https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-11 06:50:042024-04-21 06:58:52گفتگو با دوستان 16 | چگونه در مدار مناسب قرار بگیرم؟
306نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدایا سپاسگزارتم برای هر لحظه زندگی کردن در این دنیای زیبا
خدایا سپاسگزارتم برای تمام هدایتهات
امروز میخوام درباره هدایتی که استاد عزیز همیشه ازش صحبت میکنه به اندازه درکم و عملم اینجا از نتایجم بنویسم تا رد پای بشه برای من در آینده و برای این ذهن فراموشکارم
چند وقتی بود که درگیر پرونده ای شده بودم که بخاطر باورهای خراب مالی حسابی گرفتارش شده بودم ،برای منی که توی کل زندگیم همچین مسئله ای نداشتم بسیار سخت بود روبرو شدن باهاش
ولی از موقعه ای که با مباحث استاد آشنا شدم میفهمیدم که اینها همون تضادهای هست که اولا خود من باعث بانیشم و دوم برای رشد و تکامل من سر راه من قرار گرفتن
بهمین خاطر با تمام ظاهر پیچیده ای که داشت تصمیم به حل کردنش گرفتم و با ایدهای که در لحظه بهم الهام میشد شروع به حرکت کردم ،اوایلش بسیار سخت بود برام چون هیچ ایده ای نداشتم و ظاهرا از درو دیوار برام مشکل ایجاد میشد ،اما چون تصمیم خودمو گرفتم که حلشون کنم و مسیر درست در پیش بگیرم هر بار از خداوند هدایت میخواستم و عمل میکردم به ایدهای که بهم الهام میشد
جریان از این قرار بود که من توی پرونده ای که تمام بدهی خودمو به شخص شاکی پرداخت کرده بودم ولی بخاطر سفته ای که دستش بود محکوم به پرداخت مبالغی شدم که حتی بیشتر از بدهی من بود ،و هر چقدر که تقلا کردم تا ازش رضایت بگیرم اصلا متقاعد نمیشد چون حکم به نفعش صادر شد و تازه من فهمیدم چقدر ساده لوحانه باعث شدم محکوم بشم
از اونجای که همه چیز بر علیه من بود از خداوند هدایت خواستم که بدون به دردسر افتادن خانواده و عزیزانم این مسئله رو حل کنه برام و چون مطمئن بودم اینکارو برام انجام میده ازش درخواست کردم .همه میگفتن وکیل بگیرم و حتی تا پای امضا با وکیل رفتم ولی هدایتها اومد و بدون نیاز به وکیل راهای بهم الهام شد که خیلی راحت بدون صرف هزینه برای وکیل تونستم حکم تبرئه خودمو بگیرم ،و جالب اینکه حتی خود وکیلهای که باهاشون مشورت میکردم میگفتن هیچ راهی نیست به جز صرف پروسه قانونی و شکایت
من یه جمله ای رو توی یه کامنت خونده بودم که دوست عزیزی نوشته بودم وکیل من خداست و احتیاج به هیچ وکیلی نیست و همین جمله رو که به استناد آیه قرآن اورده بود نوشتم و بالای سر خودم قرار دادم که همیشه ببینمش و تکرارش کنم و همیشه وقتی نگران میشدم و نجواها میومد با خودم تکرارش میکردم هر چند نگرانی همیشه داشتم ولی هر بار تکرارش کردم آرومتر شدم و دقیقا به قول دوست عزیزم که میگفت مثل قرص مسکن عمل میکرد برام این آیه
امروز به لطف خدا وقتی که از در دادگاه اومدم بیرون که جزوه ستاره قطبی من بود که وقتی از در دادگاه اومدم بیرون لبخند روی لبم باشه با خودم تکرار میکردم که وقتی خداوند وکیل مدافع آدم باشه احتیاج به هیچ وکیلی نیست
خدایا نمیدونم چطور ازت تشکر کنم بابت این هدایتهات و این فکت که باعث میشه قوت بگیرم برای حل بقیه مسائل دیگم
این جریان دلم میخواست اینجا مکتوب کنم وتا رد پایی بشه برای ذهن منطقی و نجوا گر من که هیچ کس هیچ قدرتی در مقابل کسی که وکیل مدافعش خداوند و به اون توکل میکنه نداره هیچکس
استاد عزیزم سپاسگزارتم برای هر کلمه ای که از دهن شما جاری شد که مثل وحی منزل برای من و با هر بار گوش دادن بهش راه از چاه فهمیدم و اصل رو از فرع تشخیص دادم
خدا میدونه قرار چه اتفاقات خوبی رقم بزنم با همین منطقها و همین عمل کردن به قوانین ثابت خداوند
خدایا شکرت بابت تک به تک نعمتهای گرانبهایی که از شکر اونها عاجزم
پروردگار من سلام
واقعا ما چرا انقد به خودمون سختی میدیم؟؟؟
چرا نمیسپاریم به خداوند ؟؟؟
مگه اصل این نیست که بسپاریم به خداوند ؟؟؟
آخه من با این ذهن محدودم چجوری میخوام پیدا کنم روش بازاریابی رو ؟؟؟ روش رسیدن به اون خواسته رو ؟؟؟ آخه من چجوری میتونم رو خودم حساب کنم وقتی که خداوند قانونش اینه که باید روی اون حساب کنم ؟؟؟
استاد دمت گرم ،صحبت های شما بعد از صحبت های محمد و فرزانه عزیز یک دوره ی کامله اگر که در مدار باشیم و کلمه به کلمه این صحبت هارو مزه مزه کنیم ،اگاهی هایی که همیشه دارید تکرارش میکنید ،
در کل قرآن اگه بگردیم به این الگو میرسیم و به این اصل میرسیم که کار منه انسان وظیفه ی منه انسان فقط و فقط کنترل ذهنه ولا غیر ،نمیدونم چه باوری در ما ریشه کرده که اصن باور نمیکنیم که میتونه دنیا انقد ساده باشه ،انقد خنده دار خواسته ها رخ بده ،چرا انقد جدی گرفتیم ؟؟؟بابا من همونم که وقتی رو خودم حساب کردم ،روی هوش خودم ،عقل خودم همیشه زمین خوردم و همیشه برای خودم مشکل تراشیدم ،اما خداوند منو مورد رحمتش قرار داده و بخشیده و کمکم کرده ،وگرنه من هر تجربه ای که بیارم اینه که با دست خودم خودمو تو وضعیت بدتری قرار دادم ،اما هر وخ که روی خداوند حساب کردم منو شرمنده کرده از اینکه چقدر کم روش حساب میکنم ،خدایی که اصل و اساس جهانش اینه که فقط بدون قضاوت به فرکانس من پاسخ بده بدون حتی ضره ای خطا و نقصی ،دیگه قدرت اختیار از این بالاتر داریم ؟؟؟که رب ما حق کوچکترین دخالت رو از خودش گرفته توی زندگی ما ؟؟؟ربی که از روح خودش در ما دمیده ،چرا من نخوام به اون گوهر وجودم متصل باشم ؟؟؟ چرا نخوام به مشاوری متصل باشم تو بیزنس خودم که همیشه بهترین پیشنهاد هارو داره چون از درونی ترین خواسته های من آگاهه ،چرا متصل نباشم به منبع عشق و سلامتی و آرامش و خیر ؟؟؟ آقا مگه خیلی سخته که بگم من نمیدونم ؟؟؟ مگه خیلی سخته که بگم من نمیفهمم ؟؟؟ به رفیقم یه کاری میسپارم خیالم راحته که انجام شدس ،اونوخ به خدایی که هر لحظه به درون من آگاهه و از رگ گردن به من نزدیک تره و بی منت کارها رو برام انجام میده ،ایا اندازه رفیقم بهش اعتماد دارم ؟؟؟خوش به حال ابراهیم که رفیق صمیمیش خدا بود و خدا هم ابراهیم رو رفیق خودش معرفی کرده ، الله اکبر ،انسان تو چه جایگاهی داری واقعا و اگر تسلیم ارباب باشی و بندگی کنی چه مقام و منزلتی خواهی داشت؟؟؟چه سعادتی بالاتر از خلیل اللهی ؟؟؟ چرا ؟؟؟چون ابراهیم موحد بود و مشرک نبود و این جمله یک دنیاست چون ابراهیم با تقوا بود و ذهنش رو کنترل کرد ،از آتش نترسید و آتش براو گلستان شد ،از قدرت زمانه ی خودش نترسید و محکم پای عقیدش موند ،تنهای تنها به نیرویی ایمان داشت که تا به اون موقع مثل عصر ما هزاران کتاب آگاهی بخش نخونده بود ازش ، نه خودش بهش رسید و وقتی که رسید به خدای واقعیش دیگه ولش نکرد و خدا هم اون رو الگو و اسوه ی جهانیان قرار داد ، همه ی کارها رو خداوند برای موسی انجام داد ،وقتی که موسی تسلیم شد و قبل اون موسی هیچی نداشت ، همه ی کارها رو خداوند برای ابراهیم انجام داد ،ابراهیم فقط گفت که خدایا مردم رو دوره فرزند و همسرم جمع کن و رفت ،خدا بقیشو انجام داد ، خدا برای سلیمان کارهاشو انجام داد ،برای محمد شمشیر زد و علی ها و سلمان فارسی ها و خدیجه ها و….. در مسیرش قرار داد ، پیامبر فقط روی خودش کار کرد ، سوال :چند درصد به این اصلی که استاد میگه اعتقاد دارم در عمل ؟؟؟
خب ما که پیامبرها رو ندیدیم ،اما الگوی زنده ای داریم به نام عباس منش که خداوند همه ی کارها رو براش انجام داده و هرروز هم داره انجام میده ،ما که اینو دیدیم به چشم و نتایج گویاست ،پس چقدر مصمم هستیم که به جای پیدا کردن شیوه ی فروش روی اصل کار کنیم و روی باور فراوانی ؟؟؟ چقدر مصمم هستیم که به جای هر عامل دیگه ای عامل باورها رو و فرکانس رو دلیل اصلی کل اتفاقات زندگیمون بپذیریم ؟؟؟چقدر به جای گشتن به دنبال آدمای صادق و متعهد و… مصمم هستیم تا روی خودمون کار کنیم و خودمون اول صادق و قوی باشیم تا خداوند کارها رو برامون انجام بده در زمان و مکان مناسب و کبوتر با کبوتر باز با باز رو رعایت کنه ؟؟؟به قول استاد که به جمله ی طلایی دارن که میگه :به اندازه ای که من روی خودم کار میکنم نتایج و اتفاقات رقم میخوره نه بیشتر و نه کم تر به همون اندازه ،اگر نتایج تغییری نکرده باور من هنوز تغییر نکرده ایراد از قانون نیست و به تجربه میگم که هر چقدر عمل گرا باشیم به دانسته ها و آگاهی هامون به همون اندازه این صحبت ها رو بیشتر درک میکنیم ،یعنی وقتی که ما تمرین میکنیم تا کارهارو بسپاریم به خداوند تا برامون انجام بده ،ارام آرام خیلی بهتر به این نتیجه میرسیم که عع داره انجام میده ها ، و اونجاست که به خودمون میگم پسر من چقد کم اعتماد کردم ،چقدر خدا توی ذهن من کوچیک بوده ،
خدایی که بی انتهاست ،اما به اندازهی درک من خودش رو پایین میاره ،خدایی که در نهایت قدرت و در اوج سکوته ،پس سکوت کنم و عمل کنم و بزارم نتایج حرف بزنن .
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت اینکه قدرت خلق به من عطا فرمودی و منو داری هر لحظه هدایت میکنی به راه آنان که به آنان نعمت دادی نه راه کسانی که بر آنان غضب نمودی و نه (گمراهان)
ارباب من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ،کمکم کن تا بیشتر و بیشتر باورت کنم و بزرگ ببینمت .
خدایا بدون تو عاجزم از کنترل ذهنم تو به مانند همیشه یارو یاورم باش
من در بین ان چهار دسته که استاد گفت جز کدام دسته هستم در هربخش زنده گی ام.
روش نزدیک شدن به دسته چهارم: همیشه هر وقت سوال کنی چه کنم از این بهتر شود روابط، زنده گی ام، درامد ام. بپرس و هرچه دانستی عمل کنی.
من اکثرا در دسته دوم یا سوم قرار گرفتن
در قسمت رفتار با جسم در دسته سوم قرار گرفتم. یک مقدار بدنم مشکل بر میخواره دنبال بهبودش هستم. و مدام ورزش میکنم
در زمینه مالی یا نتیجه زندهگی من در دسته دوم هستم. چون هنوز نمردم هیچ چیزی ندارم و تا حالا خودم تغییر ندادم بخاطر باور های محدود کننده که در این کشور نمی شود با این شرایط نمی شود من باید فلان جا بروم یا باشم
پسر نشانه های خدا بگیر و عمل کن
بی تمرکزی بگذار کنار
بی باوری به خود و خدا را بگذار کنار
Porn بگذار کنار
این همه مدت نتیجه اش دیدم.
اگر بهبود نبخشم این شرایط که است نابود میشود و حالا صفر هستم میروم زیر صفر نابودی
اگر مهارت کسب نکنم از صفر میروم زیر صفر همه چیزم میرود زیر صفر
درامد
روابط
صحت
اعتماد بهنفس
احساس خود ارزشی
باید بتوانم این کثافات ترک کنم با این همه بلای و فشار ذهنی که بالای خودم ایجاد کردم.!
اگر متمرکز کار نکنم باید 10 سال دیگر هم مثل حالا باید بدوم و نتیجه شاید بیاید یا نیاید.
یک بار این موضوع که پاره کرده من را یادش بیگرم که اعتماد بهنفس ام درمان شوه بعد دیگرانش هم میشود
فکر کنم تمرین مناسب برای این است که بگویم چه کار ها را نکنم تا اینکه بگویم چه بکنم.
چه باید نکنم که روابط ام از خوب و عالی تبدیل شود؟
• مزاق های بجا و نام گذاشتن مانند شیرینو فلان و فلان
• حرف زیاد نزم ولی گوش کنم
• احساس بی ارزشی به بقیه ندهم حتی اگر علاقه مند نباش به اون موضوع
چه نکنم کیفیت زنده گی ام بهتر شود
• پورن نبینم
• خودم را مقایسه نکنم
• در جریان کار کردن یا یادگیری حرف نزنم
• در وسط کار انترنت یا هر کاری دیگر نکنم
• مختل روی ذهنم کار نکنم
• برای بقیه کاری نکنم مثالا…
و اینکه من روی خودم کار میکنم به دنبال مشتری افراد نمی روم. برای من از جمله باور های لول خیلی بالا است. و عمل کردن بهش واقعا ایمان و تعهد و باور قوی میخواهد مخصوصا تا به حال نتیجه نگرفته باشی. و همین نتیجه نگرفتن میشه یک منطق قوی برای خودم باشد. من این راه رفتم و دویدم و دویدم به هیچ جای نرسیدم مثال که در یک گودال دویده باشم. خواب نکردم و دویدم در گودال. حالا سخت است قبولش و مخصوصا عمل بهش ولی به امتحان اش می ارزد.
نکته بهبود و کسب مهارت از که در جود من این نبوده.
من متعهد میشوم که هر روز یک نکته یک اموزش یاد بیگیریم در زمینه که فکر میکنم باید پیشرفت کنم که مال من زبان، و IT است تا همین روز دنبال این بودم که نفر مناسب پیدا کنم و باهش کار کنم و یاد بیگیرم و بعد پول مولی یک چیزی گیر بیارم. حالا میخواهم روی ذهنم و کسب مهارت کار کنم هر روز یک نکته جدید یک اموزش یک شماتیک یک چیزی
قبلا که من تغییر نکردم و از لحاظ اعتماد به نفس ووووو ضربه خیلی خیلی خوردم. نشانه ها امد که باید درست کار کنی تمرکز کنی روی درس هات، من باور غلظ که ادم موفق درس نمی خواند پوهنتون نمی خواند و فلان. نتیجه از یک امتحان فیل شدم بعدی و بعدی و بعدی. موقع که خواستم کاری انجام دهم به مشکلات بر خوردم ، کمبود دانش هم بی اثر نبود. خلاصه فریز کردم و فکردم و بک کمی به هوش امدم.
من دقیقا جزو افرادی بودم که یه روند نامناسب رو داشتم طی میکردم و اصلا هم به ذهنم خطور نمیکرد که ایراد داره .. فک میکردم همینه دیگه ، زندگی اینه دیگه، نمیشه که همیشه همه چیز مطابق میل باشه.. برای همین باور اشتباه ، روند اشتباه بصورت طولانی مدت رو زیاد داشتم .. مهم ترینش 3 سال کار کردن در محیط سمی بود که به وقتی خسته شدم و زدم بیرون، دو هفته بعدش هم با این سایت آشنا شدم و ادامه داشته تا به امروز ..
در مورد عزت نفس من یکسال یه شرایطی رو داشتم تجربه میکردم که چند ماهه آخر اوضاع دلخواه من نبود ، و میدونستم ربط داره به احساس لیاقت ولی راه حلی براش نداشتم .. که خداروشکر دوره احساس لیاقت اومد و من به 3 روز شرایطم زیر و زبر شد
جز این بار که اونم ایده ای برای رفعش نداشتم، همیشه سعی کردم سیکل تکراری نامناسب رو نپذیرم و بنظرم موفق هم بودم .. قطعا مهم ترین دلیلش این هست که من میدونم دلیل تمام این تغییرات زندگیم به خاطر همین فضا و استفاده از این اگاهی ها بوده و با خودم متعهد شدم تا وقتی فرصت دارم در این حیات، با استفاده از قانون زیبا زندگی کنم
*اگر در مدار مناسب قرار بگیریم، در زمان مناسب با آدم های مناسب برخورد میکنیم
مدتهاست که بهترین افراد رو میبینم و واقعا حتی 1 مورد نا مناسب هم به یادم نمیاد..
وقتی این نتایج رو می بینم، چطور ممکنه این مسیری که من رو به این احساس خوب و شرایط دلخواه رسونده رو رها کنم و برگردم به 3 سال قبلی که یکی از افتضاح ترین شرایط از لحاظ عزت نفس رو داشتم که هنوزم وقتی یادم میاد برام جالب نیس و فقط از درس هاش استفاده میکنم
اما نکته ای که برام داشت این بود که سعی کنم خودم در مدار مناسب باشم تا افرادی وارد زندگیم بشن که پول برای من بیشتر ورود کنه نه اینکه متوسل شم به عوامل بیرونی ..
فایل بسیار مفیدی بود بنده از مجموعه گفتگوی استاد با دوستان کلی نکته برداری و اگاهی دریافت میکنم و از طرفی وقتی دوستان از موفقیتتهاشون میگن الگوهای مناسبی برای ذهن منطقی من هستن و نکته مهمی که استاد تو این فایل فرمودن این بود که اگر ما در مسیر درست و فرکانس درست قرار بگیریم خداوند همزمانی و آدمهای مناسب و شرایط مناسب رو به سوی ما قرار میده و به سمت این شرایط هدایت میشیم و استاد مثال خوبی از فلافلی ته خیابان زدن که چطور با وجود کلی مغازه فلافل فروشی در اون محل اما اون فلافلی چقدر مشتری داشت و این نشان از وجود یه قانونی هستش که امروز در این مسیر پر ازاگاهی دلیل این اتفاقات رو میدونم و استفاده میکنم.
چون زندگی الان وشرایط الانم رو با شرایط قبل از عمل به قوانین مقایسه میکنم!
وقتی دوستان موفقی که خبری ازشون نداشتم رو بعد از چند سال به راحتی میبینمشون و از هم صحبتی باهاشون پر انگیزه میشم
وقتی که میخوام برم کلاس موسیقی و بهترین مدرس اونجا میشه استادم
وقتی که اصلا تو موقعیت شنیدن صحبت های ناجالب قرار نمیگیرم
وقتی که همسرم اصلااااا دیگه نه صحبتی از کسی میکنه و نه صحبتی از اخبار و….
یک تجربه خیلی زیبا که امروز داشتم این بود که مادربزرگم بیمارستان هستش و هرچه قدر تلاش کردم که من برم پیشش به عنوان همراه اصلا نشد که نشد چون خاله ام اسرار خیلییی زیادی داشت که خودش بره و هیچ جوره کوتاه نیومد و میدونم این خودش یه نشونه هست که من نباید توی اون فضا باشم …
حتی کنار دستیم توی کلاس هم جنس احساساتش شبیه به من هست..
واقعا همه چیز فرکانسه واقعا من فقط باید روی خودم کار کنم،و بهترین کار این هست که عمیق بشم توی وجوده خودم و زمانی میتونم این کار رو بکنم که از یک رفتار یا موقعیت و یا هرچیزی که احساسم رو بد میکنه ریز بینانه به جست وجو دردرونم بپردازم که چرا ! و ریشه ای بررسی کنم تا منطق برای ذهنم بیارم و به احساس بهتری برسم
من هم مثل بقیه دوستان آرزو دارم که همسرم به این مسیر هدایت میشد وقتی فرزانه عزیز این صحبت ها رو کرد یک جورایی حسرت به دلم افتاد گفتم اگر من هم همسرم با من توی این مسیر بود اوضاعم بهتر بود البته من هم نتایج بسیار عالی گرفتم اما نتایج مالی من کمه ولی یک لحظه یک حسی به من گفت که این ناشی از وجود شرک هست در شما شما موفقیت مالیتون رو در گرو کار و در مدار بودن همسرتون میدونید البته این یکی از شرک هایی است که در ما خانم ها است و به یاد آوردم نتایج آقای عطار روشن رو که اصلا همسرشان خبر هم نداشت ولی ایشان دایم روی خودشان کار میکردند و بعدش چه نتایجی گرفتن و اگر ما کاری به بقیه نداشته باشیم و به خودمان به عنوان یک فرد واحد نگاه کنیم خداوند درها رو به روی ما باز میکنه و همسرمان یا میاد در مسیر ما یا از مسیر ما دور میشه و امیدوارم که این کامنت موثر باشه و خدا رو شکر میکنم از این آگاهی ها
استاد عزیز چقدر تیشرتتون خوشرنگ وچه نمای زیبایی داره پارادایس، یه روز آفتابی فوق العاده با نمای زیبای آب و درختان خوش رنگ، جلوه خاصی داره.
گفتگو بادوستان خیلی فوق العاداس، و باعث میشه نمونه های عالی از تغییرات دوستان رو ببینیم.
والگوبرداری شه وبرای ذهن منطقی شه که میشود.
وچقدر فرزانه عزیز ومحمدعزیزرو تحسین میکنم که در زمان ومکان مناسب قرار گرفتن و نتایج عالی رو رقم زدن.
تغییر در همه زمینه ها قبل از آمدن نشانه ها، چه توزمینه سلامتی،ثروت،روابط،و… استاد من خودم یادمه وقتی قبل از اینکه بصورت جدی باشما آشنا بشم تو همه زمینه ها خیلی مشکل داشتم، وقتی بصورت جدی با مباحث شما کار کردم خیلی بهتر شدم و میدونم هنوزم خیلی جای کار دارم، قشنگ برام واضح شده یمدتی که کارکردن رو باورام کمرنگ میشه، قشنگ نشانه ها برام میاد که حمید داری از مسیر دور میشی، ورودیهات رو کنترل کن، تمرکزت بیشتر به ورودیهات باشه، العان به این درک رسیدم که مهمترین تغییر باید اول از تغییر باورها شروع شه، و باجهاد اکبر برای تغییر باورها چه ثروت، چه روابط،چه معنویت وسلامتی، باید اول از تغییر باورها وفرکانسها اتفاق بیفته، چون درک کردم زندگی گذشته من حاصل باورها و ورودیهای گذشته ام بوده، و باجدیت تمام برای تغییرباورهام و متعهد موندن درمسیر، بیشتر باشم، من باید اول ازهمه با جدیت باید بتونم از لحاظ متافیزیکی مدارم رو تغییر بدم و لاجرم وارد اون مدار نعمتها بشم، که البته وقتی بحث تکامل رو درنظر بگیرم و این رو بدونم ودرک کنم که به اندازه کارکردن روی خودم و تغییر باورام توهر هرزمینه ای نتایج میادو این استمرار وجهاد اکبر برای تغییر باورهارو ادامه بدم.
این جمله تون واقعا کلیک کرد رو ذهنم که اگر من درمسیر درست قرار بگیرم، من در زمان و مکان مناسب، با آدمها وشرایط مناسب برخورد میکنم
من یاد گرفتم فقط باید وباید فقط روی سطح ذهنی وباوری و بهبود وتغییرشخصیت روی خودم کار کنم و دست از عوامل بیرونی بردارم و فقط وفقط سمت خودم رو بهبود بدم و هر روز بهتر از دیروزم باشم. من یاد گرفتم که تغییر باورها با تلاش فیزیکی درست نمیشه، تلاش فیزیکی موقعی ثمربخش هست که باورهای درست وهمجهت در مورد اون موضوع درست شده باشه و به اندازه تغییر باورها نتایجم میاد.
سلام به استاد عزیز وگرانقدرم ومریم جون عزیزم وتمامی دوستان گلم .
استادعزیز، راجع به4دسته از افراد صحبت کردن که اگه بخام از خودم بگم وقتی وارد سایت شدم از گروه دوم بودم .
وضعیت روحیم بقدری داغون وفجیح بود که واقعن نیاز به الگو یا استادی داشتم که ازش تبعیت کنم ومسیرشو برم . اتفاقا در جستجوی چنین فردی بودم .مدام از خدا درخاست میکردم کسیو سرراه من بزاره که با افکار و عقاید من ،هم خونی داشته باشه .
آدمهای زیادی رو محک زده بودم و به هیچ نتیجه ی مطلوبی نرسیده بودم .
راه وروش هیچ کسی به دلم نمیشست تا اینکه با گوش کردن اولین فایل از استاد با کلی ذوق و هیجان گفتم این خودشه !
یادمه به دوستم پیام دادم گفتم این کیه ؟نمیشناسمش .
چون من قبل از استاد، حرفهای دو استاد دیگه رو گوش میکردم اما همه ی صحبتهاشون به دلمنمینشست .خیلی جاها با افکار من تضاد داشت .به همین جهت اصرار داشتم که فردی باشه که از همه نظر و تو همه ی زمینه ها ،بتونه کمکم کنه .
بله من از همون لحظه عاشق و شیفته ودل باخته ی استاد عزیز شدم .
که دیگه با پیگیری وادامه دادن ،وارد مدار ایشون شدم که الحق مسیر الهی وتغییرات خوبم رو از ایشون، آموزش دیدم .
از همون روز تا به امروز که فک میکنم 4سال شایدم بیشتر میگذره .بنده سعیم بر اینه که در مدار ایشون باشم .اما 2ساله که وارد سایت شدم .
اتفاقا دوستم وقتی علاقه ی منو میدید ،هر بار بهم میگفتی چرا تو سایتش نمیری ؟! نمیدونم چرا انقد مقاومت داشتم نسبت به این قضیه .
اما بعد از گذشت دو سال خودم با میل و دوباره ذوق و هیجان خودم، وارد سایت شدم .
واز این بابت هرروز خدا رو سپاس میگم .
بله از دسته دوم بودم چون خیلی مشتاق بودم وخودم با تمامی نقصها وکمبودهام آشنا بودم و پذیرفته بودم افکار وباور های من ایراد دارن ومن نیاز دارم به تغییر اونها تا بتونم رفتاروبرخوردی درست در مقابل همه چیز داشته باشم .به همین جهت تلاش خودمو شروع کردم .البته که با گذشت زمان هر چند وقت یکبار ،تغییر اندکی میکردم .طوری که به دسته ی سوم پیوستم .
نشونه ها رو میدیدم بعد دنبال تغییرشون میرفتم .
خب طبیعتا امسال خیلی بهتر از پارسال بودم وتغییرات خیلی قشنگتری داشتم بازم میگم تغییرات من، تو همه ی زمینه ها بود منتهی تو زمینه ی روابط عاطفی بیشتر .
چون پاشنه آشیلم بود هنوزم هست اما در قیاس سالهای قبلم بی نهایت تغییرات مثبتی داشتم که خودم به این روند در حال حاضر راضی هستم .
دقیقا برای تغییر مدارم ، پله پله بالا رفتم و از مدار پایین به مدار بالاتر اومدم .
این روند تکامل رو خودم خیلی خوب حس کردم .
البته اوایل که شروع کرده بودم خیلی توقعم زیاد بود .اما کم کم متوجه شدم نمیتونم من انقدر توانمند نیستم که با چند بار گوش کردن و کار کردن دوره های مختلف یه دفه کلی تغییر کنم .
به قول معروف آدمش نبودم .من نیاز داشتم به تدریج و با ادامه دادن پی در پی ،به درک خیلی چیزا برسم .
وقتی جزع دسته ی سوم بودم ،بازم آسیبهای زیادی میدیدم .چون تا نشونه ها دیده نمیشد نمیفهمیدم کجای کارم .وزمانی که تمرکز میکردم تازه متوجه میشدم باز دارم مسیرو اشتباه میرم .باز افکاروباورهای گذشتم غلبه و سلطه به باورهای جدیدم دارن.
خوبیش این بود که دوزاریم میفتاد اما چ فایده !!!وقتی کار از کار میگذشت میفهمیدم .
ینی درد رو میکشیدم تازه متوجه میشدم کجای کارم ایراد داره .واین جالب نبود چون همچنان آرامش رو ازم میگرفت ومن با نواقص وضعفهام دست و پنجه نرم میکردم .
احساس رضایت وجود نداشت .چون احساس خوبی وجود نداشت !
اون موقع تو اون شرایط متوجه نبودم اما الان میفهمم که خیلی حرص میزدم .خیلی تقلا و زور میزدم که تغییر کنم .
فایلهای استاد رو زیاد گوش میدادم .دوره ها رو یکی یکی میخریدم و سعی میکردم با دقت کار کنم.
خلاصه تلاش زیادی برای تغییراتم داشتم منتهی غافل از یه موضوعی بودم و اون این بود که من همه ی اینکارا رو میکردم که اون اتفاقی که خودم میخام بیفته .
دیدید وقتی مصمم به رسیدن به خواسته ای میشیم چطور دست وپا میزنیم .
یادمون میره که خدایی هست که بهتر از ما میخاد و بهتر از ما میندیشه البته اگه بسپاریم به خودش ،دقیقا من همچین حالتی داشتم و قفلی رو خواسته ی خودم زده بودم واین در حالی بود که با قوانین جهان در تضاد بود.
چرا که خواسته ی من از بیس ،اشتباه بود .
من خوشبختی سلامتی آرامش و لذت رو میخواستم اما فک میکردم باید از همون راهی باشه که مد نظر منه .و این طرز تفکر موانع زیادی برام بوجود اوورد .
و به مدت یکسال منو عقب نگه داشت .نمیدونم نمیخام خودمو سرزنش کنم که بگم کاش از اول میفهمیدم که کجای کارم اشتباه بود چون الان به این درک رسیدم که منی که افتادم تو این مسیر ،حتمن با هدایت خدا دارم پیش میرم وحتمن باید اون اتفاقات واشتباهات بوجود میومد تا من به درک بهتری برسم .
از طرفی اوضام انقد داغون بود که شاید ک نه حتمن نیاز به این روند تکاملی داشت .
ما از زمان میترسیم .
خود من، از اونایی بودم که از گذشت زمان خیلی وحشت داشتم .چن ماه که میگذشت ومیدیدماتفاقی نیفتاده ،ینی چیزی که من میخام پیش نیومده ،وحشت ورم میداشت که ای داد ،چقدر عقبم .
انگار تو یه مسابقه شرکت کرده بودم ودلم میخاست نفر اول مسابقه باشم .واین نشدنی بود.
استاد همیشه تاکید دارن که کار کردن روی تغییراتمون به میزان درکمون از اون باورهاس!
به میزانی که باورهای من قدرتمند میشن ،من پاسخ میگیرم .ومن اینو امسال فهمیدم .
نتایجمو با تلاشم مقایسه میکردم ووقتی میدیم هیچ تطابقی با هم ندارن،سرد میشدم وباز ناامیدی واحساس بد ذهنمو مشغول میکرد.
خداروشکر میکنم وبی نهایت از استاد عزیز سپاسگزارم که منو در این مسیر همراهی وهدایت کردن .
هر کدوم از دوره ها رو با روند تکاملی خودم خرید کردم وکارکردم تا بالاخره به آرامش نسبی که دلم میخاست رسیدم .
نمیگم الان همه چی گل و بلبل شده اما تغییرات شگرفی داشتم که در مقایسه با اون روزای اول ،از نظر خودم فوق العاده بوده .
منی که هیچ کنترلی روی ذهنم نداشتم امروز میتونم با مکث کردن وزود واکنش نشون ندادن وگاهی سکوت کردن ،کنترل ذهن داشته باشم .
میتونم تو وقت تنهایی هام به جای حرف شنوی از نجواها وبها دادن به گفتگوهای ذهنی ،کنترلشون کنم و ورودیهای مناسب بدم .
امروز درک بهتری از احساسات وعواطف دیگران دارم .
امروز راوبط عاطفی بهتری با همسرم دارم .خداروشکر هیچ خبری از تنش ها وگفتگوهای ناجالبمون نیست .
امروز با احترام ودرک بهتری با همسرم رفتار میکنم .
توقعاتم رو از اکثریت کنار گذاشتم .
امروز یاد گرفتم از خودم بیشتر مراقبت کنم .
بیشتر هوای خودمو داشته باشم .اینکه بدونم چ آدم ارزشمندی هستم .
متقابلا برای دیگران هم ارزش قائل هستم .
حد و مرزهای خودمو میشناسم .به حد ومرزهای بقیه هم احترام قائل هستم .
در واقع آنچه برای خود میپسندم برای دیگران هم میپسندم .
تمرکزم روی خودمه .
وابستگی به کسی ندارم .
تمرکزم برای بالا بردن ایمانم به خدای قدرتمندمونه .
دیگه تا جایی که بشه ،بی گدار به آب نمیزنم .
نمیزارم نشونه ببینم بعدعملکرد درستی داشته باشم .سعیم بر اینه که قبل از دیدن نشونه ،عملکرد درستی داشته باشم .
اشتباهی هم صورت بگیره میپذیرمش بدون اینکه خودمو سرزنش کنم .
وقتی تلاش خودمو برای تغییرات بهتر ، میبینم .دیگه اشتباهی هم صورت بگیره ،توش گیر نمیکنم وسریع ازش رد میشم .
تجربه های که تو این چند ساله بدست اووردم نشون میدن که به مرور زمان با کمی صبر و حوصله وتوکل کردن به خدا حتمن تغییرات لازم رو میکنیم و به خواسته هامون میرسیم بنابراین دیگه عجله نمیکنم .
دیگه زومم به آینده واتفاقات آینده نیست .سعی میکنم فقط برای امروز حال خودمو خوب نگه دارم .با تضادها ومشکلات کنار بیام .جنجال به پا نکنم .حوصله به خرج بدم .به خدا وقوانینش اعتماد کنم .
گیر نباشم تو چیزی ،سعی کنم رها باشم . فک لذت بردن از امروزم ولحظه ی حالم باشم .
تمرکزم روی خودم وسهم ونقشم باشه بقیشم با ایمان قلبی که به خدا دارم بسپارم به خودش .
خداروشکر در حال حاضر از همه چی راضی هستم .
همه چیز در حد خودش خوبه .ولی امید دارم که خیلی بهتر از این خواهد شد.
روزای خوبی دارم مطمئنم بهترم خواهد شد.
آرامشی که دنبالش بودم در حال حاضر هس پس باید ازش مراقبت کنم تا از دسش ندم .
سپری کردن روزای خوب، کنترل کردن اتفاقات ناجالب و بد خودش عامل وقوع اتفاقات بهتری میشه .
مقاومتها وترمزهام نسبت به خیلی از قضایا کمتر شده .بهتر فکر میکنم تا بهتر عمل کنم .
سایت و برنامه ی گوش کردن فایلها ودیدن سریالها و کار کردن دوره ها ونوشتن دیدگاه ومشارکت در عقل کل هم، که همیشه همرام هستن .
همیشه با عشق گوش میدم و با عشق مینویسم .
تجربه های دوستان را هم به اندازه ای که وقت میکنم میخونم .
متاسفانه خیلی وقت کم میارم .با وجود برنامه ریزی کردنم، بازم وقت کم میارم .
به هر صورت بازم خدا روسپاس و مچکر از وجود استاد عزیز،که عامل حرکت برای تغییرات بهتر هستن .
استاد جونم دوستت دارم .
همیشه سپاسگزار خداوند هستم که شما رو سمت من هدایت کردن .
بنام آنکه هرآنچه دارم از اوست
خدایا سپاسگزارتم برای هر لحظه زندگی کردن در این دنیای زیبا
خدایا سپاسگزارتم برای تمام هدایتهات
امروز میخوام درباره هدایتی که استاد عزیز همیشه ازش صحبت میکنه به اندازه درکم و عملم اینجا از نتایجم بنویسم تا رد پای بشه برای من در آینده و برای این ذهن فراموشکارم
چند وقتی بود که درگیر پرونده ای شده بودم که بخاطر باورهای خراب مالی حسابی گرفتارش شده بودم ،برای منی که توی کل زندگیم همچین مسئله ای نداشتم بسیار سخت بود روبرو شدن باهاش
ولی از موقعه ای که با مباحث استاد آشنا شدم میفهمیدم که اینها همون تضادهای هست که اولا خود من باعث بانیشم و دوم برای رشد و تکامل من سر راه من قرار گرفتن
بهمین خاطر با تمام ظاهر پیچیده ای که داشت تصمیم به حل کردنش گرفتم و با ایدهای که در لحظه بهم الهام میشد شروع به حرکت کردم ،اوایلش بسیار سخت بود برام چون هیچ ایده ای نداشتم و ظاهرا از درو دیوار برام مشکل ایجاد میشد ،اما چون تصمیم خودمو گرفتم که حلشون کنم و مسیر درست در پیش بگیرم هر بار از خداوند هدایت میخواستم و عمل میکردم به ایدهای که بهم الهام میشد
جریان از این قرار بود که من توی پرونده ای که تمام بدهی خودمو به شخص شاکی پرداخت کرده بودم ولی بخاطر سفته ای که دستش بود محکوم به پرداخت مبالغی شدم که حتی بیشتر از بدهی من بود ،و هر چقدر که تقلا کردم تا ازش رضایت بگیرم اصلا متقاعد نمیشد چون حکم به نفعش صادر شد و تازه من فهمیدم چقدر ساده لوحانه باعث شدم محکوم بشم
از اونجای که همه چیز بر علیه من بود از خداوند هدایت خواستم که بدون به دردسر افتادن خانواده و عزیزانم این مسئله رو حل کنه برام و چون مطمئن بودم اینکارو برام انجام میده ازش درخواست کردم .همه میگفتن وکیل بگیرم و حتی تا پای امضا با وکیل رفتم ولی هدایتها اومد و بدون نیاز به وکیل راهای بهم الهام شد که خیلی راحت بدون صرف هزینه برای وکیل تونستم حکم تبرئه خودمو بگیرم ،و جالب اینکه حتی خود وکیلهای که باهاشون مشورت میکردم میگفتن هیچ راهی نیست به جز صرف پروسه قانونی و شکایت
من یه جمله ای رو توی یه کامنت خونده بودم که دوست عزیزی نوشته بودم وکیل من خداست و احتیاج به هیچ وکیلی نیست و همین جمله رو که به استناد آیه قرآن اورده بود نوشتم و بالای سر خودم قرار دادم که همیشه ببینمش و تکرارش کنم و همیشه وقتی نگران میشدم و نجواها میومد با خودم تکرارش میکردم هر چند نگرانی همیشه داشتم ولی هر بار تکرارش کردم آرومتر شدم و دقیقا به قول دوست عزیزم که میگفت مثل قرص مسکن عمل میکرد برام این آیه
امروز به لطف خدا وقتی که از در دادگاه اومدم بیرون که جزوه ستاره قطبی من بود که وقتی از در دادگاه اومدم بیرون لبخند روی لبم باشه با خودم تکرار میکردم که وقتی خداوند وکیل مدافع آدم باشه احتیاج به هیچ وکیلی نیست
خدایا نمیدونم چطور ازت تشکر کنم بابت این هدایتهات و این فکت که باعث میشه قوت بگیرم برای حل بقیه مسائل دیگم
این جریان دلم میخواست اینجا مکتوب کنم وتا رد پایی بشه برای ذهن منطقی و نجوا گر من که هیچ کس هیچ قدرتی در مقابل کسی که وکیل مدافعش خداوند و به اون توکل میکنه نداره هیچکس
استاد عزیزم سپاسگزارتم برای هر کلمه ای که از دهن شما جاری شد که مثل وحی منزل برای من و با هر بار گوش دادن بهش راه از چاه فهمیدم و اصل رو از فرع تشخیص دادم
خدا میدونه قرار چه اتفاقات خوبی رقم بزنم با همین منطقها و همین عمل کردن به قوانین ثابت خداوند
سپاسگزارم
سپاسگزارم
به نام خداوند مهربان
سلام به همگی عزیزانم
سپاس گزار خداوندم بابت بودن در این مسیر
خدایا شکرت بابت تک به تک نعمتهای گرانبهایی که از شکر اونها عاجزم
پروردگار من سلام
واقعا ما چرا انقد به خودمون سختی میدیم؟؟؟
چرا نمیسپاریم به خداوند ؟؟؟
مگه اصل این نیست که بسپاریم به خداوند ؟؟؟
آخه من با این ذهن محدودم چجوری میخوام پیدا کنم روش بازاریابی رو ؟؟؟ روش رسیدن به اون خواسته رو ؟؟؟ آخه من چجوری میتونم رو خودم حساب کنم وقتی که خداوند قانونش اینه که باید روی اون حساب کنم ؟؟؟
استاد دمت گرم ،صحبت های شما بعد از صحبت های محمد و فرزانه عزیز یک دوره ی کامله اگر که در مدار باشیم و کلمه به کلمه این صحبت هارو مزه مزه کنیم ،اگاهی هایی که همیشه دارید تکرارش میکنید ،
در کل قرآن اگه بگردیم به این الگو میرسیم و به این اصل میرسیم که کار منه انسان وظیفه ی منه انسان فقط و فقط کنترل ذهنه ولا غیر ،نمیدونم چه باوری در ما ریشه کرده که اصن باور نمیکنیم که میتونه دنیا انقد ساده باشه ،انقد خنده دار خواسته ها رخ بده ،چرا انقد جدی گرفتیم ؟؟؟بابا من همونم که وقتی رو خودم حساب کردم ،روی هوش خودم ،عقل خودم همیشه زمین خوردم و همیشه برای خودم مشکل تراشیدم ،اما خداوند منو مورد رحمتش قرار داده و بخشیده و کمکم کرده ،وگرنه من هر تجربه ای که بیارم اینه که با دست خودم خودمو تو وضعیت بدتری قرار دادم ،اما هر وخ که روی خداوند حساب کردم منو شرمنده کرده از اینکه چقدر کم روش حساب میکنم ،خدایی که اصل و اساس جهانش اینه که فقط بدون قضاوت به فرکانس من پاسخ بده بدون حتی ضره ای خطا و نقصی ،دیگه قدرت اختیار از این بالاتر داریم ؟؟؟که رب ما حق کوچکترین دخالت رو از خودش گرفته توی زندگی ما ؟؟؟ربی که از روح خودش در ما دمیده ،چرا من نخوام به اون گوهر وجودم متصل باشم ؟؟؟ چرا نخوام به مشاوری متصل باشم تو بیزنس خودم که همیشه بهترین پیشنهاد هارو داره چون از درونی ترین خواسته های من آگاهه ،چرا متصل نباشم به منبع عشق و سلامتی و آرامش و خیر ؟؟؟ آقا مگه خیلی سخته که بگم من نمیدونم ؟؟؟ مگه خیلی سخته که بگم من نمیفهمم ؟؟؟ به رفیقم یه کاری میسپارم خیالم راحته که انجام شدس ،اونوخ به خدایی که هر لحظه به درون من آگاهه و از رگ گردن به من نزدیک تره و بی منت کارها رو برام انجام میده ،ایا اندازه رفیقم بهش اعتماد دارم ؟؟؟خوش به حال ابراهیم که رفیق صمیمیش خدا بود و خدا هم ابراهیم رو رفیق خودش معرفی کرده ، الله اکبر ،انسان تو چه جایگاهی داری واقعا و اگر تسلیم ارباب باشی و بندگی کنی چه مقام و منزلتی خواهی داشت؟؟؟چه سعادتی بالاتر از خلیل اللهی ؟؟؟ چرا ؟؟؟چون ابراهیم موحد بود و مشرک نبود و این جمله یک دنیاست چون ابراهیم با تقوا بود و ذهنش رو کنترل کرد ،از آتش نترسید و آتش براو گلستان شد ،از قدرت زمانه ی خودش نترسید و محکم پای عقیدش موند ،تنهای تنها به نیرویی ایمان داشت که تا به اون موقع مثل عصر ما هزاران کتاب آگاهی بخش نخونده بود ازش ، نه خودش بهش رسید و وقتی که رسید به خدای واقعیش دیگه ولش نکرد و خدا هم اون رو الگو و اسوه ی جهانیان قرار داد ، همه ی کارها رو خداوند برای موسی انجام داد ،وقتی که موسی تسلیم شد و قبل اون موسی هیچی نداشت ، همه ی کارها رو خداوند برای ابراهیم انجام داد ،ابراهیم فقط گفت که خدایا مردم رو دوره فرزند و همسرم جمع کن و رفت ،خدا بقیشو انجام داد ، خدا برای سلیمان کارهاشو انجام داد ،برای محمد شمشیر زد و علی ها و سلمان فارسی ها و خدیجه ها و….. در مسیرش قرار داد ، پیامبر فقط روی خودش کار کرد ، سوال :چند درصد به این اصلی که استاد میگه اعتقاد دارم در عمل ؟؟؟
خب ما که پیامبرها رو ندیدیم ،اما الگوی زنده ای داریم به نام عباس منش که خداوند همه ی کارها رو براش انجام داده و هرروز هم داره انجام میده ،ما که اینو دیدیم به چشم و نتایج گویاست ،پس چقدر مصمم هستیم که به جای پیدا کردن شیوه ی فروش روی اصل کار کنیم و روی باور فراوانی ؟؟؟ چقدر مصمم هستیم که به جای هر عامل دیگه ای عامل باورها رو و فرکانس رو دلیل اصلی کل اتفاقات زندگیمون بپذیریم ؟؟؟چقدر به جای گشتن به دنبال آدمای صادق و متعهد و… مصمم هستیم تا روی خودمون کار کنیم و خودمون اول صادق و قوی باشیم تا خداوند کارها رو برامون انجام بده در زمان و مکان مناسب و کبوتر با کبوتر باز با باز رو رعایت کنه ؟؟؟به قول استاد که به جمله ی طلایی دارن که میگه :به اندازه ای که من روی خودم کار میکنم نتایج و اتفاقات رقم میخوره نه بیشتر و نه کم تر به همون اندازه ،اگر نتایج تغییری نکرده باور من هنوز تغییر نکرده ایراد از قانون نیست و به تجربه میگم که هر چقدر عمل گرا باشیم به دانسته ها و آگاهی هامون به همون اندازه این صحبت ها رو بیشتر درک میکنیم ،یعنی وقتی که ما تمرین میکنیم تا کارهارو بسپاریم به خداوند تا برامون انجام بده ،ارام آرام خیلی بهتر به این نتیجه میرسیم که عع داره انجام میده ها ، و اونجاست که به خودمون میگم پسر من چقد کم اعتماد کردم ،چقدر خدا توی ذهن من کوچیک بوده ،
خدایی که بی انتهاست ،اما به اندازهی درک من خودش رو پایین میاره ،خدایی که در نهایت قدرت و در اوج سکوته ،پس سکوت کنم و عمل کنم و بزارم نتایج حرف بزنن .
الهی صدهزار مرتبه شکرت بابت اینکه قدرت خلق به من عطا فرمودی و منو داری هر لحظه هدایت میکنی به راه آنان که به آنان نعمت دادی نه راه کسانی که بر آنان غضب نمودی و نه (گمراهان)
ارباب من تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم ،کمکم کن تا بیشتر و بیشتر باورت کنم و بزرگ ببینمت .
خدایا بدون تو عاجزم از کنترل ذهنم تو به مانند همیشه یارو یاورم باش
(الهی آمین )
در پناه رب یکتا .
من در بین ان چهار دسته که استاد گفت جز کدام دسته هستم در هربخش زنده گی ام.
روش نزدیک شدن به دسته چهارم: همیشه هر وقت سوال کنی چه کنم از این بهتر شود روابط، زنده گی ام، درامد ام. بپرس و هرچه دانستی عمل کنی.
من اکثرا در دسته دوم یا سوم قرار گرفتن
در قسمت رفتار با جسم در دسته سوم قرار گرفتم. یک مقدار بدنم مشکل بر میخواره دنبال بهبودش هستم. و مدام ورزش میکنم
در زمینه مالی یا نتیجه زندهگی من در دسته دوم هستم. چون هنوز نمردم هیچ چیزی ندارم و تا حالا خودم تغییر ندادم بخاطر باور های محدود کننده که در این کشور نمی شود با این شرایط نمی شود من باید فلان جا بروم یا باشم
پسر نشانه های خدا بگیر و عمل کن
بی تمرکزی بگذار کنار
بی باوری به خود و خدا را بگذار کنار
Porn بگذار کنار
این همه مدت نتیجه اش دیدم.
اگر بهبود نبخشم این شرایط که است نابود میشود و حالا صفر هستم میروم زیر صفر نابودی
اگر مهارت کسب نکنم از صفر میروم زیر صفر همه چیزم میرود زیر صفر
درامد
روابط
صحت
اعتماد بهنفس
احساس خود ارزشی
باید بتوانم این کثافات ترک کنم با این همه بلای و فشار ذهنی که بالای خودم ایجاد کردم.!
اگر متمرکز کار نکنم باید 10 سال دیگر هم مثل حالا باید بدوم و نتیجه شاید بیاید یا نیاید.
یک بار این موضوع که پاره کرده من را یادش بیگرم که اعتماد بهنفس ام درمان شوه بعد دیگرانش هم میشود
فکر کنم تمرین مناسب برای این است که بگویم چه کار ها را نکنم تا اینکه بگویم چه بکنم.
چه باید نکنم که روابط ام از خوب و عالی تبدیل شود؟
• مزاق های بجا و نام گذاشتن مانند شیرینو فلان و فلان
• حرف زیاد نزم ولی گوش کنم
• احساس بی ارزشی به بقیه ندهم حتی اگر علاقه مند نباش به اون موضوع
چه نکنم کیفیت زنده گی ام بهتر شود
• پورن نبینم
• خودم را مقایسه نکنم
• در جریان کار کردن یا یادگیری حرف نزنم
• در وسط کار انترنت یا هر کاری دیگر نکنم
• مختل روی ذهنم کار نکنم
• برای بقیه کاری نکنم مثالا…
و اینکه من روی خودم کار میکنم به دنبال مشتری افراد نمی روم. برای من از جمله باور های لول خیلی بالا است. و عمل کردن بهش واقعا ایمان و تعهد و باور قوی میخواهد مخصوصا تا به حال نتیجه نگرفته باشی. و همین نتیجه نگرفتن میشه یک منطق قوی برای خودم باشد. من این راه رفتم و دویدم و دویدم به هیچ جای نرسیدم مثال که در یک گودال دویده باشم. خواب نکردم و دویدم در گودال. حالا سخت است قبولش و مخصوصا عمل بهش ولی به امتحان اش می ارزد.
نکته بهبود و کسب مهارت از که در جود من این نبوده.
من متعهد میشوم که هر روز یک نکته یک اموزش یاد بیگیریم در زمینه که فکر میکنم باید پیشرفت کنم که مال من زبان، و IT است تا همین روز دنبال این بودم که نفر مناسب پیدا کنم و باهش کار کنم و یاد بیگیرم و بعد پول مولی یک چیزی گیر بیارم. حالا میخواهم روی ذهنم و کسب مهارت کار کنم هر روز یک نکته جدید یک اموزش یک شماتیک یک چیزی
قبلا که من تغییر نکردم و از لحاظ اعتماد به نفس ووووو ضربه خیلی خیلی خوردم. نشانه ها امد که باید درست کار کنی تمرکز کنی روی درس هات، من باور غلظ که ادم موفق درس نمی خواند پوهنتون نمی خواند و فلان. نتیجه از یک امتحان فیل شدم بعدی و بعدی و بعدی. موقع که خواستم کاری انجام دهم به مشکلات بر خوردم ، کمبود دانش هم بی اثر نبود. خلاصه فریز کردم و فکردم و بک کمی به هوش امدم.
دیگر نمی خواهم اون ادم ضعیف و توهمی را.
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان
من دقیقا جزو افرادی بودم که یه روند نامناسب رو داشتم طی میکردم و اصلا هم به ذهنم خطور نمیکرد که ایراد داره .. فک میکردم همینه دیگه ، زندگی اینه دیگه، نمیشه که همیشه همه چیز مطابق میل باشه.. برای همین باور اشتباه ، روند اشتباه بصورت طولانی مدت رو زیاد داشتم .. مهم ترینش 3 سال کار کردن در محیط سمی بود که به وقتی خسته شدم و زدم بیرون، دو هفته بعدش هم با این سایت آشنا شدم و ادامه داشته تا به امروز ..
در مورد عزت نفس من یکسال یه شرایطی رو داشتم تجربه میکردم که چند ماهه آخر اوضاع دلخواه من نبود ، و میدونستم ربط داره به احساس لیاقت ولی راه حلی براش نداشتم .. که خداروشکر دوره احساس لیاقت اومد و من به 3 روز شرایطم زیر و زبر شد
جز این بار که اونم ایده ای برای رفعش نداشتم، همیشه سعی کردم سیکل تکراری نامناسب رو نپذیرم و بنظرم موفق هم بودم .. قطعا مهم ترین دلیلش این هست که من میدونم دلیل تمام این تغییرات زندگیم به خاطر همین فضا و استفاده از این اگاهی ها بوده و با خودم متعهد شدم تا وقتی فرصت دارم در این حیات، با استفاده از قانون زیبا زندگی کنم
*اگر در مدار مناسب قرار بگیریم، در زمان مناسب با آدم های مناسب برخورد میکنیم
مدتهاست که بهترین افراد رو میبینم و واقعا حتی 1 مورد نا مناسب هم به یادم نمیاد..
وقتی این نتایج رو می بینم، چطور ممکنه این مسیری که من رو به این احساس خوب و شرایط دلخواه رسونده رو رها کنم و برگردم به 3 سال قبلی که یکی از افتضاح ترین شرایط از لحاظ عزت نفس رو داشتم که هنوزم وقتی یادم میاد برام جالب نیس و فقط از درس هاش استفاده میکنم
اما نکته ای که برام داشت این بود که سعی کنم خودم در مدار مناسب باشم تا افرادی وارد زندگیم بشن که پول برای من بیشتر ورود کنه نه اینکه متوسل شم به عوامل بیرونی ..
سپاسگزار استاد عزیزم و خانم شایسته
سلام دوست عزیز
وقتی مدت عضویت شما را دیدم
برام خیلی جالب بود که
مدت عضویت من با شما فقط پنج روز هست.
بهر حال خدا را شکر
که ماها را هدایت کرده به این مسیر زیبا
که این لطف بزرگی هست که خدا به ما کرده
واگر در این مسیر باشیم وبه اندازه توانمون عملی کنیم
زندگی برای ما گلستان می شود
به نام خدا
سلام به استادعزیزم
روزشمار تحول زندگی من روز 146
فایل بسیار مفیدی بود بنده از مجموعه گفتگوی استاد با دوستان کلی نکته برداری و اگاهی دریافت میکنم و از طرفی وقتی دوستان از موفقیتتهاشون میگن الگوهای مناسبی برای ذهن منطقی من هستن و نکته مهمی که استاد تو این فایل فرمودن این بود که اگر ما در مسیر درست و فرکانس درست قرار بگیریم خداوند همزمانی و آدمهای مناسب و شرایط مناسب رو به سوی ما قرار میده و به سمت این شرایط هدایت میشیم و استاد مثال خوبی از فلافلی ته خیابان زدن که چطور با وجود کلی مغازه فلافل فروشی در اون محل اما اون فلافلی چقدر مشتری داشت و این نشان از وجود یه قانونی هستش که امروز در این مسیر پر ازاگاهی دلیل این اتفاقات رو میدونم و استفاده میکنم.
خداروشکر که در این مسیر هستم.
خدایا شکرت
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام استاد جان و دوستان عزیز
بی شک که همه چیز فرکانسه
چرا این حرف رو اینقدر با ایمان میگم ؟
چون زندگی الان وشرایط الانم رو با شرایط قبل از عمل به قوانین مقایسه میکنم!
وقتی دوستان موفقی که خبری ازشون نداشتم رو بعد از چند سال به راحتی میبینمشون و از هم صحبتی باهاشون پر انگیزه میشم
وقتی که میخوام برم کلاس موسیقی و بهترین مدرس اونجا میشه استادم
وقتی که اصلا تو موقعیت شنیدن صحبت های ناجالب قرار نمیگیرم
وقتی که همسرم اصلااااا دیگه نه صحبتی از کسی میکنه و نه صحبتی از اخبار و….
یک تجربه خیلی زیبا که امروز داشتم این بود که مادربزرگم بیمارستان هستش و هرچه قدر تلاش کردم که من برم پیشش به عنوان همراه اصلا نشد که نشد چون خاله ام اسرار خیلییی زیادی داشت که خودش بره و هیچ جوره کوتاه نیومد و میدونم این خودش یه نشونه هست که من نباید توی اون فضا باشم …
حتی کنار دستیم توی کلاس هم جنس احساساتش شبیه به من هست..
واقعا همه چیز فرکانسه واقعا من فقط باید روی خودم کار کنم،و بهترین کار این هست که عمیق بشم توی وجوده خودم و زمانی میتونم این کار رو بکنم که از یک رفتار یا موقعیت و یا هرچیزی که احساسم رو بد میکنه ریز بینانه به جست وجو دردرونم بپردازم که چرا ! و ریشه ای بررسی کنم تا منطق برای ذهنم بیارم و به احساس بهتری برسم
………
سلام دوستان و اساتید مهربان و گرانقدر،
من هم مثل بقیه دوستان آرزو دارم که همسرم به این مسیر هدایت میشد وقتی فرزانه عزیز این صحبت ها رو کرد یک جورایی حسرت به دلم افتاد گفتم اگر من هم همسرم با من توی این مسیر بود اوضاعم بهتر بود البته من هم نتایج بسیار عالی گرفتم اما نتایج مالی من کمه ولی یک لحظه یک حسی به من گفت که این ناشی از وجود شرک هست در شما شما موفقیت مالیتون رو در گرو کار و در مدار بودن همسرتون میدونید البته این یکی از شرک هایی است که در ما خانم ها است و به یاد آوردم نتایج آقای عطار روشن رو که اصلا همسرشان خبر هم نداشت ولی ایشان دایم روی خودشان کار میکردند و بعدش چه نتایجی گرفتن و اگر ما کاری به بقیه نداشته باشیم و به خودمان به عنوان یک فرد واحد نگاه کنیم خداوند درها رو به روی ما باز میکنه و همسرمان یا میاد در مسیر ما یا از مسیر ما دور میشه و امیدوارم که این کامنت موثر باشه و خدا رو شکر میکنم از این آگاهی ها
یارب العالمین
سلام به دوزوج خوشبخت بهشتی
سلام به تک تک دوستان باعشقم
استاد عزیز چقدر تیشرتتون خوشرنگ وچه نمای زیبایی داره پارادایس، یه روز آفتابی فوق العاده با نمای زیبای آب و درختان خوش رنگ، جلوه خاصی داره.
گفتگو بادوستان خیلی فوق العاداس، و باعث میشه نمونه های عالی از تغییرات دوستان رو ببینیم.
والگوبرداری شه وبرای ذهن منطقی شه که میشود.
وچقدر فرزانه عزیز ومحمدعزیزرو تحسین میکنم که در زمان ومکان مناسب قرار گرفتن و نتایج عالی رو رقم زدن.
تغییر در همه زمینه ها قبل از آمدن نشانه ها، چه توزمینه سلامتی،ثروت،روابط،و… استاد من خودم یادمه وقتی قبل از اینکه بصورت جدی باشما آشنا بشم تو همه زمینه ها خیلی مشکل داشتم، وقتی بصورت جدی با مباحث شما کار کردم خیلی بهتر شدم و میدونم هنوزم خیلی جای کار دارم، قشنگ برام واضح شده یمدتی که کارکردن رو باورام کمرنگ میشه، قشنگ نشانه ها برام میاد که حمید داری از مسیر دور میشی، ورودیهات رو کنترل کن، تمرکزت بیشتر به ورودیهات باشه، العان به این درک رسیدم که مهمترین تغییر باید اول از تغییر باورها شروع شه، و باجهاد اکبر برای تغییر باورها چه ثروت، چه روابط،چه معنویت وسلامتی، باید اول از تغییر باورها وفرکانسها اتفاق بیفته، چون درک کردم زندگی گذشته من حاصل باورها و ورودیهای گذشته ام بوده، و باجدیت تمام برای تغییرباورهام و متعهد موندن درمسیر، بیشتر باشم، من باید اول ازهمه با جدیت باید بتونم از لحاظ متافیزیکی مدارم رو تغییر بدم و لاجرم وارد اون مدار نعمتها بشم، که البته وقتی بحث تکامل رو درنظر بگیرم و این رو بدونم ودرک کنم که به اندازه کارکردن روی خودم و تغییر باورام توهر هرزمینه ای نتایج میادو این استمرار وجهاد اکبر برای تغییر باورهارو ادامه بدم.
این جمله تون واقعا کلیک کرد رو ذهنم که اگر من درمسیر درست قرار بگیرم، من در زمان و مکان مناسب، با آدمها وشرایط مناسب برخورد میکنم
من یاد گرفتم فقط باید وباید فقط روی سطح ذهنی وباوری و بهبود وتغییرشخصیت روی خودم کار کنم و دست از عوامل بیرونی بردارم و فقط وفقط سمت خودم رو بهبود بدم و هر روز بهتر از دیروزم باشم. من یاد گرفتم که تغییر باورها با تلاش فیزیکی درست نمیشه، تلاش فیزیکی موقعی ثمربخش هست که باورهای درست وهمجهت در مورد اون موضوع درست شده باشه و به اندازه تغییر باورها نتایجم میاد.
عاشق همتونم به امید خلق بهترینها دراین سال جدید
سلام به استاد عزیز وگرانقدرم ومریم جون عزیزم وتمامی دوستان گلم .
استادعزیز، راجع به4دسته از افراد صحبت کردن که اگه بخام از خودم بگم وقتی وارد سایت شدم از گروه دوم بودم .
وضعیت روحیم بقدری داغون وفجیح بود که واقعن نیاز به الگو یا استادی داشتم که ازش تبعیت کنم ومسیرشو برم . اتفاقا در جستجوی چنین فردی بودم .مدام از خدا درخاست میکردم کسیو سرراه من بزاره که با افکار و عقاید من ،هم خونی داشته باشه .
آدمهای زیادی رو محک زده بودم و به هیچ نتیجه ی مطلوبی نرسیده بودم .
راه وروش هیچ کسی به دلم نمیشست تا اینکه با گوش کردن اولین فایل از استاد با کلی ذوق و هیجان گفتم این خودشه !
یادمه به دوستم پیام دادم گفتم این کیه ؟نمیشناسمش .
چون من قبل از استاد، حرفهای دو استاد دیگه رو گوش میکردم اما همه ی صحبتهاشون به دلمنمینشست .خیلی جاها با افکار من تضاد داشت .به همین جهت اصرار داشتم که فردی باشه که از همه نظر و تو همه ی زمینه ها ،بتونه کمکم کنه .
بله من از همون لحظه عاشق و شیفته ودل باخته ی استاد عزیز شدم .
که دیگه با پیگیری وادامه دادن ،وارد مدار ایشون شدم که الحق مسیر الهی وتغییرات خوبم رو از ایشون، آموزش دیدم .
از همون روز تا به امروز که فک میکنم 4سال شایدم بیشتر میگذره .بنده سعیم بر اینه که در مدار ایشون باشم .اما 2ساله که وارد سایت شدم .
اتفاقا دوستم وقتی علاقه ی منو میدید ،هر بار بهم میگفتی چرا تو سایتش نمیری ؟! نمیدونم چرا انقد مقاومت داشتم نسبت به این قضیه .
اما بعد از گذشت دو سال خودم با میل و دوباره ذوق و هیجان خودم، وارد سایت شدم .
واز این بابت هرروز خدا رو سپاس میگم .
بله از دسته دوم بودم چون خیلی مشتاق بودم وخودم با تمامی نقصها وکمبودهام آشنا بودم و پذیرفته بودم افکار وباور های من ایراد دارن ومن نیاز دارم به تغییر اونها تا بتونم رفتاروبرخوردی درست در مقابل همه چیز داشته باشم .به همین جهت تلاش خودمو شروع کردم .البته که با گذشت زمان هر چند وقت یکبار ،تغییر اندکی میکردم .طوری که به دسته ی سوم پیوستم .
نشونه ها رو میدیدم بعد دنبال تغییرشون میرفتم .
خب طبیعتا امسال خیلی بهتر از پارسال بودم وتغییرات خیلی قشنگتری داشتم بازم میگم تغییرات من، تو همه ی زمینه ها بود منتهی تو زمینه ی روابط عاطفی بیشتر .
چون پاشنه آشیلم بود هنوزم هست اما در قیاس سالهای قبلم بی نهایت تغییرات مثبتی داشتم که خودم به این روند در حال حاضر راضی هستم .
دقیقا برای تغییر مدارم ، پله پله بالا رفتم و از مدار پایین به مدار بالاتر اومدم .
این روند تکامل رو خودم خیلی خوب حس کردم .
البته اوایل که شروع کرده بودم خیلی توقعم زیاد بود .اما کم کم متوجه شدم نمیتونم من انقدر توانمند نیستم که با چند بار گوش کردن و کار کردن دوره های مختلف یه دفه کلی تغییر کنم .
به قول معروف آدمش نبودم .من نیاز داشتم به تدریج و با ادامه دادن پی در پی ،به درک خیلی چیزا برسم .
وقتی جزع دسته ی سوم بودم ،بازم آسیبهای زیادی میدیدم .چون تا نشونه ها دیده نمیشد نمیفهمیدم کجای کارم .وزمانی که تمرکز میکردم تازه متوجه میشدم باز دارم مسیرو اشتباه میرم .باز افکاروباورهای گذشتم غلبه و سلطه به باورهای جدیدم دارن.
خوبیش این بود که دوزاریم میفتاد اما چ فایده !!!وقتی کار از کار میگذشت میفهمیدم .
ینی درد رو میکشیدم تازه متوجه میشدم کجای کارم ایراد داره .واین جالب نبود چون همچنان آرامش رو ازم میگرفت ومن با نواقص وضعفهام دست و پنجه نرم میکردم .
احساس رضایت وجود نداشت .چون احساس خوبی وجود نداشت !
اون موقع تو اون شرایط متوجه نبودم اما الان میفهمم که خیلی حرص میزدم .خیلی تقلا و زور میزدم که تغییر کنم .
فایلهای استاد رو زیاد گوش میدادم .دوره ها رو یکی یکی میخریدم و سعی میکردم با دقت کار کنم.
خلاصه تلاش زیادی برای تغییراتم داشتم منتهی غافل از یه موضوعی بودم و اون این بود که من همه ی اینکارا رو میکردم که اون اتفاقی که خودم میخام بیفته .
دیدید وقتی مصمم به رسیدن به خواسته ای میشیم چطور دست وپا میزنیم .
یادمون میره که خدایی هست که بهتر از ما میخاد و بهتر از ما میندیشه البته اگه بسپاریم به خودش ،دقیقا من همچین حالتی داشتم و قفلی رو خواسته ی خودم زده بودم واین در حالی بود که با قوانین جهان در تضاد بود.
چرا که خواسته ی من از بیس ،اشتباه بود .
من خوشبختی سلامتی آرامش و لذت رو میخواستم اما فک میکردم باید از همون راهی باشه که مد نظر منه .و این طرز تفکر موانع زیادی برام بوجود اوورد .
و به مدت یکسال منو عقب نگه داشت .نمیدونم نمیخام خودمو سرزنش کنم که بگم کاش از اول میفهمیدم که کجای کارم اشتباه بود چون الان به این درک رسیدم که منی که افتادم تو این مسیر ،حتمن با هدایت خدا دارم پیش میرم وحتمن باید اون اتفاقات واشتباهات بوجود میومد تا من به درک بهتری برسم .
از طرفی اوضام انقد داغون بود که شاید ک نه حتمن نیاز به این روند تکاملی داشت .
ما از زمان میترسیم .
خود من، از اونایی بودم که از گذشت زمان خیلی وحشت داشتم .چن ماه که میگذشت ومیدیدماتفاقی نیفتاده ،ینی چیزی که من میخام پیش نیومده ،وحشت ورم میداشت که ای داد ،چقدر عقبم .
انگار تو یه مسابقه شرکت کرده بودم ودلم میخاست نفر اول مسابقه باشم .واین نشدنی بود.
استاد همیشه تاکید دارن که کار کردن روی تغییراتمون به میزان درکمون از اون باورهاس!
به میزانی که باورهای من قدرتمند میشن ،من پاسخ میگیرم .ومن اینو امسال فهمیدم .
نتایجمو با تلاشم مقایسه میکردم ووقتی میدیم هیچ تطابقی با هم ندارن،سرد میشدم وباز ناامیدی واحساس بد ذهنمو مشغول میکرد.
خداروشکر میکنم وبی نهایت از استاد عزیز سپاسگزارم که منو در این مسیر همراهی وهدایت کردن .
هر کدوم از دوره ها رو با روند تکاملی خودم خرید کردم وکارکردم تا بالاخره به آرامش نسبی که دلم میخاست رسیدم .
نمیگم الان همه چی گل و بلبل شده اما تغییرات شگرفی داشتم که در مقایسه با اون روزای اول ،از نظر خودم فوق العاده بوده .
منی که هیچ کنترلی روی ذهنم نداشتم امروز میتونم با مکث کردن وزود واکنش نشون ندادن وگاهی سکوت کردن ،کنترل ذهن داشته باشم .
میتونم تو وقت تنهایی هام به جای حرف شنوی از نجواها وبها دادن به گفتگوهای ذهنی ،کنترلشون کنم و ورودیهای مناسب بدم .
امروز درک بهتری از احساسات وعواطف دیگران دارم .
امروز راوبط عاطفی بهتری با همسرم دارم .خداروشکر هیچ خبری از تنش ها وگفتگوهای ناجالبمون نیست .
امروز با احترام ودرک بهتری با همسرم رفتار میکنم .
توقعاتم رو از اکثریت کنار گذاشتم .
امروز یاد گرفتم از خودم بیشتر مراقبت کنم .
بیشتر هوای خودمو داشته باشم .اینکه بدونم چ آدم ارزشمندی هستم .
متقابلا برای دیگران هم ارزش قائل هستم .
حد و مرزهای خودمو میشناسم .به حد ومرزهای بقیه هم احترام قائل هستم .
در واقع آنچه برای خود میپسندم برای دیگران هم میپسندم .
تمرکزم روی خودمه .
وابستگی به کسی ندارم .
تمرکزم برای بالا بردن ایمانم به خدای قدرتمندمونه .
دیگه تا جایی که بشه ،بی گدار به آب نمیزنم .
نمیزارم نشونه ببینم بعدعملکرد درستی داشته باشم .سعیم بر اینه که قبل از دیدن نشونه ،عملکرد درستی داشته باشم .
اشتباهی هم صورت بگیره میپذیرمش بدون اینکه خودمو سرزنش کنم .
وقتی تلاش خودمو برای تغییرات بهتر ، میبینم .دیگه اشتباهی هم صورت بگیره ،توش گیر نمیکنم وسریع ازش رد میشم .
تجربه های که تو این چند ساله بدست اووردم نشون میدن که به مرور زمان با کمی صبر و حوصله وتوکل کردن به خدا حتمن تغییرات لازم رو میکنیم و به خواسته هامون میرسیم بنابراین دیگه عجله نمیکنم .
دیگه زومم به آینده واتفاقات آینده نیست .سعی میکنم فقط برای امروز حال خودمو خوب نگه دارم .با تضادها ومشکلات کنار بیام .جنجال به پا نکنم .حوصله به خرج بدم .به خدا وقوانینش اعتماد کنم .
گیر نباشم تو چیزی ،سعی کنم رها باشم . فک لذت بردن از امروزم ولحظه ی حالم باشم .
تمرکزم روی خودم وسهم ونقشم باشه بقیشم با ایمان قلبی که به خدا دارم بسپارم به خودش .
خداروشکر در حال حاضر از همه چی راضی هستم .
همه چیز در حد خودش خوبه .ولی امید دارم که خیلی بهتر از این خواهد شد.
روزای خوبی دارم مطمئنم بهترم خواهد شد.
آرامشی که دنبالش بودم در حال حاضر هس پس باید ازش مراقبت کنم تا از دسش ندم .
سپری کردن روزای خوب، کنترل کردن اتفاقات ناجالب و بد خودش عامل وقوع اتفاقات بهتری میشه .
مقاومتها وترمزهام نسبت به خیلی از قضایا کمتر شده .بهتر فکر میکنم تا بهتر عمل کنم .
سایت و برنامه ی گوش کردن فایلها ودیدن سریالها و کار کردن دوره ها ونوشتن دیدگاه ومشارکت در عقل کل هم، که همیشه همرام هستن .
همیشه با عشق گوش میدم و با عشق مینویسم .
تجربه های دوستان را هم به اندازه ای که وقت میکنم میخونم .
متاسفانه خیلی وقت کم میارم .با وجود برنامه ریزی کردنم، بازم وقت کم میارم .
به هر صورت بازم خدا روسپاس و مچکر از وجود استاد عزیز،که عامل حرکت برای تغییرات بهتر هستن .
استاد جونم دوستت دارم .
همیشه سپاسگزار خداوند هستم که شما رو سمت من هدایت کردن .
استاد بی نظیری هستی .
میدونم تا زنده هستم نیاز به تغییر دارم .
پس با جون ودل راه استاد عزیز رو ادامه خواهم داد.
سلام حضرت استاد
استاد هادی و هدایت
شما هم هدایت میشین هم هدایت می کنین
من از این فایل این نتیجه گرفتم:
باور توانایی مهارت
این سه تا کنارهم وقتی روشون کار کنیم موفق میشیم
چقدر خوشم اومد از فرزانه و محمد با قدرت روی فایل و تمرین ها کار کردند و بهترین نتیجه ها رو گرفتند
واقعا استاد باید برای روابط ثروت همه چیز باید هواسمون به نشانه ها باشه تا اتفاق بدی برامون نیوفته
واقعا باید گوش مینای وجودم رو بگیرم اگه به نشانه های خدا هواست نباشه تا قهقرا میری
استاد با این فایل واقعا شکر گذار خدا هستم که دستم تو دستشه و هواسش هست مینا به سمت ناجور نره و فاجعه نشه
و تصمیم میگیرم هر روز دنبال بهبودی باشم و هر روز به سمت حال خوب توحیدی بروم تا اتفاقات خوبی برام بیوفته
باید تغییر کنم باید بدونم راه درست پیش بروم تا جهان صدقدم سمتم بیاد
باید بفهمم راه درست تکامل هست .
با فایل ها و دوره میشه به سمت خوشبختب بریم
خدایا کمکم کن سلامت ثروتمند و سعادت مند باشم.
در پناه حق