سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 237 - صفحه 9

به نام خداوند بخشنده و مهربان

سلاااااااااااااام سلاااااااااااااام و سلاااااااااااااام خدمت استاد عباسمنش عزیز، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

یه خاطره میخوام از خودم بگم که خیلی ربط داره به این فایل

من دی ماه 1401 بود شروع کردم به دیدن سریال سفر به دورآمریکا و تو دلم یه خواسته ایی ایجاد شد؛ گفتم تو دلم دوست دارم مسافرت رفتن رو شروع کنم اونم به شیوه استاد؛ توجه و تمرکز کنم به زیبایی ها، چون من قبلا مسافرت میرفتم اما رنگ و بوش فرق داشت با مسافرت هایی که الان میرم؛ و گفتم دوست دارم یه مسافرت طولانی برم مثلا از اسفند برم مسافرت تا بهار( برای خودم بخاطر شرایط کارم اینطوری برنامه ریزی کردم) و یجورایی این خواسته اصلا یادم رفت( قانون رهایی)

25 اسفند بود من تصمیم گرفتم برم مسافرت و همون روز راهی مسافرت شدم اونم به استان زیبای گیلان؛ 27 بود که یه الهامی بهم شد و من یادم افتاد همین چندماه قبل بود که همچین خواسته ایی از خدا داشتم و الان دقیقا تو خواستم هستم، اسفنده و من مسافرتم و قراره چندروز بعد عید هم باشم تو مسافرت

و چقدر لذت بخش بود این مسافرت؛ میتونم بگم بهترین روزهای زندگیم بود، دقیقا اتفاقاتی که تو سفر به دورآمریکا استاد تجربه میکرد رو من تجربه میکردم، هر روز به مکان های رویایی و شگفت انگیز میرفتم و میگفتم خدایا از این زیبا ترم هست؟ که فرداش میرفتم جایی زیبا تر از روز قبل، خیلی فوق العاده بود و آخرین لکیشنی که من رفتم و قلبم داشت از شدت شورو شعف از جاش در میومد؛ آکواریوم بندرانزلی بود( بزرگترین آکواریوم ایران) وای خدای من توی پارکینگ اون مال بسیار بزرگ بیش از 1000 ماشین بود و ما حدود ساعت 9 شب رفتیم اونجا وای خدای من انگار رفتم به اقیانوس و‌چقدر جمعیت اونجا بود ، چقدر آدم اونجا بود؛ گفتم ایول این همه آدم ثروت مند هستن که اومدن از این آکواریوم زیبا و شگفت انگیز دیدن کنن: یک تونل داشت که کوسه و سفره ماهی از بالای سرمون رد میشدن ، دقیقا همین تصاویر رو من تو بندر انزلی دیدم و اتفاقا یه قسمت هست که غذای ماهی میخری( مثل شیر میمونه) میریزن تو شیشه پستونک میدی به ماهیا وای خدای من خیلی جوش خوب بود، خیلی حال و هواش عالی بود

من همیشه میگم من سفر به دورآمریکارو نگاه کردم هدایت شدم به سفر به دورآمریکا، زندگی در بهشت دیدم به راحتی مستقل شدم و این برام خیلی جذابه که با تمرکزی که الان رو سفر به دورآمریکا و فایل ها دارم خدا میدونه چه شگفتی هایی قراره تو زندگیم رقم بخوره؛ وقتی میبینم استاد با مریم جان دارن لذت میبرن از تک تک لحظات زندگیشون اونم تو یکی از ثروت مند ترین کشور دنیا و الانم که اومدن میامی؛ وای خدای من چه صحنه های خفنی دیدم و لذت بردم، چه آسمون خراش های خفنی، چه کشتی های بزرگ و خفنی، ینی میگم من دارم این زیبایی هارو میبینم قراره منم هدایت بشم به این زیبایی ها، قراره منم مثل استاد به استقلال زمانی و مکانی و مالی برسم، استاد بدنت و استایلت و هیکلت خیلی خفنه منم دانشجوی دوره قانون سلامتی هستم و بدنم مثل شما هر روز داره زیبا ترو خفن تر میشه، یادمه من حدود 5 سال بود تو دفتر اهدافم در خصوص تناسب و زیبایی اندام مینوشتم و الان هر روز دارم به خواستم نزدیک میشم اونم به راحت ترین شکل ممکن

استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان؛ از صمیم قلب و با تموم وجودم سپاسگذارتونم بابت به اشتراک گذاشتن این صحنه های جذاب؛ کلی حالم خوب شد، کلی انگیزه گرفتم، کلی توجهم رفت رو زیبایی و فراونی و کلی درس گرفتم و کلی خندیدم؛ خصوصا اونجایی که استاد زد اون سولارو ترکوند خیلی خندیدم و بزرگترین درسش یکیش اون قسمتی بود که خانم شایسته با سپاسگذاری بازی رو برد و یکی دیگه اینکه استاد داشت رکاب میزد خانم شایسته گفت اون لامپا روشن شدن، ولی فن و رادیو روشن نشد بعد سریع گفت ولش کن میپردازم به همونایی که روشن شدن؛ خیلی دوست داشتم اینجارو که چقدر خوبه ماهم با دیدن و عملکرد شما کم کم مثل شما ذهنمون رو تربیت میکنیم و مثل شما ناخودآگاه میپردازیم به نکات مثبت

و اینکه من راجب تضادی که مدت ها قبل راجبش صحبت کردم؛ به لطف الله مهربان با توجه به اینکه کلی موهبت نصیبم شد؛ کلی آروم ترو صبور تر شدم، و با تمرکز بیشتری وقت گذاشتم رو سایت، رو دوره ها و رو خودم( به امر رب خودم که بهم گفت پسر آروم باش، تو از زندگیت لذت ببر، بقیه امور رو بسپر به من، تضادو بسپر به من، مگه من بدهیتو ندادم، مگه من خونه مورد علاقتو برات نگرفتم وقتی دوس داشتی مستقل بشی، مگه من ماشین دلخواهتو برات نگرفتم، مگه من پروژه های دلخواهتو تو زندگیت نیاوردم، اون قراردادها، پول ها، آدم ها، و کلی اتفاقات زیبایی که برات رقم خورد مگه من برات رقم نزدم؟ گفتم چرا؟ گفت پس غمت نباشه، این تضادم خودم به موقعش برات حل میکنم؛ اول درساشو بگیر، رشد کن خودم برات حل میکنم) و خدای من شاهده که چقدر برام درست داشت، چقدر رشد کردم و چقدر بزرگ شدم و از صمیم قلبم سپاسگذار خداوندم بابت این تضاد به ظاهر بد و منم گفتم چشم و حسابی رو خودم کار کردم و توجه و تمرکزمو گذاشتم به زیبایی ها، سفربه دورآمریکا، زندگی در بهشت و فایل و خداوند پاداششو بهم داد و دوباره تو زندگیم معجزه رقم زد و نعمت و ثروت رو از جایی که من فکرشو نمیکردم وارد زندگیم شد و تموم وجودم و تک تک سلول های بدنم حمد و سپاس گوی خداوند هستن و همیشه میگم این تازه اولشه، هنوز مونده به تصاعد بخورم و این زیبایی هایی که دارم تمرکزی بهش میپردازم مثل سفر به دورآمریکا قراره بهشون هدایت بشم

خدایاشکرت