خالق شرایط یا قربانی شرایط؟ - صفحه 2

417 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    جمال گفته:
    مدت عضویت: 1463 روز

    قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش

    متصل گردان به دریاهای خویش

    سلام و درود، و عرض ادب و احترام خدمت استاد نازنینم و خانم شایسته محترم، و تمامی دوستان عزیز.

    این جهانِ زیبای پهناور که ما در آن زندگی را تجربه میکنیم، سرشار از تضادهایی است که رسالتشان هدایت ما به رشد و ترقی و پیشرفت است، یعنی زندگی ما در مسیر کمال، با تضادها و حل ناخواسته ها میسر خواهد بود.

    هرگز ما به سطحی نخواهیم رسید که هیچ تضاد و ناخواسته ایی در آن نباشد، ولی به سطحی میرسیم که به راحتی حلال مسائلمان باشیم.

    ما میتوانیم با رشد و ترقی، با ارزشمندتر شدن، با دریافت اطلاعات و تبدیل آن به دانش، و با استفاده از دانش خود که به حکمت تبدیل کرده ایم، به راحتی هر مسئله ایی را حل کنیم، و حل مسائل خود به خود تبدیل میشود به یک سبک زندگی حکیمانه، فردی که بزرگمنشانه، خداگونه، به مسایل زندگی خود نگاه میکند، و با استفاده از حکمتی که خداوند در اختیارش قرار داده، براحتی از سد موانع، سد مسائل، سد ناخواسته ها عبور میکند، بگونه ایی که انگار یک مرحله از یک بازی را طی کرد و به مرحله بالاتر می رود.

    حکمت به معنای علمِ با ارزشی است که همراه با عمل باشد.

    براساس آیات قرآن، پیامبران برانگیخته شده‌اند تا به مردم کتاب و حکمت بیاموزند.

    خدا به همه پیامبران و لقمان حکمت عطا کرده است. برخی از جملات حکمت‌آمیز لقمان در قرآن و روایات آمده است. خدا به حضرت داوود مُلک و حکمت، و نیز حکمت و فصل‌ الخطاب داده و به آل‌ ابراهیم نیز کتاب و حکمت و مُلک عظیم بخشیده است.

    ابراهیم و اسماعیل در یکی از دعاهای خود از خدا خواسته‌اند در میان ذرّیه ایشان رسولی را برانگیزد که بر مردم آیات الهی را بخواند و به آنان کتاب و حکمت بیاموزد.

    خدا به عیسی‌ بن مریم کتاب و حکمت و تورات و انجیل آموخت و او را به جانب بنی اسرائیل فرستاد.

    بنابر آیات قرآن، خدا به هرکس بخواهد، حکمت عطا می‌کند و به کسی که حکمت عطا کند، خیر فراوانی داده شده است.

    “شیوه حل مسائل” همان حکمت است، علمی که به عمل تبدیل میشود.

    من دوره شیوه حل مسائل رو فعلا تهیه نکرده ام، و قطعا یقین دارم که یک دوره بینظیری است، و علت خرید نکردن من این است که فعلا دوره 12قدم رو کار میکنم، و برنامه ریزی کرده ام برای تهیه دوره قانون سلامت و شیوه حل مسائل.

    اگه بخواهیم مثال بزنیم از اینکه کدام کارها رو توی زندگیمون انجام دادیم به شیوه حل مسائل، بی شک همه ما صدها مثال میتونیم بشماریم.

    از دوران کودکیمون در درست کردن یک فرفره کاغذی و نصب آن بر سر یک تکه چوب، از نقاشی کشیدنهایی که روی الگو میزاشتیم و میگرفتیم روی لامپ تلویزیون که بهتر معلوم بشه، گاها تعمیر کفشمون، کیفمون، انواع تقلب کردنهامون که کتاب رو کجا بزارم که بتونم سر امتحان راحت تر باز کنم، اومدیم تااا جایی که بزرگ و بزرگتر شدیم، حل مسئله کنکور، حل مسائله خرید خانه، ازدواج کردن، خریدن تک تک وسایلی که لازمشون داشتیم ولی مشکلاتی بود در راه رسیدن بهشون، خیلی مسائل رو حل کردیم، ولی بقدری برامون بدیهی بوده که توجهی بهش نکردیم.

    نکته قابل توجه در حل مسائل اینه که، هرکسی بسته به فکر و شعوری که داره، یا همون بسته به حکمتی که داره در هر سطحی از زندگی تونسته مسائلی رو که همسطح با حکمتش است رو حل کنه، ولی متاسفانه مسایل و مشکلات بالاتر از سطح حکمتش یا همچنان پابرجا باقی مونده، و یا احتمالا بقول استاد زیر چرخ دنده هاش له شده.

    ای خدا ای فضل تو حاجت روا

    با تو یاد هیچ کس نبود روا

    این قدر ارشاد تو بخشیده‌ای

    تا بدین بس عیب ما پوشیده‌ای

    قطرهٔ دانش که بخشیدی ز پیش

    متصل گردان به دریاهای خویش

    قطرهٔ علمست اندر جان من

    وارهانش از هوا وز خاک تن

    چندین سال پیش توی کلاس صخره نوردی که اون موقع ها میرفتم، روی دیوار تابلویی از ادموند هیلاری (اولین فاتح اورست) زده بودند که یک جمله بسیار عالی گفته بود، ادموند هیلاری پس از اولین تلاش ناموفقش برای صعود به اورست که حتی باعث شده بود انگشتهای پاش رو در اثر یخزدگی از دست بده، رو به کوه اورست میکنه و میگه: اورست، من برمیگردم و بالاخره تو رو فتح می‌کنم؛ تو به عنوان یک کوه نمی‌تونی رشد کنی، اما من یه آدمم و می‌تونم!

    خدایااااا ، این جمله از دهان یک انسان فقط به اعتبار قدرت تو میتونه گفته بشه، این حرف یک خداست، خدایی که خالق زندگیه، و من باید همیشه مثل هیلاری به مسائل زندگی ام نگاه کنم، من یک انسانم و میتوانم رشد کنم، والسلام.

    عاشقتونم

    موفق و پیروز باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 189 رای:
    • -
      اسداله زرگوشی گفته:
      مدت عضویت: 1271 روز

      سلام و درود جمال آقای عزیز

      هنگام خواندن جمله ای که از ادموند هیلاری اولین فاتح اورست نقل کرده بودی تمام بدنم سرد شد. من انسانم و میتوانم رشد کنم! . لذت بردم از اینکه چقدر قشنگ از این جمله استفاده کردی و باور قدرتمند کننده ای ساختی که هر سدی رو میتونه در هم بشکنه و انگیزه بده به ما برای بهتر و بهتر و بهتر شدن، ممنونم دوست عزیز.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1055 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهِ جمال عزیز

      مرسی که مینویسین و کلی من از نوشته های شما درس گرفتم و میگیرم

      من از خوندن کامنت های شما به عقل کل هدایت شدم و خیلی سپاسگزارم از شما

      با خوندن اون قسمت از کامنتون که از تقلب در مدرسه گفتین کلی خندیدم

      مرسی

      چقدر تک تک آدم‌های این سایت متفاوت هستن از واقعیت جامعه و چقدر لذت بخشه بودن باهاشون

      دقیقا باید یادمون باشه که ما انسانیم و میتونیم حرکت کنیم و حل کنیم پیشرفت کنیم بیشتر بخوایم و بازم حرکت کنیم

      ممنونم که یادآوری کردین

      خدای مقتدر حامی و هادیتون باشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1448 روز

      سلام به جمال عزیز خیلی خیلی از کامتت لذت بردم داداش ینس واقعا لذت بردم با مثال های عالی ک زدید واقعا ازتون سپاسگزارم

      ب قول شما ما از بچگی خیلی مسایل حل کردیم ولی بزرگ ک شدیم مشکلات بزرگتر دیدم و حرکت نکردیم

      بخاطر یاداوریتون و جملات نابتون سپاسگزارم

      مخصوصا جمله اخر که درباره ادموندهیلاری اولین فاتح اورست گفتی داداش دمت گرم واقعا نتونستم براتون کامنت نزارم انقد ک این جمله برام لذت بخش بود ک هیلاری میگه اورست تو نمیتونی رشد کنی ولی من ادمم رشد مبکنم و میام تو رو فتح میکنم (عالی بود عالی)

      داداش امروز من ب خودم گفتم آزاده چرا نجوای شیطان میاد تو ذهنت چرا از سال جدید دست و پا شکستع ب قوانین عمل میکنی چرا مثل قبل با خدا حرف نمیزنی باورهاتو نمیگی چرا حرکت نمیکنی درسته که تمام تمرکزتو رو پیج کاریت گزاشتی و داری تولید محتوا میکنی اما باید باورهاتم درست کنی پس تو باید خالق شرایط زندگیت باشی ن قربانی

      باید خلق کنی زندگیتو

      اومدم و باخدا حرف زدن و باورهام و خواسته هامو گفتم و بین خودمو و خدا قراردادمو نوشتم و هردو هم من هم خدا امضا زدیم و حس و حالم خیلی عالی شد و خیلی اعتماد ب نفسم بالا رفت و از خودم راضی تر شدم

      از شما جمال عزیزم ب خاطر کامنت پرمحتوات سپاسگزارم

      از استاد جانم و مریم عزیزمم هم که با عشق این فایلها رو آماده میکنن برامون سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1838 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم

      جمالللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

      الله اکبر

      سلام به روی ماهت

      این چه جمله ای بود مردم براشششششش

      رو بروی کوه بایستی و بگی تو به عنوان یه کوه نمیتونی رشد کنی اورس

      ولی من به عنوان یه ادم میتونم

      الله اکبر الله اکبررررررر لذت بردم

      دست خوشششششش که عجب چیزززززی گفتی

      دوستتون دارممممممکه ایقددقشنگید و سپاس گزارم از خدااااااا برای این همه نعمت اگاهی و عشقی که شامل حال من کرد دمتتت گرم

      در گناه رب شاد و سلامت ثروتمند باشی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
    • -
      سیده مینا سیدپور گفته:
      مدت عضویت: 1582 روز

      به نام خداوند بخشنده ی مهربان

      سلام به استادعزیزم وسلام به مریم بانوی مهربانم

      وسلام به شما دوست گرامی آقا جمال..

      چقدرلذت بردم از کامنت زیبا وپراز اگاهیتون…

      چقدر خاطره دوران بچگی با یادآوری شما از ذهنم گذشت و لبخند اورد رو لبم…

      با مثالهای قرانیتون به یاد آوردم که استاد عزیزم منو با کتاب خداوند وکلام خداوند آشتی داد وجوری برام از بزرگی و عظمت و قدرت و مهربانی خداوند مثال از کلامش توی قرآن آورد توی فایلهای مختلف، که من عاشق خدایی شدم که سیدحسین عباسمنش بهم معرفیش کرد وگفت مگه نمیخوای بفهمی خدا ازت چی میخواد؟ مگه نمیخوای بهش نزدیک بشی و باهاش رفاقت کنی، برو کلامش رو بخون، وبخون وبخون، بدون تعصب ، وازش بخواه که قلبت رو باز کنه تا معنی ومفهوم آیاتش رو بفهمی ودرک کنی وتوی زندگیت بهش عمل کنی…

      خدارو هزاران بارشکر که هر کدوم از ما با هر پست ومقامی، توهر شهر ودیاری، باهرشرایطی، به یه اصل مهم رسیدیم، اونم اینکه مهمترین رابطه ی ما توی زندگیمون رابطه خودمون با خداست، واگه این رابطه اوکی باشه، خداوند تمامی رابطه ها وامورات وکل زندگیمون رو به زیبایی مدیرییت میکنه…

      سید حسین عباسمنش گفت و عملکرد..ما دیدیم وشنیدیم و باورکردیم و عمل کردیم، وحالا نتایجش هم مشخص ومعلومه…

      بزرگترین نتیجه اش، امنیت وآرامشی هست که توبهترین وبدترین شرایط ، حال دل ما خوبه…چون یقین داریم در محافظت کامل هستیم…

      یه جمله اخر دیدگاهتون گفتید از کوهنورد هیلاری، واقعا مو به تنم سیخ شد، اشکم سرازیر شد…

      براستی که این کلام خداوند بود بر لبان هیلاری، که انقدر قدرتمند بوده و ماندگار شده، ومی تونه باورهای هرکسی رو دستخوش تغییرات مثبت کنه…

      مثل تک تک ماها که توی این مسیر باتکرار وتمرین تونستیم خدای خودمون رو، وبعد خودمون رو بزرگتر وقوی تر ، از مسائل ومشکلات وتضادها ببینیم…

      خدارو صدهزار مرتبه شکر،که جاهل از دنیا نرفتیم…

      هنوز سر سوزن از قدرت وتوانایی های خودمون و عظمت خداوند آگاه شدیم اینقدر حس خوشبختی داریم …اگه ایمانمون بشه قد جو وارزن دیگه چقدر خوشبخت وسعادتمند میشیم و راضی و سپاسگزارتر…

      انشالله در پناه امن خداوند باشید دوست گرامی من..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      شیما ولیان گفته:
      مدت عضویت: 1925 روز

      سلام امیدوارم رو به رشدباشین وسرشاراز سربلندی وحس خوب

      وای چقدر این کامنت زیبا بود وخصوصا اون قسمت هیلاری من خودم اولین بار که کوهنوردی رفتم چقدر ترس داشتم والان این کامنت رو خوندم چقدر خودم تو تکامل مسیروپیشرفت دیدم و واقعا انسان راحت میتونه پیشرفت کنه با توکل بخدا هیچ چیزی برای انسان غیر ممکن نیست فقط بستگی با باورمون داره که خدارو باورکنیم واینکه خودمون خالق زندگی خودمون هستیم وانسان از طریق تضادها تجربه کسب میکنه وبزرگتر میشه ووقتی مسئله ای رو حل میکنه که دیگه نگم براتون انگار رو ابراس

      خداروشکر دوست عزیزم که با این کامنت شما کلی ذوق کردم دست قشنگ خدا روی زمین الهی هرچی میخای همون بشه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    نازنین سلامات گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته دوستداشتنی میخوام بهتون بگم که چه مسئله ایی را حل کردم

    من 3 سال پیش خیلی احساس تنهایی داشتم و بی نهایت باورهای نامناسب راجب ازدواج بسیار دوست داشتم که رابطه ی عاشقانه ایی داشته باشم اما واقعا باورها کار خودشون را انجام میدادن باورهای مخربی مثل من هنوز شاغل نشدم از نظر مالی نمیتونم سن من کم هست اگر فرد مقابل خوب نباشه و خیلی چیزهای دیگه اما استاد از ی جایی به بعد با توجه به اگاهی هایی که در اون زمان داشتم در حد توانم تجسم های خوب میکردم تجسم رابطه ایی سراسر عشق و هماهنگی مینوشتم در موردش و از خدا بهترین و بهترین فرد را درخواست میکردم هر روز همیشه با اینکه خانم های اطراف من در سم بالا هنوز ازدواج نکرده بودن و با اینکه میخواستن ازدواج کنن اما به خاطر باورهاشون نمیشد اما شاید باورتون نشه مدتی بعد همسرم وارد زندگیم شد استاد همه میگن که چقدر ما هماهنگ هستیم چقدر رابطه ما رابطه توام با عشق و محبت فراوان هست من نتیجه باورهای درستم را گرفتم من نتیجه تغییر بنیادین و ریشه ایی را گرفتم من از فکر خودم را اصلاح کردم بدون اینکه از قبل خیلی همسرم را بشناسم ایشون وارد زندگیم شدن این نتیجه علتی دارد اون هم تغییر ریشه ایی نازنین بود و استاد باید بگم من دیگه از لحاظ اعتماد به نفس خیلی از نازنین قبلی بهترم در روابط بسیار رشد کردم و به هر خواسته ایی میخوام اندیشه کنم میگم نازنین وقتی این رابطه عاشقانه حل شد بقیه خواسته ها هم تیک میخورن

    خیلی ممنون و بسیار سپاسگزارم و همیشه از خدا میخوام تا اخر فرصت زندگی در این مسیر زیبا و الهی و پر نعمت و پر نتیجه در کنار شما و هم قدم با شما باشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 47 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1055 روز

      بنام خدای مهربونم

      سلام به روی ماهت نازنین جونم

      وای چقدر کامنت شما برام جذاب بود

      خیلی شیرین ،ساده و با عشق نوشتی

      نوش جونت رابطه عاشقانه ات خانومی

      شما مهم‌ترین مسئله رو حل کردی با کنترل ذهنت ، پس مطمئن باش بقیه مسائل زندگیت مثل پشمک به راحتی حل میشه

      چقدر احساس زیبایی بهم داد کامنت شما

      خدایا عاشقتم که هدایتم کردی به خوندن این کامنت بینظیر

      نازنین جونم دوستت دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    ندا گفته:
    مدت عضویت: 2836 روز

    بنام خدای فراوانیها

    سلام استاد عزیزم ،روز وشبتون بخیرو شادی باشه الهی

    دراین روزها که با استفاده از دوره فوق العاده شیوه حل مسایل دارم بزرگترین مساله زندگیم رو که چهارساله درگیرشم ،باقدرت حل میکنم ، این فایل چقدررررر به موقع و به جا بود.اصلا وقتی عنوانش رو دیدم گفتم ندا این فایل رو استاد برای تو گذاشته روسایت.و جواب تمام سوالهات توشه..ووقتی گوشش دادم . مثل قند برام شیرین بود.چقدر کارامد و چقدر التیام بخش.چقدر باورساز و چقدر ترمز شکن.

    دقیقا زمانی که میای چاقو رو ورداری و به جنگ مسایلت بری،ذهن شروع میکنه به نجوا،و شیطان شروع میکنه به وز وز کردن.و ترس رو میندازه توی دلت و این کاررو باهرترفندی که بتونه انجام میده..بزرگترینش اینه که بهت میگه :

    -ببین توکه بدبخت هستی ،توکه یک قربانی هستی، پس چکار به حل این مساله داری.دیگه بهبودی وجود نداره.دیگه راهی نیست.اگر میشد که تاالان شده بود!! آب که ازسرت گذشته ، یک وجب صدوجبش دیگه چه فرقی میکنه!!

    و دقیقا اینجاست که فقط ایمان و توکل به رب میتونه به دادت برسه و ترسهاتو ببلعه.اینجاست که سخن خدارو باید از تو قلبت بیرون بکشی .صحبتهایی که بهت آرامش میده.امید میده.انگیزه بهبود میده.صحبتهایی که تمام موفقیتهای قبلیت رو بهت یادآوری میکنه.و بهت میگه توهمون ادمی که فلان کارم انجام دادی پس بازم میتونی براحتی از پسش بربیای.

    و وای از باور خانمان سوز -احساس قربانی بودن- که همه بلاهای عالم رو سرت خراب میکنه.کافیه یکم وابدی و اجازه بدی در ذهنت احساس قربانی بودن شکل بگیره.اونوقت دیگه از درو دیوار برات میباره.و ما باید هوشمندانه به خالق بودن خودمون ایمان بیاریم و مدام موفقیتهامونو بخودمون یاد اوری کنیم.-البته من اقرار میکنم همیشه درهمین موقع هم شیطان مشغول میشه تا اجازه نده تو یادت بیاد که چه کارهایی رو انجام دادی- ااما ما در گروه تحقیقاتی عباس منش برای همین حضور داریم که صدای نجوای شیطان رو تشخیص بدیم و با یک چاقوی ابراهیمی به جنگش بریم. و وقتی تصمیم قاطع میگیریم که یک مساله ای رو حل کنیم.یادمون باشه:

    ابراهیم وقتی چاقورو ورداشت که به قربانگاه بره ، هرگز دست و دلش نلرزید.

    یاحق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 45 رای:
  4. -
    ماریا اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1844 روز

    به نام مهربان پروردگارِ باسخاوتم که هدایتم کردبه این سایت توحیدی

    سپاسگزارم از شما استاد عباسمنش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین 🟢

    خوب من همیشه دنبال بهبود بودم،از 17سالگی بامباحث مربوط به خودشناسی آشنا شدم ،اما اون موقع فقط می‌شنیدم وهنوز درکی ازشون نداشتم ،درخانواده ی فقیر به دنیا اومده بودم و به زور سعی میکردم حسمو خوب نگه دارم اما اون احساس قربانی بودن بهم غلبه میکرد و قوی تر از درس هایی بود که می‌گرفتم

    من دختر مهربونی بودم و با خواهرم درصلح بودم اما اون سخت گیر بود و من تورابطم باهاش احساس قربانی بودن داشتم

    لکنت زبان شدید داشتم و تومدرسه مورد تمسخر قرارمیگرفتم احساس قربانی بودن داشتم

    بخاطر فرار از جو نابسامان خونه ی پدری ازدواج کرده بودم و همسرم مطابق میل من نبود ،ومن احساس قربانی بودن داشتم

    بخاطر باورهای محدود کننده ای که داشتم در فقر شدید بسر می‌بردیم و همیشه بدهکار بودیم و من از والدینم و حمایت نکردنشون ناراضی بودم و احساس قربانی بودن داشتم

    از دولت ،گرونی و بیکاری و ….ناراضی بودم و از اینکه درایران متولد شده بودم احساس قربانی بودن داشتم ،غافل از اینکه اگر روخودم کارکنم و مدارمو بالاتر ببرم هدایت میشم به جایی که ازقبل درست هست

    بخاطر عدم احساس لیاقت ،پولمونو میخوردن و سرمون کلاه میذاشتن و من احساس قربانی بودن داشتم که چرا قوانین کشور به نفع کلاه بردارهاست

    غافل از اینکه قانون احساس خوب اتفاق خوب و احساس بد و اتفاق بد به درستی داره کارشو انجام میده فقط من چشم بینا و گوش شنوا ندارم تا ارتباط بین این احساس ها و تجربیاتمو پیدا کنم

    هرچند که همچنان رو خودم کار میکردم و احوالم هی از بد به خوب،از خوب به بد تغییر میکرد اما ریشه ای چیزی حل نشده بود و تو دنیای پر از شرکِ من ،قدرت در دستان همه بود بجز خودم….

    میدونستم که یه چیزی هست که من هنوز نمی‌دونم

    یه چیزی که بسیار هم بهم نزدیکه اما نمیتونستم درکش کنم

    مدتها ،عمیقا و خالصانه از خدا هدایت طلبیدم ،گفتم من واقعا میخوام بفهمم جهان چجوری داره کارمیکنه

    هرکتابی میخوندم هر کلاسی میرفتم هر دوره ای شرکت میکردم منو عمیقأ راضی نمی‌کرد ،کمی بهبود حاصل میشد اما ریشه ای چیزی حل نمیشد،به طور واضح حلقه ی گمشده ای تو همه ی آموزش ها وجود داشت که من رو وادار میکرد باز دنبالش بگردم ،

    تا اینکه پنج سال پیش تو سن 32سالگی باشما وآگاهی های شما آشنا شدم

    من کتاب های زیادی خونده بودم و دوره های زیاااا ی شرکت کرده بودم اما احساس میکردم فقط تئوری هستن نمیشه عملی ازشون استفاده کرد

    آگاهی های شما به جونم نشست ،دقیقا انگار همه ی اینارو من میدونستم و شما داشتید بیادم می‌آوردید واین یادآوری

    بسسسیار دلنشین و فوق‌العاده بود….

    من گوش کردمشون ونوش جان کردمشون و متعهدانه دنبالشون کردم

    من به اندازه ای که درک و عملی کردم نتیجه هم گرفتم

    هنوز اول راهم ،هرروز آگاهی های جدیدی بهم اضافه میشه هنوز هیچی نمی‌دونم از قوانین.

    وخداوند انقدر سخاوتمندِ که باهمین یه ذره آگاهی یه عالمه تغییر تو زندگیم ایجاد کرده

    من فقط سرگرم کار کردن رو خودم بودم که یهو متوجه شدم دیگه نسبت به همسرم و انتخابم احساس قربانی بودن ندارم

    وایشونم اصلا نمی‌دونم چجوری ،قدم به قدم جوری شد که من در کنارش از زندگیمون لذت میبرم

    من لکنت زبان داشتم و احساس قربانی بودن داشتم جوری که سر سفره عقد« بله »رو با هزار رازو نیازو سختی أدا کردم اما تو این سایت یاد گرفتم که من درمرکزیت جهانم قراردادم وبعد بر این ترس بزرگ زندگیم که مانع ادامه تحصیل و حتی برقراری ارتباطم با دیگران میشد ، غلبه کردم و باورهای سازنده ساختم و در راستای حلش قدم برداشتم و الان علاوه برداشتن دو مدرک دانشگاهی ،مربی مهارتهای زندگی هستم و تو جمع های بیشماری سخنرانی کردم و میکنم و دوستان بسیاری دارم ..

    من احساس قربانی بودن داشتم که چون درخانواده فقیر به دنیا اومدم خونه دارشدن رویاست برام اما با آموزشهایی که دیدم فهمیدم من خالق تجربیات خودمم و خونه خریدیم

    من قربانی تورم بودن رو نپذیرفتم وتواین گرونی که همه ازش فریاد دارن ،ماشبن عالی خریدیم که هرروز سپاسگزارم از داشتنش

    من بااموزشهای این سایت یادگرفتم که هرمسئله ای رو حل کنم کلی به اعتمادبه‌نفسم اضافه میشه و من قوی ترمیشم،پس روش مقابله با مشکلات رو تغییر دادم و بجای فرار کردن ازش….

    وارد ترس های بیشماری شدم که یکی دیگرش ،رانندگی کردن بود و الان مسافرت‌های زیادی رو تنهایی میرم چون یک راننده ی ماهرم،

    من هنوز درست درک نکردم که تاچه اندازه میتونم خالق شرایط خودم باشم ،اما هرجا که کمربستم تا بجای راه حل همیشگی که قربانی بودن بود ،خالق بودن رو انتخاب کنم

    جهان هستی هم کمکم کرد و باهم به نتیجه ی مطلوب رسیدیم

    ازشما استاد عباسمنش عزیزم عمیقأ سپاسگزارم که قوانین ثابت جهان هستی رو هربار با زبان متفاوتی برامون توضیح میدید تا به درک بهتری ازش برسیم تا خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه.

    دوستتون دارم استاد خوش تیپ و خوش هیکل که بهم یاد دادید من موجودی فرکانسی هستم و میتونم خالق عامدانه ی تمااااام خواسته هام باشم

    دوستتون دارم و عشق برای تک تک بچه‌ های سایت توحیدی عباسمنش 🟢

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 100 رای:
    • -
      آزاده کاکاوندی گفته:
      مدت عضویت: 1448 روز

      سلام ماریا جان خانوم چقد لذت بردم از کامنت پرمحتوات

      چقد از نتایجت لذت بردم چقد تحسینت کردم دختر .تو بی نظیری خانوم واقعا جای تحسین داری ک این همه نتایج بدست اوردی عزیزم.بخاطر خونه خریدنت و ماشین خریدنت و روابط زیبات با همسرت و خانوادت و همه بخاطر شغل عالیت و مدارک مهم دانشگاهیت خانوم من تحسینت میکنم و سپاسگزارم ازت عزیزم..نمیدونم چجوری حسمو بیان کنم انقد ک لذت بردم و ذوق کردم برات.عاشقتم ماریا جان

      فقط عزیزم ماشالا این همه نتایح خودت ب تنهایی گرفتی ینی خونه خریدی و ماشین یا کمک همسرت عزیزم؟

      ی چیزیم بگم ماریا جان من ی دختر خاله و پسرخاله دارم اونام ار بچگی لکنت داشتن البتع ارثی بودن چون پدرشون لکنت داشت تمام بچع هاشم داشتند جوری ک میگفتن اما دخترخالع ام الان 4 تا بجه داره هیج کدام لکنت ندارند و بهترین همسرم داره و رابطه زیبایی هم دارن….تازه سن کم هم ازدواج کرد

      به نظرم همش ب عزت نفس و خالق بودن ماها برمیگرده عزیزم

      بازم سپاسگزازم بابت نکات خوب و مهمی ک گفتی و نتایج عالیت

      عاشقتم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1844 روز

        سلام به آزاده عزیزم

        روز زیبای بهاریت بخیر دوست خوبم ،

        ممنونم ازت که برام کامنت گذاشتی وحس خوبتو باهام به اشتراک گذاشتی

        این حس خوبی که جفتمون دریافت کردیم (من از کامنت شما و شما ازخوندنِ دیدگاه من)

        باعث میشه تا اتفاقات خوب رو هم جذب کنیم چون بقول استاد عباسمنش عزیزم “درجهان هرچیز چیزی جذب کرد ،گرم گرمی را کشید و سرد سرد….”

        راجب سوالت که ازم پرسیدی ،خونه رو خودت به تنهایی خریدی یا همسرت کمکت کرد

        باید بگم که اگر ازقوانین برای رسیدن به خواستت کمک بگیری اونوقت دیگه تنهانیستی، اونوقت تمام جهان دستانی از خداوند میشن تا تو به راحت ترین شیوه وبالذت به خواستت برسی و این اتفاق برای من افتاد وعلاوه بر همسرم ،خود فروشنده که همه میگفتن به شدت خسیسه،خودش کمکمون کرد تا ما به طور معجزه آسایی با کمک غیر مستقیم چندین نفر خونه بخریم که اگر به طور طبیعی می‌خواستیم پولامونو جمع کنیم و باحساب کتاب معمولی ،پیش بریم

        تاصد سال آینده هم به این کاخ سفیدنمیرسیدیم ،کاخ زیبایی که ویوی معرکه ای به سمت باغ و سرسبزی داره و سکوت بی‌نظیرش ،که باعث میشه هرصبح با تمرکز وعشق بتونم درس های استادعباسمنش عزیز رو یادبگیرم با اینکه وسط شهرهست ….

        اما اگر ازنظر سند منظورتون هست،بله به لطف خداوند سخاوتمندم،نصف سند خونه و تمام سند ماشین به نام منه و من سپاسگزار مهربان خداوند هستم که منو هدایت کرد به این سایت به این آگاهی های توحیدی تا خوب زندگی کنم و کمک کنم جهان جای بهتری برای زیستن باشه.

        آزاده عزیزم، من دراین سایت به لطف استاد عباسمنش عزیزم یادگرفتم که ما موجوداتی فرکانسی هستیم ،یادگرفتم که مهربان پروردگارباسخاوتم قدرت رو در دستان ما قراردادِ این منم که در مرکزیت جهانم قرار دارم واگر باورهامو تغییر بدم و درجهت خواسته هام تقویتشون کنم ،اگر ایمانی داشته باشم که منجر به عمل بشه⏮ و اگر قلبمو برای هدایت های خداوند که همیشگی هست باز نگه دارم و دریافتشون کنم واجراش کنم وازمسیرلذت ببرم و تمرکزم رو آگاهانه بذارم رو نکات مثبت زندگیم وکنترل کانون توجه رو یادبگیرم و ازطریق تغییر نگرشم به احساس بهتر برسم و مدت زمان بیشتری دراحساس خوب بمونم ،وبه این بهبود دائمی متعهد باشم ….

        اونوقت جهان هستی هم چاره ای جز کرنش کردن و بهترین هارو تقدیمم کردن نداره….

        بازم ازت بابت کامنتی که برام گذاشتی ممنونم وبه قول استادعباسمنش عزیزمون :

        برات آرزوی سلامتی ،ثروت وسعادت میکنم هم دردنیا و هم در آخرت…..

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سید علی جلیل گفته:
      مدت عضویت: 1526 روز

      سلام به خانوم اکبری عزیز

      امیدوارم هرجا هستی حال دلت عالی باشه

      خیلیکامنتت برام تاثیر گذار بود و کلی لذت بردم

      تحسینت میکنم که تونستی ذهنت رو کنترل کنی و در همین شرایط تورم و گرونیا به خواستت برسی و اینکه گفتی تو همین شرایط تورم و گرونا بهترین ماشینو خریدم خیلی خوشحال شدم چون من خودمم خیلی برام سخته که تو این شرایط تورم بتونم رو خودم کار کنم ولی همین که شما گفتین که من تو همین شرایط تونستم به خواستم برسم خیلی باورهای منو قوی کرد و خوشحال میشم باز هم از تجربیات شیرین شما بشنوم

      مرسی از وقتی که گذاشتین و تجربه خودتون رو با ما به اشتراک گذاشتین

      ایشالله موفق باشین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1844 روز

        سلام به شما دوست عزیزم آقاجلیل گرامی

        خوشحالم که با کامنتم کمکی کردم درجهت تقویتِ باورهاتون

        همون طور که استاد عباسمنش عزیزمون میفرمایند همه چیز باورِ آقای جلیل همه چییییز باورِ

        کاش اینو باور کنیم و آنقدر قدرت رو به تورم به مدیران نالایق به بیکاری و …‌ندیم ،

        قدرت در دستان ماست ،مهربان پروردگارِباسخاوت قدرت رو در دستان ما قرار داده در باورهای ما ،ما در مرکزیت زندگی خودمون هستیم بیایم دوباره قدرت رو پس بگیریم از عوامل بیرونی ….

        البته من اینارو به خودم میگم چون منم هنوز اول راهم

        منم به اندازه ای که باورش کردم نتیجه گرفتم و هرچی بیشتر باورش کنم بیشتر نتیجه میگیرم

        شما میتونید فیلم های ایران قدیم رو ببینید حتی اونجا هم میگن گرونی شده دیگه نمیشه خونه خرید،نمیشه پیشرفت کرد هرکی قبلا خریده بُرده ..‌. ،

        بقول استاد عباسمنش عزیز،تا بوده همین بوده ،همیشه مردم گله و شکایت دارن و همیشه حسرت روزهای رفته رو میخورن،

        چون ذهن هامون در برابر فراوانی بستس،ما معلولیم دراین رابطه .‌‌

        ‌…

        من تاحالا تو عمرم طلا نداشتم ،البته به طلا علاقه ای هم نداشتم ،اما اگرم میداشتم وسعمون نمی‌رسید که بخریم

        حالا طلا شده گرمی ، نزدیک به سه میلیون تومن و من ده ها سکه و…. طلا دارم

        تو همین گرونی خریدمشون ،باوجوداینکه نه وامی گرفتیم نه ارثی بهمون رسیده و نه شغلمون وساعت کاریمون تغییری کرده

        فقط و فقط ذهنم کمی ،فقط ذره ای و گوشه ای از فراوانی بی انتهای جهان هستی رو باورکرده

        همه چیز باورِ،همه چیز….

        من با محصول روانشناسی ثروت یک و دو دارم ظرف ذهنمو بزرگتر میکنم و فقط به قدر ذره ای باورش کردم

        مطمئنم اگر بیشتر رو خودم کار کنم خیلی خیلی خیلی بیشتر نتیجه میگیرم چون جهان تعهدات رو ببینه تصاعد رو بهت نشون میده ،

        آقای جلیل ،امیدوارم در پناه الله یکتا،شاد و ثروتمند وسعادتمند باشید هم در دنیا و هم درآخرت🟢

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          سید علی جلیل گفته:
          مدت عضویت: 1526 روز

          خانوم اکبری عزیز خیلی خوشحال شدم از اینکه در همین شرایط تورم تونستیدطلا بخرید

          چقدر باور های منو تقویت کرد

          و واقعا هم همینه اگر بخوام در این مورد مثالی بزنم میتونم عمومو و پدرمو بیارم وسط که یادم میاد پدرمو عموم هم که اونموقع مثلا خودشون میگفتند شرایط راحت بود اونموقع همه چیز عالی بود ولی پدرمو عموم تو همین گرونی ها همه چیز تونستند بگیرند پدرم تو همین گرونی ها ماشین خرید عموم اونموقع که شرایط راحت بود خونه نداشت

          هر روز با خانومش خونه ما بودند

          ولی الان همون عمو 3 تا خونه خریده ماشین داره موتور داره

          پس الان اوضاع بهتر شده

          خداروصدهزار مرتبه شکر

          خانو اکبری عزیز خیلی خوشحال شد با هم فرکانسی با شما امیدوارم هرجا هستید شاد و موفق و پیروز باشید

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            ماریا اکبری گفته:
            مدت عضویت: 1844 روز

            سلام مجدد به دوست خوبم آقای جلیل..‌‌.

            استاد عباسمنش عزیز میفرمایند وقتی اصل قضیه رو گرفتی (که همه چیز باورِ) دیگه موضوع فقط تکرار کردنه،انققققققدر باید تکرارش کنی تا دراین مورد مهارت کسب کنی

            باید رابطه ی بین باورها و نتایج رو تو زندگی خودت و دیگران پیدا کنی باید ماهر بشی تو این قضیه….

            بهتون تبریک میگم که تونستید الگو پیدا کنید،این کار درستیه

            الگو پیدا کنید تا برای ذهنتون باور پذیرشه تا محدودیت های ذهنتون بشکنه ،که کل داستان همین باوره،باور که کنید ،هدایت میشید به سمت راه کارهایی که باشرایط الانتون هماهنگه ،اونوقت میرید انجامش میدید و این انجام دادن بهتون شهامت و شجاعت تکرار میده و این تکرار براتون نتیجه رقم میزنه و این نتایج باورتون رو تقویت می‌کنه و باورهای تقویت شده و قدرتمند نتایج بزرگ رو براتون به ارمغان میارن

            پس ادامه بدید و استمرار داشته باشید

            الگو پیدا کنید و رو خودتون کار کنید و باورهاتون رو تقویت کنید

            امیدوارم به زودی از نتایجت برام بنویسی و خوشحالم کنی🟢

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سید سجاد رجبی گفته:
      مدت عضویت: 2308 روز

      سلام خانم اکبری عزیز

      نوشته هاتونم مثل خودتون زیباست

      چندتا از کامنتا و نحوه آشناییتون رو خوندم، خیــــلی قشنگ از گذشته به حال اومدید و تغیرراتتون رو نوشتید، خیلی امید گرفتم.

      از ته دل خیلی خوشحالم که تغییر کردید، چون احساس همدردی کردم با قسمتهای زیادی از گذشتتون.

      در کل کامنتتون به من این رو میگه : که تو این قسمت از مسیر نا امید نشم و قوی تر ادامه بدم.

      درود بر شما

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1844 روز

        سلام سجاد عزیز

        شیطان وعده،ناامیدی، فقر وکمبود….

        وپروردگار وعده فراوانی وثروت وامید میده

        یادت باشه که احساست نشون میده که تو کدوم مسیری ،مسیر خواسته ها یا ناخواسته ها

        بقول استاد عباسمنش عزیز اگر از اهمیت ماندن در احساس خوب باخبر باشی اونوقت ،باسرعت هرچه تمام تر به سمت خوب کردن احساست میری

        آقا سجاد عزیز ،ورودی های یک کارخونه مواد اولیش ،نتیجه رو مشخص می‌کنه و این یک قانونه،نمیتونی به کارخونه ای ماهی بدی ،انتظار داشته باشی بهت ماشین تحویل بده ،اون کارخونه بهت تن ماهی تحویل میده چون ورودیش ماهی بوده

        روش من برای دادن ورودی های مناسب به ذهنم ،اومدن تو این سایت هست تا دراین اقیانوس آگاهی شنا کنم ،تا هرروز مهارت بیشتری بدست بیارم تا قوانین جهان رو بهتر درک کنم

        بهتون پیشنهاد میکنم شماهم متعهدانه وقت بذارید و ورودی های مناسب به خودتون بدید تا نتیجش بشه امید ،بشه آرامش ،بشه دررضایت بیشتری زندگی کردن بشه خالق خواسته هات بودن….

        لطفا تو این قسمت از زندگیتون امیدوار و قوی باشید چون خداوند هرگز خلف وعده نمیکنه….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      Im enough گفته:
      مدت عضویت: 3959 روز

      با سلام من خودم‌ لکنت زبان دارم و‌میتوان میزان فشار و دردی که سالها در رندگیتون داشتین رو بفهمن من با وجود رفتن پیش بهترین گفتاردرمانهای بزرگ این کشور کسی رو ندیدم که لکنت زبانش را درمان کند کنترل چرا میشود ولی درمان نه و اینکه لکنت به گیر کردن نیست شما میتوانی استاد دانشگاه باشی و سخنور و مدرس و همچنان دارای لکنت زبان فقط توانستی ان را پنهان کنی این ادعا بزرگی هست که میگویید لکنت را درمان کردم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
      • -
        ماریا اکبری گفته:
        مدت عضویت: 1844 روز

        سلام به شما دوست عزیز درخانواده بزرگ عباسمنش

        وقتی در جهانی زندگی می‌کنیم که اصل و اساسش این است که:

        «تمام اتفاقات زندگی ما -بدون استثناء- نتیجه باورهای خودمان است»‌، جهانی که زبان داد و ستد با او‌، زبان باور و فرکانس است‌، عاملی حیاتی‌تر و ضروری‌تر از «تلاش برای ساختن باورهای قدرتمندکننده » وجود ندارد.

        جهان بر اساس قوانینش‌، همواره ما را در مداری همجنس با باورهای‌مان قرار می‌دهد و در آن مدار با اتفاقات‌، شرایط‌، ایده‌ها‌، راهکارها‌، فرصت‌ها‌، و آدم‌هایی هماهنگ با باورهای‌مان احاطه می‌کند. به خاطر این دلیل ساده و منطقی‌، در جهانی با این ساختار‌، تا باورهای قدرتمندکننده‌ای نداشته باشی‌، راهی به سوی شرایط بهتر‌، روابط بهتر‌، وضعیت مالی بهتر‌، سلامتی بیشتر و آرامش بیشتر نداری»

        مگر غیر اینه که ،باورهای ما تک تک تجربیات مارو میسازند؟؟

        استاد عباس منش عزیز باور کرد که میشه خیلی آسون مهاجرت کرد جوری که ایشون مهاجرت کردانقدر آسونه که اگر کسی در مدارش نباشه اصلا باور نمیکنه

        ایشون پیش بزرگترین وکیل های مهاجرت رفت و همشون گفتن آمریکا غول آخره و فعلا اصلا حرفشو نزن که به هیچ وجه نمیتونی ،اما استاد حرف اونارو باور نکردم با روش خودش پیش رفت ،نه تنها به آمریکا مهاجرت کرد بلکه به آسونی و راحتی هم اینکارو کرد جوری که تو فرودگاه آمریکا خودمأموره براش فرم پر کرد و بدون باز کردن هیچ کدوم از چمدوناش و بدون هیچ معطلی به بهشون اجازه ورود به خاک آمریکارو داد،جوری که من تو کشور خودم از یه استان به استان دیگه ،انقدر راحت ورود نکردم

        چرا این اتفاق برای استاد عباسمنش عزیزم افتاد ؟

        چون ایشون باور داشت ،رو خودش کار کرده بود چون آگاهانه باورهای سازنده دراین مورد ساخته بود

        وقتی منی که شاگرد عباسمنش هستم باور میکنم که همه چیز ،هرچیزی که در زندگیم تجربه میکنم نمود فیزیکی باورهای منه ،اونوقت دیگه نمیگم سرطان دارم دیگه سرطانو هیشکی درمان نکرده ،دیگه نمیگم موضوع ثروتمند شدن تو یه کشور فقیر و پراز تورمه ،دیگه نمیگم من از خانواده بسیار فقیرم زندگی در آمریکا رو که نمیتونم داشته باشم

        دیگه نمیگم لکنت زبانو نمیتونم درمان کنم

        میگم حالا که فهمیدم همه چییییییز بلااستثنا همه چیز به باورهام مربوط میشه ،میرم و باورهای قدرتمند کننده می‌سازم و نتایج داخواهمو میگیرم

        هیچ چیز مستثنی ازاین قانون نیست و همه چیز رو میشه با تغییر باورها تغییر داد فقط باید بدونیم به اندازه ای که باورشون میکنیم نتیجه میگیریم ،اگر باورکنیم که لکنت درمان شونده نیست و فقط میشه کنترل یا پنهانش کرد قطعا فقط همون نتیجه رو میگیریم .

        استاد عباسمنش عزیزم می‌فرمایند:حتی اگر کاری رو هیچ کس تاحالا نتونسته انجام بده باز برای من محدودیتی وجود ندارد باز من میرم انجامش میدم تا اولین نفر باشم

        پس اگر برای دیگران نشده و شما تاحالا ندیدید ،شما اولین نفرش باشید چون میشه نفر اول بود .هیچ کاری نشد نداره اما قبلش باید باورهای تخریب کننده که استاد اسمشو می‌ذاره ترمز هارو بشناسی

        وبعد با تعهد دنبال ساخت باورهای قدرتمند کننده جدید باشی و نتایج کوچک رو تحسین کنی و ادامه بدی وبه طور مستمر ورودی مناسب به ذهنت بدی و طی تکامل به خواستت برسی

        کار جهان اینه که باورهای ترو بهت ثابت کنه

        پس اگر شما تاحالا کسی رو ندیدی که برلکنتش غلبه کرده باشه بخاطر اینکه شما باور نداری که درمان پذیره

        من باورش دارم و صدها نفرو دیدم که درمان شدن از بچه‌ی چهار ساله تا پیر مرد 60 ساله

        بتازگی یه مرکز درمان بزرگ تو تهران دیدیم و نتایج کارشون رو هم تو پیجشون دیدم

        چون من باور دارم که میشه برا همون جهان باورهای منو بهم ثابت می‌کنه و من بااین افراد درمان شده برخورد میکنم .

        همه چیز باوره دوست عزیزم ،همه چیز….

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      طیبه گفته:
      مدت عضویت: 3595 روز

      سلام ماریا عزیز

      چه جالب و خدایی هدایت شدم به کامنت زیبای شما

      اول ازت تشکر می کنم چه راحت از خودت و دغدغه هایت و باورهای نامناسب خودت گفتی و بعد هم دستاوردهای بی شمار را ذکر کردی

      احساس قربانی بودن از بچگی تو ذهن مون جا گرفته و به صورت ناخودآگاه همه چیز و همه کس را مقصر می دانیم به جز خودمون

      با کامنت زیبات دوباره به من یادآوری شد که مسئولیت زندگی خودم را بپذیرم و هر کجایی هستم خودم خلق کردم و هیچ فردی به اندازه سر سوزنی تاثیری در شرایط حال من نداشته و هیچ کسی تاثیری در آینده من ندارد ، من خالق زندگی خودم هستم

      پس باورهای مناسب می سازم و در جهت داشتن زندگی رویای ام قدم بر میدارم

      خدای من بهم کمک کن , فقط به تو و قدرت تو نیاز دارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  5. -
    میلاد شریفی تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 1397 روز

    سلام

    نکات فایل:

    دو گروه از افراد هر جامعه ای را تشکیل میدهند. یک گروه خود را قربانی شرایط میدانند و یک گروه خود را خالق شرایط میدانند. دسته ای که خود را قربانی شرایط میدانند همیشه عوامل بیرونی را در زندگی خود موثر میدانند؛ عواملی مثل پدر، مادر، همسر، کشور، دولت، رئیس جمهور، مجلس، ژنتیک و … این افراد اینقدر با اطمینان از این دلایل صحبت میکنند که کاملا منطقی و قانع کننده به نظر میرسند. برخی از افراد حتی احساس قربانی شدن در مقابل خداوند دارند و همیشه از این صحبت میکنند که خدا برای ما نخواسته، خواست خدا این بوده و سرنوشت ما این بوده. البته افراد مختلف در قربانی یا خالق شرایط بودن صفر و یک نیستند. ممکن است در برخی مسائل خود را قربانی و در برخی دیگر خود را خالق بدانند و دقیقا به همین علت است که افراد در برخی موضوع ها نتایج خیلی خوبی میگیرند و در برخی موضوعات دیگر شرایط برای آنها همواره افتضاح است. ما به وضوح این را بین مردم دیده ایم. مثلا افرادی را داریم که میگویند من توی رابطه با جنس مخالف خیلی خوبم ولی نمیدونم چرا توی کسب و کارم اینقدر ضعیف عمل میکنم یا برعکسش. اگه چنین شخصی فقط چند دقیقه وقت بزاره و نوع نگاه و تفکر خودش رو نسبت به این دو موضوع بسنجه دقیق متوجه میشه که اشکال کار کجاست.

    افرادی که خود را خالق شرایط میدانند این نگاه را دارند که هر اتفاقی در زندگی من بیفتد خودم آن را آگاهانه یا ناآگاهانه ایجاد کرده ام و این من هستم که به اتفاقات زندگی خودم شکل میدهم. چون اول و آخر همه ی اتفاقات خودم هستم در نتیجه میتوانم شرایط نادلخواه را تغییر دهم. تنها و تنها وقتی میتوانیم شرایط را تغییر دهیم که قبول کنیم خودمان عامل آنها هستیم.

    به جای فرار از مسائل میتوان آنها را با جدیت حل کرد. اول باور مناسب را میسازیم و بعد تصمیم جدی میگیریم. باور مناسب و قدرتمند باید تبدیل به اقدام، شجاعت، اعتماد به نفس و … شود.

    نکته ی دیگر اینکه مسائل را باید به صورت ریشه ای حل کرد زیرا با حل ریشه ای مسائل دیگر با آن سبک مسئله در زندگی خود برخورد نمی کنید. در واقع امکان بروز مسئله ی تکراری را رفع میکنید. با این حال آگاه باشید که در زندگی مادی همواره مسائلی برای حل کردن وجود خواهد داشت. هیچگاه زندگی شما خالی از مسئله نخواهد بود مگر آنگه مرده باشید. ولی با حل ریشه ای مسائل به جای برخورد با مسائل تکراری به مسئله ی جدید بر میخورید و این امکان برای شما هست که با حل مسئله ی جدید رشد کنید و تواناییتان برای حل مسئله افزایش پیدا کند. یکی از مهمترین دستاوردهای حل مسئله بالا رفتن اعتماد به نفس شماست که ارزش غیر قابل تصور دارد. در مقیاس بزرگتر هم شرکت ها به اندازه ای که مسئله از جهان حل میکنند و مسئله ی تعداد بیشتری از افراد را حل میکنند ثروت میسازند. این یک قانون است.

    تجربه ی حل مسئله:

    من تقریبا کل زندگیم رو در حال حل مسئله بودم و معمولا مسائل موجود در زندگی من مسائل بزرگ و پیچیده ای بوده اند که با روشهای ساده و معمولی قابل حل نبودند و نیاز به توکل و هزینه های مادی، جسمی و معنوی زیادی داشتند. خدا رو شکر من تا الان از حل اکثر اون مسائل پیچیده سربلند بیرون اومدم. نتیجه ی حل اون مسائل پیچیده شخصیتی از من ساخته که هیچ چیز برام غیر ممکن نیست. یعنی من توی خونواده معروفم همه میدونن و مسخره میکنن. میگن ما هرچی بگیم تو میگی آره شدنیه. حتی مثلا اگه بگن یعنی میشه تا یه ماه دیگه بریم روی کره ی مریخ زندگی کنیم من میگم بله شدنیه. در واقع از حل اون مسائل پیچیده اعتماد به نفس من تا حدی بالا رفته که به هیچ چالش و مسئله ای نه نمیگم. البته چون اون مسائل پیچیده بشدت شخصی هستند نمیتونم در مورد جزئیاتش صحبت کنم ولی اگر میتونستم خیلی باورهاتون رو جابجا میکرد. حالا میخوام از یه مسئله ی ساده که همین چند وقت برام اتفاق افتاد بگم. همین چند هفته ی پیش یه پول نسبتا بزرگی رو بابت خرید یک جنس به شرکتی دادم و شرکت پول رو گرفت و جنس رو تحویل نداد و مثل اینکه قرار بود پول رو هم دیگه پس نده. من تصمیم گرفتم با کنترل ذهنم و آرامش این مسئله رو حل کنم. به خدا توکل کردم، شروع به توجه به زیبایی ها کردم. برام مهم نبود داشتم به کارهای عادی خودم و لذت بردن از زندگی می پرداختم که به یکباره روشی به ذهن من خطور کرد. من هیچ سندی نداشتم که پول رو به اون شرکت پرداخت کردم یا اصلا بابت چه موضوعی پرداخت کردم این بود که نسبتا دستم بسته بود ولی چیزی که به ذهنم رسید این بود که چند مدرک از این شرکت جمع کنم. این بود که با آی پی های مختلف و ثبت همه ی وقایع روی سرور به عنوان مشتری های مختلف با این شرکت ارتباط برقرار کردم و همه ی ارتباطات ما روی سرور ذخیره شد. در واقع کلی مدرک ازشون جمع کردم. صبح روز بعد بهشون پیام دادم البته با زبان خوش که من متاسفانه مجبور شدم از شما مدرک جمع آوری کنم و اگر پول من رو تا آخر وقت امروز واریز نکنین مجبور هستم فردا صبح با این مدارک به پلیس فتا مراجعه کنم. خیلی جالب بود ولی با اینکه جواب پیغام من رو ندادن 2 ساعت بعد پول به حساب من واریز شد. اصلا باورم نمیشد که مسئله ی به این مهمی اینقدر راحت حل شده بود. دلیل اصلیش هم این بود که اولا من قبول کردم که خودم این اشتباه رو انجام دادم یعنی مسئولیت کار رو به عهده گرفتم هرچند خونواده میگفتن شانس نداری و پولتو دیگه پس نمیده و از این حرفا. من همیشه خودم مسئولیت کوچکترین تا بزرگترین اتفاقات زندگیم رو به عهده میگیرم. خلاصه هم مسئولیت قبول کردم هم به خدا توکل کردم به زندگی عادیم ادامه دادم به زیبایی ها توجه کردم تا اون راهکار بهم گفته شد. البته میگم چون من مسائل خیلی پیچیده ای رو در زندگی حل کرده بودم حل این مسئله ی ساده برام عادی بود ولی باز هم اعتماد به نفس من رو برای حل چنین مسائلی به شدت بالا برد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 21 رای:
  6. -
    سیده معصومه هاشمیان رستمی گفته:
    مدت عضویت: 2681 روز

    به نام تنها خالق هستی

    سلام به روی ماهت استاد عزیزم ،سلام به مرد مهربون شماره یک زندگیم که شده راهنمای من بدون اینکه تعصبی داشته باشم هرروز بیشتر میفهمم که چقدر بزرگواری وچقدر دست ودلباز که فایلهای هدیتون هیچ فرقی با فایلهای پولیتون نداره اگر ما بادقت گوش کنیم ونکته برداری کنیم.

    سلام به مریم بانوی نازنینم زن قدرتمند تو اراده وشخصیت که هرکاری میخوام انجام بدم رفتارو حرکاتت میاد توذهنم که میتونم ازینم بهتر باشم.

    بازم یه پدیده دیگه خلق شد ومنو مدهوش خودش کرد چقدر کلامتون بوی خدا میده چقدر بهشتمون میتونه همون بهشت خدا باشه

    اخ که من دیووانه شدم از اینهمه زیبایی ،اینهمه سرسبزی وزندگی ،جوانی،شادابی وطراوت

    از اینهمه نعمت وثروت مگه میشه این تصاویرو ببینیو لذت نبری مگه میشه روحت پرنکشه ونیاد اونجا که هم قدم قدمهاتون بشه

    باشما قدمهامو تنظیم کردم،استاد شیوه حل مسئله بی نظیره ولی اینحرفهاتون که سخاوتمندانه میگید تا هربار که میاییم اینجا برامون تکرار بشه بینظیرتره

    چقدر اندامتون عالی شده چقدر این جوانی وزیبایی برازنده شماست شمایی که شدی همه حرف خدا تا راه روبرامون باز کنی وما بفهمییم اسونه راحته جاده اسفالتس بشرط توجه به شرط ایمان واقعی به شرط توکل به شرط اینکه هرلحظه تو زندگی روبروی مسائل ناییستیم که بشه دشمنمون کنارش بایستیم تا اونو بشکونیم کوچیکش کنیم توذهنمون وحلش کنیم .

    اینروزا تمام کارم شده همچیو به این چشم ببینم که راه حلی داره وراه حلها سادس من از پسشون برمیام

    این وسط گاهی یادم میره که منم همچی از منه همچی درمن خلاصه میشه وچقدر خوبه که این سایت پراز اگاهی هست که باعث بشه خودمو بازنگری کنم وبگم اااااا داشتی میزدی جاده خاکی برگرد برگرد تو جاده اصلی

    یدونه ازحل مسئله من همین دیروز

    من یه خیاطم دیروزلباس مجلسی رو که قبلا برامشتریم اماده کرده بودم اورده بود تا کمپلت تغییرش بدم ویه چیز دیگه ازتوش در بیارم دامنش بلند بود وپای دامن حدود چهارمتر پارچه داست که تبدیل شد به دامن کوتاه وباید نواری رو از رو تیکه جداشده برمیداشتم وبه دامن اصلی میزدم اما این نوار توری شکل بود اگر بابشکاف میخواستم جداش کنم یک ساعت وقتمو میگرفت ،گفتم چجوری راحتتر وسریعتر اینو جدا کنم یه لحظه انگار تو ذهنم لامپی روشن شد واین کارو با یه تیغ ساده به سرعت نور انجامش دادم فقط تیغ رو روی دوخت میکشیدم ونخهای دوخت شکافته میشدن وکار یک ساعته رو ده دقیقه انجام دادم وچقدر ذوق کردم وبرام اصلا اینجور نبود که کوچیک بود مسئله واین چه خوشحالی داره دیگه مثل قبل نیستم همش به خودم اعتبار میدم تا ذهنم قوی بشه که من هم میتونم.

    فقط با همه قلبم با تمام وجودم ازتون تشکر میکنم

    از دوستانم هم بابت کامتهای باارزششون سپاسگزارم

    در پناه خداوند رفیق پایدار وسعادتمند باشیم ههممون️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  7. -
    سام احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1140 روز

    به نام الله .سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی.استاد چقدر حرفاتون زیباس چقدر منو زیر و رو میکنه همیشه منم دنبال مقصر بودم هرچیزی که تو زندگیم بود میگفتم تقصیر دولته تقصیر شهرمه تقصیر دهه 70نسل سوخته یم ما .ولی چن ماه میدونم همشوو خودم ساخته بودم من خاالق زندگی خودمم از هر لحاظ .چن ماه پیش بدهی داشتم و مغازه کوچکی داشتم اجاره ی ولی 90 درصد جناسشو با چک خریده بودم تا چک هام همش پاس نشد و من فشار اومد روم .با توکل ب الله و آموزشهای شما استاد اون مسائله رو حل کردم و همه ی اجناس رو فروختم زیر قیمت تا آرامش داشته باشم تا بتونم ورودی های ذهنمو بهترو اگاهانه توجه کنم همه میگفتن این همه مشتری و تو مغازه ت جا افتاده .تو دلم میگفتم الله همیشه فرصت داره جهانو نامحدود فرصت ها درست کرده من باز میتونم درست کنم من خالق زندگی خودم هستم .و شکر الله اعتماد بنفسم عالی شد .بازم ممنون از استاد من که دوره شیوه حل مسائل رو ندارم و انشالله ب زودی میخرمش .الله یارو یاورتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    میلاد آمای گفته:
    مدت عضویت: 2150 روز

    بنام خداوند بخشنده مهربان

    .

    سلام به استاد عباس منش عزیزم و خانم شایسته مهربان

    .

    سپاسگزار خداوندم که هر وقت نیاز به راه حل داشتم با دستانش منو هدایت کرده و همیشه راهنمای من بوده

    و این فایل دقیقا زمانی آماده شد که مُهر محکمی بزنه بر روی اینکه مسیرم درسته و ادامه بده و مسائلت رو حل کن

    .

    .

    .

    از اون روزی که من این کامنت abasmanesh.com

    رو در فایل “” اتفاقات مشابه، اما نتایج متفاوت””

    رو گذاشتم

    ‏واقعا مستأصل بودم و واقعا به طور معجزه آسایی هدایت شدم به دوره

    ‏««کشف قوانین زندگی»»

    ‏و

    ‏نمیدونستم چرا خدا منو هدایت کرده به این دوره

    ‏و همون موقع هم بهم قشنگ الهام کرد که فقط تمرکز کن روی همین دوره و به بقیه فایل ها و دوره ها اصلا گوش نده و حتی گفت پاکش کن از گوشیت و این دوره رو برو جلوو

    ‏ و مننم واقعا تسلیم و گوش به فرمانش شدم

    ‏و شروع کردم به دیدن دوره و نکات مهم استاد رو در این دوره کات کردن و بارها و بارها گوش دادن

    توی این 3 روز تعطیلی و به یه نکته مهمی که رسیدم

    دیدم

    من از یه پله عقب تر باید مسائل رو حل کنم که اونم

    بحث

    (خالق بودنم هست)

    و هنوز از درون به این باور درونی نرسیدم که

    آقا جان،

    تمام اتفاقات زندگیت بدون استثناء به واسطه خودت داره خلق میشه

    و باز دیدم یادم رفته و فراموشش دارم میکنم و این قشنگ توی رفتارم و عادت هام کاملا مشخص بود

    و به قول معروف تک تک ما آدما از درون به خودمون آگاه هستیم و میدونیم کی داریم راه راست رو میریم کی داریم سر خودمون کلاه میذاریم

    و قشنگ حس کردم که دارم بهانه جویی میکنم و انگشت اشاره رو به سمت بقیه گرفتم برای نتایج زندگیم و این دوره کشف قوانین زندگی

    واقعا توی بهترین موقع به دادم رسید که به یادم بیاره که تو خالق شرایطت هستی میلاد!!!!

    و واقعا تا این قضیه درست نشه هر چقد هم بخواییم دنبال راهکار بگردیم فقط درجا زدنه

    و من شاید قبلا این دوره رو فقط همینطوری چند باری گوش داده بودم و میگفتم بلدم و واقعا خیلی مواقع توی دام کمال گرایی میفتیم

    ولی اینبار متعهد شدم و گفتم یبار مرد باش و ابراهیم وار آنچه که خدا بهت الهام کرده رو عمل کن و تمام تمرکز رو بذار روی این دوره و تا اینو درست نکردی سراغ هیچ چیز دیگری نرو واقعا متعهد باش

    و برای همین تمام دوره ها رو پاک کردم و گفتم هر وقت احتیاج باشه که باورهای دیگه ام تقویت بشه خود خدا بهم میگه در کنار این دوره کدوم دوره رو برم سراغش

    ولی فعلا فقط با دوره کشف قوانین زندگی پیش میرم

    و

    از همون موقعی که متعهد شدم به گوش دادنش و گفتم جوری نگاه میکنم و گوش میدم که اصل قوانین رو درک کنم

    ‏ اصلا حرفایی رو دارم میشنوم که میگفتم این دوره رو انگار من همین الان خریدم چقدر همه چیزش تازه هستش

    ‏و گفتم من باید آگاهی های قبل از تولد رو به یاد بیارم و با

    ‏همه چیز در اطرافم به صلح برسم

    ‏با پدرم

    ‏با مادرم

    ‏با خانوادم

    ‏با جنسیتم

    ‏با اصالتم

    ‏با شهرم

    ‏با کشورم

    ‏با مردمم

    ‏با خدا

    ‏و….

    ‏تا اینو درست نکنم بقیه چیزا باد هواست و یه جمله ای استاد توی این دوره میگه که: من نمیدونم بچه ها چرا فقط دنبال گاز دادن هستن بجای اینکه بیان پاشون رو از ترمز ها بردارن

    ‏و ما اصلا نیازی به گاز دادن نداریم

    ‏ما فقط باید پا رو از ترمز برداریم

    ‏و این جمله شما

    ‏منو یاد

    ‏یه جمله دیگه توی دوره روانشناسی ثروت 2 انداخت

    ‏که در مورد استر هیکس میگید که:

    ‏( ما توی جریان خوشبختی زندگی در حال رفتن هستیم و چه بخواییم چه نخواییم داریم به سمت اقیانوس میریم ما نباید تقلا کنیم و باید بذاریم جریان ما رو ببره)

    ‏و

    ‏این دقیقا همینه که ما باید گاز ندیم ما باید ترمز ها و زنجیر ها رو باز کنیم و رها باشیم

    و به خودم قول دادم فقط روی دوره کشف قوانین زندگی تمرکز میکنم و جلو میرم تا این باور خالق بودن رو به یاد بیارم و انگشت اشاره رو به سمت کسی نبرم و وقتی هم این باور رو بپذیریم اصلا خود به خود به همه چی میرسیم

    یعنی میگی

    من خالق هر شرایطی هستم و من حلش میکنم و دیگه نمیترسم

    یعنی به قول خانم شایسته باید خشت اول درست چیده بشه

    و من فکر میکنم مشکل خیلی از بچه ها که نتیجه نمیگیرن و از جمله خودم همینه که نتونستیم این موضوع رو بپذییرم که آقا جان همه چی به واسطه من داره توی دنیاای من خلق میشه و من دارم دعوت میکنم نه دولت نه مردم نه پدر نه مادر و نه هیچکسی

    آقا نتونستیم چرا داریم توجیه میکنیم؟؟؟؟؟

    نتونستیم

    نتونستیم

    نتونستیم

    نتونستیم

    مقاوت بی فایده هستش حالا هر چقد میخوای بقیه رو مقصر بدون

    ولی جهان به این چیزا کاری نداره جهان طبق کُد دستوری که خداوند نوشته داره جلو میره که:

    کُد دستوری:

    ((تمام انسان های کره زمین از یه نوزاد یک روزه گرفته تا یه انسان 120 ساله!

    از جنس مؤنث گرفته تا جنس مذکر

    همه این ها دارن خودشون با فرکانس هاشون خلق میکنن،

    تمام))

    و در ادامه خدا یه کد دیگری هم نوشته که

    هر کسی طبق این کــد رفت جلو یعنی به یاد آوردش که خالق زندگیش هست شما باید ازش حمایت کنید

    و هرکس به یاد نیاورد

    اینقدر بهش فشار میارید که یا به یاد بیاره یا بمیره!

    تمام!

    .

    .

    .

    این نگاه شاید خیلی بی رحمانه باش ولی وقتی به خالق بودنمون فکر میکنیم و به یاد میاریم اون وقت تمام معادلات حل میشه خود به خود و به یه صلح درونی میرسیم و به قول استاد که میگه:

    (وقتی پذیریم که من خالقم پس همونطوری که خودم، خودمو انداختم توی چاه، پس خودمم راه نجاتمو پیدا میکنم و از چاه بیرون میام)

    آره اصل قضیه همینه که ما نتونستیم بپذیریم به خاطر بک گراندمون و تا این رو نتونیم حل کنیم فقط درجا میزنیممم یه قدم به جلو میریم و ده قدم به عقب

    و واقعا هم اولش خیلی درد داره پذیرفتنش

    که همه چیز رو خودت دعوت کردی و خلق کردی توی زندگیت ولی وقتی میدونی که اینو بپذیری همه چی خود به خود حل میشه و تو رشد میکنی و هدایت ها شروع میشه

    و مهم تر از همه

    و مهم تر از همه

    و مهم تر از همه

    به احساس آرامش درونی میرسی و دیگه نه ترسی داری نه غمی!

    ‏و خدا شاهده من الان دقیقا با اینکه فقط کمی پذیرفتم به چنان آرامشی رسیدم که واقعا با همه چی به صلح رسیدم

    ‏اصلا از دیدن پدرم و مادرم لذت میبرم و عاشقشون شدم

    ‏از صدای پرنده لذت میبرم

    ‏از دیدن آسمان لذت میبرم

    ‏از دیدن خودم توی آینه لذت میبرم

    ‏از همکارام که دارن قرارداد مینویسن لذت میبرم

    ‏از یه گل توی پارک لذت میبرم

    ‏از پرواز یه پرنده لذت میبرم

    ‏از دیدن یه بچه لذت میبرم

    ‏و….

    ‏انتهایی نداره

    بچه های خیلی مهمه این قضیه خیلی مهمه این قضیه از نون شب واجب تره، از غذا خوردن و آب خوردن واجب تره

    دیشب به محض اینکه رفتم خونه،

    سراغ فایل 9+1 کشف قوانین زندگی رفتم و استاد توی اون فایل در انتهای فایل یه نکته ای رو گفت

    که

    بچه ها دنبال این هستن که هی ببینن فایل جدید چی اومده

    حالا توی اون دوره جدید چی گفته شده

    شما بیا این موضوع و این دوره رو درک کن و ظرفتو بزرگ کن بعد میبینی که هنوز جا داره تا این دوره رو درک کنی و هر چقد بگی فهمیدم بازم جای کار داره

    و دیدم که واقعا همینه

    خود من به شخصه فقط دنبال دوره جدید و فایل جدید بودم

    این درد داره که دارم میگم ولی هیچ ترسی ندارم و به اشتباه خودم اعتراف میکنم و این به خاطر اعتماد به نفسم هست که مسئولیت اشتباهاتم رو پذیرفتم فقط با آگاه شدن خالق بودنم

    و به خودم قول دادم که تا اصل رو درک نکردم سراغ چیز دیگری نرم و فقط از خدا هدایت میخوام

    و بچه ها بخدا تمام دوره های استاد فقط داره یه چیز رو فریاد میززنه

    که

    “” ما خالق تمام شرایطمون هستیم ما داریم خلق میکنیم “”

    و بقیه حاشیه هستش و وقتی اینو بپذیرم اصلا خود به خود درب ها باز میشه و

    درامد ها میاد

    پول میاد

    رابطه عالی میاد

    زندگی میاد

    کسب و کار میاد

    با اینکه من اینا رو میگم ولی باز هرکسی اگه توی مدارش باشه درک میکنه و واقعا دیگه تصمیم گرفتم که به کسی هیچ کاری نداشته باشم و اگه خیلی مردم فقط خودمو رشد بودم و مسئولیت زندگی خودمو بپذیرم و با خودم به صلح برسم

    و خیلی جالبه که دیشب به ترمز های ذهنیم در مورد زندگیم و کسب و کارم رسیدم و حین دیدن دوره کشف قوانین زندگی هی افکار و ترمز ها داشت میومد پشت سر هم و من فقط ترمز ها رو یاد داشت کردم توی کاغذ و جالب تر ازون این بود که اونقدر خوشحال بودم از ترمز های ذهنیم و فقط میگفتم یافتم یافتم

    ترمزو پیدا کردم و با ریتم میخوندم و میخندیدم و بعدش موقع خواب به خدا گفتم چطوری حلش کنم بهم بگو

    و صبح به محض بیداری بهم گفت برو با دوره

    (شیوه حل مسائل زندگی) به سوالات مطرح شده خانم شایسته و تمارینی که گفته شده رو وقت بذار پاسخ بده و بیار روی کاغذ و برای ذهنت منطق بیار و حلش کن و نگران هیچی نباش

    و امروز صبح که اومدم دفتر و اومدم توی پارک نشستم اومدم توی سایت و دیدم یه فایل اومده دقیقا با همین مضمون خالق شرایط بودن و گفتم اللّه اکبر اخه چقد دقیقِ همه چی!

    و از صبح توی پارک نشستم اول دیدم فایل رو و شروع کردم به نوشتن این کامنت که تا الان ادامه داره و 2 ساعته که دارم تایپ میکنم و چقد حالم بهتر شده و

    واقعا حس میکنم که به همه چی میرسم و هر آنچه رو که بخوام به دست میارم

    و چه معجونی هستش این دوره کشف قوانین زندگی و شیوه حل مسائل زندگی،

    چه جالب هر جفتشون کلمه “زندگی” رو دارن و این نشانه خیلی عالیه که زندگی یه جریانه که باید رشد کرد و رشد کرد و رشد کرد و هیچ مقصدی وجود نداره و فقط از مسیر لذت ببر و به هر آنچه که میخواهی برس و خلق کن…..

    .

    .

    .

    راستی در مورد ترمز ها هم حلش کردم حتما کامنت مینویسم و به اشتراک میذارم.

    .

    .

    .

    عاشقتونم رفقا…

    ‏إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ

    [پروردگارا!] تنها تو را می پرستیم وتنها از تو کمک می خواهیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 61 رای:
    • -
      آرزو رضائیان گفته:
      مدت عضویت: 830 روز

      درود بر شما آقای آمای

      دقیقا درباره ترمزها با تموم وجود میتونم حس خوب پیدا شدنش رو درک کنم ، وقتی که میفهمیم این رفتار بخاطر فلان باوره که دارم انجام میدم خیلی حس خوبیه که ریشه رو پیدا میکنیم خیلی لذتبخشه

      مورد بعدی هم خالق بودن ، که هر روز هر روز باید تکرار کنیم چون ذهن تا یه فرصت پیدا کنه میخواد بندازه تقصیر چیز دیگه ، پدر مادر ، همسر ، دولت، تورم ، دلار ، سهمیه ، پارتی و… میخواد آدمو بی پناه ترین و قربانی ترین فرد ممکن توی شرایط جلوه بده که هیچ اراده ای نداره تا تسلیم شه و بره زیر چرخ دنده های جهان، در حالیکه همه چیز خودمونیم فقط خودمون ، دلیل اتفاقات ، دلیل رفتارها باهامون ، دلیل جایی که هستیم و اطرافیانی که داریم ، دلیل سلامتی مون ، دلیل درآمدمون

      به قول مولانا: ای نسخه‌ی نامه‌ی الهی که تویی/وی آینه‌ی جمال شاهی که تویی/بیرون زتو نیست آنچه در عالم هست/از خود بطلب هرآنچه خواهی که تویی

      ممنون از دیدگاه خوبت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      زهرا بلاغی گفته:
      مدت عضویت: 2718 روز

      سلام آقا میلاد عزیز

      اونقدریییی قشنگ نوشته بودی که چند بار خوندم و بخش هاییش رو کپی کردم که دوباره هم بخونم ، و خواستم بخاطر انتشار این کامنت ازت تشکر کنم.

      تحسینت میکنم بخاطر این آگاهی هایی که پیدا کردی ،

      درسته هممون میدونیم خالق ماییم ولی دونستن کجا و ایمان آوردن بهش کجا ! و اینکه الان ایمان و باورت بیشتر شده قطعا نشون دهنده اینه که قراره به طبع اون اتفاقات خوبی تو زندگیت بیفته ،

      امیدوارم خداوند هدایتمون کنه و هر روز جرعه بیشتری از این دریای عظیم آگاهی بنوشیم.

      منتظر گزارشت از ترمزایی که برداشتی و گازایی که پاتو گذاشتی روش هستیم. درپناه خداوند متعال

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    Ramezani گفته:
    مدت عضویت: 2265 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام و درود به استاد عزیزم

    سلام به خانم شایسته عزیز و دوستان گلم

    خالق شرایط یا قربانی شرایط

    من همیشه استاد جزء دومی بودم!!بخصوص تا قبل از آشنایی با شما!!

    من همیشه استاد مث یک بیننده ای بودم که داره یک فیلمی رو نگاه میکنه که خودش هیچ دخل و تصرفی نمیتونه داشته باشه توی فیلم!!

    چه خوشش بیاد چه نیاد فیلم همونه دیگه باید بشینه و ببینه!!

    من بینده ی فیلم زندگی خودم بودم و اصلا به ذهنمم خطور نمیکرد که من میتونم کارگردانی کنم اون فیلم رو!!!!!!!!!!

    همیشه قیافه ی ادم مطلوما رو به خودم میگرفتمو واسه خودم کلی دلسوزی میکردمو و اشک میریختم ازین بخت بدم!!!!!خخخخخ

    بخدا همینجوری بود استاد….

    من بعد از اینکه دیپلمم رو گرفتم بخاطر شرایط خونوادگی که داشتم در یک مطب مشغول بکار شدم!چن باید خرجمو خودم میدادم با خانوادم زندگی میکردم اما بخاطر شرایط مال بد مایحتاج اولیه زندگی رو هم نمیتونستن ب ام فراهم کنن و من برام خیلی خیلی مهم بودکه دستم توی جیب خودم باشه و استقلال مالی داشته باشم.

    تا قبل از بچه دار شدنم شاعل بودم اما بچه دارک شدم خونه نشین شدم!!

    اولا ک خیلی یرام سخت بود چن اصلادوست نداشتم این حالت رو کار کردنم برام مهم بود میدونید بهم انگارانگیزه و هدف میدادکارکردن!

    ازونجا دیگه شروع شد….

    ازیک ادم مستقل در حد مخارج خودم درامدداشتم شدم یک مادر مسولیت پدیر!!!!

    که دیگه خودشو کلافراموش میکنه و همه زندگیش میشه بچه هاش!!!!!!

    دیگه یه قربانی به تمام معنی شدم و پر ازشرک!!!!

    که منکه نمیتونم با بچه کوچیک کار کنموو……

    حالم هر روز بدتر میشد استاد….

    اما فکر میکردم همینه دیگه من با بچه هیچکار نمیتونم بکنم باید بسوزموبسازم!!!!

    بیشترین میزان قربانی بودن رو استاد توی اون سالهاداشتم!!!

    تا اینکه باشما اشنا شدم کم کم روی خودم کار کردم و چند سال طول کشید تاازتوی اون چاه که خودم رفته بودم توش بیام بیرون!

    خداروشکر الان دیگه با اینکه مادر2تابچع ام شاغلم و برای خودم ارزشمندم و خودمو دوست دارم.اصلاخودمو نمیدیدم استاد…..

    پدیرفتم که خالق شرایطم نع قربانی!!

    میگم چندسال طول کشید تا به این طرزفکر برسم.

    خدا روشکر الان تاحدی ازخودم و زندگیم راصی ام و امیدوار…

    چن پذیرفتم که من خالقم پس میتونم به ارزوهام برسم و اونجوریکه خودم میخام باشه زندگیم.

    همه قدرت دست منه….

    گاهی هم که میخام بیوفتم توی تله ی قربانی بودن…بخودم میام و خودمو جم وجور میکنم!

    راجع به حل مسایل هم که من استاد فرارکردن از مسائلم!!!!!!!!

    داشتم تمرین چکاپ فرکانسی قدم اول رو انجام میدادم جواب این سوال رو اونجام دادم که وضعیتم چیه!!

    اصلا استاد من میترسم از مسائل و با تمام قدرت سعی میکنم ازشون فاصله بگیرمو فرارکنم!

    استاد من چندساله با استفاده از یکی از فایلهای دانلودی که مقدمه کشف قوانین زندگی هست چکاپ فرکانسی هرسال یا6ماه یکبار انجام میدادم.

    وااااااای استاد وقتی میخاستم چکاپ قدم رو انجام بدم یکسری به چکاپ چند سال پیش انداختم دیدم که خدایا من در تمام جنبه هاتوی اولین چکاپ بخودم نمره (ازصفرتا20)صفر دادم!!!!!

    توی معنویت و روابط ومالی و عزت نفس و ،،،،

    جلوی همشون یه صفرگنده بود خخخخخخخ

    استاد من نتیجه این تمرین رو همین الان توی قدم اول دیدم!!!

    من این تمرین رو خلی دوست دارم …

    اما خوب توی قدم به مراتب شما کاملتر و باجزئیات و سوالات عالی توضیح دادین!!

    یکبار دیشب نوشتم که برام راضی کننده نبود..

    دوباره امروز نوشتم چندساعت طول کشید!

    خیلی خوب بود خیلی عالی بود!!

    تازه فهمیدم خودشناسی که میگین یعنی چی!!؟؟

    یه موصوع جالب دیگه بگم استاد

    من هر وقت میخام برم خرید از پرداخت پول و کشیدن کارت و کسرشدن پول توی حسابم حالم بد میشه!!!!!!

    خیلی سعی میکنم اینجوری نباشم اما تا الان موفق نشدم!!!!

    امادیروز برای اولین بار در زندگیم قدم اول رو خریدم و از پرداخت هزینه ش حالم بد نشد و احساس کمبود نداشتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

    به همین اندازه ی علامت هاتعجب کردم استاد!!

    خودم باورم نمیشه!

    موصوع جالب بعدی اینه که دیروز صبح من 1450000هزارتومن از کارتم رفت که قدم اول رو خریدم

    امروز صبح1000000تومان اومد به کارتم!!!!!!!!!!!!!!!

    اصلا باورم نمیشه که اینقدر زود نشونش اومد توی زندگیم!!

    اولویت درامدم دیگع اول هزینه برای خودم هست سرمایه گزاری روز خودم بعد چیزای دیگه

    خیلی دوستون دارم و خیییییییییلی سپاسگزارم که چند روزه همش دارین فایلهای عالی میزارین برامون.

    خییییییلی دوست دارم این دوره رو داشته باشم انشالله به موقعش میخرم.

    چن پاشنه آشیل من فرار از مسائله نه حل مسائل.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  10. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1172 روز

    سلام بر استاد عزیز

    سلام بر دوستان خوبم

    دوره شیوه حل مسائل برای من دستاوردهای مهم و عالی است

    چقدر فکر و باور اشتباه در ذهن خودم داشتم و هیچ وقت نمی توانستم از دست آنها خلاص بشوم

    همیشه باعث عقب گرد من شده بود

    در این دوره یاد گرفتم که هیچ مسئله و تضادی وجود ندارد که راه حل نداشته باشد

    از همه زیباتر این باور است که راه‌حل همه مسائل بسیار ساده و آسان است

    یاد گرفتم در این دوره که حتی درست کردن چکه شیر آب سرویس بهداشتی هم خودش یک حل مسئله است و نباید از آن به سادگی گذشت

    واقعا اکنون که در حال نوشتن این کامنت هستم خیلی حالم خوب است

    دوست دارم از همه نتایج خودم که در این دوره به دست آوردم برای دیگر دوستان خودم بنویسم ولی نمی دانم از کجا شروع کنم

    تازه یاد گرفتم که دیگر از حل مسائل فرار نکنم و همه را خودم با کمی آرامش و کمک از خدای هدایتگر خودم آنها را حل کنم

    چرا که راه حل هر مسئله در درون خودش است

    مثل مشکلی که با شریک کاری خودم داشتم و مدت ها بود که نمی توانستم چگونه از دست او خلاص بشوم

    آخر به این راه حل رسیدم که که کل سهم خودم را به او واگذار کنم و چون می دانستم او قبول نخواهد کرد به راحتی از دست دخالت های او در کار خودم راحت شدم و آزاد شدم

    راه حل این معظل را با همین دوره و آموزه های استاد یاد گرفتم

    فهمیدم که هر چیزی که بخواهم در درون خودش است

    تازه اینکه هر تضاد و هر مسئله ای که برای من به وجود می آید در جهت بهتر شدن من است

    در جهت رشد و بزرگ تر شدن من است

    با این تضاد ها است که خواسته ها در من شکل می‌گیرد

    یکی دیگر از بهترین درس های این دوره برای من کمال گرایی بود

    همیشه فکر می کردم که این کمال گرایی برای من یک صفت خوب است

    اما با توضیحات استاد فهمیدم که نه تنها اینگونه نیست بلکه مانع رشد و شکوفایی من هم می شده است

    چون همیشه از خودم انتظار داشتم که همه کارهایم به بهترین وجه ممکن باید باشد

    همه چیز باید در سطح عالی برگزار بشود

    آنوقت هرگز یا من شروع نمی کردم و یا اینکه به سختی مراحل کار پیش می‌رفت و در نهایت هم خسته می شدم

    اما یاد گرفتم که بهبود گرایی

    براداشتن قدم های کوچک

    مهمترین رکن پیروزی در هر فعالیت و تلاش است

    یاد گرفتم که قدم اول را بردارم و باقی قدم ها را راه خودش به من نشان خواهد داد

    از همه زیبا تر برای من این را رقم زد که دیگر ترسی از شروع کارها نداشته باشم و براحتی و با خیال آسوده قدم در آن راه بگذارم

    تازه چقدر حالم خوبتر و بهتر می شود

    چقدر ذهنم آرام تر شده است

    چقدر خداوند را بیشتر در کنار خودم می بینم

    چقدر راحت تر دنبال حل مسئله هستم و به دیگری واگذار نمی کنم

    اینها بخشی از حال خوبی هایی بود که در این دوره برای من به وجود آمد

    خداوند را شاکرم که همیشه در کنار من است و همیشه من را مراقبت و محافظت می کند

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای خوب خودم

    سپاس از خدای زیبایی ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای: