https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2023/11/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2023-11-04 22:26:212023-11-09 06:19:59سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 226
411نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
چه دوستای خوبی که اینهمه مدت با هم در ارتباطید و فقط میخوایید در کنار هم باشید که از وجود هم لذت ببرید فارغ از اینکه خودتون رو موذب کنید که الان ما غذامون با اونا فرق داره یا هر چیز دیگه ای …… واقعا طرز تفکرات اون خانواده رو خیلی دوست دارم که حتی خودشون هم دیدم اومده بودن پرودایس همینجوری راحت بودید باهاشون ، خودشون کارهای خودشون رو میکردند میپختند و تمیز میکردن و جمع و جور میکردن جقددددددر این فرهنگ رو دوست دارم برعکس خودمون که وقتی میخواد مهمون بیاد بجای اینکه خوشحال باشیم استرس میگیریم که حالا چه غذاهایی پرست کنیم وااای نکنه بد بشه نکنه خوششون نیاد یا اون غذا رو تازه خورده باشن و بدو بدو خونه رو طوری تمیز میکنیم که انگار میخواییم واسه عید خونه تکونی کنیم که مبادا بگن خونشون کثیفه مبادا بکن شلختس و غیره
وااای اگه از یه مدل بیشتر درست نکنم حرف در میارن و غیره …..
چقدر این چیزها تو ایران پر رنگه و یجورایی اصلا انگار احترام گذاشتن به مهمون شده بیشتر غذا درست کردن
یعنی واقعا یسریها تو ذهنشون این موضوع هک شده ، یعنی مهمون میاد باید بگی من کدبانوی کاملم و خودت رو اثبات کنی وگرنه آسمون میاد به زمین …..
حالا جالبه آدم بخواد ساده برگزار کنه مگه اطرافیانش میزارن مثلا آقا به خانمش گله میکنه یا بر عکس …..
واقعا این خودنمایی ها و خودنمایش دادنهاست که لذت مهمون اومدن رو از ما میگیره
من خودم چقدر این سادگی رو دوست دارم البته بگم خودم هم هنوز تو ذهنم بابت ابن قضیه ترمز دارم اونم بر میگرده به رفتارهای پدرم که از بچگی درونم ریشه کرده که اگر میرفتید مهمونی و طرف غذای ساده تری می زاشت جلومون نشونه بی احترامی میدونست …..
چقدر راحت بودن و لذت بردن در کنار هم فارغ از هر توقعی قشنگه چقدر حسش ارامشبخشه و این راحتی رو از سریالهای زندگی در بهشت در شما استاد عشق دلم و مریم گلم دیدم همون موقع که مهمون داشتید تو تمپا و رفتید راحت مرغ سوخاری خریدید و میوه هم توت فرنگی با ظرفهای یبار مصرف و براحتی بجای خسته کردن خودتون و فارغ از قضاوت کسی ، شاد و سر حال در کنار مهمونامون لذت بردید ….
خداروشکر که این سریالها رو برای ما زحمت میکشید فیلمبرداری و تدوین میکنید و ذهن ما با دیدن اینا منطقی میشه که بابا جان ببین چقدر خوبه دارن از کنار هم بودن لذت میبرن و تمام
خدایاشکرت بخاطر این همه زیبایی که یکجا قراردارندواین روحیه زیبایی طلبی وشکارچی زیبایی که استاد وعزیزدلش داره
خدایا شکرت بخاطر فروشگاههای بزرگ این کشور زیبا که اینقدر خریدهارو آسون کرده
درواقع هرکس دنبال ساده تر شدن کارها باشه جهان به یاری اون میاد واگر دنبال سختی هم باشی همون روجذب میکنی وجهان همون سختی رو بهت نشون میده چی میشه که استاد توی این کشور که مهد تمدن کار خودشو میکنه وجالب که بهترین کار هم انجام میده ومثل خیلی از آدما که جایی میرن حتی نگاه میکنن ببینن بقیه چطور راه میرن وهمونو تقلید میکنن
واین مستقل بودن نشون دهنده ی عزت نفس بالاست برای همین در صلح بودن با خودش وخودواقعی بودن آدمو به سمت زیباییها وآسانی ها هدایت میکنه چون خودتو توی منگنه نمیزاری بخاطر تایید دیگران
استاد 3 روز پیش دوستای صمیمیش مهمونه وغذای خودشونو جدا میپزن ومیخورن واین درحالیه که غذای دیگه هم به چشمشون میخوره واقعا تحسین داره
برای همین درصلح بودن هست که جهان درخدمتش میاد
بارون میاد که ماشینش رو بشوره
سر بزنگاه هدایت میشه به وسیله ی مورد دلخواهش
خیلی از کارها هست که تو ایران هم میشه انجام دادوما یا تنبلی میکنیم یا واقعا حواسمون نیست چون فکرمیکنیم چون همه دارن این مدلی عمل میکنن پس درستش همینه الان توی اون فروشگاه خود آمریکاییها خیلی هاشون رفته توی صف مونده بودن ولی استاد خیلی راحت اسکن میکنه وپرداخت میکنه خریداشو
چندسال پیش که اینقدر سایت های مختلف وگوشی های پیشرفته نبود من همیشه قبض تلفن رو با گوشی خونه پرداخت میکردم وهمون موقع میدیدم که بقیه چقدر معطل بانک وای تی ام میشن وحتی به خودشون زحمت نمیدادن که یاد بگیرن چطوری حتی قبضاشونو پرداخت کنن ولی من براحتی توی خونم این کارو انجام میدادم چون باور داشتم راه ساده تری هست و پیداش میکردم آسونی رو ولی بقیه نمیخواستن این عادت رو کنار بزارن
شیوه سلمان چنین بود که هرگاه سهمیه سالانه اش را از بیت المال دریافت می کرد، مخارج یک سالش را ذخیره می نمود تا زمانی که در سال آینده نوبت سهمیه اش برسد . به او اعتراض کردند که تو با این همه زهد و تقوا در فکر ذخیره آینده ات هستی! شاید امروز و فردا مرگ تو برسد! سلمان در جواب می فرمود: شما چرا به مردن فکر می کنید و به باقی ماندن نمی اندیشید؟ ای انسانهای جاهل! شما از این نکته غفلت می کنید که نفس انسان اگر به مقدار کافی وسیله زندگی نداشته باشد، در اطاعت حق کندی و کوتاهی می کند و نشاط و نیروی خود را در راه حق از دست می دهد; ولی همین قدر که به اندازه نیازش وسیله و مال دنیا فراهم شد با اطمینان و آرامش بیشتری به اطاعت حق می پردازد.
خدارو صد هزار مرتبه شکر می کنم که بعد از مدت ها باز هم من رو هدایت کرد به این سایت سراسر نعمت و خوشبختی و آرامش. خدایا بی نهایت ازت ممنون و سپاسگزارم عزیز دلم.
خدای من کدوم شهر و ایالت و کدوم state park و دقیقا کجای این کشور پهناوره که سراسر از زیبایی و لذت و خوشی و شادی و آرامش نیست. اون از ساحل هاش که شن های به نرمی آرد داره، اون از چشمه های آب گرم که جز زیباترین پدیده های طبیعی جهانه، اون از طبیعت جنگلی و بکرش که سراسر از آهو و گوزن و سنجاب های زیبائه.
اصن آدم نمی فهمه انسان ها رفتن تو طبیعت زندگی می کنند یا طبیعت پیشروی کرده و اومده وسط زندگی آدم ها، انقدر که همه چیز سبز و رویایی و طبیعی و عالیه. خدایا شکرت
خدایا هزاران مرتبه شکرت که این کشور پر از ثروت و انسان هاییه که در نعمت و پول و ثروت دارن عاشقانه، با کیفیت، در کمال آرامش و به بهترین شکل ممکن زندگی می کنند، از نعمت ها لذت می برند و هر روز شاد تر و سپاسگزارتر هستند و از این خوان پر برکت هر روز دارن جرعه های خوشبختی رو پیک پیک سر می کشند و در این بهشتی که خودشون ساختن، بهشتی که نتیجه اعمال و رفتار و کردار و فرکانس های خودشونه دارن به زیبایی هر چه تمام تر زندگی می کنند. خدارو شکر
خدای من چه قدر جیک آپ و جوزف و لیوا بزرگ شدن. اصن احساس می کنم ده سال از دو سال پیش که اومدن پرادایس و تازه با هم آشنا شدیم گذشته و چه قدر رشید و رعنا شدن. خدایا شکرت
استاد وقتی که داشتید با رایان بازی می کردید با خودم گفتم: جوزف کجاست؟
ای کاش همین جا باشه و ببینمش. که یهو از در درآمد و من از خود به در شدم!!!!
انقدر که این بچه شاد و پاک و در لحظه است. انقدر که این بچه پرانرژی و اهل رقابت و هیجانه و من هم عاشق همچین ویژگی هایی هستم.
خدای من جیک آپ چه قدددر حرف های ثشنگی می زنه. و چه قدر ریز بینانه ئ با دقت مسائل رو تحلیل می کنه و درسشون رو به درستی برداشت می کنه. که این ها از لرتباط عمیق و عمقی بالایی که با خودش داره نشات می گیره. این ها از تمرکزی که بر خودش و رفتارهاش داره نشات می گیره.
تا جایی که من از صحبت هاش متوجه شدم گفت وقتی که کلاس هشتم بود و تازه رفته بود سر کلاس بچه های کلاسشون با خانم معلمشون که انسانی تا حدودی جدی بود و ارتباط برقرار کردن باهاش سخت بود، تونسته بود ارتباط برقرار کنه و بعد از اون هم خودش و هم همکلاسی ها و هم خانم معلمش چه قدر از لحاظ شخصیتی تونستن رشد کنن، چه قدر درس های خوب و آموزنده و مفید بهشون داد این قضیه و در نهایت این پیروزی برای خانم معلمشون باعث شد تا سال های بعد هم بتونه همون الگوی رفتاری درست رو به کار بگیره و با بچه ها گرم بگیره. و اینه که داشتن ارتباطات اجتماعی از نظر جیک آپ خیلی خیلی مهمه.
توی سریال زندگی در بهشت هم یه بار استاد که دو نفری با همدیگه صحبت کرده بودن باز هم حرف های فوق العاده ایی زده بود که درباره توانایی و اعتماد به نفس بود و اینکه هر انسان توانایی های مختلفی داره که باید ببینشون و بتونه از شون استفاده کنه.
این بزرگ مرد کوچک فوق العاده س و امیدوارم توی مسیر درست و رشد و موفقیت همیشه در حال حرکت و رشد باشه.
راستی سلام به روی ماه همه تون. انقدر ذوق زده بودم از دیدن فایل که سلام کردن از تو اولویتش در اومد.
دوستون دارم استاد جان برای این همه زیبایی و قشنگی.
سلام آقا محسن عزیز که برای بار اول حس میکنم کامنت زیباتونو خوندم و چقدر لذت بردم از نقل قولی که از سلمان شد و چه باور قشنگی در ذهن من کاشت و جای تحسین داره که با ما به اشتراک گذاشتین این آگاهی ها رو
من خودم از جمله آدمهای بودم و هستم که هیچ وقت بفکر آینده نبودم و فکر میکردم ولخرجی و بی برنامگی یک ارزش در حالی که اصلا اینطور نیست و من بجای ایمکه تمرکزم روی زندگی و لحظاتی باشه که میتونم در آینده بواسطه مدیرت هزینهام داشته باشم تمرکزم روی نبودنها و مردن بود
چقدر زیبا اینو بیان کردین و چقدر در ذهن من منطقی شد که با پول راحت بشم و بتونم مدیریتش کنم
چند وقتی بود در مورد باورهای ثروتساز فکر میکردم و یک آگاهی بهم الهام شد که دوسدارم با شما در میون بزارم
من متوجه شدم که در خصوص این باور که ثروت و اکسیژن مثل همن و هیچ فرقی با هم ندارن یعنی همونجوری که اکسیژن در دسترس ماست و ما به عنوان کسی که همه چیز انرژی میدونیم پس ثروت نیز یک انرژی و همیشه در دسترس و اگر ما نداریمش بخاطر ترمز های ذهنیمونه
بطور مثال :
من با خودم حساب کردم که در یکسال گذشته چندین میلیارد هزینه خوده من شده و روزهای بود که بطور فراوان پول بسمتم میومد و به هر طریقی خرج میشد و اخر کار هیچ موجودی نداشتم و وقتی که با خودم فکر کردم و خودمو با کسایی که از لحاظ مالی از من پیشی گرفته بودن متوجه شدم در بیشتر مواقع حتی اونا از منم کمتر درامد داشتن ولی پس چطور که اونا بیشتر از من مسیر پولدار شدن طی کردن
جواب سوال من یا همون ترمز من دقیقا کلمه “مدیریت” پول هستش و من تنها تفاوتی که با اونا داشتم این بود که نمیتونستم با پول رفیق بشم مثل سلمان که مثالشو زدین
با کامنت شما قشنگ ترمزم برام منطقی شد و فهمیدم باید چطور عمل کنم
(سلام بر نوح در میان جهانیان) (به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش میدهیم) (بیتردید او از بندگان مؤمن ما بود) (سپس دیگران را غرق کردیم) (و به راستی ابراهیم از پیروان نوح بود) (هنگامی که با دلی پاک به سوی پروردگارش آمد) (هنگامی را که به پدر و قومش گفت: چیست آنچه میپرستید؟) (آیا به جای خدا معبودان دروغین را میخواهید) (پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟)
سلام خدای من؛ با قلبی خاضع و خاشع به درگاهش سجده شکر میکنم بخاطر بینهایت نعمت و فراوانی که بهم عطا کردی، نعمتهایی که اگر باقی عمرم رو صرف شکرگزاری کنم، از شمارش آن ناتوانم و از بر زبان آوردن آن عاجزم و از وجود آنها بی خبرم. خدایا تو آگاهی بر نعماتی که بر من عطا کردی و تا با خبری از ناتوانی من، هدایتگر و حمایتگرم باش تا هر روز شاکرتر و سپاسگزارتر باشم. خدایا مرا از نیکوکاران و مشتاقان درگاهت قرار بده و بخشایشگری کن آنچنان که فرمودی: «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» ای مغفرت دهندهٔ بخشایشگر.
سلام و درود فراوان و رحمت و برکت و آرامش بینهایت رب العالمین به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و دوستان نازنینم، از درگاه خداوند متعال برای همه شما خانواده عزیزم بینهایت شادکامی و موفقیت و سلامتی و فراوانی درخواست میکنم.
بقول سعدی شیرازی: از دست و زبان که برآید، کز عهده شکرش به در آید؟؟ یه نگاهی به جسممون بندازیم میلیونها فعالیت ریز و درشت که توی جسم ما داره اتفاق میافته که تا آخر عمر مون ادامه داره و ما ازش بی خبریم، که علم پزشکی خیلی از اونها رو هنوز کشف نکرده. گاهی اوقات یه غده کوچیک چند میلیمتری توی جسم ما فعالیت میکنه که باعث کنترل بخش مهمی از فعالیت های زیستی ما میشه و ما تا آخر عمر حتی یکبار هم بخاطرش شکرگزاری نکنیم. پس ببینید که رب العالمین چقدر به راحتی و به وفور نعمت ها رو بهمون عطا کرده بی منت، به خودش قسم هر چقدر کتابش رو خوندم دیدم هیییییییچ کار سختی ازمون نخواسته، فقط گفته: «یادت باشه در هر شرایطی احساست رو خوب نگه دار و لذت ببر، چون من نزدیکت هستم و هر نعمتی رو بخوای بهت عطا میکنم، از من درخواست کن و غمگین نباش و نترس».
بقول خواجه عبدالله انصاری: «الهی نگاه دار تا پشیمان نشویم؛ و به راه آر تا سرگردان نشویم …»
وقتی برای نوشتن کامنت هدایت خواستم از قرآن هدایت شدم به ماجرای نوح و در ادامه به ماجرای ابراهیم. و خداوند در پاسخ به تلاش توحیدی اونها و مسیر تکاملشون اینجوری به نیکی از آنها یاد میکنه و بهشون سلام میده، چه پاداشی از این بالاتر که فرمانروای وهاب همه گستره بینهایت کیهان، به یک انسان سلام میده و به نیکی ازش یاد میکنه «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» همانا ما نیکوکاران را اینگونه پاداش میدهیم ، در آیات بعدی سوره صافات ماجرای رویای ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل بیان میشه و باز هم این آیه تکرار شده «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . چشم امیدم به رحمت بینهایت رب العالمینه که وقتی به مقصد پایانی زندگی و لحظه بازگشت برسم خداوند بهم بگه «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ». این آیه پنج بار در سوره صافات تکرار شده، اولی در مورد نوح، دومی در مورد ابراهیم و اسماعیل ، سومی در مورد ابراهیم ، چهارمی در مورد موسی و هارون و پنجمی در مورد آل یاسین، بعضی ها میگن منظور الیاس نبی، بعضیها میگن خاندان پیامبر اسلام… وارد حاشیه نمیشم، اصل اینه این افراد بخاطر استقامت در مسیر توحید از خداوند مهر تایید گرفتن «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . الان میرسم به صحبت استاد توی دوره دوازده قدم: همه چی توحیده. قشنگ مشخصه ابراهیم پیامبر بچه زرنگ کلاس درس توحید بوده، دوبار مهر تایید گرفته. این یه یادآوری مهمه برای ما که خداوند هیچ کار مثبت اهل ایمان رو بی پاسخ نمیذاره. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر قوانین بدون تغییر خداوند.
یه شاخصه ویژه دیگه در مورد شخصیت ابراهیم پیامبر که توی این آیات بهش اشاره شده ویژگی «قلب سلیم» هست. که با «قلب سلیم» خداوند رو بندگی میکنه.
در مورد «قلب سلیم» یه بار خانم سعیده شهریاری یه سرچ بینظیر داشتن و یه کامنت بینظیر هم نوشتن که حقیقتاً من از اون کامنت لذت بردم، لینکش رو براتون میذارم تا شما هم بخونید
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بازم یه فایل سفرنامه دیگه و بینهایت زیبایی و فراوانی توی این سرزمین. سرزمینی که طبق قوانین بدون تغییر خداوند متنعم از نعمتهاست.
صحبتهای جیکوب (یعقوب) در خصوص نحوه ارتباط برقرار کردن با معلمش خیلی زیبا بود، معلمی که همه فکر میکردن بسیار انسان بد اخلاقیه و میگفتن سمتش نرو ولی جیکوب با نگاهی متفاوت و با رعایت احترام و ادب باهاش گفتگو میکنه و ارتباط برقرار میکنه و بهش احساس مهم بودن و احساس ارزشمندی میده و ارتباط بسیار موثری برقرار میکنه و نه تنها خودش از این ارتباط لذت میبره بلکه کمک میکنه هم معلم و هم بقیه دانش آموزان یاد بگیرن چطوری ارتباط متقابل برقرار کنن و از بودن با هم ، از ارتباط شون،از پروسه یادگیری و تکامل شون لذت ببرن … یه حس کنجکاوی داره بهم میگه جیکوب اینها رو استاد عباس منش یاد گرفته، خیلی دوست دارم جوابشو بدونم که آیا آموزشهای استاد عباس منش باعث این رفتار جیکوب شده یا جیکوب خودش این کار رو یاد گرفته. بسیار بسیار این پسر رو تحسین میکنم که هم مدار با استاد منه. من الان حدود دو ساله اینجا دارم شاگردی میکنم هنوز استاد عباس منش رو حضوری ملاقات نکردم ولی جیکوب براحتی هر موقع اراده کنه میتونه حضوری یا تلفنی با استاد گفتگو کنه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. این نشون میده این خانواده به مراتب در مدار بهتری هستن.
خدا رو صد هزار مرتبه شکر چندتا ماشین داشتن، به این میگن یه خانواده پرفکت، که با ثروتمند شدن شون هم خودشون عالی زندگی میکنن، و از لذت میبرن و هم به کلی آدم خیر میرسونن. به جز اون هوندا بقیه ماشینها همه آمریکایی بودن، ایموجی چشمهای قلبی، شورولت تاهو، فورد اکسپلورر، آلرو و صد البته گل سر سبد همه شون فورد اف وان فیفتی خانواده بزرگ عباس منش.
بسیار تحسین میکنم این ویژگی مثبت استاد شایسته که همیشه در حال نوشتن سپاسگزاری هستن. ابتدای همین سفر به کالوروادو یه دفتر قطور دستشون بود، تموم شد، یه دفتر جدید گرفتن، ولی من خودم الان چندماهه یه دفترچه یادداشت کوچیک دارم و هنوز تموم نشده و هر چند روز یکبار فقط یه صفحه یا نصف صفحه رو شکرگزاری مینویسم و این اصلا کافی نیست، باید بیشتر و بیشتر شکرگزاری بنویسم.
یا مثلاً این ویژگی استاد عباس منش که چقدر شکرگزاری میکنن بخاطر بارونی که ماشین رو کارواش میکنه. هوای تمیز و شهرهای تمیز کاری میکنه که بارون میشه کارواش. الهی صد هزار مرتبه شکر.
خدا رو شکر بخاطر این همه فراوانی توی این سرزمین و اینقدر حسن نیتی و صداقت مردم، به راحتی خرید میکنن، به راحتی با گوشی پرداخت میکنن و با یه QR کد رسید رو ارائه میدن. اون دستگاه گریل واقعاً عجب قیمت پائینی داشت (250 دلار کمتر از دستمزد 2 روز یک کارگر ساده) چقدر فراوانی و ثروت هست توی این کشور، و چقدر خرید براشون ساده است و ارزش دستمزد کارشون بالاست. خدا رو شکر
یه ویژگی مثبتی که توی فرهنگ ما هست و حس میکنم ویژگی خوبیه، این که وقتی مهمون میخواد بره میزبان دم در مهمون رو بدرقه میکنه، چیزی که خانواده رایان نداشتن، و البته به نظرم میاد توی فرهنگ مردم آمریکا این موضوع رو ندارن، ژاپنی ها هم مثل خودمونن، این فرهنگ بدرقه کردن مهمان رو دارن، خیلی بیشتر از ما، در حدی که وقتی مهمان رو بدرقه میکنن، تا زمانی که مهمان در محدوده دیدشون هست منتظر میمونن و براش دست تکون میدن. (نظر شخصیه، تو این زمینه فرهنگ خودمون رو ترجیح میدم)
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و بخاطر این همه نکات زیبا و بخاطر این همه نعمت و ثروت و آرامش و امنیت توی این سرزمین. الهی شکر.
«صبا ز منزلِ جانان گذر دریغ مدار ؛ وز او به عاشقِ بیدل خبر دریغ مدار» «کنون که چشمهٔ قند است لعلِ نوشینت ؛ سخن بگوی و ز طوطی شِکَر دریغ مدار» «چو ذکرِ خیر طلب میکنی سخن این است ؛ که در بهایِ سخن سیم و زر دریغ مدار»
در پناه جان جانان، رب العالمین ، همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید
سلااااااااااااااااااااام حمید حنیف و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
اول از همه سپاس گذارم که لینک کامنت سعیده جان رو گذاشتید که من با خوندن اون کامنت که از دستم در رفته بود به کامنت خودم هدایت شدم و اون خواب های استاد که گفتم به نفع پسرم تمام شد رو یادم آمد و باید بگم الان تعبیر اون خواب رو براتون میگم
من دوبار خواب استاد رو دیدیم که یبار استاد سر علی رو بین دستانش فشار داد بار دوم برایش یه تک پوش فرستاد، الان پسرم علی با اینکه دانشجو است در شرکت گاز مشغول به کار است و عصرها در بنگاه معاملات هم کار میکنه 2 تا کار عالی خدایا شکرت.
و دوم بخاطر ترجمه گفته های جیکوپ، یه چیزایی متوجه میشدم ولی دقیق نه.
و از متن کامنت زیبایتان سپاس گذارم.
راستی گزارش کار دو هفته که در خونه بودید رو ندادید قرار بود گزارش بدید.
الهی که حال دلت عالی عالی باشه. ازت بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت.
بسیار تحسینت میکنم رضوان جان، بخاطر اینکه همیشه عکس های جدید میذاری پروفایلت و اینقدر از خودت عکس میگیری ، این نشون دهنده احساس خود ارزشمندیه که به صورت طبیعی داری.
واقعاً جیکوب چیز خاصی نمیگفت خیلی حرفاش ساده بود. من اگه تونستم سخنرانی باراک اوباما و رونالد ریگان رو تا آخر نگاه کنم و همه اش رو بفهمم هنر کردم.
زبان انگلیسی واقعاً خیلی ساده است. اونقدر ساده که وقتی خوندن زبان رو شروع میکنی میگی ای کاش سالها پیش شروع کرده بودم. با دیدن انیمیشن و فیلم میشه این اشتیاق رو بالا برد که انگیزه بشه برای شروع زبان خوندن.
در مورد ناسا ازت خیلی ممنونم، اتفاقاً یه طرح خیلی خوب هم دارم ولی باید روی اعتماد به نفسم کار کنم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی رضوان عزیز.
چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم دوست توحیدی و گرانقدرم
از برکت حضورتون در سایت خدارو سپاسگزارم
چقدر اون نکته راجبه بدرقه مهمان جالب بود و اتفاقا من هم وقتی این قسمت رو دیدم این نکته نظرمو جلب کرد و احسنت به شما ک نکات مثبت فرهنگ خودمون رو هم یاداور شدید
کلاً از کامنتهاتون و کلامتون یه حس خلوص و توحید و فرکانس خالصی دریافت میکنم
از خدا میخوام حال دلتون خدایی باشه و تمام خواسته هاتونو ب زیباترین شکل تجربه کنید
الهی که حال دلتون عالی عالی باشه. بینهایت از شما سپاسگزارم بخاطر این کامنت ارزشمند تون.
توی فضای مجازی خیلی صحبتهای منفی میشه در خصوص جامعه به حدی که ما فکر میکنیم 100 ایراد داریم ولی خب واقعیت ماجرا اینه بیشتر از آنچه بدی و زشتی باشه ، زیبایی و خوبی و قشنگی و نعمت و هست. نکات مثبت فرهنگ ما ایرانیها خیلی زیاده. چقدر این ویژگی خوبیه که ما داریم توی سایت از استاد و بقیه دوستان یاد میگیریم ، اونم تمرکز بر روی زیبایی هاست، چه زیبایی های خودمون و چه زیبایی های سرزمین آمریکا.
بینهایت از شما ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت تون. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام و درود به شما فاطمه خانم خواهر بزرگوارم ، الهی که حال تون عالی و توحیدی باشه. به رسول جان هم خیلی سلام برسونید.
من بینهایت از شما سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. و اینکه همیشه شما و رسول جان بهم محبت دارین، اینقدر از من به نیکی یاد کردین که حتی محمدحسن جان هم منو میشناسه و شغل منو میدونه.
واقعاً کامنتهای پر مهر شما و رسول جان، و الان کامنت محمدحسن عزیز اشک شوق منو سرازیر میکنه. واقعاً تحسینتون میکنم و بهتون تبریک میگم. چقدر شما خانواده بینظیری هستین. الهی صد هزار مرتبه شکر ، الهی صد هزار مرتبه شکر. الهی که همیشه در پناه رب العالمین محفوظ باشید.
واقعاً هوش سرشار و نبوغ محمد حسن توی نگارش و درکش از قانون، و مدار و فرکانس مثبتش بسیار تحسین برانگیزه، و اینکه این پسر چقدر با خودش و با دوستان و خانواده در صلحه ، واقعاً باعث افتخاره. و این نشون میده شما و رسول جان چقدر روی خودتون کار کردین که محمدحسن هم با شما هم مدار شده.
هزار ماشاءالله توی اولین نگارشش تاپ امتیازات شده. واقعاً تحسین برانگیزه، و نشون میده چقدر باورهای توحیدی داره و ذهنش از باورهای شرک آلود پاکه.
الهی صد هزار مرتبه شکر
خداوند همیشه حافظ و نگهدار شما خانواده توحیدی باشه.
خدایا شکرت به خاطر زیبایی های این جهان که بی انتهاست
خدایا شکرت به خاطر مردم بی نظیر آمریکا و سرزمین پهناورش که پراز از پاکی و صفا و صمیمیته.
درس بزرگی که امروز از این فایل گرفتم توکل بود.
و من یتوکل علی الله فهو حسبه
و هر کس به خدا توکل کند خدا برای او کافیست
و استاد عزیزم خدا چه عالی برای شما کافیست البته که کافیست.
توی فایل گفتین دوست داشتم یه بارون مشتی بیاد و کمپر منو حسابی بشوره اینو از خدا خواستین و جواب درخواستتون رو سریع گرفتین استاد چه ساده درخواست میکنین و چه ساده پاسخ رو دریافت می کنین.
در مورد خرید وسیله ای که خودتون دوست داشتین واسه دوستتون بخرین و اون فروشگاه نداشت شما منعطف عمل کردین نچسبیدین به همون وسیله سریع نظرتون رو تغییر دادین و یک وسیله دیگه خریدین ولی ته دلتون دوست داشتین اون کباب پز رو هدیه بدین و رها بودین و سپردین به خدا وقتی میخواستین از فروشگاه خارج بشین اون وسیله جلوی چشمتون ظاهر شد.
به خدا که چه قدر زیبا اعتماد می کنین من لذت میبرم از این اعتماد و توکل تون از این رها بودنتون از این تسلیم بودنتون.
خدای همه ما یکی ست.
اگه نتایجمون یکی نیست به خاطر ایمانمونه. شما اعتماد می کنین به اون خدا و همه درخواست های به ظاهر کوچیکتون رو ازش میخواین.
ما درخواست می کنیم از خدا ولی نمی تونیم اعتماد کنیم به زبون میگیم بارها و بارها گفتیم ولی ته دلمون نگرانیم، می ترسیم، اضطراب داریم اگه خدا یادش بره چی؟ اگه خدا نتونه چی؟ اگه خدا حواسش نباشه چی؟
واینه تفاوت توکل وایمان شما با ما.
درس امروز رو بارها و بارها مرور می کنم تا در قلب و تارو پودم نفوذ کنه تسلیم بودن در برابر رب
همون که بی اذنش برگی از درخت برزمین نمیفتد.
خدایا مارا به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن. آمین
ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس تقوا بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست،شاید متذکّر شوند!
ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، در حالی که جامه از تن آنان بر میکند تا قبایح آنان را در نظرشان پدیدار کند، همانا آن شیطان و بستگانش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید. ما نوع شیطان را دوستدار و سرپرست کسانی قرار دادهایم که ایمان نمیآورند.
چون کار زشتی مرتکب می شوند، می گویند: پدرانمان را بر آن [کار] یافتیم و خدا ما را به آن فرمان داده. بگو: یقیناً خدا به کار زشت فرمان نمی دهد، آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟!
بگو: پروردگار من شما را به عدل و درستی امر کرده (نه به اعمال زشت)، ودر هر عبادت روی به حضرت او آرید و خدا را از سر اخلاص در دین بخوانید چنانکه شما را در اول بیافرید دیگر بار (در محشر) به سویش باز آیید.
سلام به استاد عزیزم،سلام به دلبرِ شیرین و زیبای استادم، سلام به بهترین هم سفرهای دنیا در بلاد توحیدی آمریکا در دویست و بیست و شیشم اردوی یکروزه این بار در کنزاس سیتی دلربا ….
زیبایی های این قسمت واقعا هیجان انگیز بود،از خرید های استاد،از زیبایی های شهر،از هیجان دیدن بچه ها که انقدر قد کشیدند و آقا شدن،از صحبت های فوق العاده ی یعقوب،از دیدن این همه ثروت و حال خوب،از دیدن روابط فوق العاده…چه بین استادام چه با دوستانشون …همه چیز به طرز عجیبی دلچسب و گوارا بود.آنچه از دل برآید،لاجرم بردل نشیند
خداروصدهزار مرتبه شکر،هم برای سعادت دیدن این همه زیبایی از قاب دوربین استاد های عزیزم
و هم برای قاب قشنگی که خودم الان با چشم هام دارم میبینم …یک آسمون آبی پر از ابرها پنبه ای …هوای خنک و لذت بخش…پرواز دسته ای پرنده ها …موج های آروم دریا …صدای جیک جیک پرنده …یک میز وکلی دفتر و یک عالم خودکار رنگی …لپ تاپ و قرآن …
و…یک قلب روشن …نفس های پر از احساس خوشبختی …
لذتِ ارتباط مستقیم با خدا … با پاسخگویی 24 ساعته،با شماره تماس: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
خدای عزیزو دلبرو شیرین و قدرتمندم،زیبایِ دل انگیز،به من و عقل و درکم کمک کن،از جریان هدایتت،به ظرفِ پلاستیکی من ببار و کمکم کن از پسِ این صلات بربیام…کلی حرف دارم با دوستام …شما نظمِ جمله هام شو،کمکم کن تا یکبار دیگه از عظمت عشقت بنویسم که اگر تو کمکم نکنی،من از انعکاس نورِ شما ناتوانم ….
روز های عجیب و غریب و پر از معجزه های ریزو درشت درحال سپریه،گاهی وقت ها از قدرت خدا به سجده میفتم،یک وقتایی از عظمتش میترسم ،گاهی پرت میشم توی مدارهای بالا و درکم عاجز میشه ازین همه شگفتی!
عجیب قوانین جهان ثابته!عجیب داره جواب میده!
این روز ها زمانِ دیدن نتیجه های پیروی از قانونه،الان میفهمم چرا قانون تکامل انقدر مهمه!
چون حتی درک عظمت قدرت خداوند ممکنه تورو ناک اوت کنه،واقعا درک این عظمت و قوانین،باید تکاملی اتفاق بیفته وگرنه به قول آقای امیری میشی یک ظرف پلاستیکی در برابر جریان آبشار …
یا به قول قرآن که توی آیه های 62تا 82 سوره کهف میگه:حتی موسی پیامبر هم باشی،قادر به درک اتفاقات پیامبر دیگه با مدار بالاتر نیستی،گیج میشی،قاطی میکنی…
الان بیشتر میفهمم چرا انقدر استاد اهمیت قانون تکامل رو همیشه گوشزد میکنه …
از شرایط خودم بنویسم که هم نشونه های واضح قانون رو ببینیم هم بعدا خودم با این ردپا یادم بمونه از کجا به کجا رسیدم:
الان دوهفته از ماه گذشته و من این دوهفته کلی خرج وهزینه ی چیز های مختلف کردم اما!
نگاه میکنم به حسابم میبینم مبلغ حقوقم،دست نخورده ست!
بعد خودم تعجب میکنم میگم آخه چطور ممکنه؟
آره سعیده ممکنه! این رو باید بتونی باور کنی!
باور کنی که،اگر بعد از گذشتن دوهفته از ماه،شما وروردی مالیت بیشتر از خروجیت شده،این نتیجه تغییر باورهاته
هروقت دیگه شگفت زده نشدی ازین موضوع،اونوقت میری مدار بالاتر!
مدار ورودی های بیشتر و بیشتر…
قانونِ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ خودش مدار داره!
توی هر مدار شما به اندازه ی ظرف نعمتت از خدا روزی میگیری،تشکر میکنی،کله ش رو میبوسی،برات عادی میشه،باور پذیرتر میشه که خَیرُ الرّازِقینَ فقط خودشه!
بعد آماده میشی برای مدارِ بعدی!
قانون همینقدر ساده و همینقدر در دسترس برای همه ست!
ما این کتاب را به حق براى هدایت مردم بر تو نازل کردیم. پس هر کس که هدایت یافت به سود خود اوست، و هر که گمراه شد به زیان خود به گمراهى افتاده و تو وکیل آنها نیستى.
پس دیگه به قول استاد! به من چه که توی زندگی بقیه چه اتفاقی میفته؟به من چه که توی دنیا چه اتفاقی داره میفته؟اونیکه مهمه اینکه من دوست دارم توی زندگی من چه اتفاقی بیفته!
بهش توجه میکنم،قانونش رو رعایت میکنم،به سمتش حرکت میکنم و بعد جایزه هام رو از کائنات میگیرم.
این از ردپایِ شرایط مالی من بعد از 670 روز تلاش برای تغییر باورهام!
بازم به قول استاد،هرجایی هستم جای درستشم! چه کم چه زیاد!
عدالت جهان بی نقصه،خداوند به کسی ظلم نمیکنه،به اندازه ای که از قوانین استفاده کردم نتیجه گرفتم،نتیجه ی بیشتر میخوام؟مسیر رو با قدرت بیشتر ادامه بدم به همین سادگی ….
قبلا گفتم تو چه شرایط بدی کار میکردم،بدترین بخش،بدترین سرپرستار،نامناسب ترین مریض ها و همراه مریض ها،اعزام های وحشتناک….اوضاع به صورت تکاملی هی بهتر و بهتر شد …تا بالاخره من رسیدم به بهترین بخش و بهترین سرپرستار بیمارستان،بهترین همکارایی که ممکن بود وجود داشته باشند،از اعزام دیگه خبری نبود،شیفت ها استیبل و آروم
کم کارترین و بی دردسر ترین مریض ها مال من بود،جوری شده بود که من دیگه میخواستم برم شیفت انگار میخواستم برم مهمونی…بگو…بخند…برقص…گشت و گذار توی باغ بیمارستان …قرآن …کامنت ..گوش کردن به فایل ها …
تا اینکه!
سرپرستار بخش بازنشست شد!وسرپرستار جدید اومد!
پچ پچ ونگرانی و حرف های بیهوده ی همکارا شروع شد،انقدر زیاد که حتی منم نگران کرد!
همون موقع از خداوند طلب هدایت کردم که کمکم کنه ذهنم رو کنترل کنم.
و خداوند از گلوی استاد!در قدم هفتم باهام حرف زد:
تا زمانیکه داری روی خودت کار میکنی،هیچ اتفاقی بدی به مدار تو دسترسی نداره!شاید توی یک مکان با بقیه داری کار میکنی اما مدار تو متفاوته،و شرایطی که تو تجربه میکنی هیچ ربطی به بقیه نداره،نگران هیچ اتفاق بیرونی نباش
و من دوباره قدرت گرفتم برای ادامه مسیر از روش قانون و تلاش کردم اینطوری عمل کنم:
گرفتن قدرت از هدنرس و دادنش به خدا
تمرکز روی ویژگی های مثبتش و تکرار کردنش باخودم و تحسین قلبی
گوش نکردن به حرف های بقیه و هم کلام نشدن باهاشون،و برخلاف جریان بخش فکر کردن، به اصلاح (گوسفند نشدن)
خب نتیجه چی شد؟
برخلاف درگیری های همکارام از روز اول ریاست هدنرس جدید،اوضاع برای من عالی پیش رفت،استیبل،آروم،با احترام متقابل،حتی گاها احترام خیلی بیشتر از طرف هدنرس و….
حالا الان حدودا سه چهار ماهه که هدنرس این بخش عوض شده،اوضاع به گونه ای پیش رفته که همکارام به دو دسته تقسیم شدند:یکسری ها رفتن درخواست کتبی دادن برای جابه جا شدن به بخش دیگه!بقیه هم میخوان جابه جا بشن اما جرئت درخواست ندارند،دیگه از اون بزن و برقص و خوشگذرونی های توی شیفت خبری نیست،همه عصبانی ان،همه شاکی ان،همه دارند پچ پچ میکنند،موضوع صحبتِ هر اجتماع دو تا سه نفری غیبت و تهمت و ناسزا به هدنرس و شرایط بخشه!
من دیروز متوجه شدم یک دعوای شدیدی پیش اومده که کار رسیده به حراست بیمارستان!
حالا بیایم ببینیم الان که انقدر بخش از آرامش درومده و همه دارند فرار میکنند،سعیده توی چه وضعیتیه؟
شاید باور پذیر نیست،واقعا شگفت انگیزه!
درود برخداوند و قوانین ثابتش…
درود خدا بر استادعباسمنش ،بهترین معلم قرآن و قوانین کیهانی
بچه ها جهان داره من رو ازین جماعت به آسونی جدا میکنه،بدون هیچ تلاشی!بدون اینکه من کار خاصی انجام بدم!
وقتی تو مدارت فرق کنه،جهان نمیتونه تورو توی جایی نگه داره که پاسخگوی باورهات نیست …
قدم های آخر انتقالی من به سرعت درحال انجامه و پروسه ی جداسازی به خوبی داره انجام میشه …
من هنوز با خنده و خوشحالی میرم شیفت،هنوز از گوشیم صدای آهنگ میاد،هنوز با بشکن زدن به مریضام دارو میدم
تو جمع غیبت هاشون نمیشینم،به اتفاقاتی که افتاده تمرکز نمیکنم و راه خودم رو پیش میرم…
یکی از همکارام که به تازگی انتقالی گرفته اومده بیمارستان ما،همیشه بهم میگفت تو باید هر روز زنگ بزنی دانشگاه،باید پیگیرباشی،باید فرس وارد کنی،میگفت یکبار شوهرم زنگ زد بهشون گفت اگر فلان کارو انجام ندین میام دانشگاه رو،روی سرتون خراب میکنم!من این کارهارو کردم تا پروسه ی انتقالیم پیش رفت …
همون همکارم این روزها انقدر به مشکل برخورده،که دیروز که باهم کشیک بودیم بهم گفت خوش به حالت داری ازین دیونه خونه میری :))))
ای بابا!تو که انقدر تلاش کردی منتقل بشی به اینجا!پس چی شد؟
واقعا آدم ها هیچی از قانون نمیدونند،نمیدونند با هرچیزی بجنگی،بدترش وارد میشه،نمیدونند تمرکز بر ناخواسته،ناخواسته ی بیشتری رو میاره،نمیدونند قدرت دست خداونده،اون داره جهان رو مدیریت میکنه،نمیدونند فقط باید روی خودشون کار کنند و جهان طبق قانون مدارها ،توی هر زمینه ای کبوتر با کبوتر،باز با باز رو رعایت میکنه
این اصلیه که من از استاد عباسمنش یاد گرفتم و به میزانی که طبق این اصل عمل کردم،نتیجه گرفتم …
و بازهم میرسم به جمله های طلایی استاد:
عدالت جهان بی نقصه…خداوند به کسی ظلم نمیکنه …هرجایی هستم الان جای درستشم،چه خوب چه بد…
از شرایطم راضی نیستم؟باید فرکانسم رو عوض کنم …همین
پروسه یکساله ی انتقالی من،انقدر عجیب غریب و پراز نتیجه های استفاده کردن و نکردن از قانونه که به محض اتمام این مسیر و رسیدن به نتیجه،به امید الله درآینده، میام و ازتموم طولِ این مسیر مینویسم.
اما آبان ماه چه اتفاقی افتاد؟
طبق آموزش های استاد،وقتی شما توکل میکنی به خداوند،و ازش طلب هدایت میکنی،جریان هدایت بهت میگه یک کار عملی رو انجام بده!
هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.
و بازطبق آموزش های استاد اگر تو هدایت رو دریافت کردی و بهش عمل نکردی،از بی ایمانی توعه!تو ترسویی!تو مشرکی!
اینارو به خودت بگو بهت بربخوره!تا حرکت کنی!
چند شب پیش که شیفت بودم،هدایت خیلی واضح اومد و گفت شیفت شنبه ت رو جابه جا کن و یک روزه برو گرگان!الان وقت رفتن به دانشگاه و پیگیری کارهای اداریته!منم گفتم چشم،خیلی راحت شیفتم جابه جا شد و من رفتم …
فردا صبح،من سوار بر جریان هدایت،با قلبی مطمئن،درحالیکه دست خدارو توی دستم حس میکردم،توی اتاق نقل و انتقالات نشسته بودم.خانم مسئول که بیشتر شبیه فرشته هاست تا انسان انقدر که مهربونه بهم گفت چقدر خوب شد که اومدی،یک مشکلی توی پروسه ی انتقالیت پیش اومده!
لبخند زدم و دست خدارو محکم فشار دادم به نشونه تشکر که مرسی که بازم منو در بهترین زمان و مکان هدایت کردی.
گفتم جانم؟چی شده؟
گفت بیمارستانی که قرار بوده شما بری اونجا،جابه جا شده و کلا فرستادنت یک مرکز دیگه…
(مرکزی که گفتند کاملا با فیلد کاری من متفاوته،تقریبا یک دنیای دیگه ست!میشه گفت یک شروع دوباره ست،یک مسیر جدید!جایی که من همیشه ازش فراری بودم!)
من در سکوت در حال مرور آموزش های استاد توی ذهنم بودم:
(سعیده برو تو دل ترس هات!اگر حرکت نکنی بی ایمانی!ایمان یعنی وقتی میترسی حرکت کنی!)
(آگاهی ما اندازه ی نوک دماغمونم نیست!خدا به همه چیز آگاهه،ما باید فقط توکل کنیم)
(وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ:اگر مدت هاست حالت خوبه،اگر داری روی خودت کار میکنی،هر اتفاقی برات بیفته خیره،هر اتفاقی!اسم نزار روشون!هر اتفاقی که میفته میخواد تورو به خواسته ت برسونه)
کمتر از چند ثانیه سکوت من طول کشید که خانم مسئول گفت:میخوای بری با فلانی صحبت کنی؟که جای دیگه بفرستنت؟
با لبخند پر از آرامش بهش جواب دادم: نه بابا،اصلا مهم نیست،من مشکلی ندارم هرجایی بفرستین منو،فقط میخوام کارهام زودتر انجام بشه!
و ایشون گفتن باشه پس اگر اینطوریه من زودتر نامه ت رو میفرستم برای استعلام حراست که سریعتر پیش بریم!
بعد از پشت سیستمش بلند شد،از اتاقش اومد بیرون!تایک مسیری،من رو راهنمایی کرد،اتاق حراست رو بهم نشون دادکه برو اونجا و بگو کارت رو انجام بدن!
باتشکر ازش جدا شدم و همینطور که به سمت حراست میرفتم،یک لحظه به خودم اومدم،یک نگاهی به خودم کردم و نجوای ذهنم گفت با این مانتوی کوتاه و شال داری میری حراست؟ حالت خوبه اصلا؟
اوکی من میدونم بهتر قانون هر اداره ای رو رعایت کنم،اما من که نمیدونستم امروز باید بیام اینجا،خدا با منه و من نگران هیچی نیستم!
نشون به اون نشون که فرشتگان بینظیری رو اونجا ملاقات کردم که به بهترین حالت ممکن کارم رو انجام دادند،طوریکه من وقتی از اتاقشون اومدم بیرون،فقط دلم میخواست خدا آدم بود من کله ش رو غرق بوسه میکردم…انقدر که تموم جهان منو سرشار از انسان های نازنین کرده …
وقتیکه اومدم و نشستم توی ماشین برای برگشتن به فریدونکنار،پر از عشق بودم،پر از حال خوب،پر از توحید …
نه ترسی ….نه غمی … باز هم قانون به درستی نتیجه داده بود …
درحالیکه بشکن زنان،درحال شلنگ تخته انداختن و جشن گرفتن بودم،از قرآن هدایت خواستم و خدا با این آیه باهام حرف زد:
مثال ازین قشنگتر میتونست بیاره برامون …ازین ملموستر ….؟
به اندازه ی ده درصدی که به این رگ گردنی اعتماد داریم،که خیالمون راحته خودش خون رو منتقل میکنه!که هیچ وقت پیگیر نشدیم ببینم درست کار میکنه یانه! اندازه ده درصدش، به خدایی که این رگ رو خلق کرده و میگه من ازینم بهتون نزدیکترم،اعتماد میکنیم….؟
به خودم میگما!به خودم! انگشت اشاره م به سمت خودمه!
همین من با این همه نتیجه،این همه کاری که خدا داره برام انجام میده،باز وقتی میرسم به پاشنه ی آشیلم که روابط عاطفیه،ذهنم میشه بزغاله و مدام تکرار میکنه:چه جوری؟ چه جوری این آدم میخواد به صورت بنیادین تغییر کنه؟یا نه! چه جوری جهان میخواد بدون دردسر انسان های غیر هم مدار رو از هم جدا کنه!؟
ای بابا! سعیده!
قانون که تغییر نمیکنه!خدا هم که همون خداست!
اصول آموزش استاد هم که توی تموم مسائل یکیه!
قانون مدارها همیشه پابرجاست!
تو فقط روی خودت کار کن،فضولی کار خدا رو نکن!
به تو ربطی نداره چه جوری میخواد اتفاقات رخ بده!
اتفاقات خوب افتاده یک جایی!تو فقط باید وارد مدارش بشی،همین
از نتایجی که توی بقیه ی مسیرها گرفتی،منطق ذهنت رو سیراب کن،ازشون پله بساز برای رفتن به مدار های بالاتر!
خدا همون خداست سعیده!
باور تو باید تغییر کنه!تو باید تغییر کنی!
اگر هنوز آدم های اطرافت عوض نشدند،یعنی هنوز باهاشون یک هم فرکانسی هایی داری!
بگرد پیداشون کن،برو توی لایه های زیرین باورهات،آشغال هارو از زیر مبل دربیار…برای همیشه بریزشون دور …
برای اینکه خطِ مستقیم وصل شدن به خودِ خدا رو بهم یاد دادی،….بهم یاد دادی شبیه نودونه درصد جامعه ،مثل قایق رها شده توی طوفان زندگی نکنم و خالق زندگیم باشم،بهم امید دادی،آرامش دادی،احساس خوشبختی بی قید وشرط دادی…
بی نظیری استاد….بینظیری …
خانم شایسته جانم،میشه لطفا از طرف همه ی ما،کله ی مبارک استاد رو ببوسی؟
از شماهم ممنونم برای سعادت حضورت در زندگی استاد….برای قوی تر شدن ایمان ما به قانونِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ
سلام و درود به شما سعیده نورانی پروردگار. الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه. (صد البته که هست، چون همونطور رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون ، جنس کامنت هم خبر میدهد از باورهای درون و اتفاقات بیرون)
میخواستم برات کامنت بنویسم یه حسی بهم گفت هدایت قرآنی ، اپلیکیشن قرآن حبل المتین رو باز کردم و گزینه استخاره رو زدم .
ببین من بهتره هیچی نگم، «در خانه اگر کس است؛ یک حرف بس است»
وقتی جریان هدایت حرف میزنه، من بهتره زیپ دهنمو بکشم…
فقط بهت تبریک میگم. از صمیم قلبم، کلمات از بیان احساس قلبیم عاجز هستن. از طرفی خوشحالم برای قدمهای تکاملی و از طرفی مطمئن بودم که انجام میشه.
که حتی از پاسخ های کامنتاتون میشه یه سایت جدید دراورد. وقتی این پاسخ رو میخوندم به این فکر میکردم که دیگه امتیاز دادن و مورد علاقه کردن کامنتا جواب نمیده باید تمام فایلاو عکسای گوشیمو پاک کنم و
از تمام این خطوط از تمام این اگاهیا عکس بگیرم و ذخیره کنم.
درکنار تمام دفترهایی که از گفته های استاد پر کردم.
سعیده عزیزم دنیات پر از برکت باشه که به چشمهایمان اشک شوق هدیه دادی
امروز میخوام از نتایجم در تمرین ستاره قطبی برات بگم و اینکه هر روز داره میگذره بهتر دارم قانون درک میکنم و قطعا خوندن کامنتهای زیبای دوستانی مثل شما فرشته این سایت باعث درک بهتر قوانین ثابت خداوند شده
من این روزا تازه دارم میفهمم قانون تمرکز چیه و هر جا که تونستم تمرکز زیاد بزارم نتایجش وارد زندگیم شد ،بیش از چندین ماه که قدم یک و دو رو خریدم و بارها گوش دادم ولی الان تازه حس میکنم داره بصورت باور و عادت در وجودم نقش میبنده .
قبلا اگه درخواستی میدادم ،بشدت میچسبیدم بهش و بیشتر مواقع جواب نمیداد ولی الان همه چی رونتر شده ،حتی فایلهای استاد هم معنیشون برام عوض شده و بهتر درکش میکنم ،و اینجاست که بقول شما قانون تکامل درکش کردم و هر چی جلوتر میرم همه چی بهتر میشه
مشتریانی میان سمتم که بار اول تو زندگیم دیدمشون ،آدمهای میان و بهم لطف میکنن که دهن خودم وا میمونه ،کارهای اداریم اینقدر آسون پیش میره که همه میگن مگه میشه
آبجی عزیزم همین الان یعنی ساعت 22:53 نیمه شب بعد از کلس اتفاقات عالی که در طول روز برام افتاد به یک تضاد خوردم و اولش ذهنم داشت بیراه میرفت ،ولی من که قانون میدونم سریع اومدم اینجا و صلاه خودمو با کامنت زیبای شما شروع کردم ،
حالم عالی شد ،قلبم باز شد ،دلم نمیخواست کامنتت تمام بشه
تا به خودم اومدم دیدم چقدر خوشحالم و اصلا انگار اتفاقی نیافتاده
ما بعضی وقتا قانون خیلی پیچیده میکنم برای خودمون و همش انتظار بیخود داریم از خدا ،انگار حتی باید فرکانس حال بد ما رو هم خدا خوب کنه و اون مسئولشه ،در حالی که من میتونستم نیام اینجا و خودمو غرق در کلمات الهی شما نکنم و تا خود صب به درگاه خدا شاکی بشم ،اما فقط با دیدن نوتیفیکشن پیام شما لبیک گفتم به هدایت الله و الان غرق در سرور و شادی هستم و این یعنی هدایت خداوند زمانی که من درخواست کردم درست مثل شما هدایت شدیم به قدم هفت و آموزشهای استاد عزیز که اینقدر خالص آموزش میده
پس بیایم برای خودمون هدایت سختش نکنیم ،کافیه ما درخواست کنیم و عمل کنیم به جریان هدایت
هدایت ربی که میگه از رگ گردن به ما نزدیکتره ..هدایت الله ای که میگه ما به نمرود که طغیان کرد اینقدر بهش حال دادیم و رزق برکت دادیم ،به شما که بندگی منو میکنید که جای خود داره
سپاسگزار الله ایم که رب العالمین و و عهدار کار ماست ..
سپاسگزار شمام سعیده زیبا رو و زیبا صفت در پناه الله یکتا شاد و خرم باشید
نقطه ی آبی شما،قلب من رو،روشن کرد،دعا میکنم نور خداوند تموم زندگیت رو روشن کنه…
بینهایت ازت ممنونم که از قلبت برام نوشتی،از کجا میدونم؟چون به قلبمنشست .
محمدجان،قدم هارو با قدرت و ایمانوتوکل پیش برو که خیر دنیا و آخرت توی دوره دوازده قدمه،نور قرآن ازش جاریه و هرجلسه از هر قدم مثل یک نور میمونه که تیکه ای از قلبت رو روشن میکنه …
ازخداوند متعال سپاسگزارم که من رو دست کوچیکی قرار داد تا حال بنده ی صالحش با این نوشته ها بهتر شه ..
سلام سعیده عزیزم چقدر با نوشته هات ارتباط میگیرم چقدر خوب مینویسی هربار که ایمیل هارو چک میکنم میبینم که پاسخی دادی. با شوق میخونمشون سعیده عزیزم چندین سوال تو ذهنم دارم که اگه لطف کنی و راهنمایم کنی ممنونت میشم
سعیده عزیزم من به مدت دو سال کانال پوشاک داشتم که به صورت هدایتی شروع به این کار کردم ولی بعد از مدتی افتادم تو کلی قسط و مخارج که اصلا نتوستم ادامه بدم و کانالو واگذار کردم به مدت یک ماه هم دائم فقط ویس های استادو گوش میکردم کتابهای که داشتن رو خریدم و پرینت گرفتم موقعی که میخوندم رو ابرا بودم ایمانم میچسبید به سقف که اره من خالق زندگیمم من این زندگیو درستش میکنم ……… بعد فاصله گرفتم از سایتو ویس ها الکی روزها شب میشود شبها روز بدهی و مخارج هم دائم بیشتر میشه. الان افتادم تو این مود که هرکاریو میخوام شروع کنم میگم نه این رسالت من نیست نه این کار خوب نیست کلی سردرگمم از خدا هدایت میخوام ولی فک میکنم نمیتونم صداشو بشنوم از شب قبل دائم میگم خوب صبح بیدار میشم مدیتیشن میکنم شکر گزاری میکنم فایل گوش میکنم ولی هیچ کدومو انجام نمیدم فکر کنم سردگمیم هم در نوشتنم مشخصه دقیقا معلوم نیست میخوام چکار کنم .الان مشکلی که دارم اینه که میخوام بدهیام صاف بشه کاری رو شروع کنم و اینکه. دوستدارم از خواب که بیدار میشم برنامه برای ذهنم داشته باشم از لحاظ متافزیکی که الان چه تمریناتیو انجام بدم سعیده جانم شما میتونی راهنمایی کنی که از کجا شروع کنم ؟
و هر جا که باشید همراه شماست و به هر کارى که مىکنید بیناست.
اما برای سوار برجریان هدایت شدن،به کسی زور وارد نمیکنه،شما باید آگاهانه دستتو دراز کنی سمتش،پس همونطور که به سپاسگزاری نعمت هایی که داری مشغولی ازش طلب هدایت کن … آیه های قشنگی توی قرآن هست که میتونی برای اتصالت استفاده کنی:
اینارو با حضور قلبت زیاد تکرار کن،خودت متوجه میشی هربار چند درجه قلبت روشنتر میشه …
هروقت احساس کردی بهتری،از نشانه ی روزانه ت در سایت کمک بخواه،قبلش از خداوند طلب هدایت کن و هر فایلی اومد حتما به عنوان هدایت روش حساب کن …و البته فایل های اجرای توحید در عمل…خیلی بهت کمک میکنه خیلی زود وارد فرکانس های بالاتر بشی …فرکانسی که خدا میگه:
سعیده جان منم مثل شما مشکل روابط داشتم و همش میگفتم استاد همش میگه یا تغییر میکنه یا اینکه خیلی راحت ازت جدا میشه چطور اخه
و وقتی حرف های استاد رو وحی منزل دونستم و قبول کردم و به آگاهی های دوره عشق و مودت صفر تا صد عمل کردم دیدم واقعا میشه خداوند این کار رو برای من انجام داد خیلی راحت بدون درد سر و در آرامش به راحتی با شادی و خنده ما از هم جدا شدیم
اون وقت بود گفتم که ببین قانون جواب میده حرفاهای استاد همش درست بود که میگفت خدا شاهد من و همسرم خیلی راحت از هم جدا شدیم
اینو نوشتم بگم که میشود حتما میشود ان شاالله یا تغییر بنیادین یا اینکه خیلی راحت جدا میشین
و اینکه خیلی ممنونم بابت تمام کامنت های زیبایی که میزارید تو سایت چه تو دانلودی ها و چه تو دوره ها
ازت ممنونم منطق ذهنم رو سیراب کردی که اگر برای شما این اتفاق افتاده،قطعا این موضوع خیلی راحت برای من هم اتفاق میفته!
این پاشنه ی آشیل،شبیه یک سوراخ بزرگ نشتی شده برام که نمیزاره تا یک حد بیشتر رشد کنم.از خداوند طلب هدایت میکنم که کمکم کنه این مسئله رو براحتی حل کنم و تموم زندگیم رو مشغول بندگی و صلاتش باشم …
ازت ممنونم برادر عزیزم،بینهایت…
نقطه ی آبی شما،قلب من رو روشن کرد،دعا میکنم نورِ آسمون ها و زمین،تموم زندگیت رو روشن کنه …
درپناه الله یکتا،همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشی
سعیده جان همین که شما میگین یک سوراخ بزرگ نشتی یعنی شما با فرکانس تغییر یا جدایی خیلی فاصله دارید
این مسئله رو تو ذهنتون خیلی بزرگ کردین
ساده بگیرید
اول بپذیرید که خودتون این رابطه رو جذب کردین با کانون توجه تون
بعد الگو پیدا کنید استاد تونسته من تونستم چند تا الگو دیگه ام پیدا کنید که تو دوستان و فامیل باشه که راحت درست شده همه چی و البته بعدش هم که رابطه خوب جذب کردن مثل استاد برا ذهتون منطقی کنید که میشود
نکات مثبت همسرتون رو بنویسید
و مابقی کار ها که تو دوره عشق و مودت استاد خیلی خوب توضیح دادن
نگاه سیستمی به جهان رو فراموش نکنید خداوند چیزی رو برای ما نمیخواد خودتون حلش کنید جهان به فرکانس های ما پاسخ میده
قطعا شما از بنده بهتر هستین شاگرد زرنگ کلاس استاد هستین فقط احساس کردم خیلی سخت میگیرید تو این مورد برا خودتون خیلی سختش کردین و تمرکز زیادی روش دارین و انرژی زیادی از شما میگیره که البته آسون هم نیست
اون جایی که گفتی قدرت از آدم ها بگیریم و بدیم به خدا قبلا وقتی این جمله رو میشنیدم حالم بد میشد از آدمی که بهش قدرت دادم بدم می اومد اما الان یک تصویر زیبا با گفتن این جمله میاد در ذهنم این آدم نازنین هست پاره ای از خداست من قدرت دودستی دادم به شیطان و نجوا ها من کاوری از شرک کشیدم روی این آدم که نمیتوانم زیبایی هاش ببینم نمیتوانم اتصال به رب ببینم اگر کاور بردارم اونوقته که زیبایی میبینم عشق میبینموو نور همین و بس .
متشکرم سعیده جان از این کامنت زیبایی که نوشتی متشکرم از نتایح زیبایی که گفتی این که گفتی شاید در یک مکان باشیم اما وقتی داریم روی خودمون کار میکنیم نتایجمون متفاوت هست چرا که مدارمون متفاوت هست .
گفتی اگر آدم ها تغیییر نمی کننند حتما یک سیم مشترک باهاشون دارم که باید اون قطع کنم یه باور اشتباه و مخرب یه رفتار و نگرش غلط که بعد از اون غوغا میشه نتایج بزرگ در روابطم رخ میده سعیده جان دست زیبای خدا هرجا هستی شاد و کامرا باشی و به زودی اتفاقاتی که در انتقالیت به صورت معجزه وار افتاده و آدم های توحیدی که وارد زندگیت شدن بهمون بگی دوست دارم دوست زیبا رو و زیباسیرت من دست حق نگهدارت.
سلام فرشتگان خدا بر فرشته روی زمین، اشرف تر از فرشتها و مخلوقات جهان هستی
سلام بر خواهر عزیزم سعیده خانم شهریاری
که واقعا شهری را یاری میکنی،
دیشب این قسمت زیبای سفر به دور ارض جهان را میدیدم، بعد از صحبتهای جیکاب دیگه نت ام قطع شد، هر چقدر تلاش کردم اینترنت وصل بشه، نشد که نشد، یعنی داشتم کنترل ذهنم را از دست میدادم یک لحظه گفتم الخیر وفی ما وقع
گفتم فروا می بینم،
امروز ساعت 6 بیدار شدم بعد از اینکه پسرم را بردم دم مترو تا بره دانشگاه و منم برم دنبال کارهام،
گفتم یک لحظه برم سایت دنیال اون سریال را ببینم
گوشیم را باز کردم صفحه اول ایمیل ام پیام خانم شهریاری را دیدم، گفتم، حالا برم سفر فرشتگان خدا را ببینم، باز دلم گفت بزار اول پیام این فرشته را بخونم بعد برم سراغ اصل
این را هم بگم، نجواها همواره برام پچ پج میکنن بابا این خانم شهریاری هم دیگه مدام فقط پیام میده،
اما بهشون گفتم، دور شوید، از این فرشتگان، و با این هجمه از نجواها گفتم بخونم، تا این نجواها را در ذهنم بکشم، و همینطور هم میشه،
و اما کامنت خواهر نازنینم را شروع کردم برای خوندن، راستش این پیام برام خیای کم بود، یعنی احساس کردم باید بیشتر نوشته می شد، شاید خود سعیده جان هم میدونن کم نوشتن، احساس میکنم حد اقل یک صفحه را خودش ننوشته، چرا ننوشتی فرشته مهربون، من منتظر بودم،
آخه این کامنت شما، عین یک مرهمی بود برای زخم کهنه ام، یعنی اینطوری بگم، امروز میخواستم کامنت بزارم، و با یک حسی عالی وارد سایت شدم بعد با خوندن این کامنت دیگه اون حسم اشباع شد، ویک کوله باری سنگینی از دوشم برداشنه شد،
هرروز بعد از نماز صبح بطور منظم قرآن را مطالعه میکنم واین توفیق الهی را از استادم به یادگار دارم، که سفارش کرد به خوندن این نقشه کل جهان هستی،
و همواره سپاسگزار استاد عزیزم هستم، امروز بقول استاد عزیزم به چند آیه مشابه برخوردم، مفهومش این بود، یک مرد از دور اومد و خبری را به حضرت موسی گفت، و یک آیه دیگه که شاید صدبار تکرار میشه، اعمال صالح انجام دهید،
این اعمال صالح برایم معما شده، از خداوند میخوام این اعمال صالح را همواره نصیبم کنه، و…
و اما برگردم به کامنت خواهر فرشته گونه ام، سعیده جان، این توکلی که در شما می بینم، بسیار تحسین برانگیزه،
یادم هست اول استخدامم به ما گفتن موقع رفتن به گزینش، موهای سرتون و لباسهاتون ژولیده باشه،
و منم دقیقا یادمه درست قبل مصاحبه موی سرم را بهم زدم(خنده) لباس بدون اتو شده پوشیدم و از این موارد شرک آلود که خدا را شکر هدایت یافتیم،
رفتم برای مصاحبه وگزینش
یادم هست، رفیقم یک کت شیک و لباس اتو شده پوشیده بود،
گیر دادند به کت ایشان(خنده) نهایتا حکم اش را بصورت تعلیقی زدند تا پس از مدتی، پیمانی خورد،
رفتن شما که برای اتاق حراست کجا و بهم زدن موی سر من کجا؟؟
بقول شما و آموزه های استاد عزیزمون، این باورها که چیکار نمی کنند،
من کامنت شما را باید بیش از 10 بار بخونم تا سیر بشم، چون خیلی زود تموم میشه، از بس که شیرین و دلرباست،
مثل شرابی که خداوند در بهشت وعده داده هست،
مثل فایل دوساعتی استاد عزیزمون هست که انگار دو دقیقه زمان نمی بره،
و بقول شما ما در این غار حرا اگر سیصد سال هم بمونیم، انگار دوروز بیشتر نیست اینجاییم
آره جهان آفرینش بی انتها زمان در آن بی معنی میشه،
جمله ایی در کامنتت هست که برام یک کلید داد:
به اندازه ی ده درصدی که به این رگ گردنی اعتماد داریم،که خیالمون راحته خودش خون رو منتقل میکنه!که هیچ وقت پیگیر نشدیم ببینم درست کار میکنه یانه! اندازه ده درصدش، به خدایی که این رگ رو خلق کرده و میگه من ازینم بهتون نزدیکترم،اعتماد میکنیم….؟
آره، از خداوند میخوام همواره منو هدایت کنه که از ته اعماق قلبم باورش کنم، و خالصانه سپاسگزارش باشم
نهایتا از پیام زیبای خداگونه شما بی نهایت سپاسگزارم،
و میخوام از همینجا تشکر قلبی خودم را نسبت به استاد عزیزم و مریم خانم اعلام کنم، و دو تا مطلبی که اگر کامنت مینوشتم( با اینکه کامنت شما منو مست می خودش کرد،)
این بود که،
به نحوه سپاسگزاری نوشتن مریم خانم بود، که میترسم بگم که خدا را در چهره اش دیدم
و دیگری، کنترل ذهن استاد در بازی پینک پنک بود که با دوستش بازی میکرد،
برادر عزیزم،آقا بهروز سلام به روی ماه شما،سلام وسلامتی ورحمت ونور الله به جسم وجان وروح توحیدی و قلب روشنتون
خدا میدونه چقدر لذت بردم از خط به خط کامنتتون،نقطه ی آبی شما از قلبتون جاری شد و بر قلب من نشست.
ازتون بی نهایت سپاسگزارم که من رو لایق دریافت روشنی های قلبتون کردید.
نمیدونید چقدر به این جمله بابا این خانم شهریاری هم دیگه مدام فقط پیام میده خندیدم و روحم شاد شد.
برادر عزیزم،حتما خودت متوجه شدی اعتبار این کامنت ها با من نیست،دوسه ساعت طول کشید تا من این کامنت رو بنویسم،بارها وسطش پاشدم رفتم نفس گرفتم و برگشتم،وقتی نیت صلات میکنی،وقتی از خداوند درخواست میکنی از نورِ خودش بهت بباره،باید ظرفت هم ظرفیت دریافت نور رو داشته باشه،وگرنه من دلم میخواست بنویسم …بیشتر بنویسم …بیشتر ازین نور بهرمند بشم …اما بیشتر ازین ظرفیت نداشت و ظرف پلاستیکیم در برابر این جریان پرت شد و کامنتم رو تموم کردم …
آقابهروز عزیزم،بازم ازتون ممنونم که برام وقت گذاشتید و نوشتید،تحسین شما نشون دهنده ی روشنی قلب و روح خودتونه …از نورِ آسمون ها وزمین برای شما و خانواده ی عزیزتون خیروبرکت و ثروت و سلامتی روز افزون میخوام…
سلام بر سعیده خانم شهریاری شاگرد زرنگ و ممتاز این سایت بهشتی! وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه
من از دنبال کنندگان کامنتهای فوقالعاده شما هستم.
اغلب موقع خواندن کامنتهای بسیار زیبایتان،به خاطر وجود احساسات پاک و نابتان درنوشتههای شیوایتان اشک از چشمانم سرازیر میشود و خداوند را بارها و بارها شکر و سپاس میگویم به خاطر این سایت الهی به خاطر وجود نازنین شما در جمع این سایت الهی و به این خاطر که من را هدایت کرد به جمع شما.
در نوشتههایتان اشاره فرمودید که به قصد گذاشتن رد پا مینویسید البته یکی از دلایلش این است میخواهید در آینده بدانید که از کجا به اینجا رسیدهاید،خیلی لذت بردم و من هم از این به بعد بیشتر خواهم نوشت تا از من نیز اثری بماند.
انستان با قرآن ستودنیست ! و بسیار بسیار پند آموز،فقط در اینجا خواستم به شما هشدار دهم که مراقب باشید این انس دائمی و همیشگی گردد مبادا زمانی برسد که بین شما و قرآن خدای ناکرده فاصله بیفتد.
همانطور که برای من افتاد. و قصد دارم انشاالله به یاری الله این فاصله را هر روز کمتر نمایم تا مانند شما هر لحظه با قرآن همنشین و همکلام گردم. بهتر است به گذشته هم اشارهای نمایم فکر میکنم حدود 20؛ 25 سال قبل من در یک مدرسهای واقع در تهران مشغول به کار شدم خاطرم هست اواخر مهر ماه دعوت به همکاری شدم برای تدریس درس ریاضیات اول دبیرستان .مدرسه بسیار بزرگی بود با امکاناتی فوق العاده نظیر استخر جکوزی بدنسازی و فیزیوتراپی و کلی امکانات دیگر از مقطع دبستان راهنمایی و متوسطه کلی شاگرد داشتند و در آن مدرسه معلمین آقا و خانم مشغول به کار بودند. من بعد از حدود 2 هفته تدریس پیشنهادی از آقای مدیر دریافت کردم برای تدریس درس فیزیک و به دنبال آن دروس شیمی و زیست شناسی را هم به من سپردند دبیران این درسها همکاران خانم بودند که هر کدام به دلایلی از ادامه کار سر باز زدند و نتوانستند همکاری کنند و آقای مدیر هم هر بار من را به دفترش دعوت میکرد و پیشنهاد تدریس این درسها را به من مینمود.
این دعوتها به اینجا ختم نشد و دروس دیگری همچون آمار و احتمالات یازدهم و ریاضیات دوازدهم و مطالعات اجتماعی سوم راهنمایی و ریاضیات سوم راهنمایی را نیز من تدریس کردم حتی جالبه که بگویم یک روز که مشغول درس دادن در کلاس سوم راهنمایی بودم سر و صدای کلاس بغلی توجهم را جلب نمود و وقتی رفتم که ببینم چرا آنقدر سر و صدا میکنند ؟مگر معلم ندارند؟
دیدم که بله ساعت ورزششان است ولی چون معلم ورزش نیامده ناظم گفته که در کلاس بمانید ولی سر و صدا نکنید که آنها بیتوجه به این موضوع سر و صدای زیادشان باعث مزاحمت برای کلاس من میشد.
من هم برای مدیریت کردن کلاسم به آنها پیشنهاد کردم که به کلاس من بیایند و لابلای درس دادن برای اینکه آنها نیز لذت ببرند در کلاس مسابقه طناب کشی و مچ اندازی برگزار کردم و همین موضوع باعث شد که آن دانش آموزان از من بخواهند که معلم ورزششان شوم!!!.
البته بگویم که آنها معلم داشتند فقط آن روز نتوانسته بود بیاید.
خود من اوایل خیلی متعجب و حیران بودم که چگونه میتوانم این همه دروس مختلف و متفاوت را تدریس نمایم با تسلط کامل طوری که هر دانش آموزی هرسوالی که میپرسید بنده ناخودآگاه پاسخ صحیح میگفتم.
خیلی با خودم فکر میکردم که چطور ممکنه برای منی که بدون مطالعه کافی به سر کلاسهای مختلف میرفتم،اینقدر آمادگی و تسلط ایجاد و مهیا باشد.
میدانی چرا؟؟؟جالبه که بگویم تنها به یک دلیل!! آن هم همان دلیلی که شما الان دارید و خدا کند که همیشه داشته باشید و آن مانوس بودن با قرآن است. سعیده جان من آن سال هر لحظه با قرآن بودم شاید برایت جالب باشد با ماشین خودم به مدرسه میرفتم پشت هر چراغ قرمز یا احیاناً ترافیکی که توقف میکردم قرآنم را از جلوی کنسول ماشین برداشته تلاوت میکردم بسته به مدت انتظار از یک آیه تا حتی یک صفحه قرآن میخواندم تا راه باز شود. یعنی مدام؛ اگر کاری نداشتم ؛فقط قرآن میخواندم و این انس دائمی آنچنان قلب من را پاک کرده بود که نور علم به راحتی به آن میتابید و بازتابش را در کلاس به شاگردانم منعکس مینمود.
آن سال برای من تکرار نشدنی بود بس که قرآن خواندم و بس که پیشرفت کردم.
چقدر اتفاقهای عالی برایم افتاد که هر کدام حکم یک معجزه دارد.
انشاالله باز هم با قرآن مانوس و همنشین خواهم شد همچون شما به خداوند مهربان میسپارمتان و برایتان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم خدانگهدار
بی نهایت از لطف شما سپاسگزارم که در حق خواهرکوچیکترتون لطف کردید و انقدر زیبا نوشتید،بینهایت ازین پیغام الهی لذت بردم،علی الخصوص از دیدن روی ماه زیبای خانومتون،خداوند به قلب شما و خانواده ی قشنگتون نور بباره و همیشه در پناه خودش حفظ کنه…
چقدر لذت بردم از خاطراتتون از انس گرفتن با قرآن،خداوند به من سعادت ولیاقت بده که ازین نور جدا نشم هیچ وقت …
آقامجید،وضعیت من دقیقا این روز ها شبیه خاطرات شماست…
یا کتاب قران دستمه،یا از گوشی دارم میخونم،یا دارم بهش گوش میدم …حتی تو طول شیفت،یک هندزفری توی گوشمه و درحین کار…مثل دارو دادن،گزارش نوشتن و…درحال گوش دادن به قرآنم.
واقعا خودم نفهمیدم چی شد که روحم انقدر تشنه ی خوندن وشنیدن کلام خداشد.واقعا رحمت خداوند بود.وگرنه من کجا و لیاقت قرآن خوندن کجا؟
خدا میدونه من نسبت به آیاتش کروکور بودم و این بینایی و شنوایی هم لطف پروردگاره …
زمانی که کارم توی شیفت تموم میشه،هندزفری به گوش،میرم تو حیاط بیمارستان و زیر آسمون خدا قدم میزنم و به سوره ی سجده گوش میدم …اون لحظه احساس میکنم وسط بهشتم،واقعا هیچی نمیخوام هیچی …انگار همه چیز هست..بهترینش هست ….
ی وقت هابی اینقدر احساساتی میشم که نمیدونم واقعا چکار کنم
که حتی توی نوشته هام هم میشه این احساس رو در کرد
الان که دارم مینویسم اشکهام کل صورتم رو گرفته
اما این اشک ها اشک های شوقی هستند که برای بنده پاک و مطهر خدا سعیده عزیز خواهر توحیدیم ریخته میشه
میدونم که شاید گفتن این حرف ها خوب نباشه اما من نمیتونم احساسم رو کنترل کنم و از توحید استادام و بچه های سایت مخصوصا سعیده عزیز خوشحال نشم و اشک نریزم
آقا من توی این مسئله ضعیف هستم
البته که خوشحالم بابت اینکه ضعیفم
خواهرم اینکه بهت میگم ازت دارم یاد میگیرم واقعا میگم
چون از وقتی که کامنت هات رو میخونم و آیات زیبای قرآن رو میاری و از صحبت های خودت با خدای عزیز مینویسی من هم بیشتر ترغیب میشم برای صحبت بیشتر با خدا و خوندن قرآن
واااای دورت بگردم خداجونم که چقدر بهم آرامش میده وقتی کلام الهیت رو میخونم و لذت میبرم
سعیده عزیز برات بهترین ها رو آرزو میکنم امیدوارم غرق در عشق خدای بزرگ باشی و همین آرزو رو هم برای خودم و دیگر دوستان دارم
خیلی وقت ها نجواها میان و نمیذارند که درست تمرکز کنیم اما به قول خود مقدسش که نجوا تنها از سمت شیطان هست و شیطان بر مومنان قدرتی ندارد
من از خواندن کامنت های شما بسیار لذت میبرم و استفاده از آیات قرآن بین حرفهاتون محتوای نظر شما رو خیلی دلنشین میکنه چه قدر خوبه که تو سایت این امکان و داریم که وقتی دوستان خوبی مثل شما تجربیاتشان و به اشتراک می گذارند از طریق ایمیل بهمون اطلاع داده بشه
وقتی در مورد اینکه خدا از رگ گردن بهمون نزدیکتره گفتی دستم رو گذاشتم رو رگ گردنم و نبضشو احساس کردم و بی اراده اشک ریختم
الهی که همین الان که داری دیدگاه من رو می خوانی حال دلت بی نهایت عالی باشه
هیچ ایده ای ندارم که دقیقاً باید برایت چی بنویسم
فقط می خواهم بگم مرسی که هستی و مرسی که می نویسی …
دیشب قبل از خواب وقتی اومده بودم تو رختخواب هدایت شدم بیام این دیدگاه شما رو بخوانم
باورت نمیشه
اونقدر آرامش پیدا کردم و به یاد آوردم که خدا هست و خدا هست و خدا هست …
که نمی توانم حس و حالم رو توصیف کنم
یه خواب عمیق و شیرین رو تا صبح تجربه کردم و دقیقاً با کلمهی خدایا شکرت خدایا شکرت از خواب بیدار شدم و فکر کنم حدود نیم ساعتی هم تو همون خواب و بیداری داشتم برای نعمت ها با یه لبخند ملیح سپاسگزاری می کردم
نمیدونم….
حسم می گفت این حس و حال خوبم رو با شما به اشتراک بگذارم و ازت قدردانی کنم
دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمت …درحالیکه سرمست از نتایج ریزودرشت و معجزات خداوندی و هرچقدر برام تعریف کنی از اتفاقات خوبت ،تموم نشه
این دعا رو در پاسخ به آخرین پاسخی که من برای شما نوشته بودم نوشتی
خیلییییی به دلم نشست مرررررسی مرسییییی
ان شا الله ان شا الله
چقدر خوشحال و سرمستم
و خدا میدونه با ابن حال خوب و الهی با این انرژی مثبت دارم میرم سر کار چه اتفاقات بی نظیری… چقدر نعمت و ثروت از در و دیوار می خواهد وارد زندگیم بشه
به قول خانم شایسته
خداوند یار و نگهدار و هدایتگرمون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
کامنتت الان پاسخ میدم چون شبا وقت میکنم فایل هارو گوش کنم و کامنت بنویسم دقیقا وقتی همه خوابیدن ومن با یه چای باخودم خلوت میکنم که بفهمم باخودم چند چندم؟؟
کامنتت پراز عشق بود
پراز نور
پراز هدایت
پراز نشونه
پراز ردپاهای خدا
پراز اشک شادی
پراز تحسین و انگیزه و شوق.
خب چه قدر خوشحالم که این سعیده داره نتایج هاش بزرگ ودیدنی میشه
چون پای تعهدش وایساده
چون داره به قانون عمل میکنه
چون ترس نداره و شرک نداره
با باورتوحیدی قدرت را فقط از خدا میدونه وبس.
راستی سعیده جان
این روزها که داری طعم هدایت خدارو مزه مزه میکنی
می بینی خدا از اون رگ گردن بهت نزدیکتر شده ..
دقت کردی چقدر لبخند بیشتری دریافت میکنی .
و دوست داری بیشتر قرآن بخونی .
کاملا میدونم که این روزها
پاداش اعراض و بی توجهی هات
پاداش صبر وحال خوبت
پاداش رقصیدن تو شیفت کاریت
پاداش تعهد و تمرین وعملکردت
پاداش همین کامنت نوشتن هات با جمله های قرآنی و زیبا وطنازی
داره از راه میرسه
پیشاپیش نوش جونت باشه
بالا رفتن مدارت
بالا رفتن فرکانست
گوارای وجودت باشه
عشق بازی با خدا
تقوا و قلب سلیم .
بچسبه به تک تک سلولهات
بوسیدن خدا و
نگاه خدا و
لبخند خدا .
الهی که همین طوری نشونه وهدایت های خوشگل وارد مدار زندگیت بشه و نفس هات پراز خوشبختی باشه.
و با بشکن و برقص زندگیت ومدارت بالا وبالاتر بره عزیزدلم.
بوووووووووووووس به قلبت که داره
این روزها باهدایت های خدا منظم تر و خوش صداتر می تپه .
امروز صبح دقیقا همین هوای بینظیر رو من تو شهر دماوند زیبا تجربه کردم دیشب یه بارون خفنی اومده بود کل شهر رو شسته بود چاله ها و گودالها پر آب بودند گنجشکها خودشون رو توش میشستند برگهای پهن گیاهان قطرات آب روشون جمع شده بود و زیباییشون رو دوچندان کرده بود کوه ها مه آلود بودند و غرق در مه ها شده بودند هوا تمیز و صاف بود و چنان لطافتی داشت با روح و روانت بازی میکرد واقعا و من حسابی لذت بردم از اون فضا.
چقدر جالب مریم جون فکر کنم هنوز دست و صورت نشسته نشسته بودند پای سپاسگذاری هاشون تا از همون لحظات ابتدایی هوشیاری این پیوند رو به سپاسگذاریهای دیشبشون وصل کنند و اجازه ندهند کوچکترین فاصله ای بین این فرکانسهای ناب بیوفته.
چقدر تحسین برانگیز شما رفتید سر میز شام تولد اون همه پیتزای رنگی و وسوسه برانگیز بود با چه هیجانی دوستانتون میخوردند اما شما دوتا عزیز لذتی در خوردن اونها نمیدیدید چون به یک اصلی رسیدید که اون اصل نتایجی براتون رقم زده که بارها و بارها لذتش از این خوراکی ها بالاتر و بیشتره درواقع شما بشدت برای خودتون بدنتون و سلامتیتون ارزش قائل هستید و هرگز اشغال به خورد بدن زیباتون نمیدید و کاری نمیکنید که تحت فشار قرار بگیره و آسیب جدی ببینه آفرین بر شما.
عجب محله باصفا و خوشگلی بود چه حیاط خلوت زیبایی داشتند برای گذراندن یک آخر هفته یا یک دور همی لذت بخش شرایطش رو فراهم کرده بودند آتشدان صندلی های راحتی آلاچیق و… چقدر خوب باریکلا.
چقدر لذت میبرم از اینکه این مردم اینقدر به تفریحاتشون اهمیت میدند و اتاق مخصوص بازی دارند با کلی وسیله و سلایق مختلف رو پوشش هم میدند چقدر واقعا زیباست و نشون میده اولا بنیان خانواده چقدر محکم هست تو این جامعه دوما چقدر شادی کردن و شاد بودن براشون مهم و جز اولویتها شونه سوما چقدر هر چیزی سرجایش خودش هست هر کسی به هر روشی طبق هر سلیقه ای که داره میتونه حال کنه و لذت ببره بازی های فکری گیمی هیجانی فیزیکی.
یه نکته خیلی مهم دیگه اینکه شما وقتی داشتید میرفتید یه گردان آدم جمع نشده بودند دم در خداحافظی کرده بودند احتمالا هرکس سرکار خودش بوده و نگران این نبوده وای نه زشته حالا امروز نرم سر مار دیر تر برم دوستان میخواند برند وایستم بدرقه کنم تا دم در نه آقا جان این وظیفه خودته به خودت حال بدی و لذت ببری من ناتوانم تو این مورد من یه سری وسایل فراهم میکنم اما خودت دیگه باید کاری کنی بهت خوش بگذره من وظیفه ای ندارم.شما سبک تغذیت متفاوتی ما متفاوت خوب آدمها باهم فرق میکنند هر جور حال میکنی و لذت میبری غذا بخور من اگه بتونم شرایطش رو برات فراهم میکنم اما خودمو زجر نمیدم و اذیت نمیکنم بخاطر شما دوست عزیز.
و همه این ارزش قائل شدن ها برای خودمون باعث میشه فرکانسی رو به جهان ارسال کنیم که آدمهای باارزش رو دور خودمون جمع کنیم و زندگی و روابط زیبایی رو داشته باشیم روابطی که در عین سادگی و رهایی بشدت دوستانه و عاشقانه هست.
عجب سفر فوق العاده ای عجب لذتهای فراوانی باز خرید و لذت پول خرج کردن اونم برای تهیه هدیه ک چقدر خوبه با دادن هدیه حال دیگرانو خوب میکنیم و چقدر عالیه ک آنچه بر خود میپسندی بر دیگران هم بپسندی دنبال همون مارک و همون وسیله ک خودتون استفاده کردید و کاملا ازش رضایت دارید بعنوان هدیه استفاده کنید خدایاشکرت چقدر ثروتمند بودن معنویه چقدر لذت میبرم ک همچین الگوی عالی و درجه یکی دارم در همه جوانب الهی شکر چقدر منظره زیبایی و هوای پاک و ابرهای زیبایی الهی شکر ک تا یکم احساسم بالا پایین میشه میگم برم سایت انرژی بگیرم بعد میام میبینم وااای خدای من خرید مهمونی جشن همزمانی استادوبانو ک بازم ب موقع و در زمان شادی و لذت رسیدن و کلی بهشون خوش گذشته چقدر نشون میده ک توجه ب احساس خوب ب شادی ب صلح باخود ب همین زیبایی جواب میده ک کاملا در زمان درست تصمیم بگیری پیام بدی و سر موقع برسی و کلی از دورهمی لذت ببری الهی شکر ک میبینم و تقویت میکنم صلح باخودمو و تمرکز میکنم روی کانون توجهم تا ب همین راحتی هدایت بشم ب شادی و زیبایی بیشتر الهی شکر عجب خونه زیبا و بزرگی چقدر قشنگ و دلباز با کلی امکانات بازی و سرگرمی واقعا شگفت زده شدم چقدر تفریح و سرگرمی براشون اهمیت داره ک یک بخش خونه اختصاص داده شده ب وسایل بازی خدایاشکرت ثروت و فراوانی موج میزنه اینهمه استقلال مالی برای داشتن این امکانات رفاهی تفریحی درکنار بستر گرم خانواده عالیه عالی..چقدر وقتی رشد کردن ی گیاهو میبینیم ذوق میکنیم دقیقا وقتی دوست و فامیلی داریم ک بعد مدتی بچه هاشونو میبینیم ک بزرگ شدن خوشحال میشیم و برای ذهنمون یکم مقاومت ایجاد میشه چون زمان رشدشونو ندیده و یکباره میبینه ویکم غیرقابل باوره ولی لذت بخش و دوست داشتنی حتی ک دیگه بتونی باهاشون بازی و سرگرمی داشته باشی و اونام از حضور شما و خونگرمی تون لذت ببرن چقدر خوبه داشتن چندتا بچه هم سن و سال ک باهم بزرگ میشن و خانواده صمیمی و گرمی میشه برای پدرو مادر لذتبخش و باعث افتخار میشن با رعایت اصول و ادب و احترامی ک دارن ب دوستان خانوادگیشون میذارن و با این عشق و محبت بازی میکنن و میشینن جلوی دوربین و سخنوری میکنن بدون خجالت و حاشیه واقعا کلی آموزش داره این فایل چند دقیقه ای ی نکته دیگه چقدر خوبه باتراک رفته باشی مهمونی چقدر احساس راحتی داری خونه سیارت همراهته و باز راحت و آسوده و مستقلی براخودت اونم تو اون محله بسیار امن و زیباو دوست داشتنی با این همه سرسبزی و درخت کاری زیباو اون آبشار تزئینی ک ب زیباییش بیشتر افزوده و چقدر لذت بردم از صلح باخود وقتی برای ما مهمون میومد حتی بعد ی شب میرفت خولقمون تنگ میشد تا رفتنش و رسیدنش ب سرکوچه پشت سرش نگاه میکردیمو من ک دوست نداشتم برم تو خونه تا جای خالیشو نبینم گاهی میرفتم ی دوری تو خیابون میزدم تا خودمو بهتر کنترل کنم بعد برمیگشتم بازم بغز میکردم خخخخخخخ عجب روحیه ای داشتیمااااا..حالا ب همین راحتی بعد چند روز اونم بازی و تفریح ب راحتی اونجارو ترک کردین در صورتی ک حتما اعضای خانواده مشغول انجام امور خودشون هستن و باز این برای من کلی درس داشت..و هرچی از این زیبایی محل سکونتشون بگم کم گفتم چ کیفی کردم از این خیابونهای بزرگ و تمیزو زیبا الهی شکر ک روزی من کردی دیدن این زیبایی و فراوانی رو سپاسگزارم از استاد جان و بانو مری عزیزم ک باعشق برای من فایل میزارن تا حالم زیرورو بشه و کلی انرژی بگیرم و تمرکزم بره روی نکات مثبت و زیبایی و فراوانی و بهترین ورودیهارو ب خورد ذهنم بدم الهی شکر ک ب این زیبایی مسلط ب زبان غیر هستید و من خیلی ذوق میکنم وقتی میبینم و میگم چقدر خوبه ک بتونی ارتباط برقرارکنی و خداروشکر ک ب ما همچین قابلیتی داده ک میتونیم هرچی بخوایم یاد بگیریم و باز باید ب فکر یادگیری زبان دوم باشم تا مقدمه ای باشه برای قدمهای بعدی ک سفر ب خارج از کشور هست و رفتن و گشتن مثل استادم و یکی از ابزار مورد نیاز همین زبان دوم بین المللی هست ک باید آموخت خب کلی لذت بخش بود و پراز نکات مثبت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
چی صبحی دل انگیز و جذاب را شروع کردیم و شب چقدر خوب باران باریده بود.
و خانم شایسته را دیدم که در فضایی نیشسته و دفتر چه سپاسگذاری اش در دست دارد و نعمت های که خداوند هر لحظه وارد زندگی می کند را یاد داشت می کند یا نعمت های که در زندگی اش دارد را سپاسگذاری می کند و هوای خلی عالی و لذت بخش را تجربه می کند
مال ما هم دیشب کلی باران باریده بود صبح بیرون نگاه کردم هوا رویایی و فوق العاده عالی بود. و لذت بردم
و این فضایی رویایی و بزرگ و ابرهای که نشان دهنده این بود که قرار است لحظاتی بعد باز باران بیاید و اینکه باران تراک کمپر. را چقدر خوشکل و عالی شسته بود و آدم از نگاه کردنش حال می کند
و این تراک کمپر را هر باری می بینم کلی کیف می کنم و حالا خلی دوست دارم یدونه از این تراک کمپر ها داشته باشم و خلی برایم لذت بخش شده است داشتنش
اینکه رفتی فروشگاه که برای خونه دوست تان کدام تحفه خریداری کنید
و قابل تحسین است این نگرش تان که وسیله ای برای طرف تهیه می کنید که آنها هم بیتواند از آن وسیله استفاده موثری داشته باشد
ما اگر باشیم می خواهیم وسیله ای را خریداری کنیم که قیمت اش ارزان باشد
اما به اینکه آیا طرف از این وسیله استفاده خوبی کرده می تواند یانه کاری نداریم فقط می گویم قیمت اش ارزان تر باشد و گفته شود که اری چیزی خریدیم
و اینکه آخر سر اجناس فوق العاده عالی را تهیه کردین
و این خلاقیت تان برای من قابل تحسین است اینکه خود تان را قشنگ با شرایط وفق می دهید
مثلاً همین امکانات که در این فروشگاه در اختیار مشتری قرار داده اما خلی از افراد این کار را نمی کند
در حالیکه شما مختار هستید خود تان وسیله های که خرید کرده اید را اسکن کنید و پول شأن را پرداخت کند و در صف منتظر نباشید
و این کار شما را خلی دوست دارم که دنبال راحت شدن کار ها هستید و همین باعث می شود که همیشه راحل های ساده و راحت در مسیر شما قرار گیرد
و این دوستان شما چقدر خانواده دوست داشتنی و عالی هستند
و این فضای زندگی شأن چقدر جذاب و لذت بخش بود
اصلا فکر نمی کردیم که اینجا خونه یا محل زندگی شأن باشد بلکه فکر می کردیم که اینها اینجا برای تفریح آمده است از بس که همه جا امکانات بود برای لذت بردن و حال کردن
آفرین به بچه های خانواده چقدر چست و چالاک بودند و هر کدام شأن در کار مورد علاقه خود مشغول بودند و لذت می بردند
و قبلاً این فامیل را در سریال زندگی در بهشت دی ه بودم که یک باری بچها همرای پدر شأن آمده بودن وقتی برگشتند مادر شأن را هم آورده بودند وقتی برای بار دوم آمدند چقدر مادر شأن را به همه جای می بردند و معرفی می کردن و چقدر هیجان داشتند و خوشحال بودند
اما آن زمان این بچه ها کوچک تر بودند اما با کلی رفتاری قشنگ و آموزنده
مثلاً همان مسولیت پذیری که هرکدام از این بچها داشتند برای من خلی جذاب بود
اما حالا بعد از مدت های زیادی بازهم این بچه ها را دیدم اما حالا بزرگتر شده و خلاقیت های بشتری کسب کرده است و خلی تفاوت ها ایجاد شده است
و شما استاد و خانم شایسته چقدر اینجا برای تان خوش گذشت و چقدر لذت بردید و پینگ پنگ بازی کردید
و عجب تجربه خوبی بود
اینکه شما استاد گفتید ما اینجا خود مان غذای مورد علاقه مان را تهیه کردیم برایم خلی جذاب بود
چون این گونه مهمان شدن خلی خوب است
که راحت آن غذای که برای بدن تو ساز گاری دارد را تهیه می کنی و نوشجان می کنی و این نیست که حالا خونه فلانی آمدین هر چیزی آورد نوشجان کنیم بلکه خلی راحت حرف های تان را با یکدیگر شریک می سازید بدون اینکه کدام حرف ناراحتی مانند خلق شود
و از مهمان شدن شما در این فامل و این شادی و لذت که در این جمع فامل دیدم کلی لذت بردم و کلی برای من درس داشت
و روز آخر هم صبح با شادی و نشاط این شهر جذاب و قشنگ را ترک کردید به مقصد به جای با حال و عالی دیگر
من از دیدن این فایل خلی لذت بردم و کلی چیز ها آموختم و حال کردم
خداوند را بسیار سپاسگذارم بابت دیدن این فایل خلی قشنگ
چقدر هوا بی نظیر و فوق العاده شده بود، چقدر بارون خداوند بی نظیره، چقدر بارون مثال بارز و خوبی برای فراوانی است.
خدایا صد هزار مرتبه شکر بابت این همه زیبایی، چقدر همه جا سرسبز و بی نظیر بود.
چقدر ثروتمند شدن مقدسه، چقدر ثروتمند شدن زیباست، استاد جان شما چقدر زیبا به این سخن عمل می کنید؛ هر چیز را برای خودت می پسندی برای دیگران هم همان را بپسند.
چقدر شما بی نظیرید وقتی می خواهی هدیه بگیرید، کادویی می گیرید که خودتون استفاده کردید و راضی هستید.
چقدر ثروتمند شدن بی نظبره که وقتی می خواهی هدیه بگیری بهترین هدیه ممکن رو می گیرید فارغ از اینکه قیمتش چقدر باشد(حدود 12 میلیون تومان هزینه کادو شد)
تحسین می کنم این همه ثروت و فراوانی پول رو
خدایا چقدر پول ساختن راحت شده،
چقدر اپلیکیشن ها کار رو راحت تر و ساده تر کرده، بدون اینکه تو صف وایسی راحت خودت هزینه رو پرداخت می کنی و میری.
چه خانواده فوق العاده ای، هر کی مشغول یه کاریه، یکی پینگ پونگ بازی می کنه، یکی آتاری بازی می کنه و همشون دارن لذت می برند.
وای چقدر یعقوب قصه ما بزرگ شده.
استاد جان چقدر تو بازی پیشرفت کردید، دفعه پیش رایان تو پارادایس شما رو برد و الان شما به راحتی تونستید ببریش.
این نتیجه همون تمربن و تکرار روزانست.
چقدر جلوی خونشون سر سبز و بی نظیر بود.
استاد جان چقدر همیشه شما در زمان و مکان مناسب قرار دارید، هر جا میرید یا جنگل هست، و یا آب
سلام به استاد عشق دلم و مریم گلم
خدایا شکرت
چه دوستای خوبی که اینهمه مدت با هم در ارتباطید و فقط میخوایید در کنار هم باشید که از وجود هم لذت ببرید فارغ از اینکه خودتون رو موذب کنید که الان ما غذامون با اونا فرق داره یا هر چیز دیگه ای …… واقعا طرز تفکرات اون خانواده رو خیلی دوست دارم که حتی خودشون هم دیدم اومده بودن پرودایس همینجوری راحت بودید باهاشون ، خودشون کارهای خودشون رو میکردند میپختند و تمیز میکردن و جمع و جور میکردن جقددددددر این فرهنگ رو دوست دارم برعکس خودمون که وقتی میخواد مهمون بیاد بجای اینکه خوشحال باشیم استرس میگیریم که حالا چه غذاهایی پرست کنیم وااای نکنه بد بشه نکنه خوششون نیاد یا اون غذا رو تازه خورده باشن و بدو بدو خونه رو طوری تمیز میکنیم که انگار میخواییم واسه عید خونه تکونی کنیم که مبادا بگن خونشون کثیفه مبادا بکن شلختس و غیره
وااای اگه از یه مدل بیشتر درست نکنم حرف در میارن و غیره …..
چقدر این چیزها تو ایران پر رنگه و یجورایی اصلا انگار احترام گذاشتن به مهمون شده بیشتر غذا درست کردن
یعنی واقعا یسریها تو ذهنشون این موضوع هک شده ، یعنی مهمون میاد باید بگی من کدبانوی کاملم و خودت رو اثبات کنی وگرنه آسمون میاد به زمین …..
حالا جالبه آدم بخواد ساده برگزار کنه مگه اطرافیانش میزارن مثلا آقا به خانمش گله میکنه یا بر عکس …..
واقعا این خودنمایی ها و خودنمایش دادنهاست که لذت مهمون اومدن رو از ما میگیره
من خودم چقدر این سادگی رو دوست دارم البته بگم خودم هم هنوز تو ذهنم بابت ابن قضیه ترمز دارم اونم بر میگرده به رفتارهای پدرم که از بچگی درونم ریشه کرده که اگر میرفتید مهمونی و طرف غذای ساده تری می زاشت جلومون نشونه بی احترامی میدونست …..
چقدر راحت بودن و لذت بردن در کنار هم فارغ از هر توقعی قشنگه چقدر حسش ارامشبخشه و این راحتی رو از سریالهای زندگی در بهشت در شما استاد عشق دلم و مریم گلم دیدم همون موقع که مهمون داشتید تو تمپا و رفتید راحت مرغ سوخاری خریدید و میوه هم توت فرنگی با ظرفهای یبار مصرف و براحتی بجای خسته کردن خودتون و فارغ از قضاوت کسی ، شاد و سر حال در کنار مهمونامون لذت بردید ….
خداروشکر که این سریالها رو برای ما زحمت میکشید فیلمبرداری و تدوین میکنید و ذهن ما با دیدن اینا منطقی میشه که بابا جان ببین چقدر خوبه دارن از کنار هم بودن لذت میبرن و تمام
دوستتون دارم و به الله یکتا میسپارمتون ️
بنام خدای خالق زیباییها
سلام به استادومریم جانم ودوستان ناب سایت
خدایاشکرت بخاطر این همه زیبایی که یکجا قراردارندواین روحیه زیبایی طلبی وشکارچی زیبایی که استاد وعزیزدلش داره
خدایا شکرت بخاطر فروشگاههای بزرگ این کشور زیبا که اینقدر خریدهارو آسون کرده
درواقع هرکس دنبال ساده تر شدن کارها باشه جهان به یاری اون میاد واگر دنبال سختی هم باشی همون روجذب میکنی وجهان همون سختی رو بهت نشون میده چی میشه که استاد توی این کشور که مهد تمدن کار خودشو میکنه وجالب که بهترین کار هم انجام میده ومثل خیلی از آدما که جایی میرن حتی نگاه میکنن ببینن بقیه چطور راه میرن وهمونو تقلید میکنن
واین مستقل بودن نشون دهنده ی عزت نفس بالاست برای همین در صلح بودن با خودش وخودواقعی بودن آدمو به سمت زیباییها وآسانی ها هدایت میکنه چون خودتو توی منگنه نمیزاری بخاطر تایید دیگران
استاد 3 روز پیش دوستای صمیمیش مهمونه وغذای خودشونو جدا میپزن ومیخورن واین درحالیه که غذای دیگه هم به چشمشون میخوره واقعا تحسین داره
برای همین درصلح بودن هست که جهان درخدمتش میاد
بارون میاد که ماشینش رو بشوره
سر بزنگاه هدایت میشه به وسیله ی مورد دلخواهش
خیلی از کارها هست که تو ایران هم میشه انجام دادوما یا تنبلی میکنیم یا واقعا حواسمون نیست چون فکرمیکنیم چون همه دارن این مدلی عمل میکنن پس درستش همینه الان توی اون فروشگاه خود آمریکاییها خیلی هاشون رفته توی صف مونده بودن ولی استاد خیلی راحت اسکن میکنه وپرداخت میکنه خریداشو
چندسال پیش که اینقدر سایت های مختلف وگوشی های پیشرفته نبود من همیشه قبض تلفن رو با گوشی خونه پرداخت میکردم وهمون موقع میدیدم که بقیه چقدر معطل بانک وای تی ام میشن وحتی به خودشون زحمت نمیدادن که یاد بگیرن چطوری حتی قبضاشونو پرداخت کنن ولی من براحتی توی خونم این کارو انجام میدادم چون باور داشتم راه ساده تری هست و پیداش میکردم آسونی رو ولی بقیه نمیخواستن این عادت رو کنار بزارن
بازم ممنونم ازاستاد بخاطر این فایلای زیبا
درپناه حق سلامت وشاد باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
شیوه سلمان چنین بود که هرگاه سهمیه سالانه اش را از بیت المال دریافت می کرد، مخارج یک سالش را ذخیره می نمود تا زمانی که در سال آینده نوبت سهمیه اش برسد . به او اعتراض کردند که تو با این همه زهد و تقوا در فکر ذخیره آینده ات هستی! شاید امروز و فردا مرگ تو برسد! سلمان در جواب می فرمود: شما چرا به مردن فکر می کنید و به باقی ماندن نمی اندیشید؟ ای انسانهای جاهل! شما از این نکته غفلت می کنید که نفس انسان اگر به مقدار کافی وسیله زندگی نداشته باشد، در اطاعت حق کندی و کوتاهی می کند و نشاط و نیروی خود را در راه حق از دست می دهد; ولی همین قدر که به اندازه نیازش وسیله و مال دنیا فراهم شد با اطمینان و آرامش بیشتری به اطاعت حق می پردازد.
خدارو صد هزار مرتبه شکر می کنم که بعد از مدت ها باز هم من رو هدایت کرد به این سایت سراسر نعمت و خوشبختی و آرامش. خدایا بی نهایت ازت ممنون و سپاسگزارم عزیز دلم.
خدای من کدوم شهر و ایالت و کدوم state park و دقیقا کجای این کشور پهناوره که سراسر از زیبایی و لذت و خوشی و شادی و آرامش نیست. اون از ساحل هاش که شن های به نرمی آرد داره، اون از چشمه های آب گرم که جز زیباترین پدیده های طبیعی جهانه، اون از طبیعت جنگلی و بکرش که سراسر از آهو و گوزن و سنجاب های زیبائه.
اصن آدم نمی فهمه انسان ها رفتن تو طبیعت زندگی می کنند یا طبیعت پیشروی کرده و اومده وسط زندگی آدم ها، انقدر که همه چیز سبز و رویایی و طبیعی و عالیه. خدایا شکرت
خدایا هزاران مرتبه شکرت که این کشور پر از ثروت و انسان هاییه که در نعمت و پول و ثروت دارن عاشقانه، با کیفیت، در کمال آرامش و به بهترین شکل ممکن زندگی می کنند، از نعمت ها لذت می برند و هر روز شاد تر و سپاسگزارتر هستند و از این خوان پر برکت هر روز دارن جرعه های خوشبختی رو پیک پیک سر می کشند و در این بهشتی که خودشون ساختن، بهشتی که نتیجه اعمال و رفتار و کردار و فرکانس های خودشونه دارن به زیبایی هر چه تمام تر زندگی می کنند. خدارو شکر
خدای من چه قدر جیک آپ و جوزف و لیوا بزرگ شدن. اصن احساس می کنم ده سال از دو سال پیش که اومدن پرادایس و تازه با هم آشنا شدیم گذشته و چه قدر رشید و رعنا شدن. خدایا شکرت
استاد وقتی که داشتید با رایان بازی می کردید با خودم گفتم: جوزف کجاست؟
ای کاش همین جا باشه و ببینمش. که یهو از در درآمد و من از خود به در شدم!!!!
انقدر که این بچه شاد و پاک و در لحظه است. انقدر که این بچه پرانرژی و اهل رقابت و هیجانه و من هم عاشق همچین ویژگی هایی هستم.
خدای من جیک آپ چه قدددر حرف های ثشنگی می زنه. و چه قدر ریز بینانه ئ با دقت مسائل رو تحلیل می کنه و درسشون رو به درستی برداشت می کنه. که این ها از لرتباط عمیق و عمقی بالایی که با خودش داره نشات می گیره. این ها از تمرکزی که بر خودش و رفتارهاش داره نشات می گیره.
تا جایی که من از صحبت هاش متوجه شدم گفت وقتی که کلاس هشتم بود و تازه رفته بود سر کلاس بچه های کلاسشون با خانم معلمشون که انسانی تا حدودی جدی بود و ارتباط برقرار کردن باهاش سخت بود، تونسته بود ارتباط برقرار کنه و بعد از اون هم خودش و هم همکلاسی ها و هم خانم معلمش چه قدر از لحاظ شخصیتی تونستن رشد کنن، چه قدر درس های خوب و آموزنده و مفید بهشون داد این قضیه و در نهایت این پیروزی برای خانم معلمشون باعث شد تا سال های بعد هم بتونه همون الگوی رفتاری درست رو به کار بگیره و با بچه ها گرم بگیره. و اینه که داشتن ارتباطات اجتماعی از نظر جیک آپ خیلی خیلی مهمه.
توی سریال زندگی در بهشت هم یه بار استاد که دو نفری با همدیگه صحبت کرده بودن باز هم حرف های فوق العاده ایی زده بود که درباره توانایی و اعتماد به نفس بود و اینکه هر انسان توانایی های مختلفی داره که باید ببینشون و بتونه از شون استفاده کنه.
این بزرگ مرد کوچک فوق العاده س و امیدوارم توی مسیر درست و رشد و موفقیت همیشه در حال حرکت و رشد باشه.
راستی سلام به روی ماه همه تون. انقدر ذوق زده بودم از دیدن فایل که سلام کردن از تو اولویتش در اومد.
دوستون دارم استاد جان برای این همه زیبایی و قشنگی.
سلام آقا محسن عزیز که برای بار اول حس میکنم کامنت زیباتونو خوندم و چقدر لذت بردم از نقل قولی که از سلمان شد و چه باور قشنگی در ذهن من کاشت و جای تحسین داره که با ما به اشتراک گذاشتین این آگاهی ها رو
من خودم از جمله آدمهای بودم و هستم که هیچ وقت بفکر آینده نبودم و فکر میکردم ولخرجی و بی برنامگی یک ارزش در حالی که اصلا اینطور نیست و من بجای ایمکه تمرکزم روی زندگی و لحظاتی باشه که میتونم در آینده بواسطه مدیرت هزینهام داشته باشم تمرکزم روی نبودنها و مردن بود
چقدر زیبا اینو بیان کردین و چقدر در ذهن من منطقی شد که با پول راحت بشم و بتونم مدیریتش کنم
چند وقتی بود در مورد باورهای ثروتساز فکر میکردم و یک آگاهی بهم الهام شد که دوسدارم با شما در میون بزارم
من متوجه شدم که در خصوص این باور که ثروت و اکسیژن مثل همن و هیچ فرقی با هم ندارن یعنی همونجوری که اکسیژن در دسترس ماست و ما به عنوان کسی که همه چیز انرژی میدونیم پس ثروت نیز یک انرژی و همیشه در دسترس و اگر ما نداریمش بخاطر ترمز های ذهنیمونه
بطور مثال :
من با خودم حساب کردم که در یکسال گذشته چندین میلیارد هزینه خوده من شده و روزهای بود که بطور فراوان پول بسمتم میومد و به هر طریقی خرج میشد و اخر کار هیچ موجودی نداشتم و وقتی که با خودم فکر کردم و خودمو با کسایی که از لحاظ مالی از من پیشی گرفته بودن متوجه شدم در بیشتر مواقع حتی اونا از منم کمتر درامد داشتن ولی پس چطور که اونا بیشتر از من مسیر پولدار شدن طی کردن
جواب سوال من یا همون ترمز من دقیقا کلمه “مدیریت” پول هستش و من تنها تفاوتی که با اونا داشتم این بود که نمیتونستم با پول رفیق بشم مثل سلمان که مثالشو زدین
با کامنت شما قشنگ ترمزم برام منطقی شد و فهمیدم باید چطور عمل کنم
سپاسگزارم از شما دوست عزیز و آگاهم
سلام آقا محمد عزیز
حال دلت عالی و چراغ دلت روشن
راستش موقعی که خواستم کامنت بنویسم یه حسی یک دفعه بهم گفت برو از تو مطالب و تاییدیه های تقدس ثروت با یه جمله شروع کن.
جمله سلمان رو گذاشتم ذهنم مقاومت کرد اما دلم تایید کرد. و خدارو شاکرم که که انقدر هممه چیز بر روی نظم و قاعده و هدفمند داره پیش میره.
انشاالله که پول و ثروت روز به روز توی زندگیت بیشتر و تنت سالم و نگاهت پر از زیبایی.
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«سَلَامٌ عَلَىٰ نُوحٍ فِی الْعَالَمِینَ» «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» «إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِینَ» «ثُمَّ أَغْرَقْنَا الْآخَرِینَ» «وَإِنَّ مِنْ شِیعَتِهِ لَإِبْرَاهِیمَ» «إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ» «إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ» «أَئِفْکًا آلِهَهً دُونَ اللَّهِ تُرِیدُونَ» «فَمَا ظَنُّکُمْ بِرَبِّ الْعَالَمِینَ» (صافات 79-87)
(سلام بر نوح در میان جهانیان) (به راستی ما نیکوکاران را این گونه پاداش میدهیم) (بیتردید او از بندگان مؤمن ما بود) (سپس دیگران را غرق کردیم) (و به راستی ابراهیم از پیروان نوح بود) (هنگامی که با دلی پاک به سوی پروردگارش آمد) (هنگامی را که به پدر و قومش گفت: چیست آنچه میپرستید؟) (آیا به جای خدا معبودان دروغین را میخواهید) (پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام خدای من؛ با قلبی خاضع و خاشع به درگاهش سجده شکر میکنم بخاطر بینهایت نعمت و فراوانی که بهم عطا کردی، نعمتهایی که اگر باقی عمرم رو صرف شکرگزاری کنم، از شمارش آن ناتوانم و از بر زبان آوردن آن عاجزم و از وجود آنها بی خبرم. خدایا تو آگاهی بر نعماتی که بر من عطا کردی و تا با خبری از ناتوانی من، هدایتگر و حمایتگرم باش تا هر روز شاکرتر و سپاسگزارتر باشم. خدایا مرا از نیکوکاران و مشتاقان درگاهت قرار بده و بخشایشگری کن آنچنان که فرمودی: «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» ای مغفرت دهندهٔ بخشایشگر.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
سلام و درود فراوان و رحمت و برکت و آرامش بینهایت رب العالمین به استاد عباس منش عزیز و استاد شایسته بزرگوار و دوستان نازنینم، از درگاه خداوند متعال برای همه شما خانواده عزیزم بینهایت شادکامی و موفقیت و سلامتی و فراوانی درخواست میکنم.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
بقول سعدی شیرازی: از دست و زبان که برآید، کز عهده شکرش به در آید؟؟ یه نگاهی به جسممون بندازیم میلیونها فعالیت ریز و درشت که توی جسم ما داره اتفاق میافته که تا آخر عمر مون ادامه داره و ما ازش بی خبریم، که علم پزشکی خیلی از اونها رو هنوز کشف نکرده. گاهی اوقات یه غده کوچیک چند میلیمتری توی جسم ما فعالیت میکنه که باعث کنترل بخش مهمی از فعالیت های زیستی ما میشه و ما تا آخر عمر حتی یکبار هم بخاطرش شکرگزاری نکنیم. پس ببینید که رب العالمین چقدر به راحتی و به وفور نعمت ها رو بهمون عطا کرده بی منت، به خودش قسم هر چقدر کتابش رو خوندم دیدم هیییییییچ کار سختی ازمون نخواسته، فقط گفته: «یادت باشه در هر شرایطی احساست رو خوب نگه دار و لذت ببر، چون من نزدیکت هستم و هر نعمتی رو بخوای بهت عطا میکنم، از من درخواست کن و غمگین نباش و نترس».
بقول خواجه عبدالله انصاری: «الهی نگاه دار تا پشیمان نشویم؛ و به راه آر تا سرگردان نشویم …»
وقتی برای نوشتن کامنت هدایت خواستم از قرآن هدایت شدم به ماجرای نوح و در ادامه به ماجرای ابراهیم. و خداوند در پاسخ به تلاش توحیدی اونها و مسیر تکاملشون اینجوری به نیکی از آنها یاد میکنه و بهشون سلام میده، چه پاداشی از این بالاتر که فرمانروای وهاب همه گستره بینهایت کیهان، به یک انسان سلام میده و به نیکی ازش یاد میکنه «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» همانا ما نیکوکاران را اینگونه پاداش میدهیم ، در آیات بعدی سوره صافات ماجرای رویای ابراهیم و قربانی کردن اسماعیل بیان میشه و باز هم این آیه تکرار شده «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . چشم امیدم به رحمت بینهایت رب العالمینه که وقتی به مقصد پایانی زندگی و لحظه بازگشت برسم خداوند بهم بگه «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ». این آیه پنج بار در سوره صافات تکرار شده، اولی در مورد نوح، دومی در مورد ابراهیم و اسماعیل ، سومی در مورد ابراهیم ، چهارمی در مورد موسی و هارون و پنجمی در مورد آل یاسین، بعضی ها میگن منظور الیاس نبی، بعضیها میگن خاندان پیامبر اسلام… وارد حاشیه نمیشم، اصل اینه این افراد بخاطر استقامت در مسیر توحید از خداوند مهر تایید گرفتن «إِنَّا کَذَٰلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ» . الان میرسم به صحبت استاد توی دوره دوازده قدم: همه چی توحیده. قشنگ مشخصه ابراهیم پیامبر بچه زرنگ کلاس درس توحید بوده، دوبار مهر تایید گرفته. این یه یادآوری مهمه برای ما که خداوند هیچ کار مثبت اهل ایمان رو بی پاسخ نمیذاره. الهی صد هزار مرتبه شکر بخاطر قوانین بدون تغییر خداوند.
یه شاخصه ویژه دیگه در مورد شخصیت ابراهیم پیامبر که توی این آیات بهش اشاره شده ویژگی «قلب سلیم» هست. که با «قلب سلیم» خداوند رو بندگی میکنه.
در مورد «قلب سلیم» یه بار خانم سعیده شهریاری یه سرچ بینظیر داشتن و یه کامنت بینظیر هم نوشتن که حقیقتاً من از اون کامنت لذت بردم، لینکش رو براتون میذارم تا شما هم بخونید
abasmanesh.com
با سپاس فراوان از خانم شهریاری گرانقدر.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بازم یه فایل سفرنامه دیگه و بینهایت زیبایی و فراوانی توی این سرزمین. سرزمینی که طبق قوانین بدون تغییر خداوند متنعم از نعمتهاست.
صحبتهای جیکوب (یعقوب) در خصوص نحوه ارتباط برقرار کردن با معلمش خیلی زیبا بود، معلمی که همه فکر میکردن بسیار انسان بد اخلاقیه و میگفتن سمتش نرو ولی جیکوب با نگاهی متفاوت و با رعایت احترام و ادب باهاش گفتگو میکنه و ارتباط برقرار میکنه و بهش احساس مهم بودن و احساس ارزشمندی میده و ارتباط بسیار موثری برقرار میکنه و نه تنها خودش از این ارتباط لذت میبره بلکه کمک میکنه هم معلم و هم بقیه دانش آموزان یاد بگیرن چطوری ارتباط متقابل برقرار کنن و از بودن با هم ، از ارتباط شون،از پروسه یادگیری و تکامل شون لذت ببرن … یه حس کنجکاوی داره بهم میگه جیکوب اینها رو استاد عباس منش یاد گرفته، خیلی دوست دارم جوابشو بدونم که آیا آموزشهای استاد عباس منش باعث این رفتار جیکوب شده یا جیکوب خودش این کار رو یاد گرفته. بسیار بسیار این پسر رو تحسین میکنم که هم مدار با استاد منه. من الان حدود دو ساله اینجا دارم شاگردی میکنم هنوز استاد عباس منش رو حضوری ملاقات نکردم ولی جیکوب براحتی هر موقع اراده کنه میتونه حضوری یا تلفنی با استاد گفتگو کنه. خدا رو صد هزار مرتبه شکر. این نشون میده این خانواده به مراتب در مدار بهتری هستن.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدا رو صد هزار مرتبه شکر چندتا ماشین داشتن، به این میگن یه خانواده پرفکت، که با ثروتمند شدن شون هم خودشون عالی زندگی میکنن، و از لذت میبرن و هم به کلی آدم خیر میرسونن. به جز اون هوندا بقیه ماشینها همه آمریکایی بودن، ایموجی چشمهای قلبی، شورولت تاهو، فورد اکسپلورر، آلرو و صد البته گل سر سبد همه شون فورد اف وان فیفتی خانواده بزرگ عباس منش.
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
بسیار تحسین میکنم این ویژگی مثبت استاد شایسته که همیشه در حال نوشتن سپاسگزاری هستن. ابتدای همین سفر به کالوروادو یه دفتر قطور دستشون بود، تموم شد، یه دفتر جدید گرفتن، ولی من خودم الان چندماهه یه دفترچه یادداشت کوچیک دارم و هنوز تموم نشده و هر چند روز یکبار فقط یه صفحه یا نصف صفحه رو شکرگزاری مینویسم و این اصلا کافی نیست، باید بیشتر و بیشتر شکرگزاری بنویسم.
یا مثلاً این ویژگی استاد عباس منش که چقدر شکرگزاری میکنن بخاطر بارونی که ماشین رو کارواش میکنه. هوای تمیز و شهرهای تمیز کاری میکنه که بارون میشه کارواش. الهی صد هزار مرتبه شکر.
خدا رو شکر بخاطر این همه فراوانی توی این سرزمین و اینقدر حسن نیتی و صداقت مردم، به راحتی خرید میکنن، به راحتی با گوشی پرداخت میکنن و با یه QR کد رسید رو ارائه میدن. اون دستگاه گریل واقعاً عجب قیمت پائینی داشت (250 دلار کمتر از دستمزد 2 روز یک کارگر ساده) چقدر فراوانی و ثروت هست توی این کشور، و چقدر خرید براشون ساده است و ارزش دستمزد کارشون بالاست. خدا رو شکر
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
یه ویژگی مثبتی که توی فرهنگ ما هست و حس میکنم ویژگی خوبیه، این که وقتی مهمون میخواد بره میزبان دم در مهمون رو بدرقه میکنه، چیزی که خانواده رایان نداشتن، و البته به نظرم میاد توی فرهنگ مردم آمریکا این موضوع رو ندارن، ژاپنی ها هم مثل خودمونن، این فرهنگ بدرقه کردن مهمان رو دارن، خیلی بیشتر از ما، در حدی که وقتی مهمان رو بدرقه میکنن، تا زمانی که مهمان در محدوده دیدشون هست منتظر میمونن و براش دست تکون میدن. (نظر شخصیه، تو این زمینه فرهنگ خودمون رو ترجیح میدم)
••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
خدا رو صد هزار مرتبه شکر بخاطر این فایل و بخاطر این همه نکات زیبا و بخاطر این همه نعمت و ثروت و آرامش و امنیت توی این سرزمین. الهی شکر.
«صبا ز منزلِ جانان گذر دریغ مدار ؛ وز او به عاشقِ بیدل خبر دریغ مدار» «کنون که چشمهٔ قند است لعلِ نوشینت ؛ سخن بگوی و ز طوطی شِکَر دریغ مدار» «چو ذکرِ خیر طلب میکنی سخن این است ؛ که در بهایِ سخن سیم و زر دریغ مدار»
در پناه جان جانان، رب العالمین ، همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید
به نام خدایی که در این نزدیکی ایست
سلااااااااااااااااااااام حمید حنیف و مومن و موحد و ثروتمند و خداجویم
اول از همه سپاس گذارم که لینک کامنت سعیده جان رو گذاشتید که من با خوندن اون کامنت که از دستم در رفته بود به کامنت خودم هدایت شدم و اون خواب های استاد که گفتم به نفع پسرم تمام شد رو یادم آمد و باید بگم الان تعبیر اون خواب رو براتون میگم
من دوبار خواب استاد رو دیدیم که یبار استاد سر علی رو بین دستانش فشار داد بار دوم برایش یه تک پوش فرستاد، الان پسرم علی با اینکه دانشجو است در شرکت گاز مشغول به کار است و عصرها در بنگاه معاملات هم کار میکنه 2 تا کار عالی خدایا شکرت.
و دوم بخاطر ترجمه گفته های جیکوپ، یه چیزایی متوجه میشدم ولی دقیق نه.
و از متن کامنت زیبایتان سپاس گذارم.
راستی گزارش کار دو هفته که در خونه بودید رو ندادید قرار بود گزارش بدید.
در پناه حق به زودی زود در ناسا شما را ببینیم.
موفق و موید باشید.
سلاااااااام و درووووووود رضوان.
الهی که حال دلت عالی عالی باشه. ازت بینهایت ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمندت.
بسیار تحسینت میکنم رضوان جان، بخاطر اینکه همیشه عکس های جدید میذاری پروفایلت و اینقدر از خودت عکس میگیری ، این نشون دهنده احساس خود ارزشمندیه که به صورت طبیعی داری.
واقعاً جیکوب چیز خاصی نمیگفت خیلی حرفاش ساده بود. من اگه تونستم سخنرانی باراک اوباما و رونالد ریگان رو تا آخر نگاه کنم و همه اش رو بفهمم هنر کردم.
زبان انگلیسی واقعاً خیلی ساده است. اونقدر ساده که وقتی خوندن زبان رو شروع میکنی میگی ای کاش سالها پیش شروع کرده بودم. با دیدن انیمیشن و فیلم میشه این اشتیاق رو بالا برد که انگیزه بشه برای شروع زبان خوندن.
در مورد ناسا ازت خیلی ممنونم، اتفاقاً یه طرح خیلی خوب هم دارم ولی باید روی اعتماد به نفسم کار کنم.
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشی رضوان عزیز.
سلام حمید عزیز حال دلت عالی
چقدر از خوندن کامنتت لذت بردم دوست توحیدی و گرانقدرم
از برکت حضورتون در سایت خدارو سپاسگزارم
چقدر اون نکته راجبه بدرقه مهمان جالب بود و اتفاقا من هم وقتی این قسمت رو دیدم این نکته نظرمو جلب کرد و احسنت به شما ک نکات مثبت فرهنگ خودمون رو هم یاداور شدید
کلاً از کامنتهاتون و کلامتون یه حس خلوص و توحید و فرکانس خالصی دریافت میکنم
از خدا میخوام حال دلتون خدایی باشه و تمام خواسته هاتونو ب زیباترین شکل تجربه کنید
حضورتون مانا
سلام و درود به شما الهه خانم
الهی که حال دلتون عالی عالی باشه. بینهایت از شما سپاسگزارم بخاطر این کامنت ارزشمند تون.
توی فضای مجازی خیلی صحبتهای منفی میشه در خصوص جامعه به حدی که ما فکر میکنیم 100 ایراد داریم ولی خب واقعیت ماجرا اینه بیشتر از آنچه بدی و زشتی باشه ، زیبایی و خوبی و قشنگی و نعمت و هست. نکات مثبت فرهنگ ما ایرانیها خیلی زیاده. چقدر این ویژگی خوبیه که ما داریم توی سایت از استاد و بقیه دوستان یاد میگیریم ، اونم تمرکز بر روی زیبایی هاست، چه زیبایی های خودمون و چه زیبایی های سرزمین آمریکا.
بینهایت از شما ممنون و سپاسگزارم بخاطر کامنت تون. در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.
سلام به برادربزرگوارم حمیدامیری عزیز و توحیدی .
سپاسگزارم از شروع کامنتت با شکرگزاری و از هدایت ها به قرآن و از شخصیت ابراهیم پیامبر که لذت بردم
چندین بارخوندم، بار توحیدی این کامنت زیاده و هربار بیشتر نصیبم میشه خداروشکر.
سپاسگزارم بخاطر ترجمه حرفهای جیکوپ و خداروشکر به خاطر زیبایی هایی که از این فایل و نگاه متفاوتت نوشتی .
سپاسگزارم از لینک کامنت سعیده جان و توضیح قلب سلیم که عالی بود .
سپاسگزارم از اینکه دراین بهشت هستی و قدردان وجود باارزشت هستیم.
سپاسگزارم از کامنتی که برای محمدحسن جان نوشتی و انیمیشن هایی که معرفی کردی .
الهی که سرشار از نگاه خداوند باشی
سرشار از هدایت های خداوند باشی
و دربهترین مدارها قراربگیری
ان شاالله.
سلام و درود به شما فاطمه خانم خواهر بزرگوارم ، الهی که حال تون عالی و توحیدی باشه. به رسول جان هم خیلی سلام برسونید.
من بینهایت از شما سپاسگزارم بخاطر کامنت ارزشمند تون. و اینکه همیشه شما و رسول جان بهم محبت دارین، اینقدر از من به نیکی یاد کردین که حتی محمدحسن جان هم منو میشناسه و شغل منو میدونه.
واقعاً کامنتهای پر مهر شما و رسول جان، و الان کامنت محمدحسن عزیز اشک شوق منو سرازیر میکنه. واقعاً تحسینتون میکنم و بهتون تبریک میگم. چقدر شما خانواده بینظیری هستین. الهی صد هزار مرتبه شکر ، الهی صد هزار مرتبه شکر. الهی که همیشه در پناه رب العالمین محفوظ باشید.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
واقعاً هوش سرشار و نبوغ محمد حسن توی نگارش و درکش از قانون، و مدار و فرکانس مثبتش بسیار تحسین برانگیزه، و اینکه این پسر چقدر با خودش و با دوستان و خانواده در صلحه ، واقعاً باعث افتخاره. و این نشون میده شما و رسول جان چقدر روی خودتون کار کردین که محمدحسن هم با شما هم مدار شده.
هزار ماشاءالله توی اولین نگارشش تاپ امتیازات شده. واقعاً تحسین برانگیزه، و نشون میده چقدر باورهای توحیدی داره و ذهنش از باورهای شرک آلود پاکه.
الهی صد هزار مرتبه شکر
خداوند همیشه حافظ و نگهدار شما خانواده توحیدی باشه.
فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشید.
سلام به استاد عزیز و مریم دوست داشتنی
سلام به دوستان عزیزم در این سایت توحیدی
خدایا شکرت به خاطر زیبایی های این جهان که بی انتهاست
خدایا شکرت به خاطر مردم بی نظیر آمریکا و سرزمین پهناورش که پراز از پاکی و صفا و صمیمیته.
درس بزرگی که امروز از این فایل گرفتم توکل بود.
و من یتوکل علی الله فهو حسبه
و هر کس به خدا توکل کند خدا برای او کافیست
و استاد عزیزم خدا چه عالی برای شما کافیست البته که کافیست.
توی فایل گفتین دوست داشتم یه بارون مشتی بیاد و کمپر منو حسابی بشوره اینو از خدا خواستین و جواب درخواستتون رو سریع گرفتین استاد چه ساده درخواست میکنین و چه ساده پاسخ رو دریافت می کنین.
در مورد خرید وسیله ای که خودتون دوست داشتین واسه دوستتون بخرین و اون فروشگاه نداشت شما منعطف عمل کردین نچسبیدین به همون وسیله سریع نظرتون رو تغییر دادین و یک وسیله دیگه خریدین ولی ته دلتون دوست داشتین اون کباب پز رو هدیه بدین و رها بودین و سپردین به خدا وقتی میخواستین از فروشگاه خارج بشین اون وسیله جلوی چشمتون ظاهر شد.
به خدا که چه قدر زیبا اعتماد می کنین من لذت میبرم از این اعتماد و توکل تون از این رها بودنتون از این تسلیم بودنتون.
خدای همه ما یکی ست.
اگه نتایجمون یکی نیست به خاطر ایمانمونه. شما اعتماد می کنین به اون خدا و همه درخواست های به ظاهر کوچیکتون رو ازش میخواین.
ما درخواست می کنیم از خدا ولی نمی تونیم اعتماد کنیم به زبون میگیم بارها و بارها گفتیم ولی ته دلمون نگرانیم، می ترسیم، اضطراب داریم اگه خدا یادش بره چی؟ اگه خدا نتونه چی؟ اگه خدا حواسش نباشه چی؟
واینه تفاوت توکل وایمان شما با ما.
درس امروز رو بارها و بارها مرور می کنم تا در قلب و تارو پودم نفوذ کنه تسلیم بودن در برابر رب
همون که بی اذنش برگی از درخت برزمین نمیفتد.
خدایا مارا به راه راست راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کن. آمین
بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمَٰنِ ٱلرَّحِیمِ
یَا بَنِی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَیْکُمْ لِبَاسًا یُوَارِی سَوْآتِکُمْ وَرِیشًا ۖ وَلِبَاسُ التَّقْوَىٰ ذَٰلِکَ خَیْرٌ ۚ ذَٰلِکَ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ
ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس تقوا بهتر است! اینها (همه) از آیات خداست،شاید متذکّر شوند!
یَا بَنِی آدَمَ لَا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُمْ مِنَ الْجَنَّهِ یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا ۗ إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لَا تَرَوْنَهُمْ ۗ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاءَ لِلَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ
ای فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را فریب دهد چنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، در حالی که جامه از تن آنان بر میکند تا قبایح آنان را در نظرشان پدیدار کند، همانا آن شیطان و بستگانش شما را میبینند از جایی که شما آنها را نمیبینید. ما نوع شیطان را دوستدار و سرپرست کسانی قرار دادهایم که ایمان نمیآورند.
وَإِذَا فَعَلُوا فَاحِشَهً قَالُوا وَجَدْنَا عَلَیْهَا آبَاءَنَا وَاللَّهُ أَمَرَنَا بِهَا ۗ قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ ۖ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ
چون کار زشتی مرتکب می شوند، می گویند: پدرانمان را بر آن [کار] یافتیم و خدا ما را به آن فرمان داده. بگو: یقیناً خدا به کار زشت فرمان نمی دهد، آیا چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت می دهید؟!
قُلْ أَمَرَ رَبِّی بِالْقِسْطِ ۖ وَأَقِیمُوا وُجُوهَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ ۚ کَمَا بَدَأَکُمْ تَعُودُونَ
بگو: پروردگار من شما را به عدل و درستی امر کرده (نه به اعمال زشت)، ودر هر عبادت روی به حضرت او آرید و خدا را از سر اخلاص در دین بخوانید چنانکه شما را در اول بیافرید دیگر بار (در محشر) به سویش باز آیید.
=======================================================================================
سلام به استاد عزیزم،سلام به دلبرِ شیرین و زیبای استادم، سلام به بهترین هم سفرهای دنیا در بلاد توحیدی آمریکا در دویست و بیست و شیشم اردوی یکروزه این بار در کنزاس سیتی دلربا ….
زیبایی های این قسمت واقعا هیجان انگیز بود،از خرید های استاد،از زیبایی های شهر،از هیجان دیدن بچه ها که انقدر قد کشیدند و آقا شدن،از صحبت های فوق العاده ی یعقوب،از دیدن این همه ثروت و حال خوب،از دیدن روابط فوق العاده…چه بین استادام چه با دوستانشون …همه چیز به طرز عجیبی دلچسب و گوارا بود.آنچه از دل برآید،لاجرم بردل نشیند
خداروصدهزار مرتبه شکر،هم برای سعادت دیدن این همه زیبایی از قاب دوربین استاد های عزیزم
و هم برای قاب قشنگی که خودم الان با چشم هام دارم میبینم …یک آسمون آبی پر از ابرها پنبه ای …هوای خنک و لذت بخش…پرواز دسته ای پرنده ها …موج های آروم دریا …صدای جیک جیک پرنده …یک میز وکلی دفتر و یک عالم خودکار رنگی …لپ تاپ و قرآن …
و…یک قلب روشن …نفس های پر از احساس خوشبختی …
لذتِ ارتباط مستقیم با خدا … با پاسخگویی 24 ساعته،با شماره تماس: ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
خدای عزیزو دلبرو شیرین و قدرتمندم،زیبایِ دل انگیز،به من و عقل و درکم کمک کن،از جریان هدایتت،به ظرفِ پلاستیکی من ببار و کمکم کن از پسِ این صلات بربیام…کلی حرف دارم با دوستام …شما نظمِ جمله هام شو،کمکم کن تا یکبار دیگه از عظمت عشقت بنویسم که اگر تو کمکم نکنی،من از انعکاس نورِ شما ناتوانم ….
=========================================================================================================
14 آبان ماه 1402!
روز های عجیب و غریب و پر از معجزه های ریزو درشت درحال سپریه،گاهی وقت ها از قدرت خدا به سجده میفتم،یک وقتایی از عظمتش میترسم ،گاهی پرت میشم توی مدارهای بالا و درکم عاجز میشه ازین همه شگفتی!
عجیب قوانین جهان ثابته!عجیب داره جواب میده!
این روز ها زمانِ دیدن نتیجه های پیروی از قانونه،الان میفهمم چرا قانون تکامل انقدر مهمه!
چون حتی درک عظمت قدرت خداوند ممکنه تورو ناک اوت کنه،واقعا درک این عظمت و قوانین،باید تکاملی اتفاق بیفته وگرنه به قول آقای امیری میشی یک ظرف پلاستیکی در برابر جریان آبشار …
یا به قول قرآن که توی آیه های 62تا 82 سوره کهف میگه:حتی موسی پیامبر هم باشی،قادر به درک اتفاقات پیامبر دیگه با مدار بالاتر نیستی،گیج میشی،قاطی میکنی…
الان بیشتر میفهمم چرا انقدر استاد اهمیت قانون تکامل رو همیشه گوشزد میکنه …
از شرایط خودم بنویسم که هم نشونه های واضح قانون رو ببینیم هم بعدا خودم با این ردپا یادم بمونه از کجا به کجا رسیدم:
الان دوهفته از ماه گذشته و من این دوهفته کلی خرج وهزینه ی چیز های مختلف کردم اما!
نگاه میکنم به حسابم میبینم مبلغ حقوقم،دست نخورده ست!
بعد خودم تعجب میکنم میگم آخه چطور ممکنه؟
آره سعیده ممکنه! این رو باید بتونی باور کنی!
باور کنی که،اگر بعد از گذشتن دوهفته از ماه،شما وروردی مالیت بیشتر از خروجیت شده،این نتیجه تغییر باورهاته
هروقت دیگه شگفت زده نشدی ازین موضوع،اونوقت میری مدار بالاتر!
مدار ورودی های بیشتر و بیشتر…
قانونِ وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ ۚ خودش مدار داره!
توی هر مدار شما به اندازه ی ظرف نعمتت از خدا روزی میگیری،تشکر میکنی،کله ش رو میبوسی،برات عادی میشه،باور پذیرتر میشه که خَیرُ الرّازِقینَ فقط خودشه!
بعد آماده میشی برای مدارِ بعدی!
قانون همینقدر ساده و همینقدر در دسترس برای همه ست!
اینجاست که خدا میگه :
إِنَّا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْکِتَابَ لِلنَّاسِ بِالْحَقِّ ۖ فَمَنِ اهْتَدَىٰ فَلِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِوَکِیلٍ
ما این کتاب را به حق براى هدایت مردم بر تو نازل کردیم. پس هر کس که هدایت یافت به سود خود اوست، و هر که گمراه شد به زیان خود به گمراهى افتاده و تو وکیل آنها نیستى.
پس دیگه به قول استاد! به من چه که توی زندگی بقیه چه اتفاقی میفته؟به من چه که توی دنیا چه اتفاقی داره میفته؟اونیکه مهمه اینکه من دوست دارم توی زندگی من چه اتفاقی بیفته!
بهش توجه میکنم،قانونش رو رعایت میکنم،به سمتش حرکت میکنم و بعد جایزه هام رو از کائنات میگیرم.
این از ردپایِ شرایط مالی من بعد از 670 روز تلاش برای تغییر باورهام!
بازم به قول استاد،هرجایی هستم جای درستشم! چه کم چه زیاد!
عدالت جهان بی نقصه،خداوند به کسی ظلم نمیکنه،به اندازه ای که از قوانین استفاده کردم نتیجه گرفتم،نتیجه ی بیشتر میخوام؟مسیر رو با قدرت بیشتر ادامه بدم به همین سادگی ….
=======================================================================================
و اما شرایط کاری …
قبلا گفتم تو چه شرایط بدی کار میکردم،بدترین بخش،بدترین سرپرستار،نامناسب ترین مریض ها و همراه مریض ها،اعزام های وحشتناک….اوضاع به صورت تکاملی هی بهتر و بهتر شد …تا بالاخره من رسیدم به بهترین بخش و بهترین سرپرستار بیمارستان،بهترین همکارایی که ممکن بود وجود داشته باشند،از اعزام دیگه خبری نبود،شیفت ها استیبل و آروم
کم کارترین و بی دردسر ترین مریض ها مال من بود،جوری شده بود که من دیگه میخواستم برم شیفت انگار میخواستم برم مهمونی…بگو…بخند…برقص…گشت و گذار توی باغ بیمارستان …قرآن …کامنت ..گوش کردن به فایل ها …
تا اینکه!
سرپرستار بخش بازنشست شد!وسرپرستار جدید اومد!
پچ پچ ونگرانی و حرف های بیهوده ی همکارا شروع شد،انقدر زیاد که حتی منم نگران کرد!
همون موقع از خداوند طلب هدایت کردم که کمکم کنه ذهنم رو کنترل کنم.
و خداوند از گلوی استاد!در قدم هفتم باهام حرف زد:
تا زمانیکه داری روی خودت کار میکنی،هیچ اتفاقی بدی به مدار تو دسترسی نداره!شاید توی یک مکان با بقیه داری کار میکنی اما مدار تو متفاوته،و شرایطی که تو تجربه میکنی هیچ ربطی به بقیه نداره،نگران هیچ اتفاق بیرونی نباش
و من دوباره قدرت گرفتم برای ادامه مسیر از روش قانون و تلاش کردم اینطوری عمل کنم:
گرفتن قدرت از هدنرس و دادنش به خدا
تمرکز روی ویژگی های مثبتش و تکرار کردنش باخودم و تحسین قلبی
گوش نکردن به حرف های بقیه و هم کلام نشدن باهاشون،و برخلاف جریان بخش فکر کردن، به اصلاح (گوسفند نشدن)
خب نتیجه چی شد؟
برخلاف درگیری های همکارام از روز اول ریاست هدنرس جدید،اوضاع برای من عالی پیش رفت،استیبل،آروم،با احترام متقابل،حتی گاها احترام خیلی بیشتر از طرف هدنرس و….
حالا الان حدودا سه چهار ماهه که هدنرس این بخش عوض شده،اوضاع به گونه ای پیش رفته که همکارام به دو دسته تقسیم شدند:یکسری ها رفتن درخواست کتبی دادن برای جابه جا شدن به بخش دیگه!بقیه هم میخوان جابه جا بشن اما جرئت درخواست ندارند،دیگه از اون بزن و برقص و خوشگذرونی های توی شیفت خبری نیست،همه عصبانی ان،همه شاکی ان،همه دارند پچ پچ میکنند،موضوع صحبتِ هر اجتماع دو تا سه نفری غیبت و تهمت و ناسزا به هدنرس و شرایط بخشه!
من دیروز متوجه شدم یک دعوای شدیدی پیش اومده که کار رسیده به حراست بیمارستان!
حالا بیایم ببینیم الان که انقدر بخش از آرامش درومده و همه دارند فرار میکنند،سعیده توی چه وضعیتیه؟
شاید باور پذیر نیست،واقعا شگفت انگیزه!
درود برخداوند و قوانین ثابتش…
درود خدا بر استادعباسمنش ،بهترین معلم قرآن و قوانین کیهانی
بچه ها جهان داره من رو ازین جماعت به آسونی جدا میکنه،بدون هیچ تلاشی!بدون اینکه من کار خاصی انجام بدم!
وقتی تو مدارت فرق کنه،جهان نمیتونه تورو توی جایی نگه داره که پاسخگوی باورهات نیست …
قدم های آخر انتقالی من به سرعت درحال انجامه و پروسه ی جداسازی به خوبی داره انجام میشه …
من هنوز با خنده و خوشحالی میرم شیفت،هنوز از گوشیم صدای آهنگ میاد،هنوز با بشکن زدن به مریضام دارو میدم
تو جمع غیبت هاشون نمیشینم،به اتفاقاتی که افتاده تمرکز نمیکنم و راه خودم رو پیش میرم…
یکی از همکارام که به تازگی انتقالی گرفته اومده بیمارستان ما،همیشه بهم میگفت تو باید هر روز زنگ بزنی دانشگاه،باید پیگیرباشی،باید فرس وارد کنی،میگفت یکبار شوهرم زنگ زد بهشون گفت اگر فلان کارو انجام ندین میام دانشگاه رو،روی سرتون خراب میکنم!من این کارهارو کردم تا پروسه ی انتقالیم پیش رفت …
همون همکارم این روزها انقدر به مشکل برخورده،که دیروز که باهم کشیک بودیم بهم گفت خوش به حالت داری ازین دیونه خونه میری :))))
ای بابا!تو که انقدر تلاش کردی منتقل بشی به اینجا!پس چی شد؟
واقعا آدم ها هیچی از قانون نمیدونند،نمیدونند با هرچیزی بجنگی،بدترش وارد میشه،نمیدونند تمرکز بر ناخواسته،ناخواسته ی بیشتری رو میاره،نمیدونند قدرت دست خداونده،اون داره جهان رو مدیریت میکنه،نمیدونند فقط باید روی خودشون کار کنند و جهان طبق قانون مدارها ،توی هر زمینه ای کبوتر با کبوتر،باز با باز رو رعایت میکنه
این اصلیه که من از استاد عباسمنش یاد گرفتم و به میزانی که طبق این اصل عمل کردم،نتیجه گرفتم …
و بازهم میرسم به جمله های طلایی استاد:
عدالت جهان بی نقصه…خداوند به کسی ظلم نمیکنه …هرجایی هستم الان جای درستشم،چه خوب چه بد…
از شرایطم راضی نیستم؟باید فرکانسم رو عوض کنم …همین
=========================================================================================================
ردِ پایی از مهاجرت صغری من:
پروسه یکساله ی انتقالی من،انقدر عجیب غریب و پراز نتیجه های استفاده کردن و نکردن از قانونه که به محض اتمام این مسیر و رسیدن به نتیجه،به امید الله درآینده، میام و ازتموم طولِ این مسیر مینویسم.
اما آبان ماه چه اتفاقی افتاد؟
طبق آموزش های استاد،وقتی شما توکل میکنی به خداوند،و ازش طلب هدایت میکنی،جریان هدایت بهت میگه یک کار عملی رو انجام بده!
به قول قرآن:
فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَایَ فَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
هرگاه هدایتی از طرف من برای شما آمد، کسانی که از آن پیروی کنند، نه ترسی بر آنهاست، و نه غمگین شوند.
و بازطبق آموزش های استاد اگر تو هدایت رو دریافت کردی و بهش عمل نکردی،از بی ایمانی توعه!تو ترسویی!تو مشرکی!
اینارو به خودت بگو بهت بربخوره!تا حرکت کنی!
چند شب پیش که شیفت بودم،هدایت خیلی واضح اومد و گفت شیفت شنبه ت رو جابه جا کن و یک روزه برو گرگان!الان وقت رفتن به دانشگاه و پیگیری کارهای اداریته!منم گفتم چشم،خیلی راحت شیفتم جابه جا شد و من رفتم …
فردا صبح،من سوار بر جریان هدایت،با قلبی مطمئن،درحالیکه دست خدارو توی دستم حس میکردم،توی اتاق نقل و انتقالات نشسته بودم.خانم مسئول که بیشتر شبیه فرشته هاست تا انسان انقدر که مهربونه بهم گفت چقدر خوب شد که اومدی،یک مشکلی توی پروسه ی انتقالیت پیش اومده!
لبخند زدم و دست خدارو محکم فشار دادم به نشونه تشکر که مرسی که بازم منو در بهترین زمان و مکان هدایت کردی.
گفتم جانم؟چی شده؟
گفت بیمارستانی که قرار بوده شما بری اونجا،جابه جا شده و کلا فرستادنت یک مرکز دیگه…
(مرکزی که گفتند کاملا با فیلد کاری من متفاوته،تقریبا یک دنیای دیگه ست!میشه گفت یک شروع دوباره ست،یک مسیر جدید!جایی که من همیشه ازش فراری بودم!)
من در سکوت در حال مرور آموزش های استاد توی ذهنم بودم:
(سعیده برو تو دل ترس هات!اگر حرکت نکنی بی ایمانی!ایمان یعنی وقتی میترسی حرکت کنی!)
(آگاهی ما اندازه ی نوک دماغمونم نیست!خدا به همه چیز آگاهه،ما باید فقط توکل کنیم)
(وَعَسَىٰ أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ۖ وَعَسَىٰ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَکُمْ ۗ وَاللَّهُ یَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ:اگر مدت هاست حالت خوبه،اگر داری روی خودت کار میکنی،هر اتفاقی برات بیفته خیره،هر اتفاقی!اسم نزار روشون!هر اتفاقی که میفته میخواد تورو به خواسته ت برسونه)
کمتر از چند ثانیه سکوت من طول کشید که خانم مسئول گفت:میخوای بری با فلانی صحبت کنی؟که جای دیگه بفرستنت؟
با لبخند پر از آرامش بهش جواب دادم: نه بابا،اصلا مهم نیست،من مشکلی ندارم هرجایی بفرستین منو،فقط میخوام کارهام زودتر انجام بشه!
و ایشون گفتن باشه پس اگر اینطوریه من زودتر نامه ت رو میفرستم برای استعلام حراست که سریعتر پیش بریم!
بعد از پشت سیستمش بلند شد،از اتاقش اومد بیرون!تایک مسیری،من رو راهنمایی کرد،اتاق حراست رو بهم نشون دادکه برو اونجا و بگو کارت رو انجام بدن!
باتشکر ازش جدا شدم و همینطور که به سمت حراست میرفتم،یک لحظه به خودم اومدم،یک نگاهی به خودم کردم و نجوای ذهنم گفت با این مانتوی کوتاه و شال داری میری حراست؟ حالت خوبه اصلا؟
سریع بهش گفتم حراست کیه؟حراست من خداست!این هام بنده های خدان!
اوکی من میدونم بهتر قانون هر اداره ای رو رعایت کنم،اما من که نمیدونستم امروز باید بیام اینجا،خدا با منه و من نگران هیچی نیستم!
نشون به اون نشون که فرشتگان بینظیری رو اونجا ملاقات کردم که به بهترین حالت ممکن کارم رو انجام دادند،طوریکه من وقتی از اتاقشون اومدم بیرون،فقط دلم میخواست خدا آدم بود من کله ش رو غرق بوسه میکردم…انقدر که تموم جهان منو سرشار از انسان های نازنین کرده …
وقتیکه اومدم و نشستم توی ماشین برای برگشتن به فریدونکنار،پر از عشق بودم،پر از حال خوب،پر از توحید …
نه ترسی ….نه غمی … باز هم قانون به درستی نتیجه داده بود …
درحالیکه بشکن زنان،درحال شلنگ تخته انداختن و جشن گرفتن بودم،از قرآن هدایت خواستم و خدا با این آیه باهام حرف زد:
وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ۖ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ
و ما انسان را خلق کردهایم و از وساوس و اندیشههای نفس او کاملا آگاهیم که ما از رگ گردن او به او نزدیکتریم.
بیاین دوتا انگشت میانیمون رو بزاریم زیر گلومون،نزدیک به نای،زیر فک!
نبض رواحساس میکنید؟این نبض شریان کاروتید یا گردنیمونه!
میبینید چقدر بهمون نزدیکه؟الله اکبر… خدا میگه من ازین نزدیکترم …
مثال ازین قشنگتر میتونست بیاره برامون …ازین ملموستر ….؟
به اندازه ی ده درصدی که به این رگ گردنی اعتماد داریم،که خیالمون راحته خودش خون رو منتقل میکنه!که هیچ وقت پیگیر نشدیم ببینم درست کار میکنه یانه! اندازه ده درصدش، به خدایی که این رگ رو خلق کرده و میگه من ازینم بهتون نزدیکترم،اعتماد میکنیم….؟
به خودم میگما!به خودم! انگشت اشاره م به سمت خودمه!
همین من با این همه نتیجه،این همه کاری که خدا داره برام انجام میده،باز وقتی میرسم به پاشنه ی آشیلم که روابط عاطفیه،ذهنم میشه بزغاله و مدام تکرار میکنه:چه جوری؟ چه جوری این آدم میخواد به صورت بنیادین تغییر کنه؟یا نه! چه جوری جهان میخواد بدون دردسر انسان های غیر هم مدار رو از هم جدا کنه!؟
ای بابا! سعیده!
قانون که تغییر نمیکنه!خدا هم که همون خداست!
اصول آموزش استاد هم که توی تموم مسائل یکیه!
قانون مدارها همیشه پابرجاست!
تو فقط روی خودت کار کن،فضولی کار خدا رو نکن!
به تو ربطی نداره چه جوری میخواد اتفاقات رخ بده!
اتفاقات خوب افتاده یک جایی!تو فقط باید وارد مدارش بشی،همین
از نتایجی که توی بقیه ی مسیرها گرفتی،منطق ذهنت رو سیراب کن،ازشون پله بساز برای رفتن به مدار های بالاتر!
خدا همون خداست سعیده!
باور تو باید تغییر کنه!تو باید تغییر کنی!
اگر هنوز آدم های اطرافت عوض نشدند،یعنی هنوز باهاشون یک هم فرکانسی هایی داری!
بگرد پیداشون کن،برو توی لایه های زیرین باورهات،آشغال هارو از زیر مبل دربیار…برای همیشه بریزشون دور …
اونوقت ببین خداوند سریع الجابه….چطور با اتفاقات معجزه آسا سوپرایزت میکنه …
=======================================================================================
استاد عباسمنش عزیزم، ازت سپاسگزارم،ازت سپاسگزارم،ازت سپاسگزارم
برای اینکه خطِ مستقیم وصل شدن به خودِ خدا رو بهم یاد دادی،….بهم یاد دادی شبیه نودونه درصد جامعه ،مثل قایق رها شده توی طوفان زندگی نکنم و خالق زندگیم باشم،بهم امید دادی،آرامش دادی،احساس خوشبختی بی قید وشرط دادی…
بی نظیری استاد….بینظیری …
خانم شایسته جانم،میشه لطفا از طرف همه ی ما،کله ی مبارک استاد رو ببوسی؟
از شماهم ممنونم برای سعادت حضورت در زندگی استاد….برای قوی تر شدن ایمان ما به قانونِ وَالطَّیِّبَاتُ لِلطَّیِّبِینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّبَاتِ
برای اینکه انقدر خوبی !
نوش جانتون:أُولَٰئِکَ مُبَرَّءُونَ مِمَّا یَقُولُونَ ۖ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ
دوستون دارم بی نهایت ….و به امید دیدارتون در بهترین زمان و مکان ….
قلب های رنگی فراوان از شمال ایران به شمالِ فلوریدا…برای گشتن به دور سر شما
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
«فَمَا کَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَن قَالُوا اقْتُلُوهُ أَوْ حَرِّقُوهُ فَأَنجَاهُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ» (ﭘﺲ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﻮم ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﺒﻮﺩ ﻛﻪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜﺸﻴﺪ ﻳﺎ ﺑﺴﻮﺯﺍﻧﻴﺪﺵ . ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺁﺗﺶ ﺭﻫﺎﻳﻲ ﺑﺨﺸﻴﺪ ، ﻣﺴﻠﻤﺎً ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺍﻱ ﻣﺮﺩﻣﻰ ﻛﻪ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻋﺒﺮﺕ ﻫﺎﺳﺖ(٢۴)
«وَقَالَ إِنَّمَا اتَّخَذْتُم مِّن دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا مَّوَدَّهَ بَیْنِکُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا ثُمَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَکْفُرُ بَعْضُکُم بِبَعْضٍ وَیَلْعَنُ بَعْضُکُم بَعْضًا وَمَأْوَاکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُم مِّن نَّاصِرِینَ» (ﻭ [ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ] ﮔﻔﺖ : ﺟﺰ ﺍﻳﻦ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﺧﺪﺍ ﺑﺘﻬﺎﻳﻲ ﺭﺍ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻌﺒﻮﺩ ] ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﻳﺪ [ ﻛﻪ ﻋﻠﺖ ﺁﻥ ] ﺩﻭﺳﺘﻲ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ ، ﺳﭙﺲ ﺭﻭﺯ ﻗﻴﺎﻣﺖ ﺑﺮﺧﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺧﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﺍﻧﻜﺎﺭ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﻭ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﻌﻀﻲ ﺩﻳﮕﺮ ﺭﺍ ﻟﻌﻨﺖ ﻣﻰ ﻧﻤﺎﻳﻨﺪ ، ﻭ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺷﻤﺎ ﺁﺗﺶ ﺍﺳﺖ ، ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﺷﻤﺎ ﻫﻴﭻ ﻳﺎﻭﺭﻱ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ.(٢۵)
«فَآمَنَ لَهُ لُوطٌ وَقَالَ إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» (ﭘﺲ ﻟﻮﻁ ﺑﻪ ﺍﺑﺮﺍﻫﻴﻢ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﺩ ، ﻭﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺩﺭﺳﺘﻲ ﻛﻪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭم ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﻣﻰﻛﻨﻢ ، ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﺍﻭ ﺗﻮﺍﻧﺎﻱ ﺷﻜﺴﺖ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮ ﻭ ﺣﻜﻴﻢ ﺍﺳﺖ(٢۶)
سلام و درود به شما سعیده نورانی پروردگار. الهی که حال دلتون عالی و مثبت و توحیدی باشه. (صد البته که هست، چون همونطور رنگ رخساره خبر میدهد از سر درون ، جنس کامنت هم خبر میدهد از باورهای درون و اتفاقات بیرون)
میخواستم برات کامنت بنویسم یه حسی بهم گفت هدایت قرآنی ، اپلیکیشن قرآن حبل المتین رو باز کردم و گزینه استخاره رو زدم .
ببین من بهتره هیچی نگم، «در خانه اگر کس است؛ یک حرف بس است»
وقتی جریان هدایت حرف میزنه، من بهتره زیپ دهنمو بکشم…
فقط بهت تبریک میگم. از صمیم قلبم، کلمات از بیان احساس قلبیم عاجز هستن. از طرفی خوشحالم برای قدمهای تکاملی و از طرفی مطمئن بودم که انجام میشه.
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
الهی صد هزار مرتبه شکر
«فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ»
در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق و متنعم باشی ، قلب نازنینت منور به نور قرآن.
سلام به حمیدِ حنیف عزیزم،بنده ی صالح خداوند در بلاد توحیدی عسلویه
ساعت 01:10
شیفت شب!
صدای من رومیشنوی از ته باغ بیمارستان!
یک آسمون صاف پر ستاره همراه با هلال ماه به زیبایی هرچه تمام تر…
بوی گل شب بو هم میاد تازه دلت آب :)
اینجا گوشه عزلت من توی بیمارستانه، به تایم شیفت هام ربطی نداره، هروقت دستم ازاد بشه میام اینجا،با هندزفری به سوره ی سجده گوش میدم و غرق آسمون خدا میشم …
ببین انقدر آسمون پر از ستاره ست،داشتم بهشون نگاه میکردم یهو از ذهنم رد شدی،گفتم این بشر الان اسمتموم این ستاره هارم میدونه بخدا :)
حمید جان ،واقعا جریان هدایت خیلی عجیب غریبه،درحالیکه من دارم کامنت مینویسم و یاد مثال شما میفتم و ازش استفاده میکنم(بدون حق کپی رایت:) )
شما همزمان داری لطف میکنی از من در کامنتت یاد میکنی !
بعد میای برای من پاسخ مینویسی! و آیه ای رو برام مینویسی که الان چند روزه روی صفحه ی گوشیمه …
إِنِّی مُهَاجِرٌ إِلَىٰ رَبِّی ۖ إِنَّهُ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ
وقتی به این همزمانی ها فکر میکنم دقیقا میشم مثال خودت،یک سطل پلاستیکی در برابر جریان آبشار …
این روز ها از در ودیوار نشانه های خوب میاد…نشون های شروع نتایج قانون …
ازبیرون زندگیم شاید هیچکس نفهمه من تو چه بهشتی دارم زندگی میکنم،اما بِبیییین …..
احساس خوشبختی بی قید وشرطم از مهاجرت به سمت فرمانروا بینظیره …بینظیره ..
مطمئنم با قلب سلیمی که داری خودت این احساس رو تجربه کردی …
احساس باز شدن قلبت…احساس خدایا همین الان حاضرم برگردم به آغوشت …احساس امید وآرامش و لذت بی قیدوشرط…
اصلا بگو پرستار icu! این وقت شب! ته حیاط بیمارستان ؟!
آره میشه !
خدا برای من همه کار میکنه ! همه کار …
بببین دلم میخواد دور سرش بگردم ودیگه برنگردم…
امیدوارم خداوند به من ، به شما و به تموم بچه ها …لیاقت و سعادت بده تا همیشه روی موج توحید سوار باشیم و کمتر از یک آن هم مارو به حال خودمون وانگذاره …
راستی !
آماده ی دریافت پاسخِ موشک توحیدی قرآنیت هستی …؟
پیشاپیش! نوشجونت !
فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ ۖ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ
پس صبر کن که وعده خدا حق است. مباد آنان که به مرحله یقین نرسیدهاند، تو را بىثبات و سبکسر گردانند.
سعیده جون این چه کاریه شما با قلب ما میکنی؟
که حتی از پاسخ های کامنتاتون میشه یه سایت جدید دراورد. وقتی این پاسخ رو میخوندم به این فکر میکردم که دیگه امتیاز دادن و مورد علاقه کردن کامنتا جواب نمیده باید تمام فایلاو عکسای گوشیمو پاک کنم و
از تمام این خطوط از تمام این اگاهیا عکس بگیرم و ذخیره کنم.
درکنار تمام دفترهایی که از گفته های استاد پر کردم.
،،
امیدوارم هرجا که هستی راضی و خوشحال باشی.
بوس بهت
سلام به سعیده عزیز
سعیده عزیزم دنیات پر از برکت باشه که به چشمهایمان اشک شوق هدیه دادی
امروز میخوام از نتایجم در تمرین ستاره قطبی برات بگم و اینکه هر روز داره میگذره بهتر دارم قانون درک میکنم و قطعا خوندن کامنتهای زیبای دوستانی مثل شما فرشته این سایت باعث درک بهتر قوانین ثابت خداوند شده
من این روزا تازه دارم میفهمم قانون تمرکز چیه و هر جا که تونستم تمرکز زیاد بزارم نتایجش وارد زندگیم شد ،بیش از چندین ماه که قدم یک و دو رو خریدم و بارها گوش دادم ولی الان تازه حس میکنم داره بصورت باور و عادت در وجودم نقش میبنده .
قبلا اگه درخواستی میدادم ،بشدت میچسبیدم بهش و بیشتر مواقع جواب نمیداد ولی الان همه چی رونتر شده ،حتی فایلهای استاد هم معنیشون برام عوض شده و بهتر درکش میکنم ،و اینجاست که بقول شما قانون تکامل درکش کردم و هر چی جلوتر میرم همه چی بهتر میشه
مشتریانی میان سمتم که بار اول تو زندگیم دیدمشون ،آدمهای میان و بهم لطف میکنن که دهن خودم وا میمونه ،کارهای اداریم اینقدر آسون پیش میره که همه میگن مگه میشه
آبجی عزیزم همین الان یعنی ساعت 22:53 نیمه شب بعد از کلس اتفاقات عالی که در طول روز برام افتاد به یک تضاد خوردم و اولش ذهنم داشت بیراه میرفت ،ولی من که قانون میدونم سریع اومدم اینجا و صلاه خودمو با کامنت زیبای شما شروع کردم ،
حالم عالی شد ،قلبم باز شد ،دلم نمیخواست کامنتت تمام بشه
تا به خودم اومدم دیدم چقدر خوشحالم و اصلا انگار اتفاقی نیافتاده
ما بعضی وقتا قانون خیلی پیچیده میکنم برای خودمون و همش انتظار بیخود داریم از خدا ،انگار حتی باید فرکانس حال بد ما رو هم خدا خوب کنه و اون مسئولشه ،در حالی که من میتونستم نیام اینجا و خودمو غرق در کلمات الهی شما نکنم و تا خود صب به درگاه خدا شاکی بشم ،اما فقط با دیدن نوتیفیکشن پیام شما لبیک گفتم به هدایت الله و الان غرق در سرور و شادی هستم و این یعنی هدایت خداوند زمانی که من درخواست کردم درست مثل شما هدایت شدیم به قدم هفت و آموزشهای استاد عزیز که اینقدر خالص آموزش میده
پس بیایم برای خودمون هدایت سختش نکنیم ،کافیه ما درخواست کنیم و عمل کنیم به جریان هدایت
هدایت ربی که میگه از رگ گردن به ما نزدیکتره ..هدایت الله ای که میگه ما به نمرود که طغیان کرد اینقدر بهش حال دادیم و رزق برکت دادیم ،به شما که بندگی منو میکنید که جای خود داره
سپاسگزار الله ایم که رب العالمین و و عهدار کار ماست ..
سپاسگزار شمام سعیده زیبا رو و زیبا صفت در پناه الله یکتا شاد و خرم باشید
برادر عزیزم ،محمدجان ،سلام به روی ماهت
سلامو سلامتی ونوروعشقورحمت الله به قلب مهربونت
نقطه ی آبی شما،قلب من رو،روشن کرد،دعا میکنم نور خداوند تموم زندگیت رو روشن کنه…
بینهایت ازت ممنونم که از قلبت برام نوشتی،از کجا میدونم؟چون به قلبمنشست .
محمدجان،قدم هارو با قدرت و ایمانوتوکل پیش برو که خیر دنیا و آخرت توی دوره دوازده قدمه،نور قرآن ازش جاریه و هرجلسه از هر قدم مثل یک نور میمونه که تیکه ای از قلبت رو روشن میکنه …
ازخداوند متعال سپاسگزارم که من رو دست کوچیکی قرار داد تا حال بنده ی صالحش با این نوشته ها بهتر شه ..
میدونی محمد جان؟
بخدا که من نمینویسم …اونه …اونه …
همه چیز اونه ….
هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ ۖ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
ازت ممنونم بی نهایت،همیشه در پناه نور آسمون ها و زمین باشی
قلبِ فراوانِ فراوان برای تو
سلام به سعیده عزیزم
دختر تو دیگه کی هستی
دنبال یه نشونه از خدا بودم تو قرآن که هم تو قرآن هدایتم کرد به کامنت تو
کامنت تو انگار دلنوشته پاک یه انسان توحیدی که فقط خدارو داره برای ذات پاک ولایتناهی خداست
خدایی که میگه من خودتم
من تو وجودت تو سرتاسر نفس هات ونبض وزندگین هستم.
نمیدونی با خواندن کامنتت چه شوقی چه امیدی تو دلم جونه میزنه
اشک های شوق از سر عشق ونیاز جاری میشه برای معبودم که همش خیر ونیکیه
خوشحالم که تو جای خوبی قدم برداشتم با بهترین استاد با بهترین دوستان توحیدی که حرف هاشون جنس خداییه .
من را به یاد خدا میندازه
به یاد قرآن که همش از توحید ولیاقت وارزشمندی انسانها میگه که اگر وصل شده به خدا هیچی جلودارش نیست .
آخ خداجونم امشب خیلی نیاز دارم که بانو حرف بزنم که با حرف های سعیده با من حرف زدی .
تو رو داشتن کافیه
دیگه تو دل هر ترسی میرم
سمیه عزیزم،رفیق نازنین غارحرای من
سلام به روی ماهت
ازت سپاسگزارم که لطف کردی و برام نوشتی…
سمیه ی عزیزم،هرجا تو نوشته های من،جمله ای به قلبت نشست،اعتبارش از خداست و از من نیست.
بارها و بارها و بارها از خداوند سوالی پرسیدم که از کامنت خودم جواب گرفتم،باورت میشه سمیه جانم حتی همین امروز با همین کامنت جواب سوالم رو داد؟
خداوند همه چیزه …همه چیز…
درپناه نورِ آسمون ها و زمین باشی همیشه رفیق
قلبِ فراوان
سلام سعیده عزیزم چقدر با نوشته هات ارتباط میگیرم چقدر خوب مینویسی هربار که ایمیل هارو چک میکنم میبینم که پاسخی دادی. با شوق میخونمشون سعیده عزیزم چندین سوال تو ذهنم دارم که اگه لطف کنی و راهنمایم کنی ممنونت میشم
سعیده عزیزم من به مدت دو سال کانال پوشاک داشتم که به صورت هدایتی شروع به این کار کردم ولی بعد از مدتی افتادم تو کلی قسط و مخارج که اصلا نتوستم ادامه بدم و کانالو واگذار کردم به مدت یک ماه هم دائم فقط ویس های استادو گوش میکردم کتابهای که داشتن رو خریدم و پرینت گرفتم موقعی که میخوندم رو ابرا بودم ایمانم میچسبید به سقف که اره من خالق زندگیمم من این زندگیو درستش میکنم ……… بعد فاصله گرفتم از سایتو ویس ها الکی روزها شب میشود شبها روز بدهی و مخارج هم دائم بیشتر میشه. الان افتادم تو این مود که هرکاریو میخوام شروع کنم میگم نه این رسالت من نیست نه این کار خوب نیست کلی سردرگمم از خدا هدایت میخوام ولی فک میکنم نمیتونم صداشو بشنوم از شب قبل دائم میگم خوب صبح بیدار میشم مدیتیشن میکنم شکر گزاری میکنم فایل گوش میکنم ولی هیچ کدومو انجام نمیدم فکر کنم سردگمیم هم در نوشتنم مشخصه دقیقا معلوم نیست میخوام چکار کنم .الان مشکلی که دارم اینه که میخوام بدهیام صاف بشه کاری رو شروع کنم و اینکه. دوستدارم از خواب که بیدار میشم برنامه برای ذهنم داشته باشم از لحاظ متافزیکی که الان چه تمریناتیو انجام بدم سعیده جانم شما میتونی راهنمایی کنی که از کجا شروع کنم ؟
مارال عزیزم،سلام به روی ماهت رفیق ارزشمند غارحرای من
ازت سپاسگزارم که لطف کردی و برام نوشتی
مارال عزیزم،تنها چیزی که آرامبخش روح و ذهن ماست،یاد خداست.
الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ ۗ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ
آنها که به خدا ایمان آورده و دلهاشان به یاد خدا آرام میگیرد، آگاه شوید که تنها یاد خدا آرامبخش دلهاست.
پس قدم اول دعوتت میکنم به شکرگزاری و دیدن نعمت های حال حاضر،صلات و خوندن قرآن…
تا زمانی که پریشون و سردرگمی،خداوند نمیتونه باهات صحبت کنه!
باید آروم بشی،هرچقدر که میتونی سعی کن در لحظه زندگی کنی و سپاسگزارت رو بیشتر و بیشتر کنی ….
هرچقدر فرکانست بیاد بالاتر،روح و ذهنت در یکراستا قرار بگیره؛دریافت نور خداوند برات راحت تر میشه ….
خدا همیشه هست!حتی همین الان با تموم سردرگمیت،کنارته،خودش میگه:
وَهُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ ۚ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ
و هر جا که باشید همراه شماست و به هر کارى که مىکنید بیناست.
اما برای سوار برجریان هدایت شدن،به کسی زور وارد نمیکنه،شما باید آگاهانه دستتو دراز کنی سمتش،پس همونطور که به سپاسگزاری نعمت هایی که داری مشغولی ازش طلب هدایت کن … آیه های قشنگی توی قرآن هست که میتونی برای اتصالت استفاده کنی:
رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی
رَبِّ إِنِّی لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقِیرٌ
لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ
اینارو با حضور قلبت زیاد تکرار کن،خودت متوجه میشی هربار چند درجه قلبت روشنتر میشه …
هروقت احساس کردی بهتری،از نشانه ی روزانه ت در سایت کمک بخواه،قبلش از خداوند طلب هدایت کن و هر فایلی اومد حتما به عنوان هدایت روش حساب کن …و البته فایل های اجرای توحید در عمل…خیلی بهت کمک میکنه خیلی زود وارد فرکانس های بالاتر بشی …فرکانسی که خدا میگه:
أَلَا إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
آگاه باشید که دوستان خدا هرگز هیچ ترسی و هیچ حسرت و اندوهی در دل آنها نیست.
دوستت دارم مارال عزیزم و دعا میکنم تونسته باشم به بنده ی عزیز خداوند کمک کوچیکی کرده باشم.
درپناه نورِ آسمون ها وزمین باشی همیشه
بازم برام بنویس رفیق،منتظر شنیدن نتایج فوق العاده ت هستم
سلام به سعیده عزیز
سعیده جان منم مثل شما مشکل روابط داشتم و همش میگفتم استاد همش میگه یا تغییر میکنه یا اینکه خیلی راحت ازت جدا میشه چطور اخه
و وقتی حرف های استاد رو وحی منزل دونستم و قبول کردم و به آگاهی های دوره عشق و مودت صفر تا صد عمل کردم دیدم واقعا میشه خداوند این کار رو برای من انجام داد خیلی راحت بدون درد سر و در آرامش به راحتی با شادی و خنده ما از هم جدا شدیم
اون وقت بود گفتم که ببین قانون جواب میده حرفاهای استاد همش درست بود که میگفت خدا شاهد من و همسرم خیلی راحت از هم جدا شدیم
اینو نوشتم بگم که میشود حتما میشود ان شاالله یا تغییر بنیادین یا اینکه خیلی راحت جدا میشین
و اینکه خیلی ممنونم بابت تمام کامنت های زیبایی که میزارید تو سایت چه تو دانلودی ها و چه تو دوره ها
در پناه الله .
برادر عزیزم،آقا سید سامان سلام
بی نهایت ازت سپاسگزارم که لطف کردی و برام نوشتی
ازت ممنونم منطق ذهنم رو سیراب کردی که اگر برای شما این اتفاق افتاده،قطعا این موضوع خیلی راحت برای من هم اتفاق میفته!
این پاشنه ی آشیل،شبیه یک سوراخ بزرگ نشتی شده برام که نمیزاره تا یک حد بیشتر رشد کنم.از خداوند طلب هدایت میکنم که کمکم کنه این مسئله رو براحتی حل کنم و تموم زندگیم رو مشغول بندگی و صلاتش باشم …
ازت ممنونم برادر عزیزم،بینهایت…
نقطه ی آبی شما،قلب من رو روشن کرد،دعا میکنم نورِ آسمون ها و زمین،تموم زندگیت رو روشن کنه …
درپناه الله یکتا،همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشی
قلبِ فراوانِ فراوان
سعیده جان همین که شما میگین یک سوراخ بزرگ نشتی یعنی شما با فرکانس تغییر یا جدایی خیلی فاصله دارید
این مسئله رو تو ذهنتون خیلی بزرگ کردین
ساده بگیرید
اول بپذیرید که خودتون این رابطه رو جذب کردین با کانون توجه تون
بعد الگو پیدا کنید استاد تونسته من تونستم چند تا الگو دیگه ام پیدا کنید که تو دوستان و فامیل باشه که راحت درست شده همه چی و البته بعدش هم که رابطه خوب جذب کردن مثل استاد برا ذهتون منطقی کنید که میشود
نکات مثبت همسرتون رو بنویسید
و مابقی کار ها که تو دوره عشق و مودت استاد خیلی خوب توضیح دادن
نگاه سیستمی به جهان رو فراموش نکنید خداوند چیزی رو برای ما نمیخواد خودتون حلش کنید جهان به فرکانس های ما پاسخ میده
قطعا شما از بنده بهتر هستین شاگرد زرنگ کلاس استاد هستین فقط احساس کردم خیلی سخت میگیرید تو این مورد برا خودتون خیلی سختش کردین و تمرکز زیادی روش دارین و انرژی زیادی از شما میگیره که البته آسون هم نیست
انشالله که بهترین ها براتون رقم میخوره
برادر عزیزم، آقا سامان
ازت سپاسگزارم.بینهایتِ بینهایت
این پاسخ شما،مسیر من رو کاملا رگلاژ کرد.
من دقیقا هم خیلی سختش کردم،هم داشتم دوباره جاده رو اشتباهی میرفتم.
از همون دیشب که این کامنت رو خوندم دوباره سعی کردم برگردم به مسیر ،راه قانون رو درست پیش بگیرم.
و جالب تر ازون اینکه به محض اینکه برمیگردی به مسیر،نتیجه از همون لحظه شروع میکنه به عوض شدن ….
ازت ممنونم ودعا میکنم بزودی بیام وبا خبرهای خوب براتون بنویسم.
درپناه نورِ آسمون ها وزمین باشید همیشه
سلام
سعیده عزیزم
امیدوارم حالت خوب و عالی باشه
سعیده تبریک بهت میگم
به خاطر این همه پیشرفتی ک داشتی
به خاطر این همه پاداشی ک گرفتی
به خاطر این همه نعمتی ک وارد زندگیت شده
ایشالله که بهتر و بهتر بشی
اون بالا مالا ببینمت
خواستم بگم این خدا
خیلی خوبه
خیلی
دارم ی کاری میکنم بشه
بهترین رفیقم
اره میخوام باهاش شیش شیش بشم
از بچگی
بهترین صفت خدا را ک دوست داشتم و باهاش حال میکردم
رفیق
یا رفیق من لا رفیق له
اگ بشه رفیقت
بقیه صفاتش خودکار میاد تو زندگیت
سعیده
نمیدونی این دو و سه روزه
چقدر حالم خوبه
یعنی این حس و حال را تا حالا نداشتم
حداقل این چند وقته
این چند وقتی ک داشتم بزرگترین درس زندگیمو میگرفتم
میدونی خدا با من چیکار
کرد
سوره ی انشراح
وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ ﴿2﴾
و بار گرانت را از [دوش] تو برنداشتیم (2)
الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ ﴿3﴾
[بارى] که [گویى] پشت تو را شکست (3)
واقعا مشکلی ک کمرم را شکست را برداشت
قربونش بشم
بعدش
ی ذوقی برای زندگی بهم داد
ک لحظه به لحظه این زندگی را دارم عشق میکنم
دارم کیف میکنم
اون ادم های قبلی زندگیم
99 درصدشون دیگ تو زندگیم نیستن
و جوری رفتن ک کامنتت را خوندم یادم اومد
و اصلا حواسم نبود
پس من خیلی تغیر کردم
صبح از خواب بیدار شدم
داشتم ستاره قطبی را مینوشتم
نوشتم خدا ی پولی بیاد تو حسابم
هنوز درخواست بعدی را ننوشته بودم ک دیدم
200 تومن اومد تو حسابم
گفتم ای دمت گرم
چقدر تو خوبی
در پناه الله یکتا
برادر عزیزم،علیرضا جان سلام
ازت سپاسگزارم که لطف کردی و برام نوشتی
ممنونم برای اینکه از قلبت نوشتی،به قلبم نشست.
واقعا چه رفیقی قشنگتر و شیرین تر از خداوند؟
همیشه به این موضوع فکر میکنم اونایی که خدارو توی زندگیشون ندارند به چی دل خوشن؟
خدامیدونه لحظه هایی که قلبم به سمتش باز میشه،دلم میخواد دنیا همونجا وایسه و ثانیه ها نگذره …
شیرینه …خیلی شیرینه …
خداروصدهزار مرتبه شکر برای حال خوبت رفیق غارحرای من
الهی که همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشی
درپناه نورِ آسمون ها وزمین
قلبِ فراوانِ فراوان
سلام سعیده جانم
به قول خود قشنگت ،رفیق غار حرای من
وقتی کامنتتو تو فایل قبل خوندم
گفتم بزودی نتایج سعیده رو میخونم
بزودی سعیده با نتیجه میاد
مشتاقانه منتظر بودم ببینم قضیه انتقالیت چطور میشه
وبا خوندن کامنتت جوابمو گرفتم
خیلی خیلی تحسینت میکنم
به به
حدیث جانم قانون جواب میده خوبم جواب میده
مسیرتو با قدرت ادامه بده
همون طور که برای سعیده عزیز شده
برای تو هم میشه
نمیدونم نمیدونم چطور
ولی ایمان دارم همین الان به خواسته هام رسیدم
با اشتیاق فرواوان منتظر نتایجت هستم سعیده جان
در پناه الله یکتا باشید
محدثه ی قشنگم سلام به روی ماهت عزیزدلم
ازت سپاسگزارم که برام نوشتی رفیق نازنینم…
آره عزیزم …آره …قانون جواب میده …خیلی زود…خیلی سریع …
خداوند سریع الاجابه ست …خدا خیر مطلقه…خدا جریان جاریِ ثروت و نعمت و حالِ خوبه …
هرکمبودی هست از ماست …ما باید ظرف نعمتون رو گسترش بدیم …وگرنه خدا،خدایِ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ
خداروصدهزارمرتبه شکر برای هدایتمون به این غارحرا…خداروشکر که صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لَا یَرْجِعُونَ از دنیا نرفتیم …
دوستت دارم دختر…قلبِ فراوان برای تو …به امید دیدارت در بهترین زمان و مکان
به نام خالق زیبایی ها سلام سعیده جان
اون جایی که گفتی قدرت از آدم ها بگیریم و بدیم به خدا قبلا وقتی این جمله رو میشنیدم حالم بد میشد از آدمی که بهش قدرت دادم بدم می اومد اما الان یک تصویر زیبا با گفتن این جمله میاد در ذهنم این آدم نازنین هست پاره ای از خداست من قدرت دودستی دادم به شیطان و نجوا ها من کاوری از شرک کشیدم روی این آدم که نمیتوانم زیبایی هاش ببینم نمیتوانم اتصال به رب ببینم اگر کاور بردارم اونوقته که زیبایی میبینم عشق میبینموو نور همین و بس .
متشکرم سعیده جان از این کامنت زیبایی که نوشتی متشکرم از نتایح زیبایی که گفتی این که گفتی شاید در یک مکان باشیم اما وقتی داریم روی خودمون کار میکنیم نتایجمون متفاوت هست چرا که مدارمون متفاوت هست .
گفتی اگر آدم ها تغیییر نمی کننند حتما یک سیم مشترک باهاشون دارم که باید اون قطع کنم یه باور اشتباه و مخرب یه رفتار و نگرش غلط که بعد از اون غوغا میشه نتایج بزرگ در روابطم رخ میده سعیده جان دست زیبای خدا هرجا هستی شاد و کامرا باشی و به زودی اتفاقاتی که در انتقالیت به صورت معجزه وار افتاده و آدم های توحیدی که وارد زندگیت شدن بهمون بگی دوست دارم دوست زیبا رو و زیباسیرت من دست حق نگهدارت.
سلام به روی ماهت مریم نازنینم،رفیقِ دلبر غارحرای من
ازت سپاسگزارم که لطف کردی و برام نوشتی،با هر نقطه ی آبیت قلبم رو به نورِ خدا روشن میکنی.
ازنورِ آسمون ها و زمین برات بهترینِ بهترین هارو میخوام،قلبِ روشنت رو میبوسم وازت ممنونم برای همه ی قشنگی های روحت
دوستت دارم و دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمت.
بوس به کله ت فراوانِ فراوان
سلام فرشتگان خدا بر فرشته روی زمین، اشرف تر از فرشتها و مخلوقات جهان هستی
سلام بر خواهر عزیزم سعیده خانم شهریاری
که واقعا شهری را یاری میکنی،
دیشب این قسمت زیبای سفر به دور ارض جهان را میدیدم، بعد از صحبتهای جیکاب دیگه نت ام قطع شد، هر چقدر تلاش کردم اینترنت وصل بشه، نشد که نشد، یعنی داشتم کنترل ذهنم را از دست میدادم یک لحظه گفتم الخیر وفی ما وقع
گفتم فروا می بینم،
امروز ساعت 6 بیدار شدم بعد از اینکه پسرم را بردم دم مترو تا بره دانشگاه و منم برم دنبال کارهام،
گفتم یک لحظه برم سایت دنیال اون سریال را ببینم
گوشیم را باز کردم صفحه اول ایمیل ام پیام خانم شهریاری را دیدم، گفتم، حالا برم سفر فرشتگان خدا را ببینم، باز دلم گفت بزار اول پیام این فرشته را بخونم بعد برم سراغ اصل
این را هم بگم، نجواها همواره برام پچ پج میکنن بابا این خانم شهریاری هم دیگه مدام فقط پیام میده،
اما بهشون گفتم، دور شوید، از این فرشتگان، و با این هجمه از نجواها گفتم بخونم، تا این نجواها را در ذهنم بکشم، و همینطور هم میشه،
و اما کامنت خواهر نازنینم را شروع کردم برای خوندن، راستش این پیام برام خیای کم بود، یعنی احساس کردم باید بیشتر نوشته می شد، شاید خود سعیده جان هم میدونن کم نوشتن، احساس میکنم حد اقل یک صفحه را خودش ننوشته، چرا ننوشتی فرشته مهربون، من منتظر بودم،
آخه این کامنت شما، عین یک مرهمی بود برای زخم کهنه ام، یعنی اینطوری بگم، امروز میخواستم کامنت بزارم، و با یک حسی عالی وارد سایت شدم بعد با خوندن این کامنت دیگه اون حسم اشباع شد، ویک کوله باری سنگینی از دوشم برداشنه شد،
هرروز بعد از نماز صبح بطور منظم قرآن را مطالعه میکنم واین توفیق الهی را از استادم به یادگار دارم، که سفارش کرد به خوندن این نقشه کل جهان هستی،
و همواره سپاسگزار استاد عزیزم هستم، امروز بقول استاد عزیزم به چند آیه مشابه برخوردم، مفهومش این بود، یک مرد از دور اومد و خبری را به حضرت موسی گفت، و یک آیه دیگه که شاید صدبار تکرار میشه، اعمال صالح انجام دهید،
این اعمال صالح برایم معما شده، از خداوند میخوام این اعمال صالح را همواره نصیبم کنه، و…
و اما برگردم به کامنت خواهر فرشته گونه ام، سعیده جان، این توکلی که در شما می بینم، بسیار تحسین برانگیزه،
یادم هست اول استخدامم به ما گفتن موقع رفتن به گزینش، موهای سرتون و لباسهاتون ژولیده باشه،
و منم دقیقا یادمه درست قبل مصاحبه موی سرم را بهم زدم(خنده) لباس بدون اتو شده پوشیدم و از این موارد شرک آلود که خدا را شکر هدایت یافتیم،
رفتم برای مصاحبه وگزینش
یادم هست، رفیقم یک کت شیک و لباس اتو شده پوشیده بود،
گیر دادند به کت ایشان(خنده) نهایتا حکم اش را بصورت تعلیقی زدند تا پس از مدتی، پیمانی خورد،
رفتن شما که برای اتاق حراست کجا و بهم زدن موی سر من کجا؟؟
بقول شما و آموزه های استاد عزیزمون، این باورها که چیکار نمی کنند،
من کامنت شما را باید بیش از 10 بار بخونم تا سیر بشم، چون خیلی زود تموم میشه، از بس که شیرین و دلرباست،
مثل شرابی که خداوند در بهشت وعده داده هست،
مثل فایل دوساعتی استاد عزیزمون هست که انگار دو دقیقه زمان نمی بره،
و بقول شما ما در این غار حرا اگر سیصد سال هم بمونیم، انگار دوروز بیشتر نیست اینجاییم
آره جهان آفرینش بی انتها زمان در آن بی معنی میشه،
جمله ایی در کامنتت هست که برام یک کلید داد:
به اندازه ی ده درصدی که به این رگ گردنی اعتماد داریم،که خیالمون راحته خودش خون رو منتقل میکنه!که هیچ وقت پیگیر نشدیم ببینم درست کار میکنه یانه! اندازه ده درصدش، به خدایی که این رگ رو خلق کرده و میگه من ازینم بهتون نزدیکترم،اعتماد میکنیم….؟
آره، از خداوند میخوام همواره منو هدایت کنه که از ته اعماق قلبم باورش کنم، و خالصانه سپاسگزارش باشم
نهایتا از پیام زیبای خداگونه شما بی نهایت سپاسگزارم،
و میخوام از همینجا تشکر قلبی خودم را نسبت به استاد عزیزم و مریم خانم اعلام کنم، و دو تا مطلبی که اگر کامنت مینوشتم( با اینکه کامنت شما منو مست می خودش کرد،)
این بود که،
به نحوه سپاسگزاری نوشتن مریم خانم بود، که میترسم بگم که خدا را در چهره اش دیدم
و دیگری، کنترل ذهن استاد در بازی پینک پنک بود که با دوستش بازی میکرد،
درود خدا بر شما
آرزومندم به تمامی ارزوهات دستیابی،
در پنا خدا همواره سربلند باشید
برادر عزیزم،آقا بهروز سلام به روی ماه شما،سلام وسلامتی ورحمت ونور الله به جسم وجان وروح توحیدی و قلب روشنتون
خدا میدونه چقدر لذت بردم از خط به خط کامنتتون،نقطه ی آبی شما از قلبتون جاری شد و بر قلب من نشست.
ازتون بی نهایت سپاسگزارم که من رو لایق دریافت روشنی های قلبتون کردید.
نمیدونید چقدر به این جمله بابا این خانم شهریاری هم دیگه مدام فقط پیام میده خندیدم و روحم شاد شد.
برادر عزیزم،حتما خودت متوجه شدی اعتبار این کامنت ها با من نیست،دوسه ساعت طول کشید تا من این کامنت رو بنویسم،بارها وسطش پاشدم رفتم نفس گرفتم و برگشتم،وقتی نیت صلات میکنی،وقتی از خداوند درخواست میکنی از نورِ خودش بهت بباره،باید ظرفت هم ظرفیت دریافت نور رو داشته باشه،وگرنه من دلم میخواست بنویسم …بیشتر بنویسم …بیشتر ازین نور بهرمند بشم …اما بیشتر ازین ظرفیت نداشت و ظرف پلاستیکیم در برابر این جریان پرت شد و کامنتم رو تموم کردم …
آقابهروز عزیزم،بازم ازتون ممنونم که برام وقت گذاشتید و نوشتید،تحسین شما نشون دهنده ی روشنی قلب و روح خودتونه …از نورِ آسمون ها وزمین برای شما و خانواده ی عزیزتون خیروبرکت و ثروت و سلامتی روز افزون میخوام…
درپناه الله یکتا
قلبِ فراوانِ فراوان
سلام بر سعیده خانم شهریاری شاگرد زرنگ و ممتاز این سایت بهشتی! وقت شما بخیر امیدوارم حالتون عالی باشه
من از دنبال کنندگان کامنتهای فوقالعاده شما هستم.
اغلب موقع خواندن کامنتهای بسیار زیبایتان،به خاطر وجود احساسات پاک و نابتان درنوشتههای شیوایتان اشک از چشمانم سرازیر میشود و خداوند را بارها و بارها شکر و سپاس میگویم به خاطر این سایت الهی به خاطر وجود نازنین شما در جمع این سایت الهی و به این خاطر که من را هدایت کرد به جمع شما.
در نوشتههایتان اشاره فرمودید که به قصد گذاشتن رد پا مینویسید البته یکی از دلایلش این است میخواهید در آینده بدانید که از کجا به اینجا رسیدهاید،خیلی لذت بردم و من هم از این به بعد بیشتر خواهم نوشت تا از من نیز اثری بماند.
انستان با قرآن ستودنیست ! و بسیار بسیار پند آموز،فقط در اینجا خواستم به شما هشدار دهم که مراقب باشید این انس دائمی و همیشگی گردد مبادا زمانی برسد که بین شما و قرآن خدای ناکرده فاصله بیفتد.
همانطور که برای من افتاد. و قصد دارم انشاالله به یاری الله این فاصله را هر روز کمتر نمایم تا مانند شما هر لحظه با قرآن همنشین و همکلام گردم. بهتر است به گذشته هم اشارهای نمایم فکر میکنم حدود 20؛ 25 سال قبل من در یک مدرسهای واقع در تهران مشغول به کار شدم خاطرم هست اواخر مهر ماه دعوت به همکاری شدم برای تدریس درس ریاضیات اول دبیرستان .مدرسه بسیار بزرگی بود با امکاناتی فوق العاده نظیر استخر جکوزی بدنسازی و فیزیوتراپی و کلی امکانات دیگر از مقطع دبستان راهنمایی و متوسطه کلی شاگرد داشتند و در آن مدرسه معلمین آقا و خانم مشغول به کار بودند. من بعد از حدود 2 هفته تدریس پیشنهادی از آقای مدیر دریافت کردم برای تدریس درس فیزیک و به دنبال آن دروس شیمی و زیست شناسی را هم به من سپردند دبیران این درسها همکاران خانم بودند که هر کدام به دلایلی از ادامه کار سر باز زدند و نتوانستند همکاری کنند و آقای مدیر هم هر بار من را به دفترش دعوت میکرد و پیشنهاد تدریس این درسها را به من مینمود.
این دعوتها به اینجا ختم نشد و دروس دیگری همچون آمار و احتمالات یازدهم و ریاضیات دوازدهم و مطالعات اجتماعی سوم راهنمایی و ریاضیات سوم راهنمایی را نیز من تدریس کردم حتی جالبه که بگویم یک روز که مشغول درس دادن در کلاس سوم راهنمایی بودم سر و صدای کلاس بغلی توجهم را جلب نمود و وقتی رفتم که ببینم چرا آنقدر سر و صدا میکنند ؟مگر معلم ندارند؟
دیدم که بله ساعت ورزششان است ولی چون معلم ورزش نیامده ناظم گفته که در کلاس بمانید ولی سر و صدا نکنید که آنها بیتوجه به این موضوع سر و صدای زیادشان باعث مزاحمت برای کلاس من میشد.
من هم برای مدیریت کردن کلاسم به آنها پیشنهاد کردم که به کلاس من بیایند و لابلای درس دادن برای اینکه آنها نیز لذت ببرند در کلاس مسابقه طناب کشی و مچ اندازی برگزار کردم و همین موضوع باعث شد که آن دانش آموزان از من بخواهند که معلم ورزششان شوم!!!.
البته بگویم که آنها معلم داشتند فقط آن روز نتوانسته بود بیاید.
خود من اوایل خیلی متعجب و حیران بودم که چگونه میتوانم این همه دروس مختلف و متفاوت را تدریس نمایم با تسلط کامل طوری که هر دانش آموزی هرسوالی که میپرسید بنده ناخودآگاه پاسخ صحیح میگفتم.
خیلی با خودم فکر میکردم که چطور ممکنه برای منی که بدون مطالعه کافی به سر کلاسهای مختلف میرفتم،اینقدر آمادگی و تسلط ایجاد و مهیا باشد.
میدانی چرا؟؟؟جالبه که بگویم تنها به یک دلیل!! آن هم همان دلیلی که شما الان دارید و خدا کند که همیشه داشته باشید و آن مانوس بودن با قرآن است. سعیده جان من آن سال هر لحظه با قرآن بودم شاید برایت جالب باشد با ماشین خودم به مدرسه میرفتم پشت هر چراغ قرمز یا احیاناً ترافیکی که توقف میکردم قرآنم را از جلوی کنسول ماشین برداشته تلاوت میکردم بسته به مدت انتظار از یک آیه تا حتی یک صفحه قرآن میخواندم تا راه باز شود. یعنی مدام؛ اگر کاری نداشتم ؛فقط قرآن میخواندم و این انس دائمی آنچنان قلب من را پاک کرده بود که نور علم به راحتی به آن میتابید و بازتابش را در کلاس به شاگردانم منعکس مینمود.
آن سال برای من تکرار نشدنی بود بس که قرآن خواندم و بس که پیشرفت کردم.
چقدر اتفاقهای عالی برایم افتاد که هر کدام حکم یک معجزه دارد.
انشاالله باز هم با قرآن مانوس و همنشین خواهم شد همچون شما به خداوند مهربان میسپارمتان و برایتان شادی سلامتی ثروت و سعادت در دنیا و آخرت خواهانم خدانگهدار
سلام به برادر عزیز و بزرگوارم،آقا مجید
بی نهایت از لطف شما سپاسگزارم که در حق خواهرکوچیکترتون لطف کردید و انقدر زیبا نوشتید،بینهایت ازین پیغام الهی لذت بردم،علی الخصوص از دیدن روی ماه زیبای خانومتون،خداوند به قلب شما و خانواده ی قشنگتون نور بباره و همیشه در پناه خودش حفظ کنه…
چقدر لذت بردم از خاطراتتون از انس گرفتن با قرآن،خداوند به من سعادت ولیاقت بده که ازین نور جدا نشم هیچ وقت …
آقامجید،وضعیت من دقیقا این روز ها شبیه خاطرات شماست…
یا کتاب قران دستمه،یا از گوشی دارم میخونم،یا دارم بهش گوش میدم …حتی تو طول شیفت،یک هندزفری توی گوشمه و درحین کار…مثل دارو دادن،گزارش نوشتن و…درحال گوش دادن به قرآنم.
واقعا خودم نفهمیدم چی شد که روحم انقدر تشنه ی خوندن وشنیدن کلام خداشد.واقعا رحمت خداوند بود.وگرنه من کجا و لیاقت قرآن خوندن کجا؟
خدا میدونه من نسبت به آیاتش کروکور بودم و این بینایی و شنوایی هم لطف پروردگاره …
زمانی که کارم توی شیفت تموم میشه،هندزفری به گوش،میرم تو حیاط بیمارستان و زیر آسمون خدا قدم میزنم و به سوره ی سجده گوش میدم …اون لحظه احساس میکنم وسط بهشتم،واقعا هیچی نمیخوام هیچی …انگار همه چیز هست..بهترینش هست ….
وقتی میرسه به این آیه :
فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَا أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّهِ أَعْیُنٍ جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ
پس هیچ کس نمی داند چه چیزهایی که مایه شادمانی و خوشحالی آنان است به پاداش اعمالی که همواره انجام می داده اند، برای آنان پنهان داشته اند.
از عشق خدا دیوونه میشم…روحم به پرواز درمیاد …
واقعا حس میکنم جسمم دیگه ظرفیت روحم رو نداره و باید ازش جداشم وبرم …
برادر عزیزم ازتون سپاسگزارم که برام نوشتید وخداروشکر میکنم که من رو غرق عشق بندگان صالحش کرده …واقعا رحمت خداونده و من کاره ای نیستم …
فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ ۖ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ۖ
درپناه نورِ آسمون ها و زمین باشید همیشه
قلبِ فراوانِ فراوان
به نام خدا
ی وقت هابی اینقدر احساساتی میشم که نمیدونم واقعا چکار کنم
که حتی توی نوشته هام هم میشه این احساس رو در کرد
الان که دارم مینویسم اشکهام کل صورتم رو گرفته
اما این اشک ها اشک های شوقی هستند که برای بنده پاک و مطهر خدا سعیده عزیز خواهر توحیدیم ریخته میشه
میدونم که شاید گفتن این حرف ها خوب نباشه اما من نمیتونم احساسم رو کنترل کنم و از توحید استادام و بچه های سایت مخصوصا سعیده عزیز خوشحال نشم و اشک نریزم
آقا من توی این مسئله ضعیف هستم
البته که خوشحالم بابت اینکه ضعیفم
خواهرم اینکه بهت میگم ازت دارم یاد میگیرم واقعا میگم
چون از وقتی که کامنت هات رو میخونم و آیات زیبای قرآن رو میاری و از صحبت های خودت با خدای عزیز مینویسی من هم بیشتر ترغیب میشم برای صحبت بیشتر با خدا و خوندن قرآن
واااای دورت بگردم خداجونم که چقدر بهم آرامش میده وقتی کلام الهیت رو میخونم و لذت میبرم
سعیده عزیز برات بهترین ها رو آرزو میکنم امیدوارم غرق در عشق خدای بزرگ باشی و همین آرزو رو هم برای خودم و دیگر دوستان دارم
خیلی وقت ها نجواها میان و نمیذارند که درست تمرکز کنیم اما به قول خود مقدسش که نجوا تنها از سمت شیطان هست و شیطان بر مومنان قدرتی ندارد
ازت ممنونم که اینچنین صادقانه مینویسی
موفق باشی
و شاد
برادر عزیزم،آقا جواد،سلام به روی ماهت
ازت بی نهایت ممنونم که به قلبت اجازه دادی من رو غرق نور ورحمت خودش کنه
سپاسگزارم که از قلبت برام نوشتی،به قلبم نشست …
هربار با هر نقطه ی آبی من رو غرق عشق خدا میکنی،این تحسین شما،تجلی روح روشن و قلب مهربونته برادر عزیزم
از خداوند برات بهترینِ بهترین هارو درخواست میکنم.
الهی که همیشه غرقِ احساس خوشبختی بی قیدو شرط و درحال عشق بازی با خدا باشی…
قلبِ فراوان از طرف خواهرت برای چرخیدن به دور سر شما
سلام خدمت سعیده عزیز
من از خواندن کامنت های شما بسیار لذت میبرم و استفاده از آیات قرآن بین حرفهاتون محتوای نظر شما رو خیلی دلنشین میکنه چه قدر خوبه که تو سایت این امکان و داریم که وقتی دوستان خوبی مثل شما تجربیاتشان و به اشتراک می گذارند از طریق ایمیل بهمون اطلاع داده بشه
وقتی در مورد اینکه خدا از رگ گردن بهمون نزدیکتره گفتی دستم رو گذاشتم رو رگ گردنم و نبضشو احساس کردم و بی اراده اشک ریختم
و چقدر احساس آرامش کردم…
برات بهترین ها رو آرزو می کنم
نفیسه ی عزیزم،سلام به روی ماهت رفیق غارحرای من
ازت سپاسگزارم که لطف کردی و برام نوشتی…
خداوند منت سرم گذاشته که دست کوچیکی باشم برای نوشتن از عشقش،وگرنه من کجا و سعادت انعکاس نورِ خدا کجا؟
نفیسه ی عزیزم،قدر این اشک هارو بدون …مایه ی روشنی قلب ماست …راه ارتباطی ما با الله ….با نورِ آسمون ها وزمین …
دوستت دارم رفیق و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت.
به نام خداوند مهربانی ها
سلام و درود خدمت شما سعیده خانم عزیز
الهی که همین الان که داری دیدگاه من رو می خوانی حال دلت بی نهایت عالی باشه
هیچ ایده ای ندارم که دقیقاً باید برایت چی بنویسم
فقط می خواهم بگم مرسی که هستی و مرسی که می نویسی …
دیشب قبل از خواب وقتی اومده بودم تو رختخواب هدایت شدم بیام این دیدگاه شما رو بخوانم
باورت نمیشه
اونقدر آرامش پیدا کردم و به یاد آوردم که خدا هست و خدا هست و خدا هست …
که نمی توانم حس و حالم رو توصیف کنم
یه خواب عمیق و شیرین رو تا صبح تجربه کردم و دقیقاً با کلمهی خدایا شکرت خدایا شکرت از خواب بیدار شدم و فکر کنم حدود نیم ساعتی هم تو همون خواب و بیداری داشتم برای نعمت ها با یه لبخند ملیح سپاسگزاری می کردم
نمیدونم….
حسم می گفت این حس و حال خوبم رو با شما به اشتراک بگذارم و ازت قدردانی کنم
دعا میکنم در بهترین زمان و مکان ببینمت …درحالیکه سرمست از نتایج ریزودرشت و معجزات خداوندی و هرچقدر برام تعریف کنی از اتفاقات خوبت ،تموم نشه
این دعا رو در پاسخ به آخرین پاسخی که من برای شما نوشته بودم نوشتی
خیلییییی به دلم نشست مرررررسی مرسییییی
ان شا الله ان شا الله
چقدر خوشحال و سرمستم
و خدا میدونه با ابن حال خوب و الهی با این انرژی مثبت دارم میرم سر کار چه اتفاقات بی نظیری… چقدر نعمت و ثروت از در و دیوار می خواهد وارد زندگیم بشه
به قول خانم شایسته
خداوند یار و نگهدار و هدایتگرمون باشه به سمت زیبایی های بیشتر
سلام به سعیده ی قشنگم
کامنتت الان پاسخ میدم چون شبا وقت میکنم فایل هارو گوش کنم و کامنت بنویسم دقیقا وقتی همه خوابیدن ومن با یه چای باخودم خلوت میکنم که بفهمم باخودم چند چندم؟؟
کامنتت پراز عشق بود
پراز نور
پراز هدایت
پراز نشونه
پراز ردپاهای خدا
پراز اشک شادی
پراز تحسین و انگیزه و شوق.
خب چه قدر خوشحالم که این سعیده داره نتایج هاش بزرگ ودیدنی میشه
چون پای تعهدش وایساده
چون داره به قانون عمل میکنه
چون ترس نداره و شرک نداره
با باورتوحیدی قدرت را فقط از خدا میدونه وبس.
راستی سعیده جان
این روزها که داری طعم هدایت خدارو مزه مزه میکنی
می بینی خدا از اون رگ گردن بهت نزدیکتر شده ..
دقت کردی چقدر لبخند بیشتری دریافت میکنی .
و دوست داری بیشتر قرآن بخونی .
کاملا میدونم که این روزها
پاداش اعراض و بی توجهی هات
پاداش صبر وحال خوبت
پاداش رقصیدن تو شیفت کاریت
پاداش تعهد و تمرین وعملکردت
پاداش همین کامنت نوشتن هات با جمله های قرآنی و زیبا وطنازی
داره از راه میرسه
پیشاپیش نوش جونت باشه
بالا رفتن مدارت
بالا رفتن فرکانست
گوارای وجودت باشه
عشق بازی با خدا
تقوا و قلب سلیم .
بچسبه به تک تک سلولهات
بوسیدن خدا و
نگاه خدا و
لبخند خدا .
الهی که همین طوری نشونه وهدایت های خوشگل وارد مدار زندگیت بشه و نفس هات پراز خوشبختی باشه.
و با بشکن و برقص زندگیت ومدارت بالا وبالاتر بره عزیزدلم.
بوووووووووووووس به قلبت که داره
این روزها باهدایت های خدا منظم تر و خوش صداتر می تپه .
دوستت دارم خیلی دلی .
سلام به همه شما همسفرای عزیزم
امروز صبح دقیقا همین هوای بینظیر رو من تو شهر دماوند زیبا تجربه کردم دیشب یه بارون خفنی اومده بود کل شهر رو شسته بود چاله ها و گودالها پر آب بودند گنجشکها خودشون رو توش میشستند برگهای پهن گیاهان قطرات آب روشون جمع شده بود و زیباییشون رو دوچندان کرده بود کوه ها مه آلود بودند و غرق در مه ها شده بودند هوا تمیز و صاف بود و چنان لطافتی داشت با روح و روانت بازی میکرد واقعا و من حسابی لذت بردم از اون فضا.
چقدر جالب مریم جون فکر کنم هنوز دست و صورت نشسته نشسته بودند پای سپاسگذاری هاشون تا از همون لحظات ابتدایی هوشیاری این پیوند رو به سپاسگذاریهای دیشبشون وصل کنند و اجازه ندهند کوچکترین فاصله ای بین این فرکانسهای ناب بیوفته.
چقدر تحسین برانگیز شما رفتید سر میز شام تولد اون همه پیتزای رنگی و وسوسه برانگیز بود با چه هیجانی دوستانتون میخوردند اما شما دوتا عزیز لذتی در خوردن اونها نمیدیدید چون به یک اصلی رسیدید که اون اصل نتایجی براتون رقم زده که بارها و بارها لذتش از این خوراکی ها بالاتر و بیشتره درواقع شما بشدت برای خودتون بدنتون و سلامتیتون ارزش قائل هستید و هرگز اشغال به خورد بدن زیباتون نمیدید و کاری نمیکنید که تحت فشار قرار بگیره و آسیب جدی ببینه آفرین بر شما.
عجب محله باصفا و خوشگلی بود چه حیاط خلوت زیبایی داشتند برای گذراندن یک آخر هفته یا یک دور همی لذت بخش شرایطش رو فراهم کرده بودند آتشدان صندلی های راحتی آلاچیق و… چقدر خوب باریکلا.
چقدر لذت میبرم از اینکه این مردم اینقدر به تفریحاتشون اهمیت میدند و اتاق مخصوص بازی دارند با کلی وسیله و سلایق مختلف رو پوشش هم میدند چقدر واقعا زیباست و نشون میده اولا بنیان خانواده چقدر محکم هست تو این جامعه دوما چقدر شادی کردن و شاد بودن براشون مهم و جز اولویتها شونه سوما چقدر هر چیزی سرجایش خودش هست هر کسی به هر روشی طبق هر سلیقه ای که داره میتونه حال کنه و لذت ببره بازی های فکری گیمی هیجانی فیزیکی.
یه نکته خیلی مهم دیگه اینکه شما وقتی داشتید میرفتید یه گردان آدم جمع نشده بودند دم در خداحافظی کرده بودند احتمالا هرکس سرکار خودش بوده و نگران این نبوده وای نه زشته حالا امروز نرم سر مار دیر تر برم دوستان میخواند برند وایستم بدرقه کنم تا دم در نه آقا جان این وظیفه خودته به خودت حال بدی و لذت ببری من ناتوانم تو این مورد من یه سری وسایل فراهم میکنم اما خودت دیگه باید کاری کنی بهت خوش بگذره من وظیفه ای ندارم.شما سبک تغذیت متفاوتی ما متفاوت خوب آدمها باهم فرق میکنند هر جور حال میکنی و لذت میبری غذا بخور من اگه بتونم شرایطش رو برات فراهم میکنم اما خودمو زجر نمیدم و اذیت نمیکنم بخاطر شما دوست عزیز.
و همه این ارزش قائل شدن ها برای خودمون باعث میشه فرکانسی رو به جهان ارسال کنیم که آدمهای باارزش رو دور خودمون جمع کنیم و زندگی و روابط زیبایی رو داشته باشیم روابطی که در عین سادگی و رهایی بشدت دوستانه و عاشقانه هست.
بنام خدای زیباییها
عجب سفر فوق العاده ای عجب لذتهای فراوانی باز خرید و لذت پول خرج کردن اونم برای تهیه هدیه ک چقدر خوبه با دادن هدیه حال دیگرانو خوب میکنیم و چقدر عالیه ک آنچه بر خود میپسندی بر دیگران هم بپسندی دنبال همون مارک و همون وسیله ک خودتون استفاده کردید و کاملا ازش رضایت دارید بعنوان هدیه استفاده کنید خدایاشکرت چقدر ثروتمند بودن معنویه چقدر لذت میبرم ک همچین الگوی عالی و درجه یکی دارم در همه جوانب الهی شکر چقدر منظره زیبایی و هوای پاک و ابرهای زیبایی الهی شکر ک تا یکم احساسم بالا پایین میشه میگم برم سایت انرژی بگیرم بعد میام میبینم وااای خدای من خرید مهمونی جشن همزمانی استادوبانو ک بازم ب موقع و در زمان شادی و لذت رسیدن و کلی بهشون خوش گذشته چقدر نشون میده ک توجه ب احساس خوب ب شادی ب صلح باخود ب همین زیبایی جواب میده ک کاملا در زمان درست تصمیم بگیری پیام بدی و سر موقع برسی و کلی از دورهمی لذت ببری الهی شکر ک میبینم و تقویت میکنم صلح باخودمو و تمرکز میکنم روی کانون توجهم تا ب همین راحتی هدایت بشم ب شادی و زیبایی بیشتر الهی شکر عجب خونه زیبا و بزرگی چقدر قشنگ و دلباز با کلی امکانات بازی و سرگرمی واقعا شگفت زده شدم چقدر تفریح و سرگرمی براشون اهمیت داره ک یک بخش خونه اختصاص داده شده ب وسایل بازی خدایاشکرت ثروت و فراوانی موج میزنه اینهمه استقلال مالی برای داشتن این امکانات رفاهی تفریحی درکنار بستر گرم خانواده عالیه عالی..چقدر وقتی رشد کردن ی گیاهو میبینیم ذوق میکنیم دقیقا وقتی دوست و فامیلی داریم ک بعد مدتی بچه هاشونو میبینیم ک بزرگ شدن خوشحال میشیم و برای ذهنمون یکم مقاومت ایجاد میشه چون زمان رشدشونو ندیده و یکباره میبینه ویکم غیرقابل باوره ولی لذت بخش و دوست داشتنی حتی ک دیگه بتونی باهاشون بازی و سرگرمی داشته باشی و اونام از حضور شما و خونگرمی تون لذت ببرن چقدر خوبه داشتن چندتا بچه هم سن و سال ک باهم بزرگ میشن و خانواده صمیمی و گرمی میشه برای پدرو مادر لذتبخش و باعث افتخار میشن با رعایت اصول و ادب و احترامی ک دارن ب دوستان خانوادگیشون میذارن و با این عشق و محبت بازی میکنن و میشینن جلوی دوربین و سخنوری میکنن بدون خجالت و حاشیه واقعا کلی آموزش داره این فایل چند دقیقه ای ی نکته دیگه چقدر خوبه باتراک رفته باشی مهمونی چقدر احساس راحتی داری خونه سیارت همراهته و باز راحت و آسوده و مستقلی براخودت اونم تو اون محله بسیار امن و زیباو دوست داشتنی با این همه سرسبزی و درخت کاری زیباو اون آبشار تزئینی ک ب زیباییش بیشتر افزوده و چقدر لذت بردم از صلح باخود وقتی برای ما مهمون میومد حتی بعد ی شب میرفت خولقمون تنگ میشد تا رفتنش و رسیدنش ب سرکوچه پشت سرش نگاه میکردیمو من ک دوست نداشتم برم تو خونه تا جای خالیشو نبینم گاهی میرفتم ی دوری تو خیابون میزدم تا خودمو بهتر کنترل کنم بعد برمیگشتم بازم بغز میکردم خخخخخخخ عجب روحیه ای داشتیمااااا..حالا ب همین راحتی بعد چند روز اونم بازی و تفریح ب راحتی اونجارو ترک کردین در صورتی ک حتما اعضای خانواده مشغول انجام امور خودشون هستن و باز این برای من کلی درس داشت..و هرچی از این زیبایی محل سکونتشون بگم کم گفتم چ کیفی کردم از این خیابونهای بزرگ و تمیزو زیبا الهی شکر ک روزی من کردی دیدن این زیبایی و فراوانی رو سپاسگزارم از استاد جان و بانو مری عزیزم ک باعشق برای من فایل میزارن تا حالم زیرورو بشه و کلی انرژی بگیرم و تمرکزم بره روی نکات مثبت و زیبایی و فراوانی و بهترین ورودیهارو ب خورد ذهنم بدم الهی شکر ک ب این زیبایی مسلط ب زبان غیر هستید و من خیلی ذوق میکنم وقتی میبینم و میگم چقدر خوبه ک بتونی ارتباط برقرارکنی و خداروشکر ک ب ما همچین قابلیتی داده ک میتونیم هرچی بخوایم یاد بگیریم و باز باید ب فکر یادگیری زبان دوم باشم تا مقدمه ای باشه برای قدمهای بعدی ک سفر ب خارج از کشور هست و رفتن و گشتن مثل استادم و یکی از ابزار مورد نیاز همین زبان دوم بین المللی هست ک باید آموخت خب کلی لذت بخش بود و پراز نکات مثبت سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
درپناه خوب خوبان خوب وشادوسالم باشید..
سلام خدمت استاد عزیزم عباس منش و خانم شایسته
چی صبحی دل انگیز و جذاب را شروع کردیم و شب چقدر خوب باران باریده بود.
و خانم شایسته را دیدم که در فضایی نیشسته و دفتر چه سپاسگذاری اش در دست دارد و نعمت های که خداوند هر لحظه وارد زندگی می کند را یاد داشت می کند یا نعمت های که در زندگی اش دارد را سپاسگذاری می کند و هوای خلی عالی و لذت بخش را تجربه می کند
مال ما هم دیشب کلی باران باریده بود صبح بیرون نگاه کردم هوا رویایی و فوق العاده عالی بود. و لذت بردم
و این فضایی رویایی و بزرگ و ابرهای که نشان دهنده این بود که قرار است لحظاتی بعد باز باران بیاید و اینکه باران تراک کمپر. را چقدر خوشکل و عالی شسته بود و آدم از نگاه کردنش حال می کند
و این تراک کمپر را هر باری می بینم کلی کیف می کنم و حالا خلی دوست دارم یدونه از این تراک کمپر ها داشته باشم و خلی برایم لذت بخش شده است داشتنش
اینکه رفتی فروشگاه که برای خونه دوست تان کدام تحفه خریداری کنید
و قابل تحسین است این نگرش تان که وسیله ای برای طرف تهیه می کنید که آنها هم بیتواند از آن وسیله استفاده موثری داشته باشد
ما اگر باشیم می خواهیم وسیله ای را خریداری کنیم که قیمت اش ارزان باشد
اما به اینکه آیا طرف از این وسیله استفاده خوبی کرده می تواند یانه کاری نداریم فقط می گویم قیمت اش ارزان تر باشد و گفته شود که اری چیزی خریدیم
و اینکه آخر سر اجناس فوق العاده عالی را تهیه کردین
و این خلاقیت تان برای من قابل تحسین است اینکه خود تان را قشنگ با شرایط وفق می دهید
مثلاً همین امکانات که در این فروشگاه در اختیار مشتری قرار داده اما خلی از افراد این کار را نمی کند
در حالیکه شما مختار هستید خود تان وسیله های که خرید کرده اید را اسکن کنید و پول شأن را پرداخت کند و در صف منتظر نباشید
و این کار شما را خلی دوست دارم که دنبال راحت شدن کار ها هستید و همین باعث می شود که همیشه راحل های ساده و راحت در مسیر شما قرار گیرد
و این دوستان شما چقدر خانواده دوست داشتنی و عالی هستند
و این فضای زندگی شأن چقدر جذاب و لذت بخش بود
اصلا فکر نمی کردیم که اینجا خونه یا محل زندگی شأن باشد بلکه فکر می کردیم که اینها اینجا برای تفریح آمده است از بس که همه جا امکانات بود برای لذت بردن و حال کردن
آفرین به بچه های خانواده چقدر چست و چالاک بودند و هر کدام شأن در کار مورد علاقه خود مشغول بودند و لذت می بردند
و قبلاً این فامیل را در سریال زندگی در بهشت دی ه بودم که یک باری بچها همرای پدر شأن آمده بودن وقتی برگشتند مادر شأن را هم آورده بودند وقتی برای بار دوم آمدند چقدر مادر شأن را به همه جای می بردند و معرفی می کردن و چقدر هیجان داشتند و خوشحال بودند
اما آن زمان این بچه ها کوچک تر بودند اما با کلی رفتاری قشنگ و آموزنده
مثلاً همان مسولیت پذیری که هرکدام از این بچها داشتند برای من خلی جذاب بود
اما حالا بعد از مدت های زیادی بازهم این بچه ها را دیدم اما حالا بزرگتر شده و خلاقیت های بشتری کسب کرده است و خلی تفاوت ها ایجاد شده است
و شما استاد و خانم شایسته چقدر اینجا برای تان خوش گذشت و چقدر لذت بردید و پینگ پنگ بازی کردید
و عجب تجربه خوبی بود
اینکه شما استاد گفتید ما اینجا خود مان غذای مورد علاقه مان را تهیه کردیم برایم خلی جذاب بود
چون این گونه مهمان شدن خلی خوب است
که راحت آن غذای که برای بدن تو ساز گاری دارد را تهیه می کنی و نوشجان می کنی و این نیست که حالا خونه فلانی آمدین هر چیزی آورد نوشجان کنیم بلکه خلی راحت حرف های تان را با یکدیگر شریک می سازید بدون اینکه کدام حرف ناراحتی مانند خلق شود
و از مهمان شدن شما در این فامل و این شادی و لذت که در این جمع فامل دیدم کلی لذت بردم و کلی برای من درس داشت
و روز آخر هم صبح با شادی و نشاط این شهر جذاب و قشنگ را ترک کردید به مقصد به جای با حال و عالی دیگر
من از دیدن این فایل خلی لذت بردم و کلی چیز ها آموختم و حال کردم
خداوند را بسیار سپاسگذارم بابت دیدن این فایل خلی قشنگ
بسم الله الرحمن الرحیم
بَلَىٰۚ مَنۡ أَسۡلَمَ وَجۡهَهُۥ لِلَّهِ وَهُوَ مُحۡسِنٞ فَلَهُۥٓ أَجۡرُهُۥ عِندَ رَبِّهِۦ وَلَا خَوۡفٌ عَلَیۡهِمۡ وَلَا هُمۡ یَحۡزَنُونَ(112 بقره)
آری هر کس خود را تسلیم خدا کند و نیکو کار باشد، پاداش او نزد پروردگارش(محفوظ) است و نه خوفی بر آنهاست و نه اندوهگین شوند.
سلام بر استاد نازنینم، استاد عباس منش، شایسته بانو مهربان و تمام دوستان فوق العاده ام در این سفر بهشتی
خدایا شکرت بابت این فایل سراسر زیبایی، سراسر فراوانی، سراسر نعمت، سراسر ثروت
چقدر هوا بی نظیر و فوق العاده شده بود، چقدر بارون خداوند بی نظیره، چقدر بارون مثال بارز و خوبی برای فراوانی است.
خدایا صد هزار مرتبه شکر بابت این همه زیبایی، چقدر همه جا سرسبز و بی نظیر بود.
چقدر ثروتمند شدن مقدسه، چقدر ثروتمند شدن زیباست، استاد جان شما چقدر زیبا به این سخن عمل می کنید؛ هر چیز را برای خودت می پسندی برای دیگران هم همان را بپسند.
چقدر شما بی نظیرید وقتی می خواهی هدیه بگیرید، کادویی می گیرید که خودتون استفاده کردید و راضی هستید.
چقدر ثروتمند شدن بی نظبره که وقتی می خواهی هدیه بگیری بهترین هدیه ممکن رو می گیرید فارغ از اینکه قیمتش چقدر باشد(حدود 12 میلیون تومان هزینه کادو شد)
تحسین می کنم این همه ثروت و فراوانی پول رو
خدایا چقدر پول ساختن راحت شده،
چقدر اپلیکیشن ها کار رو راحت تر و ساده تر کرده، بدون اینکه تو صف وایسی راحت خودت هزینه رو پرداخت می کنی و میری.
چه خانواده فوق العاده ای، هر کی مشغول یه کاریه، یکی پینگ پونگ بازی می کنه، یکی آتاری بازی می کنه و همشون دارن لذت می برند.
وای چقدر یعقوب قصه ما بزرگ شده.
استاد جان چقدر تو بازی پیشرفت کردید، دفعه پیش رایان تو پارادایس شما رو برد و الان شما به راحتی تونستید ببریش.
این نتیجه همون تمربن و تکرار روزانست.
چقدر جلوی خونشون سر سبز و بی نظیر بود.
استاد جان چقدر همیشه شما در زمان و مکان مناسب قرار دارید، هر جا میرید یا جنگل هست، و یا آب
خدایا صد هزار مرتبه شکرت