ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگی - صفحه 45 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/11/abasmanesh-1.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-15 05:22:082024-11-24 13:52:03ارتباط بین درک صحیح خداوند و روان شدن چرخ زندگیشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سپاسگزار خداوندی هستم که عباسمنشی رو در مسیر من قرار داد تا از طریق یک بنده که پروردگارش رو پیدا کرده و به زبان یک بشر که هم عصر منه ، منو هم به سمت خودش هدایت کنه.
و قدردان وجود نازنین استاد عباسمنش عزیزم که واسطه بین کلام خداوند و بنده هاشه.
داشتم به این فکر میکردم که اصلا فلسفه فرایضی که تو ادیان و مذاهب مختلف از اول بوده مثل نماز خوندن یا ذکر گفتن با تسبیح و غیره این بوده که تو ساعات مختلف روز آدم بره سمت خدا و یادش کنه و یه سری ذکرهارو تکرار کنه
پیروان بودا و راهبان معابد تبت صبح تا شب یک ذکر رو هزاران بار تکرار میکنن و پیروان مذاهب مختلف که آیین های خودشون رو دارن. اینها به این دلیل نیست که ما به خدا عرض بندگی و ارادتمون رو مکررا و به تاکید اعلام کنیم تا مطمئن شیم متوجه شده،
چون اون خودش از ایمان بنده هاش بهتر از خودشون اطلاع داره
بلکه اینها به این خاطر بوده که خداوند میدونه انسان فراموشکاره و سریع میزنه به خاکی و از مسیر دور میشه و فکر و اندیشه ش در معرض هزار جور نوسانه و ایمانش تزلزل پیدا میکنه. برای همین لازم بوده که تکرار کنه اینهارو تا براش خوب جا بیفته، تا ایمانش بیشتر بشه.
اونجا که استاد فرمودن ما باید تلاش کنیم تا ایمان بیاریم و باید خودمون اینکارو بکنیم خیلییییی نکته با ارزشی بود از نظر من
چون همه ما از کودکی خودمون رو مسلمون و با ایمان میدونیم اما اکثرمون میدونیم در عمل موحد نیستیم.
وقتی خواسته ای داریم یا به مساله ای برخورد میکنیم به هر دری میزنیم و بعد که نا امید شدیم از همه ، آخر سر از روی درماندگی دیگه به خدا پناه میبریم و با آه و زاری میگیم که خدایا من دیگه نمیدونم چیکار کنم! خودت درستش کن!!!
درحالیکه مومن واقعی همون اول میگه افوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد
و در حدیثی هست که خداوند نزد گمان بنده ش هست
ینی خدارو هرطور که میبینی خدا برات همونطور خواهد بود
اگه سمیعش میدونی مدام باهاش حرف میزنی اگه مجیبش میدونی حاجاتت رو ریز و درشت همه رو از اون میخوای
اگه هادی میدونیش با اطمینان قدم برمیداری چون میدونی هدایتت میکنه
خداوند نام مبارکش الله هست اما اسماء زیبای بسیاری داره که هرکدوم معنای مشخص و قشنگی دارن چرا خداوند اینهمه اسم از خودش رو به بنده ش یاد داده؟
مگر الله کافی نبود؟
ببین خداوند تا چه حد فکر همه جاشو کرده و بنده هاش رو میشناسه.
اینطوری با یاددادن اسامیش خواسته به ذهن محدود بنده ش القا کنه که تو هررررررچه میخواهی در من بجو
اگر مریضی بدون منم که شافی هستم
اگر نیاز به کمک داری بدون منم که ناصر هستم
اگر نیازمند بخششی من وهاب هستم
اگر نا مهری میبینی بدون من رحیم هستم من ودود هستم
اگر مشکلی داری و گرفتاری ناجی هستم
اگر کار نیکی میکنی بدون من شکور و بسیار پاداش ده هستم
اگه خطایی کردی برگرد من تواب هستم من غفور و بسیار آمرزنده هستم
حتی روزی تورو من میدم و من رازق هستم
اگر گره تو کارت هست بدون من فتاح و گشاینده هستم
اگر ثروت میخوای من مغنی و بی نیاز کننده هستم
برای همین این ذکرهارو تکرار میکنیم مثلا میگه بعد فلان نماز انقدر فلان ذکر تکرار بشه
مثلا میگی یا قادر
برای این نیست که خدارو هزار مرتبه با اون اسم صداش بزنی تا بشنوه چرا که خداوند شنوای پنهان و آشکاره اون شنوای حرفهای ناگفته ست . همه ش برای اینه که خودت بشنوی
برای اینه که به خودت بفهمونی که پروردگار من این چنینه مثلا قادر و توانا به انجام هررررکاری هست تا یقینت بیشتر بشه تا دیگه احساس ضعف و ناتوانی نکنی، تا خودتتتتت مطمئن بشی که اونه که میده اونه که همه این کارا رو میکنه.
انقدر میگی تا به یقین برسی
نه که سرسری فقط شماره تسبیح بندازی و مثل دستگاه فقط یه ذکرو بگی تا سریعتر صدتا یا هزارتا تموم شه با حضور قلب و توجه میگی. میرسی به نقطه ای که یقین پیدا میکنی وصل شدی به خداوندی که قادر مطلق هست. ببینم بعدش آیا میتونی لحظه ای احساس ترس یا ناامیدی یا ضعف کنی؟
برای همینه میفرماید الا بذکر الله تطمئن القلوب ینی تو ذکر که بگی، ینی خدارو یاد که کنی قلبت آروم میگیره . آروم میگیره چون ایمانت بیشتر میشه و خیالت راحت میشه.
اونجا که خداوند میفرماید یا ایها الذین امَنو امِنو
یعنی صرف اینکه گفتیم ای پیامبر ما به دعوت تو لبیک میگیم و ایمان میاریم و مسلمان شدیم کافی نیست باید در قلب و در عمل ایمانتون رو نشون بدید.
باید به غیب و خداوند و آنچه نمیبینید ایمان بیارید
پس ایمان داشتن هم یک کار عملی و تمرینی است. صرف یک ادعا نیس که بگیم من به خدا ایمان دارم و تمام.
باید صبح تا شب این ایمان رو نشون بدیم تو کوچکترین کارها از سپاسگزاری کردن تا برای هر چیز کوچک و بزرگی دعا کردن و توکل کردن به خودش و تسلیم مطلق بودن ، و نشون دادن اینکه خدایا هرچه که هست فقط تویی و هرچه هست فقط از توست و تمام چشم امید من و تمام ایمان من به توست. و من فقط تورو میبینم به هرجا و هرچیز و هرکس که نظر کنم.
و این راه یک شبه نیست و مسیری برای تمام عمر هست.
دعا میکنم خداوند مارو از مومنان واقعی به خودش قرار بده و مارو به راه راست و راه بندگان حقیقی ش هدایت کنه و از دوستان و نزدیکان خودش قرار بده .
با سلام خدمت استاد عزیزم
سلام خدمت بانو مریم جان
سلام به دوستان عزیز در این سایت الهی
خدایا شکرررت که منو هدایت کردی به این سایت الهی
خدایا شکرت که بهترین استاد رو به سمت من هدایت کردی
خدایا شکرت که هر روز کنارمی و با هم بودن لذت میبریم(بهترین رفیقم خداست،عاشقشم)
خدایا شکرت که هر لحظه ما رو هدایت میکنی
خدایا شکرت که میخواهی به من نعمت بیشتر بدی
عاشقتتتتتتتم خدا جونم
استاد جان از دوستتون گفتین که چجور خدا هدایتش کرده
استاد جانم با همسرم رفتیم که برا مغازه همسر جان وسایل مورد نیاز بخریم
اومدیم که بیایم سوار ماشین بشینیم، دیدم یک خانومی یک پارچه ای پهن کرده وبساط جوراب و دستمال آشپزخونه اینجور چیزا داشت میفروخت
یک حس خیلی قشنگ به من گفت برو از این خانوم چیزی بخر،به همسرم گفتم یک لحظه وایستا الان میام،گفت کجا بیا بریم،گفتم نمیدونم یک حسی بهم گفت برو از این خانوم یک چیزی بخر
استااااااااااد جااااااان اومدم سمت خانوم دیدم چیزی لازم ندارم،ولی گفتم چون حسم گفته بخرم میخرم،یک حوله دست دیدم گفتم همینو بخرم،تا رفتم بردارم دیدم زیر لوازماش خیسه
گفتم خانوم زیر لوازمات خیسن
تا خانوم نگاه کرد دیدیم مغازه ای که بسته بود که خانوم جلوی اون مغازه بساط کرده بود
داشته بنده خدا مغازشو با آب و وایتکس میشست
و آب از لبه پله میومده زیر جنس های این خانوم
ولی خانوم متوجه نشده بود
خدااااااا جووووووونم عاشقتم،همسرم رو صدا زدم و اومد سریع وسایل های خانوم رو جمع کردیم و تند تند خشک میکردیم پلاستیک های جنس هاشو که بهشون نرسه چون وایتکس داشت ،خدایا اون خانوم با صدای بلند میگفت این خانوم رو خدا فرستاده،هی به من میگفت خانوم خدا شما رو برا من فرستاد ،استاد هر موقع یادم میاد از اون موقع اشک میریزم که خدا چقدر قشنگ با من صحبت کرد
وای صدای خدا چقدر آرام بخشه
خدایا عاشششششقتم،
استاد وسایل خانوم رو که جمع و خشک کردیم
خداحافظی کردیم و اومدیم داخل ماشین تا خونه اشک ریختم و فقط میگفتم خدایا شکرت که با من صحبت کردی
خدایا شکررررت که انقدر به من نزدیک شدی
عاشقتم خداااااا جونم
خدایا من بدون تو هیچ و ناتوانم
قدرت در دستان توست
استاد جان منتظر من باشید در پرادایس زیبا
عاشقتونم استاد جونم و مریم جونم
با امید دیدار
سلام به همگی
استاد ممنونم ازتون این فایل بنظرم توحیدی ترین فایل شماست .
از روزی که منتشر شده روزی نیست چندبار نشنومش.
به شدت تشنه ی شنیدن این حرفام
اینقدر باورهایی که میگین خالصن و به قلب آدم میشینن که باز هر دفعه اشکم جاری میشه سرشار از حس امنیت و اعتماد به نیرویی میشم که من و زندگی مو در بر گرفته .
واقعاً ما مگه تو ذهن مون به جز باورهای اشتباه و ورودی های غیر اصیل و غیرخدایی که همش از دیده و ها و شنیده هامون میاد چی داریم که اینقدر بهش تکیه می کنیم؟!
همش میخوایم این ذهن با تمام محدودیت ها و باور به کمبود ها و عدم لیاقت خودمون راهنما مون بشه !!!
من یه عمری از ذهنم میخواستم منو کشف کنه ، رسالتمو بگه ، راهنمام باشه و نمی شد !!!
حالا که این فایل شنیدم فهمیدم اصلا از روش اشتباهی دنبال جواب بودم که هیچ وقت نمیرسیدم .
هر روز دارم میگم خدایا زندگیم دست تو ، رسالتم دست تو ، ثروت و عشق و سلامتیم دست تو ،
تو بگو من چیکار کنم
تو منو هدایتم کن
تو آدما ، وسایل امکانات بیار
من پذیرام قول میدم مقاومت نکنم
تو منو ببر جای درست ، در زمان درست تو همه چیو هماهنگ کن
خدایا من عاجزم ، تویی قادر تویی خالق ، تویی قدرتمندترین نیروی عالم تو داناترینی
من تسلیمم تسلیم هدایت هات تسلیم الهاماتت
تسلیم اتفاقاتی که رقم می زنی
منو از راه آسانی ، لذت ، شادی و شوق ببر جایی که باید باشم در زمانی که باید باشم
من میخوام اصیل بشم و به اصالت خودم زندگی کنم به شیوه ای که روحم میطلبه
من آماده ام
من آماده ام
من آماده ام
من آماده ام
کمکم کن بتونم عمل کنم
حتی تو اینم ازت درخواست دارم تا اسیر نجواها نشم ، تا ذهنم مقاومت نکنه ، من پذیرای انرژی حمایت گریت و هدایت کنندگیت هستم .
می خوام بعد از 32 سال زندگی خودم زندگی کنم
خواسته های شخص خودمو چیزایی که روحم برای تجربه اش وارد این جهان شده را زندگی کنم بسازم و خلق کنم اون چیزی که تو درونم هست تو وجودم بذری که گذاشتی و کاشت و پرورشش به انتخاب خودم گذاشتی !
من بله میگم میخوام این بذر وجودیم جوونه بزنه نهال بشه و بعد بزرگ و ثمر بده !
من بله میگم میخوام ولی هدایت و الهام با تو عه !
تو منو ببر تو مسیر شخص خودم
کمکم کن عمل کنم
الهامات تشخیص بدم
و از مسیر آسونی و لذت و شوق برم
دنیات گسترش بدم
و در حالی که خودمو و روحمو زندگی کردم فارغ از تایید و نگاه بقیه حتی عزیزانم این دنیا رو ترک کنم .
خدایا هر لحظه امنیتمو ارزشمو به حضورت به اینکه من جزیی از تو هستم گره میزنم نه هیچ چیز بیرون از خودم .
کمکم کن در مسیر آگاهی و تسلیم تو بودن و عمل گرایی بمونم .
من فقط از تو میخوام روی هیشکی حتی خودمم حساب نمی کنم.
این درخواست هارو خداجونی از تو می کنم چون میدونم چقدر من انسان محدودم به زمان و مکان ؛ من نمیدونم تو این لحظه چی بهترینه که بخوام خودم انتخاب کنم شاید بعدا بفهمم نتیجه را اما تو در لحظه صلاح و آن چیزی که برای من خیره را می دونی !
من نمی دونم هیچ چیزیو تا تو نگی ، تو نیروی خیر و دانایی هستی !
من خودمو بهت وصل می کنم و خودمو بهت میسپارم من به تو برای حیات و حتی نفس کشیدن محتاجم خداجونی !
استاد امروز درگیر یه مسیئله ذهنی بودم و این فایل به عنوان نشانه برام اومد
توی روابطه
توی کار
من فکر میکردم که باید از خودم بگذرم
تا عشق یا پول دریافت کنم
اما با شنیدن این فایل متوجه شدم که
رابطه یعنی رابطه با خدا و ارامش
کار یعنی کاری که راحت باشه
سلامتی ینی خود به خود ایجاد بشه
و راه خداوند راه درست راهی که اخرش وسطش یا اولش خوشه
راهیه که در مسیر قانون خداونده
مثلای توی روابط رابطه درست یعنی نداشتن وابستگی به طرف مقابل پدرمادر خواهر برادر یا همسر
مهم نیست چقدر باهاشون هستی
اگر وابسته باشی بهت توهین میشه یا رابطه خراب میشه
اما اگر سعی کنی وابستگی و شرک رو نسبت به اون آدم از وجودت پاک کنی چه از دور چه نزدیک هرکدوم که امکان پذیر باشه اون رابطه تبدیل میشه با آرامش برات
به نام خدایی که رب العالمین است
سلام به استاد عزیزم و یارمهربان و دوستان بییینظیرم
دوست دارم درمورد کل صحبت هایی که شد تجربیاتتون را بگید،چه باوری نسبت به خداونددارید؟چه تصمیمی دارید که باورهاتون رو تغییر بدید و چه زمانهایی اوضاع براتون راحت تر پیش رفته؟ آیا میتوانید ارتباط راحت پیش رفتن اوضاع رو با این صحبت ها پیداکنید؟ آیا میتوانید ارتباط سخت تر شدن چرخ زندگی رو ، زنگزدگی و روان نبودن چرخ زندگی رو با این صحبت هاپیداکنید؟ آیا برنامه ای دارید برای اینکه نگاهتون را تغییر بدید برای اینکه اجازه بدید که خداوند کارهارو انجام بده؟؟
” خدایاشکرت بابت تمام اتفاقات زندگی ام که باعث رسیدن من به خواسته هایم میشود ”
خدایا خودت کمکم کن تا بتونم بهترین جوابهارو باین سوالات بدم و آسون به مدار تو هدایت بشم.
وقتی به 5دهه گذشته زندگی خودم نگاه میکنم روند رشدم رو بوضوح میبینم
و با آگاهیهای الانم بررسی میکنم باین نتیجه میرسم هرجا خواسته ای داشتم از خداوند و اون خواسته بارها تکرار شده توی ذهنم و درموردش تجسم کردم بعدش رهاشدم و سپردم به جریان، اون خواسته ها به شکل خیلی راحت وطبیعی وارد زندگیم شده.
من در مورد شغلم یادم میاد تو دوران تحصیل وقتی از میدان اصلی شهر رد میشدم چندین شعبه بانکها دور میدان بود و همیشه میرفتم پشت پنجره و به داخل شعبه و کارمندان نگاه میکردم و خودم رو اونجا تجسم میکردم و با احساس خوب لذت میبردم و از شور و هیجانی که توی شعبه بود به وجد میومدم.
سالها گذشت بعد اتمام دبیرستان و خدمت سربازی یه مدت کوتاه در یه مغازه کارمیکردم اینم بگم که واقعا با احساس خوب اونجا کارمیکردم وهر وقت صاحب مغازه که یه تاجر پنبه بود کار بانکی داشت باعشق میرفتم وساعتها توی شعبه بانک مینشستم و تا رسیدن نوبتم روند کاری شعبه رو تماشا میکردم و کلی لذت میبردم خدایاشکرت
بواسطه این تاجر به یکی از دوستان ایشون به یه شرکت تولیدی معرفی شدم و اونجا مشغول بکارشدم ولی علیرغم حقوق خوبش خیلی جذاب برام نبود ولی برای ورودی مالی خوب بود.
همزمان دوره های فنی و حرفه ای هم میرفتم که خیلی زود جریان ازدواجم اتفاق افتاد که اونم جزو درخواستهایی بود که از خدا داشتم و به همون شکل خیلی آسان و طبیعی خدا برامانجام داد که من وقتی الان بهش فکر میکنم نه شغل خاصی نه درآمد و پس اندازی نه خونه ای نه خانواده ، واقعا هیچ کدوم از این آپشن هارو نداشتم
خییییلی راحت واسون خدا منو گذاشت وسط یک خانواده بییینظیر که از لحاظ مالی و اجتماعی به مراتب از خانواده خودم بالاتر بودن
خلاصه به کمتر از شش ماه همه کارها انجام شد حتی مراسم عروسی
کل لوازم و جهیزیه خریداری شد خونه آماده شد به همراه یه فرشته نازنین و گفتن آقا بفرمایید زندگیتون رو شروع کنید.
من هم اطاعت امرکردم و زندگی مشترک شروع شد.
یه روزی تو ایستگاه اتوبوس منتظر بودم که سوار شم برم به کارم برسم پشت ایستگاه اتوبوس چشمم خورد به دکه روزنامه فروشی
حالا منی که اصلا اهل روزنامه خوندن نبودم آخه یه کارگر شرکت رو چه به روزنامه؟؟!!
نمیدونم چجوری شد وقتی به خودم اومدم که یه روزنامه دستم بود و تو صفحه اول آگهی استخدام یک بانک رو دیدم.
خلاصه رفتمکارهام رو انجام دادم بعد برگشتم منزل و آگهی رو به خانواده نشون دادم
از اونجایی که شرایطش رو داشتم از فردای همون روز افتادم جور کردن مدارک و ثبت نام .
کمتر از شش ماه بعد من توی شعبه بانک و پشت گیشه نشسته بودم و شده بودم کارمند بانک
الان هم دقیقا 30 سال از اون موقع میگذره و همیشه این داستان زندگیم رو برای خودم و خانواده تعریف میکنم .
یه وقتایی که چرخ زندگی روان نیست اینو به خودم یادآوری میکنم که
چطور شد اون موقعها که حتی آگاهی های الان رو نداشتم و خدا رو هم به زیبایی الان نمیدیدم پس چرا اون موقع شد الانم قطعا میشه اگه من باورهام رو نسبت به خداوند تغییر بدم، بتونم ذهنم رو کنترل کنم ، و سعی کنم از زندگی لذت ببرم
قطعا خدا هم که هموراه داره منو هدایت میکنه مسیر رو بهم نشون میده
و این تجربیات گذشته باعث شده ایمانم قویتر بشه و خدارو بیشتر از پیش تو زندگیم حس کنم و فقط اجازه بدم که اون مسیر رو بهم بگه و منم به قول استاد بشینم روی شونه های خداوند و از مسیر لذت ببرم.
خدایا بیییینهایت سپاسگزارم
درپناه الله شاد و ثروتمند باشید
سلام به شما استاد عزیزم
چقدر این فایل برام خاص بود و چقدر درس ها و مثال های قشنگ و پر از نکته ای داشت برام.
چه بک گراند کامپیوتری قشنگی گذاشته بودین روی این فایل استاد، انگار آسمونی صاف و فیروزه ای رو توی ذهنم تداعی میکرد، و من چقدر از اول صبح شکرگزاری هایی که میکردم از خدا، بابت آسمان صاف و زیبا و آبی رنگ بود و هوای عالی پاییزی بود.
استاد چقدر وقتی به خودم نگه میکنم و تعمق میکنم بهتر متوجه میشم که چقدر از بچگی تحت تاثیر جامعه بودم مخصوصا خانواده و مخصوصا یکی از داداش هام یعنی داداش بزرگ و ارشد خانواده که خیلی خیلی زیاد از بچگی رومون مخصوصا روی من یکی تاثیر زیادی داشته همه چیزش! و خب با وجود اینکه همین اواخر مدتهاست که فاصله داشتیم و زیاد همو نمیدیدیم مثل قدیما، اما واقعا خیلی وقتا پیش اومده و درونم تلنگر زده که دقیق و کامل دیدم که چقدر واضح روم تاثیر داره، میگم دقیق و واضح بخاطر اینکه بخاطر این آگاهی های شما و چیزایی که یاد گرفتم دقتم و تمرکزم و دیدن تفاوت های فرکانسی و شرایط و اتفاقات نسبت به قبلا که خیلی از این آگاهیارو نمیدونستم، زیادتر شده.
این داداشم و کلا خانواده ما خب از قدیم الایام و نسل اندر نسلمون جد و والجدمون مذهبی و بسیار سخت گیر و به قولی خداترس بودیم. هی بگو این همین داداشم، و چقدر باورها و اطلاعات دینی غلط و نابودکننده که به خوردمون نداده از بچگی، و نکته و درس جالبی که میخواستم عرض کنم بیشتر بخاطر این بود که بگم همیشه یاد دارم بحث حضرت علی (ع) و سخت کوش بودن و سخت پسند بودنش و کلا سخخخختتت : ) همه چیز بودنش همیشه خدا تا بوده و بوده تو مغز ما در جریان بوده مخصوصا من یکی! و همیشه هم یه جور حالت غرور و شعف و یک نگاهِ گویی غرور آمیز و با صلابت نسبت به این موضوع و شخصیت داشتیم و داریم، که همیشه هم در جمع های خانوادگی و نزدیکان و مناسبت های مختلف حرفش و این مباحث دینی و مخصوصا شخص حضرت علی (ع) به میون میومده و در جریان بوده همیشه تا دلتون بخواد. و همیشه و همیشه تا یاد دارم این داداشم این تکه کلا و ورد زبانش بوده که آآآآی علی (ع) این بود و آن بود و چه بود و اصلا نماد سختی و سخت بودن و سختی کشیدن یعنی علی! بعد جالبه برای هر امام و پیغمبری هم یه استعاره و تفسیر متفاوت و خاصی دارن : ) مثلا در مورد امام رضا (ع) که هم اسم منم هست : ) ایشون به علاوه خانواده گرامی ما! : ) ایندفه نگاهشون چی بوده؟ که آهااان حالا اگه میخوای کارها و زندگیت و درخواست هات و چه و چه زندگیت آسان باشه و آسان پیش بره و به امامِ آسانی ها و نعمت و برکت فراوان و فلان و بهمان هدایت بشی و ازش طلب شفاعت و اجابت کنی که شفاعتتو کنه و یا از خدا بخواد واست وساطت و شفاعت کنه، فقططط امامِ رضااا! : )) (شما فقط حد و اندازه و مغز ملت رو داشته باش و سطح باورها رو). و بعد خانواده و دوست و آشناهای ما (البته من نه، چون انگار قلبم از بچگی میدونست که این مزخرفات واست نون و آب نمیشه! و همه هم میدونن که منه رضا از بچگی با همه خانواده و فامیل فرق داشتم همیشه) عضو یه جامعه مذهبی هستن که احتمالا همه مردم ایران باهاش آشنا هستند و میشناسنشون و میدونن از چی حرف میزنم، که به «مهدویه» معروف هست و در یک شهر به شدت مذهبی افراطی و متعصب هم زندگی میکنیم که باور کنید استاد به جرات میتونم بگم حتی قم در برابر این شهر صد شرف داره! و یعنی هیات و دسته عاشقان حضرت علی و سینه چاک علی هستند! :d
خلاصه جونم واستون بگه که، این خانداداشِ ما همیشه هم از خود بچگی یادمه اینو تو مغز من کرده بود و به همه هم همیشه میگفت و میگه اصلا بای دیفالت که رضا؟؟ آی رضا گفتی یعنی علی! : ) رضا یعنی عجین شده با حضرت علی! اینقدر که از بچگی بخاطر بلا و مصیبتهایی که بیشترش هم بخاطر همین خانواده و باورهای مذهبی افراطی و نابود کننده که بیشتر هم از طریق پدر و همین داداشم و البته سایر داداش های دگر! : )) بهم خورانده و تزریق شده، سرم اومده میدونم، تا یاد دارم همیشه این ورد زبانش بود که اسم من میومد و میاورد رو زبانش کلا همیشه در ادامه هم ربطش میداد شخصیت و مشقت ها و مصیبت های زندگیم و کلا مصائب زندگیم و شخصیتم رو به حضرت علی تعمیم میداد که یعنی آآآی قربونش برم رضا (یعنی من) ماشاالله بهش اصلا دستش تو دست علی (ع)ـه و باید زجر و سختی بکشه و کشیده تو زندگیش زیااااد و فراوان! و اینو یه ویژگی و خصیصه و نشان بزرگی و غرور و افتخار میدونن همیشه. ولی خودش رو بیشتر مخلص و پایبند و مرید امام رضا میدونه و بیشتر هم یعنی یعنی طرفدار آسانی و آسان شدن و گره کارها به سادگی باز شدن میدونه و اینو عجین کرده این باورش رو به وجود امام رضا و میگه که یعنی از قدیم الایام از زمان امامان و کلا ادوار مختلف بعد از ظهور اسلام، امت ها مختلف و مرید های مختلف انبیاء و امامان، اگر کسی با سختی و مشقت فراوان زندگیش جلو میره و آدم سخت کوش و قوی و با اراده و جنگجویی هست به قول معروف یعنی با حضرت علی عجین شده و اگر کسی آسان شده برای آسانی ها و زندگیش راحته و چرخ زندگیش روون میچرخه یعنی با امام رضا عجین شده!!! : ))))) خدایا! شما تا تههِ تههِ مغز این ملت و جامعه رو برید دیگه خودتون. من که خداروشکر از خود بچگی کلا با اینا ساز مخالف میزدم همیشه و سرم تو کار خودم بود و از اینا همیشه فاصله گرفتم، و همیشه استاد انگار قلبم همه چیزو بهم میگفت و هیچ علاقه ای به این چیزا نداشتم به این همه افکار افراطی و دینی و تعصبی و همیشه هم واسشون سوال بوده که چرا من اینطورم و مثل اینا نیستم : ) که البته استاد جان اصلا خود شیوه آشنایی من با شما و به پست شما خوردن خودم رو اصلا یکی از دلایل اصلیش رو همین متفاوت بودنم و افکارم و شخصیتم میدونم که با جامعه و مخصوصا خانوادم فرق داشته و با شما و مسیر شما و این آگاهیا بیشتر هم فرکانس و هم مسیر بودم و نهایتا منجر شد به با شما بودن و عضو خانواده عباسمنش شدن : ) الهی شکر.
وقتی خیلی خوب زوم میشم به درونم و خودم و افکارم و سوالا و تمرینای شما هر از گاهی، و الان نهایتا به این موضوع فکر کردم و درونمو شخم زدم و این حرف ها و خاطرات به یادم اومد و دوست داشتم براتون بگم.
و داشتم الان بیشتر تفکر و تعمق میکردم البته تو این مدت و شده هر از گاهی زمان های مختلف هم به این چیزا فکر کردم اما خب الان و مخصوصا با دوره خودشناسی احساس لیاقت شاید بهتر و بیشتر متوجهش میشم، که این افکار و باورهای جامعه مخصوصا خانواده و افرادی که سلطه و اصلا سلطه هم بگیم نه، کلام برش دار و بخاطر اون دید خانوادگی نسبت به افراد مختلف یک خانواده و بیشتر هم بزرگ سالاری مخصوصا ماها خاواده های قدیمی و مخصوصا منه دهه شصتی، خب مسلما بیشتر تحت تاثیر قرار گرفتیم و چه خودآگاه و حتی ناخودآگاه کلام همچین اشخاصی مثل پدر ، مادر، برادر بزرگ خانواده و.. کلا بزرگ تر ها رومون تاثیر به شدت زیادی داشته و ما خواه یا ناخواه درگیرش بودیم و شدیم، که الانیا که حسابشو کنید منی که پا به میان سالی گذاشتم و نزدیک به 40 سالگیم هستم و حتی میگم سالهاست و مدتهاست از این خانداداشم دور بودم و خیلی اندک شاید دیدهمش چند سالی هست، اما وقتی میبینمش و کمی حرف میزنه یا تو هر زمینه ای کلا یه ایدئولوژی ای داره تو هر حوزه ای، سلامتی، مذهب، سیاسی، اجتماعی و .. قشنگ میبینم که رو من تاثیر مستقیم و سریعی میذاره! نه اینکه بخوام ها نه اینکه دلم بخواد و مشتاق شنیدن باشم، اما به وضوح تاثیرشو میبینم روم، مثلا بر فرض مثال تو حوزه سلامتی بخوام بگم، اگر مدتی بوده که درگیر یه مشکلی یا مشکلاتی بودم که راهشو نمیدونستم یا هرکاری کردم فرضا به در بسته خوردم یا اذیت بودم اینقدر که بیخیال بشم و پذیرفته باشم که ناتوانم یا قدرتم کمه در برابر درک اون مشکل یا بیماری و کلی هم راه و چیز امتحان کرده باشم، قشنگ میبینم که این داداشم وقتی میاد باهام حرف میزنه یا یه چیزی واسم میاره یا یه دارویی بهم میده و معرفی میکنه، خیلی سریع و آنی روم تاثیر میذاره و یا کلامش روم تاثیر مستقیم و فوری میذاره! که حتی خودم شاخ در میارم و حتی شاکی میشم درون خودم میدونی استاد؟ که حتی شده به خدا برمیگردم میگم ای بابا من که اصن از اینا دورم و حتی با صحبتها و آگاهیای متفاوت (مسیر شما و این سایت) آشنا شدم و سالهاست کاری به اینا ندارم و خواستم مسیر متفاوت فکری و باوری ای رو برم، پس چرا اینقدر هنوز کسی مثل این خانداداشم اینقدر سریع روم تاثیر میذاره! پی میبرم به اینکه این صحبتا و این باورها ریشه دار تر از این حرفاست که بخواد به این زودی از بین بره، و یا بهتر پی میبرم که همون بهتر که آدم به بعضی افراد در ارتباط نباشه یا در ارتباط خاص و خیلی نزدیکی نباشه به قول شما، حالا مثلا بگیم نخواد آدم با خانواده خودش قطع رابطه کنه، اما هر کسی میخواد باشه، بهتره فاصله حفظ بشه و یا در بهترین حالت چرا که نه، ارتباطی اصلا نباشه و هرکسی مسیر خودشو بره و با آدمای همفرکانس خودش آداب معاشرت و همصحبتی داشته باشه.
خیلی خوبه که این چیزا میاد و داشتم به حرفاتون و سوالاتتون توی این فایل فکر میکردم و اینا اومد و تراوش کرد بیرون از ذهنم.
جواب به سوالات :
در آگاهی های این فایل، استاد عباس منش قانون آسان شدن برای آسانی ها و نشستن روی شانه های خداوند را از جنبه های مختلف و با زبان ساده و کاربردی توضیح می دهد تا متوجه شویم
• چه می شود که در اکثر مواقع مجبور به حل مسائل زیادی هستیم یا در اکثر مواقع درمانده می شویم؛ ج: باور به سختی کشیدن و سخت به دست آوردن همه چیز زندگی و باورهای ریشه دار مذهبی و جامعه که در وجودمان رخنه کرده.
• و چه می شود که اکثر مواقع زندگی روان پیش می رود و مسائل راحت حل می شود؛ ج: از دو جنبه به نظرم میتونم به این سوال جواب بدم : 1 – در ناخودآگاه ذهنمون به این نقطه رسیده باشیم که اون حد از سختی و مشقت رو کشیدیم و حالا وقتشه که جواب ها و اجابت ها بیاد و به قولی آسان بشیم دیگه! طبق همون باور ایراد دارمون دارم میگم که به قول استاد آیات و سوره های قرآن رو به اشتباه یا گاها به عمد برامون تفسیر کردن و معنی کردن مثل همون آیه ان مع العسره یسری که معَ رو «بعد» تفسیر و معنی کردند. و 2 – اینکه به این حد از باور و یقین و درک رسیده باشیم که میشود آسان شد و بود برای آسانی ها! مثل همین آگاهیا و اطلاعاتی که استاد عزیز بهمون میدن، یعنی متفاوت فکر کردن و عمل کردن بر خلاف اکثریت جامعه و قبول اینکه بابا جان خدا سادیسم نداره!!! اون عاشق راحت به دست اوردن و راحتی و آسان گیر بودنه! هرچقدر ما اینو باور کنیم و نشون بدیم که اینطور فکر و عمل میکنیم، چرخ زندگیمون روون تر میشه. تامام
• بین “جنس رابطه ما با خداوند” و “میزان روانی چرخ زندگی” چه ارتباطی وجود دارد؛ ج: میشه اینطور تصور کرد و نگاه کرد بهش به نظرم، که میشه خدارو یه راننده تاکسی خوش برخورد و مهربون و خوش قلب و آرام با یک ماشین حرفه ای و شیک و تمیز و زیبا در یک مسیر زیبا و نرم و آسفالت تازه و بسیار زیبا و بی چاله چوله و دست انداز فرض کرد که ما نشستیم اون پشت و داره با لبخند و یه آهنگ توپ و انرژی بخش مارو میبره به مقصدی زیبا که حس میکنیم عینهو بهشته! یا نه، یه راننده تاکسی بد عنق و بوگندو و سیگاری و مزخرف که معتاده و اعصاب نداره و بدختی و مشکل از سر و هیکلش میباره و با یه ماشین قرازه و درب و داغون و از یه مسیر سنگ لاخی و پر از دست انداز و چاله چوله مارو داره با بدخلقی میبره و تو راهم هی پنچر میشه و هزار مشکل واسش پیش میاد و هوای بوگندو و مزخرف و پر از خاک و گرما داریم زجر میکشیم و پدرمون در میاد تا یکم جلو بریم، تازه اگه اصلا به مقصد برسیم! : )
همچنین استاد عباس منش در این فایل، باورهای قدرتمند کننده ای را بررسی می کند که باعث تقویت رابطه ما با خداوند می شود به گونه ای که چرخ زندگی روان شود و روی شانه های خداوند بنشینیم. این آگاهی ها ما را به این درک می رساند که:
• منظور از “فرکانس خداوند” چیست؟ ج: طول موج دریافت الهامات : )
• چه زمانی به فرکانس خداوند دسترسی داریم؟ ج: درصورتی که آروم باشیم و کیف کنیم
• چه جنسی از توجه، ما را به فرکانس خداوند نزدیک تر می کند؟ ج: توجه به نکات مثبت
• چه جنسی از باور، ما را نسبت به خداوند متوکل می کند؟ ج: به غیب و به شدن!
• چه جنسی از باور، دسترسی ما به هدایت های خداوند را باز نگه می دارد؟ ج: باور به همیشه در دسترسی بودن و همیشه اجابت کننده بودن این انرژی
• چه می شود که همواره آسان می شویم برایم آسانی ها؟ ج: ادامه دادن مسیر درست بعد از اینکه فهمیدیم و متوجه شدیم که دلیل یک سری نتایج از کجا آمده و بعد از اینکه به این نتیجه و باور برسیم که خدا آسان گیر هست و میشه به دید آسان بودن همه چیز به جهان نگاه کرد.
• چه می شود همواره در مدار دریافت نعمت ها قرار می گیرم؟ ج: وقتی شکرگزار واقعی باشیم و وقتی با باور آسان شدن برای آسانی ها و لایق بودن همه نعمتهای خدا به بهترین شکل ممکن هستیم و ارزشمند به دنیا اومدیم، توجهمون به نعمتها باشه و خودمون رو مقایسه نکنیم.
آگاهی های این فایل را با دقت گوش دهید. از آنها نکته برداری کنید. سپس در هر زمینه یا موضوعی، به ماجراها و تجربه های زندگی ات نگاه کنید و ببینید به صورت کلی:
• چند درصد مسیر زندگی شما هموار است و چند درصد سخت است؟ ج: والا.. : ) بیشتر سخت بوده یعنی سخت که چه عرض کنم، زجرآور بوده. نسبتش 10 به 90 بوده برای من : )
• چند درصد برای رسیدن به خواسته هایت تقلا می کنی و چند درصد خواسته ها خود به خود وارد زندگی ات می شوند؟ ج: خیلی خیلی به سختی! سختی و تقلا 90درصد و به خودی خود 10درصد در بهترین حالت، و الا میشه گفت اصلا!
• به مفاهیم این فایل فکر کن و ارتباط بین مفاهیم این فایل و “میزان روانی یا سفتی چرخ زندگی ات” را پیدا کن.
• به این فکر کن که چه نگاهی به خداوند داری؟ ج: بیشتر دید انسانی داشتم و حتی دارم یعنی حتی با وجود این آگاهیا و اینهمه حرفهای استاد و فایل که دیدم و شنیدم و فکر کردم فقط که متوجه هستم و دارم درک میکنم، اما باورم به نظرم این بوده که اونم بخاطر بیشتر باورهای مذهبی و تاثیر خانواده و جامعه، که خدارو شبیه به یک آدم میبینم و فرض میکنم مثل خودمون، که تحت تاثیر قرار میگیره و خشم و غضب میکنه و یا دلش میسوزه و ناله های منو میشنوه و نعمت میده بعد از بیچاره شدن و پدر درومدن! : )
• چه باورهایی را درباره رابطه با خداوند پذیرفته ای؟ ج: انصافا استاد تو این زمینه همونطور که همه چیزم صادقانه هست همیشه، تو کل کامنتام و حرفامم این مشهوده همیشه، که اینطور بگم رابطه ام با خدا همیشه خیلی خوب بوده یعنی همیشه یه جور خاصی توی قلبم درون خودم دارمش و اصلا نگاه سخت گیرانه و دور از دسترس بودن بهش انصافا نه داشتم و نه دارم! یعنی همیشه اینطور فرض کردم خدارو برای خودم که همیشه در دسترسمه و حواسش بهم هست و نگاه ویژه ای بهم داره حتی اگه اشتباه کنم حتی اگه خطایی و گناهی مرتکب شده باشم اون خیلی بزرگه و رحیم و بخشنده هست و میفهمه و منو درک میکنه و نمیخواد پدرمو دراره مثلا سر هر چیزی : )
• این باورها چقدر مسیر زندگی را برایت هموار یا ناهموار کرده است؟ ج: به شدت سخت و ناهموار بوده برام زندگی، اما بیشتر از روی ناآگاهی فکر میکنم اینطور بودم و هستم، یعنی اینجور بگم من خودمو اینجور فرض میکنم که انگار واضح و مشخص نیست واسم همه چیز مخصوصا درکم از قوانین و خداوند، و همیشه یه جور حالت گله و شکایت و شکوه داشتم بهش که چرا من!؟؟ استاد یاد اون حالت و تعریف کردنتون میفتم که نگاه به دوربین میکنین و مثل اون سکانسای بعضی فیلما میگید : خدایا چرا منننن!!! : ))
که چرا باید من سهمم این باشه و زندگیم اینقدر تلخ و سخت باشه و من زندگی نکردم و هیچوقتم انگار درست بشو نیست و من حقم این نبود و زندگی روی خوششو به من نشون نداد مگر دورانی بسیار بسیار اندک بعضی سنین کودکی تازه با بلاهایی که به سرم اومده توسط پدر و بزرگ تر ها و مدرسه و جامعه، اما میزان دلخوشی و توجه به نکات مثبتمون تو دوران بچگی خیلی بیشتر و بهتر بود.
سپاسگزارم.
به نام خالق یگانه هستی همان خدایی که در هر لحظه ما را هدایت میکند
سلام و درود دارم استاد عزیزم و سلام و درود به خانم شایسته محترم
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ
از خداوند هدایت میخوام مثل همیشه که اون چیزی که باید نوشته بشه نوشته بشه و من تسلیم او ستم و سپاسگزارم که خلق خواستههای خودمون رو به خودمون داده سپاسگزارم
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-
سوال بسیار مهم این فایل:
دلیلش چیه ،بعضی وقتا کار خیلی روان و راحت پیش میره و چرا بعضی وقتا کارها خیلی سخت پیش میره؟
در مرحله اول که ما نمیتونیم گردن خدا بندازیم و بگیم که دا کار سخت کرده یا میخواد امتحانمون کنه؟!
با این پیغامی که از قرآن هست:
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-
بقره:185
یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّهَ وَلِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ
-ـ-ـ- ترجمه فارسی:
خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد. تا شمار تکمیل کنید و تا خدا را به پاس آنکه شما را هدایت کرده به بزرگی یاد کنید و باشد تا شکرگزار باشید
(سوره بقره -آیه 185)
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-
میریم سر اصل مطلب:
میبینیم که در قرآن هم خداوند فرموده به پاس آنکه خداوند شما را هدایت کرده به بزرگی یاد کنید و گفته باشد که سپاسگزار باشید.
((تکلیف مهم هست که برای ما آسانی خلق بشه کی اینکه هدایتهای خداوند رو به بزرگی بپذیریم و یاد خداوند کنیم و دوم اینکه واقعاً سپاسگزاری خداوند رو به جا بیاریم در هر لحظه))
اول اینکه چیکار میتونیم بکنیم که در این فرکانس و در این احساس دریافت الهامات و هدایت خداوند قرار بگیریم؟!
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ باور های درست در مورد خداوند ـ-ـ-ـ-ـ-ـ
خداوند قادر مطلقه
خداوند عالم مطلقه
خداوند به مسائل من آشناست و راه رو میدونه و میدونه و منو برای آسان شدن و با کیفیت شدن کار ها راه رو به من میگه و ایده میده
خداوند خالق و قدرت خلق زندگی خودم رو به خودم داده
خداوند خواستههای من را میدونه و راههای رسیدن به خواستههای من هم میدونه
خداوند هر لحظه داره هدایت میکنه و بینهایت طریق داره هدایت میکنه
خداوند لذت میبرد که من زندگی زیبایی داشته باشم
خداوند لذت میبرد که من به آسانی با لذت به خواستههایم برسم
خداوند میخواهد که فراوانی و خوشبختی در زندگیم باشد
(( خداوند همواره در حال هدایت کردن من به مسیر درسته ))
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-
اگر اینها رو بنویسم تکرار کنم و با خودم هی تکرار کنم نتیجهاش چی میشه نتیجه درستی که دارم انجام میدم نتیجهاش چی میشه؟ نتیجهاش این میشه که من اطمینان قلبی بالایی دارم اطمینان و ایمنی قلبی و آرامش قلبی و احساس خوبی دارم احساس درک بهتر از جهان دارم
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-
افرادی الهامات الهی را دریافت میکنند که نزدیک باشند به فرکانس خداوند!
کی ما نزدیکیم به فرکانس خداوند؟
زمانی که ما قلب آرامی داریم و احساس خوبی داریم ،موقعی که آرامش ذهنی داریم موقعی که احساس سپاسگزاری پ استیاق تو قلبمون خیلی زیاده
ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-ـ-
استاد در ارتباط از دید ذهن میخواستم که چندین بار این فایلو گوش بدم که این نزدیک به سومین بار هستش ه میخواستم فقط نظر بزارم و کامنت بنویسم اما دیدم نه برداشتی که کردم از این فایل این هستش که این فایل باید شخصی سازی بشه برای خودم
یعنی چی؟
یعنی این فایلو دانلود میکنم قسمتهایی که دقیقاً باورهای که شما گفتید در مورد خداوند رو روی تدوین صوتی قرار میدم و اونجاهایی که باید چندین بار تکرار بشه و در ذهن من هک بشه و تکرار بشه و تکرار بشه و تکرار بشه و به من احساس خوب بده حتی اگه بشه با صدای خودم این کارو انجام بدم فایل چندین و چندین و چندین هزار بار گوش بدم برای چی؟
چون خداوند برای من آسونی میخواد پس منم قدم بردارم قدم بردارم و ظرفم رو آماده کنم و اور لیاقت بسازم لیاقتم رو نشون بدم که من لایق این هستم که خدا با من هستش لیاقتم این هستم که خدا در هر لحظه داره به من کمک میکنه لیاقت خواستههای بزرگترو برای خودم بسازم چون ارزششو داره دارم گوش میدم شخصی سازی کنم ل همه فایلهای صوتی که تا الان برای خودم شخصیسازی کردم و روی باورهام تاثیر گذاشته در کنار اونها به این فایل هم چندین و چندین هزار بار گوش میدم این فایل برای یک بار گوش دادن یا حتی ده بار گوش دادن نیست بلکه برای چندین و چند بار مدام گوش داده بشه چرا ن باورها رو تاثیرگذاری میکنه مثل تمام فایلها ولی این فایل بسیار قلبم داره اشاره میده که حتماً این کارو انجام بده
چقدر زیباست که وقتی ما اینجا از خداوند یه چیزی رو میخوایم چه ناخودآگاه چه خودآگاه و اونو رها میکنیم چه در یک مسیر به صورت یک الهام چه در یک اشاره چه شرایط چه حتی به عنوان یک هدایتی که شاید خودمون نمیدانیم مثل این فایل خدا داره به ما میگه که این فایلو بردار و گوش بده چندین بار تا باورهای درستی برای تو ایجاد بشه تا رابطت با من درست بشه ((قدم برداشتن در مسیر بهبودی و طرف خودم را انجام بدم))
بینهایت از شما متشکرم استاد عزیزم من چندین و چند بار این فایل باید گوش بدم و با عشق دانلودش کردم میرم برای انجام این کار پاسگزارم بابت تمام اتفاقها و هدایتهایی که تا الان انجام شد.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر
خدا رو 100 هزار مرتبه شکر میکنم خدای قلب تو هم سپاسگزارم که به شما این الهامو داده که تبدیل به فایل کنید من بینهایت تحسینتون میکنم و ازتون سپاسگزارم
ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
عاشقتونم
علی وزیری وصال
25 آبان 1403
به نام خداوند بخشنده و مهربان
حمدو ستایش تنها مخصوص تنها فرمانروای جهانیان است و بس
خدایا تنها ترا میپرستمو تنها از تو یاری میجویم.
خدایا من هر چی که دارم همه از فضل و کرم توست و من از خودم چیزی ندارم و بدون تو هیچ هیچ هیچم و اصلا منی وجود نداره.
سلام به استاد عباس منش عزیزم و دوستان ارزشمندم در این سایت الهی و توحیدی
امروز که از خواب بیدار شدم و شروع کردم به نوشتن ستاره قطبیم وشکرگزاریم از خدا خواستم که منو روی دوش خودش بزاره و چرخ زندگیم رو روانتر کنه و آسونم کنه برای آسونیها
بعد که اومدم تو سایت چند لحظه بعد دیدم فایل جدید اومده با این مضمون
خیلی ذوق کردم که این همزمانی برام اتفاق افتاده و خدا رو شکر کردم.
استاد منم از اون دسته ادمها هستم که هنوز روی خودم خیلی حساب میکنم اما دارم سعی میکنم تغییر کنمو به یاد بیارم جاهایی که رو خدا حساب کردم خدا چقدر کارها رو برام راحت و آسون انجام داده و هر وقت رو خودم حساب کردم چقدر کارها سخت پیش رفته.و هر جا اعتبار کارها رو به خودم دادم نتیجه برعکس شده.
خدا رو شاکرم بابت اینکه در مسیر دریافت این آگاهیها هستم و از شما که این آگاهی ها رو با ما به اشتراک میزارید ممنون و سپاسگزارم
اگر میخوایم در مدار دریافت نعمت و ثروت قرار بگیریم باید در فرکانس خدا قرار بگیریم
خدا فرموده من رو یاد کنید تا من هم به یاد شما باشم.
باید باورهای توحیدی بسازیم و به یاد بیاریم خدا کجاها به دادمون رسیده.برای من خدا روزی رسان بی حساب من بوده و هر جا بهش توکل کردم وخودم رو از سر راهش کنار کشیدم.یه حال مشت داده که برام یادگاری بمونه.منتهی ما آدما خیلی بیمعرفتیم و یادمون میره.
یوقتایی دلم برای خدا میسوزه این همه بهمون حال داده اما ما همش یادمون میره.
اما بازم خدا دوستمون داره.
خورشید هرلحظه داره میتابه
من باید تو مسیر تابش نور خورشید قرار بگیرم اگه تو زیرزمین باشیم اگه تو خونه خواب باشیم نمیتونیم انرژی خورشید رو دریافت کنیم.
باران نعمات خداهرلحظه درحال باریدنه منتهی هر کسی به اندازه ظرفش میتونه دریافت کنه
پس ظرف ها رو باید بزرگ کنیم با چی. با باورهامون.
از کم شروع کنیم نشونه ها اول میان تایید و تحسین کنیم دریافت کنیم ایمانمون رو قویترکنیم و دوباره بهتر و بهتر ادامه بدیم
فرکانس خدا فرکانس آرامشه
فرکانس حال خوبه فرکانس با خود به صلح رسیدنه فرکانسه شکرگزاریه
در پناه خدا شاد و ثروتمند و سعادتمند در دنیا آخرت باشید
بنام خداوند دانا و توانا و عالم و آگاه به جهان هستی
خدایا شکرت ، هر آنچه دارم از آن توست
درود بر استاد عباس منش نازنین و مریم بانوی در صلح و آرامش
چه شوی و ذوقی میکنم هربار که فایل جدید روی سایت میاد مثل امروز صبح و اون هم با یک بکگراند جدید و خوش رنگ از استاد عباس منش خوش استایل
این فایل پر از آگاهی و آرامش بخش و بار اول تصویری. دیدم و بعدازظهر صوتی گوش دادم ونوشتم ، حدود ده صفحه شد .
به سوالات آخر فایل که فکر کردم : موقع خرید خونه و آپارتمانم چقدر راحت آسون شدم بر آسونی ها و خداوند با دستای معجزه آساش واسم خواسته هام و محقق کرد.
بعد از گوس دادن به این فایل فقط از خداوند درخواست کردم اونجاهایی تو زندگی ام که الان میدونم به نظرم سخت شدم برای آسونی ها هدایتم کنه .
چه جاهایی اون روند تکاملی خواسته هام خیلی کند و یواش داره پیش میره، بارها تو رابطه عاشقانه با خداوندم ، ازش درخواست کردم خودش چیدمان و برنامه ریزی زندگی ام و انجام بده .من تسلیم و ضعیف و ناتوانم
الهی آمین
بنام رب اعلایم
سلام به استاد گرامی و خانواده عباسمنش
اصل موضوع اینه که ما شجاعت داشته باشیم
تکرار میکنم
جرات و جسارت داشته باشیم که بجای اینکه در جاده زندگی پشت فرمان بنشینیم،
بیایم جای شاگرد بنشینیم و از مناظر لذت ببریم
بهمین سادگی
توکل بنظرم یه پارادوکس عجیبه
شجاعت زیاد برای راحتی دائم!!!
و من باندازه ایکه توکل کردم دیگه لازم نشد کاری بکنم
در واقع اصلا موضوعی پیش نیومد من کنترل کنم.
یک مثال میزنم
من تصمیم گرفتم کنترل خشم کنم و در حین رانندگی اگر کسی بد رفت یا جلو من پیچید من خودمو کنترل کنم و بوق نزنم و درگیر نشم.
از وقتی این موضوع رو بخدا سپردم، محض رضای خدا یک نفر جلو من نپیچید که من بزررررگوارانه او را ببخشم و فراموش کنم
مثل داستانی که استاد تعریف کرد و اون آقا اصلا دزد ها را ندید که بخواد بفرض همه را هم بزند و تارمار کند
خداوند خیر مطلق است
از خیر که شر سرنمیزند
آیه 12 سوره ابراهیم راه را نشان میدهد:
چرا بر خدایی توکل نکنیم که همیشه ما را هدایت کرده است…و بر خدا، توکل کنندگان، توکل میکنند.
الهی یارب یا مجیب یا سمیع یا عالم
به من و همه خانواده بزرگمان طعم توکل را بچشان که که هیچ حلاوتی بیش ازین نیست که با خیال راحت زندگی کنیم