https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/08/abasmanesh-11.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-08-26 01:09:152023-08-28 08:14:58سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 201
517نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد بینظیرم مریم خانم دوست داشتنی و دوستان خارق العاده ام در سایت.
خیلی وقت بود که یه خواسته تمام فکر شب و روز من شده بود درست مثل همون ذکری که استاد فرمودند. اما یه ذکر منفی که تنها کارش جویدن ذهن من و دور کردنم از حس خوب بود . حتی تا همین یه ساعت پیش
خداوند بهم گفت که بزنم روی دکمه نشانه امروز من و برعکس این مدت که ذهنم غلبه کرده بود بهم بی وقفه اومدم توی سایت و این قسمت بی نظیر رو دیدم . قبلا تا نصف تماشاش کرده بودم و خب انگار زمان مناسبش امروز بوده.
اولین جمله ایی که ذهنم رو درگیر کرد همین چجوری میشه لذت بیشتری برد بود. من واقعا حسم بد شده بود و به قدری استرس داشتم که حتی جسمم هم بهم اخطار علنی داد و تمام تعطیلات مریض بودم. اما خب باعث شد قدر سلامتی ام رو بیشتر بدونم. و فهمیدم که چقدر نعمت دورم هست و من چسبیدم به اینکه چی میشه چطوری اخه . اصلا کی قراره وقتش بشه و تمام این نشخوار ها.من واقعا با این جمله بهم تلنگر خورد و دیدم خواسته ایی که فقط در راستای لذت بیشتر بردن من هست چجوری جلوی چشمام لذت کنونی ام رو از بین برده. چجوری فراموش کردم که جایی که الان دارم توش زندگی میکنم هم یه روزی ارزوم بود و کاملا هدایتی شد ولی یه نکته ایی که هست من سری قبلی خیلی خیلی شرک ورزیدم و دقیقا اونجایی کارم شد که دست برداشتم رها کردم و سپردم به خداوند از یجایی رسیدم به خواسته ام که هنوزم تعجب میکنم. من این بار هیچ چیزی نگفتم به هیچ کس .
من دیدم بار ها ولی فراموش کردم که چطوری دستم رو گرفت خداوند و دستانی فرستاد که فکرشم نمیکردم چنین ادمهایی بخوان این کار رو انجام بدن.
من به خودم اومدم با حرف مریم خانم عزیزم که دفتر شکرگزاریم رو هر روز پر میکنم. من این روتین رو انجام ندادم و با گول زدن خودم که نه من کلامی انجامش میدم ولی خب اصل اینه تمام تمرکزم رو چطوری صرف چه چیزی کنم. در لحظه انجامش بدم در لحظه نوتیسش کنم. در لحظه باشم .
چرا من نگران اتفاقی هستم که به واقعیت پیوستنش لذت من رو بیشتر میکنه و اگر نشه هیچ ضرری بهم نمیرسونه و برعکس ختما خیری داخلش خواهد بود.
همین حرف استاد که گفتند جاده ها از دور سخت به نظر میرسند مثل دفعات قبلی که هر بار خداوند بهم فهموند چقدر راه وجود داره که من اطلاعی ندارم اصل باید این باشه که من توکل کنم به خداوند . خدایی که بهم راه رو نشون میده. اون منم که باید از لحظه حالم لذت ببرم منم که باید سوال بپرسم چطوری بهتر شم چجوری خواسته ام رو واضح تر درک کنم چجوری هم فرکانس شم باهاش. نجوا ها رو کنترل کنم به یاد بیارم که خداوند کنارم هست . اگر توکل کنم به خدا مسیر طوری هموار میشه که میگم مگه اصلا چنین چیزی امکان پذیر هست اصلا فلان جا مگه بوده فلان راه در امد هست اصلا . و بار ها شکرگزاری کنم. که بله شرایط کنونی من خواسته قبلی ام بوده و علاوه بر اینکه شده من میدونم از روی چه حسی شد . از کدوم راهیی که به ذهنمم نمی رسید . مسیر من زمانی همواره که غلبه کنم بر نجوای ذهنم با توکل با ذکر این اصل که خداوند همراه من هست اون هست که بهم راه رو نشون میده اون هست که تا به امروز قدم به قدم با من بوده و خواهد بود
و چقدر تنها همین جمله که خداوند بالاترین قدرت جهان به من وعده داده و این وعده اعتبارش بار ها بالاتر از هر کسی که توی ذهن من ادم مهمی هست یا هر سمت بالایی رو داره هست.
استاد عزیز مثل هر بار هدایتگر من شدید و من مطمئن هستم که میتونم به خواسته ام برسم و همون لحظه میام نتیجه اش رو توی سایت ثبت میکنم. عاشقتونم خیلی خیلی زیاد
سلام به این همه زیبایی و سلام به زندگی که هر روز رخ زیبایش رابه ما نمایان میکند
استاد چقد زیبایی توی این فایل بود خدایا شکرت
استاد عزیز دیروز که فایل سفر به دور آمریکا قسمت 201 رو دیدم چقد به خودم افتخار کردم که خیلی دوست دارم برم تو دل ترسام و از بچگی این طوری بودم .یادمه خیلی کوچیک بودم و با مادربزرگم توی یه خونه ی خیلی بزرگ داشتن با هم میخوابیدیم واصلا نمیترسیدیم و پدربزرگم نبود و هیچ کس دیگه ای هم اون نزدیکیها زندگی نمیکرد ولی من یاد گرفته بودم که هیچ وقت نترسم و این نترسیدن همیشه بهم کمک میکرد که کارها و مهارتهای بیشتری یاد بگیرم مثل دوچرخه سواری توی کودکی و یا شنا کردن و از بالا پریدن توی اب و سوار اسبازیهای توی شهربازی که خیلی بزرگ بودن و توی بچگی برام وهشت داشتن ولی میرفتم و با داششم سوار میشدم ولی خواهر بزرگم همیشه میترسید و سوار نمیشد والان هم میترسه.یادمه بچه که بودم و با خواهرم توی اتاق میخوابیدیم دست منو میگرفت میگفت صالحه تو نخواب من که خواب رفتم بعدش تو بخوام منم همین کارو میکردم و خیلی مواظب بودم نترسه و برام جالب بود که چرا میترسه و بزرگ تر شدم فهمیدم که همه میترسن ولی خودم همیشه میگفتم ترس یه کاری باهات میکنه که هیچ کار نکنی و بگی نمیشه ولی اگه نترسی و کارهایی که دوست داری انجام بدی چقد لذت بیشتری میبری و از همه مهمتر که به خودت افتخار میکنی و عزت نفست بالا میره .استاد عزیز چقد این فایل بهم کمک کرد برای جلسه 4 قدم 12 به لیستم اضافه کنم و روحیه بگیرم
استاد توی کارم هم این اتفاق جدیدا افتاد که من همیشه میگفتم اصلا من بلد نیستم نقاشی بکشم حتی یه خط نمیتونم بکشم.
با این باور بودم و علاقه داشتم به گلدوزی خیلی دوست دارم وقتی انجام میدم و با نخهای رنگی گلهای زیبا میدوزم و کیف میکنم ولی طرحی که میاس روی پارچه بکشم رو میدادم شوهرم میکشید یا میدام چاپ میکردن بعد میدوختم. میدیدم که من باید این نقاشی روش کار کنم و گر نه پیشرفتی ندارم و همش باید نگران این باشم که چطوری طرحمو انتقال بدم ولی باز هم مشکلو حل نمیکردم تا اینکه واقعا نمیدونم خداوند چطوری آدمو هدایت میکنه مثل آب خوردن راحت و بدون هیچ مشکلی
یک بار که اینستارو باز کردم دیدم یه استوری که خانمه داره میگه شما میتونین روی پارچه طراحی کنید با طرحهای خیلی ساده و طرحتونو بکشید و رنگ کنید و من هم که گلدوزی بلد بودم گفتم چقد خوب که میتونم طرح بزنم و اصلا هم حواسم به نقاشی کردنش نبود که من اصلا بلد نیستم و به خانمه پیام دادم و اون هم که این کلاس که تخفیف خورده بود با قیمت خیلی کم منو ثبت نام کرد و استاد ،خدا شاهده که یک دری باز شد برای کارم که من فکرشو نمیکردم این قد با
این کارم بتونم تلفیق کنم و کار جدید تولید کنم و بتونم با بازی با رنگها که برام خیلی لذت بخشه رو انجام بدم و وقتی شروع کردم گفتم صالحه ببین این یه روزی ترس تو بود که نقاشی بلد نبودی ولی الان داری این طرحهای خوشکلو برای کارت میزنی و همین که استاد رنگهارو بر میدارم و روی پارچه میزارم چنان لذتی در من شکل میگیره که تا شب حالم خوبه و کلا تمام روز حالم خوبه که یه وقتی پیدا کنم و برم سراق نقاشیهام و رنگام که خیلی دوسشون دارم .الان یه دفتر طراحی خریدم که بیشتر نقاشی یاد بگیرم و واقعا با bob Russ نقاشی کشیدن و تابلو زندگی خودتو بکشی و روزها لذت ببری و عشق کنی و اصلا عصبانی نشی و سکوت رو تجربه کنی و ارام بودن را تجربه کنی و با خودت در صلح باشی چقد لذت بخش و کارها به راحتی انجام میشه و خداوند چقد بهت نزدیک میشه و در قلب و وجود تو راحت جا میگیره
دوروز هست ک میخواستم این فایل رو ببینم ولی هربار تا چند دقیقه اول تونستم ببینم
ولی الان ک فایل رو دیدم و تموم شد لذت بردم
چون این فایل فیکس فیکس امروز من بود
چون منم امروز دقیقا از روش مریم جون ترکیب شکرگزاری و توجه ب نکات زیبا رو در همون لحظه شروع کردم و همراهش و هر لحظه اش احساس فوق العاده ای داشتم و شیرینی این احساس فوق العاده ب تک تک سلول های بدنم نفوذ میکنه و جالب اینه ک هر بار آگاهانه دنبال زیبایی نکته مثبت و اتفاقات کوچولو قشنگ میگردم این حس با سرعت عین گلوله برف در مسیر داره بزرگ و بزرگ تر میشه
و من این رو حس میکنم خداجونم شکرت
و چقدر جالب ک منم مثل مریم جون توجه ام رو امروز دارم روی سکوت و آرامش جاری هر لحظه ام و واقعا همش داره ب طریق های مختلف مثل همون چهچه پرنده ها برای منم تکرار میشه
اینو ک گفتی مریم جون خیلییییی ذوق کردم و لذت بردم
و در ادامه صحبت های بی نظیر استاد عزیزم ک اون آگاهی ها هم طبق امروز و دیروز من هست و دقیقا ذهن منم برای هر اتفاقی ک نیفتاده یا افتاده اینقدر شاخ و برگ میده ترس عین ابر سیاه بزرگ و بزرگ تر میشه
دوروز پیش یه کلیپ موفقیت از یه آقای خارجی دیدم ک گفت برای اون وجه از ذهنتون ک دائم نگرانتون میکنه درگیرتون میکنه یه اسم بزارین و برای خودش اسم جورج رو گذاشته بود و میگفت هروقت نگرانم میکنه در مورد یه موضوع بهش میگم مرسی جورج از نظری ک دادی و کاملا مثل یه شخص باهاش برخورد میکنه و نظرش رو بی اهمیت میکنه
و منم از این روش برای خودم استفاده کردم و معرکست خیلییی باحاله و البته از کارهای کوچیک نگران کننده باید تکاملی طی کنم
و بعدش من فک کردم ک چ اسمی برای ذهنم بزارم ک ته آدم بده باشه بعدش یادم اومد ک من فیلم خاطرات یک خون آشام رو دیدم ک یه شخصیت خیلی مکار ب اسم کاترین داشت ،تصمیم گرفتم ک اسم ذهنم رو کاترین بزارم
و الان برای اتفاقات و نگرانی های کوچولو کوچولو بهش میگم مرسی کاترین از نظرت و اینو ب حالت تمسخر میگم و وقتی این کار رو میکنم کاملا احساس میکنمعقب نشینی ذهنم رو و خیلی رها تر میشم
اصلا خیلی بیخیال میشم
البته من دارم از اتفاقات کوچیک شروع میکنم و میخوام اینقدر روش کار کنم ک این باور و نگاهم قدرتمند بشه
و الان حرف های استاد خیلییی با این کارم همخونی داشت لذت بردم بخدا
و زیباییی هایی ک دیدم توی این فایل اول مریم عزیزم ک خیلیییی زیبا بود و لباس های راحت ک پوشیده بود من حتی از نگاه کردن بهش هم احساس راحتی میکردم و حرف زدن آروم و پر از آرامش استاد ک خیلیییی اول فایل ک نشستن رو صندلی هاشون رو دوست داشتم
و زیباییی فوق العاده خوشگل ،فضای پشت سراستاد ک معرکه بود خدای من
لذت بردم از فضای سرسبز کوهستانی و خیلیی تحسین میکنم
و منو یاد کارتون هایدی انداخت اونم در همچین فضایی بود ک چقدر خوشحال و شاد زندگی میکرد خداجونم شکرت
چه راهکار جالب و بامزه ای.ممنوووون کاترین از نظرت :):):):)
عاااالی بود این قسمت کامنتت.
واقعا کاربردیه عزیزم.منم باید یه اسم پیدا کنم برای ذهن نجواگرم که قشنگ به سخره بگیرمش تا شرمنده شه و بره پی کارش.
فک کنم من اینو بهش بگم حسابی حال خودم جا بیاد.برگرفته از دیالوگ یه فیلمه طنز هس گمونم.
بهش میگم : تموووم شد؟ خیلییی تاثیر گذار بود.
من هر وقت یاد این دیالوگ میفتم کلی میخندم.آخه برادرزاده ی فسقلیم یبار من کلی به حساب خودم داشتم بهش یاد میدادم چطور از خودش مراقبت کنه اینو بهم گفت و من پودر شدم :):):):):) فسقلی هنوز 6 سالشه.
محدثه عزیزم خیلی کامنتت حس زیبا و آرام بخش در عین حال جسارت برای بهبود شخصی رو بهم داد.
از دوره عزت نفس نهایت لذت رو ببری زیبایه الهیه آزاد.
خدایا شکرت بابت منِ جدید .منِ سپاسگزار که این سپاسگزاری رو وظیفه خودم میدونم
باسلام خدمت استاد عزیز . خانم شایسته و دوستان همسفر
چقدر زیباست که استاد عزیز و مریم خانوم قدردان نعمتهاشون هستند در هر لحظه. از کمپر گرفته تا سه راهی برق که استفاده میکنند و چقدر ذوق دارند نسبت به اونها و در مقابل هم برکت و کارای وسایل صد چندان میشود
خدایا شکرت بابت این طبیعت فوق العاده زیبا .درختان سرسبز و سر به فلک کشیده . دشتهای پوشیده از چمن .کوهای انبوه از درخت آسمان زیبا با ابرهای پفکی . هوای پاک .خدایا چقدر اینجا انرژیش خوبه . خدایا شکرت
خدایا کمکم کن که از مسایل پیش رو باکی نداشته باشم و هنگام نجواهای شیطان قدرت تو را به یاد بیارم که در گذشته هم با تکیه بر همین قدرت چقدر آسان سربالای ها رو پشت سر گزاشتم و به آسانی ها هدایت شدم .و من باور دارم که همیشه همه چیز به نفع منه هر اتفاقی که بیوفته الخیر فی ما وقع برای من . و همواره أَنْ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا را به خاطر بیاورم .
باعرض سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته ی مهربان صبور و عملگرا
و همچنین عرض سلام و ارادت خدمت تمام دوستان توحیدی ام
خداوند را بینهایت سپاسگذارم که مرا در این مسیره بدور از شرک و این فضای پاک و توحیدی قرار داد
آنقدر شوق دارم کامنت بزارم که اصلا فایل زیبای امروز را هنوز ندیدم و به خودم گفتم کامنتم را مینویسم بعد از دیدن فایل لذت میبرم.
راستش چند وقت بود ورزش و پیاده روی را با تنبلی کردن گذاشته بودم کنار
امروز به لطف خداوند مهربان و هدایتگر زود از خواب بیدار شدم و از خونه زدم بیرون به خودم گفتم امروز مکانی جدید میخوام برای پیاده روی
به لطف خدا هدایت شدم بسمت پارک کوهستانی
همین که رسیدم کمالگرایی اومد سراغم که ببین این آدمارو لباس مناسب ورزش دارند کفش مخصوص دارند خودتو ببین آخه این لباسها مناسب ورزش کردن نیستند.
میگفت ول کن بابا حالا برو وقت بسیار ه بعد که لباسو کفش مناسب تهیه کردی
یه روزه دیگه بیا
( قبلا همیشه دنبال پایه میگشتم که پیاده روی کنم که به لطف خدا این دیدگاهو در خودم کمرنگ کردم .
و به قوله استاد این آدمها که برای کار کردن روی خودشون دنباله پایه میگردند به هیچ جا نمیرسند)
خلاصه به لطف خدا با استفاده از آموزههای استاد ذهنمو کنترل کردم و رفتم
تا پای کوه که رفتم دوباره نجواها اومد که بسه دیگه برو همین جاها بشین و یه فایل از استاد ببین
به لطف خدا چشمم افتاد به یه آقایی تقریبا 60 سال به بالا و ماشاالله که چقدر چابک و سرزنده بود
حس کردم اونم میخواد بره کوه و مردد بود
همون لحظه بهش سلام کردم و سره صحبتو باهاش باز کردم
خلاصه که دیدم در راه کوه نوردی هستیم
واقعا تحسین برانگیز بود برام ایشون چابک و بدونه نفس کم آوردن راحت مسیرو میرفت بالا
و خداروشکر که ایشون نگرش مثبت و انرژیه بسیار بالایی داشتند
خیلی لذت بخش بود دوتاییمون هر حرفی که میزدیم بعدش سپاسگذاری میکردیم
از همون اول شروع کرد از تکنیکها و اصوله کوهنوردی برام بگه و من لذت میبردمو سپاسگذاری میکردم
بالای کوه که رسیدیم حدود 1 ساعتی نرمش همراه با توضیح دادن اصولش توسط ایشون انجام دادیم و سپاسگذاری میکردیم.
در راه برگشت ایشون برام تعریف کرد که چند وقت پیش که با یکی از دوستاشون اومده بودند بالای کوه وقتی در حاله ورزش بودند ، یه دختر خانمی که حجاب درستی نداشته و حتی لباس درستی هم نداشته که قسمتی از اندامهاش مشخص بوده اومده نیم ساعتی کنار این دوستامون ورزش کرده بعد رفته.
حالا تعبیر و برداشت این آقا این بود::
میگفت شاید از این آدمهای بندال بوده
و منتظر بوده تا ما حرفی بهش بزنیم و
شر بپا کنه
من فقط گوش دادم بحرفهاش تعبیر و تفسیرش که تموم شد خودش گفت نظره شما چیه با من موافقی؟
گفتم راستش نه
گفتم اول اینکه پوشش و حجاب این خانم در کشوره ما ناجالب هست
و ریشه در اعتقادات اشتباه ما دارد.
و دوم اینکه این خانم چقدر باورهای توحیدی داشته که فارغ از قضاوت دیگران یا ترس از
آسیب زدن توسط دیگران به تنهایی کوهنوردیشو کرده و لذتشو برده.
وقتی اینو گفتم اون دوستمون گفت آفرین عجب دیدگاهی و کلی ادامه ی این باورهای توحیدی را پیش بردیم و سپاسگذاری کردیم. خدایا شکرت.
بعد که اومدیم پایین جای دوستان خالی
میوه خوردیم و گپ زدیم
من کلی ازش تشکر کردم که با من همراه شد و کلی از تجربیاتش را در اختیار من گذاشت و بهش گفتم شما هدایت و لطف خداوند برای من بودید.
ایشون هم اون دیدگاهی که من نسبت به اون خانم گفته بودم را بر زبان آورد و
ازم تشکر کرد.
از خدای خودم برای اینکه قدرت بهم داد حس کمالگرایی و ترس از قضاوت شدن
را در خودم شکست بدهم بسیار سپاسگذارم
و سپاسگذارم که پاداشش را در همون مکان بهم داد.
از خدا سپاسگذارم که شهامت پیدا کردم و
اومدم این اتفاقات زیبا را نوشتم
من همیشه کامنتهای زیبای بچها
مخصوصا علی آقا خوشدل
آقا احسان
سعیده خانم مهربان که چقدر درس داره برای من که از داخل بیمارستان با اون اتفاقات نازیبا ذهن خوشون را کنترل
میکنند و روی خودشون کار میکنند
و کامنتهای پر محتوا و پر از درس برای بچهای (غار حرا) میگذارند را با عشق مطالعه میکنم و استفاده میکنم.
باز برای حضورم در جمع دوستانی که راه و باورهاشون توحیدیه و از اکثریت جامعه راهشون تفاوت داره
امروز در بهترین حالت و احوالم هستم نسبت به روزهای قبلم
به قول خدا که میگه :
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد، آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد»
امروز الا بذکر الله رو با تمام سلول های بدنم حسش کردم
وقتی که نا امیدی ترس و حال بد اومده بود سراغم و ذهنم گوشه رینگ من رو کیر آورده بود با مشت و لگد ازم بذیرایی میکرد
آه خدای من شکرت
حالا سر یک موضوع های الکی و خنده دار
که تو پول نداری و تو کسی رو نداری تو به خواسته هات خیلی فاصله داری و از این حرف ها
واقعا داشتم کم کم ناک اوت میشدم
اما با صحبت و پیادهروی کردن و حرف زدن با خودم و از همه مهمتر دیدن این فایل برگشتی با شکوه داشتم مثل توی فیلم ها که نقش اصلی فیلم توی رینگ میفته و چشم های تار میبینه و نایی برای ادامه مبارزه ندارن و با دیدن و یا یاداوری موضوعی بلند میشه و شروع میکنه با قدرت به مبارزه کردن و با تمام وجود بلند میشه و حریفش رو شکست میده
من هم در همین حال بودم
که این فایل امید زیادی بهم داد و کلی زیبایی و شکرگزاری فراوان بهم نشون داد
و به لطف خدا دوباره برگشتم به مسیر اصلی
و چقدر عشق بازی با خدای بزرگ لذت بخش هست اصلا دلت نمیخواد تموم بشه دلت میخواد ساعت ها و ساعت ها با خودش صحبت و کنی و اشک بریزی
الله اکبر
الله اکبر
خدایا شکرت
و چقدر پیروزی امیدوارانه ای رو بدست آوردم در برابر شیطان و نجواهای ذهنم
و چقدر خودم رو لایق هم صحبتی با خدای خودم دیدم
زیبایی ها و نکات این فایل زیاد هست
باور کن اصلا نمیشه به یک بار دیدن بسنده کرد و بارها و بارها باید دید
اصلأ زیبایی های این آمریکا آدم رو مسخ خودش میکنه و چه نعمتی بالاتر از دیدن نعمتهای خداوند
یادم اومد که به عنوان پیشنهاد درمورد دوتا موضوع نظرمو بزارم
اول اینکه این فایل هم مورد صوتی رو اگه داشت برای امثال من چقدرخوب بود چون من ادم شنیداری هستم ویه بارکه دیدم دوست دارم دوباره بشنومش حتی اگه بیشتراون فایل ،تصویری باشه
دوم اینکه شایسته عزیزم ،اگه میشه ازاون جمع دخترونتون هم یه فایل به ما نشون بده،
سلام به استاد عزیزم و مریم جان که واسه ما خانومها یه استاد بسیار بسیار عزیز هست
تحسین میکنم این امکانات و راحتی و فراوانی رو
تحسین میکنم مناظر زیبا جنگلی کوهستانی رو
تحسین میکنم چهره زیبا و دلنشینت رو مریم جان چقدر زیبا هستی چه پوست خوب و درخشانی داری .
چه لبتاپ معرکه ای
خدارو شکر بابت کمپر و اون پنجره های کنار تخت خواب . من عاشق اینم که موقع خواب آسمون رو ببینم و بخصوص وقتی صبح بیدار میشم باید پرده کنار باشه تا آسمون آبی رو ببینم .
چه لباس راحتی پوشیدی چقدر همه چیز رو راحت میگیری چقدر با خودت در صلح هستی احسنت به شما
عاشق اون لباسها و کلاه و کفش و کیف صورتی و قرمزت هستم رنگ مورد علاقه منم قرمزه .صورتی هم خیلی بمن میاد ولی اوایل فکر میکردم بچگانه هست ولی وقتی شما رو میبینم دیگه این فکر رو نمیکنم .
و سوال مهم
چطور ازین راحتتر
چطور ازین آسانتر
چطور ازین بهتر
چطور ازین لذتبخشتر
و صحنه بسیار زیبای دو نفره شما دو تا عزیز در دل طبیعت و باز لباس قشنگ و راحتی که پوشیدی و باز این صحنه خطی کشید بر افکار اشتباه من که این مدل لباس بچگانه هست نه هر چی رو که دوست داری در هر سنی و هر جایی تجربش کن بریز بیرون این افکار رو که مردم چی میگن . . بارها این فایل رو دیدم و گوش دادم . و بخودم گوشزد کردم که ببین دائم باید در حال سپاسگزاری باشی
سپاسگزاری برای همه چیز برای هوای مطبوع
سپاسگزاری بابت این زمینهایی که میتونی اونجا زندگی کنی
سپاسگزاری بابت قوانینی که گذاشتن و این طبیعت رو دست نخورده نگه میدارن و همزمان میتونی ازش استفاده کنی بدون ساخت و ساز و خراب کردن طبیعت.
پرسیدن سوالات درست
چطور میشه بیشتر لذت برد
چطور میشه از فرصت ها بهتر استفاده کرد
هدایت میشم به جواب ها
چقدر خوب تجربه تو گفتی مریم جان . این باعث شد خیلی به این موضوع فکر کنم که چقدر سپاسگزاری تاثیر داره و مشتاق شدم منم بیشتر انجامش بدم .
و تجربه سفر و اینکه نگران آینده نباشی
و مسیری که از دور میبینی و فکر میکنی خیلی سخته ولی وقتی واردش میشی میبینی اونقدر هام سخت نبود
همیشه راه حل مسائل هست
باور درستی که هر مسئلهای که پیش بیاد راه حلش هم باهاش هست
آن مع العسر یسرا
همیشه ذهن میخاد مسائل رو پیچیده و ترسناک نشون بده میخاد نگرانت کنه میخاد ترس رو بهت بده
ولی وقتی این باور رو داری که همه مسائل راه حل داره هدایت میشی
سلام به استاد عزیزم، مریم جان نازنین و دوستان هم فرکانسی
خدای من شکرت که به قول مریم جون هم فرکانس شدم که این منطقه زیبا رو ببینم، خدایا شکرت که در مدار دیدنش بودم، خدای من چقدر زیباست اینجا
یاده فیلم حنا دختری در مزرعه میفتم
مثل کارت پستاله
فقط اون ماشین های که از جاده ی بالای کوه عبور میکنن صحنه رو زنده میکنه!
مثل عکس های بک گراند ویندوز xp میمونه:)
میشه عکس گرفت و بک گراند گوشی یا لپ تاپ کرد
آفتاب چقدر زیبا میتابه
دوربین چقدر زیبا این تصاویر رو ضبط کرده
وای خدای من این جا جون میده مثل مریم جون لباس راحتی بپوشی و راه بری دستاتو باز کنی سرتو بلند کنی روبه آسمون، چشمات و ببندی و دوره خودت بچرخی مثل مولانا رقص سماع کنی از این همه زیبایی از این حس ناب حضور خدا از این هوای پاک و خالصی که وجود داره، از این زیبایی که طبیعت در معرض نمایش برای هزاران نفر قرار داده
دوست دارم راه برم همین جوری دستامو باز کنم بادی که میپیچه لایق انگشتای دستمو حس کنم، آفتابی که به این زیبایی میتابه رو حسش کنم، درختا رو بغل کنم وای خدای من
واقعا استاد ازتون سپاسگزاریم که این چنین جاهای زیبایی رو پیدا میکنید و همه ی ما رو میبرید که چندین روز بمونیم و لذت ببریم
مریم جان عاشق صحبت کردنتونم که این قدر خالص و ناب آن چیزی که درونت جاری میشه رو به زبون میاری و به دل ما هم میشینه
استاد جان چقدر مسیر سربالایی رو خوب تشبیه کردین واقعا نیاز داشتم به این حرفا
استاد جلسه 4 دوره عزت نفس خیلی زیبا در خصوص نجوای ذهن و صدای الهامات صحبت کردین من هر موقع که میبینم نجوای ذهنم میخواد خودشو رو کنه، میرم سراغ جلسه 4 دوره عزت نفس.
ذهن خیلی چموشه انقدر زیرکانه بعضا وارد میدان میشه و خود نمایی میکنه که آدم میمونه، تنها راه کنترل کردنش تکرار قانونه، تکرار این که شیطان همیشه وعده فقر میدهد و خداوند همیشه وعده فزونی میدهد، هر جا که احساس کردم گفتگوهای درونیم داره احساس بدی به من میده، بدونم که شیطان از ابزار نجوای ذهنم داره استفاده میکنه، سریع باید نقطه مقابلش رو ببینم، به چیزی فکر کنم که بهم احساس خوبی میده.
وقتی سریع اقدام میشه که ذهن رو کنترل کنم، انگار شیطان متوجه میشه که از این راه نمیتونه وارد بشه زود نجواهای ذهن خاموش میشن ولی اون همیشه داره کار میکنه که یه راهی پیدا کنه خودش رو نشون بده، باید همیشه هوشیار باشیم باید همیشه ببینم که الان در حال فکر کردن به چی هستیم.
باید مثل فیلم جنگجوی درون که مربی برای اینکه شاگرد بتونه ذهنش رو کنترل کنه میگفت:
مربی: کجایی؟
شاگرد: اینجام
مربی: اینجا کجاست؟
شاگرد: زمان حال، الان!
بعضا باید از خودمون بپرسیم که الان داری به چی فکر میکنی، کجایی؟
خدا رو شکر که در این مسیر زیبا قرار داریم و در مدار دیدن این زیبایی ها هستیم.
استاد، من و خواهرم دوباره شروع کردیم به دوره کردن دوره عزت نفس، چقدر آگاهی هایی که قبلاً من دریافتشون نکرده بودم و ازشون سرسری گذشته بودم رو دارم دریافت میکنم. این نشون میده مدارم تغییر کرده و این رو خودمم احساس میکنم، بعضا فکر میکنم که الان که دارم به این فایل گوش میدم چه آگاهی هایی رو به خاطر اینکه توی مدارش نیستم دریافت نمیکنم و قراره در آینده که تکاملم طی شد و وارد مدار بعدی شدم، گوشم به این آگاهی ها محرم بشه، خیلی عجیب و شیرینه چون میدونی که همیشه جای رشد داری.
چقدر این طبیعت زیبایی که خداوند هدایت تون کردن فوق العاده س
یه چند تا نکته بگم در مورد این فایل
نکته اول: به قول مریم جان استاد همیشه به دنبال ساده کردن مسائل و بهبود دادن شرایط هستش و همیشه به دنبال این هستن که چجوری از این بهتر بشه
نکته 2 و جالب اینه که مریم جان اولین بار با لباس راحتی جلو دوربین اومدن
و این نشان از عزت نفس بالا ایشون هستش
اینکه فارق از اینکه ما نگران این باشیم که دیگران ظاهر ما قضاوت کنن ما فقط راحت بودن خودمون ملاک باشه و فقط به راحتی خودمون فکر کنیم نشان عزت نفس بالاس
نکته3:من موافق حرف مریم جان هستم که هر چقدر در مورد یه چیزی شکر گذاری میکنیم از همون بیشتر میبینی
من خودم نزدیک 20 روزه شکر گذاری رو شروع کردم و جالب اینجاس که روز به روز داره شرایط بهتر بهتر میشه و دقیقا این موضوع رو خودم درک کردم به هر آنچه توجه کنی ازهمون بیشتر توی زندگی ات تجربه میکنی
به نام الله هدایتگر
سلام استاد بینظیرم مریم خانم دوست داشتنی و دوستان خارق العاده ام در سایت.
خیلی وقت بود که یه خواسته تمام فکر شب و روز من شده بود درست مثل همون ذکری که استاد فرمودند. اما یه ذکر منفی که تنها کارش جویدن ذهن من و دور کردنم از حس خوب بود . حتی تا همین یه ساعت پیش
خداوند بهم گفت که بزنم روی دکمه نشانه امروز من و برعکس این مدت که ذهنم غلبه کرده بود بهم بی وقفه اومدم توی سایت و این قسمت بی نظیر رو دیدم . قبلا تا نصف تماشاش کرده بودم و خب انگار زمان مناسبش امروز بوده.
اولین جمله ایی که ذهنم رو درگیر کرد همین چجوری میشه لذت بیشتری برد بود. من واقعا حسم بد شده بود و به قدری استرس داشتم که حتی جسمم هم بهم اخطار علنی داد و تمام تعطیلات مریض بودم. اما خب باعث شد قدر سلامتی ام رو بیشتر بدونم. و فهمیدم که چقدر نعمت دورم هست و من چسبیدم به اینکه چی میشه چطوری اخه . اصلا کی قراره وقتش بشه و تمام این نشخوار ها.من واقعا با این جمله بهم تلنگر خورد و دیدم خواسته ایی که فقط در راستای لذت بیشتر بردن من هست چجوری جلوی چشمام لذت کنونی ام رو از بین برده. چجوری فراموش کردم که جایی که الان دارم توش زندگی میکنم هم یه روزی ارزوم بود و کاملا هدایتی شد ولی یه نکته ایی که هست من سری قبلی خیلی خیلی شرک ورزیدم و دقیقا اونجایی کارم شد که دست برداشتم رها کردم و سپردم به خداوند از یجایی رسیدم به خواسته ام که هنوزم تعجب میکنم. من این بار هیچ چیزی نگفتم به هیچ کس .
من دیدم بار ها ولی فراموش کردم که چطوری دستم رو گرفت خداوند و دستانی فرستاد که فکرشم نمیکردم چنین ادمهایی بخوان این کار رو انجام بدن.
من به خودم اومدم با حرف مریم خانم عزیزم که دفتر شکرگزاریم رو هر روز پر میکنم. من این روتین رو انجام ندادم و با گول زدن خودم که نه من کلامی انجامش میدم ولی خب اصل اینه تمام تمرکزم رو چطوری صرف چه چیزی کنم. در لحظه انجامش بدم در لحظه نوتیسش کنم. در لحظه باشم .
چرا من نگران اتفاقی هستم که به واقعیت پیوستنش لذت من رو بیشتر میکنه و اگر نشه هیچ ضرری بهم نمیرسونه و برعکس ختما خیری داخلش خواهد بود.
همین حرف استاد که گفتند جاده ها از دور سخت به نظر میرسند مثل دفعات قبلی که هر بار خداوند بهم فهموند چقدر راه وجود داره که من اطلاعی ندارم اصل باید این باشه که من توکل کنم به خداوند . خدایی که بهم راه رو نشون میده. اون منم که باید از لحظه حالم لذت ببرم منم که باید سوال بپرسم چطوری بهتر شم چجوری خواسته ام رو واضح تر درک کنم چجوری هم فرکانس شم باهاش. نجوا ها رو کنترل کنم به یاد بیارم که خداوند کنارم هست . اگر توکل کنم به خدا مسیر طوری هموار میشه که میگم مگه اصلا چنین چیزی امکان پذیر هست اصلا فلان جا مگه بوده فلان راه در امد هست اصلا . و بار ها شکرگزاری کنم. که بله شرایط کنونی من خواسته قبلی ام بوده و علاوه بر اینکه شده من میدونم از روی چه حسی شد . از کدوم راهیی که به ذهنمم نمی رسید . مسیر من زمانی همواره که غلبه کنم بر نجوای ذهنم با توکل با ذکر این اصل که خداوند همراه من هست اون هست که بهم راه رو نشون میده اون هست که تا به امروز قدم به قدم با من بوده و خواهد بود
و چقدر تنها همین جمله که خداوند بالاترین قدرت جهان به من وعده داده و این وعده اعتبارش بار ها بالاتر از هر کسی که توی ذهن من ادم مهمی هست یا هر سمت بالایی رو داره هست.
استاد عزیز مثل هر بار هدایتگر من شدید و من مطمئن هستم که میتونم به خواسته ام برسم و همون لحظه میام نتیجه اش رو توی سایت ثبت میکنم. عاشقتونم خیلی خیلی زیاد
در پناه حق باشید
سلام به استاد عزیز و دوستداشنیم و مریم جان عزیز
سلام به این همه زیبایی و سلام به زندگی که هر روز رخ زیبایش رابه ما نمایان میکند
استاد چقد زیبایی توی این فایل بود خدایا شکرت
استاد عزیز دیروز که فایل سفر به دور آمریکا قسمت 201 رو دیدم چقد به خودم افتخار کردم که خیلی دوست دارم برم تو دل ترسام و از بچگی این طوری بودم .یادمه خیلی کوچیک بودم و با مادربزرگم توی یه خونه ی خیلی بزرگ داشتن با هم میخوابیدیم واصلا نمیترسیدیم و پدربزرگم نبود و هیچ کس دیگه ای هم اون نزدیکیها زندگی نمیکرد ولی من یاد گرفته بودم که هیچ وقت نترسم و این نترسیدن همیشه بهم کمک میکرد که کارها و مهارتهای بیشتری یاد بگیرم مثل دوچرخه سواری توی کودکی و یا شنا کردن و از بالا پریدن توی اب و سوار اسبازیهای توی شهربازی که خیلی بزرگ بودن و توی بچگی برام وهشت داشتن ولی میرفتم و با داششم سوار میشدم ولی خواهر بزرگم همیشه میترسید و سوار نمیشد والان هم میترسه.یادمه بچه که بودم و با خواهرم توی اتاق میخوابیدیم دست منو میگرفت میگفت صالحه تو نخواب من که خواب رفتم بعدش تو بخوام منم همین کارو میکردم و خیلی مواظب بودم نترسه و برام جالب بود که چرا میترسه و بزرگ تر شدم فهمیدم که همه میترسن ولی خودم همیشه میگفتم ترس یه کاری باهات میکنه که هیچ کار نکنی و بگی نمیشه ولی اگه نترسی و کارهایی که دوست داری انجام بدی چقد لذت بیشتری میبری و از همه مهمتر که به خودت افتخار میکنی و عزت نفست بالا میره .استاد عزیز چقد این فایل بهم کمک کرد برای جلسه 4 قدم 12 به لیستم اضافه کنم و روحیه بگیرم
استاد توی کارم هم این اتفاق جدیدا افتاد که من همیشه میگفتم اصلا من بلد نیستم نقاشی بکشم حتی یه خط نمیتونم بکشم.
با این باور بودم و علاقه داشتم به گلدوزی خیلی دوست دارم وقتی انجام میدم و با نخهای رنگی گلهای زیبا میدوزم و کیف میکنم ولی طرحی که میاس روی پارچه بکشم رو میدادم شوهرم میکشید یا میدام چاپ میکردن بعد میدوختم. میدیدم که من باید این نقاشی روش کار کنم و گر نه پیشرفتی ندارم و همش باید نگران این باشم که چطوری طرحمو انتقال بدم ولی باز هم مشکلو حل نمیکردم تا اینکه واقعا نمیدونم خداوند چطوری آدمو هدایت میکنه مثل آب خوردن راحت و بدون هیچ مشکلی
یک بار که اینستارو باز کردم دیدم یه استوری که خانمه داره میگه شما میتونین روی پارچه طراحی کنید با طرحهای خیلی ساده و طرحتونو بکشید و رنگ کنید و من هم که گلدوزی بلد بودم گفتم چقد خوب که میتونم طرح بزنم و اصلا هم حواسم به نقاشی کردنش نبود که من اصلا بلد نیستم و به خانمه پیام دادم و اون هم که این کلاس که تخفیف خورده بود با قیمت خیلی کم منو ثبت نام کرد و استاد ،خدا شاهده که یک دری باز شد برای کارم که من فکرشو نمیکردم این قد با
این کارم بتونم تلفیق کنم و کار جدید تولید کنم و بتونم با بازی با رنگها که برام خیلی لذت بخشه رو انجام بدم و وقتی شروع کردم گفتم صالحه ببین این یه روزی ترس تو بود که نقاشی بلد نبودی ولی الان داری این طرحهای خوشکلو برای کارت میزنی و همین که استاد رنگهارو بر میدارم و روی پارچه میزارم چنان لذتی در من شکل میگیره که تا شب حالم خوبه و کلا تمام روز حالم خوبه که یه وقتی پیدا کنم و برم سراق نقاشیهام و رنگام که خیلی دوسشون دارم .الان یه دفتر طراحی خریدم که بیشتر نقاشی یاد بگیرم و واقعا با bob Russ نقاشی کشیدن و تابلو زندگی خودتو بکشی و روزها لذت ببری و عشق کنی و اصلا عصبانی نشی و سکوت رو تجربه کنی و ارام بودن را تجربه کنی و با خودت در صلح باشی چقد لذت بخش و کارها به راحتی انجام میشه و خداوند چقد بهت نزدیک میشه و در قلب و وجود تو راحت جا میگیره
خدایا شکرت و سپاسگزارم به خاطر همه چیز
سلام استاد عزیزم و مریم عزیزم
سپاس گزارم برای این فایل فوق العاده لذت بردم بخدا
چون خیلیییی خیلیییی هماهنگ هست با امروز من
دوروز هست ک میخواستم این فایل رو ببینم ولی هربار تا چند دقیقه اول تونستم ببینم
ولی الان ک فایل رو دیدم و تموم شد لذت بردم
چون این فایل فیکس فیکس امروز من بود
چون منم امروز دقیقا از روش مریم جون ترکیب شکرگزاری و توجه ب نکات زیبا رو در همون لحظه شروع کردم و همراهش و هر لحظه اش احساس فوق العاده ای داشتم و شیرینی این احساس فوق العاده ب تک تک سلول های بدنم نفوذ میکنه و جالب اینه ک هر بار آگاهانه دنبال زیبایی نکته مثبت و اتفاقات کوچولو قشنگ میگردم این حس با سرعت عین گلوله برف در مسیر داره بزرگ و بزرگ تر میشه
و من این رو حس میکنم خداجونم شکرت
و چقدر جالب ک منم مثل مریم جون توجه ام رو امروز دارم روی سکوت و آرامش جاری هر لحظه ام و واقعا همش داره ب طریق های مختلف مثل همون چهچه پرنده ها برای منم تکرار میشه
اینو ک گفتی مریم جون خیلییییی ذوق کردم و لذت بردم
و در ادامه صحبت های بی نظیر استاد عزیزم ک اون آگاهی ها هم طبق امروز و دیروز من هست و دقیقا ذهن منم برای هر اتفاقی ک نیفتاده یا افتاده اینقدر شاخ و برگ میده ترس عین ابر سیاه بزرگ و بزرگ تر میشه
دوروز پیش یه کلیپ موفقیت از یه آقای خارجی دیدم ک گفت برای اون وجه از ذهنتون ک دائم نگرانتون میکنه درگیرتون میکنه یه اسم بزارین و برای خودش اسم جورج رو گذاشته بود و میگفت هروقت نگرانم میکنه در مورد یه موضوع بهش میگم مرسی جورج از نظری ک دادی و کاملا مثل یه شخص باهاش برخورد میکنه و نظرش رو بی اهمیت میکنه
و منم از این روش برای خودم استفاده کردم و معرکست خیلییی باحاله و البته از کارهای کوچیک نگران کننده باید تکاملی طی کنم
و بعدش من فک کردم ک چ اسمی برای ذهنم بزارم ک ته آدم بده باشه بعدش یادم اومد ک من فیلم خاطرات یک خون آشام رو دیدم ک یه شخصیت خیلی مکار ب اسم کاترین داشت ،تصمیم گرفتم ک اسم ذهنم رو کاترین بزارم
و الان برای اتفاقات و نگرانی های کوچولو کوچولو بهش میگم مرسی کاترین از نظرت و اینو ب حالت تمسخر میگم و وقتی این کار رو میکنم کاملا احساس میکنمعقب نشینی ذهنم رو و خیلی رها تر میشم
اصلا خیلی بیخیال میشم
البته من دارم از اتفاقات کوچیک شروع میکنم و میخوام اینقدر روش کار کنم ک این باور و نگاهم قدرتمند بشه
و الان حرف های استاد خیلییی با این کارم همخونی داشت لذت بردم بخدا
و زیباییی هایی ک دیدم توی این فایل اول مریم عزیزم ک خیلیییی زیبا بود و لباس های راحت ک پوشیده بود من حتی از نگاه کردن بهش هم احساس راحتی میکردم و حرف زدن آروم و پر از آرامش استاد ک خیلیییی اول فایل ک نشستن رو صندلی هاشون رو دوست داشتم
و زیباییی فوق العاده خوشگل ،فضای پشت سراستاد ک معرکه بود خدای من
لذت بردم از فضای سرسبز کوهستانی و خیلیی تحسین میکنم
و منو یاد کارتون هایدی انداخت اونم در همچین فضایی بود ک چقدر خوشحال و شاد زندگی میکرد خداجونم شکرت
برای این همه زیباییی ک دیدم و تحسین کردم
سپاس گزارم ازتون استاد عزیزم و مریم جونم
درووود و سلام محدثه عزیزم.
خداااای من چقدر زیبا نوشتی.
چه راهکار جالب و بامزه ای.ممنوووون کاترین از نظرت :):):):)
عاااالی بود این قسمت کامنتت.
واقعا کاربردیه عزیزم.منم باید یه اسم پیدا کنم برای ذهن نجواگرم که قشنگ به سخره بگیرمش تا شرمنده شه و بره پی کارش.
فک کنم من اینو بهش بگم حسابی حال خودم جا بیاد.برگرفته از دیالوگ یه فیلمه طنز هس گمونم.
بهش میگم : تموووم شد؟ خیلییی تاثیر گذار بود.
من هر وقت یاد این دیالوگ میفتم کلی میخندم.آخه برادرزاده ی فسقلیم یبار من کلی به حساب خودم داشتم بهش یاد میدادم چطور از خودش مراقبت کنه اینو بهم گفت و من پودر شدم :):):):):) فسقلی هنوز 6 سالشه.
محدثه عزیزم خیلی کامنتت حس زیبا و آرام بخش در عین حال جسارت برای بهبود شخصی رو بهم داد.
از دوره عزت نفس نهایت لذت رو ببری زیبایه الهیه آزاد.
در پناه حق باشی عزیزم.
خدایا سپاسگزارم بابت این همه زیبایی
خدایا شکرت بابت منِ جدید .منِ سپاسگزار که این سپاسگزاری رو وظیفه خودم میدونم
باسلام خدمت استاد عزیز . خانم شایسته و دوستان همسفر
چقدر زیباست که استاد عزیز و مریم خانوم قدردان نعمتهاشون هستند در هر لحظه. از کمپر گرفته تا سه راهی برق که استفاده میکنند و چقدر ذوق دارند نسبت به اونها و در مقابل هم برکت و کارای وسایل صد چندان میشود
خدایا شکرت بابت این طبیعت فوق العاده زیبا .درختان سرسبز و سر به فلک کشیده . دشتهای پوشیده از چمن .کوهای انبوه از درخت آسمان زیبا با ابرهای پفکی . هوای پاک .خدایا چقدر اینجا انرژیش خوبه . خدایا شکرت
خدایا کمکم کن که از مسایل پیش رو باکی نداشته باشم و هنگام نجواهای شیطان قدرت تو را به یاد بیارم که در گذشته هم با تکیه بر همین قدرت چقدر آسان سربالای ها رو پشت سر گزاشتم و به آسانی ها هدایت شدم .و من باور دارم که همیشه همه چیز به نفع منه هر اتفاقی که بیوفته الخیر فی ما وقع برای من . و همواره أَنْ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا را به خاطر بیاورم .
خدایا من را به راه راست هدایت فرما
راه کسانی که به آنان نعمت و ثروت عطا کرده ای
به نام فرمانروای هدایتگر
باعرض سلام خدمت استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته ی مهربان صبور و عملگرا
و همچنین عرض سلام و ارادت خدمت تمام دوستان توحیدی ام
خداوند را بینهایت سپاسگذارم که مرا در این مسیره بدور از شرک و این فضای پاک و توحیدی قرار داد
آنقدر شوق دارم کامنت بزارم که اصلا فایل زیبای امروز را هنوز ندیدم و به خودم گفتم کامنتم را مینویسم بعد از دیدن فایل لذت میبرم.
راستش چند وقت بود ورزش و پیاده روی را با تنبلی کردن گذاشته بودم کنار
امروز به لطف خداوند مهربان و هدایتگر زود از خواب بیدار شدم و از خونه زدم بیرون به خودم گفتم امروز مکانی جدید میخوام برای پیاده روی
به لطف خدا هدایت شدم بسمت پارک کوهستانی
همین که رسیدم کمالگرایی اومد سراغم که ببین این آدمارو لباس مناسب ورزش دارند کفش مخصوص دارند خودتو ببین آخه این لباسها مناسب ورزش کردن نیستند.
میگفت ول کن بابا حالا برو وقت بسیار ه بعد که لباسو کفش مناسب تهیه کردی
یه روزه دیگه بیا
( قبلا همیشه دنبال پایه میگشتم که پیاده روی کنم که به لطف خدا این دیدگاهو در خودم کمرنگ کردم .
و به قوله استاد این آدمها که برای کار کردن روی خودشون دنباله پایه میگردند به هیچ جا نمیرسند)
خلاصه به لطف خدا با استفاده از آموزههای استاد ذهنمو کنترل کردم و رفتم
تا پای کوه که رفتم دوباره نجواها اومد که بسه دیگه برو همین جاها بشین و یه فایل از استاد ببین
به لطف خدا چشمم افتاد به یه آقایی تقریبا 60 سال به بالا و ماشاالله که چقدر چابک و سرزنده بود
حس کردم اونم میخواد بره کوه و مردد بود
همون لحظه بهش سلام کردم و سره صحبتو باهاش باز کردم
خلاصه که دیدم در راه کوه نوردی هستیم
واقعا تحسین برانگیز بود برام ایشون چابک و بدونه نفس کم آوردن راحت مسیرو میرفت بالا
و خداروشکر که ایشون نگرش مثبت و انرژیه بسیار بالایی داشتند
خیلی لذت بخش بود دوتاییمون هر حرفی که میزدیم بعدش سپاسگذاری میکردیم
از همون اول شروع کرد از تکنیکها و اصوله کوهنوردی برام بگه و من لذت میبردمو سپاسگذاری میکردم
بالای کوه که رسیدیم حدود 1 ساعتی نرمش همراه با توضیح دادن اصولش توسط ایشون انجام دادیم و سپاسگذاری میکردیم.
در راه برگشت ایشون برام تعریف کرد که چند وقت پیش که با یکی از دوستاشون اومده بودند بالای کوه وقتی در حاله ورزش بودند ، یه دختر خانمی که حجاب درستی نداشته و حتی لباس درستی هم نداشته که قسمتی از اندامهاش مشخص بوده اومده نیم ساعتی کنار این دوستامون ورزش کرده بعد رفته.
حالا تعبیر و برداشت این آقا این بود::
میگفت شاید از این آدمهای بندال بوده
و منتظر بوده تا ما حرفی بهش بزنیم و
شر بپا کنه
من فقط گوش دادم بحرفهاش تعبیر و تفسیرش که تموم شد خودش گفت نظره شما چیه با من موافقی؟
گفتم راستش نه
گفتم اول اینکه پوشش و حجاب این خانم در کشوره ما ناجالب هست
و ریشه در اعتقادات اشتباه ما دارد.
و دوم اینکه این خانم چقدر باورهای توحیدی داشته که فارغ از قضاوت دیگران یا ترس از
آسیب زدن توسط دیگران به تنهایی کوهنوردیشو کرده و لذتشو برده.
وقتی اینو گفتم اون دوستمون گفت آفرین عجب دیدگاهی و کلی ادامه ی این باورهای توحیدی را پیش بردیم و سپاسگذاری کردیم. خدایا شکرت.
بعد که اومدیم پایین جای دوستان خالی
میوه خوردیم و گپ زدیم
من کلی ازش تشکر کردم که با من همراه شد و کلی از تجربیاتش را در اختیار من گذاشت و بهش گفتم شما هدایت و لطف خداوند برای من بودید.
ایشون هم اون دیدگاهی که من نسبت به اون خانم گفته بودم را بر زبان آورد و
ازم تشکر کرد.
از خدای خودم برای اینکه قدرت بهم داد حس کمالگرایی و ترس از قضاوت شدن
را در خودم شکست بدهم بسیار سپاسگذارم
و سپاسگذارم که پاداشش را در همون مکان بهم داد.
از خدا سپاسگذارم که شهامت پیدا کردم و
اومدم این اتفاقات زیبا را نوشتم
من همیشه کامنتهای زیبای بچها
مخصوصا علی آقا خوشدل
آقا احسان
سعیده خانم مهربان که چقدر درس داره برای من که از داخل بیمارستان با اون اتفاقات نازیبا ذهن خوشون را کنترل
میکنند و روی خودشون کار میکنند
و کامنتهای پر محتوا و پر از درس برای بچهای (غار حرا) میگذارند را با عشق مطالعه میکنم و استفاده میکنم.
باز برای حضورم در جمع دوستانی که راه و باورهاشون توحیدیه و از اکثریت جامعه راهشون تفاوت داره
از خداوند سپاسگذارم.
در پناه الله.
دوستتون رسول.
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سلام استادان عزیز و دوستان گرامی
به لطف خدای مهربان
امروز در بهترین حالت و احوالم هستم نسبت به روزهای قبلم
به قول خدا که میگه :
«الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ، همان کسانى که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد، آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مىیابد»
امروز الا بذکر الله رو با تمام سلول های بدنم حسش کردم
وقتی که نا امیدی ترس و حال بد اومده بود سراغم و ذهنم گوشه رینگ من رو کیر آورده بود با مشت و لگد ازم بذیرایی میکرد
آه خدای من شکرت
حالا سر یک موضوع های الکی و خنده دار
که تو پول نداری و تو کسی رو نداری تو به خواسته هات خیلی فاصله داری و از این حرف ها
واقعا داشتم کم کم ناک اوت میشدم
اما با صحبت و پیادهروی کردن و حرف زدن با خودم و از همه مهمتر دیدن این فایل برگشتی با شکوه داشتم مثل توی فیلم ها که نقش اصلی فیلم توی رینگ میفته و چشم های تار میبینه و نایی برای ادامه مبارزه ندارن و با دیدن و یا یاداوری موضوعی بلند میشه و شروع میکنه با قدرت به مبارزه کردن و با تمام وجود بلند میشه و حریفش رو شکست میده
من هم در همین حال بودم
که این فایل امید زیادی بهم داد و کلی زیبایی و شکرگزاری فراوان بهم نشون داد
و به لطف خدا دوباره برگشتم به مسیر اصلی
و چقدر عشق بازی با خدای بزرگ لذت بخش هست اصلا دلت نمیخواد تموم بشه دلت میخواد ساعت ها و ساعت ها با خودش صحبت و کنی و اشک بریزی
الله اکبر
الله اکبر
خدایا شکرت
و چقدر پیروزی امیدوارانه ای رو بدست آوردم در برابر شیطان و نجواهای ذهنم
و چقدر خودم رو لایق هم صحبتی با خدای خودم دیدم
زیبایی ها و نکات این فایل زیاد هست
باور کن اصلا نمیشه به یک بار دیدن بسنده کرد و بارها و بارها باید دید
اصلأ زیبایی های این آمریکا آدم رو مسخ خودش میکنه و چه نعمتی بالاتر از دیدن نعمتهای خداوند
و دیدن دو فرشته توحیدی و مهربان و دلسوز و فداکار
الهی من لی غیرک
خدایا تو برای من و همه ما کافی هستی
تو هم اولی هم آخری
هم ظاهری و هم باطنی
هم پیدایی و هم پنهانی
هذا من فضل ربی
همش از خودشه
خدایا شکرت
دوباره سلام عزیزانم
یادم اومد که به عنوان پیشنهاد درمورد دوتا موضوع نظرمو بزارم
اول اینکه این فایل هم مورد صوتی رو اگه داشت برای امثال من چقدرخوب بود چون من ادم شنیداری هستم ویه بارکه دیدم دوست دارم دوباره بشنومش حتی اگه بیشتراون فایل ،تصویری باشه
دوم اینکه شایسته عزیزم ،اگه میشه ازاون جمع دخترونتون هم یه فایل به ما نشون بده،
ماکه انگارباشمازندگی میکنیم،
که چقدرایده والگو میگیریم،خدامیدونه.
وسپاس فراوووون.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان که واسه ما خانومها یه استاد بسیار بسیار عزیز هست
تحسین میکنم این امکانات و راحتی و فراوانی رو
تحسین میکنم مناظر زیبا جنگلی کوهستانی رو
تحسین میکنم چهره زیبا و دلنشینت رو مریم جان چقدر زیبا هستی چه پوست خوب و درخشانی داری .
چه لبتاپ معرکه ای
خدارو شکر بابت کمپر و اون پنجره های کنار تخت خواب . من عاشق اینم که موقع خواب آسمون رو ببینم و بخصوص وقتی صبح بیدار میشم باید پرده کنار باشه تا آسمون آبی رو ببینم .
چه لباس راحتی پوشیدی چقدر همه چیز رو راحت میگیری چقدر با خودت در صلح هستی احسنت به شما
عاشق اون لباسها و کلاه و کفش و کیف صورتی و قرمزت هستم رنگ مورد علاقه منم قرمزه .صورتی هم خیلی بمن میاد ولی اوایل فکر میکردم بچگانه هست ولی وقتی شما رو میبینم دیگه این فکر رو نمیکنم .
و سوال مهم
چطور ازین راحتتر
چطور ازین آسانتر
چطور ازین بهتر
چطور ازین لذتبخشتر
و صحنه بسیار زیبای دو نفره شما دو تا عزیز در دل طبیعت و باز لباس قشنگ و راحتی که پوشیدی و باز این صحنه خطی کشید بر افکار اشتباه من که این مدل لباس بچگانه هست نه هر چی رو که دوست داری در هر سنی و هر جایی تجربش کن بریز بیرون این افکار رو که مردم چی میگن . . بارها این فایل رو دیدم و گوش دادم . و بخودم گوشزد کردم که ببین دائم باید در حال سپاسگزاری باشی
سپاسگزاری برای همه چیز برای هوای مطبوع
سپاسگزاری بابت این زمینهایی که میتونی اونجا زندگی کنی
سپاسگزاری بابت قوانینی که گذاشتن و این طبیعت رو دست نخورده نگه میدارن و همزمان میتونی ازش استفاده کنی بدون ساخت و ساز و خراب کردن طبیعت.
پرسیدن سوالات درست
چطور میشه بیشتر لذت برد
چطور میشه از فرصت ها بهتر استفاده کرد
هدایت میشم به جواب ها
چقدر خوب تجربه تو گفتی مریم جان . این باعث شد خیلی به این موضوع فکر کنم که چقدر سپاسگزاری تاثیر داره و مشتاق شدم منم بیشتر انجامش بدم .
و تجربه سفر و اینکه نگران آینده نباشی
و مسیری که از دور میبینی و فکر میکنی خیلی سخته ولی وقتی واردش میشی میبینی اونقدر هام سخت نبود
همیشه راه حل مسائل هست
باور درستی که هر مسئلهای که پیش بیاد راه حلش هم باهاش هست
آن مع العسر یسرا
همیشه ذهن میخاد مسائل رو پیچیده و ترسناک نشون بده میخاد نگرانت کنه میخاد ترس رو بهت بده
ولی وقتی این باور رو داری که همه مسائل راه حل داره هدایت میشی
سلام به استاد عزیزم، مریم جان نازنین و دوستان هم فرکانسی
خدای من شکرت که به قول مریم جون هم فرکانس شدم که این منطقه زیبا رو ببینم، خدایا شکرت که در مدار دیدنش بودم، خدای من چقدر زیباست اینجا
یاده فیلم حنا دختری در مزرعه میفتم
مثل کارت پستاله
فقط اون ماشین های که از جاده ی بالای کوه عبور میکنن صحنه رو زنده میکنه!
مثل عکس های بک گراند ویندوز xp میمونه:)
میشه عکس گرفت و بک گراند گوشی یا لپ تاپ کرد
آفتاب چقدر زیبا میتابه
دوربین چقدر زیبا این تصاویر رو ضبط کرده
وای خدای من این جا جون میده مثل مریم جون لباس راحتی بپوشی و راه بری دستاتو باز کنی سرتو بلند کنی روبه آسمون، چشمات و ببندی و دوره خودت بچرخی مثل مولانا رقص سماع کنی از این همه زیبایی از این حس ناب حضور خدا از این هوای پاک و خالصی که وجود داره، از این زیبایی که طبیعت در معرض نمایش برای هزاران نفر قرار داده
دوست دارم راه برم همین جوری دستامو باز کنم بادی که میپیچه لایق انگشتای دستمو حس کنم، آفتابی که به این زیبایی میتابه رو حسش کنم، درختا رو بغل کنم وای خدای من
واقعا استاد ازتون سپاسگزاریم که این چنین جاهای زیبایی رو پیدا میکنید و همه ی ما رو میبرید که چندین روز بمونیم و لذت ببریم
مریم جان عاشق صحبت کردنتونم که این قدر خالص و ناب آن چیزی که درونت جاری میشه رو به زبون میاری و به دل ما هم میشینه
استاد جان چقدر مسیر سربالایی رو خوب تشبیه کردین واقعا نیاز داشتم به این حرفا
استاد جلسه 4 دوره عزت نفس خیلی زیبا در خصوص نجوای ذهن و صدای الهامات صحبت کردین من هر موقع که میبینم نجوای ذهنم میخواد خودشو رو کنه، میرم سراغ جلسه 4 دوره عزت نفس.
ذهن خیلی چموشه انقدر زیرکانه بعضا وارد میدان میشه و خود نمایی میکنه که آدم میمونه، تنها راه کنترل کردنش تکرار قانونه، تکرار این که شیطان همیشه وعده فقر میدهد و خداوند همیشه وعده فزونی میدهد، هر جا که احساس کردم گفتگوهای درونیم داره احساس بدی به من میده، بدونم که شیطان از ابزار نجوای ذهنم داره استفاده میکنه، سریع باید نقطه مقابلش رو ببینم، به چیزی فکر کنم که بهم احساس خوبی میده.
وقتی سریع اقدام میشه که ذهن رو کنترل کنم، انگار شیطان متوجه میشه که از این راه نمیتونه وارد بشه زود نجواهای ذهن خاموش میشن ولی اون همیشه داره کار میکنه که یه راهی پیدا کنه خودش رو نشون بده، باید همیشه هوشیار باشیم باید همیشه ببینم که الان در حال فکر کردن به چی هستیم.
باید مثل فیلم جنگجوی درون که مربی برای اینکه شاگرد بتونه ذهنش رو کنترل کنه میگفت:
مربی: کجایی؟
شاگرد: اینجام
مربی: اینجا کجاست؟
شاگرد: زمان حال، الان!
بعضا باید از خودمون بپرسیم که الان داری به چی فکر میکنی، کجایی؟
خدا رو شکر که در این مسیر زیبا قرار داریم و در مدار دیدن این زیبایی ها هستیم.
استاد، من و خواهرم دوباره شروع کردیم به دوره کردن دوره عزت نفس، چقدر آگاهی هایی که قبلاً من دریافتشون نکرده بودم و ازشون سرسری گذشته بودم رو دارم دریافت میکنم. این نشون میده مدارم تغییر کرده و این رو خودمم احساس میکنم، بعضا فکر میکنم که الان که دارم به این فایل گوش میدم چه آگاهی هایی رو به خاطر اینکه توی مدارش نیستم دریافت نمیکنم و قراره در آینده که تکاملم طی شد و وارد مدار بعدی شدم، گوشم به این آگاهی ها محرم بشه، خیلی عجیب و شیرینه چون میدونی که همیشه جای رشد داری.
خدارو شکر
منتظر قسمت های بعدی هستیم…
سلام به همه دوستان هم فرکانسی
سلام به مریم جانم و استاد عزیز
چقدر این طبیعت زیبایی که خداوند هدایت تون کردن فوق العاده س
یه چند تا نکته بگم در مورد این فایل
نکته اول: به قول مریم جان استاد همیشه به دنبال ساده کردن مسائل و بهبود دادن شرایط هستش و همیشه به دنبال این هستن که چجوری از این بهتر بشه
نکته 2 و جالب اینه که مریم جان اولین بار با لباس راحتی جلو دوربین اومدن
و این نشان از عزت نفس بالا ایشون هستش
اینکه فارق از اینکه ما نگران این باشیم که دیگران ظاهر ما قضاوت کنن ما فقط راحت بودن خودمون ملاک باشه و فقط به راحتی خودمون فکر کنیم نشان عزت نفس بالاس
نکته3:من موافق حرف مریم جان هستم که هر چقدر در مورد یه چیزی شکر گذاری میکنیم از همون بیشتر میبینی
من خودم نزدیک 20 روزه شکر گذاری رو شروع کردم و جالب اینجاس که روز به روز داره شرایط بهتر بهتر میشه و دقیقا این موضوع رو خودم درک کردم به هر آنچه توجه کنی ازهمون بیشتر توی زندگی ات تجربه میکنی