ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 23
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای مهربان
سلام
خدایا ممنونم بابت این آگاهی های زندگی ساز
که از طریق بهترین استاد جاری شدی
شدی زبان استاد عباسمنش تا بشنونم آرام شوم
تا من در مقابل تو نرم شوم نرم نرم
چقدر این انعطاف رو دوست دارم
که در مقابل صاحب اختیارمون نرم باشیم
روان باشیم
بی غل و غش باشیم
این آگاهی ها آنقدر ناب و خالص هست که باید تا آخر عمرمون گوش کنیم تا سیمان ها و بتن های وجودمون شکسته بشه و دلمون خالی کنیم
تر و تمیز کنیم تقدیم کنیم به الله بگیم بفرما
بیست و نه ساله این دلم پر شده بود غیر از تو پر شده بود پر از تنش
پر شده بود از بُدو بدو
چشیدم که اینارو میگم
هر دو طرف رو
هم نرم بودن در مقابل الله رو
هم جنگ کردن رو
و این نرمی چقدر راحت هست
چطور یک شاخه نرم و انعطاف پذیر هست هر شکلی باهاش رفتار کنی نمیشکنه
نرم شدم دیدم که زندگی چقدر راحته
چقدر همه چیز راحت و بدون ذره ای زحمت اتفاق می افته
از خدا ممنونم که منو آگاه کرد
استاد قشنگم سپاسگزارم که به ندای درونتون گوش می کنید و این آگاهی هارو ضبط می کنید و هدیه می دهید به ما به قلب ما به روح ما و ما آرام می شویم
این فایل
حتی نمیشه روش قیمت گذاشت فقط میشه گفت یک انسان بزرگواری از روی سخاوت خود یک هدیه گرانبها به ما تقدیم کرده
چه چیزی بالاتر از آرامش هست؟؟
هیچ چیز
داشتم صبح با خواهرم صحبت می کردم حرفمون به مبحثی کشیده شد که آدم هر چقدر ساده باشه آروم باشه و جنگ نکنه همه چیز به نفع آدم تموم میشه
خواهرم طلاق گرفته بود و از همسر قبلیش یه دختر داشت و همسر قبلیش نمیزاشت ما این دختر رو ببینیم
و خواهرم هم هیچ وقت با همسر قبلیش بحث نکرد جنگ نکرد دادگاه نرفت فقط صبر کرد و صبر کرد
الان شرایط جوریه که دختر خواهرم با فردی ازدواج کرده که با مادرش همسایه هست
و پدرش ازش فاصله داره
این اتفاق اتفاقی نیست این نتیجه صبر خواهرم هست
این نتیجه جنگ نکردن خواهرم هست
این نتیجه دادگاه نرفتن خواهرم هست
و این رو تجربه کردم که میگم تسلیم بودن بالاترین فرکانس موجود هست
مانند حضرت ابراهیم که گفت
اسلمت لرب العالمین
من در مقابل صاحب اختیار جهان تسلیم تسلیم هستم
پرودگارا ما را در مقابل خودت در برابر هدایت هایت نرم نرم کن من در مقابل تو تسلیمم
مرا آنگونه کن که می پسندی
یا الله رحمان و رحیم
سلام به استاد عزیز و دوستان گرامی
خدا رو شکر برای شرایطی که دارم و میتونم این آگاهیا رو دریافت کنم
اینترنت دارم
لپ تاپ دارم
گوشی دارم
و زمان آزاد دارم برای اینکه بشینم و ساعتها این فایل رو گوش کنم و در این سایت و این فضا باشم
واقعا میشه همواره تو مسیر خوشبختی بود
وقتی به خورشید و ماه فکر میکنم میتونم این باور و ایجاد کنم که…
خداوند همه چیز رو در این جهان هدایت میکنه
اگر این هدایت، خورشید و ماه رو میلیاردها سال تو یک مدار ثابت داره هدایت میکنه، پس میتونه زندگی من رو هم تو یک مدار ثابت هدایت کنه
میتونه شرایط زندگی من رو هم در مدار خوشبختی و سعادت و فراوانی و سلامتی هدایت کنه
چون خدا با یک نیرو و یک قانون داره جهان رو هدایت میکنه.
یک انرژی در جهان جاریه و اون هم الله هست
الله رحمان
الله رحیم
الله اکبر
الله صمد
الله رزاق
الله سمیع
الله علیم
الله عظیم
همون الله که داره جهان به این عظیمی رو اداره میکنه به راحتی میتونه زندگی منو هدایت کنه.
باید بتونم تسلیمش باشم
باید بتونم بهش اعتماد کنم
تو زندگیم بارها و بارها هدایتم کرده به سرراستترین مسیرها
به مسیرهایی که هیچ واسطهای نبوده
بدون اینکه وام بگیرم به من سرمایه رسونده، از جایی که اصلا منطقی نبوده
بدون اینکه برم بنگاها رو بگردم، هدایتم کرده بهترین مغازه رو با بهترین شرایط اجاره کردم
بدون اینکه از کسی کمک بخوام برام کمک فرستاده
ایدهای رو به ذهنم هدایت کرده که همه گفتن تو چقدر باهوشی که اینجا این ایده رو زدی
افرادی رو به سمت کسب و کارم هدایت کرده که همه انگشت به دهن موندن
نمونهش همین قانون سلامتی
خدا میدونه من چقدر برای تناسب اندامم وقت و انرژی و پول خرج کردم، و خدا هدایتم کرد از سرراستترین مسیر به تناسب اندام و سلامتی برسم
کم هزینهترین
سادهترین
لذت بخشترین
راحتترین
و آسانترین مسیر
حالا همین خدا میتونه شرایطم رو بهتر از این هم بکنه
و ازش میخوام که هدایتم کنه به سر راستترین مسیر
مسیری که با لذت و احساس خوب و آرامش زندگی کنم
در آسایش زندگی کنم
در رفاه زندگی کنم
با آرامش کار کنم و پول بسازم و با آرامش هم تفریح کنم واستراحت کنم و خرج کنم
با آرامش، با احساس خوب، با صداقت، با پاکی، با سلامتی، با لذت
خدایا هدایتم کن به مدار نعمتهای بیشتر
هدایتم کن خوب زندگی کنم
البته شرایطی هم بوده که سخت شده ولی اون شرایط سخت رو خودم باعث شدم
با خارج شدن از مسیر
با عمل نکردن به هدایتها
میدونی منطق خیلی جاها منو از مسیر خارج میکنه
الان همین داستانی که استاد از دوستش تعریف کرد و وقتی مرور میکنم میبینم منطق میتونست مانع عمل کردن به هدایت الله بشه
که این آقا با خودش بگه
وسط مهمونی که سررسید نمیبرن
اصلا چه نیازی هست به سررسید، تو نوت گوشی مینویسم دیگه
منطق
این منطق منو خیلی جاها خارج کرده از مسیر و باید بتونم این منطق رو ایگنور کنم تا تسلیم باشم
خدایا هدایتم کن و شهامتی بده تا تسلیم 100٪ تو باشم
گوشم و قلبم روی ندای تو و هدایت تو تنظیم باشه
خدا رو شکر
ممنونم استاد
در پناه الله باشید
سلام و درود به استاد عزیز و نازنینم و مریم جان عزیز و تمامی دوستان گرامی.
استاد جونم ممنون و سپاس به خاطر فایل جدیدی که برامون گذاشتید.
البته که دلتنگتون هم بودیم .
صحبتهای استاد عزیز مثل همیشه عالی و بینظیر و پر از پیامها و الهامات قشنگ بود. تمام صحبتهای استاد نشات گرفته از باورها و ایمان ما نسبت به خداوند بود.
استاد جونم به نظر میاد اکثرمون میدونیم که خداوند همه چیز را میداند و آگاهی نسبت به تمام مسائل و امورات زندگی ما داره حتی این باورم داریم که خداوند بهتر از خودمون از ما مراقبت میکنه . خدا بهتر از ما حواسش به همه چیز هس. بیشتر میدونه و اینکه اگه ذهن ما یه راه یا دو راه برای حل مسائل داشته باشه خداوند به بینهایت طریق میتونه .
میتونم به جرات بگم اکثرمون وجود خدا رو خیلی قبول داریم و کم پیش میاد منکرش باشیم ولی نمیدونم چرا با وجود چنین درکیاتی انقدر توی عمل سست و ضعیف هستیم .نمیدونم چرا پای عمل که میاد قدرت ذهن خودمونو بالاتر میبینیم. دقیقاً شرک میورزیم و نمیتونیم به خداوند اعتماد صد داشته باشیم جالب اینجاست که هر باری که زمین میخوریم یا شکست میخوریم و به نتیجه ی مطلوبی نمیرسیم تلنگری میخوریم که ای داد بیداد ! باید اعتماد میکردیم و کمی صبوری. این پروسه همیشه در دیدن تضادها و مشکلات و زندگی روزمره ما تکرار و تکرار میشه. خیلی جاها آگاهانه و خیلی جاها ناآگاهانه . دقیقاً نمیدونم چه مرضی تو وجودمون هس ، البته خودمو میگم که نمیتونم تو عمل اعتماد صدمو بزارم. استاد وقتی شما در مورد هدایت خداوند و الهامات خداوند صحبت میکنید اینکه فقط باید اعتماد کنیم و صبوری و با احساس خوب متوکل باشیم تا نتایج خوب و خیلی بهتر از آنچه که تو ذهنمون هس رو بدست بیاریم بقدری توی ذهنو و قلب من آشوب به پا میشه که همون لحظه با خودم عهد میبندم از این به بعد به روش دیگهای عمل کنم . نمیخوام خودمو سرزنش کنم که فکر کنم هیچ تغییری نکردم چون به نظرم به نسبت قبل تغییرات زیادی داشتم. منی که همیشه دعاها و درخواستهام چیزهای مادی و دنیوی بود الان مدتهاست فقط از خداوند درخواست میکنم که منو تو مسیر خودش هدایت کنه و راه راست رو نشونم بده و کاری باهام کنه که عشق خدا رو تو اکثر لحظاتم حس کنم چون میدونم اگه خدا رو داشته باشم آرامش دارم سلامت هستم سلامت روح و جسمم تضمینه. میتونم شادتر باشم و چی از این بهتر!! مطمئنم کنار همه ی اینها به همه چیزای دنیوی مثل مادیات و ثروت و روابط خوب و هر آن چیز دیگه ای هم دست خواهم داشت. میدونم تمام نگرانیها و ترسهام با داشتن خدا از بین میرن . البته که در طول روز خیلی جاها و خیلی وقتها و در خیلی از شرایطها این موضوع رو به خودم یادآوری میکنم و همه چیو میسپارم به خداوند. تازه به این درک رسیدم که اگه قرار باشه تو همه ی موضوعات و مسائلهای زندگیمون ذهن خودمونو درگیر کنیم و خودمون دست به کار بشیم چقد از زندگی عقب میفتیم و چ لذتهایی رو از خودمون دریغ میکنیم. اصلاً توانایی و انجام خیلی از کارا رو نداریم. واقعاً کی گفته یک انسان از پس همه چی میتونه بر بیاد! قدرت و توانایی ما محدود هستش و هر کسی به میزان ایمان و باوری که به خدای متعال داره میتونه راحتتر و آسونتر زندگی کنه. لپ کلام استاد عزیز همین بود که باید به این هماهنگی ذهن و روح برسیم تا راحتتر زندگی کنیم. پس به تنهایی قادر به انجام و امورات خیلی از کارهای زندگی نیستیم. به نظرم قبول و پذیرش همین خودش یعنی یه قدم مثبت برداشتن چون دیدم خیلیا به هیچ وجه نمیپذیرن که اگه به خدا بسپارن راحتتر
زندگی میکنن. دقیقاً باور دارن که باید خودشون با هر زور و سختی که شده به خواستههاشون برسن.
از اونجایی که همه ی ما انسانها همه چیو به خودمون سخت میگیریم فکر میکنیم یه رقابتی بین همه ی آدمها بوجود اومده و همه تو این مسابقه شرکت دارن و هر کسی با زور و توان بیش از حد خودش باید تقلا کنه تا به همه ثابت کنه که من تونستم یا برتر بودن خودشو ثابت کنه . همه خودشونو با دیگری مقایسه میکنن و بعد افسرده و ناامید میشن و از اونجایی که یک انسان نمیتونه به تنهایی به جایی برسه حتماً باید یک انرژی مثبتی همراه آدم باشه که به عنوان هدایتگر خیلی از مسیرها رو نشونش بده و مسیر رو انقد سخت نبینن . اکثراً غرق افکار و موضوعاتی میشن که به آینده مربوط میشه . همه نگران آینده هستن. هیچکی از لحظه ی حال حرف نمیزنه . هیچکس راهکاری برای لذت بردن از لحظات حال نشون نمیده. هیچکی لحظه ی حال رو نمیبینه همه نگاهها به سوی آیندهای هستش که طبق باورهای غلطشون پر از یاس و ناامیدیه .
طبیعتاً تو فضای مجازی این احساسات مخرب بیشتر پاس داده میشه و وقتی کنار هم قرار میگیرن تمام صحبتها ناشی از افکار و باورهای غلط عموم جامعه ست که خدا رو شکر من ، نه تو فضای مجازی هستم و نه تو افکار و باورهای غلطی که بیان میشه و ما رو به احساست بد میبره ، شریک میشم .
اگه صحبتهای همین فایل رو پیش افرادی که هم فرکانس ما نیستن بکنیم مطمئناً مورد تمسخر و مقاومت دیگران قرار میگیریم چون همه بر این باورن که انسان باید تلاش زیادی بکنه تا بدست بیاره.
شاید اگه از ابتدا به ما می آموختن که این تلاش باید تلاش ذهنی باشه ، موفقتر بودیم.
درسته برای انجام هر کاری باید حرکتی کرد تلاشی کرد قدمی برداشت اما این به منزله ی زجر کشیدن و سختی به خود دادن نباید باشه. از این دید باید نگاه کنیم که ما انسان هستیم و باید برای بدست اووردن هر چیزی قدمی برداریم یعنی طبیعت انسانه که باید در تکاپو باشه اما نه به منزله ی عذاب دادن یا درد و سختی کشیدن !
هم ذهن و هم فیزیک بدن ما نیاز به تحرکاتی داره که باید به اندازه ی توانمون و به اندازهای باشه که از اون لحظاتمون لذت ببریم و اینکه باعث سلب آرامشمون نشه.
ذهنی که زیاد کار کنه باعث عصبی شدن سیستم عصبیش میشه . جسمی که از بدن خودش زیاد کار بکشه باز همینطور. بنابراین حد تعادل تو هر چیزی باید رعایت بشه .نه تنبلی و کاهلی و نه حرص زدن و عجله کردن !
خونسرد بودن و بیخیال بودن تو خیلی از مسائل زندگی بهتر جواب میده تا دست و پا زدنو و حرص زدن! منظور از خونسردی و بیخیالی تنبلی و هیچ کاری نکردن نیست.
من خودم خوب میفهمم هرجا که حالم خوب نیست هرجا که بیشتر به تضادها برمیخورم به خاطر فرکانسهای خودمه . هرجا که بهم سخت میگذره ، هرجا که آرامش ازم گرفته میشه همه و همه بخاطر افکار و باورهای غلطی که تو اون لحظه تو ذهنم پرسه میزنه.
از اونجایی که یاد گرفتیم آگاهانه تمرکز به عملکردهامون داشته باشیم خیلی خوب میفهمم که کجاها کم کاری میکنم؟! کجاها درست عمل میکنم؟!! دقیقاً نتایجها رو با هم مقایسه میکنم . موقع عملکرد اشتباه، به خودم تذکر میدم. خوب فهمیدم که تو لحظه زندگی کردن و مباحث رو راحت گرفتن حالا تو هر زمینهای که میخواد باشه بیشتر بهم کمک میکنه تا بهتر عمل کنم چون وقتی زوممون رو آینده باشه ترسهامون بزرگتر و وحشتناکتر به نظر میرسه ولی وقتی تو لحظه باشیم خیلی کمتر میترسیم .
وقتی این تمرین جز برنامههای روزانمون باشه که سعی کنیم تو لحظه زندگی بکنیم کم کم باورهامون شکل قشنگتری به خودش میگیره .
خیلی چیزا برامون جدی هستش در حالی که نباید باشه خیلی چیزا رو جدی میگیریم در حالی که وقتی عمیق به اون موضوع نگاه میکنیم و درست بررسیش میکنیم میبینیم هیچی نیست. این خودمونیم که از خیلی چیزا غول میسازیم و خیلی چیزا رو بزرگ میکنیم ه البته توجه کردن و اهمیت دادن به نظرات و افکار و باورهای اطرافیانمون هم بیتاثیر نیست . مثلاً خودم خیلی جاها به یقین میرسم که فلان حرکتم درسته !. اما وقتی پیش کسی بازگوش میکنم یا بدون اینکه بگم کسی متوجه میشه و نظر خودشو به من ابلاغ میکنه متأسفانه گاهی تحت تاثیر قرار میگیرم و از اون مسیری که به نظر خودم درست بود خارج میشم. وقتی نتیجه کارم خوب در نمیاد تازه متوجه میشم که نباید به قضاوت و نظرات خیلیا اهمیت بدم اینکه آدم بشنوه چیز بدی نیست اما اینکه جایی که نباید تاثیر بگیره تاثیر میگیره خوب نیست باید انقدر قاطعیت رو کلام و نظرات خودمون داشته باشیم تا نظرات دیگران برامون الویت نداشته نباشه . در واقع باید انقدر باورهامون قوی و محکم و استوار باشه تا چیزی تکونشون نده . من با قاطعیت تمام ، باور دارم که خداوند همه جا و در تمام لحظات حامی و نگهدار منه !
خیلی قبول دارم که خدا بهتر از من میدونه ! خیلی قبول دارم که اگه جاهایی سکوت کنم و رها کنم و چیزی نگم و واکنشی نداشته باشم خداوند بهتر از من از من مراقبت میکنه .
میدونم خداوند بهترینو برای من میخواد میدونم خداوند دوست داره از زندگیم لذت ببرم بنابراین تو هر زمینه و تو هر شرایطی که هستم نباید خودم دست و پایی بزنم.
به هیچ وجه نباید عجله کنم . باید صبر کردن رو تمرین کنم تا یاد بگیرم . صبر لازمه ی بدست اووردن تمام خواستههامه .
این صبره که ایمان منو بیشتر میکنه. صبری که باعث میشه در مقابل تضادها و مشکلات بتونم احساساتم رو کنترل کنم .
استاد عزیز گفتن قبل از اینکه اوضاع پیچیده بشه اجازه بده خداوند تو مسیر هدایتت کنه. پیچیدگی اوضاع رو خیلی تجربه کردم حتی زمانهایی بوده که اوضاع انقدرم وحشتناک نبوده اما من به خاطر افکار و باورهای غلطم وحشتناکترش کردم. به جای اینکه اوضاع رو آروم کنم باعث تشنج و آلودگی صوتی زیادی بودم .دقیقاً برای درست کردن روابطم با همسرم خیلی زور زدم ظاهرا داشتم تلاش میکردم که اوضاع رو آروم کنم اما هرچی بیشتر تقلا میزدم روابط خرابتر میشد تا اینکه یه روز به خودم گفتم سعی کن خودت باشی و توقع یه دفه خوب شدن رو نداشته باشی . برای فقط امروز زندگی کن و فکر کن امروز وظیفه ی تو اینه که امروز باید مدیریت توی روابطت داشته باشی. آگاهانه توجهتو روی زیباییها بذار و در لحظه از خداوند هدایت بطلب. وقتی تو اکثر لحظاتم از خداوند هدایت میطلبم دیگه رو کله ی خودم راه نمیرم . خیلی جاها اون غرور لعنتی سمتم نمیاد. یه حس قشنگیه همیشه تو وجودم مسیرو طوری نشونم میده که با ملایمت و آرامش کارامو پیش میبرم میدونم اون حس قشنگ از سمت خداست. هزاران هزار بار شایدم بیشتر ، دیدم جایی که میسپارم به خدا و رو کله ی خودم راه نمیرم خدا اتفاقاًت قشنگتری برام رقم میزنه. .بینهایت تو شرایط و موقعیتهای ناجالب تجربه کردم، وقتی گفتگوهای ذهنی ،تو رو به هر سمت و سویی میبرن که منجر به احساس بد میشه تنها ، یادآوری همین رها کردن و به قدرت خداوند ایمان داشتن باعث میشه واکنش خوبی داشته باشی و گفتگوها تبدیل به الهاماتی بشه که تو رو به احساس بهتری برسونه.
سعی میکنم تسلیم باشم و هر آنچه اتفاق میفته رو بپذیرم.
سعی میکنم رها باشم و به قوانین جهان اعتماد کنم .
سعی میکنم ایمانم رو به خداوند ثابت کنم و در مقابل خداوند بندگی کنم.
سعی میکنم از این به بعد آگاهانه در هر لحظه از خداوند هدایت بطلبم.
سعی میکنم به خداوند اعتماد کنم و تمام امورات زندگیمو بش بسپارم.
سعی میکنم از لحظاتم لذت ببرم و در هر شرایطی بسنجم که چطور باشم یا چ کاری انجام بدم حالم بهتره ؟!!
فقط امیدوارم خودم تضاد نتراشم و مشکل درست نکنم .
ولی اگه اشتباهم بکنم باز سعی میکنم راحت خودمو ببخشم .
متاسفانه اکثر جاها خودمون به خودمون سخت گرفتیم و چوب افکار و باور های خودمونو خوردیم .
باید روی افکار و باور های درست کار کرد تا نتایجی متفاوت گرفت .
نباید رفتارها و عملکردهای تکراری داشت و منتظر نتایج جدیدی شد.
با تغییرات مثبت ما اتفاقات قشنگ پدیدار میشن .
استاد جونم مرسی ازت که هستی .
الهی باشی همیشه .
بخوان مرا تا اجابت تو تورا !
سلام از خنک ترین جای بندر به شما استاد عزیزودوست داشتنی ام! میگن پاییز کع میشه اتفاقات قشنگ خود به خود رخ میاد اینم از قشنگی های پاییز زیبا …
استاد اگر این وحی منزل نیست پس چیع ؟ پریروز (شب جمعه گذشته) داشتم دقیقا همین سوال رو از خودم نیپرسیدم حقیقتا قبلش انفاقی افتاد برام در رابطه با ثروت و پول … و این سوال پرسیدم که …
چی میشه بعضی مواقع زندگی نرم و روان پیش میره بعضی مواقع سخت؟ ولی برای من بعضی مواقع توی این مورد خیلی سخت پیش میره ؟ حتی داشتم از خدا هم شکایت میگردم که تو یه سری ها رو بیشتر دوست داری و یه سری ها رو کمتر (بعد یهو چیزی در ذهنم گفت اولش که خدا انسانی تصمیم نمیگیره و به هیچ کس دید انسانی نداره چون خودش انسان نیست ! دوما خدا مگع با تو خصومت داره؟ سوما وقتی این نگاه رو به خدا داری خب همینجوری هم میشه ! ) و تصمیم گرفتم حداقل حالمو بد نکنم چرا ؟ چون حال بد =اتفاقات ترسناک( این ترکیب به نظرم بهتریت ترکیب خخخ) استاد تا اینکه تو راه بودیم داشتیم میرفتیم بیرون هی به خودم گفتم خدای من کار من کجاش اشتباه ؟ من کجای کارو دارم اشنباه میرم ؟ و یهو بهش گفتم چرا صدای منو نمیشنوی ؟ اصلا میشنوی چی میگم ؟ هی یه چیزی بهم میگفت تو اصلا از من خواستی تا حالا ؟ که کمکت کنم؟ که ایده بدم بهت ؟ گفتم پس ازت میخوام واقعا ! ازت میخوام یه راهی رو نشونم بدی هدایتم کنی و اینم هم گفتم (هدایت واضح ) گفتم یه حوری باهام صحبت کن که خیلی واضح باشه بعدش با ابجیم که خودش تو سایت صحبت کردم گفت یادت نبود ؟ برای لیاقت هم همینجوری درمونده بودیم ؟ ولی هدایت خواستیم از خدا و خدا به راحتی خرید لیاقت و برامون فراهم کرد ! الان با خودمون به صلح رسیدیم الان فهمیدیم خودتو دوست داشته باش کنترل ذهن کن یعنی چی ! تا اینکه گذشت و من شب خوابیدن و صبی داشتم کارامو یکی یکی انجام میدادم رسیدم به یه کاری که قرار بود بشینم و انجام بدم بعد گفتم بزار نشستم و این کار انجام میدم کنارش فایلی چیزی هم گوش بدم اول گفتم بزار برم تو سایت ببینم فایلی چیزی نیست بعد گفتم نه ول کن هنوز همون قبلی ایمان به غیب بعد اومدم فایل 18 لیاقت. و پلی کنم و گوش بدم ( رسیدم به لیست ) یه چیزی هی میگفت برو سایت و چک کن برو ببین عی میگفتم چرا چ خبره هی یه چیزی میگفت تو ببین جوابتم میگیری ! وقتی سایت و باز کردم
بوممممممممممممم
صدای خدا به صورت واضح شنیدم و دیدم حتی
درک صحیح خداوند و روان شدن چرخخخخ زندگی
این ته ته وحی منزل بود اولین حرفی که به زبون آوردین قشنگ انگار خدا بود که میگفت دیدی اسما جون؟ بازم ایمان نمیاری ب من؟ بازم بهم رو نمیاری ؟
چی میشه بعضی مواقع زندگی نرم و روان پیش میره بعضی مواقع سخت؟
دقیقا باید مساعل زیادی رو حل میکردم ! و ایده ایی نبود و نمیدونستم چجوری باید پیش برم
باوری که ما نسبت بع خدا داریم (اونجوری که ما باور میکنیم به همون شکل دریافت میکنیم )اون نگاه مهمه ! ارتباط ما متفاوت باشه ( چقد این جمله برای من وحی منزل بود خدای من )
باور های مهم توحیدی :
خدا قادر مطلق
خدا عالم مطلق
خدا خالقه
خدا خلق زندگیم رو به خودم داده
خدا هر لحظه به بینهایت طریق داره هدایتممیکنه
خدا هدایت کننده منه
خدا میخواد که نعمت های زیادی به من بدهد
خدا میخواد که من زندگی زیبایی داشته باشم
خداوند میخواد فراوانی تو زندگیم باشه
خدا خواسته منو میدونه نیاز نیست که فریاد بزنی !
خداوند آگاهه به نیاز هامون و درخواست هامون
خدا میخاد که برطرف کنه نیاز هامون
خدا پشتیبان برطرف کردن نیازهامونه
خداوند همواره در حال هدایت کردن من بع سمت مسیره درسته
نکته مهم *افرادی هدایت رو دریافت میکند. که نزدیک باشن به فرکانس خدا… کی نزدیک هستیم ؟ موقعی که آرام هستیم ! حالمون خوبه ! موقعی که آرامش ذهنی داریم !حس سپاسگذاری و اشتیاق در قلبمون زیاده!
این فایل زنگی رو در ذهنم به صدا در آورد یاد 2 سال یا 3 سال پیشم افتادم وقتی از همه نظر عالی بودم و به بالاترین کیفیت خودم رسیده بودم تنها کاری که میکردم توکل به خدا بود و باور داشتن به این که خدایی هست ولی رفته رفته اون خدا کمرنگ شد …و جاش با آدما پر شد آدمایی کع خودشون از خدا کمک میگیرن عاجزن.. ناتوانن و من چشمم به دست اون ها بود ! و شروع خارج شدن از مسیر !! همیشه که کم میارم میگم دلم میخاد مثل 18 سالگیم مستقل باشم هعی خدا و … خب توی همون 18 سالگی چیکار میکردم که الان نمیکنم؟
1.توکل2.شکر گذاری 3.رها بودن 4.لذت بردن
ولی الان چی ؟ گذشته حس مقایسه اومده حس عجله حس بدو بدو حس اینکع وای من که هیچ کاری نکردم همه ازم جلو زدن حس اینکه ای خدا همه چی تموم شد نعمت ها رفت فرصت ها رفت و خدا کجاست ؟ اصلا خدایی میبینید شما ؟ معلومه نه ! خدا پوچ شد رفت هواااا و آرامشه باد هوا شد … ولی چون گذشته فکر میکنیم خدا قبلا مارو بیشتر دوست داشته و الان نه و این اشتباه
حالا وظیفه من چیه؟ لذت بردن ایمان داشتن و توکل
و ارامممممممم بودننننن
استاد این واقعا موضوع مهمیه نمیدونم چرا ولی یادمه از وقتی بچه بودم کلا دنبال کارای سختتتت یا خیلی عجیب نمیرفتم ( ادم پر ریسکی بودم هااااا ولی ) حس میکردم وقتایی که پدرم هم در نیاد ولی درست نیست هی یه چیزی ته دلم میگفت درسته به فلان چیز میرسی هاااا ولی راه آسونی نداره؟ نمیشه همون کار و آسونش کرد؟ نمیشه با سختی نباشه! حالا بزرگ هم شدم هم به همین صورت شاید کارایی کردم که سخت بوده تلاش کردمممم زیاد ولی باز ته دلم میگم کاش میشد ی مسیر آسونی بود چون من اذیت میشم در مسیر سخت …. اگر در شرایط سخت مالی هستیم و نتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم همه چی از دستمون در رفتع
کنترل ذهن=ایمان به رب
داستان دوستتون عجیب جالب بود چقد خدا عالی هدایتش کرده ! حالا استاد فکر کنید ما یه وقتایی به این هدایت گوش نمیدیم ! و میدونید چی میشه ؟ یه ضرری میزنه که به سختی میشه باز جون بگیریم حداقلش برای من اینجوریه ! و اینجاست که ادم پی میبره که چقد زمانبندی خدا عالیه و دقیقه !
واااای استاد چقد اون آقایی که اومده بود پیشتوت فرکانس بالایی داشته که مسیرش با استاد یکی شده اگر من بودممیگفنم بچسب که کنار استادی هاااااا کلی از بودن کنارش لذت ببر هاااا (خخخخ) چقد سؤالای جالبی به ذهن ایشون اومده و حتی انگار سوال منم بود ! و شما به راحتی جواب دادین
چی میشه که ما همواره در حال دریافت نعمت ها باشیم؟ موقعی که نگاهمون به خدا عوض شه و بگیم خدا همیشه بهم نزدیک فَاِنی قریب
اگر ما خودمون رو با موج خدا تنظیم کنیم جواب سؤالامون داده میشه و تمام !!
یک کلیدی هم شد برای من که همیشه میگم باید پوستم کنده شه والیبال رو یاد بگیرم باید جونم در بیاد که یه اسپک خوب و بی نقص بزنم باید تلاش مضاعف کنم که …. کلا دنبال اینیم که یه کاری کنیم پوستمون در بیاد که چی ؟ بیایم بگیم اره ما این کار و کردیم اون کار و کردیم همش هم به خاطر تو چش بقیه کردنه!
استاد میدونید چرا این باور رو داریم ! چون احساس ارزشمندیمون به میزن پاره شدن در مسیر میدونیم هر چی ببشتر پاره بشیم بدبخت بشیم سختی بکشیم بیشتر انگار ارزشمندیم ولی برعکس اگر بدون هیچ چیزی به جایی برسیم انگار اشتباه و باید ساکت هم بمونیم حتی ! حتی برای منم یه جاهایی سوال بود ک چرا فلان چیز انقد راحت راه افتاد ؟ خب کار خدا بود نقطه سر خط و تمام
چون خدا کار خدا بود چون دستای خدا دخالت داشت به راحت ترین حالت ممکن کارم راه افتاد
ولی استاد یه لحظه به نتایجم که نگاه کردم یه جاهایی انقد راحت کار من راه افتاده که بفیه میگن چجوریییییییی هیلی ها میان میگن اره ما پدرمون در اومد تا فلان کار و کردیم ولی برای من اون کار مثل آب خوردن راه افتاد !! اینجا برام جالبه چرا ؟ چون رد پای خداست !!
مثلا سلامتیم کلا مریض نمیشم خدایاشکر حالم خوبه یا مثلا تو هر ورزشی کع میرم زجر نمیکشم و بدون هیچ تمرین خاصی عالیم ولی بقیه سختشونه !!
تمرینات این جلسه :
مقایسه نکردن
توکل کردن
باور کنیم خدا رو
عجله نکنیم
هر فکری که حس بدی میده رو یعنی داریم دور میشیم از خدا فکر نکنیم
نیاز نیست که زجر بکشیم تا لایق شیم !
استاد واقعا ممنونم که از زبان خدا برایم صحبت کردی قلبمو آروم کردی ازت ممنونم :)) امیدوارم همیشه همیشه مسیر براتون آسان ساده راحت و چرخه زندگیتون روان باشه
واقعا این فایل بعد از چندین ماه برام وحی منزل بود و از خدا تشکر میکنم که انقد قشنگ بغلش رو باز به روم باز کرد کع برم تو بغلش ! عاشقتونم به خدای بزرگم میسپارمتون
سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند
الر ۚ کِتَابٌ أُحْکِمَتْ آیَاتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِن لَّدُنْ حَکِیمٍ خَبِیرٍ (1)
الر، این کتابی است که آیاتش استحکام یافته. سپس تشریح شده و از نزد خداوند حکیم و آگاه (نازل گردیده) است!
أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ ۚ إِنَّنِی لَکُم مِّنْهُ نَذِیرٌ وَبَشِیرٌ (2)
جز خداوند یگانه را نپرستید. من از سوی او برای شما بیم دهنده و بشارت دهنده ام.
وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُم مَّتَاعًا حَسَنًا إِلَی أَجَلٍ مُّسَمًّی وَیُؤْتِ کُلَّ ذِی فَضْلٍ فَضْلَهُ ۖ وَإِن تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخَافُ عَلَیْکُمْ عَذَابَ یَوْمٍ کَبِیرٍ (3)
از پروردگار خویش آمرزش بطلبید. سپس به سوی او بازگردید. تا شما را تا مدّت معیّنی، از مواهب خوب (زندگی این جهان، ) بهره مند سازد. و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش عطا کند. و اگر (از این دعوت) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم!
وَلَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنسَانَ مِنَّا رَحْمَهً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ کَفُورٌ (9)
و اگر از جانب خویش، رحمتی به انسان بچشانیم، سپس آن را از او بگیریم، بسیار نومید و ناسپاس خواهد بود.
وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی ۚ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (10)
و اگر بعد از ناراحتی و زیانی که به او رسیده، نعمتهایی به او بچشانیم، به یقین می گوید: «بدی ها از من برطرف شده، (و دیگر باز نخواهد گشت). » و غرق شادی و غفلت و فخرفروشی می شود.
إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ لَهُم مَّغْفِرَهٌ وَأَجْرٌ کَبِیرٌ (11)
ت این آیات ک امروز ب صورت هدایتی خوندم خداوند در مورد همین راحتی و سختی صحبت میکنه
میگه ک تنها کاری ک میتونین و باید انجام بدین بندگی خداونده و شما ناتوان هستین بپذیریم اینو ک هیچ کاره این
این جاست ک استاد میگه اگر درست بندگی کنی خداوند خدایی میکنی و کن فیکون میشه
چون خداونده ک مطلقا قادره و بزرگ تر از اون چیزهایی هست ک میخای و خودت نمیتونی
تو ایه سوم داره راه درست رو بهمون میگه ک اگر در سختی هستی داری اشتباه میری استغفار کن بپذیر ک ب خودت ستم کردی و درخواست هدایت و استغفار کن تا خداوند باورهای اشتباهت بهت بگه تا بتونی اصلاحش کنی و رشد کنی و وارد مسیر نعمت ها باشی و تا آخر دنیا بهره مند کنه
اینجا نشون میده مشیت خدا رو ک اگر در مسیرش قرار بگیری اراده خداوند بر این تعلق میگیره ک همه چی راحت انجام بشه و کلی نعمت دریافت کنی
این یعنی خدا میخاد برای ما نعمت هارا و ی جورایی ناراحت میشه اگر در این مسیر نباشیم
ابتدای راه هم ک احساس عجز و بفهمی ک ناتوانی و تا الان داشتی شرارت میکردی و سرباز میزدی از بندگی
نباید برا خودت افتخار بدونی سخت پول درآوردن رو
نباید گول ابلیس رو بخوری
ما شایسته هستیم ک خداوند همه کارهارو انجام بده برامون همه کارها و ما فقط لذت ببریم
راحت پول بدست آوردن و کلا و راحتی در همه زمینه ها باید باعث افتخار باشه
بنام خداوند سمیع و بصیر خطا و پوش و بخشنده بی نظیر
سلام به استاد توحیدی و یکتا پرستم و خانم شایسته پرانرژی باشید
بهبه این هدایت و این فایل هدیه از طرف فرمانروای کل کیهان که بر زبان استاد جاریست
من معمولا صوتی دانلود میکنم گوش میکنم ولی این سری یه حسی بهم گفت تصویری نگاه کنم و چهره استاد توحیدی رو بزرگ کردم و توی چشماش نگاه میکردم و با خودم میگفتم این هدایت خداوند یکتا است که این فایل توحیدی رو از زبان استاد به بچه ها سایت گفته بشه این حس خوب این آرامش بودن رو تو چشای استادم حس میکردم و لذت بردم و واقعا این فایل برای کسانی هست که تو مدارش باشند و درک و عمل کنند و دارم سعی میکنم به لطف خدای قدرتمندم در عمل استفاده کنم و اگر مسیری داره سخت پیش میره یعنی روی دوش خدا نیستم یعنی کار رو خدا انجام نمیده یعنی روی عقل و منطق خودم میخام کار رو انجام بدم و این مسیر نادرسته من سعی میکنم و ایمان دارم که در هر لحظه و ثانیه اراده و توانایی خداوند هست وگرنه بدون اون هیچ توانایی و قدرتی ندارم حتی این که دکمه شلوار رو میخام ببندم توانایی خداست و اگر خدا و این انرژی رو فعال کنیم و از این نیرو کمک بخواهیم که در هر لحظه به فرکانسهای ما جواب میده خیلی راحت و آسان و چرخ زندگی روان و رو غن کاری میشه
اگه داریم زور و تقلا میکنیم اون مسیر نادرسته
ما به دنیا نیومدیم سختی بکشیم ما با اراده خودمون پذیرفتیم و به دنیای مادی اومدیم که خودمون رو تجربه کنیم و بیاد بیاریم اگاهی قبل تولد رو اگه به تضادی هم بر میخوریم نباید ناراحت افسرده بشیم اون تضاد سوخت انرژی و حرکت ماست تا رشد و قوی بشیم و آسان بشیم برای اسانیها واقعا تسلیم بودن و رها بودن و الخیر فی ما وقع در همه موارد خیلی سعی کردم استفاده کنم و نتیجه اش ارامش باشه
و به این دارم میرسم که روی خودم تمرکز کنم و لذت ببریم از لحظه به لحظه از زندگیم و اگاهانه ناظر بر افکار م باشم و قانون رو در عمل استفاده کنم همیشه میگم خدایی که با منه همراه منه درون منه از رگ گردن به ما نزدیکتر اون همه چیز رو میدونه هیچ وقت ما من قهر نمیکنه هیچ وقت رابطه اش با من قطع نمیشه و در زمان و مکان و شرایط مناسب منو به خواسهایم میرسونه و اگر اعتماد کنی به این نیرو و انرژی همان خدا نیازی نیست کار خاصی بکنی اون آگاه و به همه درخواستهایی که کردی میدونه و نیازی نیست که هی تکرار بشه فقط باید ایمانت رو در عمل نشون بدی و صبر کنی و تکامل رو رعایت کنی عجله نکنی و به خواستت خیلی راحت و آسان میرسی
بی نهایت سپاسگزارم استاد توحیدی و عزیزم
که این فایلهای توحیدی استاد این نیرو رو با گوش کردن داریم فعال میکنیم که همه چیز ایمان و توحید است
مجی پر انرژی هستم اول هفته خوب و پرانرژی رو خلق کنید بچه های سایت الهی
من به خدا به روزی رسانی خدا به هدایت خدا اعتماد دارم
حامی و پشتیبان من خداست من تنها نیستم
به نام خداوند هدایت گر
با سلام خدمت همه استاد عزیزم و همهی دوستان همراه در این مسیر زیبا و قشنگ
به نظر من این فایل چکیده ی تمام فایلها و صحبتهای استاده
خدایا شکرت بابت این آگاهی ها
من بیشتر وقت ها که دارم کاری رو انجام میدم به خودم میگم که اگه این کار راحت و به آسانی انجام بشه خدا کمک کرده ولی اگه داره بهم فشار میاد یا دارم اذیت میشم یه اشکالی در من هست که اینکار به سختی انجام میشه
من عاشق جمله انیشتین هستم که به نظرم باید با طلای 24بنویسنش
که میگه اگه کارات داره راحت و آسان انجام میشه خداداره انجام میده برات
من از اون دسته آدمهایی هستم که اصلا دوست ندارم زور بزنم و الکی پارو بزنم باید وا بدم تا خدا خودش منو به ساحل امن برسونه
مثل استاد مثل مسی و …
هر لحظه که تسلیمم در کارگاه تقدیر
آرامتر از آهو بی باک تر از شیرم
هر لحظه که میکوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
خدایا آسان کن مرا برای آسانی ها
تک تک جملات این فایل پر از آگاهی های ناب هست ولی من خلاصه شو گفتم
خدایا خودت کمک کن بیشتر بهت اعتماد کنم و ایمان را در دل و جان ما جاری کن الهی آمین
در پناه الله یکتا شاد و ثروتمند و سلامت باید باشیم همگی اگه هر کدوم از اینارو نداریم باید باورهامونو عوض کنیم چون خداوند منبع خیر و برکت و فراوانی هست و بیشتر از هر کسی میخاد که ما ثروتمند و سعادتمند باشیم
خدایا شکرت بابت نعمت بزرگ سلامتی و شکر گزاری
در پناه رب العالمین باشید
سلام استاد عزیزم
وقتی برای بار دوم داشتم فایل را گوش میکردم یاد دوبیتی بابا طاهر افتادم که میگه :
یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
و خداوند این دو بیتی را به یاد من آورد . و خداوند اون کسیه که به یاد میاره خیلی چیزها را و اگر نیروی خدا نباشه ما قادر به یاد آوردن نیستیم . و من این را با تمام وجودم بهش رسیدم . شاید سالهای ساله که من این دوبیتی را با خودم تکرار نکرده بودم و جایی بهش برنخورده بودم اما الان خدا آورد گذاشتش توی ذهن من . که دقیقا یکی درد میخواهد و دیگری درمان . بابا طاهر این آگاهی را دریافته بود که انسان ها خودشون انتخاب میکنند . یکی شاید واقعا درد را دوست داشته باشه . ما نمیدونیم . رسالت ما هم دونستنش نیست. و بعد میگه یکی وصل را میخواهد و یکی هجران . شاید منطقی نباشه اما واقعیت دنیای دو قطبی همینه . که خیلی ها هجران را میخواهند سختی را میخواهند دوری و دلتنگی را میخواهند. به دلایل مختلف . خیلی ها بیماری را دوست دارند . خیلی ها سختی کشیدن را دوست دارند . نود درصد مردم همینطور هستند . که با راحتی حال نمی کنند . در جای جای زندگیشون که نگاه کنی به وضوح میبینی که چقدر با راحتی غریبه هستند .
و بعد بابا طاهر میاد نظر خودش را میگه . میگه حالا من چی میخوام ؟ حالا که یکی درد و میخواد و یکی درمان . یکی وصل را میخواد و یکی هجران ، من چی میخوام ؟ من اونچه را میخوام که جانان میخواد که خدا میخواد . یک عشق عمیقی به خدا در وجود بابا طاهر داره حرف میزنه که با ذوق و اطمینان میگه من حتی نمیگم درمان را میخوام حتی نمیگم وصال را میخوام یعنی حتی چیزهای به ظاهر خوب را هم نمیخواد . اراده خودش را قبول نداره . این استاد سواستفاده از جانانه . باهوشه . چون میدونه همون درمان و وصال به دنبال وجود یک تضادهایی به دست میاند . میگه من اینا را هم نمیخوام . درد و هجران را که حرفشو نزن . حق ندارند از یک کیلومتری من رد بشند . ولی من حتی درمان و وصال را نمیخوام . من چی را میخوام؟ من میذارم به عهده جانان . چرا؟ چون بابا طاهر باور داره که جانان همیشه بهترین ها را براش میخواد . عجب باوری داره نسبت به خدا . عجب خدایی برای خودش ساخته . یعنی علی بی غمی را من به وضوح در این دوبیتی میبینم . میگه ولش بابا . حالا بیام ببینم چی میخوام چی نمیخوام . آقا میام خدا را بعنوان یک نیرویی که به تمام امور آگاهه باورش میکنم و دیگه برای خودم میشینم دوبیتی میسرایم . شعر میگم . حال میکنم . عشق میکنم . میخندم به اونایی که خودشون انتخاب میکنند چی بخواهند . من اعتماد میکنم به نیرویی که خواسته های من را میدونه و اونها را به موقع اجابت میکنه . من اعتماد دارم به زمانبندی خدا .
جالبه که من هیچ شناختی از این شخصیت ندارم و در حد کتابهای مدرسه میشناسمش ولی حالا مشتاق شدم بشناسمش. کسی که با دو تا بیت شعر اینطوری منو دگرگون کرد که فقط دارم فکر میکنم به حرفی که توی همین دو تا بیت گفته ، با خودم میگم این آدم چه خدایی داشته واقعا چه حسابی روی اون کسی کرده که جانان خطابش کرده .
همیشه وقتی فایل های استاد را گوش می کنم ، آگاهی ها بهم الهام میشه . وقتی استاد حرف میزنه ذهن من مثل ساعت کار میکنه و سرعت و توانایی دریافتم چند برابر میشه . طوریکه نمیتونم بنویسم .
اما این بار بابا طاهر به من گفت چرا نمیتونی بنویسی . بنشین بنویس دیگه . قراره چرخ زندگی خودش بچرخه . قرار نیست من تابش بدم . من فقط نباید با افکارم جلوی چرخیدنش را بگیرم . بنویس اندیشه . بنویس . الان اگر ننویسی داری جلوی چرخیدن چرخ زندگیت را میگیری . بقیه کارها خودشون انجام میشند . چه کار داری چجوری انجام میشند . تو بنویس فقط . بنویس .
مرسی استاد عزیزم
مرسی از بودنت . مرسی از قلبی که توی سینه تو می تپه . مرسی از خدایی که در وجود تو جریان داره . مرسی که میگی و من میشنوم . مرسی از موج . مرسی از فرکانس . مرسی از هرآنچه که هست اما من نمیبینم . مرسی از تو استادم ️
به نام خداوندی که درهرلحظه حامی و هدایتگرمن است
سلامودرود خدا به شما استادعزیز و مریم جانِ شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم
استادلیاقتمندم چی بگم ازینهمه لطفی که این مدت به من داشتید و کلام خداوند رو انقدر زیبا برزبانتون جاری میکنید و برقلبو جان من انس و الفت میبخشید…
خدااای من هرچی این فایل رو گوش کنم انگار تشنه تر میشم که دوباره گوشش کنم
چقدر این روزها به این جنس از آگاهی های ناب وپرازآرامش نیازدارم
استاد فکر نمیکنم تابحال کسی تو دنیا پیدا بشه که اینقدر ساده و روان بهت بفهمونه ایمان و توکل به خداوند یعنی اینکه آرامش داری و هیچ ترسو نگرانیی ازینکه قراره چه اتفاقی رخ بده نداری
چقدر سالیانه سال توگوش ما کرده بودن که توکل به خداوند یعنی بتونی فقط فلان آیه مربوط به توکل رو از حفظ بگی و همین که این آیه رو ازحفظ بگی خدا میبینه تلاش کردی که آیه ی قرآنیش رو حفظ کنی دیگه اون آیه خودش کمکت میکنه تا سرنوشتت رو خدا مشخص کنه!
هیچ وقت به ما نگفتن معنی اون آیه رو بخون تا بفهمی اون آیه چه صفتی ازخداوند گفته که من میتونم بهش اعتمادکنم،ودرکنارش به هیچ بنده ای غیراز خدا متوسل نشم
هنوز که هنوزه این حدیث توی ایران رواج هست که هرکسی قران رو از ائمه ی اطهار جدا بدونه دینش کامل نیست و هرکسی که میخواد باخدا ارتباط بگیره اول باید با ائمه ی اطهار بتونه ارتباط بگیره و اونهارو واسطه ی بین خودشون و خدا بدونن،و حتما اونها باید بدونن توچه حاجت و خواسته ای داری تا خدا تورو اجابت کنه
وجالبه که حتما هم باید یک نذری رو مدنظر بگیری وگرنه اینطوری خدا و ائمه ی اطهار مارو لایق استجابت اون خواسته نمیبنن
چقدر روزهایی بود که من برای خواسته هام به این امام واون حضرت رو میزدم و چه طلاهایی رو ازدستم دراوردم و به ضریح اونها هدیه دادم تا به خیال خودم حاجتم روا بشه!
وجالبش این بود که میگفتن حاجتت رو هرچی با حال زار و گریه ووناله بگی خداازشنیدن اون حالتِ صدات زودتر دلش به رحم میاد و عاشق صدای بندشه که برای طلب حاجتش التماس کنه!واقعا چقدر ازخودم خجالت میکشم که انقدر خودم رو خاروزبون میکردم و به همه غیرازخدا متوسل میشدم تا بلکه معجزه ای ازجانب پروردگارم ببینم
آخ که چقدرر زیباااست که مستقیم خواستت رو برای خدا بگی و بهش اعتماد کنی که اون درهرلحظه تورو هدایت میکنه به سمت خواستت،مخصوصا اگه اعتمادکنی که اون میتونه از آسونترین راهش تورو به خواستت برسونه..
فکرمیکنم باشنیدن این دست از آگاهی ها خیلی ایمانو توکلم به خداوند بیشترشده،اونقققدر زیاد شده که از آرامش خودم یدفه اشکم سرازیر میشه و میگم خدایا دمت گرم که اون ایمانو توکل به خودت رو درونم زیاد کردی و انگار که هیییچ اتفاق نگران کننده ای قرارنیست منو از پا دربیاره…
فکرمیکنم ازون روزی که من با بارداری دومم امتحان شدم و بارداری موفقی نبود،من خیلی سر به زیرتر شدم و خیلی فهمیدم که من درمقابل پروردگارم هیچی نیستم و اگه که بخوام زیادی جلوی قاضی ملق بازی دربیارم خدا باهام شوخی نداره و باااید در هرلحظه مطیع و رام خداوند و قوانینش باشم،وگرنه خیلی زود نتیجش رو میبینم،پس بنابراین ازون روز به بعد به جای اینکه بخوام روی خودم یا یک دکترخاصی حساب بازکنم روی خدای خودم حساب بازکردم و آرامشم رو درهرلحظه سعی کردم بهترکنم،و الان به جایی رسیدم که دیگه میگم خدایا تو به هرخیری که هرلحظه بهم برسونی فقیر ومحتاجم و این کلمه شده ذکر شبانه ی من و بخدا اصلا هیییچ غمی ازگذشته و ترسی ازآینده ندارم،ازینکه قراره برای بارداری سومم چه اتفاقی بیوفته هیییچ ترسی ندارم
نه اینکه نداشته باشم،دارم.. اما آرامشم براون ترس غلبه میکنه و خیالم راحته ازینکه خدا همه چیو داره به بهترین شکل ممکنش مدیریت میکنه
خدا شده همه چیزه من…
استاد ای کاش که زودتر این خدای قدرتمندم رو شناخته بودم،آخه بدجوری قلبوجانم درآرامشه،جوری که انگار یک آمپول بی حسی بهم زدن و هرنجوایی که میخواد منو از یک اتفاق بترسونه فقط بایک جمله اون رو آروم میکنم و میگم من نمیدونم همون خدایی که من رو صحیح و سلامت آفرید و این مسیر زیبارو به من نشون داد تااون رو بهتر بشناسم،همون خدا مدیریت کننده ی همه ی کارهای منه،و نیازی نیست من تقلا کنم،اون همه کار،در زمانوموقعیت مناسبش انجام میده
این مسیر توکل شاید به زعم خیلیا یک مسیربیخیالی یا تنبل واری باشه،ولی انصافا نگه داشتن ذهن از هرگونه نجوا تواین مسیر خیلی سخت تره،تااینکه بخوای تو یک مسیری حرکت کنی که هزاران عامل بیرونی هم توانجام کارهات دخیل بدونی و فکرکنی که اونهاهستند که دارن کار تو رو راه میندازن
اما این نتیجه ای که از کنترل ذهنت میگیری کجا و اون نتیجه ای که بخوای باهزاران عامل بیرونی بگیری کجا….
الان به طرز معجزه واری من کاملا آرامش دارم و ازینکه قراره خدا همه ی کارهام رو به بهترین شکل ممکنش پیش ببره خیالم راحته،سخته که توهرلحظه به همین جمله اعتماد کنم،چون ذهن هم درکنارش داره میگه چجوری خدا ازون بالا میاد پایین و کارت رو راه میندازه،اما من میگم همین پایین روی کره ی زمینش بی نهایت دست داره که منو هدایت کنه به اون مسیری که آسونه و هیچ زجروتقلایی توش نیست…
سخته که یک اتفاق ناجالب رو ازگذشته تجربه کرده باشی،ولی اینبار فقط با تغییر ذهنیتت انتظار داشته باشی یک نتیجه ی متفاوت ازهمون اتفاق بگیری بگیری
سخته که هیچ کسی به جزخودت و خدای خودت ازین ماجرا خبرنداشته باشن و به خودت بفهمونی که برات مهم نباشه هیچ کسی جز خدا ندونه که توداری باهدایتاش پیش میری،و اون خدا هرلحظه بهت بگه نگران نباش همه چیز تحت مدیریت منه،و نیازی نیست فعلا حتی با هیچ دکتری درمیون بذاری….
سخته که به حرف خدا گوش کنی و اعتمادکنی و اجازه بدی که اون کارش رو ازیک دکتربهتر برات انجام بده،و نذاری نجواها قدرت پیداکنن و بگن بلاخره دکترا هم دارن علمودانش خدارو اجرا میکنن و برو حداقل بایک مشاور ژنتیک درمیون بذار…
نمیدونم چقدر دارم مسیرمو درست پیش میرم،اما میدونم که همین آرامشی که درهرلحظه دارم قراره اتفاقای خوب رو برام رقم بزنه
نمیدونم ته داستان چی میشه،اما میدونم اگه به همین منوال وباهمین آرامش و ایمان پیش برم مطمئنا همه چیز به نفع من رقم میخوره
خدایا دراین فضای مقدس ازهرنجوای شیطانی به تو پناه میبرم و ازتو میخواهم که درهرلحظه مرا خاشع و فروتن به درگاهت قراربدی و به کسی غیراز خودت دل امیدی نبندم
ای فریادرس کسی که فریادرس ندارد،ای همدم کسی که همدمو همراز ندارد،ای مونس کسی که مونسی ندارد،ای یاور کسی که پشتیبانی غیرازتو ندارد،ازتو میخواهم که به من لیاقت بندگی کردن به درگاهت رابدهی و تو هم ارباب خوبی برای این بنده ی همیشه محتاج به درگاهت باشی
خدایا درهرلحظه هدایتگره من باش و امروز ازتو درخواست میکنم که همانگونه که به موسی شرح صدر دادی و برفرعونیان پیروزش نمودی،همانگونه که یوسف را ازقعر چاه به عزتوجلال رسوندی،همانگونه که آتش رو بر ابراهیم گلستان کردی،همانگونه که عیسی رو بر جهانیان برتری دادی ،خدای اونها بودی خدای من هم هستی پس مرا برای رسیدن به خواسته ام به سادگی و زیبایی و عزتمندانه و ازمسیر آسانیها،آسانم کن
خدای بزرگ و قدرتمندم به من بگو درهرلحظه که چه قدمی برای به سرانجام رسیدن خواسته ام بردارم
خدایا تنهاتورامیپرستم و تنهاازتو یاری میطلبم و تنها بندگی تورامیکنم و تنها و تنها ازتو میخواهم که ارباب من درهرلحظه اززندگیم باشی…
استادعزیز و سخاوتمندم سپاسگزارم بخاطر اینکه انقدر زیبادارید یکتاپرستی رو دربین جهانیان ترویج میدید،سپاسگزارم ازشما بخاطر قلب رؤوفی که دارید و انقدر زیبا کلام خداوند رو برزبانتون جاری میکنید
سپاسگزارم که باعشق اینهمه آگاهی ناب رو دراختیار ما دوستان میذارید،امیدوارم که دراین مسیرتوحید و ترویج یکتاپرستی همیشه موفق وپیروزباشید
همه ی دوستانم رو درپناه خدای هدایتگر میسپارم
سلام استاد عزیزم هر بار ما رو سورپرایز میکنی
چند ماهی هست این سوال تو ذهنم هست چرا دوستم کارها براش روان پیش میره ؟ مثلادمیخاد خونه بخر بطرز معجزه اسایی جور میشه و براش میشه یه خاطره خوب که تو دورهمی ها تعریف میکنه
ماشین میخره ماشین گرون میشه مثلا مزدا تری خریده بود دویست تومن فروخت بالای یک میلیارد خونه میخره متری سی و پنج بعد از دو ماه میشه متری پنجاه
همیشه برام سوال بود واقعاااااااا چرراااااااااااا
مگه چه ویژگی داره؟مگه چه عادتهای خوبی داره؟مگه چه نگاهی داره ؟
وقتی باهاش صحبت میکردم اولین و برترین ویژگی ایشون سپاسگزار بودنش بود و این رو تو عمل نشون میداد مثلا یه روز باهم بیرون بودیم از اقای پست چی تشکر گفت و بهش گفت متشکرم که بسته های مارو میارید جلو در من همسر فلانی هستم و به من گفت این اقا برای ما چیزای خیلی خوبی اورده مثل سند خونه ماشین گواهینامه و …..
من مشغول تمرینهای کتاب شکر گزاری بودم و پیش خودم گفتم بابا دمت گرم تو خود راندا برن هستی
دعای این سالهام این بود خدایا اسانم کن برای اسانیها یه روز به خودم گفتم ببین اصلا راهش چیه دیدم استاد میگند صدق بالحسنی یعنی تو زیبایها رو ببین ما زیبایی های بیشتری رو به تو نشون میدم و اینگونه اسان میشوی برای اسانی ها
یه کم ریز شدم تو رفتارهای دوستم دیدم بله ایشون کلا زیبا بین هست و اصلا در مورد مشکلات و ناراحتی ها صحبت نمیکنند
دو هفته پیش خواهر عزیزم بهمرا همسرشون دوره احساس لیاقت رو خریدند و لطف کردند اجازه دادند من هم از این الماس استفاده کنم تو همین جلسه اول که شنیدم گفتم این دوستمه چون نود درصد ویژگی هاشو داشت خیلی حد و مرز داره با خودش در صلحه تو اینستا چرخ نمیزنه زندگی خودشو با کسب مقایسه نمیکنه و هزاران مورد دیگه
و بعد از شنیدن اگاهی ها چه قدر از دست خودم ناراحت شدم با وجود اینکه دوازده سال هست این دوستم به عنوان الگوی خوب جلوی چشمام هست ولی من هنوز تو بعضی موارد مشکل دارم و اولین مورد حد و مرز نداشتن بود و اصلا فکر نمیکردم که جزیی از احساس لیاقت باشه
استاد میدونستید خیلی متفاوت هستید
میدونستید اگاهی های شما دست اول هست
و هزاران نفر با اگاهاب و خوراکی هایشما رشد میکنند و به زبون خودشون به مردم بیان میکنند که البته بد هم نیست چون هم فرکانس شما نیستند و ارام ارام رشد میکنند
استاد میدونستید وقتی میاید فایل اماده میکنید خو اب و خوراک رو از ما میگیرید جوری که باید حتما فایل رو تبدل به متن کنیم وارد دفتر مخصوص فایلهای توحیدی کنیم کامنتها رو بخونیم کامنت بزاریم تا اروم بگیریم
من خیلی ممنون و سپاسگزارم از شما و خانم شایسته عزیز