سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 237 - صفحه 4

به نام الله صمد

سلام دوستان هم فرکانسی و استاد عباسمنش‌و استاد شایسته بزرگوار

میخوام ادامه ی نتایج خودم رو از ترکیب دوره کشف قوانین و فایل های سفر به دور آمریکا بنویسم ، منی که همین ماه پیش خودم رو تنبیه کرده بودم و از کامنت نوشتن محروم کرده بودم تا زمانی که نتایج خوبی دستم باشه، الان انقدر هی نتایج میاد که چند بار چند بار میتونم کامنت بذارم و اگر بخوام ریز به ریز هر کدوم رو توضیح بدم باور کنین میشه 10 صفحه کامنت از هرکدوم نوشت…

دوستان عزیزم، در ادامه ی کامنت قبلیم که 3 میلیارد پول وارد حساب ما شد از فروش خونه هایی که دیگران میگفتن طلسم شده و‌فروش نمیره، بورسیه 75٪ من و 100 میلیون تخفیف شهریه، تبرئه شدنم در دادگاه، گرفتن نامه ی پذیرشم در کشور مورد علاقم ، پیدا شدن معجزه آسای خونه ی مد نظرم و… که در فایل های قبلی خدمتتون توضیح دادم ، میخوام براتون از نتایج جدید بگم که اول ایمان خودمو چند برابر کنه و بعد امیدوارم بتونم امیدی به دوستانی بدم که مثل گذشته ی خودم بودن

خب ، بعد از یک ماه من هنوز تو جلسه ی اول دوره کشف قوانین هستم و هی یا تمریناتش رو تکرار میکنم، یا مینویسمش یا فایل صوتی و تصویری رو مرور میکنم

نتایج جدیدم:

1 هدیه گرفتن ایپد 19 میلیونی از دستان بی نهایت خداوند ( که سرش واقعا اشک ریختم انقدر جذاب بود، من برای دوست دیگه ای دنبال ایپد گشتم و با یک هفته دیدن عکس و‌فیلم هاش و ایجاد خواسته ش درون من، برای من فراهم شد رایگان و به شکل هدیه)

2 گذروندن یک شب فوق العاده همراه دوستان عزیزم و خداحافظی جانانه کردم باهاشون بدون اشک و وابستگی

3 والدینم بدون درخواست من، توی بهترین رستوران سعادت اباد برای من گودبای پارتی گرفتن با هزینه خودشون و انقدر به همه خوش گذشت و جمع صمیمی و شاد بود که پدر یکی از دوستام با دیگران رقصید، و هیچکس باورش نمیشد میگفتن ایشون 25 ساله نرقصیده ( از زمان روز ازدواجشون!)

4 با این دوره من جدای از هدیه ها و وسیله ها و لباس ها و کفش کیف های برندی که کادو گرفتم ، 6 میلیون پول نقد جذب کردم و چقدر از شمردنشون لذت بردم، ادم هایی به من کادو دادن به مناسبت مهاجرتم که اصلا منو یک بار شاید دیدن و خیلی دوریم

ولی به راحتی این پول جذب شد و من چقدر لذت بردم از شمردن اسکناس هایی که بدون تلاش فیزیکی و فقط با تلاش ذهنی به دست اومده بود

(پ.ن : الان که حساب میکنم تو کل عمرم من انقدر کادو‌ نگرفته بودم که تو این یک ماه تمرکز لیزری رو دوره کشف قوانین گرفتم)

5 من به آرزوی چندین ساله ام رسیدم و آرایشگری پیدا کردم که مدل مو و رنگ موی دلخواهم رو با کمترین هزینه ( واقعا با یه مبلغ باورنکردنی) و دقیقا طبق درخواستم درآورد با کمترین آسیب، و من بالاخره اون رنگ فانتزی قشنگ رو روی‌موهام دارم ( که بقیه ارایشگرا میگفتن‌ نمیشه و‌‌ موی تو مشکل داره رنگ نمیگیره!)

تازه خیلی هم با شخصیت بودن و تمام مدت کارشون، به جای حرفای خاله زنکی توی ارایشگاه ها ، راجب قانون و شکرگزاری با هم حرف زدیم ( تازگیا خیلی واسم مهم شده ادم هایی اطرافم باشن که بتونم به راحتی راجب قانون باهاشون صحبت کنم)

6 هر وسیله ای برای مهاجرتم باقی مونده بود که باید میخریدم به راحتی با پول‌ کادوها خریده شد ( به طرز عجیبی ما هدایت میشدیم به بهترین مغازه با بالاترین کیفیت اجناس و مناسب ترین قیمت، انقدر عجیب خدا مارو هدایت میکرد به سمت مغازه ی درست که خودم هنوز باورم نمیشه) و یکی از دوستام با وجود اینکه امتحان داشت با من اومد خرید و کلییییی کمکم کرد

7 من دنبال دوره اموزش زبان میگشتم ( به جز انگلیسی) ، و هی فرکانس میفرستادم که کاش یکی پیدا بشه روی این زبان مثل استادِ زبان انگلیسیم کار کنه ( متد ایشون رو خیلی دوس داشتم و انگلیسی رو خیلی آسون تا سطح c1 یاد گرفتم) ، اما چون این زبان کمتر طرفدار داره به نسبت انگلیسی، واقعا کیفیت دوره های اموزشی کم و‌هزینه ها خیلی بالا بود

به طرز عجیبی هدایت شدم به یک دوره که دقیقا با متد استاد قبلیم این زبان رو اموزش میدادن و وقتی مخم ترکید که فهمیدم چندین بار خواهرم این فرد و‌ دوره شون رو قبلا به من معرفی کرده بودن و من هربار بی توجهی کرده بودم بهشون!!!! ( وای دقیقا مثل وقتی که ایشون استاد رو بهم معرفی میکردن و من در مدار استاد نبودم)

و گفته بودم نه من معلم مرد دوس ندارم میخوام معلمم خانوم باشه حتما ! ( دست خدارو بسته بودم)

و درنهایت، دوره ایشون هم با قیمت مناسب تر از اموزشگاه و… خریداری شد با همون پول کادوها، ولی بانک مشکل داشت و پولم کسر شد ولی به حساب برنگشت!من خیلی حرص خوردم چند دقیقه چون این بانک خیلی دیر پول رو برگشت میزنه و هربار هی باید بری به کارمندا رو بندازی و…، تا اینکه بعد چند دقیقه اومدم گفتم سارا تو دانشجوی دوره کشف قوانین و سفر به دور امریکا هستی ها!!!! این‌ چه فکرای مزخرفیه؟ اگه بخوای تو این موقعیت مثل قبل رفتار کنی که پس کی تغییر کنیم تا زندگیمون عوض بشه؟

سریع اموزش ها و جملات کلیدی که از فایل های سفر به دور امریکا و قسمت 1 کشف قوانین نوشته بودم مرور کردم، یادم اومد امروز موقع خرید بابت قیمت بالای اجناس کلی غر زده بودم و ناسپاسی کرده بودم ( با وجود اینکه پولشو خدا بهم هدیه داده بود) پس توبه کردم و شکرگزاری کردم ، گوشیمو گذاشتم کنار و یک ربع تمام تجسم کردم که همین امشب پولم برگشته و دوره رو میخرم و فردا بعد از کارهای اداریم آموزشش رو شروع میکنم ( حتی تجسم‌ کردم که پیگیری این پول رو از لیستِ کارهای فردام خط زدم و پاک کردم)

حتی وسطش هی ذهنم پارازیت مینداخت که برو فردا به کارمند بانک بگو من بلیط دارم و دیگه ایران نیستم تا پولتو دستی درست کنه و برگشت بزنه، بعد یهو یه صدایی تو قلبم گفت « چرا به جای عجز و لابه جلوی کارمند بانک، با عزت و شرف از خدای خودت درخواست نمیکنی که بهت بده؟ یعنی قدرت خدا تو برگردندون پول حلالی که مال تو بوده کمتر از کارمند بانکه؟»

این جمله رو که شنیدم انقدر اروم شدم!‌ گفتم بابا، خدایی که تو این 24 سال سن من، 1000 تا از این پولارو رو برده و اورده که چیزی یادش نمیره، سپردم به خودش و‌ فهمیدم که درس این اتفاق رو گرفتم، با حس خوب تجسمم رو تموم کردم و‌ اومدم تو اتاق که دیدم بله، کد نویسی های ذهنی جواب داده و

8 دقیقا همون موقع که مشغول کد نویسی و تجسم و سپاسگزاری بودم، بانکِ بی نظمی که همیشه سیستمش قطعه یا مشکل داره، تو 30 دقیقه پولمو برگشت زده

خیلی خوشحال شدم و گفتم بیام نتایج این چند وقتمم بنویسم، تا یادم بمونه که این نتایج از طومار نوشتن توی کامنت ها به وجود نیومده، بلکه از عمل به نکاتی که تو این فایل ها اموزش داده میشه به وجود اومده

تا قبل دوره ی کشف قوانین و سری های جدید سفر به دور امریکا، من فقط کسی بودم که دوسال فایل ها و محصولات استاد رو گوش میداد و میلیمتری پیشرفت میکرد!

چون فقط به فکر کامنت نوشتن و قشنگ حرف زدن و لایک گرفتن بودم…

تا انسان هایی مثل اقای حمید رضا نارنجی ثانی، اقای سیدعلی خوشدل، اقا جمال و… دوستان دیگه ی سایت پیدا شدن ( از همین جا دستشون رو میبوسم بابت اگاهی هایی که به اشتراک میذارن) ، و خیلی رک گفتن تو کامنتاشون که ایا واقعا ماها اونقدر که سفر به دور امریکا رو تحسین میکنیم زندگی خودمون رو تحسین میکنیم؟ ایا زیبایی هاش رو همینطوری لیست میکنیم؟ ایا بابت اون همه اتفاقات قشنگ که خدا تو‌ زندگی تک تک مون گذاشته شکرگزاری میکنیم واقعا ؟

ایا واقعا خودمون رو تحسین میکنیم همونطور که کوچکترین حرکات ِ استاد رو‌تحسین میکنیم؟ خود من که از همه محتاج ترم به تحسین و توجه، چرا پس همون وقت رو واسه خودم نمیذارم و فقط حرفام قشنگه ولی دستم خالیه از نتایج؟

دقیقا بعد خوندن این کامنت ها بود تو سفر به دور امریکا و اگاهی هایی که استاد به اشتراک میذارن، که من واقعا تغییر کردم، با تمام پولی که داشتم دوره کشف قوانین رو خریدم و واقعا تا الان 30 برابر پولش به زندگیم برگشته فقط تو یک ماه!

و الان با دست پر میام و از نتایجم میگم نه اینکه فقط زندگی استاد رو‌ نگاه کنم و کامنت های بچه هارو بخونم و حسرت بخورم که پس من چی؟ انقدر دستاورد تو یک ماه داشتم که تو این دو سال و نیم اشنایی با استاد ( یا 24 سالی که از خدا عمر‌ گرفتم) نداشتم

حیف که فقط انسان کفور و فراموشکاره، این کامنتِ خیلی طولانی باعث شد یادم بیاد چقدر خدا بهم کمک کرده ( باور کنین ده ها مورد نتیجه دیگه تو همین یک ماه داشتم ولی دیگه از حوصله خارجه برای همین ننوشتم)

و یادم اورد که سعی کنم سپاسگزار تر باشم

از همه ی دوستانم بابت کامنت هاشون و استاد عزیزم بابت این سایت الهی تشکر میکنم، امیدوارم کامنت بعدی رو دیگه از کشور مورد علاقم براتون بنویسم

عاشقتونم