گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماری - صفحه 5
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/05/abasmanesh.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2022-05-07 07:44:062024-04-30 02:39:21گفتگو با دوستان 54 | کینه و نفرت = تولید بیماریشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به استاد عزیز
امروز دقیقا من با یکی بحث کردم و ناراحت بودم از کاری که انجام داده
و چه قدر جالب که به این ویس هدایت شدم و واقعا واقعا کمکم کرد که مسیرمو پیدا کنم
که بفهمم چی درسته و از چه مسیری باید برم
چه قدررر عالی بود که درباره ی این موضوع صحبت کردین و من بی نهایت خوشحال شدم
ممنونم ازتون❤️🙂
گفتوگو با دوستان قسمت ۵۴
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم. سلام به دوستان جان و آریای عزیز.
استاد عزیزم چقدر این گفتوگوها خوبه. یکجور درس پس دادن و ارزیابی آموختههاست.
و دیگه نگم که این فایل (که نشونه امروز من بود)، چقدر بجا و بهموقع و عجیب بود. البته اینا برای ما عجیبه. برای شما عادیه.😍
ممنونم از آریای عزیز که تجربه خودش رو گفت. از بخشش و رفع کینه و دلخوری گفت. فوقالعاده بود. ممنونم از آریا جان. من قبلاً به این مورد توجه نکرده بودم و الان با حرف های آریا برام روشن شد. ایشون گفت که از شخصی ۱۵ سال متنفر بود و بعد از کار کردن فایل های شما رابطه ایشون خوب شده. 👏👏👏👏👏
تبریک میگم به ایشون و تحسینشون میکنم. بخشیدن کار سادهای نیست. 👍👍👍
من مسئول زندگی خودمم. هر کی رو ببخشم انگار خودم رو بخشیدم.
آریا جان گفت به محض اینکه ایشون رو بخشیدم، بدون اینکه اصلاً بهش بگم، رابطهش با من خوب شد.
استاد اصلاً این عالی بود. من قبلاً فایلی در این باره نشنیده بودم و خیلی خوشحال شدم که امروز فهمیدم همچین فایلی هم هست. میرم سرچ میکنم و پیداش میکنم.
حالا درباره این بگم که چرا این فایل بجا و به موقع بود.
استاد چند روزی بود که یک نفر از طریق یک خط تلفن ناآشنا برای من پیامها و عکسهای نامناسب و بدی میفرستاد.
و من امروز با پیگیری زیاد و پرس و جو فهمیدم که اون فرد یکی از آشناهاست و با یکی از افراد محرم من ارتباط نزدیک داره و در واقع تلفن من رو از طریق اون فرد محرم من به دست آورده. حالا یا از سر اشتباه و حماقت این فردی که فامیل و محرم من هست و یا از روی غرض و بیماری و نیتهای نادرست.
در هر حال، من این چند روز حالم خیلی خوب نبود و استرس داشتم ولی سعی می کردم به سایت پناه بیارم و احساسم رو خوب نگه دارم.
امروز عصر که ماجرا رو فهمیدم خیلی خیلی زیاد به هم ریختم و ناراحت و بهشددددددت عصبانی شدم. و گفتم میرم پدرشو درمیارم. یه کاری میکنم که به عذرخواهی و پشیمونی بیفته. و دیگه از این غلطها نکنه. و…
استاد یکی دو ساعتی گذشت و من مشغول کارهای دیگه شدم. و گفتم بذار کارهای واجب رو بکنم و غذا درست کنم. بعد که همسرم اومد باهاش بریم و پدرشو دربیاریم و بعد به پلیس فتا گزارش بدیم و…
خلاصه غذا درست کردم و خوردیم. و بعد همین طور که نشسته بودم، گفتم بذار برم سایت ببینم چه خبره. و بعد گفتم بذار نشونه امروزم رو ببینم.
و استاد 😭😭😭❤️❤️❤️ این فایل به عنوان نشونه امروز اومد. و من شروع کردم به گوش کردن صحبت های شما و صحبت آریا در مورد نتایجش و بهبود رابطهای که ۱۵ سال خوب نبوده.
ایشون درباره بخشش گفت.
و بعد شما این جمله طلایی رو گفتید که:
«ما گاهی حتی به خاطر چیزهای کوچیک از آدمهای بیاهمیت در زندگیمون کینه به دل میگیریم و خودمون رو اذیت میکنیم. در حالی که قانونش اینه که وقتی شما از کسی ناراحتید فقط به خودتون ضربه می زنید. نیازی نیست ما به اتفاقای گذشته یا بدیهای دیگران توجه کنیم.» استاد عزیزم… 😭😭❤️❤️
استاد شما گفتید: تا جایی که ممکنه سطح توقع رو از آدما بیاریم پایین و نگاهمون این نباشه که دیگران باید جوری برخورد کنند که ما رو راضی کنند. نه.
وقتی ما خودمون با خودمون رفیق باشیم و ایرادهای خودمون رو بپذیریم، میتونیم ایرادهای دیگران رو هم بپذیریم و بعد میتونیم اونها رو ببخشیم و باهاشون ارتباط برقرار کنیم.
یکی از بزرگ ترین دلایل بیماری در وجود ما کینه و نفرته. یعنی ما به محض اینکه از کسی کینه و نفرت داریم بدنمون بیماری رو نشون میده (که استاد اتفاقاً من چند روزه مشکل جسمی پیدا کردم. استرس و سردرد و مشکلات دیگه).
استاد شما گفتید: و وقتی می بخشیم اولین اتفاقی که می افته بدنمون سلامت می شه، اون بیماری برطرف می شه، به صورت معجزهآسا.
ایرادهای خودمون رو ببینیم و بپذیریم که بقیه هم مثل ما ایراد دارند.
استاد خلاصه که من الان هاج و واج موندم. گیج و مات و مبهوتم. 🥺🥺
تا چند ساعت پیش به شددددت پر از خشم و عصبانیت بودم. ولی الان نه.
نه که اصلاً خشم نداشته باشم، ولی خیلی خیلی خیلی کمتر شده. و دلم نمی خواد اصلاً حتی به روی فامیلم بیارم. دلم می خواد همین طور که شما و آریا گفتید، ببخشم و بگذرم. خودم راحت ترم اینطوری. به این اتفاق انرژی ندم و بهش فکر نکنم.
استاد چند ساعت پیش که فهمیدم کلی خط و نشون کشیده بودم و گفته بودم فلانی گور خودشو کنده. به حسابش میرسم. کاری میکنم که به غلط کردن بیفته.
ولی الان می گم ولش کن. حماقت کرده. اشتباه کرده. نفهمیده. غیرمستقیم تذکر بدم و ببخشم.
استاد یگانه و عزیزم ممنونم ازتون.
به خدا که این فایلها و این سایت فوقالعاده است. غوغا میکنه، معجزه میکنه.
آخه مگه میشه؟ مگه این اتفاق و این همه هماهنگی و همزمانی عادیه؟
استاد بینهایت ازتون سپاسگزارم. ❤️ عاشقتون هستم. عاشقتون هستم. در کنار مریم عزیزم غرق در خوشبختی و سلامتی و سعادت و ثروت باشید.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام خدمت استاد عزیز و مریم بانو شایسته
و خانواده عزیز عباسمنشی
کامنت نوشتن یکی از راههای بالا بردن مدار فکری هست
و چقدر خوبه که بهش عمل کنیم
صحبتهای اولیه استاد باز هم ب من ی سری چیزهای قدیمی رو یادآوری کرد
ی سری چیزها که اصل و اساسه و چقدر خوبه عمل کردن ب این جمله
ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست
کنترل ذهن همه چیزه
و توجه کردن ب نکات مثبت هر چیزی
درسته شاید ی تضاد وجود داشته باشه اما منی که آگاهی دارم باید توجه کنم ب نکات مثبت نتایج
چون من آگاهی این و دارم
احساس خوب=اتفاقات خوب
من آگاهی هدایت خداوند رو دارم
و من نباید جا پای شیطان بزارم و ناسپاس نعمت خداوند خودم باشم
درسته کار کردن روی کنترل ذهن انرژی میبره أما نتایج بسیار عظیم آره خیلی بزرگه
تو این چند هفته ی سری چیز و یاد گرفتم که ب حرف مردم توجه نکنم
نبینم نظر کسی مهمه تو انجام ی کار یا نه
فهمیدم که هنوز دهن بین هستم البته تو مسائلی که خودم زیاد سررشته ندارم
أما ب جای همه ب خداوند وصل هستن و من میتونم براحتی از خدای خودم بپرسم
اگه سوالی برام پیش اومد کاری و که میدونم درسته انجام میدم قدم و برمیدارند با اطمینان با باور درست
و بقیه اش و خدا جواب میده
عمل همراه با باور درست مهمه
باور من باید درست باشه
باور کردن ب درست بودن یک موضوعی بخش عظیمی از یک حرکته.یک اقدامه.داشتن الگو منطقی برای ذهن خیلی تاثیر گذاره ،پذیرفتن خود
بعضی از آدمها بشدت در برابر ی سری از چیزها داشته آشیل دارن مهم ادامه دادنه و سرزنش نکردن خودته.
اگه راجب مسائل مالی ،سلامتی ،روابط ،رابطه با خداوند مسئله داری یعنی پاشنه آشیل داری
پا رو ترسهات بزار انرژی براشون بزار
و روی خودت شبانه روز کار کن و ایمان داشته باش که جواب میده
نه همون لحظه بلکه روزهای آینده هفته های آینده ماههای آینده
این مسائل رفع میشن و تو یادت نمیمونه که قبلاً چ آدمی بودی با چ تضادهایی
روی خودت و باورهای کار کن سرمایه گذاری کن روشون
آشغالها رو زیر فرش نزار ،
اگه حتی لازمه روزی2ساعت بخابی و بقیه اش و روی باورها و احساس هویت کار کنی کار کن ،برای آینده آن ارزش قائل شو
برای خودت ،برای اطرافیانت،
و باز هم ب مسیری که داری میری اطمینان داشته باش
برای هر کسی راهی هست برای رسیدن ب خداوند
برای تو برای من هم راهی هست
راهها یکی نیستن اما همه أشون ی مقصد دارن
نعمتهای خداوند
پکیج عالی زندگی دنیا
خودت و باور داشته باش در برابر مسائل زندگی
خودت و بفهم .خودت و دوست داشته باش
و سعی کن کمی بهتر از دیروز
فقط روی خدا حساب باز کنی
فقط کمی بهتر از دیروز
همین کمی بهتر ها جواب میدهد ،
من و تو یکی نیستیم ما از فرکانسهای هم خبر نداریم پس مقایسه نکنیم خودمون و باهم مهم پیش رفتن هست
و کمی احساس بهتر داشتن
سلام به همه دوستان و استاد عزیزم ومریم جون
این فایل جز نشانه های امروزم بود و من هربار وارد این قسمت سایت میشم شگفت زده میشم ک چققققد خدا قشنگ منو هدایت میکنه چیزایی بود کباید میشنیدم، من ی مدتی هست واقعا حس کینه و نفرت دوباره سراغم برگشته ی مدتی بود ک رها شده بودم و فک میکردم همه رو بخشیدم اما باز با کوچکترین رفتاری ک برخلاف میلم بوده از اطرافیانم دیدم دوباره حس نفرت و کینه ب من برگشته ک دقیقا بخاطر همون سطح توقعاتی هست ک ما از بقیه داریم وقتیکه از بقیه متوقع بشیم و انها هم خلاف میل ما عمل کنند اول از همه خودمون اذیت میشیم ناراحت میشیم بعدش هم رفتارهای ناپسند یا حتی برخوردهای عصبی با طرف مقابلمون داریم و بعدش شروع ب سرزنش کردن خودمون میکنیم ک چرا این رفتار رو کردی و وارد ی جدل ذهنی میشیم ک ایا این رفتار درست بوده؟ یا ن حقش بوده ک اینجوری رفتار بشه چون مثلا فلان روز اون رفتار رو با من داشته!! و من این مدت واااقعا در حس بد بودم و این حس کینه و تنفر از یکماه پیش با یک نفر شروع شد کسی ک دوسش داشتم ودارم اما ادامه رابطمون واقعا ب ضرر جفتمون بود و باید جدا میشدیم ک بتونیم هم رهاتر باشیم و هم هرکدوممون مسیر زندگی خودمون رو بریم تا بتونیم بهتر پیشرفت کنیم و هم سریعتر ب مدارهای بالاتر بریم و زندگی بهتری رو تجربه کنیم چون هر دومون عضو سایت هستیم و از قانون اطلاع داریم پس جدا شدیم هرچند زیاد این اتفاق افتاده و ما بازه های زمانی زیادی رو هی جدا شدیم و هی برگشتیم ک این بخاطر عدم وجود عزت نفسه با اینکه من هرروز سعی میکنم گوش بدم ب فایل های عزت نفس اما خب هنوز تکاملم طی نشده با اینکه ب نسبت گذشته خیلییی پیشرفت داشتم اما خب هنوز مسیر زیادی هست ک باید برم تا بتونم ب خودم و عواطفم مسلط بشم و بیشتر خودمو بشناسم، خلاصه ک بخاطر جدایی از این دوست عزیزم من خیلی حالم بد بود و همش اونو مقصر میدونستم با اینکه هی میگفتم ن من بخشیدمش ن اون کاری نکرده ولی خب عمیقاا اینو باور نداشتم و فقط داشتم با این جملات سعی میکردم حالمو برای مدت کوتاهی خوب نگه دارم و هربار از طریق های مختلفی پیگیرش بودم و هربار ک میدیدم عکسی گذاشته از سفر و این چیزا ک حالش یعنی خوبه بیشتر احساس ناراحتی میومد سراغم و این روند ادامه پیدا کرد و کم کم اعضای خونوادمم اضافه شدن ب اون و اونا هم منو ناراحت میکردن و من روز ب روز احساسم بد وبدتر میشد و هربار از دست یکی ناراحت میشدم ی روز مامانم، ی روز بابام ! و این گروه بزرگتر شده بود و منم بخاطر ی هدفی ک تعیین کرده بودم و میخواستم سریع بهش برسم خودمو تحت فشار گذاشته بودم ک هم زمان بگذره هم من بتونم با گذشت زمان مثلا کنار بیام با نبود دوستم! اما خب همه چیز داشت بدتر و بدتر میشد و تا اینکه چند روز پیش متوجه شدک ک چققد وجودم پر از استرس و اضطراب و نگرانیه! گفتم ندا تو ک قانون رو میدونی چرا ب این چیزا دامن زدی!؟ چرا گذاشتی همه چیز بد و بدتر بشه!؟ مگه تو جزیی از خدا نیستی؟! چرا همه چیز رو رها نمیکنی؟ چرا نگرانی!؟ مگه تو ایمان نداری!؟مگه تو نمیگی متوکلی؟ کو توکلت پس؟! پس سعی کردم در مورد خواستم رها باشم و استرسی ک هرروز میاد سراغم رو با این جملات و فک کردن بهش ک باید ایمان داشت و زدن مثالهایی برای خودم ک ببین فلان موفقیتت ک همهمیگفتن ندا وای تو چقد خوش شانس بودی مگه از خودت بوده یا شانس؟! یا از ایمان و حرکت و توکلی ک داشتی؟! و خلاصه سعی کردم حالمو بهتر کنم در این مورد اما موضوع تنفر و کینه رو هنوز حل نکرده بودم و حتی شده بود چندین بار از رفتارهای بدی ک باهام شده بود با بقیه صحبت کرده بود و هرروز بیشتر ب این رفتارا داشتم جذب میشدم تا دیشب ک در مورد بابام باز شروع کردم نق زدن ک ن بابام اصلا منو دختر خودش نمیدونه اینقد برای داداش کوچیکه من هزینه میکنه اما برای من اینکار رو نمیکنه و همیشه در مورد من خسیس بوده و اصلا با من درست رفتار نمیکنه! چندین بار این جملات رو تکرار کرده بود پیش چندین نفر تا اینکه دیشب یهو ب خودم اومدم ندا چرا اینقد نکات منفی باباتو داری میبینی؟! بابام اونقدم ک تومیگی بد نیست. مگه وقتیکه میخواستی چشمات رو عمل کنی با اینکه خودت سرکار هستی و خواستی عمل کنی قبول نکرد ک خودت هزینه ها رو پرداخت کنی. مگه زمانیکه خواستی ماشین بخری نرفت برات وام بگیره وضامنت بشه؟! مگه ن خودش سود وام رو داد اما فقط از تو اصل پول رو گرف بدون هیچ سودی!؟ مگه بابات همونی نیست ک نذاشت برای دانشگاه مقطع کارشناسیت اذیت بشی و خودش همه هزینه های دانشگاه رو پرداخت کرد! این همون بابایی هست ک برات کار پیدا کرد ک مستقل تر بتونی باشی پس چرا اینقد میشینی بدشو پیش بقیه میگی!؟ مگه ن این همون بابایی ک هر خواستگاری برات اومده گفته من جونم ب دخترم بسته ست اگه قرار باشه جایی بره باید اول با نظر خودش باشه برای زندگی و دوم اینکه نزدیکم باشه ک هربار من اگه خواستم ببینمش سریع بتونه خودشو بهم برسونه!؟ مگه همون بابایی نیست ک وقتی خواستی نامزد کنی کلی گریه کرد! در صورتیکه هیچی هنوز مشخص نبود! و فقط ی صحبت ساده شده بود. پس بابام منو خیلییییییی دوست داره خیلیی. اگه الان نمیتونه کمکم کنه تو هزینه خواسته ای ک دارم حتما دستش تنگه! اصلااا چرا من بااید توقع کمک از بابام رو داشته باشم!؟ تا وقتیکه خدا هست و از بی نهایت جا و بی نهایت روش میتونه ب من ثروت و شادی و حس خوب بده. چرااا باااید از بقیه انتظار داشته باشم!؟ ک بخوان اونا ب من کمک کنند یا بخوان بمونن با من یا ن!! من ب تنها کسی ک نیاز دارم فقط خداست و باید رها باشم.هرچقد کمتر متوقع باشیم خودمون در ارامش بیشتری زندگی میکنیم. خدااایاااا شکرت برای اگاهی ک امروز بهم دادی و من از این لحظه همه عزیزانی ک ناراحت بودم ازشون میبخشم و براشون ارزوی سلامتی و خوشبختی و ثروت و شادی میکنم . وقتیکه من رها باشم و هیچ کینه ای در من نباشه اولین سودی ک داره برای خودمه و خودم اول از همه در ارامشم و احساسم خوبه و همین الان هم ک دارم تایپ میکنم خدا جونم بهم از دست یکی از بنده های خوبش بهم لواشک هدیه داد😍😇اینم پاداااشم😍 و نتیجه ای ک از رها بودن و متوقع نبودن و بخشیدن خودم و اطرافیانم، گرفتم
خداااایااااا هزااااار باااار شکرت
استاد عزیزم بی نهاااایت سپاسگزارم ک اینقد عااالی همه نکات رو بیان میکنید و ب ما منتقل میکنید عاااشقتونم💚💚 هرجا هستین امیدوارم شاد و سالم و ثروتمند و خوشبخت باشین😘😘🌸🌸🌸🌸
سلام به استاد عزیزم
چقدر من شمارو دوست دارم😍❤وقتی صدای شمارو میشنوم نجواها کمرنگ تر میشن و ارامش کم کم به وجودم تزریق میشه
یکی از ویژگی های شما اینه که بقیه رو خیلی تحسین میکنید, تو فایل ها بارها میگید که اتفاقات و ادم های خوب رو تحسین کنید, ولی الان توجه کردم که چقدر بچه هارو تشویق میکنید که با لهجه و گویش های زیباشون حرف بزنن, درحالیکه تو ذهن من حک شده بود ادم نباید لهجه داشته باشه و همه لهجه ها زیبا نیستن. هربار که شما با بچه ها حرف میزنید ازشون میخواید با لهجه ی اون شهر باهاتون صحبت کنن و خیلی لذت میبرید, شما اونارو تحسین میکنید و بهشون اعتماد به نفس میدید
خدایاشکرت که اگاهی های عالی بدست اوردم❤
استاد یکی دیگه از ویژگی هاتون اینه که با سوال پرسیدن سعی میکنید اطلاعات جمع اوری کنید, مثل همین فایل که از دوستمون سوال پرسیدید و باعث شد با جزئیات بیشتری برامون توضیح بده
اگر این عمل رو در زندگی هم انجام بدیم و وقتی به مسئله ای برخورد میکنیم با سوال پرسیدن اون رو برای خودمون واضح و واضح تر کنیم👌👌
مورد بعدی در روابط هست, دکتر انوشه گفتن که سه تا عامل که باعث نابودی روابط میشه اینها هستند 1.صمیمت بیش از حد 2.اعتماد بیش از حد 3.توقع بیش از حد بنظرم خیلی درسته چون من هرسه تاشو تجربه کردم و باعث ضربه خوردنم شد, شما هم اشاره کردید که از دیگران توقع نداشته باشیم تا 1. خودمون در ارامش باشیم. 2. اشتباهات دیگران رو راحت تر بپذیریم
من تجربه ی خودم رو براتون میگم
ما خانوادمون تجملاتی هستن, اولش من فکر میکردم که خیلی عادی هستیم چون نمیدونستم زندگی بقیه چطور هستش و همه اطرافیانمون هم مثل ما بودن
در مراسم جشن خواهرم که خانواده ی داماد خونه ی ما دعوت بودن, ما کلیییی تدارک دیده بودیم و میخواستیم همچیز بهترین باشه, و این تدارکات از نظر خودمون در سطح خوب و عالی بودن یعنی همچیز اماده کرده بودیم و از چند روز قبل درحال تدارکات بودیم بطوری که شب مهمونی دیگه نمیتونستیم راه بریم و مخصوصا مادرم که کلی زحمت کشیده بود و کار کرده بود, درحالیکه خانواده داماد خیلی ساده تر از ما هستن
اون شب با اون همه تدارکات همه انتظار داشتیم که مهمونامون هم برامون سنگ تموم بزارن و کادو بیارن و ظرف میوه تزیین شده ی عالیی بیارن …
ولی اونا خیلی ساده اومدن و هممون شکه شدیم
اون شب ما خیلی انتظار داشتیم بدون اینکه از طرف مقابل شناخت کافی داشته باشیم
انتطاراتمون زیاد بود و این باعث کدورت بین خانواده ها شد که چرا اونا کم گذاشتن
این قضیه بازهم تکرار شد در مراسمات دیگه , که ما انتظاراتی داشتیم ک اونا براورده نکردن
و این دقیقا به همین اصل اشاره داره
وقتی که انتطار زیادی داری از دیگران باعث ناراحتی میشه و رابطه هم ناخوشایند میشه
پس سعی کنید هدفتون رو خودتون قرار بدید نه دیگران
برای خودتون تدارک ببینید و برای شادی خودتون جشن بگیرید
انقدر به خودتون سختی ندید که از جشنی که برگزار کردید لذت نبرید
خودتون رو اصل قرار بدید نه دیگران رو
❤💞❤💞
خدایا شکرت
20 اردیبهشت 1401
بامداد
به نام الله زیبایی ها
سلام به همگی
اولین و مهمترین نکته این فایل برا من اینه که لطفا حرف مفت نزنیم بلکه بخواهیم متعهد به این آگاهی ها عمل کنیم تا متفاوت هم نتیجه بگیریم خود من تا همین چندوقت پیش از شنیدن این جمله خیلی بهم میریختم ،چونکه فکر میکردم من یه فرد عمل کننده نیستم اما با کمی بیشتر ادامه دادن و درک بیشتر فهمیدم که من درسته عملکردم خیلی خوب نیست اما دلیل اصلیش اینه که من دارم عمل میکنم ولی عملکردهای اشتباه و بی فاییده دارم انجام میدم اما مدام همش از خودم و خدا سوال میکردم که من کجا رو نفهمیدم و درک نکردم وگرنه نباید از جمله
« حرف مفت و عمل نکردن»
نباید ناراحت بشم خلاصه ادامه دادم و گفتم خدایا هدایتم کن و بهم کمک کن تا بفهمم ایرادهام از کجاست تا بتونم براشون قدم بردارم و عملگرا باشم و شکر خدا با تعهد بیشتر و هی سوال کردن و خواستن بهتر متوجه شدم و اومدم نقاط ضعف و نقاط قوت خودم رو پیدا کردم و براشون براساس این آگاهی ها برنامه ریزی کردم و با هربار عملکردن هرچند کم کم اما دارم بیشتر و بهتر درک میکنم این آگاهی هارو
چونکه وقتی بهشون عمل میکنی باعث میشه بقیه رو هم بهتر درک کنی وگرنه فقط اطلاعاتت میره بالا و بی نتیجه
البته 99 درصد همون عملکردن ذهنی و 1 درصد هم عملکرد فیزیکی،
بهرحال باید اینقدر انجام بدیم تا آروم آروم تعادل بین این دوتا رو هرروز بیشتر و بهتر درک کنیم،،
استاد من که تا الان نتیجه های واقعی در زندگیم کسب کردم اما انشاالله که نتایج بزرگتر و بیشتر هم کسب کنم و هرزمان خداوند هدایتم کنه یا از طریق همین کلاب هوس یا حضوری همدگه رو ملاقات کنیم و از نتایجم برات بگم و تو هم فقط لذت ببری و خداروشکر کنی و عشق رو از همدیگه دریافت کنیم،،
استاد من چندوقتی هست که آگاهی ها و تمرینات دوازده قدم رو بهتر درک کردم و با تمریناتش واقعا دارم روند رو به رشد و تغییراتم رو میبینم و تجربه میکنم خیلی خوشحالم از اینکه داذم با تعهد حرکت میکنم و فقط حرف مفت نمیزنم هرچند هنوز خیلی از خودم راضی نیستم اما تا حدودی راضی هستم از خودم چونکه احساس میکنم هنوز درکم پایینه اما خوشحالیم اینه که همیشه دارم برا این مسیر وقت میذارم و جدی میگیرم ،،
تبریک میگم به این دوست عزیزمون که تونسته در روابطش تغییرات و پیشرفت ایجاد کنه و همیشه خداروسپاسگذارم از این نشانه ها و الگوهای خوب برا من که بهم ثابت میکنه منم میتونم و شاید باورتون نشه همین الان در حال تایپ کردن یه نشونه خیلی سریع و واضحی برام اومد همین عصری بهش فکرکردم و تو ذهنم ساختمش و الان هم نتیجه شو دیدم خدای من وقتی باور به چیزی قوی و شدت داشته باشه چقدر زود در واقعیت هم رخ میده واقعا الان چقدر قدرت ذهن رو با چشمها خودم دیدم خدایا هدایتم کن که همیشه بتونم بیاد داشته باشم اینارو تا همیشه آگاهی ها رو در خودم بیدار نگهدارم،
و هواسم باشه که خداوند چه قدرت ها و توانایی هایی بهمون داده و من چه کارها و خلق کنندگی هایی رو در زندگیم کسب کردم پس من بیشتراز اینا هم میتونم باید ادامه بدم با ایمان بیشتر و قدرتمندتر،،
به غیراز اتفاق الان بلکه دوساعت قبل هم یه نشونه دیگه از کانون توجه و قدرت خلق کنندگیم دیدم خدایاشکرت چقدر الان حالم دگرگون شد و الان یه حال و احساس عجیب دارم چقدر ایمانم به قدرت تجسم بیشتر و بیشتر شد هرچند که من از همون کودکی یه شخصیت زیاد تجسم کردن بودم و هستم اما با این آگاهی ها و نتایج خب با ایمان بیشتری بهشون ادامه میدم،،
استاد عزیز و مریم بانوی عزیز و دوستان عزیزم خوشحالم از اینکه حضور باارزشتون رو در زندگیم دارم خدانگهدار همتون باشه،،
سلام استاد عزیز
من حدودا سال 91 با شما آشنا شدم.بعد با مسیج عضو گروه شما شدم که بهم اطلاع رسانی سمینارها بشه.
بعد مدتی خبر دوره روانشناسی ثروت برام رسید.ولی من نتونستم از اصفهان بیام تهران.
خیلی دوست داشتم بدونم تو سمینار چی گذشته.
تا اینکه مطلع شدم فایلهای اون سمینار به صورت صوتی و تصویری توسط شما آماده شده و بفروش میرسه.
مبلغش برام خیلی زیاد بود.
ولی به لطف خدا خریدمش.
هنوز هم اون فایلها را دارم.
بخاطر بدهی زیاد و شرایط بد مالی که داشتم دو سه باری گوش دادم ولی اصلا تمریناتشا انجام نمیدادم.
شرایط شغلم به مشکل بزرگی خورده بود.
من نم نم یه سری باور هایی که از اون دوره شنیده بودم تو خودم میساختم.
معنویت و ثروت
فراوانی
احساس لیاقت و با ارزش بودن.
بخاطر شرایط بدهی مالیم،من را از طرف محل کارم به جای دیگه ای که ظاهرا برام اصلا مناسب نبود فرستادند.
اونجا من همچنان روی این سه تا باور کار میکردم ولی نه خیلی خفن.
تا اینکه اونجا با یکی آشنا شدم که تخصصی داشت که اونجا ما خیلی احتیاج داشتیم.
بخاطر رابطه خوبی که باهم ایجاد کردیم و اون شخص پشپیشنهاد داد که اگه وسایل خراب تو تخصص من دارید من میتونم بیام و درستشون کنم.
آقا منم از خدا خواسته گفتم حتما بیا.
اون آقا اومد و شروع به کار کرد.
آقا باورتون نمیشه انگار این کار و این تخصص داشت با روح من بازی میکرد.
اینقد از این تخصص لذت بردم که شروع کردم به کمک کردن به ایشون.
چیکار دارین کلی حال کردم و کلی چیز یاد گرفتم.
بهم گفت استعداد فنی خوبی داری و پیشنهاد داد اگه دوست داری بیا پیشم تا بیشتر یادت بدم.
منم از خدا خواسته رفتم پیشش و روز به روز بیشتر با این تخصص حال میکردم و بیشتر یاد میگرفتم و پوست استادم را با سوالهام کنده بودم.
آقا کتاب و جزوه از اون کار تهیه کردم و خوندم.
رفتم مدرک فنی حرفه ایشم گرفتم.
از استادم جدا شدم و خودم شروع کردم.
یه روزی لنگ یه قطعه شدم که گیرم نمیومد. رفتم پیش این فروشنده اون فروشنده هیچکی نداشت.
تا اینکه خداوند منا هدایت کرد به سمت یه آقایی که اون قطعه را داشت.
با اون آقا آشنا شدم و دیدم ایشون خفن ترین شخص در اون تخصص منه.استادی زبده و عالی که واقعا کارش حرف نداره.
باهم رفیق شدیم.انسانی بسیار شریف و با سخاوت تو یاد دادن بود.
انقلابی ایجاد شد و من کلی اونجا یاد گرفتم
هر سوالی داشتم عاشقانه جواب میداد.
یواش یواش کارگاه زدم و خدا را شکر به در آمد خیلی خوبی رسیدم.
بدهی هامو دادم و پیشرفت زیادی تو زمینه مالی کردم و خیلی چیزها خریدم.
نمیدونم چرا نمیخوام تو کامنت بگم چه چیزهایی تونستم بخرم ولی اینا بگم به اهدافی رسیدم که برام سالها رویا بود.مبود.مخصوصا ماشین
این پیشرفت ها در حالی بود که من خیلی کم رو خودم کار میکردم.
بیشتر رو اون سه تا باور و بیشتر کنترل ذهن و ورودی.
خب نتایج که میومد منم متعهد تر میشدم.
تا اینکه یکی از اقوام خیلی نزدیکم عمرش را داد به شما.
چند وقت بعد دیدم من خیلی دارم بهش افتخار میکنم.افتخار میکنم چون خیلی زحمت کش بود و تمام عمرش کارگری کرد و دستهاش پینه بسته بود
هر وقت راجبش حرف میزدم میگفتم خدا را شکر خیلی زحمت کش و زجر کش بود.
اونجا بود که به خودم اومدم و فهمیدم چقد باورم راجبه معنویت و ثروت خرابه.
فهمیدم این باور چقد ریشه داره تو وجود من
و علت اینکه من خیلی پیشرفت کم و لاکپشتی دارم بخاطر این ترمزها و باورهاست.
من متوجه شدم اوضاع به ظاهر بد میتونه شروع یه موفقیت بزرگ باشه مثل اون فرستاده شدن از محل کارم به جایی بد تر که باعث شد اونجا من با تخصصی آشنا بشم که عاشقشم.
یعنی اگه روی خودمون کار کنیم شرایط به ظاهر بد کاملا به نفع ما میشن .
باور کنید تخصصی که من قبلا اصلا ندیده بودم و نمیدونستم وجود داره.خخخ
بعد فهمیدم اگه مقداری رشد کردم و چند صباحیه ثابتم و رشد نمیکنم باید بگردم دنبال ایراد تو خودم.
همون ایرادی که بعد فوت اون عزیز متوجه شدم.
دوستان راه مشخصه و مسیر روشن.
اگه خوب نتیجه نمیگیریم ایراد از مسیر نیست.
از خودمونه.
از تنبلی خودمونه که همون تنبلی بخاطر باور نکردن مسیر و قوانینه.
من ترمزهای زیادی پیدا کردم.
خیلی دوست دارم با تمام تلاشم به این باورهای غلط حمله کنم و انشااله بزودی باورهای مناسبشون را میسازم.
چون متعهدانه دارم کار میکنم.
خدا را شکر.
مطمئن هستم با تغییرشون کلی ثروت بیشتری وارد زندگیم میشه.
مثل همین الان که با کمی کار کردن واقعا میتونم بگم هیچ ربطی به 10 سال پیشم ندارم.
خداوند را سپاسگذارم بخاطر اینکه منا هدایت میکنه
از شما سید عزیز و استاد گلم هم خیلی ممنونم و میفهمم که خفن رو خودت کار کردی که الان اینقد موفقی.
این کامنت را بعد از خودخوندن کامنت آریا تصمیم گرفتم تو سایت منتشر کنم.
از آریا هم ممنونم بابت کامنت درجه یکش.
همتونا دوست دارم
یا حق
.
با عرض سلام خدمت استاد عزیز و دوستان محترم…
استاد عزیزم من موفق نشدم وارد کلاب هوس بشم…چون حقیقتا باهاش کار نکردم…
انشالله برای سری بعد باهاتون صحبت کنم..
ولی پیگیر بودم تا بزاریید تو سایت نگاش کنم…
همه ما عضو خانواده شما…مثل آریای عزیز…چنین مشکلات تقریبا مشابه همو داشتیم…..
منم دقیقا از روند زندگیم دیگه خسته شده بودم…از بچگی یه باوری بهمون گفته بودن…مال دنیا چه ثروت هر چیزی که وجود داره..سیری ناپذیر هست…این داره تو رو به خدای خودت میرسونه!..
همیشه برام؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بود یعنی چی…فکر میکردم با مردن و از بین رفتن جسم انسان در این دنیا به اون نقطعه خواهیم رسید!…..
خیلی حرف استادا!………
باور اشتباه از موقعه کودکی بوجود میاد…چرا ما انسانها اینقدر نسبت به خداوندمون دور هستیم…خدای که ما رو اشرف مخلوقات دونسته.. اینقدر مشرک هستیم….
واقعا چرا!……تمام همه غم مردم تو رسانه ها فقط شده…که مدتی دیگه قحطی میاد…نون گرون کردن…روغن گیر نمیاد…خاک و باد شدید میاد…مردم کافر شدن….خدا بلا فرستاده….
یکی از اشناهای دورمون بخاطر اشتباهات خودش و استوری گذاشتن راجع به علیه دولت ایشونو یه هفته ایی هست گرفتن ……
تمام خانوادشون در معرض مشکلات ،رها شدن…
این بلاها رو به عوامل بیرون نسبت میدن…
و بقول آریای عزیز…یه نوع نفرت بر علیه دوستم….ایشون بر علیه خودش و دولت اینکار رو انجام داده……..
چرا ما نسبت به هم تنفر داشته باشیم…اتفاقا امروز ینفر یه استوری گذاشته بود…انسان احمق….
بازم پاشنه آشیل….یعنی کسی که احمقه…مثل مگسی که رو صورتت نشسته میخای از خودت دورش کنی یه سیلی به خودت میزنی….
که از ضربه اون سیلی دردش به خودتم میرسه….
تمام رسانها میان این باورای اشتباه نشون ماها میدن….و ماها هم بدون هیچ فکری خیلی راحت این پاشنه های اشیل رو وارد قلبمون وارد میکنیم..و باعث میشه شیطان تسخیرش میکنه…..
استاد من خیلی وقت نیست با سایت شما آشنا شدم…ولی این مدت تمام زندگی من تغییر کرده…رابطه با خودم با خدا و اطرافیانم!…
و هر انسانی باید راجع به همه چیز تعقل کنه….
بد بودن و هرگونه صحبتهایی که به درون انسانها لطمه بزنه…باعث میشه فرکانسش اول به خودت برگرده….
من الان سه تا سفرنامه بصورت هدایتی صبح و ظهر و شب ادامه میدم….واقعا بینظیره….
و من هر موقع کارم تمام میشه..به اتاقم بر میگردم احساس میکنم وارد بهشت شدم….
دکوراسیون اتاقمم هدایت الله بود…
چیدمان تختن و دیوارای اتاقم همه و همه…
چون فکر و خدای درونم تغییر کرد…😍😍😍😍
سپاسگزارتم استاد عزیزم…در پناه حق…به امید روزی که دوره دوازده قدم رو خرید کنم…به لطف رب…
سلام استاد عزیزم ، مریم جونم و دوستانم ❤️
استاد این فایل امروز برای من بود آگاهی هاش برای من بود برای پذیرش خودم که کامل نیستم و انقد نگاه کمالگرایی به خودم نداشته باشم
من استاد تو توهم بودم!! یعنی رویاهای خیلی بزرگی داشتم اما عملا قدم برنمیداشتم و فقط فکر میکردم و حرف میزدم انقد با فایلهاتون با دوره هاتون پیش رفتم و تو گوشم زنگ زد تا حرکت کردم گفتم میترا روی خودت و خدا حساب کن هرجا که به کمک احتیاج داشتی خدا دستانش رو میفرسته پا روی ترسم گذاشتم و مسیر علایقم رو پیش گرفتم رفتم آموزشگاه بابت آموزش دریانوردی و رویایی رو شروع کردم خیلی آسون تر از چیزی بود که فکرش رو میکردم و این شجاعت رو از شما یاد گرفتم قرار بود با دوستی برم ایشون نیومدن گفتم میترا تا کی میخوای منتظر بمونی پاشو خودت حرکت کن خدا دستانش رو برات میفرسته و همینطور هم شد کارها بسیار ساده پیش رفت و این تازه پاداش جهان برای پا گذاشتن من روی ترس هام برای شروع مسیر جدید بود
یه پاشنه آشیل بزرگ داشتم که دارم روش کار میکنم و به این دلیل این رفتار رو داشتم که زیاد تو خانواده دیده بودم دیدم داره بهم آسیب میزنه توی روابط ، و اونم صحبت کردن زیاد درباره مشکلات با اطرافیان بود و صحبت کردن زیاد درباره رویاها که اونم دارم بهتر میشم یه پله بهتر از دیروزم
و خداروشکر الان بهتر میتونم عمل کنم
درباره بخشش ، باید بگم بله ذهن منم شروع میکرد به بزرگنمایی غیرواقعی یک مشکل یا یک حرف جوری که دیگه واقعا کنترل اوضاع از دستم درمیرفت الان میفهمم همه چیز کنترل ذهن هست همه چیز احساس خوب از طریق تغییر نگاه به موضوعات مختلف هست
یادمه تو فایلی شما میگفتین اگر من جای طرف بودم این اشتباه رو نمیکردم ؟ آیا تضمینی بود که من اشتباه مشابه رو انجام ندم ؟ این تو روابط به من کمک میکنه که بفهمم خودمم کامل نیستم خودمم ممکنه این اشتباه رو کرده باشم اما یادم نباشه و الان بهتر دست ذهن رو میخونم که صد تا خوبی رو یادش میره و یه بدی بززززرگ میشه تو ذهنم و هی تکرار میشه متوجه شدم که این به من آسیب میزنه و بخاطر تمرکز منفیم، رفتار بد مشابه رو بیشتر میبینم
استاد یه چیزی که شاید باورتون نشه یه نگاه بیمارگونه ای انگار ته ذهنم بود که بدم نمیومد بگم به منم ظلم شده من مظلوم بودم من آدم خوبه بودم دیگران بهم بدی کردن این نگاه پدرم هست و الان بهتر آبشخور باورهای منفیم رو میفهمم !!! و خودم باورم نمیشه این دیگه چی بود و از کجا اومد!!!!😦🤯
الان میفهمم هرروز زندگی رشد شخصیتی بهتر خودم هست و بس
در مورد اسلام که تسلیم بودن هست باید بگم همیشه این نگاه تو وجودم بود که ماها انگار خودمون بیشتر به خودمون سخت میگیریم تا خدا به ما!!!
و نمیدونم این نگاه از کجا میومد تا اینکه الان میفهمم از بمباران افکار و گفته های سالیان سال و فکر نکردن ها و کورکورانه پذیرفتن ها و این نگاه که خب اونا میدونن اونا مطالعه کردن من چه میدونم و این عدم اعتماد به نفس !!!
استاد
استادِ جانم 😍
گفتی هدایت کلید واژه زندگی منه
و من آرزوم بود مثل شما زندگی کنم و خدایی رو باور کنم که هدایت میکنه
باورت میشه استاد این خدا الان به من جرات داده پا تو مسیر ناشناخته ها بذارم و توجیهم برا ذهنم ، و چیزیکه قلبم تاییدش میکرد در مقابل نجواهای چرت و پرت و بی پایه و اساس، کلمه (هدایت )بود
فقط هدایت
گفتم میترا
قدم بعدی رو تو میبینی فقط یک قدم بعد
برش دار
ایمانت رو نشون بده
خدا درها رو باز میکنه برات
خدا دلها رو نرم میکنه برات
و همینطور هم داره میشه 😍
استاد سپاسگزاری از شما تو قالب کلمات نمیگنجه
عاشقتم ❤️❤️❤️❤️😍😍😘😘😘😘
به نام خدا
بینهایت خداوند رو شکر میکنم برای اینکه این گفتگوهای فوق العاده رو میتونم بشنوم و میدونم پر از آگاهیه برای کسی که در مدار درک اونها قرار داشته باشه
خدایا ازت میخوام این اگاهی ها رو بر من آشکار کنی و برای من واضح کنی تا بتونم درک درستی داشته باشم و باورهای محدودکننده ام رو پیدا و با باورهای درست جایگزین کنم
مثل همیشه وقتی صحبت از نتیجه میشه اولین چیزی که یادم میاد تعهد داشتن تو این مسیره و ایمان به خداوند و قوانینی که قرار داده
نتیجه ای که ایجاد میشه نتیجه همین ایمان داشتن به این مسیره ، چون وقتی که ایمان داریم عمل میکنبم
چون وقتی ایمان داریم باور میکنیم خدا و قوانینیش رو
من هم میخواستم این دنیا رو جور دیگه ای تجربه کنم که به این مسیر هدایت شدم و میخوام با تعهد داشتن در این مسیر، زندگی ای پر از نعمت و ثروت و آرامش و تجربه های خوب داشته باشم
خدایا خودت هدایتم کن هر لحظه
خدارو بینهایت شکر میکنم که با شنیدن تجربه دوستان میتونم ذهنم رو بیشتر کنترل کنم و منطقی کنم براش که ببین میشه اینقدر خوب زندگی کرد و به چیزایی که بخوای برسی ، که راه درست اینه اگه بخوای نتیجه درست بگیری اگه بخوای زندگی خوبی داشته باشی اگه بخوای از نعمت های فراوون خدا بهره مند بشی
اینکه برای ایجاد نتیجه باید تلاش کنیم ، توهم نداریم! تا تلاش نکنیم نتیجه ای نمیاد چون عملی انجام نمیدیم ، حالا عمل از باورمون ایجاد میشه، از کانون توجهمون ایجاد میشه ، پس تا باورمون رو تغییر ندیم تا توجه مون همه اش روی ناخواسته هاس همون آش و همون کاسه اس
و بهش یاداوری کنم هر بار که ما باید برای هر قدمی که برمیداریم سپاسگزار باشیم باید تغییرمون رو ارزشمند بدونیم تا بتونیم این مسیر تکاملی رو پیش بریم و بدانیم که این تغییرهای کوچک نتیجه تغییر باورهای ما بوده ، باورهایی که سالهای سال تو ذهن ما نقش بسته
آریای عزیز بسیار تحسینت میکنم که نیروی قدرتمند عشق رو در وجودت ایجاد کردی و این نتیجه فوق العاده که پر از خیر و برکت بوده رو ایجاد کردی
اگه بخوام فقط و فقط یک قانون رو بگم : فقط و فقط خود ماییم که خالق دنیامون هستیم با همه اتفاق ها، آدم ها و شرایطش
وقتی این قانون رو درک کنیم دیگه خودمون رو فقط مسئول میدونیم نه کس دیگه ای رو و اینجوری تلاش میکنیم تا تغییر کنیم نه جهان و خدا و آدم های دیگه رو مقصر بدونیم و تلاش میکنیم که با حال خوبمون ، با کنترل ذهنمون جهانمون رو زیباتر کنیم چون احساس خوبه که اتفاق های خوب رو ایجاد میکنه و وقتی کینه و نفرتی در وجودمون باشه احساسمون به شدت افتضاحه و این احساس بد نتیجه های نادلخواه رو ایجاد میکنه
مثل آریا عزیز که با درک این قانون نیرویی از عشق و دوست داشتن رو در وجودش و جهانش جاری کرد و نتیجه اش چیزی جز اتفاق های عالی و زیبایی نبود براش
وقتی ما روی خودمون کار میکنیم وقتی قانون رو درک میکنیم ، میفهمیم که با تغییر خودمون جهان دلخواهمون رو ایجاد میکنیم اگه رابطه خوب میخوایم ، اگه ثروت میخوایمم اگه همسر عالی میخوایم و . . . و با تغییر ما جهان جوری تغییر میکنه که خواسته ات رو تجربه میکنی و ما تو این کره امدیم تا تجربه کنیم و لذت ببریم
وقتی این قانون رو درک کنیم میفهمیم که با دوست داشتن و یا نفرت و کینه از دیگری این فقط خودمون هستیم که به روحمون در واقع به اصلمون نزدیک و یا دور میشیم و نفرت داشتن از کسی یعنی خیلی خیلی خیلی دور شدیم
و وقتی با خودمون در صلح هستیم درواقع با جهانمون در صلح هستیم و این جهان شامل همه آنچه که درش هست میشه
همیشه این حرف شما استاد تو ذهنم پر رنگه که همیشه ی جوری به اتفاق ها نگاه کنیم که احساس بهتری داشته باشیم
(هرچند بعضی وقتا خیلی سخته) ، چرا که حال بد من فقط و فقط به خودم ضربه میزنه و بدونم که همه آدم ها ویژگی های خوب و بد دارن و باید روی ویژگی های خوب اونها توجه کنم و تحسین کنم و سعی کنم توقعم رو از دیگران کمتر کنم
و یادم باشه که نفرت بالاترین درجه از احساس بده و وجود اون باعث ایجاد کلی بیماری و مشکل میشه برای من
خدایا شکرت برای این قسمت و آگاهی های اون