نکته: محتوا فقط شامل فایل صوتی است
«خانه تکانی ذهن گام به گام»، یک پروژه حدوداً یک ماهه است.
این پروژه حاصل یک بروزرسانی عمده است که در دسته بندی فایلهای live با استاد عباس منش، انجام شده است. در طی این فرایند، قرار است ما هر روز، افکار ذهن خود را با آگاهی های یک قسمت از فایلهای لایو، بازبینی کنیم و بهبود ببخشیم. هر فایل از این بخش، یک گام برای حرکت در این مسیر است.
پروژه «خانه تکانی ذهن گام به گام»، فرصتی است برای:
- ایجاد عادت های قدرتمندکننده؛
- هدفمند زندگی کردن؛
- نظارت بر ورودی های ذهن؛
- و همکاری با قلب که جایگاه خداوند است؛
چون حقیقت این است که هر کدام ما در هر لحظه در حال همکاری با یک مسیر هستیم. آن مسیر یا ترس ها و محدودیت های ذهن است یا « امیدها و امکان پذیری های قلب».
- به اندازه ای که با ترس های ذهن همکاری می کنیم، آسان می شویم برای سختی ها؛
- به اندازه ای که با امیدها و امکان پذیری های قلب همکاری می کنیم، آسان می شویم برای آسانی ها؛
این پروژه یک ماهه، فرصتی است برای اینکه عادت به همکاری با قلب و همکاری با خداوند را روازانه تمرین کنیم و معجزات این کنترل ذهن را ببینیم.
تمام جزئیات لازم درباره این پروژه، در فایل صوتی موجود در این صفحه شرح داده شده است. این فایل را با دقت گوش کنید. سپس برای شروع پروژه، روی دکمه زیر کلیک کنید:
منتظر خواندن تجربیات شکفت انگیز شما در تک تک گام های این پروژه هستم.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل صوتی دستور العمل «خانه تکانی ذهن، گام به گام»23MB24 دقیقه
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام به مریم عزیزم و تمام دوستان
امیدوارم حال دلتون عالی باشه
خدا رو هزاران مرتبه شکر برای این همزمانی ها
امروز بعد اینکه پسرم رو بردم مدرسه و برگشتم خونه تو تنهایی همینطور که لباسا رو تا میکردم
گوشیو گذاشتم رو حالت ویدیو و با خودم حرف میزدم
درمورد ترسی که از وقتی یادمه همراهمه یه 15دقیقه ای با خودم حرف زدم
از ته قلبم از خدا کمک خواستم،تسلیم شدم و گفتم مثل همیشه دستمو بگیر و کمکم کن
امروز قدم 3 رو داشتم گوش میدادم اونجایی که استاد نشونه گذاشته بود برا خرید خونه
سرشبی که رفتم بیرون به خودم گفتم یه نشونه میزارم که اگه دیدمش ینی همه چی اکیه و خدا داره کاراش رو انجام میده
حالا نشونه چی بود؟یه ماشین 206قرمز
اصن یه چیزی ذهنم گفت که خودم یه لحظه موندم توش
همینطوری که پیاده میرفتم همه چی رنگ قرمز دیدم الا 206
خودمم خندم گرفته بود از این نشونه بیخیال شدمو راهمو کشیدم و رفتم
سر یه چهار راه بود سرمو اوردم بالا که خیابونو نگا کنم رد شم،یهو دیدم یه ماشین 206 قرمز داره میاد بدنم یخ کرد،اما قلبم خیلی اروم شد
بعد اینکه برگشتم همش یه حسی بهم میگف یه سر به سایت بزن اومدن به سایت همانا و دیدن بنر سایت همانا و حرفای مریم جان که انگار فقط مخاطبش من بودم
اونجایی که مریم جان گفتن هر درگیری ذهنی که داری رهاش کن و ادامه صحبت هابغضم گرفت
خدا رو هزاران مرتبه شکر
میخام متعهد بشم که این دو ساعت وقت رو برا خودم بزارم، برای گذشتن از ترسها
الهی به امید تو…