https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-12 02:36:352023-08-14 05:35:05سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 194
596نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود خدمت دوستان، استاد عزیز و مریم جان شایسته عزیز که واقعا شایسته تحسین هستن.
الهی شکر برای شروع فصل جدید سریال سفر به دور آمریکا.
سریال «سفر به دو آمریکا» و سریال «زندگی در بهشت» که کل دو سریال تلویزیونی زندگی من هست و جز این هیچ سریال یا فیلمی رو دنبال نمی کنم.
سریال هایی که تمام کارهاش رو خودشون انجام میدن، از فیلمبرداری و تدوین و بازیگری تا هر چیز که فک کنید و کارگردان سریال، خدایی هست که به قشنگ ترین شکل ممکن همه چیز رو به شکلی رقم میزنه که بهترین کارگردان های سینمایی جهان رو هم که جمع کنید یک هزارم اون سناریو رو نمی تونن پیش بینی کنند و براش برنامه ریزی کنند.
بعد از یک پیاده روی در پارک بی نظیر محل زندگیم و گوش دادن به جلسه آخر (هفتم) دوره شیوه حل مسائل، شروع به دیدن سریال کردم و لذت بردم.
استاد عزیز شما در جلسه آخر دوره شیوه حل مسائل که شاید به جرات میشه گفت من 50 بار گوشش دادم و هر بار چیزای جدید ازش برداشت کردم،
گفتید که قبل از سفر ما تجسم می کنیم اتفاقات خوبی که قراره تو سفر تجربه ش کنیم و درباره ش صحبت می کنیم و با انرژی خوبی که از این صحبت ها تولید میشه میریم و واقعا همون قدر عالی که تجسم کردیم و حتی بهتر از اون رو تو واقعیت تجربه می کنیم.
من شخصا خودم جز اون آدم های بودم که باید حتما قبل از سفر همه چیز رو برنامه ریزی می کردم که همه چیز طبق برنامه پیش بره و مکان قبل سفر مشخص کنم و هزار تا داستان دیگه که بقول شما بخوام سفر رو کنترل کنم.
همین امر باعث شده بود که کلا سفر برام سخت بشه و یه ترسی درونم شکل بگیره برای مواجه شدن و چالش های، رفتن به دل ناشناخته ها.
این ترس رو هم با سوالات بی نظیری که در مجموعه فایل های اخیر که روی سایت قرار می دادید شناختم. بعد از فک کردن به سوال و پیدا کردن این ترس گفتم باید حلش کنم و براش قدم برداشتم.
به لطف الله یکتا، خداوند همسری به من هدیه داده که واقعا در زندگی و سفر و هر جای دیگه خیلی پایه و آسان گیر تر از خود من عمل می کنه و واقعا از زندگی باهاش لذت می برم.
تصمیم گرفتیم تا به شهر سامان در استان چهار محال بختیاری سفر کوتاهی داشته باشیم که حدود 3ساعت با ما فاصله داشت و خیلی دوست داشتم قایق سواری رفتینگ رو در آب های خروشان زاینده رود رو در این فصل از سال تجربه کنم.
از مدت ها قبل طبق گفته های شما توی ذهنم تجسم می کردم که چقدر خوش میگذره و اتفاقات خوبی منتظرمون خواهد بود.
از طرفی هم ذهن مقاومت می کرد که حالا رفتیم شب کجا بخوابیم و همون سوالای قبلی که در سفرهای قبلی تجریش کرده بودم.
خلاصه تصمیمم رو گرفته بودم که برای یکبار هم که شده باید به این چیزا فک نکنم و فقط راه بیفتم. اما طبق الگوهایی که از شما دیده بودم مطمین بودم سفر کوتاه ولی به یاد ماندنی منتظرم خواهد بود.
به لطف خدا ما این سفر دو روزه رو به عالی ترین شکل ممکن انجام دادیم و واقعا به جاها و افراد بی نظیری هدایت شدیم که خودم تعجب می کردم از این همه هدایت…و بارها خدارو شکر کردم برای این موضوع.
استاد عزیزم، حتی برای قایق سواری به فردی هدایت شدیم که انسان بی نظیر و عالی بود و خودش تعریف می کرد و میگفت من اول صبح که برای کار میام از خدا میخوام مشتری هایی بفرسته برام که انرژی مثبت باشند!! و چقدرر این قایق سواری یک ساعته خوش گذشت بهمون و تجربه بی نظیری شد.
چقدر به مسیرهای زیبا در طی رودخانه هدایت شدیم از درختان زیبا تا سنگ های رنگارنگ کف رودخانه و صحنه های بی نظیری از طبیعت و نعمت های خداوند رو تجربه کردیم.
از بوم گردی که اون هم بطور هدایتی برای اقامت در اون شهر برامون فراهم شد تا ده ها مورد دیگه همه از هدایت هایی بود که خداوند برامون انجام داد.
استاد عزیز از شما یاد گرفتم خودم رو چه در زندگی چه در کسب و کارر و چه در سفر بسپارم به جریان هدایت…
اون موقع همه چیز قشنگ تر میشه که فقط روی عقل ناقص خودمون حساب نکنیم و بدونیم ایمان به هدایت و خواستن هدایت مساوی خواهد شد با هدایت و بهره برداری آسان تر از نعمت های بیشتر …
واقعا روزهای خوبی رو داریم با شما و آموزه هاتون تجربه می کنیم و لذت می بریم. با این تجربه ای که تو این سفر بدست آوردم دیدم چه سفرهای پیش بینی نشده و عالی رو از این به بعد با این دیدگاه میتونم برم و صد برابر قبل لذت ببرم…
قطعا فصل جدید سریال سفر به دور آمریکا عالی پیش میره و با همدیگه از زیبایی های آمریکا لذت خواهیم برد…
دیدگاه تون رو نسبت به تمام توضیحات فایل دوست داشتم مخصوصا
(سریال «سفر به دو آمریکا» و سریال «زندگی در بهشت» که کل دو سریال تلویزیونی زندگی من هست و جز این هیچ سریال یا فیلمی رو دنبال نمی کنم.
سریال هایی که تمام کارهاش رو خودشون انجام میدن، از فیلمبرداری و تدوین و بازیگری تا هر چیز که فک کنید و کارگردان سریال، خدایی هست که به قشنگ ترین شکل ممکن همه چیز رو به شکلی رقم میزنه)
عالی بودی پسر موفق وسلامت باشید انشاالله خدانگهدار
امروز صبح ساعت 5ونیم بیدار شدم ودفتر شکر گزاریمو برداشتم وتمرین ستاره قطبی انجام دادم وبعد اومدم گوشی روبرداشتم وسایت ونگاه کردم دیدم یک فایل جدید اومده رو سایت وبا خوشحالی فایلو نگاه کردم واقعا حرفای مریم جون به دلم نشست ومنم الان بهتر شدم ولی قبلن یعنی تقریبا دوسال پیش نمیتونستم با آرایش حتا پشت در برم چ برسه به سفرو به بازار وهرجا میرفتم کلی آرایش میکردم واین واسه من کارداشت وهمیشه باید یک ساعت زودتر بخاطر آرایش کردن در نظر میگرفتم ولی الان شکر خدا خیلی بهتر شدم درحدی که فقط بیشتر وقتا یک روژلب میزنم وتمام واعتماد بنفسم خیلی بیشتر از قبل شده خیلی راحترم البته از وقتی با این سایت واین خانواده صمیمی آشنا شدم از هر لحاظ خیلی تغییر کردم وخودم تغیراتم را میبینم خدارو شکر فایل زیبایی بود خیلی از دیدن شما دوتا زوج خوشبخت لذت بردم از حرفاتون.استاد عزیزم ومریم عزیزم هردوتاتون الگوی بهترینها هستید برای ما.دوستتون دارم وآرزوی بهترینها رو براتون دارم .
سلااااااااااااااااااااام به عشقای من سلااااااااااااااااااااام به عزیزای دلم سلااااااااااااااااااااام به استاد نازنین ام سلااااااااااااااااااااام به مریم جان زیبارویم سلااااااااااااااااااااام به دوستان بینظیرم
تبریک تبریک تبریک؛ دوره جدید مباررررررک
……………….. دوره احساس لیاقت………………
ان شاءالله به لطف برکات این سفر همه ما توفیق شرکت در این دوره را خواهیم داشت. آمین
آن لطف که در شمایل اوست ببین
وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین
نینی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین
چه لبخند زیبایی، چه انرژی، چه نشاطی از تصویر شما عزیزانم پیداست.
خدا را شکر بخاطر شروع این سفر شگفت انگیز که از همان ابتدا با برکت یک دوره فوق العاده و بینظیر شروع شد.
سبکبالی و سادگی در سفر، موضوعی که مریم جان در مورد اون صحبت کرد.
خدا را شکر من بصورت ناخودآگاه تا یادم میاد سبک سبک سفر کردم، تا الان وقتی که قراره بریم جایی، من در عرض 2 دقیقه آماده میشم و منتظر همسرم که اون آماده کنه و بعد از 20 دقیقه ایشون آماده میشه.
سفر که سهله، صبح بهم بگن قراره بار کنیم تا ظهر وسایل آماده بار زدن است، با اینکه خونمون 3 خواب و کلی وسیله داره. یعنی حتی برای جابجایی منزل هم سخت نمی گیریم و سریع همه چی رو آماده می کنم.(نامبرده 9 بار سابقه جابجایی دارم با کمترین زمان. باربری رضوان)
خدا را شکر این خصلتم خیلی شبیه استاد است و بالاخره یه چیزی پیدا کردم که بدون تلاش کنترل ذهن اون رو دارم.
خدایا شکررررررررت.
خدایا این سفر را برای همه ی عزیزانم پرخیر و برکت و تحولات عظیم قرار بده.
سلام رضوان جان وای مگه میشه به کامنت رضوان عزیز رسید وذوق نکنی
چقدر وقتی کامنتت رو میخونم انرژی میگیرم وچقدر خندیدم به به این جمله ات نامبرده سابقه 9 بار جابجایی دارم باربری رضوان تو فوقالعاده ای رضوان ومیدونی رضوان جان با این جمله ات حض (امیدوارم درست نوشته باشم) کردم کیف کردم همین یه جمله ناشی از صلح درونی توئه ناشی از کار کردن روی ارزشمندی واحساس لیاقتت درسته که اینجا تنها جایی که همه بدون ترس از قضاوت بقیه همه حرفاشون رو میزنند ولی من خودم را میگم من تا 8 ماه پیش ذهنم خیلی مقاومت داشت به خیلی از مطالب در اینجا که خودش بخاطر فرکانس پایین من وهم مدار نبودن با دریافت آن مطالب بود ولی همانطور که اسداله عزیز در کامنت فایل قبل اشاره کرد فایلهای سفر به دور آمریکا سری قبل برا منم دستاوردهای زیادی داشت از همه مهمتر شکسته شدن مقاومت ذهنیم نسبت به نوشتن کامنت در مورد فایل یا دیدگاه دوستان چونهمیشه با خودم در جنگ بودم تو که بلد نیستی مثل بقیه قشنگ بنویسی پس بهتره اصلا ننویسی ولی به لطف الله وانرژی که از کامنت شما دوستان میگرفتم تشویق میشدم بنویسم
سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود تک تک شما عزیزان
سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود این سایت الهی این مسیر زیبا
سپاسگزارم بخاطر وجود استاد ارجمندم وبانو شایسته عزیز
دوستت دارم به قول سعیده شهریاری عزیز بوس به کله خوشگلت البته بدون کلاه خخخخ
سلام و صد سلام به استاد عشق و مریم گلیِ عزیزِ دوست داشتنیِ عشق
و سلام به همه دوستای گلم تو سایت
خدایا هزار مرتبه شکرت برای این فایل زیبا، برای یه سفر به دور امریکای دیگه، یادش به خیر سری قبلی سفر به دور آمریکا، فکر کنم اونجا بود که بیشتر با بچه های سایت با هم دوست شدیم، همه مون زیر هر فایل کامنت میذاشتیم و چقدر زیبایی دیدیم و چقدر تمرکز و توجه به زیباییها و نکات مثبت رو بیشتر یاد گرفتیم و سعی کردیم عملی کنیم
و چه شروع طوفانی ای بوووووووود برای یه دور دیگه ی سفر… عجب فایل پرباری واقعا، مثل همه فایلها البته
مریم جان من عاشقتم که(یه عالمه چشم قلبی)
چقدر قشنگ گفتی و به تصویر کشیدی اون موقعی که داشتی وسائلتو آماده میکردی و یادت اومد قبلا چجوری بودی و چقدر وسائل برمیداشتی و الان چقدر تغییر و بهبود پیدا کردی
تازه با این همه بهبودی که ایجاد کردی الان تو این سفر هدفتو گذاشتی “آسونگیر تر بودن”… واقعا ممنونم ازت که انقدر قشنگ مسائل و نکته های ریزو میکشی بیرون و به ما هم یاد میدی کنکاش کنیم تو خودمون و علفهای هرز رو بکشیم بیرون و هرس کنیم.
منم یه جور دیگه سخت میگیرم به خودم، البته خیلی بهتر شدم، ولی هنوز خیلی خیلی جا دارم، من اینجوریم که واسه هر تصمیمی، هر کار کوچیکی کلی فکر میکنم، خیلی بیشتر از حد لازم، کلی بالا پایین میکنم، یه جورایی انقد فکر میکنم که اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم، انگار میترسم نکنه تصمیمی بگیرم که بعدا پشیمون بشم، البته الان خداروشکر به اون شدت نیست ولی هنوزم نرمال نیست. و این یادآوریا، این فایلای بی نظیر… چقدر به ما کمک میکنه و هُلمون میده… یه دنیا ممنونتونیم
ای جانم چقدر شما دوتا عشقین (قلب قلب قلب)
مریم جان که میگه “هزاران بار خدا رو شکر کردم که منو سمت شما هدایت کرد”
این سپاسگزاری هر روزه ی همه ی ماست که به این مسیر و این سایت و شما دوتا عشق هدایت شدیم
منم دقیقا این level up شدن رو هر از گاهی حس میکنم و چه حس لذت بخشیه و چقدر خدا رو شکر میکنم براش
چقدر دلم سفر خواست:) چه زیبا گفتی مریم جان آدم یه بُعد دیگه ای از خودش و از زندگی رو تجربه میکنه و میفهمه زندگی خیلی وسیعتر از اون قالباییه که برای خودش درست کرده
از وقتی اومدم کانادا منتظر و امیدوار بودم شرایطم بهتر و مهیا بشه برای سفر کردن تو کانادا، خدا رو شکر تا حالا هم چند جایی رفتم ولی باید آسونگیرتر بشم تا بتونم اون سفر جاده ای که دوست دارم رو هم زودتر تجربه کنم، خیلی بزرگش نکنم، سخت نگیرم، فکر نکنم خییییلی پول میخواد و باید منتظر باشم همه چی کامل و پرفکت باشه، یا اینکه حتما باید سفر طولانی و چند روزه باشه پس باید منتظر باشم تا یه تعطیلاتی باشه… یه سفر کوتاه و کم هزینه در حد یه آخر هفته و شب تو طبیعت یا حتی تو یه ایر بی اند بی تو یه شهر جنگلی یا مثلا ساحلی هم میتونه شروع خوبی باشه… الهی به امید تو، خودت هدایتم کن
فقط اونجا که استاد میگه “شما پاداش خدایی به من”… دلم غش رفت براتون
واقعا سفر هم آدمو میسازه و رشد میده، هم دقیقا بهترین راه برای شناخت آدماست
خدا رو هزار بار شکر برای این فایل زیبا و پربار، خیلی لذت بردم و استفاده کردم، یه دنیا ممنون از شما دو تا بهترین و دوست داشتنی ترین استادای دنیا
دوست دارم از سفری بنویسم که در پانزده فروردین ماه سال 1371 آغاز کردم
سفر خودم به کره ی زمین …
سفری که به این دنیا آغاز کردم قطعا برای رشد و کامل تر شدنم بوده
مسائل مختلفی در زندگی ام پیش آمد که هربار من رو یک پله به بالاتر سوقم میداد
و سبب رشدم میشد
بخاطر هوش و استعدادم همواره تشویق میشدم به ادامه تحصیل ، از سمت تمام معلمان …و اما در ترم سه دانشگاه بود که سال 1390 ، ندای درونم من رابه ترک دانشگاه فرامیخواند
من دانشگاهم را در نهایت ترک کردم بعد از یکی دو سال و باز روند رشد و آموزش دیدنم از آن موقع سرعت گرفت و خدا هم با امدادهای غیبی اش به یاری ام می آمد
هم تضادهایش کمک بود هم لطف و مرحمت هایش هم افراد و کتاب ها و اساتید و فایلها و دستانش که درین راه به کمکم می آمدند
در خرداد سال 97 بود که بعد از بارها صدا زدنش و کمک خواستن و در اوج تنها بودن ، الهام شد کلمه ای را در گوگل سرچ کنم وقتی سرچ کردم بااینجا آشنا شدم
از سال 97 که عضو شدم هر روز در سایت بودم هرروز با فایل ها با کامنت ها با عقل کل جلو میرفتم یاد میگرفتم و رشد میکردم
مشکلات سختی رو پیش رو داشتم
سال 1400 هم این کاربری رو ساختم تامحصولات رو باهاش تهیه کنم
تا امروز که این کامنت رو می نویسم
خیلی چیزها از استاد عباس منش و سایت ایشون یاد گرفتم
که واقعا ممنون هستم
اما دوست دارم چیزهایی رو اضافه کنم
که به نظرم جای خالی اون ها اینجا خیلی احساس میشه
چیزهایی که تا خودم تجربش نکردم و بها هایی سنگین براش نپرداختم به درک و فلسفش پی نبردم
همه آموزش های شما درست و عالیست
ولی من فهمیدم که باید در کنار همه این اصول ،
نماز ، روزه ، احکام اسلامی ، طهارت ، حد و حدود الهی درباره نگاه و حجاب و پوشش و محرم و نامحرم و عبادت و عقاید و باورهای مذهبی ، و حرمت موسیقی و رقص و ولایت و مودت و اطاعت و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را رعایت کنم
اگر احکام اسلامی رارعایت نکنم اگر نماز نخوانم اگر ولایت و محبت اهل بیت رانداشته باشم من کامل نیستم و دچار مشکل خواهم شد
من ضربات سنگینی خوردم به خاطر کنار گذاشتن نماز و طهارت و احکام و حجابم
من وقتی نماز و طهارت راکنار گذاشتم طبق عادت گذشته ام که نماز و طهارت داشتم و نداهای درونی را میفهمیدم و اونها رو الهامات و هدایتهای خداوند درک میکردم ، در زمانی که طهارت و نماز نبود فکر میکردم اونها الهامات و هدایت خداهستن اما بعد از چهار پنج ماه که گذشت بعد از اتفاقاتی بسیار بسیار بد فهمیدم که اگر نماز نمیخونم اگر طهارت ندارم اگر حجاب ندارم اگر احکام اسلامی رارعایت نمیکنم شیطانه که بهم الهام و هدایت خودشو میرسونه
من از شما ممنونم استادعباسمنش چون خیلی چیزاازتون یادگرفتم و از سایتتون استفاده کردم اما این موارد که نوشتم هم خیلی خیلی مهم هستند
من نه از باور و عقیده درونی شما اطلاع دارم و نه قصد تفتیش عقاید و تجسس دارم و نه حتی قصد هدایت کسی رو دارم فقط بعنوان کسی که 5 سال تقریبا هرروز اینجا بود و کامنت نوشت بر خودم لازم دونستم مدار الانم و درک الانم و تجربه الانمو که بهاهای زیادی هم براش دادمو بنویسم بلکه به درد خودم و دیگران هم بخوره
چون خودمو در قبال کامنت های قبلیم مسئول دونستم .
باورها و عقاید مذهبی ما نیست که اشکال دارن مااشکال داریم و باید دوره تکاملمون رو طی کنیم تا بفهمیم که واقعا حقیقت چی بود
و توهمین تکامله است که انسان درسها میاموزه و از الودگی ها و خصلتهای منفی پاک میشه
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر، مریم جان و همسفران عزیزم
قسمت اول سفرنامه 1402 به قول بچه ها، صدای من رو از تهران می شنوید! همزمانی فایل اول سفرنامه با سفر خودم رو به فال نیک میگیرم. یکم عادت ندارم به تایپ کردن با گوشی، از همین اول بگم غلط املایی یا نگارشی دیدین زیر سیبیلی رد کنین خخخ
خدا رو شکر قبل از اینکه دنبال انجام کارهام برم تونستم یبار فایلو ببینم و فرصتی دارم که بنویسم.
استاد اولین موردی که دوست داشتم اشاره کنم، نحوه تنظیم دوربین هنگام فیلمبرداری از مسیر است. نمیدونم دوستان حرف منو تائید می کنن یا نه ولی حس و حال و لذتی که هنگام فیلمبرداری دوربین وقتی که کاپوت ماشین هم در کادر تصویر قرار میگیره برام چندین برابر بیشتر از وقتیه که دوربین کامل جلو رو نشون میده! چون در حالت اول احساس اینو دارم که فرمان دست خودمه و قشنگ میتونم تصور کنم حرکات دست و فرمونم رو انگار واقعا خودم دارم سفر میکنم ولی وقتی کادر فقط به جلو تنظیم شده لاشه احساس دیدن یه فیلمو دارم! اینقد تفاوت و لذتش متفاوته.
بریم سراغ سفرنامه، استاد و مریم جان در یک فاب زیبا،واقعا این دو فرشته خدا برام خیلی عزیزن و تاثیر گذارترین افراد در زندگیم.
عینک خشگل و استایل استاد که مثل همیشه فوق العاده هستند و مریم جان که زیبائیش امروز به چشم من چند برابر شده! پوست روشن و شفاف، آرامش ظاهر، موهای زیبا و پیراهن(بلوز میگن یا چیز دیگه منظورم همونه خخخ من فقط میتونم بگم از همونا منظورمه!) قشنگشون .
سپاسگزاری کردن چقد عادت خوبیه که استاد یادمون دادن. چقد قبلنا سختم بود سپاسگزاری کنم،بخصوص کلامی و نوشتاری. میگفتم تو دلم( ریا نشه خدا میدونه، چه باور مزخرفی!)
سپاسگزاری مریم جان از استاد برام لحظه بی نظیر این فایل بود. یه احساس ناب و خالص، یه صفای وجود؛ یه بغض شیرین ؛ قلبشون رو میشد لمس کرد اون لحظه و من خدا رو در اون احساس لمس کردم!
تو جلسه قبل گفتم سفرنامه شروع نشده، معجزاتش شروع شده! و هدیه و خبر نوید بخش به ما آماده شدن دوره احساس لیاقت است که به زودی آماده خواهد شد و قدم بعدی و دوره بعدی ما هم از همین حالا مشخص شده است. خدایا شکرت بابت هدایت هایت.
استاد چقدر خوب سفر کردن رو برامون معنا کردین! سفر تجربه ناشناخته هاست؛ سفر تجربه کردن خودمان است؛ سفر شناختن بهتر و بیشتر خودمان است، بی دلیل نیست گفتند: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی سفر این نیست که ما از یه خونه بریم تو یه هتل! سفر این نیست که از یه هتل بریم تو یه هتل دیگه! سفر بدون تجربه طبیعت بی معناست! سفر بدون تجربه چالش ها بی معناست! سفر بدون حل کردن تعارض ها بی معناست! سفر بدون تجربه ناشناخته ها بی معناست! سفر یعنی تو پای به راه بنه و هیچ مپرس… و در یک کلام مریم جان چه زیبا گفتن: سفر یعنی از قالب روزمرت بیای بیرون!
دلیل اینکه میگویند آدمها رو در سفر بهتر میشه شناخت به نظرم اینه که در سفر محیط و شرایط جدیدی میشه تجربه کرد که ذات و رفتار واقعی آدمها رو برامون مشخص میکنه و آدمها نمی تونند از قبل سناریو یا فیلمشون رو برای شرایط یهویی آماده کنند. در سفر است که تفاوت و حتی تعرض منافع پیش میاد و نحوه و رفتار ما در آن شرایط میتونن شخصیت ما رو بیشتر در معرض نمایش قرار بده. در سفر است که چالش هایی مثل گرسنگی، خستگی، کلافگی، کم خوابی، گرسنگی و… را میشه تجربه کرد و عکس تلعمل با به این شرایط ظرف وجودمان رو بیشتر نشون میده.و ما هم در این سفر زیبا یاد میگیریم و تجربه میکنیم تا رشد کنیم و ظرف وجودمان را بیشتر کنیم. در پناه حق ، سفر بسلامت.
از همین اول کامنتت هم تعجب من وهم تحسین مرا برانگیختی
احسنت به تو به چه نکته ای اشاره کردی در مورد تنظیم گوشی ونحوه فیلم برداری وبعد کامنت پراز آگاهی میدونی اسداله الان دو ساعتی میشه دارم کامنت دوستان را میخونم وواقعا به این حرف استاد رسیدم که میگه حکم یه کتاب رو داره وارزشمنده چون هرکسی بسته به مداری که قرار داره به نکات با ارزشی اشاره میکنه
فهیمه نمیدونم چرا یهویی آهنگ هایده در ذهنم پلی شد خخخ منم جلو هدایتو نمی گیرم و میگم حتما قشنگیش اینه اینجوری برای شما شروع بشه! ما که نمی دانیم، خودش بهتر میدانه، هیچ چیزی بی سبب و اتفاقی نیست.
سر شب خیلی خسته بودم گفتم بخوابم که صبح سرحال برگردم شهرستان و الان این نیرو منو بلند کرده و به کامنتت هدایت کرده و آهنگ هایده هم به قول استاد نان استاپ داره پلی میشه خخخ اینو نشون هر آدم عادی ای بدین خداوکیلی اجازه رانندگی بهش میدن!یراست نمیرنش تیمارستان! اصلا جرات نوشتن و گفتنشو داره! و این تفاوت ما و اینجا با فضای جامعه است. در پناه حق باشی فهیمه عزیز
بسیار هم عالی چقدر هم من انرژی گرفتم آخه میدونی دیشب آخر شب داشتم با خدا صحبت میکردم تو ذهنم میگفتم خیلی وقتا من حواسم نبوده تو دستم رو گرفتی خیلی وقتها هم آگاهانه ازت خواستم والان هم ازت مخوام دورکنی ازم آنچه که باعث ناسپاسی ام میشه
دورکنی آنچه باعث فاصله بین من وتو میشه ….خیلی حرفهای دیگه ودقیقا این جمله شما یادم بود که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست قبلش هدایت شدم به کامنت رضای عزیز یعنی با خواندن کامنت رضا مطمئن شدم مسیرم درسته چون هیچ وقت نتونستم بین خودم وخدا واسطه قرار بدم ولی همیشه یه احساس گناهی داشتم تا اینکه عضو سایت شدم بعدازشنیدن معنی فارسی دعای کمیل وصحبتهای استاد فایل نامه 31 حضرت علی به امام حسن گفتم خدایا شکرت ولی دم غروبی یه قضیه ای پیش آمد که دوباره شک آمد سراغم گفتم خدایا من میدونم وباوردارم بدون اذن تو برگی از درخت نمی افته بادی وزیدن نمیگیره تو مرو به یقین برسون بعد سایت وبعد هم کامنت رضای عزیز همون لحظه به خودم گفتم بقول اسداله هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
اینکه هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیفته تنها یک جمله و کلیشه نیست.بلکه کلی باور و نیرو و قانونمدی در این جمله نهفته است. هر چقدر که داریم بیشتر روی خودمان کار می کنیم ناشناخته هایمان کمتر میشه، رابطه بین اتفاقات و فرکانس ها رو دقیقتر میبینیم، نشانه های خداوند را بهتر متوجه میشیم و عمل می کنیم . و در یک کلام من خالق زندگیم میشم و زندگیم باری به هر جهت نیست که مثلی برگی در باد بخواد منو به سمتی ببره! من با فرکانسم میخوام و اتفاق میفته و خلق میشه! آسان میشیم برای آسانی ها!آره آسان میشیم برای آسانی ها و چرخ زندگیمون روانتر میچرخه. کافیه این تنظیماتو با توجه به ناخواسته ها بهمش نزنیم! و سعی کنیم بهتر و بهترش کنیم.
ممنونم بابت معرفی فایل نامه 31 حضرت علی به امام حسن مجتبی که رفتم و گوش دادم و دعای زیبا و توحیدی کمیل. در پناه خداوند فهیمه جان
ان شاءالله یه سفر لاکچری خارج از کشور به هر جایی که دوست داشته باشید طی این سفرنامه براتون پیش بیاد. و کلی تجربه با حال داشته باشید.
مررررسی که توصیه می کنید دوستان همراه این سفر شگفت انگیز باشند، خود من به شخصه با اینکه عاشق این سایت و استادو دوستان هستم، و دوست دارم همیشه حضور داشته باشم،(به شرط اجازه) ولی با توصیه های شما مشتاق تر شدم با تاکید بیشتر تمرکز کنم به این سفر جادویی.
اسدالله عزیز در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی.
به قول سعیده عزیز که دلتنگ کامنتهاشم و ان شااله زود زود برمیگرده به سایت بگم رضضضضضضضوان ؛ آقا قبول نیست! من میخواستم برات کامنت بنویسم باز تو محبتتو بی دریغ نثارم کردی! آقا یه کامنت طلبت!
اینو بدون رضوان جان دعای قشنگت بی ربط لا حضور من در تهران نیست و ان شااله اگه عمری بود در جلسه سوم سفرنامه راجع به دلیل سفر این روزام خواهم نوشت، در پناه حق عزیز
کامنتتو خوندم و کلی لذت بردم ازاینکه گفتید واقعا این سفر پر از برکت برامون و یکی از برکاتش همین دوره احساس لیاقت که استاد قراره رو سایت بزارن و همین همزمانی سفر شما به تهران و خیلی اتفاقاهای قشنگ که قراره تجربه کنیم
تو یه قسمتی از کامنتت که توجه منو جلب کرد این بود که گفتید
(استاد چقدر خوب سفر کردن رو برامون معنا کردین! سفر تجربه ناشناخته هاست؛ سفر تجربه کردن خودمان است؛ سفر شناختن بهتر و بیشتر خودمان است، بی دلیل نیست گفتند: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی سفر این نیست که ما از یه خونه بریم تو یه هتل! سفر این نیست که از یه هتل بریم تو یه هتل دیگه! سفر بدون تجربه طبیعت بی معناست! سفر بدون تجربه چالش ها بی معناست! سفر بدون حل کردن تعارض ها بی معناست! سفر بدون تجربه ناشناخته ها بی معناست! سفر یعنی تو پای به راه بنه و هیچ مپرس… و در یک کلام مریم جان چه زیبا گفتن: سفر یعنی از قالب روزمرت بیای بیرون!)
مخصوصا اون تیکه ای که گفتیدسفر این نیست از خونه بری هتل و از یه هتل بری خونه
یاد یه سفر افتادم کلی خندیدم گفتم دقیقا اقای زرگوشی درست گفتنند و همون لحظه این تیکه از صحبتتونو برای خواهرم و زنداداشم گفتم و گفتم واقعا درسته این کلام
چون من چند سال پیش یه زمانی برای مربی گری قران تو یه موسسه قرانی بودم اونجا باید چند جز حفظ میکردی که ازمون بدی و قبول بشی و من جز اول حفظ کردم اما هیجی درک نمیکردم و ترجمه اشو هم میخوندم اما نمیفهمیدم چیزی ازش
تو اون موسسه یه اردوی چند روزه سفر به مشهد بود و از شهرهای مختلف بودند بعد از اینکه رسیدیم مشهد اقا این هم اتاقیهای من و بقیه بچه ها از صبح تا شب فقط مسیر هتل و حرم میرفتن ینی من روز اول که رفتم خسته شدم بهشون گفتم بابا چه خبره همش هتل حرم و حرم هتل بریم جاهای دیدنی مشهد ببینیم که کسی پایه نبود و نیومدن فقط یکی از بچه ها با پدر و مادرش اومده بود به اونا که گفتم گقتندد باشه و رفتیم باغ وحش مشهد کلی هم خوش گذشت و روزهای بعد هم خرید میرفتیم و فقط یکی دوبار حرم رفتیم و الان که شما اینو گفتید کلی خندیدم واقعا به حرم هتل و هتل حرم
خواستم این خاطره رو باهاتون به اشتراک بزارم
انشالله که بهترین سفر درونمون باشه این سفر و کلی پخته تر بشیم
یه نکته مثبتی که در کامنت هاتون مشهوده و جزء متدهای نوین تدریس و سخنرانیه خاطره تعریف کردن و مثال آوردن است زیرا خاطره و مثال ماندگاری و پذیرش بالاتری در ذهن ما دارند که از این بابت تحسینتون میکنم و دلیل کامنت های طولانیت نیز پر بودن از همین ویژگی خوب است.
دیشب میخواستم جواب کامنتت رو بدم ولی دیدم با یکی دو خط نمیشه جواب داد ظهر که به کرمانشاه رسیدم کامنتت و خودم یادم اومد و گفتم امروز باید جواب کامنتت رو بدم.به همین دلیل چند ساعته که رسیدم منزل و کمی استراحت کردم لپ تاب و روشن کردم تا بنویسم برات و یبار دیگه کامنتت رو خوندم و لذت بردم. اصلا تایپ کردن با لپ تاب لذت دیگه ای داره و خداوند رو شاکرم بابت داشتنش.
چیزی که از قبل با من بوده و با آموزشهای استاد قویتر هم شده وجود شرک در این رفتار عامه مردم نسبت به زیارت ائمه است. که معمولا هم با واکنشهای تند عوام و برچسب زدنهای مختلف مواجه می شود بگونه ای که این حرفا نمیشه برای کسی که تو مدارش نیست بیان کرد.
آزاده جان قطعآ سفرنامه بهترین سفر مجازیمان خواهد بود که نمودش را در زندگی واقعی مان حس و تجربه خواهیم کرد. ممنونم که برام نوشتین و در این سفر زیبا همسفرمان هستین.یا حق
درود به شما آقای زرگوشی دوست داشتنی ، همیشه کامنتها تونو با عشق می خونم و لذت میبرم و کلی هم یاد میگیرم ، دستتون درد نکنه خدایااااشکرت که به من همچین دوستانی عطا کردی
اول اینکه عکس پروفایلتون منظره ی بسیار زیبایی داره مخصوصا اینکه پدر و دختر شینای قشنگ که اسمش هم مثل خودش قشنگه مزینش کرده
(منم یه پسر دارم اسمش سبلان)
خواستم یه خاطره خنده دار براتون تعریف کنم ، در رابطه به پاسخی که به آزاده عزیز داده بودین ،رفتار عامه مردم به زیارت ائمه
سالها پیش،که منم مثل همین مردم فکر میکردم به اتفاق خانواده رفته بودیم مشهد برای زیارت
به من گفته بودن برای برآورده شدن حاجت یک ذکر رو باید بدون وقفه 1000 بار تکرار کنی ، ی ذکر بلند بالا ، منو مامانم رفتیم حرم و من شروع کردم به گفتن ذکر دقیقا یکساعت و نیم طول کشید و در این مدت من نباید حرف میزدم ، مامانم بنده خدا هی میخواست یه سوالی بپرسه یا حرفی بزنه ، یا بگه: میخوام برم کنار زری یا ….. ولی من فقط با تکون دادن سر جواب میدادم اونم نصفه و نیمه
وقتی برگشتیم ، هرکسی پرسید زیارت خوب بود : مامانم سریع میگفت والا من با ی نفر رفته بودم که طرف کر و لال بود نه حرف میزد نه میشنید ( کلی استیکر خنده)
بماند که اون حاجت هم به سر انجام نرسید
خواستم با گفتن این خاطره بیشتر از شما تشکر کنم بخاطر کامنتهای عالیتون
کامنتتو که خوندم خیال کردم در پاسخ کامنت من زیر کامنت این جلسه شما داده شده و در آن کامنتم به نحوه عمل فرکانسها اشاره کرده بودم. ولی الان دیدم کامنت منو هنوز ندیدین! و جالبه هر کدوم کامنتمون رو زیر پست دیگری کامنت کرده! واقعآ آدم از کار خدا و قوانینش حیرون میمونه! این ها همه درس و نشانه هایی هستند که باید بار ها و بارها به خودم یادآوریش کنم و باورهامو قوی و قویتر کنم.
راجع به باورهای نامناسب دینی هم که کلا قبل از آشنایی با استاد مثل بقیه جنبه های زندگیمون در درو دیوار بودیم. ولی همیشه یه نیرویی یه حسی در درونم میگفت اینکارها توحیدی نیست! باور میکنی من تنها عضو خانوادمم که هنوز نرفتم عتبات عالیات. در صورتی که بقیه سالی چند بار میرن. اینقدر ما نزدیکیم که اراده کنیم صبح میتونیم بریم کربلا و نجف و کاظمین زیارت کنیم و عصر برگردیم! ولی تا حالا نرفتم چون هنوز باورهام آنقدر قوی نشده اند که دچار شرک نشم و قدرت را به بنده اش ندهم.ارادت و الگو بودن ائمه برایمان در زندگی راهگشا و کمک کننده است ولی این ذهنیت ها که عامه دارند من ازش دوری میکنم!
این کامنتو نوشتم که ردپا بگذارم از تله پاتی خداوند! از نحوه عمل فرکانس ها! تا فراموشم نشه که …
خداوند آقا سبلان هم بهتون ببخشه و به همه آرزوهاش برسونه. چقدم اسم قشنگی براش انتخاب کردین!!! البته از پدر و مادری عباسمنشی جز زیبایی چیز دیگه ای نمیشه انتظار داشت. بقول شاعر از کوزه همان تراود که در اوست!
در پناه خداوند باشی دوست عزیز که دستی از دستان خدا شدی تا قدرتش و عظمتش را بهتر و بیشتر درک کنم. درپناه خداوند باشی عزیز
هر دو کامنتت در این جلسه رو خوندم و تحسینتون کردم بابت اینکه بهبود گرائیتون به کمالگرایی تون غلبه کرده و تونستید عمل کنید.
تجربه خوابیدن زیر سقف خدا در باغ پدر شوهرتون هم با تمام وجود احساس و لمس کردم و این تجربیات چقدر میتونه ناب و لذت بخش باشه.
اتفاقا دیشب که زود خوابیدم و ساعت یک و دو بیدار شدم و چند کامنت پاسخ دادم دیگه خوابم نبرد و دائمآ صدای پارس کردن سگ می اومد و به خودم گفتم انگار تو آبادی خوابیدم خخخ خلاصه همه دارند ادای همو در میارن، روستاها شهری شدن و شهری ها روستایی!
ممنونم بابت کامنتت و تحسینتون میکنم بابت تجربه تنهائی خوابیدنت و غلبه بر ترسها و نجواهای ذهنیت . با تلاش و پشتکاری که دارین روز بروز درها و نعمت های بیشتری رو بروی خودتان خواهید گشود. در پناه حق
ممنونم از لطف و مهمان نوازیتون عزیز. قطعآ غیر از این هم از شما انتظار نخواهد بود و بزرگی و سخاوت و صداقت شما ثابت شده است.قطعآ در زمان مناسب و در مکان مناسب عزیزان هم فرکانسی رو ملاقات خواهم کرد و به اجابتش ایمان دارم!
صبح که در مسیر بازگشت بودم و میکس محمد فتحی فایل های استاد در مورد توحید رو پلی کرده بودم و گوش می دادم، با خودم میگفتم کاش استاد یه سمینار چند روزه برای اعضای فعال سایت بذارن که بتونیم چند روز کنار استاد و مریم جان زندگی کنیم و هم عزیزان سایت رو ملاقات کنیم و از نزدیک ببینیم. خلاصه تصورشم خیلی برام لذت بخش و جذاب بود کاش خداوند به دله استاد الهام کنه و این اتفاق بیفته.
شهلا جان با همه مشغله هایی که دارین و این فصل هم فکر کنم اوج شلوغی کارتون باشه ولی کامنت گذاشتن برای فایلهای سفرنامه رو در برنامه روزانت قرار بده، مطمئن باش برکاتش در زندگیت قابل شماره نخواهد بود.ممنونم که برام نوشتید. در پناه حق باشی دوست عزیز
حتما درخواست همه ی کسانی که همفرکانس هستیم دیدن همدیگه س…وچه محفلی شود این جمع خدایی
از خدای بزرگ من هم خواستم وبه قول گفته شما حتما به اجابتش ایمان دارم به وقتش…
بله حتما اسداله عزیز( البته ببخشید کلمه ی آقارو ازش برداشتم یه کم برام نوشتنش سنگین بود ولی میخوام بی پروا تر وخالصانه تر با دوستان نابی مثل شما عزیزان باشم)سعی میکنم کامنت بیشتر بذارم قول میدم
چون حال وهوای خودم هم با کامنت گذاشتن خیلی بهتر میشه..اینو کاملا متوجه شدم
قطعا این مدت یکماهی هم که به صفحه ی اصلیم نمیتونستم دسترسی داشته باشم وبا لطف خانم فرهادی عزیز درست شد حتما حکمتی توش بوده
این روزها یه کم چالش تو زندگیم بوجود اومده که هنه رو سپردم به خدا که خودش درستش کنه
من سهم خودم رو فقط درست میکنم…
به امید دیدار به زودی زود اسداله نازنین وعاشق خدای یکتا
عجب عکس قشنگی روی این فایله چه خنده های دلنشینی چقدر لذت بردم از دیدنتون از چهره های خندان تون
خوش اومدین ب الباما
استاد من تازه کامنتم رو تو جلسه 2 قدم 2 تموم کردم که اومدم دیدم فایل جدید اومده
تو کامنت قدم دوم که موضوع تجسم هست، یه عکسهایی از یکسری چیزایی که قابل باور باشه برام رسیدن بهشون اما یکمی خاص تو گوشیم دانلود کردم که میخوام تجسم کنم که رسیدم بهشون که یکی از اونا داشتن یه درخت کریسمسه
واااای به محض ورود شما به اون مکان من یه درخت کریسمس دیدم
این اگه نشونه نیست پس چیه،اشک شوق تو چشام جمع شده استاد
خانم شایسته عزیزم موهاتون که داره بلند میشه یه زاویه دیگه ای از چهره مهربونتون رو به ما نشون میده
من چند وقتیه که موهامو کوتاه کردم و ناراحت نیستم در صورتی که اگه قبل از آشناییم با شما و استاد بود خیلی پشیمان میشدم و احساس بدی داشتم اما حالا خیلی هم حالم خوبه از این بابت چون راحتیم برام مهمتره و جالبه که هرکسی هم منو میبینه میگه چقدر زیبا شدی آهاااان موهاتو کوتاه کردی چقدر بهت میاد و من تشکر میکنم و میگم آره خیلی دوست دارم و راضی ام
من میدونم که این بازخورد بقیه از احساس خوب درونیم نسبت به خودمه و حالم بیشتر و بیشتر با خودم خوب میشه
مریم جانم ازت سپاسگزارم که تو این مدت با موهای کوتاه و صورت بدون آرایش به من یاد دادی که میشود اینطوری هم احساس زیبا بودن و رضایت داشته باشی از خودت
میشود راحت تر بدون توجه به قضاوت دیگران به سبک خودت پیش بری
من آرایش دائم انجام دادم هم به دلیل زیبایی و هم راحتی چون دوست نداشتم درگیر لوازم آرایش باشم،وابسته نباشم به چیزی، دلم میخواست صبح که بیدار میشم مثلا ابروهام عیب و نقصی نداشته باشه و وقتی جلو آینه میرم از مرتب و زیبایی صورتم لذت ببرم
اما بازم انگار باید رو این آرایش دائم هم یه رنگ و لعابی بدی تا از یه حالت کمرنگ و بی روحی بیاد بیرون، البته من کرم پودر و پنکیک و ریمل و ضدآفتاب و اینا استفاده هم نمیکردم ، خلاف سنگین من چه قبل از آرایش دائم چه بعدش مدادچشم و رژ و رژگونه بود ، این 3 قلم خیلی برام مهم بود
ولی من از شما الگو گرفتم و تمرین کردم و بدون آرایش خیلی جاها رفتم تا از خودم به شرط آرایش راضی نباشم احساس ارزشمندی کنم من خیلی جاها این تمرین و انجام دادم و خیلی راضی هستم
و الان هم نمیگم لوازم آرایش اصلا استفاده نمیکنم، بعضی وقتا بعضی جاها که جشن و شادی باشه استفاده میکنم،اما گفتم که بیشتر همون 3 قلم کفایت میکنه
تو جلسه 8 قانون سلامتی استاد درمورد آرایش خانمها و همینطور نداشتن آرایش زیاد خانمای آمریکایی صحبت کردن
و از وقتی ایشون گفتن که تو وگاس فقط رسپی ها اگه اشتباه نکنم کسایی که تن فروشی میکنن فقط آرایش غلیظ دارن چون بیزینسشونه، از وقتی اینهارو از استاد شنیدم خیلی نظرم نسبت به آرایش غلیظ عوض شد
چقدر جالب من فایل شما رو تیکه تیکه گوش میکنم و کامنت مینویسم مطالب بالا رو بعد از دیدن مریم جان و موهای بلندشده اش و قبل از صحبتهای مریم جان نوشتم و الان هم تا دقیقه 17 دیدم و استاپ کردم که بیام ادامه شو بنویسم
هوا روشن شده و من هنوز بیدارم چه قدرتی داره این سایت روز پدیدار شد و این لذت شنیدن و نوشتن استاپ نکرد
استاد این روزا دارم فایلهای کلید عزت نفس رو هم کار میکنم و چه جالب که هماهنگ شده با شما که دارید دوره احساس لیاقت برامون آماده میکنید
البته چند وقت پیش وقتی به قسمت محصولات سر زدم دیدم یه سری از محصولات رو از رو سایت برداشتید همونجا انگار یه حسی بهم گفت استاد میخواد باز بهتر از این بهترینِ خودش رو ارائه بده باز بهبود و بهبود،الهی شکر
بریم ادامه فایلو ببینیم و ادامه کامنت
راستی راستی یه چیز دیگه هم میخوام بگم که چقدر احساس خوبی بهم دست میده وقتی میبینم شما و خانم شایسته
با اینکه دارید با هم زندگی میکنید
با هم کار میکنید
با هم مسافرت میرید
اما به معنای واقعیه کلمه برای هم احترام قائل هستید
با حترام همو صدا میزنید شما میگید عزیزدلم یا خانم شایسته
ایشون میگن آقا یا استاد
میگید ایشون اینو گفت ایشون اون کارو کرد
بیشتر اوقات هم همدیگرو 《شما》میگید
و من در نتایج دوستان از آموزه های استاد شنیدم که گفتید هر چی که صمیمیت داشته باشی احترام باید اولویت داشته باشه نسبت به صمیمیت
و گفتید که همیشه یه راهی پیدا کنید که این احترام رو حفظ کنید یه راهش میتونه این باشه که یه پیشوند قبل از اسم طرف مقابل بزارید مثل عمو،خاله،حاجی
آخ دورت بگردم ایجانم استاد چقدر شما حرف و عملتون یکیه
من قبلا هم گفتم این سفرها این مستند زندگی شما یه مکمل بسیارعالیه واسمون در کنار فایل های آموزشی و چقدر این عملکردتون به آدم احساس خوبی میده
از خانم شایسته باید خیلی خیلی ممنون باشیم که دوربین دست گرفتن و استارت این مستندهای زندگی واقعی استاد رو برامون به تصویر کشیدن عاشقتم دختر که اینقدر خوبی
بریم ادامه فایل
دقیقه 18 فایله به خانم شایسته میگید شما زمانی بدون آرایش از اتاق بیرون نمیومدید خخ من یاد خودم افتاد یه روز با یکی از دوستام یادم نیست کجا رفته بودیم که من کیف لوازم آرایشمو جا گذاشتم و ایشون که به شدت آرایشی بودن و هستن بهم گفت اوه اوه بدون آرایش بیرون نریااااا تا کیفتو برات بیارن البته با خنده و فان میگفتن
استاد در ادامه شما از سفرتون با 90 نفر میگید
شما میگفتید و در ذهن من تصویرش شکل میگرفت، حمام دریای خلیج فارس و دستشویی …
استاد چه کارهایی که شما برای رشد خودتون انجام دادید واقعا دلم خواست واسه خودم چالش بزارم البته الان که شما اینارو تعریف کردید هااا نه اینکه قبل از این من دلم همچین چیزی خواسته یا حتی بهش فکر کرده باشم
این نوع نگاه شماست که دید مارو نسبت به موضوع 180 درجه عوض میکنه
مثل تموم فایلاتون، صحبت هاتون، آموزش هاتون این جلسه هم بسیار عالی بود ، امید به خدا سفرتون پر از اتفاقات خوب
استاد عزیز در قسمت 193 سفر به دور آمریکا اوائل کلیپ ویدئویی ، مشاهده کردم که کمی زحمت کشیدید تا وانت را زیر کمپر قرار دهید در آن لحظه بیاد ایده آسان سازی کارها افتادم که شما همیشه گوشزد کردید بنا براین پیشنهاد می کنم بفکر تهیه4 عددچرخ موقت چرخان 360 درجه ایی باشید که بتوانید موقتا زیر پایه های کمپر نصب کنید آنگاه با تحرک کمپر راحت تر بتوانید آن را بر روی وانت نصب کنید و بعد از نصب آنها را جدا کنید. در ضمن هروقت می بینمتان واقع دلم شاد می شود و انرژی می گیرم بخاطر تن سالم ، زندگی سالم ، تفریح سالم ، روابط سالم و در نهایت زندگی متعادل و بدور از افراط و تفریط که موفقیت واقعی به این ابعاد می گویند. ارادتمند سیامک جبارپور
سلام به استاد عباس منش عزیزم و مریم جان قشنگم و همه دوستان مؤمن و الهیام.
استاد جان کامنت من رو از بیمارستان می خونید.
از همین فضای دلگیر بیمارستان، از همین شرایط ناخوب فعلی، از پشت در اتاق احیا، که چهار پنج ساعتی می شه برادر درگیر اعتیادم رو که پوست و استخوان شده، به دلیل مشکلات حاد داخلی و پایین بودن سطح هوشیاری بردند اونجا تا به قول خودشون برای یک عمل بسیار پرریسک آماده بشه، براتون می نویسم. یک چشم اشک یک چشم خون.
اولش دائم ذهنم درگیر این بود که چرا؟ آخه چرا؟ من چه فرکانسی فرستادم که الان باید اینجا باشم؟ و هیچ دلیلی پیدا نکردم و دیدم در این اواخر و مخصوصاً چند روز اخیر، بیشتر اوقات در احساس خوب و شادی و لذت و سپاسگزاری بودم.
ولی خیلی زود برگشتم و یاد حرف شما افتادم که نباید این حرف رو بزنم و فقط باید هر طور شده حال خودم رو خوب کنم.
گفتم حالا ثابت کن که داری شاگردی استاد رو می کنی. ببین استاد چه جوری تونست فراق فرزندش رو تاب بیاره و سریع احساسش رو خوب کنه. تو هم همون راه رو برو.
بعدش بلند شدم و رفتم بیرون بیمارستان. آب و شکلات خریدم. در تاربکی راه رفتم، به خدای عزیزم گفتم خودت می دونی و بندهت. مگه نه اینکه تو خداشی؟ مگه نه اینکه «کلاً نُمد هوالاء و هوالاء…»؟ من کی ام؟ من چه کاره ام؟ من چی کار می تونم بکنم؟ هیچی. جز اینکه دست تو باشم برای کمک در حد توان. که هستم. بقیه ش دیگه با من نیست.
استاد راه رفتم و درخت ها رو با برگ های سبز قشنگشون در تاریکی تماشا کردم و چه نسیم خوبی می وزید…
بعد اومدم نشستم اینجا، پشت در اتاق سی پی آر. و سایت رو باز کردم. دیدم سفر شروع شده. خدایا شکرت. استاد اعتراف می کنم که کنترل ذهن کافی نداشتم و نجواها می اومدند. ولی باز ذهنم رو جمع می کردم. و برای همین دو بار فایل رو دیدم. مریم جون عزیزم با اون چهره مثل ماه، با اون پیرهن چهارخونه خوشگل، با اون خاطره ای که از سفر کویر مرنجاب تعریف کردید و از استاد سپاسگزاری کردید به خاطر اینکه تجربه سفر واقعی رو بهتون داد و باعث شد با ایشون معنای واقعی زندگی رو درک کنید، من عاشقتونم.
استاد عزیزم با اون عینک آفتابی خفن، با اون تیشرت خوشرنگ، با اون اندام فوقالعاده که این قدر زیبا از مریم جون سپاسگزاری کردید و گفتید شما پاداش خداوند به من هستی، من عاشقتونم.
دوستان عزیزم که هر روز دارید روی خودتون کار می کنید تا جهان خودتون رو خلق کنید، تا خواسته هاتون رو محقق کنید، من عاشقتونم.
و الان دیگه هوا روشن شده…
خدایا سپاسگزارم که کنارم هستی همیشه. از رگ گردن به من نزدیک تری. حست می کنم. عاشقتم.
استاد خدا رو هزاران بار شکر می کنم که شما رو به من داد. من با شما و این سایت دارم جهان زیباتری رو تجربه می کنم. در پناه خدا.
چه نوری در صورتتون می بینم چقدر لبخندای مریم جانم زیباست چقدر با خودش هماهنگه درست عین یک فرشتس
استاد جانم منم دقیقا دیدگاه شمارو داشتم من یه دختر 20 سالم ولی اصلا علاقه ای به آرایش ندارم وقتی آرایش میکنم حسم بده گاااااهی مجبوری بین اون همه ادم رنگی رنگی توی جشن و عروسیا درحد یه رژ به خودم میرسم یا یه کرم میزنم چون اطرافیانم کلی بهم میگن خیلی رنگ و رو رفته ای چرا اینجوری ولی واقعا من از حالت آرایش کرده بدم میاد نمیدونم چرا ولی از بچگی ارتباط نمیگرفتم دوست داشتم خودم باشم اگ ارایش میکردم با خودم غریبه میشدم حس میکردم زیبایی هامو دارم قایم میکنم یا خودمو پنهون کردم و حسم خیلی بد میشد و هیچ وقت نتونستم قبول کنم ارایشو خواهر من با اینک چندسال از من کوچیکتره دوتا کیف آرایشی با کلی محصول بهداشتی داره و همیشه منو مسخره میکنه و واقعا برای هر بیرون رفتن کلی میشینه اماده میشه یا ژل میزنه به اندام صورتش تا اعتماد به نفسش بره بالا ولی واقعا من با خودم در صلحم توی این مورد و برای بیرون رفتن تنها کاری ک میکنم یه مسواکه و صورتمو میشورم
با صورت پف کرده بعد خوابم هیچ مشکلی ندارم ولیییییی گاهی مثلا ماهی یک بار میرم فیشیال صورت چون حس خوبی میگیرم گفته کلی محصول باید برای پوستت استفاده کنی ولی گوش ندادم چون خوشم نمیاد یا مثلا مژه موقت کاشتم چون طی روز خیلی باعث میشه قربون صدقه چشام برم ناخن کاشتم چون خیلی حس خوبی بهم میده و همینننن و این کارا هیچ وقت باعث نشده یه سری تجربه ها رو از من بگیره یا محدودم کنه یا به خاطر کسی باشه من عمیقا با اینا حسم خوبه مثلا وقتی میرم ماساژ تماما دارم جملات تاکیدی توی ذهنم مرور میکنم ثروت و تایید میکنم خودمو تحسین میکنم ک درامدم جوری هست که علاوه بر نیاز های اولیه میتونم همچین نیازهایی رو هم برای خودم تامین کنم و با رفتن به ارایشگاه حسم خوب میشه و همش قربون صدقه خودم میرم مثلا وقتی کفش جلوباز می پوشم میبینم پاهام لاک داره خیلی ذوق میکنم از دیدنش و توی این مورد خداروشکر میتونم بگم خوبم اما خیلی جای کار دارم هنوز
مثلا من قبلا یه آدم لوسی بودم تیپم خیلییییی برام مهم بود خیلی از چیزا رو تجربه نمیکردم به خاطر ترسام به خاطر لوس بودن و سوسول بودنم ولی کار کردم روی خودم خیلی از ترسامو از بین بردم و الان لباسایی ک می پوشم لباسایی که باهاشون راحتم و زیبان ولی قبلا لباس هایی داشتم ک زیبا بودن اما راحت نبودم توشون تمامشونو حذف کردم و الان اولویت و گذاشتم راحتی خودم و تجربه ی خودم نمیگم توش عالیم نه اما دارم سعی میکنم مرتب روش کار کنم و خودمو بهبود بدم
مریم جانم خیلی خیلی دوست دارم و بهت افتخار میکنم که انقدر با خودت درصلحی و یه بانوی تمام عیاری عاشقتم
استاد جونم ماشالله به فرکانس تون که همچین روابطی و تجربه میکنید دمتون گرم استاد قشنگم خیلی برای دوره ی جدید خوشحالم چون به شدت توش مشکل دارم
میدونم این سفرتون خیر و برکت خیلی خیلی زیادی برام داره و در جهت اهدافی ک نوشتم داره رقم میخوره و میدونم بالای 98 درصدشونو توی همین سفرتون تیک میزنم
دوستون دارم منتظر قسمت بعدی ازین آگاهی کیهانیتون هستم
سلام و درود خدمت دوستان، استاد عزیز و مریم جان شایسته عزیز که واقعا شایسته تحسین هستن.
الهی شکر برای شروع فصل جدید سریال سفر به دور آمریکا.
سریال «سفر به دو آمریکا» و سریال «زندگی در بهشت» که کل دو سریال تلویزیونی زندگی من هست و جز این هیچ سریال یا فیلمی رو دنبال نمی کنم.
سریال هایی که تمام کارهاش رو خودشون انجام میدن، از فیلمبرداری و تدوین و بازیگری تا هر چیز که فک کنید و کارگردان سریال، خدایی هست که به قشنگ ترین شکل ممکن همه چیز رو به شکلی رقم میزنه که بهترین کارگردان های سینمایی جهان رو هم که جمع کنید یک هزارم اون سناریو رو نمی تونن پیش بینی کنند و براش برنامه ریزی کنند.
بعد از یک پیاده روی در پارک بی نظیر محل زندگیم و گوش دادن به جلسه آخر (هفتم) دوره شیوه حل مسائل، شروع به دیدن سریال کردم و لذت بردم.
استاد عزیز شما در جلسه آخر دوره شیوه حل مسائل که شاید به جرات میشه گفت من 50 بار گوشش دادم و هر بار چیزای جدید ازش برداشت کردم،
گفتید که قبل از سفر ما تجسم می کنیم اتفاقات خوبی که قراره تو سفر تجربه ش کنیم و درباره ش صحبت می کنیم و با انرژی خوبی که از این صحبت ها تولید میشه میریم و واقعا همون قدر عالی که تجسم کردیم و حتی بهتر از اون رو تو واقعیت تجربه می کنیم.
من شخصا خودم جز اون آدم های بودم که باید حتما قبل از سفر همه چیز رو برنامه ریزی می کردم که همه چیز طبق برنامه پیش بره و مکان قبل سفر مشخص کنم و هزار تا داستان دیگه که بقول شما بخوام سفر رو کنترل کنم.
همین امر باعث شده بود که کلا سفر برام سخت بشه و یه ترسی درونم شکل بگیره برای مواجه شدن و چالش های، رفتن به دل ناشناخته ها.
این ترس رو هم با سوالات بی نظیری که در مجموعه فایل های اخیر که روی سایت قرار می دادید شناختم. بعد از فک کردن به سوال و پیدا کردن این ترس گفتم باید حلش کنم و براش قدم برداشتم.
به لطف الله یکتا، خداوند همسری به من هدیه داده که واقعا در زندگی و سفر و هر جای دیگه خیلی پایه و آسان گیر تر از خود من عمل می کنه و واقعا از زندگی باهاش لذت می برم.
تصمیم گرفتیم تا به شهر سامان در استان چهار محال بختیاری سفر کوتاهی داشته باشیم که حدود 3ساعت با ما فاصله داشت و خیلی دوست داشتم قایق سواری رفتینگ رو در آب های خروشان زاینده رود رو در این فصل از سال تجربه کنم.
از مدت ها قبل طبق گفته های شما توی ذهنم تجسم می کردم که چقدر خوش میگذره و اتفاقات خوبی منتظرمون خواهد بود.
از طرفی هم ذهن مقاومت می کرد که حالا رفتیم شب کجا بخوابیم و همون سوالای قبلی که در سفرهای قبلی تجریش کرده بودم.
خلاصه تصمیمم رو گرفته بودم که برای یکبار هم که شده باید به این چیزا فک نکنم و فقط راه بیفتم. اما طبق الگوهایی که از شما دیده بودم مطمین بودم سفر کوتاه ولی به یاد ماندنی منتظرم خواهد بود.
به لطف خدا ما این سفر دو روزه رو به عالی ترین شکل ممکن انجام دادیم و واقعا به جاها و افراد بی نظیری هدایت شدیم که خودم تعجب می کردم از این همه هدایت…و بارها خدارو شکر کردم برای این موضوع.
استاد عزیزم، حتی برای قایق سواری به فردی هدایت شدیم که انسان بی نظیر و عالی بود و خودش تعریف می کرد و میگفت من اول صبح که برای کار میام از خدا میخوام مشتری هایی بفرسته برام که انرژی مثبت باشند!! و چقدرر این قایق سواری یک ساعته خوش گذشت بهمون و تجربه بی نظیری شد.
چقدر به مسیرهای زیبا در طی رودخانه هدایت شدیم از درختان زیبا تا سنگ های رنگارنگ کف رودخانه و صحنه های بی نظیری از طبیعت و نعمت های خداوند رو تجربه کردیم.
از بوم گردی که اون هم بطور هدایتی برای اقامت در اون شهر برامون فراهم شد تا ده ها مورد دیگه همه از هدایت هایی بود که خداوند برامون انجام داد.
استاد عزیز از شما یاد گرفتم خودم رو چه در زندگی چه در کسب و کارر و چه در سفر بسپارم به جریان هدایت…
اون موقع همه چیز قشنگ تر میشه که فقط روی عقل ناقص خودمون حساب نکنیم و بدونیم ایمان به هدایت و خواستن هدایت مساوی خواهد شد با هدایت و بهره برداری آسان تر از نعمت های بیشتر …
واقعا روزهای خوبی رو داریم با شما و آموزه هاتون تجربه می کنیم و لذت می بریم. با این تجربه ای که تو این سفر بدست آوردم دیدم چه سفرهای پیش بینی نشده و عالی رو از این به بعد با این دیدگاه میتونم برم و صد برابر قبل لذت ببرم…
قطعا فصل جدید سریال سفر به دور آمریکا عالی پیش میره و با همدیگه از زیبایی های آمریکا لذت خواهیم برد…
خوش بگذره …
در پناه خداوند هادی و یکتا
به نام هدایت الله
سلام برادر خوبم آقا هادی
دوست عزیز بینظیر بور کامنت شما
دیدگاه تون رو نسبت به تمام توضیحات فایل دوست داشتم مخصوصا
(سریال «سفر به دو آمریکا» و سریال «زندگی در بهشت» که کل دو سریال تلویزیونی زندگی من هست و جز این هیچ سریال یا فیلمی رو دنبال نمی کنم.
سریال هایی که تمام کارهاش رو خودشون انجام میدن، از فیلمبرداری و تدوین و بازیگری تا هر چیز که فک کنید و کارگردان سریال، خدایی هست که به قشنگ ترین شکل ممکن همه چیز رو به شکلی رقم میزنه)
عالی بودی پسر موفق وسلامت باشید انشاالله خدانگهدار
درود و عرض ادب خدمت شما دوست عزیز و هم فرکانسی، آقای روحی
ممنون از حسن توجه تون و
اشاره به نکات اصلی کامنت. خوشحالم در فضایی فعالیت داریم که جز زیبایی و توجه به زیبایی به چیزهای اضافی دیگه ای کاری نداریم.
به قول استاد
توجه به نکات مثبت و زیبایی= احساس خوب= اتفاقات خوب
ممنون از انتقال انرژی تون ازتون سپاسگزارم.
آرزوی بهترینها رو براتون دارم.
در پناه خدای یکتا
بنام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیز
امروز صبح ساعت 5ونیم بیدار شدم ودفتر شکر گزاریمو برداشتم وتمرین ستاره قطبی انجام دادم وبعد اومدم گوشی روبرداشتم وسایت ونگاه کردم دیدم یک فایل جدید اومده رو سایت وبا خوشحالی فایلو نگاه کردم واقعا حرفای مریم جون به دلم نشست ومنم الان بهتر شدم ولی قبلن یعنی تقریبا دوسال پیش نمیتونستم با آرایش حتا پشت در برم چ برسه به سفرو به بازار وهرجا میرفتم کلی آرایش میکردم واین واسه من کارداشت وهمیشه باید یک ساعت زودتر بخاطر آرایش کردن در نظر میگرفتم ولی الان شکر خدا خیلی بهتر شدم درحدی که فقط بیشتر وقتا یک روژلب میزنم وتمام واعتماد بنفسم خیلی بیشتر از قبل شده خیلی راحترم البته از وقتی با این سایت واین خانواده صمیمی آشنا شدم از هر لحاظ خیلی تغییر کردم وخودم تغیراتم را میبینم خدارو شکر فایل زیبایی بود خیلی از دیدن شما دوتا زوج خوشبخت لذت بردم از حرفاتون.استاد عزیزم ومریم عزیزم هردوتاتون الگوی بهترینها هستید برای ما.دوستتون دارم وآرزوی بهترینها رو براتون دارم .
درپناه الله
بنام خداوند لوح و قلم
همان زنده گردان بعد از عدم
همان رب منان و رب حمید
که روحش به این جسم خاکی دمید
ز آغاز خلقت بشد رهنما
بشر کرد با یکدیگر آشنا
سلااااااااااااااااااااام به عشقای من سلااااااااااااااااااااام به عزیزای دلم سلااااااااااااااااااااام به استاد نازنین ام سلااااااااااااااااااااام به مریم جان زیبارویم سلااااااااااااااااااااام به دوستان بینظیرم
تبریک تبریک تبریک؛ دوره جدید مباررررررک
……………….. دوره احساس لیاقت………………
ان شاءالله به لطف برکات این سفر همه ما توفیق شرکت در این دوره را خواهیم داشت. آمین
آن لطف که در شمایل اوست ببین
وآن خندهٔ همچو پسته در پوست ببین
نینی تو به حسن روی او ره نبری
در چشم من آی و صورت دوست ببین
چه لبخند زیبایی، چه انرژی، چه نشاطی از تصویر شما عزیزانم پیداست.
خدا را شکر بخاطر شروع این سفر شگفت انگیز که از همان ابتدا با برکت یک دوره فوق العاده و بینظیر شروع شد.
سبکبالی و سادگی در سفر، موضوعی که مریم جان در مورد اون صحبت کرد.
خدا را شکر من بصورت ناخودآگاه تا یادم میاد سبک سبک سفر کردم، تا الان وقتی که قراره بریم جایی، من در عرض 2 دقیقه آماده میشم و منتظر همسرم که اون آماده کنه و بعد از 20 دقیقه ایشون آماده میشه.
سفر که سهله، صبح بهم بگن قراره بار کنیم تا ظهر وسایل آماده بار زدن است، با اینکه خونمون 3 خواب و کلی وسیله داره. یعنی حتی برای جابجایی منزل هم سخت نمی گیریم و سریع همه چی رو آماده می کنم.(نامبرده 9 بار سابقه جابجایی دارم با کمترین زمان. باربری رضوان)
خدا را شکر این خصلتم خیلی شبیه استاد است و بالاخره یه چیزی پیدا کردم که بدون تلاش کنترل ذهن اون رو دارم.
خدایا شکررررررررت.
خدایا این سفر را برای همه ی عزیزانم پرخیر و برکت و تحولات عظیم قرار بده.
الهی آمین
سلام دوست عزیزم خانم یوسفی عزیز
عکس جدید مبارک! چه سنخیت جالبی با سفر به دور آمریکا داره، ای ول!
این جمله ای که درباره باربری رضوان نوشتید، خیلی باحال بود، دم شما گرم، خیلی خندیدم!
ما هم تا حالا 7 بار اسباب کشی کرده ایم و این جابجایی، یک کابوس برامون ساخته بود!
اما متوجه شده م که من و خانمم خیلی سبکبار تر از فامیلی هستیم که تا بحال اسباب کشی نکرده ن! نعل اسبهای ما، بیشتر به گل بنده تا دل! چون مجبور بوده ایم!
همینجا فهمیدم که این سبکباری، این شادی و زدن به اصل زندگی، چیزی بوده که من از دل و جان دنبالش بوده ام و لاجرم در این مسیر به چنین چالشی رسیده ام.
خب، برای امروزم بسه! الانه که گریپاژ کنم!
امیدوارم همیشه شاد باشید
سلام رضوان جان وای مگه میشه به کامنت رضوان عزیز رسید وذوق نکنی
چقدر وقتی کامنتت رو میخونم انرژی میگیرم وچقدر خندیدم به به این جمله ات نامبرده سابقه 9 بار جابجایی دارم باربری رضوان تو فوقالعاده ای رضوان ومیدونی رضوان جان با این جمله ات حض (امیدوارم درست نوشته باشم) کردم کیف کردم همین یه جمله ناشی از صلح درونی توئه ناشی از کار کردن روی ارزشمندی واحساس لیاقتت درسته که اینجا تنها جایی که همه بدون ترس از قضاوت بقیه همه حرفاشون رو میزنند ولی من خودم را میگم من تا 8 ماه پیش ذهنم خیلی مقاومت داشت به خیلی از مطالب در اینجا که خودش بخاطر فرکانس پایین من وهم مدار نبودن با دریافت آن مطالب بود ولی همانطور که اسداله عزیز در کامنت فایل قبل اشاره کرد فایلهای سفر به دور آمریکا سری قبل برا منم دستاوردهای زیادی داشت از همه مهمتر شکسته شدن مقاومت ذهنیم نسبت به نوشتن کامنت در مورد فایل یا دیدگاه دوستان چونهمیشه با خودم در جنگ بودم تو که بلد نیستی مثل بقیه قشنگ بنویسی پس بهتره اصلا ننویسی ولی به لطف الله وانرژی که از کامنت شما دوستان میگرفتم تشویق میشدم بنویسم
سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود تک تک شما عزیزان
سپاسگزار خداوندم بخاطر وجود این سایت الهی این مسیر زیبا
سپاسگزارم بخاطر وجود استاد ارجمندم وبانو شایسته عزیز
دوستت دارم به قول سعیده شهریاری عزیز بوس به کله خوشگلت البته بدون کلاه خخخخ
به نام هدایت الله
سلام به رضوان خانوم
کامنت کوتاه مختر مفید جذاب وگیرا
عالی بود دخترسپاس گذارم ازشما
انرژی وشادی وساده گرفتن سبک زندگی شما از کامنت شما پیداست
درضمن پروفایل قشنگتون با کلاه کابوی عالی بود
فوقالعاده هستی بهترینها رابرات آرزو میکنم
در پناه الله یکتا شاد سلامت ثروتمند باشید انشالله
سلام و صد سلاااااااااااااااامممممم به رضوان دوست داشتنی
عجب عکسی ..
دقیقاااااااااااااا همراستا با سفر به دور آمریکا :))
جالبه امروز که از دیدگانِ زیبا بینِ دوستانمون در این محفل توحیدی به موضوع فایل نگاه میکردم ، لطف الهی رو دیدم و درک کردم که:
هر انسانی یک معجزه است..
یک استثناء در آفرینش الهی ست..
یک موجود منحصر به فرد است که فقط و فقط یک نمونه از آن در تماااااااااااااام عالم هستی توسط خداوند الرحم الرحمین خلق شده….
و نگاه زیبا بین شما برکت بود…
هر چیزی، هر مسئله ایی ظاهری داره و باطنی..
اینجا ظاهر قضیه یک سفر از یک ایالت به یک ایالت دیگه است
و باطن قضیه دقیقاااااااااااااا همین برکتی ست که شما بهش اشاره کردین (آموختن ، تجربه کردن ، سبک بالی ، سبک گرفتن )
خدایاااااااااااااااا شکررررررررررت که ما رو غرق در نعمت آگاهی و لذت کردی…
رضوان عزیزم برات سراسر نور و عشق الهی آرزو میکنم
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و درود خداوند مهربان خدمت شما رضوان خانم شاد و پر انرژی
چقدر با این دل نوشتهی شما خندیدم
چقدر تحسینتون می کنم به خاطر این سرعت عمل و این ساده گیری شما رو در انجام کارها…
دمتون گرم خدا قوت
خب دیگه شما به الگوی خوب یک حقیقت یک فکت هستی که هر بار خواستم بگم
خانم ها هم می توانند ساده بگیرن و کارها رو لذت بخش و آسان انجام بدهند سریع به ذهنم میگم رضوان خانم
ممنونم که این حقیقت رو نوشتید
خداوند مهربان یار و نگهدار و هدایتگرمون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام و صد سلام به استاد عشق و مریم گلیِ عزیزِ دوست داشتنیِ عشق
و سلام به همه دوستای گلم تو سایت
خدایا هزار مرتبه شکرت برای این فایل زیبا، برای یه سفر به دور امریکای دیگه، یادش به خیر سری قبلی سفر به دور آمریکا، فکر کنم اونجا بود که بیشتر با بچه های سایت با هم دوست شدیم، همه مون زیر هر فایل کامنت میذاشتیم و چقدر زیبایی دیدیم و چقدر تمرکز و توجه به زیباییها و نکات مثبت رو بیشتر یاد گرفتیم و سعی کردیم عملی کنیم
و چه شروع طوفانی ای بوووووووود برای یه دور دیگه ی سفر… عجب فایل پرباری واقعا، مثل همه فایلها البته
مریم جان من عاشقتم که(یه عالمه چشم قلبی)
چقدر قشنگ گفتی و به تصویر کشیدی اون موقعی که داشتی وسائلتو آماده میکردی و یادت اومد قبلا چجوری بودی و چقدر وسائل برمیداشتی و الان چقدر تغییر و بهبود پیدا کردی
تازه با این همه بهبودی که ایجاد کردی الان تو این سفر هدفتو گذاشتی “آسونگیر تر بودن”… واقعا ممنونم ازت که انقدر قشنگ مسائل و نکته های ریزو میکشی بیرون و به ما هم یاد میدی کنکاش کنیم تو خودمون و علفهای هرز رو بکشیم بیرون و هرس کنیم.
منم یه جور دیگه سخت میگیرم به خودم، البته خیلی بهتر شدم، ولی هنوز خیلی خیلی جا دارم، من اینجوریم که واسه هر تصمیمی، هر کار کوچیکی کلی فکر میکنم، خیلی بیشتر از حد لازم، کلی بالا پایین میکنم، یه جورایی انقد فکر میکنم که اصلا نمیتونم تصمیم بگیرم، انگار میترسم نکنه تصمیمی بگیرم که بعدا پشیمون بشم، البته الان خداروشکر به اون شدت نیست ولی هنوزم نرمال نیست. و این یادآوریا، این فایلای بی نظیر… چقدر به ما کمک میکنه و هُلمون میده… یه دنیا ممنونتونیم
ای جانم چقدر شما دوتا عشقین (قلب قلب قلب)
مریم جان که میگه “هزاران بار خدا رو شکر کردم که منو سمت شما هدایت کرد”
این سپاسگزاری هر روزه ی همه ی ماست که به این مسیر و این سایت و شما دوتا عشق هدایت شدیم
منم دقیقا این level up شدن رو هر از گاهی حس میکنم و چه حس لذت بخشیه و چقدر خدا رو شکر میکنم براش
چقدر دلم سفر خواست:) چه زیبا گفتی مریم جان آدم یه بُعد دیگه ای از خودش و از زندگی رو تجربه میکنه و میفهمه زندگی خیلی وسیعتر از اون قالباییه که برای خودش درست کرده
از وقتی اومدم کانادا منتظر و امیدوار بودم شرایطم بهتر و مهیا بشه برای سفر کردن تو کانادا، خدا رو شکر تا حالا هم چند جایی رفتم ولی باید آسونگیرتر بشم تا بتونم اون سفر جاده ای که دوست دارم رو هم زودتر تجربه کنم، خیلی بزرگش نکنم، سخت نگیرم، فکر نکنم خییییلی پول میخواد و باید منتظر باشم همه چی کامل و پرفکت باشه، یا اینکه حتما باید سفر طولانی و چند روزه باشه پس باید منتظر باشم تا یه تعطیلاتی باشه… یه سفر کوتاه و کم هزینه در حد یه آخر هفته و شب تو طبیعت یا حتی تو یه ایر بی اند بی تو یه شهر جنگلی یا مثلا ساحلی هم میتونه شروع خوبی باشه… الهی به امید تو، خودت هدایتم کن
فقط اونجا که استاد میگه “شما پاداش خدایی به من”… دلم غش رفت براتون
واقعا سفر هم آدمو میسازه و رشد میده، هم دقیقا بهترین راه برای شناخت آدماست
خدا رو هزار بار شکر برای این فایل زیبا و پربار، خیلی لذت بردم و استفاده کردم، یه دنیا ممنون از شما دو تا بهترین و دوست داشتنی ترین استادای دنیا
سلام
سفرتون به خیر
دوست دارم از سفری بنویسم که در پانزده فروردین ماه سال 1371 آغاز کردم
سفر خودم به کره ی زمین …
سفری که به این دنیا آغاز کردم قطعا برای رشد و کامل تر شدنم بوده
مسائل مختلفی در زندگی ام پیش آمد که هربار من رو یک پله به بالاتر سوقم میداد
و سبب رشدم میشد
بخاطر هوش و استعدادم همواره تشویق میشدم به ادامه تحصیل ، از سمت تمام معلمان …و اما در ترم سه دانشگاه بود که سال 1390 ، ندای درونم من رابه ترک دانشگاه فرامیخواند
من دانشگاهم را در نهایت ترک کردم بعد از یکی دو سال و باز روند رشد و آموزش دیدنم از آن موقع سرعت گرفت و خدا هم با امدادهای غیبی اش به یاری ام می آمد
هم تضادهایش کمک بود هم لطف و مرحمت هایش هم افراد و کتاب ها و اساتید و فایلها و دستانش که درین راه به کمکم می آمدند
در خرداد سال 97 بود که بعد از بارها صدا زدنش و کمک خواستن و در اوج تنها بودن ، الهام شد کلمه ای را در گوگل سرچ کنم وقتی سرچ کردم بااینجا آشنا شدم
از سال 97 که عضو شدم هر روز در سایت بودم هرروز با فایل ها با کامنت ها با عقل کل جلو میرفتم یاد میگرفتم و رشد میکردم
مشکلات سختی رو پیش رو داشتم
سال 1400 هم این کاربری رو ساختم تامحصولات رو باهاش تهیه کنم
تا امروز که این کامنت رو می نویسم
خیلی چیزها از استاد عباس منش و سایت ایشون یاد گرفتم
که واقعا ممنون هستم
اما دوست دارم چیزهایی رو اضافه کنم
که به نظرم جای خالی اون ها اینجا خیلی احساس میشه
چیزهایی که تا خودم تجربش نکردم و بها هایی سنگین براش نپرداختم به درک و فلسفش پی نبردم
همه آموزش های شما درست و عالیست
ولی من فهمیدم که باید در کنار همه این اصول ،
نماز ، روزه ، احکام اسلامی ، طهارت ، حد و حدود الهی درباره نگاه و حجاب و پوشش و محرم و نامحرم و عبادت و عقاید و باورهای مذهبی ، و حرمت موسیقی و رقص و ولایت و مودت و اطاعت و محبت پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام را رعایت کنم
اگر احکام اسلامی رارعایت نکنم اگر نماز نخوانم اگر ولایت و محبت اهل بیت رانداشته باشم من کامل نیستم و دچار مشکل خواهم شد
من ضربات سنگینی خوردم به خاطر کنار گذاشتن نماز و طهارت و احکام و حجابم
من وقتی نماز و طهارت راکنار گذاشتم طبق عادت گذشته ام که نماز و طهارت داشتم و نداهای درونی را میفهمیدم و اونها رو الهامات و هدایتهای خداوند درک میکردم ، در زمانی که طهارت و نماز نبود فکر میکردم اونها الهامات و هدایت خداهستن اما بعد از چهار پنج ماه که گذشت بعد از اتفاقاتی بسیار بسیار بد فهمیدم که اگر نماز نمیخونم اگر طهارت ندارم اگر حجاب ندارم اگر احکام اسلامی رارعایت نمیکنم شیطانه که بهم الهام و هدایت خودشو میرسونه
من از شما ممنونم استادعباسمنش چون خیلی چیزاازتون یادگرفتم و از سایتتون استفاده کردم اما این موارد که نوشتم هم خیلی خیلی مهم هستند
من نه از باور و عقیده درونی شما اطلاع دارم و نه قصد تفتیش عقاید و تجسس دارم و نه حتی قصد هدایت کسی رو دارم فقط بعنوان کسی که 5 سال تقریبا هرروز اینجا بود و کامنت نوشت بر خودم لازم دونستم مدار الانم و درک الانم و تجربه الانمو که بهاهای زیادی هم براش دادمو بنویسم بلکه به درد خودم و دیگران هم بخوره
چون خودمو در قبال کامنت های قبلیم مسئول دونستم .
باورها و عقاید مذهبی ما نیست که اشکال دارن مااشکال داریم و باید دوره تکاملمون رو طی کنیم تا بفهمیم که واقعا حقیقت چی بود
و توهمین تکامله است که انسان درسها میاموزه و از الودگی ها و خصلتهای منفی پاک میشه
امیدوارم خدا یک لحظه دستمونو رها نکنه
سپاس و خداحافظ
به نام خداوند مهربان
سلام و درود بر استاد عباسمنش گرانقدر، مریم جان و همسفران عزیزم
قسمت اول سفرنامه 1402 به قول بچه ها، صدای من رو از تهران می شنوید! همزمانی فایل اول سفرنامه با سفر خودم رو به فال نیک میگیرم. یکم عادت ندارم به تایپ کردن با گوشی، از همین اول بگم غلط املایی یا نگارشی دیدین زیر سیبیلی رد کنین خخخ
خدا رو شکر قبل از اینکه دنبال انجام کارهام برم تونستم یبار فایلو ببینم و فرصتی دارم که بنویسم.
استاد اولین موردی که دوست داشتم اشاره کنم، نحوه تنظیم دوربین هنگام فیلمبرداری از مسیر است. نمیدونم دوستان حرف منو تائید می کنن یا نه ولی حس و حال و لذتی که هنگام فیلمبرداری دوربین وقتی که کاپوت ماشین هم در کادر تصویر قرار میگیره برام چندین برابر بیشتر از وقتیه که دوربین کامل جلو رو نشون میده! چون در حالت اول احساس اینو دارم که فرمان دست خودمه و قشنگ میتونم تصور کنم حرکات دست و فرمونم رو انگار واقعا خودم دارم سفر میکنم ولی وقتی کادر فقط به جلو تنظیم شده لاشه احساس دیدن یه فیلمو دارم! اینقد تفاوت و لذتش متفاوته.
بریم سراغ سفرنامه، استاد و مریم جان در یک فاب زیبا،واقعا این دو فرشته خدا برام خیلی عزیزن و تاثیر گذارترین افراد در زندگیم.
عینک خشگل و استایل استاد که مثل همیشه فوق العاده هستند و مریم جان که زیبائیش امروز به چشم من چند برابر شده! پوست روشن و شفاف، آرامش ظاهر، موهای زیبا و پیراهن(بلوز میگن یا چیز دیگه منظورم همونه خخخ من فقط میتونم بگم از همونا منظورمه!) قشنگشون .
سپاسگزاری کردن چقد عادت خوبیه که استاد یادمون دادن. چقد قبلنا سختم بود سپاسگزاری کنم،بخصوص کلامی و نوشتاری. میگفتم تو دلم( ریا نشه خدا میدونه، چه باور مزخرفی!)
سپاسگزاری مریم جان از استاد برام لحظه بی نظیر این فایل بود. یه احساس ناب و خالص، یه صفای وجود؛ یه بغض شیرین ؛ قلبشون رو میشد لمس کرد اون لحظه و من خدا رو در اون احساس لمس کردم!
تو جلسه قبل گفتم سفرنامه شروع نشده، معجزاتش شروع شده! و هدیه و خبر نوید بخش به ما آماده شدن دوره احساس لیاقت است که به زودی آماده خواهد شد و قدم بعدی و دوره بعدی ما هم از همین حالا مشخص شده است. خدایا شکرت بابت هدایت هایت.
استاد چقدر خوب سفر کردن رو برامون معنا کردین! سفر تجربه ناشناخته هاست؛ سفر تجربه کردن خودمان است؛ سفر شناختن بهتر و بیشتر خودمان است، بی دلیل نیست گفتند: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی سفر این نیست که ما از یه خونه بریم تو یه هتل! سفر این نیست که از یه هتل بریم تو یه هتل دیگه! سفر بدون تجربه طبیعت بی معناست! سفر بدون تجربه چالش ها بی معناست! سفر بدون حل کردن تعارض ها بی معناست! سفر بدون تجربه ناشناخته ها بی معناست! سفر یعنی تو پای به راه بنه و هیچ مپرس… و در یک کلام مریم جان چه زیبا گفتن: سفر یعنی از قالب روزمرت بیای بیرون!
دلیل اینکه میگویند آدمها رو در سفر بهتر میشه شناخت به نظرم اینه که در سفر محیط و شرایط جدیدی میشه تجربه کرد که ذات و رفتار واقعی آدمها رو برامون مشخص میکنه و آدمها نمی تونند از قبل سناریو یا فیلمشون رو برای شرایط یهویی آماده کنند. در سفر است که تفاوت و حتی تعرض منافع پیش میاد و نحوه و رفتار ما در آن شرایط میتونن شخصیت ما رو بیشتر در معرض نمایش قرار بده. در سفر است که چالش هایی مثل گرسنگی، خستگی، کلافگی، کم خوابی، گرسنگی و… را میشه تجربه کرد و عکس تلعمل با به این شرایط ظرف وجودمان رو بیشتر نشون میده.و ما هم در این سفر زیبا یاد میگیریم و تجربه میکنیم تا رشد کنیم و ظرف وجودمان را بیشتر کنیم. در پناه حق ، سفر بسلامت.
سلام به اسداله عزیز
از همین اول کامنتت هم تعجب من وهم تحسین مرا برانگیختی
احسنت به تو به چه نکته ای اشاره کردی در مورد تنظیم گوشی ونحوه فیلم برداری وبعد کامنت پراز آگاهی میدونی اسداله الان دو ساعتی میشه دارم کامنت دوستان را میخونم وواقعا به این حرف استاد رسیدم که میگه حکم یه کتاب رو داره وارزشمنده چون هرکسی بسته به مداری که قرار داره به نکات با ارزشی اشاره میکنه
سپاسگزار وجودتم اسداله عزیز
درپناه حق
سلام من به تو یار قدیمی و همسفر جدید!
فهیمه نمیدونم چرا یهویی آهنگ هایده در ذهنم پلی شد خخخ منم جلو هدایتو نمی گیرم و میگم حتما قشنگیش اینه اینجوری برای شما شروع بشه! ما که نمی دانیم، خودش بهتر میدانه، هیچ چیزی بی سبب و اتفاقی نیست.
سر شب خیلی خسته بودم گفتم بخوابم که صبح سرحال برگردم شهرستان و الان این نیرو منو بلند کرده و به کامنتت هدایت کرده و آهنگ هایده هم به قول استاد نان استاپ داره پلی میشه خخخ اینو نشون هر آدم عادی ای بدین خداوکیلی اجازه رانندگی بهش میدن!یراست نمیرنش تیمارستان! اصلا جرات نوشتن و گفتنشو داره! و این تفاوت ما و اینجا با فضای جامعه است. در پناه حق باشی فهیمه عزیز
سلام اسداله عزیز
بسیار هم عالی چقدر هم من انرژی گرفتم آخه میدونی دیشب آخر شب داشتم با خدا صحبت میکردم تو ذهنم میگفتم خیلی وقتا من حواسم نبوده تو دستم رو گرفتی خیلی وقتها هم آگاهانه ازت خواستم والان هم ازت مخوام دورکنی ازم آنچه که باعث ناسپاسی ام میشه
دورکنی آنچه باعث فاصله بین من وتو میشه ….خیلی حرفهای دیگه ودقیقا این جمله شما یادم بود که هیچ اتفاقی اتفاقی نیست قبلش هدایت شدم به کامنت رضای عزیز یعنی با خواندن کامنت رضا مطمئن شدم مسیرم درسته چون هیچ وقت نتونستم بین خودم وخدا واسطه قرار بدم ولی همیشه یه احساس گناهی داشتم تا اینکه عضو سایت شدم بعدازشنیدن معنی فارسی دعای کمیل وصحبتهای استاد فایل نامه 31 حضرت علی به امام حسن گفتم خدایا شکرت ولی دم غروبی یه قضیه ای پیش آمد که دوباره شک آمد سراغم گفتم خدایا من میدونم وباوردارم بدون اذن تو برگی از درخت نمی افته بادی وزیدن نمیگیره تو مرو به یقین برسون بعد سایت وبعد هم کامنت رضای عزیز همون لحظه به خودم گفتم بقول اسداله هیچ اتفاقی اتفاقی نیست
بهترین بهترینها نصیب دل پاک وبی آلایشت
در پناه حق
سلام و درود فهیمه عزیز
اینکه هیچ اتفاقی، اتفاقی اتفاق نمیفته تنها یک جمله و کلیشه نیست.بلکه کلی باور و نیرو و قانونمدی در این جمله نهفته است. هر چقدر که داریم بیشتر روی خودمان کار می کنیم ناشناخته هایمان کمتر میشه، رابطه بین اتفاقات و فرکانس ها رو دقیقتر میبینیم، نشانه های خداوند را بهتر متوجه میشیم و عمل می کنیم . و در یک کلام من خالق زندگیم میشم و زندگیم باری به هر جهت نیست که مثلی برگی در باد بخواد منو به سمتی ببره! من با فرکانسم میخوام و اتفاق میفته و خلق میشه! آسان میشیم برای آسانی ها!آره آسان میشیم برای آسانی ها و چرخ زندگیمون روانتر میچرخه. کافیه این تنظیماتو با توجه به ناخواسته ها بهمش نزنیم! و سعی کنیم بهتر و بهترش کنیم.
ممنونم بابت معرفی فایل نامه 31 حضرت علی به امام حسن مجتبی که رفتم و گوش دادم و دعای زیبا و توحیدی کمیل. در پناه خداوند فهیمه جان
به نام هدایت الله
سلام آقا اسدالله عزیزودوسست داشتنی
تبریک میگم بهت بازم گل کاشتی دوست خوبم
همیشه عالی وتاثیر گزاری و کامنتهای خوبی میزارید
سپاس گذارم از شما که سپاس گذاری را من هم از وقتی از استاد یاد گرفتم آن را همیشه در روزمرگی خوبم انجام میدهم
سلامت موفق وشاد باشید انشاالله
سلام و درود محمدرضای عزیز
خوشحالم که مثل همیشه حضورتون تو این سایت الهی استمرار و تداوم داره و میبینم چقد خوب دارین کامنت میذارین و کامنت میخونین.
خوبی اینجا همینه که اشاره کردین محمدرضای عزیز! همه از هم یاد میگیریم و به هم دیگه یاد میدهیم، کسی خودشو استاد نمیدونه و همه ما شاگرد استاد هستیم.
ممنون که برام نوشتی و نظرتو انتقال دادی، در پناه حق
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلام به اسدالله عزیز و مومن و موحد و خداجوی
اسدالله عزیز بسلامت.
ان شاءالله یه سفر لاکچری خارج از کشور به هر جایی که دوست داشته باشید طی این سفرنامه براتون پیش بیاد. و کلی تجربه با حال داشته باشید.
مررررسی که توصیه می کنید دوستان همراه این سفر شگفت انگیز باشند، خود من به شخصه با اینکه عاشق این سایت و استادو دوستان هستم، و دوست دارم همیشه حضور داشته باشم،(به شرط اجازه) ولی با توصیه های شما مشتاق تر شدم با تاکید بیشتر تمرکز کنم به این سفر جادویی.
اسدالله عزیز در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفق تر باشی.
خدا پشت و پناه شما و مسافرای ما باشه.
سلاااااام و دروود بر رضواااان عزیز
به قول سعیده عزیز که دلتنگ کامنتهاشم و ان شااله زود زود برمیگرده به سایت بگم رضضضضضضضوان ؛ آقا قبول نیست! من میخواستم برات کامنت بنویسم باز تو محبتتو بی دریغ نثارم کردی! آقا یه کامنت طلبت!
اینو بدون رضوان جان دعای قشنگت بی ربط لا حضور من در تهران نیست و ان شااله اگه عمری بود در جلسه سوم سفرنامه راجع به دلیل سفر این روزام خواهم نوشت، در پناه حق عزیز
سلام به اسداله عزیز برادر توحیدی عزیز
کامنتتو خوندم و کلی لذت بردم ازاینکه گفتید واقعا این سفر پر از برکت برامون و یکی از برکاتش همین دوره احساس لیاقت که استاد قراره رو سایت بزارن و همین همزمانی سفر شما به تهران و خیلی اتفاقاهای قشنگ که قراره تجربه کنیم
تو یه قسمتی از کامنتت که توجه منو جلب کرد این بود که گفتید
(استاد چقدر خوب سفر کردن رو برامون معنا کردین! سفر تجربه ناشناخته هاست؛ سفر تجربه کردن خودمان است؛ سفر شناختن بهتر و بیشتر خودمان است، بی دلیل نیست گفتند: بسیار سفر باید تا پخته شود خامی سفر این نیست که ما از یه خونه بریم تو یه هتل! سفر این نیست که از یه هتل بریم تو یه هتل دیگه! سفر بدون تجربه طبیعت بی معناست! سفر بدون تجربه چالش ها بی معناست! سفر بدون حل کردن تعارض ها بی معناست! سفر بدون تجربه ناشناخته ها بی معناست! سفر یعنی تو پای به راه بنه و هیچ مپرس… و در یک کلام مریم جان چه زیبا گفتن: سفر یعنی از قالب روزمرت بیای بیرون!)
مخصوصا اون تیکه ای که گفتیدسفر این نیست از خونه بری هتل و از یه هتل بری خونه
یاد یه سفر افتادم کلی خندیدم گفتم دقیقا اقای زرگوشی درست گفتنند و همون لحظه این تیکه از صحبتتونو برای خواهرم و زنداداشم گفتم و گفتم واقعا درسته این کلام
چون من چند سال پیش یه زمانی برای مربی گری قران تو یه موسسه قرانی بودم اونجا باید چند جز حفظ میکردی که ازمون بدی و قبول بشی و من جز اول حفظ کردم اما هیجی درک نمیکردم و ترجمه اشو هم میخوندم اما نمیفهمیدم چیزی ازش
تو اون موسسه یه اردوی چند روزه سفر به مشهد بود و از شهرهای مختلف بودند بعد از اینکه رسیدیم مشهد اقا این هم اتاقیهای من و بقیه بچه ها از صبح تا شب فقط مسیر هتل و حرم میرفتن ینی من روز اول که رفتم خسته شدم بهشون گفتم بابا چه خبره همش هتل حرم و حرم هتل بریم جاهای دیدنی مشهد ببینیم که کسی پایه نبود و نیومدن فقط یکی از بچه ها با پدر و مادرش اومده بود به اونا که گفتم گقتندد باشه و رفتیم باغ وحش مشهد کلی هم خوش گذشت و روزهای بعد هم خرید میرفتیم و فقط یکی دوبار حرم رفتیم و الان که شما اینو گفتید کلی خندیدم واقعا به حرم هتل و هتل حرم
خواستم این خاطره رو باهاتون به اشتراک بزارم
انشالله که بهترین سفر درونمون باشه این سفر و کلی پخته تر بشیم
سلام و درود آزاده عزیز
یه نکته مثبتی که در کامنت هاتون مشهوده و جزء متدهای نوین تدریس و سخنرانیه خاطره تعریف کردن و مثال آوردن است زیرا خاطره و مثال ماندگاری و پذیرش بالاتری در ذهن ما دارند که از این بابت تحسینتون میکنم و دلیل کامنت های طولانیت نیز پر بودن از همین ویژگی خوب است.
دیشب میخواستم جواب کامنتت رو بدم ولی دیدم با یکی دو خط نمیشه جواب داد ظهر که به کرمانشاه رسیدم کامنتت و خودم یادم اومد و گفتم امروز باید جواب کامنتت رو بدم.به همین دلیل چند ساعته که رسیدم منزل و کمی استراحت کردم لپ تاب و روشن کردم تا بنویسم برات و یبار دیگه کامنتت رو خوندم و لذت بردم. اصلا تایپ کردن با لپ تاب لذت دیگه ای داره و خداوند رو شاکرم بابت داشتنش.
چیزی که از قبل با من بوده و با آموزشهای استاد قویتر هم شده وجود شرک در این رفتار عامه مردم نسبت به زیارت ائمه است. که معمولا هم با واکنشهای تند عوام و برچسب زدنهای مختلف مواجه می شود بگونه ای که این حرفا نمیشه برای کسی که تو مدارش نیست بیان کرد.
آزاده جان قطعآ سفرنامه بهترین سفر مجازیمان خواهد بود که نمودش را در زندگی واقعی مان حس و تجربه خواهیم کرد. ممنونم که برام نوشتین و در این سفر زیبا همسفرمان هستین.یا حق
درود به شما آقای زرگوشی دوست داشتنی ، همیشه کامنتها تونو با عشق می خونم و لذت میبرم و کلی هم یاد میگیرم ، دستتون درد نکنه خدایااااشکرت که به من همچین دوستانی عطا کردی
اول اینکه عکس پروفایلتون منظره ی بسیار زیبایی داره مخصوصا اینکه پدر و دختر شینای قشنگ که اسمش هم مثل خودش قشنگه مزینش کرده
(منم یه پسر دارم اسمش سبلان)
خواستم یه خاطره خنده دار براتون تعریف کنم ، در رابطه به پاسخی که به آزاده عزیز داده بودین ،رفتار عامه مردم به زیارت ائمه
سالها پیش،که منم مثل همین مردم فکر میکردم به اتفاق خانواده رفته بودیم مشهد برای زیارت
به من گفته بودن برای برآورده شدن حاجت یک ذکر رو باید بدون وقفه 1000 بار تکرار کنی ، ی ذکر بلند بالا ، منو مامانم رفتیم حرم و من شروع کردم به گفتن ذکر دقیقا یکساعت و نیم طول کشید و در این مدت من نباید حرف میزدم ، مامانم بنده خدا هی میخواست یه سوالی بپرسه یا حرفی بزنه ، یا بگه: میخوام برم کنار زری یا ….. ولی من فقط با تکون دادن سر جواب میدادم اونم نصفه و نیمه
وقتی برگشتیم ، هرکسی پرسید زیارت خوب بود : مامانم سریع میگفت والا من با ی نفر رفته بودم که طرف کر و لال بود نه حرف میزد نه میشنید ( کلی استیکر خنده)
بماند که اون حاجت هم به سر انجام نرسید
خواستم با گفتن این خاطره بیشتر از شما تشکر کنم بخاطر کامنتهای عالیتون
امیدوارم که روز به روز توحیدی تر باشین
سلام و درود سحر عزیز
کامنتتو که خوندم خیال کردم در پاسخ کامنت من زیر کامنت این جلسه شما داده شده و در آن کامنتم به نحوه عمل فرکانسها اشاره کرده بودم. ولی الان دیدم کامنت منو هنوز ندیدین! و جالبه هر کدوم کامنتمون رو زیر پست دیگری کامنت کرده! واقعآ آدم از کار خدا و قوانینش حیرون میمونه! این ها همه درس و نشانه هایی هستند که باید بار ها و بارها به خودم یادآوریش کنم و باورهامو قوی و قویتر کنم.
راجع به باورهای نامناسب دینی هم که کلا قبل از آشنایی با استاد مثل بقیه جنبه های زندگیمون در درو دیوار بودیم. ولی همیشه یه نیرویی یه حسی در درونم میگفت اینکارها توحیدی نیست! باور میکنی من تنها عضو خانوادمم که هنوز نرفتم عتبات عالیات. در صورتی که بقیه سالی چند بار میرن. اینقدر ما نزدیکیم که اراده کنیم صبح میتونیم بریم کربلا و نجف و کاظمین زیارت کنیم و عصر برگردیم! ولی تا حالا نرفتم چون هنوز باورهام آنقدر قوی نشده اند که دچار شرک نشم و قدرت را به بنده اش ندهم.ارادت و الگو بودن ائمه برایمان در زندگی راهگشا و کمک کننده است ولی این ذهنیت ها که عامه دارند من ازش دوری میکنم!
این کامنتو نوشتم که ردپا بگذارم از تله پاتی خداوند! از نحوه عمل فرکانس ها! تا فراموشم نشه که …
خداوند آقا سبلان هم بهتون ببخشه و به همه آرزوهاش برسونه. چقدم اسم قشنگی براش انتخاب کردین!!! البته از پدر و مادری عباسمنشی جز زیبایی چیز دیگه ای نمیشه انتظار داشت. بقول شاعر از کوزه همان تراود که در اوست!
در پناه خداوند باشی دوست عزیز که دستی از دستان خدا شدی تا قدرتش و عظمتش را بهتر و بیشتر درک کنم. درپناه خداوند باشی عزیز
سلام آقا اسداللهِ نازنین و توحیدی.
خیلی ممنونم ازتون برای این کامنتِ عالی، خیلی لذت بردم از خوندنش.
منم کاملا موافقم:
سفر بدون تجربه طبیعت بی معناست.
طبیعت، روحِ زندگیه.
هر وقت دور میشم از طبیعت، روحم به سمتِ پژمردگی میره.
طبیعت، درمانِ روحیه مونه.
بهترین اوقات رو در تهران سپری کنین، بهترین لحظات رو خلق کنین برای خودتون به یاریِ اللهِ یکتا.
الهی شکرت، برای روزی غیرِ حسابی که از طریق این سایت میرسونی دستم.
سلام و درود سمانه عزیز
هر دو کامنتت در این جلسه رو خوندم و تحسینتون کردم بابت اینکه بهبود گرائیتون به کمالگرایی تون غلبه کرده و تونستید عمل کنید.
تجربه خوابیدن زیر سقف خدا در باغ پدر شوهرتون هم با تمام وجود احساس و لمس کردم و این تجربیات چقدر میتونه ناب و لذت بخش باشه.
اتفاقا دیشب که زود خوابیدم و ساعت یک و دو بیدار شدم و چند کامنت پاسخ دادم دیگه خوابم نبرد و دائمآ صدای پارس کردن سگ می اومد و به خودم گفتم انگار تو آبادی خوابیدم خخخ خلاصه همه دارند ادای همو در میارن، روستاها شهری شدن و شهری ها روستایی!
ممنونم بابت کامنتت و تحسینتون میکنم بابت تجربه تنهائی خوابیدنت و غلبه بر ترسها و نجواهای ذهنیت . با تلاش و پشتکاری که دارین روز بروز درها و نعمت های بیشتری رو بروی خودتان خواهید گشود. در پناه حق
سلام به آقا اسداله عزیز ودوست داشتنی
آقا اول از همه بگم اگه هنوز هم تهران هستید اگه مارو قابل بدونید میتونیم میزبان هر چند کوچکی برای شما باشیم…
قول میدیم بهتون بد نگذره..
مثل همیشه به نکاتی اشاره کردین که آدم از خوندنشون لذت میبره
این روزها من با کارم سرم شلوغ ولی حتما برنامه سفر برام نیاز…که خودم رو باز محک بزنم ببینم چقدر در عمل تغییر کردم…
فقط میتوتم اینو بگم که عشقبازی با خدا حرف اول وآخر سفرنامه زندگی…
بهترینهارو براتون از خدای عزیزم آرزو دارم.
سلام و درود شهلای عزیز
ممنونم از لطف و مهمان نوازیتون عزیز. قطعآ غیر از این هم از شما انتظار نخواهد بود و بزرگی و سخاوت و صداقت شما ثابت شده است.قطعآ در زمان مناسب و در مکان مناسب عزیزان هم فرکانسی رو ملاقات خواهم کرد و به اجابتش ایمان دارم!
صبح که در مسیر بازگشت بودم و میکس محمد فتحی فایل های استاد در مورد توحید رو پلی کرده بودم و گوش می دادم، با خودم میگفتم کاش استاد یه سمینار چند روزه برای اعضای فعال سایت بذارن که بتونیم چند روز کنار استاد و مریم جان زندگی کنیم و هم عزیزان سایت رو ملاقات کنیم و از نزدیک ببینیم. خلاصه تصورشم خیلی برام لذت بخش و جذاب بود کاش خداوند به دله استاد الهام کنه و این اتفاق بیفته.
شهلا جان با همه مشغله هایی که دارین و این فصل هم فکر کنم اوج شلوغی کارتون باشه ولی کامنت گذاشتن برای فایلهای سفرنامه رو در برنامه روزانت قرار بده، مطمئن باش برکاتش در زندگیت قابل شماره نخواهد بود.ممنونم که برام نوشتید. در پناه حق باشی دوست عزیز
سلام آقا اسداله نازنین
حتما درخواست همه ی کسانی که همفرکانس هستیم دیدن همدیگه س…وچه محفلی شود این جمع خدایی
از خدای بزرگ من هم خواستم وبه قول گفته شما حتما به اجابتش ایمان دارم به وقتش…
بله حتما اسداله عزیز( البته ببخشید کلمه ی آقارو ازش برداشتم یه کم برام نوشتنش سنگین بود ولی میخوام بی پروا تر وخالصانه تر با دوستان نابی مثل شما عزیزان باشم)سعی میکنم کامنت بیشتر بذارم قول میدم
چون حال وهوای خودم هم با کامنت گذاشتن خیلی بهتر میشه..اینو کاملا متوجه شدم
قطعا این مدت یکماهی هم که به صفحه ی اصلیم نمیتونستم دسترسی داشته باشم وبا لطف خانم فرهادی عزیز درست شد حتما حکمتی توش بوده
این روزها یه کم چالش تو زندگیم بوجود اومده که هنه رو سپردم به خدا که خودش درستش کنه
من سهم خودم رو فقط درست میکنم…
به امید دیدار به زودی زود اسداله نازنین وعاشق خدای یکتا
سلام و دورد
آقای اسدالله
چقدر لذت بردم از کامنتتون چقدر خندیدم و شاد شدم از پیام قشنگ تون .
ایشالله همیشه سفر کنید به بهترین جاهای دنیا ولذت ببرین
از این جهان و زیبایی هاش
آقای اسدالله
دوست داشتم
بیام بگم از وقتی تعهد دادم .
که سفر نامه ببینم و کامنت بزارم
.
خدا نمی دونید چقدر قشنگ
اتفاق های خوبش رو داره
برام رقم میزنه
ما یک سال هست دنبال این اتفاق خوبه بودیم
و الان که این پیام میدم خیلی خوشحال هستم حس فوق العاده دارم
و ایمان دارم که از این به بعد
اتفاقات بهتر از اینا هم برام میفته
این رو دوست داشتم بیام
به شما بگم
که بعد تعهد که دادم
خداوند به طور معجزه آسا داره پلن هاش رو میکنه .
بعدا میام حتما میگم چه اتفاق خوب افتاده
به نام خداوند مهربان
سلام عزیزای دل سلام سلااااام
عجب عکس قشنگی روی این فایله چه خنده های دلنشینی چقدر لذت بردم از دیدنتون از چهره های خندان تون
خوش اومدین ب الباما
استاد من تازه کامنتم رو تو جلسه 2 قدم 2 تموم کردم که اومدم دیدم فایل جدید اومده
تو کامنت قدم دوم که موضوع تجسم هست، یه عکسهایی از یکسری چیزایی که قابل باور باشه برام رسیدن بهشون اما یکمی خاص تو گوشیم دانلود کردم که میخوام تجسم کنم که رسیدم بهشون که یکی از اونا داشتن یه درخت کریسمسه
واااای به محض ورود شما به اون مکان من یه درخت کریسمس دیدم
این اگه نشونه نیست پس چیه،اشک شوق تو چشام جمع شده استاد
خانم شایسته عزیزم موهاتون که داره بلند میشه یه زاویه دیگه ای از چهره مهربونتون رو به ما نشون میده
من چند وقتیه که موهامو کوتاه کردم و ناراحت نیستم در صورتی که اگه قبل از آشناییم با شما و استاد بود خیلی پشیمان میشدم و احساس بدی داشتم اما حالا خیلی هم حالم خوبه از این بابت چون راحتیم برام مهمتره و جالبه که هرکسی هم منو میبینه میگه چقدر زیبا شدی آهاااان موهاتو کوتاه کردی چقدر بهت میاد و من تشکر میکنم و میگم آره خیلی دوست دارم و راضی ام
من میدونم که این بازخورد بقیه از احساس خوب درونیم نسبت به خودمه و حالم بیشتر و بیشتر با خودم خوب میشه
مریم جانم ازت سپاسگزارم که تو این مدت با موهای کوتاه و صورت بدون آرایش به من یاد دادی که میشود اینطوری هم احساس زیبا بودن و رضایت داشته باشی از خودت
میشود راحت تر بدون توجه به قضاوت دیگران به سبک خودت پیش بری
من آرایش دائم انجام دادم هم به دلیل زیبایی و هم راحتی چون دوست نداشتم درگیر لوازم آرایش باشم،وابسته نباشم به چیزی، دلم میخواست صبح که بیدار میشم مثلا ابروهام عیب و نقصی نداشته باشه و وقتی جلو آینه میرم از مرتب و زیبایی صورتم لذت ببرم
اما بازم انگار باید رو این آرایش دائم هم یه رنگ و لعابی بدی تا از یه حالت کمرنگ و بی روحی بیاد بیرون، البته من کرم پودر و پنکیک و ریمل و ضدآفتاب و اینا استفاده هم نمیکردم ، خلاف سنگین من چه قبل از آرایش دائم چه بعدش مدادچشم و رژ و رژگونه بود ، این 3 قلم خیلی برام مهم بود
ولی من از شما الگو گرفتم و تمرین کردم و بدون آرایش خیلی جاها رفتم تا از خودم به شرط آرایش راضی نباشم احساس ارزشمندی کنم من خیلی جاها این تمرین و انجام دادم و خیلی راضی هستم
و الان هم نمیگم لوازم آرایش اصلا استفاده نمیکنم، بعضی وقتا بعضی جاها که جشن و شادی باشه استفاده میکنم،اما گفتم که بیشتر همون 3 قلم کفایت میکنه
تو جلسه 8 قانون سلامتی استاد درمورد آرایش خانمها و همینطور نداشتن آرایش زیاد خانمای آمریکایی صحبت کردن
و از وقتی ایشون گفتن که تو وگاس فقط رسپی ها اگه اشتباه نکنم کسایی که تن فروشی میکنن فقط آرایش غلیظ دارن چون بیزینسشونه، از وقتی اینهارو از استاد شنیدم خیلی نظرم نسبت به آرایش غلیظ عوض شد
چقدر جالب من فایل شما رو تیکه تیکه گوش میکنم و کامنت مینویسم مطالب بالا رو بعد از دیدن مریم جان و موهای بلندشده اش و قبل از صحبتهای مریم جان نوشتم و الان هم تا دقیقه 17 دیدم و استاپ کردم که بیام ادامه شو بنویسم
هوا روشن شده و من هنوز بیدارم چه قدرتی داره این سایت روز پدیدار شد و این لذت شنیدن و نوشتن استاپ نکرد
استاد این روزا دارم فایلهای کلید عزت نفس رو هم کار میکنم و چه جالب که هماهنگ شده با شما که دارید دوره احساس لیاقت برامون آماده میکنید
البته چند وقت پیش وقتی به قسمت محصولات سر زدم دیدم یه سری از محصولات رو از رو سایت برداشتید همونجا انگار یه حسی بهم گفت استاد میخواد باز بهتر از این بهترینِ خودش رو ارائه بده باز بهبود و بهبود،الهی شکر
بریم ادامه فایلو ببینیم و ادامه کامنت
راستی راستی یه چیز دیگه هم میخوام بگم که چقدر احساس خوبی بهم دست میده وقتی میبینم شما و خانم شایسته
با اینکه دارید با هم زندگی میکنید
با هم کار میکنید
با هم مسافرت میرید
اما به معنای واقعیه کلمه برای هم احترام قائل هستید
با حترام همو صدا میزنید شما میگید عزیزدلم یا خانم شایسته
ایشون میگن آقا یا استاد
میگید ایشون اینو گفت ایشون اون کارو کرد
بیشتر اوقات هم همدیگرو 《شما》میگید
و من در نتایج دوستان از آموزه های استاد شنیدم که گفتید هر چی که صمیمیت داشته باشی احترام باید اولویت داشته باشه نسبت به صمیمیت
و گفتید که همیشه یه راهی پیدا کنید که این احترام رو حفظ کنید یه راهش میتونه این باشه که یه پیشوند قبل از اسم طرف مقابل بزارید مثل عمو،خاله،حاجی
آخ دورت بگردم ایجانم استاد چقدر شما حرف و عملتون یکیه
من قبلا هم گفتم این سفرها این مستند زندگی شما یه مکمل بسیارعالیه واسمون در کنار فایل های آموزشی و چقدر این عملکردتون به آدم احساس خوبی میده
از خانم شایسته باید خیلی خیلی ممنون باشیم که دوربین دست گرفتن و استارت این مستندهای زندگی واقعی استاد رو برامون به تصویر کشیدن عاشقتم دختر که اینقدر خوبی
بریم ادامه فایل
دقیقه 18 فایله به خانم شایسته میگید شما زمانی بدون آرایش از اتاق بیرون نمیومدید خخ من یاد خودم افتاد یه روز با یکی از دوستام یادم نیست کجا رفته بودیم که من کیف لوازم آرایشمو جا گذاشتم و ایشون که به شدت آرایشی بودن و هستن بهم گفت اوه اوه بدون آرایش بیرون نریااااا تا کیفتو برات بیارن البته با خنده و فان میگفتن
استاد در ادامه شما از سفرتون با 90 نفر میگید
شما میگفتید و در ذهن من تصویرش شکل میگرفت، حمام دریای خلیج فارس و دستشویی …
استاد چه کارهایی که شما برای رشد خودتون انجام دادید واقعا دلم خواست واسه خودم چالش بزارم البته الان که شما اینارو تعریف کردید هااا نه اینکه قبل از این من دلم همچین چیزی خواسته یا حتی بهش فکر کرده باشم
این نوع نگاه شماست که دید مارو نسبت به موضوع 180 درجه عوض میکنه
مثل تموم فایلاتون، صحبت هاتون، آموزش هاتون این جلسه هم بسیار عالی بود ، امید به خدا سفرتون پر از اتفاقات خوب
خدا نگهدار شما هم باشه عزیزای دل
با سلام
استاد عزیز در قسمت 193 سفر به دور آمریکا اوائل کلیپ ویدئویی ، مشاهده کردم که کمی زحمت کشیدید تا وانت را زیر کمپر قرار دهید در آن لحظه بیاد ایده آسان سازی کارها افتادم که شما همیشه گوشزد کردید بنا براین پیشنهاد می کنم بفکر تهیه4 عددچرخ موقت چرخان 360 درجه ایی باشید که بتوانید موقتا زیر پایه های کمپر نصب کنید آنگاه با تحرک کمپر راحت تر بتوانید آن را بر روی وانت نصب کنید و بعد از نصب آنها را جدا کنید. در ضمن هروقت می بینمتان واقع دلم شاد می شود و انرژی می گیرم بخاطر تن سالم ، زندگی سالم ، تفریح سالم ، روابط سالم و در نهایت زندگی متعادل و بدور از افراط و تفریط که موفقیت واقعی به این ابعاد می گویند. ارادتمند سیامک جبارپور
به نام خدای وهاب
سلام به استاد عباس منش عزیزم و مریم جان قشنگم و همه دوستان مؤمن و الهیام.
استاد جان کامنت من رو از بیمارستان می خونید.
از همین فضای دلگیر بیمارستان، از همین شرایط ناخوب فعلی، از پشت در اتاق احیا، که چهار پنج ساعتی می شه برادر درگیر اعتیادم رو که پوست و استخوان شده، به دلیل مشکلات حاد داخلی و پایین بودن سطح هوشیاری بردند اونجا تا به قول خودشون برای یک عمل بسیار پرریسک آماده بشه، براتون می نویسم. یک چشم اشک یک چشم خون.
اولش دائم ذهنم درگیر این بود که چرا؟ آخه چرا؟ من چه فرکانسی فرستادم که الان باید اینجا باشم؟ و هیچ دلیلی پیدا نکردم و دیدم در این اواخر و مخصوصاً چند روز اخیر، بیشتر اوقات در احساس خوب و شادی و لذت و سپاسگزاری بودم.
ولی خیلی زود برگشتم و یاد حرف شما افتادم که نباید این حرف رو بزنم و فقط باید هر طور شده حال خودم رو خوب کنم.
گفتم حالا ثابت کن که داری شاگردی استاد رو می کنی. ببین استاد چه جوری تونست فراق فرزندش رو تاب بیاره و سریع احساسش رو خوب کنه. تو هم همون راه رو برو.
بعدش بلند شدم و رفتم بیرون بیمارستان. آب و شکلات خریدم. در تاربکی راه رفتم، به خدای عزیزم گفتم خودت می دونی و بندهت. مگه نه اینکه تو خداشی؟ مگه نه اینکه «کلاً نُمد هوالاء و هوالاء…»؟ من کی ام؟ من چه کاره ام؟ من چی کار می تونم بکنم؟ هیچی. جز اینکه دست تو باشم برای کمک در حد توان. که هستم. بقیه ش دیگه با من نیست.
استاد راه رفتم و درخت ها رو با برگ های سبز قشنگشون در تاریکی تماشا کردم و چه نسیم خوبی می وزید…
بعد اومدم نشستم اینجا، پشت در اتاق سی پی آر. و سایت رو باز کردم. دیدم سفر شروع شده. خدایا شکرت. استاد اعتراف می کنم که کنترل ذهن کافی نداشتم و نجواها می اومدند. ولی باز ذهنم رو جمع می کردم. و برای همین دو بار فایل رو دیدم. مریم جون عزیزم با اون چهره مثل ماه، با اون پیرهن چهارخونه خوشگل، با اون خاطره ای که از سفر کویر مرنجاب تعریف کردید و از استاد سپاسگزاری کردید به خاطر اینکه تجربه سفر واقعی رو بهتون داد و باعث شد با ایشون معنای واقعی زندگی رو درک کنید، من عاشقتونم.
استاد عزیزم با اون عینک آفتابی خفن، با اون تیشرت خوشرنگ، با اون اندام فوقالعاده که این قدر زیبا از مریم جون سپاسگزاری کردید و گفتید شما پاداش خداوند به من هستی، من عاشقتونم.
دوستان عزیزم که هر روز دارید روی خودتون کار می کنید تا جهان خودتون رو خلق کنید، تا خواسته هاتون رو محقق کنید، من عاشقتونم.
و الان دیگه هوا روشن شده…
خدایا سپاسگزارم که کنارم هستی همیشه. از رگ گردن به من نزدیک تری. حست می کنم. عاشقتم.
استاد خدا رو هزاران بار شکر می کنم که شما رو به من داد. من با شما و این سایت دارم جهان زیباتری رو تجربه می کنم. در پناه خدا.
سلام عزیزای قلبم سلام به روی ماهتون
چه نوری در صورتتون می بینم چقدر لبخندای مریم جانم زیباست چقدر با خودش هماهنگه درست عین یک فرشتس
استاد جانم منم دقیقا دیدگاه شمارو داشتم من یه دختر 20 سالم ولی اصلا علاقه ای به آرایش ندارم وقتی آرایش میکنم حسم بده گاااااهی مجبوری بین اون همه ادم رنگی رنگی توی جشن و عروسیا درحد یه رژ به خودم میرسم یا یه کرم میزنم چون اطرافیانم کلی بهم میگن خیلی رنگ و رو رفته ای چرا اینجوری ولی واقعا من از حالت آرایش کرده بدم میاد نمیدونم چرا ولی از بچگی ارتباط نمیگرفتم دوست داشتم خودم باشم اگ ارایش میکردم با خودم غریبه میشدم حس میکردم زیبایی هامو دارم قایم میکنم یا خودمو پنهون کردم و حسم خیلی بد میشد و هیچ وقت نتونستم قبول کنم ارایشو خواهر من با اینک چندسال از من کوچیکتره دوتا کیف آرایشی با کلی محصول بهداشتی داره و همیشه منو مسخره میکنه و واقعا برای هر بیرون رفتن کلی میشینه اماده میشه یا ژل میزنه به اندام صورتش تا اعتماد به نفسش بره بالا ولی واقعا من با خودم در صلحم توی این مورد و برای بیرون رفتن تنها کاری ک میکنم یه مسواکه و صورتمو میشورم
با صورت پف کرده بعد خوابم هیچ مشکلی ندارم ولیییییی گاهی مثلا ماهی یک بار میرم فیشیال صورت چون حس خوبی میگیرم گفته کلی محصول باید برای پوستت استفاده کنی ولی گوش ندادم چون خوشم نمیاد یا مثلا مژه موقت کاشتم چون طی روز خیلی باعث میشه قربون صدقه چشام برم ناخن کاشتم چون خیلی حس خوبی بهم میده و همینننن و این کارا هیچ وقت باعث نشده یه سری تجربه ها رو از من بگیره یا محدودم کنه یا به خاطر کسی باشه من عمیقا با اینا حسم خوبه مثلا وقتی میرم ماساژ تماما دارم جملات تاکیدی توی ذهنم مرور میکنم ثروت و تایید میکنم خودمو تحسین میکنم ک درامدم جوری هست که علاوه بر نیاز های اولیه میتونم همچین نیازهایی رو هم برای خودم تامین کنم و با رفتن به ارایشگاه حسم خوب میشه و همش قربون صدقه خودم میرم مثلا وقتی کفش جلوباز می پوشم میبینم پاهام لاک داره خیلی ذوق میکنم از دیدنش و توی این مورد خداروشکر میتونم بگم خوبم اما خیلی جای کار دارم هنوز
مثلا من قبلا یه آدم لوسی بودم تیپم خیلییییی برام مهم بود خیلی از چیزا رو تجربه نمیکردم به خاطر ترسام به خاطر لوس بودن و سوسول بودنم ولی کار کردم روی خودم خیلی از ترسامو از بین بردم و الان لباسایی ک می پوشم لباسایی که باهاشون راحتم و زیبان ولی قبلا لباس هایی داشتم ک زیبا بودن اما راحت نبودم توشون تمامشونو حذف کردم و الان اولویت و گذاشتم راحتی خودم و تجربه ی خودم نمیگم توش عالیم نه اما دارم سعی میکنم مرتب روش کار کنم و خودمو بهبود بدم
مریم جانم خیلی خیلی دوست دارم و بهت افتخار میکنم که انقدر با خودت درصلحی و یه بانوی تمام عیاری عاشقتم
استاد جونم ماشالله به فرکانس تون که همچین روابطی و تجربه میکنید دمتون گرم استاد قشنگم خیلی برای دوره ی جدید خوشحالم چون به شدت توش مشکل دارم
میدونم این سفرتون خیر و برکت خیلی خیلی زیادی برام داره و در جهت اهدافی ک نوشتم داره رقم میخوره و میدونم بالای 98 درصدشونو توی همین سفرتون تیک میزنم
دوستون دارم منتظر قسمت بعدی ازین آگاهی کیهانیتون هستم