سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 226

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار داود عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد چند نکته زیبا در این کلیپ از رفتار شما دیدم و درس گرفتم و لذت بردم و آن را اینجا می نویسم تا هم برای خودم و هم برای همه دوستانم در ذهنمان بهتر جا بیفتد:

اول : از همه خریدن کادوی مناسب برای تولد فرزند و خود خانواده که بسیار برای من تحسین برانگیز بود که هم قانون فراوانی و هم بخشش و القای حس خوب به دیگران و همچنین مولفت القلوب را در این کار شما دیدم و نکته درخشان تر اینکه شما از همان چیزی که خود دوست داری و می پسندی و استفاده میکنی و از آن راضی هستی به عنوان کادو انتخاب کردی و در نهایت هم از قانون رهایی استفاده نمودید تا بالاخره به گریل هدایت شدید.

دوم : وقتی که در فروشگاه بودید و می خواستید خرید را تکمیل و پرداخت بنماید کار را برای خود به راحت ترین و آسان ترین طریق ممکن انجام دادید و راهی که مردم از آن می رفتند را نرفتید و در سریع ترین حالت ممکن و فقط با اسکن از طریق گوشی در کنج دنجی از آن فروشگاه خرید را انجام دادید.

سوم : برای خرید فقط وسایل مورد نیاز خود را با بهترین کیفیت خریداری نمودید و چیزهای اضافه نخریدید و تبلیغات و آفرها شما را گمراه نکرد.

چهارم : وقتی در رستوران دعوت شدید و طبق روش ممتاز قانون سلامتی عمل نمودید و این نجواهای ذهن غالب مردم ( امشب جشنه ولش کن یا زشته که همراهی نکنی یا میزبان شاید ناراحت بشه یا حیفه و…) را با احساس لیاقت و در انتها عزت نفس که در کنترل همیشگی دارید بدون رودربایستی گذشتید و به سلامتی و لیاقت خود در خوردن بهترین خوراک که لایق بدن یک انسان است عمل نمودید و خیلی آسوده وقتی به خانه رسیدید و برای خود غذا طبخ کردید (که مطابق با قانون سلامتی)بود.

پنجم: بازی پینگ پونگ که به صورت مداوم 5 ساعت انجام دادید که چون مدتی از این بازی دور بودید و تکاملتان طی نشده بود ، کمی بدن درد گرفتید.

ششم: احترام گذاشتن و محترم شمردن تمام فرزندان خانواده میزبان و بها دادن و سوال پرسیدن هر چند سوالات جزئی و معمولی برای ایجاد رابطه صمیمانه تر با آنها و بها دادن به ایشان و اینکه شما حرف های ایشان را کامل می شنوید.

هفتم: صحبت های یعقوب در خصوص رفتار با خانم معلم که رفتار ایشان را تغییر داد و این پسر فوق العاده به ما درسی داد که ارتباط برقرار کردن یکی از مهمترین توانایی هایی است که ما باید خود را در این زمینه رشد دهیم و حتی ممکن است خیلی ساده با تغییر زاویه دیدمان به دنیا ،آن موضوع را به سود خودمان و در جهت خودمان براحتی تغییر دهیم و این تغییرات آنقدر خوب و عمیق باشد که یک دانشجو بتواند به استاد و معلم خود به زیبایی آموزش دهد(یاد کامنت زیبایی عارفه جان افتادم در فایل شکارچی نکات مثبت که با آن بازی شما استاد عزیز به نکته ای پی بردید و از آن کلیپی با همین موضوع درست کردید یعنی نکته ای که دانشجو گفت استاد را در بیان درسها و واضح تر نمودن درس ها یاری کرد) و سال بعد که این خانم معلم با برادر یعقوب کلاس داشت و ایشان از خانم معلم راضی بودند.

هشتم: فردای صبح روز بعد در بهترین و سریع ترین حالت به سمت زیبایی های جدید حرکت نمودید و باز هم من اینو به احساس لیاقت ربط می دهم که خودتون را لایق دونستید که زیبایی هایی بیشتر از آن خانه دوستتان ببینید و تجربه کنید و سپاسگزاری الله مهربان را بکنید.

سپاسگزارم بخاطر این همه فایل فوق العاده که برای اعضای خانواده عباس منش تولید می کنید که ما را در عمل به قوانین (از خود شخص تان و خانم شایسته عزیز که پا به پای شما در جهت رشد ، تدوین و بیان قوانین قدم به قدم و عملی)، یاری می دهد و با نتیجه روز افزون ایمان ما را قوی تر می نمایید.خداوند به شما برکت صحت و سلامتی و عشق روز افزون عنایت کند و به ما کمک کند با طی تکامل روز افزونمان هر روز جهان را گسترش دهیم و جای بهتری برای زندگی کردن کنیم.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 226
    431MB
    21 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

411 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «بهروز علایی» در این صفحه: 1
  1. -
    بهروز علایی گفته:
    مدت عضویت: 1746 روز

    سلام فرشتگان خدا بر فرشته روی زمین، اشرف تر از فرشتها و مخلوقات جهان هستی

    سلام بر خواهر عزیزم سعیده خانم شهریاری

    که واقعا شهری را یاری میکنی،

    دیشب این قسمت زیبای سفر به دور ارض جهان را میدیدم، بعد از صحبتهای جیکاب دیگه نت ام قطع شد، هر چقدر تلاش کردم اینترنت وصل بشه، نشد که نشد، یعنی داشتم کنترل ذهنم را از دست میدادم یک لحظه گفتم الخیر وفی ما وقع

    گفتم فروا می بینم،

    امروز ساعت 6 بیدار شدم بعد از اینکه پسرم را بردم دم مترو تا بره دانشگاه و منم برم دنبال کارهام،

    گفتم یک لحظه برم سایت دنیال اون سریال را ببینم

    گوشیم را باز کردم صفحه اول ایمیل ام پیام خانم شهریاری را دیدم، گفتم، حالا برم سفر فرشتگان خدا را ببینم، باز دلم گفت بزار اول پیام این فرشته را بخونم بعد برم سراغ اصل

    این را هم بگم، نجواها همواره برام پچ پج میکنن بابا این خانم شهریاری هم دیگه مدام فقط پیام میده،

    اما بهشون گفتم، دور شوید، از این فرشتگان، و با این هجمه از نجواها گفتم بخونم، تا این نجواها را در ذهنم بکشم، و همینطور هم میشه،

    و اما کامنت خواهر نازنینم را شروع کردم برای خوندن، راستش این پیام برام خیای کم بود، یعنی احساس کردم باید بیشتر نوشته می شد، شاید خود سعیده جان هم میدونن کم نوشتن، احساس میکنم حد اقل یک صفحه را خودش ننوشته، چرا ننوشتی فرشته مهربون، من منتظر بودم،

    آخه این کامنت شما، عین یک مرهمی بود برای زخم کهنه ام، یعنی اینطوری بگم، امروز میخواستم کامنت بزارم، و با یک حسی عالی وارد سایت شدم بعد با خوندن این کامنت دیگه اون حسم اشباع شد، ویک کوله باری سنگینی از دوشم برداشنه شد،

    هرروز بعد از نماز صبح بطور منظم قرآن را مطالعه میکنم واین توفیق الهی را از استادم به یادگار دارم، که سفارش کرد به خوندن این نقشه کل جهان هستی،

    و همواره سپاسگزار استاد عزیزم هستم، امروز بقول استاد عزیزم به چند آیه مشابه برخوردم، مفهومش این بود، یک مرد از دور اومد و خبری را به حضرت موسی گفت، و یک آیه دیگه که شاید صدبار تکرار میشه، اعمال صالح انجام دهید،

    این اعمال صالح برایم معما شده، از خداوند میخوام این اعمال صالح را همواره نصیبم کنه، و…

    و اما برگردم به کامنت خواهر فرشته گونه ام، سعیده جان، این توکلی که در شما می بینم، بسیار تحسین برانگیزه،

    یادم هست اول استخدامم به ما گفتن موقع رفتن به گزینش، موهای سرتون و لباسهاتون ژولیده باشه،

    و منم دقیقا یادمه درست قبل مصاحبه موی سرم را بهم زدم(خنده) لباس بدون اتو شده پوشیدم و از این موارد شرک آلود که خدا را شکر هدایت یافتیم،

    رفتم برای مصاحبه وگزینش

    یادم هست، رفیقم یک کت شیک و لباس اتو شده پوشیده بود،

    گیر دادند به کت ایشان(خنده) نهایتا حکم اش را بصورت تعلیقی زدند تا پس از مدتی، پیمانی خورد،

    رفتن شما که برای اتاق حراست کجا و بهم زدن موی سر من کجا؟؟

    بقول شما و آموزه های استاد عزیزمون، این باورها که چیکار نمی کنند،

    من کامنت شما را باید بیش از 10 بار بخونم تا سیر بشم، چون خیلی زود تموم میشه، از بس که شیرین و دلرباست،

    مثل شرابی که خداوند در بهشت وعده داده هست،

    مثل فایل دوساعتی استاد عزیزمون هست که انگار دو دقیقه زمان نمی بره،

    و بقول شما ما در این غار حرا اگر سیصد سال هم بمونیم، انگار دوروز بیشتر نیست اینجاییم

    آره جهان آفرینش بی انتها زمان در آن بی معنی میشه،

    جمله ایی در کامنتت هست که برام یک کلید داد:

    به اندازه ی ده درصدی که به این رگ گردنی اعتماد داریم،که خیالمون راحته خودش خون رو منتقل میکنه!که هیچ وقت پیگیر نشدیم ببینم درست کار میکنه یانه! اندازه ده درصدش، به خدایی که این رگ رو خلق کرده و میگه من ازینم بهتون نزدیکترم،اعتماد میکنیم….؟

    آره، از خداوند میخوام همواره منو هدایت کنه که از ته اعماق قلبم باورش کنم، و خالصانه سپاسگزارش باشم

    نهایتا از پیام زیبای خداگونه شما بی نهایت سپاسگزارم،

    و میخوام از همینجا تشکر قلبی خودم را نسبت به استاد عزیزم و مریم خانم اعلام کنم، و دو تا مطلبی که اگر کامنت مینوشتم( با اینکه کامنت شما منو مست می خودش کرد،)

    این بود که،

    به نحوه سپاسگزاری نوشتن مریم خانم بود، که میترسم بگم که خدا را در چهره اش دیدم

    و دیگری، کنترل ذهن استاد در بازی پینک پنک بود که با دوستش بازی میکرد،

    درود خدا بر شما

    آرزومندم به تمامی ارزوهات دستیابی،

    در پنا خدا همواره سربلند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: