نکته مهم:
این قسمت فقط در قالب فایل صوتی تهیه شده است.
مفاهیمی که در این گفتگو مورد بررسی و توضیح قرار گرفته است:
- نتایج پایدار حاصل استقامت در مسیر درست است؛
- حیاتی ترین نقطه ای که ذهن باید کنترل شود جایی است که: ذهن شما به خاطر یک ناخواسته، تمام نتیجه های قبلی را در نظرت بی ارزش جلوه می دهد؛
- تا می توانی، سطح توقع ات را از آدمها پایی بیاور؛
- “کینه و نفرت”، آبشخور تولید بیماری های جسمی است؛
منابع بیشتر
این فایل، گفتگوی استاد عباس منش با تعدادی از اعضای سایت در اپلیکیشن clubhouse است.
آدرس clubhouse استاد عباس منش:
https://www.joinclubhouse.com/@abasmanesh
برای دیدن سایر قسمت های این مجموعه، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل صوتی گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری19MB20 دقیقه
به نام خداوند غفور و رحیم
قدم 179
سلام به دوستان
من قبلا شخصی بودم که خیلی زود از افراد ناراحت میشدم و کلا حالم سرجاش نبود . مثلا از پدرم به خاطر رفتارهایی که با من و مادرم داشت خیلی تنفر داشتم و این تا همین 5 سال پیش ادامه داشت یا از این دین و مذهب ناراحتی داشتم چون انگشت اتهامم به سوی اون ها بود و اون ها رو مسئول ضعف خودم میدونستم و موقعی که با استاد اشنا شدم فهمیدم که این که دیگران رو مسئول میدونستم و یا اینکه خودم رو قربانی جامعه یا افراد یا مذهب باعث شده من بیشتر ضربه بخورم برای همین سعی کردم که اینها رو از ذهنم رها کنم و روی خودم تمرکز کنم و جهان داره به باورهای من مثل آینه پاسخ میده و برای همین خیلی حالم بهتر هست. گذشته ها رو باید رها کرد و در این لحظه زندگی کرد
به نام خداوند زیبایی ها
تا همین چندسال پیش خیلی از پدرم ناراحتی داشتم و باهاش مشکل داشتم و اونم به ولسطه رفتارهایی که با مادرم داشته بود و تنبیه هایی که میکرد اما یهموقعی به نتیجه رسیدم و بخشیدمش و به خودم یاداوری کردم چه کارهایی برای من و خانواده انجام داده .
یه گروه از بچه بودن که توی مدرسه بقیه رو مسخره میکردن و منو هم همینطور مسخره میکردن و منم ازشون کینه به دل گرفتم و سالها ناراحت بودم که خصوصا توی محله ماهم بودن و با گذشت زمان بخشیدمشون و یکی از اونا خیلی رابطش با من خوب شد و بهم احترام میذاشت و برای من عجیب بود
من از دولت و خیلی از نظام خیلی ناراحتی داشتم چون فکر میکردم اونا هستن که باعث این مشکلات شدن و موقعی که با استاد و قوانین اشنا شدم عیب را در خودم یافتم که نگاهم به دولت بوده و از خودم غافل بودم و حتا اگر شرایط اینطوری هست روی خودم کار کنم که هدایت شوم
توی یه شرایطی بودم و چند نفر رفتار خیلی بدی کردند و داستان مفصله که از اون ها ناراحتی داشتم و و خودم رو گذاشتم جای اون ها که اگر منم در اون شرایط بودم رفتار مثل همونا رو داشتم . و با استاد فهمیدم تا این رفتارهایی که با من میشده باعثش خودم هستم
کینه و تنفر مثل همون سم هست که میخوری و انتظار داری بقیه بمیرن . نفرت داشتم ارامش رو از انسان میگیره.
موقعی که در شرایطی قرار گرفتم که فهمیدم از ادما توقع نداشته باشم دیگه نه گفتن ها و حرف هاشون از اهمیت برام افتاد چون چک و لقد خوردم و خداروشکر اتفاقاتی افتاد که منو به خیلی نتایج رسوند
خداروشکر