سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 171

اگر  تجربه «خلوت با خود در طبیعت» را داشته ای، در بخش نظرات این فایل، درباره برکت های این خلوت بنویس؛

بعنوان مثال:

چقدر خودت و  توانایی هایت را بهتر شناختی؛

به چه درک بهتری از آنچه در زندگی می خواهی، رسیدی؛

وضوحی که از اهداف خود بدست آوردی؛

چقدر الهامات را بهتر دریافت کردی؛

سوالهایی که از خداوند پرسیدی و  هدایت هایی که از او طلبیدی و پاسخ هایی که دریافت کردی؛

ایده هایی که برای حل مسائل ات و پیشرفت در زندگی ات دریافت کردی؛

ترس هایی که بر آنها غلبه کردی؛

وابستگی هایی که از آنها جدا شدی؛

و جسارتی که به خاطر این تجربه در وجودت ایجاد شد تا قدم های جدی ای برای تحقق اهدافت برداری؛

تجربیات شما، الهام بخش و راهنمای میلیون ها نفری می شود که در طی زمان نوشته های ثبت شده ی شما در این صفحه را می خوانند.

اگر هم تا کنون این تجربه را نداشته ای، بعنوان تمرین در صلح بودن با خود، برنامه ای برای خلوت با خودت در طبیعت در نظر بگیر و سعی کن چند روز را به تنهایی با وسایلی ساده، در طبیعت با خودت خلوت کنی.

این کار کمک می کند به شناخت بهتر شما از خودت، اهداف و خواسته هایی که داری یا بهبودهایی که باید در زندگی خود ایجاد کنی؛

سپس  تجربیات خود از برکت های این خلوت را در بخش نظرات این فایل بنویس.


منابع بیشتر درباره محتوای این فایل:

دوره عزت نفس

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    434MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

313 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «عارفه محمودی» در این صفحه: 1
  1. -
    عارفه محمودی گفته:
    مدت عضویت: 1456 روز

    سلام استاد عزیزم سلام خانم شایسته عزیز مریم عزیز.خیلی خوشحالم که همسفر شما هستم.چقدرطبیعت زیبا دل انگیزی چه صبح با نشاط فرح بخشی در یه جاده ای که داره منتهی میشه به طلوع خورشید چهره استاد چقدر زیبا بود وقتی نور می تابید بهش و داشت توضیح می داد و آن جملات جان بخش رو برامون بیان می کرد.چقدر زیبا بود به قول استاد الله اکبر …..

    مردی از نور….. در یه جاده بهشتی

    اولین قدم من برای تنها ماندن درخونه از زمانی آغاز شد که دیدم مریم عزیز تنها در فلوریدا مانده و استاد برای مدتی رفت به تمپا زمانی بود که داشتید اون سوله به اون عظمت رو در وسط پرادایس می ساختید.چقدر تحسین کردم استاد رو که اول اینکه وابسته و نگران کارها چطور پیش برن نبودن.دوم اعتمادی که به مریم عزیز کردن اعتماد به توانایی و مهارت که می تونه از پس کارها بربیاد فارغ از اینکه یه خانم و کارگر هست و دارن کار می کنن دوم اینکه نگران اینکه یه خانم تنها توی اون خونه باغ که چه عرض کنم خونه جنگلی قرار تنها بمونه.چقدرتحسین کردم مریم عزیزراکه چقدر نترس بود چقدر به خودش اعتماد داشت و مهارت هاش.چقدر خوب از پس کارا برمی آمدش چقدر زیبا …..توی اون دوران ساخت سوله استاد چندباری سفر رفتن تنها ،….توی سفر به دور آمریکا و زندگی دربهشت شاهد این تنهایی ماندن های مریم عزیز بودم.

    منم تصمیم گرفتم از همان روزا که از تنها موندن توی خونه نترسم برترس هام غلبه کنم.یه بحث ترس های شخصی من بود یه بحث قانع کردن پدر ومادر و خانواده بود که من نمی ترسم شما به مهمونیت تون برید.بارها شده بود خانواده ام چون مهمونی دعوت می شدن و من تمایل نداشتم برم برای تنها ماندن یکی از بچه های فامیل رو باید می گفتن بیاد پیش من بمونه تاخانواده به مهمونی که دعوت بودن برن.خونه ما یه خونه ویلایی حیاط داره.اولین حرکت که زدم برای تنها ماندن پارسال بود که عمه ام محروم شده بود و کلا مراسم های شام اینا بود من بایدخودمو نشان می دادم نمی ترسم و برید.چون پدرم حال حوصله نداشت.متوجه نشد امامامانم راضی کردم نمی ترسم و می خوام تنها باشم به بچه های فامیل هم نگو که بیان پیشم بمونن.با خواهش من مامانم اعتماد کرد.

    بعد از اون شب که چندبار مهمونی خانواده دعوت شدن و من نمی خواستم برم.به پدرم که می گفتم نمی ترسم برید و من تنهایی رو تجربه کردم. ومامانم گفت اره کمی بهم اعتماد کردنداز پارسال تا به الان توی این یکسال من تقریبا 5 بار تنها موندم.چندبار اولش مامانم می گفت زنگ‌بزنم یکی از بچه های فامیل بیاد اماچندشب پیش مهمونی دعوت بودن با خیال راحت هم مامانم هم بابان رفتن و هیچ هم نگفتن که من قرار تنها بمونم.

    خیلی دوست دارم تنهایی توی کوه رو تجربه کنم اما هنوز تکامل بیرون موندن طی نکردم.تحسین تون می کنم 3 روز دراین طبیعت بکر موندید و به ماهم یاد دادید که میشه این مدل تنهایی در طبیعت رو بدون اینترنت در دل جنگل تجربه کرد.

    شجاعت شما دوعزیز خیلی تحسین برانگیز استاد جان

    من بارها شده به این حرکت های شما که غلبه برترس هاتون می کنید تحسین می کنم و خیلی برام این نکته تداعی می کنه ترس ها وجود ندارن اون من هستم که برای خودم به وجود می ارم و مانع پرواز روحم میشم.بارها شده خواب هایی که می بینم ریشه هاش در همین ترس هاس که دارم.این ترس مانع پرواز روح انسان میشه.از وقتی که دارم روی خودم و ترس هام کار می کنم روی توحید معنویت خیلی خواب هام آروم شده دیگه خبری ازاون رویاهایی که توش ترس بود نبود.من فقط یه قدم خیلی خیلی کوچیک برداشتم اما نتیجه اش رو دارم توی ارامش خوابم توی جسمم احساس می کنم و این اعتماد به نفسی خودم به خودم پیدا کردم.نمی ترسم ازتنها موندن واقعااا برام یه دنیا می ارزه من شبی رو انتخاب کردم که تنها بمونم توی خونه که همه فامیل برای عزاداری یکی جمع بودن، از وقتی توی یکی از قسمت های فایل های مصاحبه با استاد بود که در مورد مرگ صحبت کردید و گوش کردم دیدگاهم به مرگ کسی برگشت و من تصمیمی که پارسال گرفتم اول اینکه تنها بمونم در شبی که عمه ام از این دنیا سفر کرده بود و دوم اینکه ترس اون تنهایی موندن رو بشکنم چون هربارخبر مرگ یه فامیل رو من میشنیدم باید چراغ خوابم تا صبح روشن می ماند و گاه ها اتفاق افتاد بودمن شب تا صبح از ترس نمی خوابیدم🙈ترس هایی که با حضور شما من بهشون غلبه کردم.

    و استاد ممنونم که بارها درمورد تکامل در فایل هاتون توضیح دادید.من روند تکاملی خودم رو دراین شکستن ترس دارم می بینم‌.با فایل های ارزشمند شما دیدم. فایل هایی که مکمل یکدیگرن …..درست یک قدم کوچیک بود اما نتیجه اش برام واقعاااا با هیچ پولی قابل خریدن نبود ونیست.

    دوست تون دارم سفرتون بخیر و سلامت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای: