نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
- حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
- تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
- “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛
منابع بیشتر
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری19MB20 دقیقه
درود بر استاد عباسمنش و خانم شایسته گرامی
خدارو شکر میکنم که من رو هدایت کرد به سایت استاد عباسمنش و من رو داره اگآه میکنه از قوانین جهان تا بهتر زندگی کنم
من خیلی آدم کینه ای نبودم هیچوقت و همیشه شاید خیلی زود عصبی میشدم اما خیلی زود هم فروکش میکرد عصبانیتم و از اون شخصی که ناراحتش کردم یا ناراحتم کرده طلب بخشش میکردم
اما یک کینه ای از قدیم در من بود از مادر بزرگ پدری ام داستان هم این هست که وقتی من سن خیلی کمی داشتم 5-6 سال یاده یسری از فامیل های ما که در خارج از کشور زندگی میکردن اومدن ایران و اونها و من خانه مادر بزرگم مهمان بودیم ،یک لحضه دیدم که مادر برگم اون بچه های فامیل رو که تقریبا هم سن و سال من بودند جمع کرد و برد آشپزخانه و یه خواراکی خاصی براشون اورد فکر میکنم شکلات بود و بعد من وقتی خاستم برم پیش اونها مادر بزرگم جلو درب اشپزخانه واستاد و نزاشت که من برم پیش اونها و من میدیم که دارن خوراکی میخورن و لدت میبرن اما مادر بزرگم نمیزاره من برم و از اون خوراکی ها بخورم ،هنوز هم نمیدونم علتش چی بود که این کار رو کرد و باعث شد خیلی دلم بشکنه ،الان مادر بزرگم سالهاست که فوت کرده اما هر بار که یادم می افتاد ناراحت میشدم و یه چیزی بهش میگفتم و کینه داشتم امابه خودم گفتم چرا داری به این جیزی که سالهاست تمام شده توجه میکنی و احساس کینه و نفرت در خودت مگه میداری شاید اون کار مادربزرگت دلیلی داشته شاید اون خوراکی ها کم بوده و یا هر دلیل دیگه ای ،تو چرا شیطان رو دنبال میکنی که احساست رو بد کنه و بعد بیخیال شدم و دیگه در مورد صحبت نکردم و این به لطف آموزه های استاد عباسمنش بوده مخصوصا ااین اموزه استاد که نگاه سیستمی به خداوند رو توصیح دادند و منی که اینقدر خشکه مذهبی بودم و سخت میگرفتم به خودم و دیگران را اینقدر انعطاف پذیر و نرم کرده و اعطماد به نفسم را بالا برده که خالق بی چون و چرای زندگی خودم هستم و واقعا خدا رو سپاس گذارم .