سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 242 - صفحه 8

230 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محمدرضا یکتای مقدم گفته:
    مدت عضویت: 1359 روز

    به نام خدا

    سلام و درود به همگی

    استاد عزیزم و خانم شایسته انشالله بهتون هر لحظه خوش بگذره.

    چند وقتی هست کامنت نذاشتم

    و همین باعث شده احساس کنم نتونم ذهنم رو کنترل کنم و ی جورایی از مسیر خارج شدم.

    چندین و چند بار اومدم کامنت بذارم تا نصفه نوشتم ولی باز پاک کردم.

    الان بهتر از قبل برام قابل درک هست که خود کامنت نوشتن و کامنت خوندن کنترل ذهن و در مسیر بودنه.

    خوب بهتر اینکه کامنت ی جور‌توجه به نکات مثبت باشه مخصوصا قسمت های سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت

    که واقعا کامنت های بچه همش توجه به نکات مثبته و اگه در مدار باشی واقعا لذت بخشه و یک نوع مراقبه و مراقبت کردن از افکار منفیه واسه آدم .

    خوب قاعدتا آدم وقتی وارد سایت میشه همش دوست داره بهترین باشه و اینم به ذاته خوبه که انگیزه ای برای حرکت در آدم میشه

    ولی اگه خیلی زیاد آدم بچسبه به اول شدن به دیده شدن از مسیر خارج میشه .

    از خدا میخوام به همه ما که در این سایت الهی هستیم حرف و عملمون رو نزدیک به هم کنه.

    از خدا میخوام توفیق اینو بده قوانین رو بهتر درک‌کنیم و به هم دیگه هم کمک کنیم برای درک بهتر و یک‌جریان خوشبختی رو جاری کنیم .

    برای منم باعث افتخاره که در بهترین سایت موفقیت فردی عضو هستم و نزدیک 3 سال هست که این مسیر رو میام.

    منم با باور های مخربی از لحاظ مالی و زندگی و‌همه چیز اومدم و دارم سعی میکنم تغییر کنم و بهتر از قبلم زندگی کنم.

    نکته ای که برای من همیشه قابل تحسینه از روند بهتر شدن زندگی استاد که همه چیز در همه زمان در حال بهتر شدن

    خالص تر شدن

    ساده و راحت عالی شدن هست

    و این بزرگترین پیام هستش که همیشه باید در مسیر درست حرکت کنیم.

    در مورد فایل چیزی نگفتم‌ بیشتر ی دل نوشته بود.

    ولی یک نکته ای که تایید کردم توی این قسمت کنترل ذهن استاد هستش

    چون استاد قوانین رو بهتر درک میکنه

    توی همین مثال بازی پینگ‌ پنگ من میدونم میتونه با تکامل

    با قانون بهبود های کوچیک

    با کنترل ذهن با مقایسه نکردن خودش با دیگرانی که بهتر بازی میکن

    با جایزه دادن به خود و تحسین کردن خودش و توجه به نکات مثبت بهترین بهترین بشه توی این حوزه البته اگه بخواد ادامه بده چون قانون همه جا جواب میده.

    استاد و بچه های عزیز خیلی دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    سمیرا سعادتمند گفته:
    مدت عضویت: 1531 روز

    بنام خداوند دانا ‌‌توانا ‌و هدایتگر که هر آنچه دارم از آن اوست و از فضل ‌و‌کرم و بخشش او به من رسیده ، تسلیم و فروتن به درگاه اش هستم و گوش به زنگ دریافت هدایت الهی اش میباشم .

    سلامی از یک روز تابستونی بارونی از شمال ایران ، به لطافت و خنکی روزهای فلوریدای آمریکا …

    سفر به خوشی استاد عزیزم و مریم بانوی نازنین

    عکس این فایل چقدر قشنگ بود، اون خانم با پیراهن عروس دریایی ….

    روز سوم از تمرین در این باشگاه زیبا و بزرگ و تمیز ، با اون همه میز پینگ پونگ و بچه هایی که با انرژی بالا دارند یاد میگیرند . چقدر با دیدن این سری فایلها شمارو تحسین کردم فارغ از بودن در میان این کودکان که کمتر از سن شما هستند ، فارغ از اینکه سالها این بازی رو دوتایی انجام میدید ولی باز هم دنبال رشد و پیشرفت خودتون هستید .

    دلم غش و ضعف رفت از این بزرگ‌ترین آکواریوم جرجیا آتلانتا، عروس و ستاره دریایی ، پنگوئن های نازش، ماهی های چرخشی ، اسب آبی ، نهنگ هاش ، ماهی های رنگی رنگی خوشگل اش ، اون هشت پای خوشگل اش ، تمساح یا کروکودیل های در حال استراحت ….بازدید کنندگان و بچه هایی که با عشق نگاه می‌کردند و کودک فعال درون استاد و مریم بانو مثل همیشه از دیدن این قشنگی ها…

    توحیدی و عاشقانه ترین رابطه ای که همیشه میبینم شمایید . در کنار هم بدون وابستگی با عشق و لذت و آرامش کار میکنید و بازی و تفریح…

    بیصبرانه و با شور و شوق مناظر دیدن بقیه قسمت های سفرتون هستم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    مریم واعظ گفته:
    مدت عضویت: 3091 روز

    می خواهم از حال و هوای این روزهای خودم بنویسم، دلم غنج می رود برای رب

    شور و شعف من از ثروت نیست از قدرت خلق زندگی ام است که می توانم هر آنچه را که می خواهم بسازم

    بالاخره این باور را پس از 7 سال در وجودم ساختم

    7 سال است از زوایای مختلف روی وجودم کار می کنم

    همان 7 سال پیش اپ اینستاگرام را بی هیچ تعلل حذف کردم

    7 سال است تعداد افرادی که در لیست گوشی ام هستند به 10 نمی رسد

    هر بار انسان های بهشتی در زندگی ام می آیند و می روند

    اما چون من هر روز روی خودم کار می کنم آدم ها پی در پی عوض می شوند

    و روند کلی زندگی من از خوب به سمت عالی است

    من از دانشجویان جدید الورود ثروت 3 هستم

    7 سال طول کشید تا به مدار این محصول برسم

    اما پس از هفت سال دارم ثروتی می سازم که هفت جد و آباد من حتی نمی توانند آن را تصور کنند

    در عرض یک روز پول کل محصول را ساختم

    منی که تا بحال یک ریال نمی توانستم بسازم

    من با تمام عمق حرف های استاد را باور می کنم

    امان از جلسه 2 ثروت 3

    گنج روان من است

    آرام جان من است

    روح و روان من است

    من در خودم خیلی چیزها ساختم

    بهتر است بگویم من 7 سال خودم را کوبیدم و هر بار از نو ورژن بهتری ساختم

    استاد بزرگترین پاشنه آشیل من در عدم ورود ثروت به صورت مستمر این بود

    من چون تا بحال پول سازی نکرده بودم دیدم شما چون اصولا از بچگی پول ساز بودید این پاشنه آشیل شما نبود ولی برای من 7 سال طول کشید تا بفهمم بزرگترین سد ورود ثروت این است

    چرا چون

    اصلا نمی توانستم باور کنم که می توانم از عشقم پول بسازم،

    مقاومت سنگین ذهنی داشتم

    هر بار آموزه های شما را مرور می کردم

    می دیدم ذهنم هیچ مقاومتی ندارد

    پس دلیل چیست

    به خودم تبریک می گویم

    7 سال ادامه دادم

    کم نیاوردم

    نتیجه صبرم را نوش جان می کنم

    گوارای وجودم باشد

    این را نوشتم برای دوستانم

    برای عده ای یک ماه طول می کشد برای من ساختن ثروت اسطوره ای و افسانه ای 7 سال طول کشید

    شاید با خواندن این متن بگویی 7 سال خیلی زیاد است

    اما من می گویم می ارزد

    من به صورت بنیادین خودم را تغییر دادم

    روزی که استاد به عنوان پیام نوروزی گفتند تنها روی خودتان کار کنید

    من آماده تحول بودم

    من یک آتشفشان خاموش بودم

    استاد من را فعال کرد

    من با باورهای کهنه آب و اجدادی و کارمندی آتشفشان وجودم را با برف بسته بودم

    باورهایی که از استاد یاد گرفته ام دیگر جایگزین باورهای کهنه اعماق وجودم شده اند از کجا می گویم از نتایجم؛ دیگر حرف نیست، بحث عمل است،

    نوشتار نیست، واقعیت دارد، حساب بانکی واقعی است.

    نتیجه است

    استاد من برای اینکه باور کنم آدم پول سازی هستم

    یک شبه تهی شدم از داشته هایم، از امتحان الهی سربلند بیرون آمدم

    فهمیدن برای لذت پرواز باید جسارت پریدن داشته باشم.

    خدا به من چشمک زد تو تا به امروز فکر می کردی خودت سنگ انداختی

    خدا بود

    به من روزی می داد

    هوامو داشت

    استاد نزدیک ترین آدم های دور و برم باهام غریبه شدن

    من تنها و بیکس شدم

    تا تنها خدا و خودمو باور کنم

    حالا می خواهم پیش شما و دوستان لطیف تر از برگ گل اعتراف کنم

    من مریم السادات آدم پول سازی هستم

    من می توانم از هیچ میلیون ها دلار خلق ارزش کنم

    من با خدای خودم خیلی کارها دارم

    7 سال که چه عرض کنم

    7000 سال هم زمان نیاز باشد

    می ارزد و من کار کردم، می کنم و خواهم کرد

    استاد همیشه می گفتی تو یه هفته خدا به اندازه تمام زندگی ات جبران می کنه

    اومدم بگم برا منم جبران کرد

    خریدم هر آنچه که از پشت ویترین فقط عاشقش بودم

    دارم به رنگ ماشینم فکر می کنم برم بخرم بندازم زیر پام

    با خدا داریم به یکی از ثروتمندترین شهرهای جهان مهاجرت می کنیم

    استاد برا من همه اینها اتفاق افتاد

    تا من تنها خدا رو باور کنم

    و از اون بخواهم هر آنچه رو که می خواهم.

    دوستتون دارم ای مرد خدا

    شما بزرگترین و تاثیر گذارترین استاد زندگی من هستید.

    به امید دیدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1435 روز

      سلام مریم عزیز

      مریمی که از عمق وجودتان حرف می زنید!!!

      شاید روزانه هزاران هزار کامنت روی فایل ها و محصولات این سایت بیاد و هر کدام جنس خاصی داشته باشند و یا حتی طوطی وار حفظ کرده و در کامنت ها می نویسیم حتی خوده من ،تا رشد کنیم و درک کنیم قوانین بی نقص خدای را ولی!!!!

      اقرار می کنم جنس حرف های شما چیزه دیگریست،ورای ثروت،ورای روابط،ورای سلامتی و ورای هر چیزی که ما دنبالش هستیم،جنس حرف هایتان،نابه ناب هست از همان ها که میشود ساعت ها خواند و فقط اشک ریخت!

      از همان ها که ردپای خدا را در تک تک کلماتش میتوان یافت!

      از همان هایی که جریان جاری خدا،در آن یافت میشود و بسته به یک لحظه و یک ساعت و زمان خاص نیست!

      امروز برای اولین بار هدایت شدم به کامنت زیبای شما و ساعت هاست دارم دیدگاههای پر از حس خدایی تان را می خوانم و اشک می ریزم!

      گوارای وجودتان این احساس فوق العاده ی خدایی که در لحظه لحظه ی زندگیتان در جریان است!

      دیروز کامنت های آقای ملکی عزیز،هوش و حواسم را برد تا اوج خدا و امروز زیبایی کلام شما که با اعماق وجودتان نوشته اید هر آنچه را که بعنوان ردپا گذاشته اید،یک جریان خاص خدایی که در تک تک کلمه ها یافتم و چقدر تحسینتان کردم از این احساس ناب و درک زیبایتان،به تغییر باورهایتان،به نتایج فوق العاده تان،به استمرارتان،به صبری که دعوت شدید و چقدر غبطه خوردم به فوران و جوشش خدای درونتان که پر کرده است وجودتان را و شعله هایش در این ساعت به من برخورد کرد و آرزوی داشتن چنین درکی را از خدایم کردم!!!

      از باورهای زیبایتان،از رابطه ی فوق العاده تان با خدا،برایم بگویید که من تشنه ی شنیدن هستم!

      کامنت هایتان علیرغم کم دیده شدن،اما دنیایی از حال خوب و احساس خوب را در من زنده کرد و خواسته ی قلبیم رسیدن به چنین توحید و ایمان هست،و اگر بنا بود امتیازی بیشتر از پنج دهم تمام اعداد و ارقام را پای این احساسات فوق العاده ی شما می ریختم…

      گوارای وجودتان هر آنچه که از این قدرت بی نهایت بدست آورده اید.

      چقدر روزانه گم میشویم در هیاهوی زندگی و چقدر کم به یادت هستیم معبودم،که نه فراموش میکنی و نه غفلت،نه خواب تو را فرا میگیرد و نه از یاد میبری!!!

      خداجانم!در من بیدار کن خودت را…

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        مریم واعظ گفته:
        مدت عضویت: 3091 روز

        سلام بر دوست اعظم من

        که بی شک نامش تجلی خالق بی همتای اوست

        صبح که چشامو باز کردم

        و پیام شما رو دریافت کردم

        اشک های منم جاری شد

        اعظم جانِ من

        روزهاست هیچ دوست خاصی دور و برم نیست جز خودش

        چقدر خوشبختم متنی که حتی اعتبارش مال من نیست

        و من فقط می نویسم

        تونسته حال و هوای تو رفیق عزیز من رو ناب تر کنه

        خوش به من

        من زیاد اهل کامنت گذاشتن نیستم

        مگر اینکه از جوش و خروشی که تشعشع احساسی آن را دریافت کردی مرا مجاب به نوشتن کند.

        راستی دوست مهربانم

        چه قلم شیوا و رسایی داری

        تو هم برایم بنویس و من با عشق بخوانمش

        برای تو عزیز دلم ثروتمندی در مکان و زمان رو آرزومندم.

        و عشق بی نهایت را بی نهایت بار دوست داشتن است.

        با عشق برای تو

        مریم السادات بوقت 11 تیر 1403 در دل خیابان هدایت

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مهشید گفته:
    مدت عضویت: 1662 روز

    سلام به اساتید عزیزم

    سلام به دوستان خوبم

    خدایا شکرت برای اینکه یک روز دیگه به ما فرصتِ تجربه زندگی در این دنیای زیبا رو دادی. و شکر برای یک فایل فوق العاده دیگه از سریال سفر به دور آمریکا.

    خدایا سپاسگزارم که من رو لایق دیدن این زیباییها قرار دادی

    خدایا هدایتم کن که هر روز بیشتر و بیشتر سپاسگزار باشم و یاد بگیرم بنده بهتری برایت باشم.

    قبلا از یکی از دوستام که آتلانتا زندگی میکرد، شنیده بودم که آکواریوم آتلانتا جز بزرگترین آکواریوم های جهانه. ولی حالا که این قسمت سفرنامه رو دیدم، رفتم یکم در موردش سرچ کردم.

    بخش عمده ای از بودجه مورد نیاز برای ساخت آکواریوم جورجیا، با اهدا250 میلیون دلاری آقای برنارد مارکوس، یکی از بنیانگذار هوم دیپو، تأمین شده.

    (هوم دیپو (Home Depot) یک شرکت آمریکایی در زمینه ابزار و تجهیزات ساخت، تعمیر و بازسازی ساختمانه که مالک تعداد زیادی فروشگاه‌های عظیم و معروف، در سرتاسر ایالات متحده‌ی آمریکا، کانادا، کلمبیا و مکزیکه).

    جالبه که ظاهرا آقای مارکوس می خواسته دکتر بشه و در دانشکده پزشکی هاروارد هم پذیرفته شده، ولی توان پرداخت شهریه رو نداشته. و در نهایت از دانشگاه راتگرز، اونم توی رشته داروسازی فارغ التحصیل شده.

    ایشون توی یه داروخانه به عنوان داروساز کار می کرده، اما بیشتر به بخش خرده فروشی این تجارت علاقه مند میشه. آقای مارکوس توی یک شرکت لوازم آرایشی، و مشاغل مختلف خرده‌فروشی کار کرده و در نهایت به سمت مدیرعاملی یک فروشگاه زنجیره‌ای از فروشگاه‌های لوازم خانگی در لس‌آنجلس، رسید. در سال 1978، هم آقای مارکوس و هم یکی از بنیانگذاران آینده Home Depot، بنام آرتور بلنک، اخراج میشن.

    در همون سال 1978، اونا با کمک پت فارا، کارشناس بازرگانی و کن لانگون، بانکدار سرمایه گذاری نیویورک که گروهی از سرمایه گذاران را گردآوری کردن، خرده فروشی خانه سازی The Home Depot را تأسیس کردن و دو فروشگاه اول در 22 ژوئن 1979 در آتلانتا افتتاح میشه.

    این فروشگاه با مفهوم انبار خودش، انقلابی در تجارت بهبود خانه ایجاد کرد. بلنک، مارکوس و لانگون میلیاردر شدند. مارکوس به مدت 19 سال به عنوان اولین مدیر عامل شرکت فعالیت کرد و همچنین تا زمان بازنشستگی در سال 2002 به عنوان رئیس هیئت مدیره خدمت کرد. آقای مارکوس در سال 2006 به تالار مشاهیر کسب و کار جونیور اچیومنت ایالات متحده معرفی شد.

    در نوامبر 2001، برنارد مارکوس دیدگاه خود را از ایجاد آکواریوم جورجیا که هم جنبه آموزشی و هم رشد اقتصاد رو تشویق می‌کند، اعلام کرد. ایشون بعد از بازدید از 56 آکواریوم در 13 کشور به همراه همسرش، 250 میلیون دلار برای ساخت این آکواریوم، اهدا کرد.

    …………………………………………………………………………….

    یه مدتیه که وقتی داستان موفقیت افراد ثروتمند رو میخونم، همش دنبال ردپای قانون توی قسمتهای مختلفش میگردم…

    توی این داستان هم میبینم که یه فردی که میخواسته دکتر بشه، به خاطر هزینه دانشگاه (تضاد) مجبور میشه بره داروسازی بخونه. و همون رشته داروسازی باعث میشه که متوجه علاقه خودش در زمینه فروش بشه…

    بعد بره دنبال علاقه اش، و ادامه اش داد و ادامه داد، اما دوباره وسط کار یه مسئله جدید پیش اومد… از کار اخراج میشه…

    باز دوباره این تضاده براش یه سکوی پرتاب میشه و 1 سال بعدش 2 فروشگاه اولش رو افتتاح میکنه.

    درنهایت هم اینقدر کسب و کارشون رو رشد و توسعه میدن که شرکت هوم دیپو در سال 2014، با داشتن 2248 شعبه، به‌عنوان بزرگترین فروشنده لوازم خانگی و ساختمانی ایالات متحده آمریکا شناخته شد و آقای برنارد مارکوس در سال 2013 با دارایی خالص 3٫3 میلیارد دلار، در رتبه 437 از فهرست ثروتمندترین افراد جهان مجله فوربز قرار گرفت.

    نکته جالب دیگه ای که توی زندگی افراد ثروتمند میبینم، انجام کارها و توسعه های دیگه در سایر جنبه هاست. مثل کمک ایشون برای ساخت یکی از بزرگترین آکواریم های جهان (بزرگترین آکواریوم از زمان افتتاحش در سال 2005 تا سال 2012).

    هر چقدر بیشتر میگذره، بیشتر متوجه میشم که چقدر ثروتمند شدن خوبه.

    چقدر ثروتمند شدن مقدسه

    چقدر تلاش در جهت رشد و گسترش جهان مقدسه

    چقدر ما میتونیم با ثروتمند شدنمون، به جهان خدمت کنیم.

    چقدر من باید سپاسگزار افراد ثروتمند باشم

    چقدر برام جالبه که افراد ثروتمند، اینقدر خلاق و چند بعدی هستن. برخلاف قبلا که فکر میکردم کسی که بیزنس وسیع و گسترده ای داره، اونقدر غرق در همون کار خودش هست که احتمالا فرصت هیچ کار دیگه ای رو نداره.

    اما هر چی میگذره بیشتر و بیشتر نظرم عوض میشه… هر چی میگذره بیشتر مثالهای نقضشو میبینم.

    آقای مارکوس با همسرش فقط 56 تا آکواریوم بازدید کرده تا این ایده رو عملی کرده… دیگه جاهای دیگه بماند.

    امروز صبح که این فایل رو روی بنر سایت دیدم، خیلی دوست داشتم براش کامنت بنویسم، اما حرفم نمیومد.

    یکی دو جمله نوشتم و دیگه چیزی به ذهنم نرسید. فایل وردم رو بستم و از خدا خواستم خودش هدایتم کنه بدونم چی بنویسم.

    و شب به این مطالب هدایت شدم.

    خدایا شکرت

    راستی امروز داشتم مسابقه آمریکا و پاناما (کوپا آمریکا) رو نگاه میکردم، که متوجه شدم بازی توی استادیوم مرسدس بنز آتلانتا برگزار میشه.

    پیش خودم گفتم حالا که استاد و خانم شایسته آتلانتا هستن، ممکنه برای دیدن این بازی برن استادیم و الان بین این تماشاچیا باشن و شاید دارن برای ما فیلم میگیرن…

    چه خوب میشه اگر رفته باشید…

    خدایا شکرت برای این آگاهی ها و دانشی که در مورد این مطالب به من عطا کردی

    استاد جان، خانم شایسته عزیزم، ازتون سپاسگزارم و مسافرت خوش بگذره.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  5. -
    مهدی تاتلاری گفته:
    مدت عضویت: 1844 روز

    بنام خدای زیباییها و فروانیها

    سلام به استادان و دوستان عزیزم

    تحسین میکنم استاد رو که هر بار از منطقه ی امنش خارج میشه و بره خودش چالش درست میکنه

    آفرین میگم به خانم شایسته چه ضربه هایی میزنه ماشاالله پهلوان آفرین دلاور شیر مادر نان پدر حلالت تو قسمت قبل پسر بچه 6یا7 ساله ای رو دیدم که به زور کف میز پینگ پنگ رو میدید و حریف تمرینی استاد بود انصافا ضربهای خوبی هم میزد تحسینش میکنم اعتماد به نفسش رو مهارتش رو آفرین پسر

    تحسین میکنم آزادی مالی و زمانی و مکانی استاد رو

    تحسین میکنم قدرت خلق شرایط زندگی استاد رو اینکه مسافرتت با زندگیت با کارت با تفریحت یکی باشه وازاد و رها بدون محدودیت بدون استرس بدون نگرانی هر موقع هر زمان هر جایی که میخواد میتونه بره و هر چقدر که دلشون بخواد میتونن مسافرت کنن یه ماه بشه یه سال بشه مهم نیست به هیچ چیزی یا جایی لطمه ای نمیخوره یه زندگی با پکیج کامل انواع آزادیها و استقلال این سبک زندگی رو دوست دارم خیلی خیلی زیاد و جزئ خواستهامه ومطمئنم که خواسته ی تمام بچهای سایت هم هست از خداوند درخواست میکنم هدایتمون کنه به این سبک از زندگی و ما رو بشونه رو شونه هاش واز مسیری که خودش صلاح میدونه ما رو به خواستمون برسونه خدایا ما از همه لحاظ لیاقتشو داریم و قلبمون بازه واماده ایم برای دریافت الهامات و هدایتهات آمین یا رب العالمین

    به به چه آکواریم بزگ و زیبایی

    تحسین میکنم فراوانی زیباییها رو

    تحسین میکنم فراوانی مشتریها رو

    تحسین میکنم فراوانی ماهی ها رو کوچیک و بزرگ رنگ و با رنگ

    چقدر عروسهای دریایی و هشت پا هه و ماهیها خوشگل بودن تماشا کردنشون یه حس آرامش بهم میداد

    تماشای قسمتهای مختلف این آکواریم بره من دقیقا خود خوده مراقبه بود وکلی کیف کردم

    سپاسگذارم استادان عزیزم برای تهیه و تدوین این فایل

    خدایا شکرت برای تمام نعمتهایی که توزندگیمه

    شکرت برای فراوانیها و زیباییها

    شکرت برای این سایت توحیدی

    شکرت برای وجود استاد و خانم شایسته خدا حفظتون کنه برای ما

    در پناه رب العالمین شاد سالم ثروتمند و سعادتمند باشیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    مسلم عبدلاهی گفته:
    مدت عضویت: 762 روز

    سلام ب روی ماه استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان و دوست داشتنی

    بسیار سپاس گذارم از این فایل فوق العاده زیبا. پراز فراونی و لذت شادی و زیبایی و زیبایی

    روز سوم تمرین

    چقدر عالی چقدر تنوع از بازیکنان با هر سن و جنسیت اهل هر کجایی همه اومدن برای پیشرفت و یادگیری این بازی فوقالعاده ک من خودم ب شخصه عاشقشم و بسیار لذت میبرم از بازی کردنش

    از تماشای بازی شما و خانم شایسته و بقیه هم واقعا لذت بردم

    خصوصا اول فایل ک اون مرد چینی بازی می‌کرد

    ضربات سریع و محکمی داشت

    و حریفش هم معلوم بود انگار زیاد تمرکز نداشت روی بازی و حواسش جای دیگه بود

    بسیار لذت بردم از بازیتون واقعا عالی بود سپاس گذارم

    بریم سراغ بزرگترین آکواریوم جهان چیزی ک توجهم رو خیلی جلب کرد این فراوانی آدم هایی ک اونجا بودن. نشون از فراوانی جهان است از ثروت از وقت آزاد از آزادی مکانی

    چقدر عالیه

    نکته جالب بود واقعا چرا خوش آمدید نداشت

    احتمالا صاحب اونجا فکر نمی‌کرده ک ایرانی ها میان برای دیدن اونجا مهم نیست

    چقدر لذت بردم از دیدن دلفین ها از صداشون اون یکی ک اومد جلو و خودش رو نشون داد خیلی زیبا و قشنگ بودن اون فضایی ک براشون درست کرده بودن همه چیش عالی بود

    اون هشت پا بود یا اختاپوس نمیدونم ولی چقدر زیبا بود با اینکه قیافه خاصی نداشت اما رنگ و مدلش واقعا زیبا بود و چقدر جالب داشت رد میشد

    مرسی استاد ک زوم کردید ب چشماش

    عروس دریایی ها هم خیلی قشنگ بودنند و من تا حالا ب این نزدیکی ندیده بودم واقعا

    خیلی خوشگل بودن برام خدایا شکرت

    عروس دریایی و اون ماهی های قرمز سفید اون ها واقعا خیلی زیبا بودن و چشم نواز واقعا با دیدن اینها خیلی لذت بردم سرتاسر فایل این لبخند همین جوری مونده بود مثل الان ک دارم مینویسم این لبخند قشنگم هست خدایا هزاران مرتبه سپاس گذارم

    اون تمساح ها خیلی جالب بودن انگار تازه غذا خوردن و دارن استراحت میکنن و ب هیشکی هم محل نمی‌ذارن چقدر استایلشون جالب بود برام عالیه واقعا

    اون ماهی زرد ها چقدر زیبا و چهره مظلومانه جالبی داشتن و انگار خیلی با صلح بودن با خودشون خیلی راحت و چهره قابل توجهی داشتن برام

    و چقدر این قانون سلامتی عالیه واسه مسافرت

    و چقدر مسیر رو واسه همه مون راحت تر و لذت بخش تر کرده

    سپاس گذارم از همگی

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    پدرام فصیح زاده گفته:
    مدت عضویت: 1229 روز

    سلام و درود به شما از گچساران…

    بخش کوچکی از شرایط تغییراتم در زندگی رو میگم که ردپایی باشه برای خودم و بقیه عزیزان.

    یه زمانی فکر میکردم باید برم شهر بزرگتر تا رشد کنم و گچساران نمیشه موفق شد. مهاجرت کردم به شیراز و بعد از چند سال دوباره برگشتم گچساران البته با کلی بدهی و قرض و قسط و وام و درإمد افتضاح….

    منی که توی شیراز نماینده بیمه عمر شدم و با توجه به اینکه فقط روی خؤم و توانایی هام حساب میکردم هیچ گونه پیشرفتی از نظر درآمدی نداشتم و هشتم گرو نهم بود تا اینکه برگشتم گچساران و رفتم پیش داییم که پیمانکاره کارگری تا اموراتم بگذره.

    اونجا با دوره ی رایگان عرشیانی شو آشنا شدم و حالم هر روز بهتر میشد ،کم کم که رفتم جلوتر دوره ی ثروت یکی از اساتید موفقیت رو خواهرام برام فرستاد و من گوش میدادم و با رهام تغییر می‌کرد و فهمیدم خودمم که باید تغییر کنم، نه اطرافم.

    بعدا پول همون دوره رو ریختم به حساب اون استاد و توی لایو استاد عرشیانفر و استاد عباسمنش من با استاد آشنا شدم و زندگیم رنگ و بوی خدا گرفت، البته حدود یکسال قبلش کلیپ های 1 دقیقه ای رو از استاد میشنیدم ولی دنبالش نبود بیام سایتش و فقط حالم رو خوب میکردم.

    بعدا که اومدم توی سایت فهمیدم اون بنده خدا از شاگردان استاد بوده و یه مدت بعد کلا راهش رو عوض کرده بود و توی کلیپ هاش اسم استاد رو نمی آورد ولی داشت رویکرد استاد رو تخریب می‌کرد. منم آنفالوش کردم و بعد از اون اینستاگرام رو حذف کردم.

    از روزشمار شروع کردم و زندگیم از نظر آرامش تغییر کرد و کم کم هم از نظر درآمدی تغییر کرد.

    داشتم کنار دایی کار می‌کردم، ولی راضی نبودم و میگفتم خدایا کاری کن که بتونم بیمه کار کنم و نرم سر کار دایی، واقعا من ساخته نشدم برای کار سنگین و همیشه رفتم سراغ کارهای سبکتر…

    همون موقع بود که خبری اومد که توی گچساران اسنپ راه افتاده و منم سریع به دایی گفتم که دایی جان از ماه بعد دیگه من نمیام و نرفتم.

    شرایط سخت شد، دیگه بیمه هم نداشتم و فقط اسنپ بود و اسنپ و اسنپ با یه درآمد کم و خرج های سنگین ماشین.

    خدا منو انداخت تو دل یه کسب و کار ساده ولی جالب. من شدم مدیر فروش یه شرکت خدماتی که به مردم در خدمات دندانپزشکی تخفیف ارائه میداد و ثبت نامش رایگان بود و کمیسیون رو از پزشک دریافت می‌کرد و به ما پورسانت میداد.

    خیلی کم‌ بود،ولی من امیدوارم بودم.

    بعد از چند ماه قرار شد به جای اینکه رایگان باشه، از هر نفر 20 هزارتومان بگیریم و ثبت نامشون کنیم و نصف نصف پورسانت من باشه.

    خداروشکر روزانه به حدی ثبت نامم خوب شده بود که دیگه اسنپ نمیرفتم،صبح تا ظهر و عصر تا شب میرفتم فروش بیمه دندانپزشکی.

    کم کم شرکت رقم رو میبرد بالا و منم با ذوق بیشتر که درآمدم داشت بالاتر میرفت عشق میکردم و شکرگذاری میکردم که قانون داره برای منم جواب میده.

    خداروشکر از دل همون 20 تومان ها ،به جایی رسیدیم که من هر ماه میشدم نماینده اول‌ کشور و جایزه جدآ هم‌ میگفتم.

    خلاصه به جایی رسید که همه چیز عالی شده بود و من حدود 2000 نفر رو توی یکسال ثبت نام کردم و به لطف خدا درآمدم هم خدارشکر هر روز داشت بهتر میشد و به یک سطح خوبی رسیده بود ولی سینوسی بود.

    تقریبا یکماه 5 تومان بود، یکماه 12 بود، یکماه 7 بود و….

    برج 5 و 6 پارسال درآمد من از این شغل رسید به زیر 1 میلون تومان و تمام اقساطم عقب افتاد و پول نداشتم مرغ بخرم برای خونه و شاید نزدیک با دوماه بیشتر وعده های غذایی ما شده بود خورشت پای مرغ…

    واقعأ شرایط سخت بود ولی حال من عجیب خوب بود و میگفت اشمال نداره، من ادامه میدم، اصلا نگران نیستم و میدونم خدا خودش برکت میده.

    تقریبا هیچکس ثبت نام نمی‌کرد و من دیگه شل کرده بودم و فقط میفرستم تو شهر و با خدا دردو دل میکردم که خدایا من مطمئن هستم که تو منو رها نکردی و میدونم یه خیریتی هست.

    مدیر اون کسب و کار هم هر روز باهام در تماس بود و دلداری میداد و میگفت نگران نباش درست میشه، و مدام میگفت بیا کرج تا کل کرج رو بدم دستت و اینجا بترکونیم.

    ولی من حتی پول نداشتم مرغ بخرم، چطور برم یه شهر دیگه.

    اجاره ام عقب افتاده بود و هیچ پولی نداشتم.

    بهش گفتم با اجازه تون میخوام در کنار کار شما بگردم دنبال کار دیگه و هم این داشته باشم و هم کار جدید، اونم بنده خدا راضی نبود و میگفت تو این همه با استعدادی، اشتباه نکن، ولی من بهم الهام شده بود که دیگه بیخیال شو و بگرد دنبال کار.

    خلاصه چندجا آگهی افق کوروش رفتم ولی ته دلم میگفتم خدایا من که اینو نمیخوام، خودت جورش نکن،فقط دارم برای دل خانومم میرم فرم پر میکنم که نگه پدرام چرا نمیره دنبال کار.

    ولی ته دلم قرص بود به خدا.

    ازش خواسته بودم کار جدیدم یه شیفت، آسون،بینا تکمیلی و تأمین اجتماعی و حقوق خیلی خوب داشته باشه.

    هیچی هم به ذهنم نمیومد ولی میگفتم من نمیدونم،تو میدوی، خودت جورش من.

    خلاصه یه روز خانمم زنگ زد که شرکت کاله آگهی زده برای ویزیتور، میخوای زنگ بزنی؟ تو دلم گفتم شرکت کاله خیلی شرکت بزرگیه و طبق تجربه ی قبلیم از ویزیتوری خیلی خوشایند نبود برام، ولی گفتم چشم زنگ میزنم.

    آخه تجربه ی قبلی من سال 96 در شرکت بهنوش مساوی بود با 3میلیون تومان ضرر از جیب اون موقع که پراید 88 رو میتونستم 4 تومان بخرم و طلا گرمی 100 هزارتومان بود.

    واقعأ دل خوشی نداشتم و اولین چیزی هم که ازشون پرسیدم گفتم من فقط ویزیت میکنم و پول گرفتن با من نیست؟ وقتی گفتن کاله نقدی کار میکنه و اصلا شما نیاز نیست بری دنبال پول، اولین نشانه رو دریافت کردم.

    بعدش هم که تایید شدم، شبش داشتم راجع به کاله و ویزیتوری در اون تحقیق میکردم که چشمم خورد به برند تجاری « ماجان » که خشکم زد. آخه پسرم من از وقتی به زبون اومد، به مادرش نمیگه ماما،از همون موقع میگفت ماجان. و ماجان توی خونه ی ما برند شده و خانومم میگه میخوام تمام بچه هامون هم بیان منو ماجان صدا کنن.

    اینو که دیدم گفتم خدایا چشم، حتما میرم دنبالش.

    بسم الله گفتم و شروع کردم.

    ماه اول حقوق 3 تومان.چون نیمه ماه کارم شروع شد و پورسانت هم نداشتم. خیلی خورد تو ذوقم ولی کم نیاوردم. یه روز عجیب هوس آش و بربری کردم، آش گرفتم و رفتم جای همیشگی بربری بخرم، دیدم به طرز عجیبی بسته هست و منم که دلم بربری میخواست، رفتم شهرک نفت و بربری از اونجا بخرم.

    با تعجب دیدم رو دیوار نانوایی زده کارگر میخوایم، صبح 6 تا 8،عصر 5 تا 7

    نون گرفتم اومدم تو ماشین و آش رو خوردم و داشتم فکر میکردم…

    گفتم خدایا مطمئنم الکی منو نیاوردی اینجا و میخوای من اینجا کار کنم تا درآمدم تو کاله درست بشه،،،گفتم باشه، به یه شرط کار میکنم!

    ( اینجا برای کارهای پاره وقت معمولا حقوق خیلی ناچیز میدن)

    گفتم من میرم جلو میپرسم کارگر میخواید، اگه گفت آره، بهش میگم حقوق چند، اگه گفت 4 میلیون تومان، میفهمم نشونه ام درسته و میرم سرکار.

    و دیگه نیازه بگم چی شد؟

    گفت 4 تومان…

    منم هاج و واج گفتم چشم، من از فردا میام سر کار.

    خداروشکر میکنم که اینقدر قانونش دقیقه، من ننشستم تا کاله درست بشه و برم پول قرض کنم و بدهی ها رو بدم تا حقوقم بهتر بشه. گفتم میرم کار میکنم تا حقوقم رو بیشتر کنم.

    کلا دوماه توی نانوایی کار کردم و با یک اتفاق به ظاهر بد و برای من شیرین از اونجا توی یکروز اومدم بیرون و دقیقا زمانی بوده حقوقم توی کاله رسیده بود بالای 10 تومان.

    الان شرایط کاریم عالیه، به لطف خدا دوتا وام داشتم که دوتاشون تموم شدن و یکیش رو امروز تسویه کردم و چقدر لذت بردم، آخه قبلا برای تسویه یه وام، یه وام دیگه میگرفتم و میرفتم زیر بار قسط و قرض و….

    تونستم برای اولین بار توی زندگیم که از 96 متاهل شدم تا الان، ماه گذشته تا دیروز که حق ق رو بریزن،یه مقدار پول اضافه پس انداز کنم اونم با چنگ و دندون و به لطف خدا دارم تمرین میکنم با پول دوست بشم و بتونم روز به روز این دوستی رو صمیمانه تر کنم.

    خیلی عالی شده زندگیمون

    خیلی چیزها که آرزومون بود الان به لطف خدا داریم.

    گوشت دیگه خودمون میخریم

    اجاره خونه ای که از روز آ ل ازدواج تا همین 9 ماه پیش پدرم زحمتش رو کشیده بود، دیگه به لطف خدا خودم دارم میریزم و یه خوشحالی عمیق رو دارم تجربه میکنم که چنین باری برداشته شده( البته برنج هم دیگه خودم میخرم که این هم از روز اول ازدواج تا همین 9 ماه پیش پدرم تامین کرد که واقعا خداروشکر میکنم بابت داشتنش و آرزومه که بتونم به زودی زود با موفقیت هام جبران کنم بهش کوچکی از این محبت ها رو….

    این رو برای خودم نوشتم که بدونم چقدر ریز ریز تغییر کردم و الان به لطف الله درآمدم نسبت به قبل چند برابر شده، خرید کردن برام راحت تر شده، برای همسرم کلی لباس خریدم، برای همسرم طلا خریدم به لطف خدا و این اولین طلایی بود که خودم براش خریدم، آخه همه ی طلاهاش رو به خاطر بدهی های من فروخته بود.

    این بخش کوچکی از اتفاقات زندگی من از قبل و بعد از آشنایی با استاد عباسمنش هست و واقعا ممنونم از استاد عزیزم که منو با خدای بی نظیر آشنا کرد…

    آیه ی و ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی

    که توی یکی از توحید های عملی باز کردی برای ما، انقلابی در زندگیم ایجاد کرد و سد محکمی به نام استعداد رو از زندگیم حذف کردم و این آیه رو جایگذین کردم و به لطف الله در همه ی زمینه ها خدا داره منو توی شرکت کاله بین مدیرانم روسفید میکنه. کاری که استعداد من کاری نکرد ( استعدادی که ازش بت ساخته بودم و الان میفهمم خدا همه چیزه) الان میفهمم که استاد وقتی میگفت ایمان مهمه، استعداد مهم نیست یعنی چی..

    .

    استاد جان، ازت ممنونم بابت اینکه خیلی خیلی عالی منو آگاه کردی که خواسته های جدید داشته با‌شم و به اینکه چطور میتونم بهش برسم فکر نکنم و خودش کم کم برام اتفاق میفته.

    عاشقتم استاد عزیزم و ان شاء الله به زودی زودی منم بیام و مثل آقا هادی و آقای عطار روشن و بقیه دوستان به صورت کلیپ از موفقیت هام بگم و شما هم روی فایل من صحبت کنید….

    و کفی بالله وکیلا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    حسین محمدپور گفته:
    مدت عضویت: 1720 روز

    سلام به دوستان با عشق خودم اولا من استاد شمارو واقعا تحسین میکنم اینقدر مشتاق یادگیری هستید و همچنین خانم شایسته چون یادگیری مسئله ای هست که غرور بی جای ادما مانعش میشه من خودم که استادشم یعنی خیلی غرور و مقاومت دارم در یادگرفتن و کارمو سخت میکنه ولی باید بدونم که من هیچی از جهان و خداوند نمی‌دونم بلد نیستم قوانینشم بلد نیستم باید اول خودمو خالی کنم تا خداوند منو پر کنه ….

    چقدر محیط سالم و تمیزی هست اینجایی که شما هستید یعنی سالم بودن و مثبت بودن از صفحه گوشیم فرکانسش میزنه بیرون استاد و اینکه من حتی خیلی غرور بی جا دارم مه چرا من باید کامنت بنویسم مگه به چه دردی میخوره و این به کمبود احساس ارزشمندی خودم هم برمیگرده اینو اینجا نوشتم تا اعتراف کنم به این نواقص ام ردپایی باشه برام تا بعد ها متوجه بشم چقدر پیشرفت کردم دوستون دارم این جا جایی هست مه خیلی احساس راحتی میکنم چون همه تو یک مسیر حرکت میکنیم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1504 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام دوستان خوبم

    إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ جَنَّاتُ النَّعِیمِ

    ـــــــــــــــ

    «بهشتهای پر نعمت»

    قطعا کسانی که ایمان آوردند و عمل شایسته انجام دادند، بهشتهای پر نعمت مال آنها خواهد بود.

    (سوره لقمان، آیه 8)

    من باوردارم که تمام اتفاقات زندگی من به خاطرافکاروباورهاوفرکانس هایی هست که به جهان هستی ارسال میکنم

    استادواقعاازت ممنونم که این تصاویرروبرای مابه اشتراک میزارین وهم خودتون لذت میبرین وهمه مادراین سایت الهی وچقدردرس میگیریم

    واین ازادی مالی شماباعث شده چقدرزندگی ماتغییرکنه پس معنویترین کاردنیاثروتمندشدنه چون هم خودت لذت میری وهم جهان روجای بهتری برای زندگی دیگران میکنی

    الله اکبربه این همه زیبایی چه اکواریمومی به محضی که تصویررودیدم ازخداوندهدایت خواستم که به این مکان سفرکنم ومطمعن هستم که درزمان مناسب به این جاهدایت میشم بزرگترین اکواریم جهان اتلانتا

    چقدراین نهنگ هاماهی های رنگارنگ زیبابودند

    اون هشت پای قرمزخیلی فوق العاده بود

    پنگوین ها عروس های دریایی زیبا

    تمساح های خواب الود

    سگ های ابی

    همه وهمه فوقالعاده زیبابودندواین عظمت وقدرت خداوندرونشون میده که این موجودات رومسخرانسان کرده تامالذت ببریم وبیشترایمان بیاوریم به قدرت وبزرگی خداوندواین که مادرمقابل خداوندهیچی نیستیم واین فایل یک فایل توحیدیه ودیدن فراوانی هاوثروت هاونعمت ها

    واین که چقدرثروت خلق میشه باایجاداین فضاوچقدرشلوغ بوداین مکان واین نمادفراوانی وثروته که هرروزداره بیشتروبیشترمیشه

    وَإِن تَعُدُّوا نِعْمَهَ اللهِ لَا تُحْصُوهَا ۗ إِنَّ اللهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ

    ـــــــــــــــ

    «نعمتهای خدا شمرده نمی شود»

    و اگر نعمتهای خدا را بشمارید، آنها را نمی توانید احصاء کنید. قطعا خدا بخشنده مهربانی است.

    (سوره النحل، آیه 18)

    شادوثروتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    مریم جهانبخش گفته:
    مدت عضویت: 3100 روز

    بنام خدا بخشنده مهربان

    سلام به مریم جان چقدر موهاتون بهتون میاد خیلی خوشگل شدیدن ..سلام به استاد عزیزم

    قانون جهان هستی اینه که به هر چیزی که توجه کنی از همون جنس وارد زندگیت میشه

    اگر به زیبای ها توجه کنی زیبای وارد زندگیت میشه

    باید هر لحظه توجه خودتو بزاری به سمت چیزهای که میخوای وبهت احساس خوب بده

    توجه به نکات مثبت و احساس خوب اول بچه ها پرازانرژی مثبت هستن ..استاد من عاشق بچه ها هستم … وقتی نگاهشون میکنم انگار به هیچ چیزی فکر نمیکنم و تمام وجودم محو تماشای بچه ها میشه

    بعد بازی کردن مریم جان و استاد که چقدر با تمرکز بالا انجام میدادند و در لحظه بودن

    بعد رفتن به اکواریوم

    چقدر جذاب بودم برام …من همه ی اینها رو تو کتاب ها دیده بودم حتی بعضی وقتها داخل تلویزیون.. اما امشب یک حس خاصی داشتم ..استاد انگار کنار شما بودم و با شما نگاه میکردم …چقدر زیبا بودن مخصوص از نزدیک … انگار نقاشی نبودن اینبار واقعی واقعی

    اون ماهی قرمز ها مه مو یک برنامه کودک بود که من قبلا اونجا دیده بودم

    اما اینبار یکجور دیگه دیدم انگار کنارشون بودم از نزدیک میدیدم

    یک حس دیگی بود برام

    استاد جان تازه احساس میکنم دارم قانون کم کم یاد میگیرم … خودم رو میبینم در طی روز که درست افکار می‌ره سمت منفی ها ولی به خودم میگم مریم استاد توی فایل هفتم حل مسائل زندگی می‌گفت

    تو میتونی تصور کنی چیزهای خوب برات اتفاق بیفته … اگر حالت بده ودچار تضاد شدی احساس کن که همه چیز حل شده اینجوری میتونی تو احساس خوب قرار بگیری .. این فایل خیلی به من کمک کرده استاد

    درست هست که بازم افکار منفی میاد سراغم اما میتونم با تمرین افسار ذهنم رو بدست بگیرم ..کافیه که این عضله رو قوی تر کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: