ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 1
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به تام تنها برنامه ریز قدرتمند جهان هستی
سلام و درود به استاد عزیز و یاران توحیدی
نمیدونم بار چندمه که این آگاهی رو گوش میدم وهرسری یه تکانهایی در ذهنم میخوره که ببین اینجاها مسیر رو اشتباه رفتی و خدا بهت گفت اما تو هوشیارنبودی و آسان شدی برای سختیها.
استاد عزیز من خودم اعتراف میکنم معنی قوی تر شدن رو در جنگیدن برای خواسته هام میدونستم چون بارها شنیدم که تلاش وکوشش مستمر درجهت خواسته باعث محقق شدن خواسته میشود اما نمیدونستم این تلاش وکوشش مستمر بایستی ذهنی باشه نه رفتاری . همراه با لذت باشه نه تقلا وجنگ .
همین دوستتون که فرمودید دزدها نتونستند به اموالش دستبرد بزنند دلیلش این بود که ایشان در مدار امنیت بود ونه درمدار ناامنی . و حالا فرق نمیکرد آپارتمان نشین باشه یانباشه . دوربرش غریب ها باشند یا دوستان . در کشور غریب باشه یانباشه . دوربریاش توحیدی باشند یا نباشند . چون در مدار امنیت بود و هیچ کس نمیتونست به امنیت مالی وجانی او صدمه وارد کند و به قول شما دیگران هیچ تغییری در زندگی ما ندارند و ما با باورهامون اتفاقات زندگیمون رو به سمت خودمان هدایت میکنیم .
وخداوند الهامی بهش کرد و اون هم به الهام عمل کرد وبرگشت خونه و اموالش حفط شد .
من چون احساس ارزشمندیمو به عوامل بیرونی ربط دادم وارد رشته ای شدم که بهم حس قدرت بده . وخلاهای درونیم رو پوشش بده . رشته ریاضی وفیزیک واردشدم و به هر زحمتی بود قبول شدم. و آسان شدم برای سختیها وهمچنان تا الان ادامه داشت .
در دیگر زمینه های زندگیم که نگاه میکنم همش در حال جنگیدن بودم برای رسیدن به خواسته . ومن چقدر تحسین میکردم افرادی رو که برای خواسته شان میجنگیدن و مثلا بعد 15 سال باهزار گرفتاری به خواسته شان میرسیدن . ومن با چندین نفرشون دریک مدار بودم و میدیدم و گاها دلم میسوخت و گاها تحسین میکردم .
یادم میاد یه همکاری داشتم که همش سروکارش با وکیل بود واحقاق حق خود و تایک پرونده ای هنوز تموم نشده پرونده دیگه ای باز میشد .
مثلا شرکتی که به دولت وام میلیاردی بدهکار بود میخرید و به صاحبش میگفت وام رو خودم تسویه میکنم ماهانه . واما سررسید که میشد نمیتونست پرداخت بکنه و بعد بانک به صاحب کارخونه زنگ میزد و اون به همکارم و پرونده ای باز میشد تو مرحله اعتراض وتجدیدنظر وکمیسون و…. وسالها طول میکشید وهمینطور پرونده بعدی .
چون روحیه همکارم قدرت طلبی بود وحس جنگیدن عجیبی بر ای کارهاش داشت و الانا که فکر میکنم میبینم جهان اون فرد رو هدایت کرده بود به سمت اتفاقاتی که بیشتر بجنگه تا حس قدرت طلبیش رشد کنه .
وگرنه باهمون پول میتونست کسب وکار کوچیک راه بیاندازه و رشدش بده . و چون سن بالایی هم داشت مرتبا اون رو تحسبن میکردم و به خودم میگفتم نگاه کن تو بااین جوانی حاضری برای خواسته ات اینهمه بجنگی و بارها درکاری نومید میشدم ایشون رو الگوی خودم قرار میدادم وحرکت میکردم .
میگفتم جانش داره به لبش میرسه اما داره ادامه میده
پوستش کنده شد اما ادامه داد.
پشت پلنگ مو کند وموفق شد .
هفت خوان رستم رو طی کرد و موفق شد .
تحمل کرد و ادامه داد
ده جفت کفش پاره کرد و موفق شد
برای مردم مجاز میگفت و ادامه میداد
خاروخفیف میشد و ادامه میداد .
چقدر شجاعه . چقدر ریسک پذیره . خوش به حال خانمو وبچه هاش اینقدر برای رفاه اونها داره تلاش میکنه
الان میگم نه . من این تحسبن های شیطانی رونمیخام که منو وارد مدار سختی کشیدن برای خواسته میکنه .
من راحتی رومیخام . من نشستن روی شونه های خداوند رو میخام .
یادم مباد استاد توی چندین فایل میگفت راحت برنامه مهاجرتم به آمریکا جور شد و این رو یک مورد مثبت میدونست و ذهنم همش مقاومت داشت خوب شما که هنر نکردی مثل آب خوردن مهاجرت کردی هنر اون کسی کرد که کلی تقلامیکنه و به هزار بدبختی کارش جور میکنه وموفق میشه .
مگه شما چی کار کردید .
این توع تفکرانم بر میگشت به اینکه من ظاهرا قانون رو قبول داشتم اما درونم قبول نداشت ومیگفتم خوب شانس آوردی و کارت جورشد . چه تقلایی کردی چه سختی کشیدی چه اذیتی شدی اینهمه احساس خوبی داری . وشما که کاری نکردی .
چونکه مرتب میشنیدم حقوق کارگرا باید از کارمندا بیشتر باشه چونکه کارمندا چی کار میکنن زیر کولر میشینند گرما وسرما اذیتشون نمیکنه دوتا دکمه میزنند اذان شد به بهونه نماز کارشون روتموم میکنند و دو نشده خداحافظ .
وچرا دولت اینهمه افزایش حقوق به اونها میده برای کارگران نه
و دم از عدالت علی میزنند .
وهمش ناعدالتی میدونستم اگرچه خودم کار اداری داشتم .
اما الانا نمیگم بی عدالتی . میگم هرکس هرجایی هست درجای درستش هست و نه خدا نه دولت ونه من به کسی ستم نمیکنم .
روی ذهنشون روز باورهای توحیدیشان کاربکند اونها هم نعمت خدا رو دریافت کنند . دولت و صاحب کار و … دستهای خداهستند که براساس باورهات باهات رفتار میکنند .
یادم میاد ما مردم ایران توی یه برهه ای تحریم بودیم خیلی زیاد البته الان هستیم اما کمترشد .
وچقدر از رسانه ها تبلیغ میشنیدیم که استقامت کنیم و خدا بالاخره پاداش میده وچقدر سختی کشیدیم .
میخام بگم کی ها سختی کشیدن . تو همون تحریم یک عده ای خللی وارد زندگیشون نشد واتفاقا هدایت شدن به مسیر بهتر .
اما برای من وامثال من که سختی کشیدن رو قدرت و معنویت وارزشمندی میدونستیم ومیگفتیم ما ملت امام حسینیم بیشترین صدمه ها رو دیدیم. وبه دولت و سیاست دولت هم فوش میدادیم وهم تحمل میکردیم . و کارمون رو مقدس میدونستبم .
الانا که نمیدونم به چه علتی مدام برق ها رو قطع میکنند وپشت بندش آب هم قطع میشه برخلاف دیدگاه قبلیم میگم من مقصرم و آسان شدم برای سختی ها . و دولت وسیاستهاش نمیتونه تغییری در زندگی من بده .
البته قطع شدن برق برای من نفع داشت چونکه تلویزیون خونه بیشتر خاموش میشه و من راحت تر ذهنم رو کنترل میکنم .
اما بازم من این باور تو وجودم حل نشده وگرنه با این اتفاقات هم فرکانس نبودم و درمحیطی بودم که امکانات به راحتی دراختیارم بود واحتیاج به زور زدن نداشت.
مثلا درهمون منطقه ما عده ای پمپ آب دارند و قطع آب براشون مشکلی ایجادنمیکنه .
پس من تو مدار آسانی های بیشتر قرار نگرفتم .
من همش ارزوی مهاجرت به یک استان دیگه یا کشور دیگه داشتم و علیرغم تقلاهای ذهنی من هرگز موفق نشدم تا ابنکه الانا بااین فایل بی نهایت ارزشمندتان متوجه شدم من آسان شدم برای سختیها وتقلاهای زیاد برای خواسته تااینکه از کت وکول بیافتم وبیخیالش بشم و عطاش رو به لقایش ببخشم .
وچقدر به موقع این آگاهی رو دریافت کردم والهامات بهم گعته شد .
خداوند بارها در قران گفته کسی که ایمان بیاورد وکنترل ذهن کند و زیباییها روتحسین کند او را آسان میکنم برای آسانی ها .
پس اراده خداوند آسانی است نه سختی .
الان ثروتمندان دنیا رو که نگاه میکنم مثل آقای ایلان ماسک که اینهمه اختراع میکنه اگه میخاست سختی کشیدن برای هدف رو معنوی وارزشمند بدونه تا حالا حتی موفق به اختراع یک وسیله کوچک نمیشد و بااین سن کم اینهمه ثروت آفرینی نمیکرد .
هم خودش رشد کرد وهم به رشد جهان کمک کرد.
من خودم چندبن دفتر پر کردم از شناسایی باورهایی که مانع رسیدن من به موفقیت میشدند و آرامش زیادی داشتم اما چون ناآگاهانه افراد سخت کوش را تحسین میکردم انگار ترمز دست ذهنم بالا بود و جاده صاف خدایی رو تبدیل به بی نهایت چاله های بزرگ برای خودم کرده بودم و چقدر خودم تحت فشار میدادم تاماشینم حرکت کنه .
خدارو شاکرم که به این سایت الهی هدایت شدم و از شما هم سپاسگزارم بابت آموزشهای توحیدی تان که چگونه راحت زیستن رو به ما می آموزید .
سلام به استاد عزیز و دوستان توحیدی ام
استاد بادتون میاد چند وقت پیش یک فایل توحیدی گذاشتید که چرا ما دورهامون رو می زنیم تازه به راه حل هدایت میشیم وهمون اول به راه حل هدایت نمیشیم .
چون روی عقل خودمان وتجربیات خودمان حساب باز میکردیم و نتیجه دیر میومد و بعد که روی خدا حساب باز میکردیم به راحتی به راه حلش هدایت میشدیم ،
الان مطلبی یادم اومد اینکه یکی از دلایل هم مبتونه این باشه که من سخت رسیدن به هدف را معنوی و ارزشمند میدونستم وحس قدرت میکردم و کارم دیده میشه . وکلاس کاری هست .
نابرده رنج گنج میسر نمیشه..
یا سختی کشیدن پیامبران در راه هدف
یا راه اندازی کارمان در اداره جات که چند روز بایستی پیگیری میکردیم تا کارمان انجام بشه و بعد فکر میکردیم عجب هنری کردیم و کارمان را باارزش میدونستیم که بالاخره تونستیم یگ پروانه مثلا برای ساختمان بگیریم . انگار کوه راجابه جا کردیم همه جا تعریف میکردیم .
به خاطر همین خواسته هام انگار اماده بودند که بهم تحویل داده بشه ولی من به جهان ناخوداگاه میگفتم نه . الان وقتش نیست یه مدت صبرکن وگرنه
ارزش کارم دیده نمیشه . اینطوری مفت به دست آوردن هست که تمجیدی ازش نمیشه . اینطوری قدرشو نمیدونم . اینطوری معنوی نیست .
ومن انگار یک پام رو گاز بود وشدیدا در خواست میدادم و یک پام روی ترمز .
واین طرز فکرهم تو جامعه به اشکال مختلف دیده میشه مثلا از یک دکتر میخای نوبت بگیری . میگه الان نوبت ها پر هست تا دوماه آینده . اون موقع مبخای بهت نوبت بدم .
یا آرایشگاهها هم همینطور .
یکبار خودم من نوبت میخاستم گفتش امروز که نمیشه . برای فردا وقت خالی بود خودمون بهتون زنگ میزنیم . ومن فرداش خودم همینطور رفتم که مجبور بشن بهم نوبت بدن و درکمال تعجب دیدم سالن کاملا خلوت هست و بک نفر داخل سالن هست . و به راحتی کارم انجام شد .
انگاری مد شده و نوعی کلاس کاری میدونن .
اما الان تو سایت استاد می بینیم اینطوری نیست کامنتی گذاشته میشه یکی دو روزه تایید میشه و توسایت نمایش داده میشه علیرغم بی نهایت فایل ها که بی نهایت کامنت هر روز میاد و تولید کلی فایل و محتوا و….
و استاد میتونست بگه کامنتها به نوبت هرکدوم قرار میگیرند و به نوبت تا ماهها طول بکشه نمایش داده بشه . واینطوری کاربران کار رو ارزشمند بدانند و …
معلومه استاد خودش چون اینطوری مثل عوام فکر نمیکنه و دنبال کلاس کاری و… نیست اینطوری عمل نمیکنه و ذهنش هم این باور غلط رو که برای خواسته هم باید سختی بکشیم تا برآورده بشه تاقدرشو بدونیم راهم نداره . و راحت خواسته هاش اجابت میشه .
انگار تو دنیا کمبود شده ارزش .
الان استاد به راحتی اسکانش در آمربکا جورشد آیا قدردانش نیست آیا ما ازش تمجید نمیکنیم البته درسته نظر دیگران مهم نیست اما جهت الگو برداری میگم . اتفاقا اگه به سختی برسد ما الگو نمیگرفتیم ومیگفتیم خوب بالاخره برای همه اینطوریه . هنرش این بود زودی اقامت بگیره یا…
بیایم بااین مثال برای خودم فابل درک تر کنم
چطور کسی تو کنکور سراسری رتبه خوبی بگیره و بار اول در دانشگاه تاپ قبول بشه تعریف میکنیم و ازش الگو میگیریم و خودش سپاسگزارتره و معنوی هست چرا برای خواسته های دیگمون غیر معنوی است مگه غیر اینکه بارها درقران گفته شده اراده خداوند برایتان آسانی است .
دنیای بیرون آینه درون ماست
تا زمانی که به این کلاس بازی ها و سختی دادن مردم برای انجام امورشان رو ارزشمند بدانیم
جهان هم این بازی رو با ما میکتد وخواسته هامون رو دیر و به سختی به ما میدهد تا ما هم ارزشمند بدونیم .
پس بهتره باخودمان رو راست باشیم .
سلتم وعرض ادب خدمت استاد عزیز وخانم شایسته توانا و دوستان همراهم
تقریبا یک ساعت پیش به سمت اتفاقی هدایت شدم که برام خوشایند نبود از اونجاییکه خودم رو موجود فرکانسی میدونم گفتم من که تو مسیر درستم پس چرا به این اتفاق هدایت شدم .
(برعکس ماههای پیش که اشکم درمیومد وسریع حس قربانی شدن بهم دست میداد مدتی هست از این حس خبری نیست به لطف الهی واموزشهای استاد توحیدیمان .)
حسمو سریع خوب کردم وگفتم هرکس مسول اتفاقای زندگی خودش هست و ارام شدم . اما گفتم من که همش میگم خدا اراده اش بر آسانی است و سختی نمیخواهد و بارها در آیات قران بهش اشاره شد ومن هم ذهنم اینو پذیرفته پس چرا این سیکل برام تکرار میشه .
یهو الهامی بهم شد که همین تو بودی که امروز موقع صبحانه از خانمی که خیلی برای هدفش سختی کشید و مورد طعنه و سرزنش واقع شد اما استقامت کرد وتوجهی نکرد و ادامه داد و الان به جایگاه خوبی رسیده است . تمجید وتعریف میشنیدی . وهمش این کار رو میکنی همش .
خوب تو باصحبت کردن در مورد اون خانمه و تحسین استقامتش در مورد ناملایمات زیاد به جهان هستی گفتی منم این سیکل رو میخام .
منم میخام سختی هامو بکشم بعدش موفق بشم بگم طرف مثل کوه سرهدفش وایستاد و استقامت کرد و سنگ آسمون بر سرش بارید اما کم نیاورد و ادامه داد و الان موفق شد .
چرا نیومدی افرادی که به راحتی مثل آب خوردن به هدفهاشون رسیدن رو تحسبن کنی که در اطرافت زباد هست .
اونوقت بود که گفتم خدایا منو ببخش . میگم ایراد کارم کجاست و چرا چرخهای زندگیم هرچند وقت کم باد میشن وپنچر میشن و همش بایستی روشون کارکنم .
و یادم اومد در محل کارم هم علیرغم سختی های زیاد من استعفا نمیدادم واستقامت میکردم و ادامه میدادم و برای خودمم جای تعجب بود وهست که چرا بیرون نیامدم .
وهمش با چرخهای پنچر داشتم حرکت مبکردم .
چون مرتب داشتم از اطرافیانم افرادی که با زحمت چیزی رو به دست میاوردند و استقامت کردن تحسین میشنیدم که میگفتند فلانی حقش بود .
مفت به دست نیاورد . پول مفت . کار مفت . موقعیت مفت .
حقش بود چون استقامت کرد وباید ازش الگو بگیریم یادم میاد در محل کارم هم همکارم علیرغم مشکلی که براش پیش اومده بود مرتب سختی رو به جون میخرید و ادامه میداد ومن میدیدم وتحسبن میکردم تااینکه بعد 20 سال آخر هیچی کسبو کارش رو جمع کرد .
پس از این به بعد آگاهانه افرادی رو تحسبن میکنم که مفت مفت و به راحتی به اهدافشان میرسند .
بااینکه قبلا هم کامنت نوشتم اما فی البداهه برام اتفاق افتاد خاستم به اشتراک بگذارم و ردپایی از روند تکاملیم در این مسبر به جا بگذارم .
خدا روشکر بابت هدایتم به این سایت واین آمیزه های توحیدی .
تشکر از استاد عزیز بابت آموزشهای ناب توحیدی وگسترش این مکتب توحیدی .
سلام استاد عزیز و دوستان همراه
با گوش دادن این فایل یاد یه خاطره ای افتادم که متوجه شدم چقدر شرک به راحتی در ذهنمان رسوخ میکتد و باعث سختی کشیدن در مسیرمان میشود .
یادم میاد چندین سال پیش در جمعی بودم و یک خانمی که به اصطلاح روشنفکر بود داشت صحبت میکرد که آره چند روز پیش عروسی برادر شوهرم بود و ما وقتی داشتیم عروس رو همراهی میکردیم تا خونه . همه دوستان بلند میگفتیم نه چک زدیم نه چونه . عروس آوردیم به خونه .
من اون موقع تو ذهنم اومد که اولا چقدر خانمه نسبت به جاریش احساس حسادت وکینه داشت که این رو بلند تکرار میکرد به فرض اینکه اصلا اون خانمه همون بار اول جواب بله رو گفته باشه و شرط و شروط هم نگذاشته باشه .
دوما چقدر سختی کشیدن برای دستیابی به خواسته خوبه و اون چیز رو ارزشمند میکنه .
اگه اون خانمه مهریه آنچنانی و شرط های انچنانی ونازهای آنچنانی میکرد و برای چندین بار خواستگاری تازه بله رو میگفت اونوقت ارزشمندتر میشد . واینطوری تو جمع تحقیر نمیشد .
الان که فکرشو میکنم اگه این اتفاق واسه این خانمه افتاد به خاطر باورهای خودش بوده و دنیای بیرون آینه درون ماست . حتما خودش به همچین چیزی اعتقاد داشته و براش اتفاق افتاده . ومن هم چون این باور رو داشتم به این خانم بااین تفکر هدایت شدم .
در ثانی اکثر طلاقهایی که تو جامعه خودمون داریم میبینیم خانمها دارای مهریه انچنانی هستند واگر واقعن مهریه وشرط و شروط باعث ارزشمندتر شدن میشه پس چرا اصلا تلاق اتفاق میافته .
دیگه هرچی دختره گفت پسره باید بگه چشمب . پس چرا همچین چیزی در واقعیت اتفاق نمیافته !!!!.
مگه میشه یه چیز باارزش فقط چند سال باارزش باشه بعدش بی ارزش .
یا برعکس خواهر دوستم مهربه اش فقط 14 تا سکه بود و الان سالهاست که داره با شوهرش زندگی میکنه و زندگی عاشقانشون واقعن زبانزد هست .
پس سختی کشیدن درهدف باعث ارزشمندتر شدن اون چیز نمیشه . وگرنه چیز باارزش رو تحت هیچ شرایطی نباید طرف از دست بده .
بلکه آسانی در رسیدن به هدف به خاطر باورهای درست اون طرف است که کارها براش راحت پیش بره .
واگه به سختی پیش میره به خاطر شرکهای اون طرف است نه به خاطر ارزشمند بودن اون چیز .
تشکر از خدای مهربون بابت هدایتم به این سایت .
تشکر از استاد عزیز بابت آموزش چگونه زیستن به سبک راحت و آسان و توحیدی .
سلام به استاد عزیز و دوستان هم فرکانسیم
الان چندباری هست دارم فایل رو گوش میدم و به گذشته ام برمیگردم می بینم که من
با عدم کنترل ورودی ذهنم و حس دلسوزی برای افرادی که در زندگی سختی میکشیدند و یه جورایی اونها رو ارزشمندتر ازمابقی افراد جامعه میدونستم و از طرفی ارتباط معنویت با سختی کشیدن اونم از آمیزه دینی ( اگه حتی خار کوچکی در پای من فرو رود و من درد بکشم کلی از گناهام بخشیده میشه )دیگه منو درمسیر تکاملی آسون شدن برای سختیها قرار داد.
مادرم همش میگفت میدونید من چقدر سختی برای بزرگ شدن شما کشیدم و چقدر از خواسته های خودم به خاطر شماها در گذشتم بدون امکانات الان وحمایتی .
ومرنب از عمویم که بی نهایت سختی رو درکارش رو دارد تجربه میکند اما آنقدر باحوصله رفتار میکند که مرتب مورد تمجید واقع میشود . ومثالهای اینچنینی .
واما الانا میشنوم که اراده خداوند آسانی است .وهرچقدر باورهای توحیدی مان قوی تر باشد کارها لاجرم باید آسون پیش بره واگر به سختی پیش میره ایمانمان مشکل داره .
من یادم میاد ملکی داشتم که چندین سال گذاشته بودم برای فروش وکسی نمی خرید تا اینکه بعد یکسالی که تو سایت شما بودم و باورهای توحیدی ام یه خرده بهترشد . از خدا خاستم اون برام بنگاهی بشود وملکم رو بفروشد و طی یک مسیر بسبار راحت ملکم به قیمت خوب توسط خدا به فروش رفت .
چون من همش فکر میکردم که بنگاهی های اطراف چون نزدیکی ملکم اونها ملک دارن نظر مشتری رو عوض میکنند که ملک منو نخرند وملک اونها رو بخرد اما بعد گوش داون به فایلهای توحیدی قدرت رو از بنگاهیها گرفتم و به خدا سپردم و خدا به طرز جادویی وراحت ملکم رو فروخت .
و درستش همینه که کارها اسون پیش بره چون درحال سخت پیش رفتن کارها احساسمون بدمیشه وکنترل احساس بد سخت است .
خوب چی کاری است احساسمون رو بدکنیم و دوباره تلاش کنیم حسمان خوب شود . همون اول بیس رو میزاریم روی آسان پیش رفتن کارها تا هم از مسبر رسیدن به خواسته لذت ببریم و هم لذت زندگی در این دنیا و آن دنیا رو بیمه کنیم .
سلام و درود به استاد عزیز و خانم شایسته و دوستان توحیدی ام
ریشه سختی کشیدن در ذهنم برای رسیدن به خواسته :
……سختی بیشتر کشیدن برابر است با ایمان بیشتر . چونکه انبیاء ما سختی کشیدند .
رد باور :
انبیاء طبق آیات قران مثل ما انسان بودند و فقط رسالتشان ترویج یکتاپرستی بوده .
…..سختی بیشتر کشیدن باعث میشه سپاسگزارتر باشیم .
رد باور :
الان استاد کاراش به راحتی پیش میره سپاسگزار تره یا ما .
یا یکی از اقواممون عاشق دختری شد وباهزار گرفتاری باهم ازدواج کردند بعد مدت کوتاهی جدا شدند و تو رنج وعذاب بودند از مهربه ونفقه و…
یا خودم در شرکتی کار میکردم که به سختی حقوق میدادو کار چند نفر رومیکردم نه تنها سپاسگزار نبودم بلکه همش گله میکردم و حس حسادت داشتم به همکارانم تو اون رسته شغلی که کاراشون راحت پیش میرفت .
…..سختی بیشتر کشیدن باعث میشه قدر داشته هانونو بیشتر بدونیم و خود را لایق اون چیز بدونیم
ردباور
خودم بعد اینهمه سال سابقه کار در حسابداری استعفا دادم چون به هرحال سختی کار آدم رو از پا درمیاره و رنج کار کردن در ذهن بیشتر میشه .
….سختی بیشتر کشیدن باعث میشه که بادآورده نداشته باشیم که باد ببرد .
رد باور
اینطوری باعث میشه به اون هدف بیشتر وابسته بشیم تا رها . و باعث میشه به طرز مسخره اونها رو از دست بدیم . چون حس کنترل به وجود میاد .
مثل رابطه عاطفی دونفر که به سختی بهم رسیدند . و بعد مدتی جدامیشن .
…..سختی بیشتر کشیدن باعث میشه حس قدرتمندی واعتماد به نفس بهمون بده و….
رد باور
اتفاقا حس حسادت میاره واعتماد به نفس کمتر میشه چونکه اطرافیان رو میبینه به راحتی کاراشون پیش میده واونها باید جانشون به حلقومشان برسه .
حالا این ها نمونه هایی از نشخوارهای ذهنیم بود که باعث میشد من به سمت سختی ها هدایت بشم .
از اونجاییکه خود استاد بهمون یاد دادند هر حرفی رو همینطوری نپذیریم منم رجوع کردم به آیات قران که کجای قران گفته اصلا مسیر هدف باید آسان باشه و سختی نکشیم :
سوره آل عمران آیه 47
قَالَتْ رَبِّ أَنَّىٰ یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَلَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ ۖ قَالَ کَذَٰلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ ۚ إِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
مریم) گفت: پروردگارا! چگونه براى من فرزندى باشد، در حالى که هیچ انسانى با من تماس نداشته است؟ خداوند فرمود: چنین است (کار) پروردگار، او هر چه را مشیتش باشد مىآفریند. هرگاه اراده کارى کند، فقط به آن مىگوید: باش! پس (همان لحظه) موجود مىشود.
یا آیه 82 سوره یاسین
إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ
فرمان نافذ او چون اراده خلقت چیزی کند به محض اینکه گوید: «موجود باش» بلا فاصله موجود خواهد شد.
یا در ایه 185 سوره بقره در مورد روزه گفته شده که
یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر
واراده خداوند برای شما آسانی است وخداوند برای شما سختی نمیخواهد .
یا در آیه انا علینا للهدی برماست هدابت کردن
بعنی هدایت ما به سمت خواسته از طرف خداست .
وخداوند هم اراده اش بر آسانی است . پس لاجرم فرد مومن و توحیدی باید کاراش به آسانی انجام بشه اگه نمیشه ایمانش اشکال داره .
استاد عزیز متشکرم بابت تهیه اینهمه فایلهای توحیدی . خدا روشاکرم بابت هدایتم به این سایت توحیدی .
سلام و درود به استاد عزیز
استاد من دیروز کامنتی رو نوشتم وبعد اینکه امروز یک سری آگاهیهای دیگه بهم الهام شد .
کاش سایت شما این قابلیت رو داشت که هر کامنتی کنارش یک شماره بخوره و بعد من و دوستان که از هرفایل چندتا کامنت میزاریم بتونیم شماره ارجاع بدیم مثلا ادامه شماره کامنت 43 .
سلام به استاد عزیز و توحیدی
سلام به دوستان هم فرکانسیم
استاد عزیز من وقتی که شما فایل درک قوانین جهان درقران کریم رو گذاشتید وکامنت دوستان رو خوندم متوجه شدم که دلیل اینکه من اینهمه برای رسیدن به خواسته ام سختی میکشیدم اما عده ای رو می دیدم که به راحتی به خواسته شان میرسندچیست
جواب اینکه من زجر کشیدن برای خواسته هام رو معنوی میدونستم .
چونکه در تقویم ایران اکثر روزهایی که به مناسبت تعطیلات گذاشتند شهادت ایمه اطهار بود و کلی تلویزیون از سختی هایی که اونها میکشیدن وتحمل میکردند ومورد ستم قرار میگرفتند صحبت میکرد و من چون خودم رو مذهبی میدونستم عاشقانه میدیدم وگاها گریه میکردم .
مادرم که لباس مشکی میپوشید و اجازه نمیداد زیاد خونه رو آب وجارو کنیم میگفت گناه داره .وشروع میکرد به سختی کشبدنهای انها صحبت کردن .
یا تعزیه هایی که من میرفتم و دوطفلان مسلم رو آواره میکردند و بیرحمانه کشتنشون یا هانی آواره شد . حضرت ابوالفضل دستاش قطع شد و با دهانش برای برادرزاههاش آب میبرد .
حضرت فاطمه 18 سالگی شهید شد و خونه اش رو به آتش کشیدند . مصیبت های حضرت زینب که زبانزد هست .
سختی هایی که پیامبر در شبه ابیطالب کشید وآزار و اذیتهایی که عمار ویاسر و سمیه رو کردند .
وامام سجاد که همش بیمار بود و در رختخواب بود .
حصرت ایوب وحضرت یعقوب و …. که زیادند .
چی من بر سرذهنم اوردم .
حالا شنیدیم فرعون و نمرود و پادشاهان قدیم در عیش ونوش بودند و برتخت پادشاهی مینشیتند وکارها رو خدمه برای اونها انجام میداد . وبه مردم ستم میکردند .
در ایران که میگفتند ارباب زاده ها کارشون راحت پیش میره و همش در اونور آب در عشق وحال هستند و
کم کم برای ما در ذهنمون ثابت شد که بچه مسلمان نباید روی خوشی رو تو این دنیا زود گذر ببینه بزاره واسه آخرت .
یا زمان تعیین مهریه میگفتند به نیت 14 تن معصوم 14 سکه . مسجد چهارده معصوم و…
اما فایلهای توحیدی شما خصوصا فایل درک قوانین جهان در قران کریم و تفسیر ریزبینانه شما ذهنیت شرک الود منو بهم زد .
چی میتونست مثل ایه های قران بهم ثابت کنه که پیامبران عاری از گناه نیستند وانها معصوم نیستند وانها انسانی هستند مثل همه ما انسانها . وایمانشان هم هرچقدر قوی تر باشه ترس هایشان کمتر است و توحیدی تر عمل میکنند و تفسیری که در مورد حضرت موسی وایمانش داشتید ذهنم رو شخم زد .
اگرچه من همش میگفتم طبق ایه خدا
یریدالله بکم الیسر ولایرید بکم العسر و عبارت تاکیدی درست کردم و خدامیدونه چندبارگوش دادم اما ذهن منطق میخواست واین یک آیه حریفش نمیشد .
یا در مورد نگاه قران به دنیا واخرت گنگ بودم و شروع به خواندن قران از اول کردم عقل کل رو شخم زدم و کم کم متوجه شدم یک عده انسانهای مریض ذهنی این برداشت رو بهمون دادند که پیامبران معصوم بودند و سختی اگه کشیدند به خاطر نزدیک شدن به خدا بوده است .
امامان رو کاری ندارم چون در قران مطلبی نیامده در موردشان و من اصلانمیتونم چی درسته وچی علطه که باتوجه با تحریفات یک عده ادم مریض که بخوام تفسیر یاقضاوت کنم .
و یا خود پیامبر در آیه ای از قران میگه من هم انسان هستم مثل شما که رسالت من دعوت مردم به یکتاپرستی بوده است کلی ذهنم متقاعد شد و خدا رو شکر مدتی است کارها کمی برام داره راحت تر از قبل پیش میره .
وهمچنان این مسیر رو به لطف الهی ادامه میدم که شاد زیستن و لذت بردن از مواهب الهی و راحت تر انجام شدن کارها یکی از ویزگیهای فرد توحیدی باید باشه .
والانا که دوباره دارم سربال سفر به دور امریکا رو می بینم بارها دارم به خودم میگم نگاه چقدر این دو نفر با توحیدی عمل کردن زندگی کردن در دنیا براشون لذت بخش شده وچقدر کارها براشون راحت تر پیش میره .
سپاسگزار خداوندم بابت هدایتم به این سایت توحیدی.
وسپاسگزار استاد عزیزم که عاشقانه این فایل های توحیدی را رو آماده میکنند وبه ما چگونه زیستن رو می آموزند .
سلام دوست عزیز
من باخوندن کامنت شما پاشنه آشیل خودم رو پیدا کردم .
اینکه در خونمون همش از خانمهایی که صفت مردگونه داشتن تحسین میشد خصوصا دختر همسادمون و خواهرش که مثل مرد کار میکنن صبحها مدرسع و بعدازظهر آرایشگری ودختره لاغر هم هست .
وهمش مقایسه میشدم که دخترفلانی سنگ شکن هست دوتابچه و دوتاشغل .
وشماها ضعیفید واین مقایسه باعث میشد من دنبال کارهای سخت تر باشم و زیاد خودمو به زحمت بیاندازم تا قوی تر بودنم دیده بشه .
ازت ممنونم متو بیدار کردید و شرک درونم رو بهم فهموندید .
سلام دوست عزیز
چقدر ارتباطت باخدا قشنگه .
فکرم نرسید من حتی میتونم ازخدا درخواست کنم که کی به نزدیکانم زنگ بزنم که در فرکانس خوب باشن .
وچقدر خوب حتی تو غذا درست کنی چی باشه ونباشه هم از خدا کمک میخای .
چقدر عالی . تحسین برانگیزه .
تازه دارم درک میکنم چطور توحیدی تر زندگی کنم .
ممنونم