گفتگو با دوستان 3 |  تسلیم بودن در برابر هدایت

مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:

  • هدایت چیست؟ تا کجا می تواند پیش برود؟ و تا چه حد می تواند دقیق باشد؟
  • نشانه هایی که تفکر در آنها می تواند نقش حیاتی “پیروی از هدایت در تجربه خوشبختی” را به ما بفهماند؛
  • مهم ترین باوری که “پیروی از هدایت” را تبدیل به مهم ترین اولویت زندگی فرد می کند؛
  • چه باوری باعث می شود هدایت را بر استدلال های عقل، اصلح بدانیم و تسلیم آن باشیم؟
  • “فرایند تکاملی درک هدایت” که منجر می شود به تسلیم بودن در برابر این جریان سازنده؛
  • آیا “هدایت خواستن” فقط درباره چیزهایی معنا دارد که نمی دانیم یا نمی توانیم؟! یا بهتر است درباره آنچه تخصص و مهارت داریم نیز از خداوند طلب هدایت کنیم؟
  • چگونه خود را در مدار دریافت هدایت ها قرار دهیم؛
  • “میزان تشخیص هدایت” بستگی به “میزان آمادگی فرد برای دریافت نعمت ها” دارد؛

منابع بیشتر:

دوره قانون آفرینش بخش 10 | بررسی آیات با ریشه “ش ی ء” و “ر و د” (درک تفاوت بین اراده و مشیت خداوند)


این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse  است.

آدرس  clubhouse استاد عباس منش:

https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh

برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه‌، کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

406 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عادله» در این صفحه: 1
  1. -
    عادله گفته:
    مدت عضویت: 2469 روز

    سلام

    چقدر این فایل عالی بود استاد جون

    من به تازگی خیلی دارم به هدایت توی طبیعت و حیووانات و انسان ها توجه میکنم.

    استاد چه حرف مناسب و به جایی زدین.

    اینکه اگه هدایت و جایگزین غریزه کنیم،خیلی چیزها برامون روشن میشه.

    به نوزادی که به دنیا میاد توجه میکنم که چطور تشخیص میده چه مدلی باید شیر بخوره،چطور تشخیص میده چه زمانی باید چهار دست و پا بره که خود اینها بخشی از تکاملِ ایستادنه.چطور تشخیص میده الان وقت نشستنه؟

    یا وقتی جوجه به دنیا میاد و مادر کنارش نیست چطور تشخیص میده باید نوک بزنه و غذا بخوره؟

    میوه روی درخت چطور تشکیل میشه؟

    و هزاران چطور دیگه که اگر بخوایم به عقل خودمون رجوع کنیم حتی اندازه سر سوزن براش جواب پیدا نمیکنیم و تنها جوابش برمیگرده به خدا و البته هدایت.

    اینجا همه مون بی برو برو برگرد تسلیم هستیم چون عاجزیم از جواب به این سوال ها.

    مشکل ما این هست که به چیزهایی که باید فکر کنیم نمیکنیم.یکبار من قبلا به پروسه طبیعت و تکامل و هرچیزی که اسمش غریزه ست فکر نکرده بودم و پذیرفته بودم که اینها دست خداست.

    یادمه بچه که بودم از یکی در مورد خدا پرسیدم که چطوریه،دقیق شکل سوالم یادم نیست،ولی حرفم به چگونگی خدا بود

    یادمم نمیاد مخاطبم کی بود،گفت نباید به این فکر کنی،چون عقل آدم به این جواب نمیده و خدا جوری آدم و آفریده که عقلش توانایی درک این و نداره که خدا چی هست و از کجا اومده و …

    اگر فکر کنی از توانایی فکر و عقلت هم کم میشه.

    یعنی جواب این بود که نه تنها به جواب نمیرسی،اگرم فکر کنی عقل و ذهنت آسیب هم میبینه چون جواب این سوال خیلی بزرگتر از فهم ادماست و نمیگنجه تو ذهنشون.

    شاید همین اتفاق ها باعث شد به خودم اجازه فکر کردن تو خیلی چیزهایی که مربوط به خداست و ندم.

    ولی الان با آرامش خاطر فکر میکنم و خدا رو بیشتر لمس و درک میکنم.

    من امروز یک آگاهی تازه پیدا کردم.من از هدایت بیشتر برای اهدافم استفاده میکردم و گاها فکر میکردم که حتما باید زمان بگذره تا جواب بگیرم.

    استاد اینهارو ناخوداگاه انجام میدادما،نه اینکه با فکر.چون تو مداری بودم که به همون اندازه باید درک میکردم.

    هزار بار شما گفتین من حتی برای اینکه چی بخورم هم از خدا سوال میکنم.جریان همینکه شما برای اینکه انرژی تون زیاد بشه اصلا گوشت نمیخورید،گفتین بهم الهام شده که این چیزارو بخورم.

    همه اینهارو منم مثل بقیه شنیدم ولی درکش برام سخت بود که چطور میشه انقدر واضح جواب میگیره استاد.روزی هزار تا فکر از سر ادم رد میشه از کجا بدونم که کدوم حرف خداست و کدوم فکر خودمه که از عقلم نشات گرفته.

    در واقع درک هدایت توی روزمرگی های زندگی برام سخت بود همیشه.

    ولی امروز سپیده عزیز یک حرف قشنگ زد که خیلی به دل من نشست،بهتره بگم به قلب من نشست و اون هم اینه که گفت من انقدر صدای هدایت و تو خودم بلند کردم که صداهای دیگه رو نمیشنوم.وای عالی بود این حرف.من برعکس بودم،انقدر نجواها و نشخوارهای روزمره تو ذهنم صداش بلنده که به راحتی هدایت و نمیشنوم.

    اینهارو توی روزمرگی های زندگیم دارم.ولی اگر هدف یا کار خاصی تو ذهنم باشه یاد گرفتم که سکوت کنم و منتظر جواب خدا باشم.

    در واقع تسلیم باشم.

    من سوال و جواب کردن با خدارو توی روزمرگی های زندگیم تجربه نکردم هنوز و اگر مدارم بالاتر بره حتما درکش میکنم.

    که البته شنیدن این حرفها قطعا من و به سمت مدار بالاتر میبره که توش خروارها آگاهی جدید هست که تو دل شنیده های قبلیم وجود داشته و من تو مدار درکشون نبودم.

    میخوام از این به بعد این کارو تمرین کنم و تسلیم باشم در مقابل الهاماتم و عمل کنم.اگر الهام باشه که چه بهتر و اگر الهام نباشه،ولی من تو مسیر درست باشم قطعا همه چیز در نهایت به نفع من تموم میشه.

    تسلیم بودن یعنی در مقابل خوب و چیزهایی که به ظاهر بد هستن تسلیم باشی و اعتماد کنی به خیریت،نه اینکه فقط در مقابل چیزهایی که به نظرت درست هست تسلیم باشی.چون اینطوری تو داری توی الهامات با عقل ناقص خودت دست میبری و تحلیل میکنی و اگر جوابی براش پیدا کنی انجامش میدی.

    من اگر میخوام تکاملو توی الهام و هدایت سریعتر طی کنم باید صدای نجواهارو کم کنم تا صدای هدایت بلندتر بشه.

    استاد چقدر مثال خوبی زدین در مورد اینکه اگر گوشی تون زنگ بخوره و کار داشته باشین و … جواب نمیدین چون باور دارید که خدا میتونست کاری کنه که تو زمان بهتری این ادم زنگ بزنه و شما در مقابل هدایت لجبازی نمیکنید.

    استاد اصلا چی بگم اخه،چطور انقدر آگاهانه زندگی میکنید و زمام همه امور زندگی تون و به این شکل که توش احساس خوب دارید به خاطر اعتماد به خدا،به دست گرفتین؟من لذت میبرم از طرز نگاه شما و یاد میگیرم و به اندازه درکم عمل میکنم.

    تسلیم بودن یعنی بی برو برگرد انجام دادن و فکر نکردن به هیچ چیزی جز عمل،ولی ما خیلی وقتها درگیر حواشی میشیم و عمل نمیکنیم.هدایت هم کمرنگ میشه و بدون هیچ اصراری کلا حتی از ذهنت پاک میشه.

    خدا کمکم کن که بتونم این مدلی تسلیمت بشم.

    استاد این قاطعیت کلام شما چنان آرامشی به من میده که اصلا قابل توصیف نیست.

    و به نظرم خیلی سخته کسی بتونه در مقابل آگاهی های شما تسلیم نشه.چون شما یک واسطه هستین بین خدا و آدم ها.

    استاد من خیلی دوست داشتم عکس العمل شما رو ببینم در مقابل سوال دوستی که گفتن به هیچ چیز اعتقاد ندارن و …

    دوست داشتم ببینم شما با کسانی که اصلا تو این مسیر نیستن چطور برخورد میکنید.

    دوست داشتم از شما یاد بگیرم.

    دیدم شما چقدر دوستانه برخورد کردین و چقدر معمولی و بدون هیچ تقلایی اول جواب سپیده رو دادین و بعد تو دل همون حرفها جواب ایشونم دادین.خیلی عادی اما با دلایل محکم و قانع کننده جواب دادین.

    چون قرآن و مسلط هستین و این برای من خیلییییی قابل تحسینه که رو هوا حرف نمیزنید.

    من خیلی باید این فایل و گوش بدم.

    فایل هایی که شما یکهویی تصمیم به ضبطشون میگیرید به خدا بی نظیره و من گاها بیشتر از محصولات به این فایل ها گوش میدم.چون موضوع خاص نداره و میدونم هرچی تو کلام شما بیاد ارزشمنده و آگاهی خالصه که تو لحظه به شما الهام میشه.

    خدارو شکر بابت حضور شما در این دنیا💜

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 70 رای: