ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 1 (به ترتیب امتیاز)

1144 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی بردبار گفته:
    مدت عضویت: 1856 روز

    سلام به رفقای عزیزم

    صدای منو از شیراز میشنفین، از پشت یه من ریش! :)))

    عمرا عکس این مدلی از خودم بذارم، اینه که لوکیشن دادم، در قالب کلمات.

    داستان داره، ولش کن.

    یه چند روزی خوابم بهم ریخته بود، رفتم دکتر قرص خواب گرفتم، افاقه نکرد. دیشب یهو، یک الهام اومد که: بابونه شیرازی دم کن، بخور، خوب میشی.

    خب، اون ساعت، عطاری باز نبود…دوباره فکر کردم، الهام خانوم دوباره گفت: خب، پاتو بذار تو آب نمک.

    رفتم یه آب نمک غلیظ درست کردم. خانومم گفت: چیکار میکنی؟ جرات نکردم بگم الهام خانوم گفته آب نمک درست کن و اینا…. گفتم: آب نمک درست میکنم! خانومم دیگه هیچ چی نگفت. خب، رفتم پامو نیم ساعت گذاشتم تو تشت آب نمک و بعدش گرفتم خوابیدم. قرص خواب هم دیگه نخوردم.

    خوابم شد مثل موقعی که قرص خواب خورده بودم…یه کمی هم بهتر. الان با نیش باز و چشمای باز، از پشت یه من ریش… صدامو دارید.

    تو این ویدئو ، دیدم آثار اصلاح صورت رو گردن استاد هست… دوباره الهام خانوم گفت: دیدی، خو پاشو برو صورتتو اصلاح کن!

    یکی هم داره میگه: ولش کن بابا، حوصله داری؟ همینجور قشنگه!

    ولی آخه منی که عمرا همچی عکسی از خودم واسه ی شما نمیذارم، نمیتونم بپذیرم که قشنگه.. وای! شیراز هنو نصف شبه! چه جوری برم حموم؟؟ عامو، خسته م میشه!

    راستی یه کشف مهم: لم یشکر المخلوق، لم یشکر الخالق، معنی خودمونیش میشه: دمت گرم!

    دمت گرم استاد، که روزم رو ساختی.

    خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 204 رای:
    • -
      محمد علی گفته:
      مدت عضویت: 2327 روز

      سلام علی جون

      مقداری تا حدودی ایموجی خنده دار و شکلکهای عجیب

      حالت چطوره…برقراری عزیز

      کامنتت و خوندم جیگرم حال اومد.

      والله بچه های دیکه کامنت میذارن یسر باید اشک بریزی…مقداری خنده

      والله بای نوناشون

      اون دمت گرم و خوب گفتی…

      یه جای کار میکردم یه بنده خدای که از من بزرگتر بود…بهم گفت میدونی محمد با خدا هم میشه شوخی کرد.

      ببین وقتی اینو گفت قلبم با تموم وجود قبولش کرد…

      با خدا شوخی کنی…یعنی باور به این قشنگی

      حالا بذارش کنار باورهای مثله…اون دنیا سرب داغ و این داستانها

      خب خلاصه گاهی به این حرف رفیقمون فک میکردم…و گاهی تنهای تو دلم یا به زبون میوردم….چاکریم..مخلصیم…ازین جور کلمات

      یه شب خواب دیدم..تو عالم خواب یه پیامی اومد رو گوشیم….

      متن این پیام

      چطوری جیگر

      وقتی پیام رو تو عالم خواب خوندم…از ذهنم گذشت که خداست

      شاد و جیگر و پولدار باشی رفیق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
      • -
        علی بردبار گفته:
        مدت عضویت: 1856 روز

        سلام به کاکوی خوش تیپ خودوم، آقو ممدعلی، چاکریم.

        من، تو کتم نمیره که خدا بیشینه حرفای غم انگیز رو به فلسفی یا فلسفی غم انگیز یا خیلی جدی رو گوش کنه و خیلی تحویل بگیره ما رو!

        نمیشه خدا همچی بشری باشه!

        عمرا مثه ما کلاه سرش بره!

        نیشت همیشه باز و دلت شاد و جیبت پر پول باد

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          مهدیه ح گفته:
          مدت عضویت: 369 روز

          سلام مجدد

          ساعت2 و37 دقیقه شبه قبل خواب این کامنت رو گذاشتم وتو صفحه دوم یکی از بچه ها نوشته بود از خدا خواسته که یه خبر خوب بشنوه یه لحظه گفتم خدایا اینقدر دلم میخواد یه چیز حال خوب کن بهم بدی یه هدیه ای یه چیزی که دلمو به حال بیاره و الان بعد یکساعت ونیم تقریبا بیدارشدم از خوابی که با خدا داشتیم شوخی میکردیم خداهم حال کرد با الهام خانومی که گفتی خخخ.چقدر بهم چسبید این هدیه ی خدا چقدر سریع جوابمو داد نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم خدایا عاشقتم واقعا از حس سپاسگزاری ای که درونم لبریز شد نتونستم نیام و این کامنت رو ننویسم شکرت خدایا .سپاسگزارم از همتون از استاد بی‌نظیر از مریم جانم از همه ی بچه ها ی این سایت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            علی بردبار گفته:
            مدت عضویت: 1856 روز

            سلام مهدیه جان

            ممنونم که برام کامنت نوشتید.

            خوشحالم که خنده به لب شما اومده.

            کامنت‌هایی که از این سایت به جعبه پیام من میاد، هدیه خدا هستش.

            باورت میشه خودم هم بعد از پیغام شما، یه دور دیگه کامنتم رو خوندم و خندیدم؟

            انگار یه سرمایه گذاری عاطفی اینجا میکنی و هی برات سود روزشمار ارسال میکنه.

            این معجزه این سایته.

            اینکه این نوشته دوباره حال خودم رو هم رفرش کرده!

            شما هم بنویسید، با حال خوش و طنز! بدون سختگیری به خودتون. شکر خدا اینجا همه بچه ها اهل کمالات و خوبی هستند..بگذارید همه از کلمات شاد شما ، شاد بشوند.

            خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مهدیه ح گفته:
        مدت عضویت: 369 روز

        سلام به علی و محمد علی عزیز

        چقدر کامنتتون پر از انرژی و حال خوب بود اول که خنده آورد به لبم بعدم اشکم دراومد

        امشب من یه قراری گذاشتم با خدا و الان اومدم سراغ کامنتها و کامنت شما رو دیدم الهام خانوم به منم یه چیزایی گفت اینکه بسه دنبال کلمات گنده بودن راحت باشم با خدا حتی بقول محمد علی شوخی کنم با خدا .فک کنم اینطوری خدا بیشتر دوست داره .مرسی از همتون بابت داشتن تون سپاسگزارم از خداوندم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      الهام گفته:
      مدت عضویت: 1317 روز

      سلام دوست خوبم

      بی نهایت از کامنت ساده و عامیانه و روان شما لذت بردم

      اصلا همین سادگی توی کامنت شما خیلی جذاب بود و به دل نشست واقعا لذت بردم و اومدم ازتون تشکر کنم

      یه کامنت مفیده ساده، عالی و کوتاه ک درعین حال اشاره داشت ب موضوع فایل

      مثال خیلی خوبی هم از هدایت زدید

      واقعا لذت بردم و خیلی متفاوت و عالی بود

      ممنونم ازتون

      در پناه خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        علی بردبار گفته:
        مدت عضویت: 1856 روز

        سلام به الهام خانوم بزرگوار

        ممنونم به خاطر جوابی که به کامنت من دادید.

        سپاسگزارم به خاطر بذل توجه و لطف بی بدیل شما.

        خب، گمونم ساده نویسی و دوری از تکلف در بیان درخواست‌های ما از درگاه باریتعالی، و همینطور هنگام تعریف کردن ماوقع از آنچه در این مسیر بر ما گذشته، صحه گذاری بر این نکته باشه که: خداوند، از رگ گردن به ما نزدیکتره و هیچ چیز بین من و خدایم نیست…

        خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      الهام وابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1523 روز

      سلام به برادر عزیزم

      آقاااا تا کامنت شما رو خوندم

      و کلی خندیدم..

      سریع رفتم عشقمو صدا زدم گفتممم

      بیا که همشهریان کامنت گذاشته

      وبیا بخونننن

      عشق ما شیرازی و من شمال (رشت)هستممم

      خلاصه با کامنتتون کلی خندیدم و حالمون خوب کردی

      بقول خودت. دمت گرمممممم داداش

      الهی همیشه لبخند روی لبتون باشه

      و حال دلتون عالی عالی باشه.

      و بدرخشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        علی بردبار گفته:
        مدت عضویت: 1856 روز

        سلام به زوج مهربون و رویایی

        ممنون به خاطر بذل توجه و لطف بی بدیل شما

        خیلی خوشحالم که کامنت، خنده بر لبان شما آورده.

        این چیدمان کلمات، به بهترین شکل، عاقبت به خیر شد!

        این ، جایزه امروز من بود

        باور کنید این کادو برای من، اصلا چیز کوچکی نیست

        خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 478 روز

      سلام علی

      قبل از اینکه خط اولین رو بخونم ، عکست رو دیدم گفتم اوااا،

      بعد چند ثانیه گفتم این خودشه خود واقعیش.

      اینجا که گفتی الهام خانم ، اولش گفتم اینکه خدا بهش الهام کرده بود الهام خانومش و کلی ابهام

      که بعدش فهمیدم که کلی برام جالب بود، از این صمیمیت این برام این نشون رو داد که تو به حرف ها و الهامات خدا جون،اطمینان داری بهش ایمان داری قبولش داری چطوری بگم لبهت،

      بخاطر همین اینطوری صداش می‌کنی.

      علی موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        علی بردبار گفته:
        مدت عضویت: 1856 روز

        سلام مریم جان

        اسم خانوم من، ملیحه ست.

        فقط هم خانومم نیست، حدود 20 ساله رفیقمه.

        ولی خب، ملیحه هم توقع داره زیاد به الهام و الهامات توجه نکنم و کار خودم رو انجام بدم،

        ولی الهامات این زندگی، در مجموع من رو آدم بهتری میکنه، حتی برای عشقم که ممکنه در لحظه مقابل الهام، گارد بگیره، چون اون هم آدم دلی هست و توی زندگی، هزار بار دیدم به الهاماتش اقتدا میکنه.

        فقط نمیدونم اون ، چی صداش میکنه.

        زیادم مهم نیست.

        خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    مصطفی سیار گفته:
    مدت عضویت: 744 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم.

    به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر که تنها قدرت حاکم بر جهان هستی است.

    درود بر همه دوستان عزیز و استاد بزرگوار و عزیز و خانوم شایسته عزیز.

    انی سئلک عبادی فانی قریب .

    همیشه شنیدیم که خداوند از رگ گردن به ما نزدیکتره‌، وقتی به این جمله فکر میکنم و با توجه به درکم از این آگاهی ها میبینم که ما انسانها جزئی از وجود خداوند بزرگ هستیم خداوند عالم و دانا، پس خیلی منطقیه که باور کنیم خداوند به ما نزدیکه چون قسمتی از کل هستیم . خداوند از حال ما باخبره اما ما اینو درک نکردیم و درگیر ترس از آینده نگرانی اضطراب شرک مقایسه و کمبود و … شده ایم و ناسپاسی رو برامون به ارمغان آورده.

    ناسپاسی باعث میشه توجهمون رو به سمت کمبود و نکات به ظاهر منفی جلب کنیم و احساسات بد و حال بدی رو تجربه کنیم بعد توی یه لوپ نارضایتی و ناشکری و حال بدی بیشتر قرار گرفتیم بعد افراد و شرایطی رو به سمت خودمون جذب کردیم که بهمون ثابت بشه که درست فکر می‌کنیم و به قول استاد آسان بشیم برای سختی ها دردسر ها گرفتاری ها و مشکلات .

    وقتی که میایم دیدگاهمون رو تغییر میدیم و شروع می کنیم به توجه به چیزهای بسیار زیادی که داریم و حواسمون بهش نبوده کم کم و آرام آرام متوجه میشیم که توی هر شرایطی که هستیم چقد جا برای سپاسگذاری از خداوند وجود داره و سپاسگذاری که شروع میشه حالمون و احساساتمون نسبت به موضوعات مختلف زندگی بهتر میشه و برعکس شرایط قبلی و افکار قبلی که داشتیم هر روز سپاسگذارتر و اتفاقات بهتر رو جذب میکنیم شرایط زندگی آرام آرام تغییر میکنه افراد نامناسب از زندگیمون کم رنگ و بعد دور میشن و حذف میشن بعد یه مدت که بهتر روی خودمون و باورهای درست کار می‌کنیم می‌بینیم که اصلا آدم قبلی که بودیم دیگه وجود خارجی نداره

    حتی از خود سابقمون هم دور میشیم و تبدیل به یه انسان متفاوت با شخصیت متفاوت میشیم و هر چقد روی باورهای فراوانی و رفاقت با خداوند کار کنیم انگار آسان میشیم برای آسانی ها اتفاقات خوب خودبخود پیش میاد.

    شرایط خوب ایده های خوب فرصت‌های خوب اتفاقات خوب و راحت به راحتی و به آسانی وارد زندگیمون میشه و آسان میشیم برای آسانی ها .

    من هر چقد بیشتر در مسیر خداوند قرار گرفتم و پا گذاشتم روی ترس‌های و کمتر نگران بودم و رفتم توی دل ترس‌ها دقیقا اونجا بوده که یه رشدی کردم.

    یادمه سال 93 که از درآمد و پس انداز کارگری وانت نیسان خریدم یه هجمه ای از نگرانی ترس استرس و افکار منفی که بدبخت میشی میری چپ میکنی نابود میشی و …از افرادی که اطرافم بودن چه خانوادا چه دوستان به من هجوم آورد ، اما من گوشم بدهکار نبود و ترسی نداشتم چون از کار کردن توی کارگری خسته شده بودم و همش با خودم از گرفتاری های کارگری حرف میزدم و میگفتم همین که اسمم از لیست کارگری در میاد برام کافیه و من کار خودم رو کردم و نترسیدم و کارم رو شروع کردم یکی از دوستان که باهم توی کارگری همکار بودیم با من از کارگری خارج شد واونم نیسان خرید اما اون یه سری ترس‌ها داشت مثلا میخواست بارگیری کنه و بار ببره شیراز عموش رو با خودش می‌برد در صورتی که اونم راننده نبود فقط میخواست یکی همراش باشه اما من از اول بدون ترس خودم تنها شروع کردم بعد چند تا بار شروع کردم بار برا اصفهان گرفتم بعد بندر عباس یزد سیرجان کرمان زاهدان کازرون .

    اون دوستم می‌گفت تو چطور تنها همه جا میری میگفتم مگه نگهبان باید داشته باشم من هیچی از قوانین نمیدونستم و اصلا شنیده بودم دنیا و جهان قانون نداره هرج و مرجه و قانون جنگل حاکمه .

    اما هستند کسانی که هنوز همونجا کارگری می‌کنند.

    بعد کم کم مسافرت‌هام شروع شد اونم چون ترس نداشتم و میگفتم خدابزرگه توکل بر خدا بعد کامیونت خریدم و میخواستم با دوتا داداشم شریک بشم اونا ترس داشتن استخاره میکردن یه داستانی بود اما من گفتم نیازی به شما ندارم خودم حرکت میکنم چند سال هم اونجوری بود .

    بازم نترسیدم . کارها خودش جور میشد و چرخ زندگی بهتر و بهتر می‌چرخید اما زیاد زور میزدم .

    یه سری مشکلات خانوادگی داشتم که هی بدتر میشد تا جایی که به جدایی کشید توی اون داستان هم همه اطرافیان توی دل من رو خالی میکردن و دری وری میگفتن میگفتن تو احمقی نادونی پسر بشین تحمل کن و همه زندگیشون همینجوریه و من میگفتم آقا من یه بار دنیا اومدم یه بار هم میمیرم خداوند حق زندگی داده میخوام تاجایی که میشه خوب زندگی کنم شده یه درجه بهتر ایراد نداره میرم دنبال یه درجه بهتر اونموقع با تمسخر دیگران مواجه میشدم .

    من نترسیدم و روی هدفم که میخواستم زندگی رو تجربه کنم موندم و مهاجرت کردم به گیلان من نمیدونستم که اینها همه الهامات بوده که بهش گوش کردم بعد دوباره ازدواج کردم بازم میگفتن مجرد بمونی بهتره خودتو دوباره توی دردسر ننداز . خلاصه شرایط به ظاهر کمو بیش سخت اما همراه با تغییرات خوب عالی پیش رفت تا این که سه سال پیش با استاد آشنا شدم و امروز که به گذشته نگاه میکنم میبینم هر جا که یه خواسته ای اومده و همون لحظه ترسیدم و توی نطفه خفه شده ، خفه شده . و هرجا توی خودم میدیدم و می‌گفتم توکل بر خدا و این که خدا بزرگه رشد کردم و رشد کردم .

    الان میبینم دقیقا همون پا گذاشتن روی ترس‌ها بوده که الان نسبت به خود سابقم قابل قیاس نیستم آدمی که هیچ تجربه مسافرتی نداشته توی 15 سال پیش ، اما الان 95 الی 96 درصد از ایران رو بارها و بارها مسافرت رفتمو منتظر اومدن شرایط خوب نبودم اگه نیسان بوده لذتش رو بردم کامیونت بوده بازم لذتش رو بردم اگه پراید یا پژو بوده بازم لذتش رو بردم و الان هدایت شدم به استانبول و اینجا هم دارم لذتش رو میبرم و کلی نکات مثبت هست که دیگه نیازی نیست دنبالش بگردم هر جا نگاه میکنم رابطه های خوب آرامش فرصت‌های پولساز ماشین های لوکس طبیعت عالی انسانهای فوق العاده و توی این اسکوپ هر چی میبینم برام سپاسگذاری بیشتر و احساسات بیشتر میاره و با دیدن این فایل بازم آگاهیم بیشتر شد حواسم جمع تر شد توجهم به نعمتهایی که دارم بیشتر شد و از استاد عزیز هم سبیشتر و بیشتر از قبل سپاسگذارم . و ایمان دارم که همینجوری روی داشته هام تمرکز کنم بقول استاد توی فرکانس خداوند باقی میمونم و روی شونه های خداوند میشینم .

    یه چیزی که هی بیشتر نظرم رو جلب میکنه توی این سه تا فایل اخیر استاد مخصوصا این فایل ، میبینم که استاد چقد آرام تر و روحانی تر شدن و هیچ عجله ای توی وجودشون نیست که بخاطر ایمان محکم و فولادی هستش که دارن … انشالا منم بتونم اینجوری ایمانی قوی رو در وجودم زنده کنم و به انسانی توحیدی تبدیل بشم و در روند بهبود قرار بگیرم .

    قبلا برام زندگی کردن مهم بود اما الان سعادت دنیا وآخرت مهمه که به قول استاد هم در این دنیا بهشت رو تجربه کنم و هم سعادت آخرت رو دریافت کنم ، از لحظه به لحظه زندگی لذت ببرم و اجازه بدم خداوند منو هدایت کنه و من هم به الهامات عمل کنم و از چیزی نترسم و با توکل بر خداوند حرکت کنم انشالا….

    امیدوارم این کامنتی که نوشتم هم به خودم کمک کنه که ایمانم قویتر بشه هم به دوستان عزیز و بیشتر وارد ترسهام بشم با توکل برخدا اونوقته که درک میکنم اصلا ترسی نبوده توهم ذهن بوده و خداوند من رو آسان کنه برای آسانی ها .

    یه ردپایی از خودم بجا بزارم که بدونم کجا بودم و چقد پیشرفت کردم و ازش قدرت بگیرم برای ادامه مسیرم با توکل بر خداوند بزرگ.

    سپاسگذار خداوند هستم بخاطر این همه نعمت و این نعمت بودن در سایت توحیدی عباسمنش و داشتن بهترین استاد در تمام دوران‌ها . … .

    با تشکر از استاد عزیز و خانوم شایسته عزیز.

    سپاس از همه دوستان که کامنت می‌نویسند و درکشون از آگاهی ها رو به اشتراک میزارن .

    با تشکر ویژه از دوست عزیز آقای حمید امیری که کامنت خیلی عالی و تاثیر گذاری نوشتن .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 222 رای:
    • -
      بهاره صرام گفته:
      مدت عضویت: 1230 روز

      چقدرررر خوب نوشتین آقا مصطفی دوست عزیز ،

      چقدر حس کردم که حال خوب توی نوشتتون هست و‌چقدر آرامش دارید و به قول خانم شایسته جان ، چقدر با خودتون در صلح هستید ،

      کیف کردم خدارو صد هزار مرتبه شکرت که به منم اجازه دادی و الهام کردی که توی این موقع شب بعد یروز کاملا خوب و کامل هدایتم کردی بیام اینجا و این کامنت و بخونم ، مطمعنم که هدایت شدم و خداوند بهم گفت بیام اینجا برای حال بهتر برای یادگیری بیشتر و‌توکل بهتر ،

      خدایا ممنونم ازت …

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مصطفی سیار گفته:
        مدت عضویت: 744 روز

        درود بر شما دوست عزیز بهاره خانوم . وقتی میبینم که دوستان عزیزی مثل شما بزرگواران میاید و کامنت من رو میخونید کلی انرژی میگیرم و حالم عالی و عالی تر میشه و تشویق میشم که هر روز بیشتر توی سایت فعال باشم و بازم کامنت بنویسم هر وقت میبینم که برام ایمیل اومده لذت میبرم میگم این ایمیل از سایته و با شوق کامنتها رو میخونم و برای من توی پاسخ ها و خوندن کامنتها کلی درس وجود داره خیلی وقتها هدایتگر مسیری که توش هستم میشه . .

        با آرزوی سلامتی و ثروت و سعادت برای شما .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      حسام گفته:
      مدت عضویت: 1961 روز

      مصطفی جان سلام

      درود بر تو مرد پرانرژی

      وقتی راج ب موفقیتهات میگی

      یعنی خداوند داره باهام حرف میزنه

      من ممنونم دست خدا شدی

      تحسینت میکنم و سپاسگزارتم بابت کامنت قشنگت توی تضاد بودم تصمیم گرفتم عصرها روی ماشینم کار کنم ،از خدا هدایت خواستم منو آوورد سراغ کامنت زیبات باورهای قشنگ توحیدیت رو گرفتم و ب رزاق بودن خدا امیدوار شدم ک درها رو برا منم باز میکنه

      چون خدا بینهایت راه بلده برای ثروتمند شدن من و بهم میگه هر چی رو تو میخوای برات انجام میدم _دمش گرم ک همچین خدای لوتی داریم

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مصطفی سیار گفته:
        مدت عضویت: 744 روز

        به نام خداوند بخشنده و بخشایشگر

        درود بر شما دوست عزیزم حسام نازنین ممنونم از انرژی که بمن میدید که بدونم توی مسیر درست هستم و یک لحظه از مسیر خارج نشم .

        خداوند رو شاکرم بخاطر وجود استاد و همه دوستان پر انرژی که توی کامنتها فعالند.

        امیدوارم شاد و سلامت و ثروتمند باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سیاوش کشاورزی گفته:
      مدت عضویت: 1082 روز

      سلام و درود به آقا مصطفی عزیز

      خیلی لذت بردم از نوشته قشنگ و جالبتون و از سیری که پیمودین درسها گرفتم و کیف کردم

      داداش مصطفی دلم رو پرامید کردی دمت گرم با این کامنت گرم و صادقانه ات

      ایمان و استواریم به مسیرم و امید به یاری و هدایت پروردگارم یک پله رشد کرد با خواندن حکایت صمیمی و جالب شما

      از ته قلبم تحسینت میکنم و سپاسگزارم ازت

      و سپاسگزار استاد عزیزم هستم که چنین فایل زیبا و تأثیرگذاری رو تهیه کردند

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      خدایا شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        مصطفی سیار گفته:
        مدت عضویت: 744 روز

        سلام و درود به دوست عزیزم آقا سیاوش . ممنون و سپاسگذار هستم که کامنت من رو خوندید واقعا ممنونم که منو تحسین کردید چقدر از خوندن کامنتتون لذت بردم و غرق شور و شعف شدم انشالا خداوند بزرگ هدایتگر همه مون باشه و ما هم عمل کنیم به الهامات که خداوند بهمون میگه . چون خداوند در هر لحظه کنارمون.

        سپاسگذارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    فیروزه گفته:
    مدت عضویت: 1063 روز

    سلام بر یگانه معبود عالم هستی

    سلام استاد عزیزم چراغ راه عشق

    سلام خانم شایسته مهربونم

    سلام به تک تک دوستان عزیزم در مسیر عشق

    الرحمن: بخشاینده

    الرحیم: مهربان

    الملک: پادشاه

    القدوس: مقدس

    السلام: پاک و سلامتی بخش عالم

    المؤمن: اطمینان دهنده

    المهیمن: نگهدارنده

    العزیز: باشکوه

    الجبار: توانگر

    المتکبر: بسیار بزرگ

    الخالق: آفریننده

    البارئ: درست

    المصور: نگارگر، صورتگر

    الغفار: همیشه بخشاینده

    القهار: فروکاهنده

    الوهاب: نیک بخشاینده

    الرزاق: همیشه روزی دهنده

    الفتاح: گشاینده (پیروزکننده)

    العلیم: داناترین

    القابض: می‌راننده، بیرون کشنده جان‌ها

    الباسط: گستراننده، فراخ کننده روزی

    الخافض: پست کننده، خوار کننده

    الرافع: (به سوی خود) بالا برنده

    المعز: عزیزکننده

    المذل: خوارکننده

    السمیع: شنواترین

    البصیر: بیناترین

    الحکم: دادگر

    العدل: بینهایت عادل

    اللطیف: آن‌که بر بندگانش لطف دارد

    الخبیر: آگاه‌ترین

    الحلیم: بسیار بردبار

    العظیم: بی‌انتها

    الغفور: بسیار بخشاینده

    الشکور: بسیار سپاسگزار (پاداش دهنده بزرگ است مر عمل کوچک را)

    العالی: بلند مرتبه

    الکبیر: بزرگ‌ترین

    الحفیظ: نگهدارنده

    المقیت: خوراک دهنده

    الحسیب: شمارنده

    الجلیل: بسیار گرانقدر

    الکریم: بسیار بخشنده

    الرقیب: نگهبان، بیننده و آماده

    المجیب: پاسخگو

    الواسع: گسترده، پهناور

    الحکیم: فرزانه، بسیار خردمند

    الودود: دوست

    المجید: بسیار لایق ستایش (در ذات و صفات خود عظیم و نسبت به بندگان بسیار با خیر و احسان است)

    الباعث: برانگیزنده مردگان

    الشهید: بیننده

    الحق: راست، درست

    الوکیل: عهده دار همه امور بندگان و موجودات

    القوی: پرزور

    المتین: سخت (و نیز پاینده)

    الولی: دوست، یار و نگهبان

    الحمید: ستوده

    المحصی: شمارنده

    المبدئ: نخستین آفریننده

    المعید: بازگرداننده، دوباره زنده کننده

    المحیی: زندگی بخش، هستی بخش

    الممیت: می‌راننده، نابود کننده

    الحی: زنده

    القیوم: قائم به ذات (همه-آفریننده‌ای که کسی او را نیافرید)، پاینده

    الواجد: یابنده

    الماجد: بزرگوار

    الواحد: یکتای بی‌همتا

    الاحد: یگانه (خدایی جز او نیست)

    الصمد: بی‌نیاز

    القادر: توانا

    المقتدر: تعیین کننده (قضا و قدر)، فراتر

    المقدم: فراپیش کشنده

    المؤخر: فراپس دارنده، پس گذارنده چیزها و نهنده آن‌ها بجای آن‌ها

    الأول: نخستین، اول پدیدارکننده وجود

    الأخر: واپسین، آخر فناکننده موجود

    الظاهر: آشکار(پدیدار، هویدا)، همیشه پیروز

    الباطن: پنهان، همه دربرگیرنده

    الوالی: یگانه سرپرستی که همه ولایتها از اوست

    المتعالی: خود ستوده

    البر: نیکوترین

    التواب: همیشه توبه پذیر

    المنتقم: انتقام گیر

    العفو: درگذرنده(آمرزنده)، ناپدیدکننده گناهان

    الرؤوف: بسیار دلسوز و مهربان

    مالک الملک: فرمانروای جهان

    ذوالجلال و الاکرام: دارای شکوه و بخشش

    المقسط: عادل

    الجامع: گردآورنده

    الغنی: توانگر

    المغنی: بی‌نیاز کننده، بسنده

    المانع: بازدارنده

    الضار: آزار دهنده (این صفت تنها در احادیث یافت می‌شود)

    النافع: سودمند

    النور: روشنی

    الهادی: رهنما

    البدیع: سنجش ناپذیر، آفریننده

    الباقی: ماندگار و واگردان نشدنی (تغییر ناپذیر)

    الوارث: مالک نهایی تمام مخلوقات

    الرشید: راهنما، آموزگار و دانای بی‌خطا

    الصبور: شکیبا

    اگر من باقلبم و با حس یقین هر یک از این اسما حسنی را باور کنم معجزات رخ میده ،و دعاهام اجابت میشه به اندازه باورم به اندازه ایمانم به رب،مثل تمام‌ مثل های قرآن ،مثل سلیمان و ایمان به وهابی و ….

    استاد عزیزم صبح که بیدار شدم ساعت 6 برم سر قرار آمدم سایت رو ماه و خندونتون را که دیدم چقدر خوشحال شدم،مطمئن بودم کلی سوالات من از طرف شما پاسخ داده شده،مطمنن بودم که قرار سرتا پا گوش بشم و پلی کردم رفتم سمت باغ پیاده روی با خدا ،هی میگفتم اره همینه ،درسته درسته‌.

    خدا ما را خالق زندگیمون آفریده  و خلق زندگیمون را به خودمون داده و بهمون حق انتخاب داده که ما انتخاب کنیم و خدا هم‌ بگه چشم و اون خواسته اجابت بشه و

    خداوند هر لحظه هدایتمون کنه به سمت خواستهامون ،خدایی که قول داده و همیشه  به قولش عمل کرده.

    باور من به خدا اینه که کارهای من را به‌ آسانی در کمترین زمان انجام‌میده هر جا باورش  کردم هر جا کارم را به خودش سپردم  و دست و پای بیخود نزدم  همه کارام به آسانی انجام شد ،اونجایی که ازش درخواست کمک کردم لبیک گفت و در کمترین زمان ممکن انجام داد حتی خواسته‌های که کوچیک بودن ‌و من یادم میرفت.

    مثل همین دیشب که میخواستم از لابی بیام داخل تو باغچه چندتا گل نرگس دیدم  غنچه بودن گقتم کی باز بشن و بوشون کنم و عصری‌ منا برد باغ تفریحی ی دسته بزرگ نرگس چیدم انگار سلام میکردن،آمدم باز بیام بالا از لابی یهو گفت دیشب یادته چندتا نرگس میخواستی حالا ببین این چند برابر اوناست کمتر از ی روز برات فراهم کردم چون ذوق بوش را داشتی چون لذت داشتنش را داشتی منم درخواست  تو را از کوچک تا بزرگترین  را اجابت میکنم ،الان کل خونه بوی گل نرگس پیچیده  بوی خدا نرگس ها میاد ،بوی استجابت میاد ،بوی عشق خدا میاد ، بوی خدا میاد هر بار که بوش بلند میشه میگم خدای نرگس ها شکرت ،من همین را باور کنم همینا الگو کنم باید خدا را باور کنم  که می‌شود می‌شود صد برابر خواسته من را بهم بده، او هم میبینه هم‌ میشنوه فقط کافیه تنها از خودش بخوایم و تنها بندگی خودش را کنیم و بس،کافیه باورش کنیم که میتونه میتونه امتحانش کنیم.

    خداوندم بزار در حد عظمتت باورت کنم ،نزار به کمتر از بهترین راضی بشم،تو خدای بی نهایتی توخدای نامحدودی.

    من باور دارم که خدا به آسانی در کمترین زمان و در نزدیکترین  و سریعترین حالت ممکن به درخواست من پاسخ میده.

    من باور دارم که خدای من خدای موسی ،ابراهیم و محمد یکی هست و اگر برای اونا انجام داده برای منم انجام میده.

    من باور دارم خدا خواسته های من را در آنی جواب میده در حدی که بگه باش و موجود شود.(مثل اینکه من صدای مامانم بزنم و مامانم در آنی میگه بله ،برای خدا هم‌ همینه در آنی میگه بفرما انجام شد)فقط من باید باورش کنم من باید قدرت انجام را بدم به خودش…

    من باور دارم بزرگترین در خواست من در برابر عظمت خدا ناچیزه.

    من باور دارم باران  رحمت خدا همیشه در حال باریدنه و به محضی که من باورش کنم محدودیت‌ها را بردارم بر من میباره.

    خدا دوست داره من را شاد ببینه و خدا عاشقه سرعته تنها تنها  چیزی که از من خواسته ایمانه چقدر باورش دارم که کارهام را به آسانی انجام  میده.

    به قول امام صادق میفرماییند: وقتی درخواست می‌کنید فکر کنید خواستتون پشت در هست با یقین درخواست کنید.

    من فقط،باید یاد بگیرم که چیزهایی که قبلا بهم داده را مدام یاد خودم بیارم که می‌شود می‌شود و هر روز ایمانم بیشتر و بیشتر بشه.

    ایمان من باید با درخواست من برابری کنه نه ایمان انداره ی آدامس بیارم و خواستم ی بنز باشه.

    خداوندم من بهت قول میدم درخواست جدیدم را با ایمان بیشتری بخوام،قول میدم فقط از تو بخوام اونجوری بخوام که غرق نعمت های تو باشم،قول میدم که رو تو بیشتر از همیشه حساب کنم،قول میدم با یقین بخوام جوری که بگی آفرین همینه ادامه بده،جوری که بگی بندگیت مبارک ….یاریم کن خدا من برای همین قول دادنم باز به تو محتاجم،باز تو باید یاریم کنی..

    میدونی خدا جونم تنها نگرانی من اینه که سوت پایان را بزنی و نشونم  بدی ببین چقدر توانایی داشتی  ،ببین چقدر قدرت بهت داده بودم،ببین چقدر میتونستی عالی تر زندگی کنی ……خدا میخوام تو دنیا پر از عشق خودت باشم هر لحظه باهام حرف بزنی،با هم بخندیم،با هم‌ بریم پیاده روی و سفر و میخوام سوت بازی را که زدی در آغوش خودت باشم پر از عشق خودت باشم.

    ای زندگی! تن و توانم همه تو

    جانی و دلی، ای دل و جانم همه تو

    تو هستیِ من شدی، از آنی همه من

    من نیست شدم، در تو از آنم همه تو

    دوستت دارم یگانه عشق جاودان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 236 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 911 روز

      به نام الله مهربان

      سلام به اساتید عزیزم

      سلام به دوست خوبم

      خدایا من تا نیمه های فایل رو دیدم و خداوند هدایتم کرد به خواندن کامنت ها و رسیدم به کامنت شما

      من زمانی ک دیدم استاد جان یک فایل جدید گذاشتند گفتن خدایا هدایتم کردید و این رو برای من قرار دادید

      ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان تر شدن چرخ زندگی

      قلبم تند تند میزد خدایا شکرت

      در خصوص درک خداست

      استادم چقدر چهرتون نورانی تر شده

      چقدر این فایل بی نظیره

      تند تند شروع کردم به نوشتن کلمه به کلمه صحبتهای شما رو

      تا رسیدن به نیمه های فایل

      حالم دگرگون بود خدا رو توی صحبتهای استاد دیدم

      دلم ی گوشه دنج میخواست بشینم با خدا صحبت کنم

      وقتی کامنت شما عزیز رو دیدم پر از عشق شدم پر از شور

      شما کلمه به کلمه من با خدا رو نوشتید .

      اشکم جاری شد هر اسم خداوند و احساس و ارتباط من با خدا

      دوست عزیز ی احساس فوق العاده ای دارم ک باید برای درکش کمی تامل کنم..

      خواستم از شما سپاسگزاری کنم بابت این کامنت زیباتون چقدر عالی هست نگاهتون به خدا

      هر جا هستید در پناه الله مهربان باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
      • -
        فیروزه گفته:
        مدت عضویت: 1063 روز

        سلام بر یگانه معبود عالم هستی

        هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ ۗ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا ﴿4﴾

        اوست که آرامش را در دل های مؤمنان نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزاید. و سپاهیان آسمان و زمین فقط در سیطره مالکیّت و فرمانروایی خداست؛ و خدا همواره دانا و حکیم است. (4)

        سلام بر مریم زیبا رو من ،سلام بر عشق خدای من ،سلام نور خدای من.دستای خدای من ،خیلی خوشحال شدم پیامتون و رو ماهتون را دیدم…

        پیامت را خوندم آیه 4 فتح  یادم آمد که فقط اوست که آرامش را در دل هایی مؤمنان نازل میکنه تا به ایمانشون بی افزاید.همه سپاهیان آسمان و زمین  ازآن خداست.(فرشتگان و انرژی جهان ،نیروی جهان مطلق به خداست) اگر در مسیر درست قرار بگیریم تمام این نیرو ها به کمک و خدمت میان،فقط کافیه بهش وصل بشیم خدا کارش رو علم و حکمت هست و خوب بلده کارشا.(ترجمه صوتیش را گوش بدید)

        مریم جانم این احساس خوب خودشه خودشه اوست که آرامش میده تا عاشقت کنه اوست اوست….اشکهای وصل مبارکت عزیزم.

        اوست نشسته در نظر من به کجا نظر کنم

        اوست گرفته شهر دل من به کجا سفر برم

        همین حسه را ادامه بده تمام سپاهیانش را برات میفرسته…

        از شما بی نهایت سپاسگزارم که برام نوشتید و نور شدید در قلبم و روشنی راهم….آرزو میکنم که خداوند عشقش و آرامش را مدام بر قلب پاکت نازل کنه و اشک شوق بریزی از حضورش از بودنش از آغوش ‌پر از عشقش.

        در پناه یگانه عشق جهان شاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 831 روز

      به نام خدای مهربان و بزرگ

      به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

      خدای که بهترین رفیق من هست

      خدای که بهترین یار و یاور من هست

      خدای که نور امید در قلب من هست

      خدای که از رگ گردن نزدیکتر هست

      خدای که زیبایی محض هست

      خدا خدا خدا خدا همه چیز هست

      خدا همه چیز هست

      خدایاااااا کروررر کروررررر شکرت

      چقدررررر عاشقانه دوستت دارم خدا

      سلام سلامممم سلامممممممم فیروزه عزیزم

      سلاممم دختر خاص خدا

      سلاممممم عشق خاص خدا

      سلامممم محبوب خدا

      وای فیروزه چقدرررر قشنگ نوشتی چقدررر لذت بردم از تک تک نوشته هایت وصل شدم به خدا

      وصل شدم به نور خدا

      میدانی دلم به خدا دوباره تنگ شد

      عشق خدا هم عجب چیزی هست

      میدانی هر قدر از جام شرابش مینوشی تشنه تر میشوی

      بیشتر میخواهی

      خدا خیلییییی زیباست

      هر قدر با خدا باشی دوباره دلت برایش تنگ میشود

      دوباره اغوشش را میخواهی

      دوباره یادش را میخواهی

      دوباره عشقش را میخواهی

      من روی خدا خیلیییییی حساس شدیم مثلی اون عشقایی که میخایی فقط برای تو باشد فقط از تو باشد عشق خدا زیباست

      خدایااا عاشقانه دوستتت دارم

      خدایاااا عاشقانه عاشقت هستم

      خدایااا عاشقانه میخایمت

      خدایاااا عاشقانه دوستتت دارم

      فیروزه عزیزم خیلییی دوستت دارم میبوسم قلب زیبایت را که پر از نور خداست

      خیلییی کمتت را دوست داشتم

      میدانی خیلیی زیبا از خدا مینویسی

      میدانی خدا نور قلبت هست

      میدانی عزیز دردانه خدا هستی

      میدانی نور چشم خدا هستی

      دوستتتت دارم مرسی که نوشتی

      در پناهی عشق و نور خدا باشی عزیز من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        فیروزه گفته:
        مدت عضویت: 1063 روز

        سلام بر یگانه معبود عالم هستی

        سلام بر پاکیزه پاک دل خدا

        سلام پاکیزه جانم  با حرفات پر از شوق شدم  پر از احساس عالی پر از دوست داشتن خدا شدم…حس زیبات و نورت به من رسید، چقدر دل تنگ خدا شدم…و چه دلتنگی شیرینی…شوق دیدار یار

        اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

        دل من داند و من دانم و دل داند و من

        خاک من گل شود و گل شکفد از گل من

        تا ابد مهر تو بیرون نرود از دل من

        آره درسته پاکیزه جان جنس این عشق فرق داره هر چی مینوشی سیراب نمیشی تشنه تر میشی آخه ما همچین عشقی را فقط کنار خودش  چشیدیم و  دوست نداریم هیچ‌ وقت از دستش بدیم و هیچ کس و هیچ چیز جای این عشق را نمیگیره ، چقدر خوب این عشق را پیدا کردیم چقدر خوب کر و کور از دنیا نرفتیم چقدر خوبه مونس داریم ،یاور داریم.

        کاش میشود مدام بهش وصل بود کاش میشود مدام غرق خودش بود کاش میشود سیم وصل شدنمون هی قطع و وصل نشه ،کاش آغوشش را محکم ‌میچسبیدیم که رها نشیم و جدا نشیم،خدا را شکر که پیداش کردیم ،خدا را شکر…

        پاکیزه جان میخوام یکم از عاشقی خدا برات بگم ….از سمیع و بصیر و آگاه بودنش.

        دیشب بود یهو تو فکر رفتم گفتم فکر کنم خواهرم کادو تولدم را یادش رفته و چندین ماه گذشته ، چند روز قبلش بهش گفتم ی کیف آرایشی میخوام سفارش بدم …بعد این فکر کادو تولد ی چند دقیقه شد خواهرم زنگ زد گفت سلام عزیزم من ی قلب برات سفارش دادم برای کادو تولدت  شوکه شدم  انگار صدای منا شنیده بود،گفتم قلب چی گفت عکسشا میفرستم کد پستی هم برام بفرست گفتم باشه و قطع کرد با عجله.

        گفتم‌حتما کیف لوازم آرایشی طرح قلب  سفارش  داده،

        رفتم تو اینترنت سرچ کردم ببینم کیف آرایشی طرح قلب چه برندی هست و چطوریه نگاه کردم گفتم خوبه قشنگه  آمدم بیرون ،خواهرم عکس را فرستاد بازش کردم دیدم ی گردنبد قلب طلاست. چشای من قلب قلبی شد.

        من کاری ندارم که ذهن من چقدر محدود فکر کرده بود به کادو این کجا اون کجا …و خدا دقیقا میدونست  من چی دوست دارم….و برام سفارش داده بود..‌

        ولی کی بعد چند ماه به ذهن خواهرم انداخت که  کادو تولد را سفارش بده دقیقا بعد درخواست من  بعد چند ماه بگه خیلی وقت بوده  میخواستم سفارش بدم ببخشید  دیر شد، ولی امروز انجامش دادم،بدون اینکه من به خواهرم بگم.

        کی به قلب خواهر من نازل کرد؟

        إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَیْبِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۚ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ﴿٣٨﴾

        یقیناً خدا دانای غیب آسمان ها و زمین است و بی تردید به نیّات و اسرار سینه ها آگاه است. (38)فاطر

        این همون خدای هدایتگره این همون خدای هست  که داره هر لحظه درخواست منا پاسخ میده و درخواست من را به آسانی جواب میده. چطور عاشقش نباشم !چطور

        فقط کافیه  باورش کنم کافیه ازش درخواست کنم هم راهشا بلده هم قادر به انجام هر کاری هست….

        بعد میشه عاشقش نشد؟میشه دل تنگش نشد؟میشه از عشقش سیراب بشی؟؟میشه  آغوشش را رهاش کنی؟میشه؟

        پاکیزه عزیزم بسیار ممنونم و سپاسگزارم که از احساس پاک  و قشنگت برام نوشتی ،چقدر دوست داشتم  چقدر پر از شور شدم‌ مهربونم .

        دوستت دارم‌ و میبوسمت نور خدای من

        در پناه یگانه عشق جهان شاد باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      سيد حسين موسوي گفته:
      مدت عضویت: 1315 روز

      سلام فیروزه جان، بسیار زیبا و دلنشین سخن گفتی و ثبت کردی الهاماتت را. آره … واقعا خدا کارش دسته. به نظر من خدا به مانند نرم افزار ویز ، نشان و … می مونه که تو مقصد رو اعلام میکنی و اون بهترین مسیر را بهت نشون می ده. فقط کافیه به مسیر پیشنهادی اون، اطمینان و تبعیت کنی و هرچی نشونت بده، تو اجرا کنی و عظمت خداوند به اینه که در آن واحد (در هر ثانیه) بهترین مسیر زندگی برای 8 میلیارد انسان را داره پیشنهاد می ده. کلا نمد هولاء و هولاء

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        فیروزه گفته:
        مدت عضویت: 1063 روز

        سلام بر یگانه معبود عالم هستی

        سلام بر آقای موسوی گرامی و بزرگوار در مسیر عشق

        درسته

        درسته

        درسته

        مثل برنامه ویز، بلد و نشان یعنی اون اپلیکیشن هست و وجود داره رو گوشی من، فقط شرطش اینه من jps را روشن کنم وصل بشم  وصل بشم به اپلیکیشن….شرطش همینه

        من به انداره همین اپلیکیشن به خدا اعتماد دارم ؟؟؟

        که بلده که میتونه که با خیال راحت حرکت کنم.

        کاش من بتونم اعتماد کنم….تا کن فیکون کنه.‌‌‌‌..

        بقول استاد در قدم 6 جلسه 1 اگر من به اندازه نصف همین jps  به خدای  همین  jps  اعتماد داشته باشم  چه کارهایی که نمی‌کنم …وقتی که اعتماد کنیم در هر لحظه داریم هدایت میشیم و به قدرت بی نهایت وصلیم.

        خدا کاربلدترین و کار درسترین و زرنگ ترینه و همه راه را بلده حتی کوچه پس کوچه هایی که  مپ هم نمیدونه…

        اقای موسوی گرامی خیلی خوشحال شدم از پیامتون ،ممنونم از لطفتون از محبتتون، نور شدید برای یادآوری درسهام ،وصل شدن واعتماد به رب به کار بلدترین قدرت و مدیر جهان ،و تنها پادشاه جهان که هر چی بخوای لبیک میگه به شرط ایمان به شرط باور،به شرط اعتماد.

        وقت پیاده روی و قرارم با جان و جانانه

        جان من و جهان من زهره آسمان من

        آتش تو نشان من در دل همچو عود من

        جسم نبود و جان بدم با تو بر آسمان بدم

        هیچ نبود در میان گفت من و شنود من

        آرزو میکنم  خداوند در تک تک لحظه های زندگیتون حضور داشته باشه.

        در پناه یگانه عشق جهان شاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مریم جُلقازی گفته:
      مدت عضویت: 909 روز

      سلام فیروزه عزیز

      چه اسم زیبایی داری

      اسما الله رو به زیبایی با معانیشون نوشتی

      من یه روزی آرزوم بود که اسما الله رو به خط زیبا بنویسم

      وقتی میرفتم کلاس خط به استادم میگفتم برام اسما الله رو به خط خودشون بنویسند و یادم بدن

      نتیجه اش این شد که دو تا تابلو با ابعاد 150 در 150 به رنگی زیبا با فرمی زیبا اسما الله رو نوشتم ، خالق شدم به نیابت از خدای خالقم و انصافا چه خلقی کردم، هر زمان که به عکس این دو تا کارم نگاه میکنم لذت میبرم و واقعا از بهترین آثارم شدن

      الان که کامنت شمارو می‌خوندم یادم افتاد که چه مشتاق بودم به خلق اثری که اسما الله رو به نگارش بیارم و بهش رسیدم

      الهی شم

      الان متوجه ش م دوست دارم و این خواسته در من ایجاد شد که یکی از سفارش های همیشگیم تو عالم هنر و دنیای آثار نقاشیخطم نوشتن اسما الله باشه

      همین که فقط می‌نویسمشون بهم احساس خوب میده

      قربونت برم خدا که یکتایی و یگانه

      الهی که تک تک مصادیق این اسما در تک تک روزهای زندگیت جاری باشه دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        فیروزه گفته:
        مدت عضویت: 1063 روز

        سلام بر یگانه ‌معبود عالم هستی

        سلام بر مریم زیبا عشق خدای من

        ممنونم از لطف و محبتت عزیزم اسم شما هم بسیار زیباست،چقدر حس خوب پیدا کردم با دیدنتون و لبخندتون…

        مریم عزیزم میدونی چی یادم آوردی میدونی ؟؟؟

        باید اشک شوق ریخت برای همچین  ربی همچین خدایی….باید بغلش کرد و بوسیدش  منم ی روزی خواستم این بود که بتونم اسما الله را تو سایت بنویسم و یادم رفته بود خواستم را و زبان الله شدید که انجام شد،چیزهایی که من یادم میره خدا یادش نمیره و کوچکترین خواسته من را میشنوه و میبینه ممنونم مریم عزیزم که یادم آوردی..‌‌.

        مثل کار دیروزش خواستم آماده بشم برم بیرون براش ابروم شکسته بود و تو ذهنم بود ی براش رنگ روشن بخرم،رفتم دفتر و چند ساعتی کارم طول کشید، وقتی آمدم بیرون عجله  داشتم زودتر برم خونه ،ی خانم آمد جلوم  ی کاغذ تبلیغات زیبایی بهم داد وووووووووووووو ی براش ابرو آبی اکلیلی رنگ روشن روش چسبونده بود،چشمام اکلیلی شد اینا به من داد و رفت ،دقیقا هماهنگ شده یعنی من ی دقیقه زودتر میومدم پایین  نمیدیدمش شاید ی چیز  کوچیک بود ولی باور کن ،باور نمیکردم  باور نمیکردم تا این حد 

        سمیع تا این حد بصیر تا این حد عظیم تا این حد قادر تا این حد آگاه تا این حد خالق…کل  مسیر نگاش میکردم  میگفتم آخه چقدر زود من که برای خودم تنها  بود یادم رفت تو که این همه بنده داری  یادت موند من چی میخواستم ….نگاهش میکردم برق میزد میگفتم هدیه تو هستا خدای برق برقی …..

        برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر

        وه که با خرمن مجنون دل افگار چه کرد

        ساقیا جام می‌ام ده که نگارنده غیب

        نیست معلوم که در پرده اسرار چه کرد

        آن که پرنقش زد این دایره مینایی

        کس ندانست که در گردش پرگار چه کرد

        فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت

        یار دیرینه ببینید که با یار چه کرد

        خداوندم تو هر لحظه داری به خواسته های من‌ پاسخ میدی هدایتم  میکنی  فقط من باید ببینم من باید بخوام خدا …. همین خدای دیروز را باور کنم کافیه برای دیدن معجزه.

        خداوندم شکرت شکرت تنها ارباب جهان تویی،تنها از تو میخوام از کوچکترین تا بزرگترین خواستم را و بس.

        مریم جان او به آرزوی تو پاسخ داده و کل اجرای تابلو کنارت بوده، چقدر زیباست و چه حس عالی داره عزیزم که اسم های آسمانی را بنویسی و زمزمه کنی با هر بار نوشتن صداش کنی و باورش کنی، وذوق کنی همچین ربی داری،چقدر هنرتون حس زیبایی داره عزیزم.

        بهت افتخار میکنم  دوست  هنرمندم…

        کاش میشود اولین نفر سفارش بدم که با هر بار نگاه کردن بهش ،یادم بیاره چه خدای عظیمی دارم چقدر قدرتمنده چقدر تواناست و به اسم های مختلف میتونم صداش بزنم و اگر باورش کنم معجزه رخ میده….

        آرزو میکنم نور اسما الله بر قلبتون بتابه و اون اشتیاقت هزار برابر با اشک شوق باشه و خدا براتون بی نهایت مشتری بفرسته …

        ممنونم از دعای قشنگت مریم عزیزم خیلی دوستت دارم خیلیییی ، میبوسمت.

        در پناه یگانه عشق جهان شاد باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
        • -
          مریم جُلقازی گفته:
          مدت عضویت: 909 روز

          بسم رب رزاق

          بسم رب وهاب

          سلام فیروزه عزیزم

          چقدر دلنشین و صمیمی صحبت میکنی،فرکانس شوق حرف زدن و لبخند و گشاده روییت بهم رسید

          چقدر انرژی درونیت قشنگه

          خوشحالم که باهات آشنا شدم دوست من

          ای جانم

          چقدر این یادآوری ها شیرینه

          وقتی طی یک اتفاقی یادت میاد یه خواسته ای از سال های قبل داشتی و اجابت شد میمونی تو کار خدا

          الله اکبر

          ای جانم مبارکت باشه اجابت خواسته ات که به قول استاد نشونه ای هست از اجابت خواسته های به ظاهر و به ذهن ما بزرگتر

          اگه بهت میگفتن که الان که این خواسته برات پیش اومد بزودی ممکنه یه براش ابرو اکلیلی دم در با یه تبلیغ بهت هدیه بدن ذهنت قبول میکرد؟

          من که ذهنم باور نمی‌کرد میگفتم نه بابا کی همچین کاری می‌کنی؟

          خودم باید برم بخرمش دیگه

          ای امان از تو ذهن قشنگم، برو زیر پتو بخواب فعلا می‌خوام با قلبم با خدا عشق بازی کنم و من بخوام و او برام بفرسته، به زیباترین شکل، به راحتی، به زودی و تو فعلا بخواب که این هارو باور نمیکنی عزیزجان

          چه شعری نوشتی از حافظ

          خدای من

          من دارم مدتیه حافظ و معنیش رو گوش میدم، این شعر نشونه قشنگی برام بود ممنونم که برام نوشتیش

          این قسمت از نوشته ات چه مسیر قشنگی رو برام باز کرد، چه قشنگ گفتی:

          «مریم جان او به آرزوی تو پاسخ داده و کل اجرای تابلو کنارت بوده، چقدر زیباست و چه حس عالی داره عزیزم که اسم های آسمانی را بنویسی و زمزمه کنی با هر بار نوشتن صداش کنی و باورش کنی، و ذوق کنی همچین ربی داری،چقدر هنرتون حس زیبایی داره عزیزم.»

          این بار با هر بار نوشتن هر اسمش در کنارم احساسش میکنم و صداش میکنم و باورش میکنم و ذوق میکنم از داشتن چنین ربی…

          من در خدمت رسانی به خلق خدا آماده‌ی آماده ام، اگه دوست داشتی میتونی به سایت به نام جلقازی بری و هر مدلی و طرح و اندازه ای که دوست داشتی رو انتخاب کنی و من به نگارش دربیارم دوباره این اثر شگفت انگیز و الهی رو

          من یکی از آرزوهام اینه که تابلوی اسما الله رو بارها و بارها برای آدم های مختلف خلق کنم

          الهی شکر که برات نوشتم و توام جوابم رو دادی

          قلبم روشن شد

          اگر باورش کنم معجزه رخ میده…

          برات هر لحظه معجزه ی خدارو آرزو میکنم فیروزه عزیزم

          خیلی خوشحالم که دوست خوبی پیدا کردم

          به یگانه الله می‌سپارمت عزیزجان

          دوست دارم

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            سمانه گفته:
            مدت عضویت: 1141 روز

            سلام مریم جون عزیزم

            رفتم تو سایتت و با اثرهای بینظیرت روبرو شدم.احسنت عزیزم،خیلی خیلی زیبا و چشم نواز و دلنشین بود ،نمیتونستم چشم ازش بردارم.

            نمونه کارای گردتون منو یاد کارای خوشنویسیم انداخت که سالها پیش اجرا کرده بودم.

            قلبم از شدت هیجان و حس خوب حسابی به تپش دراومده …

            مرسی که اسما الله رو با معنیش برامون نوشتی،چقدر آرامش بخش هستن.سپاس گزارم

            بهترین ها رو برات آرزو میکنم عزیزم .موفق ترین باشی زیبای من

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              مریم جُلقازی گفته:
              مدت عضویت: 909 روز

              سلام سمانه عزیز و نازنین

              امیدوارم حال دلت عالی باشه

              جانم

              ممنونم از نگاه زیبای شما

              خوشحال شدم از خوندن نظرت و احساس خوبی در دلم اومد

              مرسی از شما که نظرت رو بهم گفتی و احساس خوبی رو منتقل کردی

              الهی که همیشه قلبت از شادی و هیجان و خوشی به تپش بیاد

              معنی اسما الله رو فیروزه نازنین به نگارش درآوردن و من هم فیض بردم

              عشق رو برات آرزو میکنم سمانه جان

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      اشرف پورعینی گفته:
      مدت عضویت: 792 روز

      با سلام وتعظیم واحترام به صاحب حال و گذشته وآینده وسلام به صاحب سایت که همه ی قانون خداوند رو برامون عین یه فیلم به نمایش می زاره با عمل به قانون خداوند نتیجه گرفته وآمده برای

      شاگرداش یاد میده شیر مادرت حلالت باشه استاد مهربان خانه دلت آباد باشه استاد فرکانسی ما خدایا هزاران مرتبه تعظیم وسپاس گزاری مرا قبول کن برای آفریدن قانون تغییر نیافته ات وبرای استادان عزیز مان که مارا از دنیا آگاهمان کردند شکر وخانم فیروزه شما بعداز درس دادن استاد که چه قدر با تواضع داشتند

      تو این فایل برامون سخنرانی میکردند

      فقط هم یاد میگیره آدم هم استاد با اون بزرگواری ادمو میکشه یعنی اون معصومیت استاد خدایا مواظب استادمون باش خیلی نماینده با ایمانی داریم خدایا ممنونیم از قدرت بی حد خودت خانم فیروزه جان شما با نامهای عزیز ربالعالمین فقط منو کشتید دستتون

      پر قوت باشه دلتون شاد شاد شاد باشه خانم با سواد باحوصله وبا خدای عزیز خانم فیروزه جان من با این سایت رب العالمین خیلی تغییر کردم با درس گرفتن از استادان گرامیم ولی شما مبارکتون باشه باغتون مبارکتون باشه نشستن تون کنار دریا آخ خیلی خوشم میاد مبارکتون باشه اون اسمهای مبارک خداوند عزوجل چه قدر ماشاالله بلدید اسمهای خداوند رو

      خیلی اشک ریختم باخوندن کامنت زیبایت دستت طلا دختر دستت پر قوت

      خیلی خوشحال شدم حال دلم که نگم برات خیلی حالم خوب بود از دیروز که این فایل گرامی رو گوش داده بودم خوبتر شد مرسی عزیزم لذت بردم وبا تو رفتم باغتون وبوی نر گس هاتون رو که بوی خدا میدادند رو من هم حس کردم خیلی ممنون وشکر شکر شکر برای اینجا بودنمون خدا در هر لحظه مارا به نعمتهای گرامی خودش هدایتمون کنه آمین یاربالعالمین خدا حافظ همگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فیروزه گفته:
        مدت عضویت: 1063 روز

        سلام بر یگانه معبود عالم هستی

        الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ ﴿٢٨﴾

        [بازگشتگان به سوی خدا] کسانی [هستند] که ایمان آوردند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می گیرد، آگاه باشید! دل ها فقط به یاد خدا آرام می گیرد. (28)

        سلام بر اشرف گرانقدر و گرانبهاو گوهر ارزشمندم

        نقطه آبی شما چه به موقعه چه نورانی چه دلگرم کننده  بود،نور شما حس پاک شما از قلب پاکتون بر من بارید ازتون بی نهایت ممنونم  دستان خدای من ….از احساس خوبتون از لطفتون سپاسگزارم.

        من معبودی را میپرستم که بنده‌اش  رو نوازش میکنه و اونقدر  کریم و رحیم هست که  سریع راهی برای حرف زدن  باهاش پیدا میکنه  اگر نشانه ها را درست  متوجه  نشی دست به قلم میشه از دستای اشرف عزیزم  که کتبی پیام را ارسال کنه و پیام و روزی ما را از جایی میرسونه که اصلا بهش فکرم نکردیم….

        اشرف جان  این خدا عجب دلبری بلده ،عجب سر وقت میرسه،عجب  میزنه وسط خال که حواسم هست آگاهم، قادرم،رحیمم ،کنارتم ،میبینمت ،میشنوم بر دلت آگاهم منم فقط سجده میکنم  در برابر خدایی که تا چشم کار میکنه مثل دریا….

        بی نهایت  رحیم

        بی نهایت رحمن

        بی نهایت  ودود

        بی نهایت وهاب

        بی نهایت کریم

        بی نهایت قادر

        بی نهایت عاشقه

        فقط من چقدر از این دریای پر عشق و نعمت و ثروت و فراونیش را باور میکنم ی قطره ی سطل ی استخر ی رودخانه چقدر ؟؟؟؟

        یا چسبیدم به شن های توی ساحل و دست و پای بیخود میزنم و فاصلم با دریا ی قدمه..

        مشتاقانه منتظر لبیک ماست که بباره بر وجودمون….

        اشرف عزیزم  چه حس خوبی ممنونم ( مبارکتون باشه باغتون مبارکتون باشه نشستن تون کنار دریا آخ خیلی خوشم میاد مبارکتون باشه اون اسمهای مبارک)

        خدا را هزاران هزار بار شکر که این عاشقی تموم نمیشه

        خانم اشرف عزیزم تو این سایت  هر روز توحیدی شدنتون مبارکتون باشه و بندگی کردن مبارکتون باشه که دست یار شدی….‌اشک های عاشقی مبارکتون باشه،وصل عشق مبارکتون باشه…

        اوست نشسته در نظر

        من به کجا نظر کنم

        هزاران بار شکر که معبود عاشقی داریم که با تمام عشق کنارمونه…

        دوستت دارم…..

        در پناه یگانه معبود جهان شاکر، شاد ،عاشق

        باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
    مدت عضویت: 1975 روز

    سلام استاد عزیزم

    چقدر من سعادتمندم که دقیقا در چنین روزهایی که با همین دو مورد یعنی سختی و آسانی و موضوع احساس لیاقت مواجه هستم شما چنین فایل فوق العاده ای میزارید و جوابهایی به سوالات من میدید که بار سنگین رو از ردی دوش من برمی‌داره

    استاد ممنونم از شما بخاطر این فایل زیبا

    هفته پیش یک اتفاق عجیب و جالب افتاد

    از وقتی یادم میاد من سخت پول درآوردم

    یعتی پدرم دراومده ، داغون شدم و پول در آوردم

    طی جلسه پنج و شش قدم‌چهار من یه سیلی محکم از حرفهای شما خوردم

    که حمید چرا تمام زندگیت رویایی شده، چرا هر چیو اراده میکنی اتفاق میفته ، چرا چرخ زندگیت همه جوره روون میچرخه بجز چرخ های مالیت

    چرا هنوز با زجر و عذاب داری دو قرون پول میسازی؟

    البته تو یکماه گذشته نشونه هایی دیده بودم ولی هنوز سیلی زو نخورده بودم

    دیده بودم که وقتی دنبال دریافت آسان هدایتها باشی خدا آسون هدایتت میکنه

    دیده بودم و بهش فکر کرده بودم

    ولی چرا به این مساله دقت نکرده بودم که چرا پولو سخت در میاری؟

    هفته پیش سر شب تو خونه بودم که یکی از دوستان عزیزم که کارشناس رسمی دادگستریه بهم زنگ زد و گفت کی دفتر هستی ؟ گفتم فردا ، گفت نمیشه الان بیای ؟ گفت به پرونده ای هست گیر کردم نمیتونم درست درش بیارم بیام تو انجامش بده

    دیدم کارش گیره گفتم باشه میام

    خلاصه رفتم و کاری که اون‌روزها نتونسته بود انجامش بده من حدود یکساعت زمان بود عالی انجامش دادم

    وقتی داشت میرقت گفت یه شماره کارت بده

    گفتم‌نه بابا پول لازم نیست من خواستم کمکت کنم

    گفت خوب دمت گرم کمک کردی ولی ،شماره کارت بده

    منم دادم و اونم یه مبلغی ریخت برام

    مبلغ زیادی نبود

    ولی انگار خدا کلی درس برام داشت

    فردا صبح رفتم دفتر ، سیستم رو روشن‌کردم دیرم اسپیکر ها روشن نمیشه، یکم دمق شدم.

    یه اسپیکر فوق حرفه ای خیلی گرون قیمته ،

    گذشت

    اومدم بیرون برم سوار ماشین بشم دیدم ریموت ماشین هم کار نمیکنه

    بازم دمق شدم ولی گفتم من باید کنترل ذهن کنم

    گذشت

    فردا صبحش داشتم ورزش میکردم یهو کش پیلاتس پاره شد خورد بهم هم دردم اومد

    و هم دیگه دررررررردم اومد

    گفت ایییی بابااااااا

    چه خبره

    یعتی چی

    این همه اتفاق از کجا دراومد دیگه

    اینجا دیگه شک کردم

    گفت آقا این درست نیست

    من تو کل سال این همه مشکل برام‌پیش نمیاد

    چیشد حالا سه تا مساله با هم

    نشستم فکر کردم

    فکر کردم

    دیدم از دو روز پیش که یه مبلغ کم پول وارد حساب من شده که من بخاطر زجر نکشیدم بخاطرش پااااااااره نشدم بخاطر دهنم سرویس نشده این ماجراها شروع شد

    گفت اهاااا

    همینه

    گفتم‌خدایا عاشقتم دمت گرم عجب درسی دادی

    گفت چند روز پیش پرسیدی چرا من سخت پول در میارم ؟ گفت واسه این که خودت سختشو دوس داری،

    گفت این پول کم بدون سختی وارد زندگیت شد تو داری با افکارت خودتو نابود میکنی

    خوب بود مبلغه مبلغی نبود

    اگر پول درشت بود که الان باید تیکه های جسدتو از زیر تریلی در میاوردن

    دیدم آره راست میگه

    گفت حمیییید ذهن تو عجب قدرتی داره

    زد اسپیکر دقترو ترکوند

    ریموت ماشینو ترکوند

    کش پیلاتسو تو صورتت ترکوند

    نکشی خودتو بابا واسه دو قرون پول که بدون زحمت اونده تو حسابت

    حمید حتما باید زجر بکشی؟

    تا پوله به دلت بشینه؟

    حتما باید پااااره بشی ؟ که فکر کنی پوله حلاله

    اگر تو بلدی تو یه ساعت به اندازه صد ها نفر کارایی داشته باشی چرا فکر میکنی این اشتباهه؟

    چرا این پوله به دلت نمیشینه؟

    از چی میترسی ؟

    ته ذهنم‌جواب داد آخه تو لایقش نیستی

    دیدم اااااا چرا لایقش نباشم؟

    گفت آخه پاره نشدی ،

    گفتم‌کی گفته باید پاره بشی که پول در بیاری؟

    دیدم بله

    اینه دلیل تمام رنجهای من

    که پول رو سخت میخام وگرنه اگر ساده باشه خودمو لایق سادگی نمیدونم

    تو این چند ردز خیلییییی فکر کردم

    خیلیییی

    کلی تو قران درگیر بودم

    هر چی کلمه مربوط به تین بحث بود زو دوباره زیر و رو کردم

    دیدم نه آقا نیست، یک‌کلمه نیست که باید زجر بکشی تا لایق بشی

    یاد ملکه صبا افتادم

    خدایا من به خودم ظلم کردم

    بدم ظلم کردم

    آقا تمام زندگی من پر از معجزه و هدایته تو این‌پنج سال

    معجزاتی که با این که تجربه اش کردم هنوز تو کفم میگم چجوری واقعا

    معجزات بزرگی که مثل بمب ترکیده

    ولی پول؟؟؟؟ سخت میومد

    گفتم حمید این هنه معجزه مگه تو لایقش نبودی؟

    مگه لیاقت احتیاج به سختی کشیدن داره؟

    مگه اصلا لیاقت اینجوری بدست میاد؟

    و استاد تو جلسه شش قدم‌چهار تو یک‌جمله جوابمو داد

    پرداخت بها

    لیاقت احتیاج به پرداخت بها داره ولی سختی نه

    گفتم‌حمید یه نفر تو دنیای اطرافت سراغ داری که مثل تو برای رسیدن به اهدافش اینجوری پرداخت کرده باشه؟

    دوستان ، بخدا برای اولین بار بود که تو اون‌لحظه با بغض جواب خودمو دادم ،گفتم‌نه

    دلم واسه خودم سوخت

    بخاطر این همه ظلمی که به خودم کردم

    گفتم‌حمید تو بها پرداختی

    کاری یوده که نکنی؟

    تاوانی یوده که نداده باشی

    راستش چند شب پیش واسه اولین بار تو عمرم به خودم افتخار گردم

    گفتم حمید تو حقته

    تو لایقشی

    گفتم حمید تو به نود و نه درصد الهامات ات عمل کردی

    حتی اگر اصلا منطقی نبوده

    حتی اگر ظاهرش احمقانه بوده

    تو حقته

    خدا به تو نده به کی بده؟

    یاد کامنت سعیده عزیز افتادم

    رَبِّ أَوۡزِعۡنِیٓ أَنۡ أَشۡکُرَ نِعۡمَتَکَ ٱلَّتِیٓ أَنۡعَمۡتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَٰلِدَیَّ وَأَنۡ أَعۡمَلَ صَٰلِحࣰا تَرۡضَىٰهُ

    گفتم‌خدایا من هر کاری تو عمرم کردم دنبال همین یک کلمه بودم:

    تَرۡضَىٰهُ

    و جالبه که تا حالا نخونده بودمش

    این دو تا آیه چند روزه منو درگیر خودش کرده

    گفتم خدایا خودت میدونی چه اون زمان که مذهبی بودم

    چه الان

    دنبال رضایت تو بودم

    و الان دیدم تمام این‌پنج سال تلاش من بخاطر همین بک کلمه بوده

    خدایا من حقمه

    تمام گذشته خودمو نابود گردم

    هر چی تو وجودم بود و تمام ارزشهام بهش گره خورده بود زدم نابود کردم تا برسم به این‌نقطه

    که تو راضی باشی

    ولی منِ جاهل لیاقت رو در زجر کشیدن میدیدم

    دو تا آیه هست در قرآن

    که کلمه به کلمه شبیه همه

    در مورد قوم‌لوط

    در اولی میگه آیا با وجود زنها ،به مردان رو آوردید؟ عجب قوم‌جاهلی هستید.

    یه جا دیکه میگه

    آیا با وجود زنها به مردان زو آوردید؟ عجب قوم مسرفی هستید.

    بله جهل یعنی اسراف

    نتیجه اش هم‌نابودیه

    با وجود این هنه نعنت تو دادی زور میزنی داری تقلا میکنی حمید ؟ عجب جاهلی هستی ،عجب مسرفی هستی

    خدایا شکرت

    که درسهاتم قشنگه

    حتی انقدر مهربونی که با یه مبلغ کم و چند تا مشکل کوچک تلنگر زدی بهم

    اگر مثلا یهو پونصد میلیون‌ پول ساده میومد تو حسابم که خودمو به کشتن میدادم

    اینم از مهربونیته

    دمت گرم خدا

    استاد ممنونم از شما بخاطر این همه درس و نکته تو این فایل بیتظیر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 263 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1975 روز

      سلام به همه دوستان

      اومدم یه چیزی بنویسم که ایمان هممون بیشتر بشه

      همین الان ،یعنی صبح شنبه اومدم دفتر ، و اسپیکر دفتر بدون هیچ مشکلی روشن شد.

      یعنی خدا یه لایک بهم نشون داد یه چشمک هم زد گفت اوکی درستو گرفتی

      خدایا شکرت

      خیلییی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 88 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        سلام آقا حمیدرضای عزیز

        بینهایت ازت ممنونم که به ندای قلبت گوش کردی و این کامنت رو نوشتی،همون زمانی که کامنتت تایید شد خوندمش هم کلی خندیدم و هم تموم این روز ها بهش فکر میکردم و یک گوشه ای از ذهنم بود …که چطور واقعا باور های ما داره اتفاقات رو رقم میزنه!مشابه به ماهیت تجربه ی شما،من هم یک تجربه داشتم این روز ها که وقتی الان به یک نتایج درست ازش رسیدم میخواستم برم توی روانشناسی ثروت کامنت بزارم ولی قلبم منو دعوت کرد که اینجا بنویسمش،منم مثل همیشه سعی کردم که تسلیم ندای قلبم باشم و‌ انشالله این تمرینِ من ،برای شما هم بنفیتی داشته باشه.

        ماجرا ازون جا شروع شد که نیلا و نیکا دخترهای ٧ ساله ی من،توی مدرسه یک گوش گیر فانتزی روی سر دوستاشون دیدن و گفتن الا و بلا ما اینو می‌خوایم …ازینا که بچه ها روی مقنعه میزارن تا مثلا باد توی گوششون نره ولی بیشتر جنبه ی زیبایی داره !

        خلاصه من روز اول رفتم تو بازار گرگان گشتم،یک جا پیداش کردم که قیمتش 45٠ تومن بود،ضمن اینکه اون کیفیتی که من میخواستم رو نداشت …

        شاید باورت نشه ولی همون لحظه یاد این پاسخ شما توی عقل کل افتادم که آقا آدم باید برای پولش ارزش قائل باشه …وقتی میبینی چیزی ارزشش رو نداره خب چرا پولت رو الکی خرج می‌کنی؟همون داستان شما سر خرید میوه از یک محله پایین تر …

        خلاصه من اون هارو نخریدم و به بچه ها گفتم اون چیزی که مد نظرم بود و پیدا نکردم …

        یکی دوروز بعد ،بچه ها از پدرشون درخواست کردن که اون هارو ببره به بازار بندرترکمن،قبل ازینکه از پدرشون درخواست کنند هم توی دفتر شکرگزاریشون نوشتن خدایا شکرت بابایی امروز مارو می‌بره بازار و ما اون گوش گیر رو می‌خریم …

        خلاصه ش رو بهت بگم اینکه :

        اون ها نتنها یک گوش گیر بینهایت زیبا،صورتی ،با کیفیت پیدا کردن که هم نقش کرومی داشت (یک چیزی که بچه ها خیلی دوست دارن)و هم چراغ میداد …که ٣5٠ تومن قیمتش بود !!!!

        و واقعا کاملا هدایتی هم پیداش کردن…

        می‌خوام بگم خدای اونا دقیقا طبق باور هاشون جواب داد !!!

        و حالا …

        مادر با ذهن منطقی وارد میشود :

        الا و بلا شما حق ندارید اینو ببرید توی مدرسه ..فقط تا دم در مدرسه میزارم ببرید ،و بعد درش بیارید که من ببرم خونه !!!

        چرا ؟!

        چون ممکنه بچه های دیگه دلشون بخواد !!!

        مخصوصا که چندتا از بچه های بهزیستی هم توی اون مدرسه درس میخونند و من هربار با دیدنشون اصلا مغزم درگیر میشد …

        بچه ها افتادن به گریه!!! ببین گریه ها!!!! های های …

        من هی براشون توضیح میدم ،ببین شاید یکی مامان باباش نداشته باشه…شاید دلش بشکنه …و فلان …

        خلاصه با همون گریه ها بالاخره قانع شدند که اونو مدرسه نبرند …

        منم تموم این مدت ناظر به افکار و رفتارم بودم ببینم آیا واقعا دارم درست رفتار میکنم ؟!یا رفتارم نشات گرفته از افکار محدود کننده ست ؟!

        روز اول رفتن مدرسه و دم در گوش گیر ها رو دادن به من،ظهر که برگشتن گفتن اجازه میدی فردا ببریم فقط به معلممون نشون بدیم ؟!

        گفتم به یک شرط که بزارید توی کیف و بعد برید نشونش بدید و باز بیارید !!!گفتن چشم و تمام …

        ببین میخوام بگم من این هارو میگفتم ولی خودمم بهش فکر میکردما …به اینکه چرا انقدر دارم مقاومت میکنم ؟!چرا حاضرم بچه ی من زار زار گریه کنه ولی وسیله ای که دوسش داره رو نبره مبادا کسی دیگه دلش بخواد ؟!؟!؟!

        امروز که از مدرسه اومدن گفتن خانم معلم گوش گیر های مارو دیده و گفته چقدر خوشگله …میتونید بیارید مدرسه ،میشه تو هم اجازه بدی ما ببریمش؟!

        باز من رفتم توی فکر …

        گفتم بابا معلمشون اجازه داده تو چرا انقدر مرغت یک پا داره؟!چرا فکر می‌کنی تو درست داری عمل میکنی ؟!

        و بعدش بهشون گفتم باشه اگر معلمتون گفته بیارید اوکیه…نمیدونی …از خوشحالی بال درآوردند…

        و منم همچنان در حال تحلیل رفتارهام،قانون و صحبت های استاد …

        امروز داشتم به جلسه ٧ و ٩ دست یابی به رویاها گوش میدادم و اونجا استاد خیلی دقیق درمورد ماهیت خداوند میگه که ذهن منطقی بپذیره همه چیز طبق قانونمندیه و هیچ رحم و مروتی در کار نیست …

        خیلی باخودم حرف زدم،هنوز هم به نتیجه ی قطعی نرسیدم اما واقعا چرا من ،خودمو از خدا نسبت به بچه های با سطح مالی پایین تر دلسوزتر می‌دونم ؟!

        مگه خود خدا خواسته ی این دختر هارو برآورده نکرد؟!

        من چرا جلوی لذت بردنشون رو گرفتم با این منطق که اگر دل بقیه بشکنه چی ؟!

        چرا من خودمو مسئول فقر بقیه می‌دونم ؟!

        چرا من می‌خوام یک کاری کنم نیلا نیکا اندازه‌ی من بفهمن و مثل بزرگتر ها رفتار کنند؟!

        چرا فکر میکنم اگر یکی سطح مالی بهتر و امکانات بیشتری داشته باشه نسبت به اون هایی که سطح پایین ترن مسئوله ؟!

        چرا من فکر نکردم که دیدن گوش گیر نیلا نیکا ،میتونه یک خواسته ی تو قلب اون بچه های دیگه ایجاد کنه و خداوند هم آماده ی اجابت خواسته ی اون بچه هاست ؟!

        من چرا می‌خوام نقش خدارو توی زندگی بقیه بازی کنم ؟!

        میدونی ؟!

        این مثال استاد خیلیییی کاربردیه!

        حضور ما روی کره ی زمین مثل اینکه ما هممون پول ورودی یک رستوران سلف سرویس رو دادیم که نامحدود غذا اونجا هست و برای همه و همه و همه !تاکید بیشتر میکنم برای خودم:برای همه،به یک اندازه غذا هست …

        هرکسی بخواد می‌تونه دستشو دراز کنه و برداره !!!!

        اگر کسی دستشو دراز نکرده و برنداشته ،من نباید غصه ی اونو بخورم …

        من نباید بگم چرا داره منو نگاه می‌کنه ؟! نکنه دلش بخواد ؟!خب دلش بخواد دستشو دراز می‌کنه که برداره دیگه ….

        من مسئول خواستن بقیه نیستم.

        من مسئول دلسوزی نسبت به عدم برداشتن غذای بقیه نیستم .

        من مسئول خودمم !!!خود خود خودم !!!شخص خودم !!!!

        اگر دقت کنی ،این موضع اتفاقا بین آدم هایی بیشتر رواج داره که از نظر مالی سطح متوسطی دارند …نه بالان…نه پایین …برای همین همیشه این وسط میمونن!!!

        یک سری باور خوب دارن،یک سری ترمز های سنگین …

        بخاطر باور های خوبشون پایین نمیرن!

        بخاطر ترمز های سنگینشون بالاتر نمیرن !!!

        در صورتیکه من کی میتونم به بقیه بگم این جهان سلف سرویسه و به اندازه ی کافی برای همه غذا هست ؟!؟!

        وقتی جلوی خودم پر از غذای شیشلیک و کباب و انواع دسر و … باشه!!

        من اگر خودم رو از خداوند دلسوز تر ندونم !!!

        اگر اجازه بدم خداوند بی نهایت بهم ثروت بده و الکی عذاب وجدان بقیه رو نداشته باشم …

        اونوقت انقدر ثروت می‌سازم که راحت میتونم ببخشم ….

        توی اسکیل استاد که الان خیلی از املاکش توی ایران رو هدیه داده …

        من کی میتونم به جای اینکه نگران غصه ی بچه های بهزیستی باشم برای همشون هدیه گوش گیر بخرم ؟!؟!

        وقتی خودم انقدر ثروت خلق کنم که بتونم رااااحت انفاق کنم …

        من کی میتونم راحت انفاق کنم!؟

        وقتی خودم زیااااد داشته باشم !!!

        من کی میتونم زیاد داشته باشم ؟!؟

        وقتی فارغ ازینکه بیرون از من و دنیای من چه خبره،فقط و فقط روی خودم و باور هام کار کنم ،و مسئولیت زندگی خودم رو قبول کنم و مسئولیت زندگی بقیه رو بسپارم به خداااااا

        به کی ؟!

        به خداااا!!!

        همونی که اونارو خلق کرده …نه منِ مخلوق که قدرت خلق یک مگس هم ندارم !!!

        ببین این ترمز خیلی توی ذهن من سنگینه …ولی همین نوشتن ها داره یکم پایی که روی ترمز هست رو شل میکنه و واقعا به قول استاد شایسته ،وقتی ترمز رو برمیداری،انگار کلی بار سنگین رو خدا از روی دوشت برداشته …

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ ﴿١﴾

        آیا سینه ات را گشاده نکردیم؟

        وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿٢﴾

        و بار گرانت را فرو ننهادیم؟

        الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿٣﴾

        همان بار گرانی که پشتت را شکست.

        وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ ﴿4﴾

        و آوازه ات را برایت بلند نکردیم؟

        فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿5﴾

        پس بی تردید با دشواری آسانی است.

        إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا ﴿6﴾

        [آری] بی تردید با دشواری آسانی است.

        ازت ممنونم بینهایت که باعث و بانی این خیر شدی و دعا میکنم خداوند به همه ی ما کمک کنه تا درک بهتری از قانون داشته باشم و بتونیم واقعا زندگی رو زندگی کنیم …

        در پناه نور میسپارمتون،خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 87 رای:
        • -
          سعیده آیت گفته:
          مدت عضویت: 1044 روز

          سلام سعیده عزیز

          خداروشکر که خداوند بستری فراهم کرده که در کنار دو دختر گلت باشی و ارامش بهشون بدی ودرکنارشون ارامش بگیری

          ممنون از کامنت زیبا وپرمحتوا و واقع بینانت

          منم یه دختر دلبر دارم که کلاس دوم دبستانه

          وقتی داشتم کامنتت رو میخوندم یاد حرفهای شیرین افتادم که گه گاه تو خونه میگه

          ازیه طرف صحبتهاتو میدیدم کاملا درسته و همه ما به یه اندازه به خوان نعمتهای خداوند دسترسی داریم از طرفی هم

          دیدم گاهی در مورد همین موضوع خاص یعنی بچه ها و خواستن هاشون تو مدرسه

          میشه از یه زاویه دیگه هم نگاه کنیم

          چندبار شیرین اومد خونه که مامان امروز فلانی پیتزا اورده بود منم خیلی دلم خواست وبهشم گفتم به منم نداد

          اندفعه که پیتزا پختی منم میخوام ببرم

          ودقیقا یه بارکه پختم گفت برا فردا منم بزار

          باباش گفت بچه های دیگه میبینن دلشون میخواد

          گفت خب بخواد منم اونروز خیلی دلم میخواست

          میدونی گاهی مسئله اینه که یه بچه 7 یا 8 ساله وقتی یه خوراکی یا یه لوازم تحریر فانتزی میبینه روحش میره سمتش

          نه اینکه نداشته باشه

          اون لحظه دلش غش میره

          خدایی حقم دارن خود من گاهی یه تبلیغ تلویزیونی از یه غذا یا خوراکی خوش رنگ ولعاب که میبینم چنان هوس میکنم که دلم میخواد همون لحظه اونجا بودم و میخوردمش

          یا سر لوازم های مختلف دیگه که فلانی سر مدادیش اینحوریه قمقمش فلانه جامدادیش اله و……..

          وقتی یه چیز جدید میبینن مال خودشون دیگه از چشمشون میفته .

          بازم ممنونم بخلطر کامنتهای زیبا و دلنشینت

          امیدوارم در پناه الله مهربان همیشه شاد وسالم و سربلند باشی.

          خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        سلام حمید جان

        این دومین کامنتی که دارم با دستور جریان هدایت مینویسم ،هنوز کامنت اولی منتشر نشده،انشالله جفتش باهم میرسه !

        امروز صبح نیلا نیکا خوش و خرم با گوش گیر هاشون رفتند مدرسه …طبق معمول اول باهم آیه الکرسی خوندیم …بعد به ترتیب شکرگزاری هامون رو گفتیم …بعد هرکسی داشت می‌گفت امروز چه آرزوهایی داره و دوست داره چه اتفاقاتی براش بیفته …ضمن اینکه هوا واقعا سرد بود …و نیلا نیکا میگفتن چقدر خوبه این گوش گیر هارو گذاشتیم ،سرما اذیتمون نمیکنه …

        همه چیز خیلی خوب بود دقیقا تا زمانی که نزدیک مدرسه رسیدم و یهو دختر ها به اون طرف خیابون اشاره کردند و گفتند مامانی ریحانه داره با خواهراش میاد !!!

        ریحانه یکی از بچه های بهزیستیه،نیلا نیکا نمی‌دونن اون ها بچه های بهزیستی ان …فکر میکنند اون ها چند تا خواهرن که باهم زندگی میکنند و چند تا هم مامان دارن :) (واقعا چی میشه آدم همیشه بچه باشه؟!)

        خلاصه …خلاصه…

        جنگ جهانی در سر من شروع شد …شروع کردم به گیر دادن به نیلا نیکا !!! این گوش گیر ها ی جوریه که پایینشو فشار بدی گوش های خرگوشیش تکون میخوره !!!ده بار گفتم توی حیاط دست به این گوش هاش نمیزنییداااااا…تکونش نمیدیناااا!!!!

        هی اونا میگفتن چشم،من باز تکرار میکردم !!!(شکلک با دست توی صورت کوبیده به مقدار کافی !!!)

        الان که دارم برات مینویسم هدایت شدم به این آیه ی سوره ی نحل:

        ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا عَبْدًا مَمْلُوکًا لَا یَقْدِرُ عَلَىٰ شَیْءٍ وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا فَهُوَ یُنْفِقُ مِنْهُ سِرًّا وَجَهْرًا ۖ هَلْ یَسْتَوُونَ ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ ۚ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ

        خداوند مثالی زده: برده مملوکی را که قادر بر هیچ چیز نیست؛ و انسان را که از جانب خود، رزقی نیکو به او بخشیده‌ایم، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده، انفاق می‌کند؛ آیا این دو نفر یکسانند؟! شکر مخصوص خداست، ولی اکثر آنها نمی‌دانند!

        الهی من دور سر این خدا بگردم که برای عقل پوک من هی مثال میزنه،من اصل رو از فرع تشخیص بدم !!!کاش من یکم درک و فهم به خرج بدم !

        قشنگ داره ٢ طرف بازی رو مشخص می‌کنه:

        کسی که دست به هیچ کاری نمیزنه،هیچ تلاشی نمیکنه،هیچ تغییری توی نگاهش به خداوند ایجاد نمیکنه،فراوانی جهان رو نمیبینه!!!باری به هر جهت زندگی می‌کنه …پس لیاقت دریافت نعمت هارو پیدا نکرده !!!

        بعد ببین اون طرف بازی رو چه جوری تعریف می‌کنه:

        وَمَنْ رَزَقْنَاهُ مِنَّا رِزْقًا حَسَنًا

        کسی که با ایجاد باور های درست،با تغییر نگاهش به خداوند،با دیدن فراوانی جهان،با سپاسگزاری،با حرکت در مسیر عشق و علاقه ش ،با رفتن تو دل ترس هاش،با توحید …

        از طرف سیستم :رزق عالی گرفته !!!

        ببین!!!!

        مگه من با عقل خودم پول درآوردم که عذاب وجدانش رو دارم ؟!که غصه ی بقیه ی رو میخورم؟!من ذهنم رو تغییر دادم ،طبق قانونمندی جهان ،ثروت بیشتری دریافت کردم!!!

        این ابزار ذهن رو هم همه دارند!!!!همه !!!!

        من چرا باید ناراحت کسایی باشم که نخواستن دست به پیچ ذهنشون بزنند؟!؟!؟

        در ادامه میگه : در پنهان و آشکار از رزقی که ما بهش دادیم انفاق می‌کنند…

        باز برمی‌گردم به صحبت های استاد:

        خدا میگه هرگز به بِر نمیرسید،مگر آنکه از چیزی که دوست دارید ببخشید !!!

        کی میتونی از چیزی که دوسش داری ببخشی؟!

        وقتی ازش زیاد داشته باشی !!!وقتی خودت ثروتمند باشی !!!

        من کی میتونم ثروت به غیر از حساب طبق قوانین خلق کنم ؟!وقتی این ترمز هارو توی ذهنم بردارم …

        وقتی روزی هزار بار به خودم تکرار کنم :

        همه ی ما به یک اندازه به خداوند دسترسی داریم!

        همه ی ما به یک اندازه به نعمت ها دسترسی داریم!

        همه ی ما به یک اندازه فرصت خلق ثروت رو داریم!

        هیچ رحم و مروتی در کار نیست !!!هیچ دلسوزی و شانسی هم در کار نیست !!!

        سیستم داره کار می‌کنه !!!

        ادعونی استجب لکم!!!

        مگه خدا فقط به من گفته ادعونی استجب لکم که من همش نگرانم ثروت من ،باعث غم و ناراحتی بقیه نشه ؟!

        من هروقت یک پیک آپ تراک رو تصور و تجسم میکنم ،اولین ترمزی که میاد توی ذهنم اینکه نههه این ماشین خیلی توی چشمه !!!خیلی بزرگه!!!خیلی قشنگه!!! بقیه که ندارن ببینن چی میگن ؟!

        آقا به من به چه بقیه چی میگن ؟!من مگه مسئول افکار بقیه م ؟!

        یک سوال ؟!

        ما این همه ثروت استاد رو داریم میبینم آیا غیر از تحسین چیز دیگه ای به زبون آوردیم ؟! یا فکر کردیم استاد حق مارو خورده؟! یا خدا هوای استاد رو بیشتر داشته ؟!

        پس اگر کسی ثروت منو دید و یک فکر دیگه ای کرد ،به من مربوط نیست!!!!به اون مربووووطه!!! به اون مرربووووطه!!!اون باید ذهنش و دیدش رو توحیدی کنه!!!! مشکل اونه !!!نه مشکل من !!!!

        داشتن ثروت و نعمت زیاد ،هیچ ربطی به قضاوت بقیه نداره!!!هیچ ربطی !!!!

        بقیه ی آیه رو ببین :

        ۖ هَلْ یَسْتَوُونَ

        آیا این دو تا آدمی که دو طرف بازی هستند و خودشون با افکار خودشون این زندگی رو رقم زدن ،باهم برابرند؟!؟!؟

        ۚ الْحَمْدُ لِلَّهِ

        ستایش فقط مخصوص خداست!!!!

        ۚ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ

        ولی متاسفانه همیشه عده ی زیادی نمی‌دونند!!! نمیدونند!!!!نمیدونند!!!!

        هرچی میکشیم ازین ندونستنست!!!!

        باز رسیدیم به این حرف استاد :

        بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!!!

        خدایا از ناد‌ونی عقل پوکمون،ازین ترمز های سنگین که مارو از دریافت بیشتر ثروت و نعمتت دور کرده،ازین اینکه با دست خودمون به خودمون ظلم کردیم ازت معذرت می‌خوایم :)تو مارو ببخش و هدایتمون کن…

        اینم از تمرین امروز …هربار احساس میکنم یکم ازین بار سنگین کم و کم تر شده …و میدونم طبق قانون بزودی پاداش ها میرسه … از همه طرف …از همه طرف …

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        وَالضُّحَىٰ ﴿١﴾

        سوگند به ابتدای روز [وقتی که خورشید پرتو افشانی می کند] (1)

        وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَىٰ ﴿٢﴾

        و سوگند به شب آن گاه که آرام گیرد، (2)

        مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾

        که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است. (3)

        وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿4﴾

        و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است، (4)

        وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿5﴾

        و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی. (5)

        خدارو صدهزار مرتبه شکر برای خلق یک روز توحیدی تر…

        در پناه نور آسمون ها وزمین باشید همیشه و براتون بهترین هارو آرزو میکنم …از هرچیزی که خودتون میخواید .

        خدا کریمه

        خدا عظیمه

        خدا قدرت مطلقه!

        از خدا بخواید! زیاد هم بخواید!

        اون دوست داره …لذت می‌بره …

        بخوان مرا تا اجابت کنم تورا …

        ادعونی استجب لکم …

        وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای:
        • -
          ناعمه احمدی گفته:
          مدت عضویت: 1278 روز

          سلام سعیده جانم ترکوندی ترکوندی، ازت ممنونم

          مگه من مسئول افکار بقیه ام؟؟ بقیه می تونن تحسین کنن و قدرت بگیرن و از من الگو بسازن، یا می تونن حسادت کنن و خودشون رو از رسیدن ب اون نعمت دور کنن، مگه من قبلا با جیب خالی انسان های ثروتمند رو تحسین نکردم؟ مگه من رو بهبود شخصیتم کار نکردم ک ب این جایگاه رسیدم، اگه من تونستم پس بقیه هم میتونن، من خواستم تغییر کردم و رسیدم، بقیه هم میتونن بخوان و از خدا طلب یاری کنن، اونا خودشون دارن ب خودشون ظلم میکنن، خدا دلش برا بنده اش نمیسوزه بعد من چیکاره ام این وسط؟

          سعیده جان ب قول حمیدآقا اونی ک با کنترل ذهن و تقوا نعمت و آسانی و ثروتی بهش داده میشه، حقِّ شه.

          اونی ک تقوا میکنه جایزه اش فراوانی عه تو زندگیش، فراوانی نعمت ها، فراوانی آسانی ها، فراوانی پول، خوشی مسافرت خنده تفریح

          ینی ماهایی ک تو مسیر خودشناسی داریم خوب رو خودمون کار میکنیم، هر نعمتی بهمون داده میشه جایزه ی تقوامونه، از طرف خود خداست، حلال و پاکیزه. اگه آسانی ای تو زندگی مون ایجاد میشه، اگه پولِ آسانی من حیث لایحتسب برامون واریز میشه حق مونه. حالا حتی اگه ب نزدیک ترین افراد زندگی مون اون نعمت ها داده نشه، حتی خواهرم یا مادرم.

          میدونی منی ک 10 ماه ب سبک قانون سلامتی غذا میخورم، حتی همین امروزم اون ذهن عزیز وقتی داشتم غذامو آماده میکردم، میگفت بدبخت چه جوری از گلوت پایین میره دلت برا مامان بزرگت نمی سوزه؟ نگاش کن ظالم ( از همون استکیرها لطفا چندتاااا)

          الان خیلیییی بهتر شدم، اوایل ک اصن منو میخورد این نجوا تا غذام تموم میشد:/ ولی من ادامه دادم و گفتم اولا خدا ب همه مون ب یک اندازه نزدیکه، بعدم دیدم من دارم واقعا نون کنترل ذهنم رو میخورم، منم با کلییی بالا و پایین شدن ورودی مالی ام موندم رو تعهدم، منم با کلی تقوا خوراکم رو تهیه کردم، من با کلی کلنجار رفتن با ذهنم با باورهای محدودکننده اش غذامو تهیه کردم و نوش جان کردم. این از این طرف

          بعد طرف دیگه اش دیدم بابا مثلا خواهر من درکل فرد ناسپاسی عه ک بهش نعمت بهتری داده نمیشه، دیدم مثلا غذا سیب زمینی سرخ کرده هم داشتیم ایشون غر زده یا اصن سپاسگزار مامان یا خدا نبوده، و غذا قرمه سبزی هم بوده باز همون احساس، یا ایراد گرفته یا خوشحالی خاصی نکرده، گفتم بابا خب این درست شه دیگه، تاوقتی ناسپاس باشی نعمت های بیشتر بهت داده نمیشه، درصورتی ک من با هررر لقمه ام اصن میرم فضا برمیگردم. شده منم یادم رفته ک شکر بگم، شده منم آنطور ک شایسته بوده اون رزق شاهانه ام رو شکر نگفتم ولی درکل انسان سپاسگزارتری انسان قدردان تری هستم مثلا نسبت ب خواهرم، پس حق مه این رزق این نعمت. من ب کسی ظلم نکردم اون فرد ب خودش ظلم کرده

          بارها شده مثلا ذهنم گفته بدبخت ببین باباتو با لباس کارگری نشسته پای سفره داره بادمجون میخوره بعد تو اونوقت یه بشقاب گوشت میزاری جلوت میخوری چه جوری دلت میاد؟ گفتم بهش عزیز من بابای من تو کارتش ده برابر من پوله، خودش نمی خره خودش ب خودش ظلم میکنه ب من چه مربوطه؟ خودش برای خودش ارزش قائل نمیشه ب من چه مربوطه؟ بعدم گفتم ببین منم میرسم ب جایی ک خودم انقد میخورم ک بترکم بعد ب اطرافیانم هم میدم از اون غذا، اصن یه عااالمه درست میکنم باهم میخوریم، ولی الان در این لحظه من باید شکم خودمو سیر کنم.

          مورد دیگه

          امروز داشتم ب خودم میگفتم بابا مگه حضرت مریم کارِ خاصی میکرد تو محراب، تو عبادتگاهش؟ داشت یه ایده ی خفن انجام میداد ک دنیا رو بترکونه؟ داشت اختراعی انجام میداد؟ اکتشافی کرد؟

          غیر از این ک فقط داشت عبادت میکرد، با خداش حرف میزد و بندگی شو میکرد، و از اون طرف خدا طیبات ینی بهترین روزی هارو براش رایگان می فرستاد.

          چرا من فک میکنم برای کسب لیاقت نعمت های خدا باید یه کار عجیییب و غریب و خفن انجام بدم؟ چرا همش ب خودم میگم تو باید برای این جهان یه کاری بکنی، یه خدمتی ب خلقش بکنی، تا لایق ثروت بشی، باید یه ارزشی خلق کنی تا ارزشمند باشی، باید یه خدمت ب خلقی کنی تا لایق ثروت بشی.

          اوکی باشه حتما منم نمیخوام سیب زمینی باشم ذهن عزیزم، ولی دیگه بسه گوشِ خدا رو کر کردی از بس میگی پس کِی اون ایده ی الهامی تو میگی، یالا زودباش، امروزم تموم شد دیدی هیچ ایده ی ثروتسازی بهم الهام نکردی! میخوای خفن دیده بشی؟ میخوای بقیه بگن واو دیدی مغازه شو جمع کرد نشست تو خونه، الکی اینکارو نکرده ک حتما یه دلیلی داشته میخواسته اینجوری بترکونه، اینجوری پول بسازه و موفق بشه.

          آقاجان اصن من میخوام بندگی کنم و اجازه بدم خدا نعمت هاش رو بصورت طبیعی وارد زندگیم کنه، اون ایده خودش سر راهم قرار میگیره، ب راحتی ب راحتی، خودش میاد نیازی ب زور زدن من نداره، من هر روز رو بهبود شخصیتم کار کنم، هر روز یه کوچولو رشد کنم و از زندگیم لذت ببرم، شاد و خرم ؛)) دارم میبینم  چرخ زندگیم روان میچرخه و شادم و خوشحالم پس در مسیر درستم دیگه.

          ازتون ممنونم بانوی توحیدی سایت، خیلی از رفتاراتون الگو گرفتم،خیلی جاها ب کمکم اومد. در پناه الله باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
          • -
            سعیده شهریاری گفته:
            مدت عضویت: 1282 روز

            سلام ناعمه ی قشنگم

            چطوری نور خدا؟!

            قبل از هر چیز بگم،امکان نداره جایی کامنتت رو ببینم و‌قبلش چند ثانیه به عکس پروفایلت نگاه نکنم!

            خودت دقت کردی خدا با چه دقت و جذابیتی ترکیب صورتت رو چیده؟!انقدر همه چیز هماهنگ و‌ظریف؟!

            وَصَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ ۖ

            خلاصه که مرسی که انقدر دلبری!

            و‌مرسی که همیشه برام نقطه های آبی پربرکت میفرستی.

            برات صعود به مدار های بالاتر از مسیر هموار طلب میکنم…بشینی روی دوش خدا و ثروت و نعمت و فراوانی و عشق کرور کرور بیاد توی زندگیت…

            دوستت دارم و قلب مهربونت رو میبوسم.

            به امید دیدار این دختر جذاب در بهترین زمان و مکان

            قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
            • -
              ناعمه احمدی گفته:
              مدت عضویت: 1278 روز

              سلام سعیده ی عزیزم

              میدونستی اینکه انقدر خوب از بقیه تعریف میکنی و انقدر با این ویژگی ات دلبری میکنی، یعنی چی؟؟

              یعنی درون تو خیلی از عشق رب پره، یعنی سیرت کرده و داری از سرریزش عشق می پراکنی، ینی تو خودت بااارها عاشق خودت و خدای درونت شدی و بااارها قربونش رفتی، دیدی یه موقع هایی آدم حس میکنه با خدا فرقی نداره؟ بعد قربون خدا میری انگار قربون خودت میری، یه آهنگایی رو انگار منو خدا برا هم میخونیم، یه تیکه اش و من میگم یه تیکه اشو اون برام میخونه ؛))

              اینارو من ب کسی بیرون سایت بگم منو میکشه

              دیدی یه وقتایی ک از عشق خدا وجودت پر میشه، همه رو زیبا می بینی، بخدا من شده اون موقع ها هرکی از جلوم رد میشد میگفتم وای خدا چه بنده ی زیبایی آفریدی، چقدر شما خوش تیپی، چه چشم های زیبایی داشت، چه صورت دل نشینی دااااشت، حتی شده پسرها، اصن خب چه اشکالی داره همه رو زیبا می بینی، همه رو تکه از خدا می بینی و شما عزیزم خیلیییی وصلی ینی زمان های بیشتری وصلی و من همیشه تحسین ات میکنم.

              اینکه انقدر عشق از سمت بچه های سایت دریافت میکنی، چون لایقش هستی، چون درون پاک و پر از عشق خودت رو نشون میده. چون چهره ی شمارو هم هروقت می بینم میگم چه چهره ی زیبا و پاکی داری، چهره ات تلفیقی از عزت نفس و صلح درونی و آرامش درون عه.

              میدونی اینکه از سمت شما چنین پیام ارزشمندی دریافت کردم ینی مدارم بالا رفته، ینی خدا گفت آره عزیزم توهم در جمع صالحین هستی، ینی فهمیدم مدارِ بالاتری اومدم، مدارِ ارزشمندی و توحید و همه چیزهای خوب، ینی مهر تایید خدا ک آره کارِت درسته ادامه بده

              ب امید دیدار سعیده ی عزیزم و همه دوستان عزیزم، رستگاران، صالحان. در پناه الله باشی دوست خوش قلب من

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        سلاااااااام

        من برگششششتم!!!

        این چهارمین کااامنت!!!!

        کلام گهربار استاد:

        بچه ها جهان مثل آینه عمل میکنه!!!وقتی دستتون رو میارید بالا!!!آینه کِی دستشو میاره بالا؟!؟! هموووون لحظهه!!!همووون لحظههه!!!

        برای ایمان خودم مینویسم،برای شما و برای تموم رفیق های توحیدی عزیزم…

        همین تمرین ساده!!!!

        شد 10 میلیون پول …

        ببین تا sms ر‌و دیدم فقط گفتم خدایاااا شکرت!!!قاااانون جوااابه!!!قانووون جواااابه!!!

        شوکه نشدم!!! سوپرایز نشدم!!!

        میدونستم اتفاق میفته!!!

        و‌این تازه شروعشششه!!!

        خدااااایاشکررررت :))))

        خدااایاااا خیلی شکرت :))))

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 63 رای:
        • -
          مجید حرفت گفته:
          مدت عضویت: 1388 روز

          سلام به خواهر نازنینم،هم‌دوره‌ایی پرفکت و تلاش‌گرم،سعیده خانم شهریاری.وقت شما بخیر،امیدوارم حالتون عالی عالی باشه.

          همچنین دخترهای گلتون و خانواده‌‌ی محترمتون.

          و سلام به شما دوست نازنین ی که به مهر مشغول خواندن این کامنت هستی.

          سعیده جانم،ضمن تشکر که هستی و برایمان می‌نویسی،

          یک سوال برایم مطرح گردید.

          و آن این استکه،واریز 10 میلیون پول در پی کدام قانون رخ داده؟؟

          یعنی اگر من چه ترمزهایی را برطرف نمایم،این اتفاق به سادگی و راحتی انجام پذیر است؟؟؟

          آیا دریافت نعمت ثروت تنها با شکرگزاری و تمرکز بر زیبائیها خودبخود رخ خواهد داد؟؟

          خب شما می‌توانستید خیلی بیشتر از 10 میلیون طلب کنید!!!

          نمی‌دونم تونستم منظورم را برسونم یا نه؟؟؟

          آیا حقیقتا با برداشته شدن ترمزهای ذهنی و باورسازی بدون انجام هیچ کار فیزیکی این اتفاق رخ خواهد داد؟؟؟

          من از نوشتن این کامنت قصدم تکمیل نمودن پازلی است که شما برایمان به تصویر کشیدید.

          اون بخشی که منتهی به واریز این مبلغ پول گردید در این نوشته مسطور و پنهان ماند.

          به قول حضرت استاد و به قول خود حضرتعالی شما که تمام زندگی تون روعه!!!

          این قطعه را هم لطفا شفاف‌تر نمایید، همچون کامنت های همیشگی تان!!

          مثل روشن شدن خودبخودی اسپیکر فوق حرفه‌ایی جناب نارنجی ثانی در متن کامنت ارسالی‌شان.

          در پایان برای شما و نیز برای تمام دوستان عزیزم و همچنین برای خودم از پیشگاه حضرت باریتعالی سلامتی شادی خوشبختی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواستارم و به دستان قدر قدرتش می‌سپارمتان خدانگهدار.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1282 روز

        این‌ سومییین کامنت !

        بلافاصله بعد از دومین کامنت…

        این‌رو‌دارم با گریه مینویسم…وقتی این تمرین‌رو‌انجام دادم،رفتم سراغ قرآن …

        ببین با چه آیه های جواب داد:

        إِنَّ رَبَّکَ لِلَّذِینَ عَمِلُوا السُّوءَ بِجَهَالَهٍ ثُمَّ تَابُوا مِنْ بَعْدِ ذَٰلِکَ وَأَصْلَحُوا إِنَّ رَبَّکَ مِنْ بَعْدِهَا لَغَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿١١٩﴾

        آن گاه پروردگارت به کسانی که از روی نادانی کار زشت مرتکب شدند، و بعد از آن توبه کردند و اصلاح نمودند، زیرا پروردگارت پس از آن [توبه و اصلاح] بسیار آمرزنده و مهربان است.

        إِنَّ إِبْرَاهِیمَ کَانَ أُمَّهً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِیفًا وَلَمْ یَکُ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿١٢٠﴾

        بدون تردید، ابراهیم [به تنهایی] یک امت بود، برای خدا از روی فروتنی فرمانبردار و [یکتاپرستی] حق گرا بود واز مشرکان نبود.

        شَاکِرًا لِأَنْعُمِهِ ۚ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ ﴿١٢١﴾

        سپاس گزار نعمت های او بود، خدا او را برگزید وبه راهی راست راهنمایی اش کرد.

        وَآتَیْنَاهُ فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً ۖ وَإِنَّهُ فِی الْآخِرَهِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ ﴿١٢٢﴾

        و به او در دنیا زندگی نیکویی دادیم، و بی تردید در آخرت از شایستگان است.

        ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّهَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا ۖ وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ ﴿١٢٣﴾

        آن گاه به تو وحی کردیم که از آیین [یکتاپرستیِ] ابراهیم حق گرا پیروی کن که از مشرکان نبود.

        نور خداست…دارالسلام خداست…ثروت خداست…عشق خداست …همه چیز خداست …

        همه چیز‌و‌همه چیز‌و‌همه چیز ….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 59 رای:
        • -
          حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
          مدت عضویت: 1975 روز

          سلام مجدد سعیده جان

          اینم شد دومین کامنت من

          ، درست در همین لحظه داشتم جلسه شش قدم‌چهار رو می‌نوشتم و نکته برداری میکردم

          موضوعش پرداخت بها بود.

          دقیقا امروز صبح خدا تو خواب و بیداری بهم گفت رو باور فراوانی کار کن

          و الان یه سری ایات تو ذهنم‌مرور شد

          ایات 88 و 89 واقعه

          فَأَمَّآ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ(٨٨)

          اما اگر از مقربان باشد،

          فَرَوۡحࣱ وَرَیۡحَانࣱ وَجَنَّتُ نَعِیمࣲ(٨٩)

          براى اوست آسایش و روزى و بهشت پرنعمت

          من دنبال درک‌فراوانی بودم

          اما سر راه فراوانی یه ترنزی بود به اسم بهشت

          که هنوز ذهن من داشت با عینک مذهب بهش نگاه میکرد

          فراوانی نعمت در شرایطی هست که تو بهشتی باشی

          و ذهن من چی میگفت ، ؟ طبق مذهب ؟ میگفت تو که بهشتی نیستی

          الان که او جلسه شش استاد گفت کنترل ذهن همون پرداخت بهای رسیدن به خواسته هاست

          ذهنم یه جرقه زد

          اصلا معادله کامل شد

          فراوانی کجاست؟

          تو بهشت

          بهشت مال کیه؟

          مال مقربین

          مقربین کیا هستند؟

          اونایی که تقوا یا کنترل ذهن می‌کنند

          خوب اگر من دارم اینکارو میکنم یعتی دارم برای مقرب شدن و لاجرم بهشتی بودن و لاجرم فراوانی یها پرداخت میکنم دیگه

          یعتی واقعا بدلیل همون باورهای سفت و زنگ زده مذهب من هنوز خودم رو لایق بهشت نمیدونستم

          الان تمام ایناا کنار هم جفت و جور شد انگار

          من روی دیوار آشپزخونه یه عالمه برگه چسبوندم

          تمرین جلسه هفده و هجده دوره احساس لیاقت

          هر وقت اون برگه رو که روش نوشته بودم” من لایق دریافت ثروت پایدار هستم ” رو میخوندم ته دلم‌میگفت وایه چی لایقی؟

          واقعا با همین صراحت ذهنم میگفت کی گفته لایقی

          الان میدونم واسه چی لایقم

          عجب روزی شد امروز

          خدایا شکرت

          سعیده عزیز ممنونتم

          واقعا ممنونتم

          در پناه خدا باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 41 رای:
          • -
            سارا گفته:
            مدت عضویت: 1917 روز

            سلام دوست عزیز

            آقای حمیدرضا

            من کامنت شما رو خوندم مثله همیشه عالی و پر از درس بود برام به.این آیه رسیدم

            که توضیحش دادین برای من سوال میش اومده

            ایات 88 و 89 واقعه

            فَأَمَّآ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ(٨٨)

            اما اگر از مقربان باشد،

            فَرَوۡحࣱ وَرَیۡحَانࣱ وَجَنَّتُ نَعِیمࣲ(٨٩)

            براى اوست آسایش و روزى و بهشت پرنعمت

            و گفتین مقربان کسانی هستند که کنترل ذهن ( تقوا) دارند

            ماهایی که دائم تو سایت هستیم

            تا نجوا میاد آگاهانه خاموشش میکنیم خلاصه چند ساله متعهد شدیم که رو توحیدمون کار کنیم

            پس چرا ثروت پایدار نمیاد؟؟؟.

            چیکار کنیم لایق اون بهشت شیم؟ که دغدغه هزینه ها مونو نداشته باشیم مثه سلیمان ثروتمند باشیم؟؟

            من هرچی تو مسیر حرفه م و زندگیم خدا بهم الهام کرد انجام دادم ایمانمو نشون دادم

            بهم گفت سایت بزن اجرا کردم

            9ماه تمرکزی روزی بالای 8 ساعت فقط ویدیو آموزشی ضبط میکردم تدوین میکردم رو سایت میزاشتم بعد یکسال فقط یکنفر محصول آموزشیمو خرید

            و هنوز درآمدم مثه قبل از تدریس آنلاینه.

            واقعا نمیدونم کجای کارم اشتباهه بعد اینهمه هزینه وقت و پول برای آفلاین کردن کارم اینهمه تلاش و تعهد برای اجرای ایده هنوز به درآمد نرسیده

            هنوز مقرب نشدم و بهشتو تجربه نکردم

            هر الهامی میشه فورا عمل میکنم

            مدتهاست هیچ حاشیه ای تو زندگیم نیست که وقتم اسراف بشه تمرکزم هدر بره ازتون پرسیدم

            شاید شما جواب و راه حل رو بدونین و خدا از زبان شما منو هدایت کنه به خواسته م که ثروت بی حسابه

            ممنون از کامنتهای توحیدی تون

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
              مدت عضویت: 1975 روز

              سلام سارای عزیز

              اول اینکه بعید میدونم من ادم‌مناسبی برای جواب دادن به سوال شما باشم

              چون من خودم هم دقیقا تو شرایط شما هستم

              من هم پنج ساله شبانه روزی دارم با تمرکز فراوان روی خودم کار میکنم

              ولی تنها جیزی که میدونم اینه

              که اصلا مهم نیست چقدر کار فیزیکی انجام‌میدی

              مهم اینه که با باتر درست این‌گار رو انجام بدی

              مثلا من سال نود و یک از دانشگاه فارق التحصیل شدم

              انقدر ذوق و شوق وارد شدن به بازار کار رو داشتم که قید ادانه تحصیل رو زدم

              من چون شاگرد اول بودم میتونستم بدون‌کنکور ارشد بخونم

              ولی عاشق کار کردن بودم

              با دست خالی ، واقعا با دست خالی دفتر زدم

              واقعا نمیدونم چطوری اونروزها اونهنه کار می‌کردم

              یعنی صبح ساعت شش تا ساعت ده شب

              صبح تا شب با عشق کار می‌کردم

              ولی درآمدم اصلا متناسب با اون‌مقدار تلاشم نبود

              به نسبت اون زمان واقعا راضی کننده نبود

              بگذریم

              خلاصه مطلب اینکه من کاری نبودی که نکنم

              یعنی برای یک پروژه میرفتم تا لب مرز افغانستان شهر نشتیفان ، مشهد ، تربت ،

              حتی من از شهر سبزوار ، تو پروژه های شهرداری تهران شرکت می‌کردم، اتفاقا مقام هم می‌آوردم و میرفتم به سخت ترین حالت ممکن با بدبختی با خوابیدن تو ماشین ، پروژه اجرا می‌کردم

              تمام خرج زندگی و مخارج عروسی و خرید لوازم خونه در حد اعلاااااااااا همه و همه رو با کار کردن بی‌وقفه کار گردم

              ولی میخام بگم

              طبق آموزه های استاد

              مهم نیست تو چقدر تلاش میکنی

              باورها داره کار میکنه

              باور کنید اندازه چهار نفر تو عمرم کار کردم

              ولی بقول قرآن

              کسی که باورهاش ایراد داره تجارتش مثل سرابه

              هر چی پیش میره به هیچی نمیرسه

              سارای عزیز

              من واقعا خودم فقط دارم ادامه میدم

              نمیدونم کِی ولی بالاخره این ترمزها تموم میشه

              باید تموم بشه

              هر جی حجم باورهای غلط بیشتر باشه لاجرم ممکنه بیشتر زمان ببره

              من نمیدونم شما چه باورهایی چه گذشته ای چه خانواده ای داشتید

              بگردید پیدا کنید ببینید نقطه تاثیر گزار توی ذهنتون چیه

              بزارید توضیح بدم تا متوجه منظورم بشید

              من حدود سه چهار سال پیش که دوره ثروت یک رو گرفتم

              واقعا متعهدانه روی خودم کار می‌کردم

              اما اوضاع بهتر نشد

              میدونید چرا ؟

              چون ذهن من از طریق مذهب قفل گزاری شده بود

              در واقع من اهرم رنج و لذت رو در جایگاه نامناسبی قرار داده بودم

              یعنی نقطه غیر موثر

              اهرم زمانی میتونی اون سنگ سنگین رو تکون بده که در نقطه موثر قرار بگیره

              مثلا من تو اهرم رنج و لذت نوشته بودم اگر من ثروتنند نشم پنج سال دیکه فقیر تر شدم درآمدم کمتر شده و ….

              ولی این اهرم که قرار بود منو تغییر بده ، نه تنها تغییر نداد ،بلکه برعکس عمل می‌کرد

              ذهنم‌میگفت اگر پنج سال دیگه فقیر تر بشی که چه بهتر

              فقر که مقدسه

              پس هر چه فقیر تر نزد خدا مقرب تر

              پس خیلی مهمه درک کنیم ذهن ما توسط چه عاملی قفل شده

              و کلید اون قفل هم دست همون مذهبه

              مذهب نه ها ، خدایی که مذهب ساخته

              اینو من بعد از پنج سال فهمیدم

              یعنی حتی مهم نیست داری رو خودت کار میکنی

              مهم اینه که داری از چه زاویه ای به اون ترمز حمله میکنی

              حالا فقط اون ترمزها که نبوده

              احساس بی ارزشی

              احساس حقارت

              باورهای فرهنگی

              باورهای خانواده

              شرای جامعه

              همه اینها باید حل بشه

              تنها کمکی که من میتونستم بکنم همین بود سارا جان

              شما یاید ببینی ذهنت تو چه شرایطی رشد کرده

              بشین فکر کن

              شخم بزن باورهاتو

              اگر دوره شیوه حل مساعل رو داری ،میتونه ریشه این مساعل رو تا حد خوبی برات شفاف کنه

              من نزدیک یک‌ماه فقط به یک سوال جواب میدادم

              و تو همون جواب اینهارو فهمیدم

              و تازه اونجا بود که متمرکز تر شدم روی رفع موانع ذهنی که مذهب برام ساخته بود.

              بگردید اون‌نقطه موثر رو پیدا کنید تا با قرار دادن اهرم تو اون‌نقطه بتونید نحوه نگرش ذهنتون رو تغییر بدید

              براتون بهترینها رو از خدا میخام

              در پناه خدا باشید

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
          • -
            سارا گفته:
            مدت عضویت: 1917 روز

            سلام دوست عزیز

            آقای حمیدرضا

            من کامنت شما رو خوندم مثله همیشه عالی و پر از درس بود برام به.این آیه رسیدم

            که توضیحش دادین برای من سوال میش اومده

            ایات 88 و 89 واقعه

            فَأَمَّآ إِن کَانَ مِنَ ٱلۡمُقَرَّبِینَ(٨٨)

            اما اگر از مقربان باشد،

            فَرَوۡحࣱ وَرَیۡحَانࣱ وَجَنَّتُ نَعِیمࣲ(٨٩)

            براى اوست آسایش و روزى و بهشت پرنعمت

            و گفتین مقربان کسانی هستند که کنترل ذهن ( تقوا) دارند

            ماهایی که دائم تو سایت هستیم

            تا نجوا میاد آگاهانه خاموشش میکنیم خلاصه چند ساله متعهد شدیم که رو توحیدمون کار کنیم

            پس چرا ثروت پایدار نمیاد؟؟؟.

            چیکار کنیم لایق اون بهشت شیم؟ که دغدغه هزینه ها مونو نداشته باشیم مثه سلیمان ثروتمند باشیم؟؟

            من هرچی تو مسیر حرفه م خدا بهم الهام کرد انجام دادم ایمانمو نشون دادم

            بهم گفت سایت بزن اجرا کردم

            9ماه تمرکزی روزی بالای 8 ساعت فقط ویدیو آموزشی ضبط میکردم تدوین میکردم رو سایت میزاشتم بعد یکسال فقط یکنفر محصول آموزشیمو خرید

            و هنوز درآمدم مثه قبل از تدریس آنلاینه.

            واقعا نمیدونم کجای کارم اشتباهه بعد اینهمه هزینه وقت و پول برای آفلاین کردن کارم اینهمه تلاش و تعهد برای اجرای ایده هنوز به درآمد نرسیده

            هنوز مقرب نشدم و بهشتو تجربه نکردم

            هر الهامی میشه فورا عمل میکنم

            مدتهاست هیچ حاشیه ای تو زندگیم نیست که وقتم اسراف بشه تمرکزم هدر بره ازتون پرسیدم

            شاید شما جواب و راه حل رو بدونین و خدا از زبان شما منو هدایت کنه به خواسته م که ثروت بی حسابه

            ممنون از کامنتهای توحیدی تون

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
        • -
          حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
          مدت عضویت: 1975 روز

          سعیده جان سلام

          همین الان سه تا کامنتت یکجا باهم برام اومد

          و من در جواب هر یه تاش فقط یک چیز میگم

          خدا تمام کاراای دنیا رو آسان انجام‌میده

          در جلسه هفت قدم چهار در توضیح سوره لیل یک کج فهمی در من ایحاد شده بود.

          که خدا در غالب کامنتهای زیبات جواب مو داد

          به آسانی داد

          استاد همیشه میگه باورهای جدید احتیاج به تکرار دارن تا تثبیت بشن

          از صبح این ترس تو دلم افتاده بود که آیا واقعا ثروت خوبه؟

          و به او در دنیا زندگی نیکویی دادیم، و بی تردید در آخرت از شایستگان است

          و خدا حواب داد

          خداروشکر

          ممنونم ازت

          یه کامنت برات نوشتم تو یه صفحه دیکه

          هنوز تایید نشده

          حالم رو عوض کرد

          بزرگترین ترمزم بود

          خیلی خوشحالم که خدا جوابمو داد

          برات بهترینها رو آرزو میکنم سعیده نازنین

          در پناه خود خدا باشی

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 40 رای:
      • -
        آقای خاص گفته:
        مدت عضویت: 1867 روز

        به نام خدای مهربان

        سلام حمید

        سلام به همه ی دوستان

        امروز اومدم خونه ی یه آدم ثروتمند که کار مریضش رو انجام بدم وقتی کارم تموم شد همسرشون بهم گفت من می‌خوام برم دندون پزشکی و اگه وقت داری دوساعت پیش مریضم بمون تا من برم و برگردم و پولش هم هرچقدر بشه تقدیم میکنم حالا من دوساعته با خودم کلنجار میرم که من کاری نکردم دوساعت فقط نشستم و لذت بردم آیا درسته پول بگیرم یا نه!!!!!

        ایشون ساعت دوازده ظهر رفتن و نیم ساعت بعد بهم زنگ زدن و گفتن چون وقت نهار هست من براتون غذا سفارش دادم و بی زحمت از پیک تحویل بگیرید و پولش هم پرداخت شده و نوش جان کنید

        وقتی غذا رو از پیک تحویل گرفتم و فاکتور رو دیدم دود از سرم بلند شد

        برای من و همسرشون کباب شیشلیک شاندیز سفارش داده بودند که بدون مخلفات مبلغش شده بود دو میلیون تومان…

        یعنی قبل از اینکه غذا رو بخورم خیلی عذاب وجدان گرفتم گفتم وای بنده خدا چقدر هزینه کرده و یه حساب سرانگشتی کردم و دیدم مزد کارم+هزینه نهار شده 3 میلیون تومان (به جز این دوساعت اقامت) یعنی منی که پارسال حقوق یک ماهم شش میلیون بود الان فقط و فقط در دوساعت 3 میلیون پول ساخته بودم با اینکه یک ساله تمرکزی دارم دوره ارزشمند دوازده قدم رو کار میکنم و این ورودی ها هم نتیجه همون کارکردن هاست اما دیدم هنوز چقدر درباره احساس لیاقت ضعف دارم…

        یک آن به خودم اومدم و گفتم چرا عذاب وجدان داری؟

        تو لایقی تو لایق این نهار گرون و با کیفیت هستی

        تو لایق این هستی که این پول رو در دوساعت بلکه کمتر بسازی

        بعد خواستم برم یوتیوب و یه آموزشی ببینم که یه حسی بهم گفت برو داخل سایت و کامنت بخون و هدایت شدم به کامنت شما که دقیقا با اتفاقی که همین الان و داغ داغ برام افتاده در هماهنگی کامل بود و کامنت شما کلی بهم ایده داد و کلی راهنمایی ام کرد و بهم یک ترمز رو یادآوری کرد که من هنوز مقاومت دارم که حتی به راحتی و به آسونی یک پرس غذای خوب روزی ام بشه پول و ثروت و ماشین و غیره و غیره که جای خود دارد…این همون باورهای خلاف جهت با خواسته هاست که استاد میگه ها من از خدا می‌خوام بهم براحتی پول بده بعد که خدا اجابت می‌کنه من نمیپذیرم !!!!

        بابا من دیگه چه دیوانه ای ام والااا….

        ممنونم ازت.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
        • -
          اذر گفته:
          مدت عضویت: 1409 روز

          سلام اقای خاص

          داشتم کامنت های دوره ی دوازده قدم را میخوندم و هدایت شدم یه یکی از کامنت های شما

          از اونجا کنجکاو شدم درموردتون بیشتر بدونم، پروفایلتون رو چک کردم و در ادامش هدایت شدم به این کامنتتون

          این کامنت شما باعث شد اگاهی های جدیدی رو کسب کنم و باور های جدید در من شکل بگیره، مثل این که خداوند میتونه مشتری های ثروتمند را به سمت من هدایت کنه ، مشتری هایی که با دست و دل بازی و بدون فکر کردن پول خرج میکنن و در واقع دستی از دستان خدا میشن برای این که ثروتی وارد زندگی من بشه،

          باور دیگه ای که در من شکل گرفت این بود خداوند میتونه شرایطی رو برات فراهم کنه یا افرادی رو به سمتت هدایت کنه که به وسیله ی اون پولی به اندازه ی حقوق یک ماه یا چند ماهت ، وارد زندگیت بشه

          خلاصه که فقط کافیه باور های خوب داشته باشیم

          اون موقع است که درهای جدید به روی ما باز میشه و به سمت شرایط ، موقعیت ها و افراد مناسب هدایت میشیم

          ازتون ممنونم اقای خاص

          و براتون از خدا بهترین هارو میخوام

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        آقای2026 گفته:
        مدت عضویت: 2467 روز

        سلام و درود

        حمیدرضا عزیز

        من ببخشید

        تا چند وقت پیش بهت میگفتم حمید بی ترمز خخخخ…

        چون جواب های که می‌دادی توی عقل کل .خوب بود درست بود کمی تند ..

        الان بیشتر در صلح خودت قرار گرفتی . عزیز دلی…

        اینکه گفتی ما چقدر جاهلی کردیم از قوم اسراف کاران

        واقعا دمت گرم …یک احساس اینکه چقدر زندگی را باختیم بهم دست داد .. واقعا خدای که تمام منابع ثروت دستشه دنبال کی بودیم دنبال چی بودیم چقدر بد کردیم . خدایی که بغل دستمون بوده خدای که منتظر بوده بسمتش بریم خدایی که تمام اسماه الهی را بما داده. خدایی که ما را مهمان ویژه خودش قرار داده .کلاس کار ما را بالا برده و اشرف مخلوقات اش نامیده چرا وجود ارزشمند خودمان یادمان رفته ….چه ظلمی کردیم به خودمان .. واقعا چه بد کردیم

        واقعا آن ملکه صبا با این که کلی نعمت داشته وقتی دیده سلیمان چه قدرت شوکتی از خدا گرفته به خودش گفته چقدر به خودم ظلم کردم ما که دیگه……معلومه

        واقعا دنبال چی میگردیم دنبال نون خشکه دست مردم

        خدای که همه چیز را به مسخر ما درآورده.مهمان ویژه خودش کرده مقام ما را از فرشتگان بالاتر برده

        چرا ایمان نمی‌آوریم . خدای که هر لحظه بخشنده هر لحظه اجابت کننده است کجا حواسمون پرت است

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        پریسا علیمی گفته:
        مدت عضویت: 838 روز

        آقای حمیدرضا ثانی عزیز

        وقت بخیر من همیشه کامنت های شما رو دنبال میکنم مپ غیراز کار استخدامی ام در سازمان تامین اجتماعی درساعت غیر اداری ویزیت آنلاین بیماران سایت های معتبر رو انجام میدم

        ولی این وسط معمولا اقوام وآشنایان هستند که مشاوره رایگان و درخواست نسخه و..دارند تکلیفمون با این دسته چیه؟البته من حسم راخوب میکنم واینگونه تصورمیکنم که قراره حتی از این بیماران رایگان تجربه های ارزشمند بگیرم وخدا اگردرطرح الهی زندگی من قراره برکت به مال من بده ازمجرای درستش ودرزمان

        مناسبش می رسونه من نباید حس بدی به اینکار داشته باشم و این طور مواقع گاهی وقتا واقعا نمی دونم کارم درسته یا غلط ؟افرادی که هزینه پرداخت نمی کنند فقط از ته دل دعای خیر میکنند ولی من الان که این بیزینس رو استارت زدم با وجودی که ورودی ها هنوز اندکه ولی بسیار بسیار لذت بخشه ومن عاشق کمک ودرمان صحیح هستم لطف کنید من رو راهنمایی کنید دوست عزیز

        ارادتمند پریساعلیمی مورخه 29 اباد 1403

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      رستا گفته:
      مدت عضویت: 1540 روز

      سلام حمید آقا

      اول هفته‌تون بخیر و خوشی

      ” اگه پول درشت بود که الان باید تیکه‌های جسدتو از زیر تریلی جمع میکردن ”

      وای اول صبحی سر این جمله‌تون چقدر خندیدم، منکه بابت همین مسئله که ظرفیت پول راحت دیروزو نداشتم از دیشب با سردرد خوابیدم و صبح به همسرم که صبح‌بخیر داد و حالمو پرسید گفتم سرم درد میکنه، تعجب کرد گفت چرا عشقم دیروز اینهمه اتفاق خوب برامون افتاد،،،

      یکی یکی اتفاقاتو برا هم گفتیم تا رسید به اون پولی که زده بود بکارتم که اسکار بهترین اتفاق دیروز منو میگرفت که گذاشته بودم تو حساب پس‌اندازم.

      طبق تعهدم هر چند روز یکبار باید پولی کنار بذارم و بقول استاد تو قدم اول حتا اگه صحبت مرگ و زندگی بود، دست نزنم بهش.

      خداروشکر از وقتی اینبار دوازده قدمو شروع کردم بهش عمل کردم و این ماه قبل موعد به اون مبلغی که میخواستم رسید.

      برای اولین باره که این مبلغو پس‌انداز دارم و هیچ نقشه‌ای هم برای خرج کردنش نکشیدم.

      خلاصه ناخودآگاه صدای خنده‌هام بالا گرفت از جملاتتون. توی هال نشسته بودم، گفتم الان شاهین میگه این دختره چشه تا چند دقیقه پیش داشت میگفت خیلی سرم درد میکنه.

      میدونم شما احتمالا با بغضی به گلو نوشتید اما خنده‌ی من سر این بود که ااااا اینکه دقیقا دلیل سردرد توهه دختر.

      خیلی وقته که به این موضوع پی بردم که بابت هر پولی که میاد تو زندگیم من یه چیزیم میشه یا یه اتفاق ناخواسته‌ای مثل خراب شدن وسیله درست مثل مورد شما رخ میده و من تازه میگم آخیش خیالم راحت شد خیلی بم خوش نگذشت.

      ولی جدیدا دیگه خسته شدم همین دیشب که متوجه دلیل سردردم شدمو خواستم خودمو بزنم به اون راه بخودم نهیب زدم آخه رستا تاکی برا این مبلغای کمی که همسرت بهت میده میخوای بلا سر خودت بیاری؟!!!

      یه نگاه بکن ببین دور و برت الان همه خانوما یه عالمه طلا دارن یا یه ماشین صفر چندصد میلیونی زیر پاشونه، مگه تلاشی کردن (حداقل اونا که من میشناسم) حتا بیشترشون خونه‌دارن مثل تو ولی از روزای اول ازدواجشون همه‌چی داشتن، حالا تو بعد پونزده سال هنوزم به این مبلغا آلرژی داری!!!!؟

      البته بگم یکمکی رو احساس لیاقتم کار کردم و یکمی بهتر شدم تو این موضوع و وقتی خیلی داره بهم خوش میگذره و پول زیاد میاد، آگاهانه بخودم میگم رستا این زندگی زیبا حق توهه و تو لیاقتشو داری، ازین بیشتر میخوام، ازین قشنگتر، ازین راحتتر و قشنگ میفهمم که اتفاقات بد حین اون اتفاقات زیبای یهویی، کمتر شده.

      چرا واقعا فی‌الذات احساس لیاقت نمیکنیم؟!

      این چند وقت بشدت به این موضوع فکر میکنم. قشنگ یادم میاد جمله‌های همیشگی پدرم رو راجع به پول که بشدت مخرب بود ، با اینکه بشدت مذهبی و معتقده و تو شهرمون، معروفه به این خصلتها، اما همیشه خیلی متواضعه و خودشو لایق کوچکترین پول و نعمتی نمیدونه و همیشه سختترین راهها رو برای حل مسئله انتخاب میکنه و همچنین مادرم…

      وجود این ریشه‌ها نیاز به کار کردن بیشتری روی خودم داره ولی من هیچوقت دست نمیکشم و ادامه میدم تا به آزادی مالی و یه زندگی سراسر نعمت و رحمت برسم.

      ممنونم از کامنتای خوب و پرمغزتون

      آرزو میکنم هر روز احساس لیاقتمون بیشتر اوج بگیره ظرفمون بزرگتر بشه و راحتتر بشیم برای دریافت ثروتهای زیاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
      • -
        زهرا گفته:
        مدت عضویت: 395 روز

        سلام رستا جانم

        دقیقا من هم همین ترمز رو دارم ،من قبل از ازدواجم خودم سرکار میرفتم و همیشه پول داشتم و آزادی مالی داشتم وقتی من باهمسرم عقد کردم و تو دوران عقدبودیم ایشون هیچ پولی بمن نمی‌داد و من هم اصلا نمی تونستم ازش در خواست کنم چقدر بقیه و خانواده ام بهم فشار میوردن که شوهرته باید بهت پول بده من ازش در خواست نمیکردم شاید باورت نشه من اصلا درخواست نمی کردم چون میگفتم نمیده چرا خودمو کوچیک کنم خودش باید بده دیگ خودش باید بفهمه الان که هفت سال میگذره از زندگیمون من هنوزم نمیتونم درخواست کنم چون بااون باوری که نمیده دارم زندگی میکنم و واقعا از خدا میخوام این باورمو حلش کنم

        و تحسین میکنم تمام خانومایی رو که خانه دارن ولی حق وحقوقشون رو دریافت میکنن

        تحسین میکنم خانومایی رو که محکمن که خودشون رو لایق تموم خوشی‌ها و ثروت ها میدونن

        تحسین میکنم خانومایی رو که درخواست میکنن و باور دارن انجام میشه

        خدایا شکرت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          رستا گفته:
          مدت عضویت: 1540 روز

          سلام نگار جانم

          عزیزم ممنونم که برام نوشتی

          حتما از قانون درخواست استفاده کن. و مستقیما چیزی رو که میخوای عنوان کن.

          الان حدود یکسالی میشه که من یه چیزی رو بهتر از قبل انجام میدم؛ درخواستم رو بدون رودربایستی، صریح و روشن و رُک میگم.

          مثلا همین امشب، خیلی واضح به همسرم گفتم قرارمون که یادت نرفته باید به هر دو تا کارتام فلان مبلغ رو بریزی. اونم خندید و گفت باشه عشقم حتما

          در صورتی که قبلا تو دلم میگفتم حالا خجالت نمیکشی داره بهت محبت میکنه اون وسط این چه حرفی بود زدی و…

          یادگرفتم اول باید درخواستمو واضح بگم چون ممکنه یادش رفته باشه ( که اکثر مواقع همینطوره) یا انگیزه‌ای برای انجام اون کار نداشته باشه، پس من با درخواستم، نشون میدم که خواسته‌ی من اینه و اگه ارزش قائل بشی برای خواسته‌م خوشحالم میکنی.

          و حتا قبل از مورد اول، باید بگم احساس لیاقت همه چیزه. منم شش هفت سال اول زندگی مشترکمون خودمو لایق هیچی نمیدونستم، حتی اون حد از محبت. هیچوقتم اوضاع مالی خوبی نداشتیمو هشتمون گرو نهمون بود.

          اما از وقتی با قانون کیهان آشنا شدم سعی کردم رو عزت نفسم کار کنم و خودمو ارزشمند بدونم

          و همین حس لیاقت باعث شده که تو همین دو سال اخیر زندگیمون خیلی عوض شده ، از نظر مالی خیلی رشد کردیم، کلی برام طلا خریده، ماشین خرید بنامم زد و… .

          خودم فکر میکنم ایجاد صلح درونی زیاد با خودم و خدای خودم و حس ارزشمندی خییییلی تاثیرگذار بوده تو خلق نتایجم.

          نتایج میتونه خیییلی بیشتر و بهتر باشه وقتی بهتر روی این باورا کار کنم.

          در پناه رب بی‌همتا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      ناعمه احمدی گفته:
      مدت عضویت: 1278 روز

      به نام خدای بخشنده و هدایتگرم

      سلام ب شما دوست عزیز حمیدآقا

      اولا من تشکر ویژه کنم از شما بابت کامنت های عالی ک می نویسید، چقدر خوب دارین واکاوی می کنید باورهای منفی تون رو، و ازتون ممنونم ک توی سایت این آگاهی رو انتشار می دید، انشالله خیرش چندین برابر ب زندگی خودتون برگرده.

      میدونید با خوندن این کامنت شما من چه سودی کردم؟ ؛)) خدا هدایتم کرد اول کامنت شما رو بخونم بعد دیروز ی اتفاقی بیوفته بعد من شب اش این فایل استاد رو در مورد آسانی مسیر ثروت گوش بدم و کل جملات استادرو تو 10 صفه بنویسم.

      بیشترین جمله ای ک تو گوش من زنگ خورد از این فایل

      نیاز نیست زجر بکشیم تا لایق شویم.

      میتونیم بدون زجر کشیدن نعمت های خدا رو دریافت کنیم.

      چرا فکر می کنیم وقتی ک زجر میکشیم لایق دریافت نعمت های خدا هستیم؟

      اینکه شما و استاد گفتید خدا مثل باورهای تو عمل میکنه، هر باوری ب خدا داشته باشی همونطور باهات رفتار میکنه.

      میدونید مبلغ 9 میلیون اومد تو کارت من، اولش ذهنم داشت منو میخورد این پول برا تو نیست، بابات ازت می گیره، آبجیت میخواد گوشی بگیره میده ب اون، چرا فک میکنی این پول متعلق ب توعه؟ بعد خدا قششنگ واضح بهم گفت این غنایم جنگی توعه، این پاداش مهاجرت توعه، پاداش هجرت پاداش تقوات پاداش ایمان و شجاعتته،( اتفاقا امروز هدایت شدم ب سوره انفال)  بعد یاد حرفای شما افتادم و از درون خودم رو لایق این نعمت دونستم، از درون خودم رو صاحبِ این پول دونستم و گفتم خدایا این پول برای منه و من شب اعلام میکنم ک فلانی 9 میلیون زده ب کارتم و من میخوام خودم برش دارم و براش برنامه دارم، تمام، و یه ذره هم دلیل و منطق اوردم و بحث ب یه رب هم نکشید ک همه قبول کردن و خوش و خرم ب زندگی مون ادامه دادیم ؛))

      واقعا من همیشه میگم خدایا مگه حضرت مریم کاری میکرد ک بهش بهترین روزی رو عطا میکردی؟ مگه نمیشه بازم از این پول های راحت و آسون بیاد تو کارتم؟ میشه هر ماه چندتا بیاد از کجا من نمی دونم!! بعدم از زبان شما ب من گفت روی خودت سرمایه گذاری کن، دوره های استاد رو بخر، برا خودت جایزه بخر، خودت رو مهمون یه رستوران باکیفیت کن، اینا انفاق عه، اینا باور ب فراوانی خداونده، فراوانی نعمت های خداونده، اینکه نترسم و با احساس لیاقت خرجش کنم در آرامش و نه عجله و بخوام زود دخلشو بیارم و باور داشته باشم خدا بازم می رسونه این ک چیزی نیست، میشه بی نهایت تا از این رزقای من حیث لایحتسب ب حسابت بیاد.

      میخوام بگم وقتی من از درون حقِ خودم دونستم و این نعمت رو پذیرفتم اون وقت کسی نتونست جلوی من مقاومت کنه و اصن قبل حرف زدنم خدابهم گفت همه چی مسخر توعه، بندگان من مثل موم تو دست تو ان، برو ک قدرت دست منه، من کارات رو پیش میبرم.

      من یاد گرفتم پذیرای نعمت های خدا باشم، ینی اگه کسی خواست خدمتی رایگان ب من کنه قبول کنم، اگر خواست وقتش رو در اختیارم بزاره تا چیزی بهم یاد بده و توضیح بده با کمال میل پذیرای این نعمت باشم، اگر کسی تخفیفی داد قبول کنم و اونو هدیه ای از سمت خدا بدونم، اگه طرف با خواستِ خودش میخواد بهم پول بده خب قبول کن ذهن عزیزم چه کاریههههه؟ این از طرف خداعه، جایزه ی تقوا ته، جایزه کار کردن رو شخصیتت عه.

      چه جالب ک خدا خودش با شرایطی بهمون احساس لیاقت رو یاد میده، اینکه خودمون رو لایق نعمت ها بدونیم مخصوصا پول ک من خودمم مقاومت زیادی دارم انگار بهم برمیخوره. یا حتی مثلا برای درخواست حقوق و دستمزم آقا حقِ منه ک ب موقع دریافت کنم، هیچ هم زشت نیست ک من حق ام رو بخوام، اینم از رفتارای پدرم داشتم ک زشته حالا طرف میگه چقد ندید پدیده، بزا فک کنن تو ب پول احتیاج نداری، بزا باکلاس دیده بشی، طرف خودش میدونه، نه تا وقتی من نگم تا وقتی من درخواست نکنم اون نمی دونه. من ندید پدید نیستم نه آقاااا من عاشق پولم، من عاشق اون عزت نفس بعد از گرفتن دستمزدم هستم، بزار طرف هر فکری میخواد بکنه، من دوست دارم حقِ خودم رو به موقع و کامل دریافت کنم.

      بازهم ازتون ممنونم، چقدر رشد داریم میکنیم ما خداروشکر خداروشکر، در پناه الله باشید دوست خوبم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
      • -
        سارا محمدی گفته:
        مدت عضویت: 1453 روز

        بسم الله الرحمن الرحیم

        سلام به آجی ناعمه عزیزم

        امیدوارم حالت دلت عااااالی باشه

        مررررسی که نوشتی برامون

        منم همین پنج شنبه( 25 آبان ) اولین خلق ثروت از طریق علاقه ام رو تجربه کردم … چقدر لذت بخش بود…

        پنج شنبه کار رو انجام دادم و جمعه پول به حسابم واریز شد… و دقیقاً بعد از این ورودی مالی مبلغ ده میلیون تومان اومد به حسابم… اینم جایزه ربم به من که با وجود ترس ها، رفتم تو مسیر علاقه ام و روی هدایت هاش حساب کردم

        خدایا شکرت…

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      ملیحه نصیری گفته:
      مدت عضویت: 1786 روز

      سلام ب حمید اقای عزیز

      روزتون شاد و خندون

      کامنتتون عاااالی بود

      و چقدرررر عالی و دقیق ترمز منو توی ثروت نشون دادید

      حس لیاقت

      و ارزشمند ندونستن کارم ک لایق بهای زیاده

      براهمینه پول میاد

      اما نمیدونم کجامیره؟؟

      چون من پول ک میگیرم ته دهنم یکم عداب وجدان دارم

      الان خیییلی بهترشدم بازم یکم جمع میشه

      اما الان خوب فهمیدم همون یک دره حس عداب وجدان و کم ارزش دیدن کارم خراب میکنه اون پول رو

      و بینهااااااایت ازتون سپاسگدارم ک انقدرررررر راحت و روان نوشتید و بهم نشون دادید ایرادمو

      بهترینهارو براتون ارزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      سارا محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1453 روز

      بسم الله الرحمن الرحیم

      سلام و صد سلام به داداش حمید عزیزم

      امیدوارم حالتون عااااالی باشه

      داداش حمید منم می خوام یه مثالی بزنم از همین قضیه که همون روزی که این اتفاق افتاد رد پا گذاشتم ولی الان یادم نیست کجای این سایت بهشتی بود…

      تقریباً یک ماه پیش یکی از اولیاء برام یه پالتوی بسیار شیک و خوش رنگ آورد که حدوداً سه میلیون پولش بود… این دقیقاً همون پالتویی بود که پارسال یکی از همکارام خریده بود و من دلم می خواست داشته باشمش… خلاصه خواسته برام ایجاد شده بود …. و رب العالمین به این سادگی اجابتم کرد….

      چند روز بعد برای اولین بار اومدم پوشیدمش و رفتم خونه مادر شوهرم… اینقدر حسم خوب بود… و همه کلی تعریف کردن و منم با افتخار گفتم که یکی از اولیاء برام آورده و تو دلم گفتم که : خدا از طریق این دستش اجابتم کرده…

      موقع برگشتن پالتوم گیر کرد جایی و پاره شد… اولش خیلی ناراحت شدم… و دقیقاً این جمله تو ذهنم تکرار شد: « باد آورده را باد میبرد»… اون لحظه دقت نکردم و فقط سعی کردم حالمو خوب کنم و ذهنم رو با روحم هماهنگ کنم… و بعد از یک ساعت، پی بردم به این پیش فرض ذهنم… خدای من …

      چی رو برام مشخص کردی… این همون مانع ورود جریان ثروت به زندگیمه…. آره خودشه….

      می دونی داداش اون روز که این پالتو رزقم شد، دومین روزی بود که داشتم روی این باور کار می کردم که : جهان سرشار از انسان های مهربون و نازنین و سخاوتمندی که از هر جهت بهم کمک می کنن… این باور، این پالتو رو رزقم کرد و باور غلط « باد آورده را باد میبرد» این اتفاق رو خلق کرد….

      ظاهر قضیه تلخ بود ولی از عسل برام شیرین تر بود… ترمزم رو شناختم…

      ممنون که اینقدر عالی به این نکته اشاره کردی … خیلی لذت بردم… و قلبم گفت اینجا هم خاطره خودم رو ثبت کنم

      بهترین ها رزقت باشه پسر… تو لایق بهترین هااااایی

      منتظر خبرهای خوبت هستم… لاجرم خدا هدایتت می کنه که از سرراست ترین راه، این ترمز رو حل کنی

      به امید خبرهای خوب

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1834 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم….

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى(الاعلی 1)

      نام پروردگار بزرگ خویش را به پاکى یاد کن

      سلام به حمید رضا توحیدی و بزرگ قلب و نورانی….

      حمید رضا الهی که حال دلت در پناه رب عالیه عالی باشه…

      حمید ممنونم برای این کامنت زیبا …

      حمید چقدر جالب بود این کامنتت قبلا همیشه به این فکر میکردم که من پول رو باید با زجر در بیارم بعدش رفته رفته متوجه شدم که نه ایجوری نیست….

      من با دوستم میرفتم نصب کولر دو تیکه و هر خونه ای که میرفتم بهم میگفتن کارتون نصب کولر فقد میگفتم نه من مهندس برق هستم پتروشیمی کار میکنم…

      بعد شروع میکردن به اینکه اره خرج بالاست و و و…. حرفهایی از این چیزهااا…

      من تویه جواب فقد یه چیز بهشون میگفتم گفتم من نمیام برای اینکه ندارم یا نیاز دارم به این پول نه من دوست دارم ورودی مالی داشت باشم و دوست دارم این کارو یاد بگیرم…

      و من اصلن از روی احتیاج یا اجبار نمیاممم برای این کار دوست دارم و کیف میکنم و از وردی مالیش لذت میبرم…

      حمید اکثر مشتری ها شماره مارو میگرفتن میگفتن هر کاری داشتیم با شما تماس میگیریم (چون من برای مغازه ای کار میکردم که نصب انجام میدادیم و مغازه دار گرانتی میکرد اون کولر رو)

      و به همین دلیل ما معرفی میشدیم به ادمها و خدا برکت رو میبارید تویه زندگیمون اینقدر بود که زنگ که میزدن میگفتم من نمیرسم بیام چون سر کار بودم یا زنگ هم کارم میزدم یا میگفتم با کسی دیگه تماس بگیرید…

      و اینکه من هر کاریرو میکنم بر اساس نیاز نیست بر اساس اون لذتش و وردوی مالی ….

      چقدر کامنتت رو دوست داشتم و یاداوری و مرور بود برای خودم و این کامنت رو نوشتم که اگر من هم همیجور فکر میکردم یه زمانی.

      که باید زجر بکشم و باید بمیرم تا مزد دستم برسه ولی رفته رفته با اموزهای استاد عزیزم متوجه شدم که نه ایجور نیست ولی قبلا از اون خیلی چک و لگد خوردم و خیلی خاکی شدم و الانم که دارم اینو مینویسم یه مقدار مقاومت هست ولی با خوندن کامنت های شماها داره اون سیمان تخریب میشه به لطف رب

      حمید رضا ممنونم که بهم اگاهی دادی که داستان ایجوریه حسین همیشه اینو داشت باش همیشه لذت ببر…

      چه از کمش چه از زیادش همیشه بدون که تو لایق هستی لایق ثروت بغیر الحساب …

      حمید مرسی که اینقدر به دنبال کشف قران هستی همیشه برامون کامنت بزار تا یاد بگیریم ازت …

      من همیشه کامنتهای عقل کل شمارو میخونم دمت گرم رفیق…

      دوستت دارم بازم سپاس گزارم ازت…

      در پناه جان جانان ربالعالمین شاد سلامت و ثروتمند باشید…

      با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
      • -
        حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
        مدت عضویت: 1975 روز

        سلام حسین عزیز

        ممنونم بخاطر لطف بیکرانت

        امروز خیلی جالب بود برام

        این اتفاق بارها و بارها برام رخ داده

        که گفتم خدایا چیو باید تو وجودم تغییر بدم ؟ چی ایراد داره؟

        و خدا واضح بهم گفته

        مثل امروز صبح

        دیشب داشتم به خواهرم میگفتم احساس میکنم به مقدار مناسبی باورهام هم جهت با خواسته هام شده ولی نمیدونم چه ترمزی دارم دیگه ؟

        صبح دقیقا قبل از خواب گفت برو فراوانی در قرآن رو سرچ کن

        حتی بهم به آدرس هم داد

        گفت فلان ویدئو تو گوشیت هست ،برو اونو ببین

        و الان دقیقا شما هم از فراوانی و آسانی مشتری برام مثال زدی

        برام خیلی جالب بود این همزمانی

        ممنونم که برام‌نوشتی حسین عزیز

        در پناه خدا باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای:
    • -
      پاکیزه بارکزی گفته:
      مدت عضویت: 831 روز

      به نام خدای مهربان و بزرگ

      به نام خدای که همه چیز میشود همه کس را

      خدای که عشق و نور مطلق جهان هست

      خدای که بهترین و بزرگ‌ترین حامی ماست

      سلامممم سلامم حمید رضای عزیزم

      همیشه بابت پاسخ ها و درک عالی ات تحسینت میکنم

      خیلیییی خیلییی ممنونم برای کمنت عالی ات

      میدانی خداوند خدای برنامه ریزی های دقیق هست

      ساعت 2:56 شب هست و من را از درد پریود خواب نبرد رفتم برای خودم یک دمنوش عالی آماده کردم و برای خودم گفتم اولا من لایق عشق بی قیط و شرط خودم هستم این را گفتم که بگم با بهترین حال در بهترین زمان کمنتت را خواندم و خیلی لذت بردم

      شب هم عجب سکوتی دارد

      خدایااااااااااا شکرت

      خوب بیایم سر اصل مطلب

      چقدررررر زیبا موضوع را باز کردی

      حالا شما فقط در بحث مالی این مشکل را دارید

      بنده در کل درباره هرگونه موفقیتی این مشکل را دارد

      به نظرم شاید بخاطر همین هست که چیز های که میخواهم تا حالا به دستم نرسیده

      چند روز هست متوجه این موضوع شدیم و حالا که خداوند به کمنت شما هدایتم کرد تیر خلاص را زد

      من هر آدمی را که میبینم مثلا سخت کار میکند میگم این آدم حتما موفق میشود

      مثلا یک دوستم هست با مادرش میاید بولانی پخته میکند و میفروشد کاری که اینجا برای بعضی ها و خودم شرم حساب میشود و هرکس نمیکند ولی وقتی اونا را دیدم چون سختی میکشیدن یک لحظه دیدم که در زهنم این مکالمه جریان دارد که این دختر حتما موفق میشود فلانی چون اینگونه کار های سخت را انجام میدهد حتما موفق میشود

      تا سختی نکشی موفق نمیشوی

      از بس شنیدیم که باید سختی بکشی که موفق شوی باورم شده

      خودمان را لایق آسانی نمیبینیم

      باور هم چقدرررر قدرتمند هست

      من برای مهاجرت آنقدر سختی کشیدم کم مانده بود جانم را هم ازدست بدهم ولی هیچی نشد

      دخترای خالم را به چشم خودم دیدم خیلیی راحت خیلییی شیک بدون یک ذره سختی در ظرف چند ساعت رفتن ولی از من با همه اون سختی ها نشد چون هنوز هم خودم را لایق نمی دیدم

      همه چیز به خدا باور خودمان هست

      یک عالم آرزو دارم که دیگران همین حالا دارند ولی من باور دارم سختی بکشم خودم بسازم این چی باوری مزخرفی هست

      کی گفته آسان نباشد باشه ؟

      درکل چرا نباید همه چیز به آسانی نباشه ؟

      مگر ما قسمتی از خدا نیستیم ما قدرت خدا را نداریم ضرورت به سختی کشیدن نداریم

      خدای عزیزم خودت کمکم کن این باور را ازبین ببرم

      خودت یاریم کن که باور کنم من لایق رفاه و آسایش هستم من لایق راحتی هستم

      من لایق آسانی هستم

      به نظرم زهن ما از اون اخیشش که بعد از کلی سختی میکشیم خیلیییی لذت میبرد ‌و حسی عالی می‌گیرد خودش را یک جنتلمن واقعی فکر میکند و اینگونه ما هم شرطی شدیم که اصل همین هست که سختی بکشی و چنین به خودت افتخار کنی

      باید به زهنم بگم زهن عزیزم اگر مرد هستی راحت به دست بیار چون بعد از تکه پاره شدن همه می‌توانند موفق شوند افتخار اونجا هست که همه چی را به راحتی به دست بیاوری و هر لحظه زنده گی ات فقط رفاه آسایش و لذت باشه

      بخدا

      خدا هیچ جای قرآن نگفته که سختی بکشی حتی گفته اقا جان تو خلیفه من هستی کار ها را من برایت انجام میدهم من همه کاره هستم من آسانت میکنم برای آسانی ها

      ولی ما داستان های خودساخته آدم ها را که از کودکی شنیدیم به این باور رسیدیم که برای به دست آوردن هر چیزی باید شش پاره شوی ههههههه

      این چی لذتی دارد بخدا

      ما هم عجب ساده هستیم

      خودمان زنده گی را به خود سخت میکنیم بعد دنبال جان خدا میفتیم

      ممنونم بابت کمنت زیبایت

      در پناه عشق و نور خدا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      لیلی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1856 روز

      سلام دوست عزیزم حمیدجان

      امیدوارم همیشه همینطور در مدار دریافت الهامات به این خوشگلی و شیکی باشید .

      اونچه شما نوشتی باعث شد برم دفترچه زیبای کوچولوی باصفام رو دربیارم و اون ویژگی هایی که از یار دلخواهم نوشتم رو در دو مورد اصلاح کنم .

      کی گفته که باید اینم اوکی کنم ؟

      کی گفته که باید اینم اینجوری باشه ؟

      جالبه که آخرین ویژگی ای که نوشتم اینه که منو همینجوری که هستم می پذیره و منم اونو…..

      یعنی یه تشکر بزرگ از شما و خدای شما . خدایا من که اینهمه اخیرا احساس لیاقت تو وجودم رشد کرده پس این دو تا ترمز چی بودن از کجا بودن ؟

      خیلی ممنونم حمید جان .

      نمی دونید چقدر آسوده شدم که این دو مورد رو کشف کردم و اصلاح کردم .

      نمیدونید که خدای شما با منم حرف زده و گوش منم پیچوند .

      نمی دونید که چقدر خودمو تحسین میکنم که با اینهمه کار که همه رو عاشقانه دوست دارم و اولویت بندی واقعا برام راحت نبود نشستم و با تمرکز و تعهد و جدیت بالا ، کامنتهای این فایل اخر استاد جان رو میخونم و خدا هدایتم کرد به کامنت شما .

      چقدر احساس خوشبختی عمیقی دارم . من واقعا حال خوبی رو تجربه میکنم دارم تجربه میکنم که میدونم حتی با رسیدن به خواسته ام هم این حال رو نخواهم داشت .

      خودمو خیلی دوست دارم احساس خیلی خوبی به خودم دارم . عاشق خدای خوبم هست . خیلی خیلی خیلی شیک بهم جایزه میده .

      نمیدونم چرا دارم اینارو اینجا مینویسم . ولی داره بهم میگه عیب نداره بنویس .

      میدونستم که اسپیکر اتاقت درست میشه دوست من

      خدایا شکرت برای نعمت وجود استاد جان این سایت و اینهمه انسان شگفت انگیز توحیدی و عملگرا و پاکی که بهم نشون دادی .

      مرسی حمید جان

      موفق تر باشی و شادتر و سلامت تر و عاشق تر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      سحر خسروی گفته:
      مدت عضویت: 1460 روز

      سلام آقای ثانی

      سپاسگزارم برای نوشتن هاتون که اینقدر عمیق تعقل میکنید و در اختیار ما میذارید

      میدونید قانون ساده اس بعضی وقتا ماجراهای پی در پی می‌افته ولی شاید یه چیز ساده تر باشه چرا شکر گذار نیستیم

      با حرفاتون یاد خودم افتادم که خیلی تو اتفاقات ریز نگا میکردم و منم تو مسایل مالی زور میزدم و همیشه آخر شب ها یه نگاهی به عملکردم میکردم و میگفتم چرا هنوز یه جای کار داره میلنگه چرا اون روانی که میخوام نیست ،تا اینکه یه تضاد بزرگ پیش اومد جوری که به زانو دراومدم مثل یونس در شکم ماهی شدم مثل موسی شدم و اینجا بود معنای ظالمین رو فهمیدم و دیدم چقد به خودم ستم کردم

      فهمیدم من فک میکردم زندگی من کامل نیست باید به اون چیزایی که میخوام برسم بعد کامل میشه و این بزرگترین ستمی بود که به خودم کردم

      چون از مدار شکر گزاری خارج میشیم من تا اون موقع فکر میکردم شکرگزاری ولی شکرگزار یعنی اون لحظه هم که باب دلت نیست بتونی نعمت هایش رو ببینی و تو مدار مقایسه کمبود نری

      وظیفه ما بندگی کردن وتسبیح خداوند و اینکه تقوا داشته و اون وقتایی که میگه تو به اندازه کافی درآمد نداری ،بگی نه همه چیز تکمیله همه چیز درسته من جای درست خودم هستم خدا خودش بقیه چیزا رو میده و کمتر به رفتارهاتون توجه کنید و اونقدر خودتون رو زیر سوال نبرید و از خودتون و عملکردتون راضی باید و خدا رو شکر کنید قبل از اینکه به تضاد بزرگترین بخورید

      آرزوی سربلندی و سلامتی و ثروت براتون دارم دوست عزیز

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
        مدت عضویت: 1975 روز

        سلام سحر عزیز

        این جمله ای که نوشتید الان مدتیه همیشه به خودم میگم

        هر جا شرایط کمی سخت میشه و کنترل ذهن مشکل میشه

        با خودم میگم هر جایی که هستی کاملا درسته و بی‌عدالتی رخ نداده

        این شرایط رو خودت درست کردی

        و سعی میکنم تو احساس قربانی بودن نمونم

        و واقعا هم احساسم رو خوب میکنه و خیلی زود یه راه حلی برای سوالم از جایی که فکرشو نمیکنم پدیدار میشه

        ممنونم بخاطر این تلنگر بجا و ارزشمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      بنام خداوند بخشنده مهربان.

      سلام و درود به برادر عزیز الهیم ..

      نمیدونم چجور سپاسگزار خداوند باشم..خداوندیکه هر لحظه در حال هدایت من.برای خوندن کامنتایی مثل شما برادر عزیزم می باسد..

      و سپایگزار شما هم هستم..

      که بهای رسیدن به خاسته تونو پرداختین…

      میدونی منو بیاد چه روزی دراوردی..چند تا حادثه گذشته ام برام رونمایی شد…

      روزی که حدودا 5 سال هست میگذره…من مبلغ وام چند میلیونی گرفتم..بخاطر سختیهایی که در این مسبر کشیدم.و شرکهایی که ورزیدم..حمید عزیز..

      روزهای اخر..به طرز بسیار وحشتناکی من..پاهام شکست..با همون شکستن.رفتم امضای اخر رو کردم..

      میگفتم”چشمم زدن.از بس من زرنگم.که تونستم این مبلغ زیاد رو بگیرم..

      ای دل قافل!…که نگو..خودمو به جهنم بردم…خیلی داستان داره این موضوع…تا رسید به سال اخر از قسطاش…

      که الهام اومد.باید ” این وام رو که برای شخص فلان برای سود داده ایی باید ببخشی..

      حمید عزیز…

      میخام بگم..اول مهر..از طرف خداوند اومد.الان فرصت امضای ببخشه…

      گفتم چجور؟

      گفت برو بهش بگو..در صورتی واممو میبخشم.که زودتر از موعد تمام شدنش آخرین پرداخت رو از بانک “پرداخت کنی…

      اون شخص بخاطر این قرار من.از خدا خاسته. تمام اون قسطایی که طی این 6 ماه مونده موند.یجا پرداخت کرد..

      و تمام پیامکهای من از بیخ تموم شد رفت..یه نشتی بسیار قوی بود..

      ولی تو زمان خودش موقعه ایی که من امادش بودم انجام شد..

      ولی خیلی چک و لگد خوردم..دقیقا سال گذشته 26همین ماه.که جمعه سالگردش بود..از همین شخص تو دهن محکمی خوردم..

      من خودم به خودم ظللم کردم..

      خداوند دوستداره ما ثروتمند باشیم..

      از موقعه ایی که استاد این سخن گرانبها از دهان خوشبوش،”ساطع شده بر قلبهای ما..

      و باز همه اینها لطف پروردگار هست…برای ماها که باهاش هم فرکانسیم..

      دارم مدار به مدار بالا میرم..

      چه هدیه هایی از چه اشخاصی..چه روان شدنهایی

      چه حال هوایی !

      خیلی خیلی خیلی خیلی پیامتون عمق وجودمو جریحه کرد..

      حرف زیبایی زدین.. اگه این مبلغ پول زیاد بود” زیر تریلی گوشهامو درمیاوردن…

      یادم از چند مورد رسید..که افرادی هستند..بعد از سالها یه ماشینگرون قیمتی میخرن..با همون ماشین صفر تصادف میکنن..

      چقدر چقدر قانون دقیقه!الله اکبر الله اکبر الله اکبر از بزرگی خدا..

      هر چقدر خودمونو زجر بدییم با زجرم انجام میشه..

      منم میخام اگاهانه در مسیر اسانیها باشم.دیگا میخام همه چیز براحتی برام اتفاق بیفته..

      دیگه نمیخام برای چندر غازی برم التماس فلان نفر از ارگان دولتی

      یا فلان شخصی که واسطه هست ما فلان کار رو انجام بدیین..

      یافلان طرح رو بزنم نشون فلان شخص بدم تا اون برام کار انجام بده.

      یا شخص نزدیکم بهم سود بده تا من ثروتمند بشم.فقط اون میتونه پولسازی کنه.من باید بهش بچسبم.

      یا اون شخص بزرگ مدیر عامل فلان..

      حمید من این باورا رو قبلا داشتما..

      چند بار تصادف کردم .یه شخصی منو از پشت دیده بود..گفت…بخودم گفتم این شخص زنده در نیومد..

      ناگفته نمونه دیه هم گرفتم.بازم چک و لگد خوردم.)..الله اکبر

      و داستان ادامه داشت…

      چرا!..چون ثروتمتد شدنمو از اون اشخاص میدونستم..

      امروز لطف خداوند شامل حالم شد.که بیام سوره حجر رو بخونم.وای که نگم.. ایه هاش دیوانت میکنه..

      منو دیوانه کرده..

      صحبت شما و دوستان عزیزم..که ناگفتنیه..هر چی بگم کمه!…

      بهر حال خیلیخیلی متشکرم..

      از اینکه عمق کلامت بسیار زیبا بود..

      پس مدام بخاییم از خداوند…

      که ما اسانی و راحتی میخاییم

      ما میخاییم به اسانی ثروتمند بشیم..

      همه چیز برامون ساده پیش بره..

      یه داستان دیگه بگم.ببخش صحبتم زیاد شد.ولی باید بگمش..شور و شوقم خیلی زیاد شده..

      حمید عزیز!همون فلان ارگانی که داشتم التماسشون میکردم..

      الان اونا از من میخان براشون کار انجام بدن…و منم هر چی بگم همون لحظه عمل میکنن.

      برای پرداخت بهشون گفتم من نقد کار میکنم.و تونستم این مورد رو خوب انجام بدن..چون من تعقییر کردم.

      دیگه نیازی برای تقلا نیست..همه چیز به اسانی پیش میره..

      یه هدیه هایی بهم میرسه..فقط تو ذهنم.دوستدارم داشته باشمشون خیلی راحت وارد زندگیم می شود..

      دوست عزیزم زندگی اسانیهاست بخودم میگم..من میتونم همه چیز رو براحتی برای خودم رقم بزنم.

      دنیا اساس باورهای منو بهم نشون میده.و میخام با تمرکز قوی تری روی این مورد کار کنم…

      من اسانی میخام و میدونم خداوند اسانیها رو در بهترین زمانش!برام پیش میاره..

      نیازی نیست من دنبال دیگران بدوووم و خودمو خفت و خوار کنم..

      من با ایمان و باورام دنیای اطرافمو به صلح میکشونم.

      به امید داستانهای زیباییت..دوست عزیزم. موفق و پایدار باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      احمدرضا هودرجی گفته:
      مدت عضویت: 3618 روز

      سلام

      دوست عزیز دقیقا دست گذاشتی روی پاشنه آشیل من خیلی حرفها در این مورد تو ذهنم هست که با یاری خدا بتونم جمع بندی کنم و بنویسم

      باید سختی بکشی تا به چیزی برسی اون هم به مقدار کم که حلال باشه اگه زیاد باشه درست نیست و باید از زندگیت بره

      این باور دکرگون کرد ذهنمو

      وقتی به گذشته و حال زندگیم نگاه میکنم ردپای این ترمز را میبینم

      اصلا جوری ذهنم برنامه ریزی شده که چیز خوب و راحت را ول میکنم و میچسبم به اون موردی که سخته یا اون کاری که به سختی پول دربیارم چون پولش حلالتره

      ریشه این باور خیلی عمیق تر از این حرفهاست من زمانی مغازه خرازی داشتم جنس های ریز و دست و پا گیر که جور کردن اونها از بازار تهران کلی دردسر داشت و درآمدش هم ذره ذره به دست میومد تا اینکه مغازه را جمع کردم و دفتر املاک زدم

      درآمد شد صفر

      و همون موقع ها بود که تو ذهن خودم میگفتم کار قبلیم خیلی خوب بود برکت داشت چون زحمت میکشیدم و پول درمیاوردم

      و ذهن من به خاطر دیده ها و شنیده ها طوری برنامه ریزی شده بود که باید سختی بکشی و ذره ذره پول دربیاری تا پولت حلال باشه همون جور که پدرم همیشه میگفت من خیلی سختی کشیدم تا این بچه ها را بزرگ کردم

      بعد ازچندین سال دست و پا زدن در شغل پربرکت و معنوی و مقدس املاک ناامید و بی پول دفترم را بستم و رفتم تو یه شرکت برای دیگری کار کنم و همون زمان بود که با استاد بزرگوار آشنا شدم و بعد از کار کردن روی باورهای ثروت یک دوباره دفتر املاکم را باز کردم و همه چی متفاوت از قبل شد

      درآمدم بیشتر شد مشتریهای زیادی اومدن و کارم رونق گرفت اما همون موقع هم فقط میدویدم تا معامله ای جور بشه و من پورسانتم را بگیرم اما باز نسبت به گذشته بهتر بود چون باورها یک شبه عوض نمیشه

      و الان هم بعد از 8 سال از روزهای اولی که دوباره دفترم را باز کرده بودم هنوز هم ریشه های این باور تو ذهنم هست

      الان درآمدم بیشتر و راحت تر شده اما مبالغ بالاتر هنوز برای ذهنم قابل قبول نیست مثلا زمینی که 20 روز پیش گرفتم و الان حدود صددرصد سود میده و من هم هیچ سختی بابت این پول نکشیدم ذهنم قبول نمیکنه

      ناخودآگاه دارم کارهایی میکنم که فروش نره یا به قول شما دوست عزیز اگه هم فروش بره باید به راحتی برای چیزهای پیش پا افتاده خرج بشه و در نهایت برگردم به همون مدار باور محدودکننده

      خیلی عجیبه ذهن ما برنامه ریزی شده که مسیر آسان را ول میکنه و میچسبه به مسیر سخت

      زنان را ول میکنید و به مردان روی می آورید

      فایلی که به قیمته و مالکش هم منعطف هست و به راحتی میشه فروخت و کمیسیون عالی گرفت را رها میکنم و میرم به سمت یک ملک بدقواره با کوچه بن بست و کلنگی با مالک سفت

      سرمایه گذاری که راحت و زیاد کمیسیون میده را ول میکنم و میرم دنبال خرید یا فروش ملک برای مشتری که باید با صرف کلی انرژی بتونم حداقل پورسانتم را بگیرم

      به راحتی میتونم ملک به قیمت را خودم بخرم و با سود خیلی خوب بفروشم ولی میرم دنبال چندرقاز کمیسیون

      چون ذهن من برنامه ریزی شده که ذره ذره پول در بیاره با سختی زیاد

      این را خیلی دیدم و شنیدم که هر کسی میخواد از درستی و معنوی بودنش صحبت کنه میگه این دستهام را ببین من زحمت کشیدم و نون حلال به بچه هام دادم باید بچه هام به جایی برسن چون پول زحمت بهشون دادم

      اما کسی نیست بگه با این همه فراوانی که خداوند برای انسان گذاشته چرا زحمت

      استاد تو جلسه اول احساس لیاقت میگه اگه به این دنیا اومدی تو لایق تمام نعمت های خداوند هستی بدون هیچ قیدو شرطی

      باور به کمبود ،باور احساس عدم لیاقت و باور معنوی نبودن پول باعث این طرز فکر و رفتار میشه

      سالهای اول که آژانس املاک زدم همیشه به خودم میگفتم وقتی خرازی داشتم خیلی شادتر بودم و پولم برکت داشت اما الان که پول راحت و زیاد درمیارم حالم مثل اون موقع خوب نیست و پول زود از دستم میره

      و همه اینها به خاطر باورهای محدودکننده بود که سختی کشیدن مترادف شده بود با رفتن به بهشت و راحتی و لذت بردن مترادف شده با جهنم و عذاب

      اما الان که کمی این باور را درست کردم دیگه با پول زیاد مثل گذشته حالم بد نمیشه ولی هنوز هم نمیتونم باور کنم که در عرض 20 روز 400 میلیون سود کنم به راحتی

      احساس لیاقت اگه درست بشه میتونم درآمدهای بالا و راحت را قبول کنم چون اگه من به این دنیا اومدم یعنی لیاقت تمام نعمت های موجود را دارم بدون هیچ قید و شرطی

      از شما دوست عزیز سپاسگزارم که نکته مهمی را یادآوری کردید

      استاد عزیز بابت تمام آگاهی هایی که به من دادید سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مجتبی محجوب گفته:
    مدت عضویت: 1907 روز

    به نام خدای مهربان سلام

    خداروشکر میکنم که قدرت خلق زندگیم رو توسط افکارم به خودم داده

    استاد عزیزم بی نهایت از شما سپاسگزارم

    بخش دوم

    چرا شرایط سخت پیش میره ؟

    تازه چند وقته که توجه میکنم به اینکه خداوند رو منبع همه چیز ببینم ، تازه دارم متوجه میشم که من تا الان اصلا خداوند رودر زندگیم نمیدیدم و همین چیزی هم که الان تو زندگیم هست واقعا از لطف و رحمت و بخشش اون بوده و گرنه همینم نباید می بود

    حالا من توجه نداشتم وضعیتم اینه ، اگر توجه داشته باشم چه کار میخواد بکنه

    باورهایی که باید بسازم

    البته بگم که من در ذهن من این بود که استاد الان دیگه استاده و دیگه هیچ وقت تکرار نداره در صورتی که استاد بارها و بارها گفته که من خودم هم دارم استفاده میکنم و این کارو میکنم

    چیزی که در ذهن من بود تا الان در مورد قانون و کلا این فضای کار کردن روی خود این بود که این یه چیز فانتزی هست

    یعنی ذهنم میخواست که همیشه اون حالت قبل رو ادامه بده ،تازه الان متوجه اش شدم ، یعنی این میومد توذهنم قشنگ یادمه که مثلا اگر یه جایی یه کسی میپرسید که چی داری گوش میدی روم نمیشد بگم که فایل موفقیت فردی هست ،چون میگفت که ول کن این مسخره بازی هارو و منم پشت بندش ادامه میدادم آره بابا راست میگی و ولی از ته دل دوست داشتم که گوش بدم

    و در کل کار کردن روی خود رو اصلا کار نمیدونستم ، و اتفاقا چند وقت قبل به زبون آوردم و نوشتم که چرا من کار کردن صبح تا شب رو کار میدونم ولی کار کردن روی خود رو کا نمیدونم ، و فک میکردم که کار کردن روی خود یعنی اینکه فقط فایل خالی گوش بدی ولی الان فهمیدم که نه این نیست و باید تمرین کنی

    کامنت بنویسی و کامنت بخونی و تمرین و هر چی گفته حتی یه کلمه ش رو نباید بگذری ازش

    هر یک کلمه در این سایت مسیر عوض میکنه ، هر یک کلمه ثروت وارد میکنه و جلوی ضرر رو میگیره

    مثل کلمه توکل ، من خیلی راحت میگم توکل و خیلی هم راحت مینویسم توکل ، ولی صبح زود که هوا تاریکه و میرم بیرون انقد ترس ورم میداره که یه وقت نکنه اتفاقی برام بیفته و یه خرس و گرگ بهم حمله کنه وسط شهر

    من میگم توکل ولی چشمم به دست صاحب کارم هست که کی بهم پول بده

    من میگم توکل ولی چشم و دلم به اینه که کارم رو خوب انجام بدم و صاحب کار بگه عجب بچه ای هست و اگر درخواست افزایش حقوق دادم قبول کنه

    من میگم توکل ولی به آدمها به خاطر پولشون احترام میزارم و جلوشون بلند میشم و از درون میترسم از آدمهای پول دار

    من میگم توکل ولی وقتی که اسم مهاجرت میاد تن و بدنم میلرزه

    من میگم توکل ولی میترسم از عوامل بیرونی که یه وقت نکنه در زندگی من تاثیری بزارن

    پس این نشون میده باید به هر کلمه ای که در این سایت و آگاهی ها میشنوم حساس باشم و بگم چقد من این رو در زندگیم اجرا میکنم

    در زندیگ یعنی از همین الان در زندگی ، از صبحم تاشبم

    ولی خب خداروشکر از این چند روزی که دارم خداوند رو منبع همه چیز میبینم ، انگار از درون آرامش بیشتری رو احساس میکنم

    اینطور به خودم میگم از اول صبح که خدایا من تنها تو را میپرستم وتنها از تو یاری میجویم

    هر جا که گیر میکنم میگم خدایا از تو میخوام ها ، و یه راهی پیدا میشه که مشکل حل بشه و ترسم کمتر میشه

    چقد خوبه اینطور

    باورها :

    خداوند قادر مطلقه

    خداوند عالم مطلقه

    خداوند خالقه

    خداوند قدرت خلق زندگیم رو به من داده

    خداوند همواره در حال هدایت کردن من به مسیر درست هست

    خداوند همواره داره مسیر رو به میگه و داره راه حل ها رو به من میگه

    تازه دارم متوجه میشم وقتی به این جملات فک میکنم که اینها همش نوع نگاه هست

    تازه میفهمم که این باورها هستن که زندگی ما رو شکل میدن یعنی چی

    تاز متوجه ام که معنی عوامل بیرونی در جلسه اول ثروت یعنی چی؟تازه میفهمم که چرا شغل خاص ، سن خاص، جنسیت ، موقعیت مکانی ، و شرایط هیچ تاثیری در ثروتمند شدن من و یا فقیر بودن من در زندگی نداره و فقط باورها من که همین نوع نگاه من به خداوند و موضوعات هست که عامل اصلی ثروتمند شدن یا فقیر بودن من هست

    پس فهمیدم که کار من اینکه که این ها رو تکرار کنم و باور کنم ،عههههههههههه،من فک میکردم که باورخودش درست میشه ،تازه دارم درک میکنم که نه بابا تویی که باید استفاده کنی از خداوند ، نه اینکه منتظر باشی فک کنی خودش درست میشه

    تازه امروز معنی انتظار رو درک کردم

    من فهمیدم که این چیزی که به عنوان انتظار در ذهن من هست در اصل ترسه نه انتظار

    من میترسم که اگر سختمه در اینجا مهاجرت کنم چون ایمانی نیست

    من میترسم که در جمع اگر غیبت میکنن جمع رو ترک کنم

    من میترسم که کارم رو شروع کنم چون از حرف و نظر مردم میترسم

    من میترسم که وقتم تلف بشه و خجالت میکشم و این کارو بیهوده میدونم که باورها رو پیش خودم تکرار کنم

    من میترسم که به فکر خودم باشم

    و خیلی خیلی چیزهای دیگه

    تازه فهمیدم که من با جمله انتظار دارم که خداوند کارهای من رو انجام بده سعی کردم که این ترسهارو بپوشونم

    پس این انتظار نیست ، انتظار الان برای من اینه که من با جدیت و تعهد دوره ثروت 1 رو شروع کردم و دارم کار میکنم بدون عجله و انتظار دارم که هر چی جلو تر میرم نشانه ها بیشتر بشه و حتی اگر هم نشانه ای نیاد میگم که تو هنوز خوب نتونستی با ایمان و احساس خوب تمرین رو انجام بدی چون خداوند کارش رو بلده و این تویی که باید سمت خودت رو قشنگ انجام بدی

    کار تو چیزی نیست جز در این سایت بودن

    فایل گوش دادن

    به صورت جدی تمرین را انجام دادن

    کامنت خوندن

    کامنت نوشتن و و و و چیزهایی که مربوط به این موارد هست

    واقعا این جمله تکان دهنده نیست

    تمام این چیزهایی که در دنیا هست متعلق به خداوند است ، چیزهایی که تو آرزشون رو داری

    مثل اینکه یه ماشین آریزو 6 داشته باشی

    دو تا خونه از خودت داشته باشی

    کسب و کار شخصی خودت رو داشته باشی

    سفرهای خوب بری

    قانون سلامتی رو انقد پولش رو داشته باشی که اجرا کنی

    و اون چیزهایی که دلت میخواد رو بخری

    همه و همه نزد خداونده و اون همه گفته که تو اگر ایمان داشته باشی و من رو منبع همه چیز بدونی به تو داده میشه

    و مسیر رو هم بهت گفته

    و از همه مهمتر که خداوند میخواهد با جان ودل که اینها رو به تو بده ولی تو با افکارت و باورهات جلوش رو گرفتی

    با اینکه میگی فلان شغل عامل اصلی ثروتمند شدنه

    با اینکه میگی فلان موقعیت مکانی عامل اصلی ثروتمند شدنه

    با اینکه میگی فلان شخص عامل اصلی ثروتمند شدنه

    با اینکه میگی هر عامل بیرونی عامل اصلی ثروتمند شدن یا فقیر بودن هست

    در صورتی که چیزی که خداوند میخواهد یه چیز ذهنی هست و در ادامه ذهن عمل کردن که یک نمونه اش اینه که همه چیز رو از درون به خداوند ربط بدی و وصل کنی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 312 رای:
    • -
      هلن گفته:
      مدت عضویت: 3997 روز

      سلام

      دیروز کامنتتون رو خوندم ولی درک نکردم.

      منم این روزا با یه چالش روبرو شدم که فقط رفتم سمت خدا و فقط از خودش کمک خواستم.

      و منم قبلا واقعا فک میکردم هروقت دارم عبارات تاکیدی میگم یه کار بیهوده اس واین

      فایده نداره ولی چند بار که در چالشها اومدم برای خودم چله گذاشتم و جملات تاکیدی مربوط بع چالشم رو که بیشتر جملات توحیدی بود تکرار کردم دیدم جواب داد و مساله من معجزه وار حل شد.

      و تقریبا ایمان آوردم.

      و دیشب هم اومدم جملات تاکیدی رو که خودم ضبط کرده بودم گذاشتم تو گوشم و خوابیدم.

      زمانش ربع ساعت بود.بعد هندز فری رو از گوشی دراوردم و خابیدم.

      نصف شب بود بیدارشدم و خوابم نمیبرد گفتم بیام همون جمله تاکیدی هارو گوش کنم بخابم.

      اول هندزفری گوشی رو وصل کردم که صدای گوشی بلند نباشه که بقیه خوابن، بعدگوشی رو گداشتم تو گوشم.

      این اهنگ پلی شد،

      تو خدای منی

      یار باوفای منی….

      شوکه شدم.

      اخه من شب گوشی رو قطع کردم

      و هندفری هم دراوردم.

      وگرنه صداش بلند بود میفهمیدم

      و جالبتر دیدم نوشته آهنگ تو خدای منی.

      و تا اخر گوش دادم.

      صبح بلند شدم و رفتم تو گوشیم دوباره این اهنگ رو گوش بدم اصلا این اهنگ نبود.

      واقعا ندیدمش.

      خدا این جوری معجزه وار جوابم رو میده.

      به خدا این حرفهارو فقط کسایی درک میکنن که آگاهی های این سایت رو داشته باشن.

      من به خانواده ام هم نگفتم این موصوع رو.

      چون صد درصد میگفتن توهم زدی.

      ولی من میدونم توهم نزدم.

      من دیشب ربع ساعت در سکوت از خدا جواب خواستم و گفتم

      دلم رو آروم کن.

      و این آهنگ رو برام پلی کرد.

      همیشه میگم ایمان یعنی باور آنچه را که نمیبینی.

      و ایمان دارم کارش درسته.

      خدایا شکرت که حضور داری.

      دوشنبه.28 آبان 1403.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      حسن موسوی گفته:
      مدت عضویت: 674 روز

      سلام مجتبی جان چقدر خوب نوشتی من همین الان یعنی قبل از اینکه کامنت شما رو بخونم داشتم به این فکر میکردم که زنگ بزنم به مسول واریزی های شرکتی که برام پول ریخته بود به حسابم و حسابی بهش بد و بیراه بگم که چرا مبلغ واریزی من اینقدر کمه و وقتی متن شما رو خوندیم متوجه این موضوع شدم که این مبلغ چه کم و چه زیاد و با به هر اندازه ای که هست نتیجه باور من هست . من این مقدار رو جذب کردم وگر نه کسی نمیتونه چیزی رو به من کم و یا زیاد بده کسی نمیتونه مگر من بهش اجازه داده باشم مگر اینکه من خواسته باشم و از قبل اون رو فراخوان کرده باشم خلاصه که متقاعد شدم که پیگیری کنم ولی نه با حال بد و حال اون موقع از تو به خاطر کامنتت ممنونم و از خدا به خاطر خدایان به این جا اون هم در این لحظه سپاسگزارم. از استاد عزیزم سپاسگزارم به خاطر این فایل عالی البته هنوز به طور کامل گوشش نکردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      علی قاضی گفته:
      مدت عضویت: 1255 روز

      سلام آقا مجتبی عزیز ،

      بسیار از خوندن کامنت شما لذت بردم ، چقدر روان و ساده و از دل گفتی انگار که حرف های دل من را داشتی میزدی ،

      اون بخش از کامنت که داشتی از ترس هایی میگفتی که حاصل بی ایمانی هست ، عالی بود .

      من هم بعد از دو سال که تون این سایت الهی هستم، دوره ها خریدم و کامنت ها خوندم ، تازه کم کم دارم درک میکنم که مشکلات زندگیم همه از بی ایمانی و از ترس بوده ، تازه دارم میفهمم که خداوند چرا اینهمه تاکید کرده کسانی که به خداوند ایمان دارند نه ترسی دارند و نه اندوهگین میشوند .

      چقدر از طرفی برام جالب است و چقدر ناراحت کننده که بعد از این همه سال به این درک رسیدم ولی باز ارزشش را داشته .

      خداوند این قدرت لایتناهی، به همه ما این قدرت را عطا کنه که این راه رو ادامه بدیم و برسیم به این دعای حضرت علی (ع) که در دعای کمیل میگه خداوندا لحظه لحظه عمرم را با یاد خودت آباد کن.

      ازتون بابت این کامنت زیبا سپاس گزارم

      در پناه خداوند شاد ، موفق و تندرست و ثروتمند باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3146 روز

      سلام مجتبی عزیز

      خیلی عالی نوشتی کلی لذت بردم از خوندن کامنتت

      مفهوم توکل رو با مثالهای متنوع خیلی عالی شرح دادی

      ترس رو عالی توضیح دادی

      از اینکه کلام استاد رو قبلا فانیزی گفتی منم راستش همین طوری فکر می کردم و مدتی هست با نگاه بهتری به آگاهی های استاد فکر می کنم و عملیشون می کنم.

      میدونی زندگی خیلی خیلی می تونه ساده ، روان و لذتبخش باشه بشرطی که ما بیشتر به منبع وصل بمونیم و از مدار خدا خارج نشیم

      بقول قرآن سوره عنکبوت آیه 64 خداوند می فرماید : این دنیا بازیچه بیش نیست و اصلا ماجرا جهان دیگر است ”

      پس ما عباس منشی ها بیایم هوشمندانه عمل کنیم و با عمل به قوانین ثابت راه بازی این دنیا رو یاد بگیرم و در زمینه هایی که نوشتی مثل ماشین اریزو 6 و دوتا خونه و سفر و آرامش واقعی رو تجربه کنیم

      آره عزیز دل فرکانس هامون رو با فرکانس خدا تنظیم کنیم و کیف این دنیا رو ببریم انشالله

      موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1406 روز

      سلام آقا مجتبی گل

      بسیار لذت بردم از خوندن کامنت زیباتون و انرژی دریافت اون آگاهی ها و باورهای قدرتمند کننده رو در وجودتون دریافت کردم!

      امیدوارم این مقاومت های ذهنمان به زودی و با تکرار و تمرین این آگاهی های ناب،بشکنند و جریانی از ثروت و سلامتی و حال خوب،نصیب همه مون بشه!

      منم مثل شما فکر میکردم دیگه استاد،استاده و نیازی به تکرار این باورها رو نداره ولی درکمال تعجب وقتی توی دفترم نوشتم،دیدم چقدر باورهای قوی و قدرتمند کننده ای رو استاد بیان کردند که قبل این فایل با گوش دادن و توجه کانون تمرکزم و سپاسگذاری،فکر میکردم باورا یعنی همین و دیگه کار تمومه و در مسیر دریافت نعمت ها هستم و بقول شما الحق و انصاف خدا داره در حقمون خوب خدایی میکنه و ما هیچ باوری رو نسبت بهش ایمان نداریم و در ظاهر میگیم ولی این خدای وهاب و رزاق و بخشنده از هزاران هزار راه بهمون نعمت می رسونه و بقول شما اگه این باورا تو ذهنمون پایدار بشن و ایمان بیاریم به قدرت خدا،خدا برامون کن فیکون میکنه!

      فردا دوباره به امیده الله مهربان،فایل رو از اول گوش میدم و بااینکه بیش از پنج بار گوشش کردم و نکته برداری ولی این فایل پر از آگاهی و زبان ساده برای ارتباط برقرار کردن باخداست!

      پس می نویسم این باورای خوب استاد رو ودر هر ساعتی که بتونم گوش میدم تا بهم یادآوری بشه که با خدا میشه پادشاهی کرد!

      ممنون از وجوده ارزشمندتون و این کامنت فوق العاده!

      بدرخشید در تمام زمینه ها و خداوند از شما راضی باشه.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    نسترن بهداروند گفته:
    مدت عضویت: 2137 روز

    سلام به سید استادان

    امیدوارم هر جا که هستین در سلامت و روح و جسم به سر ببرین.

    وسط فایل فوق العاده اتون یاد یه جریانی افتادم که دوس داشتم واستون بگم.کسایی که من رو می‌شناسن،در مورد صداقتم آگاهن.

    قبلش اینو گفتم چون داستانی که میخوام بگم عجیبه.

    مدتی بو دکه همسرم پشت سر هم صدمات های مختلف رو تجربه می‌کرد.تا اینکه بالاخره همه چیز تقریبا حل شد.یه شب اومد خونه و داشت آماده ی خواب میشد، نخ دندان کشید و یهو دیدم گفت آخ‍

    گفتم چی شد؟ گفت دندونم کنده شد.نگاه کرد دیدیم دندونی که حدود 3 سال پیش روکش کرده بود و در واقع مصنوعی بود از جاش دراومده.گفتیم عیب نداره فردا برو دکتر که چسبش کنه رو جاش.ته این دندون یه فرم میخ مانندی داشت که داخل یه قسمتی داخله فک جاسازی میش. فرداش دندون رو گذاشت داخل یه تکه کاغذ و مچاله اش کرد و گذاشت کنار ترمز دستی داخل ماشین که بعد از کارش بره مطب.دیدم ظهر اومد حسابی ناراحت و شاکی که چرا باید آنقدر این مدت مسائله برام پیش بیاد و.. و گفت که ظاهرا دندونش رو گم کرده و به نسبت باید هزینه ی بالایی بده تا یکی بزاره جاش.گفت تو چرا عصبانی و ناراحت نمیشی،من اینو بگم که به لطف برنامه های ارزشمندتان خیلی بهتر از قبل روی خودم تسلط دارم،گفتم آخه فایده ای نداره و عصبانی شد و از خونه رفت.خدا شاهده دستامو بردم بالا گفتم خدایا دندونش رو پیدا کنه. شوهر من 7 ماهه هست و همین اواخر پدر و برادر جوونش رو از دست داده و خانواده اش رو کلا از دست داده و بارها من به ایمانش از این نظر آفرین گفتم.منظورم اینه که اصلا آدم ضعیفی از نظر اعتقادی نیست.

    خلاصه از خونه رفت بیرون و دیدم یکمی بعد با یه نصفه هندونه برگشت.

    اروم شده بود.گفت نسترن دندون پیدا کردم. حالا داستان دندون آنقدر عجیبه و قطعا نمونه ی واضحی از هدایت خداوند مهربانم

    گفت رفتم جاهایی که امروز بودم،ما یه ویلا باغ خیلی زیبا داریم که یه جای فوق العاده هست، که هر روز میریم و کلی با مرغ و خروس و طبیعتش کیف میکنیم.رفته بود اونجا تا خودشو آروم کنه.گفت یه برگه دیدم سر باغ گفتم این همون برگه ای هست که دندونم لاش بوده الان نیست.دفعه ی اول که داشته میگشته اینو دیده و گفته. دفعه ی بعد که از خونه رفت به سمت ویلا با ناراحتی شدید یه هندونه گرفت و رفت اونجا خنک شد،گفت گفتم ولش کن دیگه مهم نیست.طهو چشمم خورد به کاغذ، گفتم اینکه اون کاغذ نیست!!!

    یعنی آروم که شد، داشت هدایت هارو دریافت می‌کرد.روشن کرد رفت در کارگاهش، دید اون کاغذی که دندون لاش بوده افتاده در مغازه،بعد که برگشت خونه داشت اینارو میگفت.گفت نگاه کردم دور برم گفتم پس دندون باید همینجاها باشه،استاد بنظرتون کجا بود؟؟؟؟

    گفت دیدم یه چیزی داره روی تایر ماشین همسایه نور منعکس میکنه، رفتن جلو دیدم دندونم رفته داخل تایر ماشین همسایه!!!!!!!!!!!

    حالا ببنید چقدر احتمال همچین موضوعی می‌رفته و اصلا چقدر میشد داستان طور دیگه ای بچرخه؟؟؟؟

    از کجا باید دندون میرفت داخله ماشین همسایه، از کجا اون تایر به اون فرمی قرار گرفته بود که بشه دندون رو ببینه، اصلا چطور دندون نشکسته و کلی فرم دیگه،که مغزم سوت کشید.انقدر خندیدم و شوک شدم از این داستان که بهش گفتم اگر هر کس به جز تو اینو برام میگفت شک میکردم به صحتش.

    بعد جالبه همسایه داشته از پنجره نگاه میکرده ببینه این کیه دور ماشین، صداش میزنه میگه چیزی میخواین آقا؟ احمد بهش میگه آره دندونم داخله تایر ماشینتون رفته

    خیلی به این داستان فکر کردم.اینکه حتی وقتی داخله فرکانس منفی هم باشی، اگر به خداوند تکیه و اعتماد کنی اون هنوزم خیلی خیلی نزدیکه فقط به شرطی که باور کنی و تسلیمش بشی.

    دوستتون دارم، در پناه خداوند مهربان سلامت و سعادتمند دنیا و آخرت باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 327 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 478 روز

      سلام نسترن.

      تیکه آخر کامنتت خیلی خیلی ، تاثیر گذار بود یه باور ناب ساخت برام، که گفتی

      حتی تو مدار منفی هم باشی ، یعنی از نظر من گناه کار ترین هم باشی، خدا بهت کمک می‌کنه فقط باید تسلیمش شی،

      نسترن جان من دو تا سوال داشتم از خدا یکیش اینکه میگه من رو اجابت کنید معنیش چیه که فهمیدم یعنی بهش گوش بدیم و اجراش کنیم، یعنی به الهاماتتی که ما رو می‌کنه گوش بدیم و بعد اجراش کنیم،

      الان معنی تسلیم از از خدا خواستم که بهم با عمق وجود بده

      راستی من امروز یه تجسمی کردم که بهش رسیدم که اصلا امکان پذیر نبود،

      اما خدای من خدای ناممکن هاست،

      یکهو خدا گفت این رو بنویس نوشتم من این تجسم رو بعد گام فکر کنم 25 خانه تکانی ذهن بود آنجام دادم

      نسترنی موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سعید خستوانه گفته:
      مدت عضویت: 2107 روز

      نسترن جان بخدا اشگ منو در گردی خیلی لذت بردم خیلی منم همینطوری شدم البته نه دندون چیزهای دیگه اما این خدای ماها با خدای بیرونی خیلی فرق می‌کنه فقط میخاد حال خودت رو خب کنی هر اتفاقی بیفته بگی خدای خوبم حتمن خیری توش بوده همین

      بازم سپاس کزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        مهدیه ح گفته:
        مدت عضویت: 369 روز

        سلام دوست عزیز!

        چقدر این جمله که فقط باید حال خودتو خوب کنی به دلم نشست

        واقعا چه خدایی دارم من، که اون بیشتر از من به فکر اینه که من حالم خوب باشه و گفته تو حالت خوب باشه من همه چی بهت میدم خدای بزرگم شکرت هزاران بار سپاسگزارتم .

        از شما دوست عزیز و استاد عباس منش بی‌بینظیرم و مریم جان قشنگم سپاسگزارم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      محمد مردانی گفته:
      مدت عضویت: 3091 روز

      سلام دوست خوبم چقدر داستان جالبی و چقدر خوبه که با کار کردن روی خودتون در برابر تضادها کنترل ذهن بهتری دارین و این از موهبتهای کار کردن با استاد عباسمنش هست و چقدر اخر کامنتت زیبا گفتی که :حتی وقتی داخله فرکانس منفی هم باشی، اگر به خداوند تکیه و اعتماد کنی اون هنوزم خیلی خیلی نزدیکه فقط به شرطی که باور کنی و تسلیمش بشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1267 روز

    بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

    «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا» ؛ «لِّیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَمَا تَأَخَّرَ وَیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ وَیَهْدِیَکَ صِرَاطًا مُّسْتَقِیمًا» ؛ «وَیَنصُرَکَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِیزًا» ؛ «هُوَ الَّذِی أَنزَلَ السَّکِینَهَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَّعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَکِیمًا» ؛ «لِّیُدْخِلَ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَیُکَفِّرَ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَکَانَ ذَٰلِکَ عِندَ اللَّهِ فَوْزًا عَظِیمًا»

    (ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﻣﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻮ ﭘﻴﺮﻭﺯﻱ ﺁﺷﻜﺎﺭﻱ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻳﻢ) ؛ (ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ از لغزش های گذشته ﻭ ﺁﻳﻨﺪﻩ توست را ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺮﺩﺍﺭﺩ، ﻭ ﻧﻌﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻛﺎﻣﻞ ﻛﻨﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﺭﺍﻫﻲ ﺭﺍﺳﺖ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻲ ﺍﺕ ﻧﻤﺎﻳﺪ) ؛ (ﻭ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺼﺮﺗﻲ ﺗﻮﺍﻧﻤﻨﺪﺍﻧﻪ ﻭ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻳﺎﺭﻱ ﺩﻫﺪ) ؛ (ﺍﻭﺳﺖ ﻛﻪ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻫﺎﻱ ﻣﺆﻣﻨﺎﻥ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩ ، ﺗﺎ ﺍﻳﻤﺎﻧﻲ ﺑﺮ ﺍﻳﻤﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﻴﻔﺰﺍﻳﺪ. ﻭ ﺳﭙﺎﻫﻴﺎﻥ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﻴﻦ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺳﻴﻄﺮﻩ ﻣﺎﻟﻜﻴّﺖ ﻭ ﻓﺮﻣﺎﻧﺮﻭﺍﻳﻲ ﺧﺪﺍﺳﺖ؛ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﻧﺎی حکم کننده ﺍﺳﺖ) ؛ (ﺗﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﻣﺆﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮِ ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ، ﻭ ﮔﻨﺎﻫﺎﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺤﻮ ﻛﻨﺪ ، ﻭ ﺍﻳﻦ ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﺳﺖ)

    (سوره فتح آیات 1 تا 5)

    —————————————————————————

    خدای مهربان و دانای حکم کننده و آگاه به اسرار درون نهانخانه قلبم ، از فضل و رحمت تو درخواست یاری و هدایت و حمایت میکنم. این نوشته ها رو مایه عبرت و یادگیری خودم قرار بده و از من شخصیتی متواضع تر و خاضع تر بساز تا همواره در مدار بندگی تو باشم و از من در برابر وسوسه های شیطانی محافظت کن چون تو تنها محافظت کننده و یاری رسانی. خدایا کمکم کن ردپایی باشه در مسیر توحید و بندگی تو.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    —————————————————————————

    سلام و درود به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و همه دوستان نازنینم در این سایت توحیدی. چقدر دلتنگ تون بودم ؛ آخرین کامنتم رو 26 مهرماه نوشته بودم و امروز 26 آبان ماهه.

    طبق هدایت الهی از طریق آیه 16 سوره کهف «وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنشُرْ لَکُمْ رَبُّکُم مِّن رَّحْمَتِهِ وَیُهَیِّئْ لَکُم مِّنْ أَمْرِکُم مِّرْفَقًا» بهم گفته بود برو توی غار تعهد و تمرکز و تنهایی خودت روی خودت کار کن باشد (ﺗﺎ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﺯ ﺭﺣﻤﺘﺶ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﺑﮕﺴﺘﺮﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻛﺎﺭﺗﺎﻥ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﻭ ﺁﺳﺎﻧﻲ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩ)

    فرض کنید یه ماه دهن یه آدم پرحرف رو با چسب پنج سانتی ببندید و یه ماه بهش اجازه حرف زدن ندین، وقتی چسب رو برداری این آدم میخواد از سر میدون باغ زهرای بوشهر تا اتوبان تهران قم دم عوارضی میخواد براتون حرف بزنه ، پس یه کامنت طولانی در پیش داریم ، اگه حوصله خوندن ندارید فقط اسکرول کنید برید پایین فایو استار منو بدین و شب بخیر همگی (چرا نمیشه ایموجی خنده های شیطانی گذاشت)

    شاعر میگه: «دوباره یه روز خوب لب دریای جنوب؛ دوباره کنار بندر دوباره بزن و بکوب» و سایر موارد…

    این لب دریای جنوب به جون خودم خیلی نزدیکه به انرژی خداوند. هر وقت میرم کنار ساحل اگر هم آگاهی جدیدی دریافت نکنم حداقلش اینه که خیلی حالم بهتر و مثبت تر میشه ؛ استاد عباس منش هم کارش رو از لب دریای جنوب ایران آغاز کرد (بندرعباس) و الان هم لب دریای جنوب آمریکاست (اقیانوس اطلس و خلیج مکزیک) ؛ بووخووودداااا ؛ تاکید کنم بوشهر و فلوریدا روی نقشه هم مدار هستن. (نامبرده استاد تمرکز بر حاشیه و دوری از اصل خخخ)

    از همه شوخی ها که بگذریم اصل فقط توحید و بندگی و تواضع به درگاه خداونده ،اصل اینه که هر چه بیشتر به مدار انرژی الهی نزدیک و نزدیک تر بشیم ، این کامنت هم متاثر از آگاهی های همین فایله. اول میخواستم این کامنت رو توی جلسه اول دوره احساس لیاقت بنویسمش چون با موضوع اون فایل مرتبط بود ولی یه حسی بهم گفت انتقالش بدم زیر این فایل.

    —————————————————————————

    چند روزی بود داشتم تلاش میکردم توی مدار توحید بمونم و روی خود کار کنم ولی نجواهای شیطان بشدت منو برده بود توی فاز احساس بی ارزشی و افسردگی . صبحها ساعت 5 و خورده ای بیدار میشدم و میگفتم من اصلا چرا بیدار شدم من که هیچ هدفی ندارم و دوباره می‌خوابیدم و دوباره 7 و خورده ای بیدار میشدم و میگفتم من هیچ هدف و برنامه ای ندارم و من یه آدم بی ارزش و افسرده ام. و دوباره می‌خوابیدم تا حوالی 9 و با سر درد ناشی از دیر شدن قهوه بیدار میشدم و به صد زور و زحمت میرفتم تا سر کوچه یه قهوه می‌خوردم. (آخرش هم پتک جهان توی سرم میخورد که از جام پاشم)

    این درحالی بود که داشتم تلاش میکردم با گوش دادن به فایلها و مکتوب کردن از این چیزی که هستم پایینتر نیام. امروز صبح به خداوند گفتم خدایا تو علیمٌ بذات الصدور هستی و از قلبم آگاهی داری، خدایا تو نزدیکی بهم، از همه چیز خبر داری، تو میانبر ها رو میدونی، یه جوری کمکم کن، مگه نمیگی از من بخواهید. تنها تو رو میپرستم و فقط از خودت یاری میخوام» اینا رو گفتم و دوباره خوابیدم. وقتی بیدار شدم بی اختیار این بیت ها از غزل یازدهم حافظ مکرر توی ذهنم زمزمه میشد:

    «ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم ؛ ای بیخبر ز لذت شرب مدام ما» «هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق ؛ ثبت است بر جریده عالم دوام ما»

    اینها هی تکرار میشد و پا شدم که روزم رو شروع کنم ، طبق معمول رفتم یه دوش گرفتم و همزمان داشتم با خداوند گفتگو میکردم ، میگفتم خدایا مگه نمیگی «أُجِیبُ» یعنی همواره در حال اجابتی ، الان هم أُجِیبُ کن دیگه، دارم بهت میگم اوضاع ناجالبه. و یه حس آرامش بخشی بهم گفت آره صد البته که «أُجِیبُ» ولی به شرط «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بی» نه اینکه هر کاری خودت دلت خواست انجام بدی. دیدم آره راست میگه من خیلی خودسرانه عمل کردم و چک و لگدش هم خوردم.

    با حس بسیار منفی و احساس بی ارزشی از خونه زدم بیرون و رفتم کنار ساحل (حتی دو دل بودم دفتر و خودکار هم ببرم یا نه) گفتم فایل اول احساس لیاقت رو گوش میدم ببینم اصلا تاثیری داره یا نه. 20 دقیقه اول فایل رو دو بار گوش دادم (چند روز پیش کامل مکتوب کرده بودم و کامنت های امتیاز بالا رو هم خونده بودم و خیلی نکات طلایی توی کامنتای دوستان بود، بینهایت ارزشمند)

    فایل رو پاوز کردم و گفتم خدایا باهام حرف بزن و یه هدایت بفرست از قرآن. خدایا باهام حرف بزن حتی اگه آیه عذاب باشه. من نیاز دارم بهت وصل بشم.

    آیه 23 أعراف باز شد: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» ([آن دو نفر]گفتند: اى پروردگار ما، به خود ستم کردیم و اگر ما را نیامرزى و بر ما رحمت نیاورى از زیان‌دیدگان خواهیم بود)

    رفتم آیات قبل و رسیدم تا آیه 8 «وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ ۚ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

    دیدم خداوند میگه روز حسابرسی با نتایجت باید حرف بزنی، اونی که نتیجه دستش باشه همون آدمیه که به رستگاری رسیده.

    و شروع کردم به خوندن آیات یکی یکی و نکاتش رو نوشتم و دیدم قرآن داره به احساس ارزشمندی انسان اشاره مستقیم می‌کنه . و قصه از اینجا شروع شد …

    از آیه 10 تا 27 نکاتش رو مکتوب کردم و خودم چیزای جالبی ازش یاد گرفتم. ولی نیاز دارم به تکرار و تمرین…

    حتی دو دل بودم آیا اینها رو کامنتش کنم یا نه، که وقتی هدایت خواستم خداوند با آیه «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا» دقیقاً مهر تاییدش رو زد و منو ناک اوت عشق و مهربانی و فضل و رحمت خودش کرد. (عاشقتم رب العالمینم)

    —————————————————————————

    (من درسهای این آیات رو بر اساس مفاهیم احساس لیاقت و ارزشمندی نگاه کردم، برداشت کاملاً شخصیه، و شما دوست عزیزم میتونید با من مخالفت کنید، و نظر خودتون رو داشته باشید، هر کسی درسهای خودش رو از آیات قرآن میگیره، ممکنه شما دوست عزیزم برید سراغ همین آیات و برای موضوع روابط یا ثروت یا معنویت یا هر چیز دیگه ای درس بگیری ، پس ادامه این کامنت برداشت‌های شخصی منه مرتبط با مفاهیم دوره احساس لیاقت و خود ارزشمندی؛ جهان به این تفاوت دیدگاه نیاز داره)

    ——————

    آیه 10 : «وَلَقَدْ مَکَّنَّاکُمْ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلْنَا لَکُمْ فِیهَا مَعَایِشَ ۗ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ»

    خداوند در این آیه میگه همانا ما طبق قوانینِ تغییر ناپذیرِ الهیِ حاکم بر جهان شما رو در زمین مکنت و جایگاهی ویژه بخشیدیم و (باز هم طبق قانون) اسباب کسب معیشت رو هم براتون فراهم کردیم، ولی شما چقدر کم سپاسگزاری میکنید.

    یعنی دائماً توی احساس نگرانی و استرس و عجله اید، بجای اینکه توی احساس مثبت ناشی از سپاسگزاری باشید. همین سپاسگزاری کلیده ، مهمه که با سپاسگزاری از وضعیت موجود در احساس آرامش و رضایت خاطر باشم و مدت زمان طولانی حالم خوب باشه؛ کاری که من میکنم اینه که مدت زمان کوتاهی رو در احساس مثبت هستم و مدت زمان طولانی تری رو در احساس منفی و بعدش تعجب میکنم که چرا اومدم پایین. خب خسته نباشید تمرکز کن روی شرایط مثبت و سپاسگزاری کن تا برگردی بالا.

    آیه 11: «وَلَقَدْ خَلَقْنَاکُمْ ثُمَّ صَوَّرْنَاکُمْ ثُمَّ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَهِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ لَمْ یَکُنْ مِنَ السَّاجِدِینَ»

    و ما شما رو طبق قوانین بدون تغییر الهی حاکم بر جهان هستی خلقت کردیم و به همه ملائکه گفتیم به آدم سجده کنید، همه سجده کردند به جز شیطان که از سجده کنندگان نبود.

    (واقعاً نمیشه با هیچ فکتی به جز قرآن ثابت کرد که خداوند آدم رو خلق کرده و امر کرده به سجود و همه ملائکه سجده کردند و شیطان سجده نکرده) و اصلا چرا هر بار خلقت آدم رو بیان می‌کنه میگه ما خلقتون کردیم و به همه گفتیم سجده کنن، و شیطان سجده نکرد. چرا خداوند اینجوری شیطان رو رسوا می‌کنه ؟؟ اصلا فلسفه این همه تکرار این موضوع چیه؟؟

    (ای انسان تو ارزشمندی، درحالیکه فقط و فقط خداوند شایسته دریافت سجود بندگان هست اما من اونقدر بهت جایگاه ارزشمندی بخشیدم که به همه گفتم به تو سجده کنن، سپس اساس خلقت تو بر اساس ارزشمندی بوده ، تو ارزشمند و لایق متولد شدی، کسب کردنی نیست، به صورت پیشفرض ارزشمندی چون روح خداوند رو در درونت داری، چون تجلی‌گاه صفات الهی هستی)

    آیه 12: «قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ ۖ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»

    خداوند به شیطان میگه چی تو رو منع کرد که سجده نکنی درحالیکه من بهت امر کرده بودم؟

    (شیطان میره سراغ ابزاری بنام مقایسه و در ادامه نژاد پرستی چون با خودش در صلح نبوده)

    من از انسان برترم ، من رو از آتش خلق کردی و اون رو از خاک.

    ————————

    استاد توی دوره احساس لیاقت میگه: «شیطان با مقایسه میخواد حال منو بد کنه» و مقایسه از اینجا شروع میشه، شیطان که توی درگاه خداوند و بقیه ملائکه عزت و احترام داشت وقتی ابزار مقایسه رو بدست گرفت و خودش رو با انسان مقایسه کرد، خودش رو از جایگاهی که داشت آورد پایینتر، و خودش به خودش ظلم کرد، خودش خودش رو از حقیر شدگان قرار داد. (شیطان خودش با شمشیر مقایسه هاراگیری کرده حالا با همون شمشیر هم به انسان حمله می‌کنه.) مقایسه فقط احساس منفی رو بوجود میاره و …

    احساس منفی هم مساویست با اتفاقات منفی.

    مقایسه با دیگران یعنی ذره بین گرفتن روی کمبودها و نقاط ضعف خودت و حسادت کردن، و نتیجه اش میشه احساس منفی و طبق قوانین بدون تغییر الهی میای پایین

    و پایین تر

    و پایین تر

    و پایین تر

    و از حقیرشدگان میشی.

    ————————

    آیه 13 : «قَالَ فَاهْبِطْ مِنْهَا فَمَا یَکُونُ لَکَ أَنْ تَتَکَبَّرَ فِیهَا فَاخْرُجْ إِنَّکَ مِنَ الصَّاغِرِینَ»

    خداوند به شیطان میگه : از جایگاهت هبوط کن ، پایین بیا، (چون احساست منفی شده) دیگه اون جایگاه ویژه مناسب تو نیست. از اینجا خارج شو که همانا تو از حقیرشدگان هستی.

    شیطان از فرکانس خضوع و بندگی و سپاسگزاری خارج میشه و قلبش رو پر می‌کنه از احساس تنفر و حسادت و مقایسه ، شیطان با مقایسه متوجه نقاط ضعف و کمبود های خودش در برابر آدم میشه و میاد پایین.

    کاری که من بارها و بارها سر خودم آوردم و با مقایسه احساس خودم رو منفی کردم.

    آیه 14 و 15: «قَالَ أَنْظِرْنِی إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ» ؛«قَالَ إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ»

    شیطان درخواست فرصت میکنه تا روز رستاخیز. و خداوند هم این فرصت رو بهش میده.

    خداوند حتی به شیطان هم فرصت بازگشت داده. با اینکه هیچ قرآنی بر شیطان نازل نشده بود ولی برای من انسان سند مکتوبی بنام قرآن قرار داده و بارها و بارها و بارها تاکید کرده «ای انسان، تو فرصت داری هر وقت اراده کنی برگردی به سمت من، هر بار برگردی خداوند رو توبه پذیر میبینی، نترس و غمگین نباش، ما همه چیز رو به حالت قبل برمیگردونیم، ای انسان ما نجات دهنده تو هستیم»

    آیه 16: «قَالَ فَبِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِرَاطَکَ الْمُسْتَقِیمَ»

    (خدایا چقدر تو از سمت ما مخلوقاتت مورد کم لطفی و ناسپاسی واقع شدی و بازم به رومون نمیاری ؛ بچه پر رو ببینش خودش غلط زیادی می‌کنه و بعدش خدا رو مقصر نشون میده)

    شیطان به خدا میگه: حالا که منو گمراه کردی همه شون رو از صراط مستقیم باز میدارم.

    جای خداوند متعال بودم یکی با پشت دست میزدم دهنش ، هر چند خداوند اینقدر کریمه که به خود منم تو دهنی نزده. چقدر خداوند با مخلوقاتش با بزرگواری رفتار می‌کنه و ما ناسپاسی میکنیم.

    خدا رو مقصر گمراهی خودمون میدونیم، درحالیکه خداوند میگه ما به شما مکنت و جایگاهی ویژه بخشیدیم. یا توی آیه 70 أسراء میگه کرامت و فضیلت بهتون عطا کردیم. ما شما رو لایق آفریدیم و شایسته دریافت سجده ملائکه دونستیم ولی ما بازم میگیم خداوند مقصره.

    خدایا منو ببخش که کفور شدم و شرک ورزیدم و به خودم ظلم کردم.

    شیطان نمیگه خودم گمراه شدم ، میگه خدایا تو منو گمراه کردی.

    ابزار اول شیطان مقایسه بود

    و ابزار دومش مقصر دونستن بقیه

    و راه مقابله با این دوتا هم اینه که حقیقت رو بپذیرم و بخاطر آنچه که هستم و آنچه که دارم سپاسگزار خداوند باشم تا رشد کنم. ولی وقتی این دوتا ابزار رو بدست میگیرم نه تنها رشد نمیکنم که تنزل میکنم و میام پایین.

    اینها قوانین بدون تغییر الهیه که اگر ناسپاس باشم میام پایین. خدا نیاورد پایین ، خودم اومدم پایین.

    جاذبه قانونه، خدا منو از بالای ساختمون نکشید پایین ، خودم ایمنی رو رعایت نکردم افتادم ، خدا مقصر نیست. خودم مقصرم.

    (یاد دیالوگ فیلم Gravity می افتم که چندبار توی کامنتم نوشتمش Landing is Launching ؛ یعنی فرود اومدن همون پرتاب شدنه. برداشت من این بود خضوع و فروتنی و سجود در برابر خداوند اوج گرفتنه ؛ برای اینکه از این موضوع «فرود همون پرتابه» یه تصویر داشته باشید به راکت‌های ایلان ماسک نگاه کنید، با همون مکانیزمی که پرتاب میشن با همون مکانیزم هم فرود میان)

    آیه 17 «ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ ۖ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شَاکِرِینَ» از روبرو و پشت سر و سمت راست و چپشون بهشون هجوم میارم و تو میبینی اکثرشون ناسپاس هستن.

    عه چه جالب، پس شیطان خودش هم قانون رو بلده. پس نمیتونه خدا رو مقصر بدونه. پس خودش هم می‌دونه داره بهانه میاره.

    خودش هم می‌دونه پذیرش حقیقت و تعظیم در برابر خداوند باعث اوج گرفتنش میشه. شیطان با مقایسه و ناسپاسی خودش رو بدبخت کرده چرا باید بذاره من به خوشبختی برسم؟ پس همون ابزارها رو به منم پیشنهاد میده. مقایسه کن ببین، ببین چقدر بدبختی، سمت راستت رو ببین خونه فلانی، سمت چپت رو ببین ماشین مرسدس بنز سری G فلانی، ببین همش تقصیر خانواده ت بود، تقصیر خدا بود. عه فلانی روبروته ببینش چه روابطی داره، پشت سرت رو ببین چه خبره ، یه BMW سری هفت هم پشت سرت داره میاد. (فقط مونده بگه اون کلاغ توی آسمون رو نگاه کن یا این مورچه روی زمین رو ببین و خودتو مقایسه کن)

    پس سپاسگزاری بهترین راه مقابله با مقایسه است.

    سپاسگزاری بخاطر داشته ها و پذیرش مسئولیت بجای مقصر دونستن بقیه.

    آیه 18 : «قَالَ اخْرُجْ مِنْهَا مَذْءُومًا مَدْحُورًا ۖ لَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنْکُمْ أَجْمَعِینَ»

    خداوند فرمود: «نکوهیده و رانده، از آن [مقام‌] بیرون شو؛ که قطعاً هر که از آنان از تو پیروى کند، جهنّم را از همه شما پر خواهم کرد.

    قوانین همیشه به درستی کار میکنن، و هیچ احساس ترحم و دلسوزی در کار نیست. خداوند چطوری ما رو از جهنم نجات بده درحالیکه جهنم انتخاب خودِ ماست. جهنمی خودساخته و صدالبته عادلانه. خداوند بهمون ظلم نکرده ، ماییم که به خودمون ظلم کردیم. و قوانین هر بار عادلانه رفتار میکنه، چه جهنمی دردناکتر از دوری از مدار توحید.

    —————————————————————————

    تا اینجا خداوند داشت قوانین رو بهمون میگفت که عملکرد سیستمی قوانین حاکم بر جهان به چه شکل خواهد بود. و در ادامه یه الگو ارائه میده از ظلم به خود و پاسخ سیستم.

    ——————

    آیه 19 : «وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّهَ فَکُلَا مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَٰذِهِ الشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ»

    ای آدم تو و همسرت توی بهشت ساکن بشید و شما دو نفر هر چی خواستید بخورید. و شما دونفر به اون درخت نزدیک نشید که شما دو نفر از ظالمان می‌شید. (اینقدر تاکید فعل شما دو نفر یعنی هر کسی خودش مسئول کار خودشه)

    ظالم چی بود؟ طبق قرآن ظالم کسیه خودش به خودش ظلم کرده ، یا کسی که شرک رو انتخاب می‌کنه و از مسیر توحید خارج میشه. توی آیه 23 سوره یوسف هم وقتی یوسف توی شرایطی قرار میگیره میگه خداوند ظالمان رو رستگار نمیکنه.

    پس ظلم منشأ بیرونی نداره، هر چی هست از درون خودمون آغاز میشه.

    آیه داره از کلمه «فکلا» استفاده می‌کنه ، آیا آدم و همسرش اینقدر دم به دقیقه گرسنه بودن که نیاز به خوردن داشته باشن؟ یا اینکه اون درخت گونه‌ای در خطر انقراض بود که وقتی ازش میخوردن دیگه نابود میشده؟ یا اصلا مگه بهشت چرا باید چیز خطرناکی توش داشته باشه؟ اگه ریشه های ظلم رو در قرآن بررسی کنیم چطوری میشه یه درخت ابزاری برای ظلم باشه.

    برداشت شخصی من اینه(شاید هم غلط باشه) خوراک همیشه خوراک جسمی نیست، یه وقتایی خوراک ذهنیه. (چون توی بهشت همه چیز پاک و مطهر بوده،) پس ای آدم تو و همسرت با مقایسه کردن خوراک منفی به ذهنتون ندین ، مراقب ورودیهای ذهنتون باشید. مراقب ارتباط قلبی تون با خداوند باشید که قطع نشه. خداوند توی آیات قبلش داره در مورد مقایسه میگه و اینکه چطوری مقایسه می‌تونه باعث هبوط مخلوقات از جایگاه بالاتر به جایگاه پایینتر بشه ، پس قاعدتاً الان هم باید برای مقایسه الگو ارائه بده.

    یه مفهوم درخت دیگه هم توی قرآن بیان شده (آیه 24 ابراهیم أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ)

    پس آدم و همسرش به مفهومی نزدیک شدن که بعد از اون وارد فاز مقایسه کردن و احساس منفی شدن. ما قطعاً خودمون رو با یه درخت معمولی مقایسه نمی‌کنیم، ما خودمون رو با چیزی یا کسی یا شرایطی مقایسه می‌کنیم که توی اون زمینه باهاش اشتراکاتی داریم.

    آیه 20 : «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِیَ لَهُمَا مَا وُورِیَ عَنْهُمَا مِنْ سَوْآتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَٰذِهِ الشَّجَرَهِ إِلَّا أَنْ تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ»

    شیطان دست به کار میشه و اونها وسوسه می‌کنه، و کاری می‌کنه اونها به نقاط ضعف و نداشته ها و کمبود های خودشون توجه کنن. به چیزهایی توجه کنن که متعلق به مدارشون نیست و برای دریافتش باید به مدارهای بالاتر برن. آیه 24 ابراهیم مفهومی پاک و مطهر رو به درخت تشبیه می‌کنه که اصل اون ثابت هست و فرع اون در همه جنبه های زندگی خودش رو نشون میده و در آیه 25 میگه در زمان و مدار مناسب مفاهیم و باورهای توحیدی به نتیجه میرسه. و شیطان به آدم و همسرش احساس کمبود و عجله میده ، احساس مقایسه میده که این نقاط قوت رو ببینید و حالا به نقاط ضعف خودتون توجه کنید و مقایسه کنید. حتی وعده فرشته شدن رو میده و فرشته بودن رو نقطه قوت می‌دونه و انسان بودن رو نقطه ضعف. (مقایسه سیب و پرتقال یا مقایسه دو کهکشان متفاوت)

    شیطان ابزار مقایسه رو به آدم و همسرش میده و احساس شون رو بد می‌کنه و همون‌جوری که خودش هبوط می‌کنه ، آدم و همسرش هم هبوط میکنن.

    هبوط کردن و تنزل و پایین رفتن نتیجه طبیعی مقایسه است.

    به نظرم می‌رسه اگر آدم و همسرش خویشتنداری میکردن و خودشون رو با مدارهای بالاتر مقایسه نمیکردن چه بسا خودشون به صورت تکاملی به اون مدارها دست پیدا میکردن.

    آیه 21 : «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ»

    و برای آن دو قسم یاد کرد که من برای شما دو نفر نصیحت کننده ام.

    (یادم باشه سری بعدی اگه کسی خواست نصیحتم کنه چه رفتاری نشون بدم… )

    آیه 22 : «فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ ۚ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَهَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّهِ ۖ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَهِ وَأَقُلْ لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ»

    ترجمه مترجمان مختلف رو دیدم ولی همه شون کلمه غرور رو نادیده گرفتن.

    پس از موضع غرور اونها رو فریب میده (معمولاً آدمهایی که قسم میخورن من دارم به خاطر خودت میگم و دارم نصیحتت میکنم ، احساس غرور و خود بالاتر بینی هم دارند، مثل شیطان)

    از موضع غرور و بالاتر و حق به جانب قسم میخوره و این دو انسان رو فریب میده.

    وقتی اونها خودشون رو با اون مفهوم (بقول قرآن درخت) مقایسه می‌کنند و احساس بی ارزشی می‌کنن و احساسشون منفی میشه و میان پایین. دیگه با خودشون در صلح نیستن چون طعم مقایسه کردن رو چشیدن. همه مترجمان میگن زشتی هاشون نمایان میشه و سعی میکنن که خودشون رو با برگ های بهشتی بپوشانند. (اینجا رو واقعاً نمیدونم …) اما آنچه مسلمه تلاش کردن تا زشتی هاشون رو بپوشنن تلاش کردن آشغالا رو بذارن زیر مبل.

    طبق قانون، مقایسه حال آدم رو بد می‌کنه و آدم رو میاره پایین.

    و پروردگار ندا میده آیا شما دو نفر رو نهی نکرده بودم از آن درخت

    (هر چند ترجمه عبارت «تِلْکُمَا» رو متوجه نشدم، ولی مفهوم کلیش این بود که نوشتم)

    و آیا به شما نگفته بودم که شیطان بر شما دونفر دشمنی آشکار است ؟

    آیه 23: «قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ»

    آن دو گفتند : ای پروردگار ما، ما به خودمون ظلم کردیم و اگر ما رو نبخشی و بر ما رحم نکنی پس ما از زیانکاران خواهیم بود.

    خودشون با احساس منفی به خودشون ظلم کردن و اومدن پایین، و دیگه اون جایگاه متعلق به اونها نیست، الان هم طبق قانون باید هبوط کنن، سیستم دلسوزی و ترحم نمیکنه ، قوانین به صورت سیستمی و عادلانه از رحمت و فضل خداوند متنعمت می‌کنه، ولی اگه اشتباه کردی احساس ترحم نمیکنه. خودت اومدی پایین؛ نه خدا مقصره، نه سیستم بهت ظلم کرده، اومدی پایین اشکالی نداره، خودت اومدی پایین خودت هم تلاش میکنی میری بالا. ولی بهشت جای آزمون و خطا نیست ، بهشت فقط خیر و خوبی مطلقه، اگه آزمون و خطا میخوای جات توی زمینه. از جایگاه بالاتر هبوط کردی به جایگاه پایینتر ، الان هم مثل مرد چالشها رو میپذیری ، مسائل رو حل می‌کنی و دوباره میری جایگاه بالاتر رو کسب می‌کنی. دادنی نیست، اکتسابیه. از دست دادی ولی میتونی دوباره بدستش بیاری. وقت چالشه، وقت رفتن به زمین.

    آیه 24: «قَالَ اهْبِطُوا بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ ۖ وَلَکُمْ فِی الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ إِلَىٰ حِینٍ»

    خداوند میگه شما به زمین هبوط کنید و بعضی بر بعضی دیگه دشمنی میکنید ؛ و تا مدتی در زمین استقرار پیدا میکنید و از اون بهره‌مند میشوید.

    (تا اینجا هر چی خدا به آدم و زوجش می‌گفت ضمیر ها همه دو نفره بود. از اینجا به بعد ضمیر جمع به کار میره) شما دو نفر و نسل بعد از شما دسته جمعی ، کلهم اجمعین پاشید به زمین هبوط کنید و خودتون رو به چالش بکشید و در این مسیر با هم به دشمنی هم برمی‌خیزید. تا مدتی اونجا هستید و دوباره برمیگردین همینجا.

    آیه 25: «قَالَ فِیهَا تَحْیَوْنَ وَفِیهَا تَمُوتُونَ وَمِنْهَا تُخْرَجُونَ» اونجا زنده میشوید و در آن می‌میرید و از آن خارج می‌شوید.

    آیه 26: «یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»

    ای فرزندان آدم برای شما پوششی قرار دادیم که زشتی ها و کاستی ها و نقاط ضعف تون رو بپوشونه؛ و پوشش تقوا از اون هم براتون بهتره. و این از نشانه های قدرت الهیه تا مایه تذکر باشه براتون.

    (تقوا یا همون کنترل ذهن ، همون کنترل ذهنی که باعث میشه رفتارها و شرایط و عاداتمون شکل بگیره) ای فرزندان آدم ، کنترل ذهن کن، که بتونی نقاط ضعفت رو پوشش بدی.

    (یه نکته اضافه کنم ، توی این آیه ممکنه منظورش لباس ظاهری باشه که بدن رو پوشش میده و در مقابل تقوا که باعث پوشش ذهن و شخصیت انسانه، یا ممکنه هر دوشون یکی باشن، و کلا داره در مورد مفهوم تقوا حرف میزنه.)

    آیه 27: «یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ»

    ای فرزندان آدم ، شیطان شما رو دچار فتنه نکنه همون‌جوری که والدین تون رو از بهشت خارج کرد، و پوشش شون رو ازشون گرفت تا کمبودها و زشتی‌هاشون رو بهشون نشون بده، همانا اون و قبیله اش از جایی که فکرشو نمیکنید شما رو می‌بینند و همانا ما شیاطین رو بر کسانی که ایمان نیاورده اند مسلط و سرپرست قرار میدهیم.

    کسی که رفته توی تیم شیطان و با خودش در صلح نیست شیطان هر بلایی سرش میاره. شیطان با مقایسه و حسادت و حرص و عجله و کمبود حال آدم رو منفی میکنه، و حال منفی یعنی اتفاقات منفی، یعنی هبوط و تنزل یعنی پایین اومدن. یعنی تبدیل شدن به بدبخت شدگان و حقیر شدگان. عین یه کشتی‌گیر وزن 60 کیلو که با حریف مثبت 120 کیلو رفته روی تشک، حریف 120 کیلویی هر فنی دلش میخواد اجرا می‌کنه و این یکی حریفش نیست.

    راهش اینه که اصلا وارد این رقابت نابرابر نشیم. اونیکه شیطان رو انتخاب می‌کنه و میره توی تیم شیطان باید با قواعد شیطان بازی کنه، ترس ،عجله، کمبود، مقایسه، حقارت، بدبختی، فقر، احساس منفی، احساس منفی بیشتر، احساس استاک شدن و قفل شدن و نهایتاً نابودی…

    یهویی نمیشه تغییر مدار داد ، ولی یهویی میشه انتخاب کرد، یهویی میشه تصمیم گرفت که توی کدوم تیم قراره بازی کنیم.

    کی دوست داره توی یه تیمی بازی کنه که هم تیمیش همیشه با الفاظ رکیک بهش فحش بده و تحقیرش کنه و با ترس برش حکومت کنه؟؟

    قطعاً همه مون یه هم تیمی می‌خوایم که بهش اعتماد کنیم و هر بار بهمون احساس ارزشمندی بده، برامون کرامت و فضیلت قائل باشه ، اون هم تیمی که میگه اگه عزت میخوای بیا تو تیم من. آیه 10 سوره فاطر : «مَنْ کَانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعًا ۚ إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»

    کلمه طیبه و عمل صالح باعث اوج میشه.

    خدایی که همیشه وعده مغفرت و فضل میده؛ 268 بقره :«وَاللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَهً مِنْهُ وَفَضْلًا ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»

    خدایی که میگه من سرپرستتون هستم، و از تاریکی‌ها به سمت نور هدایت تون میکنم ؛ 257 بقره «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ»

    چقدر این هم تیمی خوبه. چقدر بازی توی تیم خدا لذت بخشه. همه اش اوج گرفتنه.

    —————————————————————————

    مطمئنم کلی حرف دیگه داشتم که یادم رفته و بعد از اینکه کامنتم ارسال بشه و زمان ویرایشش تموم بشه یادم میاد.

    تا یادم نرفته یکی از جوکهای رونالد ریگان که تازه توی یوتیوب دیدم رو براتون بنویسم. صرفاً جهت خنده.

    (یه سیاستمدار درستکاری رو میبرن بهشت، و موقع حسابرسی میبینه بغل دستش یه کشیشه ، خب کارهای مقدماتی ورود به بهشت رو انجام میدن و بهشون میگن خب حالا بریم تا جاتون توی بهشت رو بهتون تحویل بدیم. یه کلبه چوبی محقر و ساده میدن به کشیش و میگن این برای شماست، و سیاستمدار توی دلش میگه اگه به کشیش اینو دادن فکر کنم به من هیچی ندن. بعد سیاستمدار رو میبرن جلوی یه عمارت ویلایی بسیار بزرگ با استخر و حیاط بزرگ و کلی درخت میوه و زمین گلف و … بهش میگن اینم برای شماست. سیاستمدار می‌پرسه ولی حس میکنم یه اشتباهی شده، شما به کشیش که کل عمرش رو عبادت کرده اون کلبه محقر رو دادین و این عمارت بزرگ رو دادین به من، درک نمیکنم چرا اینجوریه ؟ میگن اینجا کشیش زیاد داریم ولی تو تنها سیاستمداری هستی که اومده بهشت…

    شما دوست عزیزی که تا اینجای کامنت رو اومدی تحسین میکنم. واقعاً حوصله میخواد این همه کامنت طولانی رو بخونی. چون از ظهر ساعت 12 مشغول نوشتن بودم. (با کمی زنگ تفریح)

    یادمه زمانی که نظامی بودم یه سربازی داشتیم که بعد از ساعت خاموشی نظم خوابگاه رو بهم زده بود و نمیذاشت بقیه سربازها استراحت کنن. بهش گفتم پوتین و لباست رو بپوش بیا بیرون. و ازش خواستم خبردار بایسته و ساکت باشه و هیچ حرفی نزنه. سکوت مطلق، بعد از 4-5 دقیقه مثل بچه های کلاس اولی انگشتش رو آورد بالا گفت سرگروهبان تو رو خدا هر مجازاتی در نظر میگیری بگیر، فقط بذار حرف بزنم… الان یاد همون سربازه افتادم. بعد از اون حرفش هم تنبیهش تموم شد و رفت توی خوابگاه.

    —————————————————————————

    دوستان عزیزم بینهایت دوستتون دارم، ببخشید توی این مدت جواب کامنت ندادم، شرایطش نبود، و شاید دوباره برم توی غار.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 423 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَىٰ وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً ۖ وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ ﴿٩٧نحل﴾

      از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن است، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزه ای زنده می داریم و پاداششان را بر پایه بهترین عملی که همواره انجام می داده اند، می دهیم.

      فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ ﴿٩٨نحل)

      پس هنگامی که قرآن می خوانی از شیطان رانده شده به خدا پناه ببر.

      إِنَّهُ لَیْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ ﴿٩٩نحل﴾

      یقیناً او بر کسانی که ایمان آورده اند وهمواره بر پروردگارشان توکل می کنند، تسلّطی ندارد.

      ====================================

      بسم رب شهدای و الصدقییین

      بسم رب قااااسم جبارررینگ

      سلام و سلامتی و نور خیر مقدم به شما حمید حنیف !

      خوش برگشتی !عالی برگشتی!

      ببین !

      من در دو حالت به کامنت ها فایو استار میدم :) یک سری کامنت هارو اول میخونم بعد ستاره ش رو میدم!یکسری کامنت هارم اول فایو استارشو رد میکنم بره :)بعد سر فرصت در سکوت و آرامش میشینم میخونم ازش یاد بگیرم!

      شما هم جز بچه های دسته ی دومی !دمتم گرم!

      عالی بود!کلی ازت یاد گرفتم مثل همیشه.

      بِببببین از خدا که پنهون نیست ،از شما پنهون نباشه، بعد خوندن کامنتت به خودمم افتخار کردم یکم :)

      سال اول شاگردیم‌تو‌سایت،برام کامنت قرآنی میزاشتی میخوندم ،لذت میبرم ولی آلمست درک عمیق نداشتم اصلا …خیلی وقت ها اصل موضوعی که داشتی میگفتی رو نمی‌فهمیدم!!!!ا

      اما امشب این کامنت قرآنی رو خوندم دیدم عههه،من دیگه میفهمم :)من درک میکنم داره چی میگه :) پس من رشد کردم :)))

      خلاصه دمتم گرم که هم برگشتی ،هم طوفانی برگشتی :)

      بِبببییییییییین

      خود فایل رو دریابیدی؟!

      من هنوز درگیر کلمه به کلمه صحبت های استادم…تازه تونستم چند دقیقه اولش رو بنویسم …قدرت توحید که از هر کلمه ی صحبت های استاد می‌باره و من تشنه ی این بارون توحیدی ام …می‌خوام با ظرف بزرگ هرچقدر دلم میخواد بارون جمع کنم …می‌خوام بعد اینکه بارون هام رو جمع کردم بیام به امید الله خودم کامنت بنویسم و از استاد تشکر کنم …

      خدارو صدهزار مرتبه شکر برای نعمت این غار حرا که همه ش سوده و سوده و سوده…

      مرسی که برگشتی ،انشالله که نمک گیرِ نور سایت میشی و دیگه نمیری …!

      این تلگراف صرفا جهت تشکر از شما و این همه آگاهی های قرآنی بود که قلبم رو روشن کرد.

      در پناه نور قرآن میسپارمت…

      اَللهُمَّ بِالحَقِّ أَنزَلتَهُ وَ بِالحَقِّ نَزَل


      بار خدایا، قرآن را به حق نازل کردی و بدرستی هم نازل شده

      
اَللهُمَّ عَظِّم رَغبَتی فیه وَ اجعَلهُ نُوراً لِبَصَری وَ شِفاءً لِصَدری وَ ذَهاباً لِهَمّی وَ غَمّی و حُزنی


      بار خدایا، میل و رغبت مرا به قرآن بزرگ گردان و آن را روشنایی دیدگانم و سلامتی دلم و پاک‌کننده‌ی غم وغصه و اندوهم قرار بده

      
اَللهُمَّ زَیِّن بِهِ لِسانی وَ جَمِّل بِه وَجهی وَ قَوِّ بِهِ جَسَدی و ثَقِّل بِهِ میزانی


      بار خدایا، زبانم را به خواندن قرآن زینت بخش و چهره‌ام را به سبب آن زیبا گردان و پیکرم را با پیروی از آن نیرومند فرما و اعمالم را با پیروی از آن سنگین گردان


       

      وَ ارزُقنی تِلاوتَهُ عَلی طاعَتِکَ آناءَ اللَّیلِ وَ أَطرافَ النَّهارِ وَ حشُرنی مَعَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الأَخیار

      
و توفیق خواندن قرآن در شب و روز و توفیق فرمانبرداری از آن را بر من عطا فرما و مرا با پیامبرت حضرت محمد (ص) و آل برگزیده‌اش محشور گردان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 95 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      قَالُوا آمَنَّا بِرَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿١٢١اعراف)

      گفتند: [از روی حقیقت] به پروردگار جهانیان ایمان آوردیم

      رَبِّ مُوسَىٰ وَهَارُونَ ﴿١٢٢اعراف﴾

      پروردگار موسی و هارون.

      ===================================

      سلام حمید جان

      صدای منو می‌شنوی از روی‌سکوی خونه ی مادربزرگ ،کنار همون گلدون هایی که قبلا ازینجا برات کامنت نوشتم …هوا چیلی و دلچسبه و یک سعیده که نشسته اینجا و خودش رو گرفته به نوشتن بلکه بتونه یکم آروم بگیره …

      مثل همیشه تا میخواستم از خدا و قرآن حرف بزنم،قلبم منو دعوت کرد برای نوشتن برای شما …هدایت قرآنی هم گفت و مارمیت اذ رمیت …

      ممنونم که سه ساله داری تلگراف های طولانی منو تحمل میکنی :)

      حمید من به اندازه ی شما علم و آگاهی ندارم مخصوصا توی صنعت پرواز و هواپیما ولی ازونجا که این یکسال اخیر بیشتر از سی و یک سال عمر قبلیم سفر هوایی داشتم،یک چیزی رو میتونم شبیه سازی کنم …اونجایی که هواپیما میخواد بشینه روی باند و منتظر اجازه ی برج مراقبته…

      نمی‌دونم چه جوری دقیقا بیانش کنم که بتونم منظورم رو برسونم اما …یک احساساتی رو دارم تجربه میکنم شبیه همون برج مراقبتی که می‌دونه هواپیما داره میاد …و اون باید اجازه ی نشستن بده فقط …

      درگیر خدام حمید …درگیریِ شیرین و لذت بخشیه اما کاش میشد حداقل یک نفر بود باهاش درموردش حرف زد …یک وقتایی احساس میکنم از فکر کردن به عظمت خدا رنگم پریده… یک وقتایی فقط چشامو میبندم احساس میکنم قالب تهی کردم …

      من نزدیکیشو احساس میکنم،بعد دلم میخواد ازین عشقی که داره توی قلبم میترکه با یکی حرف بزنم …بگم خدا خیلی قشنگه،بگم خدا خیلی بزرگه،بگم خدا خیلی قدرتمنده …ولی حتی یک جمله هم نمیتونم بگم …بعد پا میشم راه میرم توی اتاق …با خودم حرف میزنم …قرآن رو بغل میکنم …آهنگ های توحیدی میزارم …سوره ی سجده گوش میدم …ولی بازم قلبم در تلاطمه …

      همین الان رفتم توی دفترم نوشتم خدایا من دارم از عشقت دیوونه میشم،خدایا یک چیزی بگو،یک حرفی بزن،یک هم مداری چیزی بفرست من بتونم درمورد شما باهاش حرف بزنم …

      و بعد قلبم منو دعوت کرد برای نوشتن برای شما و با آیه و ما رمیت اذ رمیت گفت بنویس که تو نمینویسی…

      حمید خدا کیه ؟!خدا چیه؟!خدا چه شکلیه؟! چه جوری هم اول هم آخر هم ظاهر هم باطنه؟! چه جوری نور آسمون ها و زمینه ؟! چه جوری میگه هرجا باشید من با شمام؟!خدا چه جوریه که از رگ گردن به ما نزدیکتره؟!

      داشتم نماز عشامو میخوندم …دستمو آوردم برای قنوت بالا …یک لحظه عظمت کیهان اومد جلوی چشمم و منی که قد یک ارزن توی این کهکشان ها نیستم ….داشتم دیوونه میشدم ازین تصویری که دیدم …

      تا حالا شده یک لباس بپوشی برات کوچیک باشه؟!اندازه ت بشه ولی توش راحت نباشی ؟!ببین احساس میکنم این جسمم برام کوچیکه …احساس میکنم باید ازش جدا شم …روحم اصلش رو میخواد …اون عشق لایتنهای رو …

      واقعا ما چی هستم ؟! کی هستیم ؟!از کجا اومدیم؟! به کجا قراره بریم ؟! چرا تو هیایوی این دنیا گم شدیم ؟!چرا یادمون می‌ره ماهم میمیریم؟! چرا مردن عزیز هامون برامون بعد یک مدت عادی میشه ؟! انگار نه انگار اون ها قبلا بودن ؟!اون ها کجا رفتن اصلا ؟!

      به خدا که دیوونه نشدم …شبیه مرغ سرکنده م…

      چه جوری میتونم بیخیال این خدا بشم ؟! چه جوری از عشقش بگذرم ؟! این عظمتی که قلب منو به لرزه درآورده با چی عوضش کنم ؟!

      غروبی دیدم نمیتونم اصلا سرجام بند بشم…پاشدم اومدم توی اتاقم،سوره ی سجده رو گوش دادم …سجده بندگی به جا آوردم…یکم قرآن رو بغل کردم …

      بعد دوباره رفتم پیش بچه ها …همون موقع حمید …همون موقع این آیه ها از تلویزیون پخش شد:

      مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَىٰ ﴿٣﴾

      که پروردگارت تو را رها نکرده و مورد خشم و کینه قرار نداده است. (3)

      وَلَلْآخِرَهُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولَىٰ ﴿4﴾

      و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است، (4)

      وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَىٰ ﴿5﴾

      و به زودی پروردگارت بخششی به تو خواهد کرد تا خشنود شوی. (5)

      گفتم خدایا شوخیت گرفته ؟! بس کن من دارم از عشق خودت دیوونه میشم …تو چرا دلبریتو هی بیشتر می‌کنی ؟!

      بلافاصله سوره ی بعدی :

      بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

      إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ ﴿١﴾

      هنگامی که یاری خدا و [آن] پیروزی فرا رسد، (1)

      وَرَأَیْتَ النَّاسَ یَدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا ﴿٢﴾

      و مردم را ببینی که گروه گروه در دین خدا درآیند، (2)

      فَسَبِّـحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ ۚ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا ﴿٣﴾

      پس پروردگارت را همراه با سپاس و ستایش تسبیح گوی، و از او آمرزش بخواه، که او همواره توبه پذیر است.

      دیگه سرجام بند نبودم …الآنم نیستم …از خود نوشته ها میتونی بفهمی چقدر سرگشته م نه؟! صورتم خیس اشکه…

      کاش میشد خدا رو بغل کرد …کاش میشد دیدش…کاش میشد بوسیدش…

      خدا تموم زندگی منو پر از نعمت کرده حمید ،به خدا از هر طرف به زندگیم نگاه میکنم خدارو میبینم …

      پدرم …مادرم …بچه هام …مادر بزرگم …رفیقام …اتاق شخصیم …حساب بانکی …آزادی زمانی …قرآن …احساس نزدیکی به خدا …نقطه های آبی …کامنت های سایت …

      حمید همه جا پر از نوره…همه جا نوره…همه جا نوره…

      کاش خدا کمکم کنه دیگه هیچ وقت از روی دوشش پایین نیام …دیگه گمش نکنم …دیگه دستشو ول نکنم …

      ببخشید حمید جان،خودمم نمی‌دونم چی نوشتم ،فقط می‌دونم اگر اینارو یک جایی نمیگفتم قلبم میترکید …

      برات بهترین هارو آرزو میکنم …

      نور خدا به همرات ،الله یارت باشه همیشه ….

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 91 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «فَلَمَّا قَضَىٰ مُوسَى الْأَجَلَ وَسَارَ بِأَهْلِهِ آنَسَ مِن جَانِبِ الطُّورِ نَارًا قَالَ لِأَهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیکُم مِّنْهَا بِخَبَرٍ أَوْ جَذْوَهٍ مِّنَ النَّارِ لَعَلَّکُمْ تَصْطَلُونَ»

        (ﭼﻮﻥ ﻣﻮﺳﻲ ﺁﻥ ﻣﺪﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺑﺮﺩ ﻭ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﺭﻫﺴﭙﺎﺭ ﺷﺪ، ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﻃﻮﺭ ﺁﺗﺸﻲ ﺩﻳﺪ، ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﺍﺵ ﮔﻔﺖ: ﺩﺭﻧﮓ ﻛﻨﻴﺪ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺁﺗﺸﻲ ﺩﻳﺪم، ﺷﺎﻳﺪ ﺧﺒﺮﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﺑﻴﺎﻭﺭم ﻳﺎ ﭘﺎﺭﻩ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺭﺍ ﺁﻭﺭم ﺗﺎ ﮔﺮم ﺷﻮﻳﺪ)

        «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ مِن شَاطِئِ الْوَادِ الْأَیْمَنِ فِی الْبُقْعَهِ الْمُبَارَکَهِ مِنَ الشَّجَرَهِ أَن یَا مُوسَىٰ إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ»

        (ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩ ﺁﻥ ﺁﻣﺪ، ﺍﺯ ﺟﺎﻧﺐ ﺭﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﻭﺍﺩﻱ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﺒﺎﺭﻙ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺩﺭﺧﺖ ﻧﺪﺍ ﺭﺳﻴﺪ ﻛﻪ: ﺍﻱ موسی؛ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﻣﻨﻢ الله ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ ﺟﻬﺎﻧﻴﺎﻥ)

        «وَأَنْ أَلْقِ عَصَاکَ فَلَمَّا رَآهَا تَهْتَزُّ کَأَنَّهَا جَانٌّ وَلَّىٰ مُدْبِرًا وَلَمْ یُعَقِّبْ یَا مُوسَىٰ أَقْبِلْ وَلَا تَخَفْ إِنَّکَ مِنَ الْآمِنِینَ»

        (ﻭ ﻋﺼﺎﻳﺖ ﺭﺍ ﺑﻴﻔﻜﻦ . ﭘﺲ ﻭﻗﺘﻲ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﺗﻨﺪ ﻭ ﺳﺮﻳﻊ ﺣﺮﻛﺖ ﻣﻰﻛﻨﺪ، ﮔﻮﻳﺎ ﻣﺎﺭﻱ ﺑﺎﺭﻳﻚ ﻭ ﺗﻴﺰﺭﻭ ﺍﺳﺖ، ﭘﺸﺖ ﻛﻨﺎﻥ ﮔﺮﻳﺨﺖ ﻭ ﺑﻪ ﭘﺸﺖ ﺳﺮ ﺑﺮﻧﮕﺸﺖ. ﺍﻱ ﻣﻮﺳﻲ؛ ﭘﻴﺶ ﺁﻱ ﻭ ﻣﺘﺮﺱ، ﺑﻲ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺍﻣﺎﻧﻲ)

        (29-31 قصص)

        —————————————————————————

        سلام و درووووووود و رحمت و برکت رب العالمین به سعیده جان عزیزتر از جان و نورانی. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین وصل باشی. در راستای پاسخگویی به کامنت دوستان و سپس خزیدن به درون غار میخوام انتقام کامنت دومت رو بگیرم و کامنتتو جواب بدم. زیبایی جریان هدایت ، شما از خونه مادر بزرگ این کامنت رو نوشتی و منم امروز خیلی اتفاقی و خیلی هدایتی اومدم خونه مادرم. جات خالی یه چند دقیقه ای هم گوشه باغچه نشستم کنار جوجه های کوچیک شون که به تازگی اومدن اینجا.

        یه زمانی بود حیاط و باغچه مادرم اینا 7-8 تا مرغ و خروس داشتن ولی هر وقت که صدای خروس بلند میشد باعث اعصاب خوردی من میشد، الان دیگه فکر کنم 2 تا مرغ و یه خروس دارن و چندتا جوجه. توی اون زمانی که کنار باغچه نشسته بودم خیلی حس خوبی داشتم. حسی شبیه سریال زندگی در بهشت و فایلهای سایت. حسی شبیه همون مراقبه های استاد با جریان زندگی در بهشت.

        این تغییر دیدگاه هم بخاطر تاثیر سریال زندگی در بهشت بوده.

        —————————————————————————

        و بعله دیگه اینقدر توی فرکانس خوبی هستی که هدایت قرآنی کامنتت ماجرای رسالت موسی ست. یه لحظه فضا رو تجسم کن، موسی و خانواده اش توی دل تاریکی و سرمای شب توی بیابون بودن. نه چادر مسافرتی داشتن نه تراک کمپری بوده ، وسط دشت باید استراحت میکردن. هم سرده و هم تاریک و هم ممکنه از دور دست صدای گرگ و شغال بیاد که آدم می ترسه… وسط تاریکی یه نور توی افق میبینی. اون دیگه فقط یه نور نیست، یه امیده، یه هدایته، یه حس خوبه، یه احساس امنیت، یه چیزی شبیه آخیییییشششش بالاخره رسیدیم یه جای امن. و وقتی بری خود رب العالمین صدات بزنه: «إِنِّی أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ» چه لحظه قشنگیه ، چه حس خوبیه، چه احساس آرامشی داره. به موسی میگه کفشت رو از پات دربیار یا اصطلاحاً وابستگی هات رو رها کن. اون لحظه آدم یاد این غزل حافظ می افته.

        «صَحنِ بُستان ذوق بخش و صحبتِ یاران خوش است ؛ وقتِ گل خوش باد کز وی وقتِ میخواران خوش است»

        «از صبا هر دم مشامِ جانِ ما خوش می‌شود ؛ آری آری طیبِ اَنفاسِ هواداران خوش است»

        «ناگشوده گُل نِقاب، آهنگِ رحلت ساز کرد ؛ ناله کن بلبل که گلبانگِ دل اَفکاران خوش است»

        —————————————————————————

        سعیده جان، لطفاً کم لطفی نکنید، هم من و هم همه دوستان توی سایت از کامنت های نورانی شما لذت میبریم. من کامنت های شما رو تحمل نمیکنم، باهاشون زندگی میکنم. این کامنت ها صلات و مدار بندگی خداست.

        من خدا رو شاکرم بخاطر هر کامنتی که از شما و از بقیه دوستانم توی سایت دریافت میکنم ، برای این پاسخهایی که زیر این کامنتم اومد، سجده شکر کردم و گفتم خدایا اعتبار اینها همه با شماست، خدایا تو اسم بنده ت رو به نیکی سر زبون بهترین بندگانت قرار دادی. خدایا بخاطر حضور این انسانهای عزیز شکرت.

        یه گریزی زدی به فرود و اجازه فرود توسط برج مراقبت ، وقتی هواپیما میخواد فرود بیاد برج مراقبت ازش می‌پرسه آیا با منطقه آشنایی داری یا اولین باره که به این فرودگاه پرواز داری. اگه بگه آشنایی دارم که شاخص‌های فنی باند رو براش میخونه و بهش میگه باند شماره فلان آماده فرود شماست یا بهش میگه برو یه دوری بزن و استندبای باش تا باند خالی بشه. اگه خلبان بگه با منطقه آشنایی ندارم براش یه سری شاخصها رو میخونه، میگه از اینجایی که هستی اینقدر برو جلو، اینقدر گردش کن به راست یا چپ ، اینجوری و وقتی رسیدی به فلان نقطه باند رو روبرت میبینی.

        یه وقتایی حس میکنم خداوند از ما اجازه فرود میخواد، اجازه هدایت میخواد، من بهش میگم نه من آمادگیشو ندارم ، نه به زبون ،با رفتارم. همون جمله ای که ابراهیم جان توی کامنتش نوشته بود. خداوند خیلی برای حریم بندگانش حرمت قائله، تا اونقدری توی کار ما دخالت می‌کنه که ما بهش اجازه بدیم. ظاهراً به زبون توی بیسیم میگم You’re clear to land. ولی وقتی خلبان ارتفاع کم می‌کنه توی ثانیه های پایانی Touch and Go می‌کنه . میبینه باند مناسب فرود نیست.

        من خودمو میگم. هنوز اونجوری که باید تسلیم نیستم ، خاضع نیستم ، عبد نیستم.

        سعیده جان ، حق با شماست، منم بارها تجربه اش کردم، یه وقتایی دلم میخواد بشینم با خدا حرف بزنم. باورت میشه یه وقتایی بی مقصد توی خیابون ها رانندگی میکنم، هندزفری میزنم و گوشی رو میذارم بین فرمون ماشین. و یه جوری وانمود میکنم با تلفن دارم حرف میزنم درحالیکه توی تنهایی خودم دارم با خداوند گفتگو میکنم. یا وقتی میرم توی دل طبیعت از تپه ها میرم بالا و میرم و میرم یه جای ساکت و خلوت، تا باهاش حرف بزنم. اگه یکی بهم بگه دیوونه شدی من میگم این دیوونگی هم عالمی داره. یه وقتایی دلم میخواد مثل موسی صداش بزنم خدایا أرنی، حتی اگه با صاعقه بزنه بگه برو رد کارت بچه پرو.

        بینهایت تحسینت میکنم بخاطر این این ارتباط قلبی و این احساسات توحیدی و شفافیت و نورانیت قلبت. کاش منم بتونم توحیدی تر و متواضع تر باشم.

        حس میکنم جریان هدایت استاپ خورده و دیگه حرفی برای گفتن ندارم. امیدوارم هر دو کامنتم که برات فرستادم تایید بشه. اگه شوخی کردم یا توی کامنت شلنگ تخته رفتم منو ببخش.

        یه وقتایی میگم دلم یه گفتگوی توحیدی میخواد، بعد میبینم از درون دلم تنهایی میخواد. خلاصه سر این دو راهی موندم و یه سرعت گیر درست کردم سر راه جریان هدایت.

        برات از درگاه خداوند بینهایت نعمت و ثروت و فراوانی و آرامش و رحمت و برکت میخوام. بینهایت ارتباط قلبی. بی نهایت ثروت.

        از خداوند برات خودش رو میخوام.

        تسلیم بودن رو ، خاضع بودن رو متواضع بودن رو .

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی سعیده جان.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 46 رای:
        • -
          مریم گفته:
          مدت عضویت: 987 روز

          سلام و درود به آقا حمید

          دوست توحیدی عزیز چقدر از کامنت هات لذت می برم و دری برام باز میشه از آیه های که می نویسی از بودنت ممنونم از صداقتت از یکتاپرستی که قلبت نور خداست انسانهای شریفی مثل شما بودنتون برکت نوره عشقه همیشه در پناه خداوند باشید بدرخشید چقدر خوب هدایت شدی روی خودت کار کردی تحسینت میکنم افتخار میکنم دوستانی مثل شما دارم و هر کامنت نوری در زندگی منه امیدی در آینده منه و چراغ راه هدایت ام میشه به سوی خداوند وقتی از خداوند میگید قلبم باز میشه نورانی میشه بیشتر رب ام را می شناسم بیشتر باش دوست میشم

          سپاسگزارم از تک تک بچه های پاک الهی

          در پناه خداوند باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        سعيده رضايى گفته:
        مدت عضویت: 2002 روز

        سلام سعیده جانم

        قلبت رو می بوسم. نورانیتت رو ستایش می کنم.

        سعیده جان بدجوری همزمانی رخ داد. کنکاش من در مورد هفته ها و روزهای آخر زندگی مادرم و قطعات پازل نحوه تغییرات احساسی و روحیش، با این کامنتی که الان ازت خوندم.

        دقیقا قبل از خوندن کامنتت داشتم دوتا کتاب صوتی که مامانم همین اواخر گوش می داده و به شدت ازشون تاثیر گرفته رو گذرا گوش می دادم که ببینم موضوع کلیشون چی بوده.

        سعیده باورم نمیشه، در مورد مرگ و تجربه ملاقات با پروردگار بودن.

        جوری که من ترسیدم و استاپ کردم.

        ترسم از مرگ نبود. از دقت ذره بینی قانون بود.

        مامانم با 5 بار گوش دادن اون کتاب دقیقا اونو برای خودش جذب کرد.

        خودش خودش رو کشوند به وادی ناشناخته آخرت.

        انقدر غرقش شده بود که جدی جدی رفت! به همین سادگی!

        سعیده جان اینا رو برات می نویسم چون دیدم سرگشته ربی.

        چون حست کردم. همونطور که سرگشتگی مامانمو حس کردم.

        ببین از این دنیا چی می خوای.

        عزیزدلم جهان شوخی نداره، قانون به دقت نانومتری به فرکانسهای ما پاسخ میده. همونطوری که به مامان نسرین من پاسخ داد.

        متوجه باش داری چه درخواستی با فرکانسهات به جهان ارسال می کنی. اگر آماده ای که من کی باشم بخوام این ارتباط قشنگ رو قطع کنم.

        اما من حس کردم نباید اون کتاب صوتی رو گوش بدم چون هنوز قصد رفتن ندارم. من می خوام بیشتر و بیشتر از نعمتهای این جهان لذت ببرم.

        نمی خوام غرق کتاب «غرق در نور» بشم چون احساس می کنم هنوز خیییییلی نعمتها مونده که سپاسگزارش نبودم. خیلی تجربه ها مونده که از سر نگذروندم. من آماده رفتن نیستم.

        اما تو رو نمی دونم…

        با این حس قوی که داری….

        خدا خودش بهتر می دونه.

        خدایی که وقتی بچه بودم و پرسیدم خدا چیه، بابام بهم گفت خدا یه نوره.

        بله یه نوره که وقتی باند رو براش مهیا کنی فرود میاد و می شینه تو قلبت.

        ولی وقتی غرق در نور بشی بغلت میکنه و با خودش می بره.

        منم نمی دونم چی نوشتم.

        فقط می دونم باید به نوع درخواستهام آگاه بشم. ببینم آیا واقعا می خوامشون یا نه.

        صفای خونه مادربزرگ نوش جاااانت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1282 روز

          بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

          یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا الَّذِینَ کَفَرُوا یَرُدُّوکُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِکُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِینَ ﴿١4٩ آل عمران)

          ای اهل ایمان! اگر از کافران فرمان برید، شما را به گذشتگانتان بازمی گردانند، در نتیجه زیانکار خواهید شد.

          بَلِ اللَّهُ مَوْلَاکُمْ ۖ وَهُوَ خَیْرُ النَّاصِرِینَ ﴿١5٠ آل عمران)

          بلکه خدا یار و سرپرست شماست؛ و او بهترین یاری دهندگان است.

          =====================================

          سلام به سعیده ی قشنگم ،سلام به رفیق نازنینم

          سلام به نازنین سعیده ی توحیدی

          سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت الله برای تو رفیق دلبر!

          خدا می‌دونه چه اشتیاقی دارم برای نوشتن این پاسخ برات …قرار بود بهت زنگ بزنم نه ؟! میدونی که فرمون دست قلبمه،همون قلب داره میگه الان وقت هم صحبتی با سعیده جانه،اما نه با تماس تلفنی،با تلگراف …

          همین الان از یک پیاده روی فوق العاده با پدر و مادرم در هوای چیلی،تو جاده ناهارخوران‌گرگان، وسط برگ های زرد و قرمزی پاییزی برگشتم …بینهایت حالم خوبه و قلبم بازه برای یک هم صحبتی توحیدیِ پر از نور… پس خودت برای یک دریافت یک تلگراف طولانی آماده کن !

          بریم به امید الله مهربان

          سعیده جان ،من همیشه تموم تلاشم رو کردم که خودم رو در مقابل خداوند در موضعی قرار بدم که من هیچی نمیدونم،من هیچی بلد نیستم و هیچ توانی ندارم و هرچه دارم از آن توعه!

          همیشه سعی کردم ظرفم رو خالی نگه دارم تا آگاهی های بیشتری رو دریافت کنم …

          اما در موضع مقابله با یک جهان فرضی !

          اگر تموم جهان بیان به من بگن،سعیده مسیرت اشتباهه،اینجارو داری اشتباهی میری ،من به جهان میگم نتیجه هات رو بزار روی میز،من هم نتیجه هام رو میزارم روی میز …

          بعد از روی نتیجه تشخیص بدیم کدوم مسیر درست تره؟!

          نتیجه چی هست ؟!

          سلامتی ،ارامش روح و روان ،دریافت ثروت و نعمت بیشتر و راحت تر ،ارتباط های سالم تر،قلب باز تر،احساس نزدیکی به خداوند،انس با قرآن ،دریافت الهامات ،هم زمانی های شگفت انگیز و ….

          نتیجه ی توحیدی چی هست ؟!

          نتیجه ی توحیدی برای من اینکه خداوند دو تا از بهترین بنده هاش رو مامور کنه بفرسته دنبال من،چون یک ماه بعد من احتیاج به دریافت الهامات دارم و قراره این الهام واضح از خواب مادربزرگ اون بنده ی توحیدی به من برسه …من هربار به این داستان فکر میکنم،واقعا از قدرت خداوند شگفت زده میشم.

          سعیده جان،من که هیچی خودم از ندارم،هیچی،این هارو نمیگم برای اینکه بگم من خیییلی آدم شگفت انگیزی ام.نه اصلا.من اصلا دوست ندارم کسی بیرون ازین سایت منو بشناسه،دوست ندارم ارتباطات وسیع و گسترده داشته باشم ،اصلا دوست ندارم به شهرت برسم …

          من دارم از نتیجه ی مسیری که طی کردم میگم برای اینکه از قدرت توحید ،از قدرت معاد،از قدرت قرآن بگم برات !

          سعیده جان ،از خوندن کامنت های اخیرت متوجه شدم که توی ذهنت،خیلی دنبال اثبات این موضوعی که مادرت خودش با دست های خودش و فرکانس هاش مرگ خودش رو جذب کرده!

          میای درمورد این موضوع باهم حرف بزنیم ؟!

          چند وقت پیش یکی ازم پرسید اگر زندگی ما دست خود ماست،چطور خدا به مادر موسی میگه ما این بچه رو به تو برمیگردونیم و از پیامبران خواهد بود؟!چرا داره درمورد آینده ی موسی به مادرش خبر میده ؟درحالیکه معلوم نیست موسی چه سرنوشتی رو برای خودش رقم میزنه؟!

          من به این سوال فکر کردم ولی بهش جواب ندادم! چون از نظر من اصلا اصل نبود …یک موضوعی نبود که وقت گذاشتن براش به من کمکی کنه،چند روز پیش دیدم یکی از بچه ها بازم این سوال رو توی عقل کل پرسیده …الآنم با خوندن کامنتت بهم این الهام شد بیام در حد درک خودم درمورد این موضوع بنویسم .

          سعیده جان،من و شما و تموم انسان ها در بعد زمان و مکان میگنجیم.ولی خداوند در بعد زمان و مکان نیست. به همین دلیل وقتی میخواد خودشو معرفی کنه میگه من هم اولم.هم آخرم.هم ظاهرم.هم باطنم.

          ما می‌خوایم قدرت اختیار و خلق زندگیمون رو با قدرت آگاهیِ برتری بسنجیم که اصلا از درک ما خارجه …

          من میگم موسی هم میتونست به پیامبری برسه،هم میتونست نرسه.خب؟!اون قدرت اختیار رو داشت.

          اما خدا چون اول و آخر و ظاهر و باطنه.

          از همه چیز آگاهه،قدرتی که بعد از مرگ ما حتی می‌تونه سرانگشت های مارو سرهم کنه،حتی از قدرت اختیار ما هم باخبره…

          راستش من از بحث های فلسفی که آخرش چیزی ازش درنمیاد اصلا خوشم نمیاد …من همیشه دنبال آگاهی هستم که بهم کمک کنه امروزم رو از دیروز بهتر بسازم.

          اما سعیده جان می‌خوام بهت بگم به جای اینکه بخوای با قوانین این رو به خودت ثابت کنی مادرت مرگش رو،که چیزی هست که مربوط به دنیای غیر مادیه و در بعد زمان و مکان نمیگنجه با خوندن یا گوش کردن کتاب جذبش کرده …بیا اینجوری فکر کن …که زمان فوت مادرت در علم ازلی و ابدی الله ثبت شده بوده …خب ؟! اما بخاطر آگاهی های مادرت،به خاطر تلاش برای توحیدی تر شدنش…بخاطر ایمان و توکلش…خداوند اون رو به مسیری هدایت کرده که با گوش کردن به اون کتاب ها …آمادگی بهتری برای ورود به جهان دیگه داشته باشه …اون با گوش کردن به اون کتاب ها مرگ خودش رو رقم نزده …بلکه اون کتاب ها براش هدایتی بوده که قبل از مرگ به آرامش برسه و با آرامش به آغوش خداوند برگرده …

          به نظرت کدوم نگاه به این داستان بهت آرامش بیشتری میده ؟!

          اینکه گوش کردن به اون کتاب ها ،باعث جذب مرگ شده،یا گوش کردن به اون کتاب ها هدایتی از طرف الله بوده که مادرت با آرامش و ایمان بیشتری به سمت پروردگارش برگرده و در بهشت برین مشغول جشن و سرور و‌پایکوبی باشه ؟!

          حالا بیا درمورد خودم باهات صحبت کنم رفیق قشنگم

          ببین من زیاد میرم توی قبرستون …زیاد اونجا با خدا خلوت میکنم.زیاد به مرگ و پروسه ی مرگ و به جهان آخرت فکر میکنم … خب ؟!

          اما از چه دوربینی ؟!

          من با این تمرین ها ،عظمت خداوند روی به خودم یادآوری میکنم و سعی میکنم اینطوری خشوع بیشتری در مقابل خداوند نشون بدم.

          همون سعیده که تو روشنایی و تاریکی می‌ره ته قبرستون میشینه… همون سعیده مدت ها وقت میزاره به صدای استاد گوش میده،تمرین های روانشناسی ثروت رو حل می‌کنه ،اهنگ میزاره و می‌رقصه،برای آینده ش برنامه ریزی می‌کنه ،به نوشتن کتابش فکر میکنه،برای بهبود هرچه بهتر زندگیش تلاش می‌کنه …

          آیا این دوتا موضوع منافاتی باهم دارند؟!

          من میگم هرگز …

          اگر دقت کنیم به روند فایل هایی که استاد داره این اواخر میزاره میبینیم‌ که هم آرامش استاد بیشتر و بیشتر شده و هم توصیه ش به توحید و خشوع و تسلیم پذیری در مقابل خداوند بیشتر و بیشتر…

          پس من!منِ سعیده نیاز دارم هر بار با فکر کردن به عشق خداوند ،به عظمتش،به مرگ و جهانِ آخرت،گردنِ این‌ نفسِ سرکش رو جلوی خدا بیارم پایین و پایین تر …

          چرا؟!چون شیطان هر لحظه در کمین منه که منو از سپاسگزاری و بندگی الله دربیاره …

          چند وقت پیش یک آیه خوندم توی قرآن که اصلا منو‌ دگرگون کرد… الان برات مینویسمش:

          أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَىٰ مَا خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَیْءٍ یَتَفَیَّأُ ظِلَالُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَالشَّمَائِلِ سُجَّدًا لِلَّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ(4٨ نحل)

          آیا به چیزهایى که خدا آفریده است نمى‌نگرند که براى سجده به درگاه او سایه‌هایشان از راست و چپ حرکت دارند و در برابر او خاشعند؟

          ببین داره درمورد چه قدرتی حرف میزنه که میگه حتی سایه ی اجسام در مقابلش خاشعند …

          من دنبال این خشوع هستم سعیده …وگرنه همین من مدت هاست دارم روی خلق ثروت بیشتر و بیشتر فکر میکنم،تلاش میکنم،هدف دارم…

          پس:

          برای منِ سعیده!

          این تلاش های توحیدی،این تلاش برای درک عظمت خداوند،هیچ منافاتی با زندگی در این دنیا نداره و اینجوری نیست که من ناخواسته مرگ رو طلب کنم …

          من دارم تلاش میکنم طوری زندگی کنم که برای ده سال آینده م هم هدف داشته باشم و هم همزمان بدونم ممکنه یک ساعت بعد لحظه ی مرگم فرا برسه و آمادگی برگشت به آغوش پروردگارم رو داشته باشم …

          سعیده ی قشنگ و نازنین من

          امیدوارم این صلات من و تکرار و تمرینِ قانون و توحید ،نتیجه ی مفیدی برای تو رفیق توحیدی من داشته باشه.

          خودت میدونی چقدر دوستت دارم!

          دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمت.

          بوس به کله ی قشنگ و نازنینت و قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای:
          • -
            فیروزه گفته:
            مدت عضویت: 1063 روز

            سلام بر یگانه معبود عالم هستی

            سلام بر سعیده نورانی سلام از قلبم به تو عاشق

            إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿٨٢﴾

            شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود. (82)

            بسم ربک شهدا و صدیقین

            پیوست شود به پیام قبلیم

            سعیده جانم از ی قبر به قبرستان پیام میفرستم صداما داری اینجا غروب به وقت اذان وسط باران نم‌نم وسط سوره یس وسط ی جنگل کاج وسط ی بهشت،وسط گل های نرگس وسط ی عالم نور روی سکو وسط ی عالم حال و هوای که نمیدونم اسمش چیه نصفت رو زمینه نصفت تو آسمون نمیدونم اسم این حس چیه ؟؟؟دلم پر کشیدن میخواد ولی جسمم اجازه نمیده تا بر دوست تا دیدن یار…

            ولی من از ی قبر نه قبرستون میخوام برات داستان آشنایی دیگه ای را بگم ،وقتی از قبرستون میگفتی حال و هواشا درک نمیکردم اصلا چطوری میری نمیترسی تو تاریکی حتی تو خوابمم ترس داشتم و اینکه از تشیع میگفتی و حال هواش ..‌‌‌..

            تا اینکه شهادت فاطمه شد (15 آذر ماه 1403 )خونه ما روبرو ی باغ بی نهایت بزرگه و ی باغ تفریحی تا چشم کار میکنه سبزه و رنگ رنگی هست صبح روز شهادت با صدای تبل و شیپور و ی ساز خاص دمام (سرچ کن کوش کن دقیقا حسشا دریابی) آمدم لب پنجره روبرو باغ دیدم بله ماشین های خاصی آمدن و بااحترام زیاد و همه یعنی هزاران هزار آدم تو صف گفتم چه خبره اینجا امکان نداره همچین مراسما جز بزن و رقص ی چند دقیقه وایسادم دیدم ی تابوت پر از گل از ی ماشین سفید پیاده کردن ببرن داخل اون حس تابوت که میگفتی آمد جلو چشمام و اشک میرختم که نکنه فرصت من تموم بشه و عشق خدا را یادم بره ، نکنه هدف خلقتم را ندونم.

            فقط،میگفتم خدایا میخوام روزی که امدم نورت تمام وجودم را بگیره ،کلی منتظر وایسادم که بیان تابوت را ببرن مکان خاص شهر خاکسپاری کنند دیدم نیمدن و رفتم به کارام رسیدم .

            عصرش آمدم پیاده روی دیدم بله بله بله جایی که اصلا امکان نداره وسط یکی از میدان‌های و روی سکویی نزدیک مسجد باغ قبر شهید گمنام نوشته با گل و ‌‌‌‌…..میدونی میخوام چی بگم خدا چیکار کرد ؟

            منا آورد سر قبر نزدیک ترین جا به خونم وسط نور وسط جنگل ….که من نترسم ولی تجربه کنم ،امروز آمدم غروب سر اذان پیشش و سوره یس خوندم طبق ی هدایت خاص و با فاصله کم روی صندلی دارم برات مینویسم ،حالا مراقبه من و حرف زدن‌های طولانی با خدا شده سر قبر این شهید نمیدونم چه پیامی برام داره ؟!

            فقط میدونم ی کار غیر ممکن اتفاق افتاده

            فقط میدونم ی کن فیکون اتفاق افتاده

            فقط میدونم ی حس خاص داره مکان

            فقط میدونم باید تسلیم باشم

            فقط میدونم حسم با خدا تو اون مکان چند برابره

            انگار ی خلوت خاص ….

            سعیده جان ی وقتایی فقط گیچی منگی نمیدونی چرا یهو اینجایی نمیدونی پیام چیه؟؟؟نمیدونی در برابر عظمت خدا چیکار باید کنی؟و این که این آشنایی ها چه پیغامی برات داره و قراره تو را به چه درکی برسونه ……

            سعیده جونم کمتر از ی ماه این متن را میخواستم برات بفرستم ولی وقتش نبود تا امشب تا امروز که ی سری ی سری حرفا با خدا زدم که نمیدونم از چه راه و چه مسیری قراره جوابها بهم برسه…

            سعیده جانم دوستت دارم….

            درپناه یگانه معبود جهان شاد و شاکر و عاشق باشید

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
            • -
              سعیده شهریاری گفته:
              مدت عضویت: 1282 روز

              فقط میدونم ی کار غیر ممکن اتفاق افتاده

              فقط میدونم ی کن فیکون اتفاق افتاده

              فقط میدونم ی حس خاص داره مکان

              فقط میدونم باید تسلیم باشم

              فقط میدونم حسم با خدا تو اون مکان چند برابره

              لبیک اللهم لبیک…لبیک لاشریک لک لبیک…

              ===============================

              فیروزه …فیروزه عزیزم …پیغامت در حالی به دستم رسید که مدت کمی که از مراقبه ی آرامگاه …با سوره ی یاسین برگشتم …

              و بعد همونجا به سوره ی سجده گوش دادم …کنار یک قبر تازه دفن شده…بهش گفتم اگر تو دستمو نگیری،من با اونیکه اون پائینه هیچ فرقی ندارم…یک چیزی بگو … یک حرفی بزن …یک پیغامی بفرست …

              پیغامش رسید فیروزه…پیغامش رسید بازم از دستان نازنین تو…

              فیروزه جان،من به کامنت اولت همون موقع پاسخ دادم …اما ندا اومد کامنتت رو حذف کن …الان وقت پاسخ نیست …من چه قدرتی داشتم بهش بگم نه…پاکش کردم …

              اما پاسخی که برات نوشتم رو توی نت گوشیم نوشته بودم و هنوز دارمش،کپی میکنم زیر همین کامنتم …

              منو ببخش که پراکنده نوشتم و گیجم…

              گیج قدرت پروردگار …

              ازت ممنونم فیروزه …ازت ممنونم ….

              ===================

              فیروزه،فیروزه ،تو با من چه کردی ؟

              فیروزه,فیروزه،تو با قلب ویرانه ی من چه کردی ؟

              فیروزه،دستام داره میلرزه ،قلبم توی دهنمه،چشم هام خیسه!

              فیروزه قبل اینکه کامنتت بیاد ،هدایتم کرد به توحید عملی١٠،داشتم بهش گوش میکردم،استاد گفت و ما رمیت اذ رمیت یادت نره هیچ وقت یادت نره، فیروزه هدایتم کرد به این کامنتی که الان لینکشو میزارم برات.ااین کامنت برای ولین باری که رفتم توی قبرستون تاریک نشستم و باهاش حرف زدم.

              abasmanesh.com

              فیروزه ؟!میگیری چی میگم؟!

              دقیقا قبل اینکه نقطه‌ی آبی تو برام بیاد ،آوردم سروقت این کامنتم!

              بعد کامنت شما اومد !

              فیروزه تو با من چی کار کردی دختر ؟!

              فیروزه ،به عظمت خودش قسم،اون مارو میبینه،اون مارو میشنوه،اون اول و آخر و ظاهر و باطنه،فیروزه اون میگه به مشرق و مغرب رو کنی منو میبینی….فیروزه همه چیز اونه…هیچ سعیده ای وجود نداره،همه چیز اونه،همه چیز اونه،همه چیز اونه ….به الله ای که میپرستم قسم میخورم ،به قدرتی که بعد از مرگم سرانگشت های منو رو سرهم می‌کنه قسم میخورم،من هیچی از خودم ندارم،هیچی فیروزه …

              من کجا و قرآن کجا ؟!من کجا مراقبه تو قبرستون تاریک کجا؟!من کجا فکر کردن به آیه های قرآن کجا ؟!من کجا و این همه عزت و احترام و عشق کجا ؟!

              فیروزه من از فشار جریان هدایت توی کامنتت،چندبار سرم گیج رفت …میدونی چرا ؟!

              امروز صبح توی تمرین ستاره قطبیم نوشتم خدایا من یک پیغامی می‌خوام که بدونم فقط و فقط و فقط می‌تونه کار خودت باشه …

              امشب از مراقبه همیشگیم برمیگشتم …بهش گفتم استاد میگه اگر حضرت موسی باهات حرف زده،پس حرف زدن باهات امکان بپذیره،یک چیزی بگو ،بگو که منو میبینی،یک نشونه ای از خودت بهم بده..

              فیروزه ،نور خدارو برام آوردی،خدا تموم زندگیت رو پر از نور کنه ….

              دیگه نمی‌دونم چی بهت بگم،اصلا نمی‌دونم چی گفتم…فقط در قلبم قدرتی احساس میکنم به وسعت کهکشان ها …که با هیچ چیز عوضش نمیکنم ….هیچ چیز …

              خدایا صدامو میشنوی؟!

              سرم رو جلوی خودت بیار پایین و پایین و پایین تر ….همین ….

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
            • -
              فیروزه گفته:
              مدت عضویت: 1063 روز

              سلام بر یگانه معبود عالم هستی

              لبَّیک اللّهمّ لبَّیک، لبَّیک لا شریک لک لبَّیک، إنّ الحمد و النّعمه لک و الملک، لا شریک لک لبَّیک.»

              گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، خدایا گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم، فقط تو هستی که سزاوار ستایش و بزرگی هستی، تمام نعمت‌ها از جانب توست، همه چیز به تو تعلق دارد و تو بر همه چیز مسلط هستی، هیچ چیزی همتای تو نیست، گوش به‌فرمانم و به‌سوی تو می‌شتابم

              سلام بر سعیده نورانی

              سعیده سعیده عزیزم  وقتی نقطه ابی‌  رسید از ارسال ی ساعت فقط گذشت  دقیقا مثل پیام اولی که برات فرستادم خدا به عظمتت به سمیع  و بصیر بودنت به یکی بودت خودت یاریم کن …

              اول اینا بگم دیشب تو مسیر قرارم کلی با خدا حرف زدم که ذهنم جواب میخواد  سرم از سوالات  ذهنم سنگینی میکنه کاری کن،گفت فردا ساعت 1 بیا آرامگاه  دفتر و خودکارم بیار  گفتم‌ چشم بدود بدو رفتم…

              من فایل کلید اجابت دعاها را چند روز ‌پیش دانلود کرد ه بودم ولی مدام میگفت الان گوش نده بزار بهت میگم رسیدم سر قرار (قبر شهید) گفت فایل را پلی کن .‌.

              ی جاهایی نتونستم بشینم  بس جوابها بود راه میرفتم  تا قلبم واینسه فقط بدو بدو رفتم که خودما برسونم ی جایی کسی نباشه  نتونستم دور تر برم وسط ی محوطه بزرگ رو چمن سبز روشن سجده کردم که  بگم من من هیچم هیچ ….منا قبول کن برای بندگیت….بزار مسیر عشقتا بیام…

              من  فقط تنها کاری که میتونم تو زندگیم انجام  بدم که درخواست  کنم  و سجده کنم همین همین …..بقیش با تو هست

              خدایا نمیگی از ذوق زیادی از شوق زیادی یهو ذوق مرگ بشم..‌‌… الله من رب من فرمانده جهان  پادشاه عالم و یکی ی دونه عالم…..

              همینجوری که ادامه سوره یس را تو مسیر گوش میدادم  برگشتم  خونه ….

              پیامت سعیده

              فیروزه …فیروزه عزیزم …پیغامت در حالی به دستم رسید که مدت کمی که از مراقبه ی آرامگاه …با سوره ی یاسین برگشتم

              قبل پیامت کلی با خدا حرف زدم تسلیم شدم که از من کاری برنمیاد…

              گفت اهنگ را قطع کن هیچی  گوش نده  رفتم تسبیح رنگ رنگیم را بعد مدتها آوردم،از دیروز تا حالا فکر کنم 5 بار فقط این آیه از آدم ها و راهای مختلف  به من رسید و   فقط گفتم حسبی الله و نعم الوکیل  ی دور تموم شد  فقط تکرار میکردم تو برای من کافی هستی خدا کارم را به خودت میسپارم رب جهان و عشق جهان و هماهنگ کننده‌‌ تویییی صداما داری..‌‌‌‌‌..

              و اهنگ را پلی کردم  چرخیدم بلند بلند میخوندم

              امدی تا بره فصل دیونگی

              شدی آرامش کل این زندگی

              با تو هر ثانیه عاشقانه است برام

              آرزوهام از کی به جز تو بخوام

              یهو نقطه آبی را دیدم …..

              از قرآن پر نورش از شعر از فایل توحیدی استاد بر من بارید بارید بارید  ……دوباره منا به سجده و هق هق انداخت ‌‌‌‌‌…..آگاه، دانا،سمیع ،بصیر…..

              دیگه کجا برم

              دیگه از کی بخوام

              ‌من همینجا میمونم  پیش خودش

              سعیده جانم میدونی چرا بار اول بهت گفته پاکش کن چون که پیام  بعدی من در مورد اولین بار آرامگاه رفتن بوده که ی ماه بعدش بوده اون از قبل تمام شرایط و جوابهای منا داشته فقط باید زمانش میرسیده …..میدونی چیکار کرده…….؟؟؟ میدونی چطور هماهنگ کرده ؟؟؟

              من  دستام را تو دست کم کسی نزوشتم  ..من  قدم زدنهام ،حرف زدنهام  با کم کسی نیست ..من کم‌کسی را وکیل خودم نکردم. ..پادشاه جهان  رب جهان…‌کسی که عظمتش مرا به سجده میندازه ..‌‌..

              سعیده جانم از خدا و از تو سپاسگزارم  که دستای خدای منی،از تو سپاسگزارم که نور خدای منی،از تو سپاسگزارم  که پیغام رسان خدای منی…انشالله رب جهان چنان قلبت را نورانی کنه که فقط سجده کنی..

              سعیده جان اونجا گزینه پاسخ نداشت پس قرار اول برقراره…

              میبوسمت سعیده عزیزم….

              خدایا من را در برابر خودت شاکر و خاشع و متواضع کن …

              در پناه رب جهان شاد باشی

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
          • -
            فیروزه گفته:
            مدت عضویت: 1063 روز

            سلام بر یگانه معبود عالم هستی

            سلام بر سعیده نورانی سلامی گرم از ته قلبم به تو عاشق

            سعیده جانم من کامنت شما را در  عقل کل سوالی که پرسیدم خداوند به چه کسانی زودتر پاسخ می دهد و شما در پاسخ به آقا ابراهیم در عقل کل  را خوندم

            همون کامنتی که سوره شورا 3-13 را نوشتید همون که از آشنایی و معجزات گفتید. اونجا گزینه پاسخ را ندیدم…حسم گفت از اینجا بهت سلام کنم و میخوام از معجزه آشنایی بهت بگم

            یاد شعر حافظ عزیز میفتم

            چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

            آن شب قدر که این تازه براتم دادند

            سعیده  جانم کامنتت را که خوندم  نمیدونستم باید گریه کنم یا بخندم  فقط دوست داشتم بغلت کنم ببوسمت.

            خیلی وقته میخوام برات کامنت بزارم که پیدات کردم ولی هر سری ذخیره میکنم تو نت گوشیم و میگم بزار ی فرصت  درست ولی ولی ولی  الان وقتش بود.

            سعیده جونم از آشنایی و معجزات گفتی پارسال دقیقا تو همین‌ ماه بود که تازه قرآن را نصب کردم رو گوشیم ی خواب دیدم 3 آذر کاش میشود اینجا عکس دفترما بفرستم.

            من با ی خانم تو ی مسجد بودم و قرآن  را تفسیر می‌کردن و خانمه تو دفترش با تفسیر مینوشت و انگار ی نفر بگه تو هم بنویس مثل همین خانم ،و بعد زیر ی طاق  یا سقف کوتاه گذشتیم رسیدیم به ی قبرستون خیلی تاریک و ی ردیف قبر و تهش بن بست بود با مسجد فاصله نداشت و من و خانم حلوا آورده بودیم و خانمه صدای قرآن را زیاد می‌کرد و من گفتم همسایه ها خوابن گناه دارن دیر وقته و میگفت نه کسی نمیشنوه و من رفتم ته کوچه  ماه را ببینم و بهم گفت خودش میاد بالا نگران نباش.و تو خوابم مدام این حس بود که رو کامنت یا تفسیر سعیده بنویس و من تنها سعیده که می‌شناختم  ی دوست چند سال پیش که خبر ازش نداشتم و تا اینکه ی مدت گذاشت و هر از گاهی تو سایت میومدم و وقتی دیدم از رفتن به قبرستون میگی دونستم خود خودتی اون خانم اون سعیده اون تفسیر اون قرآن توی توووووووووو

            و با دیدن این کامنت مطمئن شدم خودتی ..‌‌.

            تو را خدا اینجوری با من‌آشنا  کرد من که اصلا اون روزا شما را نمیشناختم حتی سایتم‌ نمیومدم فقط دوست داشتم و میخواستم قرآن را درک کنم، کی کی کی  اینجوری بلده کی؟؟؟؟.وقتی کامنتت را دیشب میخوندم هر آیه  که تفسیرش را گوش میدادم‌ قلبم‌تایید میکرد که این همون خوابه هست روش بنویس گوش کن قلبم آروم تر میشود که رو چه کسی و چه عظمتی حساب کردم،در برابر عظمت این خدا چی بگم!؟در برابر مهربونیش چی بگم!؟در برابر عاشقیش چی بگم؟؟الانم کار خودشه که اینجا آیه ها را  بنویسی و یادم بیاره خدا همونیه که بلده در زمان درست خودشا برسونه…خدایی که معجزه میکنه ..حسبی الله، خدا جونم دوست دارم دردونه خودمی عشقم..‌..

            ی جایی دیگه  فقط خودشا میخوای خودش  هیچی دیگه جوابگوت نیست هیچی  وقتی تا این حد عاشقی میبینی.

            خدایا بزرگترین خواسته ام اینه همیشه عاشقت باشم همیشه دورت بگردم  همیشه عاشقم باشی،همیشه حست کنم.آدم هایی از جنس خودت وارد زندگیم کن.با آدم های خوب با حال عالی ستاره بارونم کنی تو که خیلی  خوب بلدی خیلی زرنگی ….

            الان داریم با هم  با این اهنگ میرقصیم

            یکی ی دونمی عشقم

            مال منی عشقم

            من نمیخوام کسی جز تو بشینه تو دلم عشقم.

            و مدام میگه وعده های من نزدیکه آروم باش ،مثل دیشب که رفتم باغ پیاده روی باور کن گفتم هر کس منا ببینه بگه دیونه شده یواشکی تو مسیر پیاده روی  با هم تو تاریکی میرقصیدیم ، من همجا خدا را دیدم همجا تو رقص تو گریه هق هق از دوری، تو حرف های تو(سعیده) تو تک تک  کامنت دوستان ،تو هدیه خواهرم تو نگهبان مهربون خونمون تو ریسه های نور تو باغ،تو ستاره پر نور تو درخت مجنون و چرخیدن  زیرش و لمس ریسه هاش تو صورتم ،تو ماهی که هی کامل میشه،تو آسانسوری که درش بازه وقتی میرسم،تو بوی رز دیدمش،تو سلام پر شوق پاکبان باغ ،تو بارون و قدم زدن با خودش زیر بارون……

            سعیده  جونم دوست  داشتم فقط بهت بگم پیدات کردم و خدا به هزاران راه دستاش را نشون میده،معجزهایی که تمومی نداره وقتی فقط از خودش بخوای…..ممنونم بابت اینکه از نور قرآن نوشتی  پیام عشق شدی عزیزم..‌وسط قرآن و تفسیرات برای منم نور دعات را بفرست مهربونم ..‌.

            سعیده جونم نور عشق خودم دوستت دارم خیلی خوشحالم از بودنت از اینکه پیدات کردم از شیراز تا خود خودت میبوسمت.

            در پناه یگانه عشق جهان شاد باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
          • -
            فیروزه گفته:
            مدت عضویت: 1063 روز

            سلام بر یگانه معبود عالم هستی

            فَقُلْ حَسْبِیَ اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ۖ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ ۖ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ ﴿١٢٩﴾

            بگو: خدا مرا بس است، هیچ معبودی جز او نیست، فقط بر او توکل کردم، و او پروردگار عرش بزرگ است. (129)

            وَأُخْرَىٰ تُحِبُّونَهَا ۖ نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ ﴿١٣﴾

            و نعمت های دیگری که آن را دوست دارید [و به شما عطا می کند] یاری و پیروزی نزدیک از سوی خداست و مؤمنان را مژده ده. (13)صف

            إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ ﴿٨٢﴾

            شأن او این است که چون پدید آمدن چیزی را اراده کند، فقط به آن می گوید: باش، پس بی درنگ موجود می شود. (82)توبه

            بسم ربک شهدا و صدیقین

            پیوست شود به کامنت قبل با ی عالم نور قرآنی برسه دست سعیده.

            سلام بر سعیده نورانی

            سعیده جونم صداما داری صداما داری از همون قبر شهید همون کن فیکون که خدا انجامش داد  اینجا وسط سکو هستم زیر نور سبز و لامپ های رنگ رنگی وسط مه عودها وسط اهنگ شاد شاد وسط ی عالم گل نرگس که بوش دیونت میکنه  وسط نقل و شیرینی و جشن وسط ماه کامل بالای سرم و ی رقص دو نفری یواشکی با خدا با اهنگ وقت مدد است بسم الله من عاجزم از جهان  وقت مدد است بسم الله نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ بسم الله

            فقط میخوام بگم خدا به وعده‌اش عمل میکنه ، خدا خدا خدا از تمام دنیا  تو را ما را بس…‌ فقط تجسم کن تجسم کن  اینجا مهمونی خداست  اینجا کسی زمین و آسمون ها را به عشق ما آفریده….

            فقط میخوام بگم دستاش دستاش  بالای همه دستاست  او او او  عشق جهان است  او هماهنگ کننده همچیز است  همچیز   همچیز ،

            ای آگاه من

            ای شنونده من

            ای به وجود آوردند  شادی و حال خوب

            ای دگرگون کننده حال

            ای  همیشه آگاه و زنده

            سعیده جونم من از تمام قرآن همین را درک کنم برام کافیه که مدیر و عاشقی مثل خدا دارم و خدا برام کافیه.‌.از صبح میگه بابا بسپار به من رها کن من هستم  ….

            سعیده جونم حسبی الله و نعم الوکیل میدونی یعنی چی یعنی عشقت ناراحت میشه  وقتی دعوتت کرده مهمونی  همش وسط مهمونی بلند بشی داد بزنی کی برای من غذا میاد کی آب  میاد کی و…..میگه  با عزت ،خودم برات همچیز میارم تو وقتی گفتی  من کافیم  یعنی من تمام کارها را میکنم  نگران نباش  …وقتی میگی حسبی الله یعنی همه حذف همه ،خودم میبرمت بالای مهمونی خودم  منو کامل را میرسونم دستت  که خودت انتخاب کنی…تو تمام عشق منی…منو من فرق داره ….ایمان ایمان  تا نشون  بدی کافیه…اینجا ایمانت را نشون بدی دنیای درونت را نشونت میده…

            اینجا  من مدیرم من من  دیگه خودم با عزت همه را میارم سمتت  همه برای تو کار می‌کنند  همه دستای من میشن برای تو پس اجازه بده خودم  کارهات را بکنم خودت را کوچیک نکنیا دست و پا نزن تسلیم باش تسلیم باش خودم سر وقت انجامش میدم….

            وقتی رو من حساب کردی برای من زشته بری به کسی رو بزنی  و خودت بخوای حلش کنی چون

            منم خدای عظیم

            منم خدای کریم

            منم خدای  رزاق

            منم خدای وهاب

            منم خدای رحیم

            منم خدای رحمن

            منم خدای حی

            منم خدای قیوم

            منم خدای سمیع

            منم خدای بصیر

            منم خدای  عاشق

            منم خدای جبار

            منم خدای وکیل

            سعیده  جانم صداما داری صداما داری  حسبی الله  خودش کافیه خودش کافیه ،این جمله مرده زنده میکنه .

            سعیده جونم ما دعوت شدیم به مهمونی که صاحبش خداست و فقط دلش میخواد ما برقصیم و بخندیم و دستامون تو دستاش باشه …حساب ما با خداست.اگر شاد نباشیم و نرقصم خودمون مسئولیم و کوتاهی کردیم و عظمت رب را ندیدیم..‌..

            سعیده جونم میخوام  با این داستان کامنت را  تمام کنم و طولانی نشه…

            چند روز پیش کار اداری داشتم  تو دفترم  نوشتم حسبی الله را امروز  نشونم  بده امروز کارام با تو الله رفتم بیرون خانم مدراک را گرفت گفت این سایت خیلی وقتا قطع هست رفتم برگشتم که وصل بشه گفتم حتما خیری هست

            برگشتم گفت قطع بشه وصلش معلوم نیست  به خانم گفتم بزار ی فوت بفرستم کار کنه خندید ،داشتم قدم میزدم جلو باجه ها یهو ی تابلو فیروزه ای پر رنگ شد برام نمیتونستم  تشخیص  بدم چه آیه ای هست  چون خطش تو هم بود فقط عکس گرفتم از دور و فقط حسبی الله را توش میدیم آمدم نشستم   ایه را سرچ کنم خانمه صدام کرد نمیشنیدم داشتم سرچ میکردم پیغام عشق را ببینم خانم گفت خانم فکر کنم باید شنبه بیاید  تو دلم گفتم من امروز باید کارم بشه  الان پیام فرستاد ….آیه این بود…

            وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ وَمَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ ۚ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ ۚ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا ﴿٣﴾

            و او را از جایی که گمان نمی برد روزی می دهد، و کسی که بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است، [و] خدا فرمان و خواسته اش را [به هر کس که بخواهد] می رساند؛ یقیناً برای هر چیزی اندازه ای قرار داده است. (3)

            یهو خانم کناریش گفت وصل شد بدو  خانم بهش گفت نوشته هزینه هم‌ نمیخواد دوباره پرداخت کنه ،گفتم من که گفتم کارم انجام میشه  یهو گفت پس خیلی طول میکشه تاییدش بیاد باز میفته ی روز دیگه گفت البته دیگه با گوشی  میتونی ثبت کنی  نیاز نیست بیای ،تا آمدم بیرون پیام ثبتش آمد…آره اون روز خدا  را با خودم بردم گفتم تو  بلدی تو میتونی الله بسم الله نشونم بده ، با مدرک با نوشته کتبی به من نشون داد هستم همچی با منه سایت چیه و ….مدیر عالم کنارته خیلی خوشحال بودم نه فقط بخاطر انجام  شدن کارم بخاطر اینکه از ایمانم در مقابله  این همه  نه نمیشه کوتاه نیمدم و جوابشم گرفتم.

            خداوندم من شهادت میدم که تنها رب، تنها قدرت، تنها یاورم تنها رفیق تنها عاشق جهان توییی و بس،و منم فقط از تو میخوام و بس و تو برای من کافی هستی  پس کارهام با تو ،چتر نجات ها را بفرست‌ ،مقربین درگاهت را بفرست،و باران رحمتت را ببارن بر وجودمون و عاشقمون کن …

            خداوندم من را در مسیر عشق خودت بپذیر من آماده ام .

            سعیده جونم امروز از صبح حالم دگرگون بود بعد مدتها سوره

            یس تو باغ وقت پیاده روی گوش دادم وقتی آمدم پیامی که ی ماه هست چند بار برات ارسال کردم و حذف کردم را تونستم کامل کنم و بفرستم نمیدونم چه رازی درون سوره یس هست، دوستت دارم میبوسمت عزیزم به نور آسمانها و زمین میسپارمت.

            در پناه یگانه معبود جهان شاد و شاکر وعاشق باشی

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        حسین عبادی گفته:
        مدت عضویت: 1834 روز

        بنام خداونده بخشنده و مهربانم….

        سلام به سعیده عزیز و بزرگ قلب…

        سعیده جان کامنتت رو خوندم خواستم بگذرم ازش دیدم اشکم سرارزیر شد…

        دیدم باید بنویسم نمیدونم هنوز مثل شما احساسش نکردم که حسین باید بنویسی ولی میدونم این اشکهااا شهادت این رو میدن که باید بنویسم…

        داشتم کامنتت رو میخوندم یاد شعر چاوشی افتادم که میگه…

        از دست تو تو سینه ی من هل هله بر پاست

        انگار درختی رو پر از سار کشیدن

        دست منو به موی تو محتاج کشیدن

        چشماتو شبیه شب معراج کشیدن

        وقتی این اهنگ رو پلی میکنم تو ماشین فقد و فقد یاد الله میوفتم و اشک از چشام جاری میشه….

        از دست تو در سینه من هل هله بر پاست خدایا …

        چطور سپاس گزار این همه نعمتت باشم…

        صب که بیدار میشم تا اخر شب برام چه چیزایی کنار گذاشتی…

        صب که به لطف تو بیدار میشم و عشق بازی میکنم باهات و میام در مورد تو همجاااا حرف هست در مورد تووووو غیر از تو نمیشنوم چطور باید سپاس گزار باشم …

        سعیده زیبا قلب ممنونم برای این کامنتت قشنگ…

        من میگم که خدا تو بگووو چکار کنم که بغلت کنم تو بگو چکار کنم که ببینمت تو بگو چکار کنم که هر روز روی ماهت ببوسم تو بگو چکار کنم فقد تو بگووووووووو

        من میمیرممممم تو بگوووووووو…

        الهی صد هزار بار شکرت رب نازنیم الهی صد هزار بار شکرتتتتت

        میگه که…(یادم نیست کی نوشت بوداینرو)

        من باور دارم که لایق و شایسته شناخت بیشتر تو هستم…

        چون میدونم شناخت خداوند هم لیاقت و شایستگی میخواد…..

        خدایا ازت میخوام این لیاقت رو بهم بدی ازت میخوام این شایستگی رو بهم بدی…

        در پناه جان جانان رب العالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی

        با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        رضا گفته:
        مدت عضویت: 1165 روز

        سلام خانم سعیده

        الان سپاسگزاری شب ستاره قطبی رو نوشتم و اومدم بخوابم گفتم ی کامنت دیگه بخونم و بخوابم تو ایمیلم زدم روی این پاسخ که شما دادین ، ناخود آگاه اشک ریختم تمام حرفها و درخواستهایی که از خدا داشتم و نوشتم تو کامنت شما و ایات قران برام اومد . انگار دکمه نشانه امروز من رو تو سایت زدم ، سرعت نشانه و هدایت خدا فقط چند ثانیه بود . خداروسپاسگزارم با دستان شما جواب درخواست من رو داد .

        شاد و سلامت باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1282 روز

      سلام حمید جان

      این کامنت ر‌و برات از دل آرامگاه مینویسم.

      امروز یک تمرینِ منطق دادن به ذهنم برای اینکه داشتن ثروت معنویه برای آقای حمید رضا نارنجی نوشتم.

      بعدش احساسم منو کشوند سمت پیاده روی …و رسید به اینجا ته آرامگاه.

      طبق عادتم یک گوشه ی خلوتی رو انتخاب کردم،هندزفری گذاشتم سوره ی سجده رو‌گوش‌‌بدم و داشتم با دقت به ایه هاش فکر میکردم …رسید به سجده ی واجبش…

      سرمو گذاشتم رو دستم که ذکر سجده ر‌‌و بگم دیدم یک آقای مسنی لنگان لنگان اومد سمتم،حس کردم یک چیزی داره میخونه،مجبور شدم صوت قرآن رو استپ بزنم ببینم چی‌ میگه.

      حمید اون فکر کرد من سر مزار یکی از عزیزانم نشستم و‌شروع کرد به فاتحه خوندن …برای اینکه من چیزی بهش بدم…

      هرچند که من هیچ پول نقدی همرام نبود ولی تموم مدت داشتم فکر‌میکردم خدایا یعنی چی؟! چی داری میگی؟!این بنده ی خدا چی میگه؟!

      بعد یک دختر دیگه سیگار به دست داشت رد میشد،این بنده ی خدا دید از من صدا در نمیاد رفت سمت اون.

      شروع کرد برای مردگانش آمرزش خواستن،بعد هم گفت اگر میشه یک کمکی به من بکن.

      دختره هم گفت شرمنده من پول نقد همرام نیست.

      اونم گفت اشکال نداره،اگر سیگار اضافه داری بده!

      دختره هم براش یک سیگار دراورد و‌روشن کرد و داد دستشو رفت و‌اونم کلی تشکر کرد و برای مرده هاش طلب آمرزش کرد.

      اون دو نفر رفتند!!!!

      ومن همچنان عین بزغاله ی استاد،نشستم اینجا روی زمین و‌دارم فکر میکنم …فکر‌میکنم‌…فکر‌میکنم‌…

      واقعا ما چرا یکم بیشتر قدر خودمون رو نمیدونیم؟!چرا یکم بیشتر احساس لیاقت نمیکنیم؟!ما این همه ویژگی مثبت داریم،این همه باور توحیدی داریم،این همه توی راه موفقیت و بهبود شخصیت و قرآن و‌توحید قدم برداشتیم…

      چمونه فکر میکنیم باید حتما یک کار خاصی بکنیم تا لایق دریافت ثروت و‌نعمت بشیم؟!

      چمونه فکر میکنیم باید حتما یک زجری بکشیم تا یک نعمت درست حسابی بهمون داده بشه؟!

      چمونه که فکر نمیکنیم همینجوری که هستیم کافی هستیم ؟!

      چرا انقدر نسبت به خودمون بی رحمیم؟! چرا ؟!

      نامبرده نشسته وسط آدم هایی که سال هاست مردن…و‌ فکر میکنه…فکر میکنه…فکر‌میکنه….

      از بی عقلی‌و‌نادونی و‌احساس نالایقی خودم به رب پناه میبرم که خودش منو از تاریکی های نفسم نجات بده…

      این‌شد سومین نقطه ی آبی که هنوز تایید نشده …

      آیا بعدی هم در کاره ؟!

      نمیدونم!

      در پناه نور میسپارمت.

      تلگراف فرتیش.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 76 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِکُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَیْ عَدْلٍ مِّنکُمْ وَأَقِیمُوا الشَّهَادَهَ لِلَّهِ ذَٰلِکُمْ یُوعَظُ بِهِ مَن کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَن یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا»

        (ﻭ ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﺎﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻧﺪ، ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺭﻳﺪ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻪ ﻃﺮﺯﻱ ﺷﺎﻳﺴﺘﻪ ﺟﺪﺍ ﺷﻮﻳﺪ، و ﺩﻭ ﻋﺎﺩﻝ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺭﺍ ﮔﻮﺍﻩ ﮔﻴﺮﻳﺪ. ﮔﻮﺍﻫﻲ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺪﺍ ﺍﻗﺎﻣﻪ ﻛﻨﻴﺪ. ﺑﻪ ﻭﺳﻴﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺑﻪ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﺩ ، ﺍﻧﺪﺭﺯ ﺩﺍﺩﻩ ﻣﻰﺷﻮﺩ ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﺭﺍﻩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺷﺪﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﻰﺩﻫﺪ)

        «وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»

        (ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺟﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﮔﻤﺎﻥ ﻧﻤﻰﺑﺮﺩ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﻰﺩﻫﺪ ، ﻭ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﺪﺍ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻨﺪ ، ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ، ﺧﺪﺍوند امر خود ﺭﺍ به تکامل ﻣﻰﺭﺳﺎﻧﺪ؛ ﻳﻘﻴﻨﺎً ﺑﺮﺍﻱ ﻫﺮ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﻱ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ)

        (2-3 طلاق)

        —————————————————————————

        سلام و درود فراوان به سعیده جان نورانی پروردگارم ، سلام و درودی با کلی الف و واو اضافه و طولانی. کاش میشد به کامنت ها یه فایل عکس یا ویس هم اتچ کرد (سلطان تمرکز بر حاشیه و دوری از اصل)

        حالت چطوره رفیق قدیمی…؟

        امیدوارم که حال دلت عالی عالی عالی باشه و قلب نازنینت همواره به نور هدایت رب العالمین و با آیات قرآن روشن و نورانی باشه.

        سه تا اتک کامنتی زدی یه کامنت فوق العاده هم پاسخ دادی به خانم رضایی. خلاصه اینکه یه کم خویشتن داری کن تا من فرصت کنم انتقام کامنت هات رو بگیرم. این اولین کامنتم بود در پاسخ به سومین کامنت شما. دیشب داشتم یه کامنت برات می‌نوشتم که نمی‌دونم چی شد کامنتم پرید و خلاصه بقول رضوان قهر کردم. ولی الان که فکرشو میکنم میبینم همون بهتر که پرید، همونی که اتفاق بیافته خیره، چون فرکانس این کامنتی که اول صبح دارم برات می‌نویسم خیلی مثبتتر از اون کامنت آخر شبی هست.

        —————————————————————————

        سعیده جان واقعاً حق با شماست که ما قدر خودمون رو نمیدونیم . و بقول استاد : «دنبال این خورده نون ها از دست مردمی؟ گنج ها دست اونه ؛ جات که رودخانه نیست ، جات اقیانوسه» جا داره در مورد این قدر ندونستن اول انگشت به طرف خودم بگیرم.

        صبح که بیدار شدم و گوشی رو چک کردم یه نوتیفیکیشن از اپلیکیشن قرآن دیدم که آیه 3 سوره طلاق نوشته بود.

        «وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ وَمَن یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْرًا»

        ببین حتی اینو بگم نه تنها خداوند رزق ما از پیش می‌فرسته از جایی که فکرشو نمی‌کنیم(قبلاً یبار مثال تولد نوزاد و شیری که قراره بخوره رو توی کامنت برات نوشتم) بلکه وقتی بیدار شدم ذهنم درگیر یه موضوعی شد که خب دو هفته رست من تمومه، و بخاطر فلان شرایط وقت نکردم فلان موضوع رو انجام بدم و بعدش دیدم این آیه روی گوشی ارسال شده. این نوتیفیکیشن رو نمیدونم دیشب چه ساعتی روی گوشیم اومده ولی آخر شب که گوشی رو گذاشتم نبود. ولی صبح که چک کردم اینو دیدم. دارم میگم پسر نگران چی هستی؟ بقول خودت سعیده جان «کجا دنبال چی بگردم؟» که حتی قبل از اینکه سوالی ذهنم رو درگیر کنه پاسخش از سمت خداوند برام فرستاده شده. پاسخ به سمت من اومده بجای اینکه من فکر کنم چطوری به پاسخ برسم.

        این یعنی آقاااااااااااا فرمون دست منه برو حالشو ببر بیخیال باش. هر چیزی به وقتش اکی میشه بنده من. خودم برات درستش میکنم. به وقتش یه زمانش به تکاملش.

        مترجم بزرگوار عبارت «إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ» رو ترجمه کرده ( [ ﻭ ]ﺧﺪﺍ ﻓﺮﻣﺎﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﺵ ﺭﺍ [ ﺑﻪ ﻫﺮ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﺨﻮﺍﻫﺪ ] ﻣﻰﺭﺳﺎﻧﺪ) ولی برداشت من درک قانون تکامل بود. اینکه امر الهی در هر موضوعی به تکامل میرسه، در هر مداری به اندازه تکامل اون موضوع به انسان عطا میشه. (ترجمه مترجمان حس گزینشی بودن از سمت خداوند رو به آدم میده، خدا اگه دلش بخواد میده ، دلش نخواد نمیده )

        چند روز پیش بود رفتم توی دل طبیعت با ماشین. یه بنده خدایی رو دیدم با تویوتا هایلوکس اومده بود، و من با پژو ، یاد ماجرای استاد افتادم که با موتور رفته تو جاده که بره شمال تفریح کنه ، لذت هم می‌برده ، خلاصه ش اینکه من با پژو رفتم آفرود یه جاهایی بود که قاعدتاً باید گیر میکردم ولی ماشین خودش می‌رفت، میگفتم خدایا شکرت که ردش کردی برام. من اینجا گیر کنم تنهام ، ولی تویی که داری مسیر رو بهم نشون میدی. چرا این رو گفتم ، باز برگردم به همون موضوع تکامل، اونجایی که باید من فلان مدل تراک کمپر رو داشته باشم که برم توی طبیعت و صبر کنم تا وارد زندگیم بشه، یا نه ، با همین سلطان بریم فعلاً خوش بگذرونیم تا مدارهای بالاتر به تکامل برسم. در حال حاضر این تکامل منه، پس از همین حالشو ببرم و ذوق کنم براش. الان لذت بردن رو تعویق نندازم که ببینم آیا تراک کمپر بیاد به زندگیم یا نیاد، شاید جناب عزرائیل زودتر تشریف آوردن ، اونوقت بگم من در زمین مستضعف بودم. نه اتفاقاً رفتم زمین رو اندازه توانم گشتم و چرخیدم و لذت بردم. خلاصه اینکه پژو آفرود هم داریم دوست عزیز.

        —————————————————————————

        اگه خط سیر کامنت من و خط سیر کامنت خودت رو دنبال کنی میبینی که تقریباً هیچ ربطی به همدیگه ندارن. صرفاً میخواستم یه پاسخ داده باشم.

        راستی حکایت رفیق قدیمی میدونی منو یاد چی میندازه ؟ یاد آیه 1 سوره انسان «هَلْ أَتَىٰ عَلَى الْإِنْسَانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا» .

        خودت آیه رو تفسیر کن و یه جوری ربطش بده.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و نورانی باشی سعیده جانم.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
      • -
        مریم گفته:
        مدت عضویت: 987 روز

        سلام و عشق به دل پاک نورانی سعیده عزیز

        ببین سعیده جان چقدر تحسینت میکنم از این همه شجاعتت این همه جسوری که داری مثال خودم بزنم وقتی بهت فکر میکنم میگم خدایا سعیده چه دل نترسی داره تنهایی میره قبرستون خودم راستش اعتراف میکنم میترسم تو روز هم نمیرم از صدای شیون مردم می ترسم فکر بد میکنم از مردن می ترسم از گریه بقیه افکار بد سراغ ام میاد میگم کسی طوری نشه فکر عزیزان …

        خواهر ازت می خوام بگی چه جوری بر ترس ات غلبه کردی یا از اول نترسیدی راه حل بگو من حیرت میکنم شجاعت تو رو میبینم سه روز پیش دم صبح یک خواب دیدم کلی قلبم تپش داشت از مرگ از نبودن…

        دختر خیلی تحسینت میکنم خیلی خوب با خدا حرف میزنی

        دوست دارم بدونم از کجا شروع کردی چه باورهای ساختی

        دوستت دارم برای کامنت های قشنگت برای پاکی و صداقتت برای شجاع بودنت …هر چی بگم کمه هر روز دارم ازت درس می گیرم دختر همیشه برامون بنویس دعای همه پشت سرته می دونی درجه یکی عزیزی

        سپاسگزارم هستی می نویسی از قرآن از درسهای زندگیت

        دوست دارم مثل تو قرآن درک کنم چه کار کنم با قرآن انس بگیرم از کجا شروع کنم دوست عزیزم قبلا بیشتر می خوندم الان سردم بی روح ام

        نور الهی به قلب پاکت ما رو ببر به اون غار حرا

        دلم می خواد برام بنویسی و بهم بگی حس ام گفت از سعیده بپرس

        هدایت شدم به نوشتن

        در پناه خداوند باشی

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
        • -
          سعیده شهریاری گفته:
          مدت عضویت: 1282 روز

          مریم عزیزم سلام

          از شما و از قلب مهربون وروشنت سپاسگزارم،فرکانس تحسین دیگران خیلی فرکانس بالاییه،اینکه بتونی ویژگی های مثبت بقیه رو تحسین کنی اصلا کاری نیست که همه ی آدم ها بتونند انجامش بدن و این نشون دهنده ی صلح درون و قلب باز و روشن شماست،بی نهایت ازت سپاسگزارم دوست عزیزم.

          چندتا سوال ازم پرسیدی که جواب هر کدومش خیلی گسترده ست و مطمئنا نمیشه توی یک کامنت به طور کامل توضیحش داد ولی امروز خداوند مهربان ازم خواست برای کنترل ذهن و کانون توجهم و جهت دهی آگاهانه به سمت نیروی برتر بیام و این تمرین و تکرار قانون رو آگاهانه انجام بدم و منم لبیک گفتم.

          مریم جان قطعا غلبه بر ترس ها،به صورت تکاملی اتفاق می‌افته،چون اصلا ذهن اینجوری کار نمیکنه که بتونی همون اول با ترس های سنگینت درگیر بشی و بخوای از بین ببریش…

          مطمئنا من هم از اول انقدر نترس نبودم،اصلا قبل از آشنایی با توحید و قانون که حتی اگر به اجبار،برای یک مراسم آرامگاه میرفتم،اگر پام روی سنگ قبری می‌رفت احساس میکردم تموم تنم مور مور میشه …

          اما بعد ازینکه مفهوم توحید رو درک کردم و فهمیدم اصلا این دنیا یک لهو و لعب بازیه،مثل یک آسانسور که همه ی ما چند دقیقه ای توش هستیم و هرکدوممون هر لحظه ممکنه توی یکی ازین طبقه پیاده بشیم،خیلی ترسم از مرگ کمتر شد.

          ضمن اینکه،مهاجرت توحیدی من،برای من مثل یک مردن،قبل از مردن بود،من روز ها و شب ها،تو خونه ی خودم تنهایی زندگی کردم و همدم و همنشین من خداوند و سوره های قرآن بود و همین.

          این مهاجرت،فقط 4 ماه طول کشید ولی به جرئت ده سال به عمر تجربی من اضافه کرد و شخصیت توحیدی من رو رشد داد و باعث شد از خیلی از ترس ها بگذرم و به قول استاد شایسته با پاره کردن زنجیر های مخفی به مدار های بالاتر مهاجرت کنم.

          مریم جان،من از استاد یاد گرفتم که بهترین مراقبه برای کنترل ذهن،حفظ روحیه ی خشوع و تواضع در مقابل خداونده،اینکه من برای مراقبه تو دل تاریکی شب میرم تو آرامگاه و با خدا حرف میزنم نه به این دلیل که اینجوری خدا بیشتر دوستم داره یا هوامو داره،نه اصلا،اصلا اینجوری نیست که خدا یک جایی نشسته باشه و مثلا برای من کنتور بندازه که سعیده چندبار رفت آرامگاه ،چقدر به قرآن گوش داده و …بعد به فرشته هاش دستور بده هوای این بنده ی من رو داشته باشید،اصلا اینجوری نیست ،خداوند غنی مطلقه و هیچ احتیاجی به این مراقبه های من نداره،بلکه این منم که بخاطر شرایطی که توش هستم، نیاز دارم برای کنترل ذهنم و کنترل کانون توجهم و درک عظمتِ قدرت خداوند برنامه ی این مراقبه های سنگین رو برای خودم بچینم تا نزارم ذهنم جفتک پراکنی کنه و من رو با ترس های واهی از ادامه دادن مسیر موفقیت ،وا بداره.

          درمورد ساخت باور ها گفتی،من باور های توحیدی و قدرتمند کننده م رو از دانشگاه دوازده قدم ساختم و الان بعد از٣ سال ورود به این دانشگاه با اینکه تموم قدم هارو دارم،هنوز نتونستم دوره رو تموم کنم و البته هیچ اتمامی هم در کار نیست،بخاطر ذهن فراموش کاری که ما داریم،هر روز باید به اون آگاهی ها،گوش داده بشه و برای اجرای اون ها در عمل یک تعهد و استمرار و ایمان و پشتکار لازمه ی کاره،همچنین درک من از قرآن هم از همین دانشگاه شروع شد و ادامه داره و به جرئت میتونم بگم من هیچی از قرآن نمی‌دونم و اگر آگاهی های قرآن رو یک اقیانوس بدونیم من فقط تونستم این اقیانوس رو از یکم نزدیکتر ببینم،همین…برای همین توی برنامه ی هر روزم هست که قرآن رو بخونم ،تو آیه ها تعقل و تامل کنم،به صوتش گوش بدم و همچنین ازش بنویسم…

          ازت ممنونم که برام نوشتی،دعا میکنم این تمرین و تکرار قانون برای من،نور هدایتی هم برای شما داشته باشه…

          به امید دریافت یک نقطه ی آبی پربرکت دیگه ای ازت،دوستت دارم و در پناه نور میسپارمت.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
          • -
            مریم گفته:
            مدت عضویت: 987 روز

            سلام به دوست شجاع و زیبای من

            ازت سپاسگزارم برام نوشتی سعیده جون دیروز صبح یهو یادم اومد من سوالی از سعیده داشتم جواب نداد حتما خیریتی داره اول مثل گله بود بعدش گفتم یا بهش الهام شده جوابی نداره بخدا شب موقع خواب سری زدم به سایت دیدم نقطه آبی برام اومده با خوشحالی باز کردم دیدم سعیده جونه نمیدونی چقدر خوشحال شدم اشک شوق میومد بغض کردم خدا چقدر زود جوابم داد صبحش خواستم شب گفت بیا دخترم این هم جواب سعیده با ذوق خوندم و خوابم با آرامشی از جنس خدا خوابیدم

            می دونم خدا خیلی دوستم داره از خدا تشکر کردم از شما تشکر میکنم برام نشونه بود دوازده قدم از اول گوش بدم از زبان خدا بهم واضح گفتید باید استمرار داشته باشم سر سری رد نشم نت برداری کنم تکامل یادم نره سعیده من هر بار از کامنت هات درس می گیرم می نویسم همش از عشق خداست خیلی خوب با تکامل پا رو ترسهات گذاشتی باید من هم ضعف دارم کار کنم رو باورهام…

            خیلی تحسینت میکنم نتیجه های که گرفتی نوش جونت

            امیدوارم در پناه خداوند همیشه شاد و سالم خوشبخت و سعادتمند باشی عزیزم به امید دیدار در زمان و مکان مناسب

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعيده رضايى گفته:
      مدت عضویت: 2002 روز

      به نام الله رب العالمین

      سلام به دوست خوب و فاضل و ارزشمندم جناب ماوریک بزرگوار.

      و درود به استاد قشنگم و همه دوستانی که اینجا تشریف آوردن.

      آیات نورانی سوره فتح رو که نوشتی اون مفهومی که نیاز داشتم رو گرفتم.

      اون آرامشی که بایستی برقرار میشد شد.

      هرچند از قبلشم آرامشه بود ولی بقول حضرت ابراهیم که به خدا گفت ایمان دارم ولی نشونه ای بده که قلبم آرومتر بشه، منم ایمان و آرامش داشتم ولی با این آیات قلبم آرومتر شد.

      استاد امیری جان، از اول تا آخر کامنتت رو با عشق و تمرکز خوندم، حتی بعضی جاهاش رو چند بار. خدا هم به وقتم برکت داد و نی نی کوچولوم رو همچنان خواب نگه داشت تا بتونم درسهام رو با دقت بگیرم.

      در ادامه صحبت های طلایی استاد و اون حس ناب باز شدن قلبشون که از لرزش صدا و نوع نگاهشون کاملا پیدا بود، کامنت بی نظیر شما هم به شایستگی بهم کمک کرد تا مفهوم توکل و ایمان و توحید رو به احساس ارزشمندی ذاتیم گره محکمتری بزنم.

      چه مثالهای قشنگی و چه توضیحات شفافی!

      فرمودی که شیطان داره از چپ و راست و پشت سر و روبرو با ابزار مقایسه و رفع مسئولیت (در واقع مقصر دونستن بقیه) احساس ما رو بد میکنه و دائم دنبال یه روزنه برای ورود هست.

      روزنه که چه عرض کنم، تونل کندوان میدیم خدمتش. با ترسها، با مقایسه شرایط سیبی خودمون با پرتقالی دیگران، با سپاسگزار نبودن.

      من توی این پروسه از دست دادن مادرم و همزمان به دنیا اومدن نوا جانم توی دقیقا یک روز، به وضوح این کنتراست رو تجربه کردم.

      اصلا خدا یک جوری منت گذاشت سرم و شرایط رو برای ذهن من رقم زد که انتخاب کنم چی می خوام که توی عمرم نه دیده بودم نه شنیده بودم که کسی در چنین موقعیتی قرار گرفته باشه.

      اما شد. تمرکز من رفت روی تولد. روی زندگی دوباره. به فاصله 13-14 ساعت از خاموش شدن گلوی نازنین مادرم، صدای اولین گریه حیات دخترم در جهانم پیچید و اینطوری خدا بصورت عملی بهم نشون داد که تویی که انتخاب می کنی چی می خوای. من بهت میدم.

      اصلا اونهمه اصرار من به همسرم برای داشتن بچه دوم و یهویی قبول کردنش بعد از دو سال. حتما به این خاطر بوده که این بچه توی این تاریخ به دنیا بیاد.

      می دونی؟ می خوام بعضی همزمانیها رو بگم که حتما حکمتی داره و قرار درس عمیقتری رو در زمان مناسبتری بهمون بده که تاثیرگذاری بیشتری داشته باشه.

      اگر در غار تنهاییت دنبال جوابی برای سوالت هستی، اینو فراموش نکن که پاسخها فقط زمانی میان که حالت خوب باشه و آرامش الهی داشته باشی. چه توی غار باشی چه وسط جمع.

      تا زمانیکه توی این فضای معنوی و پربرکت سایت حضور فعال و مستمر داشته باشیم یه نیرو محرکه قوی مثل یک رآکتور همیشه انرژی بخش ماست.

      هرکسی ممکنه روشی برای اتصال به منبع آرامش و آگاهی داشته باشه، ولی ما که با خودمون تعارف نداریم، ماها با سایت استاد و تکرار این خوندن و نوشتنها و گوش دادنها در مسیر صراط المستقیم باقی می مونیم.

      حداقل به من که اینجوری ثابت شده.

      صد البته که قرآنی که با این تمرکز و ایمان بهش وصل شدی و ازش هدایت می طلبی خودش کهکشانی از نور و آگاهیه و من بی نهایت ازت سپاسگزارم که با ذهن روشنت برداشت های شخصی بسیار قشنگت رو با ما به اشتراک می گذاری و اگر جا داشت 50 استار بدم قطعا این کار رو انجام می دادم. 5 تا که ناقابله.

      امیدوارم از هر روشی که دنبال آرامش و آگاهی هستی، در بهترین زمان و فرکانست بهش برسی و بدرخشی و ما رو هم خبردار کنی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «فَرَدَدْنَاهُ إِلَىٰ أُمِّهِ کَیْ تَقَرَّ عَیْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَلِتَعْلَمَ أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لَا یَعْلَمُونَ»

        (ﭘﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﻴﻢ ﺗﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻭ ﺷﺎﺩﻣﺎﻥ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺍﻧﺪﻭﻩ ﻧﺨﻮﺭﺩ ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﻛﻪ ﺣﺘﻤﺎً ﻭﻋﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺣﻖ ﺍﺳﺖ ، ﻭﻟﻲ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺮﺩم ﻧﻤﻰﺩﺍﻧﻨﺪ)

        «وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَىٰ آتَیْنَاهُ حُکْمًا وَعِلْمًا وَکَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ»

        (ﭼﻮﻥ ﺑﻪ ﺗﻮﺍﻧﺎﻳﻲ ﺧﻮﺩ ﺭﺳﻴﺪ ﻭ ﺭﺷﺪ ﻭ ﻛﻤﺎﻝ ﻳﺎﻓﺖ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻜﻤﺖ ﻭ ﺩﺍﻧﺶ ﺩﺍﺩﻳﻢ؛ ﻭ ﺍﻳﻦ ﮔﻮﻧﻪ ﻧﻴﻜﻮﻛﺎﺭﺍﻥ ﺭﺍ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻣﻰﺩﻫﻴﻢ)

        (13-14 قصص)

        ———————————————————————

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم خانم رضایی بزرگوار ، امیدوارم که حالتون عالی عالی عالی باشه، و در هر لحظه به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.

        بینهایت خداوند متعال رو شاکر و سپاسگزارم. از شما متشکرم بخاطر کامنت فوق العاده زیبا و ارزشمند تون ، خیلی برام لذت بخش بود مخصوصاً اون قسمتی که از زمانبندی خداوند نوشته بودین، اونجا دیگه واقعاً شگفت زده هم شدم.

        از این همه تحسین و احساس مثبتی که بهم دادین واقعاً سپاسگزارم؛ یه نکته کوچیک اینکه توی این سایت و این مباحث آموزشی که داریم کار میکنیم اصلا برای کلمه «استاد» احساس لیاقت نمیکنم و خودم رو شاگرد استاد عباس منش میدونم. ادب محضر استاد حکم می‌کنه کماکان حس شاگردی رو داشته باشم؛

        یه کامنت نوشتم ولی به علت مسائل فنی مرورگر گوشی کامنتم پرید. ولی بقول حافظ شیرازی «هر چه استاد ازل گفت بگو میگویم»؛

        از دعای خیرتون سپاسگزارم و الهی که خداوند بینهایت نعمت بهتون عطا کنه، الهی که زندگی تون تحقق آیه 17 سوره سجده باشه. «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِیَ لَهُم مِّن قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» خداوند اونقدری پاداش های بینظیر بهتون عطا کنه که مایه روشنی دیدگان و قلبتون باشه ، خیلی فراتر از قدرت تجسم تون.

        ———————————————————————

        من سه تا عذرخواهی بهتون بدهکارم، اولی اینکه قبلاً یه کامنت فوق‌العاده برام نوشتین و من توی غار تنهایی بودم و براتون پاسخ ننوشتم؛

        معذرت خواهی دوم بخاطر اینکه وقتی خبر آسمانی و بهشتی شدن مادر گرانقدر تون رو توی کامنت نوشتین من براتون پیام تسلیت ننوشتم ولی از کامنتتون واقعاً تحسینتون کردم که چقدر آرامش داشتید و چقدر توحیدی عمل کردین. روح مادرتون شاد و قرین آرامش و رحمت رب العالمین . همه ما در مسیر تکامل مون به مرحله ای میرسیم که این جسم خاکی رو ترک میکنیم تا با آرامش و فراغ بال به سوی خداوند اوج بگیریم.

        و البته عذرخواهی سوم هم بخاطر اینکه تولد فرشته کوچولوی نازنین ، نوا خانم دوست داشتنی رو تبریک نگفتم. نوا جان ، فرشته نجات الهی، کسی که ماموریتش رو زمانی آغاز کرد تا مایه آرامش و احساس مثبت شما باشه. معجزه چیدمان الهی بازم منو ناک اوت خودش کرد. وقتی خبر تکامل بهشتی مادرتون رو خوندم و همزمانی اون با تولد نوا جان ، بی اختیار یاد آیات ابتدایی سوره ملک افتادم. «تَبَارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَهُوَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» ؛ «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَیَاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ» ؛ خلاصه اینکه مشتاق دیدار روی ماه نوا جان هستم و اینکه دختر گلی زیبا با تولدش مصادیق قرآنی رو بیادم آورد. «نوا جان معجزه رب العالمین».

        یه نکته دیگه که الان یادم اومد و قلباً تحسین تون کردم این بود که حتی توی روزهای قبل از تولد و بلافاصله بعد از تولد نوا جان توی سایت فعال بودین و کامنت مینوشتین. واقعاً تحسین برانگیزه.

        از زمان بندی خداوند گفته بودین، واقعاً زمان بندی خداوند فوق العاده و بینظیره. وقتی که هزار بار شگفت زده شدیم و دفعه هزار و یکم باز هم شگفت زده میشیم، و هیچوقت عادی نمیشه.

        هدف از غار تنهایی کمی کنترل ذهن و تمرکز روی فایلها و بیشتر نوشتن بود. هر چند هر هدایتی از سوی خداوند بیاد سجده کننده درگاهش هستم.

        در مورد رآکتور نوشته بودین ، یه شوخی کنم و اون اینکه لطفاً رآکتورش همجوشی باشه ، چون امنیت و راندمانش بیشتر از راکتورهای شکافت هسته‌ایه.

        ———————————————————————

        وقتی میخواستم برای کامنتتون پاسخ بنویسم یه حسی بهم گفت کامنتم رو با یک هدایت قرآنی شروع کنم، و هدایت شدم به ماجرای موسی پیامبر و بازگشتش به سوی مادرش و تحقق وعده الهی و در ادامه رشد و تکامل و حکمت و دانشی که خداوند بهش عطا می‌کنه ، که واقعاً بسیار ماجرای شیرین و آموزنده ای هست.

        از شما بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون ، بسیار از خوندنش لذت بردم. متشکرم که زمان گذاشتین و این کامنت فوق العاده رو برام نوشتین.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 27 رای:
        • -
          سعيده رضايى گفته:
          مدت عضویت: 2002 روز

          به نام رب مهر و زیبایی

          سلام به استاد عزیز و مریم جانم که زودتر از همه کامنتهای ما رو می خونن.

          و سلام به جناب امیری دانا و خوش بیانم. گوید سخن فراوان، و همه سخنانش هم ماشاالله نغز و سنجیده و دلنشین!

          منم بی نهایت ممنون و قدردان اینهمه لطف و محبت شما هستم و برای وقتی که اختصاص دادید و برای من به این زیبایی نوشتید.

          با اینکه دم در غار تنهایی ایستاده بودید و مشکوک به ورود هم بودید.

          دوست داشتم خیلی بیشتر از این می تونستم بنویسم.

          بیشتر فرصت میشد دوره احساس لیاقت رو گوش بدم و نت برداری کنم. ولی واقعا با وجود نی نی سخته.

          توی این روزها که انتخاب کردم کنار پدرم باشم تا شاید حضور من و دخترام تسلی بخش این غم سنگینش بشه، خیلی بیشتر از قبل به معجزه کنترل ذهن پی بردم.

          دلم نمی خواد هی در مورد از دست دادن بنویسم. فقط می خوام اینو بگم که وقتی توی خونه ای باشی که همه وسایل صاحبخونه به همون شکل سابق سرجاشه ولی خودش نیست، عینکش، قرآنهاش، جانمازهاش، ظرف و ظروفش، گلدونهاش، دمپایی روفرشیهاش، موبایلش، لباسها و کفشهاش و ….

          ناخودآگاه با خودت میگی یعنی به همین سادگی؟

          یعنی واقعا دیگه نیست؟ دیگه برنمی گرده؟

          و بعد با دیدن هرکدوم از وسایل شخصیش یا وسایل خونه، یا هر خاطره ای که از بچگیت تا اون روز آخر به یادت میاد به راحتی آب خوردن سر میخوری تو احساس غم و حس کمبود، حس از دست دادن،

          و این دقیقا شروع ماجراست. اونجاییه که من باید بتونم تفاوت خودم رو با گذشته خودم نشون بدم.

          باید یه فرقی با دوران جاهلیتم کرده باشم.

          دوست خوبم من نمی دونم شرایط زندگی شما چیه، دنبال چه بهبودی در زندگی هستی و در چه مرحله ای از سیر تکاملی مربوط به اون بهبود قرار داری،

          ولی می دونم که همه تضادهایی که در زندگیمون تجربه می کنیم، چه اونهایی که خودمون با افکار تکرارشونده و باورهای قلبیمون رقم می زنیم، و چه اونهایی که ناگزیر در اونها قرار می گیریم، اومدن تا ما رو رشد بدن، درسهایی به ما بدن و باید بتونیم ازشون بگذریم.

          من تمام سعیم این بوده که با چشم و گوش باز، با قلب گشاده با این تضاد برخورد کنم و قلبمو به خدا بسپرم تا آرومش کنه.

          چون من در خودم توانایی حفظ حس سپاسگزاری و آرامش رو در یک چنین برهه ای از زندگیم نمی دیدم.

          از خدا خواستم و بهم داد.

          من بیشتر از اینکه غمگین باشم، در موردش فکر می کنم و برام سوال پیش اومده.

          بعضی سوالهام حاشیه ای بوده و تلاش کردم اهمیت ندم. ولی بعضیهاش منطقیه و پیدا کردن جوابشون برام مهم شده.

          و مطمئنم خدا در بهترین زمان و شرایط بهم پاسخشون رو میده.

          قشنگ حس می کنم دارم درسهایی یاد می گیرم و دریچه هایی روبروم باز میشه که تا قبل از این اصلا بهش ورود نکرده بودم.

          نمی دونم این کلیدها بعدها کجاها قراره به دردم بخوره ولی حتما حکمتی توش هست.

          آیه شریفی که ابتدای کامنتتون نوشتید خیلی به جون و دلم چسبید. اصلا انگار شما مامور آرومتر کردن با این آیه بودید.

          اینکه گفته لا تحزن، کی تقرّ عینها، کذلک نجزی المحسنین، ان وعد الله حق

          تک تک این عبارتها تلنگره. همش نشونه است. همش برای الان من معنی عمیق داره

          و این مدد الهی توسط شما بنده خوب درگاهش مثل یک مائده آسمانی به سفره من رسیده. چه رزق پاک و پربرکتی!

          امیدوارم هر آنچه در دل دارید به برکت همین رزق و روزی که مامور شدید به دست من برسونید، به بهترین شکل به سرانجام نیکو برسه و سفره شما هم هر روز پرنعمت تر و فراختر بشه.

          براتون دعا می کنم دلتون به هدایت الله قرص و قوی باشه و از تحقق وعده های الهی اشک روان بریزید.

          یاد این تصنیف بهشتی استاد شجریان افتادم:

          یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم

          در میان لاله و گل آشیانی داشتم

          گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار

          پای سرو روان اشک روانی داشتم

          یخورده اگر فیلترشکن یاری بیشتری با ما بکنه عکس نوا خانم رو هم می گذارم.

          خدا به شما طول عمر باعزت همراه با تندرستی و دلخوشی عطا کنه. پرنعمت و مومن باشید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      فاطمه سليمى گفته:
      مدت عضویت: 1758 روز

      سلام بر حمید جانم

      حمید حنیف توحیدی

      به به خوش برگشتی، خیر مقدم

      اونم چه بازگشتی! آقا جان طوفان بپا کردی با این کامنت همه چی تموم، سرشار از آیه های قرآن و توضیحات پیرامون اونها، شوخی و مطایبه،شعر ،جوک و خاطره..و البته طولانی(یواشکی بگم که وسطای خوندن کامنت بودم که متوجه شدم یه لحظه خوابم برده!) ناگفته نمونه همش بخاطر طولانی بودن کامنت شما نبود بیشترش بخاطر این بود که امروز بعد از نماز صبح نخوابیدم برخلاف روزهای دیگه

      اگه فکر کردی بخاطر طولانی بودن کامنت حوصله نمی کنم اونو بخونم و نخونده به کامنتت فایو استار میدم باید بگم که سععخت در اشتباهی

      من حوصله ام زیاده! اول می خونم و بعد با عشق بهش فایو استار میدم

      حمید آقا جون حسابی دلتنگت شده بودم و هی سراغتو می گرفتم و با دخترام در این مورد صحبت می کردیم اتفاقاً همین دیروز بود که رفتم سراغ کامنت هات و دیدم آخرین تاریخش 26 مهر ماه هست می خواستم پای همون پاسخ بنویسم و باهات احوالپرسی کنم، همون موقع بنظرم اومد که ممکنه چنین تعهدی به خودت داده باشی و غار نشینی تنهایی اختیار کرده باشی، این شد که گفتم یه کمی دیگه صبر کنم

      ممنونم ازت خیلی از خوندن کامنتت شاد شدم، خندیدم و چشمم و دلم روشن تر شد

      آخر کامنتت نوشته بودی که شاید دوباره بری توی غار

      میخوام بگم که

      عاقا قبول نیست!!! این کارو با ما نکن

      این چه مرامیه که شما و قبل از شما سعیده عزیزم در پیش گرفتین!!!

      ما به کامنتای توحیدی شما عادت کردیم، دلمون کوچیکه و طاقت دوری نداریم، بووخووودداااا

      نمیشه یه جوری روی خودتون کار کنید که ما این وسط مجازات نشیم!!!

      اینا رو از روی شوخی و در اثر سرخوشی بر گرفته از دیدن و خوندن کامنتت نوشتم، وگرنه هر کسی آزاد و مختاره که هر طور که صلاح می دونه روی خودش کار کنه

      باز هم ازت سپاسگزارم همراه با محبتی مادرانه

      از خداوند رب العالمین هر آنچه خیر و خوبی در دنیا و آخرت هست برایت خواستارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِّنکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَیُزَکِّیکُمْ وَیُعَلِّمُکُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَیُعَلِّمُکُم مَّا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»

        (ﻫﻤﺎﻥ ﮔﻮﻧﻪ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺳﻮﻟﻲ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺁﻳﺎﺕ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺷﻤﺎ ﻣﻰﺧﻮﺍﻧﺪ، ﻭ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﭘﺎﻛﻴﺰﻩ ﻣﻰﻛﻨﺪ، ﻭ ﻛﺘﺎﺏ ﻭﺣﻜﻤﺖ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻣﻰﺁﻣﻮﺯﺩ، ﻭﺁﻧﭽﻪ ﺭﺍ نمیﺩﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﺗﻌﻠﻴﻢ ﻣﻰﺩﻫﺪ)

        «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُوا لِی وَلَا تَکْفُرُونِ»

        (ﭘﺲ ﻣﺮﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻴﺪ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻳﺎﺩ ﻛﻨﻢ ﻭ ﻣﺮﺍ ﺳﭙﺎﺱ ﮔﺰﺍﺭﻳﺪ ﻭ ﻛﻔﺮﺍﻥ ﻧﻌﻤﺖ ﻧﻜﻨﻴﺪ)

        «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاهِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»

        (ﺍﻱ ﺍﻫﻞ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﺻﺒﺮ ﻭ ﻧﻤﺎﺯ ﻛﻤﻚ ﺑﺨﻮﺍﻫﻴﺪ ﺯﻳﺮﺍ ﺧﺪﺍ ﺑﺎ ﺻﺎﺑﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ)

        (بقره 151-153)

        —————————————————————————

        سلام و درود فراوان به شما خانم سلیمی گرانقدر و عزیز. الهی که حال دلتون عالی عالی باشه و همیشه دلتون شاد باشه و جسمتون سلامت. الهی که همیشه به نور هدایت رب العالمین وصل باشید و سرشار از آرامش و حس خوب باشید. و همچنین سلام و درود به خانواده محترم زمانی. براتون از درگاه خداوند بینهایت شادکامی و موفقیت و ثروت میخوام. «الهی آمین»

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر حضور ارزشمند انسانهای عزیز و شریف و گرانقدری چون شما توی زندگیم؛

        وقتی میبینم خداوند منت سرم گذاشته، منو از مدار گذشته ام جدا کرده و سعادت بندگی عطا کرده و آبرو بخشیده و از خطاهام چشم پوشی کرده یاد جمله حضرت علی علیه السلام توی دعای کمیل می افتم، «وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ» (و چه بسیار ستایش نیکویی که شایسته آن نبودم و تو در میان مردم نشر دادی). خداوند رو بینهایت شاکر و سپاسگزارم که منو به این سایت و این خانواده توحیدی هدایت کرد.

        خانم سلیمی جان، از این همه محبت و بزرگواری و مهربانی که توی کامنت بهم ابراز کرده بودین واقعاً سپاسگزارم. نگران تو غار تنهایی رفتن من نباشید. هدف تمرکز و تعهد در مسیر توحید و شاگردی بود. اول و آخرش جام همینجاست توی سایت، همون روزها هم فقط کامنت نمینوشتم، وگرنه به سایت سر میزدم و کامنت میخوندم و امتیاز میدادم. (خلاصه ماجرا اینکه اگه خداوند عمری عطا کنه پرحرفی های حمید امیری برقراره) به لطف خداوند دوستان عزیزم اونقدری پاسخ برام نوشتن و اینقدر مهر و محبت بهم ابراز داشتن خودم شرمنده شدم بی پاسخ بخوام برگردم توی غار تنهایی، خلاصه اینکه فکر کنم تا چند روز مشغول پاسخ نوشتن باشم. خداوند به زمان و انرژیم برکت بده ان شاالله بتونم به همه دوستان پاسخ بدم.

        —————————————————————————

        وقتی خواستم به کامنت تون پاسخ بدم یه حسی بهم گفت با هدایت قرآنی شروع کنم و هدایت شدم به سوره بقره و این آیات نورانی.

        الهی صد هزار مرتبه شکر. الهی که همیشه همیشه از نور قرآن متنعم باشید.

        از شما ممنون و سپاسگزارم که زمان گذاشتین و برام پاسخ نوشتین. وقتی دیدم شما برام کامنت نوشتین اینقدر خوشحال شدم و خدا رو شکر کردم. ازتون متشکرم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید، سایه تون مستدام.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      ندا دولت ابادی گفته:
      مدت عضویت: 1620 روز

      سلام دوست عزیز هم فرکانسی

      راستش ،من زیاد کامنت نمی نویسم و کامنت هم نمی خونم،اما عجیب بلطف خدا دیشب هدایت شدم به کامنت شما و عجیب خدا از طریق کامنت شما باهام حرف زد و دوباره مهر تاییدی زد به حضورش و هدایت‌های نابش،و صداش رو مدام می‌شنوم که ازم میخواد در جواب کامنتتون،آگاهی که بهم داده رو براتون بنویسم و از شما تشکر کنم که دستی از دستان خیرش شدید برای من و خیلی ها،بی نهایت ازتون ممنونم.

      خدایم ازت میخوام که خودت بنویسی هرچی که میخوای بنویسی رو،و کارو به عهده بگیر و برام راحت و آسونش کن لطفا

      خب مستقیم می رم سر تصویری که خدا بهم نشون داده و علمی که بهم هدیه کرده:

      از زمان هبوط آدم و حوا از بهشت،این دنیایی که الان توش هستیم بوجود اومده،طبق صلاحدید خداوند،و خدا بهم نشون داد که شبیه یه زندانه خیلی بزرگیه با کلی امکانات…،و خدا انقدر انسان ها رو دوست داشته و داره که هیچ جا و هیچ وقت براشون کم نزاشته،حتی تو همین زندان… و فرای این زندان ، دنیای بهشتی فوق العاده زیبا و بهشتی پر از نعمت و آسانی و روانی و حضور خداوند هست و کلی از نعمتهاش و چیزهای خوبش که البته شکرخدا ،الان استاد و خانم شایسته عزیز توی همین بهشت آزاد هستند… و اکثریت ما به دلایلی تو این زندان اسارت هستیم و داریم زندگی می کنیم

      و بسته به افکارمون و قفل و زنجیرهایی که به خودمون زدیم و جایی که انتخاب کردیم،تو یکی از تخت ها و طبقاتش…

      حالا تو این زندان،خیلی چیز ها بوجود اومده که ساخته ی دست خود انسانه… برای اینکه همین دنیا رو باور کرده و برای اینکه بیشتر بهش خوش بگذره و بیشتر حال کنه( لذت‌های پوچ و زودگذر و مسخره ی شیطانی) این چیزها رو ساخته و جالبه که چون همه و اکثریت دارن از اونها استفاده می کنن،این انسان هم به اون موارد ،احساس نیاز می کنه و همین احساس نیاز و وابستگی بهشون،قفل زده به پاهاش و اجازه ی حرکت و عروج و رهایی از این زندان رو نمی ده… مواردی مثل کربوهیدراتها ،شکر و آرد که کاملا ماده ی مخدر هستند،کاملا سم هایی هستند ساخته ی دست بشری که رفته تو تیم شیطان به قول شما و داره تو اون تیم بازی می کنه،کاملا مسموم ،درگیر،بدبخت،حقیر و در اسارت….مثل نیکوتین سیگار،مثل روغن مایع های گیاهی و کاملا شیمیایی و سمی،مثل هاای فروکتوز کنسیروبی که تو همین مواد غذایی بعنوان ماده ی کاملا اعتیادآور وارد کردن،مثل هروئین و حشیش و تریاک،مثل نیشکر و …. مثل افکار پوچ و بازدارنده و شیطانی مخرب،افکار محدود کننده ، مثل هزارتا چیز دیگه که انسان دربند فکر می کنه،تخیل می کنه که خدا آفریده و جز نعمتهای الهی او هستند…اما تنها مواد و قرصهای خواب آور افیونی هستند( فکر کنید قرصهایی هستند که تو فیلم‌ها دیدیم به آدم‌های مثلا روانی( اما سالم) می دن تو تیمارستانها که اونها رو نگه دارن و تحت کنترل باشن) که تمام سعی شون بر اینه که از قدرت عظیم و الهی انسانها بکاهند و اونها رو در خواب و گیجی عمیقی نگه دارن و کنترلشون کنن و چون اکثریت مشغول همین زندگی و همین اسارت هستند و اتفاقا دارن لذت هم می برن ،یه چیز عادی و طبیعی شده براشون….

      اما خدا اجازه و حق انتخاب به ما داده و اجازه داده کسی مثل استاد از اون دنیای آزاد و پر از زیبایی برای ما ،پیام‌هایی بفرسته و ما رو آگاه کنه بوجود همچین دنیای بهتری،و برای ما کتابی به اسم قرآن فرستاده و در اختیارمون گذاشته که بفهمیم و باور کنیم که دنیای بهتری،زندگی عالی تری هم هست،فرای این زندان….،حالا که این آگاهی ها داره میاد ،حالا که خدا ما رو انتخاب کرده برای رهایی از این اسارت، حق حرکت و حق انتخاب دنیا و لذت‌ها رو بهمون داده،حالا که این آزادی رو و این علم و قدرت رو برای کندن بندهای اسارت بهمون اعطا کرده و ما رو مورد لطف و رحمت و مغفرت و بخشایش و فضل بی کران خودش قرار داده،باید هر روز برای رهایی از این بندها،با پذیرشش،با تعهد بالا،با جدیت کار کنیم…،خودمون باید پاشیم،مسئولیت حرکتمان از این زندان به سمت دنیای پر از آزادی و نعمت رو قبول کرده ،قدم های محکم سمت خودمون رو برداریم

      و حرف از مقایسه: خدا بهم گفت ندا، عزیزک دوست داشتنی من، آیا میخوای خودت رو با چند تا زندانی دربند که مشغول بازی با اسباب بازی هاشون هستند و تو این زندان گیر کردن و فراتر از این رو باور نکردن،مقایسه کنی؟! حتی ثانیه ای هم ،بسیار خنده دار و مضحکه، و با اینکه حالا که پاشدی برای رسیدن به من و دنیای بی نهایت زیبایی که انتظارت رو می کشه،برای کندن قفل وزنجیرهای اسارتت، میخوای از این آدم‌های دربند بترسی،در حالیکه می بینی توی خوابن،سست و ضعیف و دربندن و حتی قدرت حرکت کردن ندارن،بعد بیان جلوی حرکت و آزادی تو رو بگیرن،از نگهابانهای این زندان بزرگ هم ثانیه ای نمی خواد بترسی چون همشون،تک به تکشون گوش به فرمان منن،خودم هستم که بهشون گفتم و اجازه دادم نگهبان اینجا باشن و همه ی اونها دارن با قوانین من بازی می کنن و اتفاقا عاشق کمک کردن به آدم هایی هستند که تصمیم به حرکت به سمت من گرفتن و هر روز متعهدانه برای کندن و رهایی از بندهاشون،دارن تلاش می کنن،من اونها رو مامور کردم که به همه‌ی شما کمک کنن تا اونچه رو که میخواین رو بهتون بدن

      و آقای امیری عزیز ،وقتی بلطف خدا آیات اول کامنتتون رو می خوندم مو به تنم سیخ شد که خدا می گفت : سپاهیان آسمان و زمین همه درسیطره قدرت و مالکیت منن، پس از چه می هراسی و غم داری،تواگه اراده به حرکت و کندن کنی،همه ی اونها دست به کار می شن تا به تو در رهاییت کمک کنن….،بقیه هم که هیچ قدرتی ندارن.

      مورد دیگه ای که خدا بهم گفت که برام بی نهایت ارزشمند،مهم و کارسازه که تا همین الان نتیجه اش رو بی نهایت عالی گرفتم الحمدالله: نداشتن ذره ای،حتی ذره ای شک و تردیده.

      می گه ندا تو راه من میخوای حرکت کنی،میخوای از اسارتها،از شرکهات جدا بشی،آزاد بشی،لحظه‌ای شک و تردید،ارتعاشی رو از تو ساطع می کنه که خودت شاید متوجه نشی،اما مخفیانه دوباره بندهای اسارت رو به پاهات وصل کرده و نگهبانان من رو متوجه می کنه که این بنده ،شله،هنوز اونقدرها دوست نداره از این زندان خارج بشه،ولش کنین فعلا،تا وقتیکه اونقدرها سفت بشه که بجای شک و تردید(حتی ثانیه ای) در قلبش ایمانی بوجود بیاد که اسمش ایمان 100 درصده ،اسمش الحق ” یقین ” است و بس….

      هر وقت چنین ارتعاشی رو ازش دید کوچکترین اهمالی رو از جانب شما نبینم ،بسیج شید و به این بنده ی من کمک کنید تا خیلی زود اون رو تو مسیر خودم،تو مدار خودم،تو آغوش خودم ببینمش،آزادش کنم و طعم آزادی و رهایی و یه زندگی بهشتی رو بهش بچشونم…

      و همون جور که استاد عزیزمون می‌فرمایند باید افتخارمون این باشه که در دنیای آزاد و بهشتی زیبایی هستیم که خود خدا حضور داره و کارهای ما رو برعهده می گیره و همه چی راحت و روان پیش می ره، نه اینکه افتخار کنیم به اینکه اونقدر قوی و محکم هستیم که تو این زندان،هرچقدر هم شکنجه مون بدن،هیچیمون نمیشه،هر چقدر کتک بخوریم،ککمون هم نمی گزه،

      افتخارمون،لذت‌های کوچیکی باشه که همه ی زندانی ها دارن تجربه می کنن…

      حالا برای تجربه این راحتی و آسونی،مسلما باید سمت خودمون رو انجام بدیم،بندها رو کنده،خودمون رو از زندانی که همه هستند نجات بدیم

      باید هر روز و هر لحظه جوری زندگی کنیم که انگاری آزادی ما از این زندان نزدیکه و بعدش تجربه ی لذتهاست و لذتها،لذتهایی که خود خدا داره رقم می زنه،یعنی باید برای این آزادی و رهایی،هرلحظه شور و شوق داشته باشیم

      و دوست عزیزم، شکرخدای مهربونی که همیشه هوام رو داشته و داره و بدجوری خاطرخواهشم،سپاسگزار و دربندشم،بدجوری عاشمه و عاشقشم،از مرداد 98 کمکم کرد که دونه دونه بندهای اسارت رو از دست بدم و بلطف و فضل بی کرانش زندگی باشکوه و آزادی رو تجربه کنم،و طبق خواست و هدف الهی اش که بدجوری خاطرم براش عزیزه، از اسفند 1400 من رو هدایت کرد به دوره ی عالی قانون سلامتی،و فقط و فقط شکرش که از طریق یکی از دستان پاکش( استاد عباسمنش عزیز)پیام این دوره رو برامون نازل کرد و ما رو به این مسیر پراز صحت و درستی هدایت کرد تا زندگی رو برامون راحت تر و روان تر،لذت بخش تر و آسون تر کنه…منتها من ،بدجوری معتاد و وابسته و دربند شکریجات بودم،و نمی تونستم پیامش رو بفهمم و بپذیرم….، وجودم که پر از شک و دودلی بود،کارو برام سخت تر می کرد ،مسیر رو برام دشوار و صعب العبور، اما از وقتی که بلطف خود خدا و به مهربانی یکی از دوستان عزیزی که توی این سایته و 100 درصد روحشم خبر نداره که کامنتش،با من چه کرد،که بلطف خدا سبب شد ،قانون سلامتی رو بالاخره بعنوان تنها قانون درست و الهی وضع شده توسط خدا برای بدنم بپذیرم، مسیر برام راحت و روان و لذت بخش شده،قشنگ سپاهیان آسمان و زمین خداوند دست به کار شدن…،ذوق خدا رو دارم می بینم… جوری که وجودم رو به وجد میاره و حرکت به سمتش رو برام راحت و پراز لذت و شادی می کنه…

      و می دونم ،و الان یقین دارم که پشت این پاکی ،پشت این رهایی و کندن از بندهای اسارتی که به تک تک سلولهام زده بودم،درهای رحمت الهیش،گشایشها و معجزات و شگفتی هاش انشالله منتظرم هستند.

      خدای قشنگم مرسی که بجای من نوشتی و کارو برام راحت کردی

      مرسی که دستور به نوشتن دادی و خودت هم کارو به دست گرفتی

      و مرسی که من رو هدایت کردی به خوندن دست نوشته های دوست عزیزی که بلطف تو،وارد مدار فرکانسی اش شدم و اجازه ی خوندن کلامت رو از طریق این دوست عزیز بهم دادی و مهر تاییدی زدی به درستی و صحت حرفهاو هدایتهاو آگاهیهات،مرسی

      خدایا مرسی که من رو آفریدی تا زندگی آزاد و زیبایی رو تجربه کنم،بهشت تو بر روی زمین

      و مرسی بابت هر لحظه آزادتر شدنم،الهی تر شدنم،پاک تر شدنم،

      خدا مرسی که با روش عالی قانون سلامتی،کل وجودم و بدنم بوی خوش تو رو می ده و این نشان‌دهنده ی اینه که دارم بهت هر روز نزدیک و نزدیک تر میشم

      و صورتم از صافی و شفافیت می درخشه و نشان حضور تو ،تجلی تو در منه

      و پاکی و گشایش ذهن و مغزم باز هم نشان‌دهنده ی اینه که بندهای اسارت دارن یکی یکی از بین می رن،پاک پاک میشم و به سمتت می شتابم

      خدایا عاشقتم

      عاشق مسیر الهی ات و باتوبودن و با توحرکت کردنم

      عاشق استادی هستم که از پیش تو، به اذن تو،مدام در حال ارسال پیام‌های الهی توست

      عاشق اون جفت الهیشم که پاکی تو وجودش موج می زنه و فرکانس های خوبش اونقدر قدرت دارن که به من می رسن و من هم کلی لذت می‌برم از دیدنشون درکنار هم

      خدا مرسی که بهم گفتی اگه از مواد سمی و ناپاکی بخوری که خود شیطان توش حضور داره ، و ساخته ی دست خودشه تا تو رو از مقام انسانیت دور کنه، همون لحظه ، هبوط تو اتفاق می افته،و هر جایی که باشی،حتی اگه از این زندان آزاد شده باشی،دوباره برمی گردی و خودت،دستی دستی زنجیری رو به پاهات می زنی و خودت رو ازتجربه ی این زندگی بهشتی دور می کنی،خودت بر خودت ظلم خواهی کرد اگرنه ما تو رو هدایت کردیم و می کنیم ،راه راست بهت نشون دادیم و می دیم،کمکت کردیم و می کنیم ….منتها حق انتخاب با خودته.

      خدایا مرسی بابت همه چی

      که اونقدر لایقم کردی که من رو به این مسیر زیبا هدایت کنی

      که طعم یه زندگی فوق العاده عالی رو بهم بچشونی

      و خدایا مرسی بابت وجود پاک آقای امیری و فرکانس‌های بالاش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم ، الهی که حالتون عالی و مثبت باشه و در پناه رب العالمین همواره از نور هدایت متنعم باشید.

        بینهایت ازتون ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت بسیار ارزشمندی که برام نوشتین. اعتراف میکنم یه جاهایی با بعضی از عبارات کامنتتون مقاومت داشتم، از اون جهت که حس میکردم مدارش بالاتر از مدار فعلی منه، و برای دسترسی باید هنوز تکامل طی کنم.

        از شما بسیار ممنونم. و بینهایت تحسینتون می‌کنم که اینقدر متعهدانه روی خودتون کار میکنید.

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر همه آثار و برکات و نتایج ارزشمند قانون سلامتی؛ از درگاه خداوند میخوام همواره ما رو از نجواهای شیطان محافظت کنه.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سیداحمد میرابوالقاسمی گفته:
      مدت عضویت: 1902 روز

      سلام و دورد بر دوست عزیز و هم فرکانسی و هم مسیر جناب آقای حمید امیری Maverick

      خیلی خوشحالم و خدواند رو بسیار سپاسگزارم که در این مسیر و این سایت بزرگ به وسعت جهان با دوستانی مثل شما و استاد عزیز هم مسیر هستم و از خوندن نظرات شما انرژی میگیرم و تامل و تفکر میکنم

      بابا جناب امیری دمت گرم چه کامنت عالی و پر از درس و نکته های طلایی

      از شما بسیار سپاسگزارم که وقت میزارید و کامنت مینویسید اونم نه چند خط بلکه یک صحفه طولانی

      نمیدونم چقدر زمان برد که این کامنت پر مفهوم و پر نکته رو نوشتید ولی من فکر کنم از حدود ساعت 20:30 تا الان که ساعت 23:15 دقیقه هست نزدیک به 3 ساعت کامنت شما دارم میخونم و نکته هاش رو یادداشت میکنم و تامل میکنم و فکر میکنم و بعضا اقدام میکنم

      اعمال شیطان: مقایسه، مقصر دونستن دیگران، کمبودوعجله، ترس، غرور حسادت، حرص نتیجش میشه احساس منفی که مساوی با اتفاقات منفی

      راه مقابله با شیطان و درمان خودمون: تقوا که همون کنترل ذهنه سپاسگزاری از خداوند….

      اینجا خوندن کامنت رو متوقف کردم شروع به فکر کردن کردم که آره منم چقدر خودمو با دیگران مقایسه میکنم به خاطر همینه که اگه اسم شخصی از کسانی که میشناسم رو میشنوم که فلان کار رو کرده سریع با جبهه گیری قصد تخریب و بی ارزشش کردنش رو دارم و شروع کردم به نوشتن شکرگزاری (به خاطر همین خوندن کامنت طولانی شد) شکرگزاری از همه کسانی که اونا رو مقصر میدونستم در هر زمینه ای از پدرومادرم شروع کردم شکرگزاری کردن تا عابرین رهگذری که نمی شناسمشون اوووو چقدر من خودم رو با دیگران مقایسه میکنم و اوووو چقدر دیگران رو مقصر میدونم

      خدایا کمکم کن که مسیرم رو در راه توحید و یکتاپرستی و مهربانی و ارزشمندی درست قدم بردارم و بتونم باورهامو تغییر بدم

      احساس ارزشمندی چقدر خوب نوشتید ارزشمندی بوسیله کلمه طیبه و عمل صالح برای هم تیمی شدن با خدای مهربان و بخشنده، خدایی که جلوی دروازه خالی حریف پاس میده ما گل بزنیم که گل بنام ما ثبت بشه و خودش برامون کیف کنه و میگه تبارک الله برو حالا آماده شو برای هت تریک و هت تریک و هت تریک … تا آخر عمر… و با این گل زنی هامون ما کیف کنیم و بشیم آقای گل کائنات احسن الخالقین و کفشهای خدا رو وسط زمین نه بلکه هر لحظه به نشونه تشکر واکس بزنیم و سپاسگزارش باشیم و بگیم الحمدالله رب العالمین و بعدش بهمون بگه فتبارک الله احسن الخالقین و باز ما هم با عشق بگیم ایاک نعبد و ایاک نستعین خدای عزیز هم بگه ادعونی استجب لکم ما با پر رویی تمام بگیم اهدناصراط المستقیم و خدا هم پاداش بده صراط الذین انعمت علیهم کاپ قهرمانی شما

      داداش گلم جناب امیری دمت گرم راهت مستدام و مسیرت هموار واقعا عالی بود

      به قول استاد در پناه الله شاد باشید و سلامت و ثروتمند و خوشبخت و سعادتمند در دنیا و آخرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما آقا سید بزرگوار. الهی که حال دلتون عالی عالی باشه و همواره در مدار توحید و نور الهی اوج بگیرید.

        حافظ شیرازی میگه «پدرم روضه رضوان به دو گندم بفروخت ؛ من چرا ملک جهان را به جویی نفروشم»

        وقتی میبینیم پدرمون حضرت آدم این خطا رو کرده پس این یه انتظار محاله که ما خطا نکنیم، ما از مسیر منحرف نشیم. مهم اینه هر بار تصحیح مسیر کنیم. پیشرفته ترین کشتی ها و هواپیما ها که با اتوپایلوت و ژیروسکوپ های دقیق و GPS در حرکت هستند هم از مسیر منحرف میشن و بازم نیاز به تصحیح و اصلاح مسیر دارن.

        هر بار ممکنه دوباره مقایسه کنیم و دوباره دیگران رو مقصر بدونیم. ولی میگم نه من الان چه فرکانسی فرستادم که احساسم منفی شد، اکی خب الان باید با سپاسگزاری برگردم بالا. پایین نمونم. در گذشته که ما قانون رو نمی‌دونستیم وقتی حالمون بد میشد توی حال بد می موندیم و ادامه ش می‌دادیم. ولی الان به محض اینکه حالمون بد بشه میتونیم کنترل ذهن رو بدست بگیریم.

        از مصداق های فوتبالی آخر کامنت فهمیدم به شدت طرفدار فوتبال هستین، خداییش اطلاعات فوتبالی من خیلیییی داغونه.

        از لطف و محبت شما سپاسگزارم ، الهی صد هزار مرتبه شکر.

        الهی که همیشه و هر لحظه در کنار خانواده تون احساس خوب و مثبت و توحیدی رو داشته باشید و نور خداوند در زندگی تون جاری باشه.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      افسانه زارع گفته:
      مدت عضویت: 840 روز

      سلام ب آقای حمیدی عزیز.

      واقعا واقعا لذت بردم از خوندن این کامنت، باورتون میشه من سه روزه دارم این کامنت رو میخونم؟

      تکه تکه میخونم هی روش فکر میکنم تو ذهنم تکرارشون میکنم‌.

      ازتون کمال تشکر رو دارم.

      هم تیمی با شیطان = ترس ، عجله، کمبود ، مقایسه ، حقارت ، فقر ، احساس بد ، اتفاقای بد .

      ولی وقتی با خدا باشی = ثروت سلامتی آرامش حس خوب اتفاقای خوب روانیه چرخ زندگی بی خیالی و لذت بردن از این دنیا ( چون خیالت راحته یکی هست پشتت ب یکی گرمه، اون میدونه چیکار کنه ) تو خالق زندگیتی بگو چی میخوای و اعتماد کن ، ایمان داشته باش و بشین تماشا کن ک خدا چطور درها رو برات باز میکنه.

      از خدا هدایت بخواه ، چون تو لایق هدایتی ، با ارزشی ( طوری ک خدا ب بهترین فرشتش گفته ب تو تعظیم کنه)

      تو لایقی بهترین هایی چون روح خدا در تو دمیده شده.

      خدایا کمکم کن،هدایتم کن ب راه راست راه کسانی ک بهشون نعمت دادی.

      من طبق تعهدی ک دادم همچنان روی مهارتم ک زمینه مورد علاقم هست دارم کار میکنم.

      روی باور هام در کنارش کار میکنم.

      هر روز چند ساعت رو وقت میذارم و میام داخل سایت کامنت میذارم کامنت میخونم.

      خودمو اصلا با کسی مقایسه نمیکنم.

      چند تا پیج فالو کردم و هر از گاهی بهشون سر میزنم ک الگوهای ذهنیم قوی بشه ک میشود ک امکان دارد ک فروش زیاد اتفاق میوفته،هستن کسانی ک خرید آنلاین بکنن با قیمت خوب و…

      آرزوهامو مثل ی کلیپ درست کردم و ی آهنگ زیبا رو هرکدومشون گذاشتم و چند وقتی یبار نگاشون میکنم.

      خواسته هامو نوشتم ، و تصمیم دارم یبار دیگه ب طور واضح و با جزئیات بیشتر بنویسم .

      هر ثانیه توی ذهنم شکرگذاری میکنم داشته هامو،حتی اگر ننویسمم توی لهنم دارم مرور میکنم.

      حس میکنم ک خدا قطره قطره های نعمتشو داره وارد زندگیم میکنه و بابتش خییلی خیلی خوشحال و سپاسگزارم ( مشتری های تک و توک داره برام میاد ) این یعنی من توی مسیر درستم.

      استاد گفتن ورودیهای کوچیکتون رو شکر کنید تا بیشتر شن حس خوب داشته باشید و من دارم.

      بابت هر مشتری کلی ذوق و سپاسگذاری میکنم و لذت میبرم از کاری ک دارم براشون انجام میدم.

      خدایا شکرت خدایا شکرتتتتتتتتتت.

      ممنون از استاد عزیزم بابت این فایل بینهایت عالی.

      دوستون دارم استادم

      من

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. امیدوارم که حالتون خوب و مثبت و توحیدی باشه. و همواره قلبتون جایگاه نور رب العالمین باشه.

        از شما متشکرم بخاطر کامنت ارزشمند تون و بینهایت تحسینتون می‌کنم بخاطر استمرار و فعالیت تون در سایت.

        یه نکته طلایی توی کامنتتون نوشتین که اگه یه روزی من بتونم بهش عمل کنم واقعاً به سعادت و خوشبختی واقعی میرسم ، و اونم قدرت شکرگزاری و سپاسگزاری بخاطر ورودی های کوچیک کوچیک، بخاطر هر ذره از داشته هامون. اگر هر ذره از کوچکترین نعماتمون رو دنبال کنیم می‌بینیم خداوند چقدر ابر و باد و مه و خورشید و فلک رو چیدمان کرده تا اون نعمت رو بدست ما برسونه و به تعبیر قرآن ما چقدر کم سپاسگزاری میکنیم. برداشت من اینه زمانهای کوتاه‌تری رو در احساس خوب هستیم و زمان های طولانی‌تری رو در احساس منفی.

        از شما متشکرم بخاطر زمان ارزشمند تون رو که به نوشتن پاسخ برای من اختصاص دادین. براتون از درگاه خداوند بهترین نعمتها و شادمانه ترین لحظات رو درخواست میکنم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1834 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

      إِنَّهُ لَقَوْلٌ فَصْلٌ(طارق 13)

      که قرآن به حقیقت کلام جدا کننده (حق از باطل) است.

      سلام به حمید عزیزم حمید بزرگ قلب و نورانی و پرا عشق و پراز توحید

      حمید ممنونم ازت سپاس گزارم ازت حمید خیلی خیلی ممنونم خیلی خیلی سپاس گزارم برای این همه اگاهی که در اختیار ما گذاشتی..

      کامنت مثل یک داستان واقعی رژه میرفت جلوی من…

      حمید چقدر فرصت از دست دادم بابت مقایسه کردن خودنم با دیگران…

      حمید چقدر به خودم ظلم کردم برای مقایسه کردن خودم با دیگران…..

      حمید ممنونم ازت چقدر لذت بردم ….

      چقدر خوب لود که بهم گفتی حسین شیطان خودش رو با انسان مقایسه کرد و از عرش به فرش اومد….

      اره واقعا وقتی خودت رو با دیگری مقایسه میکنی احساس پوچی و بی ارزشی میکنی و چنگ میزنی به هر چیزی که بتونی بهتر از کس دیگه ای باشی در صورتی که خودت رو غرق میکین و هی میری پایین و پایین تر…

      حمید واقعاااا مقایسه کردن روح ادم رو سوهان میکشه زندگی رو برای ادم جهنم میکنه….

      چقدر خوبه که کاپیتانت الله باشه و تویه تیم اون بازی کنی کاپیتانی که هر روز اغوشش رو برات باز میکنه و میری تویه بغلششش…

      و بهت میگه نترس بهت میگه عجله نکن بهت میگه تو بهترین خودتی با کسی خودت رو مقایسه نکن…

      کاپیتانی که پر از عشقققققق پر از حال خوب و احساس خوبه و همیشه برای تقوایی که پیش میکین ایستاده تشویقت میکنه….

      حمید چقدر احساسم خوبه و چقدر دارم لذت میبرم برای وجود چنین کاپیتانی….

      کاش قدر شناس باشیم و با نایجمون حالش رو قشنگ کنیم با نایجمون رو سفید باشیم جلوش…

      خدایا شکرتتتتتتتتتتتتتتتت چقدر دوستت دارم الهی شکرت بینهایت شکرتتتتتت…

      حمید ممنونم که بهکم یاد اوری کردی مقایسه سم عجله کردن سم ترسیدن سم و ……

      حمید مرسی که کامنت گذاشتی به این زیبایی حمید مرسسی که اینقدر عاشقی حمید مرسی که اینقدر کامنتت به دلم نشست…

      الهی صد هزار بار شکرت رب من شکرت بینهایت الهی شکرتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت…..

      حمید همیشه کامنت بزرا و لذت ببرم …..

      در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند باشی…

      با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

        «لَٰکِنِ الرَّسُولُ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ وَأُولَٰئِکَ لَهُمُ الْخَیْرَاتُ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»

        (ﻭﻟﻲ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﻭ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺍﻣﻮﺍﻝ ﻭ ﺟﺎﻥ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﺟﻬﺎﺩ ﻛﺮﺩﻧﺪ ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﺧﻴﺮﺍﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﺭﺳﺘﮕﺎﺭﻧﺪ)

        «أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

        (ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﻬﺸﺖ ﻫﺎﻳﻲ ﺭﺍ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺯﻳﺮ ﺁﻥ ﻧﻬﺮﻫﺎ ﺟﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ، ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ﺍﻧﺪ ، ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﺎﻣﻴﺎﺑﻲ ﺑﺰﺭﮒ)

        (88-89 توبه)

        —————————————————————————

        سلام و درود فراوان به حسین جان عبادی بنده خوب و ارزشمند خداوند ، الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه و همیشه و هر لحظه قلب نازنینت نورانی باشه حسین جان.

        ازت متشکرم بخاطر کامنت ارزشمندت ، حسین جان منو ببخش بخاطر تاخیر در پاسخ نوشتن؛ آدم همیشه از بابت رفیق های صمیمی خیالش راحته. وقتی میخواستم برات بنویسم قبل از اینکه گزینه استخاره رو بزنم گفتم خدایا من که میدونم حسین عبادی رو خیلی دوست داری، یه هدایت برام بفرست براش کامنت بنویسم.

        و البته خداوند هم با این آیات درخواستم رو اجابت کرد.

        —————————————————————————

        حسین جان ازت متشکرم بخاطر حضور مقدس و ارزشمندت،همین که هستی و رفیقمی و نعمت خدایی و قلبت جایگاه نور خداست برای من نعمته، وقتی صحبت از رفیق صمیمی و قدیمی میشه همه مردم میگن فلانی برام این کار و این کارو کرده. ولی هیچوقت نشنیدم یکی بگه فلانی قلبش رو جایگاه نور خدا قرار داده. اینکه خداوند بهت دوستانی رو عطا کنه که توحیدی باشن و در مورد خداوند حرف بزنن و قلبشون نورانی باشه همین خودش نعمت بسیار بسیار بزرگیه که باید هر روز شکرگزارش باشم. ازت متشکرم حسین جان که خدا رو انتخاب کردی. و خدا رو صد هزار مرتبه شاکر و سپاسگزارم که رفیق توحیدی مثل شما دارم.

        —————————————————————————

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی حسین جان ، به خانواده محترم هم سلام برسونید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          حسین عبادی گفته:
          مدت عضویت: 1834 روز

          بنام خداونده بخشنده و مهربانم….

          ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآیَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُبِینٍ ﴿45﴾

          سپس موسى و برادرش هارون را با آیات خود و حجتى آشکار فرستادیم (45)

          إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَکْبَرُوا وَکَانُوا قَوْمًا عَالِینَ ﴿46﴾

          به سوى فرعون و سران [قوم] او ولى تکبر نمودند و مردمى گردنکش بودند (46)

          فَقَالُوا أَنُؤْمِنُ لِبَشَرَیْنِ مِثْلِنَا وَقَوْمُهُمَا لَنَا عَابِدُونَ ﴿47﴾

          پس گفتند آیا به دو بشر که مثل خود ما هستند و طایفه آنها بندگان ما مى‏ باشند ایمان بیاوریم (47)

          فَکَذَّبُوهُمَا فَکَانُوا مِنَ الْمُهْلَکِینَ ﴿48﴾

          در نتیجه آن دو را دروغزن خواندند پس از زمره هلاک‏شدگان گشتند (48)

          وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَى الْکِتَابَ لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ ﴿49﴾

          و به یقین ما به موسى کتاب [آسمانى] دادیم باشد که آنان به راه راست روند (49)

          وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَأُمَّهُ آیَهً وَآوَیْنَاهُمَا إِلَى رَبْوَهٍ ذَاتِ قَرَارٍ وَمَعِینٍ ﴿50﴾

          و پسر مریم و مادرش را نشانه‏ اى گردانیدیم و آن دو را در سرزمین بلندى که جاى زیست و [داراى] آب زلال بود جاى دادیم (50)

          سوره مومنون ایه 45 تا 50

          سلام به حمید عزیزم و بزرگ قلب و نورانی…

          و یرزق من حیث لا یحسب…

          میگه خداوند از جایی که فکرش رو نمیکنی بهترین رو بهت عطا میکنه…

          خدایاشکرتتتت صد هزار بار…

          این ایه برای من اومده که گفت حسین همیشه برای تو بهترین رو انتخاب میکنم اره حمید بهترین رفیق بهترین دوست بهترین ادمها بهترین جا بهترین مکان بهترین ثروت بهترین ماشین بهترین خونه ووو….

          حالا مصداق تو برای من بهترین رو بهم هدیه داده حمید امیری که نصف شب دلم میخواد بهش پیام میدم…

          روز دلم میخواد بهش پیام میدم …

          بهش پیام میدم میگم حمید یه ایه قرانی برام بفرست میره و هدایت میگیره و برام میفرست برام ویس میزاره و میرم تویه اتاق با ویس اشک میریزم…

          حمید دیدی چطور برام چیده صد هزار بار شکرششششششششششششش….

          حمید الهی که همیشه در پناه جان جانان باشی و لذت ببرم از حضورت تویه این جهان هستی…

          همه اینارو درس پس میدم ازت دارم یاد میگرم حمید …

          خیلی دوستت دارم خدا خیلی من رو دوست داره بینهایت من رو دوست داره و عاشقم خدا حمید اون بالا یکیش که شما هستید رو گفتم…..

          دوستت دارم کاکام دوستت دارم….

          در پناه جان جانان رب العاالمین شاد سلامت و ثروتمند و نورانی باشی ….

          با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا…..

          راستی حمید اون ایه بالا با قران جدید که بهم گفتی نصب کردم.هدایتی اومد الهی شکررررر صد هزار بار الهی شکرررر

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      حسن گرامی گفته:
      مدت عضویت: 1338 روز

      سلام حمید جان

      صدای منو میشنوی از پشت آیات سوره ضحی :))

      این سوره از قرآن، سوره هدایتی منه

      هر موقع که نجواهای ذهنم سعی می‌کنند منو از درگاه رحمت خدا ناامید کنند ، این سوره رو میذارم روی تکرار شروع میکنم به گوش دادنش

      مثل همین الان…

      عاشقتم مرد بزرگ

      خواستم ازت تشکر کنم بابت این پیام های الهی که توی کامنتت نوشتی و قلب مارو روشن کردی

      ای ناقلا ، پس رفته بودی توی غار توحیدی خودت ، چقدر هم عالی

      ازت میخوام بازم برامون از این منطق های قوی قرآنی بنویسی خیلی خیلی لازمه برای هممون

      دوستت دارم رفیق

      همه رو با این کامنتت به وجد آوردی ، تا همین الانش که 24تا پاسخ پر نور از دوستان دریافت کردی که احتمالاً بیشتر از اینا هم در راهه

      اینا یعنی تایید خدا به مسیر درستی که داری میری

      خبری از کامنت هایی که مربوط به فراوانی دنیا میشه نیست ، خیالت راحت:))

      فقط خواستم ازت تشکر کنم

      از خدا میخوام همیشه سلامت باشی و در مسیر خودِ خدا با نور هدایتگر خودش به کلی زیبایی و خیر و برکت فراوان برسی

      می بوسمت داداش گلم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به حسن جان، برادر عزیزم. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه.

        حسن جان یادته چند سال پیش یه آگهی بازرگانی از تلویزیون پخش میشد چندتا خرس بودن، می‌گفت: عمو یادگار نمیری تو غار دیگه یه وقتایی لازمه مثل عمو یادگار بریم توی غار تعهد، یا مثل بچه کوچیکا که باید برن توی اتاق شون و به رفتار شون فکر کنن.

        راستشو بخوای توی کامنتم هم نوشتم، تعهد و تمرکز منم اون چنان قوی نبود و اصلا تا صبح روزی که خداوند این مفاهیم رو بهم عطا کنه واقعاً حالم بد بود. واقعاً تسلیم شدم و گیوآپ کردم و توی هر گیوآپ کردن یه پاداش هست.

        بقول حافظ: «آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم»

        اعتبار این آگاهی ها با خود خداست و من هیچی از خودم ندارم برای گفتن.

        فقط لازمه یه وقتایی به بی فکری خودمون اعتراف کنیم.

        ازت متشکرم حسن جان ، ممنونم بخاطر کامنت ارزشمندت، آقا بگو، از فکت های اقتصادی بگو بذار ظرف دریافت نعمتمون گسترش پیدا کنه. من که لذت میبرم از کامنتای شما.

        ازت متشکرم برادر عزیزم. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
      مدت عضویت: 1312 روز

      سلام و درود خداوند به دوست عزیز هم فرکانسیم!

      که هر چقدر از این عطش الهی نوش جان میکنیم بخدا”بیشتر احساس نیازمتد بودن میکنم!

      حمید عزیز..بهتون تبریک میگم..واقعا لذت بردم از اینهمه نور الهی درونیت!

      وای چقدر خداوند بزرگه..چقدر زیبا هر کدوممونو تو مسیر پایبند میکنه..

      چه درسهایی!

      چه اشتیاق سوزانی..

      اشتیاقی که ما رو پله به پله به نور الهی نزدیک نزدیکتر میکته..

      صحبتت یاد خداوند رو درونم بیشتر غوطه ور کرد…و بیشتر خودشناسیمو و چرندیات ذهنمو اشکارتر کرد..

      همین صحبتی که استاد گفتن..وقتی چرندیات ذهنمو و مسیر نادرستو بیشتر تشخیص میدم..اینم بخاطر مداری که هستم..بیشتر احساس خفگی میکنم..

      آره منم به لطف خدا همینجور شدم..

      احساس خفگی”که منو تکون میده..بدنم به لرزش میاد..

      میدونی وصفش چجوریه..چند شب پیش خداوند الهامی بهم کرد..که بیدار بودم ولی جلوی چشممو به تاریکی هدایت نمود..

      بصورت واضح دیدم توی جهنم هستم…

      جهنم تاریک تو صحرای بدون نور..هر کسی بدنبال یچیز بود.جوری که اشخاص رو میشناختم!

      همه سرگردان..

      رفتم سر چاهی عمیق وای خیلی وحشتناک بود..نگاش!کردم ..

      ولی احساسم بهم گفت فقط نگاش کن..اینقدر عمیق بود که با چشم انتهاشو نمیدیدی…

      همه سرگردان بودن الله اکبر

      همون لحظه بهم گفت برگرد…

      وای !.برادر الهیم..دیدم وارد بهشت شدم..اینقدر صدای پرندگان زیبا میومد.و چهچه صداشون انگار یه ضبط صوتی تو اتاقم با ولوم بالا روشن کرده بودن..

      چقدر حس!خوبی داشت..

      میدونی بهشت من” دوستدارم چجور باشه!

      میخام کوه و طبیعت و جنگل و رودخانه همه..با هم باشه..دقیقا همون صحنه بود.ولی خیلی برام شفاف نبود فقط صداش زیاد بود..با صداش زیباییهاشو درک کردم..

      ولی!جهنم دقیق و شفاف.و حتی افراد نزدیک بهم و حتی دورم که من یه گفتگوی کوچک باهاش داشتم برام رونمایی شد…

      دقیق خداوند آخرتو بهم نشون داد..

      تا یادم بمونه بیشتر روی خودم کار کنم..

      سپاس بیکران بابت ایات و درکهای الهیتون نسبت به قرآن..هر قدم که داشتم نوشته هاتونو میخوندم..نور الهی رو مدام”رو متن،هات،” خداوند برام گوشزد میکرد..

      گوشزدی که پاشنه اشیلمو بیشتر بهم یاداور شد..خدایا سپاسگزارتم بابت همچنین پکیج خوشبختی!

      جوکتم عالی بود…کلی حالم دگرگون شد…

      موفق پایدار باشی اقای امیری بوشهری..سلام منم به دریا برسون..دریا واقعا زیباست..دریا بهت ارامش میده!

      و به زیباییهای خداوند خیلی خوب هم مدارت میکنه!جز زیبایی چیز دیگه ایی نیست!

      به امید هدایت خدا با درک ایات زیبای قرآنیتون!….موفق برادر.دیار خلیج فارس…همیشگی….

      ما هم باید مثل کوه مثل دریا قوی باشیم…

      میدونی چرا..؟دیگه خودت تهشی!….میدونی…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      نرگس رستمی گفته:
      مدت عضویت: 1277 روز

      سلام دوست خوبم

      سپاسگزارم بابت کامنت زیباتون

      یک نکته ای که وقتی داشتم کامتتون رو می‌خوندم بهم الهام شد این بود که این آیات که شما در بالا ذکر کردین آیات متشابه هستند یعنی می توان برداشت های مختلف از این آیات داشت و این باعث میشه ما گمراه بشیم

      چون اگر مهم بود مثل داستان حضرت یوسف مفصل و واضح مطرح می‌شده ولی به صورت مبهم اومده حالا این که انسان رو شیطان قول زده ، خوب شیطان رو کی قول زد که بعد از این همه عبادت از فرمان خداوند سر باز زده حالا این محاکمه توی خود بهشت بوده در حالی که در توصیف بهشت خالدون اومده. به نظر من همه این ها ،مبحث فرکانس هست چون در توصیف بهشت و جهنم آنچیزی به ما وعده داده شده که در همین زمین هست برای پیامبر یا خود استاد عباس منش که در یک منطقه کویری زندگی کرده اند وعده بهشت قرآنی بسیار فوق العاده است باغ هایی که از زیر درختانش نهر هایی روان است ولی من که بچه تبریزم خوب این رو دیدم که باغ و میوه زیاد داریم و نهرهایی از زیرش روان است چون من از بچگی این رو دیدم زیاد برای من شگفت انگیز نیست یا برای جامعه ای که زنان پاک دامن کم بوده خداوند در مورد وعده بهشت می فرماید زنانی پاک دامن که دست هیچ کس به آن ها نرسیده برای کسی در فقر کامل بوده وعده ثروت می تونه براش امید و انگیزه فراهم کنه.

      اصل این هست که ما در جهان دو قطبی زندگی می کنیم و دو راه بیشتر نداریم یا در حال هبوط کردن هستیم یا اوج گرفتن.

      تمام فضاهای فرکانسی هم در همین کره خاکی اتفاق می افته در غیر این صورت چه نیاز به قیامت بود اگر دنیای دیگه در کار بود به محض مردن می‌رفتیم یا بهشت یا جهنم ولی خداوند می فرماید روزی که قیامت برپا می‌شود همه سر از خاک بیرون میارن و با اعمالشان روبرو میشن در نهایت خداوند می‌فرماید افراد صالح را وارثان زمین قرار میدیم یعنی تمام این امکانات و پیشرفت ها در خدمت کسانی خواهد بود که ایمان آوردن و عمل صالح انجام دادن و وقتی صالحان وارثان زمین باشند تمام محدودیت های مرزی و محدود کننده از بین می رود نعمت و ثروت همیشه هست همه به هم سلام می کنند در حالی که جهنمیان در حال نزاع و کشمکش هستند یعنی یک حجاب بین بهشتیان و جهنمیان خواهد بود .

      چندین بار من قرآن رو با معنی خواندم ولی برداشت من از کلیت این کتاب مطالب بالا بود این که شیطان سجده نکرده این بوده که او فقط اهل عبادت کورکورانه بوده نه اهل تفکر به همین خاطر او ویژگی ظاهری رو کشید وسط ، گفت من از آتش ام و انسان از خاک در حالی که منظور خداوند سجده کردن بر تجلی خودش است چون فقط انسان است که می تواند تجلی لبخند ، شادی ، ثروت ، عشق خداوند باشد به نظرم اصلا شیطان زیرک نبوده وگرنه مگفت خدایا من به عشق تو همه کار میکنم.

      خدایا شیطان به من آموخت که مغرور نباشم همین یک درس از شیطان من رو به حضور شیطان هم سپاس گزار می کنه چون اگر شیطان مغرور نمیشد خدا میدونست من چطور می‌تونستم این حس بد رو در درون خودم پیدا کنم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام دوست عزیز

        امیدوارم حالتون عالی باشه و همواره از نور هدایت رب العالمین متنعم باشید.

        هرچند توی کامنت تاکید کردم این نظر شخصی منه ولی بهرحال دیدگاه متفاوت شما بهم کمک کرد از زاویه ای متفاوت هم به موضوع نگاه کنم. سپاسگزارم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
        • -
          نرگس رستمی گفته:
          مدت عضویت: 1277 روز

          سلام حمید عزیز

          اتفاقاً بعد از پاسخ به کامنت شما خداوند من رو هدایت کرد به جلسه اول قدم 5 و اونجا یک جمله استاد برام تیک خورد که من اصلاً نشنیده بودم و یا اگر شنیده بودم در مدار عمل کردن بهش نبودم

          جمله استاد:

          جهان به همه جور دیدگاه نیاز داره

          وقتی با این باور به کامنت شما نگاه کردم چقدر درس ازش یاد گرفتم

          سپاسگزارم که زمان میزارید و دیدگاهتون رو برامون می نویسید.

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      جلیل احمد محمدی گفته:
      مدت عضویت: 1921 روز

      سلام

      سپاسگزارم

      چه کامنت زیبایی نوشتید

      چقدر زیبا و قرآنی بود.

      سوره اعراف جزیی از سوره های خوبی است که هر وقت تلاوتش می کنم همانند سوره یوسف، واقعا لذت می برم.

      کامنتت حالم را خوب کرد. همه آنرا خوندم. واقعا لذت بردم.

      دمت گرم حمید عزیز از این کامنت معنوی ات.

      مطمئن هستم فرکانس ات خوب بوده که موفق شدی چنین کامنت خوبی بنویسی.

      بازهم برات از خداوند ارزش مندی درونی خوبی می خواهم.

      موفق و شاد باشی.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما دوست عزیزم ، آقا جلیل بزرگوار. از لطف و محبت شما بینهایت سپاسگزارم.

        ممنونم که برام پاسخ نوشتین.

        امیدوارم همیشه و هر لحظه با نور هدایت قرآن مأنوس باشید.

        سالها پیش بود یه سخنرانی یه حدیثی میخوند از فکر میکنم امام سجاد (ع) که مفهوم کلیش که یادم مونده این بود: «اگه یه روزی برسه که ببینم همه مردم دنیا یهویی غیبشون زده و من تنها آدم روی زمین هستم، و فقط تنها چیزی که خدا بهم داده کتاب قرآن باشه اصلا وحشت زده نمیشم» اون موقع من درک نمی‌کردم یعنی چی. هنوز هم کیلومتر ها راه دارم به مدار درک قوانین قرآن برسم. ولی الان دیگه تا حدودی میتونم درک کنم اگه امام سجاد گفتن من از تنهایی وحشت زده نمیشم و قرآن برام کافیه یعنی چی. میدونم این موضوع با قوانین الهی امکانپذیره.

        از لطف شما سپاسگزارم ، کامنتتون باعث شد این موضوع رو بیاد بیارم و ایمان داشته باشم به مسیر.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      آرزو کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 502 روز

      به نام خداوندی که همه چیز می‌شود همه کس را به شرط ایمان

      به شرط پاکی دل به شرط دوری از ابلیس

      به نام خداوندی که من ؛تو و هممونو لایق خلق کرد

      به نام خداوندی که از رگ گردن به من نزدیکتره

      به نام خداوندی که هر زمان هر لحظه صداش کردم جوابم رو داد

      به نام خداوندی که همون لحظه که گفتم ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده راهی رو نشونم داد که تو رویام هم نمیدیم

      به نام خداوندی که از هموووون بچگی حسش میکردم

      وبه نام خداوندی که الان علاوه بر اینکه حسش میکنم لمسش میکنم

      خدایی که برادرمه پدرمه همسرمه همه کسمه (اشکهام مزاحم شدن وقتی لمس کردنت یادم افتاد خدایا ،خداجونممم من تو رو تو همه چی میبینم میشه کمک کنی بیشتر بفهممت میشه کمکم کنی بیشتر روت حساب کنم میشه از شرک نجاتم بدی )

      همیشه بعد نوشتن کامنت توی سایت گشایشی برام حاصل شده

      نمیدونم امروز چه اتفاق خوبی برام منتظره که وقتی دفترمو باز کردم بهم گفتی آرزو برو زیر کامنت حمید امیری برام بنویس …

      منم گفتم چشم

      آقا حمید من دوره احساس لیاقت رو تازه شروع کردم و رو جلسه یکم هنوز و انگار یه عجله داشتم برم جلو

      هی میگفتم حالا یه دورتموم کنم

      بعد دیروز یه لحظه گفتم بزار برم آخرین جلسه که از نتایج اونو گوش بدم و وقتی گوش دادم خداوند بهم لبخند زد ‌و گفت عجله نکن زندگی همینه با آرامش پیش برو رو تعهدت بمون ما حالا حالاها با جلسه یک کار داریم و وااااااای نگم براتون اونقدررررر قلبم باز شد اونقدر حالم خوب بود که لذت می‌بردم و من باز زوم کردم رو جلسه اول و رفتم کامنتها رو از ادامه خوندم وااای چه چیزهای خوبی فهمیدم و واقعا لذت میبرم از اینهمه شخم زدم خودم تا اینکه هرشب ساعت 9 ایمیل افرادی که فعال کردم برام اومد و باز عقش من نفس منننن سعیده شهریاری خداخیرش بده امان( از این اشکهای مزاحم) دیدم غوغا به پا کرده و از طریق کامنتش اومدم کامنت شما

      و بببییییین چقدرررر زیبا مفهوم مقایسه رو من فهمیدم حالیم شد یعنی اونقدررررر منطقی شد که اگه عالم جمع بشه و بگه نهههه مقایسه خوبه الع بلع میگم نوچچچچچچ

      ببین آقا حمید اونقدر منطقی شد که من همین جوری دیشب هاج و واج و دهن باز مونده بودم که خدایا این چه آگاهی بود حتی تو تمرین ستاره قطبیم هم خواسته بودم یک آگاهی خالصصص

      و الله اکبر من امشب در سرتاسر خوابم همش تو خواب میدیدم که بهم گفته میشه ببین شیطان با مقایسه خودش رو از درگاه خدا روند

      تمومش این کار رو ،تمومش کن این عادت رو که زندگیت رو جهنم کرد وقتی این کار شیطان رو از درگاه خدا میرونه پس با یه بشکن زندگیت نابود میکنه ….

      خدایا بیا پای میز مذاکره کارت دارم

      میگم تو که اینقدر هوامو داری تو که دو سه ساعت بعد تعهدم آگاهی رو بهم دادی که اگه به عقل خودم بود حالا حالاها تو در ودیوار بود خب

      من که همیشه بهت گفتم بازم میگم به جون خودت من در برابرت تسلیمم من در برابرت ضعیف و ناتوانم من در برابرت عاجزم من در برابر خاشعم میشه قدرتمندم کنی؟؟

      میشه از این همه وابستگی رهام کنی؟؟؟میشه از قدرت کن فیکونت بر من بباری ؟؟؟میشه نگام کنی؟؟؟

      من گاهی که عمیق درکت میکنم خجالت میکشم ازت که گاهی تو احساس بدم،فکر میکنم تو نمیتونی هدفی که در پیش گرفتم منو برسونی ،خداجونمممم قربونت بشم میشه ایمانمو قوی کنی میشه کمکم کنی همه چی رو در درونم جستجو خدایا من همیشه رو کمکات رو هدایتهات رو حمایتهات حساب میکنم میدونم که بدهکار هیشکی نمیمونی میدونم هیچ وقت دیر نمیکنی خدایا من عاشقتمممممم

      آقا حمید امیری یه دنیا ازتون متشکرم و دعا میکنم آرامش سهم قلب مهربونتون بشه

      سعیده شهریاری عقش مننننن

      نفسسسسس تو بنویس ریختن اشک شوق برای نوشته هات با من

      سراسر این متن با اشک نوشته شد

      و الان خدا با خنده میگه دخترررر پاشو ناهارتو بزار تا دیر نشده(خخخ)

      عاشق تک تکتونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم ، امیدوارم که حالتون عالی باشه و در پناه رب العالمین همواره به جریان هدایت وصل باشید.

        ممنونم بخاطر کامنت ارزشمند تون و توصیف بسیار زیبایی که از خداوند داشتین. ممنونم که من رو لایق پاسخ نوشتن دونستین، ممنونم که قلبتون

        حق با شماست، واقعا لذت‌بخش ترین لحظات زندگی اون زمانیه که با خداوند سر میز مذاکره می‌شینی و خواسته هات رو میگی و … یهو میبینی خدا رو داری و دیگه هیچی احتیاج نداری. و میگی خدایا من یه لیست تهیه کردم بهت بگم اینها رو میخوام که به احساس خوب برسم الان چقدر خوبه که خودت هستی. خدایا احساس خوب یعنی حضور خودت ، خدایا خودت اصل احساس خوبی، این لیست من هم حاشیه و بهانه ست.

        از دعای خیرتون سپاسگزارم و بینهایت نعمت و ثروت و آرامش و سلامتی رو براتون درخواست میکنم. همیشه در پناه رب العالمین باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      هدی قائمی گفته:
      مدت عضویت: 886 روز

      به نام خداوند مهربانم

      سلام حمید آقا سپاسگزارم که قلم خداوند شدین و برامون انقد قشنگ آنچه از قرآن آموختین رو کامنت کردین.

      شما از طولانی بودن کامنت گفتین در صورتی که من متوجه طولانی بودنش نشدم یعنی اگر چندین ساعت طول میکشید من با اشتیاق فراوان میخوندم همین الان هم تعهد دادم پنج مرتبه و شاید هم بیشتر کامنت شما رو بخونم چون انقد آگاهی داره خدایی برای من هیجان داشت هر چی که میخوندم قلبم میگفت درسته همینه همینه و باز هیجانم بیشتر میشد و یک جاهای بغض میکردم که چرا واقعا انقد بی ایمان هستیم منظور خودم چرا انقد بی ایمان هستم وقتی خدایی دارم به این راحتی به این سادگی داره برام صحبت میکنه هدایتم میکنه گاهی کر و کور میشم نمیبنم نمی شنوم و باز خداوند مهربانم هربار به هدایت من می پردازه که به قول استاد میگن خدا بیشتر از ما دوست داره ما هدایت بشیم ایمان بیارم و باز یک بار دیگه از قلم شما برای هدایتم اومد باهام حرف زد با مهربانی با بخشندگی و من سپاسگزارم و اینجا تعهد میدم تا بنده خوبتری باشم بازیگوشی هام رو کنار بزارم سعی کنم جدی تر به حرفهای خداوند گوش بدم…

      بی نهایت سپاسگزار شما دوست عزیزم هستم که وقت گذاشتین و انقد ساده و پر از آگاهی های نابتون گفتین

      خداوند در هردو جهان بهتون خیروبرکت بده

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      ملیحه مهارتی گفته:
      مدت عضویت: 726 روز

      سلام حمید عزیز

      کامنت شما جزو معدود کامنت های طولانی بود که با دقت و حوصوله خوندمش.

      (معمولا اسکرول میکنم و نکات مهم کامنت های طولانی رو میخونم.)

      چقدر عالی که در آیات قرآن به این شکل خودتون تامل میکنید و سخاوتمندانه برداشت خودتون رو با ما به اشتراک میگذارین.

      اون بخش از کامنت شما که گفتین شیطان با همون ابزاری که باعث شد خودش از درگاه خدواند رانده بشه ( مقایسه کردن) داره ما رو هم از میدون به در میکنه خیلی برام جالب و تامل برانگیز بود و احساس میکنم یه بینش جدیدی رو در من به وجود آورد.

      امیدوارم در ادامه از شما بیشتر کامنت بخونم و از نکاتش بهره مند بشم.

      در پناه خدا باشین :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم. امیدوارم که حالتون خوب و مثبت و عالی باشه. و در پناه رب العالمین همواره قلبتون نورانی باشه.

        از لطف و محبت شما سپاسگزارم. راستشو بخواین تاملی از سمت من نبود، واقعاً مثل آبی بود که توی کاسه من ریخته شد. یاد شعر حافظ می افتم «آنچه او ریخت به پیمانه ما نوشیدیم»

        یه سری آگاهی ها رو خود خداوند به ظرف وجود مون عطا می‌کنه واقعاً اعتبارش به ما نمی‌رسه. خودش عطا می‌کنه.

        الهی که همه مون در مدار دریافت باشیم و بتونیم دریافت کنیم.

        از محبت و مهربانی شما متشکرم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      امین زندی گفته:
      مدت عضویت: 1042 روز

      سلام بر حمید عزیز

      الهی به امید خودت

      از ساعت 8 شروع بع خوندن کامنت زیبایت کردم 50 دقیقه طول کشید

      خیلی با خوصله خوندمش و کلی لذت بردم

      چقد خوب تفسیر کرده بودی آیات رو با دوره احساس لیاقت وواقعا لذت بی انتهایی نصیبم شد و روزم رو جادویی شروع کردم

      ممنونم ازت کلی برداشت مثبت کلی آگاهی که نباید با مقایسه کردن جایگاه خودت رو بیاری پایین

      دقیقا آدمهایی که توی این دنیا از بالا میان پایین همین وضعیت رو دارن چون وارد همین فاز میشن و خود کم بینی مثل آدم و هوا

      که باعث پایین اومدن اونا از جایگاه

      خوددشون میشن

      ممنونم ازت برای کامنت قشنگت

      عاااالی عاااالی بود

      در پناه حق شاد سالم سلامت و ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما برادر عزیزم امین جان ، الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی و نورانی باشه و همیشه و هر لحظه خداوند رو توی قلبتون داشته باشید.

        از این همه لطف و محبت و مهربانی شما متشکرم. واقعاً لطف کردین برام کامنت نوشتین.

        منو ببخشید با تاخیر جواب میدم.

        با نهایت احترام به شما، با یه جمله توی کامنتتون یه ذره مقاومت دارم و اونم اینکه فرمودین من این آیات رو تفسیر کردم. واقعاً من برداشت شخصی خودم رو نوشتم، چیزی که اون لحظه جواب سوال و راه حل مسئله خودم بود با توجه به مداری که در اون قرار دارم، اصلا خودم رو در جایگاهی نمی‌بینم که بخوام قرآن رو تفسیر کنم.

        من هنوز باید درسامو یاد بگیرم و هنوز باید شاگردی کنم.

        از شما ممنونم که برام نوشتین، داستان هدایت تون رو خوندم، چقدر تحسینتون کردم که تونستین اینقدر نتایج طلایی کسب کنید. و سلامتی و روابط و شرایط مالی تون رو بهبود بدین، اونم به صورت معجزه وار. الحمدلله رب العالمین ، الهی صد هزار مرتبه شکر. تحسینتون می‌کنم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای:
    • -
      محمد چکرائی گفته:
      مدت عضویت: 1524 روز

      دوست عزیزم سلام کانتت اتفاقا بسیار جذاب بود و منکه شخصا نتونستم از پای خوندنش بلند بشم و جایی برم تا تمومشو بخونم.بسیار عالی و پر از نکته بو و همگی به هدایت های من اضافه کرد .نکته بردارز کردم و جاهایی هم از نظرگاه و درک شما از آیه هابهره بردم که خیلی هم جالب بود.قرآن برای همه ی انسان ها نازل شده و قطعا با این همه تفاوت فکری آدمها،از هر کسی انتطار فهم و درک به روش خودش هست.

      شاد و موفق و پیروز باشین

      و سپاسگذارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما آقا محمد جان دوست عزیزم ، از لطف و محبت شما سپاسگزارم و امیدوارم که همواره به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.

        ممنونم از شما که زمان گذاشتین و برام کامنت نوشتین.

        سپاسگزارم.

        اعتبار این آگاهیها با خداست و امیدوارم قلبم نورانی و توحیدی باشه و ظرفیت وجودم بیشتر و بیشتر بشه و بتونم این آگاهیها رو عمل کنم. توی شرایط آروم و استیل خوبه این حرفا رو بزنیم ولی توی زمان چالشها که از هر طرف یه نجوا میاد اگر بتونیم عمل کنیم پاداشها بهمون داده میشه.

        از شما متشکرم بخاطر پاسخ ارزشمند تون ، در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      ایمان متین فر گفته:
      مدت عضویت: 3146 روز

      سلام دوست عزیز

      همیشه از خوندن کامنت هات لذت و مهمتر از اون استفاده بردم مخصوصا با آیات کلام الله مجید مزینش و محکمش کردی ( منطق از این قوی تر = ذهن نجواگر شیطان خلع صلاح شد )

      نمیدونم چه حکمتی داره بهترین دوستان من اسمشون حمید ِ

      خوب حمید هم یکی از القاب خداست

      نکاتی گفتی طلایی یعنی ترکوندی با تشریح موضوع قیاس و مقایسه

      جلسات 1 و تکمیلی قانون لیاقت و فایل آقا رضا عطارروشن و این کامنت یک مثلث طلایی رو تشکیل میده که دیگه جای هیچ حرف و حدیث و بهانه ای برای مقایسه باقی نزاره

      باید این کامنت نوشته میشد تا موضوع مقایسه قانون لیاقت دوباره جون بگیر

      منم یاد یه جمله از آلبرت انیشتن میفتم در مورد مقایسه

      میگه اگه ماهی رو از آب بیاری بیرون و بش بگی حالا از درخت برو بالا قطعا اون نمی تونه از درخت بالا بره

      آیا میشه نتیجه گرفت ، “””” ماهی موجودی ناتوان است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟””

      عامو این هدایتگرش کیه که همه عالم رو متحیر خودش کرده

      هرکسی رو بهر کاری ساختن

      کار پاکان را قیاس از خود مگیر گرچه ماند در نوشتن شیر و شیر

      خلاصه حمید جان بچه خونگرم جنوب با این کامنتت آتشی بر خرمن وجود ما انداختی که خواب رو از چشم ما پروندی ولی ارزش داره

      دمتگرم

      انشالله همیشه شاد باشی و خَش

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      ام البنین بیگدلی فر گفته:
      مدت عضویت: 3069 روز

      سلام آقا حمید عزیز

      امیدوارم حالتون عالی باشه.

      مثل همیشه کامنتتون عالیه.

      چقدر خوب احساس ارزشمندی و لیاقت رو در این آیات بیان کردید.

      تحسینتون میکنم .

      بخصوص آنجا که در مورد شیطان و مقایسه و پایین آمدن صحبت میکنید ، لذت بردم .

      آنجا که میگید ، شیطان میگه تو من رو گمراه کردی ( خیلی بهش دقت نکرده بودم)، دقیقا ، مقصر دونستن بقیه. همون اصلی که استاد همیشه میگن : باید مسئولیت تمام اتفاقات زندگیتون رو بپذیرید.

      آنجایی هم که میگید یکی با پشت دست میزدم دهنش، کلی خندیدم.

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما خواهر بزرگوارم. امیدوارم که حالتون عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.

        از لطف و محبت شما بینهایت سپاسگزارم. ممنونم بابت پاسخ ارزشمند تون.

        باز خدا رو شکر که من قدرت با پشت دست ….. رو ندارم.

        و توی فایل جدید همین قسمت رو استاد عباس منش جان چقدر زیبا توضیح دادن و من واقعاً استفاده کردم. یه سری نکات هم آقا ابراهیم توی کامنتشون گفته بودن واقعاً به این باور رسیدم که خداوند خیلی برای مخلوقاتش ارزش و احترام قائل هست. خداوند با شیطان هم با احساس ارزشمندی گفتگو می‌کنه و وقتی شیطان راه حقارت رو انتخاب می‌کنه و از امر خداوند اطاعت نمیکنه اونوقت خدا بهش میگه «خارج شو که تو از حقیر شدگان هستی»

        از لطف شما بینهایت سپاسگزارم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      سلیمان صفری گفته:
      مدت عضویت: 1918 روز

      سلام دوست عزیزم

      بسیار لذت بردم از نوشته ی زیباتون

      سپاسگزارم که وقت گذاشتی و نوشتی و ارزشمند هم نوشتی.

      و من تحسین میکنم این فهم عمیق و زمان ارزشمندی که برای درک این مطالب گذاشتی و کلی آدمهایی مثل من رو شاد و مسرور کردی.

      خوشحالم که در مدار فهم این مطالب ارزشمندت قرار گرفتم.

      از استاد سپاسگزارم که دانشجویان فهمیده ای مثل حمید در مسیر آموزشهای عمیق خودشون تربیت شدند و

      اینکه مانا باشید و مسرور و در پناه مهر بی پایان خداوند.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      علی بردبار گفته:
      مدت عضویت: 1856 روز

      سلام، حمید کاکو

      عزیز دلوم، خیلی ممنونتم، بابت کامنت قشنگت.

      همه ی همه ش رو نخوندم و همه ش رو هم حضور ذهن نداشتم درک کنم، ولی همینی هم که فهمیدم، خیلی بود…. خیلی.

      واقعا دست مریزاد.

      یه روز تو محل کار سابقم صبحونه برده بودم برای همکارها…حدود 20 سال قبل. از این کارها زیاد میکردم. یه حاج کریم موسپیدی داشتیم که داشت بازنشسته میشد، گفت: بردبار، دعا میکنم عیالوار بشی و اینا رو خرج عیال خودت کنی، چون تو لوطی هستی…

      حمید جان، نبینم و نشنفم که غمگین و سرگردان سر کنی، کاکو، چون تو هم آنقدر لوطی هستی که این مفاهیم عالی رو برای رفقات میذاری تا بدرد اونا هم بخوره.

      منم از همین تریبون دعا میکنم تا خدا بچه هات و ننه بچه هات رو زیاد کنه، تا انشالله برای اونا هم کلاس اخلاق و قرآن واقعی بذاری.

      من تو هفته ای که گذشت، به خاطر حضور یک ویروس محترم در دل و روده بچه هام، کلی پتو و ملحفه و لباس شستم و اینچنین، بیشتر و بیشتر احساس خود ارزشی کردم.

      در واقع، به شیکم مبارکم بخندم که بخوام خود نا ارزش بشم…وقتش نیست:)

      خوشبخت و خوش شانس و پولدار باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به علی آقا ، برادر عزیزم. الهی که حال دلت عالی عالی عالی باشه. و همیشه قلبت نورانی به نور هدایت رب العالمین باشه.

        کاکو خداااااااوکییییییلی عاشق لهجی شییییرازیم، کاش یی طوری میشد به ای کامنتو یی ویسی اتچ کنی ما از ایی لهجی شیرین شیییییراااازی لذت ببریم. هر وقت صحبت لهجی شیییییراااازی میشه یاد یه کلیپ طنزی میافتم به اسم نیوتون شیرازی. و همچنین یاد شخصیت آقوی همساده و قصه های جالبش.

        علی جان الهی که همیشه در کنار خانواده در سلامت و تندرستی باشید. الهی که همیشه خندون و شاد باشید، همیشه متنعم و ثروتمند باشید.

        متاسفانه یه وقتایی شیطون نجوا میکنه، و آدم رو می‌بره توی مدار کفر و شرک و ناسپاسی. خداوند توی قرآن به بنی آدم تذکر میده مراقب این چش سفید باشید، این و دار و دسته اش از جایی که فکرشم نمیکنید شما رو میبینن.

        مخفی تر از حرکت مورچه سیاه روی سنگ سیاه توی دل تاریکی شب به آدم اتک میزنه. ببین اگه پاد دید در شب LANTIRN جنگنده اف شونزده رو هم داشته باشی بازم نمیشه مورچه رو توی دل تاریکی شب روی سنگ سیاه دید. ولی راه ساده تر اینه که همیشه و هر لحظه بگیم خدایا تو کمکم کن. تو مراقبم باش. یه وقتایی میخوام نماز بخونم فکر و ذهنم همه جا میره دو دستی دستمو میذارم روی سرم میگم خدایا کمکم کن، من زیر اتک شیطان هستم. و آیه «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ» رو میخونم.

        علی جون، کاکوی عزیزم، بقول شیییییراااازی گومپ گولم (معنیشو نمیدونم، امیدوارم سوتی نداده باشم) ازت بی‌نهایت ممنونم بخاطر کامنت ارزشمندت و دعای خیرت. و اینکه الهی همیشه شاد و خندون باشی. ببخشید با تاخیر جواب دادم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
    • -
      حسین عربی گفته:
      مدت عضویت: 3450 روز

      سلام درود به استادعزیز و خانم شایسته واقای امیری

      بینهایت از خداوند فرمانروای جهان بابت وجود شما عزیزان که امروز حکم پیام رسان ودستان هدایتگر خداوندبرای من بودید سپاس گزارم

      مدتهاست که سعی میکنم روی خودم کار کنم انگار این سالها تودر و دیوار بودم و چند روزه که شروع کردم به کامنت خواندن ودیدن لایو های توحیدعملی و درخواست نشونه از خداوند یک حال عجیبی دارم و انگار دارم توعمق خودم و خدا فرومیرم

      من مدتهاست دوره و فایل های شمارو گوش میدادم و گاها کلی نتیجه داشتع ولی الان انگار در بزرگتری بروم بازشده که شوکه شدم

      امروز تولدمه ولی تنها چیزی که میخوام گوش کردن دهباره این فایله

      وجالبه انقدر عمیق میشم که سردرد میکنم ونیاز به خواب دارم انگار

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما دوست عزیزم جناب عربی بزرگوار ، امیدوارم که حالتون عالی باشه و همواره در پناه رب العالمین باشید. بینهایت تحسینتون میکنم و ازتون سپاسگزارم بخاطر پاسخی که برام نوشتین .

        حق با شماست توحید همه چیزه، هر چقدر بیشتر تمرکز بذاریم و از درون توحید رو در عمل نهادینه کنیم بیشتر اوج میگیریم و چرخ زندگی مون روغنکاری میشه.

        این حرفها گفتنش ساده است ولی خودم همین امروز دچار یه چالش شدم که نیازی نیست هیچ کار بیرونی انجام بدم و فقط نیاز به کمی صبوری کردن بود و واقعاً اون بیرون اوضاع در آرامش کامل بود ولی بازم نجواها اومد و بازم تقلاهای ذهنی که باید یه کار بیرونی انجام بدی.

        بسیار کنترل ذهن لازمه برای اینکه انسان در عمل توحیدی رفتار کنه.

        از شما ممنون و سپاسگزارم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      مهدی ترابی گفته:
      مدت عضویت: 2636 روز

      سلام حمید جان امیدوارم عالی باشی وقتی استاد فایل جدید رو گذاشتن چگونه به راه راست هدایت میشویم یا از ان دور میشویم فک کردم چقدر آیات واسم آشناست و بیاد آوردم که روز جمعه این ایات الهی رو در کامنت پر بار شما مطالعه کرده بودم تبریک میگم به این فرکانس بالا که قبل از استاد شما دقیقا این ایات رو شرح داده بودید واسم شبیه ی معجزه بود تحسین میکنم نگاه زیباتون رو درک عمیقتون از آیات الهی رو عمل به الهامات و نوشتن اونا در پناه الله یکتا باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به شما آقا مهدی جان دوست عزیزم. الهی که حال دلتون عالی باشه، و همواره به نور رب العالمین وصل باشید.

        از شما بسیار ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون.

        خدا رو صد هزار مرتبه شکر که این کامنت رو به قلبم الهام کرد. استاد عباس منش عزیز توی فایلشون فرمودن مدتهاست که میخواستن در مورد این موضوع فایل آماده کنن. اگر حتی ذره ای کامنت من باعث یادآوری به استاد جان باشه بازم خدا رو شاکرم (امیدوارم که اینطور بوده باشه). از خداوند میخوام که از دل آیات قرآن هدایت بشم به اصل ، به توحید، به مدار بندگی رب العالمین ، و پناه میبرم به خداوند از حواشی و حواس پرتی ذهن و نجواهای شیطان. از خداوند میخوام کمکم کنه خودم رو به انسان مفیدتری تبدیل کنم.

        یه وقتایی ناخواسته ممکنه درگیر حاشیه بشم و به موضوعاتی توجه کنم که اصل نباشه. همون موضوعی که استاد عزیزم هم تذکر دادن.

        از شما ممنونم آقا مهدی جان دوست نازنینم. بر مدار توحید باشید. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
    • -
      حمید رجایی گفته:
      مدت عضویت: 2723 روز

      به نام پروردگار عشق

      سلام حمید جان عزیز دوست همفرکانسی حال و هوات چطوره گل پسر جنوبی بابا کامنت نیست که مقاله میزاری و فکر میکنی کسی حالش نداره بخونه /؟

      ولی نمیدونی که یکی مثل من چند بار میخونه نه اینکه فقط کامنت بخونم بلکه هدایت پروردگار و پاسخ سوال چند روز پیشمه .از خدا از زبان شما بهم رسوند

      چند روز پیش داشتیم با همسرم صحبت میکردیم از صراط المستقیم که کیا هستند و خوب رسیدیم به اونایی که نعمت ها رو دریافت کردند و بحث تا اینجایی پیشرفت که شیطان سر راه اونایی میشینه که

      توی راه مستقیم قدم برمیدارند و یکمی پیش رفتیم (البته بگم که اصلا اطلاعات قرآنی به خوبی شما ندارم) و رسیدیم به همین آیه قران که چرا شیطان میگه من از شرق و غرب و بالا و پایین و عقب و جلو می ایم و اکثر انها را ناسپاس میابی..

      و جواب سوال رو اینجا از زبان شما دریافت کردم.

      بله مسئله از اینجایی شروع شد که شیطان اولین خطای خودشو با مقایسه کردن انجام داد.

      و دقیقاً من از همین نقطه دارم ضربه‌های سنگینی می‌خورم و قبلاً فکر می‌کردم این مشکلو درستش کردم ولی می‌بینم نخیر حالا حالاها درست نمی‌شه به قول استاد که توی جلسه 7 جهان بینی توحیدی در مورد پاشنه‌های آشیل توضیح میده که البته اون جلسه هم بین صدها فایل توی ماشین پلی شد و هدایت خدا بود باید حالا حالاها رو روش کار کنم و درستش کنم.

      و چقدر مثال استاد واضح و به جا بود که توضیح داد توی همون جلسه 7 جهان بینی با اینکه هزاران سمینار برگزار کرده بود توی سمینار استارتاپ توی اون یک دقیقه کار خودشو خراب کرد و نتونست امتیاز برای گروه جمع کنه..

      خوب فقط اینجا میمونه منو این پاشنه آشیل که باید درست شه.وباید تعهد بدم روش کار میکنم.بازم یه دنیا ممنونم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما حمید جان.

        امیدوارم که حالتون عالی و مثبت باشه و همواره از نور هدایت رب العالمین متنعم باشید.

        از لطف و محبت شما بینهایت سپاسگزارم ، خدا رو شاکرم که چیزی به قلبم الهام کرد تا بنویسم تا باعث احساس مثبت دوستانم باشه. از خداوند میخوام هدایتم کنه تا شخصیت مفید تری از خودم بسازم.

        از کامنت ارزشمند تون سپاسگزارم دوست عزیزم حمید جان.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      خانم اکبرزاده گفته:
      مدت عضویت: 1021 روز

      سلام دوست عزیز

      سپاس و قدر دانی از کامنت فوق العاده ای که نوشتید.

      خلاصه که همه چیزی داشت حتی جوک و عالی بود .

      یه دونه سپاس دیگر که نرفتید برای دوره احساس لیاقت بنویسید زیرا که من و دوست جانهای بسیاری این دوره را ندارند فعلا.

      ●تفسیرهایی که از بعضی آیه ها داشتید خیلی تاثیر گذار بود مثل : اگر تیم شیطان را انتخاب کردی باید با قواعد شیطان بازی کنی .

      ● در دفترم نکات طلایی کامنت شما را می نویسم.

      ● چقدر عالی که کنار دریا می توانی باشی این نعمت بسیار بزرگی هست.قدر بدون ،شکر گزار باش

      ● با هدایت و حمایت رب العالمین و عمل به آموزه های استاد جان به مهمترین و پر رنگ ترین هدفت به آسانی و به زودی ،معجزه وار برسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      Salehe گفته:
      مدت عضویت: 1012 روز

      سلام دوست عزیز

      چقدرررر لذت بردم ار کامنت پر از اگاهی های نابتون.

      واقعا ارزش بارها خوندن داره.

      چقدر ازش درس گرفتم.

      چقدر داستان مقایسه و پایین اومدن رو خوب توضیح دادین ، بار ها به این آیه ها بر خورده بودم ولی اصلا اینطوری نتونسته بودم خوب بفهمش.

      چقدر تو ذهنم منطقی کردین.

      خیلی کامنت تاثیر گذاری بود.

      ممنونم ازتون که وقت گذاشتین و این کامنت با ارزشو با ما به اشتراک گذاشتین و یه کمک خیلی بزرگ به من که توی مسیر رشد و بهبود خودمم کردین.

      از خدا براتون سعادت ،ارامش،پیشرفت و سلامتی خواهانم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما دوست گرامی و بزرگوار، از شما ممنون و متشکرم بخاطر پاسخی که برام فرستادین. امیدوارم که همیشه و هر لحظه در پناه نور رب العالمین باشید.

        خداوند رو شاکرم که خودش چیزی رو بهم الهام کرد تا بیشتر یاد بگیرم و متواضع تر باشم و با مکتوب کردن اون به دوستانم توی سایت هم کمک کنم.

        بینهایت تحسینتون می‌کنم که توحید رو انتخاب کردین و در این مسیر دارید تلاش میکنید. از خداوند برای شما بینهایت رشد و پیشرفت و موفقیت رو درخواست میکنم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مسعود تربتی نژاد گفته:
      مدت عضویت: 1686 روز

      سلام حمیدجان واقعا لذت بردم از کامنت زیبات عزیزم چقدر زحمت کشیدی وکلی وقت گذاشتی و اینقدر ریز بینانه در قران بهمچی اشاره کردی بخدا تو کل دوره 12قدم استاد داره همینا رو توضیح میده که شما بهمشون اشاره کردی کنترل ذهن .مقایسه .نگرانی احساس بد و همه و همه واقعا ممنونم ازت بخاطر کامنتت واقعا یه احساس خیلی ارامبخشی نصیبم شد با این کامنت زیبات .انشالا همیشه در پناه خداوند شاد و سربلند و ثروتمند و پراز ارامش باشی و مطمعنم این احساس خوبی که به ما دادی با این کامنت زیبات صدبرابرش برمیگرده به زندگی خودت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به شما آقا مسعود ، دوست عزیزم. الهی که حال دلتون عالی باشه و همواره از نور رب العالمین و هدایت‌های قرآن بهرمند باشید.

        از شما ممنون و سپاسگزارم که برام پاسخ نوشتین. ببخشید با تاخیر جواب میدم.

        خدا رو شاکرم که خودش چیزی رو به قلبم الهام کرده و هدایتم کرد تا بنویسم تا برای دوستانم مفید باشه.

        الحمدلله رب العالمین.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سینا احسنی گفته:
      مدت عضویت: 823 روز

      سلام خدمت حمید آقای بزرگوار

      راستش رو بخواید من از طریق کامنت خانوم شهریاری به این کامنت فوق العاده شما هدایت شدم و اصلا فکرش رو نمیکردم که حوصله خوندنش رو داشته باشم ولی یه حسی درونم گفت که بخونمش و وقتی خوندم برگام ریخت:)))

      الحق و الانصاف از بندگان کار درست خدا هستید و در الهامات پروردگار چهار طاق به روتون باز شده

      من هم چند وقتی هست دارم پادکست صوتی ترجمه قرآن رو گوش میدم و با تمام وجودم لذت میبرم

      از خداوند میخوام که من هم مثل شما بتونم به درک عمیق و خیلی خوبی از قرآن مجید برسم

      انشالله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما دوست عزیزم آقا سینا عزیز.

        امیدوارم حالتون خوب و مثبت و عالی باشه و در هر لحظه قلبتون به هدایت‌های رب العالمین وصل باشه.

        آقا سینا واقعاً اعتبار این گفته ها و کامنت ها با ما نیست ، حتی اینکه اینجا توی این سایت باشیم.

        میخوام بهتون پیشنهاد بدم غزل 183 و 380 و 11 حافظ شیرازی رو بخونید. حافظ داره حرف دل ما رو میزنه. مخصوصاً غزل 183.

        ممنونم از لطف شما و اینکه برام پاسخ نوشتین و منو تحسین کردین واقعاً خود شما شایسته تحسین هستید، چون همین قدرت تحسین دیگران یه موهبت الهیه، و از نورانیت قلب شماست.

        و خدا رو شکر بخاطر نعمت حضور خانم شهریاری عزیز که کامنت های ارزشمندشون باعث شد شما هم این کامنت رو بخونید.

        از شما متشکرم آقای احسنی عزیز و الهی که در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهرا حسینی گفته:
      مدت عضویت: 1484 روز

      به نام خدایی که هر چه دارم از آن اوست

      سلام و درود عشق به همه شما خوبان

      به استاد عزیزم به استاد شایسته نازنینم و تمام دوستان توحیدی

      و دوست عزیزم حمید امیری عزیز …

      خواستم یک تشکر ویژه داشته باشم بابت این کامنت عاااااالی و بی نظیرتون …

      دیروز در یکی از کامنت 6ا دوستس از کامنت شما گفته بودن که وقت نشدن بخونم

      امروز که اومدم کامنت ها رو بخونم وقتی از پایین اسکرول میکردم به سمت بالا این کامنت پر از آیه های قرآن که دیدم قلبم بهم گفت که کامنت خود شماست

      چون فقط شمایید که انقد قشنگ و زیبا و البته زیاد از آیات الهی در کامنت تون استفاده می‌کنید که این هم بر میگرده به مدار درک و فهم شما …

      چقدر نگاه و درک شما از این آیات قلب من رو باز کرد به معنای واقعی و اشک رو از چشمانم سرازیر

      حقیقتا یک ساعت طول کشید خوندن این کامنت

      چون دوست داشتم با تمام وجودم درکش کنم یه جاهایی خودم قرآن باز کردم و خوندم ‌…

      تحسین میکنم شما رو و این گشودگی قلب تون رو در دریافت پیام های آیات خداوند

      و از خداوند در تواست کردم تا من هم بتوانم به همچین درک و نگاه و فهمی برسم

      این کامنت به رسم سپاس گزاری از شماست و بر خودم واجب دونستم که بنویسم ….

      براتون خیر دنیا و اخرت و سعه صدر

      از خداوند بزرگ آرزو میکنم ..

      در هر کجا که هستید دل تون سرشار از آرامش و نور خداوند

      … که نور رو با این کامنت بر قلب من تاباند..

      در پناه حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم امیدوارم که حالتون عالی باشه و در هر لحظه به جریان هدایت رب العالمین متصل باشید.

        از لطف و بزرگواری شما بسیار ممنون و سپاسگزارم.

        و همچنین ممنونم بخاطر دعای خیرتون.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سارا گفته:
      مدت عضویت: 1917 روز

      درود و نور بر آقا حمید موحد

      واقعا کیف کردم کامنتتون رو خوندم

      بابت تقسیم این آگاهی ها با ما ازت سپاسگزارم. من از طریق جواب کامنت بچه ها به این کامنت هدایت شدم .

      تازه باهاتون آشنا شدم ولی جالبه تمام جوابها رو خوندم یادمه نصفه شب بود و چشمهام خسته، لینک کامنت تونو برای خودم سیو کردم که سر فرصت بخونم. فقط انا فتحنا لک فتحا مبینا رو خوندم. با خودم گفتم این کامنت حیفه باید براش یه تایم مناسب در نظر بگیرم.

      خلاصه قسمت نشد اصل کامنت رو بخونم تا استاد فایل جدید رو گذاشتن رو سایت چگونه به راه راست هدایت شویم من کلی نکته ازش برداشتم

      و خلاصه گفتم عجب آیاتی عجب فایلی استاد بروی سایت گذاشتن.

      تا امشب که اومدم سراغ کامنت شما

      متحیر و با دهان باز گفتم الله اکبر مگه داریم.

      اول آقا حمید هدایت شده به نوشتن این آیات و توضیحش بعد دقیقا به فاصله کوتاه چند روز استاد همین آیات رو تو فایل برامون توضیح دادن .

      و من امروز تازه توفیق خوندن کامنت تونو داشتم..

      عالی بود این همزمانی و همفرکانسی شما و استاد عزیز

      کلی ازتون یادگرفتم سپاسگزارم بابت کامنتتون

      زندگی تون نور علی نور باشه

      راهتون روشن تا ابد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود فراوان به شما خواهر بزرگوارم سارا خانم. امیدوارم که حالتون عالی باشه و همیشه و هر لحظه به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.

        از لطف و محبت شما سپاسگزارم و ممنونم که منو تحسین کردین. خدا رو شکر بخاطر نعمت اون دوستان عزیزم که از طریق کامنتای اونها خداوند بهم رحمتش رو می‌فرسته. از شما ممنون و سپاسگزارم و بینهایت تحسینتون می‌کنم که اینقدر متعهدانه روی خودتون کار میکنید.

        شاید باورتون نشه ولی من کامنتایی نوشتم که استاد عباس منش حذفش کرده ، وقتی که اعتبارش رو دادم به ذهن خودم و فکر کردم منم که دارم می‌نویسم.

        اما وقتی که تسلیم رب العالمین شدم و گفتم خدایا من هیچی هیچی نمیدونم ، تو بهم بگو، من واقعاً محتاج تو هستم، تو هدایتم کن، تو بگو. خودش الهام کرد و خودش کامنتم رو برد بالا ؛ وقتی که واقعاً از سر تسلیم بودن سر خم کنیم به درگاه خداوند و فروتن باشیم، از جایی که فکرش رو نمی‌کنیم به قلبمون الهام می‌کنه. من حتی سر سوزنی به خودم این اعتبار رو نمیدم که بگم من چیزی رو نوشتم. همش خداست خدا خدا خدا ، دلم میخواد هزار بار بنویسم خدا خدا خدا خداست که عزت و آبرو میده. اگه من نمینوشتم خداوند به یکی دیگه از اعضای سایت الهام میکرد تا بنویسه، چقدر هستن دوستانی که توی سایت فعالن و بسیار انسان‌های توحیدی و ارزشمندی هستن. ولی خداوند سرم منت گذاشت از فضل و رحمتش بهم آگاهی داد. روزی که این کامنت نوشته شد واقعاً من با همه وجودم تسلیم شدم و میگفتم من الان محتاج کمک و راهنماییت هستم. یه زمانی بخاطر بهبود شرایط مالی اومدم توی سایت عضو شدم، و فکر میکردم اگه شرایط مالیم بهتر بشه حالم بهتر میشه و احساس خوشبختی میاد سراغم. ولی دیدم خوشبختی واقعی زمانیه که قلبمون به خداوند وصل باشه؛ روزی که گیوآپ کردم و تسلیمش شدم و التماس کردم که خداوند قلبمو به نور خودش منور کنه، من احتیاج مالی نداشتم. ولی میدونید چیو نداشتم. نور خدا رو نداشتم. قلب انسان وقتی نور خدا رو نداشته باشه تاریک میشه، احساس خفگی و سنگینی میاد سراغش ، حس می‌کنیم یه سنگ روی قفسه سینه مون گذاشتن.

        توی اون لحظه چی می‌تونه آدم رو نجات بده. من این باورها رو ساختم (که البته هنوز هم سخته برام بهشون عمل کنم)، یکی اینکه حتی وقتی توی تاریکترین لحظات هستم بازم غرق نعمت هستم و بینهایت نعمت دارم برای سپاسگزاری(و سپاسگزاری کلید احساس خوشبختیه) و دومی اینکه درسته من توی تاریکی هستم و پیام خدا رو دریافت نمیکنم ولی خداوند از اعماق تاریکی‌ها هم خبر داره و صدای منو دریافت می‌کنه. خداوند منو از تاریکی نجات میده.

        همیشه وقتی به این باور فکر میکنم یاد فیلم Gravity می افتم. چندتا فضانورد توی فضا دچار سانحه میشن و سفینه شون از بین میره و تلاش میکنن با مرکز کنترل زمینی تماس بگیرن، یکیشون میگه ارتباط ما قطع شده چرا اینقدر صدا میزنی. اون یکی میگه ما نمیدونیم، شاید اونها صدای ما رو بشنون، و دائماً اینجوری صدا میزنه

        Huston, Huston in the blind

        یعنی مرکز از درون تاریکی صدا میزنم، از درون قطع ارتباط. و نکته جالبش وقتی یکیشون برمیگرده زمین توی یه ارتفاع که میرسه صدای Huston (پایگاه فضایی توی هیوستون تگزاس) رو دریافت می‌کنه که ما متوجه بازگشت شما به زمین شدیم و تیم نجات در راهه. آره مرکز ارتباط دائماً پیامها رو دریافت می‌کنه حتی از دل تاریکی و ناامیدی.

        هر وقت کم میارم اینجوری صداش میزنم میگم «Huston in the blind» خدایا از دل تاریکی دارم صدات میزنم. میدونم صدامو میشنوی، درخواست نجات دارم.

        همیشه جواب میده.

        یه آیه ای توی قرآن هست که همه مون بارها شنیدیمش و اونم اینه که «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» (همان کسانى که ایمان آورده‌اند و دلهایشان به یاد خدا آرام مى‌گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مى‌یابد؛ 28 رعد)

        مترجمهای بزرگوار ترجمه کردن تنها با یاد خدا قلب‌ها آرام می‌گیره که البته درسته. ولی یه معنی دیگه اش اینه که خداوند یه جوری ما رو خلق کرده که هیچی جز یاد خدا برامون آرامش نمیاره. نهایت همه آرامش ها خود خداست. هر چیزی بیاد به زندگی مون برای اینه که به احساس آرامش و احساس سپاسگزاری برسیم در حالیکه اصل احساس خوب خود خداست. نور مطلق خودشه، که سرپرست اهل ایمانه و تضمین داده که انسان رو از تاریکی‌ها به سمت نور هدایت کنه.

        «هر سر موی مرا با تو هزاران کارست ؛ ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجا»

        اصلا هم نمی‌دونم چی شد که مسیر نوشتن کامنت این طرفی رفت ولی حس میکنم باید اینها گفته می‌شد. امیدوارم که برای شما و همه دوستانم مفید واقع بشه.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
        • -
          سارا گفته:
          مدت عضویت: 1917 روز

          درود و نور بر آقا حمید دوست عزیزم

          با دیدن جواب کامنتم کلی ذوق کردم . مرسی که وقت گذاشتی و هرچی خدا تو گوش ت گفت برام اینجا نوشتی…

          این جمله تون خیلی به دلم نشست

          تو ستاره قطبیم نوشتمش

          ((خدایا از دل تاریکی دارم صدات میزنم. میدونم صدامو میشنوی، درخواست نجات دارم.))

          چو از دل برآید بر دل نشیند…

          دقیقا منم برای رشد مالی و حل کردن مشکل روابطم وارد سایت شدم و قدم رو خریدم..

          اما رفته رفته شخصیتم عوض شد

          نگاهم به خدا عوض شد‌‌‌

          قبل این آگاهیها خدا رو عادل نمیدیدم ازش میترسیدم و خشمگین بودم که چرا فلانی که انقدر بظاهر ایمانش داغونه تو رفاه و رابطه خوب و … غرقه.

          من که بظاهر بندگیتو میکنم انقدر زندگیم داغونه، همیشه حالم بده، ناراضیم و طلبکار…

          یه شب پشت پنجره آشپزخونه داشتم ماه رو نگاه میکردم آخه من عاشق ماهم، چشمم بهش میفته روانی میشم از ذوق

          از ته قلبم ازش خواستم هدایتم کنه

          به اعتقادی که درسته. چون از باورهای مذهبی نتیجه ای نگرفته بودم. هر روز افسرده تر میشدم

          و بعد چند وقت خدا منو با سایت آشنا کرد..

          من آدم بسیار برونگرایی هستم اگه با کسی تو روز حرف نزنم میمیرم

          با دوستام تلفنی صحبت میکردم

          ولی الان بیشتر تایم روز دارم باخدا صحبت میکنم باهاش پیاده روی میروم ورزش میکنم کوه میرم، فکرهامو بهش میگم، برای بیشتر کارها ازش میپرسم چطوری انجامش بدم اونم بهم میگه و خداروشکر بیشتر روز ناظر بر افکارم هستم که نجوا میاد مچشو بگیرم نزارم اذیتم کنه! امان از دست ذهن نجواگرررر!

          برا خودمم عجیبه که انقدر با تنهاییم حال میکنم بدون اذیت شدن! قبلا اگه طول روز با کسی همصحبت نمیشدم کلافه و عصبی بودم.

          دوستام شدن بچه های سایت ، با خوندن کامنتهاشون انگار باهام حرف میزن، حرف حسابیااا، صحبت از جان جانان و از این معاشرت لذت میبرم.

          خداروشکر بابت وجود شما، بقیه بچه های سایت

          استاد عباسمنش عزیزم و مریم جان

          قلبتون پر از نور خدا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فاطمه علیزاده گفته:
      مدت عضویت: 2719 روز

      سلام دوست عزیز

      واقعا این درکی که ازآیه ها مخصوصا آدم و هوا توضیح دادید فوق العاده بود و ذهنیتم به کل نسبت به خیلی چیزایی که بهمون گفتن عوض شد خداروشکر که هدایت شدم به خوندن این کامنت زیبا و متوجه شدم اصل همون کنترل ذهنه که استادمیگن نه چیزایی که توی ترجمه قرآن خونده بودم و بهمون گفته بودن

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1267 روز

        سلام و درود به شما خانم علیزاده گرانقدر. امیدوارم که حالتون عالی عالی باشه و همواره به نور هدایت رب العالمین متصل باشید.

        از لطف شما سپاسگزارم ، ممنونم که زمان گذاشتین و برام پاسخ نوشتین و منو ببخشید که با تاخیر جواب میدم.

        در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

        «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      حمید شهسواری پور گفته:
      مدت عضویت: 2506 روز

      سلام وعرض ادب و احترام .آقا حمید عزیز که هم نام خودم هستی.

      لی نهایت سپاسگزارم ازت که وقت گذاشتی و این کامنت طولانی رو نوشتی

      و برای ما گذاشتی.

      و همچنین سپاسگزارم وتحسینت میکنم

      بابت این برداشت بسیار خوب و پرمعنا

      یهترین برداشتی که می‌شد از این احساس لیاقت و ارزشمندی از این آیات داشت..

      برای من که خیلی عالی بود و درک عمیقی از رابطه انسان وخدا و شیطان

      ومدار فرکانسی وقوانین حاکم بر جهان داد.

      حمید جان متشکرم وبهترین هارو برات ارزومندم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    ابراهیم خسروی گفته:
    مدت عضویت: 1365 روز

    سلام به استاد عباسنمش نازنینم و خانم شایسته ی خوش قلب و چشای تویی که داری این کامنت رو میخونی.

    از خدا میخوام روی قلمم جاری بشه و کلام خودش رو بر ذهنم و انگشتانم جاری کنه.

    کار کردنه دوره ی احساس لیاقت و گوش دادنه این فایل یک ترکیب جادویی هست که میتونه زندگی رو بر من آسون کنه.

    به لطف و رحمت خدای واحد دوره ی احساس لیاقت رو تا چهار پنج روز دیگه یک دور کامل کارش میکنم و جلسات آخرین دوره رو دارم کار میکنم.

    به خودم تعهد دادم که تا آخر امسال هر روز و هر روز روی این دوره کار کنم و امروز صبح که داشتم از محل کارم میومدم خونه داشتم به این فکر میکردم که یک برنامه ی ثابت روزانه برای خودم بریزم که تو این برنامه

    1/ کار کردنه دوره ی احساس لیاقت و خوندن و نوشتن کامنت

    2/شکرگزاری صبح و شب

    3/نوشتن تغییرات و عملکرد روزانه

    اینها جزو اصلی ترین برنامه ی ثابت روزانه ام در نظر گرفتم که در یک ماه آینده انجامشون بدم اما حقیقتش انگار این برنامه مثله یک پایان باز بود برام که نه این برنامه تغییر میکنه.

    امروز بعد از دیدن و نکته برداری از این فایل الهی یه مقدار برنامه ام تغییر کرد.

    استاد خودمونیم ها!

    اما تو هم خیلی داری زور میزنی وقتی که حرف از خدا میزنی جلوی بغضت رو بگیری!!!

    گریه کن گریه قشنگه

    گریه سهمه دله تنگه!

    قشششنگ تو 10 دقیقه ی اول فایل معلوم بود رو هوا بودی و از شمارده شمارده صحبت کردنت معلوم بود خودتم همزمان که داریزاین حرفهارو رو میزنی خودتم داری بهشون فکر میکنی!

    عزییزه دلم!

    بریم سراغ این فایل الهی.

    راستش استاد بنظر من این فایل نیازه که به تنهایی خودش یک دوره بشه و مهمتر از این صحبت ها فکر نمی‌کنم باشه و حقه که چندین جلسه این فایل باز بشه و درموردش صحبت بشه و تبدیل به یک دوره ی بینظیر بشه.

    منم مثله شما معتقدم ‌که بهترین راه انتقال حرف،مثال زدنه .

    برای همین من از زندگی شخصی خودم تا جایی که مجاز باشم میگم.

    من تو روابطم با همسر سابقم حدودا 3 سال مشکل داشتم هر راهی که یک انسان فهمیده،انسان نادان،انسان آگاه و ناآگاه بتونه بره رو من رفتم تو این سه سال .

    بعضی وقتها برای درست کردنه این رابطه، بعضی وقتا برای جدا شدن و خلاص شدن از این شرایط اما هر روز عاجز و عاجز تر شدم .

    ده ها کامنت من نوشتم در رابطه با این مشکلم تو عقل کل و …

    تا اینکه حدودا 4 ماه پیش که دوره ی مقدس احساس لیاقت رو شروع کردم متعهدانه کار کردن،به یک جسارت بسیار قوی رسیدم و به لطف آموزش های شما متوجه شدم ریشه مشکلم در روابطم بر میگرده که عدم احساس لیاقت. همزمان با کردنه این دوره با تمماااامه وجودم ،با تک تکه سلولهایم ک

    گفتم خدایا مثله قضیه ی شغلم،من طرف خودمو انجام میدم و کارم رو به تو میسپارم و تو هم کارت رو انجام بده.

    یادمه یه شب داشتم قدم میزدم و با خدا صحبت می‌کردم و گفتم ای درختها،ای برگ برگه درختان!ای ماه!

    ای آسمان و آنچه که درون تو وجود داره!

    ای زمین و آنچه در دل داری!

    ای پرنده ای که در آسمان هستی!

    شما بین من و خدای من شاهد باشید!

    من کارم رو به خداوندی سپردم که ایمان دارم قدرت انجام هر کاری رو داره و اون درخواست من رو اجابت میکنه!

    من ماهیانه 10 میلیون پول تو جیبی به ایشون میدادم و خدا بهم گفت بهش بگو از ماه آینده 5 میلیون بهت میدم!

    گفتم انگار هواست نیست ها!

    من میگم روابطم تو مسائل مالی رو پیش میکشی!

    گفت تو نمیدانی و من میدانم!

    کاری که بهت میگم رو انجام بده!

    گفتم باشه.

    به ایشون گفتم از ماه آینده من ماهیانه 5 میلیون بهت میدم، کمی بحث کرد و بعد از چند روز حرف رو جدی نگرفت و اما همزمان با کار گردنه دوره احساس لیاقت قدرت من بیشتر می‌شد و ایشون کم کم باورش شده بود که نه انگار خبراییه و شاید باورتون نشه!

    همین کار باعث شد ایشون مهریه‌اش رو بزاره اجرا و یک سری مسائل دیگه پیش بیاد و کسب که می‌گفت جنازه ام رو هم نمیزارم از این خونه ببرن،خودش با پای خودش رفت و خداوند نگهداری باشه و به این سادگی مشکلی که من 3 ساااال زززجر کشیدم،زووور زدم،هرآنچه که جامعه و آدم ها و مشاور ها عقل سلیم می‌گفت رو انجام دادم اما رابطه بدتر و بدتر می‌شد.

    و اما الآن!!!

    به خدای واحد قسم در این مدت 3 ماه من حتی 5 ثانیه هم دغدغه و تنش های نابود کننده ی اون روزها رو نداشتم!!!و زندگی چیزی جز لذت و لذت و لذت نیست برام.

    استاد من یه عذر خواهی بهت بدهکارم!

    شما فرمودید تا پایان دوره ی احساس لیاقت ،تصمیم بزرگ مثله صلاح و ازدواج و …نگیرید!بخدا اینقدراین دوره قدی بود و من چنان با همه ی وجودم کار کردم که حتی به جلسه چهارم هم نکشید که ایشون خودش رفت

    به منچه

    میخوام حرفای قشنگ بزنم

    به قول گوگوش

    از اون حرفا میدونم

    از اون حرفا که میدونی…

    شما میگید آرامش داشتن باعث میشه کارها راحت انجام بشه و این آرامش از ایمان به خداوند میاد.

    استاد به قوله یکی از دوستانم خدا خیییلی با ادبه!

    خدا خیلی با شخصیته!

    خداوند بقدری تو زندگیمون دخالت میکنه که ما لهش اجازه ی ورود بدیم

    خداوند با اینکه آفریننده ی ماست اما تا مممنن بهش اجازه ی ورود ندم وارد مسائل شخصیم نمیشه!

    یعنی خداوند بقدری وارد زندگی‌مون میشه که ما بهش اجازه میدیم

    تا جایی وارد خونه زندگی‌زندگیمون میشه که ما در رو بروش باز کنیم!

    و جالب اینجاست خداوند از همان لحظه ای که ما بهش اجازه ی ورود میدیم دست به کار میشه و زندگی مارو سرو سامان میده

    یعنی مثله پست نیست که باید چشم به در بمونیم تا بیاد

    خداوند در همان لحظه شورع میکنه به درست کردنه کار ها البته اینم هست که ما بعضی وقتها پشت صحنه ی کار های خواند رو نمی‌بینیم مثله همون درخواستی که من از خدا داشتم و ایشون اصلا یه حرفی بهم زد که من فکرشم نمیکردم اون مسیر من رو به خواسته ام برسونه!

    من کی میشه که به خداوند ایمان بیارم و کارهام رو بهش بسپارم!؟

    زمانی که شناخت واقعی از ذات و قدرتش داشته باشم.

    من وقتی میرم دندان‌پزشکی با اینکه داره لثه ام رو پاره میکنه،دارم درد میکشم زیر دستش،داره از دهنم خون میاد،داره با مته روی مغز یرم میده اما خیالم راحته که ایشون داره مشکلم رو حل نمیکنه و نهایت صبر و تحمل رو دارم تو اون شرایط سخت!

    چرا!؟

    چون با دیدنه چراغ های لوکس مطبش،صندلی هلی باکلاس تو سالن و لباس های یک دست منشی ها،لفظ قلم صحبت کردنه منشی ها،و کلی تجهیزات عجیب و اون شیلنگ ها و…ایمان میارم که ایشون حرفه ایه و بهش باور دارم.

    اما حالا شما بیا تجهیزات اون دندان‌پزشک رک مقایسه کن با تجهیزات خداوندی ‌‌که هر آنچه که در آسمان و زمین است رو درست کرده!

    شما دقت کن اون دندان‌پزشک تجهیزات رو خریده!

    اما اون خداهه اون تجهیزات خودش رو آفریده!

    مثله درخت!

    مثله دریا!

    مثله شن های کویر ها!

    مثله ماه!

    که خدا تو قرآن میگه ماه را چراغی در آسمان قرار دادیم

    یا میگه ستارگان را زینت آسمان قرار دادیم

    خوب!!!

    برای اینکه به ایمان برسیم ایمانی که نتیجه اش آرامشه ما باید در وحله اول به شناخت خدا برسیم!

    من تا به شناخت خدا نرسم که نمیتونم وقتی صاحب خونه ام میگه خونه رو خالی کن آرامش داشتن باشم!!!

    حالا چجوری به شناخت خدا برسم!؟

    1/با فکر کردن به معانی اسم هایش!

    مثلا خداوند تو قرآن خودش رو کریم معرفی کرده!

    یعنی بخشنده!!!!

    خودش رو خالق معرفی کرده!

    یعنی خلق کننده!

    آقا وقتی میگه خالق معنی فقط این نیست که

    کوه و دره و انسان رو آفریده ها!

    یعنی هر لحظه خالقه!

    خداوند این نیست که چند میلیون سال پیش یک سری چیزا هارو خلق کرد و تمام!

    نه!

    خالق یعنی اینکه وقتی تو درخواستی داری ،شرایطی خلق میکنه که تو به خواسته ات برسی وگرنه اون نعمت و اون خواسته هه وجود داره!

    پس شد اسماء خدا

    2/فکر کردن به داستانهای قرآنی

    باز خداوند شخصیت و خصوصیات ذاتی خودش رو تو داستان‌های قرآن ثابت میکنه برای همین میگه که این داستان‌ها برای پند و عبرت شماست

    معمولا شما برو داستان حضرت موسی رو بخون که میره پیشه فرعون فرعونی که یکی از سربازانش به دسته حضرت موسی کشته میشه و به فرعون میگه آقا جان تو مسیرت اشتباهه تو خدا نیستی و…

    یه لحظه بیا عقب وایسا و از دود به داستان نگاه کن!

    تو چند هزار سال پیش نه حقوق بشری بود نه منطقی بود،نه محاکمه ای بود،نه کمپین حمایت از موسی بود،نه موسی اصلا لشکر و پیروانی داشت،نه فرعون عقل درست و حسابی داشت!

    اگه فرعون میزد موسی رو می‌کشت چی توش بود!

    مگه کسی بود که فرعون ازش بترسه!

    مگه کسی بود که فرعون رو بازخواست کنه!

    نه !!!

    شما تصور کن به صورت کاملا ناخواسته و طبق حادثه تصادف کنی و یکی رو بکشی!

    جرأت میکنی از شهر اون خانواده رد بشی!!!

    حالا ببین چچچه ایمانی تو قلل حضرت موسی بود که میره رودر روی فرعون میگه تو خدا نیستی!!!

    و نتیجه چی میشه!!!

    فرداش فرعون ناااابود میشه و موسی با یک عصای خالی تاج و تخت و همه ی هستی حضرت موسی رو از بین میبره!!!!

    این داستان چی رو میرسونه!!!

    اثبات آیه ی قرآن که میگه

    دست خدا بالاترین دست هاست

    حالا یه کم بیا عقب تر قبل از اینکه حضرت موسی بره پیش فرعون برو مکالمه ی بین خدا و حضرت موسی رو بخون!!!

    خدا بهش میگه برو پیشه فرعون و بهش بگو که مسیرت اشتباهه،حضرت موسی میگه من یکی از اونها کشتم!!!

    خدا میگه”

    ما میبینیم و میشنویم!!!!!

    یعنی این داستان‌های قرآن فکردن بهشون باعث میشه ما ذات و خصوصیت خداوند رو بهتر بشناسیم!

    وقتی حضرت علی میره تو رخت خواب پیامبر می‌خوابه و 40 نفر از طوایف مختلف میان که پیامبر رو بکشن،میبینن حضرت علی خوابه و ایشون رو نمیکشن، این چی و میرسونه!

    اینکه علی اینقدر به خدا ایمان داشت که حتی اگر من دراز کشیده باشم،40 مرد جنگجوی عرب با شمشیر نمیتونن به من آسیب برسونن اگه خدا نخواد و بری سراغ قرآن خدا خودش رو حفیظ(محافظ)معرفی کرده(البته این تو قرآن نیست بحثه ایمانه)

    3/ راه بعدی شناخت خداوند اتفاقات و مسائلی هست که تو زندگی شخصیمون میوفته!!!

    مثلا من خودم یه مدته وقتی میرم محل کار در نزدیک ترین جاهای ممکن جای پارکینگ میاد!در صورتی که این قضیه برای خیلی ها یک معضله!

    و بییییینهایت اتفاقات مختلف که بارها و بارها تو کامنتهام نوشتم!

    بنظر من اینکه ما به سختی به خواسته هامون برسیم یک باور شده که ما هر چقدر با سخی بیشتر به خواسته هامون برسیم ارزشمند تریم!

    برای همین یک معتاد که تا نابودی و تهه خط رفتخ و دوباره برگشتم و موفق سده خیلی بیشترمورد توجه و تحسین دیگران قرار میگیره تا یک شخصی که حتی یه نخ سیگار نکشید و موفق شد!

    برای همینه که یکی که یتیم هست و به ثروت میرسه خیلی بیشتر مورد تحسین قرار میگیره تا کسی پدر مادر داره و مخترع هست!!!

    و این ماه هستیم که با ایجاد شخصیت و ذات خداوند و خصوصیات خداوند در ذهنمون میتونیم به ایمان برسیم و در هر شرایطی احساس آرامش داشتن باشیم

    بچه ها میدونین قلبتون کجاست!

    دست بزارید روش!

    با قلبم دوستون دارم

    شب تاریک و سنگستان و من مست

    قدح از دست من افتاد و نشکست

    نگهدارنده اش نیکو نگه داشت

    وگرنه صد قدح نفتاده بشکست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 457 رای:
    • -
      بهار خاکسار گفته:
      مدت عضویت: 466 روز

      به نام خداوند احساس پاک، همان که افریده ما را ز خاک

      سلام ابراهیم عزیز

      چقدر کامنت شما من رو به فکر فرو برد..

      من روزی که سر به سجده بردم و از خدا خواستم که هدایتم کنه فرداش رابطم به طور غیر منتظره ای فروپاشید و شوک عجیبی به من وارد شد

      الان که بهش فکر میکنم میبینم چقدر خدا دوستم داشته و چقدر هوامو داشته

      وجود اون ادم باعث خیلی از درگیری های ذهنی من شده بود و الان که نیست متوجه ارامش روح و روانم شدم

      بعد از اون شبی که اون ادم رفت روزای اول خیلی با خودم درگیر بودم

      ولی الان تمرکزم روی خودمه، به خودم عشق میورزم، متوجه این شدم که من واقعا لایق بهترینام، ورزشمو دوباره شروع کردم، دوباره تمرکزمو تونستم بزارم روی هدفم و کارم بدون هیچ دغدغه فکری

      و واقعا اره مثال بارزش همان دندانپزشکی میشه که شما عرض کردین

      من خودم اولش ازش گله کردم ولی الان متوجه شدم که چقدررررر عاشقونه حمایتم کرده

      وقتی از خداوند درخواست میکنی از راه هایی که حتی فکرش هم نمیکنی در ها رو رو برات باز میکنه و هدایتت میکنه

      درست همونجایی که فکر میکنی حواسش نیست در های رحمت و برکت رو به رویت باز میکنه

      لبتان پرخنده و دلهایتان آکنده از مهر .

      در پناه رب .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      حمید امیری Maverick گفته:
      مدت عضویت: 1267 روز

      سلام و درود ابراهیم جان

      خدا رو صد هزار مرتبه شکر و الهی که حال دلت عالی عالی عالی و قلبت در آرامش باشه.

      خدا رو هزاران بار شاکرم بخاطر نتایجت.

      بینهایت ازت متشکرم و تحسینت میکنم بخاطر این کامنت فوق العاده ارزشمندت.

      از بس نامبرده در حال سیر کردن توی اعماق آسمون و فضا و کهکشان هاست (به حدی که خودم حس میکنم خل شدم) وقتی به جملات کامنتت فکر میکردم به خودم میگفتم ببین حمید مجموع IQ و EQ تو در برابر عظمت کیهان به اندازه IQ مگس هم نیست، و خدا همه چیو می‌دونه و تو هیچی هیچی هیچی نمیدونی. تعارف نیستا، واقعاً من مطلقاً هیچی نمیدونم. بزرگترین دانشمندان دنیا اونجایی هستن که توی حوزه فیزیک و فضانوردی دارن کار میکنن. تازه تونستن یه تلسکوپ بفرستند اون بالا یا یه کاوشگر بفرستن روی یه سیاره چندتا عکس بگیره.

      مثل این میمونه ما از شهر مون بریم بیرون چندتا تپه و کوهپایه رو رد کنیم و یه عکس بگیریم و به خودمون افتخار کنیم. ما قدرت خلق هیچکدوم از اون تپه ها و کوه ها رو نداشتیم ، ما قدرت خلق هییییییییچ رودخانه ای رو نداشتیم ، ما فقط تونستیم چندتا عکس بگیریم ، این درحالیه که خداوند در هر ثانیه به ثانیه داره خلقت های جدیدی رو شکل میده، ستاره ها و سیاراتی رو وارد گرانش سیاهچاله ها می‌کنه ، یه سری سیاهچاله ها رو به انبساط و انفجار و تبخیر می‌رسونه و ازشون سحابی میسازه، بعداً دوباره اون سحابی ها رو با گرانش دور هم جمع می‌کنه و ازشون کهکشان جدید و ستاره های جدید و سیارات جدید میسازه …

      «و ما هیچ قدرت دخل و تصرفی نداریم و فقط میتونیم تماشاچی باشیم»

      و خداست که خلقت می‌کنه. الان من میگم خودم حالیمه بذار برم زندگی کنم، تا از جام پا میشم پام پیچ میخوره، با صورت میرم تو دیوار، سرم میخوره به در ، آرنجم میخوره به دیوار، انگشت کوچیکه م میخوره پایه صندلی … یه دقیقه ولت کنن خودتو نابود می‌کنی پسر، بعد برای خدا شاخ و شونه می‌کشی حمید؟ عین یه نوزاد زیر بغلت رو میگیره راه میبرت ، توهم مدال طلای المپیک در رشته 100 متر برداشتی.

      حس میکنم هر چقدر متواضع تر و خاضع و خاشع تر باشم بازم کافی نیست. هر چقدر شاکر تر باشم بازم جا داره بیشتر شکر کنم، هر چقدر بیشتر گیوآپ کنم و بگم خدایا مغز من تعطیلات رسمیه، هر چی تو بگی بازم جا داره بیشتر امورات زندگی مون رو تفویض کنیم به خداوند.

      واقعاً جمله خوبی رو گفتی که خدا به اندازه ای که بهش اجازه بدیم توی زندگی مون دخالت می‌کنه.

      واقعاً من توی پیش پا افتاده ترین مسائل زندگیم حتی آب خوردن و نفس کشیدن هم محتاج خداوند هستم. ساده تر از اون ، حتی پلک زدن.

      ازت متشکرم ابراهیم جان، کامنتت فوق العاده بود بینهایت تحسینت میکنم هم بخاطر کامنت و هم بخاطر نتایجت. الهی صد هزار مرتبه شکر.

      در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی.

      «فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
    • -
      سارا گفته:
      مدت عضویت: 1917 روز

      درود و نور بر آقا ابراهیم عزیز

      امیدوارم همینطور که با خوندن کامنتتون حال دل ما عالیتر شد حال دل شما هم هر روز بهتر از دیروز باشه

      چه مثال قشنگی زدین برای اعتماد بی قید وشرط داشتن به الله، مثال خوابیدن علی در جای پیامبر با خیال راحت بدون اینکه از شمشیرهای برهنه بالا سرش لحظه ای بترسه و بخواد جا بزنه . ایمان واقعی به وجود خالق همینه دقیقا..

      تو کامنت آقا سیاوش یه مطلبی رو خوندم که باعث شد یهو خدا قفل مغزمو باز کنه و اول هفته مو جور دیگه ای شروع کنم. مطلبی که انگار بارها بارها شنیده بودم و فکر میکردم بلدم و ازش رد میشدم انگار تازه رفت نشست تو جونم. حالا مطلب چی بود؟

      من تو ستاره قطبیم نوشتم خدایا ترمزهایی که تو رسیدن به خواسته هام دارم چه مالی، روابط ،مهاجرت و… بهم نشون بده و هدایتم کن به باور درست عملکرد درست من هیچی نمیدونم و تو عقل کل جهانی تو خالقی بهم بگو ….

      که هدایت شدم به کامنت آقا سیاوش

      درباره فرق تجسم و توهم و رسیدن به خواسته نوشته بودن یعنی وقتی تجسم میکنی بعد نگران دریافتش هستی باهاش هم فرکانس نشدی تجسم یعنی اول تو ذهنت خلقش کن باور کن رسیدی بهش و تماااام حالا حس و حالت بعد رسیدن به خواسته چطوریه؟ شاد هستی قلبت بازه تجسم میکنی به این حال برسی

      وقتی تجسم میکنی باید سریع دریافت کنی یعنی طوری باورش کنی که انگار رسیدی اینطوری باهاش همفرکانس میشی هم مدار میشی دریافت میکنی

      و کلی توضیحات داده بودن .

      من تجسمم قویه ولی جدیدا حس میکردم کار نمیکنه برام و خراب شده

      امروز بیدار شدم علاوه بر گوش دادن به فایل و کامنت خوندن تصمیم گرفتم طوری شاد باشم و برقصم گویی خواسته م تو دستامه. من منتظر نتیجه آزمون و مدرک زبان

      هستم که بفرستم برای کارفرما و همچنین منتظر ایمیل کارفرما که قرارداد بفرسته برام و من با مدرک و قرارداد برم سفارت برا گرفتن ویزا .. کنترل ذهن دارمااا ولی دروغ نگم ته ذهنم نگران هم هستم . خیلی تجسمش کردم تو حالت آلفا هم نتیجه امتحانم با نمره عالی هم ایمیل قرارداد کار حتی با جملات آلمانی همه رو چندین بار تجسم کردم و البته قبلش تلاش هم کردم قدم برداشتم

      امروز برای اولین بار از صبح که بیدار شدم گفتم بببین سارا مگه خدا توانا و بینا و آگاه به خواسته تو نیست،؟

      مگه تلاشهایی که کردی توکلی که کردی رو نمیبینه؟ مگه خودشو اینطوری معرفی نکرده که من اجابت میکنم هر کسی که مرا بخواند و درخواستی داشته باشد و سریع الاجایه نیست برات وقتی واقعا باورش کنی مثله استاد مثل تمام مخلوقات موحد

      پس حله دخترررر .با خودم قرار گذاشتم از امروز تا آخر هفته طوری رفتار کنم که انگار خواسته مو دریافت کردم . البته ذهنم طوری رفتار کنه دیگه منتظر نباشه نگران نباشه چون وقتی داریش که نگران نیستی دختر فقط از شادی همه جا شیرینی پخش میکنی میزنی میرقصی که خدایا ویزام اومد راهی شدم به سرزمین جدید برای خلق تجربه های بهشتی بیشتر

      خلاصه صبح بعد کلاسم یه آهنگ گذاشتم و تو ذهنم خودمو وسط کلاس بین زبان آموزها تو آلمان تصور کردم و حتی بعدش یه مهمونی تصور کردم که دوستای آلمانیمو دعوت کردم میرقصیم و شادیم انقدر تجسم و تصورش قشنگ بود دلم نمیخواست تمومش کنم و برم بانک دنبال کارام و به خودم گفتم حالا شد حالا درست انجام دادی!

      بعد رفتم بانک اولش تا نوبتم شه همین فایل رو پلی کردم بعد دیدم واقعا دلم ادامه تجسم صبح رو میخواد تو آلمان بین دوستای آلمانیم و شاگردایی که الان آلمان باهام کلاس دارن و دوستای عزیزم هستن. رو دعوت کردم اشتوتگارت خونه م و میرقصیم و جشن گرفتیم باهم . فایل رو قطع کردم آهنگ گذاشتم خلاصه قر ریز سر و گردنم میومدم حالا خوبه کارمندای بانک دیده باشن فکر میکنن خلم

      ولی ارتعاش شادی و حال خوب بالاترین ارتعاشه من امروز با سلول سلول بدنم حسش کردم و میخوام تا یکهفته ادامه بدم و تو حس و حال تجسم و باور دریافت خواسته م بمونم

      بعد از نتایجم براتون بنویسم.

      و برم سراغ خواسته های دیگه م

      در حال حاضر یکی از بزرگترین خواسته هم مهاجرت آسونه که البته دریافتش کردم

      در مورد احساس لیاقت هم بهتون بگم وقتی کسی هم مدار نباشه میره دور میشه از آدم و حتی تا آخر دوره لیاقت نمیمونه فرق نداره پارتنر باشه دوست باشه فامیل باشه میره

      منم جلسات اول لیاقت که بودم دوستی که برام خیلی خیلی عزیز بود و تو قلبم جا داشت تو ذهنم خونه کرده بود بعد 20 سال به راحتی از قلب و ذهن پرت شد بیرون. و من مقاومت نکردم و جالبه خیلی راحت پذیرفتم چون تفاوت هامون زیاد بود دیدگاه هامون مخالف هم بود واقعا جریان مدارها درسته

      از کامنت تون خیلی یادگرفتم

      زندگی تون و راهتون پر نور تا همیشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 34 رای:
      • -
        یاسمن سالاری گفته:
        مدت عضویت: 765 روز

        ب نام الله هدایتگرم

        سلاااام ب سارای نازنینِ خداوند و خانوم معلم آلمانیمون

        سلاااام ب همگی

        سلام ب استاد جان بی نظیرم و عزیزدلشون

        سارااای زیبای من ممنونم بابت کامنت پرانرژیت

        چقدر حالم خوب شد

        انشاالله ب لطف الله زودتر مهاجرت میکنی و میری و هزاران برابر نسبت ب الان رشد میکنی

        نمیدونی اسم مهاجرت آوردی قلبم داشت از جاش درمیومد چون منم یکی از خواسته هام همینه

        البته ک اولش خواستم از مشهد برم تهران و بعدم عمان ، اما از اونجایی ک باورهامو درست نکرده بودم و سر همه چی ب جای هدایت خداوند ب حرف بقیه گوش میدم ، یکی از عزیزان نزدیکم بهم گفت یاسمن تو مشهد چی داری ک حالا بخوای بری تهران، و منم کل انگیزمو از دست دادم و واسش تلاش نکردم ک باورهای مناسب بسازم

        و دقیقا امروز وسط نماز خدا هدایتم کرد ، بهش گفتم چرا من حرف فلانی رو قبول میکنم ؟! گفت چون خودتو باور نداری ، گفت چون ب خودت و حرفت و تصمیمت احترام نمیزاری

        الله اکبر ، وسط نماز دلم میخواس فریاد بزنم بگم خدایااااااا تو دیگه کی هستی؟؟!!

        بعد نماز بیشتر فکر کردم و شروع کردیم من‌و خدا ب سوال و جواب تا من بیشتر خودمو بشناسم

        خدا گفت چند بار خودت تنهایی رفتی سفر ؟ چند بار تنهایی رفتی کافه ؟؟ چند بار تنهایی رفتی رستوران مورد علاقت؟

        از اون بدتر

        چند بار تنهایی رفتی خرید با سلیقه خودت لباس خریدی و نگران قضاوت دیگران نبودی؟!

        سرمو انداختم پایین و سکوت کردم ، چون حرف حق جواب نداشت

        خدا چونمو گرفت و صورتمو آورد بالا ، گفت ناراحت نباش ، اینارو نگفتم ناراحتت کنم ، اینارو گفتم تا بقیه راهو بدونی باید چیکار کنی… بدونی باید از کجا شروع کنی، گفت اگه میخوای مهاجرت کنی فعلا از این قدم ها شروع کن ، قدم های بعدی رو خودم بهت میگم نگران نباش

        دوباره ک بهش نگاه کردم انگار حس تردید رو از چشمام خوند ، پرسید چیه شک داری؟ وقتی سکوت کردم گفت : همین امروز صبح وقتی ازم خواستی تورو آسون کنم برای آسونی ها منم گفتم چشم بنده عزیز من

        گفت چ زود یادت رفت ، همین امروز موقع فاکتور جمع کردن کمکت نکردم؟ اون اقلامی ک همیشه پیداشون نمیکردی امروز با یک سر برگردوندن و بدون اینکه دنبالشون بگردی هدایتت نکردم ک ببینیشون؟؟!!!

        وقتی چشمام ب نشانه تایید برق زد یهو یه لبخند پهن زد گفت هدایت من همینقدر ساده و راحته ، پیچیده نیست ، فقط باید خودت بخوای تا هدایتت کنم

        اون لحظه با خوشحالی گفتم هوووورررااااا دیگه نگران هیچی نمیشم ، خدا دوباره یه لبخند زد و گفت : من تورو انسان آفریدم ، بهت موهبت فراموشی و نسیان دادم تا تو حال بد نمونی ، اگه میخوای حال خوبتو هر روز تکرار کنی و لذت ببری باید هر روز حتی کوچکترین خواستتو بگی من واست انجام بدم و طبق قوانین جهان پیش بری و دائم سپاسگزار باشی

        سارای عزیزم مهاجرت واقعا شجاعت می‌خواد … بهت تبریک میگم ک واقعا متوکل و یکتاپرستی

        هزاران بار هم از شما هم آقا ابراهیم ممنونم بابت کامنت فوق العادتون

        استاااااد جانم ممنونتونم بابت تک تک فایل هاتون ک پر آگاهی و حس خوبه و باعث درک بهتر دوره ها‌ میشه

        خداجونم شکرت بابت اینکه هدایتم کردی

        از خودم هم ممنونم ک در فرکانس عالی بودم ک ب این فایل هدایت شدم

        خدایا شکرت بابت روز پربرکت و پرانرژی ک گذروندم

        عااااشقتونم

        تا درودی دیگر بدروووود️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
        • -
          سارا گفته:
          مدت عضویت: 1917 روز

          سلام به روی ماهت یاسمن عزیزم

          میدونی الان کجا نشستم و دارم برات کامنت مینویسم؟؟ کوه داراباد

          دیروز و امروز تهران بارندگی بود و هوا عجیب آدمو مست میکرد دیروز غروب رفتم پارک پیاده روی زیر بارون تنهای تنها مه توی هوا ، رنگهای دیوونه کننده برگها و طبیعت پاییز یه حال عجیبی داشتم من تقریبا هر روز غروب تنها میرم پیاده روی . امروز به سرم زد بعد کلاسم برم کوه داراباد . خلاصه لباس پوشیدم و بازم تنها اومدم کوه البته وسطهای راه تاریک شد و من کافه فرامرز نشستم نه بخاطر ترسها بلکه دوست داشتم بشینم و خلوت کنم با خودم، کوه خلوته خلوت جات خالی تا نشستم روی تخت ایستگاه فرامز، اومدم تو سایت دیدم برام کامنت گذاشتی خوندم لذت بردم

          بعد دیدم حرفهایی که خدا بهت زده درست به منم دو سال پیش زد.

          من خیلی وقته دنبال مهاجرتم تا بهش فکر میکردم قلبم پر نگرانی میشد . یه روز یکی از دوستام که خیلی برام رفیقه و عزیزه و از بچه های سایته و تو سایت باهم تو قدم 3 آشنا شدیم بهم گفت سارا تو تنهایی تا پارک پیاده روی نمیری تا کوه که انقدر عاشقشی نمیری دنبال آدم میگردی باهات بیاد تا حالا بدون خانواده سفر نکردی پس چطوری میخوای بری اروپا؟؟

          از همین جا شروع کن من اولش مقاومت کردم کلی بهونه چیدم ولی مثله همیشه تسلیم شدم . اول رفتم دربند تله سیژ سوار شدم دوران کرونا بود پاییز بود میخواستم تنها برم ولی یهو پسرم هم گفت منم میام البته 10_ 11 سالش بود اونموقع

          باهم رفتیم وقتی سوار تله سیژ شدیم (اگه اسمشو درست گفته باشم همونی که اطرافش حفاظ نداره و رو هوایی کلا) از ترس حتی مژه هم نمیزدم خودمو سفت کردم زل زدم تو چشمهای پسرم . اون بهم میخندید ولی خیلی خوش گذشت بعدش انگار یه درجه اعتماد بنفسم بالاتر رفت، بعد شروع کردم تنها کوه رفتن بینظیر بود کلی تجربه جدید، اولش پدرو مادرم نگران بودن غر میزدن آخه کی تنها میری کوه، اگه پرت شی ، سگ بیفته دنبالت چیکار کنی

          من برام خنده دار بود، یادمه یکبار تو فروردین رفتم کوه یهو زد به سرم از بیراهه برم دیدم یکجا هیچکی تو کوه نیست منم و من . بعد راه یهو بسته شد چاره ای نداشتم صخره نوردی کنم دونه دونه سنگها رو بادستم امتحان میکردم و هین بز کوهی بالا میرفتم و اصلا پایین رو نگاه نمیکردم سقوط مساوی بود با قطع نخاع خخخخ

          خداروشکر رد کردم بعد هموار شد تا رسیدم به سربالایی بعلت بارندگی خاک لیز بود داشتم بوته ها رو میگرفتم و بالا میرفتم یهو موبایلم از تو جیبم پرت شد قل خورد و قل خورد فقط یادم اومد اگه کنترل نکنم ذهنمو هم خودم پرت میشم هم عمرا گوشی پیدا شه نشستم آروم آروم خودمو لیز دادم پایین بخدا گفتم من گوشی مو نمیبینم لطفا منو هدایت کن سمتش همون جا که نشسته بودم یهو بهم گفت سارا حرکت اضافه نکن سمت چپ رو نگاه کن برگشتم دیدم گوشی فقط یه سنگریزه کوچیک نگهش داشته اگه یه حرکت اضافه میزدم پرت میشد تو رودخونه. با نوک انگشتم آروم بدون حرکت دستمو دراز کردم گوشی رو برداشتم سالم سالم بود کلی قل خورده بود و یه سنگریزه نگهش داشته بود. …

          خلاصه بازم رفتم تو دل ترسهام سفرهای داخلی رفتم شمال، کویر ، استانبول….

          خلاصه برو تو دل ترسهات تنهایی برو هرجایی که دوست داری با کافه رفتن شروع کن پیاده روی سفر کوتاه حتی با تور یا دوستات

          فقط شروع کن بعد مهاجرت برای ذهنت عادی میشه

          دوست دارم برات بهترین ها رو میخوام

          زندگیت نور علی نور باشه

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
        • -
          سارا گفته:
          مدت عضویت: 1917 روز

          سلام مجدد یاسمن عزیز

          یهو یه چیزی به ذهنم رسید گفتم بهت بگم شاید این حرف برای تو باشه

          دلیل اینکه اول میخوای به تهران مهاجرت کنی بعد عمان چیه؟ جواب سوالم رو فکر کن و به خودت بده

          آیا چون استاد اول رفت تهران بعد آمریکا؟

          هرکسی راه متفاوتی تو زندگی داره

          چندتا از شاگردهای من الان ساکن المان هستن و باهم کلاس داریم اینا یکیشون از اردبیل مهاجرت کرد ترکیه یکسال بمدت سه سال دانمارک تو یه دانشگاه کار میکرد و مجدد مهاجرت کرده 7 ماه قبل به آلمان و اقامتش رو بگیره میره امریکا.

          یکی دیگه از بناب مستقیم مهاجرت کرد آلمان و اقامت هم گرفت

          شاگرد جدیدم هم که دوماه رسیده آلمان از تبریز رفت ترکیه بمدت سه سال الانم دوماهه آلمانه و بعد کمتر از دوسال که اقامت بگیره برنامه ش امریکاس هیچکدوم اول به تهران مهاجرت نکردن

          اینا رو برات مثال زدم که بدونی حتما لازم نیس اول بری تهران که جور شه بری عمان

          اگر بری تو دل ترسهات ، و همونی که خدا بهت الهام کرد تنها سفر کن تنها بیرون برو تنها خرید برو بعد برای ذهنت عادی میشه ترس میریزه

          و مستقیم جور میشه از مشهد بری کشوری که دوست داری زندگی کنی

          ولی براش قدم بردار زبانت رو تقویت کن ببین چه مسیری برای تو بهترین مسیر مهاجرت هست هدایت میشی

          بعد از ارسال کامنت اول ، برای شما این به من الهام شد برای همین مجدد برات نوشتم

          مطمینم به همه خواسته هات میرسی با هدایت الله

          چون در مسیر درستی قدم برداشتی

          زندگیت پر از نور باشه

          تا بعد

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            یاسمن سالاری گفته:
            مدت عضویت: 765 روز

            سلاااام سارای عزیزم

            ازت هزااااران بار ممنونم بابت اینکه با چشمای زیبات کامنت منو خوندی و با دستان توانمندت آنچه خداوند هدایت کرده بود نوشتی

            سارا جانم بله حرفت کاملا درسته ، تهران ب خاطر اینکه استاد رفتن تهران و بعد آمریکا نیست

            اول اینکه من خیییلی هنوز ترس دارم از تنها بودن ، و اینکه همیشه میشینم در مورد اهدافم هنوز هیچ قدمی بر نداشتم با بقیه صحبت میکنم و بقیه هم ب ترس‌هام و باورهای محدود کنندم اضافه میکنن

            و این باور محدود کننده ک یاسمن تو هنوز پول بلیط رفتنت تا کشور مورد نظر رو نداری

            یادمه خواهرم گفت تو اینجا ب هیچی نرسیدی چطور میخوای بری خارج کشور

            سارا جون من خیلی دوس دارم مهاجرت کنم

            اما نمیدونم کجا و چطوری و حتی اونجا چ کاری قراره انجام بدم

            برای همین نشستم و روی زبانم کار میکنم و از خدا میخوام در زمان مناسب منو ب مکان مناسب هدایت کنه و سعی میکنم زیاد با کسی صحبت نکنم در مورد مهاجرت

            ولی ب قول شما فعلا از همین خرید تنهایی ، تصمیمات تنهایی باید شروع کنم

            سارا جونم نمیدونی چقدر خوشحال شدم ک بهم در این راه کمک کردی و اینکه ذهنمو باز کردی ک ب جای تمرکز ب رفتن تهران تمرکز بزارم روی کار کردن خودم

            عااااشقتم عزیزدلم

            خداروهزاران مرتبه شکر با کلام شما هدایتم کرد

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      سعیده حمزه ای گفته:
      مدت عضویت: 2274 روز

      به نام خدا

      سلام به شما برادر بزرگوار آقا ابراهیم

      ممنونم که اینقدر قشنگ برامون نوشتین

      اون جملاتتون که

      خدا خیلی با ادبه

      خیلی با شخصیته

      ما به خداوند اجازه ورود ب زندگیمون رو میدیم

      این جملات خیلی قشنگ بودن

      خیلی احساس خوبی ب من دادن

      اصن جمله استاد که میگه دستان خدارو بازبذاریم تا هدایتمون کنه رو خیلی قشنگ با این جملات شما درک کردم

      ان شاءالله همیشه چرخ زندگیتون روان باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      لیلی اسفندیاری گفته:
      مدت عضویت: 1856 روز

      سلام داداش ابراهیم

      میدونی قلبت کجاست

      دست بزار روش

      با قلبم دوست دارم…

      خیلی خیلی از اینهمه آرامشی که در کامنتت نوشتی ممنونم و حظ کردم و لذت بردم .

      مخصوصا جمله دست خدای بالای دستهاست .

      بارها بارها خدای عزیز مهربان قدرتمند حفیظ بودنش رو به من نشون داده ولی من انسان فراموشکار فورگت می کنم و باز زمانهایی پیش میاد که میگم خدا جونم دستمو بگیر بلندم کن من کم آوردم وباز اون مثل مهربونترین عاشق دنیا دستمو میگیره و بلندم میکنه .

      خیلی لذت بردم از کلماتی که نوشتی . خیلی سیراب شدم . خیلی ممنونم ازت . خیلی برقرار باشی و همیشه اینقدر زیبا بنویسی .

      و دست خدا بالای دستهاست .

      امروز که داشتم بعد از تایم کاری در یک هوای بینظیر پاییزی با برگ ریزونای پاییزی و عشق بازی با آسمون و درخت و خالقشون و صدای استاد جانم لذت میبردم و پیاده روی کردم برای هزارمین بار حس کردم لمس کردم فهمیدم که خدا عاشق منه و اینهمه زیبایی رو برای من خلق کرده پس من چه غافلم اگه لذت نبرم .

      خدای من خیلی دوست دارم و ابراهیم عزیز رو به خودت سپردم.

      همیشه شاد و سلامت باشی دوست عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      زکیه لرستانی گفته:
      مدت عضویت: 1726 روز

      سلام ب ابراهیم یکتاپرست

      چقد این روزها شبیه اسمتون شدین

      چقد لذت میبرم از کامنتای سرشار از آرامش و آگاهی نابتون

      سپاسگزار خداوندم ک منو هدایت کرد ب این مسیر و این آگاهی ها

      سپاسگزارم بخاطر وجود ارزشمندتان

      ب محض اینکه کامنتتون و شروع کردم ب خوندن

      تمام وجودم لبریز از آرامش و حس ناب الهی شد

      چقد مثال های قشنگ و بجایی زدین

      مثال خوابیدن حضرت علی ب جای پیامبر

      مثال حضرت موسی

      مثال خودتون و اینکه الهامی ک دریافت میکنیم اصلا منطقی نیست

      وقتی ک عمل میکنی تازه متوجه پلن خدا میشی

      الهی صدهزار مرتبه شکرت بخاطر آگاهی های این فایل چقد ارزشمند و فوق العاده اس

      خدایا خودت ظرف وجودم و بزرگتر کن تا درک کنم این آگاهی ها رو

      تا درعمل ازش استفاده کنم

      سپاسگزارم ابراهیم عزیز بابت حس فوق العاده ای ک بهم منتقل کردین

      براتون بهترینها رو میخوام از الله یکتا

      شاد وموفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      رهاخانم گفته:
      مدت عضویت: 2155 روز

      به نام خدا.

      سلام آقای ابراهیم

      من با لذت کامنت شما را خوندم خدا را شکر

      خدا را شکر خداوند من را هدایت کرد به کامنت زیبا و روان شما

      چقدر خودمونی صحبت کرده بودی دوست عزیزم

      من خیلی دوست دارم با صحبت های ساده و گیرا و خودمونی .

      با مثال های ساده قانون را برای خودمون بگیم.

      من زمان های زیادی از لطف پروردگارم در سایت استاد هستم و خیلی کامنت ها را می خونم ولی

      کامنت شما را دوست داشتم

      امروز از خداوند در تمرین ستاره قطبی

      هدایت خواستم و الان براحتی به

      صحبت های روان شما هدایت شدم.

      چه خوب در کامنت تون حرف دل خودتون را گفته بودید چون این خیلی جرأت می خواهد واقعا و من خودم خیلی روی این موضوع دارم کار می کنم که دل و جرأت خودم را ببرم بالا و شما این را دارید خدا را شکر.

      چه خوب با استاد خودمونی صحبت کرده بودید به دور از قضاوت احسنت دوست عزیزم واقعا آفرین داره چون من خودم زمان زیادی هست که با استاد هستم و عاشقش هستم ولی

      خیلی کم باهاشون خودمونی شده ام.

      خدا را شکر برای وجودت

      آفرین و صد باریک الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    سمانه صفائی مهر گفته:
    مدت عضویت: 1639 روز

    سلام استاد عزیزمممم، چقدر دلم براتون تنگ شده بود، الحمدالله که سلامت هستید

    سلام به مریم جانم و همه دوستان نازنین

    استاد من با آموزه های شما یادگرفتم حتی برای ساده ترین و کوچیک ترین چیزها از خدا هدایت بخوام چون دوست دارم زندگیم بدون تقلا پیش بره.

    یه نوت تو گوشیم دارم از هدایتها، الهامات و پاسخهای خداوند، هربار که اعتماد میکنم و درهایی برام باز میشه یادداشت میکنم که یادم نره، تا ایمانم قوی تر بشه

    یک نمونه خیلی ساده و کوچیک از هدایت خداوند که چند روز پیش برام پیش اومد بهتون بگم. من دنبال یک پالتویی بودم با فلان جنس که بخاطر قیمت بالای پارچه اش تو بازار زیاد ازش دوخته نشده، راستش تو شهر خودم پیدا نکردم. طی سفری که به مشهد داشتم یدفعه به ذهنم اومد از خدا درخواست کنم. گفتم خدایا من یه پالتو با فلان مشخصات و فلان پارچه خارجی میخوام. اگر اون چیزی که من میخوام دوخته شده هر جایی که هست منو به سمتش هدایت کن. اینو گفتم و رها شدم. دیگه بهش فکر هم نکردم

    فرداش من تو هتل خوابیده بودم، زن داداشم رفته بود تعدادی از مراکز خرید مشهد رو بگرده. دیدم گوشیم زنگ زد، زن داداشم بهم گفت همون پالتویی که دوست داشتی با همون جنس تو فلان پاساژ برات پیدا کردم (البته مغازه بسته بود) خلاصه منم ماشین گرفتم رفتم پیشش، دیدم بعلهههه دقیقا همون جنس، هم کیفیت دوخت، همون مدلی که مدنظرم بود. تا من برسم مغازه باز کرد و خریدمش (جالبه که سایز من فقط یدونه داشت که اونم خدا برای من کنار گذاشته بود!) تا الان من نمونه اش رو تو هیچ پیج و مغازه ای ندیدم.

    میخوام بگم وقتی به خدا میسپاری حتی اگر خواب هم باشی خدا از طریق یه نفر دیگه تو رو به خواستت میرسونه، حتی اگه جواب خواستت 1000 کیلومتر با تو فاصله داشته باشه بازم به سمتش هدایت میشی و این یعنی روان شدن چرخ زندگی

    خیلی از این مثالها تو نوت گوشیم دارم. مینویسم تا باورم هربار قوی تر بشه، بتونم تو مسائل بزرگتر هم این اعتماد رو داشته باشم

    واقعا ما نباید زور بزنیم تا چیزی رو رقم بزنیم، باید کنار وایسیم اجازه بدیم خدا برامون رقم بزنه!

    یه نکته جالب توی داستانی که تعریف کردید این بود که خداوند هیچ وقت ترس در الهاماتش نیست،

    اون دوستی که بهشون الهام شد برگرد خونه سر رسیدت رو بردار، خدا نخواسته ترس و اضطراب رو تو دلش بندازه (مثلا بخاطر یه دلشوره برگرده خونه) به یه بهونه دیگه ای میره و چون در زمان مناسب اعتماد کرده اتفاق بد براش رخ نداده.

    استاد جان این فایل یک ساعت بود ولی خیییلی آگاهی و باورهای ناب داره که باید بارها و بارها گوش کنیم. بسیااار سپاسگذارم بابت تهیه این فایل ارزشمند

    امیدوارم در پناه الله مهربان همیشه سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 469 رای:
    • -
      عباس ایزدمهر گفته:
      مدت عضویت: 871 روز

      سلام سمانه خانوم

      چقدر زیبا و آگاهانه نوشتید و لذت بردم از کامنتتون مخصوصا اون ایده ای که توی نت گوشی هدایت ها و پاسخ های پروردگار رو یادداشت میکنید خیلی برام جالب بود و خداییش تحسین تون کردم گفتم ایول عجب ایده ای .اینجوری با هربار مرور این هدایت ها .توجه مون رو میزاریم روی نکات مثبت و طبق قانون ایده ها و الهامات بیشتری رو‌ جذب میکنیم

      در پناه الله مهربان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      نوید گفته:
      مدت عضویت: 3121 روز

      سمانه عزیز سلام

      خدا رو شکر که در این فضا هستم

      انقدر خوب و ساده و مختصر نوشتی که نمی‌شد از کامنتت گذشت واقعا

      اینکه انقدر حواست به هدایت هست

      اینکه انقدر دقیق خدا برات مسیر و هموار کرد

      اینکه انقدر اعتماد داشتی به خدا که رها کردی

      واقعا لذت بردم

      منم خیلی جاها این هدایت‌ها رو تجربه کردم ولی از نظر ذهنم چیز زیاد بزرگی نبوده برای همین هم انقدر دقیق بهش توجه نکردم و از کنارش رد شدم

      ولی باید مثل شما جزئیاتش رو همین قدر دقیق به یاد بیارم و سپاسگزار نیرویی باشم که این قدر دقیق هدایتم کرده

      خداوندا امروز هم محتاج و نیازمند هدایت تو هستم

      هدایتم کن به بهترین مسیرها

      هدایتم کن در بهترین زمان، در بهترین مکان باشم

      در پناه الله آرامش، لذت و احساس خوب برات آرزو می‌کنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سارا سهیلی گفته:
      مدت عضویت: 1757 روز

      سلام به دوست عزیزم یه جملتون زنگ زد تو گوشم

      خداوند هیچ وقت ترس اصطراب یا نگرانی در الهاماتش نیست

      من اینو بارها و بارها و بارها از استاد شنیده بودما ولی اون قسمت آخر کامنتتون که گفتین خدا اون اقا رو نگران نکرد که بهش الهام کنه برگرد خونتون دزد اومده

      در آرامش بهش گفته برو فلان چیزتم بردار

      من الان با این مثال و درک شما تونستم بفهمم که منظور استاد چی بوده از اینکه گفتن نجوای شیطان نگرانی میاره، ترس میاره ، ناراحتی و اضطراب و عجله میاره

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      مرجان گفته:
      مدت عضویت: 1201 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام ودرود من راازشهر زیبای یزد با مردمانی مهربان ودوست داشتنی پذیرا باشید

      سمانه عزیزم. واقعا تحسینتون میکنم. بخاطر اعتمادی به الله دارید. به خاطر درخواست ورها کردنتون. مبارکتون باشه پالتو

      همه خواسته ها به همین راحتی میتونه اتفاق بیفته اگر ما باورهای درست داشته باشیم درخواست کنیم ورها کنیم. اگه ایمان داشته باشیم هدایت میشیم

      به خاطر ایده ی قشنگتون هم بهتون افرین میگم. منم هدایت شدم به کامنت شما. تا این ایده رااجرا کنم وبیشتر به خدااعتماد کنم

      براتون ثروت وشادی وسلامتی وعشق وایمان ارزومندم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      فریبا حبیبی گفته:
      مدت عضویت: 654 روز

      بنام خدا

      سلام سمانه جان

      تحسین میکنم این عادت تان را که هدایت های الهی را یادداشت میکنید.

      دوتا نکته داشت برام این کامنت تون.

      اول: خدا تورو به خواسته ات میرسونه حتی زمانی که تو خوابی و حتی زمانی که کیلومتر هاا فاصله داری ازون خواسته

      این باور بما کمک میکند به چگونه گی خواسته فکر نکنیم.

      دوم اینکه هدایت های خداوند ترس توش نیست و بازم مثال همین دوست عزیز که خداوند به بهانه ای سررسید اونو فرستاد خونه اش نه اینکه یه نشونه ای بده یا یه چیزی به دلش بندازه ک باعث ترس بشه و اون با ترس برگرده خونه

      خیلی جالب بود

      مرسی دوست عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      مریم گفته:
      مدت عضویت: 987 روز

      سلام سمانه جان دوست توحیدی

      چقدر لذت بردم از هدایت شدنت گفتی از باورهای قشنگت گفتی خدا رو شکر از معجزاتی که برات رخ داده گفتی تا باورمون قوی‌تر بشه

      تحسینت کردم و برات آرزوی بهترین ها رو دارم خداوند همیشه در حال هدایت کردن ماست باید به نشونه ها توجه کنیم و به خدا پناه ببریم

      در پناه خداوند باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    زهرا کاسه ساز گفته:
    مدت عضویت: 1483 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استادعزیزم سلام مریم جون شایسته

    سلام دوستان بهشتی من تواین سایت الهی

    استادخونه جدیدمبارکتون باشه به شادی وسلامتی وحال خوب وخوبترازش استفاده کنیدانشاءلله

    سپاسگزارتونم برای این فایلهای باارزشی که اماده میکنید که اصلا نمیشه روش قیمت گذاشت واقعا باچه مقدارپول ماباید این اگاهیهارو دریافت میکردیم؟؟

    چطورسپاسگزارخداوندی باشیم که خیلی راحت واسان ورایگان این همه حس خوب اگاهی ناب رو دراختیارمون گذاشته به راحتی؟؟

    این اولین نشونه ازهدایتهای خداکه به اسونی مارودرمسیر رسیدن به خواسته هامون قرارمیده اره همین سایت خودش یه هدایت ناب الهیه که 3سال ازچشمه جوشانش مینوشم وهرباراب این چشمه پرتر وشفافتر وگواراترمیشه برام چون مدارم بالاترمیره یعنی ظرفم بزرگترمیشه ومیتونم بیشتر ازاین اب گوارای الهی استفاده کنم الهی شکرت

    روانشناسی ثروت 3 رو که یکی ازخواسته هام بود به لطف الله خریدم و دارم روش کارمیکنم

    جلسه 2 و3 هستم که دقیقا هماهنگه با حرفهای ابن فایل

    خدا

    خدا

    خدا

    چقدر توهمین یکماهی که دارم باورمیکنم این نیرو رو زندگیم روانترشده

    به واسطه باورهای جلسه 2 ثروت 3 چقدر احساسم بهترشده

    وارومتر وشکرگزارترم

    انچنان اطمینانی به این نیرو پیدا کردم که انگار نمیخوام سراغ جلسه های بعد برم به قول خودتون اگه همین یه جلسه روباورکنید همه چی حل میشه

    چقدر این باور درسته که اقانمیخوادبازجربه خواسته هات برسی.

    وخداوندچندروزه بهم گفته اینقدرلایقی که به راحتی به راحتی همه چی بهت میدم نیازی به التماس وسختی کشیدن و..نیست

    وای که چقدر زندگی بااین نیرو راحته

    اصلا همش لذته

    همه چی خودش جوره

    همه چی برات فراهمه

    خواسته هایی که قبلا بایدمیگفتن به همسرم وبعداجابت میشد قبل اینکه بگم اجابت شده

    کی این کارارو داره برام انجام میده؟

    چرا قبلا اینطورنبود زندگیم؟؟

    وای ازاین برنامه ریزی های خداوند

    چقدر قشنگه

    چقدر دقیق و هوشمندانست

    به خدااگرخودمون میخواستیم اینقدر دقیق فقط برای یک روز ازکل زندگیمون برنامه بریزیم کل عمر هم فکرمیکردیم نمیتونستیم

    چقدر عظیمه این خدا

    چقدر قشنگ همه چیو مدیریت میکنه

    اینقدر همه کارها رو ازریز ودرشت داره توزندگیم انجام میده نمیدونم از کدومش بنویسم

    از خوردن که بهم میگه چی بخورم

    من به لطف قانون الهی سلامتی تخم مرغ هر روزمیخورم ولی تعدادش رونمی دونم استاد هر روزازش میپرسم که چندتا وچطور بخورم اب پز یا سرخ کرده واینقدر قشنگ هر روز شرایط برام فراهمه که باید امروزچطورتخم مرغ بخورم که دیگه برام طبیعی شده یعنی قبل ازاینکه بپرسم اون شرایطش رو فراهم کرده برام حالاهرروزبه یه شکل

    این یه مثال خیلی سادست ولی برام خیلی ارزشمنده

    قرصهایی که باید بخورم برای این دوره رو چنان برام تهیه میکنه که دهنم وامیمونه بدون اینکه من بگم بعد من میفهمم که الان بدنم به این مکمل نیاز داره وباید بخورمش مکملی که اصلا اسمشم بلد نبود برام خرید اورد خونه وگفت بخور اره به همین راحتی چون من لایق سلامتی وانرژی بالاهستم

    چون فقط اونه که از درون بدن من اگاهه

    چقدر دوست دارم این زندگی رو

    چقدر لذت بخشه برام زندگی هرلحظه باخدا

    چقدر به ادم خوش میگذره استاد

    سپاسگزارم که این خدارونشونمون دادی

    همش شادی ارومی خیالت ازهمه چی راحته

    کلی مسئله داری بدون جواب ها

    ولی به خداگفتی ومیدونی جواب هاروبه موقع بهت میده

    واقعا بهم خوش میگذره این چندوقتی که دارم روی این اگاهیها کارمیکنم والانم که این فایلو خدابرام اماده کردتا کاملتربشه اگاهیهام تابتونم بهتر عمل کنم

    مثلا ازش خواستم شبها بتونم بیداربمونم برای تمرکز روی دوره ثروت 3

    برنامش چی بود برام:پریشب برق خونمون ساعت نه ونیم شب رفت وما مجبورشدیم زود بخوابیم

    بعد ساعت چهارونیم بیدارم کرد ومن تا 9که پسرم ازخواب پاشه کلی زمان دارم بعد بهم گفت برنامه اینه شبها زودبخواب وازاون ورصبحها رو کارکن

    نمیخوادشبهابیداربمونی به همین راحتی جواب سوال وخواستمو داد

    وامروزدوباره خودش 4ونیم بیدارم کرد

    حالا اگه من میخواستم با مغزخودم برنامه بریزم برای شب بیدار موندن میتونستم نه بخدا هربارتلاش میکردم که خودموبیدارنگه دارم بعد نمیتونستم و…

    استاد لحظه لحظه زندگیم هدایت شده

    ازغذایی که برای اون روز برابچه هاباید بپزم

    ازمیوه های تویخچالم که چی میخره ومیاره

    از زمانی که برای پیاده روی برام فراهم میکنه هر روز

    از گوشتی که برای تغذیه هر روزم میذاره تو یخچالم

    ازارامشم

    ارتباط عالی بابچه هام وهمسرم

    که البته ایناهمه از موقعی شروع شد که من تعهد دادم صد درصد ذهنموکنترل کنم چون قبلش درمورد بچه ها گاهی عصبانی میشدم دیدم اینطوری نمیشه توی برگه اچار باماژیکهای خوشگل رنگی جمله هایی نوشتم که :فقط اگر کنترل کنم ذهنمو میتونم تغییر کنم جمله های خوشگل دیگه وهر روزجلو چشممه تا حواسم باشه

    یه ذره که پسرم اذیت میکنم سوالم اینه زهرا حواست بهتعدت هست ؟؟

    بعدمیگم اره وارومه اروم میشم

    باورهای خداگونه روهم که دارم روش کارمیکنم زندگیم بهشت شده استاد

    سپاسگزارتونم

    میدونم که به موقع پاسخ همه خواسته هامو به بهترین وراحتترین روش میده .چون من لایق زندگی راحت و ثروت وسلامتی و ارامشم

    الهی شکرت برای حال خوبم

    به خدامیسپارمت استاد قشنگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 539 رای:
    • -
      مریم شاکر گفته:
      مدت عضویت: 2890 روز

      زهرا جون سلام. چقدر پیامت رو دوست داشتم. امیدوارم منم بتونم بااین انرژی ارتباط برقرار کنم و صداش رو بشنوم. تو صحبتهاتون یه چیزی درمورد تعهد کنترل ذهن با بچه ها گفتید. منم دوتا پسر کوچک دارم که یکی نزدیک 4 داره میشه و گاهی خیلی اذیتم میکنه، هم سر غذا هم لجبازی و هم سرپیچی تو هر مساله ای، میشه بمنم بگید مامان مهربون که چطور با انچه از استاد یاد گرفتی سعی میکنی با بچه هات رفتار کنی؟ من گاهی بشدت از دستش عصبانی میشم و دیگه قاطی میکنم. و همچنین با همسرتون. چیکار کردید که رابطه تون عالی تر شده. ممنونم پیشاپیش از وقتی که میگذارید و کمکم میکنید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
      • -
        زهرا کاسه ساز گفته:
        مدت عضویت: 1483 روز

        سلام به مریم عزیزم

        چقدر فامیلیت قشنگه: شاکر

        زیباست

        درمورد بچه ها .غذاخوردنشون شیطنتها وکنجکاویهاشون فقط یه کلمه میتونم بگم که خودم رو نجات داده ار عصبانیت وخارج شدن از فرکانس خداوند اونم اینه:::

        رهایی

        رهایی

        رهایی

        بهترین راه همینه

        رها باش وخوبیهاشون رو ببین

        رها باش وخوبیهاشون رو ببین

        گیر نده

        سخت نگیر بیخیال باش

        نمیدونی من بااین قانون چقدر راحت شده زندگیم

        درمورد همسرم هم همینطور.فقط خوبیهاش رومیبینم بهش میگم

        هر روز تودفترم ازخدابه خاطرخوبیهاش تشکرمیکنم

        هر نعمتی که وارد زندکیم میشه به واسطه همسرم هرخرید کوچیک کاهو میوه و…مینویسم وشکرگزارخداوندم به خاطرش وهر روز میخونم نوشته هام رو ایتقدر حالمو خوب میکنه

        من بابچه هام خیلی چالش داشتم تا 3سال پیش

        تواین 3 سال اروم اروم تکاملم رو طی کردم ورابطم هرباربهترشدباهاشون ولی اولین الهامی که خدا بهم کرد درمورد بچه ها همین بود قشنگ یادمه:

        رها باش وخوبیهاشون روببین

        شماهم به همین عمل کن معجزه میکنه

        موفق باشی عزیزم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1901 روز

          سلام زهرا جان.

          رها باش وخوبیهاشون رو ببین

          زمانی که داشتی این جمله رو مینوشتی حتما قلبت وصل بود به الله، که اینچنین تاثیر میذاره و به دل ها مینشینه.

          خدا رو شکر که نوشتیش، و خدا رو شکر که خوندمش.

          عینِ معجزه میمونه چیزی که نیاز داری رو دریافت کنی.

          ممنونم ازت.

          همین الانشم تا دفترمو باز کنم و بنویسم، تو ذهنم دارم مرور میکنم و خوبی های افراد رو میگم به خودم…

          رها بودن…

          چیزیه که برای من سخته.

          نه اینکه شدنی نباشه، میشه، ولی گاهی مقاومتم بالاست و دارم ریز ریز میشکنمش.

          گاهی خوب عمل میکنم گاهی نه.

          یه اصلاحیه روی افکارم این روزها خورد.

          اینکه اگه این روزهاتو به این امید جلو ببری فقط که فرداها آسون تر میشه اشتباهه.

          چون تو فقط داری میگذرونی و لذتی نمیبری و فکر میکنی مثلا فردا قراره متفاوت بشه از امروز.

          نه.

          اگه یاد بگیری امروزت رو روز به روز زندگی کنی و یاد بگیری خوشحال باشی و یاد بگیری کمی بیشتر از قبلت لذت ببری، اینطوری میشه که فرداهاتم لذت بخش میشن برات.

          اگه امروزت رو برای خودت آسان کنی با همین شرایطی که داخلشی، اینطوری میشه که فرداهاتم اسان و لذت بخش میشن.

          آینده که یهویی عوض نمیشه، الانته که آینده رو میسازه.

          فرکانسی که الان میفرستم چیه؟

          ترس؟ خستگی؟ آشفتگی؟ ناتوانی؟

          خب توقع نداشته باش فرداها، چیزی جز اینا رو برداشت کنی.

          بیا و امروز فرکانس های بهتری بفرست.

          روز به روز فرکانس های بهتری بفرست.

          شادی، امید، فراوانی، سپاس گزاری، توجه به نکات مثبت و زیبایی ها….

          و بعد ببین که فردا و فرداهاش چی برداشت میکنی.

          این تحلیل من در رابطه با خودمه:

          من تو مسیرم، تمرین هم میکنم، گاهی قوی تر گاهی ضعیف تر…

          و به مرور دارم خودمو بهتر میشناسم.

          عملکردم بهتر داره برای عیان میشه.

          الگوهای تکرار شونده ام داره بهتر شفاف میشه برام.

          طرز تفکر و عمل و رفتارم داره کم کم روشنتر میشه برام.

          قبلا باری به هر جهت تر زندگی میکردم.

          تازه دارم بهتر درک میکنم که میشه آگاهانه تر زندگی کنم.

          هنوز جا دارم برای درک بهتر خودم، الان نه در همه ی امور، ولی تو بعضی چیزها آگاهانه تر دارم جلو میام.

          گاهی من (کنترل ذهن) به نجواهام غلبه میکنم، گاهی اونا به من.

          دروغ چرا…

          بله، من تو مسیر بهبود هستم، ولی گاهی نجوا به من غلبه میکنه.

          ولی قشنگیش اینه تو همون احوالاتم حواسم هست داره چه اتفاقی میوفته و سعی میکنم کنترل ذهنم رو با هر روشی که برام مقدوره اون لحظه به دست بگیرم.

          مثل چند وقت پیش که فرکانسم اومد پایین و اگاهانه گفتم به خودم باید سپاس گزاری کنی تا کم کم فرکانست میزون شه.

          خودتی و خودت.

          اصلا نمیدونم چی شد اینا رو اینجا نوشتم.

          ولی کامنتت بسیار الهام بخش بود برام.

          ممنونم زهرا جانِ نازنین.

          مخصوصا دوست دارم این قانونِ رهایی رو تو زندگیِ شخصیم با همسرم و پسر قند عسلم پیاده کنم تا خودمم به ارامش بیشتری برسم و بعد اطرافم هم لاجرم به ارامش بیشتری خواهند رسید.

          ممنونم ازت فراوان.

          در پناه الله باشی همیشه.

          فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

          الهی شکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
          • -
            مهدی یوسفیان راد گفته:
            مدت عضویت: 2078 روز

            خانم صوفی عزیز سلام و عرض ادب

            واقعاً سپاسگزارم از کامنت زیبات

            و چقدر این دلنوشته هات مطابق این روزهای منه که فقط با امید فردا زندگی میکنم

            و هر روزم تکراری شده و فکر میکردم که تو مسیر درست هستم

            وقتی دلنوشته های زیبات روخوندم که نوشته بودی

            اینکه اگه این روزهاتو به این امید جلو ببری فقط که فرداها آسون تر میشه اشتباهه.

            چون تو فقط داری میگذرونی و لذتی نمیبری و فکر میکنی مثلا فردا قراره متفاوت بشه از امروز.

            نه.

            اگه یاد بگیری امروزت رو روز به روز زندگی کنی و یاد بگیری خوشحال باشی و یاد بگیری کمی بیشتر از قبلت لذت ببری، اینطوری میشه که فرداهاتم لذت بخش میشن برات.

            اگه امروزت رو برای خودت آسان کنی با همین شرایطی که داخلشی، اینطوری میشه که فرداهاتم اسان و لذت بخش میشن.

            آینده که یهویی عوض نمیشه، الانته که آینده رو میسازه.

            فرکانسی که الان میفرستم چیه؟

            ترس؟ خستگی؟ آشفتگی؟ ناتوانی؟

            خب توقع نداشته باش فرداها، چیزی جز اینا رو برداشت کنی.

            بیا و امروز فرکانس های بهتری بفرست.

            روز به روز فرکانس های بهتری بفرست.

            شادی، امید، فراوانی، سپاس گزاری، توجه به نکات مثبت و زیبایی ها….

            و بعد ببین که فردا و فرداهاش چی برداشت میکنی.

            خیلی برام جواب بود

            سپاس

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
          • -
            زهرا کاسه ساز گفته:
            مدت عضویت: 1483 روز

            سلام به سمانه عزیزم

            پاسخ برای این کامنتم اومده بود که داشتم میخوندم بعدش رسیدم به کامنته شما حسم گفت براش بنویس گفتم چی هیچ ایده ایی ندارم گفت بنویس

            سمانه عزیزم تواین مسیری که هممون داریم تلاش میکنیم تا به اصل یعنی توحید ودرصلح بودن باخودمون برسیم بالاو پایین زیاد داشتیم اما هرچقدر این مسیر رو جلوترمیریم بیشتر جریان رو درک میکنیم بیشتر وبهترمیتونیم به قانون عمل کنیم و رشد کنیم

            سمانه قشنگم خدا حافظ خودتو حافظ جانته

            مهم ادامه دادنه

            مهم ادامه دادنه

            باهرنجوایی

            باهراشتباهی

            باهرتضادی

            مهم ادامه دادنه.و مطمئنیم که همین ارامش تومسیر بهترین نتیجست و نتایج بیشترهم درراهه.خدا خدای فراوانی و ثروت وعشق و سلامتیه

            .نگران هیچی نباش

            گفت منم نوشتم

            درپناه الله باشی سمانه ی عزیزم

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      خدیجه غلام زاده گفته:
      مدت عضویت: 1909 روز

      سلام زهرای عزیز چقدر کامنتت حس خوبی داشت.

      تمام خواسته های منو نوشته بودی عجیب بود چیزهایی که من دوست دارم داشته باشم رو شما داری زندگیش میکنی.

      این برا من یک نشونه است. که به کامنت شما هدایت شدم.

      دوره سلامتی. قرص های مکمل. اندام عالی. خواب کم و زود بیدارشدن. انرژی بالا.

      تعامل و هماهنگی با بچه هات. منم 2تا دختر هم سن وسال دارم قشنگ درک کردم چی گفتی.

      و واقعا عالیه رابطه ی عاطفی که خلق کردی چون شما لایق اش هستی.

      تحسینت میکنم که الگو شدی واسه خیلی ها که میشود. ممنونم که نوشتی واقعا لذت بردم از احساس خوشبختی که داری تجربه میکنی.

      درپناه الله همیشه خوشبخت باشی عزیزم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
    • -
      مریم اکبری گفته:
      مدت عضویت: 478 روز

      سلام زهرا جان،

      اینجا که گفتی خدا این فایل های رایگان رو در اختیار من می‌زاره تا من به خواسته هام برسم ، و گفتی که خدا میخواد که خیلی آسون به خواسته هات برسی،

      یه باور تو وجود من ریشه زد،، من چند تا باور ساختم که این مکملش شد

      من در نهایت به تمام خواسته هام میرسم،

      خیلی هم آسون به خواسته هام میرسم,چون خدا داره برام جاده رو صاف می‌کنه و چمن میکاره،

      فقط باید از مسیر لذت ببرم .

      در مورد قرص که گفتی اتفاقا من از خدا یک قرصی میخواستم که خیلی راحت برام جور شد،

      زهرا موفق باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      لیلا رضایی گفته:
      مدت عضویت: 1079 روز

      سلام زهرای عزیزم

      خدا رو هزاران مرتبه شکر برای این حس عالیی که داری

      خدا رو شکر که در مدارش قرار گرفتی و زندگی برات شده مثل آب خوردن

      خدا رو شکر که روی دوشش نشستی و داری از زندگی لذت میبری

      خدا رو شکر که تونستی تمام کارهات رو به خودش بسپاری و رها باشی

      زهرا جونم از صمیم قلبم تحسینت کردم چقدر بچه های سایت که به این پیشرفت رسیدن قابل تحسین و باعث افتخار هستن

      چقدر به ما که توی این مسیر هستیم و خواستمون چیزی هست که شما بهش رسیدین بهمون دلگرمی میده که میشود

      خدا رو هزاران بار شاکرم به خاطر هدایتهاش

      خدایی که تمام لحظات میتونه من رو هدایت کنه حتی برای خوردن غذا

      زهرای عزیزم خیلی لذت بردم از کامنتت و خیلی خوشحالم که این تجربه ها را از خدا داشتی امیدوارم هر روزت از روز قبل بیشتر و بهتر در مدار هدایت هاش قرار بگیری و بیای از لذت های روز افزون زندگیت برای ما بگی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      نرگس گلی گفته:
      مدت عضویت: 1826 روز

      سلام به دوست عزیزم خوندن کامنت شما که بسیار برام هدایتی بود درهایی رو برام باز کرد که قبلا فقط در حد یک فکر زود گذر بود مرسی از وجود شما دوستان نازنین که برامون مینویسید ادم یاد میگیره امیدوارم که زندگیتون هر روز از این به بعد عالی تر و خدایی ترم بشه مرسی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      ریحانه گفته:
      مدت عضویت: 2042 روز

      به نام خدای اجابت کننده ام

      سلام زهرا خانم عزیز

      واقعا کامنتتون عالی بود و خداوند از طریق کامنت شما جواب دوتا از درخواستامو داد یکی اینکه منم الان برای اینکه به برنامه هام برسم هی تا دیروقت یعنی 3-4 صبح بیدار میموندم بعد اینحوری بودم که خوب 12 شب ماکسیمم باشه که خدا با کامنت شما که چقد قشنگ نوشتین گفت برنامه اینه شب زود بخواب صبح زود بیدار شو اینجوری یه بازم ورودیام بهتر کنترل میشع چون برخوردم بازم با یه سری ادما کمتر میشه

      الهام دوم رها باش و خوبیا شونو ببین این الهام خداوند باز داشت برام کمرنگ میشد که با کامنت شما بازم به یاد اوردم

      از خدای عزیزم و از شما دوست عزیرم کلی سپاس گزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: