دیدگاه زیبا و تأثیرگذار داود عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
استاد چند نکته زیبا در این کلیپ از رفتار شما دیدم و درس گرفتم و لذت بردم و آن را اینجا می نویسم تا هم برای خودم و هم برای همه دوستانم در ذهنمان بهتر جا بیفتد:
اول : از همه خریدن کادوی مناسب برای تولد فرزند و خود خانواده که بسیار برای من تحسین برانگیز بود که هم قانون فراوانی و هم بخشش و القای حس خوب به دیگران و همچنین مولفت القلوب را در این کار شما دیدم و نکته درخشان تر اینکه شما از همان چیزی که خود دوست داری و می پسندی و استفاده میکنی و از آن راضی هستی به عنوان کادو انتخاب کردی و در نهایت هم از قانون رهایی استفاده نمودید تا بالاخره به گریل هدایت شدید.
دوم : وقتی که در فروشگاه بودید و می خواستید خرید را تکمیل و پرداخت بنماید کار را برای خود به راحت ترین و آسان ترین طریق ممکن انجام دادید و راهی که مردم از آن می رفتند را نرفتید و در سریع ترین حالت ممکن و فقط با اسکن از طریق گوشی در کنج دنجی از آن فروشگاه خرید را انجام دادید.
سوم : برای خرید فقط وسایل مورد نیاز خود را با بهترین کیفیت خریداری نمودید و چیزهای اضافه نخریدید و تبلیغات و آفرها شما را گمراه نکرد.
چهارم : وقتی در رستوران دعوت شدید و طبق روش ممتاز قانون سلامتی عمل نمودید و این نجواهای ذهن غالب مردم ( امشب جشنه ولش کن یا زشته که همراهی نکنی یا میزبان شاید ناراحت بشه یا حیفه و…) را با احساس لیاقت و در انتها عزت نفس که در کنترل همیشگی دارید بدون رودربایستی گذشتید و به سلامتی و لیاقت خود در خوردن بهترین خوراک که لایق بدن یک انسان است عمل نمودید و خیلی آسوده وقتی به خانه رسیدید و برای خود غذا طبخ کردید (که مطابق با قانون سلامتی)بود.
پنجم: بازی پینگ پونگ که به صورت مداوم 5 ساعت انجام دادید که چون مدتی از این بازی دور بودید و تکاملتان طی نشده بود ، کمی بدن درد گرفتید.
ششم: احترام گذاشتن و محترم شمردن تمام فرزندان خانواده میزبان و بها دادن و سوال پرسیدن هر چند سوالات جزئی و معمولی برای ایجاد رابطه صمیمانه تر با آنها و بها دادن به ایشان و اینکه شما حرف های ایشان را کامل می شنوید.
هفتم: صحبت های یعقوب در خصوص رفتار با خانم معلم که رفتار ایشان را تغییر داد و این پسر فوق العاده به ما درسی داد که ارتباط برقرار کردن یکی از مهمترین توانایی هایی است که ما باید خود را در این زمینه رشد دهیم و حتی ممکن است خیلی ساده با تغییر زاویه دیدمان به دنیا ،آن موضوع را به سود خودمان و در جهت خودمان براحتی تغییر دهیم و این تغییرات آنقدر خوب و عمیق باشد که یک دانشجو بتواند به استاد و معلم خود به زیبایی آموزش دهد(یاد کامنت زیبایی عارفه جان افتادم در فایل شکارچی نکات مثبت که با آن بازی شما استاد عزیز به نکته ای پی بردید و از آن کلیپی با همین موضوع درست کردید یعنی نکته ای که دانشجو گفت استاد را در بیان درسها و واضح تر نمودن درس ها یاری کرد) و سال بعد که این خانم معلم با برادر یعقوب کلاس داشت و ایشان از خانم معلم راضی بودند.
هشتم: فردای صبح روز بعد در بهترین و سریع ترین حالت به سمت زیبایی های جدید حرکت نمودید و باز هم من اینو به احساس لیاقت ربط می دهم که خودتون را لایق دونستید که زیبایی هایی بیشتر از آن خانه دوستتان ببینید و تجربه کنید و سپاسگزاری الله مهربان را بکنید.
سپاسگزارم بخاطر این همه فایل فوق العاده که برای اعضای خانواده عباس منش تولید می کنید که ما را در عمل به قوانین (از خود شخص تان و خانم شایسته عزیز که پا به پای شما در جهت رشد ، تدوین و بیان قوانین قدم به قدم و عملی)، یاری می دهد و با نتیجه روز افزون ایمان ما را قوی تر می نمایید.خداوند به شما برکت صحت و سلامتی و عشق روز افزون عنایت کند و به ما کمک کند با طی تکامل روز افزونمان هر روز جهان را گسترش دهیم و جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 226431MB21 دقیقه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر استادعباس منش عزیز و بانو شایسته گرامی و همه دوستان توحیدیِ نازنینم در این جمعِ بهشتی
استاد جان ، شما برای من مصداقی از آیه زیر هستید که بزرگترین امر به معروف و نهی از منکر را در زندگی من انجام دادید ، امر به معروفی ، چون توحید و نهی از منکری ، چون شرک….
(وَمَنۡ أَحۡسَنُ قَوۡلࣰا مِّمَّن دَعَاۤ إِلَى ٱلله وَعَمِلَ صَـٰلِحࣰا وَقَالَ إِنَّنِی مِنَ ٱلۡمُسۡلِمِینَ)
و کیست نیکو گفتار از آنکه دعوت کننده به سوی خدا باشد و عمل شایسته انجام دهد و بگوید که من از تسلیم شدگانم؟؟؟
[سوره فصلت 33]
حکایتِ دعوت به سمت خدا و یکتاپرستی….
دعوت ، باید عملی باشد و با زبانِ نتایج ، نه اینکه با زبان خالی باشد…. ، به تعبیر حضرت صادق علیه السلام…
کونُوا دُعَاهَ النَّاسِ بِأَعْمَالِکمْ وَ لَا تَکونُوا دُعَاهً بِأَلْسِنَتِکمْ
با اعمال خود ، دعوت کننده یِ مردم به سوی زیبایی ها باشید ، نه با زبان های خود….
این شخصیت استاد عباس منش را من تحسین میکنم که ابتدا خود عمل میکنند و نتیجه میگیرند و بعد آن را به ما میگویند…
داستان این است که همه ما میخواهیم دعوت کننده به سوی خدا باشیم ، پس باید با زبانِ نتایج ، دیگران را به خدا دعوت کنیم….
و گلِ سر سبدِ نتایجی که دعوت ما را اثربخش تر میکند ، نتایج مالی است….
یعنی اگر بهترین نتایج را در عرصه روابط و معنویت و… داشته باشم ولی از نظر مالی فقیر باشم ، نمیتوانم دعوت کننده یِ مردم به سمت پادشاه جهانیان باشم .(این مساله را میتوانیم به زیبایی از تجربه استاد در فایل “توحید عملی 3” دریابیم)
آری ، انسان های ثروتمند میتوانند دعوت کنندگانِ راستینِ مردم به سمت رب العالمین باشند…
شاید بهتر باشد بگوییم که “فقط انسان های ثروتمند حق دارند در مورد خدا حرف بزنند”
جمله ای بسیار سنگین است که شاید عده ای در برابر آن مقاومت داشته باشند که آقا این چه حرفیه؟! ، فقیرا یعنی نمیتوانند از خدا حرف بزنند؟ و از اینوحرفا….
جهت شکستن این مقاومت ، کافیست یکبار یک شخصیتی که نتایج مالی ندارد ، وارد مجلسی شود و از خدا و بزرگی و عظمتش صحبت کند ، و با چنین واکنش از جانب دیگران مواجه شود که میگویند…
“تو که اینقدر خدا خدا میکنی و از بزرگی و فضل او سخن میگویی ، به این خدایت بگو که پراید مدل 83 ات را با یک bmw730Li عوض کند”
یا مثلا بهش میگویند که…
“تو که میگی اینقدر خدا بزرگه ، به این خدای بزرگت بگو که از اجاره نشینی در این خانه 30 متری ات ، تو را به یک واحد 300 متری با استخر و جکوزی خصوصی ، انتقال بدهد”
و در این لحظه ، شخصیت آن فرد دعوت کننده به خدا چنان خرد و خمیر و خاکشیر میشود که فقط باید بیایند او را جمع کنند و….
این سوالات به گونه ای شخصیتِ این شخصِ دعوت کننده به خدا را ؛ تحقیر میکند که بجای اینکه دعوت کننده به خدا باشد ، خودش از این خدا متنفر میشود و از او دور میشود و از طرفی هم نجواهای ذهنی با این عنوان که میگویند “دیدی این خدا الکیه” ، حال او را بدتر و بدتر میکنند…
پس تا نتایج نباشد باید سکوت کرد و آرام بود ، مخصوصا نتایج مالی….
حال وقتی که نتایج مالی بیاید ، دیگران خودشان با پای خودشان می آیند و از شما میپرسند که این همه ثروت را از کجا آوردی؟! و چقدر زیباست که تو در جوابشان میگویی
“همه این ها از ناحیه خدای من است ، همان خدایی که هم اکنون در حالِ مدیریتِ گردشِ خون در رگ های من و تو و همه است”
این آگاهی ، حکایت خیلی از ما شاگردانِ استاد است که نتایج مالی استاد عباس منش را دیدیم و با خود گفتیم که بیاییم چهارتا تکنیک یادبگیریم و پولدار بشویم ولی آمدیم و با یکتاپرستی و توحید آشنا شدیم…..
حال ، همین منطق و آگاهی هایی که در بالا ذکر شد ، کافیست تا این الگوی ذهنی در من تغییر کند که
“هر چه پولدارتر شوم ، به خدا نزدیکتر میشوم ؛ زیرا که میتوانم دعوت کننده یِ بهتری به سوی خدا باشم و نام رب العالمین را در دلهای مردمِ بیشتری بیاندازم”
نه نه نه ، بگذارید اینجوری بگویم ، زیرا که قشنگتره….
“من به اندازه حساب بانکی ام ، حق دارم از خدا حرف بزنم”
اگر 1 میلیون تومان داشته باشم ، باید زیپ دهانم را بکشم و حق ندارم در برابر بقیه بگویم “خدا کریم است و صاحب فضل عظیم است”
اگر 10 میلیون تومان داشته باشم ، میتونم یواشکی بگم “خدا کریم است و صاحب فضل عظیم است”
اگر 100 میلیون تومان داشته باشم ، میتوانم با یک صدای معمولی بگویم “خدا کریم است و صاحب فضل عظیم است”
اگر 1 میلیارد تومان داشته باشم ، میتوانم با صدایی بلندتر در برابر بقیه بگویم “خدا کریم است و صاحب فضل عظیم است”
اگر صد میلیارد تومان داشته باشم ، میتوانم فریاد بزنم که “خدا کریم است و صاحب فضل عظیم است”
اگر هزار میلیارد تومان داشته باشم ، میتوانم برقصم و پشت بلندگو فریاد بزنم که “خدا کریم است و صاحب فضل عظیم است”
و….(تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل)
خدایا تو ثروتمندی و یک ثروتمند ، انسان فقیر خلق نمیکند و تو مرا بسیار بسیار بسیار ثروتمند آفریدی ، با یک سند شش دانگ که خودِ خودِ خودت مهرِ تاییدی بر آن زدی با این عنوان…
(وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی ٱلسَّمَـٰوَ ٰتِ وَمَا فِی ٱلۡأَرۡضِ جَمِیعࣰا مِّنۡهُۚ إِنَّ فِی ذَ ٰلِکَ لَـَٔایَـٰتࣲ لِّقَوۡمࣲ یَتَفَکَّرُونَ)
و خداوند تمام آنچه را در که در آسمان و زمین است ، به تسخیر شما در آورد ، همانا در این امر نشانه هایی است برای گروهی که تفکر میکنند….
[سوره الجاثیه 13]
آری ، خدا ثروت را به من داد ولی من اشتباه کردم و این اندیشه مزخرف را به صفحه ذهنم راه دادم که “اگر پولدار بشوم از خدا دور میشوم” و غفلت کردم از عظمتی که خودِ خودِ خودش در وجودم قرار داد و….
خدایا ، ببخش مرا ، من خودم به خودم ظلم کردم و….
حکایت ما ، حکایت حضرت آدم و همسرش است که با فرمان خدا ، ساکن بهشت شدند و خدا به آنها فرمود که لذت ببرید و به عیش و نوش بپردازید ولی خط قرمز من این درخت می باشد که نباید به آن نزدیک شوید و اگر به آن نزدیک شوید ، به خودتان ظلم خواهید کرد…
(وَقُلۡنَا یَـٰۤـَٔادَمُ ٱسۡکُنۡ أَنتَ وَزَوۡجُکَ ٱلۡجَنَّهَ وَکُلَا مِنۡهَا رَغَدًا حَیۡثُ شِئۡتُمَا وَلَا تَقۡرَبَا هَـٰذِهِ ٱلشَّجَرَهَ فَتَکُونَا مِنَ ٱلظَّـٰلِمِینَ)[سوره البقره 35]
ولی آنها نزدیک شدند و از بهشت خدا اخراج شدند و از خدا طلب معذرت خواهی کردند به شوق بازگشت مجدد به بهشت…
(قَالَا رَبَّنَا ظَلَمۡنَاۤ أَنفُسَنَا وَإِن لَّمۡ تَغۡفِرۡ لَنَا وَتَرۡحَمۡنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ ٱلۡخَـٰسِرِینَ)[سوره اﻷعراف 23]
و خدا هم معذرت خواهی آنان را قبول کرد و سیستمی به آنها عطا کرد با عنوان هدایت و به آنان فرمود که اگر از سیستم هدایت من پیروی کنید ، نه غمگین خواهید شد و نه ترسناک….
(قُلۡنَا ٱهۡبِطُوا۟ مِنۡهَا جَمِیعࣰاۖ فَإِمَّا یَأۡتِیَنَّکُم مِّنِّی هُدࣰى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ)[سوره البقره 38]
آری ، حکایت ما هم مثل حضرت آدم و همسرش است ولی اینقدر درگیر حواشی شدیم ، بیاد نمی آوریم که خدا با فرمانِ خود سند شش دانگ عالم و ثروت هایش را بنام ما زد و گفت که لذت ببرید ولی حواستان باشد که دریچه یِ ذهن و افکارتان را بروی اندیشه ها و باورهای محدود کننده و شرک آلود باز نکنید ولی ما چه کردیم؟؟؟
یک اندیشه مزخرف را به عنوان خوراک به سیستم ذهن خود دادیم که “اگر ثروتمند شوم ، دیگه خدا دوستم نداره” و خود را از بهشت خدا محروم کردیم و….
حکایت ما حکایت یعقوب نبی است که با قدرت کلام خود ، در جواب درخواست فرزندانش برای بردن یوسف به چراگاه ، فرمود که می ترسم یوسفِ من را ببرید و از آن غافل شوید و گرگ او را بخورد
(قَالَ إِنِّی لَیَحۡزُنُنِیۤ أَن تَذۡهَبُوا۟ بِهِۦ وَأَخَافُ أَن یَأۡکُلَهُ ٱلذِّئۡبُ وَأَنتُمۡ عَنۡهُ غَـٰفِلُونَ)[سوره یوسف ١٣]
و با این اندیشه خود ، سالیان سال خودش را از دیدار یوسفِ دلبندش محروم کرد
آری ، حکایت ما هم مثل یعقوب است که با این اندیشه مزخرف که خودش را اینگونه در کلام ما منعکس کرد که “خدایا میترسم ثروتمند شوم و از تو دور شوم” ؛ خودمان را از اقیانوس عظیمی که خدا برای ما در نظر گرفته بود ، محروم کردیم و….
مرا چه شده بود که خیلی راحت اجازه دادم چنین اندیشه ای نازیبا بر صفحه پاک ذهنم بنشیند و هیچ گاه فکر نکردم در این آیاتِ خداوند که چه عظمتی دارم ؛ هیچ گاه فکر نکردم که او ثروتمند است و طبق قانون “کبوتر با کبوتر ، باز با باز” ، اگر بخواهم همنشین او شوم باید ثروتمند باشم و ” هر چه ثروتمندتر شوم ، به او نزدیکتر میشوم”
خدایا ما را ببخش ، ما به خودمان ظلم کردیم و چون حضرت یونس خود را در تاریکی هایِ نهنگی قرار داده ایم که محروم شده ایم از دیدن شکوهِ ثروت ، ثروتی که تو آن را حقِ طبیعی ما میدانی و وعده اش را به ما داده بودی با یک مهرِ زیبا از جانب خودت که….
(وَإِنَّ رَبَّکَ لَذُو فَضۡلٍ عَلَى ٱلنَّاسِ وَلَـٰکِنَّ أَکۡثَرَهُمۡ لَا یَشۡکُرُونَ)
و همانا پروردگارت ، صاحب فضل و فراوانی بزرگی است نسبت به مردم ولی اکثر مردم قدر این موهبت و وعده خدا را ندانستند….
[سوره النمل 73]
پس به قول یکی از محبوبترینِ بندگانت ؛ حضرت امام حسین علیه السلام ؛ که در عاشقانه هایش در دعایِ عرفه اینگونه تو را صدا زد که…
یَا مَنْ أَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ
ای کسی که حضرت یونس را از تاریکی های شکم نهنگ نجات دادی….
من هم تو را اینگونه صدا میزنم به شوق “فَٱسۡتَجَبۡنَا لَهُۥ وَنَجَّیۡنَـٰهُ مِنَ ٱلۡغَمِّ” شدن ، زیرا که تو هم خدای حضرت یونس بودی و هم خدای من و اگر او را نجات دادی ، پس مرا هم نجات خواهی داد…
خدایا مرا ببخش و ثروتی به من عطا کن که به هر مجلسی که وارد میشوم ، هیچ کس جرات نکند به برکت و احترام حضور من در آن مجلس ، زبان شکایت باز کند و از گرانی قیمت خیارسبز از کیلویی 10 هزار تومان به 11 هزارتومان صحبت کند و همه لال شوند و مات و مبهوت عظمت ثروت من شوند ، دقیقا مثل سکانس ورود یوسف نبی به مجلس زنان مصر که همه لال شدند و مست تماشای زیبایی یوسف شدند…
فَلَمَّا رَأَیۡنَهُۥۤ أَکۡبَرۡنَهُۥ وَقَطَّعۡنَ أَیۡدِیَهُنَّ وَقُلۡنَ حَـٰشَ لِلَّهِ مَا هَـٰذَا بَشَرًا إِنۡ هَـٰذَاۤ إِلَّا مَلَکࣱ کَرِیمࣱ
[سوره یوسف ٣١]
(خدا را هزاران مرتبه شکر که بخاطر ایرانی بودنمان و ساخت یک سریال زیبا به اسم “یوسف پیامبر” ، ما خیلی راحت تر میتوانیم در این سوره تدبر کنیم و معارف آن را بفهمیم)
خدایا مرا ببخش و ثروتی به من عطا کن که هر وقت هرکسی مرا دید ، مات و مبهوت شود از عظمت ثروت من و بپرسد که چنین ثروتی را از کجا آوردی؟ و من در جوابش فریاد بزنم که “این از جانب رب العالمین است” ، دقیقا مثل سکانس وارد شدن حضرت زکریا بر حضرت مریم که تعجب کرد از این همه رزقی که روزی حضرت مریم شده بود و پرسید که اینها از کجاست و حضرت مریم جواب داد….
….قَالَ یَـٰمَرۡیَمُ أَنَّىٰ لَکِ هَـٰذَاۖ قَالَتۡ هُوَ مِنۡ عِندِ ٱلله….
حضرت زکریا گفت که ای مریم این همه رزق از کجا برای تو آمده؟ و حضرت مریم در پاسخ فرمود که این از جانب پروردگار من است…
[سوره آل عمران ٣٧]
خدایا شکرت برای این ردِ پا
یا حق
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر آقا محمد حسین عزیز و دوست داشتنی و جویای حقیقت….
آقا محمد حسینی که قرار است در آینده ای نزدیک یک انسان فوق العاده مهممم تر و تاثیرگذار تر باشه ، همانطور که نوشته های الانت برای من یک تاثیر فوق العاده داشت….
از خواندن نوشته یِ زیبایت چنان غرق در احساسِ شگفتی شدم که گفتم حتما باید برایت بنویسم و قدردان وجودِ نازنینت باشم…
خواستم بهت بگویم که خوشا به حالت…
خوشا به حالت که در این سن و سال با خدای واقعی آشنا شدی و در حال لذت بردن از او هستی….
آقا محمد حسین تو میری مدرسه و از معلمانت درس یاد میگیری ولی در اینجا تو برای من معلم شدی و من درس ها از تو یادگرفتم…
پیشاپیش آینده زیباتری را که در انتظار توست ، به تو تبریک میگویم
و تحسین میکنم خودت و هلیسا خانم و بابا و مامان مهربانت را که در کنارِ هم یک خانواده عباس منشی هستید و به سمت زیبایی های بیشتر در حال حرکت هستید
غرق در فراوانی و احساس خوب باشی ، دوستِ مهربون و نازنین من که کلی درس ها از تو یاد گرفتم….