سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 244

دیدگاه زیبا و تأثیرگذار مریم عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

استاد در حین تماشای این فایل زیبا، شما از پشت دوربین که با این آقای محترم و خوش رو صحبت می کردید کلی تحسین کردم, احساس کردم چقدر شما پاک و زلال هستید احساس کردم چقدر همه چیز سر جای خودشه وقتی شما در اون مکان قرار میگیرید و این به خاطر اینکه شما بی نهایت با خودتون در صلح هستید با خودتون دوست و رفیق هستید؛ واقعا یه حسی بهم گفت چقدر شما از همه لحاظ پاک و خیلی انسان خوبی هستید ؛ و یه احساس خوبی از این حس گرفتم و بهتون بی نهایت افتخار کردم ؛ نه تنها در این مکان زیبا که در همه مواقع شما فقط وفقط با انسانهای شایسته برخورد دارید و حتی شما عزیز دل شایسته ای دارید و همچنین همیشه در مکانهای عالی قرار می گیرید:

جاییکه دوست دارید هوا بارونی بشه برید شنا تو دریاچه اتفاق می افته ؛ دوست دارید یه ساعتی داشته باشید که نیاز به شارژ هر روز نداشته باشه براتون خیلی عالی محیا میشه ؛ دوست دارید قلعه سنگی ببینید که به راحتی هدایت می شید اونجا و کشف می کنید اون رازی که درش بوده و… بی نهایت دوست داشتن هایی که همیشه به وقتش و به موقع براتون اتفاق می افته ؛ خدارو هزاران بار شکر به خاطر این همه صلح و دوستی که با خودتون دارید این حد از کار روی کنترل ذهنتون و توجه و تمرکز به زیبایی ها ؛ این حد از تعهدتون به همه آگاهی ها که نتیجه اون این همه از خوبی ها و نظم و هماهنگی ها در زندگی تون هست بی نهایت تحسین تون می کنم واقعا لایق تمام این خوبی ها هستید و افتخار می کنم که شما استاد عزیزم هستید.

وقتی نجوا ها بهم فشار میاره و شیطان برام دست تکون میده و میگه تو آدم این راه نیستی مخصوصا زمانی که مثل قایق روی آب منحرف میشم از مسیر ،میگم خدایا استاد اگر در این موقعیت بود چکار میکرد و صدای شما می پیچه تو گوشم و از تون راهکار می گیرم؛ خیلی اوقات در فشار نجواها شما رو تحسین میکنم میگم واقعا استادی برازنده شماست چرا که خیلی عالی و متعهدانه روی باورهاتون کار کردید. استاد جان بهتون بی نهایت افتخار می کنم.و دوستون دارم.

وقتی این دوست عزیز دیدم که با عشق دارند از بلوبری های مزرعه میگن با اینکه تحسینشون میکردم ؛ولی ته ذهنم میگفتم یعنی این آقا یه مزرعه داره که باید کلی زحمت بکشه مشتری جذب کنه که بیان محصولاتش بخرن. این محصول تموم شد محصول دیگه و باور کمبود در من موج میزد ؛ زحمت زیاد برای محصول و جذب مشتری ؛ اصلا اون از کجا مشتری جذب کنه ؛ کی حوصله داره بره سر زمین محصول بخره؛ اگر محصولش رو دستش بمونه که همه خراب میشن؛ یعنی هی داشت ردیف میکرد برام کمبودها و باورهای محدود کننده رو.

بعد که رفتید کارگاه و معرفی کردید کار این آقا رو، گفتم کی واقعا میاد به این ماشین ها پول بده , قبلا شنیده بودم که طرف میره یه ماشین درب و داغون میگیره و مجدد تعمیر میکنه و سوارش میشه میگفتم این چه کاریه و یه کار بیهوده است . وقتی شما گفتید که این ماشین ها رو طرف جلوتر چند هزار دلار میده که براش ماشین آماده کنند با سلیقه خودش و بعد هم صد تا دویست هزار دلار دستمزد به این آقا میدن هی داشت گره های ذهنم باز میشد که آره هستند کسانی که به این ماشین های پنجاه تا شصت سال قبل قراضه عشق بورزند؛ هستند کسانی که اونقدر براشون تهیه ماشین مورد علاقه شون با سلیقه خودشون مهمه که حتی شده باشه چند سال منتظرش بمونند؛ هستند کسانی که با عشق به این افراد پول میدن که کار کنند و در آمد داشته باشند و خیلی عالی دارند نقش خودشون در گسترش جهان ایفا میکنند , واقعا پشتکار و باورهای این آقا و پسرهاشون تحسین میکنم که از یه سری ماشین های داغون می تونند کسب درآمد عالی داشته باشند اینجاست که کسب ثروت هیچ ربطی به شغلت نداره مهم باورهای ثروت ساز هستند که تو رو به پول و درآمد عالی میرسونند .

این همکاری و اتحاد و پشتکار و عشق پدر و پسرها رو تحسین میکنم , با وجود اینکه از صاحب مزرعه همسایه جواب منفی میگیره بابت برق گرفتن ولی مطمئنا اونقدر رها بوده در کار خودش و باورهاش که به خودش و به کارش سخت نگرفته تا جاییکه صاحب مرزعه خودش اومده پیشنهاد فروش ملکش به دوستمون داده که گفته بفرما مزرعه من دو دستی تقدیم شما و حالا ؛ ایشون هم برق دار شدند و هم یه مزرعه بزرگتر دارند.

قدرت افکار و تسلیم بودن و رها بودن همه شرایط به نفع تو هماهنگ میکه. به خاطر باورهایی که این دوست عزیز داشته، استاد و مریم جان و بقیه دوستان خیلی راحت به این مزرعه بلوبری خوشمزه هدایت شدند. خدایاشکرت این نشون میده که:

تو باورهاتو درست کن حتی در ناکجا آباد هم که باشی اون مشتری ها سروکله شون با عشق پیدا میشن و با لذت محصول جمع میکنند حتی تونمیخاد به خودت زحمت بدی جم کنی و بسته بندی کنی؛

تو با عشق و شوق کارتو شروع کن کارگاهت راه بنداز انسانهایی که علاقه مندماشین های کلاسیک هستند میان سراغت و حتی جلوتر هم پول میدن که راحت پروسه بازسازی اجرا بشه , اونم در دل یه مزرعه زیبا پر از درختان زیبا و سرسبزی و هوای عالی که هر وقت خسته شدی کافیه یکم قدم بزنی و چند تا نفس عمیق در دل این سرسبزی و هوای عالی استشمام کنی,

تو افکارت درست باشه مدارت میزون باشه پیدا میشن مشتری هایی که با عشق میان مزرعه ات بلوبری جمع میکنند و بی نهایت تحسینت هم میکنند و تو اشتیاق اونا رو که میبینی میبری به کارگاهت تا بیشتر ازشون انرژی دریافت کنی و چقدر هم عالی استاد عزیز داشت تحسین میکردن ایشون و کلی این آقا با ذوق بقیه کارها رو معرفی میکرد و از همه مهمتر اینکه با استاد عزیز آشنا و هم صحبت شدند.

همه اینها نتیجه تمام باورهای آگاهانه یا ناآگاهانه دوستمون بودند. هر کسی در این جهان نتیجه افکار و باورهاشو دریافت می‌کند.

یکبار دیگه همینجا تعهد میدم که با عشق و با مداومت روی آموزش های ارزشمند شما کار کنم و بگم چه بخوام چه نخوام این منم که با افکارم با کانون توجهم دارم تمام اتفاقات زندگیم رغم میزنم , این منم که با سخت گرفتن به خودم در تمام مسائل از خواسته هام دور میشم این منم که می تونم اونقدر رها روی دوره ها کار کنم بدون توجه به اینکه چطور میخاد برای من اتفاق بیافته ؛ و تکرار کنم راهتو با عشق برو لاجرم لاجرم نتایج وارد زندگیت میشه.

منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم…
  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 244
    345MB
    22 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

305 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مصطفی خدابخشی» در این صفحه: 2
  1. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2061 روز

    بنام خداوند وهاب من

    سلام به خانواده صمیمی عباسمنش

    خداوند رو شاکرم که در این مسیر الهی به زیبایی و آسانی به سمت خواسته‌هایم در حرکتم و تازه از پا جلسه 5 قدم 3 میام و دریایی از آگاهی رو تو این فایل حس کردم که دوست دارم خیلی راجع بهشون فکر کنم..بحث سخرلکم در قرآن و اتفاقا بعدش هم هدایت شدم به فتوحاتی که تیمور لنگ بدست آورده بود و اون خودباوری که این بابا داشته و تا کجا پیش رفته بود… خیلی این داستان‌ها برام بیشتر قابل فهم میشه که واقعا خدا چیزی رو انتخاب نمیکنه و اگر طرف تو هر مسیری که بیافته و پیش بره، تو همون مسیر هدایت میشه..

    خبر خوب استاد که با دیدن این فایل دروازه‌ای از باورهای جدید شکل گرفت که آقا برای سلیقه‌های مختلف مشتری هست و فروااااااوانی مشتیری تو کار همه ماها هست. و اصلا راجع به بیزنیس یه سری ایده‌ها گرقتم که برم اجرا کنم و چقدر خوبه ترکیب این فایل با جلسه 5 قدم 3 که بحث خودباوری رو شما باز کردی و این دوست عزیز اگه توانایی شو باور نداشت مگه میتونست کولری بسازه که بقیه میگفتن نهههههه. اصلا خدایا این کشوووور چرااااا اینقدر خوبه، مردمش خلاق و ایده پرداز و آزادفکر که شما هرچی میخوای میسازی… اصلا از دیدن این قسمت سیر نمیشم…تحسین این بابا شده ذکر لبم

    جمله طلایی سامی عزیز رو مرور کنیم که خود این فارم هدایت شد به سمتم و….

    و این شد که این نیرو هدایتگر جهان هستی اینجوری خودش رو به رخ بکشه و بگه من خیلی راحت کارها رو انجام میدم….من دانا برترم…

    چند روز پیش داشتم به باد فکر میکردم که چطور همین یک عنصر رو اگه ریشه‌شو بگیری و با نگاه سپاسگذاری ردش رو بگیری فقط میرسی به هوشمندی این سیستم حاکم بر جهان و فقط تسلیم میشی…. یبار اصلا بزارید بنویسم و بگم تا باورای خودمم بهتر بشه…

    ببینید خورشید کیک استارت میزنه، یعنی با تابشش اختلاف دما بوجود میاره و بعد هوا گرم میره بالا و این جابجایی باد تولید میکنه، (درست عین پتو که میندازید و اگه یه کتابی بغلش باشه صفحاتش ورق میخوره) حالا این جابجایی هوا که باد میشه، شروع میکنه به حرکت. از حرکت کشتی‌ها مثال نمیزنم…یه چیز ملموس‌تر.. ببینید همین باد لباس‌هامون رو خشک میکنه، همین باد ابرهارو حرکت میده و باران‌ها پدید میان، همین باد بذر گیاهان رو پخش میکنه، همین باد میزنه سطح دریا و موج درست میشه، موج با قدرت میخوره به سطح دریا و آب رو جابجا میکنه، اکوسیستم موجودات دریایی رو یه شیفت میده، کلی ارگانیسم‌ها رو به واکنش وا میداره، اون ارگانیسم‌ها زندگی موجودات دریایی رو تحت تاثیر قرار میدن، زندگی موجودات دریایی شامل همون نهنگ‌های قاتل باعث میشن ما درس بگیریم…

    میبینی استاد چطور داریم سپاسگذاری رو یاد میگیریم…میبینی چه خدایی که واقعا میگه اگه درختان قلم بشن، دریاها جوهر… شما نمیتونی سپاسگذاری نعمت‌هارو بجا بیاری….

    خدایا عاشقتم

    من عاشق معلمی بودم، و به لطف خدا تو بهترین آموزشگاه شهر مشغول کار بودم تا اینکه به یه تضادی برخوردم و من استعفا خودم رو دادم. مدیر مجموعه سر یه سری داستان‌ها تماس گرفتن و گفتن بخاطر یسری مسائل قصد دارن شکایت کنند…من اون روز پشت گوشی اصلا هنگ کردم..به قدری چند ثانیه ولی سریع خودم رو جمع کردم و محکم گفتم: هر کاری دوست دارید بکنید.(اینم البته از اون عزت نفسی بود که بدست آورده بودم. یجور اعتمادی که تو قرآن میگه اگه به سمت شما اومدن شما خودتون رو محکم نشون بدین) خلاصه که تا الان خبری نشد و اون داستان ختم بخیر شد. بعد تماس بدجور بهم ریخته بودم، طوری که دختر عموم تو خیابون تصادفی منو دید و باهام حرف زد اصلا نمیفهمیدم چی داره میگه، یعنی صورتشو میدیدم ولی انگار نمیشنیدمش…خلاصه به لطف الله مهربان تونستم ذهنم رو بیارم سمت خوبی‌ها و توکل کنم و اون داستان رو بسپارم به خداوند و بیام رو آموزه‌ها کار کنم.که خدارو شکر جواب داد.

    الانم یه آموزشگاه دیگه هستم، با حقوق بالاتر، آدم‌هایی که قربون صدقه میرن، آزادی بیشتر، مسیر نزدیکتر و بهتر و کلی برنامه‌های خوب دیگه که به لطف خدای‌ مهربان انجام میشه.

    استاد چقدددر خوبه توحیید..

    الان میگم چقدر خوب شد اون اتفاق به ظاهر بد…

    من همیشه کنج ذهنم از آزمون خدا یه ترسی داشتم که نکنه به من بگه بیا اسماعیل رو ببر سر ببر. که الان میدونم اینم نجواها بوده همش…

    الان میفهمم آقا اون چیزی که تو باهاش به چالش کشیده میشی رو حتی نمیدونی چیه تا وقتی که توش قرار میگیری…میگم من اصلا 1 درصد فکر نمیکردم مدیر مجموعه یه همچین حرکتی کنه تا زمانی که توش قرار گرفتم و اونجاس که توحید معنا میده و به خودت میگی یالا ببینم چی یاد گرفتی. الان وقت آزمونه!

    و بعد این داستان‌ها میگی خدایا توکل به تو. تو اون داستان رو منج کردی، بقیه رو هم به وقتش بهم میگی چکار کن. من تسلیمم.

    من به تو اطمینان میکنم. ایاک نعبد و ایاک نستعین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    مصطفی خدابخشی گفته:
    مدت عضویت: 2061 روز

    سعیده عزیز

    خداوند رو شکر میکنم بخاطر وجود دوستان ارزشمندی همچون شما.

    خدا رو شکر میکنیم بخاطر زندگی امروز که هنوز فرصت داریم.

    امیدوارم از مرخصی‌ات نهایت بهره را برده باشی.

    2 تا تجربه خودم رو دوست دارم با شما و بقیه دوستان به اشتراک بزارم، صرفا جهت تقویت فکرهای خودم و در همین راستا از خدای وهابم درخواست میکنم درک بهتر قانون رو به من و شما و همه بچه‌های گل عنایت کنه.

    جریان اولی برمیگرده به تنها شدن‌مون که چیز بدی اصلا نیست…یعنی ماهایی که رو خودمون کار کردیم جهان اجازه بهمون نمیده با آدم‌های دیگه باشیم و اگرم تلاش میکینم بریم با بقیه باشیم، بعد از چند ثانیه متوجه میشیم که اصلا جا ما اینجا نیست…اینو نوشتم تا از تنهاییمون نه تنها گله‌مند نباشیم که خوشحالم باشیم که آدم‌های نامناسب اطراف‌مون نیستن. واقعا جهله اگه اجازه بدم فرکانسم با اینکارا بیاد پایین.

    موضوع دوم برمیگرده به بحث مراقبت از باورها.

    من بهار مقداری تخم ریحون کاشتم و به قول مریم جان بای اعتماد کنی که در میاد. روزای اول در نمیومدن ولی من اطمینان داشتم بالاخره میاد بیرون. البته که اینم خونده بودم تخم ریحان نسبت به مثلا شاهی دیرتر جوونه میزنه. بعد چندروز وقتی رفتم دیدم سبز کرده.ععععع ایتقدر خوشحال شدم…البته اینم بعنوان سرگرمی فقط انجامش میدم و به شما هم پیشنهادش میکنم،چون خیلی کمک میکنه بفهمیم باورا چطور کار میکنن و اصلا درک‌مون میره بالاتر. بعدش اینارو اتفاقا من روزی 2 بار آب میدم یکی صبح و یکی بعدظهر ..اینجاهم خداییش گرمه…

    هیچی بعضی روزا که یبار آب میدم و بعدظهرش دیرتر میشه یا یادم میره میبینم تمامشون شل شدن و دارن خشک میشن. وقتی که آب میریزم پاشون همون شل شده‌ها 2 ساعت بعد باز قد علم میکنن. به خودم میگم ببین باورها هم همینن. اگه آب دهی شون تاخیر بیافته شل میشن و اگر به دادشون نرسی شایدم بمیرن…

    خدایا شکرت بخاطر این قوانین ساده.. راستی 2 برگش رو چیدم و چه عطری داره و قوانین هم وقتی میوه میدن همین عطر رو دارن

    دوستت دارم سعیده خانم.

    من یکی از عشق‌بازی شما با خدا کلی ایده گرفتم و رشد کردم..

    امیدوارم تو این مسیر توحیدی همیشه بدرخشی با قلبی محکم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: