https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/09/abasmanesh-1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-09-03 02:09:102023-09-07 07:41:56سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 205
652نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
که شهر زیبایی چقد حال میده آدم بره این جا ها مسافرت گردش کنه ، عکس های خوشگل موشکافی بگیره
چه جای زیبایی هدایت شدین سر پیچ زیر جاده یه آبشار زیبا
دیوار کنار آبشار چه رنگ های باحالی داشت رنگ نقره ای و ذغالی
آدم دوست داشت بشینه ساعت ها محوش بشه هی نگاه کنه و لذت ببره
وقتی آدم به زندگی شما نگاه میکنه متوجه میشه همه این لذت ها
جتی اون بخشش و هدیه گوشی از ماهب ثروته
حای رفتن به یه مسافرت با خیال راحت همه به خاطر مواهب ثروت هست
و اینا همه نشون میده ثروت چقد می تونه الهی و معنوی باشه که باعث عشق آرامش میشه
و حس لیاقت باعث میشع آدم برخورد ها و حرف های دیگران رو به خودش نگیره
خدا رو شکر تو این زمینه از بچگی خوب بودم
هرکس بهم توهین میکرد اصلا برام مهم هم نبود چون اون اصل بنام و ارزشمندیم انقد قوی بود با توهین افراد فکر می کردم اون چقد بی ارزش هست که اینطوری خودشو کوچیک کرده
یا درخواست رو راحت میکنم و همیشه تو ذهنم این هست که همه با روی باز و از خداشونه بهم کمک کنن
اینم بگم که این قضیه یک طرفه نیست منم اگر کسی از من کمکی خواست در توانم باشه با عشق انجام میدم اگر به وقتم و کارام آسیب نزنه
وگرنه همونطوری با عشق ردش میکنم خیلی راحت و ساده
به نظرم ادم ها باید با هم حتی مخالف هم هستن با روی خوش و عاشقانه حرف بزنن و رفتار کنن چون انسان ها به خودی خود ارزشمند هستن واسه همین ذهنیت اکر احساس کنم یکی بد منم وی خواد یا دشمنم هم باشه می تونم راحت ازش فاصله بگیرم ولی حتی تو ذهنم نمی تونم بدشو بخوام یا بهش دشنام بدم
البته این یکی از ویژگی های خوب من هست
و من عاشق مسافرت و دیدم تنوع های جهان هستن
این امریکا هم خیلی باحاله وقتی تو خیابونش رو نگاه میکنی هر ماشین که میکذره تر و تمیز و لوکس و خبری از ماشین های زوار در رفته نیست
اینطوری ادم هر طرف سر بچرخونه زیبایی و فراوانی میبینه
منم که عاشق زندگی لوکس هستم واقعا لذت میبرم میبینم این همه ادم ماشین های مدل بالا دارن
چقدر این شهر کوچک زیبایی داره کوه هایی که از درخت پوشیده شده بودن بسیار زیبا بود غروب افتاب و سایه ای که کوه ها روی خونه ها انداخته بودن واقعا زیبا بود این درون بچه عجب تصاویری رو خلق میکنه واقعا زیبا هستن خیلی از دیدن این تصاویر لذت بردم تمیزی و زیبایی این شهر شگفت اوره
این مردم چقدر عالی هستن چقدر صمیمی و مهمان نواز هستن باید یاد بگیریم که از مردم درخواست کنیم و عزت نفسمون رو بالا ببریم حتی اگه جواب رد هم شنیدیم خجالت نکشیم و از فرد دیگه ای درخواست کنیم بی شک خداوند ما رو به ادم های درستش هدایت میکنه
جاده زیبا و تمیزی که از زیرش ابشار رد میشه خیلی زیباست این کشور چقدر زیبایی و نکات مثبت داره شایدم شما در فرکانسی هستین که فقط به جاهای خوب و ادم های خوب و مکان های عالی هدایت میشین منم دوست دارم که جزو ادم هایی باشم که شرایط برام عالیع و در زمان درست در مکان درست باشم
سلام به همه دوستان عزیز و گرامی و استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته گرامی
خدا را شکر میکنم که امروز اومدم و تو این فایل که نشانه امروزم بود متوجه شدم بله خدا همیشه حواسش به ما هست این ما هستیم که با کنترل ذهنمون باید خودمون رو به اون نزدیک کنیم
دیشب با همسرم داشتیم در مورد اینکه یه کمپر حتماً تهیه کنیم و تو فکر بودش که یه ماشینیو تهیه کنه کشنده خوبی باشه تا بعداً که اوضاع مالیمون بهتر شد یه کمپرم براش تهیه کنیم تا بتونیم به سفرها و جاهایی که خیلی دوست داریم و به کشورهای اطراف سفر کنیم این فایل برام باز شد مطمئن شدم که تصمیمی که چند وقته گرفتیم و براش داریم فکر میکنیم باعث آرامش و رشد هر دو تای ما میشه الانم به خاطر عشقی که به طبیعت دارم تو یکی از روستاهای شمال زیبای خودمون خونه اجاره کردم که هر موقع خواستم برم توی طبیعت و از آرامش اونجا استفاده کنم یه مکانی داشته باشم که خودم در اونجا به حس آرامش برسم یه خونه روستایی خیلی ساده و کوچولو ولی با چشم اندازی از باغ نارنج و شالیزار و دریاست پشتش هم کوههای خیلی زیبایی هستش که پوشیده شده از درختهای نارنج و پرتقال خدایا شکر واقعاً من فهمیدم که درخواست کردن همیشه انسان رو به خواستههای قلبیش میرسونه
چند روزی هست که رو قانون توجه و تمرکز به خواستهها دارم کار میکنم این فایل رو نشونه میدونم که وقتی ما توجه و تمرکزمون رو میگذاریم رو اون چیزی که نیاز و خواسته ما هست حتماً خداوند راههای خیلی خوبی رو برامون باز میکنه همسرم دیشب نگران این بود که اگر بخواد این کارو شروع کنه از پس هزینههاش بر نیاد در صورتی که از لحاظ فنی بسیار تبحر داره و پول اولیه خرید این ماشین کشنده رو هم داره من بهش گفتم باید ما شروع کنیم خدا قدمهای بعدی رو بهمون نشون میده و خیلی برام جالب بود که همین حرفو امروز استاد و خانم شایسته تو این فایل زدن که ما هرچی که نیاز داشته باشیم خداوند سر زمان خودش بهمون میده و همین که استاد فرمودند ما باید درخواستمونو بکنیم و قدم خودمونو برداریم با ایمان قلبی و اطمینان به اینکه هر کسی که دست خدا باشه حتماً به ما کمک خواهد کرد خیلی خدا را شاکرم که بهم کمک کرد امروز بتونم با تمام مقاومتی که در مورد کامنت گذاشتن دارم باز هم بیام اینجا و پس از مدتی یه کامنت بزارم من فرد خوشبختی هستم که تونستم طی سالها با تغییراتی که توی افکارم دادم زندگیمو از یک نابسامانی بسیار آشفته به حد خوبی از آرامش برسونم و الان هم به لطف خدا بیش از 70 درصد آرامش نسبت به سالهای قبل در زندگیم وجود داره فقط در مورد یک روابطی بین خانواده همسرم و ایشون مسائلی پیش اومده که میخوام از خداوند که راه درستو بهم نشون بده تا انشالله این موضوع هم به خوبی حل بشه البته من به این اعتقاد دارم که وقتی ما هم مدار باشیم با هر انسانی حتماً دیگه رفتارها و ارتباطات خوبی خواهیم داشت و در این زمینه هم از استاد عزیزم سپاسگزارم که وقتی میگن ما عزت نفس درون خودمون رو وقتی بالا میبریم با افرادی روبرو میشیم که هم مهربان هستند هم به ما احترام میذارن و و ارتباطات زیباتری رو تجربه میکنیم از خدا میخوام که قدرت تشخیص خوبی زندگی خودم رو راههایی که توی مسیرم قرار میگیره متوجه بشم من طی سالهایی که با این گروه آشنا شدم و سالهای گذشتش که روی تغییرات خودم بیش از 20 ساله که مشغول هستم تا خودم رو به زندگی بهتری برسونم خیلی تجربههای زیبایی داشتم البته در دل این تغییرات سختیها و مسائلی هم بوده که با شجاعت باید اونها رو حل میکردم و الان از خدای خودم سپاسگزارم که با دوستان هم فرکانس و آگاهی آشنا هستم مخصوصاً استاد بزرگوار که میتونیم از دانش و آگاهی ایشون تغییرات اساسی توی اول وجود خودمون و سپس توی زندگی خودمون ایجاد کنیم خدایا شکرت به خاطر این قوانین بسیار زیبا کارآمد و پایداری که توی زندگی این دنیا برامون قرار دادی تا ما بتونیم با امید و ایمان و آرامش خیلی از مسائل زندگی رو حل کنیم واززیباییهای دنیایی که به ما هدیه دادی بهرهمند بشیم دوستان سپاسگزارم که با کامنتهاتون به ما انرژی مثبت و تجربههای خوبتونو منتقل میکنید امیدوارم بتونم با خبرهای خوبی که با استفاده از قوانین و تغییر افکار خودم ایجاد میکنم بیام و کامنتهای خوبی بذارم و تجربیاتم رو مثل شما که با من در میون میذارید بتونم برای شما بنویسم خدا همهمونو تو مسیر سلامتی ثروت ایمان و خوشبختی قرار بده انشالله
درود بر استاد توحیدیم و مریم نازنین و دوستان همسفرم در سریال سفر به دور امریکا
+ خیلی خوبه که آدم بتونه درخواست کنه. این یک تواناییِ، یک مهارتِ که آدم بتونه در خودش ایجاد کنه.
+ نیازهای ما در زمان مناسب پاسخ داده میشه. وقتی نگران میشیم راه حل از ما دور میشه؛ پس تمرکزمون بر روی پاسخی که در حالت آرامش و حس خوب داریم در مسیر حرکت کردنمون به ما داده میشه و اصلاً نباید نگران باشیم و به جریان مسیر خداوند اعتماد کنیم.
+ خیلی انرژی داره در میان این کوهها بیای کمپ کنی و لذت ببری از طبیعت. خدایا شکرت برای این همه نعمت
+ زیبایی این تپهها و کوهها فوق العادهاَن، خدایا شکرت چقدر لذت بخشه دیدن این نعمتهای زیبایی که آفریدی.
+ الان دارم فکر میکنم و دقت میکنم به طبیعت و کوههای این اطراف که میگردین به دلیل فراوانی آبی که هست اینقدر این محیط سبز و شاداب هست که از زیرزمین و منبع آب فراوانی که جوشش داره و در حال گردش هست اونجا اینقدر سرسبز و زیبا بنا بر فصل شگفت انگیز و رویایی هست خدایا شکرت
+ از رفت و آمد ماشینها هم میشه فهمید که چقدر اشتیاقِ گشت و گذار و تفریح براشون اهمیت داره. خدایا شکرت برای این همه زیبایی و نعمت و ثروت️️️
و اگر خداوند،زیانی به تو رساند، هیچ کس جز او آن را برطرف نمیسازد؛ و اگر اراده خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر کس از بندگانش بخواهد میرساند؛ و او غفور و رحیم است!
خدایاشکرت،خدایا ازت ممنونم،خدایا مرسی که کنارمی،مرسی که مراقب منی،مرسی که هرجایی باشم تو جلوتر از من،وایسادی و داری ازم محافظت میکنی،خدایا ببخشید که من بی ایمانم،من ضعیفم،من ناآگاهم،من ناسپاسم….
خدایا تو خیلی بزرگتر از عقل محدود منی،خدایا من رو همینجوری که هستم بپذیر،از من و کم کاری هام و ترسیدن هام و گمراه شدن هام بگذر،میدونم که منو میبینی،منو میشنوی وحواست بهم هست که دارم تموم تلاشمو میکنم ایمانم رو حفظ کنم،از کمک های توحیدی که بهم میرسونی میفهمم حواست هست،از نشانه ها،از هم زمانی ها،از دستانی که توی زندگیم میاری میفهمم که تنها نیستم….
سر صبح که دیدم نشانه م یک قسمت از سریاله گفتم شاید خدا میخواد از کامنت های قبلیم باهام حرف بزنه،دیدم من برای این فایل رد پا نزاشتم….تصمیم گرفتم اول برم فایل جدیدِ پربرکت امروز رو ببینم بعد بیام سر وقت نشانه م…به آگاهی فایل جدید گوش دادم،خواستم براش کامنت بنویسم دیدم قلبم بستس…رهاش کردم…و بعد خدا گفت بیا الان وقت دیدن نشانه روزانته….جدا از آگاهی هایی که استاد جان اول فایل بهم هدیه داد….آهنگ آخر فیلم….اون آهنگ بی کلام….چه کرد با من….چه کرد با من…..چند بار زدم از اول رو دوباره گوش کردم….و غرق شدم در خاطراتی که از شنیدن این آهنگ مثل فیلم جلوی چشم هام رژه میرفت ….
الان فهمیدم چرا استاد تو جلسه 2 قدم 9 میگه به خدا بگید هدایتم کن بشونم اون چیزی که باید بشنونم که کمکم میکنه در مسیر پیشرفت و سلامتی و ثروت و سعادت….
چه کرد با من این آهنگ…چه کرد با من اون خاطرات…
تابستانِ لذت بخش سی سالگی…
شیفت های استیبل ICU…امید….توکل…ایمان….احساس خوب…کارهای اداری انتقالی که خودش گام به گام پیش میرفت….سریال سفر به دور امریکا….کامنت نوشتن…کامنت خوندن…لذت رسیدن نقطه های آبی پربرکت….
اون موقع نمیدونستم چه اتفاقاتی توی راهه…اون موقع نمیدونستم خداوند چه پلن هایی برام ریخته…شهریور 1402 هنوز دوره ی احساس لیاقت نیومده بود …حتی مطمئن نبودم اگر این دوره بیاد من اصلا میتونم بخرمش یا نه….چه برسه که کل زندگیم رو کن فیکون کنه…نمیدونستم من چه پاشنه ی آشیلی دارم….
نمیدونستم این مسیر به کجا میره و از چه جاهایی عبور میکنه ….
خدا منو بغل کرد وبرد اورژانس کودکان….
خدا دستمو محکم گرفت و گفت هم انصراف بده و هم بگو دیگه به اون شهر و اون خونه برنمیگردی…
خدا تنها رفیق من شد و گفت روی خودت کار کن تا در بعدی رو برات باز کنم….
خدا بود که گفت نگاه به دیوارهای بتنی نکن،من پروازت میدم….
خدا مدیر برنامه های من شد و گفت حالا برو کیش….
خدایا،صدامو میشنوی؟!من جز تو کسی رو ندارم،جز تو پناهی ندارم،تو خدای دانه های اناری،تو هیچ چیز رو بهم نمیریزی…تو همه چیزت روی حساب کتابه،تو امنیت بخشی،تو از هر عیب منزهی،تو مراقب همه چیزی،من رو تو حساب کردم خدا،پشتم به تو گرمه،سرم رو بخاطر تو بالا نگه داشتم…
تو هیچ وقت دیر نمیکنی،هر کمبودی هست از منه،من هنوزتوی مدار درست قرار نگرفتم،من ازت دور افتادم…حتی وقتی فکر میکنم نورت رو گم کردم و تو تاریکی ام،تو همونجاهم کنارم هستی،منم که نمیتونم ببینمت …
خدایا….از روی کره ی زمین….منظومه ی شمسی،یک گوشه ی پرتی از کهکشان راه شیری…به قد ارزنی در کیهان و کهکشانت ….صدات میزنم….صدامو میشنوی؟!من به خودم ظلم کردم،منو ببخش.من به هر خیری که از سمت تو به من برسه و من رو از هر نجوای جن و انس و ذهن و همزات شیطان نجات بده،سخت فقیرم.من نمیدونم خدا،من بلد نیستم،تو میدونی،تو بلدی،تو مثل همیشه دستمو بگیر…
سلام و احتمالا شب بخیر خدمت شما و همه اونایی که دارن این نوشته کامنت نما رو میخونن
من هنوز هیچ ایده ای ندارم میخام ببینم مثل شما و حضرت حمید ع بلدم بدون ایده شروع کنم و سر از ناکجا آباد در نیاره کامنتم
و اما بعد
من هنوز کامنتتون رو نخوندم فقط اون آیه اول رو خوندم
آقا این یعنی چه؟
من نمیفهمم چجوری میشه آخه
بزار داستان رو بگم از قبلش
من چندمدته بومگردی رو تقریبا غیر فعال کردم ولی خانوادگی آخر هفته ها یا با دوستان یا خودمون تنها میریم شب تو روستا زیر کرسی و خلاصه تعطیلات رو هستیم و برمیگردیم
چند وقته هی نشونه میاد بیا دوباره فعالش کن
نشونه ها اول عین آدم بهت میگن
اگه بحرف نکنی با دعوا بهت میگن
اگه بازم بحرف نکنی پس کلت میزنن
برا من که اینجوریه (یه کم استیکر )
بگذریم
من عقیده دارم اگه خدا بخاد برات رزق بفرسته خودتم نخای اون با پاشنه پا رزق رو فشار میده تو زندگیت میگه غلط میکنی نخای
اینجا من تصمیم میگیرم تو فقط ببند دهنتو و بزار من به کارم برسم
خلاصه
در همین نشانه ها دیشب 2 نفر غروبش زنگ زدند که ما میخایم بیایم بومگردی شما ولی الان مشهدیم جا دارین؟منم چون خسته بودم گفتم اینا نمیان یا خدا کنه نیان
گفتم آره ولی قبلش که بخاین راه بیفتین زنگ بزنید
دیگه من یادم رفت از اینا
بیرون بودم گوشی رو جا گذاشته بودم خونه، برگشتم خانمم گفت دو نفر اومدن میخان بیان اقامتگاه به گوشیت زنگ زدن بیای در رو باز کنی
گفتم ولش کن اینا قرار بوده بخان راه بیفتن بمن بگن
ولی دیدم بی ادبیه زنگ نزنم
زنگ زدم گفتم کلیدم دست همسایه روستامه اونام خوابن الان
شما بیا برو پیش همکاران دیگه و شماره اونا رو بهش دادم
خانمم گفت این چه کاریه اون اومده پیش تو تو میدیش به کس دیگه
اومدم زنگ زدم به همسایه مون زنگ اول جواب داد گفتم کلید رو برام بزار دارم میام ، با خودم گفتم و ان یردک بخیر فلا راد لفضله خانمم گفت چی میخونی گفتم اگه خدا برات خیری رو بخواد حتی خودتم نمیتونی نپذیری زوره دیگه خندیدم و رفتم اقامتگاه
رسیدن اونجا و براشون اتاق رو اوکی کردم ، من معمولا موقع تخلیه حساب میکنم دیدم با گوشی بانکش رو باز کرده گفت شماره کارت بدین همونجا نصف شب برام واریز کرد و رفتم پی کارم تموم
بعد اومدم امشب کامنتتون رو که دیشب نوشته شده باز کردم همون آیه رو بولد کردین
به نام خداوند وهاب که هر چه دارم و هست از اوست و این همه زیبایی و نعمت برای ما بندگانش خلق کرد ، پس ما به هیچ دلیلی لایق هستیم چون خداوند این همه نعمت و زیبایی برای ما آفریده استفاده کنیم و اگر دریافت نکردیم برای باورهای محدودمون و اینکه خودمون رو شایسته دریافت کردن نمیدونیم باور نداریم ، دیگران استفاده میکنن استاد و مریم جان به خاطر باورهایی که در خودشون قرار دادند و خودشون شایسته دریافت میدونن و دارند از این همه زیبایی و نعمت در هر زمینه ای تجربه میکنن ، (( هدایت امروز برای نشونه از خداوند کلی درس داشت برام )) من برای 12 بهمن باید مبلغی رو جور کنم برای تمدید خونه و آخرین مهلت هست ، بعد چون فایل روی خدا حساب کن هر روز گوش میکنم ، بعد یکدفعه ندایی اومد از یکی دوستهام درخواست کنم یک ماهه بهم قرض بده و من سریع گفتم نه اشتباه این شرکه ، خدا بخواد خودش از دستهاش بی نهایت دست داره کمک میکنه نیاز نیست درخواست کنم ، تکرار کردم تنها قدرت جهان الله هست ولی حسم خوب نمیشد تا اینکه اومدم نیت کردم گفتم خدایا هدایتم کن من میخوام بدونم در مسیر درست هستم برای مالی و روابط و مسایل زندگیم نیت کردم و نشونه امروز باز کردم و این فایل ارزشمند اومد جالب بود قبل اینکه فایل باز کنم پیام دوست عزیز خوندم و دریافت کردم اره خدا منو هدایت کرد تو در مسیر درست نیستی ، به خاطر همون عدم لیاقت با منه چون من در زندگیم همیشه.روم نشده درخواست کنم ، همیشه میگفتم هر کی خودش کاری کرد و یا می ترسیدم جواب رد بشنوم و غرور زیادی که دارم و بار اضافه بشم ومنو قضاوت کنن و در مقابل درخواست دیگران با اینکه دوست نداشتم بیشتر وقت ها نه نمیتونستم بگم ، و امروز با این نشونه 25 دی 1403 هدایت شدم که درخواست کنم چون من اشتباه متوجه شده بودم از فایل رو خدا حساب باز کن داشتم باز مسیر اشتباه میرفتم که خدای مهربون منو هدایت کرد و به نیت من جواب داد که در مسیر درستم یا نه ؟ و درسی که گرفتم (( ما باید درخواست کنیم ولی اون آدمه رو بت نکنیم و در وجود اون آدمه خدا رو ببینم و برامون مهم نباشه جواب اره یا نه بشنویم چون به طرف و حق انتخابی که داره حق بدیم ، و اگر نه شنیدم بگم اکی خدا بی نهایت دست داره از بی نهایت دستهایی که داره به من کمک میکنه و با این باور حسم هم بد نمیشه بلکه خدا رو باور دارم که از طریق دست هاش به من کمک میکنه ، و بالاخره با این نگاه توحیدی از دست دیگه کمک میرسه ، درس دوم : ( باور کنم نیازهای من در زمان مناسب پاسخ داده میشه ،به شرطی که من نگران نباشم ارامش و حسم خوب کنم ،اون موقع جواب میاد و به مسیر درست هدایت میشم و جالبه به گذشته زندگیم نگاه میکنم میبینم هر چی که نیاز داشتم خدا بدون اینکه من بفهمم چطور برآورده کرده از طریق دستهاش و من اون موقع در آرامش بودم و نگران نبودم چطور انجام میشه ، منتها ما انسان ها فراموش میکنیم کجا ها بوده خدای بزرگتر از همه دست ما رو گرفته و همیشه مرور کنم کجاها خدا دستمو گرفته که بتونم بیشتر باور کنم و باور قدرتمند تر بسازم )) درس سوم (( به قول استاد این باور در خودم ایجاد کنم چقد مردم فوق العاده و دوست داشتنی هستن و ما آدم های فوق العاده آیی هستیم و ادم های فوق العاده همدیگر جذب میکنن ، و همیشه در هر کشوری که هستیم اصلا در همین ایران خودمون روی خوش مردم میبینم ، مردمان مهربون و نازنین با صداقتی هستن که از هر جهت دوست دارند به من کمک کنند و این باور در خودم بسازم )) خداوند سپاسگزارم بابت هدایت امروزم و نشانه آیی که دریافت کردم در پناه خداوند باشید .
◀یکسری مسائل هست که در زندگی ما باعث ایجاد نتایج چه خوب چه بد شده که یکیش بحث احساس لیاقت و عزت نفس هست . برای خودم ایم موضوع بسیار تکرار شده که :
جسارت درخواست کردن خیلی چیزهای ساده رو نداشتم . مثل از چیزهایی خوشم اومده و درخواست نکردم که بیشتر برسیش کنم . یا درخواست اضافه حقوق بدم. یا بچه بودم یه شیرینی بیشتر بردارم
یا حتا شده کسی بهم محبت نشون داده اما سریع خواستم براش جبران کنم یا چیزی رو خواستم اما از خداوند هم درخواست نکردم . یا دست خیلی ها رو رد کردم چون خودم رو لایق نمیدیدم
یکی از دوستام به یکی از کشورهای کنار ایران سفر رفته و من قرار بود باهاش برم که کارام جور نشد و موقعی اومد کلی عکس نشون داد و چون خیلی از ماشین خوشش میاد و افرادی که ماشین خارجی لاکچری دشتن درخواست میکرده که پشت رول بشینه و با ماشینشون عکس بگیره و عکس های زیادی رو نشونم داد و میگفت چقدر این ادم های ثروتمند خوش برخوردن و درخواستش رو پذیرفتن و من الان یادم اومد این دوستم چه عزت نفسی داشت که میرفت درخواست میکرد. یا خیلی خودش رو تحویل میگرفت و به نسبت همون اتفاقات جالبی براش میوفتاد که احساس لیاقت بیشتری بهش میداد.
درخواست کردن از دیگران یه مهارت بسیار مهم هست که کمتر کسی تونسته توی خودش ایجاد کنه و اگر ایجاد بشه یه بخش زیادی از احساس لیاقت و ارزشمندی خود به خود ساخته خواهد شد، من توی این مورد خیلی زیاد باگ دارم و باید خیلی روش کار کنم، ترمزهای متعددی هست که باعث میشه ما مقاومت داشته باشیم در مقابل درخواست کردن، من دوست دارم اون دلایلی که خودم باهاش درگیر هستم رو لیست کنم و منطق های مخالفش رو بیارم.
یکی از دلایل مهمی که باعث میشه من نسبت به درخواست کردن مقاومت داشته باشم ترس از شنیدن نه هست، خودمم توی نه گفتن به دیگران مشکل دارم وقتی نه میگم عذاب وجدان میگیرم و وقتی نه میشنوم به شدت احساس بی ارزشی میکنم و ارزشمندیم رو وصل کردم به رفتار دیگران با خودم وقتی از کسی نه میشنوم میگم حتما به اندازه ی کافی ارزشمند نبودم که فلانی بهم جواب رد داد و به دیگرانم نمیتونم نه بگم با همین ریشه ی دیدگاهی و خودم رو مسئول احساس دیگران میدونم مسئول راضی کردن و خوشحال کردن بقیه.
دومین دلیلی که باعث میشه من نتونم از دیگران درخواست کنم اینه که میترسم توقع جبران ازم داشته باشن و من نتونم یا نخوام که براشون جبران کنم.
در هر دو ترمز بالا ردپای شرک به وضوح مشخصه، اگر من نعمت رو از سمت خدای خودم بدونم چه فرقی برام میکنه که کی بهم کمک کنه کی دست رد بزنه به سینه ام، اگر فلانی گفت نه یعنی خدا صلاح دونسته از یه دست دیگه اش بهم بده اگه همه رو دستان خدا بدونم دیگه چه فرقی میکنه کدوم دست بهم کمک کنه، دست دسته دیگه.
از طرفی باز اگر به فرض درخواست من و اجابت شدنش توسط دیگری ایجاد توقع کرد باز اگر من اون لطف رو از جانب خدا بدونم دیگه احساس دینی نسبت به اون فرد ندارم چون فکر نمیکنم اون به من کمک کرده اینجوری نگاه میکنم که خدا از طریق اون فرد به من کمک کرده و اگر درخواستی کرد اگر میتونم عاشقانه براش انجام میدم اگر در توانم نیست یا باعث میشه به سختی بیوفتم یا باعث احساس بد در من میشه به راحتی نه میگم بدون اینکه بترسم که نکنه دفعه ی بعد برام کاری انجام نده چون میدونم هر وقت هر نیازی داشته باشم توسط خدای من پاسخ داده میشه.
من یه دوستی داشتم که خیلی زیاد به من کمک کرده بود یعنی من هیج حا از هیچ کس ندیدم که اینقدر به یه نفر سرویس بده، همه جوره خدا اونو مامور کرده بود برای کمک به من، یه مدتی اون دست خداوند شد برام و از آب و گل در اومدم بعدش دیدم خیلی دارم ورودی منفی ازش میگیرم و داره رابطمون بهم ضربه میزنه ترس ها و شرک ها که تنها میشی دیگه کی میخواد کمکت کنه اگر فلان جا کارت گیر کرد و اینا باعث میشد نکنم از این رابطه اما بعد دوره ی لیاقت خیلی تغییر کردم و به راحتی بدون بحث و ناراحتی رابطه رو کات کردم یعنی دیگه بهش زنگ نزدم و دیگه نرفتم خونشون وقتی ام زنگ میزد دل به دلش نمیدادم و نمیزاشتم درد دل کنه باهام و با بالاتر رفتن مدارم خود به خود از زندگیم حذف شد، یه مثال دیگه اینکه چند هفته پیش یه عزیز دلی بهم یه مبلغ خوبی پول بهم هدیه داد چند روز بعدش یه تماس داشتیم یه کار ساده میخواست ازم که انجام بدم اما زمانی بود که رو حوصله و مود نبودم و سختم بود انجام بدم و هش محترمانه نه گفتم و انجام ندادم وقتی مکالمه قط شد اولش احساس گناه کردم بعدش خودم رو جم و جور کردم گفتم خدا اون پولو به من داد نه اون فرد و جالبه دو روز بعدش تماسگرفت گفت کارم انجام شده و نیازی نبود تو به زحمت بیوفتی یعنی اینقدر عالی جواب داد این کنترل ذهن و ارزش قایل بودن برای خودم، یا مثلل در مورد همسرم یه سری کمک ها بهم میکنه یه سرویس هایی بهم میده که خارج از رابطه ی متعارفمون هست اما وقتی ازم خواست صبح بیدار بشم و براش لقمه آماده کنم ببره با خودش گفتم نه من اذیت میشم از خوابم بزنم این یه مثال ساده بود جندین بار چندین جای زندگی پیش اومده بهس نه گفتم و اون اما راحت کار من رو انجام داده چون من هیچ کدوم از این نعمت ها رو از طرف همسرم نمیبینم از طرف خدایی میبینم که همسرم رو مامور رزق کرده برای من، البته نه اینکه الکی رو هوا نه بگم و تو ذوقش بزنم یا براش ارزشی قایل نباشم تلاش میکنم همسر خوبی براش باشم و باعث ارامشش باشم و توی خیلی از موارد زندگی کمکش باشم و با هم کارا رو پیش میبریم اما تو گذشته اینطور بود که بار زندگی رو خیلی زیاد به دوش میکشیدم به خاطر احساس عدم لیاقت اما الان خیلی تغییر کردم.
اما باز خیلی نیازه روی این مورد کار کنم هنوز تو درخواست کردن خیلی مشکل دارم.
من با تمرین ستاره قطبی نمیتونستم خیلی ارتباط بگیرم و مقاومت داشتم نسبت به انجامش هنوزم مقاومت دارم اما هر روز سعی میکنم انجامش بدم وقتی خوب بررسی کردم دیدم این مقاومتم برمیگرده به احساس عدم لیاقت و اینکه توی درخواست کردن مشکل دارم فکر میکنم مزاحم خدا شدم یا خیلی پروبازیه که هر روز ازش درخواست داشته باشم، اما الان دیدگاهم رو اصلاح کردم میگم هر می ازش بیشتر بخوام بیشتر عزیز میشم پیشش برای خدا اجابت درخواست های من زحمتی ایجاد نمیکنه خدا کارش اینه خدا عاشقانه اجابت میکنه خدا برای من و خواسته هام ارزش قائله خدا من رو دوست داره و خوشحال میشه چیزی ازش بخوام و الانم یه خواسته دارم که کمی برای ذهنم بزرگه اما تکاملم طی شده براش و وقتی اجابت شد میام و توی پاسخ همین کامنت درباره اش مینویسم.
چقدر لذت بردم از دیدن این فایل و از صمیم قلبم خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به دیدن این فایل چون درس بزرگی برام داشت امروز نشانه روز من این فایل بوده من چندین باره که وقتی نشانه روزم رو میخوام هدایت میشم به سریال سفر به دور آمریکا و واقعا برام جالبه
چند وقته تو فکر مهاجرت از محل زندگیم تو شهر به یک جای کوهستانی و روستایی هستم تو چند روز اخیر یه سری مسائلی پیش اومد و امروز با این فایل فکر میکنم بهتر از هر وقت جواب سوالمو گرفتم و یقین دارم به زودی میام و لز موفقیتهام براتون مینویسم خداروشکر بخاطر هدایت بی دریغش و خداروشکر بابت وجود استاد عزیزم
عجب شهر کوچولوی زیبایی نقلی بودنش زیباییش روچند برابر کرده
ابرها چقدر زیبا بودند اون رنگ آسمون که من هر چقدررررر از زیباییش بگم کم گفتم من عاشق رنگ آبی آسمان ام
چقدر ثروت و نعمت و فراوانی تو دنیا هست اصلا قابل شمارش نیست به هیچ وجه نیست
انسان ها چقدر با خدا هستن چقدر اخلاق خداگونه دارن چقدر آدم لذت میبره از این جهان و از این افراد
واقعا پاسخ فرکانس های شماست دوستی با این افراد نازنین
در مورد پاسخ های آنی خداوند دقیقا برای من هم به همین شکله همیشه
وقتی اتفاقی میوفته یا تضادی پیش میاد من احساسم رو خوب نگه میدارم به طرز معجزه آسایی جوابشم بهم داده میشه برای من همیشه همین بوده و هست چون خودم رو لایق دریافت الهامات خداوندم میدونم
یه مشکلی که دارم اینه که من هم نمیتونم درخواست کنم احساس میکنم بار اضافه میشم رو دوش بقیه تمام کارام رو خودم باید انجام بدم و این یه جاهایی اذیت کنندس
مثلا من دوره قانون سلامتی رو شرکت کردم اما فعلا شغلی ندارم (دارم زبان میخونم بهش خیلی علاقه دارم ) یه مقدار پول داشتم 10کیلو گوشتم رو با همون خریدم و الان دوس دارم تنوع داشته باشم و مواد مجاز دیگه رو هم تهیه کنم اما به خودم اجازه نمیدم این درخواست رو از خانوادم بکنم با اینکه خداروشکر از لحاظ مالی مسئله آیی ندارن
من دارم نعمت هارو از خودم دور میکنم
اتفاقا دیروز داشتم به همین باگم فکر میکردم که چقدر ریشه اییه و گفتم که باید درستش کنم که طبق همزمانی های خداوند نازنینم امروز به این فایل هدایت شدم
فعلا جلسه9احساس لیاقتم انشالله در جلسات بعد بتونم این باگ رو حل کنم
پس نتیجه میگیرم باید درخواست کنم منم سعی میکنم بدون احساس کم بینی این خواسته رو بهشون بگم و اونها هم انجام بدن چی بهتر از این که من سلامتیم رو به آسون ترین شکل به دست بیارم
خدایا بابت تمام نعمت هایی که به من دادی بابت اینهمه آگاهی بابت عشقی که بهم دادی
بابت خانوادم بابت حال خوبم بابت فرکانس بی نظیرم عااااااشقتم خدایا میلیاردها میلیارد شکرتتتتتتتت.
بنام خدای زیبایی ها
سلام به همه دوستان
که شهر زیبایی چقد حال میده آدم بره این جا ها مسافرت گردش کنه ، عکس های خوشگل موشکافی بگیره
چه جای زیبایی هدایت شدین سر پیچ زیر جاده یه آبشار زیبا
دیوار کنار آبشار چه رنگ های باحالی داشت رنگ نقره ای و ذغالی
آدم دوست داشت بشینه ساعت ها محوش بشه هی نگاه کنه و لذت ببره
وقتی آدم به زندگی شما نگاه میکنه متوجه میشه همه این لذت ها
جتی اون بخشش و هدیه گوشی از ماهب ثروته
حای رفتن به یه مسافرت با خیال راحت همه به خاطر مواهب ثروت هست
و اینا همه نشون میده ثروت چقد می تونه الهی و معنوی باشه که باعث عشق آرامش میشه
و حس لیاقت باعث میشع آدم برخورد ها و حرف های دیگران رو به خودش نگیره
خدا رو شکر تو این زمینه از بچگی خوب بودم
هرکس بهم توهین میکرد اصلا برام مهم هم نبود چون اون اصل بنام و ارزشمندیم انقد قوی بود با توهین افراد فکر می کردم اون چقد بی ارزش هست که اینطوری خودشو کوچیک کرده
یا درخواست رو راحت میکنم و همیشه تو ذهنم این هست که همه با روی باز و از خداشونه بهم کمک کنن
اینم بگم که این قضیه یک طرفه نیست منم اگر کسی از من کمکی خواست در توانم باشه با عشق انجام میدم اگر به وقتم و کارام آسیب نزنه
وگرنه همونطوری با عشق ردش میکنم خیلی راحت و ساده
به نظرم ادم ها باید با هم حتی مخالف هم هستن با روی خوش و عاشقانه حرف بزنن و رفتار کنن چون انسان ها به خودی خود ارزشمند هستن واسه همین ذهنیت اکر احساس کنم یکی بد منم وی خواد یا دشمنم هم باشه می تونم راحت ازش فاصله بگیرم ولی حتی تو ذهنم نمی تونم بدشو بخوام یا بهش دشنام بدم
البته این یکی از ویژگی های خوب من هست
و من عاشق مسافرت و دیدم تنوع های جهان هستن
این امریکا هم خیلی باحاله وقتی تو خیابونش رو نگاه میکنی هر ماشین که میکذره تر و تمیز و لوکس و خبری از ماشین های زوار در رفته نیست
اینطوری ادم هر طرف سر بچرخونه زیبایی و فراوانی میبینه
منم که عاشق زندگی لوکس هستم واقعا لذت میبرم میبینم این همه ادم ماشین های مدل بالا دارن
سلام به همه دوستان و خانواده صمیمی استاد عباسمنش
چقدر این شهر کوچک زیبایی داره کوه هایی که از درخت پوشیده شده بودن بسیار زیبا بود غروب افتاب و سایه ای که کوه ها روی خونه ها انداخته بودن واقعا زیبا بود این درون بچه عجب تصاویری رو خلق میکنه واقعا زیبا هستن خیلی از دیدن این تصاویر لذت بردم تمیزی و زیبایی این شهر شگفت اوره
این مردم چقدر عالی هستن چقدر صمیمی و مهمان نواز هستن باید یاد بگیریم که از مردم درخواست کنیم و عزت نفسمون رو بالا ببریم حتی اگه جواب رد هم شنیدیم خجالت نکشیم و از فرد دیگه ای درخواست کنیم بی شک خداوند ما رو به ادم های درستش هدایت میکنه
جاده زیبا و تمیزی که از زیرش ابشار رد میشه خیلی زیباست این کشور چقدر زیبایی و نکات مثبت داره شایدم شما در فرکانسی هستین که فقط به جاهای خوب و ادم های خوب و مکان های عالی هدایت میشین منم دوست دارم که جزو ادم هایی باشم که شرایط برام عالیع و در زمان درست در مکان درست باشم
خیلی ممنونم بابت ضبط این فایل زیبا و عالی
سلام به همه دوستان عزیز و گرامی و استاد عباس منش گرامی و خانم شایسته گرامی
خدا را شکر میکنم که امروز اومدم و تو این فایل که نشانه امروزم بود متوجه شدم بله خدا همیشه حواسش به ما هست این ما هستیم که با کنترل ذهنمون باید خودمون رو به اون نزدیک کنیم
دیشب با همسرم داشتیم در مورد اینکه یه کمپر حتماً تهیه کنیم و تو فکر بودش که یه ماشینیو تهیه کنه کشنده خوبی باشه تا بعداً که اوضاع مالیمون بهتر شد یه کمپرم براش تهیه کنیم تا بتونیم به سفرها و جاهایی که خیلی دوست داریم و به کشورهای اطراف سفر کنیم این فایل برام باز شد مطمئن شدم که تصمیمی که چند وقته گرفتیم و براش داریم فکر میکنیم باعث آرامش و رشد هر دو تای ما میشه الانم به خاطر عشقی که به طبیعت دارم تو یکی از روستاهای شمال زیبای خودمون خونه اجاره کردم که هر موقع خواستم برم توی طبیعت و از آرامش اونجا استفاده کنم یه مکانی داشته باشم که خودم در اونجا به حس آرامش برسم یه خونه روستایی خیلی ساده و کوچولو ولی با چشم اندازی از باغ نارنج و شالیزار و دریاست پشتش هم کوههای خیلی زیبایی هستش که پوشیده شده از درختهای نارنج و پرتقال خدایا شکر واقعاً من فهمیدم که درخواست کردن همیشه انسان رو به خواستههای قلبیش میرسونه
چند روزی هست که رو قانون توجه و تمرکز به خواستهها دارم کار میکنم این فایل رو نشونه میدونم که وقتی ما توجه و تمرکزمون رو میگذاریم رو اون چیزی که نیاز و خواسته ما هست حتماً خداوند راههای خیلی خوبی رو برامون باز میکنه همسرم دیشب نگران این بود که اگر بخواد این کارو شروع کنه از پس هزینههاش بر نیاد در صورتی که از لحاظ فنی بسیار تبحر داره و پول اولیه خرید این ماشین کشنده رو هم داره من بهش گفتم باید ما شروع کنیم خدا قدمهای بعدی رو بهمون نشون میده و خیلی برام جالب بود که همین حرفو امروز استاد و خانم شایسته تو این فایل زدن که ما هرچی که نیاز داشته باشیم خداوند سر زمان خودش بهمون میده و همین که استاد فرمودند ما باید درخواستمونو بکنیم و قدم خودمونو برداریم با ایمان قلبی و اطمینان به اینکه هر کسی که دست خدا باشه حتماً به ما کمک خواهد کرد خیلی خدا را شاکرم که بهم کمک کرد امروز بتونم با تمام مقاومتی که در مورد کامنت گذاشتن دارم باز هم بیام اینجا و پس از مدتی یه کامنت بزارم من فرد خوشبختی هستم که تونستم طی سالها با تغییراتی که توی افکارم دادم زندگیمو از یک نابسامانی بسیار آشفته به حد خوبی از آرامش برسونم و الان هم به لطف خدا بیش از 70 درصد آرامش نسبت به سالهای قبل در زندگیم وجود داره فقط در مورد یک روابطی بین خانواده همسرم و ایشون مسائلی پیش اومده که میخوام از خداوند که راه درستو بهم نشون بده تا انشالله این موضوع هم به خوبی حل بشه البته من به این اعتقاد دارم که وقتی ما هم مدار باشیم با هر انسانی حتماً دیگه رفتارها و ارتباطات خوبی خواهیم داشت و در این زمینه هم از استاد عزیزم سپاسگزارم که وقتی میگن ما عزت نفس درون خودمون رو وقتی بالا میبریم با افرادی روبرو میشیم که هم مهربان هستند هم به ما احترام میذارن و و ارتباطات زیباتری رو تجربه میکنیم از خدا میخوام که قدرت تشخیص خوبی زندگی خودم رو راههایی که توی مسیرم قرار میگیره متوجه بشم من طی سالهایی که با این گروه آشنا شدم و سالهای گذشتش که روی تغییرات خودم بیش از 20 ساله که مشغول هستم تا خودم رو به زندگی بهتری برسونم خیلی تجربههای زیبایی داشتم البته در دل این تغییرات سختیها و مسائلی هم بوده که با شجاعت باید اونها رو حل میکردم و الان از خدای خودم سپاسگزارم که با دوستان هم فرکانس و آگاهی آشنا هستم مخصوصاً استاد بزرگوار که میتونیم از دانش و آگاهی ایشون تغییرات اساسی توی اول وجود خودمون و سپس توی زندگی خودمون ایجاد کنیم خدایا شکرت به خاطر این قوانین بسیار زیبا کارآمد و پایداری که توی زندگی این دنیا برامون قرار دادی تا ما بتونیم با امید و ایمان و آرامش خیلی از مسائل زندگی رو حل کنیم واززیباییهای دنیایی که به ما هدیه دادی بهرهمند بشیم دوستان سپاسگزارم که با کامنتهاتون به ما انرژی مثبت و تجربههای خوبتونو منتقل میکنید امیدوارم بتونم با خبرهای خوبی که با استفاده از قوانین و تغییر افکار خودم ایجاد میکنم بیام و کامنتهای خوبی بذارم و تجربیاتم رو مثل شما که با من در میون میذارید بتونم برای شما بنویسم خدا همهمونو تو مسیر سلامتی ثروت ایمان و خوشبختی قرار بده انشالله
به نام فرمانروای بزرگ و مقتدر هستی
درود بر استاد توحیدیم و مریم نازنین و دوستان همسفرم در سریال سفر به دور امریکا
+ خیلی خوبه که آدم بتونه درخواست کنه. این یک تواناییِ، یک مهارتِ که آدم بتونه در خودش ایجاد کنه.
+ نیازهای ما در زمان مناسب پاسخ داده میشه. وقتی نگران میشیم راه حل از ما دور میشه؛ پس تمرکزمون بر روی پاسخی که در حالت آرامش و حس خوب داریم در مسیر حرکت کردنمون به ما داده میشه و اصلاً نباید نگران باشیم و به جریان مسیر خداوند اعتماد کنیم.
+ خیلی انرژی داره در میان این کوهها بیای کمپ کنی و لذت ببری از طبیعت. خدایا شکرت برای این همه نعمت
+ زیبایی این تپهها و کوهها فوق العادهاَن، خدایا شکرت چقدر لذت بخشه دیدن این نعمتهای زیبایی که آفریدی.
+ الان دارم فکر میکنم و دقت میکنم به طبیعت و کوههای این اطراف که میگردین به دلیل فراوانی آبی که هست اینقدر این محیط سبز و شاداب هست که از زیرزمین و منبع آب فراوانی که جوشش داره و در حال گردش هست اونجا اینقدر سرسبز و زیبا بنا بر فصل شگفت انگیز و رویایی هست خدایا شکرت
+ از رفت و آمد ماشینها هم میشه فهمید که چقدر اشتیاقِ گشت و گذار و تفریح براشون اهمیت داره. خدایا شکرت برای این همه زیبایی و نعمت و ثروت️️️
عاشقتونم توحیدی وار
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ
وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ(107 یونس)
و اگر خداوند،زیانی به تو رساند، هیچ کس جز او آن را برطرف نمیسازد؛ و اگر اراده خیری برای تو کند، هیچ کس مانع فضل او نخواهد شد! آنرا به هر کس از بندگانش بخواهد میرساند؛ و او غفور و رحیم است!
=======================================================================================
نشانه ی امروز من:27 دی ماه 1403
خدایاشکرت،خدایا ازت ممنونم،خدایا مرسی که کنارمی،مرسی که مراقب منی،مرسی که هرجایی باشم تو جلوتر از من،وایسادی و داری ازم محافظت میکنی،خدایا ببخشید که من بی ایمانم،من ضعیفم،من ناآگاهم،من ناسپاسم….
خدایا تو خیلی بزرگتر از عقل محدود منی،خدایا من رو همینجوری که هستم بپذیر،از من و کم کاری هام و ترسیدن هام و گمراه شدن هام بگذر،میدونم که منو میبینی،منو میشنوی وحواست بهم هست که دارم تموم تلاشمو میکنم ایمانم رو حفظ کنم،از کمک های توحیدی که بهم میرسونی میفهمم حواست هست،از نشانه ها،از هم زمانی ها،از دستانی که توی زندگیم میاری میفهمم که تنها نیستم….
سر صبح که دیدم نشانه م یک قسمت از سریاله گفتم شاید خدا میخواد از کامنت های قبلیم باهام حرف بزنه،دیدم من برای این فایل رد پا نزاشتم….تصمیم گرفتم اول برم فایل جدیدِ پربرکت امروز رو ببینم بعد بیام سر وقت نشانه م…به آگاهی فایل جدید گوش دادم،خواستم براش کامنت بنویسم دیدم قلبم بستس…رهاش کردم…و بعد خدا گفت بیا الان وقت دیدن نشانه روزانته….جدا از آگاهی هایی که استاد جان اول فایل بهم هدیه داد….آهنگ آخر فیلم….اون آهنگ بی کلام….چه کرد با من….چه کرد با من…..چند بار زدم از اول رو دوباره گوش کردم….و غرق شدم در خاطراتی که از شنیدن این آهنگ مثل فیلم جلوی چشم هام رژه میرفت ….
الان فهمیدم چرا استاد تو جلسه 2 قدم 9 میگه به خدا بگید هدایتم کن بشونم اون چیزی که باید بشنونم که کمکم میکنه در مسیر پیشرفت و سلامتی و ثروت و سعادت….
چه کرد با من این آهنگ…چه کرد با من اون خاطرات…
تابستانِ لذت بخش سی سالگی…
شیفت های استیبل ICU…امید….توکل…ایمان….احساس خوب…کارهای اداری انتقالی که خودش گام به گام پیش میرفت….سریال سفر به دور امریکا….کامنت نوشتن…کامنت خوندن…لذت رسیدن نقطه های آبی پربرکت….
اون موقع نمیدونستم چه اتفاقاتی توی راهه…اون موقع نمیدونستم خداوند چه پلن هایی برام ریخته…شهریور 1402 هنوز دوره ی احساس لیاقت نیومده بود …حتی مطمئن نبودم اگر این دوره بیاد من اصلا میتونم بخرمش یا نه….چه برسه که کل زندگیم رو کن فیکون کنه…نمیدونستم من چه پاشنه ی آشیلی دارم….
نمیدونستم این مسیر به کجا میره و از چه جاهایی عبور میکنه ….
خدا منو بغل کرد وبرد اورژانس کودکان….
خدا دستمو محکم گرفت و گفت هم انصراف بده و هم بگو دیگه به اون شهر و اون خونه برنمیگردی…
خدا تنها رفیق من شد و گفت روی خودت کار کن تا در بعدی رو برات باز کنم….
خدا بود که گفت نگاه به دیوارهای بتنی نکن،من پروازت میدم….
خدا مدیر برنامه های من شد و گفت حالا برو کیش….
خدایا،صدامو میشنوی؟!من جز تو کسی رو ندارم،جز تو پناهی ندارم،تو خدای دانه های اناری،تو هیچ چیز رو بهم نمیریزی…تو همه چیزت روی حساب کتابه،تو امنیت بخشی،تو از هر عیب منزهی،تو مراقب همه چیزی،من رو تو حساب کردم خدا،پشتم به تو گرمه،سرم رو بخاطر تو بالا نگه داشتم…
تو هیچ وقت دیر نمیکنی،هر کمبودی هست از منه،من هنوزتوی مدار درست قرار نگرفتم،من ازت دور افتادم…حتی وقتی فکر میکنم نورت رو گم کردم و تو تاریکی ام،تو همونجاهم کنارم هستی،منم که نمیتونم ببینمت …
خدایا….از روی کره ی زمین….منظومه ی شمسی،یک گوشه ی پرتی از کهکشان راه شیری…به قد ارزنی در کیهان و کهکشانت ….صدات میزنم….صدامو میشنوی؟!من به خودم ظلم کردم،منو ببخش.من به هر خیری که از سمت تو به من برسه و من رو از هر نجوای جن و انس و ذهن و همزات شیطان نجات بده،سخت فقیرم.من نمیدونم خدا،من بلد نیستم،تو میدونی،تو بلدی،تو مثل همیشه دستمو بگیر…
الله اکبر الله اکبر قد قامت الکامنت
یه کامنت خوب مینویسم قربه الی الله
الله اکبر
این مطلع کامنت قبلیتو بود خیلی منو گرفت
سلام و احتمالا شب بخیر خدمت شما و همه اونایی که دارن این نوشته کامنت نما رو میخونن
من هنوز هیچ ایده ای ندارم میخام ببینم مثل شما و حضرت حمید ع بلدم بدون ایده شروع کنم و سر از ناکجا آباد در نیاره کامنتم
و اما بعد
من هنوز کامنتتون رو نخوندم فقط اون آیه اول رو خوندم
آقا این یعنی چه؟
من نمیفهمم چجوری میشه آخه
بزار داستان رو بگم از قبلش
من چندمدته بومگردی رو تقریبا غیر فعال کردم ولی خانوادگی آخر هفته ها یا با دوستان یا خودمون تنها میریم شب تو روستا زیر کرسی و خلاصه تعطیلات رو هستیم و برمیگردیم
چند وقته هی نشونه میاد بیا دوباره فعالش کن
نشونه ها اول عین آدم بهت میگن
اگه بحرف نکنی با دعوا بهت میگن
اگه بازم بحرف نکنی پس کلت میزنن
برا من که اینجوریه (یه کم استیکر )
بگذریم
من عقیده دارم اگه خدا بخاد برات رزق بفرسته خودتم نخای اون با پاشنه پا رزق رو فشار میده تو زندگیت میگه غلط میکنی نخای
اینجا من تصمیم میگیرم تو فقط ببند دهنتو و بزار من به کارم برسم
خلاصه
در همین نشانه ها دیشب 2 نفر غروبش زنگ زدند که ما میخایم بیایم بومگردی شما ولی الان مشهدیم جا دارین؟منم چون خسته بودم گفتم اینا نمیان یا خدا کنه نیان
گفتم آره ولی قبلش که بخاین راه بیفتین زنگ بزنید
دیگه من یادم رفت از اینا
بیرون بودم گوشی رو جا گذاشته بودم خونه، برگشتم خانمم گفت دو نفر اومدن میخان بیان اقامتگاه به گوشیت زنگ زدن بیای در رو باز کنی
گفتم ولش کن اینا قرار بوده بخان راه بیفتن بمن بگن
ولی دیدم بی ادبیه زنگ نزنم
زنگ زدم گفتم کلیدم دست همسایه روستامه اونام خوابن الان
شما بیا برو پیش همکاران دیگه و شماره اونا رو بهش دادم
خانمم گفت این چه کاریه اون اومده پیش تو تو میدیش به کس دیگه
گفتم الان نمیشه برم روستا همسایه هم خوابه
گفت خودت میدونی ، دیدم دوباره زنگ زد ، گفت آقا اینا همه پرن ، گفتم بلند شو بیا پیش خودم
اومدم زنگ زدم به همسایه مون زنگ اول جواب داد گفتم کلید رو برام بزار دارم میام ، با خودم گفتم و ان یردک بخیر فلا راد لفضله خانمم گفت چی میخونی گفتم اگه خدا برات خیری رو بخواد حتی خودتم نمیتونی نپذیری زوره دیگه خندیدم و رفتم اقامتگاه
رسیدن اونجا و براشون اتاق رو اوکی کردم ، من معمولا موقع تخلیه حساب میکنم دیدم با گوشی بانکش رو باز کرده گفت شماره کارت بدین همونجا نصف شب برام واریز کرد و رفتم پی کارم تموم
بعد اومدم امشب کامنتتون رو که دیشب نوشته شده باز کردم همون آیه رو بولد کردین
مگه داریم ؟
بسه
السلام علیکم و رحمهالله و برکاته
سلام و درود به سعیده عزیز!
پیامتون پر از نور الهی بود.انشالله که خداوند مسیرت رو طبق اون،”خیری که هست ..برات،اسان و راحت کنه..دوست عزیزم..
من اینروزا..دارم قدمهای الهیمو طبق هدایت الله پیش میرم..
به زودی انشالله..اگه خداوند بخواهد..
بیزنس الهیم داره وارد شهرتون میشه..
میدونی چقدر خداوند همزمانیها رو انجام میده..
شروع من با سایت الهی..از شهر شما بود.و طی پروسه مهارتیم…الهام بهم رسید برو تو فلان گزینه از این اموزش کار کن!
میدونی شبیه چی بود..حساب کنید توی یه سینی پر از عدسه..بعد یه دونه کوچکی از عدس که سایزش با بقیه متفاوت هست..وسط اینهمه بزرگی گیر کرده..
و خداوند بهت میگه بیا همین عدس کوچولو رو بردار…
الله اکبر….
روزی که بهم گفت..شروع کردم بکار کردن..تا یکسال نیم تقریبا فقط انوزش و عملی و تئوری شبانه روز در کنار درسهای توحیدیم..کار کردم..
تا اینکه اول همین سال 403.قطعی شد.دیگه این مسیر رو با قدرت بیشتری بگذرونم..
سعیده جان امروز کارم داره…طبق الهام از خداوند و یادته گفتم یه خواب دیدم با همدیگه تو یه شهر بزرگ بودییم خیلی اون شهر نورانی و زیبا بود…
امروز که داشتم مرحله پایانی رو کار میکردم.
خداوند اون خواب رو بیادم اوردم.اره..همون ایده الهامی…
اون شهر شما هست.شهری که من اون موقع هیچ شناختی نسبت به شما تو این سایت نداشتم..
شهری که من اموزشامو از اونجا شروع کردم..
حالا همون ایده بعد از سه سال..داره وارد شهرتون میشه..
دیدی کار خدا رو الله اکبر…..
و الان نزدیک به سه تا فصل انجام تمرینات اهرم رنج و لذت..یعنی 3 تا 21 روزه…
من تونستم از ازمایش الهی..که واقعا یه روزهایی کنترل ذهن از دستم میرفت..
هر کاری میکردم کارم یجا متوقف میشد.
یا کارهای سیستمیش از بیین میرفت..
ولی به لطف خداوند سعی کردم ذهنمو کنترل کنم و احساسمو خوب کنم..
تا اینکه امروز روز اول فصل چهارم اهرم رو استارت زدم..
ولی یه روز متفاوت..وارد عملیات جدید…هنوزم نمیدونم..
فقط میخام بگم سعیده اون خواب منو تو کنار هم تو اون شهر پرنور الهی…و اون هدایتی که قبلا خداوند از طریق خواب …
از طرف همون استاد ،”دوره زیبای جدیدم..به من الهام شد..
یه جمعی از طرف این شخص..منو دعوت کردن به یه جشن بزرگ کارافرینان برتر…
و بیین اونهمه افراد…من انتخاب شدم ..الله اکبر….
و سعیده عزیز…استاد خانم.فلان …..
اومد دنبالم ..هر کاری میکردم کفشمو نمیتونیتم بپوشم..
و شیطان بالای سرم وایساده بودم اهنگ مهیج کننده گذاشته بود..
و من اینقدر تلاش کردم…و بلند بهش گفتم…
خفه کن اهنگ زشتتو …
خیلی بلند ولی شیطان ناامید فقط داشت تو چشمام نگاه میکرد…
و تا اینحرفو بهش زدم….
کفش سفیدم تو پام رفت ..بنداشو بپوشیدم..دست استادمو گرفتم وارد اون مجلس شدم…
اینقدر این مجلس با عظمت بود که نگوو..
سعیده جان به زودی کار الهامی من..از شهر شما انشالله ..اگه خداوند نظری کنه.هر چی خیره…
شروع میشه…..
یه هفته و خورده ایی طول کشید که جواب ایمیل اومد..
همین مدت چقدر چیزهای جدید یادگرفتم چقدر پیشرفت کردم ..توی تمام ….مسیرها….
هنوزم نمیدونم..ولی میدونم این خواب تاییید منو خداوند اون موقع برام زده بود…
گفتم بیام شور شوقم و اون خواب الهامیمو در امروز در این سایت…برات بازگو کنم..
که چقدر برنامه خداوند درست و دقیقه…
انشالله خداوند همه ما رو یاری کنه..
واقعا کارش:حرف نداره…
سعیده .چند روز پیش اومدم اول صبح بود با توکل بخداوند شروع کنم..
پنجره اتاقمو باز گذاشتم..تو اون لحظه ..خداوند یه گل رز زیبای زرد مااند زیبا…با برگهای سبز روشن.رو از طرف مادرم..به من هدیه داد..
و بعد خداوند یه مثال از خاهرم.که،”گل نرگس روز پدر به خانواده ام هدیه داد بود..بعد این گل رو بهم نشون داد..
گفت این گلم..هدیه برای تو هست.من برات اوردم..
الان روی وسیله کارم گذاشته.اینقدر اتاقم پر از نور الهیه..
چه هدایتهایی چه روشناییهایی…
سعیده عزیز..امروز حال هوای اینجا یه کوچولو سرد شده..ولی حال هوای حیاطمون و اون گل کاغذی زرد و سفید نارنجی..و ویوی کوه روبرومون خیلی خیلی خوبه..
راسی ..یه چیز دیگه رو فراموش:کردم.دوست دارم از زیبایی الهام خداوند بگم..
هنون روز هدیه گل از طرف خداوند..قبلش:هدایت شدم…یه گوشه ایی از حیاطمون..دیدم روی زمین..پر از میوه کُنار هست…
نمیدونم میوه شو خوردی یا نه..طعم سیب شیرین داره.ولی بسیار کوچک و خوشمزه هست..
اینقدر زیاد بود…و روی زمین ریخته بود که از شدت خوشحالی بلند میخندیدم..
گفتم دیدی نشانه ..هر لحظه میاد و تایید میکنه…
دوست عزیزم..یوقتایی فکر میکنیم کاری که عقلمون میگه درسته..ولی چیزی که خیلی ،”برامون مهم شده…
اینه…
وقتی سرسپرده خدا و برنامه هاش میشی….
بعد یه مدت .برمیگردی..میگی..خدا دَمت گرم…
واقعا برنامه .ش:حرفی نداره..
تضاد واقعا مایه مباهاته..
که یوقتایی یه لحظه بهم میریزم ولی خیلی سعی کردم که به یاداوری گذشته…
تو مسیر درست بمونم.
سعیده جان به امید روزهای عالی…برای شما دوست عزیزم.
خواب الهامیم داره وارد مرحله های جدید میشه..
الهی امیدی به امید خودت.
به نام خداوند وهاب که هر چه دارم و هست از اوست و این همه زیبایی و نعمت برای ما بندگانش خلق کرد ، پس ما به هیچ دلیلی لایق هستیم چون خداوند این همه نعمت و زیبایی برای ما آفریده استفاده کنیم و اگر دریافت نکردیم برای باورهای محدودمون و اینکه خودمون رو شایسته دریافت کردن نمیدونیم باور نداریم ، دیگران استفاده میکنن استاد و مریم جان به خاطر باورهایی که در خودشون قرار دادند و خودشون شایسته دریافت میدونن و دارند از این همه زیبایی و نعمت در هر زمینه ای تجربه میکنن ، (( هدایت امروز برای نشونه از خداوند کلی درس داشت برام )) من برای 12 بهمن باید مبلغی رو جور کنم برای تمدید خونه و آخرین مهلت هست ، بعد چون فایل روی خدا حساب کن هر روز گوش میکنم ، بعد یکدفعه ندایی اومد از یکی دوستهام درخواست کنم یک ماهه بهم قرض بده و من سریع گفتم نه اشتباه این شرکه ، خدا بخواد خودش از دستهاش بی نهایت دست داره کمک میکنه نیاز نیست درخواست کنم ، تکرار کردم تنها قدرت جهان الله هست ولی حسم خوب نمیشد تا اینکه اومدم نیت کردم گفتم خدایا هدایتم کن من میخوام بدونم در مسیر درست هستم برای مالی و روابط و مسایل زندگیم نیت کردم و نشونه امروز باز کردم و این فایل ارزشمند اومد جالب بود قبل اینکه فایل باز کنم پیام دوست عزیز خوندم و دریافت کردم اره خدا منو هدایت کرد تو در مسیر درست نیستی ، به خاطر همون عدم لیاقت با منه چون من در زندگیم همیشه.روم نشده درخواست کنم ، همیشه میگفتم هر کی خودش کاری کرد و یا می ترسیدم جواب رد بشنوم و غرور زیادی که دارم و بار اضافه بشم ومنو قضاوت کنن و در مقابل درخواست دیگران با اینکه دوست نداشتم بیشتر وقت ها نه نمیتونستم بگم ، و امروز با این نشونه 25 دی 1403 هدایت شدم که درخواست کنم چون من اشتباه متوجه شده بودم از فایل رو خدا حساب باز کن داشتم باز مسیر اشتباه میرفتم که خدای مهربون منو هدایت کرد و به نیت من جواب داد که در مسیر درستم یا نه ؟ و درسی که گرفتم (( ما باید درخواست کنیم ولی اون آدمه رو بت نکنیم و در وجود اون آدمه خدا رو ببینم و برامون مهم نباشه جواب اره یا نه بشنویم چون به طرف و حق انتخابی که داره حق بدیم ، و اگر نه شنیدم بگم اکی خدا بی نهایت دست داره از بی نهایت دستهایی که داره به من کمک میکنه و با این باور حسم هم بد نمیشه بلکه خدا رو باور دارم که از طریق دست هاش به من کمک میکنه ، و بالاخره با این نگاه توحیدی از دست دیگه کمک میرسه ، درس دوم : ( باور کنم نیازهای من در زمان مناسب پاسخ داده میشه ،به شرطی که من نگران نباشم ارامش و حسم خوب کنم ،اون موقع جواب میاد و به مسیر درست هدایت میشم و جالبه به گذشته زندگیم نگاه میکنم میبینم هر چی که نیاز داشتم خدا بدون اینکه من بفهمم چطور برآورده کرده از طریق دستهاش و من اون موقع در آرامش بودم و نگران نبودم چطور انجام میشه ، منتها ما انسان ها فراموش میکنیم کجا ها بوده خدای بزرگتر از همه دست ما رو گرفته و همیشه مرور کنم کجاها خدا دستمو گرفته که بتونم بیشتر باور کنم و باور قدرتمند تر بسازم )) درس سوم (( به قول استاد این باور در خودم ایجاد کنم چقد مردم فوق العاده و دوست داشتنی هستن و ما آدم های فوق العاده آیی هستیم و ادم های فوق العاده همدیگر جذب میکنن ، و همیشه در هر کشوری که هستیم اصلا در همین ایران خودمون روی خوش مردم میبینم ، مردمان مهربون و نازنین با صداقتی هستن که از هر جهت دوست دارند به من کمک کنند و این باور در خودم بسازم )) خداوند سپاسگزارم بابت هدایت امروزم و نشانه آیی که دریافت کردم در پناه خداوند باشید .
به نام خداوند زیبایی ها
سلام به دوستان
◀یکسری مسائل هست که در زندگی ما باعث ایجاد نتایج چه خوب چه بد شده که یکیش بحث احساس لیاقت و عزت نفس هست . برای خودم ایم موضوع بسیار تکرار شده که :
جسارت درخواست کردن خیلی چیزهای ساده رو نداشتم . مثل از چیزهایی خوشم اومده و درخواست نکردم که بیشتر برسیش کنم . یا درخواست اضافه حقوق بدم. یا بچه بودم یه شیرینی بیشتر بردارم
یا حتا شده کسی بهم محبت نشون داده اما سریع خواستم براش جبران کنم یا چیزی رو خواستم اما از خداوند هم درخواست نکردم . یا دست خیلی ها رو رد کردم چون خودم رو لایق نمیدیدم
یکی از دوستام به یکی از کشورهای کنار ایران سفر رفته و من قرار بود باهاش برم که کارام جور نشد و موقعی اومد کلی عکس نشون داد و چون خیلی از ماشین خوشش میاد و افرادی که ماشین خارجی لاکچری دشتن درخواست میکرده که پشت رول بشینه و با ماشینشون عکس بگیره و عکس های زیادی رو نشونم داد و میگفت چقدر این ادم های ثروتمند خوش برخوردن و درخواستش رو پذیرفتن و من الان یادم اومد این دوستم چه عزت نفسی داشت که میرفت درخواست میکرد. یا خیلی خودش رو تحویل میگرفت و به نسبت همون اتفاقات جالبی براش میوفتاد که احساس لیاقت بیشتری بهش میداد.
🟣🟠🟢
درخواست کردن از دیگران یه مهارت بسیار مهم هست که کمتر کسی تونسته توی خودش ایجاد کنه و اگر ایجاد بشه یه بخش زیادی از احساس لیاقت و ارزشمندی خود به خود ساخته خواهد شد، من توی این مورد خیلی زیاد باگ دارم و باید خیلی روش کار کنم، ترمزهای متعددی هست که باعث میشه ما مقاومت داشته باشیم در مقابل درخواست کردن، من دوست دارم اون دلایلی که خودم باهاش درگیر هستم رو لیست کنم و منطق های مخالفش رو بیارم.
یکی از دلایل مهمی که باعث میشه من نسبت به درخواست کردن مقاومت داشته باشم ترس از شنیدن نه هست، خودمم توی نه گفتن به دیگران مشکل دارم وقتی نه میگم عذاب وجدان میگیرم و وقتی نه میشنوم به شدت احساس بی ارزشی میکنم و ارزشمندیم رو وصل کردم به رفتار دیگران با خودم وقتی از کسی نه میشنوم میگم حتما به اندازه ی کافی ارزشمند نبودم که فلانی بهم جواب رد داد و به دیگرانم نمیتونم نه بگم با همین ریشه ی دیدگاهی و خودم رو مسئول احساس دیگران میدونم مسئول راضی کردن و خوشحال کردن بقیه.
دومین دلیلی که باعث میشه من نتونم از دیگران درخواست کنم اینه که میترسم توقع جبران ازم داشته باشن و من نتونم یا نخوام که براشون جبران کنم.
در هر دو ترمز بالا ردپای شرک به وضوح مشخصه، اگر من نعمت رو از سمت خدای خودم بدونم چه فرقی برام میکنه که کی بهم کمک کنه کی دست رد بزنه به سینه ام، اگر فلانی گفت نه یعنی خدا صلاح دونسته از یه دست دیگه اش بهم بده اگه همه رو دستان خدا بدونم دیگه چه فرقی میکنه کدوم دست بهم کمک کنه، دست دسته دیگه.
از طرفی باز اگر به فرض درخواست من و اجابت شدنش توسط دیگری ایجاد توقع کرد باز اگر من اون لطف رو از جانب خدا بدونم دیگه احساس دینی نسبت به اون فرد ندارم چون فکر نمیکنم اون به من کمک کرده اینجوری نگاه میکنم که خدا از طریق اون فرد به من کمک کرده و اگر درخواستی کرد اگر میتونم عاشقانه براش انجام میدم اگر در توانم نیست یا باعث میشه به سختی بیوفتم یا باعث احساس بد در من میشه به راحتی نه میگم بدون اینکه بترسم که نکنه دفعه ی بعد برام کاری انجام نده چون میدونم هر وقت هر نیازی داشته باشم توسط خدای من پاسخ داده میشه.
من یه دوستی داشتم که خیلی زیاد به من کمک کرده بود یعنی من هیج حا از هیچ کس ندیدم که اینقدر به یه نفر سرویس بده، همه جوره خدا اونو مامور کرده بود برای کمک به من، یه مدتی اون دست خداوند شد برام و از آب و گل در اومدم بعدش دیدم خیلی دارم ورودی منفی ازش میگیرم و داره رابطمون بهم ضربه میزنه ترس ها و شرک ها که تنها میشی دیگه کی میخواد کمکت کنه اگر فلان جا کارت گیر کرد و اینا باعث میشد نکنم از این رابطه اما بعد دوره ی لیاقت خیلی تغییر کردم و به راحتی بدون بحث و ناراحتی رابطه رو کات کردم یعنی دیگه بهش زنگ نزدم و دیگه نرفتم خونشون وقتی ام زنگ میزد دل به دلش نمیدادم و نمیزاشتم درد دل کنه باهام و با بالاتر رفتن مدارم خود به خود از زندگیم حذف شد، یه مثال دیگه اینکه چند هفته پیش یه عزیز دلی بهم یه مبلغ خوبی پول بهم هدیه داد چند روز بعدش یه تماس داشتیم یه کار ساده میخواست ازم که انجام بدم اما زمانی بود که رو حوصله و مود نبودم و سختم بود انجام بدم و هش محترمانه نه گفتم و انجام ندادم وقتی مکالمه قط شد اولش احساس گناه کردم بعدش خودم رو جم و جور کردم گفتم خدا اون پولو به من داد نه اون فرد و جالبه دو روز بعدش تماسگرفت گفت کارم انجام شده و نیازی نبود تو به زحمت بیوفتی یعنی اینقدر عالی جواب داد این کنترل ذهن و ارزش قایل بودن برای خودم، یا مثلل در مورد همسرم یه سری کمک ها بهم میکنه یه سرویس هایی بهم میده که خارج از رابطه ی متعارفمون هست اما وقتی ازم خواست صبح بیدار بشم و براش لقمه آماده کنم ببره با خودش گفتم نه من اذیت میشم از خوابم بزنم این یه مثال ساده بود جندین بار چندین جای زندگی پیش اومده بهس نه گفتم و اون اما راحت کار من رو انجام داده چون من هیچ کدوم از این نعمت ها رو از طرف همسرم نمیبینم از طرف خدایی میبینم که همسرم رو مامور رزق کرده برای من، البته نه اینکه الکی رو هوا نه بگم و تو ذوقش بزنم یا براش ارزشی قایل نباشم تلاش میکنم همسر خوبی براش باشم و باعث ارامشش باشم و توی خیلی از موارد زندگی کمکش باشم و با هم کارا رو پیش میبریم اما تو گذشته اینطور بود که بار زندگی رو خیلی زیاد به دوش میکشیدم به خاطر احساس عدم لیاقت اما الان خیلی تغییر کردم.
اما باز خیلی نیازه روی این مورد کار کنم هنوز تو درخواست کردن خیلی مشکل دارم.
من با تمرین ستاره قطبی نمیتونستم خیلی ارتباط بگیرم و مقاومت داشتم نسبت به انجامش هنوزم مقاومت دارم اما هر روز سعی میکنم انجامش بدم وقتی خوب بررسی کردم دیدم این مقاومتم برمیگرده به احساس عدم لیاقت و اینکه توی درخواست کردن مشکل دارم فکر میکنم مزاحم خدا شدم یا خیلی پروبازیه که هر روز ازش درخواست داشته باشم، اما الان دیدگاهم رو اصلاح کردم میگم هر می ازش بیشتر بخوام بیشتر عزیز میشم پیشش برای خدا اجابت درخواست های من زحمتی ایجاد نمیکنه خدا کارش اینه خدا عاشقانه اجابت میکنه خدا برای من و خواسته هام ارزش قائله خدا من رو دوست داره و خوشحال میشه چیزی ازش بخوام و الانم یه خواسته دارم که کمی برای ذهنم بزرگه اما تکاملم طی شده براش و وقتی اجابت شد میام و توی پاسخ همین کامنت درباره اش مینویسم.
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان عزیز
چقدر لذت بردم از دیدن این فایل و از صمیم قلبم خداروشکر میکنم که هدایتم کرد به دیدن این فایل چون درس بزرگی برام داشت امروز نشانه روز من این فایل بوده من چندین باره که وقتی نشانه روزم رو میخوام هدایت میشم به سریال سفر به دور آمریکا و واقعا برام جالبه
چند وقته تو فکر مهاجرت از محل زندگیم تو شهر به یک جای کوهستانی و روستایی هستم تو چند روز اخیر یه سری مسائلی پیش اومد و امروز با این فایل فکر میکنم بهتر از هر وقت جواب سوالمو گرفتم و یقین دارم به زودی میام و لز موفقیتهام براتون مینویسم خداروشکر بخاطر هدایت بی دریغش و خداروشکر بابت وجود استاد عزیزم
سلاااام به همگی
عجب شهر کوچولوی زیبایی نقلی بودنش زیباییش روچند برابر کرده
ابرها چقدر زیبا بودند اون رنگ آسمون که من هر چقدررررر از زیباییش بگم کم گفتم من عاشق رنگ آبی آسمان ام
چقدر ثروت و نعمت و فراوانی تو دنیا هست اصلا قابل شمارش نیست به هیچ وجه نیست
انسان ها چقدر با خدا هستن چقدر اخلاق خداگونه دارن چقدر آدم لذت میبره از این جهان و از این افراد
واقعا پاسخ فرکانس های شماست دوستی با این افراد نازنین
در مورد پاسخ های آنی خداوند دقیقا برای من هم به همین شکله همیشه
وقتی اتفاقی میوفته یا تضادی پیش میاد من احساسم رو خوب نگه میدارم به طرز معجزه آسایی جوابشم بهم داده میشه برای من همیشه همین بوده و هست چون خودم رو لایق دریافت الهامات خداوندم میدونم
یه مشکلی که دارم اینه که من هم نمیتونم درخواست کنم احساس میکنم بار اضافه میشم رو دوش بقیه تمام کارام رو خودم باید انجام بدم و این یه جاهایی اذیت کنندس
مثلا من دوره قانون سلامتی رو شرکت کردم اما فعلا شغلی ندارم (دارم زبان میخونم بهش خیلی علاقه دارم ) یه مقدار پول داشتم 10کیلو گوشتم رو با همون خریدم و الان دوس دارم تنوع داشته باشم و مواد مجاز دیگه رو هم تهیه کنم اما به خودم اجازه نمیدم این درخواست رو از خانوادم بکنم با اینکه خداروشکر از لحاظ مالی مسئله آیی ندارن
من دارم نعمت هارو از خودم دور میکنم
اتفاقا دیروز داشتم به همین باگم فکر میکردم که چقدر ریشه اییه و گفتم که باید درستش کنم که طبق همزمانی های خداوند نازنینم امروز به این فایل هدایت شدم
فعلا جلسه9احساس لیاقتم انشالله در جلسات بعد بتونم این باگ رو حل کنم
پس نتیجه میگیرم باید درخواست کنم منم سعی میکنم بدون احساس کم بینی این خواسته رو بهشون بگم و اونها هم انجام بدن چی بهتر از این که من سلامتیم رو به آسون ترین شکل به دست بیارم
خدایا بابت تمام نعمت هایی که به من دادی بابت اینهمه آگاهی بابت عشقی که بهم دادی
بابت خانوادم بابت حال خوبم بابت فرکانس بی نظیرم عااااااشقتم خدایا میلیاردها میلیارد شکرتتتتتتتت.