https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-01 00:16:142023-09-07 07:42:17سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 204
454نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدارو سپاس بی نهایت بابت نعمت هایش بابت استاد و بانو شایسته
بابت نعمت زندگی بابت تپش قلبم که به قول اقا ابراهیم اگر اون نخواد کیه که منو می تونه یه روز دیگه بیدار کنه
خدارو شکر بابت زیبایی های این جهان زیبا
خدایا شکرت
چه طبیعتی چه ابرهایی چه ثروتی چه آدم هایی مهربونی چه آدم های فوق العاده ایی
از هر دری که استاد وارد می شوند در مسیر و خیابانی که راه می روند می بینیم آدم هایی که بدون یک کلام عاشق استاد و بانو شایسته می شوند و لبخند به لب دارند
شاید اوایل سفربه دور آمریکار رو می دیدم یا زندگی در بهشت با خودم می گفتم مردم آمریکا مردم خوب و دوست داشتنی هستند اما بعد که خودم بیشتر روی خودم کار کردم بیشتر حرف های استاد رو درک کردم متوجه شدم نه ربطی به کلیت مردم اون کشور نداره بستگی به مداری که استاد درش قرار داره داره
چون با چشم خودم دیدم با تحسین ویژگی های مثبت مردم چقدر اون ها این ویژگی ها رو مقابل من بروز می دهند
از لبخند ها از محبت ها از عشقی که به من می دهند
همه و همه به ثابت کرد مهم نیست من کجا باشم فقط و فقط من به آدم هایی که ویژگی هایی که دوست دارم رو مبینم یا اون آدم به قدرت خداوند شخصیتش در مقابل من عوض می شود
وقتی اون پیرمرد رو دیدم که با دوچرخه داره استاد رو به سمت آب میبره گفتم ببین اصلا معلوم نیست که اون آدم در مقابل بقیه چه رفتاری رو نشون میده اما برای استاد اون آدم تبدیل به آدمی میشه که استاد دوست داره و این قدرت خداست که آدم ها رو برای ما عوض میکنه
حتی اینکه به راحتی بدون هیچ تلاشی آدم های با مدار های متفاوت رو از تو دور میکنه مثلا کسی که دوست نداشتم باهاش برخورد کنم میدیدم بدون اینکه باهم برخوردی داشته باشم داره از یه طرف دیگه از من دور میشه
من تحسین میکنم اون پیرمرد به خاطر مهربانی اش به خاطر بخشش
خدا شکرت جهان پر از آدم های مهربان است خداشکر که انسان دست های تو برای برای کمک به من هستند برای لطف به من هستند
خدایا شکرت بابت قانون بدون تغییرت
خدایا شکرت نعمت ها و فراوانی که همواره به سمت من در جریان است
استاد عزیزچندسطری بنویسم همون اصل واساس اموزه های استاد تمرکز برروی نکات مثبت و زیبایها واعراض از نازیبایها
روز گذشته بعدازیک هفته سفر خوشی که داشتیم رفتم به مادر گلم سربزنم وهمان موقع خواهر عزیزم که اون هم ازمسافرت برگشته بود امد صحبت سفرشد وازهردری سخنی بود تااینکه بحث حجاب خانمها پیش امد وازانجایکه مادرگلم عقاید به شدت مذهبی داره وازقدیم واززمانی که ازدواج کردودرروستا زندگی میکردیم مربی (ملا) قران بود ودراموزش قرایت قران فعال بود وکل بچه های روستای محل سکونت وروستاهای همجوار پیش ایشان می امدند برای فراگیری واموزش قرایت قران وبه خاطر همین عقایدی که دارند به شدت مخالف کشف حجاب هستند ودرهمین هنگام که بحث آزادی خانمها وپوشش ازادشون پیش آمد موضع گیری کردند و متاسفانه من هم یک لحظه کنترل ذهنم روازدست دادم وبه صحبتهای ایشان واکنش نشون دادم ویه جورایی باعث نارحتی شون شدم و بعدازاینکه ازانجا اومدیم همسرنازنینم گفت نباید بامادر بحث میکردی وباعث ناراحتیشون میشدی ومن به خودم این حقومیدادم که باید ازاین موضوع دفاع میکردم وعقیده داشتم که مادرنباید نگران این این گونه مسایل باشند وهرکس حق داره همانطوردوست داره پوشش خودشو انتخاب کنه البته به نظرخودم حق با من بود ومنطقی بود که ازدست مادرناراحت باشم وعصبانی
ولی زهی خیال باطل که پسر حواست هست داری دستتو میکنی تواتیش داری چکارمیکنی؟
خلاصه چنددقیقه ای باهمسرم باعصبانیت وحس بد صحبت کردم تااینکه اومدیم خونه وتلاش کردم باخوندن کامنتهای سایت به احساس خوب برسم که خوشبختانه موفق بودم اما اخرشب تلویزیون رو روشن کردم برای تماشای فوتبال دیدم تصویر نداره واین درحالی بود که قبل ازاینکه ازمنزل بریم بیرون پسرم داشت تلویزیون تماشامیکرد
دردسرتون ندم زیاد
احساس بد=اتفاقات بد کارخودش کرد و امروز که تلویزیون بردم برای چک کردن یه هزینه غیرمترقبه به من تحمیل شد به همین سرعت واقعا برام خیلی جالبه ازمانی که دراین مسیرزیباهستم هروقت به هردلیلی کنترل ذهن نداشتم ودراحساس بدقرارگرفتم جهان وخداوند باسرعت نور گوشمالی داده وپس گردنی روزده
وازاین بابت شاکرخدا وند هستم که اینقدرحواسش به من هست که ازمسیرحتی یک لحظه خارج نشم
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم
چقدر حالخوبکن بود کار اون عزیزی که شیر آب خونهاش رو در اختیارتون گذاشت تا بتونید مخزن آب تراک کمپر رو پر کنید. این از بابت مدار بالاییه که توش قرار دارید که انقدر با خودتون و جهانتون در صلحید که با همچین دستهای خارقالعادهای هممدار میشید و برخورد میکنید. وقتی این برخوردهای عالی رو میبینم واقعا بیشتر انگیزه میگیرم که روی خودم کار کنم تا من هم هممدار این انسانهای خارقالعاده بشم. خدایا شکرت
اون صدای قطاری که توی شهر پیچید چقدر حس خوبی بهم داد. خیلی نوستالژیک و عالی بود.
تشکر میکنم اول از خدا و بعد از شما استاد و مریم خانم شایسته که این فایل رو باهامون به اشتراک گذاشتین.
انشاءالله همیشه همهگی به فضل خدا شاد و موفق و خوشبخت باشیم.
بگم که آدما وقتی باورهای غلطی که تو زندگی یاد گرفتن، احساسات سطح پایینی که تو وجودشون هست رو پاکسازی میکنن میشن یه آدمی مثل آقای کن که عشق از وجودش میجوشه. میشه این تفکر که مهم نیست که من میشناسمت یا نه مهم نیست دوباره باهم رو به رو میشیم یا نه اصلن اهمیتی نداره که تو کی هستی، من برای تو هرکاری از دستم بر بیاد رو انجام میدم. درحالی که برام مقدوره کار خودم رو رها میکنم نه که فقط بهت آدرس بدم نه با عشق کارم رو متوقف میکنم با دوچرخه میام راه خونهی خودم رو بهت نشون بدم که نیاز تو برطرف شده. بتونی از آب استفاده کنی.
آدما چقدر قشنگ میتونن جلوهگر ویژگیهای خدا باشن. جوهر آدما حقیقتن از خداس همونقدر بخشنده همونقدر مهربان همونقدر عشق تو وجودمون هست. کافیه خودمونو پاک کنیم از باورهای غلط تا خلیفهی خدا بودن رو به نمایش بزاریم.
تو این قسمت یه ویژگی خدارو به بهترین حالتش دیدم. مغنی، خدا خودش رو بینیاز کنندهی مطلق ما معرفی کرده و خدایی که هیچ وقت خلف وعده نمیکنه چقدر قشنگ این ویژگی رو اینجا به رخمون کشید. و استاد شما چقدر زمین زراعیتون آمادهی کشته. طرف خودتونو انقدر قشنگ انجام میدین که خدام به راحتی نیازتون رو برطرف میکنه. زمین زراعیتون حاصل خیزه با ایمان و توکلی که مطمئنید خدا جواب میده، خدا هدایت میکنه، راه حل همراه با مسئله میاد. این ایمان شمارو به سمت ایدههای هدایتی میبره که اینجا مثلن از این آدم درخواست کن و باز حاصلخیزی شما که با عزت نفس و احساس لیاقت بالا و همون ایمانتون اقدام میکنید درخواست میکنید و خب مگه میشه توی زمین به این حاصلخیزی دونه جوونه نزنه!
اینجا همزمانی و هم فرکانسی رخ میده. شما برخورد میکنید به اون آقا و دقیقن مواجه میشید با کسی که مثل خودتون بسیار سخاوتمنده.
خدا که کار خودشو درست و بی نقص انجام میده و شما هم چقدر قشنگ طبق قانون عمل میکنید. در زمان درست در مکان درست هستید و با دستهای خدا که آمادهی اجابت خواستههاتون هستن برخورد میکنید.
با دیدن آقای کن یاد قسمت نودو پنج سریال زندگی در بهشت افتادم. اون قسمتی که با جت اسکی توی رودخونهی زیبا به سمت دریا میرفتین و بنزین جت اسکی تموم شد. اونجا هم یه خانوادهی دیگه بهتون کمک کردن حتی از رفتن به تفریح خودشون دست کشیدن که برن برای شما بنزین پیدا کنن و بیارن.
اول اینکه خدا همیشهی همیشه به خواستههای ما و نیازهامون پاسخ میده. همونطور که خودش گفته ما رها شده نیستیم.
و مطلب بعدی که هم توی اون ماجرا و هم این بار مشترک بود ادمهایی بودند که توصیهی خدا رو زندگی میکردن که به در راه ماندگان کمک کنید و این چقدر برای من زیبا و تحسین برانگیز بود. و شما چقدر تحسین برانگیزید که تو نقاط مختلف تو زمانهای مختلف توانایی جذاب چنین افرادی رو دارین که این همه سال نتایج درخشان شما نشان از عمل فوقالعاده پایدار شما به قانون داره. الهی شکرت. الهی شکر برای فراوانی انسانهای مومن. واقعن که چنین افرادی که دارن براساس توصیههای خدا عمل میکنن مومن واقعی هستن. چقدر آمریکا کشور فوقالعادهایه. الهی شکر.
_ بازهم سفر دریک جاده رویایی ویک ویو عالی ازشهر سیلورتون ایالت کلرادو واقعا زیبا وتحسین برانگیز بود وتقریبا مثل مسیر وجاده های بعضی از شهر های شمالی کشور خودمون..
_ ایده جالبی که در ویزیتور سنتر شهر سیلورتون بود که تاریخ وتکامل یکسری از اتفاقات گذشته شهرشون رو در قالب تصویر به نمایش گذاشته بودند خیلی جالب بود..
_ اون بنده خدایی که واسه کمک به استاد وپرکردن تانکر آب ماشینشون محل کار خودشو ترک کرد،واقعا تحسین برانگیز بود ونمود کاملی از مهربانی مردم اون کشور رو به نمایش گذاشت..
_ سوپر مارکت محلی اون شهر که چیدمان عالی ومرتبی داشت وچقدر تمیز بود به طوری که ازبعضی فروشگاه های زنجیره ایی شهر من زیباتر،تمیز تر وعالی تر به نظر میرسید..
_ وبازهم یک فضای رویایی که استاد واسه استراحت و صرف غذا به اونجا هدایت شدند،دل انگیز واشتها آور هم بود..
_ تجربه دیدن مغازه های اون شهر برای من جالب بود مخصوصا ظروف کوچیک کشو داری خیلی ظریف و زیبا به نظر میرسید..
_ ودر انتها اون گروه موزیک که از هرسنی دراون عضو بودند؛نشان دهنده اینه که در یک کشور چقدر میتونه آزادی باشه وبه عقاید همدیگه احترام گذاشته بشه وبتونن آزادانه برقصن،آواز بخونن وشادی کنن…
فکر کنم تا آخر زندگیم هم تمیزیو پاکی جاده های این کشور تو تحسین کنم بازم کم باشه
چطور هر جاده ای هر شهری هر مکانی که میرین از دل طبیعت تا دل شهر انقده تمیزه و پاکه
آدم کیف میکنه
و چقدر دوست دارم این رانندگی این مردم رو
در آرامش در صلح با رعایت مقررات
نه دنیال سبقت غیر مجاز هستن نه بوق زدن اضافی نه تند رفتن عجولانه و بی خود
واقعا خیلی برام زیباست این حد از صلح و آرامش که موج میزنه به وضوح توی این کشور
خدایا بازم ویزیتور سنتر جدید
من عاشق این ویزیتور سنتر هام
بریم برای عشق بازی با ویزیتور سنتر شهر جادوییه سیلورتون
خدایا خدایا
اون مردی که جلوی در ورودی بود
اصلا نمیدونم چرا انقدر باهاش حال کردم
اصلا به طرز جادویی این 4 روز که تمرکزی دارم میرم جلو تو مسیر قانون برای آسون تر شدن برای آسونی ها از همهخوشم میاد و واقعا مردم دارن عشق خالص میدن به من
خیلی جالبه برام که دقت قانون چقدر بالاست
ویزیتور سنتر رو نگااااااا چقدر منو یاد مهدکودک یا مدرسه های ابتدایی انداخت
چقده خوشگله چقدر نازه خدایا شکرت
چقدر چقدر چقدر شهرشون رو دوست دارن که انقده با عشق تزیئن میکنن همه چی رو با دقت و با سلیقه
و جدای از این چقدر شهرشون رو دوست دارن که این همه کاتالوگ از زیبایی هاش و جاهای دیدنی براش درست میکنن با عشق
واقعا چقدر هم برای شهر خودشون و هم برای ویزیتور سنترشون و هم بازدید کننده ها احترام قائلن
و نتیجش هم شده احترام متقابل بازدید کننده ها که انقده شهر رو تمیز نگه میدارن
خدایا باز این شهر تمیز و رانندگی آروم مردم
چطور ممکنه هر جای آمریکا که میرین انقدر پاک باشه و انقدر مردم منظم رانندگی کنن
خدایااااااااا
اون مرده سر کارش بود داشت کار میکرد و شما ازش پرسیدین آب از کجا بگیریم و گفت بیاین خونه ی من من بهتون آب میدم
خدایا
چقدر خدا دل آدم ها رو برای استاد عزیز و خانم شایسته عزیز نرم میکنه
خدایا چقدرقانون دقیقه که مردم اینقده با عشق و محبت و با دلی پاک و مهربون باهاتون رفتار میکنن
قشنگ مشخصه که خدا به ادما میگه ببین
این دو نفر خیلی خاصن براماااا با احترام و با مهربونی کامل کارشون رو به بهترین شکل ردیف کن تا بیشترین لذت رو ببرن
به خدا غیر از این نمیتونه باشه
خدااااااااااااااااا صدای قطار رووووووووو
من چی بگم آخه در برابر این همه زیبایییییییییی
صدای قطار با تصویر استاد و ویو محشر پشتشون اصلا مگه از این تصویر زیباتر هم داریم
چقدر صدای قطارشقشنگ بود
چقدر لذت بردم خدایا صد هزار بار شکرت
خب خب خب
بریم تو Silverton grocery store ببینیم چی داره برامون
خدایا چقدر تمیزهاین مارکت
چقدر فراوانی از محصولات مختلف داره
چقدر همه چی منظم و مرتبه
خدایا شکرت
چقدر تم چوب قشنگش کرده
خدایا بازم استاد و خانم شایسته زدن به دل طبیعت
و بازم باید بگم خدایا شکرت بابت فراوانی نعمت ها
فراوانی نعمت آب
فراوانی این حجم از درختان
فراوانی این حجم از آدمای خوب این شهر سیلورتن
فراوانی این ابر های خوشگل
خدای من
اون رودخونه کوچولوئه رو نگااا چطوری میریزه تو رودخونه بزرگه
چقدر از تماشای این قسمت از سفر به دور امریکا لذت بردم و محو زیبایی های این شهر کوچیک شدم.
دیدن یه شهر رنگارنگ بین کوه های سبز بسیار لذت بخش بود.
نکته جالبی که توجهمو جلب کرد رنگ ساختمان ها بود. انگار هرکی با سلیقه شخصی خودش و بدون درنظر گرفتن حرف مردم خونشو رنگ کردن بود. چقدر این شهر زیبا و پر از شگفتی بود.
چقدر اون رودخونه ای که ازش فیلم گرفتید زیبا و رویایی بود. چقدر آب پاک و شفافی داشت.
چقدر فراوانی انسان های خوب در جهان هست. اون شخص کارشو ولکرد تا بیاد و به شما آب بده. خدارو شکر بابت این همه فراوانی.
چقدر فراوانی توی نقطه نقطه این کشور وجود داره. فروشگاه هایی که تو این شهر بود خیلی محصولات متنوعی داشت که این ایمان من به فراوانی رو بیشتر میکنه.
استاد چقدر زبیا و پر مفهموم بود دیدن سیر تکامل این شهر.
یه روزی چند نفر تصمیم گرفتن که بیان و بین این کوه ها زندگی کنن و بعد به صورت تکاملی تبدیل شده به شهر.
میتونیم از همین الهام بگیریم برای گسترش کسب و کارمون. وقتی از هیچ میشه یه شهر به این زیبایی ساخت پس میشه از هیچ هم یه کسب و کار عالی و پر سود ساخت. البته با رعایت کردن قانون تکامل.
این فایل نشانه امروزم بودو من تازه تونستم ببینمش عجیب انگار به این فایل نیاز داشتم اول یه هدایت خوبی که امروز خدابرامون انجام داد اینجا ثبت میکنم
امروز همسرم از سرکار که اومد خوابید و وقتی بیدارشد اصلا من قصد بیرون رفتن نداشتم ولی یهو یه حسی بهم گفت به همسرت بگو برین بیرون و من اول مقاومت داشت ذهنم که قبول نمی کنه ولی اصلا انگار دست خودم نبود گفتم وهمسرم هم انگار منتظر بود با لبخند و باحال خوب گفت باشه و رفتیم بیرون و چراغ بنزین همسرم روشن شده بود واصلا بنزین خیلی کم داشت رفتیم بیرون تموم پمپ بنزین های شهرمون بسته بودهر کدومو رد میکردیم بسته بود همسرم میگفت اگه اینجا بسته باشه دیگه نمی تونیم برگردیم و باید ماشینو همینجا ول کنیمو خودمون بریم منم داشت احساسم بد میشد و میگفتم خدایا ای کاش نمیگفتم بریم بیرونو ولی یه حسی بهم میگفت احساستو خوب نگه دار ومن گفتم برو جلوتر هست پمپ بنزین باز اصلا نمیدونستم هست یانه همسرم ناراحت بود ولی من میگفتم خداجونم خودت هدایتمون کن و دقیقا جلوتر یه پمپ بنزین باز بود و همه تو یه صف طولانی بودن ولی مادور زدیم تااومدیم رفتیم تویه صف که یه ماشین جلومون بود وبنزین زدیم و خیلی راحت اومدیم خونه واگر مااونجا بنزین نمیزدیم دیگه باماشین خودمونم نمی تونستیم بیایم باید اونو یجا میزاشتیم بعدا براش بنزین گیرمیوردیم که اگه جایگاه های شهر باز نبود فردا هم اونجامیموندو من خداروشکر کردم که بازم هدایتم کرد خداجونم شکرت که دارم نتایج استفاده از قوانینت رو هر لحظه توزندگیم میبینم خداجونم دوستت دارم و ازت میخوام همچنان هدایتم کنی به سمت بهترینها.
◀چند روز پیش همین شهرهای کلرادو را از یوتیوب تماشا میکردم و لذت میبرم که همچین شهرهایی بین کوهها ساخته شدن و بسیار زیبا هستن. برام لذت بخش بود که اینقدر خیابان ها وسیع و شهر کوچک و با حرکت تو مرکز شهر انگار به دل کوه بلند میرفتیم
خیلی داخل ویزیتور سنر زیباست خصوصا عکس هایی از گذشتگان و تکامل شهر که از چادر و کم کم ریل کشی میکردن و الان به این شکل زیبا شده . مثل نهالی که قبلا کاشتن و الان از سایه بزرگش استفاده میکنیم . خداروشکر در این دوره پیشرفت و راحتی پا به جهان گذاشتیم
اگهی جایزه برای دستگیری زنده یا مرده اون دو بچه دقیقا تصویر فیلم های وسترن رو برام تداعی کرد که اعلامیه برای دستگیری میزدن و خیلی برام جالب بود و نمیدونستم واقعیت داشته.
خیلی ادم هایی فوق العاده هستن که از کار خودش بزنه و با دوچرخه بره خونه که به شما اب بده . این قلب بزرگ رو ستایش میکنم و خداوند توسط دستانش داره به شما عشق میده . این همون صراط مسقیم هست
نوع دیگه ای سپاسگذاری که الان پی بردم اینه مه همین که مثل مراسم امروز از افراد مسن که برای شهر و خوشحالی مردم و احساس خوب تقدیر شد . نشون میده چقدر سپاسگذاری از مخلوق هم زیباست و حس ارزشمندی به طرف مقابل میده
سلااام سلااام سلااااام به روی ماه استاد عزیزم و مریم جانم..
سلامی گرم به همه دوستان و همسفران عزیزم
من چی بگم ازین فایل آخه…دیواااانه شدم از اینهمه زیبایی و تمیزی و رنگا رنگی و مردم مهربان و فراوانی و عشق و ……خدایا هزاااران مرتبه شکرت که چشمان من میتوانند ببینند و من لایق دیدن اینهمه زیبایی و خوبی هستم..خدایا شکرررررررت
یک شهر زیبا« سیلورتون» وسط یک درّه،،، چقدر ساختمانهای این شهر پر از رنگ بودند منو یاد برنامه کودک های ،زمان بچگی ام انداختند..همون حس و حال خوب و عالی بهم دست داد..سپاسگزارتون هستم استاد جان و مریم عزیزم
از مهربانی اون آقا که کارش رو رها کرده بود که به شما کمک کنه برای تهیه آب اشکم جاری شد..چقدر مهربانی و چقدر باور فراوانی دارن..(پیش خودش نگفته بود من واسه چی باید مغازه رو رها کنم برم به این آدمهای غریبه آب بدم شاید تو این زمان مشتری واسم بیاد ،،میمونم پول در میارم..) من تحسینشون کردم که اینقدر سخاوتمند هستند..من از پشت سر که دوچرخه رو پا میزدند فکر میکردم ی آقای جوان نهایتا 30 ساله باشند ولی وقتی چهره اشون رو دیدم ،دیدم که 10,15 سال حداقل بزرگتر از این سن هستند ولی اینقدر روحیه شادی دارند که اینقدر تنشون هم در سلامت هست..خدارو شکررر
تنها سوپری یک شهر..یعنی اینقدر اونجا مردمش توانمند هستند و باز هم باور فراوانی دارند که همه نرفتن سوپری بزنند چون اون آقا حتما که کسب و کارش رونق داره..و یک سوپری کاملا مجهز،بسیار شیک و تمیز و همه اجناس هم عااالی،،خودش رو متعهد میدونه که برای مشتریهاش بهترینها رو بیاره ،نمیگه من تنها سوپری هستم هر چی بیارم مجبورن بخرن که اگر اینطوری فکر میکرد حتما تنها سوپری نبود..واقعا از صمیم قلب این مردم رو تحسین میکنم..
دوباره لبخندهای ناخواسته در قاب دوربین مریم جان،،اون پیرمرد بامزه در مقابل ویزیتود سنتر و این پیرزن نقلی خوشکل درب ورودی فروشگاه
چه فروشگاههایی خدای من،چقدر تمیز،همه چیز مجهز،،و خیلی واسم جالبه که هر شهری کلی محصولات داره که اسم شهرش و نقشه شهرشون،جاذبه های دیدنی شهرشون رو روی اون اجناس چاپ کردند یا نقاشی کردند و…. این از باور احساس ارزشمندی و لیاقت میاد..
من در شهر زیبای اصفهان زندگی میکنم با کلی جاذبه های تاریخی و طبیعی اما توی هیچ فروشگاهی« حتی مکانهایی که توریست بیشتر خرید میکنه» ندیدم که از این ایده استفاده کنند یا حتی شهرهای دیگر ایران که همه به نظر من بسیار زیبا هستند و کلی جاهای زیبا و فرهنگهای جذاب دارند…
من چند بار این فایل رو دیدم،آذامش عجیبی توی این شهر حاکم بود..من دریافت میکردم این فرکانس رو..چقدر آدمهای مسن توی این شهر شاداب هستند بهتره بگم توی این کشور،،من لذت میبرم از وجودشون که نمیگن دیگه از ما گذشت بابد بشینیم پامونو رو به قبله دراز کنیم،،افتاب لب بامیم و ازین باورهای چرت دیگه..چقدر وجود پر از عشقشون به جوانترها هم انرژی میپه و باورهای درست ایجاد میکنند..مثل گروهی که فکر میکنم دانش آموزان یک مدرسه بودند..اگر درست بگم،،
همه شهر رو چندین بار وارسی کردم نه یک ماشین کثیف دیدم،،نه یک آشغال روی زمین..عاااااشقتونم،،همه ماشینها هم مثل ساختمانها پر از رنگهای و شاد ،،،و چقدر احساس کردم که مردم اینجا خیلی ثروتمند هستند از فروشگاههاشون،،،شادیشون،،رنگارنگیشون،،اتومبیلهشون،،آرامشی که دریافت کردم،،مهربانیشون،،و این در من این باور رو قویتر میکنه که ثروت باعث شادی و ارامش و خوش پوشی و گسترش جهان اطرافمون میشه و روابط عالی با دیگران..قاب ادم رو مهربانتر میکنه چون درگیری به نام فقر نداری و هر کاری که اراده کنی انجام میدی و هرچیزی که بخواهی مهیا میکنی و اینها همه باعث آرامش و لبخند و خواستن برای دیگران هم میشه با سخاوت و عشق..
اما یک ناهار لذیذ در دل یک دره زیبا،،،تو دل دشت و کوه و زیر آسمان آبی و در کنار یک آبشار خوش صدا…خدای من منم میخوام..منم میخوام که مثل استاد و مریم جان خونه ام رو بگذارم روی دوش ماشینم و به راحتی و آسانی و غرق در نعمت و عشق از زیباییهای بی نهایت جهانت لذت ببرم..این خواسته رو برای همه دوستان عزیزم در این سایت آرزو میکنم…و مریم جون از شما یاد گرفتم که وقتی خواسته ای رو میگم بعدش به راحتی و با باور بگم « شد»,, نگم میشود…این یک نکته اموزشی بود واسه من در فایل قبلی که قاصدک رو فوت کردید و……
استاد عزیزم باز هم بسیار سپاسگزار وجود پر از برکت سکا و مریم جون هستم..شما با این کارتون قلب ما رو پر از سادی و لذت میکنید..باورهای درست ما صیقل پیدا میکنند و باورهای غلطمون ترک برمیدارند و میریزند..با ایجاد خواسته های بزرگ در وجودمون و با باور به اینکه ،شد،،،جهان رو بزرگتر و بزرگتر میکنید…
دمتون گررررررم،،عاشقانه درآغوشتون میکشم و روی ماهتون رو می بوسم..
به نام خداوند جان و خرد
سلام بر دوستان عزیز و مهربان و توحیدی ام
خدارو سپاس بی نهایت بابت نعمت هایش بابت استاد و بانو شایسته
بابت نعمت زندگی بابت تپش قلبم که به قول اقا ابراهیم اگر اون نخواد کیه که منو می تونه یه روز دیگه بیدار کنه
خدارو شکر بابت زیبایی های این جهان زیبا
خدایا شکرت
چه طبیعتی چه ابرهایی چه ثروتی چه آدم هایی مهربونی چه آدم های فوق العاده ایی
از هر دری که استاد وارد می شوند در مسیر و خیابانی که راه می روند می بینیم آدم هایی که بدون یک کلام عاشق استاد و بانو شایسته می شوند و لبخند به لب دارند
شاید اوایل سفربه دور آمریکار رو می دیدم یا زندگی در بهشت با خودم می گفتم مردم آمریکا مردم خوب و دوست داشتنی هستند اما بعد که خودم بیشتر روی خودم کار کردم بیشتر حرف های استاد رو درک کردم متوجه شدم نه ربطی به کلیت مردم اون کشور نداره بستگی به مداری که استاد درش قرار داره داره
چون با چشم خودم دیدم با تحسین ویژگی های مثبت مردم چقدر اون ها این ویژگی ها رو مقابل من بروز می دهند
از لبخند ها از محبت ها از عشقی که به من می دهند
همه و همه به ثابت کرد مهم نیست من کجا باشم فقط و فقط من به آدم هایی که ویژگی هایی که دوست دارم رو مبینم یا اون آدم به قدرت خداوند شخصیتش در مقابل من عوض می شود
وقتی اون پیرمرد رو دیدم که با دوچرخه داره استاد رو به سمت آب میبره گفتم ببین اصلا معلوم نیست که اون آدم در مقابل بقیه چه رفتاری رو نشون میده اما برای استاد اون آدم تبدیل به آدمی میشه که استاد دوست داره و این قدرت خداست که آدم ها رو برای ما عوض میکنه
حتی اینکه به راحتی بدون هیچ تلاشی آدم های با مدار های متفاوت رو از تو دور میکنه مثلا کسی که دوست نداشتم باهاش برخورد کنم میدیدم بدون اینکه باهم برخوردی داشته باشم داره از یه طرف دیگه از من دور میشه
من تحسین میکنم اون پیرمرد به خاطر مهربانی اش به خاطر بخشش
خدا شکرت جهان پر از آدم های مهربان است خداشکر که انسان دست های تو برای برای کمک به من هستند برای لطف به من هستند
خدایا شکرت بابت قانون بدون تغییرت
خدایا شکرت نعمت ها و فراوانی که همواره به سمت من در جریان است
شاد و ثروتمند باشید
به نام نامی خدا
به نام خدای زیبایی ها
به نام خدای مهربانیها
به نام خدای عشق وثروت
باسلام حضوراساتید ارجمندم ودوستان گلم درسایت توحیدی عباسمنش
خداروبی نهایت سپاسگزارم که بازم منولایق دیدن این همه زیبایی ودریافت آگاهی های ناب دونست
استادعزیزبسیارتابسیارتشکرمیکنم ازشما وخانم شایسته نازنین ودوستان وسایرعوامل سایت
دراینجا میخوام راجع به صحبتهاوتذکر چندین باره
استاد عزیزچندسطری بنویسم همون اصل واساس اموزه های استاد تمرکز برروی نکات مثبت و زیبایها واعراض از نازیبایها
روز گذشته بعدازیک هفته سفر خوشی که داشتیم رفتم به مادر گلم سربزنم وهمان موقع خواهر عزیزم که اون هم ازمسافرت برگشته بود امد صحبت سفرشد وازهردری سخنی بود تااینکه بحث حجاب خانمها پیش امد وازانجایکه مادرگلم عقاید به شدت مذهبی داره وازقدیم واززمانی که ازدواج کردودرروستا زندگی میکردیم مربی (ملا) قران بود ودراموزش قرایت قران فعال بود وکل بچه های روستای محل سکونت وروستاهای همجوار پیش ایشان می امدند برای فراگیری واموزش قرایت قران وبه خاطر همین عقایدی که دارند به شدت مخالف کشف حجاب هستند ودرهمین هنگام که بحث آزادی خانمها وپوشش ازادشون پیش آمد موضع گیری کردند و متاسفانه من هم یک لحظه کنترل ذهنم روازدست دادم وبه صحبتهای ایشان واکنش نشون دادم ویه جورایی باعث نارحتی شون شدم و بعدازاینکه ازانجا اومدیم همسرنازنینم گفت نباید بامادر بحث میکردی وباعث ناراحتیشون میشدی ومن به خودم این حقومیدادم که باید ازاین موضوع دفاع میکردم وعقیده داشتم که مادرنباید نگران این این گونه مسایل باشند وهرکس حق داره همانطوردوست داره پوشش خودشو انتخاب کنه البته به نظرخودم حق با من بود ومنطقی بود که ازدست مادرناراحت باشم وعصبانی
ولی زهی خیال باطل که پسر حواست هست داری دستتو میکنی تواتیش داری چکارمیکنی؟
حالا هرچه میخواد دلیل منطقی بیاربراخودت دستتو بکنی تواتش دستت میسوزه
خلاصه چنددقیقه ای باهمسرم باعصبانیت وحس بد صحبت کردم تااینکه اومدیم خونه وتلاش کردم باخوندن کامنتهای سایت به احساس خوب برسم که خوشبختانه موفق بودم اما اخرشب تلویزیون رو روشن کردم برای تماشای فوتبال دیدم تصویر نداره واین درحالی بود که قبل ازاینکه ازمنزل بریم بیرون پسرم داشت تلویزیون تماشامیکرد
دردسرتون ندم زیاد
احساس بد=اتفاقات بد کارخودش کرد و امروز که تلویزیون بردم برای چک کردن یه هزینه غیرمترقبه به من تحمیل شد به همین سرعت واقعا برام خیلی جالبه ازمانی که دراین مسیرزیباهستم هروقت به هردلیلی کنترل ذهن نداشتم ودراحساس بدقرارگرفتم جهان وخداوند باسرعت نور گوشمالی داده وپس گردنی روزده
وازاین بابت شاکرخدا وند هستم که اینقدرحواسش به من هست که ازمسیرحتی یک لحظه خارج نشم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
مادرم…
مرا تنگ در آغوش بکش
من با تو جوانه زده ام، با تو پر گشوده ام
هنوز هم کودکم، بزرگ نشده ام
مادرم پس نزن قلب مرا از کرمت
مادرم…
اردیبهشتم…
تنها امیدم…
همیشه بهارم…
دوستت دارم
آسمانی پر از ستاره
دشتی پر از گل
تقدیم به آنی که بهشت زیر پایش جا دارد
به مادرم…
که مهرش تا ابد در دلم جای دارد.
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان ارزشمندم
چقدر حالخوبکن بود کار اون عزیزی که شیر آب خونهاش رو در اختیارتون گذاشت تا بتونید مخزن آب تراک کمپر رو پر کنید. این از بابت مدار بالاییه که توش قرار دارید که انقدر با خودتون و جهانتون در صلحید که با همچین دستهای خارقالعادهای هممدار میشید و برخورد میکنید. وقتی این برخوردهای عالی رو میبینم واقعا بیشتر انگیزه میگیرم که روی خودم کار کنم تا من هم هممدار این انسانهای خارقالعاده بشم. خدایا شکرت
اون صدای قطاری که توی شهر پیچید چقدر حس خوبی بهم داد. خیلی نوستالژیک و عالی بود.
تشکر میکنم اول از خدا و بعد از شما استاد و مریم خانم شایسته که این فایل رو باهامون به اشتراک گذاشتین.
انشاءالله همیشه همهگی به فضل خدا شاد و موفق و خوشبخت باشیم.
خدایا صدهزار مرتبه شکرت
من فقط میخوام از آقای کن بگم.
بگم که آدما وقتی باورهای غلطی که تو زندگی یاد گرفتن، احساسات سطح پایینی که تو وجودشون هست رو پاکسازی میکنن میشن یه آدمی مثل آقای کن که عشق از وجودش میجوشه. میشه این تفکر که مهم نیست که من میشناسمت یا نه مهم نیست دوباره باهم رو به رو میشیم یا نه اصلن اهمیتی نداره که تو کی هستی، من برای تو هرکاری از دستم بر بیاد رو انجام میدم. درحالی که برام مقدوره کار خودم رو رها میکنم نه که فقط بهت آدرس بدم نه با عشق کارم رو متوقف میکنم با دوچرخه میام راه خونهی خودم رو بهت نشون بدم که نیاز تو برطرف شده. بتونی از آب استفاده کنی.
آدما چقدر قشنگ میتونن جلوهگر ویژگیهای خدا باشن. جوهر آدما حقیقتن از خداس همونقدر بخشنده همونقدر مهربان همونقدر عشق تو وجودمون هست. کافیه خودمونو پاک کنیم از باورهای غلط تا خلیفهی خدا بودن رو به نمایش بزاریم.
تو این قسمت یه ویژگی خدارو به بهترین حالتش دیدم. مغنی، خدا خودش رو بینیاز کنندهی مطلق ما معرفی کرده و خدایی که هیچ وقت خلف وعده نمیکنه چقدر قشنگ این ویژگی رو اینجا به رخمون کشید. و استاد شما چقدر زمین زراعیتون آمادهی کشته. طرف خودتونو انقدر قشنگ انجام میدین که خدام به راحتی نیازتون رو برطرف میکنه. زمین زراعیتون حاصل خیزه با ایمان و توکلی که مطمئنید خدا جواب میده، خدا هدایت میکنه، راه حل همراه با مسئله میاد. این ایمان شمارو به سمت ایدههای هدایتی میبره که اینجا مثلن از این آدم درخواست کن و باز حاصلخیزی شما که با عزت نفس و احساس لیاقت بالا و همون ایمانتون اقدام میکنید درخواست میکنید و خب مگه میشه توی زمین به این حاصلخیزی دونه جوونه نزنه!
اینجا همزمانی و هم فرکانسی رخ میده. شما برخورد میکنید به اون آقا و دقیقن مواجه میشید با کسی که مثل خودتون بسیار سخاوتمنده.
خدا که کار خودشو درست و بی نقص انجام میده و شما هم چقدر قشنگ طبق قانون عمل میکنید. در زمان درست در مکان درست هستید و با دستهای خدا که آمادهی اجابت خواستههاتون هستن برخورد میکنید.
با دیدن آقای کن یاد قسمت نودو پنج سریال زندگی در بهشت افتادم. اون قسمتی که با جت اسکی توی رودخونهی زیبا به سمت دریا میرفتین و بنزین جت اسکی تموم شد. اونجا هم یه خانوادهی دیگه بهتون کمک کردن حتی از رفتن به تفریح خودشون دست کشیدن که برن برای شما بنزین پیدا کنن و بیارن.
اول اینکه خدا همیشهی همیشه به خواستههای ما و نیازهامون پاسخ میده. همونطور که خودش گفته ما رها شده نیستیم.
و مطلب بعدی که هم توی اون ماجرا و هم این بار مشترک بود ادمهایی بودند که توصیهی خدا رو زندگی میکردن که به در راه ماندگان کمک کنید و این چقدر برای من زیبا و تحسین برانگیز بود. و شما چقدر تحسین برانگیزید که تو نقاط مختلف تو زمانهای مختلف توانایی جذاب چنین افرادی رو دارین که این همه سال نتایج درخشان شما نشان از عمل فوقالعاده پایدار شما به قانون داره. الهی شکرت. الهی شکر برای فراوانی انسانهای مومن. واقعن که چنین افرادی که دارن براساس توصیههای خدا عمل میکنن مومن واقعی هستن. چقدر آمریکا کشور فوقالعادهایه. الهی شکر.
زیبایی و فراوانی و عشق همسفر همیشگیتون.
سلام ودرود خدمت استاد عزیز ،خانم شایسته محترم وتمام بچه های عزیز سایت؛؛
_ بازهم سفر دریک جاده رویایی ویک ویو عالی ازشهر سیلورتون ایالت کلرادو واقعا زیبا وتحسین برانگیز بود وتقریبا مثل مسیر وجاده های بعضی از شهر های شمالی کشور خودمون..
_ ایده جالبی که در ویزیتور سنتر شهر سیلورتون بود که تاریخ وتکامل یکسری از اتفاقات گذشته شهرشون رو در قالب تصویر به نمایش گذاشته بودند خیلی جالب بود..
_ اون بنده خدایی که واسه کمک به استاد وپرکردن تانکر آب ماشینشون محل کار خودشو ترک کرد،واقعا تحسین برانگیز بود ونمود کاملی از مهربانی مردم اون کشور رو به نمایش گذاشت..
_ سوپر مارکت محلی اون شهر که چیدمان عالی ومرتبی داشت وچقدر تمیز بود به طوری که ازبعضی فروشگاه های زنجیره ایی شهر من زیباتر،تمیز تر وعالی تر به نظر میرسید..
_ وبازهم یک فضای رویایی که استاد واسه استراحت و صرف غذا به اونجا هدایت شدند،دل انگیز واشتها آور هم بود..
_ تجربه دیدن مغازه های اون شهر برای من جالب بود مخصوصا ظروف کوچیک کشو داری خیلی ظریف و زیبا به نظر میرسید..
_ ودر انتها اون گروه موزیک که از هرسنی دراون عضو بودند؛نشان دهنده اینه که در یک کشور چقدر میتونه آزادی باشه وبه عقاید همدیگه احترام گذاشته بشه وبتونن آزادانه برقصن،آواز بخونن وشادی کنن…
سپاسگذار استاد عزیز وخانم شایسته پرتلاش هستم…..
سلام و صد سلام
خدایا شکرت بابت دیدن دوباره سفرنامه
بریم برای قسمت جدید
فکر کنم تا آخر زندگیم هم تمیزیو پاکی جاده های این کشور تو تحسین کنم بازم کم باشه
چطور هر جاده ای هر شهری هر مکانی که میرین از دل طبیعت تا دل شهر انقده تمیزه و پاکه
آدم کیف میکنه
و چقدر دوست دارم این رانندگی این مردم رو
در آرامش در صلح با رعایت مقررات
نه دنیال سبقت غیر مجاز هستن نه بوق زدن اضافی نه تند رفتن عجولانه و بی خود
واقعا خیلی برام زیباست این حد از صلح و آرامش که موج میزنه به وضوح توی این کشور
خدایا بازم ویزیتور سنتر جدید
من عاشق این ویزیتور سنتر هام
بریم برای عشق بازی با ویزیتور سنتر شهر جادوییه سیلورتون
خدایا خدایا
اون مردی که جلوی در ورودی بود
اصلا نمیدونم چرا انقدر باهاش حال کردم
اصلا به طرز جادویی این 4 روز که تمرکزی دارم میرم جلو تو مسیر قانون برای آسون تر شدن برای آسونی ها از همهخوشم میاد و واقعا مردم دارن عشق خالص میدن به من
خیلی جالبه برام که دقت قانون چقدر بالاست
ویزیتور سنتر رو نگااااااا چقدر منو یاد مهدکودک یا مدرسه های ابتدایی انداخت
چقده خوشگله چقدر نازه خدایا شکرت
چقدر چقدر چقدر شهرشون رو دوست دارن که انقده با عشق تزیئن میکنن همه چی رو با دقت و با سلیقه
و جدای از این چقدر شهرشون رو دوست دارن که این همه کاتالوگ از زیبایی هاش و جاهای دیدنی براش درست میکنن با عشق
واقعا چقدر هم برای شهر خودشون و هم برای ویزیتور سنترشون و هم بازدید کننده ها احترام قائلن
و نتیجش هم شده احترام متقابل بازدید کننده ها که انقده شهر رو تمیز نگه میدارن
خدایا باز این شهر تمیز و رانندگی آروم مردم
چطور ممکنه هر جای آمریکا که میرین انقدر پاک باشه و انقدر مردم منظم رانندگی کنن
خدایااااااااا
اون مرده سر کارش بود داشت کار میکرد و شما ازش پرسیدین آب از کجا بگیریم و گفت بیاین خونه ی من من بهتون آب میدم
خدایا
چقدر خدا دل آدم ها رو برای استاد عزیز و خانم شایسته عزیز نرم میکنه
خدایا چقدرقانون دقیقه که مردم اینقده با عشق و محبت و با دلی پاک و مهربون باهاتون رفتار میکنن
قشنگ مشخصه که خدا به ادما میگه ببین
این دو نفر خیلی خاصن براماااا با احترام و با مهربونی کامل کارشون رو به بهترین شکل ردیف کن تا بیشترین لذت رو ببرن
به خدا غیر از این نمیتونه باشه
خدااااااااااااااااا صدای قطار رووووووووو
من چی بگم آخه در برابر این همه زیبایییییییییی
صدای قطار با تصویر استاد و ویو محشر پشتشون اصلا مگه از این تصویر زیباتر هم داریم
چقدر صدای قطارشقشنگ بود
چقدر لذت بردم خدایا صد هزار بار شکرت
خب خب خب
بریم تو Silverton grocery store ببینیم چی داره برامون
خدایا چقدر تمیزهاین مارکت
چقدر فراوانی از محصولات مختلف داره
چقدر همه چی منظم و مرتبه
خدایا شکرت
چقدر تم چوب قشنگش کرده
خدایا بازم استاد و خانم شایسته زدن به دل طبیعت
و بازم باید بگم خدایا شکرت بابت فراوانی نعمت ها
فراوانی نعمت آب
فراوانی این حجم از درختان
فراوانی این حجم از آدمای خوب این شهر سیلورتن
فراوانی این ابر های خوشگل
خدای من
اون رودخونه کوچولوئه رو نگااا چطوری میریزه تو رودخونه بزرگه
اصلا ندیده بودمش
یهو دیدم چقدر زیباست الله اکبر
خب باز برگشتیم تو دل شهر
تو یک مغازه س بانمکه لباس و هدیه فروشی
چقدر فراوانی نعمت توشه
چقدر تنوع بالایی از محصولات زیبا رو داره
چقدر رنگابارنگه خدایا شکرت از این همه زیبایی
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت این سایت الهی
سلام خدمت استاد عزیزم امیدوارم حالتون عالی باشه.
چقدر از تماشای این قسمت از سفر به دور امریکا لذت بردم و محو زیبایی های این شهر کوچیک شدم.
دیدن یه شهر رنگارنگ بین کوه های سبز بسیار لذت بخش بود.
نکته جالبی که توجهمو جلب کرد رنگ ساختمان ها بود. انگار هرکی با سلیقه شخصی خودش و بدون درنظر گرفتن حرف مردم خونشو رنگ کردن بود. چقدر این شهر زیبا و پر از شگفتی بود.
چقدر اون رودخونه ای که ازش فیلم گرفتید زیبا و رویایی بود. چقدر آب پاک و شفافی داشت.
چقدر فراوانی انسان های خوب در جهان هست. اون شخص کارشو ولکرد تا بیاد و به شما آب بده. خدارو شکر بابت این همه فراوانی.
چقدر فراوانی توی نقطه نقطه این کشور وجود داره. فروشگاه هایی که تو این شهر بود خیلی محصولات متنوعی داشت که این ایمان من به فراوانی رو بیشتر میکنه.
استاد چقدر زبیا و پر مفهموم بود دیدن سیر تکامل این شهر.
یه روزی چند نفر تصمیم گرفتن که بیان و بین این کوه ها زندگی کنن و بعد به صورت تکاملی تبدیل شده به شهر.
میتونیم از همین الهام بگیریم برای گسترش کسب و کارمون. وقتی از هیچ میشه یه شهر به این زیبایی ساخت پس میشه از هیچ هم یه کسب و کار عالی و پر سود ساخت. البته با رعایت کردن قانون تکامل.
خدایا شکرت بابت این همه زیبایی
استاد ازتون ممنونم بابت این فایل زیبا
در پناه حق
به نام خدایی که زیباست و زیبایی هارا دوست دارد
سلام به استادعزیزم ومریم جانم و دوستان عزیزم
این فایل نشانه امروزم بودو من تازه تونستم ببینمش عجیب انگار به این فایل نیاز داشتم اول یه هدایت خوبی که امروز خدابرامون انجام داد اینجا ثبت میکنم
امروز همسرم از سرکار که اومد خوابید و وقتی بیدارشد اصلا من قصد بیرون رفتن نداشتم ولی یهو یه حسی بهم گفت به همسرت بگو برین بیرون و من اول مقاومت داشت ذهنم که قبول نمی کنه ولی اصلا انگار دست خودم نبود گفتم وهمسرم هم انگار منتظر بود با لبخند و باحال خوب گفت باشه و رفتیم بیرون و چراغ بنزین همسرم روشن شده بود واصلا بنزین خیلی کم داشت رفتیم بیرون تموم پمپ بنزین های شهرمون بسته بودهر کدومو رد میکردیم بسته بود همسرم میگفت اگه اینجا بسته باشه دیگه نمی تونیم برگردیم و باید ماشینو همینجا ول کنیمو خودمون بریم منم داشت احساسم بد میشد و میگفتم خدایا ای کاش نمیگفتم بریم بیرونو ولی یه حسی بهم میگفت احساستو خوب نگه دار ومن گفتم برو جلوتر هست پمپ بنزین باز اصلا نمیدونستم هست یانه همسرم ناراحت بود ولی من میگفتم خداجونم خودت هدایتمون کن و دقیقا جلوتر یه پمپ بنزین باز بود و همه تو یه صف طولانی بودن ولی مادور زدیم تااومدیم رفتیم تویه صف که یه ماشین جلومون بود وبنزین زدیم و خیلی راحت اومدیم خونه واگر مااونجا بنزین نمیزدیم دیگه باماشین خودمونم نمی تونستیم بیایم باید اونو یجا میزاشتیم بعدا براش بنزین گیرمیوردیم که اگه جایگاه های شهر باز نبود فردا هم اونجامیموندو من خداروشکر کردم که بازم هدایتم کرد خداجونم شکرت که دارم نتایج استفاده از قوانینت رو هر لحظه توزندگیم میبینم خداجونم دوستت دارم و ازت میخوام همچنان هدایتم کنی به سمت بهترینها.
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به همه عزیزان
◀چند روز پیش همین شهرهای کلرادو را از یوتیوب تماشا میکردم و لذت میبرم که همچین شهرهایی بین کوهها ساخته شدن و بسیار زیبا هستن. برام لذت بخش بود که اینقدر خیابان ها وسیع و شهر کوچک و با حرکت تو مرکز شهر انگار به دل کوه بلند میرفتیم
خیلی داخل ویزیتور سنر زیباست خصوصا عکس هایی از گذشتگان و تکامل شهر که از چادر و کم کم ریل کشی میکردن و الان به این شکل زیبا شده . مثل نهالی که قبلا کاشتن و الان از سایه بزرگش استفاده میکنیم . خداروشکر در این دوره پیشرفت و راحتی پا به جهان گذاشتیم
اگهی جایزه برای دستگیری زنده یا مرده اون دو بچه دقیقا تصویر فیلم های وسترن رو برام تداعی کرد که اعلامیه برای دستگیری میزدن و خیلی برام جالب بود و نمیدونستم واقعیت داشته.
خیلی ادم هایی فوق العاده هستن که از کار خودش بزنه و با دوچرخه بره خونه که به شما اب بده . این قلب بزرگ رو ستایش میکنم و خداوند توسط دستانش داره به شما عشق میده . این همون صراط مسقیم هست
نوع دیگه ای سپاسگذاری که الان پی بردم اینه مه همین که مثل مراسم امروز از افراد مسن که برای شهر و خوشحالی مردم و احساس خوب تقدیر شد . نشون میده چقدر سپاسگذاری از مخلوق هم زیباست و حس ارزشمندی به طرف مقابل میده
🟣🟢
سلااام سلااام سلااااام به روی ماه استاد عزیزم و مریم جانم..
سلامی گرم به همه دوستان و همسفران عزیزم
من چی بگم ازین فایل آخه…دیواااانه شدم از اینهمه زیبایی و تمیزی و رنگا رنگی و مردم مهربان و فراوانی و عشق و ……خدایا هزاااران مرتبه شکرت که چشمان من میتوانند ببینند و من لایق دیدن اینهمه زیبایی و خوبی هستم..خدایا شکرررررررت
یک شهر زیبا« سیلورتون» وسط یک درّه،،، چقدر ساختمانهای این شهر پر از رنگ بودند منو یاد برنامه کودک های ،زمان بچگی ام انداختند..همون حس و حال خوب و عالی بهم دست داد..سپاسگزارتون هستم استاد جان و مریم عزیزم
از مهربانی اون آقا که کارش رو رها کرده بود که به شما کمک کنه برای تهیه آب اشکم جاری شد..چقدر مهربانی و چقدر باور فراوانی دارن..(پیش خودش نگفته بود من واسه چی باید مغازه رو رها کنم برم به این آدمهای غریبه آب بدم شاید تو این زمان مشتری واسم بیاد ،،میمونم پول در میارم..) من تحسینشون کردم که اینقدر سخاوتمند هستند..من از پشت سر که دوچرخه رو پا میزدند فکر میکردم ی آقای جوان نهایتا 30 ساله باشند ولی وقتی چهره اشون رو دیدم ،دیدم که 10,15 سال حداقل بزرگتر از این سن هستند ولی اینقدر روحیه شادی دارند که اینقدر تنشون هم در سلامت هست..خدارو شکررر
تنها سوپری یک شهر..یعنی اینقدر اونجا مردمش توانمند هستند و باز هم باور فراوانی دارند که همه نرفتن سوپری بزنند چون اون آقا حتما که کسب و کارش رونق داره..و یک سوپری کاملا مجهز،بسیار شیک و تمیز و همه اجناس هم عااالی،،خودش رو متعهد میدونه که برای مشتریهاش بهترینها رو بیاره ،نمیگه من تنها سوپری هستم هر چی بیارم مجبورن بخرن که اگر اینطوری فکر میکرد حتما تنها سوپری نبود..واقعا از صمیم قلب این مردم رو تحسین میکنم..
دوباره لبخندهای ناخواسته در قاب دوربین مریم جان،،اون پیرمرد بامزه در مقابل ویزیتود سنتر و این پیرزن نقلی خوشکل درب ورودی فروشگاه
چه فروشگاههایی خدای من،چقدر تمیز،همه چیز مجهز،،و خیلی واسم جالبه که هر شهری کلی محصولات داره که اسم شهرش و نقشه شهرشون،جاذبه های دیدنی شهرشون رو روی اون اجناس چاپ کردند یا نقاشی کردند و…. این از باور احساس ارزشمندی و لیاقت میاد..
من در شهر زیبای اصفهان زندگی میکنم با کلی جاذبه های تاریخی و طبیعی اما توی هیچ فروشگاهی« حتی مکانهایی که توریست بیشتر خرید میکنه» ندیدم که از این ایده استفاده کنند یا حتی شهرهای دیگر ایران که همه به نظر من بسیار زیبا هستند و کلی جاهای زیبا و فرهنگهای جذاب دارند…
من چند بار این فایل رو دیدم،آذامش عجیبی توی این شهر حاکم بود..من دریافت میکردم این فرکانس رو..چقدر آدمهای مسن توی این شهر شاداب هستند بهتره بگم توی این کشور،،من لذت میبرم از وجودشون که نمیگن دیگه از ما گذشت بابد بشینیم پامونو رو به قبله دراز کنیم،،افتاب لب بامیم و ازین باورهای چرت دیگه..چقدر وجود پر از عشقشون به جوانترها هم انرژی میپه و باورهای درست ایجاد میکنند..مثل گروهی که فکر میکنم دانش آموزان یک مدرسه بودند..اگر درست بگم،،
همه شهر رو چندین بار وارسی کردم نه یک ماشین کثیف دیدم،،نه یک آشغال روی زمین..عاااااشقتونم،،همه ماشینها هم مثل ساختمانها پر از رنگهای و شاد ،،،و چقدر احساس کردم که مردم اینجا خیلی ثروتمند هستند از فروشگاههاشون،،،شادیشون،،رنگارنگیشون،،اتومبیلهشون،،آرامشی که دریافت کردم،،مهربانیشون،،و این در من این باور رو قویتر میکنه که ثروت باعث شادی و ارامش و خوش پوشی و گسترش جهان اطرافمون میشه و روابط عالی با دیگران..قاب ادم رو مهربانتر میکنه چون درگیری به نام فقر نداری و هر کاری که اراده کنی انجام میدی و هرچیزی که بخواهی مهیا میکنی و اینها همه باعث آرامش و لبخند و خواستن برای دیگران هم میشه با سخاوت و عشق..
اما یک ناهار لذیذ در دل یک دره زیبا،،،تو دل دشت و کوه و زیر آسمان آبی و در کنار یک آبشار خوش صدا…خدای من منم میخوام..منم میخوام که مثل استاد و مریم جان خونه ام رو بگذارم روی دوش ماشینم و به راحتی و آسانی و غرق در نعمت و عشق از زیباییهای بی نهایت جهانت لذت ببرم..این خواسته رو برای همه دوستان عزیزم در این سایت آرزو میکنم…و مریم جون از شما یاد گرفتم که وقتی خواسته ای رو میگم بعدش به راحتی و با باور بگم « شد»,, نگم میشود…این یک نکته اموزشی بود واسه من در فایل قبلی که قاصدک رو فوت کردید و……
استاد عزیزم باز هم بسیار سپاسگزار وجود پر از برکت سکا و مریم جون هستم..شما با این کارتون قلب ما رو پر از سادی و لذت میکنید..باورهای درست ما صیقل پیدا میکنند و باورهای غلطمون ترک برمیدارند و میریزند..با ایجاد خواسته های بزرگ در وجودمون و با باور به اینکه ،شد،،،جهان رو بزرگتر و بزرگتر میکنید…
دمتون گررررررم،،عاشقانه درآغوشتون میکشم و روی ماهتون رو می بوسم..
در پناه الله یکتا مانا و پایا باشید