیرشو متوجه شدم .
در نتیجه اینکه منی ک هیچ احساسی ب خداوند نداشتم ن با یادش آروم میشدم ن با نداشتنش غمگین
اما امروز واقعا هر لحظه از زندگیم در قلبم حضورش را احساس میکنم
و الا بذکرالله تطمئن القلوب شدم
ب لطف الله
خداوند بمن اجازه ی ورود ب سرزمین عشق را داد و همین برای من بس است
من الان خدا را دارم
من واقعا حضور خداوند را در قلبم و در زندگیم احساس میکنم
خداوندا ! چه یافت آنکه تو را گم کرد
و چه گم کرد آنکه تو را یافت .
سپاسگزارم استاد عزیزم
روز شمار تحول زندگی من
روز چهل و ششم