گفتگو با دوستان 4 |  تمرکز بر بهبود شخصیت خودم - صفحه 2

282 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    اندیشه افشین گفته:
    مدت عضویت: 2941 روز

    سلام به نور آسمان ها و زمین

    و سلام به استادی که وجودش ، نعمت و صدایش ، برکت زندگی من است

    این بار نمی خواهم تا آخر گوش کنم که از فشار آگاهی ها عاجز از نوشتن شوم

    تا دقیقه هشتم گوش کردم . صحبتهای گرم و صادقانه شیرین عزیز . استاد عزیزم تو از حال خوب میگویی و از تاثیر احساسات بر سلامت جسم میگویی و من از درک این موضوع میگویم . از الهامی که دیروز دریافت کردم . از اینکه خداوند با صدای خودمان با ما سخن میگوید و شک ندارم که محمد(ص)کلام خدا را با صدای خودش می شنید اما می فهمید که جنس کلام ، کلام ذهن محمد نیست و کلام ، کلام خداست … خداوند دیروز بعد از گوش دادن به قسمت سوم گفتگو با دوستان به من اینگونه گفت که اندیشه تو چطور یک پزشک را به استناد کتابهایی که مطالعه کرده ، مسلط بر سلامتی ات میدانی اما کلام استاد عباس منش را که سالها مطالعه کرده و صدها سمینار برگزار کرده و هزاران نفر با پای خودشان به سمینارهایش شتافته اند را ضامن سلامتی جسم و روحت نمی دانی و قلباً باورش نمی کنی ؟؟ خدا به من گفت اندیشه تو چطور روی مطب ۹ متری یک پزشک حساب میکنی و به واسطه داشتن آن مطب از اون آدم حساب میبری و نسخه شو می پذیری و حرفش برات حجته اما اون کسب و کار گسترده و جهانی استاد عباس منش را نمی بینی و از عمق جانت کلامش را باور نمیکنی ؟؟

    من بخاطر همین حساب کردن روی شخصی به نام دکتر که محافظ سلامتی ام است بیمار شدم ، من درک نمی کردم که با این نیرو میشه سالم شد و سالم ماند تا لحظه آخر زندگی ، با این نیرو تا دم مرگ میشه راحت نفس کشید ، با این نیرو میشه راحت زندگی کرد و راحت مرد ، من نفهمیدم که پزشک یا هر شخص دیگری ، تنها دستی از این نیروست که اگر لازم بود خود اون نیرو ما را به سمتش هدایت میکنه ، من فکر می کردم پزشکان ، خداهای زمینی هستند که سلامت و بیماری ما در دست اونهاست ، من به خدای پزشکان ایمان نداشتم ، و چنان سیلی خوردم که هرگز نمیتوانم به زبان بیانش کنم ، هرگز نمیتوانم درد آن سیلی را با لغات بنویسم ، هرگز حتی نمیتوانم تعریفش کنم ، خدایا چه مشرکی بودم ، من از آن نیرو بخاطر اون سیلی که پروسه ای بود برای خودش و من هرلحظه سیلی میخوردم سپاسگزارم چرا که بعضی وقتها جز سیلی ، هیچ چیزی سجده گاه ایمان نمی شود ، و هیچ فایلی از استاد گوش های کر و چشم های کور را باز نمی کند ، استاد من از خدا بابت سیلی هایش سپاسگزارم چرا که اجازه داد من در توهّم بیماری فرو روم ، من بیمار نبودم اما فکر می کردم بیمارم و بخاطر این فکر ، علائم بیماری را می دیدم ، منی که با هیچ رژیمی نمیتونستم لاغر بشم در طول سه ماه دوازده کیلو کم کردم و از اونجا که دکترها را خدا می دیدم مراجعات مکرر به پزشکان مختلف میکردم و جالبه که با تشخیص های بعضا نادرست و داروهای نامناسب حالم به حدی بد شد که بیمارستان بستری شدم و چند ساعتی مهمان اونجا بودم ، بخدا حالا که می نویسم خنده م میگیره … همون موقع همسرم اومد بالای سرم گفت چی شد که خودتو به اینجا رسوندی ، متوجه ای که تمام اینها را خودت بوجود آوردی ؟ گفتم آره ، گفت خب ازش استفاده کن برای خلق چیزهای خوب گفتم باشه فقط از این نقطه گذر کنم و درس هاش را بگیرم قول میدم که ایمان بیارم … و تسلیم شدم ، بعد از سه ماه جنگ با آشغال های چهل ساله ذهنم تسلیم شدم و خداوند خودش به یک پزشک مهربان و کاردان هدایتم کرد ( چون ذهنم واقعا روی جسمم اثر گذاشته بود ) ، اون پزشک در حالیکه به شدت تپش قلب و فشار خون بالا داشتم به من گفت به اینها اصلا توجه نکن ، من بهت نمی گم پیاده روی کنی یا رژیم بگیری یا هرکار دیگه ای انجام بدی ، من فقط بهت میگم از زندگی لذت ببر ، چجوری لذت ببری ، هرکاری که احساس خوب بهت میده را انجام بده ، خدایا همش حرفهای استاد را میزد ، از خودم خجالت کشیدم ، البته در کنارش برای مدتی یه قرص ضعیف آرامبخش هم داد که من چون تسلیم بودم ، گفتم اینهم بخشی از هدایت منه …. و خدا را شکر میکنم که اولا فهمیدم بیماری را ما بوجود میآریم و دوم اینکه فهمیدم پزشک ، فقط دست خداست و همین و بس …

    من میدونستم که با احساس بد ، علائمی مثل حالت تهوع یا اختلال گوارشی یا هر چیزی شبیه به این ایجاد میشه ولی هرگز باور نمی کردم که اگر اینها ادامه دار بشند مشکلات جدی جسمی بوجود میاد که اسمش بیماریه ، و باور کردم که شروع همه بیماری ها از یک احساس بد شروع شده که مزمن و ادامه دار شده و تبدیل به بیماری شده ، برای همینه که استاد میگه در احساس بد نمونید … فرقی نداره بیماری ، سرما خوردگی باشه یا سرطان … عاملش فرکانس بد به جهانه … من تو اون دوره براحتی از بچه م سرما خوردگی گرفتم ولی دو هفته پیش سه تا بچه م و شوهرم سرما خوردند اما من به شدت سالم و خوب بودم ، حتی بوسشون میکردم ، بغلشون میکردم و یه سرفه هم نکردم …. اینم بگم که چون خودم تو مدار ترس و استرس بودم و توهّم بیماری داشتم دستگاه ها هم اشتباه نشون می دادند مثلا اکسیژن خونم را گفتند ۸۸ بعد گفتند برو تست همین بیماریه را بده که من نرفتم و در حالیکه اکسیژن خون من ۹۶ بود دستگاه ۸۸ نشون داد ، میخوام بگم فرکانس ها روی عملکرد دستگاه های مکانیکی یا برقی هم اثر میذارند …

    اگر قرار باشه من به واسطه گستردگی سایت آمازون به کیفیت محصولش ایمان بیارم پس به استاد عباس منش هم به دلیل گستردگی جهانی خودش و کسب و کارش ایمان میارم و باورش میکنم… کسب و کاری آنچنان معنوی که روزانه سیل آدم ها را به خودش جذب میکنه یا بهتر بگم سیل آدم ها به سمتش هدایت میشند … یعنی تسلیم میشم و بی قید و شرط قبولت میکنم استاد ، من دیگه حاضر نیستم سیلی سه ماهه را تحمل کنم ، من تسلیمم

    اینم بگم که توی این سه قسمت گفتگو با دوستان یک عاااااالمه اتفاق خوب خلق کردم ، فقط چون حرفهای حامد و سپیده را باور کردم …. همیشه وقتی تو می گفتی می گفتم استاد و خانم شایسته آدم های خاصی هستند ولی وقتی صدای حامد و سپیده و عرفان را شنیدم اصلا دیوانه شده بودم ، قشنگ تغییر فرکانس هام و جهش مدارم را احساس کردم ، استاد در حالیکه من این هفته همش تو خونه بودم و این فایل ها را گوش میکردم سفارش کار گرفتم حتی پول خرید وسیله هم پیش پیش بهم دادند ، پولهای مختلف برام ریختند ، باورت میشه حتی شغل شوهرم با یک تصمیم از طرف خودش عوض شد و شوهرم هنوز به جای قبلی که کار میکرد نگفت که دیگه اونجا نمیاد و جای دیگه ای سرکار رفته ، جالبه که امروز از جای قبلی بهش زنگ زدند که بخاطر این بیماری فعلا اونجا تعطیل شده ، شوهرم همین نیم ساعت پیش بمن زنگ زد و گفت میبینی قانون چجوری عمل میکنه گفتم چطور مگه ، گفت زنگ زدند که اونجا تعطیل شده در حالیکه نمی دونستند من کلا سر یه کار دیگه رفتم و کلا قصد نداشتم دیگه اونجا برم منم بهش گفتم بله همینه وقتی در مدار درست باشی درست هدایت میشی مثل حضرت نوح که با کشتی مهیا شد و بعد طوفان اومد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      مریم عباسی گفته:
      مدت عضویت: 1811 روز

      سلام اندیشه عزیزم،

      چه زیبا نوشتی حرفهایی که همش هدایتی بود که بهت گفته شد، حرفهایت برای من هم درسی است که باید بگیرم، تا یه جایی که گوش میدهم و عمل میکنم، فکر می‌کنم یه چیزهایی یاد گرفتم و البته خوشحالم

      ولی خیلی چیزها رو باید یاد بگیرم و چقدر خوبه که این دفعه حرفهای استاد و قوانین رو از زبان و نوشته تو خواندم،

      وقتی از زبان‌ آدمهای مختلف میخونیم بیشتر میشینه توی ذهنمون که میتوانیم همون چیزی که میخاهیم را بسازیم،

      پس خوبی و خوشی و سلامتی و ثروت و روابط عالی بسازیم،

      عاشقتم خواهرم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    A گفته:
    مدت عضویت: 2080 روز

    سلام خدمت همه دوستان هم فرکانسی و شاد

    یه تجربه ای ک تو این مدت به دست آوردم این هست که هر آگاهی در این سایت هست درست در لحظه ای ک بهش نیاز دارم بهم میرسه !

    مثلا من به دلیل تشابه عکس های فایل ۱ و ۲ و ۳ و ۴ گفت و گو با دوستان

    امروز متوجه شدم ک قسمت ۲ رو دانلود نکردم

    و سریع دانلودش کردم

    اومدم بگم چرا عکسارو شبیه به هم گذاشتن آدم قاطی میکنه.. بعد به خودم اومدم و گفتم مهسا تو چجوری هدایت شدی ک فایل جا مونده رو دانلود کنی؟ مگه این همه فایل تو سایت نیست ک بعضیاشو تا امسال نداشتی و روحتم خبر نداشت ک وجود دارن و در بخش های دانلودی هم بودن .

    ولی در نهایت متوجهشون شدی و دانلودشون کردی ؟

    خب پس آروم باش

    الخیر فی ما وقع

    در زمان بندی خدا شک نکن

    درسته عکسای این فایل ها یکیه ولی ارتعاشش یکی نیست .

    تو هروقت به این ارتعاش نیاز داشته باشی به سمتش هدایت میشی .

    یه ویژگی که از استاد یاد گرفتم این هست ک ایشون اصلا آدرس نمیده

    مثلا افراد خودشون و میکُشن ک سوالشون رو جواب بده ولی استاد میگه اگ واقعا دنبال جوابی برو سایت خودت بگرد .

    بخدا من تا حالا نشده سوالی تو ذهنم باشه و جوابش و نگیرم

    ولی نمیدونم چرا بعضی از اساتید موفقیت خودشون و هلاک میکنن صدبار جواب به یه سوال یکسان و میدن و فکر میکنن افراد و باید هُل بدن… منم قبلا همش اعضای خانواده رو هُل میدادم ک فلان فایلم گوش کن این کتابم بخون هی اصرار اصرار

    بابا کسی ک طالب باشه هدایت میشه کسی ک اراده کنه میرسه

    من عاشق این ویژگی استادم

    چون دقیقا خودم همینطوری هدایت شدم و میشم

    نشده نشده راجع ب مسئله ای فکر کنم و فایلی ک شانسی و رندوم پلی کردم درباره همون مسئله نباشه

    نشده من آگاهی رو تو ذهنم یادآوری کنم و فایلی ک پلی میکنم دقیقا همون نباشه

    خدا خوشگل برات میچینه

    الخیر فی ما وقع

    اگر ب این باور برسیم اگر همین یه جمله رو باور کنیم چه میشود…

    دیگ اصا مقاومتی در کار نیست

    عجله ای در کار نیست

    هول زدنی در کار نیست

    سنم زیاد شد و حالا چیکار کنمی در کار نیست

    من دوتا جمله رو نوشتم چسبوندم ب دیوار پذیرایی

    اولیش همه ی آدم ها خوبن

    دومیش الخیر فی ما وقع

    اگر این دوتا جمله رو تمرین کنم چه میشود…

    به تجربه بهم ثابت شده که بدگویی از آدم ها به ضرر خودمون هست

    من میخوام این تجربه ام رو بنویسم براتون اونایی ک تو مسیر باشن میگیرنش

    یه شخصی از آشنایانم که چندین ساله رابطه ما سراسر احترام و صمیمیت و شوخی و خنده است این آدم برای من کارای زیادی میکرد حتی هدیه هایی میگرفت هروقت میدیدمش با سرحالی سلام میکرد با روی خوش … و رابطمون واقعا خوب بود.

    چون من از بچگی ذهنیتم پاکه نسبت به آدما و اصا بدبین نیستم و به خودم باشه اصلا برداشت منفی از رفتار آدما ندارم ( البته صفر و صدی هم نیست منم موضوعاتی هست ک روشون حساسم) خلاصه دقت کردم دیدم که یکساله رابطم با این آدم بد شده. هروقت بهم برخورد میکنیم یه سلام خشک و خالی میکنه همیشه اخمو هست درحال غر زدن .. هیچ لطفی هم دیگه بهم نمیکنه بگو بخندم نمیکنه… من گفتم خدایا مگ من چیکارش کردم نکنه چیزی ازم به دل گرفته ولی هرچی فکر کردم دیدم واقعا اتفاقی نیفتاده بینمون و اینا همش بی دلیله.

    تا اینکه یادم اومد تقریبا یکساله پیش یکی از اعضای خانواده ایشون اومد پیشم و هی شروع کرد از ایشون بد گفت …که آره ازش خسته شدم اینجوری میکنه اونجوری میکنه به ظاهرش نگاه نکن تو خونه اینجوریمون میکنه و فلان خصلت بد و داره ولی من تا الان ب کسی نگفتم و نخواستم بقیه بفهمن و آبروداری میکنم و خیلی بداخلاقه و … خلاصه اولش من میگفتم این ک مرد خوبیه چرا؟؟ ولی کم کم تاثیر گرفتم و انزجار من شروع شد و منم اون رفتارارو دیدم از نزدیک و گفتم عه فلانی حق داره حق داره نگاه کن چجوری تحمل میکنه این آدمو …راست میگه چقد گند اخلاقه منم باشم کم میارم پیش این آدم!!

    و خلاصه رابطه دوستانم خراب شد با این آدم.

    بعد دیدم همه آدمایی ک ازشون بدم میاد قبلش خیلی ازشون خوشم میومده ولی یکی اومده ازشون بد گفته پیشم ( چون من ب خودم باشه هیچوقت از کسی بدم نمیاد و یجورایی ذهنیتم درسته)

    اصلا شعار من امسال اینه

    همه ی آدما خوبن همه ی همه شون😍❤

    ذهنیت پاک به آدما داشتن کلید روابطه موفقه.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سودا مختاری گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    به نام خدای هدایتگرم به سمت این سایت الهی

    سلام استاد جانم مریم جانم عاشقتونم😙😙😙

    الهی به امید تو بگو تا بنویسم

    شیرین جانم که تو سن ۴۵ سالگی به این سایت هدایت شدند و یکسالی هست که تو این مسیر خودشناسی و خداشناسی هستند و طناز عزیزم که از ۱۵ سالگی در این مسیرند و عاشق خداوندیم که به قلبهای قابل هدایت شدن اگاهتر هست

    تغییراتی که شیرین جان تو این مسیر الهی داشتند که گفتند فراتر از کتابهایی بوده که مطالعه کردند و بحث مدارها رو اینجا فهمیدند و درک کردند که در برخورد با تضادها توانستند خیلی بهتر از قبل عمل کنند ذهنشان رو کنترل کردند ودرتایم کمتری در احساس بد در تضاد بمونند که این روند به صورت تکاملی بهتر و بهتر میشه و میدونند مسیری هست که هدایت شدند و باید ادامه بدند فعلا با فایل های رایگان در مدار بالاتر از محصولات هم استفاده میکنند

    توضیحات استاد نازنیم که گفتند حتی اگر به فرض محال جهان اصلا سالید نیست فرض کنیم آرزوها اتفاق نمی افته ولی این رو نمی تونیم انگار کنیم که وقتی ما سعی میکنیم جور دیگه ای به مسائل نگاه کنیم ،ذهنمون رو کنترل کنیم تو احساس خوب باشیم حتی اگر به فرض لحظه مرگمون بشه ما از این که در این زندگی احساس خوبی داشتیم ولذت بردیم بهتره یا …. نکته اینه که نه تنها زمانهایی که من احساس خوبی داشتم تمام سلولهای بدن من در حالت خوبی داشته کار میکرده کلیه وکبدم و معدم خوب کار کردند پوستم جوش نزده موهام ریزش نداشته سوء چشمم بیشتر شده چهرم جوانتر وبشاشتر شده نمی تونیم واکنش و تاثیر ذهن رو بر جسم کتمان کنیم من خودم به شخصه تو زندگیم این تاثیر احساس خوبم رو جسسم رو متوجه میشم اینکه پر انرژی تر و شادابترم و مدتهاست که حتی من سرماخوردگی هم نداشتم و فوق العاده زیبا تر شدم خدایااا شکرت

    وقتی درقران میگه بما کسبت ایدیهم، بما قدمت ایدیهم، بما کانوا یعلمون به واسطه چیزهایی که از پیشاپیش فرستادید. کانون توجه من رو چه چیزهایی بود آیا به نکات مثبت هر چیزی توجه میکنم ؟ در مورد چه چیزهایی صحبت میکنم؟ چه باورهایی دارم ؟ از جنس و اساس همون باورها وارد زندگیم میشه اونوقت میبینیم وقتی احساس خوب دارم ذهنم رو کنترل میکنم باورهای قدرتمندی دارم رو خودم کار میکنم میبینیم که رفتار رئیس، همکار،همسر،فرزندم با من بهتر میشه دارم با چشم میبینم که اونها دارند رفتار متفاوت تری از قبل به من نشون میدهند مثلا همسرم روز تولدم کادو میخره اصلا هیچ وقت از کلمه عاشقتم استفاده نمی کرد الان ده بار درروز میگه عاشقتم این رفتارها به خاطر اینکه تو در مدار بالاتری هستی ولی از یه جایی به بعد افراد یادشون میره عادت میکنند شیطان میاد و فراموش میکنند و ادامه نمیدهند دوباره میان در مدار پایین و همه چیز برمیگردم به حالت قبل و حتی بدتر فقط باید تو این مسیر الهی همیشگی بود و ادامه داد و ادامه داد

    اون زمانی که این آگاهی ها رو دریافت میکنی خیلی لذت میبری وهیجان داری که بری به دیگران هم این آگاهی ها رو بدی در حالی که این آگاهی ها هنوز تو وجود و ذهن من خوب نشسته هنوز تو عمل نیومده فقط داری یه سری حرفهای قشنگ میزنی از دیگران ایراد می گیری اشتباهات دیگران رو میبینی ولی هنوز خودت در مواقعی که باید از قانون استفاده کنی اصلا عمل نمیکنی به قوانین من باید انقدر رو خودم کار کنم که اگر حتی کسی برخلاف دانسته های من حرف زد من هیچ واکنشی، بحثی، صحبتی نکنم من اعراض کنم نخواهم کسی رو قانع کنم اگر این کار رو کنم یعنی هنوز تغییر نکردم موضوع مدارها رو درک نکردم موضوع هدایت رو درک نکردم این آلارم میده که هنوز خیلی جای کار دارم

    طناز عزیزم که الان ۱۸ سال داره و میگه که حتی برادرها و پدر و مادرش رو نخواسته که توجیه کنه که بیایند تو این مسیر چون بحث مدارها و هدایت رو درک کرده و برادرها هر کدوم جدا جدا خودشون هدایت شدند به این مسیر من از شما یاد گرفتم عزیزم میبوسمت 😘😘

    تکامل و رشد مدارها که طناز جان خیلی زیبا توضیح دادند که دوره های دوازده قدم و ثروت ۱ رو دارند کار میکنند و الان که دوازده قدم رو کامل کار کردند و باز به فرموده استاد برگشتند و دارند از اول کار میکنند چیزهایی رو می شنوند و درک میکنند که براشون تازگی داره و الان تو این مدار بالاتر بیشتر می فهمند و این رشد و روند انتهایی نداره و وقتی مدار بالاتر میده افرادی که برخورد جالبی نداشتند ۱۸۰ درجه ۲۰۰ درجه رفتارشون با ایشون متفاوت شده چون وقتی از درون تغییر میکنی رفتار افراد جهانم با من متفاوته و بهتر از قبل رفتار میکنند و چه هدایتهایی که شدید برای اینکه قرآن رو بهتر متوجه بشی و شنیده هایی که از مدارس و جامعه و خانواده خیلی متفاوت بوده و پاک کردن اون باورها و شنیده ها از ذهن و احساس بدی داشتید که دارید گمراه میشد و اون درخواستتون از خداوند که گفتید منم مثل ابراهیم هدایت کن ایشون از شک به یقین رسیدند و راه رسیدن به یقین عبور از شک هاست . و خداوند شما رو هدایت کرد که عجله نکنید تا به شما گفته شود چقدر واضح و زیبا هدایت شدید و اینکه هدایت شدید به مسیر مورد علاقتون و ایمان به درستی مسیر کمک کرد که حتی ادامه تحصیل ندید وبرید کلاسهای بازیگری و تآتر و انقدر لذت ببرید و و حتما هم تو این مسیر مورد علاقتون به همه چیز به صورت کاملا طبیعی می رسید با احساس خوبی که دارید بهتون تبریک میگم که هیچ محدودیتی رو باور نکردید ودر مسیر مورد علاقتون هستید 👏👏👏

    استاد گفتید ازاینکه بچه ها حتی تو سن ۱۴ سالگی تو این مسیر هستند وخیلی لذت میبرید استاد من تو جوابهای عقل کل کامنت یکی از بچه ها رو خوندم که تو سن ۱۲ سالگی بودند و جواب اون سوال رو خیلی خیلی زیبا با قانون تطبیق داده بودند و خیلی هم اون جواب لایک گرفته بود و واقعا لذت بردم از این همه درک آگاهی ایشون تو ۱۲ سالگی و وقتی این روند ادامه دارمیشه نتایج خیلی خیلی بزرگتر میشه و این مسیر الهی انتهایی نداره فقط باید ادامه بدیم وتسلیم باشیم و اجازه بدیم که هدایت بشیم به ایده ها به افراد به هزاران راه بینهایتی که هست مثال اون اپلیکیشن جی پی اس افلاینی که تعریف کردید وقتی نقشه دانلود شده رو بهش می دادید این مسیر ها حتی تو کشورهای اروپایی بدون اینکه نیاز باشه از کسی مسیر روبپرسید شمارو کاملا راحت و زیبا هدایت میکرد به مکان مد نظرتون به رستوران مد نظرتون بدون اینکه زبان اون کشورها رو بلد باشی حتی میتونی ازش بخوای که تو رو از جاده های فرعی ببره از عوارضی نبره و شما رو راهنمایی میکرد اونوقت وقتی از دید وسیع تری نگاه میکنی که خداوندداره این کیهان،کهکشانها،ماه،خورشید،تمام موجودات رو هدایت میکنه اونوقت میتونی درک کنی که هرلحظه به این جریان هدایت وصلی تخم مرغ که جوجه نوک میزنه و پوسته رو می شکنه میاد بیرون یا اون حالت دفاعی گنی ها به محض خروج از تخم که به صورت هدایتی غریزی هست ولی تفاوت بزرگ انسانها به عنوان اشرف مخلوقات اینه که خداوند به ما حق انتخاب داده اختیار داریم که بخوایم تبعیت کنیم یا نه و اگر تبعیت کنی از الهامات‌ میتونی به اندازه ای که عمل میکنی نتایج بزرگی بگیری مثال شما استاد جانم

    استاد جان در پاسخ دوستمون عادله جان چه قدر زیبا گفتید که من در جایگاهی نیستم که جواب بدم خداوند در جایگاهی هست که جواب میده خداوند شما رو هدایت کرد که

    بیاید تو کلاب هاوس و این فایل ها آماده بشه نکته مهم اگر افراد آماده نباشند مهم نیست من چقدر فریاد بزنم اگر افراد آماده باشند جواب می رسه اگر شاگرد آماده باشه معلم از راه می رسه استاد این پونصد و سومین فایل دانلود رایگان شماست که تک به تک این فایلها الماسند و کم از محصولات نیست هیچ سوالی نیست که جوابش تو این سایت الهی داده نشده باشه اما به قول شما چه کسی میشنوه کسی که آماده دریافت اون آگاهی باشهاز بی نهایت راه به جواب می رسه چه تو این سایت چه از راههای دیگه ما تحت هیچ شرایطی نمی تونیم تو زندگی دیگران تغییر ایجاد کنیم به اندازه ای که اینو درک کنیم میتونیم از زندگی لذت ببریم از همزیستیه مسالمت آمیز با افراد جامعه لذت ببریم *

    شما از خداوند خواستید که فقط افرادی که تشنه دریافت این آگاهی ها هستند بیاند تو این سایت نیاز به قانع کردن کسی نباشه بیاید تو مسیری که جاده صاف و جنگلی و لذت بخش و سوت زنان برید و کسانی که رها وتسلیم هستند هدایت بشند به این مسیر و وقتی شما این نتایج فوق العاده زیبا رو گرفتید گواه درستی این مسیر الهی هست و شما با نتایج صحبت میکنید نه با زبان کاری که من باید بکنم نتایج عالی بگیرم اونوقت افراد میاند و در خواست میکنند که راهنمایی کنم با نتایج صحبت کنم 💪💪💪💪

    واینکه استاد عاشقتم که میگی من ایده ای برای مسائل بچه ها نمیدم میگم برید تو سایت تا هدایت بشید به جواب درست حتی به خواهرتون هم اینو میگید استاد شما ماهی نمیدیدبرای اینکه رفع گرسنگی کنیم شما ماهیگیری رو یاد ما میدید تا همیشه و همیشه پیشرفت کنیم

    وقتی قوانین رو بدونم کارها خیلی ساده میشه انیشتن میگه :وقتی کارها خیلی ساده میشه یعنی خداوند داره کارها رو انجام میده به خاطر همینه شما بدون هیچ تبلیغی بدون اینکه بخواهید که شما رو به دیگران معرفی کنید این سایت پر بازدید ترین سایت تو دنیا وبا کیفیت ترین سایت تو دنیا در حوزه موفقیت هست والبته که لایق بهترینها هم هست و اینه هدایت الله به زیباترین و لذت بخش ترین وعزتمندانه ترین شیوه ممکن خدایااااا شکرت

    استاد و مریم جانم عاشقتونم 😍😍😍😍😘😘😘😘😘

    خدایا عاشقتم که عاشقمی 😍😍😍😍😘😘😘😘😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
  4. -
    نیما سارانی گفته:
    مدت عضویت: 3701 روز

    سلام بر همگی مخصوصا استاد عزیزم

    استاد بسیار عالی چقدر زیبا چقدر خوب سپاسگزارم چقدر درس یاد گرفتم واقعا ممنونم

    دوستت دارم استاد عزیزم

    موفق وشاد و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مرجان نیک جاه گفته:
    مدت عضویت: 1906 روز

    سلام استاد عزیزم الهی صد هزار مرتبه خدا رو شکر ک صحبت های شما و دوستان کلی ب آگاهی های من افزود، و چقدر شباهت داریم ما شاگران شما ب هم در مورد اینکه اوایل اینقدر ذوق داریم تا درک تازه ای ک از قوانین هستی پیدا کردیم رو با دیگران ب اشتراک بزاریم، منم اوایل خیلی سعی میکردم ناجی باشم و هر کسی رو ک میدیدم داره زجر میکشه در هر زمینه ای ب آرامش دعوت میکردم و کلی براش سخنرانی میکردم و از صمیم قلبم براشون توان میگذاشتم ک آگاهشون کنم تا متوجه سیستم پرودگار بشن، چقدر خالصانه براشون وقت میگذاشتم و حرص میخوردم، اما در اکثر موارد با دلخوری طرف مقابل رو برو میشدم و پشیمون و نادم از مطرح کردن نگرش جدیدم ب جهان هستی میشم، گاها میگفتن تو رسما رد دادی یا احساسی عمل میکنی، فقط چند نفر ک هم فرکانس بودند ب تدریج تغییرات منو ک دیدن سراغ پیج و آدرس اینستا و کانال تلگرام شما رو ازم خواستن و الهی شکر هنوز هم ،هم مدار هستند با شما وفقط در دورهمی های ما تنها صحبت قوانینی هست ک از شما آموخته ایم، استاد عزیزم این ۴ قسمتی در سایت قرار دادید و دوستان صحبت کردن و گاها سوال پرسیدن واقعا از خودم کیف کردم ک جواب ها رو میدونستم و اینجا بود ک متوجه شدم اره مرجان اره تو قوانین رو خوب متوجه شدی و ب خودم تبریک گفتم و تمام سعیم رو کردم ک مو ب مو اجرا کنم عملی و ب کار بگیرم در زندگیم، و این گونه هست ک ب آرامش رسیدم و بعد از هر تضادی چند دقیقه بیشتر نمیکشه ک خودم رو کنترول میکنم و در دستان خداوند رها میشم تا در کوچکترین و بزرگترین کارها هدایتم کنه😇 استاد تماااااام این چیزهایی ک دارم اجرا میکنم و در زندگیم ب کار میبردم ب خاطر شماس و من تا ابد مدیون آموزه های ناب عاشقانه ی شما هستم، خداوند را بابت وجود شما در زندگیم هر لحظه سپاسگزارم و خداوند میخواهم من را در مسیر اگاهی حفظ کنه و تمام انسان ها رو سد های پیش رو و پشت سرشان برداره تا آن ها هم ب آگاهی و ارامش و ثروت برسند، از پروردگار عزیززززززم برای شما ک دستی از دستان خداوند هستید و پیامبر وار باعث رشد و تعالی من و امثال من میشید طول عمر عزتمندانه توام با سلامتی و آرامش خواستارم، از مریم عزیزم سپاسگزارم ک زیبایی های طبیعت پرودگار رو با حوصله و عشق ب تصویر میکشن الهی ک هر آن چه ک از خداوند درخواست دارند رو بلافاصله و ب زیبایی بدست بیاورند، آمین یا رب العالمین😍🤩😍🤩😍😍😇😇😇😇😇دوستتون دارممممممممم ❤❤❤❤❤❤❤❤❤💙💞

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    Ramin گفته:
    مدت عضویت: 3288 روز

    سلام

    بعد از گوش دادن این فایل علیرغم اینکه زیاد مایل به نوشتن این مطلب نبودم یک چیزی بهم گفت برو بنویس.

    وقتی آدم رشد می کنه و یا بقول استاد مدارهای تکاملیش را طی میکنه امتحاناش هم سختتر و یا به روایتی جامع و کاملتر میشه . توی ایام عید مسئله ای برام پیش اومد که دقیقا یاد ماجرای پسر دوم عباس جون افتادم که وقتی اون اتفاق براش افتاد به خودش گفت من که اینهمه از ایمان و باور و اعراض و توجه برای مردم صحبت کردم پس حالا باید بتونم در مواجهه با این واقعه به آموزهام و قانون رجوع کنم . جالبیش هم همینه که توی این مواقع خدا دست میزاره روی خط قرمزت . شاید اگر الان اتفاقی که برای پسر عباس جون افتاد برای پسر من بیافته ، من بتونم خیلی راحتتر نسبت به اتفاقات دیگر بپذیرم . چون من از بچه گی خیلی با مسئله مرگ اوکی بودم و حداقل نسبت به محیط اطرافم و اطرافیانم راحت تر در موردش صحبت می کردم .ولی دقیقا کائنات (قانون یا خدا) دست میگذاره روی خط قرمزت تا تو رو به مدار بالاتر بفرسته . نقطه قرمز من موفقیت پسرم هست . وقتی پسر من متولد شد و فقط چند ماهش بود دقیقا یادمه یکروز این حس در وجودم اومد که حاضری همین الان زندگیت رو بدی و موفقیت و سلامتی پسرت تضمین بشه ؟ و واقعا با تمام وجود به خودم گفتم .بله . لازم به گفتن نیست که دیگه توی این مدت 25 سال من چقدر توی تفریح و ورزش و درس با هاش همراه بودم . و حتی از زمان نوجوانیش، ازش مشاوره فکری و زندگی می گرفتم و در واقع بیشتر با هم دوست بودیم . یادمه وقتی داستان ابراهیم و حاجر و اسماعیل رو عباس جون میگفت و یا اون موقع که ابراهیم چاقو رو روی گلو اسماعیل گذاشت . چهار ستون بدنم شروع کرد به لرزش و اشکام جاری شد و به خودم میگفتم من حاضر بودم چاقو رو در شکم خودم فرو کنم ولی اون کار رو نکنم و اونجا بود که فهمیدم ابراهیم به چه درجه ای از ایمان رسیده بود که ما هنوز نفهمیدیم. مسلما خدا نمیگذاشت ابراهیم پسرش رو زبح کنه ولی باید ایمانش رو ثابت می کرد .الان مدتیه پسرم علیرغم سلامتی فیزیکی و ذهنی به علت یک نوع افسردگی (همراه با دلشوره )برای آروم شدن ذهنش داروهایی مصرف میکنه که باعث شده بود خیلی حالت رخوت داشته و خواب های عمیق با خورخور داشته باشه و کلا خیلی بی حال و خواب آلود بود . که در واقع این حالتش اینقدر من رو تو افسردگی برد که نشستم تو تنهاییم گریه کردم و به خدا گفتم این بود مزد زحمات من ؟ من که حاضر بودم تمام زندگیم رو بدم فقط برای اینکه او موفق بشه آیا باید الان یک همچین مشکلی سر من بیاد . ولی بعدش یاد حرفهای استاد افتادم که میگفت ما مسئول کسی نیستیم و خدا مسئول بنده هاش است و ما فقط دستان او هستیم و سرنوشت هیچ کس در دستان ما نیست حتی بچه هایمان . در واقع دیدم چون خط قرمز من سرنوشت پسرم بود و در واقع شاید از لحاظ باوری و ذهنی من حتی سرنوشت پسرم را بیشتر از سرنوشت خودم فکر می کردم که در دستان من است ، این اتفاق داره می افته تا من خودم را ارتقا بدم .الان چند روزه داروهاش رو کم کردیم و هدایت شدیم به ورزش و تفریح با هم (کوهنوردی -استخر -دویدن و …)بطوریکه چند روز پیش داشتم فکر میکردم که ما زمان بچه گی پسرم اینقدر با هم بازی و ورزش می کردیم که یکی از آرزوهای من این بود که تا آخر عمرم همیشه با هم ورزش بریم ولی این چند سال که دیگه بزرگ شده بود و دانشگاه میرفت دیگه زیاد با هم نبودیم یا بهتره بگم با هم ورزش نمی رفتیم (به علت اختلاف سلیقه و رشد هر انسان در دوران بلوغ) و الان این موضوع باعث شده توی این ایام عید هر روز یکجا برای ورزش و تفریح رفتیم . از طرفی سعی کردم که تا اونجا که میتونم مسئولیت مسائل و مشکلات پسرم را به خدا بسپارم و فقط کارهایی که بهم الهام میشه را انجام دهم و از طرفی کاری که سالیان سال تجربه دارم و ازش لذت میبرم (ورزش کردن با پسرم) رو انجام بدهم . چون من که مسئولش نیستم . در واقع الان دارم با این دید میبینم که الان بر طبق آموزه های استاد من باید روی قسمت مثبت قضیه توجهم را بگذارم و اونم اینه که برو با پسرت استخر شنا کن برو با هاش بدو برو با هاش بدمینتون بازی کن و ….که همیشه دوست داشتی تا آخر عمر با هاش داشته باشی و لذت ببری . شاید همین پا گذاشتن کائنات روی خط قرمز من باعث شده من بیشتر از زندگیم لذت ببرم (با دوباره ورزش رفتن با هم ) و حتما خیریتی هم برای خود اون داره که من نمیدونم . در هر حال ما مسئول هیچ انسانی (هیچ احد و ناثی )در این دنیا نیستیم به غیر از خودمون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      یاسمن زمانی گفته:
      مدت عضویت: 2396 روز

      از خوندن کامنت شما خیلی لذت بردم. من هم در گذشته با مشکل افسردگی همراه دلشوره برخورد کردم و دارو مصرف کردم و خدا رو شکر خوب شدم…الان می فهمم که احتمالاً پدر و مادرم چقدر نگران حال من بودند. خدا را شکر که شما به این مسیر هدایت شدید تا نحوه ی برخورد صحیح با این وقایع را بدانید و از زندگی لذت ببرید :)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    رویا کرمعلی گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    سلام به همه دوستای عزیزم . واقعا با سپیده عزیز موافقم که گفت این چند ساعت صحبت واقعا مثل یه دوره شد . واقعا چقدر هدایت و چقدر آگاهی بود و برام خیلی جالب بود که همه سبک آدمی با فرکانس های مختلف با استاد صحبت کردند … از کسی که هنوز استارت رو نزده بود تا کسی که چندین سال بود داشت رو خودش کار میکرد . من یه ساله با استاد آ شنا شدم و اصلا باورم نمیشد یه روزی برسه که بیام اینجا و دلم بخواد کامنت بذارم اصلا … اما واقعا مخصوصا تو عید خیلی رو خودم کار کردم و واقعا دارم نتیجه هاشو میبینم که خیلییی بیشتر از قبله اون به خاطر اینکه بمباران کردم خودمو با این فایل ها و به جرئت میگم که بهترین عید عمرم بود و بینهایت ار خدا سپاسگزارم بابت همه چی و از استاد و بچه ها که دستهای خدان … عاشقتون و این 4 فایل بی نظیر بود واقعا . خدا رو شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    پرستش گفته:
    مدت عضویت: 1579 روز

    واقعا خدارو شاکرم که این همه زیبایی رو درمیشه کلام دوستانم میبینم که هر کلمه ش به اندازه ی یک کتاب مفهوم داره من خیلی خوشحالم که در این مدار قرار گرفتم تا بتونم این صحبت هارو بشنوم و خداروشکر میکنم که در این مدار هستم و فکر میکنم همین شکر گذاری منو به مدار های بالاتر و بهتر هم به سرعت میبره با هدایت هایی که میشم چقدر خوبه که طناز عزیزم سنش پایینه وبرادرنازنینشون که اینقدر موفق هستن من متولد78ام و باور نادرستی که دارم این بود که از الان شروع کنم کار. کنم تا بتونم در اینده این جایگاه رو کسب کنم درحالی که این باورهمه منمن با شنیدن صحبت های طناز عزیزم تغییر کرد و فهمیدم که الان با این سن میتونم پله پله تکامل رو طی کنم و بعد از چهار سال پشت کنکوری خیلی راحت و با لذت به رشته دلخواهم برسم مهاجرت کنم ذرامد کسب کنم در مسیر علایقم پیش برم و حتی واقعا ازاستاد شنیدم که 14ساله یا … واقعا خندم گرفت به خاطر باور نادرستی که داشتم

    خیلی دوست دارم خداوند منو در مداری قرار بده که بتونم با دوستانی مثل طناز ارتباط داشته باشم من عاشق پزشکی ام اما اینکه پشت کنکور موندم تا تهران قبول بشم بخاطر باز بودن مسیر من برای بازیگری در تهران و دیگر علایقم کنار درس کار کنم من تواناییش زو دارم و میتونم تمرکزم رورو در هردو نگه دارم

    ازو بچگی و دوران دبیرستان هم تئاتر کار میکردم و اول میشدم و هم درعالی یک مدرسه خاص رشته تجربی رو رفتم و در درسم موفق شدم🌱من مسیرم رو دارم پررنگ تر میکنم و خیلی شاکرم که خداوند داره روز بروز با هدایت های بیشتر مثل همون نقشه راه یا شکستن تخم توسط جوجه نشانه هایی رو داده تا بیشتر باور کنم که درخداوند ریز ترین مسائل هدایت میشیم

    انشاالله اعتمادم به این هدایت ها بیشتر بشه بتونم بیشتردریافت کنم عمل کنم پیش برم

    این کلاب هاوس به شدت خوبه من ندارمش ولی واقعا این فایل ها بی نظیر شده اصلا درهای فوق العاده ای به روی من باز شده ان شاالله که خداوند افراد بیشتری رو در این مدار قرار بده و هدایت کنه تا همگی بشنون وبهره ببرن

    از تک تک حرفهای استاد دریچه هایی به رویخودت منو باز شد که در جواب دوستان صحبت کردن و جالبه دقیقا خیلی وقت ها صدای استاد رو پخش میکنم ولی به خودم میام و میبینم تو فکر رفته بودم یا کلا نشنیدم و دوباره پخش کردم اون قسمت و جالبتر اینه که باز هم نمیشنومش و میبندم میذارم برای بعد و دوباره میام از اول گوش میدم میبینم از اول یه دریچه های دیگه ای به روم باز میشه و جاهاییش رو میشنوم که کلاااا هیییییچ کلمه شو نشنیده بودم نفهمیده بودم

    استاد این رو بگم که من از سال 93با شما اشنا شدم کلیپ های انگیزشی که تو کانال ها میذارن رو دیدم ولی پی گیر نبودم که عباس منش کیه؟!گروه تحقیقانی عباس منش تقدیم میکند این گروه کیه اصلا مشاور کنکوره روانشناسه چیه گذشت و گذشت بعد از چند سال از پاییز 98با شما اشنا شدم و کلیپ هایی که در پیج های مختلف از شمااین میذاشتن رو دیدم یکولی پیجی رو فالو کردم بعد شمارو فالو کردم و شما لایوی رو گذاشتین که پاسخ به سوالات شما در سریال زندگی دربهشت و داخل لایو گفتین عاشقتونم من زود قطع کردم که پدرم نشنوه عصبانی نشه که یک مردی میگه عاشقتم و ….اصلا نگم که چقدر مدار پایینی بودم 😂😂😂و اصلا فکر کردم زندگی دربهشت دوره ایه که باید خریداریدفتر بشهرا و کلا نرفتم سراغش و چن باز سایت رفتم اما دریغ از یک کلمه هم نخوندم ندیدم و کلا هیچی ولی کلیپ هاتون رو در فن پیج هاتون میدیدم و کم کم داشتم به مدار های بالاتر هدایت میشدم

    تا اسفند 99که واقعا از خداوند خواستم که منو هدایت کنه و الان از ابتدای سال 1400هرروز بالای 10ساعت من دارم فایل گوش میدم مینویسم عمل میکنم کار میکنم هرچند که باز هم دباید فایل هارو چندین بار گوش بدم چون واقعا خیلیی فراوانه معانی ای که از یک فایل یا یک مقاله فقط میشه دریافت کرد

    و واقعا خدارو شاکرم که هر لحظه و هرلحظه دارم بالاتر میرم و درهای بهتری بروی من باز میشه و اگر بگم ماااات و مبهوت میمونن دوستان که در عرض 17روز چه معجزه ها رخ داده اتفاقات بزرگ تغییر هایکرد بنیادین که پارسال فکر میکردم برای تبدیل شدن به این زهراباید 10سال بگذره حتی ولی الان در 17روز این نتایج به دست اومده و همون پدر خودش کامپیوترش رو روشن میکنه و میگه یه نفرو پیدا کنم یه سایتی ببینی دنیات عوض میشه و من از درون چقدر شکر کردم که خدااا یا اگر بعد از این هم استاد صداش بیاد تو خونه و اون واژه ها دیگه نگران نباشم پدرم فکر دیگه ای میکه و از اونجایی که دوست دارن با صدای بلند گوش کنم چون تاثیر بیشتری میزاره و بیشتر میفهممش میتونم منبعد خیلی راحت گوش کنم

    خدایا شکرت و دارم به اینخودت فکر میکنم که منی که در 17روز مسیری که فکر میکردم ده ساله ست رو طی کردم و به این درک رسیدم از این به بعدبعد چه ها رخ میده!!!!؟؟؟هیچ تصوری ندارم دیگه نمیدونم چی میشه چون هر دیدی که از اینده داشتم رو در 17روز رسیدم به تک تکشون در بین حالتی که فکرشماز نمیکردم با این کیفیت باشه

    من واقعا به این باورسایت رسیدم. که میتونم کوه هارو جابه جاجا کنم تو شش ماه اینده مثل سایتی که استاد کمتر از شش ماه یک ایران شد و اون رشد باور نکردنی چه بحث موفقیت کنکورم مالی مهاجرتم پیش رفتن در مسیز علایقم وکنار کلاکل هر چیزی که درونمه

    اصلا نمیدونم چی میشه چون باور دارم خیلی خیلی خیلیخیلی خیلی خیلی فراتر و بهتر وهالی تر. ازا ونی که خودم فکر میکنم میشه و انشاالله میام تک تکشون رو میگم و اونروز رو میبینم که ایفون خریدم و میتونم تو کلاب هاوس همه این هارو از زبان خودم بگم نه اینکه تو سایت بنویسم چون نوشتن هم حتی نمیتونه اونچه رو که میگیم رو برسونه و اون حسی که در صوت و کلام ما هس خیلی بهتر از واژه ها میتونه توصیف کنه

    خدارو شاکرم که تونستم دوباره با فایلی جدید ومعجزه هایی دیگر بتونم بنویسم و حس خوبش رو هم دریافت کنم ممنونم استاد و خانم شایسته ی عزیزم و هم خانواده های مهربانم شاد و سلامت باشید با باور های قوی تر و مدار های بالاتر🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    مهری گفته:
    مدت عضویت: 2739 روز

    سلام به همه عزیزان وسلام مخصوص به استاد عزیز

    چه هدایت نابی بود گفتگوی شما با دوستان

    چقدر لذت بردم انگار که تمام مفاهیمی که در دوره ها ومطالب شما وفایلهای گوناگونی که از شما دبده وشنیده بودم در این گفتگوها بود زبانم قاصره از اینکه بتونم احساس درونیم را از ابن بابت بیان کنم

    ولی فقط کامنت گذاشتم که انرژی بتونه در گردش باشه ومن هم سهمی از این انرژی داشته باشم

    ممنون از خدای هدایتگر وممنون از دستان پر قدرتش

    وممنون از تمام دوستانی که به آگاهیهای ناب وصل شده اند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: