سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 242

سلام و درود به استادان جان

و همه ی یاران همراه داخل این پارک تفریحی که من همیشه از قدم زدن داخلش لذت میبرم و غرق در زیبایی هایش میشم

خداروشکر بابت وجود تک تک شما که کامنت های پر از عشق و دلی میزارین که همه از خواندنش به وجد میان

منم روز جمعه رو اومدم کمپ ورزشی با استاد جان تا حس و حال خوبی رو تجربه کنم

احسنت به وجود این همه ورزشکار و انسان سالمی که دور هم جمع شدن تو یه مجموعه ی سرسبز و فو ق العاده احسنت به وجود استادم با اون استایل زیباش ومریم جون خوشگلم که نماد عزت نفس و راحتی هست و هروقت میبینمشون میگم خدایا چی میشه منم یه روز بتونم اینقدر راحت لباس بپوشم همونجوری که دوست دارم هر رنگی که دوست دارم بدون ترس از قضاوت دیگران …

انصافا استاد خیلی حرفه ای و خفن تمرین کردین منکه لذت بردم

و آکواریوم زیبایی که هر تصویرش فقط قدرت و عظمت خداوند رو نشون میداد که چنین موجودات خارق العاده ای رو خلق کرده اون تمساح های خنگ. و خوشگلی که اونجوری لش کرده بودن کنار هم خیلی باحال بودن

حالا یکم از حال و احوال خودم بگم که چند وقتیه از مدار آگاهی و احساس خوب فاصله گرفتم و انگار یه گمشده ای دارم و تنها جایی که میتونم دنبالش بگردم اینجاست با دیدن این فایل ها و تصویرهای زیبا و رفتار و منش استاد جانم

دیشب یه اتفاق جالبی افتاد برام که یکم به خودم امیدوار شدم که اونقدر ها هم حالم خراب نیست

آقا ما واسه همسر جان اومدیم لواشک خونگی درست کنیم و از جاییکه آفتاب نداریم و خبری از حیاط وتراس نیست بالاجبار این لواشک ها رو گذاشتم جلوی پنجره که خشک بشن روز بعد دخترم زنگ زد بهم گفت مامان باد زده و پرده کامل رفته تو ظرف لواشک و اصن یه وضعی و من که همیشه در این موارد عصبانی میشدم گفتم فدا سرت عیبی نداره شما دست نزن بهش خودم میام جمع و جورش میکنم

بعدشم رفتم و پرده رو شستم و خنده کنان یه سینی دیگه لواشک گذاشتم یه جای جدید شب که برادرشوهرم اومد گفت عه میخوای این پرده رو نصب کنی من بلدم بده نصبش کنم منم گفتم خدا خیرت بده بفرما خلاصه طفلکی با هزار زحمت پرده و نصب کرد و اومد پائین که ببینه چطور شده که منم از آشپزخونه اومدم بیرون و در کمال ناباوری دیدم که دوباره تموم پرده پر شده از مایع لواشکی

نگو ططفلک وقتی داشته نصب می‌کرده حواسش نبوده و یه گوشه ی پرده دوباره رفته تو لواشکا و روز از نو روزی از نو منم یهو زدم زیر خنده گفتم فداسرت بیارش پایین دوباره می‌شورم تا شام درست بشه اینم تمیز شده همه تعجب کردند که چطورمن عصبانی نشدم وجیغ جیغ نکردم باز حتی خودمم متعجب شدم و لی همین اتفاق به ظاهر ساده خیلی حالمو خوب کرد و امیدوار شدم که بابا منم میتونم آروم باشم میتونم خونسرد باشم مثلاً اگه عصبانی میشدم بجز اینکه حال بقیه رو هم خراب کنم و مهمونی و دورهمی مون بهم بخوره چه فایده ی دیگه ای داشت برام سرتونو بدرد نیارم

که این کامنت های که اینجا میخونم بشدت رو حال واحوالم تأثیر خوبی داره و فرکانسمو تغییر میده به سمت زیبایی و عشق و لبخند

عاشق همه تونم خانواده ی دوست داشتنی خودم