https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-04 22:26:212023-11-09 06:19:59سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 226
411نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام. سلام به روح نازنین دو استاد قشنگم. درود بر همه دوستان خوبم
الهی شکر باز دستم متبرک به نوشتن شد. در روز و لحظه ای که از زیر یک فشار روانی توسط توکل و صلاه به درگاه خداوند هدایتگر خارج شدم، و خوشحالم از اینکه به نجواهام غلبه کردم و به مسیر احساس خوب برگشتم، چشمام به دیدن این پرتو نور الهی از قسمت 226 سفرنامه هم روشن شد تا بار دیگه عهد و پیمان تمرکز بر نکات مثبتم رو محکمتر کنم و سپاسگزارتر باشم.
سپاسگزاری به درگاه خداوند حکیمی که هر حس بدی رو بصورت یک ناهماهنگی جسمی برامون آشکار میکنه تا نشانگر احساس بتونه سیگنالهای قوی تری رو از طریق جسم ارسال کنه و ما رو متوجه خطر کنه. الهی شکر که پا گذاشتم در دل اون ناهماهنگی و خطر تا بفهمم در مورد احساس لیاقتم کجاها دارم مسیر رو اشتباه میرم و باید آشغالها رو از زیر مبلها دربیارم و با زباله های ذهنیم روبرو بشم.
حداقل نتیجه مواجه شدن با یک تضاد و سرزنش نکردن خودم بخاطر وارد شدن در اون همینه که الان به وضوح می دونم راه چیه و چاه چیه. می دونم دارم مبهم حرف میزنم و بدون اشاره به اصل ماجرا دارم فقط نتیجه رو تحلیل می کنم اما خدای من می دونه که امروز چه کمکی به من کرده، چه درهایی رو از آگاهی و شناخت از خود برام توسط اون تضاد باز کرده، خودش میدونه چقدر سپاسگزارش هستم و بابت همه آنچه از قبل داشتم و دارم قدردانم.
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
من اون گوهر نایابم که برای مقطعی کوتاه ارزشمندی خودم رو فراموش کردم و طلب عشق و ارزش از منبع نابجایی کردم. الهی شکر که فهمیدم و لمس کردم که:
داستان کسانى که غیر از خدا دوستانى اختیار کرده اند همچون عنکبوت است که خانه اى براى خویش ساخته و در حقیقت اگر مى دانستند سست ترین خانه ها همان خانه عنکبوت است
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دلم می خواد با این حال خوبم تمام و کمال تمرکز بگذارم روی قشنگیهای فراوان این قسمت.
از هوای ابری و بارش رحمت و برکت الهی که زمین رو زنده کرده به لطفش. سرسبزی و نعمت رویانیده. درختا و ماشینها و ساختمونها و جاده ها رو شسته. خدای مهربونی که برای هر چیزی قدر و اندازه ای قرار داده که نه از حد خودش فراتر میره و نه کمبودی به وجود میاد. خدایی که قوانین ثابت و بی نقصش هر ذره ای از این کائنات رو درست سر جای خودش قرار داده تا در نظم و هماهنگی با هم کار کنن.
خداوندی که به دل بنده اش میندازه که هدیه ببره پیشکش خانه دوست. بنده که دل به هدایت پروردگارش سپرده ناراحت نیست از اینکه هدیه مورد نظرش پیدا نمیشه و با حال خوب یه جایگزین پیدا میکنه به امید اینکه هدیه اش مورد رضایت دوستش قرار بگیره. و بعد چی میشه؟ دقیقا در لحظه آخر در قدمهای آخر بدون اینکه چشم دنبال هدف مورد نظر بگرده پیداش میکنه. چه الگوی آشنایی!
به محض اینکه هدفت رو که دنبال کردی و بهش نرسیدی رهاش می کنی و با حس و حال خوب میگی الخیر فی ما وقع، خودش میاد جلوی پات می ایسته در جایی که فکرش رو نمی کردی باشه.
الهی شکر برای ساده شدن کارها به طرز جادویی. با تلفن همراهت خریدت رو پرداخت کنی بدون اینکه تو صف بایستی یا از جات تکون بخوری. درود بر این تکنولوژی و درود بر ذهنهای خلاق که مسائل رو اینقدر ساده کردن.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
همیشه دوست داشتم خونه آقای راین رو ببینم. چه محله دنج و زیبایی!
چه شهر سرسبز و پر از آرامشی!
چه خونه بزرگ و دلنشینی!
چه تراس دوست داشتنی!
چه ماشینهای خفنی! فورد و شورولت و هوندا
چه خانواده گرم و مودب و مهربونی!
چه پسرای خوبی!
الهی شکر برای در صلح بودن با خود. برای پیتزا نخوردن در جمع دوستان و معذب نبودن.
الهی شکر برای خود خود خودت بودن. همه باهم رفیق اما عیسی به دین خویش و موسی هم به دین خویش.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ماشاالله هزار ماشاالله قد و بالای جیکاب رو دیدم اشک تو چشام جمع شد. چقدر بزرگ شده. چقدر این پسر به دنبال بهبود شخصیت و کسب آگاهیه. صحبتهاش راجع به خانم معلمش و اینکه تغییر دیدگاهش نسبت به ایشون روی خود معلم، بقیه بچه ها و برادر کوچکترش چه تاثیری گذاشته شگفت انگیز بود. تقویت مهارت ارتباطیش با معلمش و گوش دادن به حرفهاش باعث شد نه تنها این معلم از نظر بچه ها دیگه منفی نباشه بلکه بسیار هم مقبول و دوست داشتنی شده. و این فقط برآمده از ذهن مثبت نگر این پسر بوده. الهی شکر
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
و اما باز هم حرکت……
بسوی روشنایی در یک صبح پرند. در نهایت لطافت هوای سحرگاه زیر نور خورشید تازه متولد شده که سراسر عشق و رحمته.
الهی برای تمام سحرگاهان زیبا و امیدبخشی که در عمرم تجربه کردم ازت سپاسگزارم.
الهی برای نوری که امروز به قلبم پاشیدی ازت ممنونم.
استاد نازنینم همین امروز صبح نشانه امروزم منو هدایت کرد به فایل «جهان مانند آینه عمل می کند» و اونجا دقیقا شما اشاره کردید که هر فرکانس ناجالبی خودش رو بصورت یک ناهماهنگی و ناهنجاری در بدن نشون میده و دقیقا من این رو امروز غروب تجربه کردم و تونستم با آگاهی مدیریتش کنم. ازش درس لازم رو گرفتم و بابت به وجود اومدن اون تضاد و واضح شدن خواسته هام و پررنگتر شدن داشته هام سپاسگزارتر شدم. انقدر سپاسگزاری هام طولانی شد که باورم نمیشد بتونم یک نفس اینهمه جمله متفاوت رو بگم. مثل یک سخنرانی بی وقفه چندساعته داشتم زیرلب زمزمه می کردم و اشک می ریختم.
استاد جان و مریم بانو جان کجا برم از اینجا بهتر؟
بعد از خدا از کی می خوام سپاسگزار باشم از شما شایسته تر؟
چه خوشگل گفتی تیم سفره هفت سین کلی خندیدم. آخه خودمم همیشه میگم خونه ما هرسال 8 تا سین داره با وجود من.
و خدایی که در این نزدیکی است….
آره سمانه جونم خدا همه مون رو دوست داره اما اگر خودمون کمی بیشتر خودمون رو دوست داشته باشیم هدایت میشیم به رشد خودمون و همچنین به اینکه دست پروردگار میشیم واسه کمک به دیگران. به قول سهیل سنگرزاده جون دل: دیگران یعنی بقیه خودمون. هدایت میشیم به کمک به بقیه خودمون.
درود بر عموسیدحبیب جانم. چه چلچراغی روشن کرد اون نقطه آبی کنار اسمم با وجود مهر و محبت شما.
عموجان نگم براتون که چه میکنه این ذهن چموش. داره آخرین تقلاها رو هم میکنه تا هنوزم قدرت تخریبشو به رخ بکشه و بقول معروف زورشو بزنه که بالاخره یه جوری این سعیده نوپای هوش از سر پریده رو برگردونه به مدار نازیباییها و کمبودها. به جایی که باهاش خداحافظی کرده بود. اما خوب ابزاری داره. فراموشی!
گاهی از فراموشی استفاده میکنه و می خواد همون داروهای مسکن قبلی رو واسم تجویز کنه. اینجاست که گاهی عنان این مرکب رو از دست میدم و باورم میشه داره کمکم میکنه.
وقتی توی قرآن داستان پدر و مادرمون آدم و حوا رو می خوندم بارها و بارها با خودم گفتم آخه چه جوری این دو نفر پیام واضح خدا رو به این سادگی فراموش کردند یا نادیده گرفتند و تسلیم وعده شیطان شدند؟ یعنی اگه خدا شخصا بیاد به من بگه هرکاری میخوای بکنی بکن ولی از میوه این درخته نخور چطور ممکنه یه روزی این فرمان رو سرپیچی کنم و بخورم؟ این چه فاجعه ای بود که این دو نفر رقم زدن؟ مگه میشه؟
بعد که در زندگیم چنین رفتارهایی ازم سر میزنه دلیلش رو می فهمم. أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا شیطان کارش همینه که غیر مستقیم قبح قضیه رو بریزه و کار ناشایستی رو زیبا جلوه بده. ذهن هم باور میکنه. منطق میگه عیبی نداره اما تپش قلب و استرس حرف دیگری میزنه. لرزش بدن و احساس سرما میگه یه جای کار می لنگه.
ای خدای حکیم من آخه من چطور می تونم ارتباط بین فرکانس ناجالب و لرز بدن رو درک کنم؟ ولی شما با تجربه یادم دادی بله این ارتباط وجود داره. استادمون خیلی زودتر این ارتباط رو متوجه شده و توی فایلهاش آموزش داده. حالا یادم میاد در گذشته هم چنین ناهماهنگی هایی رو تجربه کردم که معنیش رو نمی دونستم. اما الان….. الهی شکر.
ممنونم که مهرتون رو مهمون قلب من کردید. وجیهه بانوی قشنگم رو از طرف من ببوسید و سلام گرم منو برسونید.
تحسین میکنم حال و احوالی که داری و سمت وسویی که داری حرکت میکنی.چقدر عالی کنترل ذهن کردی و چقدر تفکیک نجوا و هدایت را میشناسی،چقدر توانایی تشخیص تار عنکبوت حتی اگر خانه ای مجلل باشه مهمه و شما این رو شناختید و من هم امیدوارم بشناسم و عمل کنم
سپاسگزارم از شما که چنین کامنت ارزشمندی نوشتی که ما هم با نور شما هدایت شویم.
اصل خداست و اصل ماییم و این دو وقتی منطبق شوند به شرط بندگی ما ،فوق العاده جواب میده .
ما خلیفه الله هستیم ،ما بنده خوب خدا هستیم ما از ازل در بهشت بودیم پس صد درصد تا ابد باید در بهشت باشیم.
خداوند بهشت را در همه جا برای مومنش ساخته و تنها کار ما بندگی استما نمیتوانیم کاری انجام بدیم ما کسی نیستیم ما فقط وفقط بنده خداییم ما هر چه داریم از اوست و دیگر هیچ .پس بله ما همه چی هستیم ،قدرت خداوند رو داریم ،ما همه کاره هستیم اما اما با الله ،همان که از رگ گردن به ما نزدیکتر است و برگی بدون اذن او بر زمین نمی افتد.
سعیده عزیز با سرعت به سمت روحمان حرکت کنیم و نورانی شویم و ایاک نعبد و ایاک نستعین رو در عمل پیاده کنیم ،بعد از این عمل نونمون تو روغنه و هر چی بخواهیم داریم
خدایا ما رو هدایت کن به مسیر آسفالته زیبایی که سُر بخوریم لذت ببریم حال کنیم و بهشت اخروی هم داشته باشیم و او تنها یاریگر ماست.
و یک سلام ویژه به اوستاد عزیزم و خانم شایسته محترم
واقعا اوستاد از ته قلبم عاشقتونم خیلی خیلی دوستون دارم
من یه چند روزی از سایت دور بودم و خیلی توجهم روی سایت نبود گفتم حالا توری نیست
کمتر سر بز به سایت و وقتی چند روز گذشت دیدم
همه چی داره بهم میخوره بعد یه درس خیلی خوبی گرفتم ک ما تا روزی ک زنده استیم باید به مغز و روح مون غذا بدیم و حالا فهمیدم ک واقعا سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور آمریکا چقد روی زندیگه آدم تعسیر میزاره و آدمو
میکشونه سمت نکات مثبت واقعا از زحمات شما سپاسگزاریم
به نام خداوند جان افرین جهان آفرین راهزارافرین سلام به تمام عزیزان هم فرکانسیم درسایت پرقدرت استادعباس منش درودوسلام خدمت استادمهربان ودست دلبازوعرض ادب دارم خدمت بانومریم جان عزیز خیلی ازفایلهای سفریتون لذت میبرم ازخریددرفروشگاه بزرگ که خیلی خیلی ازتمام وسایلهایی که داشت لذت بردم ازچیدمانش ونحوه خریددرفروشگاه وازاینکه توهرشرایطی شما حتی توفکرخریدعالی برای دوستتون هستین واونقدردرخریدکالادقت میکنیدکه حدنداره حتی براتون مهمه مبادازاین کالاداشته باشن واینکه جنس تکراری نباشه چیزیرومیخریدکه مورداستفاده باشه حتی از مریم جان نظر خواهی میکنیدوطرزفکرتون خیلی برام جالب بودواینکه مرام و معرفت شما ستودنیه
ازاینکه یاد دوستتون هستین خیلی این خلق و خوی شماانگیزه میده تایادکنیم از دوستانی که خاطره های خوشی داشتیم وازشماممنونم درتوخوشیهاتون ماروهم سهیم و درجمع خودتون مهمان میکنیدوازتجربه سفرتون ماهم کلی آگاهی کسب میکنیم قدردانی شماورسم مهمانوازی دراین فایل باعث شدهرچه بیشترقدرداشته هاموبدونم اینکه هیچوقت دوستانی که درخوشی وسختیهاکنارم هستندروفراموش نکنم دراین فایل شماخاطره های خوش گذشته رو دوباره برام تدایی کردین چقدرصبورانه وباعشق ومهربانی بابچه هاونوجوانان رفتارمیکنیدشما فوق العاده اید استادعزیز واینکه دوستانتان اونقدربراتون باارزشندکه هدیه دادن رو هیچوقت فراموش نمیکنیدوجزئی ازواجبات میدونیدتاخوشحالی اونهاروصدچندان کنیدساعتهابابچه ها بازی کردین بدون اینکه احساس خستگی کنیدو این حس رو با هیچ چی نمیشه مقایسه کرددقیقاتورفتارتون قابل مشاهده بود این فایل بقدری برام آموزنده بود دلم برای دوستم تنگ شدبلافاصله تماس گرفتم خاطره هاروباهم مرورکردیم و کلی انرژی مثبت بهم انتقال دادیم قرارگذاشتیم در وقت معین دیدار تازه کنیم دیدن این فایل شماسبب خیرشد وکلی ازشنیدن صدام خوشحال شد خداروسپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم برای عشق بی قیدوشرطی که بهم عطاکرده واحساس خوب داشتن یعنی همین عاشق عزیزانت باشی ابرازعلاقه کنی ودربرابردوست داشتن محبت کنی قدرتمام داشته هاتوبدونی وهیچوقت غصه اینده نباشی ودرلحظه زندگی کنی و این حس خیلی لذتبخشه ازاستادعزیزم آموختم جزخداهیچکس ازاینده خبرنداره ومدام ازداشته هامون بایدسپاسگزاری کنیم
واین درس بزرگ رومدیون استادعزیزم هستم وهرچه دارم اول از لطف خداو اموزشهای وهدایت استادم میدونم استادعزیز یکتاپرستی راازشمااموختم ازخداجوری برامون گفته بودندهمیشه ترس ووحشت تمام وجودموفراگرفته بودایرادهای بی موردباعث شده بود ازدوستانم فاصله میگرفتم مثلاازلحاظ حجابشون خوردخوراکشون چون کلاعقایدشون بامن فرق داشت درحالی که خیلی انسانهای خوبی بودن فقط مذهبی بودن زیادترین ما فاصله انداخته بودشکرخداشکرخدا ازروزی که با سایت شمااشناشدم کلادیدم نسبت به خداعوض شد احساس عجیبی دارم جوری که حس میکنم خدامنودراغوش گرفته وبانوازشش میگه بنده من هرچی دلت میخوادبگوتودرامنترین جایگاهی چون من باتوام وذکرایه الابذکرالله تطمئن الغلوب یادم میفته واقعا احساس خوب داشتن باخدانه وصف شدنیه نه ننوشتنی چقدرحس خوبی عاشق باشی وعشق وعلاقتوحفظ کنی خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت درکنارتودرارامشم وهمیشه دعاگوتونم استادعزیزارزومیکنم سفرتون بیخطروبخیروخوشی باشه وبازهمچنان منتظرفایلهای جذابتون خواهم ماند درپناه حق سلامت و تندرست باشیدانشاالله
همانا کسانى که کتاب خدا را تلاوت مى کنند و نماز بر پا مى دارند و از آن چه ما روزیشان کرده ایم، پنهان و آشکار انفاق مى کنند، به تجارتى دل بسته اند که هرگز زوال نمى پذیرد.
امروز غروب داخل مغازه ام بودم و داشتم فایل دانلودی زیبایی را ببینیم را نگاه می کردم و سرم خلوت بود و با علاقه و تمرکز نگاه می کردم بعداز تمام شدن یک مشتری قدیمی ام آمد و خرید کرد و شروع کرد از طبیعت و زیبایی ها گفتن و در ادامه داخل موبایلش ویدئو از آبشار منطقه درگز خراسان نشان داد و بعد دامنه های زیبای رشته کوه بینالود خودمان که واقعا هردو لذت بردیم .
بعدکه ایشان رفت با خودم به فکر رفتم ، چطور شد این آقا آمد و از سفرش گفت بعد من فهمیدم خودم جذب کردم چون فایل استاد دقیقا داشت طبیعت کوهستانی و سرسبزی نشان می داد.
خلاصه اینکه هرکس اتفاقات و شرایطی را تجربه می کنه که اولا فرنکاس متناسب آن را فرستاده باشه و یا در مدار آن باشه .
خدایا شکرت بخاطر این سفر با خیر و برکت استاد و عزیز دلش، که دلهای ما را شاد و روانه آمریکا می کنه.
استاد ابتدا برای خانواده دوستش مخلوط کن گرفت و پولش راهم پرداخت کرد ولی آن چیزی که می خواست نبود ، ولی هدایت کار خودش را کرد و در مسیر خارج شدن که بصورت نشانه هدیه اصلی را خرید تا دست پر بره خونه دوستش .
چه همزمانی خوبی ، یادمه وقتی این خانواده محترم مهمان پارادایس بودن تولد پدر بود و الان که استاد مهمان اوناست تولد پسر ارشدش . بقول ایرانی ها تولدت مبارک الهی صد ساله بشی.
اسناد با افتخار مسابقه پینگ و پنگ را برد دست مریزاد استاد .
در ادامه باین خانواده محترم و ثروتمند آمریکایی خداحافظی کردن و به حرکت کردن با این تفاوت که اون خانواده پشت سر ماشین استاد آب نریخت خوب حق با اوناست چون خرافاتی نیستن .
استاد به اتفاق عزیز دلش و با کمک ماشی کمپر زیبا و هزار منظوره به هدایت الله لبیک گفت و حرکت کرد و گفت نمی دانم کجا میریم و باز جریان هدایت می بره به زیبایی و قشنگی بیشتر و بیشتر
بعد از مدتها به دور از باران بودن و صدای قطرات آن را در برخورد با زمین یا دریاچه نشنیدن، این بار باران برایتان تازگی داشت و بوی باران دوباره هوا را تازه و لطیف کرده که حتما شما را به یاد پرادایس و بارانهای زیبایش انداخته است. دیشب در همین محل به سر بردید و صبح در هوای دل انگیز بارانی بیدار شدید و شکر گزاری اولین کاری است که انجام می دهید.
استاد که میخواستند ماشینشان شسته شود، خداوند این کار را برایشان انجام داد و دانه های باران ماشین را مانند دسته گل زیبا و تمیز شست و برق انداخت همانگونه که استاد دوست دارند.
به فروشگاه برای خرید هدیه ای می روید. بعد از خرید کردن که به راحتی پول آن با سیستمی جدید پرداخت شد و دیگر نیاز نبود که در صف بایستید به جشن تولد لوک که در یک رستوران برگزار شد رفتید. جشن تولدی مختصر و خانوادگی که با پیتزا پذیرایی شدید بدون هیچ گونه تشریفات اضافی که البته استاد و خانم شایسته طبق قانون سلامتی برای خودشان غذای جداگانه تهیه کردند.
خانواده رایان به خانه ای جدید نقل مکان کرده اند که فضای سبز بزرگی دارد با سقفی شیروانی.
بچه ها که چقدر بزرگ شده اند و هر کدام مردی برای خود.
ما برای اولین بار آنها را در پرادایس دیدیم در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند زمانی که ماهی می گرفتند و یا در دریاچه شنا می کردند و بعد هم که مادرشان هوپ آمد و چند روزی را به شادی سپری کردند.
خانم شایسته با جیکوب بازی می کنند و استاد با رایان که او را شکست دادند و در بازی با یوسف هم احتمالا برده اند و بعد هم نوبت خانم شایسته رسید که با یوسف بازی کنند. بازی با سرعت بالا و پر از تحرک در جریان است.
در کانزاس سیتی سه روز ماندگار شدید و امروز بالاخره از این شهر رفتید. صبح است و هوا دلپذیر . به سمت مقصد بعدی حرکت می کنید با تجربیاتی جدید.
رخش از تمیزی می درخشد و با سرعت باد در حرکت خواهد بود تا عزیزان ما را به مقصد بعدی برساند تا ما هم شاهد وقایع و اتفاقات تازه و زیبا باشیم.
مهاجرت کلمه ای است که دو بعد دارد. کلمه ای که در دلش ترس و شجاعت را در کنار هم دارد. مرز باریکی که تو تصمیم میگیری کدام ور این مرز بایستی. در سمت ترس ها و باورهای دست و پا گیر یا در سمت شجاعت و توحید!!!
شما چقدر قشنگ بلدید به سمت شجاعت حرکت کنید.
تحسینتان میکنم.
من از دور نگاه میکنم و سعی میکنم خودم را جای شما بگذارم، گاهی خیلی میترسم.
احسنت به شما و مریم عزیزم بابت شجاعتتان،بابت انتخاب سبک شخصی تان و بابت رد شدن از محدودیت های تان.
استاد گفته ام برایتان که تازه از سفر کیش آمده ام. سفری در ایران خودمان، زبان عوض نشده، کشور عوض نشده، فرهنگ تغییر چشمگیری نداشته ولی اعتراف میکنم می ترسیدم.
صدایی میگفت:
کجا می روی؟
تک و تنها؟
شب کجا خواهی خوابید؟
اگر هتل خوب نبود؟
اگر امن نبود؟
اگر فلان
اگر بیسار
ولی من باید بگذرم از این ترس ها، من لایق تجربه کردن خودم و دنیای خودم هستم.
من ادعا دارم این دنیا زمین خداست و خودش گفته: سیرو فی الارض
یعنی نمیدانست کشورها مرزبندی دارند، کشورها ویزا میخواهند، فرهنگ کشورها متغیر است.
میدانست
خوب هم می دانست.
پس یعنی مرزی نیست، برو و بگرد و لذت ببر.
استاد توکل به خدا سه شنبه به استانبول بر میگردم ولی در کیش که بودم، بر قلبم الهام شد که برو به دبی.
میدانید مدارم در کیش تغییر کرد و با توجه به مدارم در آنجا این الهام بر قلبم جاری شد و من لبیک کردم.
ویزا را خدا برایم گرفت و پول بلیط هم از طرف خدا در حسابم وجود داشت و قدرت انگشتانم هم از او بود و من فقط امر او را اطاعت کردم.
جمعه عازم دبی هستم و از آنجا به استانبول باز میگردم.
هنوز هتل نگرفتم ولی صدایی در قلبم می گوید: تو داری در زمین من سفر میکنی، همه چیزت با من.
استاد سفر به دبی هم رویایم بود.
بگذارید اعتراف کنم که میترسم.
کشور جدید، فرهنگ جدید، زبان جدید، چالش جدید ولی میدانم که بعد از این سفر من هم بهاری جدید خواهم بود.
به حول و قوه الهی.
استاد جان حال که حرف مهاجرت شد، قصه ی مهاجرتم را بگویم…
وقتی کسی به من میگوید چطور مهاجرت کردی؟ کلامی برای توصیف ندارم.
کف دستانم را رو به آسمان بهم میچسبانم، بیست سانت بالا می آورم، چهل سانت به چپ میبرم و دوباره بیست سانت پایین می آورم.
انگار خدا مرا برداشت و برد گذاشت توی استانبول.
پول بلیطم را شخص دیگری داد.
عوارض خروجم را هم همان شخص داد.
پول تاکسی از فرودگاه تا خانه را همان شخص
خانه را شرکت برایم مجهز و فراهم کرده بود.
کارهای اقامت را شرکت متقبل شد و من فقط مسیر الهی را دنبال کردم.
حتی ماهانه چهار هزار لیر حقوق هم داشتم، سال 2019.
استاد مثل آب خوردن.
ولی آن زمان هم میترسیدم، ولی دوست داشتم، لذت مهاجرت و یادگرفتن و رفتن به دل ناشناخته ها از رنج هایش بیشتر بود.
به همین دلیل بهم خیلی خوش گذشت.
هر حل مسیله برایم یک موفقیت بود و هست.
هر کلمه ای که یاد میگرفتم برایم یک امتیاز مثبت بود و هست.
ماندم و ماندم تا به امروز.
ولی میدانم باز هم مهاجرت میکنم.
باید ارض رب العالمینم را سیر کنم.
استاد جان این سفر کلورادو یک مهاجرت هر روزه است.
خانه ات هر روز حیاطش، منظره اش، همسایگانش، عوض میشود و شما بی نهایت ظرفتان بزرگتر.
نوش جانتان
نوش جانتان
احسنت به شما
چقدر یعقوب برایم تحسین برانگیز است. این پسر جوهره ی رهبری و تأثیرگذاری دارد. سر نترسی دارد و از تجربه ی خودش لذت میبرد.
بعد از صحبت هایش، تصمیم گرفتم با اولین نفر سختی که برخورد کردم، یک ارتباط عالی بسازم. باید یاد بگیرم، با احترام، با گوش دادن، با صبر کردن و مهربانی.
سلام به استاد عزیز و ارزشمندم، سلام به استادیار همیشه در حال رشد و پیشرفتم
سلام به دوستان عزیزم که واقعا دلم برای خوندن ردپاهاتون تنگ شده.
خدایا شکرت برای این باران زیبا و قشنگ
خدایا شکرت برای اجابت خواسته ها، استاد جان دوست داشتین در این سفر یک باران مشتی رو هم تجربه کنید که کردین اونم در بهترین زمان و بهترین مکان مناسب. وقتی که ماشین یکم در جاده های کوهستانی خاکی شده و حالا خداوند براتون ماشین رو برق انداخته خدایا شکرت.
وای مریم جان چقدر قشنگ نشستن دارند سپاسگزاری هاشون رو مینویسن. این سفر مریم جان بیشتر از اینکه گوشی به دست باشن فکر کنم دفتر وخودکار به دست بودن چون تا جایی که گفتین دومین دفترشون هست که دارند از جملات زیبا پرمیکنن و سپاسگزاری هاشون رو ثبت میکنن. واقعا تحسینت میکنم مریم عزیز.
استادجان چه کار شگفت انگیزی دارین، هم کار هم لذت هم توجه به زیبایی و سپاسگزاری با کلی آزادی زمانی و مکانی.خدا منو هم به چنین جنسی از تجربه کار کردن هدایت کنه.
_به به داریم بازهم میریم، از ایالت زیبا و بینظیر ایالت کلرادو خارج شدیم. وارد ایالت کنزاس سیتی شدیم
به به داخل فروشگاه سمزکلاب شدیم و یک خرید قشنگ برای خونه این دوستان عزیزمون داریم. اونم چه خرید هیولایی از برند نینجا یک آبمیوه گیری خرد کن چندکاره خفن…مبارک شون باشه.
چقدر آزادی مالی خوبه چقدر ثروتمند بودن و ثروت داشتن خوبه، بدون دغدغه بهترین ایده ایی که به ذهنت برای هدیه میرسه میتونی براحتی بخری. چقدر این تجربه رو دوست دارم چون من خیلی اهل هدیه دادن هستم و خیلی دوست دارم اینقدر راحت خرید کنم.واقعا تحسین تون میکنم این همه سخاوت تون رو، تحسین تون میکنم برای این حد از ازادی زمانی و مالی تون.
به به ببین اون چیزی که تو رهن تون بود رو پیدا کردین، همون ایده ایی که اول برای خرید هدیه داشتین.خدایا شکرت که همه چی همه جا هست.
واووو تولد لوک بود پسر آقای رایان. خدایا چقدر این بچه ها بزرگ شدن.چقدر تغییر کردن. اصلا نشناختم بعضی هاشون رو…خدایا یعقوب رو ببین چه قدر بزرگ شده قدش بلند شده…جالب بود سفر اون سری به تولد آقای رایان رسیدیم و این سری تولد پسر ارشد خانواده.
واقعا تحسین تون کردم که شما به سبک غذا خوردن خودتون در همه حال پایبند هستین و برای خودتون ارزش قائل هستین.چقدر خوب بود شما وسیله آشپزی خودتون رو داشتین.چقدر همه چیز برای ادامه سفر به زیبایی مهیا شده اونم کنار دوستان. عجب خونه باحالی دارند چه محوطه ایی انگار یک جنگل کوچیک کنار خونشون هست. چه خیابون های بزرگ و عریض و تمیزی.خدایا شکرت در این سفر تونستیم این خانواده فوق العاده رو هم ببینیم من که حسابی سورپرایز شدم و کلی خوشحال شدم. واقعا خدایا شکرت برای سفر به دور آمریکا
خدایا شکرت برای این فرصت بودن در اینجا
خدایا شکرت برای درس هایی که این سفر به من داده و به اندازه رشد بچه ها منو رشد داده و چقدر شگفت انگیزه. اول شروع سفر من کجا بودم با چه سقفی از آرزو و خواسته و الان کجام با چه خواسته هایی که در من متولد شده و چه انگیزه ها و باورهایی در من رشد کرده. خدایا شکرت که از سال 1398 تا الان منم رشدهایی کردم اونم در عمق وجودم و این همیشه خواسته و جز دعاهای همیشگی من از خدا بوده که منو بزرگ کنه و منو عمیق کنه منو در درون رشد بده. من میتونم این رشد رو حس کنم هرچند در ظاهر اوضاع جالب نیست و ظاهر زندگی ام نشان از نداشتن های زیاده. اما من سفر هجرتی رو شروع کردم از منِ قدیم به منی که هر بار داره ورژن جدیدی از خودش نشون میده خدایا شکرت…
اتفاقا امروز هم ما هم یک بارون عالی داشتیم بارون که میاد اصلا هوا رویایی میشه انگار خدا با آدم زیر بارون عاشقانه تر صحبت می کنه
آفرین به این کارواش الهی ماشین حسابی برق افتاده خدا رو شکر
ایالت کرولادو ازت متشکریم که این روزها میزبان ما بودی و زیبایی هایت را بر ما عرضه کردی
مریم جون چقدر با تمرکز و با دقت سپاسگزاری هاشون را می نویسند و این شده عادت من هم هر لحظه دنبال نعمت هستم که سپاسگزاری کنم
حتی زمان های سخت اگر باز یادم نیاد نعمت ها رو ولی دیگه ناشکری نمی کنم می دونم که نعمت زیاده و الان من نمی بینم و ذهنم درگیره دیگه بر خودم ممنوع کردم ناشکری و ناسپاسی رو هر چند شکر نعمت هم از دست و زبان که برآید …..
خدا رو شکر
چه دشت پهناوری و ابرهای باران زای آسمان را گرفته خدایا شکرت که همه جوره آسمونش زیباست
چه خرید راحت و سریعی خدا رو شکر برای تکنولوژی
احسنت به شما که آنچه برای خودتون مفید بوده برای دیگران هدیه می دهید واقعا جای تحسین داره متشکر
و جشن تولد و پیتزا های خوشمزه
خیلی عالی بود که شما متعهدانه سبک غذای خودتون را داشتید و در جشن شرکت کردید ولی حتی برای یک شب هم خلف وعده نکردید این یعنی من مهمتر هستم من سبک شخصی دارم من تابع شرایط و جمع نیستم جهان هم به این روش پاسخ میده احسنت استاد که برای من درس داشت واقعا
مریم جون خیلی لباست خوشگله
عالی بود چه بچه های نایسی هر کس برای خودش کاری میکرد و هر کس پی علاقه خودش بود
چقدر عالی که خانوادگی ورزش میکردن و همگی پینگ پنگ بازی میکردن
خیلی منطقه زیبایی بود درختان سرسبز و هر خونه جداگانه برای خودش یک فضای سبز داره عالی بود
خیلی از خدای مهربون سپاس گذارم که شما را یکی از دستان خودش قرارداده تا زیبایی های این جهان را برای ما نشون بدین.
الان 2 روزی هست که به محض این که از خواب بیدار میشم وارد سایت میشم و چندتا از کامنت های پر انرژی دوستان را میخونم و خیلی به شکر گذاری من کمک میکنه.
من یه مقدار فرد استرسی هستم و این عمل تا حدی به من آرامش میده ولی از دوستان تقاضامندم اگر راه کاری برای کنترل استرس میدونن راهنمایی بکنن.
چقدر جالب بود این فروشگاه چقدر مرتب و منظم و جالب تر از این شما بعداز این که اون دستگاه را خریدین خیلی راحت هدایت شدین به سمت اون دستگاهی که میخواستین اول کار بخرین میدونین من یاد یه نکته ای از شما افتادم که میگفتین وقتی تمکزت را ازش برداری خودش میاد سمتت.
و چقدر عالی بود با این همه غذاهای وسوسهانگیز و خوش رنگ شما بازهم به سبک غذایی خودتون جلو رفتین و درگیر روزمرگی نشدین.
در کل خدارا سپاس گذارم به خاطر این همه نعمت و زیبایی
برادر عزیزم من آدم استرسی ای نیستم و نبودم ولی داشتن دلهره در اکثر مواقع و دغدغه های زیادی که داشتم همیشه آزارم میداد
حالا من واقعا نمیدونم شاید هم به همین دلهره های من بشه استرس هم گفت
البته این فقط در درون ذهن من بود و اصلا برون ریزی نداشتم و کسی متوجه احوالات من نمیشد
من یک تجربه دارم که این مدت که نسبت به تمرینش متعهد هستم خیلی آرامش دارم و لحظاتم با آرامش و صلح درونی سپری میشه
در واقع دغدغه ها و شاید بشه بگیم استرس های من عموما بدلیل بدهی های مالی بود
من حدودا دو هفته است که متعهدانه تمرینات استاد را انجام میدهم و واقعا آرامش عمیقی را بعد از سالها دارم تجربه میکنم
دوست و برادر عزیزم در ابتدا متعهدانه باید ورودی های ذهنت را کنترل کنی
شاید یکم کلیشه ای باشه ولی یک اصل خیلی مهم هست
و چون ساده است ما فکر میکنیم که اصل نیست
من خودم کنترل ورودی ها را به شوخی میگرفتم و میگفتم مثلا فلان فیلم و میبینم فعلا
چون من که بهش توجه نمیکنم و اصلا داستانش را قبول ندارم که بخواد روی من تاثیر بذاره
غافل از اینکه فیلم ها اصلا به توجه ما کاری ندارند اونها بر ناخودآگاه ما تاثیر خودشون را میگذارند و من سالهاست که از این طرز فکر اشتباهم ضربه خوردم
الان دو هفته است که تلویزیون ما خاموش هست به لطف خدای عزیزم و من متعهد هستم به تغییر باورهام
خوب پس ورودی های ذهن باید کنترل بشود
مثل دیدن فیلمها و اخبار و …
مثل شنیدن مشکلات دیگران و درد و دل های مردم که تمومی هم نداره متاسفانه
یا دیدن صحنه های دلخراش و ناراحت کننده مثل تصادفات و رودخانه های خشک و چهره غمگین افراد و چاله چوله های خیابان ها و غر و نق کردن دیگران و هزار صحنه دیگر که میتونه ذهن ما را به سمت مشکلات و نازیبایی ها ببره و گوش دادن به آهنگهای غمگین و اعتراضی
و خلاصه کلام من با کنترل ورودی هام تونستم یک مقدار ذهنم را آرام کنم و در کنترلش دستم باز تر شده
یعنی الان که ورودی نامناسب به ذهنم نمیدم از اون طرف هم میتونم اگر نجوا کرد با آوردن یک سری دلایل منطقی تا حدی ساکتش کنم و عادتش بدم به درست فکر کردن و زیبا دیدن دنیای اطراف ما
دوست عزیزم من با کنترل ذهنم تونستم بر دغدغه هام غلبه کنم
الان تا یه دلهره یا استرسی میاد سراغم خیلی راحت ذهنم تا حد زیادی اهمیت نمیده چون دلایل منطقی ای از من شنیده تو این مدت که خودش دیگه ساکت میشه و گاهی هم من به یادش میارم
دوست عزیزم من به ذهنم فهموندم که ما در زمان حال و در لحظه زندگی میکنیم
گذشته ای وجود نداره
آینده ای هم وجود نخواهد داشت
ما همیشه در لحظه هستیم
پس الان و این لحظه را عشق است
اصلا معلوم نیست که من لحظه بعدی وجود داشته باشم یا نه
پس الان که هستم تو همین لحظه زیبا زندگی میکنم و اینطوری هم به گذشته و خاطرات تلخش بی توجهی میکنم و هم لحظات بعدم را زیباتر میسازم با احساس بهتر و یک حس آرامش
به نام الله
سلام. سلام به روح نازنین دو استاد قشنگم. درود بر همه دوستان خوبم
الهی شکر باز دستم متبرک به نوشتن شد. در روز و لحظه ای که از زیر یک فشار روانی توسط توکل و صلاه به درگاه خداوند هدایتگر خارج شدم، و خوشحالم از اینکه به نجواهام غلبه کردم و به مسیر احساس خوب برگشتم، چشمام به دیدن این پرتو نور الهی از قسمت 226 سفرنامه هم روشن شد تا بار دیگه عهد و پیمان تمرکز بر نکات مثبتم رو محکمتر کنم و سپاسگزارتر باشم.
سپاسگزاری به درگاه خداوند حکیمی که هر حس بدی رو بصورت یک ناهماهنگی جسمی برامون آشکار میکنه تا نشانگر احساس بتونه سیگنالهای قوی تری رو از طریق جسم ارسال کنه و ما رو متوجه خطر کنه. الهی شکر که پا گذاشتم در دل اون ناهماهنگی و خطر تا بفهمم در مورد احساس لیاقتم کجاها دارم مسیر رو اشتباه میرم و باید آشغالها رو از زیر مبلها دربیارم و با زباله های ذهنیم روبرو بشم.
حداقل نتیجه مواجه شدن با یک تضاد و سرزنش نکردن خودم بخاطر وارد شدن در اون همینه که الان به وضوح می دونم راه چیه و چاه چیه. می دونم دارم مبهم حرف میزنم و بدون اشاره به اصل ماجرا دارم فقط نتیجه رو تحلیل می کنم اما خدای من می دونه که امروز چه کمکی به من کرده، چه درهایی رو از آگاهی و شناخت از خود برام توسط اون تضاد باز کرده، خودش میدونه چقدر سپاسگزارش هستم و بابت همه آنچه از قبل داشتم و دارم قدردانم.
سالها دل طلب جام جم از ما می کرد
وآنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می کرد
من اون گوهر نایابم که برای مقطعی کوتاه ارزشمندی خودم رو فراموش کردم و طلب عشق و ارزش از منبع نابجایی کردم. الهی شکر که فهمیدم و لمس کردم که:
مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ
داستان کسانى که غیر از خدا دوستانى اختیار کرده اند همچون عنکبوت است که خانه اى براى خویش ساخته و در حقیقت اگر مى دانستند سست ترین خانه ها همان خانه عنکبوت است
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
دلم می خواد با این حال خوبم تمام و کمال تمرکز بگذارم روی قشنگیهای فراوان این قسمت.
از هوای ابری و بارش رحمت و برکت الهی که زمین رو زنده کرده به لطفش. سرسبزی و نعمت رویانیده. درختا و ماشینها و ساختمونها و جاده ها رو شسته. خدای مهربونی که برای هر چیزی قدر و اندازه ای قرار داده که نه از حد خودش فراتر میره و نه کمبودی به وجود میاد. خدایی که قوانین ثابت و بی نقصش هر ذره ای از این کائنات رو درست سر جای خودش قرار داده تا در نظم و هماهنگی با هم کار کنن.
خداوندی که به دل بنده اش میندازه که هدیه ببره پیشکش خانه دوست. بنده که دل به هدایت پروردگارش سپرده ناراحت نیست از اینکه هدیه مورد نظرش پیدا نمیشه و با حال خوب یه جایگزین پیدا میکنه به امید اینکه هدیه اش مورد رضایت دوستش قرار بگیره. و بعد چی میشه؟ دقیقا در لحظه آخر در قدمهای آخر بدون اینکه چشم دنبال هدف مورد نظر بگرده پیداش میکنه. چه الگوی آشنایی!
به محض اینکه هدفت رو که دنبال کردی و بهش نرسیدی رهاش می کنی و با حس و حال خوب میگی الخیر فی ما وقع، خودش میاد جلوی پات می ایسته در جایی که فکرش رو نمی کردی باشه.
الهی شکر برای ساده شدن کارها به طرز جادویی. با تلفن همراهت خریدت رو پرداخت کنی بدون اینکه تو صف بایستی یا از جات تکون بخوری. درود بر این تکنولوژی و درود بر ذهنهای خلاق که مسائل رو اینقدر ساده کردن.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
همیشه دوست داشتم خونه آقای راین رو ببینم. چه محله دنج و زیبایی!
چه شهر سرسبز و پر از آرامشی!
چه خونه بزرگ و دلنشینی!
چه تراس دوست داشتنی!
چه ماشینهای خفنی! فورد و شورولت و هوندا
چه خانواده گرم و مودب و مهربونی!
چه پسرای خوبی!
الهی شکر برای در صلح بودن با خود. برای پیتزا نخوردن در جمع دوستان و معذب نبودن.
الهی شکر برای خود خود خودت بودن. همه باهم رفیق اما عیسی به دین خویش و موسی هم به دین خویش.
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
ماشاالله هزار ماشاالله قد و بالای جیکاب رو دیدم اشک تو چشام جمع شد. چقدر بزرگ شده. چقدر این پسر به دنبال بهبود شخصیت و کسب آگاهیه. صحبتهاش راجع به خانم معلمش و اینکه تغییر دیدگاهش نسبت به ایشون روی خود معلم، بقیه بچه ها و برادر کوچکترش چه تاثیری گذاشته شگفت انگیز بود. تقویت مهارت ارتباطیش با معلمش و گوش دادن به حرفهاش باعث شد نه تنها این معلم از نظر بچه ها دیگه منفی نباشه بلکه بسیار هم مقبول و دوست داشتنی شده. و این فقط برآمده از ذهن مثبت نگر این پسر بوده. الهی شکر
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
و اما باز هم حرکت……
بسوی روشنایی در یک صبح پرند. در نهایت لطافت هوای سحرگاه زیر نور خورشید تازه متولد شده که سراسر عشق و رحمته.
الهی برای تمام سحرگاهان زیبا و امیدبخشی که در عمرم تجربه کردم ازت سپاسگزارم.
الهی برای نوری که امروز به قلبم پاشیدی ازت ممنونم.
استاد نازنینم همین امروز صبح نشانه امروزم منو هدایت کرد به فایل «جهان مانند آینه عمل می کند» و اونجا دقیقا شما اشاره کردید که هر فرکانس ناجالبی خودش رو بصورت یک ناهماهنگی و ناهنجاری در بدن نشون میده و دقیقا من این رو امروز غروب تجربه کردم و تونستم با آگاهی مدیریتش کنم. ازش درس لازم رو گرفتم و بابت به وجود اومدن اون تضاد و واضح شدن خواسته هام و پررنگتر شدن داشته هام سپاسگزارتر شدم. انقدر سپاسگزاری هام طولانی شد که باورم نمیشد بتونم یک نفس اینهمه جمله متفاوت رو بگم. مثل یک سخنرانی بی وقفه چندساعته داشتم زیرلب زمزمه می کردم و اشک می ریختم.
استاد جان و مریم بانو جان کجا برم از اینجا بهتر؟
بعد از خدا از کی می خوام سپاسگزار باشم از شما شایسته تر؟
شما نور وجود من شدید.
شما روح به جسم من شدید.
شما امید و ایمان و عشق واقعی رو به من یاد دادید.
شما الگوهای بی بروبرگرد زندگی من هستید.
خدا شما رو برای این جهان حفظ کنه.
عاشقتونم ای بهترین ها
سلام به سعیده جانِ نازنینم.
مرسی برای قسمتهای متفاوتِ کامنتِ خوبت.
داشتم میخوندم تا رسیدم به آخرهای کامنت و این جمله ی معجزه وار برای من:
هر فرکانس ناجالبی خودش رو بصورت یک ناهماهنگی و ناهنجاری در بدن نشون میده.
خب این سوال و ابهامی بود که امروز حسابی باهاش دست به یقه بودم و خداوند یکتا از طریقِ پیامِ شما بهم آگاهی رسوند.
از طرفی هم هدایتم کرد به فایلی که اسم بردی، تا گوش بدم و روشن تر شم در موردش.
ازت ممنونم که پیام رسانِ خداوند یکتا برای من شدی سعیده جانم.
ماچ و بغل و عشق از سمانه جون به سعیده جون.
(اعضای تیمِ سفره هفت سین:)))))) )
خدایا شکرت که انقدر واضح و نزدیک صحبت میکنی باهام.
سلام سلام صدتا سلام به عشق قشنگم دوست نازنینم
چه خوشگل گفتی تیم سفره هفت سین کلی خندیدم. آخه خودمم همیشه میگم خونه ما هرسال 8 تا سین داره با وجود من.
و خدایی که در این نزدیکی است….
آره سمانه جونم خدا همه مون رو دوست داره اما اگر خودمون کمی بیشتر خودمون رو دوست داشته باشیم هدایت میشیم به رشد خودمون و همچنین به اینکه دست پروردگار میشیم واسه کمک به دیگران. به قول سهیل سنگرزاده جون دل: دیگران یعنی بقیه خودمون. هدایت میشیم به کمک به بقیه خودمون.
می بوسم روی ماهتو با هزاران تا قلب قرمز
سلام بر بانوی موحد و دوست داشتنی
بانوی سعیده و سعادتمند
خدایا شکرت برای این هدایت و توفیق خوندن این کامنت زیبا
من هم این روزها چالشهای زیادی داشتم که همه اونارو ذهنم برام چیدمان کرده
اما ازش گذشتیم سخت اما پر از درس
این همون چک و لگدهای کائنات بود که وقتی ذهنو مدیریت نکنی میاد تا مدیریتت کنه
کنترل ذهن سخت ترین و تنها کاریه که باید بکنیم
خدا غیر از این هم ازمون نخواسته
تقوی همینه
ذهنتو ساکت نگهداری تا خدا از طریق قلبت هدایتت کنه
همش همینه
Gps قلب تنها دستگاهیه که مارو تو مسیر نگه میداره
وقتی پارازیت های ذهن موجب اختلال در دریافت پیام های الهی میشه ، طبیعیه که از مسیر خارج میشیم
گم که میشی ، ترسها میان سراغت
راه دور میشه
لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَک إِنِّی کنتُ مِنَ الظَّالِمِینَ فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ ۚ وَکَذَٰلِکَ نُنجِی الْمُؤْمِنِینَ
پس دعاى او را اجابت نمودیم و او را از غصّه اش نجات دادیم و ما این چنین مؤمنان را نجات مىدهیم.
پس باشد تا رستگار شویم ان شاءالله
در پناه حضرت عشق و در پرتو آگاهی
غرق در نعمت و ثروت باشید
به نام نورانی الله
درود بر عموسیدحبیب جانم. چه چلچراغی روشن کرد اون نقطه آبی کنار اسمم با وجود مهر و محبت شما.
عموجان نگم براتون که چه میکنه این ذهن چموش. داره آخرین تقلاها رو هم میکنه تا هنوزم قدرت تخریبشو به رخ بکشه و بقول معروف زورشو بزنه که بالاخره یه جوری این سعیده نوپای هوش از سر پریده رو برگردونه به مدار نازیباییها و کمبودها. به جایی که باهاش خداحافظی کرده بود. اما خوب ابزاری داره. فراموشی!
گاهی از فراموشی استفاده میکنه و می خواد همون داروهای مسکن قبلی رو واسم تجویز کنه. اینجاست که گاهی عنان این مرکب رو از دست میدم و باورم میشه داره کمکم میکنه.
وقتی توی قرآن داستان پدر و مادرمون آدم و حوا رو می خوندم بارها و بارها با خودم گفتم آخه چه جوری این دو نفر پیام واضح خدا رو به این سادگی فراموش کردند یا نادیده گرفتند و تسلیم وعده شیطان شدند؟ یعنی اگه خدا شخصا بیاد به من بگه هرکاری میخوای بکنی بکن ولی از میوه این درخته نخور چطور ممکنه یه روزی این فرمان رو سرپیچی کنم و بخورم؟ این چه فاجعه ای بود که این دو نفر رقم زدن؟ مگه میشه؟
بعد که در زندگیم چنین رفتارهایی ازم سر میزنه دلیلش رو می فهمم. أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا شیطان کارش همینه که غیر مستقیم قبح قضیه رو بریزه و کار ناشایستی رو زیبا جلوه بده. ذهن هم باور میکنه. منطق میگه عیبی نداره اما تپش قلب و استرس حرف دیگری میزنه. لرزش بدن و احساس سرما میگه یه جای کار می لنگه.
ای خدای حکیم من آخه من چطور می تونم ارتباط بین فرکانس ناجالب و لرز بدن رو درک کنم؟ ولی شما با تجربه یادم دادی بله این ارتباط وجود داره. استادمون خیلی زودتر این ارتباط رو متوجه شده و توی فایلهاش آموزش داده. حالا یادم میاد در گذشته هم چنین ناهماهنگی هایی رو تجربه کردم که معنیش رو نمی دونستم. اما الان….. الهی شکر.
ممنونم که مهرتون رو مهمون قلب من کردید. وجیهه بانوی قشنگم رو از طرف من ببوسید و سلام گرم منو برسونید.
سعیده عزیز سلام
تحسین میکنم حال و احوالی که داری و سمت وسویی که داری حرکت میکنی.چقدر عالی کنترل ذهن کردی و چقدر تفکیک نجوا و هدایت را میشناسی،چقدر توانایی تشخیص تار عنکبوت حتی اگر خانه ای مجلل باشه مهمه و شما این رو شناختید و من هم امیدوارم بشناسم و عمل کنم
سپاسگزارم از شما که چنین کامنت ارزشمندی نوشتی که ما هم با نور شما هدایت شویم.
اصل خداست و اصل ماییم و این دو وقتی منطبق شوند به شرط بندگی ما ،فوق العاده جواب میده .
ما خلیفه الله هستیم ،ما بنده خوب خدا هستیم ما از ازل در بهشت بودیم پس صد درصد تا ابد باید در بهشت باشیم.
خداوند بهشت را در همه جا برای مومنش ساخته و تنها کار ما بندگی استما نمیتوانیم کاری انجام بدیم ما کسی نیستیم ما فقط وفقط بنده خداییم ما هر چه داریم از اوست و دیگر هیچ .پس بله ما همه چی هستیم ،قدرت خداوند رو داریم ،ما همه کاره هستیم اما اما با الله ،همان که از رگ گردن به ما نزدیکتر است و برگی بدون اذن او بر زمین نمی افتد.
سعیده عزیز با سرعت به سمت روحمان حرکت کنیم و نورانی شویم و ایاک نعبد و ایاک نستعین رو در عمل پیاده کنیم ،بعد از این عمل نونمون تو روغنه و هر چی بخواهیم داریم
خدایا ما رو هدایت کن به مسیر آسفالته زیبایی که سُر بخوریم لذت ببریم حال کنیم و بهشت اخروی هم داشته باشیم و او تنها یاریگر ماست.
سپاسگزارم سعیده عزیز
در پناه خدا باشید
سلام به تمام دوستان هم فرکانسم
و یک سلام ویژه به اوستاد عزیزم و خانم شایسته محترم
واقعا اوستاد از ته قلبم عاشقتونم خیلی خیلی دوستون دارم
من یه چند روزی از سایت دور بودم و خیلی توجهم روی سایت نبود گفتم حالا توری نیست
کمتر سر بز به سایت و وقتی چند روز گذشت دیدم
همه چی داره بهم میخوره بعد یه درس خیلی خوبی گرفتم ک ما تا روزی ک زنده استیم باید به مغز و روح مون غذا بدیم و حالا فهمیدم ک واقعا سریال زندگی در بهشت و سریال سفر به دور آمریکا چقد روی زندیگه آدم تعسیر میزاره و آدمو
میکشونه سمت نکات مثبت واقعا از زحمات شما سپاسگزاریم
به نام خداوند جان افرین جهان آفرین راهزارافرین سلام به تمام عزیزان هم فرکانسیم درسایت پرقدرت استادعباس منش درودوسلام خدمت استادمهربان ودست دلبازوعرض ادب دارم خدمت بانومریم جان عزیز خیلی ازفایلهای سفریتون لذت میبرم ازخریددرفروشگاه بزرگ که خیلی خیلی ازتمام وسایلهایی که داشت لذت بردم ازچیدمانش ونحوه خریددرفروشگاه وازاینکه توهرشرایطی شما حتی توفکرخریدعالی برای دوستتون هستین واونقدردرخریدکالادقت میکنیدکه حدنداره حتی براتون مهمه مبادازاین کالاداشته باشن واینکه جنس تکراری نباشه چیزیرومیخریدکه مورداستفاده باشه حتی از مریم جان نظر خواهی میکنیدوطرزفکرتون خیلی برام جالب بودواینکه مرام و معرفت شما ستودنیه
ازاینکه یاد دوستتون هستین خیلی این خلق و خوی شماانگیزه میده تایادکنیم از دوستانی که خاطره های خوشی داشتیم وازشماممنونم درتوخوشیهاتون ماروهم سهیم و درجمع خودتون مهمان میکنیدوازتجربه سفرتون ماهم کلی آگاهی کسب میکنیم قدردانی شماورسم مهمانوازی دراین فایل باعث شدهرچه بیشترقدرداشته هاموبدونم اینکه هیچوقت دوستانی که درخوشی وسختیهاکنارم هستندروفراموش نکنم دراین فایل شماخاطره های خوش گذشته رو دوباره برام تدایی کردین چقدرصبورانه وباعشق ومهربانی بابچه هاونوجوانان رفتارمیکنیدشما فوق العاده اید استادعزیز واینکه دوستانتان اونقدربراتون باارزشندکه هدیه دادن رو هیچوقت فراموش نمیکنیدوجزئی ازواجبات میدونیدتاخوشحالی اونهاروصدچندان کنیدساعتهابابچه ها بازی کردین بدون اینکه احساس خستگی کنیدو این حس رو با هیچ چی نمیشه مقایسه کرددقیقاتورفتارتون قابل مشاهده بود این فایل بقدری برام آموزنده بود دلم برای دوستم تنگ شدبلافاصله تماس گرفتم خاطره هاروباهم مرورکردیم و کلی انرژی مثبت بهم انتقال دادیم قرارگذاشتیم در وقت معین دیدار تازه کنیم دیدن این فایل شماسبب خیرشد وکلی ازشنیدن صدام خوشحال شد خداروسپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم برای عشق بی قیدوشرطی که بهم عطاکرده واحساس خوب داشتن یعنی همین عاشق عزیزانت باشی ابرازعلاقه کنی ودربرابردوست داشتن محبت کنی قدرتمام داشته هاتوبدونی وهیچوقت غصه اینده نباشی ودرلحظه زندگی کنی و این حس خیلی لذتبخشه ازاستادعزیزم آموختم جزخداهیچکس ازاینده خبرنداره ومدام ازداشته هامون بایدسپاسگزاری کنیم
واین درس بزرگ رومدیون استادعزیزم هستم وهرچه دارم اول از لطف خداو اموزشهای وهدایت استادم میدونم استادعزیز یکتاپرستی راازشمااموختم ازخداجوری برامون گفته بودندهمیشه ترس ووحشت تمام وجودموفراگرفته بودایرادهای بی موردباعث شده بود ازدوستانم فاصله میگرفتم مثلاازلحاظ حجابشون خوردخوراکشون چون کلاعقایدشون بامن فرق داشت درحالی که خیلی انسانهای خوبی بودن فقط مذهبی بودن زیادترین ما فاصله انداخته بودشکرخداشکرخدا ازروزی که با سایت شمااشناشدم کلادیدم نسبت به خداعوض شد احساس عجیبی دارم جوری که حس میکنم خدامنودراغوش گرفته وبانوازشش میگه بنده من هرچی دلت میخوادبگوتودرامنترین جایگاهی چون من باتوام وذکرایه الابذکرالله تطمئن الغلوب یادم میفته واقعا احساس خوب داشتن باخدانه وصف شدنیه نه ننوشتنی چقدرحس خوبی عاشق باشی وعشق وعلاقتوحفظ کنی خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت درکنارتودرارامشم وهمیشه دعاگوتونم استادعزیزارزومیکنم سفرتون بیخطروبخیروخوشی باشه وبازهمچنان منتظرفایلهای جذابتون خواهم ماند درپناه حق سلامت و تندرست باشیدانشاالله
هوالمحبوب
سلام به همه دوستان
سفر 226 دور آمریکا
إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاهَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلَانِیَهً یَرْجُونَ تِجَارَهً لَّن تَبُورَ (29 فاطر)
همانا کسانى که کتاب خدا را تلاوت مى کنند و نماز بر پا مى دارند و از آن چه ما روزیشان کرده ایم، پنهان و آشکار انفاق مى کنند، به تجارتى دل بسته اند که هرگز زوال نمى پذیرد.
امروز غروب داخل مغازه ام بودم و داشتم فایل دانلودی زیبایی را ببینیم را نگاه می کردم و سرم خلوت بود و با علاقه و تمرکز نگاه می کردم بعداز تمام شدن یک مشتری قدیمی ام آمد و خرید کرد و شروع کرد از طبیعت و زیبایی ها گفتن و در ادامه داخل موبایلش ویدئو از آبشار منطقه درگز خراسان نشان داد و بعد دامنه های زیبای رشته کوه بینالود خودمان که واقعا هردو لذت بردیم .
بعدکه ایشان رفت با خودم به فکر رفتم ، چطور شد این آقا آمد و از سفرش گفت بعد من فهمیدم خودم جذب کردم چون فایل استاد دقیقا داشت طبیعت کوهستانی و سرسبزی نشان می داد.
خلاصه اینکه هرکس اتفاقات و شرایطی را تجربه می کنه که اولا فرنکاس متناسب آن را فرستاده باشه و یا در مدار آن باشه .
خدایا شکرت بخاطر این سفر با خیر و برکت استاد و عزیز دلش، که دلهای ما را شاد و روانه آمریکا می کنه.
استاد ابتدا برای خانواده دوستش مخلوط کن گرفت و پولش راهم پرداخت کرد ولی آن چیزی که می خواست نبود ، ولی هدایت کار خودش را کرد و در مسیر خارج شدن که بصورت نشانه هدیه اصلی را خرید تا دست پر بره خونه دوستش .
چه همزمانی خوبی ، یادمه وقتی این خانواده محترم مهمان پارادایس بودن تولد پدر بود و الان که استاد مهمان اوناست تولد پسر ارشدش . بقول ایرانی ها تولدت مبارک الهی صد ساله بشی.
اسناد با افتخار مسابقه پینگ و پنگ را برد دست مریزاد استاد .
در ادامه باین خانواده محترم و ثروتمند آمریکایی خداحافظی کردن و به حرکت کردن با این تفاوت که اون خانواده پشت سر ماشین استاد آب نریخت خوب حق با اوناست چون خرافاتی نیستن .
استاد به اتفاق عزیز دلش و با کمک ماشی کمپر زیبا و هزار منظوره به هدایت الله لبیک گفت و حرکت کرد و گفت نمی دانم کجا میریم و باز جریان هدایت می بره به زیبایی و قشنگی بیشتر و بیشتر
خدایا شکرت بخاطر قانون هدایت
در پناه الله یکتا شاد ثروتمند و سلامت باشید
علیرضا یکتای مقدم
مشهد مقدس
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
سلام به روی ماهتان.
بعد از مدتها به دور از باران بودن و صدای قطرات آن را در برخورد با زمین یا دریاچه نشنیدن، این بار باران برایتان تازگی داشت و بوی باران دوباره هوا را تازه و لطیف کرده که حتما شما را به یاد پرادایس و بارانهای زیبایش انداخته است. دیشب در همین محل به سر بردید و صبح در هوای دل انگیز بارانی بیدار شدید و شکر گزاری اولین کاری است که انجام می دهید.
استاد که میخواستند ماشینشان شسته شود، خداوند این کار را برایشان انجام داد و دانه های باران ماشین را مانند دسته گل زیبا و تمیز شست و برق انداخت همانگونه که استاد دوست دارند.
به فروشگاه برای خرید هدیه ای می روید. بعد از خرید کردن که به راحتی پول آن با سیستمی جدید پرداخت شد و دیگر نیاز نبود که در صف بایستید به جشن تولد لوک که در یک رستوران برگزار شد رفتید. جشن تولدی مختصر و خانوادگی که با پیتزا پذیرایی شدید بدون هیچ گونه تشریفات اضافی که البته استاد و خانم شایسته طبق قانون سلامتی برای خودشان غذای جداگانه تهیه کردند.
خانواده رایان به خانه ای جدید نقل مکان کرده اند که فضای سبز بزرگی دارد با سقفی شیروانی.
بچه ها که چقدر بزرگ شده اند و هر کدام مردی برای خود.
ما برای اولین بار آنها را در پرادایس دیدیم در حالی که از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند زمانی که ماهی می گرفتند و یا در دریاچه شنا می کردند و بعد هم که مادرشان هوپ آمد و چند روزی را به شادی سپری کردند.
خانم شایسته با جیکوب بازی می کنند و استاد با رایان که او را شکست دادند و در بازی با یوسف هم احتمالا برده اند و بعد هم نوبت خانم شایسته رسید که با یوسف بازی کنند. بازی با سرعت بالا و پر از تحرک در جریان است.
در کانزاس سیتی سه روز ماندگار شدید و امروز بالاخره از این شهر رفتید. صبح است و هوا دلپذیر . به سمت مقصد بعدی حرکت می کنید با تجربیاتی جدید.
رخش از تمیزی می درخشد و با سرعت باد در حرکت خواهد بود تا عزیزان ما را به مقصد بعدی برساند تا ما هم شاهد وقایع و اتفاقات تازه و زیبا باشیم.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوند مالک یوم الدین
استاد جانم سلام
مریم عزیزم سلام
استاد جان چقدر زندگی شما مهاجر گونه است.
مهاجرت کلمه ای است که دو بعد دارد. کلمه ای که در دلش ترس و شجاعت را در کنار هم دارد. مرز باریکی که تو تصمیم میگیری کدام ور این مرز بایستی. در سمت ترس ها و باورهای دست و پا گیر یا در سمت شجاعت و توحید!!!
شما چقدر قشنگ بلدید به سمت شجاعت حرکت کنید.
تحسینتان میکنم.
من از دور نگاه میکنم و سعی میکنم خودم را جای شما بگذارم، گاهی خیلی میترسم.
احسنت به شما و مریم عزیزم بابت شجاعتتان،بابت انتخاب سبک شخصی تان و بابت رد شدن از محدودیت های تان.
استاد گفته ام برایتان که تازه از سفر کیش آمده ام. سفری در ایران خودمان، زبان عوض نشده، کشور عوض نشده، فرهنگ تغییر چشمگیری نداشته ولی اعتراف میکنم می ترسیدم.
صدایی میگفت:
کجا می روی؟
تک و تنها؟
شب کجا خواهی خوابید؟
اگر هتل خوب نبود؟
اگر امن نبود؟
اگر فلان
اگر بیسار
ولی من باید بگذرم از این ترس ها، من لایق تجربه کردن خودم و دنیای خودم هستم.
من ادعا دارم این دنیا زمین خداست و خودش گفته: سیرو فی الارض
یعنی نمیدانست کشورها مرزبندی دارند، کشورها ویزا میخواهند، فرهنگ کشورها متغیر است.
میدانست
خوب هم می دانست.
پس یعنی مرزی نیست، برو و بگرد و لذت ببر.
استاد توکل به خدا سه شنبه به استانبول بر میگردم ولی در کیش که بودم، بر قلبم الهام شد که برو به دبی.
میدانید مدارم در کیش تغییر کرد و با توجه به مدارم در آنجا این الهام بر قلبم جاری شد و من لبیک کردم.
ویزا را خدا برایم گرفت و پول بلیط هم از طرف خدا در حسابم وجود داشت و قدرت انگشتانم هم از او بود و من فقط امر او را اطاعت کردم.
جمعه عازم دبی هستم و از آنجا به استانبول باز میگردم.
هنوز هتل نگرفتم ولی صدایی در قلبم می گوید: تو داری در زمین من سفر میکنی، همه چیزت با من.
استاد سفر به دبی هم رویایم بود.
بگذارید اعتراف کنم که میترسم.
کشور جدید، فرهنگ جدید، زبان جدید، چالش جدید ولی میدانم که بعد از این سفر من هم بهاری جدید خواهم بود.
به حول و قوه الهی.
استاد جان حال که حرف مهاجرت شد، قصه ی مهاجرتم را بگویم…
وقتی کسی به من میگوید چطور مهاجرت کردی؟ کلامی برای توصیف ندارم.
کف دستانم را رو به آسمان بهم میچسبانم، بیست سانت بالا می آورم، چهل سانت به چپ میبرم و دوباره بیست سانت پایین می آورم.
انگار خدا مرا برداشت و برد گذاشت توی استانبول.
پول بلیطم را شخص دیگری داد.
عوارض خروجم را هم همان شخص داد.
پول تاکسی از فرودگاه تا خانه را همان شخص
خانه را شرکت برایم مجهز و فراهم کرده بود.
کارهای اقامت را شرکت متقبل شد و من فقط مسیر الهی را دنبال کردم.
حتی ماهانه چهار هزار لیر حقوق هم داشتم، سال 2019.
استاد مثل آب خوردن.
ولی آن زمان هم میترسیدم، ولی دوست داشتم، لذت مهاجرت و یادگرفتن و رفتن به دل ناشناخته ها از رنج هایش بیشتر بود.
به همین دلیل بهم خیلی خوش گذشت.
هر حل مسیله برایم یک موفقیت بود و هست.
هر کلمه ای که یاد میگرفتم برایم یک امتیاز مثبت بود و هست.
ماندم و ماندم تا به امروز.
ولی میدانم باز هم مهاجرت میکنم.
باید ارض رب العالمینم را سیر کنم.
استاد جان این سفر کلورادو یک مهاجرت هر روزه است.
خانه ات هر روز حیاطش، منظره اش، همسایگانش، عوض میشود و شما بی نهایت ظرفتان بزرگتر.
نوش جانتان
نوش جانتان
احسنت به شما
چقدر یعقوب برایم تحسین برانگیز است. این پسر جوهره ی رهبری و تأثیرگذاری دارد. سر نترسی دارد و از تجربه ی خودش لذت میبرد.
بعد از صحبت هایش، تصمیم گرفتم با اولین نفر سختی که برخورد کردم، یک ارتباط عالی بسازم. باید یاد بگیرم، با احترام، با گوش دادن، با صبر کردن و مهربانی.
شب و روزتان به خیر
به عشق
به شادی
به ثروت
دوستدار شما بهار
ب نام خداوند بخشنده مهربان
سلام ب شما استاد عزیزو مریم بانوی زیبا
به به ب این همه زیبایی
ممنون از شما و مریم عزیز که ب ما یاد آوری میکنید که هر جای دنیا باشی یا هر موقعیتی
باشی باید شکرگزار خدا باشی .
و این برای من دوباره تلنگر بود که هر شب قبل خواب و صبح شکرگزاری کنم
عجب هوایی قشنگی بود خدایا شکرت
امروز شهر ما هم کمی باران ریخت اینقدر هوا عالی بود خدایا شکرت .
استاد عزیزم ممنونم که ب ما شیوه درست زندگی کردن را یاد داده اید و من برای داشتن شما هم شکرگزاری میکنم
برای عضویت در این سایت و هدایت شدن ب این مسیر زیبا خداروشکر میکنم
درود بر شما.
بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین
سلام به استاد عزیز و ارزشمندم، سلام به استادیار همیشه در حال رشد و پیشرفتم
سلام به دوستان عزیزم که واقعا دلم برای خوندن ردپاهاتون تنگ شده.
خدایا شکرت برای این باران زیبا و قشنگ
خدایا شکرت برای اجابت خواسته ها، استاد جان دوست داشتین در این سفر یک باران مشتی رو هم تجربه کنید که کردین اونم در بهترین زمان و بهترین مکان مناسب. وقتی که ماشین یکم در جاده های کوهستانی خاکی شده و حالا خداوند براتون ماشین رو برق انداخته خدایا شکرت.
وای مریم جان چقدر قشنگ نشستن دارند سپاسگزاری هاشون رو مینویسن. این سفر مریم جان بیشتر از اینکه گوشی به دست باشن فکر کنم دفتر وخودکار به دست بودن چون تا جایی که گفتین دومین دفترشون هست که دارند از جملات زیبا پرمیکنن و سپاسگزاری هاشون رو ثبت میکنن. واقعا تحسینت میکنم مریم عزیز.
استادجان چه کار شگفت انگیزی دارین، هم کار هم لذت هم توجه به زیبایی و سپاسگزاری با کلی آزادی زمانی و مکانی.خدا منو هم به چنین جنسی از تجربه کار کردن هدایت کنه.
_به به داریم بازهم میریم، از ایالت زیبا و بینظیر ایالت کلرادو خارج شدیم. وارد ایالت کنزاس سیتی شدیم
به به داخل فروشگاه سمزکلاب شدیم و یک خرید قشنگ برای خونه این دوستان عزیزمون داریم. اونم چه خرید هیولایی از برند نینجا یک آبمیوه گیری خرد کن چندکاره خفن…مبارک شون باشه.
چقدر آزادی مالی خوبه چقدر ثروتمند بودن و ثروت داشتن خوبه، بدون دغدغه بهترین ایده ایی که به ذهنت برای هدیه میرسه میتونی براحتی بخری. چقدر این تجربه رو دوست دارم چون من خیلی اهل هدیه دادن هستم و خیلی دوست دارم اینقدر راحت خرید کنم.واقعا تحسین تون میکنم این همه سخاوت تون رو، تحسین تون میکنم برای این حد از ازادی زمانی و مالی تون.
به به ببین اون چیزی که تو رهن تون بود رو پیدا کردین، همون ایده ایی که اول برای خرید هدیه داشتین.خدایا شکرت که همه چی همه جا هست.
واووو تولد لوک بود پسر آقای رایان. خدایا چقدر این بچه ها بزرگ شدن.چقدر تغییر کردن. اصلا نشناختم بعضی هاشون رو…خدایا یعقوب رو ببین چه قدر بزرگ شده قدش بلند شده…جالب بود سفر اون سری به تولد آقای رایان رسیدیم و این سری تولد پسر ارشد خانواده.
واقعا تحسین تون کردم که شما به سبک غذا خوردن خودتون در همه حال پایبند هستین و برای خودتون ارزش قائل هستین.چقدر خوب بود شما وسیله آشپزی خودتون رو داشتین.چقدر همه چیز برای ادامه سفر به زیبایی مهیا شده اونم کنار دوستان. عجب خونه باحالی دارند چه محوطه ایی انگار یک جنگل کوچیک کنار خونشون هست. چه خیابون های بزرگ و عریض و تمیزی.خدایا شکرت در این سفر تونستیم این خانواده فوق العاده رو هم ببینیم من که حسابی سورپرایز شدم و کلی خوشحال شدم. واقعا خدایا شکرت برای سفر به دور آمریکا
خدایا شکرت برای این فرصت بودن در اینجا
خدایا شکرت برای درس هایی که این سفر به من داده و به اندازه رشد بچه ها منو رشد داده و چقدر شگفت انگیزه. اول شروع سفر من کجا بودم با چه سقفی از آرزو و خواسته و الان کجام با چه خواسته هایی که در من متولد شده و چه انگیزه ها و باورهایی در من رشد کرده. خدایا شکرت که از سال 1398 تا الان منم رشدهایی کردم اونم در عمق وجودم و این همیشه خواسته و جز دعاهای همیشگی من از خدا بوده که منو بزرگ کنه و منو عمیق کنه منو در درون رشد بده. من میتونم این رشد رو حس کنم هرچند در ظاهر اوضاع جالب نیست و ظاهر زندگی ام نشان از نداشتن های زیاده. اما من سفر هجرتی رو شروع کردم از منِ قدیم به منی که هر بار داره ورژن جدیدی از خودش نشون میده خدایا شکرت…
سلام و صد سلام
عکس جذاب مریم جون
عاشقتم
سلام استاد
اتفاقا امروز هم ما هم یک بارون عالی داشتیم بارون که میاد اصلا هوا رویایی میشه انگار خدا با آدم زیر بارون عاشقانه تر صحبت می کنه
آفرین به این کارواش الهی ماشین حسابی برق افتاده خدا رو شکر
ایالت کرولادو ازت متشکریم که این روزها میزبان ما بودی و زیبایی هایت را بر ما عرضه کردی
مریم جون چقدر با تمرکز و با دقت سپاسگزاری هاشون را می نویسند و این شده عادت من هم هر لحظه دنبال نعمت هستم که سپاسگزاری کنم
حتی زمان های سخت اگر باز یادم نیاد نعمت ها رو ولی دیگه ناشکری نمی کنم می دونم که نعمت زیاده و الان من نمی بینم و ذهنم درگیره دیگه بر خودم ممنوع کردم ناشکری و ناسپاسی رو هر چند شکر نعمت هم از دست و زبان که برآید …..
خدا رو شکر
چه دشت پهناوری و ابرهای باران زای آسمان را گرفته خدایا شکرت که همه جوره آسمونش زیباست
چه خرید راحت و سریعی خدا رو شکر برای تکنولوژی
احسنت به شما که آنچه برای خودتون مفید بوده برای دیگران هدیه می دهید واقعا جای تحسین داره متشکر
و جشن تولد و پیتزا های خوشمزه
خیلی عالی بود که شما متعهدانه سبک غذای خودتون را داشتید و در جشن شرکت کردید ولی حتی برای یک شب هم خلف وعده نکردید این یعنی من مهمتر هستم من سبک شخصی دارم من تابع شرایط و جمع نیستم جهان هم به این روش پاسخ میده احسنت استاد که برای من درس داشت واقعا
مریم جون خیلی لباست خوشگله
عالی بود چه بچه های نایسی هر کس برای خودش کاری میکرد و هر کس پی علاقه خودش بود
چقدر عالی که خانوادگی ورزش میکردن و همگی پینگ پنگ بازی میکردن
خیلی منطقه زیبایی بود درختان سرسبز و هر خونه جداگانه برای خودش یک فضای سبز داره عالی بود
چه خداحافظی متفاوتی
هیچ کس نیامده بود دم در بای بای کنه و بدرقه کنه
تا سر کوچه معیت کنه و با بوق خداحافظی کنند و …..
این هم تفاوت فرهنگ
صبح دل انگیزتون بخیر استاد
سلام بر استاد عزیزم
خیلی از خدای مهربون سپاس گذارم که شما را یکی از دستان خودش قرارداده تا زیبایی های این جهان را برای ما نشون بدین.
الان 2 روزی هست که به محض این که از خواب بیدار میشم وارد سایت میشم و چندتا از کامنت های پر انرژی دوستان را میخونم و خیلی به شکر گذاری من کمک میکنه.
من یه مقدار فرد استرسی هستم و این عمل تا حدی به من آرامش میده ولی از دوستان تقاضامندم اگر راه کاری برای کنترل استرس میدونن راهنمایی بکنن.
چقدر جالب بود این فروشگاه چقدر مرتب و منظم و جالب تر از این شما بعداز این که اون دستگاه را خریدین خیلی راحت هدایت شدین به سمت اون دستگاهی که میخواستین اول کار بخرین میدونین من یاد یه نکته ای از شما افتادم که میگفتین وقتی تمکزت را ازش برداری خودش میاد سمتت.
و چقدر عالی بود با این همه غذاهای وسوسهانگیز و خوش رنگ شما بازهم به سبک غذایی خودتون جلو رفتین و درگیر روزمرگی نشدین.
در کل خدارا سپاس گذارم به خاطر این همه نعمت و زیبایی
علی حسین صانعی عزیز سلام
امیدوارم که تندرست و شاد باشید
برادر عزیزم من آدم استرسی ای نیستم و نبودم ولی داشتن دلهره در اکثر مواقع و دغدغه های زیادی که داشتم همیشه آزارم میداد
حالا من واقعا نمیدونم شاید هم به همین دلهره های من بشه استرس هم گفت
البته این فقط در درون ذهن من بود و اصلا برون ریزی نداشتم و کسی متوجه احوالات من نمیشد
من یک تجربه دارم که این مدت که نسبت به تمرینش متعهد هستم خیلی آرامش دارم و لحظاتم با آرامش و صلح درونی سپری میشه
در واقع دغدغه ها و شاید بشه بگیم استرس های من عموما بدلیل بدهی های مالی بود
من حدودا دو هفته است که متعهدانه تمرینات استاد را انجام میدهم و واقعا آرامش عمیقی را بعد از سالها دارم تجربه میکنم
دوست و برادر عزیزم در ابتدا متعهدانه باید ورودی های ذهنت را کنترل کنی
شاید یکم کلیشه ای باشه ولی یک اصل خیلی مهم هست
و چون ساده است ما فکر میکنیم که اصل نیست
من خودم کنترل ورودی ها را به شوخی میگرفتم و میگفتم مثلا فلان فیلم و میبینم فعلا
چون من که بهش توجه نمیکنم و اصلا داستانش را قبول ندارم که بخواد روی من تاثیر بذاره
غافل از اینکه فیلم ها اصلا به توجه ما کاری ندارند اونها بر ناخودآگاه ما تاثیر خودشون را میگذارند و من سالهاست که از این طرز فکر اشتباهم ضربه خوردم
الان دو هفته است که تلویزیون ما خاموش هست به لطف خدای عزیزم و من متعهد هستم به تغییر باورهام
خوب پس ورودی های ذهن باید کنترل بشود
مثل دیدن فیلمها و اخبار و …
مثل شنیدن مشکلات دیگران و درد و دل های مردم که تمومی هم نداره متاسفانه
یا دیدن صحنه های دلخراش و ناراحت کننده مثل تصادفات و رودخانه های خشک و چهره غمگین افراد و چاله چوله های خیابان ها و غر و نق کردن دیگران و هزار صحنه دیگر که میتونه ذهن ما را به سمت مشکلات و نازیبایی ها ببره و گوش دادن به آهنگهای غمگین و اعتراضی
و خلاصه کلام من با کنترل ورودی هام تونستم یک مقدار ذهنم را آرام کنم و در کنترلش دستم باز تر شده
یعنی الان که ورودی نامناسب به ذهنم نمیدم از اون طرف هم میتونم اگر نجوا کرد با آوردن یک سری دلایل منطقی تا حدی ساکتش کنم و عادتش بدم به درست فکر کردن و زیبا دیدن دنیای اطراف ما
دوست عزیزم من با کنترل ذهنم تونستم بر دغدغه هام غلبه کنم
الان تا یه دلهره یا استرسی میاد سراغم خیلی راحت ذهنم تا حد زیادی اهمیت نمیده چون دلایل منطقی ای از من شنیده تو این مدت که خودش دیگه ساکت میشه و گاهی هم من به یادش میارم
دوست عزیزم من به ذهنم فهموندم که ما در زمان حال و در لحظه زندگی میکنیم
گذشته ای وجود نداره
آینده ای هم وجود نخواهد داشت
ما همیشه در لحظه هستیم
پس الان و این لحظه را عشق است
اصلا معلوم نیست که من لحظه بعدی وجود داشته باشم یا نه
پس الان که هستم تو همین لحظه زیبا زندگی میکنم و اینطوری هم به گذشته و خاطرات تلخش بی توجهی میکنم و هم لحظات بعدم را زیباتر میسازم با احساس بهتر و یک حس آرامش
پس جایی هم که آرامش باشه استرس جایی نخواهد داشت
این تجربه شخصی بنده بود تو این مدت دو هفته ای
امیدوارم که خیر باشد
و امیدوارم همیشه تندرست و شاد باشید