زیبایی ها را ببینیم - صفحه 48 (به ترتیب امتیاز)

1401 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    یا لطیف

    سلام.

    طبقِ تحلیل و بررسی ها و ایده ها و الهامات و هدایت های دیشب، که تو کامنت نوشتم:

    یعنی هر بار، برای هر چیز، کوچک و بزرگ هدایت بخواه به راه حل درست و آسانِ همون موقع.

    صبح برای انجام کاری در رابطه با حافظ، به راهکاری ساده، متناسب با همون لحظه هدایت شدم.

    یعنی اشکار شد که دارم هدایت میشم به اون شیوه.

    چون دقیقا و طی چند صدم ثانیه از ذهنم رد شد من دنبال شیوه ی اسان انجام کارها هستم که هم کارم انجام بشه، هم خوب انجام شه، هم خوشحال باشم و لذت ببرم از انجامش، هم تو زمان مختصر مفیدی انجام شه.

    و انگار خدا بهم گفت بفرما انجام بده.

    الان، این شیوه مناسبه.

    و من فارغ از هر چیزی اقدام کردم و همه چیز عالی بود.

    الهی شکر.

    سمانه جان

    مرسی که کمک خواستی از خدا.

    مرسی که به هدایت خدا گوش دادی.

    مرسی که اقدام کردی.

    کاغذ فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    صبح دوباره افتاده بود روی زمین.

    انقدر کیف میکنم خداوند اینطوری خیالم رو راحت میکنه که حد نداره.

    خداوند حافظِ همه مون هست.

    حافظِ حافظ کوچولومون.

    حافظِ خودم و خانواده ام.

    حافظِ عزیزانم.

    الهی شکرت برای مراقبت هات از قند عسلم.

    امروز وقتی از سرویس بهداشتی اومدم، دیدم آقا کوچولو، تو اشپزخونه کشوی سوم متناسب با قدش رو باز کرده ایستاده و دو تا دستمال هم از کشو انداخته زمین.

    میخوام دو تا سناریو بگم:

    سمانه ی قبل: به شدت میترسیدم که

    نکنه بیوفته

    دستش گیر کنه تو کشو

    من پیشش نیستم و کار خطرناک میکنه و …

    سمانه ی جدید، نسخه ی آپدیت شده ی امروز:

    با ارامش بهش گفتم سفت و محکم وایسا مامان (همیشه همینو میگم بهش و گوش میده)، رسیدم بهش، گفتم خدایا شکرت مراقبشی، مهمتر از همه

    من اروم بودم و مطمین و خیال راحت

    بارها به چشمم دیدم من پیش حافظ نبودم برای لحظاتی، وقتی برگشتم اقا تو موقعیت خطر بوده ولی تو امنیت بوده.

    من باور کردم کم کم حفاطتِ الله رو.

    الهی شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    هو الطیف.

    سلام.

    سر تیترِ درسِ الان:

    وقتی شرایط عوض میشه، راهکارها هم باید متناسب با شرایط عوض شه.

    انعطاف پذیری کمک میکنه به این قضیه.

    ذهنم گاهی یقه مو میگیره و بهم حس منفی میده که تو نمیتونی بنویسی روی کاغذ.

    حافظ به سمت دفتر و مدادم میاد و میخواد بگیره.

    بچه کنجکاوه دیگه، طبیعیه.

    چند بار بهش دادم تا کنجکاوی و کشف و شهودش شکل بگیره، بقیه مواقع پنهانش میکنم.

    امروز به لطف خدا به یه راهکار خلاقانه و منعطف رسیدم.

    از خونه تکونیِ صبح، از تو وسایلم، چند تا استیکی نوت (کاغذ یادداشت با چسب) رنگی پیدا کردم.

    جلوی حافظ شروع نوشتن روی اونها.

    با روان نویسی که درش بسته بود تا وقتی ازم میگیره تا کشفش کنه، تیزی نوکش خطرناک نباشه.

    ازم گرفت دیدش.

    دقایقی این بازی رو ادامه دادم.

    با انگشت دستم هم نوشتم.

    با قطره چکونش که کنارمون بود هم نوشتم.

    عملا با متریال های متنوع نوشتم، تا اون محدودیت از ذهنش خارج شه که نمیتونه دست بزنه به خودکار.

    البته با کنترل میدم دستش.

    وقتی خودم پیشش باشم.

    چون پا میشه با خودکار راه میوفته میره بالا از در و دیوار خطری میشه.

    خلاصه که خودم درس های زیادی گرفتم.

    با کمی خلاقیت و انعطاف و ایمن سازی، میتونم محدودیت ایجاد نکنم برای بچه و ذهن خلاق و کاوشگرش.

    به عبارتی در حد سنش با خودکار اشنا شد.

    خودمم منعطف تر شدم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    به نام خداوند زیبایی ها

    سلام.

    صبح همسرم بهم گفت برف نشسته روی زمین…

    رفتم دیدم.

    ذوق کردم از سفیدی زیبای بیرون از خونه.

    خدایا شکرت که برف رو دیدم امسال.

    خدایا شکرت که همسرم بهم گفت و خودشم زیباییِ برف رو حس میکنه.

    خدایا شکرت خونه ی گرمی داریم تو این زمستون زیبا.

    خدایا شکرت پسر کوچولوم در ارامش، لالا کرده.

    خدایا شکرت برای این سورپرایز صبحگاهی، برف.

    خدایا شکرت که بیدار شدم و برف رو دیدم.

    امروز رو هم میخوام زیبا زندگی کنم و خوش بگذرونم.

    تا میتونم لذت ببرم و سپاس گزاری کنم.

    تا میتونم در لحظه زندگی کنم.

    کامنتی که دیروز خوندم از اقای نارنجی ثانی تو عقل کل، فوق العاده بود.

    با این مضمون که در لحظه زندگی کنیم.

    هدف زندگی، شاد بودنمون و لذت بردنمون از زندگی هست.

    بین کار کردن روی خود و لذت بردن از زندگی تعادل ایجاد کنیم.

    خدایا شکرت برای این سایت و استاد و کامنتها و …

    دنبال یه چیزی بودم که دیشب تو اینترنت پیداش کردم.

    الهی شکرت.

    سمانه جان افرین که اینجا نوشتی و مینویسی.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    یا لطیف

    سلام.

    خدایا بسیار ممنونم ازت برای امشب و مراسم بله برون خواهر قشنگم که بسیار خوش گذشت.

    آبجی جونم عین ماه شده بود.

    کلی تحسینش کردم.

    ان شاالله خوشبخت و شاد باشن کنار هم.

    خودم خیلی بهم خوش گذشت.

    رقصیدم.

    شاباش گرفتم. (روزی غیر حساب)

    خندیدم.

    معاشرت کردم با خانواده ی داماد عزیزمون.

    کلی عکس و فیلم گرفتم.

    کلی عشق دادم و کلی عشق گرفتم.

    صبح که بیدار شدم، دیدم زمین خیسه.

    بارون اومده بود.

    بامداد صدای بارون رو از فایل استاد شنیدم و صبح خودم دیدم که بارون اومده.

    مطمین بودم نشانه است برای امروز و اینکه عالی جلو میره همه چیز و همینم شد.

    پیشونیِ خواهر جونم رو دوبار بوسیدم.

    یکی وقتی از ارایشگاه اومد، یکی هم وقتی باهاش میرقصیدم.

    یه چیزی در مورد خودم بگم.

    الان داشتم ویدیوها و عکسها رو میدیدم، دیدم چطور خودمم و با خودم راحتم.

    اون لحظات واقعا خوشحال بودم و بهم خوش میگذشت.

    دیدم به چشم، که چقدر احساس لیاقت و اعتماد به نفس و عزت نفسم بالا بود و هست.

    من قبلا اگه چاق بودم روم نمیشد برقصم و وسط باشم

    البته قبلا بحثِ نامحرم محرم هم برام مهم بود.

    الان دیدم هم تپلم، ولی وسطم و حسابی لذت بردم از شادی و نشاطِ رقصم با خودم.

    هیچ قضاوتی در کار نبود تو ذهنم.

    نه برای چاق بودنم، نه لباسم، نه رقصم و نه هیچ چیز دیگه ای …

    فقط عشق و نشاط و شادی و لذت بود از مراسم بله برون ابجی جانم.

    خدایا شکرت.

    خدایا شکرت که به شادی دور هم جمع شدیم.

    عزیزانم رو دیدم.

    با خانواده جدید اشنا شدیم.

    رقصیدیم و شادی کردیم.

    داماد جدید عضو خانواده مون شده.

    همه چیز عالی بود.

    خدایا شکرت.

    کلی هم قربون صدقه ی خودم و صورت ماهم و نشاطم و عکس های زیبایی که گرفتم، رفتم.

    حافظ عسلی هم خیلی پسر اقایی بود و همراهیمون کرد.

    جمعه 26 بهمن هم نیمه ی شعبانه، هم ولن تاین.

    هر بهانه برای شادی و جشن و نشاط بسیار زیباست.

    الهی شکرت.

    الهی شکرت برای جمع خانوادگیِ قشنگمون که بزرگتر شد.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    یا لطیف

    سلام

    امروز یکی از روزهای زیبای زندگیم هست.

    زیبایی ها و نکات مثبت زیادی دریافت کردم.

    قند عسلم از مامانم یه اسباب بازیِ زیبا و رنگی رنگی هدیه گرفت.

    مامانم برامون انگور آورد.

    یه بسته نمک هدیه گرفتیم.

    قند عسل اولین غذای سفره رو تست کرد، برنج ما رو نوش جان کرد،+ سوپ خودش.

    خبر شادی شنیدم توسط خواهر دومم برای عروسیِ خواهر سومم.

    خوشحالم و سپاس گزار که 3 تا خواهر دارم، یه داداش دارم.

    دیشب اولین غذای خروج از رژیم غذاییِ محصولات گاوی رو نوش جان کردم، عالی بود.

    کباب کوبیده ی خوشمزه.

    امروز هم خودم کباب تابه ای خونگی درست کردم که بسیار عالی شد.

    دو وعده ای پختم که یعنی شام هم اماده داریم و این عالیه.

    حافظ جونم هم غذا داره فداش بشم من.

    الهی شکر که دوره احساس لیاقت رو دارم، با اکانت خودم خریدیم و میتونم کامنت بنویسم داخل دوره، و میتونم کامنت های عالی دوره رو بخونم.

    قند عسل رو امروز حمام کردم، لالا کرد، منم نیم ساعت کنارش خوابیدم، تو دفترم سپاس گزاری نوشتم، کامن هم نوشتم.

    الهی شکرت برای اینکه هر روز روی بهبودم کار میکنم.

    الهی شکرت برای آغاز هدف جدیدم در مسیر سلامتی از صبح یکشنبه 28 بهمن جان.

    به خودم گفتم تکاملی و کم کم جلو برو.

    هدف اصلیتو کوچیک کن به هدف های کوچک مرحله ای.

    و بابت هر روز که 100 درصد یا هر چند درصد که رعایت میکنی هدفت رو خوشحال باش و سپاس گزاری کن.

    الهی شکرت.

    الهی شکرت که یکشنبه، دوشنبه، امروز تا الان 100 درصد تونستم روی بخش 1 هدفم بهبود ایجاد کنم.

    خوشحالم و بسیار سپاس گزار.

    شاید بعدا از جزییات هدفم و دسته بندیش به اهداف کوچولو نوشتم.

    برای هر روز زندگیم مچکرم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلام.

    من گاهی آدم یهویی هستم.

    یعنی یهویی تصمیم میگیرم و اجراش میکنم.

    البته فکر میکنم پشتش یه پیشینه بوده و ذهنم اماده شده که بلافاصله تصمیمم رو عملیاتی میکنم.

    برای رژیم بارها انجامش دادم و سفت و سخت و منظم و منسجم اجراش کردم.

    عالی هم جواب گرفتم.

    چون اماده بودم از لحاظ ذهنی و شکنجه ای در کار نبوده برای کاهش غذا یا حذف مواد غذایی ناسالم یا خوردن سالاد و …

    مدتیه از خدا کمک خواستم برای تغذیه و وزنم، و الان به یاد اوردم خدا اجابتم کرده.

    اینبار برنامه ام یهویی نیست.

    تکاملیه.

    نظم دارم و تو نوت موبایلم نوشتم تو هر مرحله که خودش یه هدف هست، میخوام چیکار کنم.

    مرحله اول حذف شیرینی جات هست و امروز هشتمین روزش هست.

    الهی شکر که آسان شده برام.

    کاملا هدایتیه.

    مشخصه.

    چون برام آسونه و متوجه این 8 روز نشدم.

    درسته تو این مدت کیک تولد و شکلات و نوشابه و شکلات سر راهم قرار گرفتن، اما به لطف خدا وسوسه نشدم و اذیت هم نشدم.

    میخوام روز به روز سپاسگزاری کنم برای تعهدم به هدفم.

    چون خیلی مهمه و اینکه الان تو این پله هستم و در حال اجرای رژیم سالم خواری، که ایده ی هدایتیِ الله بود، خیلی سپاس گزارم بابتش.

    سمانه میخوام دایم از همین مرحله اول بهت یاداوری کنم برای هر لحظه و هر روزی که به تعهدت عمل میکنی، سپاسگزاری کن از خودت و خدا.

    چون میتونستی نباشی، ولی الان هستی.

    در واقع دوست دارم اینبار با خودم بهتر اشنا بشم و تکاملی و مرحله ای جلو برم.

    عجله ای ندارم برای لاغر شدن.

    بیشتر میخوام لذت ببرم، اسون جلو برم،زندگیمو هم بکنم، با ارامش و اعصاب راحت جلو برم.

    دارم انعطاف پذیری و بهبودگرایی رو هم همزمان روی شخصیتم تمرین و اجرا میکنم.

    الهی شکر برای این تمرین ها و یاداوری ها و بهبودهام.

    الهی شکر هر روز روی بهبودم کار میکنم. (به قول خانم سلیمیِ نازنین)

    الهی شکر با عطوفت و صبر با خودم روبه رو میشم.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلام.

    من عددهای رُند رو دوست دارم.

    مدت عضویتم شده 1777 روز.

    خدا رو شکر برای تک تک روزها و لحظاتی که روی خودم کار کردم و میکنم.

    به کم و زیادش کار ندارم.

    گاهی بیشتر و گاهی کمتر تونستم روی بهبودم کار کنم.

    ولی قشنگیش اینه تو مسیر بهبود هستم و حواسم هست که حتی تو سختی یا ناراحتی هام هم با ذهنم کار کنم و رهاش نکنم.

    شام قورمه سبزی گذاشتم تو زودپز جانمون.

    زودپز عصای دست منه.

    با بچه و اینکه غذا سریعتر حاضر شه، زودپز کمک بزرگی بهم میکنه.

    مرسی زودپز جان.

    حافظ جون دیگه به سوپ تمایل چندانی نشون نمیده.

    برای همین روی غذاش دارم خلاقیت نشون میدم.

    الانم غذاش رو با کمی تغییر پختم براش.

    فدات بشم مامانی.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلام.

    امروز اولین روز ماه مبارک رمضان هست.

    برای من حس خوب داره این ماه.

    دیشب یه لحظه موبایلم صدای ربنای استاد شجریان رو پخش کرد ساعت 11:30 شب.

    هم تعجب کردم هم ذوق کردم…

    دیدم برنامه باد صبا این ربنا رو اجرا کرده.

    برای من نویدبخشِ آغاز ماه رمضان بود و بسیار لذت بردم.

    انگار بخوام یه آشنای قدیمی که کلی حس نوستالژی باهاش دارم رو ببینم.

    در هر صورت هر چیزی که به آدم حس خوب و شعف انگیز بده، زیباست.

    پارسال ماه رمضان حافظ تو دلم بود و امسال پیشمه.

    الهی شکرت.

    اولین ماه رمضانت مبارک مامانی.

    دیروز و امروز تو دفترم نوشتم.

    سپاس گزاری میکنم برای وعده های غذایی و میوه و … که حافظ نوش جان میکنه.

    سپاس گزاری میکنم که کاوشگری میکنه هر روز و هر لحظه.

    سپاس گزاری میکنم برای آشپزی کردنم، مدیریت لباس ها و ظروف و خونه و زندگی.

    سپاس گزاری میکنم برای برنامه ها یا فایلهایی که میبینم و میشنوم.

    الهی شکرت برای مجموعِ تجربه هام.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلام.

    مامانم داشت در مورد یکی از ارزوهای گذشته اش میگفت که قابل بازگشت یا اجرای جدید نیست…

    و من بهش گفتم اشکال نداره این ارزو یا حسرت رو بپذیر.

    کاریش نمیشه کرد.

    اشکالی نداره دوست داشتی انجام بشه ولی نشده.

    و بعد خودم به فکر افتادم…

    که سمانه

    خودتم حسرت هایی داری از گذشته، که حتی بعد از اجراشون بعدا، دیگه اون حس خوشحالی رو برات نساختن.

    یعنی نشده اون چیزی که قبلا آرزوشو داشتی…

    خب چه میشه کرد؟

    دایم با حسرت و حس بد ازشون یاد کنی؟

    نه.

    میتونی بگی بله، قبلا دلم میخواست اینکار انجام بشه و خاطره اش با من مونده، اشکالی هم نداره، فقط بپذیرش، مانع اون خاطره و ارزو نشو، نخواه که منکرش بشی، نخواه که خشمگین شی براش و …

    بله.

    بپذیرش فقط.

    فکر میکنم این همون صلح درونی باشه.

    یه جمله ای تو کامنت یکی از بچه ها خوندم که کیف کردم:

    بزرگترین مانع ترس است

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    سمانه جان صوفی گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلام.

    از قشنگی های حافظ قشنگم بخوام بگم اینه که این روزها سرسری کردن رو آغاز کرده فداش بشم.

    خدایا خیلی شیرینه هزار ماشالله.

    با یه ناز و ادای بامزه سرسری میکنه و من و باباییش قربون صدقه اش میریم.

    قند عسل خان، پسر خیلی خوب و خوش اخلاق و شیرین و بانمک و باهوشیه.

    الحمدالله برای وجود نازنینش.

    خدایا ازت ممنونم پسر سالم، زیبا، باهوش به ما هدیه دادی.

    خدایا کمکم کن خودمو هر لحظه بهتر و بهتر تربیت کنم.

    خدایا ممنونم ازت برای تک تک بهبودهام.

    چند روز پیش فیلترشکن گرفتم از خواهرم، برای اینستاگرام.

    چند روز داخل اینستاگرام چرخیدم و امروز به این نتیجه رسیدم بسه، قطعش کن، تاثیر منفی داره میذاره روت، و یاد اون حس های منفی افتادم.

    بی درنگ هم فیلتر شکن رو حذف کردم، هم اپلیکیشن اینستاگرام رو.

    آفرین بهت سمانه که زود تونستی جلوی خودت رو بگیری و دور کنی خودت رو از محتواهایی که برات خوب نیستن.

    همین چند روز محدود، بهم نشون داد که این مدت که اینستاگرام رو ترک کردم، چقدر فرکانس هام سالمتر شدن و از حاشیه و سَم فاصله گرفتم.

    اشکالی نداره چند روز برگشتم اینستاگرام و اگاهانه ترکش کردم دوباره.

    الهی شکرت.

    سمانه جانم آفرین برای هر روز زندگیت.

    برای اینکه به قول فاطمه جان محرمی، یه دونه کنترل ذهن میکنی.

    برای اینکه یه دونه بهبود میدی شخصیتت رو.

    برای همه ی اون یه دونه اصلاح های رفتاری و افکارت.

    الحمدالله.

    استاد جان، ازتون ممنونم برای تک تک فایلهای سایت، برای خود سایت، برای کامنتها، برای امنیتِ این سایت و حضور آدم های ناب و هم فرکانس.

    الهی شکرت.

    فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

    الهی شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: