شهود و الهام الهی - صفحه 43
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/09/abasmanesh.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2020-09-07 06:58:022020-09-09 14:28:38شهود و الهام الهیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام و عرض ادب استاد خسته نباشید خدا قوت
راستش ی سوال برام ایجاد شد
مگه مرحله ی تسلیم به این معنا نیست که وقتی میگویی من تسلیمم یعنی من دیگه نیستم (کلا خواسته ای ندارم)و هر چه هست تویی به نوعی وقتی میگی تسلیمم یعنی برای خودم خاسته ای ندارم و هر خاسته ای که هست امر خداونده و من فقط تسلیم امر او هستم ؟
پس وقتی شما میگید تسلیم باش ینی کلا خاسته ای نداشته باشیم؟ و خواستمون همون خواست خدا باشه ؟ ((ضمن اینکه من فکر میکردم خداوند بی نیاز است و خاسته ای ندارد)) چون در ادامه گفتی. روی شهود تمرکز کنید تا هدایت شوید.
آیا این هدایت شدن به سمت خواسته هامونه یا به طرف خواست خدا؟
کلا گیج شدم دوستان در صورت تمایل پاسخ بدید ممنون میشم
سلام و عرض ادب به شما آقای علیرضای عزیز
تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی ایمان کامل به خداوند که همراهمه برای رسیدن به خواسته هام.
مگه میشه خواسته ای نداشته باشیم؟
شهود هم،اون چیزی که به قلبت میوفته ،به دلت میوفته صحبتهای خداوند یه آرامش خاصی داره قشنگ قلبو سبُک و باز میکنه.
یه سپاسگزاری ویژه ازخداوندم دارم که این سوال رو به قلب شما انداخت که یه جرقه یاداوری دوباره بشه واسه من.
و این یعنی هر لحظه به من ثابت میشه این سایت الهی پر از برکته،که واسه من مثل یه سیاره ناشناختست که جاهای مختلفشو مدام باید کشف کرد.
جواب سوال شمارو از صحبتهای مهم و زیبای استاد به شما میگم.
استاد خیلی زیباتر میگفتن تسلیم بودن در مقابل خداوند یعنی من ایمان دارم به نیروی برتر از کل نیروهای جهان ، یعنی اون نیروی که جهانی به این عظمت رو خلق کرده و داره هدایتش میکنه، همون نیرو منم خلق کرده و هدایتم میکنه .
اگر توکل واقعی داشته باشم بهش و خودمونو کامل بسپاریم بهش ،یعنی ایمان کامل داشته باشیم که وقتی درخواستی داشته باشم منو هدایت و حمایت میکنه،یعنی هدایتت میکنه به مسیرهای درست، شرایط درست، ادمهای درست و اونارو سر راهت قرار میده،
استاد خیلی زیبا میگه تسلیم بودن در برابر خداوند یعنی تو به خداوند اجازه بدی به درخواستات پاسخ بده،
شرک نکنیم
یعنی نگران نباشیم
نا امید نباشیم ،
ناراحت نباشیم غصه نخوریم
..احساسات این مدلی و منفی نشون میده ما تسلیم نیستیم و شرک میکنیم،
تسلیم کسیه که ارامش داره، با خیال راحت خودشو میسپاره به خداوند، مثل بچه ای که رفته بالای درخت نمیتونه بیاد پایین و باباش میگه عزیزم بپر بغل من و با ایمان زیاد و خیال راحت تسلیم میشه و میپره بغل باباش،
تسلیم کسیه که حالش خوبه چون اعتماد داره به قدرت فوق العاده خداوند و با اعتماد کامل میپره بغل خدا،
تسلیم کسیِ که اینجوری فکر کنه.
ولی هیچ کسی نمیتونه ادعا کنه همیشه تسلیم محضِ خداونده و فقط باید سعی کنیم که بهش خیلی نزدیک بشیم، چون هرچی بیشتر این کارو بکنیم راحتر میشه واسمون، و تمرین میخواد و نباید انتظار داشته باشیم که یک روزه فضای شرک آلود ذهنمون تبدیل بشه به فضای توحیدی و تمرین و زمان میخواد ،باور و تکرارو استقامت میخواد.
حالا نشونه تسلیم واقعی بودن چیه؟
احساس ارامش قلبی میاره
آیه زیبای ( الا بذکر الله تطمئن القلوب)
تسلیم واقعی بودن در برابر خداوند
احساس امید
احساس توکل
احساس شادی و ارامشِ ،
هرچی احساس خوبه، زمانی اتفاق میوفته که ما تسلیم خداوندیم.
میگیم من حرکت میکنم و ایمان دارم خدا بهم برکت میده.
استاد میگفت داستانهای قرانی خیلی بهم کمک کرد،که من تسلیم بودن رو یاد بگیرم(مثل داستانهای حضرت ابراهیم)و همچنین اتفاقهای زندگی خودشون.
ابراهیم تسلیم بوده و باور داشته خداوند هدایتش میکنه و شده الگوی قرانی ،تسلیم یعنی رها کردن و ایمان داشتن که خداوند حمایت و هدایتم میکنه.
یه جمله هست من خودم همیشه میگم،(میگم تنها استعدادی که دارم اینه که هرگز تسلیم نمیشم،منظورم در برابر تضادها یا همون مشکلاتِ )اینو اشتباه نگیر ،ولی نه تقلا کردن،
ادامه دادن به مسیر درسته به تفاوتاش خوب فکر کنید.
استاد میگفتن تفاوت ادمها تو این نگاست که من ایمان، اعتماد و اعتقاد دارم دستان خداوند جوری پیش میره که من تنها نیستم و بارم رو زمین نمیمونه، درسته هیچی ندارم الان ولی میرم تو دل ماجرا چون توکل دارم به خدا و ایمان دارم به هدف میرسم،
که باز من خودم با اینکه ذهن شیطانیم کارشو خوب بلده باید مدام یاداوری کنم که تسلیم بودن یعنی چی ولی نزدیک به 3 ساله رفتم تو دل هدفم و پریدم تو بغل خالقم و مطمئنم خیلی فراتر بهش میرسم،چون معتقدم که خداوند بینهایت دست داره که بهم کمک کنه وبه هیچ عنوان تنها نیستم ،همیشه صدای خدا تو قلبم میکوبه بهم میگه تو تنها نیستی. این باور قوی رو ساختم و به خودم مدام میگم.
(you are not alone)
که نتایج خدارو بینهایت شکر فوق العاده میشه واسم و همین نتایج دوباره منو قویتر میکنه،چون فرکانسام قویتر ارسال میشه و ایمانم و اعتمادم قویترو بیشتر میشه.
یه جای دیگه استاد میگفتن ما باید یاد بگیریم تسلیم امر پروردگار باشیم یعنی وقتی عزیزیو از دست میدیم یا اتفاق بدی بیوفته نباید باعث بشه زندگیمونو از دست بدیم چون این اتفاقات جزئی از طبیعت جهان هستیِ، من خودم استادرو الگو قرار دادم تو زندگیم و حتی شده به یه کلمه از صحبتاش خیلی فکر میکنم و بهش عمل میکنم و معجزه میشه واسم.،و حتی تو شرایط از دست دادن هم بودم الان راحته گفتنش چون عمل کردم و تسلیم شدم.
بازهم یه نگاهی به قسمت عقل کل بندازید.
موفق باشید
در پناه خدای مهربون.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام بهار عزیز
نمیدونم چطور از خدای مهربان تشکر کنم بابت شما دوستان عزیزم در این سایت الهی
بابت این سایت الهی
بابت این استادان الهی و این نوشته های الهی
چقدر لذت بردم از کانتی که به قلبت شد و نوشتی برامون
خیلی استفاده کردم و لذت بردم
و هر لحظه میگفتم آفرین بهار آفرین بهار همین درسته
تسلیم بودن یعنی درخواست خواسته و رها کردن برای ایجاد توسط خداوند
خداروشکر هزاران هزار مرتبه
بهار جان شاد و موفق باشی
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
من قبلا تقریبا هر چیزی که می شنیدم و یا میخوندم قبول می کردم ، نمیدونم شاید علتش ضعف عزت نفس بود که فکر میکردم بقیه بهتر میدونن
اما با این آموزه ها اول اینکه یاد گرفتم «کنترل ذهن» داشته باشم تا هرچیزی رو نشنوم و وارد ذهنم نکنم
و حالا هم با این فایل «یاد» میگیرم که وقتی چیزی می شنوم درموردش «فکر» کنم
«مشاهده» کنم نتایج خودم و دیگران رو و بهشون «فکر» کنم .. تا اگه نتیجه ای مناسب نیست و یا مناسبه رو بررسی کنم و علت رو پیدا کنم .. حتما کمک میکنه به پیدا کردن باورهای مخرب و یا باورهای مناسب
یادمه وقتی صحبت های شما در مورد قران رو شنیدم الهام بخش این بود که قران رو برای اولین بار با بی طرفی بخونم… چقدر رابطه من با خدا بهتر شد و چقدر قران رو کتاب دوست داشتنی ای دیدم نه کتابی که قبلا ازش ترس داشتم و توی ذهنم این بود که خدا همش چوب خط کشیده
*شهود منطقی نیست
ما شهود و الهامات رو در «قلب» دریافت میکنیم
خیلی اطمینان به غیب و چیزی که نمی بینیم سخته اولش.. اما خداروشکر من با فایل های سریالهای سفر به دور امریکا و حتی زندگی در بهشت یاد گرفتم اعتماد کنم به ندای قلبم ..حتی در مورد مسیر راه رفتنم و یا رانندگیم همیشه هم بهترین انتخاب هست
اینکه میگم این سریالها چون فایل ها رو که می دیدم ، ولی در اون سریالها رفتار «عملی» شما رو می دیدم و می بینم که در عمل دنبال «هدایت» هستین و «اعتماد» میکنین .. این طوری آموزش عملی برای من داشته که سعی میکنم قوی تر عمل کنم
*منطق بر اساس تجربیات گذشته هست
گذشته رو باید رها کرد. اون گذشته بر اساس فرکانسهای اون زمان ما بوده
ولی اگه با «هدایت» پیش بریم زندگی فقط خوب میره جلو
و اعتبار رو هم بدیم به «خدا»
چه برداشت جالبی…
اینکه خدا مثل هلی کوپتر از بالا مسیر ما و تمام جهان رو داره می بینه و بهتر میدونه چی برای ما مناسبه
در پناه الله یکتا
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم
وسلام به تک تک دوستانم..
روز چهل وششم،روزشمارتوانایی تشخیص اصل ازفرع..
چقدر این دیدگاه ، باورهای منو نسبت به کلام خدا(قرآن) تغییر داد…
اینکه هرچی که خداوند گفته به نفع من وبرای اینکه من در نهایت سعادت وخوشبختی زندگی کنم گفته…
چقدر این باور ودیدگاه فرق میکنه با اینکه بگی خداوند با دستوراتش وگفته هاش اومده که بنده هاشو در تنگنا قرار بده، اینکه خدا میخواسته رو بنده هاش تسلط داشته باشه ومثل یه پادشاه وفرمانروای مقتدر قدرتش رو به رخ بکشه و بگه من فرمانروام قدرت دست منه این اصول منه باید ازش اطاعت کنید اگه نکنید عذاب وزجرتون میدم!!!!
فقط با تغییر یه دیدگاه وباور قدرتمند میشه که از یه عالمه ترس و خشم و گله وشکایت و دشمنی با خدا…
رسید به ارامش وامنیت و دوستی وعشق ومودت رابطه ی صمیمانه با خدا…
اینکه فقط کور کورانه از گذشتگان تقلید میکردیم، اینکه تفکر وتعقل نمی کردیم، اینکه هدایت نمی خواستیم ویا انقدر به اونچه که توی ذهنمون کاشته بودن وباورش کرده بودیم اطمینان داشتیم که نمیخواستیم برخلافش رو بشنویم!!!!
ولی من همیشه میگم کسائیکه اینجا هستند و دانش آموز استاد عباسمنش هستند قانع نبودند راضی نبودند به اونچه که بهشون گفته شده بود، به اونچه که کرده بودن توی ذهنشون وشده بوده باورشون…
اونهایی که الان اینجان و دارن تواین مسیر پیش میرن، یکی مثل خودم، که همیشه میدونستم یه جای کار میلنگه…
همیشه میدونستم اصل اون چیزا نیست…
اصلا خیلی چیزا درست نیست، سرجاش نیست، واقعی نیست…
خب خیلی ها رو میشناختم که می تونستند سر فصل رسیدن به خوشبختی وسعادت رو بهم بدن، اما فقط در حد سرفصل، یه جوارایی خودشونم به اون چیزیکه میگفتن یقین نداشتند باور قلبی نداشتند که اگه داشتند نباید زندگی شخصیشون انقدر بالا وپایین میشد یا اینکه حرف وعملشون زمین تا آسمون باهم فرق کنه و عملکردی نسبت به اونچه که میگفتن نداشته باشند…
کسائیکه فقط گوینده خوبی بودند نه عمل کننده خوبی مثل شما….
ویه موضوع دیگه این بود که بین اینهمه آدم که تو حوضه موفقییت وثروت و معنوییت حرفی برای گفتن داشتند هیچکس رو پیدا نکرده بودم که بتونه اینطور قوانین جهان هستی رو درک کرده باشه و اینطور موشکافانه رفته باشه تعقل کرده باشه تو کتاب خدا و به این درکهای منطقی رسیده باشه که حقیقت محض هست…
حالا از کجا مشخص میشه که اونچه سیدحسین عباسمنش میگه درسته؟
اصلا از کجا معلوم که تفسیر ودرکی که سیدحسین عباسمنش از کلام خدا وقوانین جهان هستی داره حقیقت هست؟
از اونجاییکه کافیه هرکسی یه نگاهی به خودش وگذشتش وانچه که از سرش گذشته بندازه …
اگه باچشم دل ببینه، اگه با علم براینکه حرف سیدحسین عباسمنش درسته وبهش عمل کنه، خیلی زود نتایج خودشون رو توی زندگیش نشون میدن…
اونجاست که کم کم باور میکنه خودش خالق زندگیشه، خودش اختیاردار زندگیشه واین خودش بوده که با باورهایی که داشته کل زندگیش رو رقم زده….
وقتی به زندگی خودش واطرافیانش نگاه کنه براحتی متوجه میشه که اونکه در گیر وگرفتاری ورنج وسختی داره زندگی میکنه داره برخلاف اصول و گفته خداوند فکر میکنه حرف میزنه ورفتار میکنه
واونکه داره در نهایت آرامش وامنیت وعشق زندگی میکنه حالا دانسته یا ندانسته، آگاهانه یا نااگاهانه، داره از قوانین پیروی میکنه، یعنی در مسیر خیر هست…
چون عمل به قوانین نتیجش سعادت وخوشبختی هست…
و توجه نکردن به قوانین الهی و قوانین جهان هستی وبر خلافش عمل کردن نتیجش میشه بدبختی…..
از وقتی تمام باورها وتعصبات گذشته ام رو ریختم دور و با علم براینکه ببینم سیدحسین عباسمنش راست میگه وباورش در مورد کلام خدا درست هست یانه، رفتم سراغ خوندن قرآن، به الله قسم که جز خیر وخوشی وجز مهربانی وجز عدل وانصاف وعشق چیزی در کلام الله ندیدم…
وهر بار بیشتر مطمعن شدم که جهان بر یک اصل داره میگرده وبنا شده، اونم خیر وخوبی بوده وهست..
وجهان در دو مسیر در حال رشد وگسترش هست و دوتا فرکانس بیشترنداره…
فرکانس منفی ومثبت
فرکانس خیر وشر…
واونکه از فرکانس خیر خارج بشه یعنی دقیقا افتاده تو مسیر شر…
حالا شر چیه؟ بدی چیه؟ ظلم چیه؟
اینکه انسان از اصل ومنبع خودش دور بمونه…
منبع واصل چیه؟
اونجا که نهایت آرامش وامنیت رو داره…
وقتی بهش نزدیکی وقتی تکیه بر قدرتش میکنی وقتی میسپاری بهش ومیگی تو خالق منی تو منو خوب میشناسی تو میدونی من چه تواناییهایی دارم، تو میدونی من چه ضعفهایی دارم، تو میدونی من چی میخوام تو میدونی من چیو نمیخوام،تومیدونی چی برام خوبه وتنها خودتی که میدونی چی برام مناسب نیست..پس هدایتم کن
بعد نمیدونی چطوری؟
نمی بینی!!!
امااااا، متوجه میشی، درک میکنی حس میکنی که اروم شدی، حس میکنی دلت میخواد بخندی وخوشحال باشی انگاری دلگرم میشی، انگاری قلب گرفته ات باز میشه، انگاری راههای بسته ودرهای بسته یکی یکی به روت باز میشه و کارهایی وشرایطی، و امکانات وموقعییتهایی که نه خودت ونه هیچکس دیگه نمی تونسته وقدرتش رو نداشته که برات رقمش بزنه وانجامش بده…
به راحتی برات انجام میشه…
اونجاست که میفهمی پس وجود داره، پس حقیقته، پس خالق من فقط برام خیر وخوشی میخواد، پس درست گفته که در قلب من خونه داره چون من اینهارو توی قلبم فقط گفتم وخواستم و بهش رسیدم…
برخلاف گذشته که حتی اگه باصدای بلند فریادشون میزدم، اگه تمام توانایی وقدرتمو میذاشتم نمی تونستم انجامش بدم…
حتی اگه خواستمو از قدرتمندترین آدم زمین طلب میکردم، حتی اگه هرچی مال واموال داشتم خرج میکردم، اگه همه ی دنیا دست به دست هم میدادند نمیشد که بشه، اصلا به این قشنگی نمیشد!!!
دیگه کم کم باورت میشه اونکه میگه من از خواسته دلتون واز اون فکر که در ذهنتون هست باخبرم، اینکه میگه بخوان مرا تا اجابت کنم تورا، اینکه میگه تنها برمن تکیه کنید واز من بخواین تا براتون به بهترین شکل انجام بدم راست گفته ..
اونجاست که باور میکنی خداوند تنها کسی هست که به حرف وقولش عمل میکنه…وزیر قولش نمی زنه، دورت نمیزنه، گولت نمیزنه، تنهات نمیذاره وهیچوقت بدتو نمیخواد….
وحتی وقتی خودت با خودت قهری، لجی ، حوصله خودتم نداری، تنها کسیکه هست که همه جوره میخوادت و دوستت داره…
من وقتی شروع کردم همراه اموزش دیدن ودرک آموزه های شما استاد قشنگم، همزمان میرفتم تو قرآن تا اون چیزهاییکه شما گفتید رو با کلام خداوند تطبیق بدم…
زیادسخت نبود و زیاد طول نکشید تا باور کنم، درک وباور شما در مورد خداوند وکلامش وقوانینش درست هست..
انقدر واضح وروشن بود مثل روز، که مسیر درست زندگی وسعادت وخیر دنیا وآخرت فقط وفقط، با عمل به قوانین خداوند میگذره ولاغیر…
توجه به شهود والهامات موقعی جواب میده، اصلا موقعه ای اسمش شهود والهام هست یا همون حس ششم که میگن، وقتیکه تو از خودت بکنی از خودت ناامید باشی به قدرت خودت ودیگران تکیه نکنی وباور داشته باشی که یه نیرویی وجود داره که هدایت تورو بر عهده داره واینو وظیفه خودش میدونه به عنوان کسیکه خالق توهست وتنها قدرت جهان هستیه…
انوقته که به اون نیروی غیبی اعتماد میکنی وهوشیارانه منتظر میمونی تا قدم بعدی رو بهت بگه…
حالا از هر طریقی…
برا اونیکه همش خودش اقدام میکنه، برا اونیکه امید میبنده به قدرت فکر وعقل خودش یا یکی مثل خودش…
دیگه شهود والهام معنی نداره…
مثل گذشته های من…
حالا اگه اوضاع خوب پیش میرفت میگفتم خوبه به عقل خودم تکیه کردم و چقدر زرنگمو، شانس اوردمو ………
اگه اوضاع بد پیش میرفت میگفتم بیرون از من همه مقصرند یه نیرویی هست بدمنو میخواد، میخواد که گیرو گرفتار باشم، اصلا اون نیرو وهرکسی اون بیرون هست ، هستند که دست به یکی کنند تا منو زمین بزنند…
خدارو صدهزار مرتبه شکر، سر سوزن می تونم به لطف الله مهربان وآموزه های شما استادعزیزم، صدای ذهن وصدای قلبم رواز هم تشخیص بدم…
وبرمبنای همین تشخیص، تصمیم بگیرم برای اموراتم وعملکرد داشته باشم والبته با نتایج مثبت بیشتری روبرو باشم و اموراتم راحتر و بهتر به انجام برسه…
خب من تمام عمر دنبال یکی بودم که بار سنگین مسئولییت هامو بندازم گردنش..
اصلا یکیو میخواستم که کارامو انجام بده…
خب به لطف شما پیداش کردم…
تنها رب جهانیان رو…..
من مدتهاست که میگم چی میخوام و رب مهربونم برام انجامش میده…
جوریکه نه خسته میشم،نه ناامید،نه سرخورده، نه پریشون…
چون میدونم اونچه که سهم منه بهم الهام میکنه تا انجامش بدم و اونچه که سهمم نیست رو هم بهم میگه تا بسپارم به خودش…
برای همین عمر ناراحتی ها ودلواپسی هام کوتاه شده..
وعمر امید وانگیزه و شوق زندگیم طولانی…
واقعا نمیدونم چطوری توضیحش بدم بانوشتن…
هرکسیکه انجامش داده میدونه میفهمه ودرک میکنه…
انشالله که خداوند حتی لحظه ای منو به حال خودم رها نکنه واز این مسیر دور نکنه…
استادجانم در پناه امن خدا باشید هر لحظه وهمیشه انشالله
سلام استاد عزیز
سلام به دوستان عالی و خوب خودم
در این فایل استاد به این نکته پی بردم که چیزی به عنوان شانس وجود ندارد و هر چیزی که است باورها و افکار من است که زندگی من را رقم می زند
یک نکته که در این فایل یاد گرفتم این بود که باید در مورد هر چیزی تحقیق کنم
بی خود و بی جهت چیزی را نپذیرم
از همه مهمتر اینکه باید تحقیق کنم و با استدلال و منطق یک موضوع را بپذیرم
نکته دیگر این بود برای من در این فایل که باید روی هدایت های الهی خودم توجه کنم و به آنها نگاه کنم و از آنها پیروی کنم
هر زمان که از خدای مهربان خودم هدایت بخواهم او بهترین هدایت ها و بهترین کمک را به من می رساند و اینگونه عمل کنم بی شک من موفق ترین خواهم بود
بی شک هر زمان که من از خدای مهربان خودم کمک بخواهم و از هدایت های او کمک بخواهم آرامش نصیب من خواهد بود
من موفق خواهم بود
من پیروز خواهم بود
من برنده خواهم بود
ممنونم استاد عزیز
سپاس از خدای هدایتگر خودم
سپاس از خدای زیبایی ها
سپاس از خدای فراوانی ها
سلام و درود خدمت شما استاد عزیز و مهربان و گرانقدر. عرض ادب و احترام دارم خدمت شما.
بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر دادن این آگاهی خوب و فوق العاده و زیبا
اما در مورد این شهود و الهام الهی یه سوال مهم و اساسی داشتم:
از کجا بفهمیم و تشخیص بدیم این الهامی که در اون لحظه داره به ما میشه، از طرف خداست یا از طرف شیطان؟
چجوری تشخیص بدیم این یک الهام الهی است یا یک ندای شیطانی؟
ممنون میشم راهنمایی بفرمایید.
سپاس فراوان
به نام خدایی که به تنهایی کافیست.
سلام به استاد عزیزم ومریم جان ودوستانم.
کلید:اجرای توکل در عمل.
فایل:شهود والهام الهی.
تو این کلید از توکل گفتیم از ایمان به رب از ایمان به قدرت رب واینکه اگه ایمان واعتقاد داشته باشی بهت الهام می شه خدابهت می گه چیکار کنی.
خدا در قران می گه ابراهیم مسلم بود مسلمان بودن یعنی تسلیم بود گوش به فرمان حق بودن.
شهود هم یعنی همون الهامات قلبی نباید شهود رو با منطق اشتباه گرفت.
منطق ناشی از تجربیات قبلی هست ذهن منطقی سر دو راهی دودوتا چهارتا می کنه نگاه به تجربیاتش می کنه وتصمیم می گیره .
اماشهود منطقی نیست الهام هست شهود اونیه که خدا می گه از نظر منطق درست نیست ولی اونه که تورو به سر منزل سعادت می رسونه.
منطقی نیست که ادم بچه شیرخوار رو به رودخانه بندازه برای نجات بچه اما مادر موسوی به شهود عمل می کنه نه منطق چون خدا رو باور داره .
منطقی نیست که نوح توی کوهستان کشتی به اون بزرگی بسازه اما نوح به شهودش به الهامش عمل می کنه.
منطقی نیست برای فرار به سمت دریا بریم چون راه فراری نیست اما موسی می ره چون شهود می گه .
وقتی دنبال شهود والهام بریم ومنطق رو کنار بزاریم وتوکل کنیم نترسیم خدا بچه رو به کاخ فرعون کشتی رو به دریای درست شده از سیل وموسی رو با شکافتن دریا می رسونه به سر منزل سعادت.
استاد هم به الهامش عمل می کنه مهاجرت می کنه چندین بار دست خالی در اوج رفاه وگسترش کارش خدامی گه جمعش کن وبرو استاد می گه چشم که اگه می خواست به ذهن منطقی گوش بده کاری که میلیاردی درامد داشت رها نمی کرد.
تنها راه دریافت شهود والهام تسلیم بودنه بنی اسراییل تسلیم نبود خدا بهشون می داد انچه می خواستند اما ذهن منطقی اونقدر ایراد می گرفت ومی پرسید وتسلیم نبود که اخر سر از ناکجا اباد در می یوردن.
اما خدا ابراهیم رو مسلمان می دونه چون برخلاف بنی اسراییل تسلیم بود خدا می گه زن وبچه رو توی بیابان خشک وبی اب وعلف رها کن می گه چشم خدا گفته ،تسلیمم حتما خیریتی هست خیراین هست که بچه پاهاش رو زمین می زنه چشم می جوشه ومردم جمع می شن دورشون.
می گه بچت رو قربانی کن می گه چشم چون می دونه خدا در نهایت براش خیر می یاره.
می ره تو دل اتیش چون می دونه خدا رو داره.
پس نشونه توکل وایمان تسلیم بودنه عمل کردن به شهوده.اگر باورهای درست بسازیم به خدا توکل کنیم خدا بهمون الهام می کنه اون همواره در حاله هدایته همه موجودات هست .
خدایا کمکم کن هر روز ایمانم به تو قوی وقویتر بشه کمکم کن الهاماتت رو بشنوم وعمل کنم.
خدایا شکرت امروز هم فایلی رو گوش دادم .وسعی می کنم عامل باشم.
استاد ازتون سپاسگذارم.
در پناه الله.
به نام خدای مهربان
سلام به نازنین استادم و سلام به مریم خانم شایسته و سلام به همه اعضای این خانواده
استاد من این فایل رو بصورت صوتی روی گوشیم داشتم و قبلا بارها گوش دادم.امروز اومدم سایت و بعد از یکی دو جلسه دیدن فایل های زندگی در بهشت گفتم خدایا خودت هدایت کن یه آگاهی جدید میخوام.به این فایل هدایت شدم.
اول از زیبایی ها بگم که اون رنگ آسمون فوق العادست و تمیزی هوا و اون لطافت رو میشه فهمید.خنک بودن اونجایی که خانم شایسته توی اون سایه نشسته بودن رو قشنگ حس کردم.صدای خروس که خیلی دوس دارم و همیشه نوستالژیه برام.درخت های بلند رو که نگاه کردم دوباره تجسم کردم باغ خودم رو که درخت های بلند داره و زیر سایه درختها نشستم و تجسم کردم صدای بادی که از لا به لای برگها رد میشه.
استاد بین دقیقه 38 تا 39 یه چیزی گفتید که همونجا استاپ کردم و گفتم بیام این کامنت رو بنویسم.گفتید که: (خداوند که بهت نمیده.اون فقط هدایتت میکنه به سمت اون خواسته).
احساس کردم تاااازه دارم مفهوم هدایت رو متوجه میشم و درک میکنم استا داین جمله انگار دری از آگاهی رو بروم باز کرد.
ممنونم ازت استاد عزیزم بابت این آگاهی هایی که میلیاردها ارزش داره و شما بصورت رایگان در اختیارمون میذاری.خدارو هزاران بار بابت وجود شما شاکرم.
شاد باشید
به نام الله مهربان
سلام و ارزوی حال خوب و درجه یک برای همه ی جمع این خانواده صمیمی
چه اگاهی هایی داره این فایل من برای چندمین بار گوشش دادم ولی بازم دریافت من از اگاهی ها بیشتر شده و یچیزایی رو فهمیدم که قبلا نفهمیده بودم.خدایا شکرت این داره نشون میده که من دارم پیشرفت میکنم و دارم رو خودم کار میکنم.و اما درمورد شهود استاد واقعا هم یسریا یعنی همون بدنه افراد جامعه فقط گوششون به حرفای بقیست و نگاشونم به کارای دیگران یعنی من یکی بعضی موقع ها میگم یعنی واقعا اینا برای خودشون عقلی ندارن که بخوان با منطقش اوضاع رو تحلیل کنن و فقط زندگیشون اینجوریه که هرچی بقیه بگن صاف برن انجامش بدن بدون کمی تحقیق و دارنم نتیجه رو میبینن ولی بازم تکرار همون کارای قبلی که هیچ سودی نداره یعنی بارها دیدن که هیچ منفعتی نداره کاراشون ولی بازم دنباله رو بقیه هستن.و استاد نمیدونم جالبه برام اینایی که اینجورین چجور میشه درمورد یسری چیزای واقعا درست که واقعا هم نتیجه میده قبولش ندارن و واسشون مهم نیس ولی درمورد فرع که انگاری اصل براشون و شده تموم زندگیشون و بنظرم اینا همون گمراهانن خدایا هدایتمون کن و کمکمون کن که هیچ وقت جزو این گروه نباشیم.این برمیگرده به همون شهود اقا واقعا نتیجه مقاله برام خنده دار بود به قول شما این همه فکت اورد که اخرش برسه به این نتیجه گیری عجب بابا.اصلا پر واضحه که این موردایی که مقاله عرض کرد همش برمیگرده به دوتا دوتا چارتای مغز و تحلیلاش و اصلا ربطی به شهود و الهام و این چیزا نداره ولی جالبه نگا اشتباه که شاخ و دم نداره همین الان هممون توی مقاله دیدیمش.اره استاد جان واقعا یچی توی قلبت بهت میگه و باید بگی چشم و بعد نتیجه بوم اما اگه به قول شما اون تجربه های قبلیتو بیاری دخیل کنی و بخوای براساس اونا تصمیم بگیری هنوز اندر خم همان کوچه میچسبی و به خیال خودت افتخارم میکنی که اقا من گرفتم این تصمیمو براساس منطقم گرفتم و کلی میای اعتبار میدی و بعدش نتیجه چیزی نیست جز مانده در یکجا و دور خود چرخیدن و شایدم توی مثال استاد در نهایت توی دره افتادن.خدایا واقعا اگه ما به هدایتت گوش بدیم کجا میریم و اگه بهش عمل کنیم و تسلیم امر فرمانروای جهان باشیم به کجاها که هدایت نمیشیم فقط کافیه این دکمه منطق رو بزاریم رو سکوت و بگیم چشم و اقدام کنیم.چطوره که ما رو منطقمون که خیلی محدوده و از تجربه های گذشته میاد انقدر حساب میکنیم و دم از عقل میزنیم ولی چطور اون رب رو که هدایت گر هممون هست و کل جهان رو اداره میکنه و ذره ای خطا تو کارش نیست و ی برگی به اذن اون به زمین نمیفته بهش اعتماد نمیکنیم.خدایا به ما این قدرتو بده تا باورت کنیم و فراتر از اون تسلیمت باشیم.خدایا مارو به حال خودمون رها مکن
دوستون دارم با عشق
سلام بر خدا جون
سلام بر دوستان
خدا رو شکر میکنم که در حلقه عشق و موهبت خدا قرار گرفته ام تا ایمانم را قویتر و اراده زندگیم را به خدا جونم بسپارم.
خداروشکر میکنم که با استاد عشق جناب عباس منش
آشنا شدم .
از روزی که خود راتسلیم خواست واراده پروردگارم خدا جونم کردم هرروز و هر دقیقه نشان های زیبا و نعمات فراوان در زندگیم جاری شده است چه زیباست همیشه خدای خود را در آغوش گرفتن و چه زیباست که همیشه همراه ام هستی.
همه چی از بیماری من شروع میشه من بیماری داشتم بنام بی ایمانی
خدا روشکر که دیگر بیمار نیستم و ایمان دارم به خدا جونم به اینکه مرا آنچه خود خواهد همراهی خواهد کرد
بیماری ،بی پولی ، بی ایمانی، و …. حالا تبدیل شده به امید ، آرزو ، ایمان قوی چون خدا را دارم چون باور دارم که اراده من نیست که من در این حلقه هستم خواست واراده خدا جونم هست
متنی برای خودم نوشتم و خودم را در آن حال گذاشتم که دارم مینویسم از امروز دارم نشانه های خدا جونم را حس میکنم
باید سپرد تا سپرده شویم
خدا جونم زندگیمو به خودت خودت خودت میسپارم و بس.
هر آنچه که در لحظه بر ذهنم گذشت رو نوشتم خدایا شکرت که قدرت و نعمت نوشتن و درک کلمات رو بهم بخشیدی .
بدرود
به نام خداوند بخشنده و مهربانی که درتک تک لحظها هدایتم کرد …
سلام و صبح بخیر به استاد جانم وبانوی دوست داشتنیم خانم شایسته ..وسلام خدمت دوستهای خوب سایت….
دیروز داشتم با خدا صحبت میکردم ،که خدایا بهم بگو چیکارکنم ،راه درست،انتخاب درست چیه .بهم واضح بگو بامن حرف بزن من میخوام واضح ودقیق بدونم ….
میدونی استاد خیلی سخته توشرایط سخت ذهنم رو کنترل کنم .خیلی سخته ..
وقتی اوضاع خوب نیست ،کنترل ذهن یه کاریه که باید خیلی انرژی بزاری براش..
ولی به خودم میگم ،به استاد نگاه کن مریم .
مگه استاد از همون روز اول که شروع کرد ذهنش رو کنترل کنه وبیاد به زیباییها ونکات خوب اطرافش توجه کنه ..
یه شبه به همه چی توتمام جهات زندگیش رسیده ..
ذهنم میگه نه نرسیده ..
بعد میگم مریم استاد بارها گفته شما دارین میوه ی زندگی منو میبینین،شماباید ریشه ها رو ببینید ..
یه روزی استاد هم مثل من توشرایط من بود،
وارام ارام اول مثل من درونش آرام شد .وبعد سلامتیش بهتر شد بعدهمینطور پیش رفت روخودش کارکرد تابه اینجا رسیده .یه شبه یهو که این اتفاقها براش نیافتاده ….
یه دفعه که نتونسته الهامات خدارو درک کنه ..
یه دفعه که روابطش بهتر نشد…
یه دفعه که روابطش با مردم وبا خدا بهتر نشد….
یه دفعه که درآمدش بهتر نشد….
استاد بارها و بارها گفته بچها عجله نکنید ….شماروی باورهاتون کارکنید خودتون رو بهبود بدید .ازهمون روز اول نشونه ها رو میبینید ..
ودقیقا هم همینطوره ..
وذهنم آرام میشه ..
وجودم آرام میشه،،،،،،
استاد جان درسته شرایط زندگیم خوب نیست .ولی ازوقتی حرفهای شما چراغ راهم شده من دیگه توتاریکی نیستم وجاده رومیبینم جلو پامو میبینم .ومیدونم دارم کجا قدم برمیدارم …
وخداچقدر خوب اجابت میکنه صدای منو …
استاد دیروز باخواسته ای که داشتم ..
صبح ،همین العان به این فایل هدایت شدم .
چرا ؟
چون ازوقتی خانم شایسته توفایل جدیدتون گفتن هرکسی میخواد توانایی اصل ازفرد رو توخودش تقویت کنه وبه صورت بنیادی روی خودش کارکنه بیاد این فایلها رو بخوره تابره تووجودش بشینه بنویسه عمل کنه ….
یعنی من میگم خدا فقط این حرفو به خاطر من به دهن خانم شایسته انداخت ..
چون ازاون روز من دارم این فایلها رو گوش میکنم ..
وخداشاهده که خداخودش درک بهتری ازاین فایلها بهم داده….
الهی خدا بهت خیرو برکت بده خانم شایسته .من واقعا ازت سپاسگذارم بانو .که اینقدر خوب ودقیق میدونید که چه فایلهایی ازاستاد باید کجا دسته بندی بشه …
خدا خیر وبرکت به وجود نازنینت بده …
استاد وقتی این فایل رو گوش میکردم سراپا گوش بودم ..
انگارخدا بامن حرف میزد …
وبازهم ازمخواست تواین زندگی صبرکنم….
خدابازبان وکلام شما بهم گفت .
هراتفاقی که برات میوفته درسی دراون هست برام وخیریتی که العان من اونو درک نمیکنم …
مثل کاری که مادر موسی با فرزندش کرد.
مثل موسی که برای فرار روبه دریا آورد …..
مثل ابراهیم که همسروفرزندش رودربیابان رها کرد…..
استاد شما گفتین اسلام یعنی تسلیم شدن ..
چنان این جمله در ذهنم فریاد بلند سرداد احساس کردم گوشم سوت کشید ..
خدا بهم میگه تسلیمم باش مریم .
تومنو صداکردی من اجابتت کردم .
پس خودتو به من بسپار رها باش …..
وبزار من برات کارها رو انجام بدم ..نگران وضعیت العانت نباش .نگران هیچی نباش توفقط بیا واززندگیت لذت ببر .
برو و هرآنچه که لازمه برای رشد خودت برای یادگیری هدفت انرژی بزار وقت بزار باعشق ادامه بده من حمایتت میکنم…
واقعا این حرفها رو باتمام وجود بهم گفته شده بارها .
وبارها ..
وخدایی که همیشه برام کافی بوده و هست …
خدا بهم میگه دستتو بده بهم نترس ،گریه نکن .بهم اعتماد کن وبیا رد شو ازپلی که بین خودت ومن ساختی …
ومن میگم میترسم ،وخدامیگه اگه بترسی من نمیتونم بهت کمکی کنم بهم اعتماد کن ..
هرحرفی رو ازهرکس قبول نکن .برو ودرموردش تحقیق کن ،
محکم باش وترس ها رو ازخودت دور کن …
امروز باتمام وجودم متعهد تر از همیشه پیش میرم ..
وقتی خداباهام حرف میزنه آرام میشم ،وحس فوق العاده ای پیدا میکنم .وقلبم باز میشه .
وفقط میخوام سجده ی شکر به درگاهش بزارم .
حس میکنم اززمین جدامیشم وواقعا احساس لطیفی پیدا میکنم …
استاد فایلتون بی اندازه خوبه .واقعا باتمام قلبم ازت سپاسگذارم که حتی توی فایلهای هدیه تون اینقدر خوب قوانین رو توضیح میدین….
چقدر خدا زیبا میگه استاد .
شما که نمیدونید فقط خدامیدونه
که میگه مریم چهل سال در بیابان زندگیتوآواره بودی ،نبودی؟
من که نمیام بهت چیزی رو که میخوای بدم .
من هدایتت ،میکنم.توباید تسلیم باشی نباید بترسی .وباید بسپاری خودتو به من …..
توباید اعتماد کنی …
اگه همون آدم باشی با همان ترسهای قبلیت،.اونوقت نمیتونی به چیزی که میخوای برسی ..
پس اعتماد کن نترس …
وخدا چقدر خوب به دلتون الهام کرد این فایل رو بگیرین ..
خدا فقط برای من این کارو کرد .چون من یه روزی مثل امروز باید اینو گوش میکردم .وصدای خدا رو میشنیدم .
واضح وساده..
پیام خدا اینه ،من باید تسلیم خواست واراده ی خداباشم ..
چون چیزهایی رو خدا میبینه که من نمیبینم ..
حتی وجود آدمهایی که توزندگیم هستن .شرایطم .که واقعا بازهم میتونست بدتر ازاین باشه ..
ولی من شاکر خدا هستم که چشم من رو به نعمتهای بی کرانش بازکرد ومن سپاسگذارش هستم به خاطر همه چی .همه چی ….
استاد جان بازهم ازتون سپاسگذارم …
خدایا مارا به راه راست هدایت فرما ر
آه کسانیکه به آنها نعمت داده ای نه راه گمراهان وغضب شده گان .
خدایا تنها ترو میپرستم وتنها ازتو یاری میجویم ..ای مهربانترین مهربانان ..
در پناه الله یکتا
مریم خانوم خوشگلم
چقدر حالا خدا از زبون تو با من حرف زد
چقدر حالا حرفای تو ب دلم نشست
اصن انگار خدا ب دل تو داده بود ک کامنت بذاری
و من کامنتتو بخونم و قلبم اروم شه
امروز ی الهام خیلی واضح بهم شد و یک ساعت بعد باوجود تموم ترسهام
ازینکه نزدیک ترین فرد زندگیم ممکنه ازم ناراحت شه و هزار تا دلیل منطقی دیگه
ب الهامم گوش کردم و عمل کردم فقط 40دقیقه ازون لحظه ای ک بهش عمل کردم میگذره یکم نجوای شیطان تو ذهنم هست ک شاید کارم اشتباه بوده یا اشتباه متوجه شدم اما کامنتت اونقدر حس خوب بهم داد ک دیگه نمیترسم حس بد ندارم
چقدر این جملت « اگه همون آدم باشی با همان ترسهای قبلیت،.اونوقت نمیتونی به چیزی که میخوای برسی ..»حالمو خوب کرد
ب خودم افتخار کردم ک اون ادم قبلی نیستم و ازترس اینکه دیگران ناراحت نشن یا راضی نباشن ازم ب کسی دروغ نمیگم
عزیز دلم شیوه ی هدایتت ب سایت رو خوندم خیلییی خوشحالم بابت تغییرات عالیت
انشالله همیشه حالت خوب باشه در پناه الله یکتا شاد باشی و وثروتمند
سلام عالی بود کامنتتون
رعا بودن وسپردن به خداوند و دست خدارو نبستن خیلی جسارت میخواد و روی شهود حساب کردن واقعا اصل زندگیه ما و سمت خودمون رو انجام بدیم که خداوند سمت خودش رو آنجا میده فقط ما میترسیم و دریافتش نمیکنیم باید رها کرد و جسارت به خرج داد وشجاع بود که اون خدا داره از بالا میبینه و عقل کل بودن رو گذاشت کنار و بدونی تو چیزی نمیدونی و فقط خدا میدونه
در پناه سکان بان عالم باشید لذت بردم از دیدگاهتان آفرین مریم عزیز
سلامت و سعادتمند باشید