سریال سفر به دور آمریکا | قسمت 244 - صفحه 4

305 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    حسن گرامی گفته:
    مدت عضویت: 1357 روز

    به نام خدا

    سلام و درود فراوان به استاد عباسمنش خوش اندام و خوش هیکل و سلام به استاد شایسته عزیز و مهربان

    سلام و سلامتی و نور و رحمت الله یکتا به تک تکِ دوستان ارزشمندم

    چقدر این قسمت از سریال سفر به دور آمریکا زیبا بود

    دیدیم که استاد اینقدر آسون به صورت کاملاً هدایتی به سمت یک مزرعه ی بزرگی از میوه بلوبِری هدایت شدند

    یعنی هدایت خدا برای هر چیزی هست ، هر چیزی

    این هدایت های خداست که باعث آسونی و راحتی بیشتر در زندگی آدم میشه ، اگر که مقاومتی در برابر این جریان هدایت نداشته باشم

    من زندگی ای که بر اساسِ هدایت های خداست رو انتخاب کردم

    زندگی ای که بر پایه و اساسِ الهاماتم و هدایت های خداوند باشه رو انتخاب میکنم

    چون زندگی هدایتی واقعاً زندگی بسیار لذتبخش و هیجان انگیزی از لحظه به لحظه اتفاقات خوبی هستش که در مسیر زندگیم با هدایت های خداوند برام میوفته

    خداوندی که توانایی انجام هر کاری رو داره

    اگر بخوام از دید انسانیم توانایی نامحدودی که خدا داره رو بهتر درک کنم تا بیشتر در مورد همه چیز روی خدا حساب کنم ، میتونم بگم اگر تمام توانایی های 8 میلیارد نفر آدم هایی که بر روی سیاره زمین دارند زندگی میکنند رو جمع کنیم (یعنی هر کسی که توانایی انجام هر کاری رو داره) و ضرب در خودِ 8 میلیارد کنیم تازه به اندازه یک سر سوزنی از توانایی های بی نهایت خدا میشه یا علم و دانش بی نهایتی که خدا داره رو بخوام از دید انسانیم بهتر درک کنم میتونم بگم اگر علم و دانشی که کل 8 میلیارد انسان هایی که دارند یعنی شامل حتی کسانی میشه که سواد آکادمیک ندارند ولی به تجربه زندگیشون یکسری علم و دانش هایی رو کسب کردند رو با هم جمع کنیم و ضرب در خودِ عدد 8 میلیارد کنیم تازه سر سوزنی از علم و دانش بینهایت خدا میشه

    بنابراین وقتی من تکیه میکنم به یک همچین نیرویی و اجازه میدم خودش زندگیمو مدیریت کنه و هر روزم رو با هدایت های خداوند پیش برم ، زندگی ای سرشار از آرامش سرشار از لذت سرشار از سعادتمندی سرشار از خوشبختی سرشار از ثروت و نعمت و برکت سرشار از آسونی و راحتی را در تمام جنبه های زندگیم اعم از سلامتی و روابط و آزادی زمانی و مکانی و بی نهایت چیز دیگه ای رو میتونم در این دنیا تا زمانیکه زنده هستم تجربه کنم و با تموم کردن یک زندگی خوب در این دنیا ، یک زندگی خوب تری را در دنیای ابدی شروع کنم

    این همون اصلی هستش که من فهمیدمش و میخوام تا جاییکه بشه ازش استفاده کنم

    هر چند که همین الانش هم  دارم از این کدی که در ذهنم نوشتمش استفاده میکنم ، این آرامش و آسایش و پولی که در آزادی زمانی و مکانی از کارم دارم میسازم و… همه و همه حاصل هدایت های خداوند در زندگیم بوده

    استاد عباسمنش در جلسه ششم قدم چهارم میگه اون کدی که در لایه های زیرین ذهنت داره اجرا میشه ، اونه که داره کارو انجام میده

    حالا اگر اون کد اشتباه نوشته شده باشه ، چه اتفاقی میوفته ؟؟

    نتیجه برعکس رو در زندگی نشونت میده

    من یادمه قبلاً برای یک خانمی داشتم یک سایت فروشگاهی رو براش درست  می کردم ، برای قسمت سبد خرید امدم کدهاش رو نوشتم بعد رفتم امتحان کنم ببینم چطور کار میکنه ، اولش دیدم که هیچ خطایی نمیده پس به احتمال زیاد درست کار میکنه ، امدم در قسمت کم و زیاد کردن محصول روی دکمه + کلیک کردم ، چه اتفاقی افتاد؟

    بار اول یک عدد اضافه می کرد ولی از بار دوم به بعد که پشت هم کلیک میکردم شروع به کم کردن میکرد!!! با اینحال من داشتم روی دکمه + در سبد خرید کلیک میکردم

    این یعنی چی؟!

    یعنی کدی که من برای کم و زیاد کردن محصول در سبد خرید نوشته بودم داشت اجرا میشد ولی برعکس داشت عمل میکرد

    من متوجه شدم دقیقاً ذهن منم داره به این شکل عمل میکنه یعنی اون کدهایی( باورهایی ) که در ذهن من نوشته شده داره اتفاقاً اجرا میشه خوب هم کار میکنه ولی به اشتباه داره کار میکنه

    وقتی که وارد دوره 12 قدم شدم امدم این باورها رو در ذهنم کم کم تغییر دادم با چی؟؟

    با منطق ، دقیقاً همون چیزیه که در کدنویسی کامپیوتر انجام میدم

    حالا شاید این سوال برامون پیش بیاد که اصلاً منطق چی هست؟ یعنی چی با منطق باید باورهای ذهنیمون تغییر کنه؟

    منطق در اصل به همون واقعیتی که در زندگیمون و دنیا هست گفته میشه

    مثال میزنم

    استاد توی جلسه قرآنی قدم دوم ، به ما میگه که برید در مورد سیستمی عمل کردن خداوند از داخلِ خودِ قرآن تحقیق کنید

    از اونجایی که من خودم عاشق تحقیق کردن هستم البته تحقیقاتی که بتونم در زندگیم ازش استفاده کنم ، بابت همین شروع کردم به جستجو داخل قرآن در مورد سیستمی رفتار کردن خداوند

    خب موضوعات مختلفی بودش که میتونستم رفتارِ سیستمی بودن این انرژی بی نهایت رو ازش بکشم بیرون ، برای همین امدم یک موضوع رو انتخاب کردم و براساسِ اون موضوع شروع به تحقیق و جستجو در قرآن کردم

    حالا اون موضوع چی بود؟

    موضوعی که انتخاب کرده بودم در اصل درخواست کردن بود ، چیزی که آخرای اون جلسه استاد در موردش صحبت میکنه

    من حاصلِ این تحقیق رو بر اساسِ منطق های قرآنی در همون جلسه قرآنی قدم دوم گذاشتم که عالی بود ، دوستانی که اون کامنت من رو در اون جلسه نخوندن پیشنهاد میکنم برن بخونن که واقعاً منطق میسازه برای ذهن آدم ، خودِ خانم شایسته اولین نفری بود که اون کامنت رو خونده بود ، البته تاریخ اون کامنت برای سه چهار ماه پیش هستش

    اون جلسه و اون تحقیقی که کردم باعث شد من بفهمم که سیستم داره به این شکل عمل میکنه

    همون چیزی که استاد در اون جلسه از قدم دوم میگه:

    رابطه ما با خدا

    ما درخواست میکنیم

    خدا اجابت میکنه

    ما دریافت میکنیم

    دقیقاً من اینو از توی قرآن منطق هاشو کشیدم بیرون ، البته اینم بگم هنوزه که هنوزه ذهن من حتی با وجود اون منطق ها توی خیلی چیزها باورهاش درست نشده ولی در حال بهبودشون هستم و این روند دائمیه که باعث ایجاد نتایج پایدار میشه

    حالا توی مرحله ی اجابت کردن از طرف خدا ممکنه یکسری اعمالی رو انجام بدیم ، اون عملی که انجام میدیم کاملاً بر پایه ی الهامات خداوند هستش در جهت اجابت شدن خواسته مون

    منطقش چیه؟

    اینکه یک کسانی مثل قوم بنی اسرائیل از خدا درخواست آب و غذا میکنند ، توی مرحله اول درخواست ارسال میشه ، درخواست قوم بنی اسرائیل میره توی مرحله اجابت ، توی مرحله اجابت خواسته ، قوم بنی اسرائیل باید یک عملی رو در راستای اجابت شدن درخواستشون انجام میداند ولی اونا به دلیل ترس ها و شرک هایی که داشتن انجام ندادند

    چه اتفاقی افتاد؟؟

    درخواست قوم بنی اسرائیل در مرحله اجابت متوقف میشه

    قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّمَهٌ عَلَیۡهِمۡۛ أَرۡبَعِینَ سَنَهٗۛ یَتِیهُونَ فِی ٱلۡأَرۡضِۚ فَلَا تَأۡسَ عَلَى ٱلۡقَوۡمِ ٱلۡفَٰسِقِینَ (مائده ٢6)

    [خدا] فرمود: این سرزمین مقدس تا چهل سال بر آنان حرام شد، همواره در طول این مدت در زمین سرگردان خواهند بود، پس بر این گروه نافرمان و بدکار غمگین مباش

    اگر یک درخواستی از خدا کنم و خدا در راستای اجابت اون درخواست به من یک عملی رو بگه که باید انجام بدم ، من دو تا تصمیم میتونم بگیرم

    1- به اون چیزی که خدا به من میگه عمل کنم که باعث رستگاری من میشه

    2- به اون چیزی که خدا به من میگه عمل نکنم که باعث سرگردانی من در این دنیا میشه

    اون چیزی هم که خدا به من میگه در اصل یک درصد از اون 99درصدی هستش که خدا انجام میده ، تازه همون یک درصد هم با هدایت های خدا داره انجام میشه

    مثل داستان پیامبر در جنگ که پیامبر تیر میندازه ، خدا بهش چی میگه :

    فَلَمۡ تَقۡتُلُوهُمۡ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ قَتَلَهُمۡۚ وَمَا رَمَیۡتَ إِذۡ رَمَیۡتَ وَلَٰکِنَّ ٱللَّهَ رَمَىٰ وَلِیُبۡلِیَ ٱلۡمُؤۡمِنِینَ مِنۡهُ بَلَآءً حَسَنًاۚ إِنَّ ٱللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٞ (انفال ١٧)

    شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت هنگامى که به سوى دشمنان تیر پرتاب کردى، تو پرتاب نکردى، بلکه خدا پرتاب کرد و مؤمنان را از سوى خود به آزمایشى نیکو بیازماید؛ زیرا خدا شنوا و داناست

    این اون چیزیه که داره اتفاق میوفته در زندگی هممون

    یعنی من درک کردم که باورها باید با منطق درست بشه ، همانطوری که با منطق خراب شده

    از خدا میخوام به این چیزهایی که نوشتم خودم بیشتر عمل کنم

    سپاسگزارم از استاد عباسمنش و خانم شایسته نازنین بابت تهیه این فایل های الهی و بقیه دوستان ارزشمندم

    =================================

    قَالَ فَمَن رَّبُّکُمَا یَٰمُوسَىٰ (طه 4٩)

    (فرعون) گفت: اى موسى! پس پروردگار شما دو نفر کیست‌؟!

    قَالَ رَبُّنَا ٱلَّذِیٓ أَعۡطَىٰ کُلَّ شَیۡءٍ خَلۡقَهُۥ ثُمَّ هَدَىٰ (طه 5٠)

    گفت: پروردگار ما کسى است که آفرینش هر چیزى را به او عطا کرده سپس هدایتش نموده است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 87 رای:
    • -
      سعیده شهریاری گفته:
      مدت عضویت: 1301 روز

      سلام به داداش حس عزیزم

      بینهایت از کامنتت لذت بردم،ترکیب آیه های قرآن،صحبت های استاد،با مثال از حرفه ی خودت،خیلی خیلی به درک من کمک کرد.

      یک چیزی رو میخوام چندبار برات بنویسم،گفتم الان که کامنتت رو خوندم و لذت بردم، بزار هم تحسین قلبیم رو برات بفرستم و هم بگم اگر میخوای آیه های قرآن رو کپی کنی توی سایت،به تجربه متوجه شدم اگر از سایت(دانشنامه ی اسلامی) آیه رو کپی کنم،فونتش دقیق درست درمیاد،راستشو بخوای هروقت تو کامنت بچه ها میبینم فونت آیه ها اینجوریه،انگار قلبم تیکه تیکه شده:( بخدا :(((

      باسپاس فراوان انشالله کامنت های بعدیت حاوی خبرهای خوش مهاجرت توحیدی و موفقیت های کاریت باشه…

      قلبِ فراوان از خواهرت در شماااال تا تهرانی که شما هستی.

      بعلللله.

      جییییییمبووووو!

      اومدم مرخصی! :)

      در پناه نور باشی همیشه حسن جان

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        حسن گرامی گفته:
        مدت عضویت: 1357 روز

        سلاااام سعیده عزیز و خوش قلبم

        عه شما شمال کی رفتی!!!!

        بابا این منجنیقی که ازش استفاده میکنی هیدرولیکیه یا اوتوپایلوته :)))

        چی جوریاست

        از کیش تا شماااال :)))

        خواخورجان:))) ایشالله که بهت خوش بگذره ، یک هفته طلایی و پر خیر و برکتی رو بگذرونی

        چقدر خوشحال شدم که برام نوشتی سعیده جان و ازت بی نهایت ممنونم که صلاتت رو هر روز داری در سایت که واقعاً به قول خودت صلات هستش مخصوصاً در مورد توحید مینویسی اصن قلب من باز میشه از این متن های توحیدیت ادامه میدی حتی الان که….

        بیخیال :)))

        چشم ، آیه هارو از سایت دانشنامه برمیدارم

        اتفاقاً همیشه میدیدم فونت آیه هایی که توی متن هام میذارم اینجوری میشه ولی هیچوقت بهشون توجهی نمی کردم :|

        اتفاقاً میخواهیم زنگ بزنیم به یه سمساری بپرسیم کل وسایل های خونمون میخواهیم بفروشیم چند میگیره ، بخاطره اینکه از خدا درخواست کردم که جاییکه میخواهیم بریم باید تمام وسایل خونه داشته باشه ، اینقدر مطمئنیم که اجابت میشه ، میخواهیم از الان که هیچی معلوم نیست پیگیر فروش خونه زندگیمون باشیم :))) دیروز به آقای سمساری جان عکس وسایل هامون رو فرستادیم، فعلاً که جوابی نداده ، فوقش میریم سراغ سمساری های شریف بعدی :))

        خلاصه کلی بهت خوش بگذره و بیایی و از نکات مثبت و زیبایی های زندگیت برامون بنویسی تا هدایت بشی ، هم شما و هم ما به آسانی و زیبایی و لذت های بیشتر

        شاد باشی خواهرجان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  2. -
    محمد امین مردان گفته:
    مدت عضویت: 3273 روز

    سلام استاد عزیزم چقدر لذت بردم از این قسمت وقتی دیدم بلوبری که میوه ای به این خوشمزگی و جذابی خودش داره موادش رو تامین میکنه و به مراقبت زیادی نیاز نداره و به راحتی بهمون ثمره میده

    دوباره یاد دوازده قدم افتادم که میگفتید میتونه شرایط بهتر بشه با هزینه و انرژی کمتر و باور های درست میتونه اون رو به وجود بیاره مثال قشنگی که از خودتون و کار خودتون زدید واقعا لذت بردم و کلی یادگرفتم که اصلا عجله و دست و پا زدن از کم بود میاد

    یادم اومد که تو قران هم میگه شیطان به شما وعده فقر میده و عمده نگاه فقر به خاطر باور به کمبوده و این بزرگترین باور دروغ و اشتباهی هست که به ما از کودکی یاد دادن و ما جوری داریم ازش دفاع میکنیم که انگار ناموس و سنگر ماست

    اما صرفا ما اونارو پذیرفتیم بدون قضاوت درست و تحقیق و حالا کار ما اینه که بیایم این باور های اشتباه رو پیدا کنیم با باور های درست جایگزین کنیم

    مثل همین باور که افرادی هستن که دارن ثروت های عالی میسازن از کاری که ما اصلا اون رو جدی نمیگیریم و فکر میکنیم کار خیلی مسخره و کم درامدی هست اما میبینیم که اشتیاق و باور درست از هر کاری ثروت عالی میسازه و واقعا نعمت ها بینهایت هستند

    استاد هر چقدر رو این پاشنه عاشیلم کار کنم کمه انقدر ظرفم رو بزرگ میکنه که حد نداره فهمیدم که هرچی مقاومتت برای لذت بردن کمتر باشه جهان بیشتر همه چیز رو به کامت میکنه ممنونم ازتون برای این همه ورودی عالی که به ما میدید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  3. -
    الهام گفته:
    مدت عضویت: 2801 روز

    به نام خدا

    سلام عرض می‌کنم خدمت استاد عباس منش و خانم شایسته عزیز

    خدا را سپاسگزارم بابت این فایل زیبا که امروز تماشا کردم و این فایل برای من شد توجه به نکات مثبت امروز من

    دیدن چهره و استایل شما دو عزیز خودش توجه به نکات مثبت از هر جهت .

    توجه به ثروت فراوانی وزیبایی و بدنی سالم و چهره زیبا و پر از احساس لیاقت و عزت نفس که هر بار به من یادآور این موضوع میشه که متعهدانه‌تر در این مسیر پیش برم واستمرار داشته باشم در درک و عمل و قوانین جهان هستی.

    خدایا برای زیبایی و نکات مثبت و فراوانی و ثروت و سلامتی، بی‌نهایت سپاسگزار تو هستم.

    بلوبری چقدر برای من سوپرایز بود.

    من عاشق بلوبری هستم خداباشکرت برای این همه زیبایی و نعمت که منو به سمتش هدایت کردی.

    اینکه محصولی سالم و ارگانیک و بدون هیچ سم و نگهداری خاص، واقعا قابل ستایش است.

    این یادآور این باوره که خدا خودش جهان را به بهترین شکل داره مدیریت می‌کنه و نگرانی معنایی نداره.

    چقدر صاحب این باغ مرد محترم و خوبیه.این که همیشه شما به انسان‌های هدایت می‌شین ،درستی قوانین ثروت رو بیشتر من ثابت می‌کنه چرا؟

    چون شما خودتون به این قوانین عمل می‌کنید و همیشه روی خودتون کار می‌کنید و خدا با جهان هم بیشتر و بیشتر داره این چنین الگوهایی رو وارد زندگی شما می‌کنه و باور شما و حتی من هر بار داره قوی‌تر می‌شه که این انسان شریف داره از آهن پاره‌هایی که اکثریت جامعه براشون ارزشی قائل نیستند ثروت خلق می‌کنه و کسب و کار شخصی خودش رو داره و حتماً هم علاقه داره و حتماً هم عشق می‌ورزه و حتماً هم کل تمرکزش رو رو این بیزینس گذاشته و باور قوی داره ومشتری‌های خوب هدایت میشن به این آقا و پولای خوبی میدن بابت کار ارزشمندی که داره انجام میده.

    این نکته هم برای من خیلی جالب بود که شما گفتین این آقا زمینش برق نداشت و رفت درخواست کرد از همسایه‌اش که به اون برق بده و درخواستش رد شد ولی بعد خدا کارا رو برای این آقا طوری رقم زد که نیازش برطرف بشه هم صاحب برق شد هم صاحب یه زمین شد .

    .

    این بیزینس خیلی الان زیاد شده که من می‌بینم خیلیا ماشین‌ها، خونه‌ها، حتی دوچرخه‌های قدیمی و از کار افتاده رو برمی‌دارن درست می‌کنن و بازسازی می‌کنند و به قیمت خیلی بالاتر می‌فروشن و سود زیادی می‌کنند و این نشون میده که جهان بی‌نهایت پتانسیل داره برای خلق ثروت و از بی‌نهایت راه می‌شه پول ساخت از بی‌نهایت مسیر میشه پول ساخت ،بی نهایت در این جهان علاقه هست استعداد هست در بی‌نهایت موضوع مختلف.

    از شما برای این فایل زیبا سپاسگزارم.

    درپناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
  4. -
    مصطفی پوری گفته:
    مدت عضویت: 1950 روز

    بنام خدای رحمان و رحیم

    سلام به همه خوبان و مقربان درگاه الهی

    اذا سالک عبادی عنی فانی قریب

    خدایا چقدر هوا عالی بود و چه ملکهای بزرگ و چند 10 هکتاری

    ممنون که باغ زیبای بلوبری را نشونم دادید و روش نگهداری آنرا هم توضیح دادید نوش جان حتما اونقدر خوشمزه بوده که من دهنم آب افتاده و اینکه ارگانیک و بدون هیچ سم و کودی و چقدر زیاد میوه داه بودند

    واقعا جهانی توش زندگی میکنیم سرشاراز فراوانی بینهایت خداوند است

    خدایا شکرگزارم که از این فراوانی سهیم هستم

    مشتری های این آقا تبلیغ میکنند براش بدون هیچ هزینه تبلیغی

    وای خدا اون گاراژ بزرگی که برای تعمیرات داشت چقدر زیباست

    استاد عالی بود برای من که همچین کارایی میشه انجام داد چون من مکانیک هستم و عاشق چنین کارهای جالب و شگفت انگیز

    از ماشین های قدیمی اینقدر پول بسازی واینهمه مشتری داشته باشی و اینقدر گاهاًچند سال صبر کنه تا ماشین را تحویل بگیره فوق العاده است

    استاد برای کولر گاراژ که فرمودید و خودش طراحی درست کرده بود تا بتونه جواب بگیره که بادوام کولر خنکش کنه و ایده هایی که داده بود و بالاخره درستش کرد یعنی همیشه راهی وجود داره فقط باید حرکت کرد

    خدایا شکر که تونستم امروز تا الان دوتا کامنت بنویسم و چندتا فایل گوش بدم

    خدایا سپاس که توی این فضای الهی امروز تا الان هستم

    خدایا برای امروز شکرگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    زینب شجاعی ها گفته:
    مدت عضویت: 1215 روز

    سلام ب دوستان عزیزم و استاد عزیز دلم و خانوم شایسته ی نازنینم

    وای چ قد من لذت بردم ازین قسمت خیلی عالی بود

    چقدر حس کردم با شمام توی کارگاه این اقای خوش سلیقه و بااستعداد و باعرضه

    چقدر ایشون خفنه

    چقدر امریکاییا خوش ایده و باعرضه ان

    همزمان چندین تا کارو مدیریت میکنن و ازش پول میسازن بدون هیچ شو اف و سروصدا کردنی ک اقا من اینجوریم من اونجوریم خیلی ساکت و اروم تو ی ی کارگاه جمع و جور انتهای زمینش

    وای چ قدر کارگاهشو شیکو زیبا ساخته بود مخصوصا در و فضای بیرونیش چ قدر شیک بود

    چ قدر اینا مصداق انسان های موحدن ک فقط ب خدا و توانایی خودشون تکیه میکنن و تا جایی ک میتونن تمام امور بیزینسشونو از صفر تا صد خودشون انجام میدن الله اکبر

    چ قدر این ادم توانایی داشت

    از هر انگشتش ی هنر میبارید

    بعد جالب این جا ک کارو هم سختش نمیکرد برای خودش ب راحتی کارو مدیریت میکرد ینی میگفت زمینو ک آب نمیده و انگار ی جورایی واگذار کرده بود ب خدا زمینشو و اینجوری باور داشت ک همه چیز طبیعی خودش باید انجام بده و تو کارای خدا دخالت نکنیم همه چیز سادس فرمولش

    خدا خوودش کارارو ردیف میکنه

    الله اکبر ازین همه توحیدی ک این مرد داشت‌

    چ کارایی رو ی تنه انجام میدن

    فقط میدونم عشق باعث همه این پیشرفتا و ایده ها میشه جز این نیس

    چ قد خوبه که این مرد داره ب عشقش میرسه و میپردازه

    من بی نهایت تحسینش میکنم

    من یاد اون دوتا خانوم اقایی افتادم ک اگه اشتباه نکنم راس و تیفانی بودن ک هواپیما و هلکوپتر میساختن خودشون

    چ قدر اونام توحیدی بودن و خودشونو تواناییاشو باور داشتن .اون اقا با همسرش و این اقا با پسرش

    عالیه عالیه

    استاد چ قد شما بلدین دوستیای عالی بسازین و طرف رو بینهایت عاشق خودتون کنین ک اینجوری میگه هر وخ کمکی خواستی بهم بگو

    یاد اون دوست مزرعه دارتون افتادم ک ی مدت پیشش کارو یادمیگرفتین افتادم ک همه جوره کمکتون میکرد میبردتون سر زمین ک از زمین داری و تراکتور و اینا چیزای بیشتری بفهمین و ب دست بیارین و چ قدرم موفق تر و اگاه ترم شدین

    چ قدر من ویژگی درخواست کردن شمارو دوس دارم چ قدر این لحظه تحسینتون کردم ک نگفتید زشته ممکنه فوضولی باشه درخواست کردین و خداوند هم از طریق بندش پاسخ داد و قبول کرد

    خیلی لذت بردم

    من همیشه فک میکردم سیستم تعمیرات موتور و بدنه های ماشین ها و هواپیماها خیلی پیچیدس ولی با این ویدیو و اون فیلم ک از راس و تیفانی نشونم دادین باورام ب کلی تغییر کرد در هم شکست و اونجام گفتین ک اگر ی چیزی تو ذهن ما ساده باشه مثل پرواز کردن و ساخت هواپیما تو اون مثال ب چگونگیش هدایت میشه

    واقعا لذت بردم من حالا باورکردم ک تو ی کاگاه ساده خونگیم ی ادم دست تنها فقط با وجود کمک خداوند ک دستانش رو و امکاناتش رو فراهم میکنه و با کمک قدرت عقلش و باورای مناسبش میتونه هم ی هواپیما و هلکوپترو ساده بسازه هم بدنه ماشینو و حتی خود ماشینو چون تو ذهنش راحت و شدنیه و پیچیگی خاصی نداره و سادس

    والا شما انقد هر بار معجزه ها و الگوهای فوق العاده رو میکنین و باورای خراب منو درهم میشکنین استاد ک بعید نیس دفعه ی دگ الگویی رو ب ما نشون بدین و تو مدارتون قرار بگیره ک تو خونش داره تریلی 18 چرخ یا اتوبوس یا حتی تراکتو و لیفتراک و موشک فضایی میسازه اونم ب تنهایی فق با کمک خداوند و تکیه ب الهاماتش و قدرت عقلش و باورای مناسبش ک اینو امکان پذیر و راحت میدونه

    واقعا ازتون ممنونم

    وای چ الگوهایی دیدم کیف کردم چ قدر بهانه های ما زیاده واسه حرکت نکردن و پیشرفت نکردن

    و چ قدر این ادما مصداق انسان هایین ک ایمان دارن و عمل میکنن و موحدن و شرک نمیورزن ک صفر تا صد کارو کارگاهشونو خودشون میسازن و راه اندازی میکنن

    چ قدر خلاقن چ قدر مولدن چ قدر با اعتماد ب نفسن

    در مورد مزرعه بلوبری راستش من خود میوه بلوبری رو امتحانش نکردم تا حالا ک بدونم چ مزه ای داره اینجا ک شما خوردین منم خیلی دوس دارم تست کنم نوش جونتون باشه چ قدر فراوانی بلوبریه و چ قد خوشحالم واسه دوستتون ک دقیقا ب جایی هدایت شد ک میوه ی مورد علاقش اون جاش چون گفت من عاشق بلوبریم

    منم عاشق موزو توت فرنگی و زرد الو و هندونه ام

    اقا من عاشق همه میوه هام

    همشون خوشمزن امیدوارم منم ی روزی بلوبریای به این ارگانیکی و درشتی بخورم

    الهی ک نوش جوووون همتون باشه

    چ لباسای خوشگلی همتون پوشیده بودین

    چ قدد ازادی پوشش اونجارو تحسین مکنم هر کس هرجوری ک دوس داره هس

    چ قدر دوستتون زیبا و خوش هیکله

    چ قدر موهای مریم جونم زیباس و چ قدر مریم جونم بااعتماد ب نفسه ک هر جوری ک دوس داره با هر رنگ و هر مدلی از مو میگرده بدون توجه ب نظر یا قضاوت کسی

    چ قدر من مریم جونو تحسینش میکنم همونیه ک هسته عالیه عالی

    هر روز خوشگل تر میشی مریم جون هرروز خوش اندام ترو زیبا تر هر روز موهاتون خوشگل تر میشه

    استاد چ قد اندامتون خفن تر شده شبی هالک شدینا

    ب این میگن 4 تا دوست عالی و رابطه های عالی ک همش دارن راجع ب خوبی ادما حرف میزنن از خوبیای مکانای دورو برشون میگن .تولحظه زندگی میکنن و لذت میبرن و دارن تلاش میکنن بهشتو تو همین جا و همین لحظه حسش کنن

    چقدر از همتون لذت بردم

    الحق ک دوستاتون لایق صحبت و هم مدار بودن با شماعن چون خیلی زیبا بین و فوق العاده ،درست مثل خودتون

    هر کس هرجایی ک هس سر جای درستشه

    چ قدر رابطه عشقی دوستاتون باهم عالیه بدون وابستگی و ازاد و سرشار از عشق و لذت و خوشی

    چ قدر شما استاد و مریم جان پایه و باحالین ک تا بهتون پیشنهاد جاهای باحال میدن سریع قبول میکنین و واسه دیدن زیباییا تردید نمیکنین و مومنان اهل عمل هستید

    چ قدر حالتون خوبه و با خودتون تو صلحین

    و لبریز از عشقین ک من سرریز شده عشق درونتون رو ب همه چیز و همه کس حتی پرنده و درخت و طبیعت و انسان ها و گل ها و ماشین ها و اسمان و …. میبینم

    شماعین ک دارین زندگیرو واقعا زندگی میکنین

    انگار ک تو بهشتین ن غمی ن اندوهی

    مومنان واقعی اینطورین ک خدا تو قران فرموده

    در شادی همیشگین و ن ترس و غمی دارن و نه اندوهگین میشن

    منم میخوام درست مثل شما و حتی مومن ترم باشم

    عاشقتونم من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  6. -
    سارا شکری امیدوار گفته:
    مدت عضویت: 865 روز

    سلام استاد

    چقدر خوبه شما اینقدر خوب روی اعتماد به نفس و عزت نفستون کار کردین که از اون اقای صاحب بلوبری ها شغل اصلی شو پرسیدین و رفتین ببینید کارگاهشو و چه کار جالبی داشتن ایشون

    واقعا که از بینهایت طریق میشه پول پارو کرد

    خدایا شکرت که بینهایت شغل وجود داره، و هر کس میتونه از شغلی که عاشقشه پول پارو کنه

    خدایا شکرت به خاطر این فارم زیبا

    این بلوبری های خوشمزه

    چه انسانهای عالی ثروتمندی هستن صاحب این فارم

    چه انسانهای عالی هستید شما و خانوم شایسته و دوستشون

    خدایا شکرت که میتونم اگاهانه تمرکز کنم روی دیدن زیبایی ها

    خدایا شکرت به خاطر این مزرعه سرسبز زیبا که زندگی کردن در چنین جایی ارزوی قلبی منه و خداوند هدایتم میکنه به جاهای سرسبزتر و وسیعتر و پر نعمت تر در کنار انسانهای در صلح با خودشون و سپاسگزار تر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  7. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1301 روز

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

    طسم ﴿١﴾

    طاء، سین، میم

    تِلْکَ آیَاتُ الْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿٢﴾

    این است آیات [با عظمت این] کتاب روشنگر.

    لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلَّا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ ﴿٣﴾

    شاید تو می خواهی برای اینکه آنان ایمان نمی آورند، خود را از شدت اندوه هلاک کنی!

    إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِینَ ﴿4﴾

    اگر بخواهیم، معجزه ای بزرگ از آسمان بر آنان نازل می کنیم که فروتنانه و بی اختیار در برابرش گردن نهند،

    وَمَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمَٰنِ مُحْدَثٍ إِلَّا کَانُوا عَنْهُ مُعْرِضِینَ ﴿5﴾

    هیچ تذکر جدیدی از سوی [خدای] رحمان برای آنان نمی آید، مگر آنکه از آن روی گردان می شوند.

    فَقَدْ کَذَّبُوا فَسَیَأْتِیهِمْ أَنْبَاءُ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ ﴿6﴾

    همانا تکذیب کردند پس به زودی خبرهای [مهم] آنچه که آن را مسخره می کردند به آنان می رسد.

    أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنْبَتْنَا فِیهَا مِنْ کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ ﴿٧﴾

    آیا به این زمین ننگریستند که در آن چه بسیار از هر نوع نیکو رویاندیم؟

    إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَهً ۖ وَمَا کَانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنِینَ ﴿٨﴾

    یقیناً در این نشانه ای است ولی بیشترشان ایمان آور نبوده و نیستند.

    وَإِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزِیزُ الرَّحِیمُ ﴿٩﴾

    و یقیناً پروردگارت همان توانای شکست ناپذیر مهربان است.

    =====================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به یاران غار حرا،رفیق های ارزشمند توحیدی من

    طبق معمول:

    سلام و سلامتی و نور و عشق و رحمت و ثروت و مودت الله به جسم و جان و روح توحیدی و قلب سلیمتون

    صدای من رو می‌شنوید از جزیره ی کیش،کنار پنجره ی نور گیر خونه،با قلب روشن توام با احساس خوشبختی بی قید وشرط،صدای آواز خوش پرنده ها هم به گوش میرسه که مشغول تسبیح الله یکتان…

    أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُسَبِّحُ لَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّیْرُ صَافَّاتٍ ۖ کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِیحَهُ ۗ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَفْعَلُونَ

    آیا ندانسته ای که هر که در آسمان ها و زمین است و پرندگان بال گشوده، خدا را تسبیح می گویند؟ به یقین هریک نماز و تسبیح خود را می داند؛ و خدا به آنچه انجام می دهند داناست.

    خداروصدهزار مرتبه شکر که برای فرصت یک روز زندگی دوباره،خداوکیلی کدوممون دیشب که خوابیدیم مطمئن بودیم صبح حتما بیدار میشیم؟

    خب بیدار شدیم دیگه! این یعنی هنوز فرصت داریم!

    فرصت بندگی!

    فرصت دیدن زیبایی های دنیا !

    فرصت تجسم آرزوها!

    فرصت زندگی در لحظه !

    فرصت باز شدن قلبمون به سمت الله…

    استاد ازت سپاسگزارم،بینهایت از دیدن این قسمت لذت بردم،چقدر ثروت و نعمت و فراوانی توی فیلم دیدم و منطق های قوی به ذهن من داد که دنیا یک جور دیگه هم هست،اگر تو نمیبینی دلیل بر نبودنش نیست …

    همین چند روز پیش نشانه ی روزانه م یک قسمت از سریال زندگی در بهشت بود که سمیه خانم و آقا رامتین مهمون شما بودند و من همونجا توی کامنتم نوشتم که این فیلم داره آینده ی نزدیک منو نشون میده:)حالا بعد اون همه وقت دوباره سمیه خانوم اومدن توی فیلم …این برای من مهر تایید دریافتیمه،که بله بله ،سعیده جان اگر شما همین مسیر درست رو ادامه بدی،زندگیت سرشار از حضور انسان های شایسته میشه چه بسا همین الان هم هست و نشانه های بهتر هم داره میاد.

    این توجه به نشانه ها،تاییدش،تکرارش،تحسینش اینا خودش قسمتی از پیش بردن مسیره،فارغ ازینکه بقیه چه فکری درموردت میکنند باید حواستون به نشانه های کوچیک زندگیتون باشه،ازشون بنویسی و مهر تایید بزنی تا نشانه های بزرگتر هم بیاد،این کاری که من سعی کردم خوب انجامش بدم برای همین هربار اوضاع هی بهتر و بهتر شد،کاری که استاد عباسمنش و خانم شایسته به نحو احسنت انجامش میدن،توجه به نکات مثبت و شگفت زده شدن برای هر نشانه ی کوچیک

    خداوکیلی کدوممون میتونیم با اون همه ثروت و نعمت توی موقعیت خانم شایسته برای یک فیلم از باغ بلوبری انقدر ذوق کنیم؟به اندازه ای که تونستیم ،به نتایج زندگی استاد نزدیک شدیم.

    اگر نتیجه هنوز توی زندگیت نیومده،مشکل از قوانین و استاد و آموزش هاش نیست،بگرد توی خودت و رفتارت و واکنش هات و کانون توجهت دنبال ایرادت بگرد!

    به خدا اینارو دارم به خودم میگم،که حواسم باشه اگر نتونم نشانه های کوچیک رو ببینم و تایید و تحسین کنم از خواسته های بزرگترم هیچ خبری نیست!

    بزارید از تجربه‌ی دیروزم بنویسم :

    دوسه روز پیش،یکم فرکانسم آب روغن قاطی کرده بود،این جور مواقع نشانه ی روزانه ی من یکی از قسمت های سریال هاست برای اینکه حالم بهتر بشه،از قضا اون روز هم یک قسمت از سریال زندگی در بهشت بود که استاد اینا رفته بودند آکشن،مرغ و خروس بخرند و گذاشتنشون توی توری ،ولی همه شون از توی توری درومدند و در و دیوار ماشین رو نقاشی کردند.چقدر من خندیدم به اون صحنه ها و اصلا حالم عوض شد،مخصوصا اونجا که استاد گفت :ما اینارو گذاشتیم توی توری و گفتیم که اینجوری مهارشون میکنیم بعد زِررررررررررت توری رو پاره کردند و اومدن بیرون.

    منو داری اینقدر به این زرت استاد خندیدم که اصلا یادم رفت چرا حالم بده.یاد خودم و شیطنت هام و مسخره بازی هامون تو بیمارستان افتادم و خلاصه که یک زِرت گفتن استاد کلی مدار منو جا به جا کرد :))) ( با تشکر از این همه تاثیر پذیری :))) )

    دیروز داشتم چمدونم رو میبستم برای رفتن به مرخصی،یکسری سوغاتی هم گرفته بودم برای اعضای خونواده،حالمم خوب بودا،یهو شیطان سرو کله ش پیدا شد و شروع کرد به هر هر خندیدن و مسخره کردن:

    اینا سوغاتی هاته؟فقط اینارو تونستی بخری ؟ زرت!

    ببینم موجودی حسابت رو؟چی؟پولت همینقدره؟ زرت!

    راستی فکر کردی میری کیش و پول دار میشی بعد برای خانواده ت هرچی دلت خواست میخری؟ زرت!

    ببینمت؟پس کو موفقیت های مالیت؟داری روی روانشناسی ثروت هم کار می‌کنی ؟ زرت !

    آقا این زرت با اون زرت زمین تا آسمون فرق داشت،هر یک دونه که میگفت من بیشتر حالم بد میشد.

    دیگه یک جایی دیدم نمیتونم ذهنم رو کنترل کنم،داااد زدم خدایا کمک!یک کاریش بکن، یک چیزی بگو،من دارم سقوط میکنم!

    یک چند دقیقه دراز کشیدم و چشامو بستم و سعی کردم به حالت آرومتری برسم و همین که یک قدم آگاهانه برای کنترل ذهن برداشتم ،کمک خداوند آن تایم رسید،اصلا نفهمیدم از کدوم کامنت هدایت شدم به خوندن یکی از مقاله های خانم شایسته و این جملات نجاتم داد،انگار یکی سطل سفید پاشید روی سیاهی مغزم :

    شروع تغییر باور، یعنی کاشتن بذر های باورهای قدرتمند کننده. بذرهایی که نه تنها هنوز قدرتی ندارند بلکه نیازمند مراقبت بسیارند تا جان بگیرند.

    هر باور جدیدی که شروع به ساختنش می کنی، در حکم کاشتن دانه ای در دل خاک است. شما دانه کاشته و در این چند روزه مرتب به آن آب داده و مراقبت های لازم را به عمل آورده ای.

    اما هر روز صبح با این دیدگاه که چون چندین روز است به خوبی از آن مراقبت کرده ام پس باید کافی باشد،  سراغ آن دانه نمی روی و انتظار نداری سبز شده باشد.

    بلکه به این موضوع آگاه هستی که: درست است هنوز هیچ آثاری از رشد دانه دیده نمی شود، اما ایمان دارم دانه در حال رشد است. پس منتظر مانده و همچنان مراقبت از آن دانه را ادامه می دهی.

    به خاطر آگاهی شما از قانون طبیعت، شک و تردیدهایی اینچنین سراغت نمی آید که بگوید:

    یعنی الان در حال رشد است؟…

    یعنی در زیر این همه خاک و در این مکان تاریک و نمور و سرد، امکان رشد و حیات برای این دانه وجود دارد؟…

    شما این سوالات را نمی پرسی و همچنان به روند مراقبت از دانه ادامه می دهی، زیرا شیوه طبیعت را می دانی و آگاهی که این قانون طبیعت است که دانه را در دل خودش، همانجایی که به نظر سرد و تاریک و نمور می آید، نه تنها نمی کُشد، بلکه می پروراند.

    شما دانه را بیرون نمی آوری، صبر می کنی. صبری که نشان از ایمان شماست. ایمانی که موجب می شود با اینکه هنوز دانه را نمی بینی ، به مراقبت از آن ادامه داده، علف های هرز اطرافش را می کنی، دور آن حصاری می کشی تا در روزی که آن دانه قرار است جوانه بزند،  زیرا پای رهگذارن لگدمال نشود.

    این مهم ترین کار زندگی تو درباره پرورش باورهای نوپایت است. همان کاری که استاد عباس منش در اولین روزهای شروع کارش در بندرعباس، انجام داد. درست بود که آن زمان هنوز نتیجه خاصی در دست نداشت اما ایمان داشت که قانونش همین است و نتایج قطعاً در راه اند. ایمان داشت بذری که کاشته، در حال رشد است و تنها کار او ادامه دادن به مراقبت از این بذر است و اگر نا امید نشود، اگر ادامه دهد، قطعا نتایج نیز به گونه ای ظاهر می شوند که جایی برای شک و تردید یا انکارهای دیگران نخواهد ماند.

    یعنی این جملات الهی چنان قلب من رو روشن کرد که برگشتم به شیطان گفتم یک زرتی من بهت نشون بدم :)))) اون سرش ناپیدا ،پاشو خودت با پای خودت از خونه‌ی توحیدی من بیرون تا خودم با اردنگی ننداختمت!

    به الله قسم …

    به محض اینکه من فرکانسم بهتر شد،آبشاری از نقطه های آبی اومد،یکی قشنگتر از دیگری ،یکی توحیدی تر از دیگری

    با اشک های روووون دفترم رو باز کردم و نوشتم خدااااییاااااشکرت،خدااایاااا عاشششششقتم ،خدایا ازت ممنونم که اجازه میدی بنویسم،خدایا اگر من کامنتی نوشتم که به قلب بچه ها نشسته،همه ش تویی،همه ش رو تو نوشتی،اگر نقطه‌ی آبی اومده که پر از عشق و محبته ،اونم شمایی …اونم تحسین شماست،اونم عشق شماست ،گریه میکردم از شوق و می‌نوشتم …چقدر به جانم نشست این شکرگزاری،چقدر قلب منو باز کرد،چقدر خودمو توی آغوشش خدا حس کردم .

    اینجاست که میگم این کامنت نوشتن ها صلاته، وهمه ش سوده و سوده و سوده …

    خداروصدهزار مرتبه شکر برای فرصت یک صلات دوباره،خدایا شکرت که امروز نمازمون قضا نشد!خدایاشکرت که هدایتمون کردی به این جهان مجازی توحیدی.

    خدایا استاد جان رو ،خانم شایسته رو ،بچه های توحیدی رو،این سایت وغار حرا رو در پنا خودت حفظ کن.

    خدایا کمکمون کن بیشتر و بیشتر از منیت ها خالی بشیم و اجازه بدیم نور شما تموم وجود ما و زندگیمون رو پر کنه.

    اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ

    اللَّهُ سرپرست ماست،ولی ماست،مربی ماست،مدیر کااااروان اووووونه!همه چیز دست اووووونه! کجا دنبال چی میگردیم؟؟؟؟

    خدایا من فقط می‌خوام تو کاروان شما باشم باشه؟؟؟؟

    وَسَارِعُوا إِلَىٰ مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَجَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّمَاوَاتُ وَالْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ

    و بشتابید به سوی مغفرت پروردگار خود و به سوی بهشتی که پهنای آن همه آسمانها و زمین را فرا گرفته و مهیّا برای پرهیزکاران است.

    آخییییییش! چقدر این صلات به جانم چسبید!

    دوووستون دارم از روشنی قلبم…

    نور خدا به قلب های سلیمتون

    بوس خدا به کله ی مبارکتون

    ثروت خدا به تموم زندگیتون

    مودت خدا به به رابطه هاتون

    در پناه نووووور باااااشید همیییشه

    ….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 332 رای:
    • -
      بهار بختیاری گفته:
      مدت عضویت: 1688 روز

      سلام سعیده جان

      من اخیرا و از وقتی میشه کامنت ها را بر اساس امتیاز مرتب کرد با شما آشنا شدم.

      هر بار که کامنت ها را بر اساس امتیاز مرتب کردم، دیدم کامنت شما در اکثر مواقع اولین کامنت هست.

      دیدم که خیلی تاثیرگذار و دوست داشتنی می‌نویسید.

      خیلی تحسین میکنم شما.

      میدانم که رفتید به جزیره ی کیش و توحید را قدم به قدم اجرا میکنید‌.

      نوش جانتان آسانی ها و افراد درجه یک که در جریان زندگی تان قرار دارند.

      چیزی که مرا آورد تا برایتان بنویسم دو اتفاقی بود که در مواجه با کامنت های شما دیدم.

      دقیقا یادم نیست کدام قسمت جدید از سفر به آمریکا بود که شما روز دومی که فایل روی سایت بود براش کامنت نوشتید.

      کامنت شما با اینکه روز دوم نوشته شده بود کامنت اول و یا دوم بود.

      همان جا به خودم گفتم:«این دختر چقدر تاثیرگذار و عالی می‌نویسد که با اینکه روز دوم کامنت گذاشته ولی انگار تعقیب کننده هایش در کمین کامنت هایش هستند و اینقدر باورهای خوبی در زمینه روابط و تأثیرگذاری دارد که هر کس کامنتش را میخواند، حتما لایک میکند.»

      این ماجرای اول

      حتی بعدش که کامنت شما را خواندم گفتم چرا این دختر اصرار دارد که برود و برای کسی کار کند؟ چون یادم هست که در یکی از نوشته های تان از فالور های چند ده هزاری اینستاگرام تان گفتید.

      و ماجرای دوم همین در عرض یک ساعت پیش بود.

      کامنت ها را که بر اساس امتیاز مرتب کردم، کامنت حمید جان امیری بالاترین بود ولی بعد یک ساعت بعد که رفرش کردم کامنت شما در صدر بود.

      میدانم که توحید و الهام در سراسر زندگی تان جاری است و تحسین میکنم درک عالی شما از قرآن و نوشته های خالص و شیرین و توحیدی تان را، اما، گفتم این فکرهای خصوصی و در خلوتم را در موردتان را برایتان بنویسم که هم تحسین ذهنی را تبدیل به نوشته کرده باشم و هم اینکه گفتگوی ذهنی ام را در میان گذاشته باشم.

      برایتان در جزیره ی توحیدی کیش، جزیره ی پر ثروت کیش، جزیره ی فرکانس بالای کیش بهترین ها را از خداوند خواستارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 56 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1301 روز

        بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ

        فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

        شما آنان را نمى‌کشتید، خدا بود که آنها را مى‌کشت. و آنگاه که تیر مى‌انداختى، تو تیر نمى‌انداختى، خدا بود که تیر مى‌انداخت، تا به مؤمنان نعمتى کرامند ارزانى دارد. هرآینه خدا شنوا و داناست.

        بهار عزیزم سلام

        سلام و سلامتی و نووور و عشق برای تو زیبای دوست داشتنی

        اومدم برات از جریان جاری هدایت بگم بهارجانم

        برگردم به یکم قبلتر،هربار کامنت هات رو میخوندم تحسینت کردم،عکس قشنگ پروفایلت رو،زیبایی خودت رو،موفقیت های مالیت رو،وابسته نبودن به دخترت،خلق یک رابطه ی عاطفی دلخواه و …حتی اون سفری که رفتی کیش،اون موقع من هنوز شمال بودم و پلن خدارو نمیدونستم ولی همون موقع سفر تنهایی رو تحسین کردم،میبینی قانون چطور کار می‌کنه …؟

        برسم به دیروز،من عادت دارم حتی بعد تایید کامنت هام خودم چندبار میخونمشون،چون با جریان هدایت مینویسم خدا از دل کامنت های خودم باهام حرف میزنه،خلاصه کامنتمو که خوندم و تموم شد رسیدم به اسم شما دیدم کامنتت پایین کامنت منه به ترتیب زمان،همون جریان هدایت گفت اینو بخون،کامنتت رو خوندم و چقدر ازت یاد گرفتم چقدر لذت بردم.

        حالا اینجارو ببین ،من توی کامنت شما خوندم جلسه ١٣ راهنمای عملی رویاها ،بعد همون جریان گفت این اون جلسه ای که باید گوش بدی،خلاصه دیشب پرواز داشتم به سمت شمال،خیلی هم فکرم درگیر یک سری مسائل بود که چطور حلش کنم،که یادم اومد جریان هدایت گفته بودجلسه ١٣،ببین اصلا دیوانه شده بودم از صحبت های استاد،هرچی می‌گفت ،میگفتم آره آره !همینه !این درسته !اینو باید عملی کنم ،فلان کارو باید کنم و …

        شب که رسیدم شمال سرخوش و خوشحااال گفتم امشب باید یک پاسخ از روشنی قلبم برای بهارجان بنویسم و ازش تشکر کنم که دست خدا شد برای هدایت من،اومدم کامنتت رو پیدا کردم و دوباره خودم چشام از حدقه زد بیرون !!!! دیدم شما اصلا نوشتی جلسه ١١،نه ١٣!!!

        چطور من خیلی واضح و روشن ،١٣دیدمش؟؟؟؟

        ازین جریان هدایت واضح تر نمیشد که خدا چه کارها که نمیتونه بکنه !!!

        اومدم برات همینو بنویسم ،گفت نه،صبر کن،الان نه!!!به خدا!!!

        بعد که امروز نقطه‌ی آبی شما اومد دیگه گفتم خدایااااا تو چه جوری همه چیز رو مدیریت می‌کنی ؟چه جوری قلب ها رو بهم وصل کردی ؟چه جوری مارو در کنارهم قراردادی؟

        اینکه که میگم نور هدایت توی سایت جاریه …

        ازت ممنونم بهار عزیزم،برای زیبایی هات،برای توحید عملیت،برای اینکه دست خدا شدی برام،برای این همه تحسینت که تجلی زیبایی های درون خودته …

        خیلی به کامنت شما فکر کردم،و دریافتی خودم این بود که خیلی از بچه ها هستند که خیلی عالی تر از من مینویسند،اما دلیل این خونده شدن کامنت فقط بخاطر استعداد نیست،یک خودارزشمندی درونی که از بچگی به من داده شده،تو خوب مینویسی!

        به همون اندازه که در زیبایی یا ثروت و غیره احساس خودارزشمندی درونی ندارم،در نویسندگی دارم …

        اون چیزی که کامنت رو بالا میاره اون باور من نسبت به نوشته هامه،نه صرفا توان من در نویسندگی

        و اون چیزی که هنوز باعث اون رشد مالی دلخواه نشده،عدم باور خود ارزشمندی در ثروتمند بودنه ،چیزی که به صورت پیش فرض از بچگی بهم ندادن و باید خودم بسازمش.

        میبینی داستان چقدر ساده ست؟

        من اینو بعد فکر کردن به کامنت شما خیلی واضح تر متوجه شدم.

        واقعا احساس لیاقت،احساس خود ارزشمندی همه چیزه،همه چیز …

        و مورد دیگه ای که گفتی بهارجان چرا برای کس دیگه کار میکنی؟راستش من با عقل خودم اونجا نیستم،به دستور جریان هدایت اونجام.

        ببخشید اگر طولانی میشه ولی اینارو برای خودم مینویسم واقعا.

        بزار برگردم عقبتر

        وقتی من از کارم انصراف دادم اومدم طبق آگاهی های جلسه ٣ قدم ٧: ویژگی های شغل درخواستیم رو نوشتم ،گفتم خدایا من الان هیچ ایده ای برای شروع بیزینس شخصی ندارم ،اما می‌دونم نباید منتظر بمونم شما یک کیسه پول برام بفرستی،من باید کار رو از یک جایی شروع کنم،اما می‌خوام اون کاری باشه که شما ازش راضی باشی

        من این توانایی ها و این ویژگی های مثبت رو دارم

        ویژگی های شغلی که می‌خوامم اینه.

        و خیلی واضح و روشن نوشتم من شغلی رو می‌خوام که به گسترش جهان توحیدی کمک کنه،و ازونجا جریان هدایت شروع کرد به حرکت کردن و به من گفت تسلیم باش تا به خواسته هات برسی.

        بعد با الهاماتی که اومد بهم گفت شما باید فعلا اینجا کارکنی،گفتم چشم.

        این به معنی این نیست که من قراره اینجا بمونم،اینجا جای رشد منه،رشد باورهای مالیم،رشد عزت نفسم،یادگیری حیطه های مختلف کاری و البته چون من همیشه اصل رو توحید قرار می‌دادم و میخواستم تموم رابطه‌ی های زندگیم توحیدی باشه خدا با منجنیق توحید منو از شمال برد تا جنوب که تا جایی که ممکنه ایزوله بشم.

        استاد میگه داستان ابراهیم داستان بزرگیه،داستان تسلیمه.

        من اینو میخواستم تجربه ش کنم.

        اصلا منطقی نیست من همه چیز رو بزارم و برم از شمال به جنوب بدون بچه ها،با این میزان حقوق و این کار …

        ولی خدا گفت اینجا ،گفتم چشم!

        هنوزم میگه صبور باش میگم چشم!

        میگه اینجا تو یک ماموریتی داری که آروم آروم بهش هدایت میشی گفتم چشم!

        خب این درخواست خودم بود,کمک به گسترش جهان توحیدی

        پس فعلا هرچی توحید میگه باید بگم چشم!

        شاید یکی از دلایلی که بچه ها به کامنت های من لطف دارند اینه،بعید می‌دونم کسی به اندازه ی من از همون اول ورودش به سایت از خودش رد پا گذاشته باشه،خیلی ها موفقیت های هزاربرابری کسب کردند ولی وقتی اومدند نوشتند که به همه ی نتایج رسیده بودند.

        ولی چون من از کل مسیرم رد پا دارم،این برای بچه ها باورپذیر ترشده که آقا این همون سعیده ست که تو icu کار میکرده!!!اگر برای اون شده برای ماهم میشه،چیزی که توی کامنت های خودشون میخونم.

        این اون چیزی که من میخواستم،اون چیزی که از استاد شنیده بودم و میخواستم تجربه ش کنم که به جای زدن یک مشت حرفای قشنگ ،خودم اون کسی باشم که نتیجه گرفتم،از نتایج خودم بگم ،خودمو الگو کنم.

        حالا تا اینجاش رو به لطف الله اومدم …انشالله ازین جا به بعدشم خودش کمک کنه که توی مسیر درست استقامت بورزم و با کار کردن روی باورهام،تسلیم هدایت بودن،توحید عملی ،با تکامل وارد مدار خواسته هام بشم.

        ازت ممنونم بهار عزیزم برای همه چیز

        دوستت دارم و به دستان قدرتمند الله یکتا میسپارمت

        قلب فراوان برای تو رفیق ارزشمند غارحرای من

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 96 رای:
        • -
          علی برزگر گفته:
          مدت عضویت: 1042 روز

          بسم الله الرحمن الرحیم

          سلام خانم شهریاری مهربون

          باورت نمیشه 4روزه میخواستم واست کامنت بزارم اما هرچقد زور زدم پیامی از قلبم دریافت نکردم و رها کردم

          …………………………………….

          تا اینکه امروز ساعت 19:30 از سرکار برگشتم

          چند ماه برگردم عقبتر

          یدونه برادر 28ساله دارم که 6 سال پیش دبیری قبول شد تو کنکور تو شهرستان ما اون سال 2نفر باید انتخاب میشدن برای دبیری

          برادرم گفتم داداش رتبه من تو کنکور 2000 هزاره اونا 17000

          من حتما قبولم (خودتون متوجه شدین که قدرت و داد ب خودش و توانایی هاش)

          بگذریم نتایج نهایی اومد متاسفانه برادرم قبول نشد

          خانم شهریاری عزیز برادرم روز

          های سختی و گذروند افسرده شد گوشه نشین شد مجبور شد یه رشته دیگه بخونه دانشگاه

          بعد از چند سال لیسانس شو گرفت و رفت خدمت سربازی

          بعد از خاتمه سربازی

          یه روز تو تلویزیون اعلام کردن واسه دبیری استخدامی گذاشتیم

          برادرم رفت ثبت نام کرد

          دوباره شروع شد ازمون و تحقیقات و ……

          تا اینکه چند ماه پیش تو ازمون نهایی قبول شد و تو این مدت

          راهپیمایی شرکت کرد انتخابات شرکت میکرد یقه میبست وهزار مورد دیگه که خودتون در جریان هستید

          و من این صحنه هارو ب وضوح میدیدم اما طبق آموزه های استاد کاری ب کارش نداشتم

          گذشت و گذشت رسیدیم ب امروز

          من ساعت19:30 رسیدم خونه

          همسرم از بیرون اومد گفت یه خبر بد بدم ناراحت نمیشی گفتم نه چون میدونستم خبر بد آخرش یعنی مرگ عزیزانم (که طبق آموزه های استاد که یاد گرفتم تسلیم باشم در برابر خداوند)

          گفت داداشت قبول نشده باورت میشه ؟؟؟ گفت خواهرات با مادرت جمع شدن دارن با داداشت گریه میکنن سعیده جان انقد خندیدم خدا شاهده

          همون لحظه یاد آیه

          (وَ عَسَی أنْ تَکْرَهُوا شَیئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُم وَ عَسی أنْ تُحِبُّوا شیئاً و هُوَ شَرٌّ لَکُم):

          و شاید چیزی را خوش ندارید و [درحالی که] آن برای شما خوب است و شاید چیزی را دوست بدارید و [حال آنکه] برای شما بد است!

          خدارو شکر کردم که جلوی اتفاق بد و الان گرفته تو حال معنوی و توحیدی خودم بودم

          دیدم گوشیم زنگ خورد داداشم

          داره گریه میکنه میگه من دیگه به هیچی اعتقاد ندارم همش دروغه

          من دیگه آیه قران بهت نمیفرستم مگه خدا نگفته عزت دسته منه و نمیزارم برگی از درخت بیفته پس کوووووووو

          سعیده جان همون لحظه یاد اون کارهاش افتادم (چند خط بالاتر گفتم ). بله تو ظاهر داشت خدا خدا میکرد اما ……..

          سعید جان من یه چیز و خوب دارم تمرین میکنم اونم اینه که قدرت دست خداست و لاغیر

          هیچ کس تو زندگی من قدرت نداره هیچ کس هیچ کس

          من دارم این و عملی تمرین میکنم

          ببخشید کامنتم ربطی به کامنت شما نداشت اما تو حال توحیدی خودم بودم دیدم ایمیل اومد خانم شهریاری کامنت گذاشته

          قلبم گفت بهش تعریف کن خدا شاهده ندونستم کی شروع کردم برای نوشتن

          دوستان عزیز و توحیدی سایت استاد عباسمنش

          یادتون باشه قدرت خداست

          در پناه خداوند مهربان باشید

          أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ ۖ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ

          آیا با شما عهد نکردم ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمن آشکاری است؟

          یس 60

          علی برزگر تابستان 1403

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
          • -
            مطهره . گفته:
            مدت عضویت: 826 روز

            درود علی آقا

            من مروارید متولد عشق خدا هستم که با اکانت مامانم براتون مینویسم

            جمعه این هفته من مرحله دوم کنکور دارم و این مدت هم فقط کامنت های برتر سایت رو میخونم و شما دقیقا زیر یکی از کامنت های برتر برامون نوشتید از موضوعی که خیلی به متن مربوط نبود اما قرار بود من بخونم!

            خیلی کامنت شما برام درس داشت اولین کنکور من امساله و

            مرحله اول کنکور اردیبهشت بود و من برای اون کنکور کلی مطالعه کردم جمع بندی عالی کردم و خلاصه با ساعت مطالعه بالا هر روز بدون هیچ تعطیلی درس خوندم از ساعت 7 صبح میرفتم کتابخونه تا ساعت 11 شب و این بین بزرگترین تایم استراحتم فقط 20 دقیقه برای نهار بود اما اما اما من خیلی رو خودم حساب کرده بودم روی اینکه خیلی باهوشم روی اینکه خیلی درس خوندم ولی نتیجه جوری که میخواستم از کنکور اردیبهشت نشد ناگفته نمونه که من اون روز ها رو با اضطراب سپری کردم نه با حال خوش!

            2ماه گذشته و من

            برای کنکور تیر که همین آخر هفته هست خیلی درس ها گرفتم خیییییلی خدا به اندازه صدهاسال بهم نکته گفته اونم کلیدی!

            یکیش که برای من مهمترینه همین حساب کردن فقط بر روی خداست

            من اصلا کسی نیستم چیزی نیستم هرچیزی که فکر میکردم دارم از خدا گرفته بودم

            یه موضوع خیلی مهم دیگه اینکه حالم باید خوب باشه. مهم نیست توی چه شرایطی ام چقدر خوندم و نخوندم تجربه اینقدر زیاد دارم از وقتایی که سخت‌ترین امتحان هارو فقط با یکبار خوندن اما با احساس شادی با احساس اینه خدا کنارمه و همه چیز رو برام ساده میکنه، نمره هایی گرفتم که هیشکی باور نمیشه

            الان خیلی ترسام کم شده خیلی بیشتر رو توحید کار کردم و خیلی بیشتر حضور خدا رو حس می‌کنم

            میدونم اون هدف مال منه پس چرا نگران باشم

            من راهمو با شادی میرم و خدا اجابتم میکنه

            اینا رو که نوشتم احساس میکنم مثل پر سبک شدم و همه چیز رو با خودم مرور کردم

            سپاسگزا م علی آقا بابت کامنتتون

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
            • -
              علی برزگر گفته:
              مدت عضویت: 1042 روز

              بسم الله الرحمن الرحیم

              سلام مروارید پاک خدا

              امیدوارم هرجا هستی دلت شاد باشه دوست عزیز

              یهو چشمم خورد ب کامنت زیباتون که برام نوشتی

              بی نهایت سپاسگزارم ازت

              امیدوارم نور الهی کامنتت ب خودت برگرده

              راستش نمی‌خواستم کامنت شمارو جواب بدم چون قلبم هدایت نمیکرد

              بعد از یک رب هدایت شدم ب کامنت آقای ظاهری عزیز

              انگار یکی گفت همین و بفرست ب مروارید خدا

              واست کپی میکنم بخون و نکته طلایی هاش و پیدا کن

              …………………………………………………

              …………………………………………………

              استرس و عجله نداشته باشیم

              تلاش کنیم ولی همزمان لذت هم ببریم

              سگ دو نزنیم و تقلا نکنیم

              هم لذت ببریم‌هم حرکت‌کنیم

              این‌به معنای هیچ‌کاری نکردن نیست.

              همه چی درست میشه اگه حالمون خوب باشه

              باز. همون قانون احساس خوب= اتفاق خوب

              جدی گرفتن با احساس بد و ناشی از کمبود با تلاش کردن با تمام‌وجود و از سر شوق فرق داره.

              زور زدن با تلاش با لبخند فرق داره.

              درگیر نتیجه نبودن مساوی است با رها بودن و تلاش کردن راحت.

              جهان در حالت استرس و فشار و مقاومت کار نمیکنه

              جهتن در فاز حرکت با لذت کار میکنه

              تقلا و زور و فشار و تحمل نشان دهنده مسیر غلط ماست.

              کارها باید به راحتی انجام بشه یعنی با تلاش و لذت و راحتی و آسانی باید به خواسته ها رسید.

              عجب باور لذت بخشی و نتیجه بخشی.

              یه دوره ای میدویدم یعنی‌از 6 صبح تا 12 شب کار میکردم درسته که به نتایج عالی هم رسیدم‌ ولی پدرم دراومد و دیگه وقتی برای استفاده از اون نتایج نداشتم.استراحت و سفر و لذت و ورزش و خانواده و…کلا حذف شده بود.

              و الان در آزادی زمانی مکانی مالی روانی دارم نتایج بهتر از قبل میگیرم.

              این به معنای هیچ کاری نکردن نیستااااااا.اشتباه نکنیم.

              اونموقع پیچ زندگیمو با دندون داشتم باز میکردم و الان با یه آچار بادی در زمان‌کمتر و بدون فشار باز میکنم..

              من‌تنبلی نمیکنم من تلاش میکنم ولی اذیت نمیشم و کلی وقت اضافه برای لذت بردن از زندگیم دارم

              من هنوز در جال باز کردن پیچ هستم ولی ابزاارمو آپدیت کردم از دندون به آچار بکس بادی شیفت کردم.

              توربین بادی رو باید بزاریم در جهت باد و از باد استفاده کنیم.

              به معنای هیچ کاری نکردن نیست.

              امیدوارم لذت بردی باشی

              ب امید دیدن کامنت های زیباتون

              در پناه حق ……..

              علی برزگر

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
          • -
            عاطفه نوری گفته:
            مدت عضویت: 1972 روز

            درود الله یکتا به شما آقای برزگر گرانقدر برادر توحیدی و بینظیر

            در حال مطالعه کامنتهای این بخش بودم ک هدایت شدم به کامنت شما و داستانی ک تعریف کردید راجب برادرتون و هدایت شدم به پروفایلتان و داستانی ک خیلی زیبا نوشته بودید و مطالعه کردم و همون لحظه با تمام وجودم با تمام هستی ام در این دنیای مادی تایید کردم تصدیق کردم و تحسین کردم و گفتم خدایا شکرت خدایا هر نفس شکرت هر قدم هر لحظه هر نگاه هر دم و بازدم شکرت پررودگار که همه چیز شمایی توحید اول و آخر ظاهر و باطن و الحمدلله که من به صورت بنیادین در حال ساخت توحید وجود و شخصیت و زندگی ام هستم…

            واقعا همینطور خیلی ها هستن آرزوی سالم زیستن رو دارن بدون فکر بدون دغدغه بدن مقایسه زندگی کنند…

            من بی نهایت انسان های اطرافم رو دیدم آنچنان بیماری های فکری و ذهنی درونشون زیاد بوده به مرگ منجر شده و من به این واقعیت و حقانیت رسیدم ک هرچقدر آرام تر بی حاشیه تر و متمرکز تر روی سایت باشیم یعنی سعادت و رستگاری چون این سایت سراسر توحید و یکتا پرستی و درک و فهم زندگی و هدایتهای قرآنی هست…

            من ذره ای شک ندارم به حقانیت و آسانی این مسیر و برکت و نیرویی ک پروردگار نصیبمان میکند برای ادامه دادن رشد کردن حرکت کردن و دور شدن از حاشیه های بیمار گونه و شرک آلود جامعه….

            من دیدم انسان هایی ک از فرط حسادت و مقایسه آرامش ندارن و زندگیشون سراسر حال بد و حاشیه هست و وقتی متن شمارو مطالعه کردم با تمام وجودم تایید کردم که بله دقیقا همینه یک سعادت بزرگ هست سالم زیستن و دور بودن از حاشیه ها و جامعه ی شرک آلود بله دقیقا همینه خوشبختی سعادت پاکی راستی درستی و صداقت…

            یادت بخیر مادرم روحت در آغوش رب چقدر از آموزه های استاد رو براشون تعریف میکردم از تمرکز کردن روی اصل حال خوب حس عالی متعالی از قرآن هدایت ها و مادرم تایید می‌کرد و میگفتم مادر عزت نفس همه چیزه همه چیز از خودت نزن نکن دلسوزی نکن مگر تو مسولی یا خدایی؟!!!

            هرکسی خدای خودش رو داره قانون هست خدا هست ما این وسط چیکاره ایم…

            بگذریم ولی این قانون و خدایی ک من شناختم و درک کردم همه چیزش طبق اصول زمان بندی و منطق هست و همیشه حق جای حق قرار میگیره و باطل جز پوچی و نیستی جایی نداره…

            بی نهایت سپاسگزارم و تحسین میکنم و دعای خیر برکت رحمت بینهایت دارم براتون در پناه الله یکتا تنها قادر مطلق بدرخشید و زندگی کنید و عاقبت به خیر و توحید بینهایت نصیبتون باشه…

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
            • -
              علی برزگر گفته:
              مدت عضویت: 1042 روز

              بسم الله الرحمن الرحیم

              سلام ب خواهر عزیزم خانم نوری توحیدی

              بی نهایت سپاسگزارم از پیام زیباتون

              قلم انسان‌هایی را که از نظر زمان و مکان جدا از هم زندگی می‌کنند، پیوند می‌دهد.

              بی نهایت سپاسگزارم از قلم

              زیباتون

              همین الان پسرخالم یه پیام فرستاد بهم قلبم میگه همین جا واست بفرستم شاید مال شما باشه ………………….

              مومن آن باشد که اندر جزر و مد

              کافر از ایمان او حسرت برد

              ( مولانا)

              یعنی آدم حسابی ها اون کسانی هستن

              که

              وقتی که بالا هستن

              یا وقتی که پایین هستن

              در هر دو صورت به خاطر ایمانی که دارند

              حالشون خیلی خوبه

              و همه حسرت حال خوب اینهارو میخورن

              امیدوارم هرجا هستی شاد و سبز و ثروتمند باشی خواهر عزیزم

              یا حق …

              میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
          • -
            عاطفه نوری گفته:
            مدت عضویت: 1972 روز

            الحمدلله رب العالمین

            حمد سپاس و ستایش ها مخصوص پروردگار عالمیان هست

            او ک از رگ گردن به ما نزدیک تر و همواره در حال هدایت و رزق و روزی دادن ماست…

            الله اکبر الله اکبر

            الحمدلله رب العالمین هر لحظه هر قدم هر نفس…

            برادر توحیدی بزرگوار و ارزشمندم بینهایت سپاسگزارم

            بینهایت قدر دان هستم

            بی نهایت تحسین میکنم

            وبی نهایت درود بر شما ذات پاک توحیدی شما و شرافت توحیدی شما…

            چقدر نشانه بود برایم در فرکانس کمی منفی قرار گرفته بودم و یاد مادر عزیزم افتاده بودم و ذکر میگفتم و هرلحظه میگفتم من تسلیمم یا رب من دخالت نمیکنم در کار شما من کی باشم من بنده ای تسلیم و عاجزم من ناتوانم من بنده ام و مطیع و سپاسگزارم…

            وارد سایت شدم و این پیام مقدس و توحیدی رو دریافت کردم و روح من رو پاک تر آرام تر و زیباتر کرد و قطعا ک خود خود خدا بوده و لاغیر…

            در این تضاد عجیب و ناتوان کننده اگر توحید و ربوبیت و عشق و هدایت نبود من جان سالم ب در نمیبردم و میبینم برانگیختگی اطرافیان رو برای قوی بودن و ماندن و ادامه دادن من در اوج تضاد و ب رحمت الله رفتن مادرم میبینم ک باعث تعجب همگان شده و قطعا ک این نشانه بوده ولاغیر

            الحمدلله رب العامین…

            یا الله

            یا رب

            تسلیم تر از هرلحظه ام و بنده تر از لحظه ام و عاجزترم و وابسته ترم هرنفس به شما رب العالمین عزیزم…

            لا اله الا لله…

            استغفرلله..

            بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿1﴾

            به نام خداوند رحمتگر مهربان (1)

             

            الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ ﴿2﴾

            ستایش خدایى را که پروردگار جهانیان (2)

            الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ﴿3﴾

            رحمتگر مهربان (3)

            مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ ﴿4﴾

            [و] خداوند روز جزاست (4)

            إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ ﴿5﴾

            [بار الها] تنها تو را مى ‏پرستیم و تنها از تو یارى مى‏ جوییم (5)

            اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ ﴿6﴾

            ما را به راه راست هدایت فرما (6)

            صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ ﴿7﴾

            راه آنان که گرامى‏ شان داشته اى نه [راه] مغضوبان و نه [راه] گمراهان (7)

             

            میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
        • -
          بهار بختیاری گفته:
          مدت عضویت: 1688 روز

          سلام سعیده ی قشنگم.

          جمله ای تو کامنتت نوشتی که قلبم روشن شد، دلم آرام شد و نور چشمم شد.

          اینکه کدام جمله بود باشه برای زمان درستش ولی سعیده جان هر جمله از جوابت را خواندم گفتم:« کاش میشد فلان ماجرا را برای سعیده جان تعریف کنم، کاش بشه فلان تجربه را با سعیده جان به اشتراک بگذارم.»

          کلی حرف دارم که بخواهم در جواب کامنت شما بنویسم ولی اجازه بده از این جا شروع کنم.

          توحید اون حلقه ی گمشده ی زندگی من بود و من وقتی به ثروت و آزادی مالی رسیدم فرصت کردم به توحید فکر کنم.

          دوست دارم وقتی خدا برام پلن می‌ریزد، هیجان زده ام و امیدوار. میدانی؟ خوب می چیند.

          تو همون کامنتی که برای شما نوشتم، میخواستم بپرسم:«سعیده جان اگر دوست داشتی برامون از باورهای خوبت نسبت به نوشتن و ارتباطات بنویس. به اعماق وجودت برو و بگو کدام باور توحیدی و پاکی پشت این تأثیرگذاری های شماست؟»

          و خودت چقدر قشنگ نوشتی.

          عاشق اینم که تو لب باز نمیکنی ولی به مقصد می‌رسی.

          خدا را شکر.

          اینقدر قشنگ از هدایت ها و اتفاقات زندگی تان می‌نویسید که مطمینم جریانِ هدایت شما را کشیده به یکی از بهترین لوکیشن های دنیا.

          سعیده جان من کامنت دو نفر از بچه های سایت را از ابتدا که وارد سایت شدند تا آخرین کامنت هاشون را خوانده‌ام.

          یکی جناب رضا عطار روشن

          دیگری مرضیه پری پور عزیز

          وقتی کامنت های شما را میخوانم، صدایی در قلبم میگوید:«این دختر بزودی شکفته میشود و مثل این دو عزیز به آزادی مالی خواهد رسید.»

          روند صعود شما واضح و قابل لمس هست.

          تحسین کردنی است مهاجرت شما، توکل به خداوند وقتی فکر نیکا و نیلای عزیز هستید، قدم برداشتن برای ساختن باورهای توحیدی تان و این رد پا گذاشتن مستمر شما. بی نهایت تحسین میکنم شما را.

          استمرار همه چیز است.

          همین استمرار است که دست تو را میگیرد وقتی راه درست را گم کردی، وقتی تمرکزت را از دست دادی و وقتی نجواها به سمت تو حمله میکند.

          استمرار نجات دهنده است و شما هزار ماشاالله استاد هستید.

          همانطور که گفتم به اندازه ی روزهایی که با استاد جان هستم، حرف دارم ولی بماند برای زمان درستش.

          نسیم خنک و شبانگاهی شمال گوارای وجودت، دستانت پر از عشق و ظرف ثروتت پر باران، مثل باران های بهشتی مازندران و گیلانم…

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
    • -
      مرضیه گفته:
      مدت عضویت: 1565 روز

      سلام سعیده عزیزم

      آخ چقدر خندیدم من به کامنت شما و حالم رو خوب کرد تو ذهنم اینطور تصور کردم با جارو افتادی دنبال شیطون و میخوای یه دل سیر بزنیش خخخخخ

      عزیزم تا همین جا هم دمت گرم عالی بودی کی بابا می تونه مثل تو از کار رسمی استعفا بده بعد بره تنهایی جزیره بخدا که شاهکار کردی دختر

      حتما که با این کنترل ذهن و توحیدی عمل کردنت نتایج عالی هم میاد

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
    • -
      اعظم برزگری گفته:
      مدت عضویت: 1424 روز

      سعیده ی عزیز

      سلام

      چند دقیقه ی پیش که بر پشت موتور سوار بودم و از باغ برمیگشتیم در تاریکی خیره کننده شب،عین همون جاده ی زیبایی که استاد و مریم جان ازش عبور کردند با درختان و سبزه زارهای زیبا،همین جاده ی زیبا رو ،شب ساعت دوازده!که از دو طرف با درختان بلند سرو و عطر خوش سبزه ها آمیخته شده بود همراه با آبی که از زیر پاهایمان در حال عبور بود و خنکی آب و تاریکی شب،یه لحظه به رسم عادت سرم رو بردم بالا و درخشش ستاره ها و عظمت شب،و جهانی که انگار یه لحظه حس کردم دوره سرم می چرخد و یک حس فوق العاده ایی گرفتم و همون آیه ی زیبای خدا:

      وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِى السَّمَوَاتِ وَمَا فِى الْأَرْضِ جَمِیعاً مِّنْهُ إِنَّ فِى ذَ لِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ‏

      و آنچه در آسمان‏ها و آنچه در زمین است، همه از اوست که براى شما رام نمود، همانا در این تسخیر براى کسانى که فکر کنند، قطعاً نشانه‏ هایى است.

      چقدر حس خوبی داشتم اون لحظه و چقدر احساس کردم که خدا دوستم داره،چقدر فرکانس شب بالاست در سکوت و تنهایی،انگار هیچ فاصله ایی بین تو و خدا نیست!

      نمیدونم و از حال امروز شما هم خبر نداشتم،وقتی کامنت زیبایتان را همراه با نوشته ی زیبای خانم شایسته خواندم حس کردم این احساسم رو باید با شما شریک باشم.

      استمرار و استمرار و استمرار،نتیجه ای

      ماورای تصوراتمان به بار خواهد داد.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
    • -
      سیدمجید حسینیان گفته:
      مدت عضویت: 3758 روز

      سعیده‌ی عزیز سلام

      خدا حفظت کنه و اینچنین عاشقانه بر قلب و زبان و قلمت بباره که هر بار خوندن نوشته‌هات چقدر حال دلمو خوب میکنه و شوق یکتاپرستی و توحید و وصل بودن به تنها قدرت رو درقلبم جاری میکنه

      توی مترو نشسته‌م و در حالی که چشمام نمناکه اینا رو واست نوشتم

      خدا به هممون خیر و برکت ( خودِ خودش رو) عطا کنه

      در پناه خدا باشیم هممون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
    • -
      نسرين خالقي گفته:
      مدت عضویت: 1315 روز

      سلام سعیده نازنین ،

      ممنون از نوشته های زیبایی که با هدایت الله به قلب زیبایت می نویسی. این نوشته تو هم برای من اب روی اتش شد من هم چند روز بود اب روغن قاطی کرده بردم که ریشه ان همه از شرک و عدم باور فراوانی بود اینکه دست و خمایت الله را یادم رفته بود داشتم روی حمایت و کار درامد دیگری حساب می کردم . شکر الله که هدایتم کرد به این کامنت زیبا ، ایه های زیبا و تکه هایی از مقاله مریم نازنین . خدابا صد هزار بار شکر برای این هدایت ، خدایا تنها تو رازمی پرستم و تنها از تو یاری می جویم و محتاج هدایت تو هستم قلبم را باز کن تا هدایت های تو را دریافت کنم و عمل کنم .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
    • -
      زهرا و صدیقه گفته:
      مدت عضویت: 1940 روز

      به نام خدای یکتا

      سلام بر سعیده عزیزو تو حیدی

      چند وقت پیش یک کامنتی رو نوشته بودین یادم هست قبل از خواب داشتم میخوندم .از جریان مهاجرتتون که چجوری درها باز شدند و الان چه شرایط بهتری رو دارین تجربه میکنید.یک لحظه بعد از خوندن کامنت شما شیطان اومدو شروع کرد

      نجواها رو که زهرا ببین جهان چجوری جای سعیده رو تغییر داد

      میبینی خودت رو .شاید بگم چند دقیقه این نجواها بود پا شدم رفتم مسواک بزنم همینطوری نجواها تو ذهنم میچرخید طوری که بعد از مدتها که اصلا دیگه یادم نمیومد اخرین باری که گریه کرده بودم اشکم دراومد همون لحظه به خودم گفتم زهرا خجالت بکش تو و گریه؟گریه تو یه جور کفره مگر اشک شوق باشه غیر اون شرکه و سعی کردم خودم رو اروم کنم همونطوری که داشت خوابم میبرد شما رو تجسم میکردم تو پوزیشن کاری قبلیتون و اینکه واقعا اهل عمل بودین.اخه من که اصلا خودم از وقتی وارد سایت شدم و این آگاهی هارو دنبال میکنم یادمه حتی خواهرم یک بار ازم خواست بیرون که میرم براش از داروخانه خرید کنم و محترمانه درخواستش رو انجام ندادم.اون موقه تو چنین فضای کاری سعیده احساسش رو خوب نگه داشته بشکن و شادی راه مینداخته و فضا رو به نفع خودش تغییر میداده با کنترل ذهنش تو هم سختش نکن البته اما جهاد پولادینت رو خدا منتظره ببینه و همینطوری که هی آروم تر میشدم خوابم برد و نیمه های شب با یه خواب عجیب بیدار شدم.چنان عحیب که هدایت بودنش مثل روز روشنه. افرادی تو خوابم اومدند و حرفایی زدند که دقیقا مرتبط بود با گفتگو های ذهنی قبل از خوابم .انقدر اون خوابه تکونم داد که تمام تلاشم عمل کردنه.میدونم خدا در بهترین زمان پاسخ صبر و سپاسم رو میده .سپاسگزارم که صادقانه میاین و مینویسین.سماسگزار خداوندم که وقتی ذهنت دنبال الگو میگرده بهترنش رو جلو روت میزاره.خدا رو بی نهلیت بابت استادان عزیزمون استاد عباس منش و خانم شایسته و این سایت الهی و دوستان پاکی چون شما سپاسگزارم.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      شیرین حمزه ای گفته:
      مدت عضویت: 2704 روز

      درودبرسعیده عزیزم دخترتوحیدی وموحد.. مثل همیشه کامنتت روخوندم ودردلم تحسینت کردم برای شجاعتت برای ایمانت برای توحیدی عمل کردنت فوق العاده ای دختر، لیاقتت رشدوپیشرفته اتفاقی جزاین جهان نمیتونه برات رقم بزنه..ا ازدیروز یه صدایی انگارمدام میگفت بروبرای سعیده کامنت بنویس اما حرف خاصی نبودجزتحسین، ،اماامروز این لحظه ای که داشتم ویوی غروب رویاییی روازپنجره خونه درشهرزیبای استانبول تماشامیکردم وسپاسگزاری میکردم دوباره اون حس قوی بهم گفت برای سعیده کامنت بزار منم گفتم چشم، گفت اون جمله ای که سال گذشته به خودت گفتیم روبراش بنویس منم گفتم چشم، یادمه حدودا سال قبل تویه مقطعی خیلی نجواها بهم فشارآورده بودن یه روزغروب مدام ذهنم داشت سرزنشم میکرد گفتم خدایا من ازپسش برنمیام توخودت جوابشوبده، اصلا بگو من چرااومدم تواین جهان، اصلا چرا توجایی بدنیااومدم که اینهمه باورهای داغون هست… توقلبم یه حسی مثل گرمااومدوبعدش، بهم گفت بنویس، اولش مقاومت داشتم ولی خیلی اون صداقوی بود شروع به نوشتن کردم، واون جمله ها این بود:

      درپیچ وتاب های زندگی خودت را رسوامدان، توبسیارعزیزی وارزشمند

      توخدایی هستی که به سرزمینی شگفت انگیزسفرکرده ای.. فاصله ی یقین تاکمال اراده توست، ومانع اراده ات شک توست..

      یادت باشد در سفری هستی کوتاه اما شگفت انگیز…

      هروقت دچارشک میشم این جمله روباخودم تکرارمیکنم یه حس عجیبی داره برام، میگه حالا که فهمیدی کی هستی برای رسیدن به حدکمال خدایی اراده میخواد وشک چیزیه که اراده ات روضعیف میکنه، خیلی حرف داره توش هم عزت نفسه،که اگه یه خطایی کردی نگی آب ازسرم گذشت، میگه خودتوبربادرفته وبی ارزش وناتوان ندون توخدایی،

      هم توحیده، هم رهایی، اینکه کل این مسیریه سفره نچسب فقط به مسیرت ادامه بده وازاین سفرشگفت انگیزلذت ببر… برای من این جمله ها مثل یه کتاب هرباریه پیامی برام بازمیشه یه درکی ازش پیدامیکنم.. اون حس گفت بنویسم برای شما منم نوشتم، خدامیداندوبس..

      الهی که شغل جدیدت برات پرازخیروبرکت های فراوان باشه عزیزم، والهی که سفرزمینیت هرروزلذتبخش تروشگفت انگیزتربشه برات… دوست دارم

      به رب بی همتا میسپارمت..

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 13 رای:
      • -
        فاطمه(نرگس) علی پور گفته:
        مدت عضویت: 1331 روز

        بنام الله..

        سلام شیرین جان!دوست هم فرکانسیم.

        موقعه ایی که کامنت دوستان رو نگاه کردم..وقتی رسیدم به کامنت شما ،’نور الهی روی اسمتون برام روشن شد..

        احساس کردم بیشتر کامنت شما رو درک کنم…

        چقدر این نور الهی در جریان هست.و من مدام این وجود الهی ام را در تک به تک ثانیه های زندگیم در طی روز بصورت مکرر،’میبینمو حس میکنم.

        (درپیچ وتاب های زندگی خودت را رسوامدان، توبسیارعزیزی وارزشمند

        توخدایی هستی که به سرزمینی شگفت انگیزسفرکرده ای.. فاصله ی یقین تاکمال اراده توست، ومانع اراده ات شک توست..

        یادت باشد در سفری هستی کوتاه اما شگفت انگیز…)

        بابت کامنت پر ارزشتون از تمام وجودم سپاسگزارتونم.

        این کامنت رشد توحیدی را در درونم غوطه ور کرد..

        شیرین جان..یادم از صحبت خداوند تو قرآن سوره حرج افتاد…

        خداوند بهم گفت..از بت پرستان،’از رفتارهای بیهوده دوری کن..

        و بعداش بهم گفت شرک نورز..اگه شرک بورزی،’پرنده شکاری تو رو میگیره و از سخت ترین منطقه اون صخره های سخت تو رو از بالا پرت میکنه و جای دور دست میندازه…

        و من اینو به واقعیت تصویر توی یه مستند دیدم..

        که اون حیوان لاشه بدنش از هم گسخته شد..دقیقا جایی انداختش پایین.که بدترین اون قسمت کوه بود…

        همه چیز عزت نفسه…اگه خودتو باور داشته باشی.و ایمانت بخداوند باشه..و نخای مثل بقیه جامعه عمل کنی..

        تو رو همجوره ساپورت میکنه…

        هر جا بهش پناه بردم..همون لحظه به فریادم رسیده…

        هر جا شک کردم.و ایمانمو ضغیف کردم.حتی برای کارهای به ظاهر کوچک و ساده که خیلیم مهم نبوده برام..به ضمن خودم…اون لحظه بیشتر برام واضح میشه..چقدر شک و تردید میتونه نتیجه ناحالبی رو برات پیش بیاره..و دوباره کاری بشه…

        بی نهایت سپاسگزار خداوندم..و سپاسگزار شما دوست عزیزم..پیامتون راه قلبمو برام باز کرد..

        نیاز خوراک ،’این ساعتم با پیام شما خورانده شد….

        چقدر شیرینی اش،حالمو خوب کرد.باید بیشتر بخونمش..

        کیف کردم….!..دوستتون دارم..اون فضای مدیترانه ایی ترکیه،’نوش جانتون باشه…

        زندگی خوب،’ه. پر از سعادت دنیوی ،’بدرقه وجودیتون باشه!..

        (توخدایی،

        هم توحیده، هم رهایی، اینکه کل این مسیریه سفره نچسب فقط به مسیرت ادامه بده وازاین سفرشگفت انگیزلذت ببر… برای من این جمله ها مثل یه کتاب هرباریه پیامی برام بازمیشه یه درکی ازش پیدامیکنم.. اون حس گفت بنویسم برای شما منم نوشتم، خدامیداندوبس..)

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
      • -
        علی اسدی گفته:
        مدت عضویت: 1361 روز

        سلام ودرود خدا برشیرین خانم عزیز

        امیدورارم درپناه الله یکتا شادوثروتمند باشید

        کامنت من رواز شرق ایران دریافت میکنی دراین تابستون داغ ولی صبحی بسیارخنک خدایاشکرت

        کامنتت بسیارزیبا ودل چسب بود بخصوص اون چندتاجمله عجیب حال دل من روخوب کرد خداوند حال دلتوخوب کنه

        بدجورنیازداشتم به همچین سوختی برای ادامه راه که خداونداول صبح دست من روگرفت وگذاشت روی کامنت پرمحتوا وتوحیدی شما

        امیدوارم همیشه درمدار رشد وپیش رفت باشی

        درپناه الله یکتا شادوثروتمند باشید

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      فهیمه پژوهنده گفته:
      مدت عضویت: 2176 روز

      سلام به تو دوست ارزشمندم

      سلام به تو سعیده توحید نشانم که جز اهالی دیار توحید هستی

      عزیزم بارها هروقت ردپاهاتو، چهره نازتو و تجربه ها و نتیجه هاتو میبینم و به یاد میارم تحسینت میکنم.

      میخواستم بگم این تغییره کار هرکسی نیست. این تغییرها اونم اساس و ریشه ایی که میخوای پِی ساختمان و برج وجودِ خودساخته ات رو بسازی کار هرکسی نیست، نه اینکه همه نتونن نه همه این امکان رو دارند دست به تغییر خودشون بزنن. خودشون انتخاب کنن و خودشون در مسیر خلق آگاهانه زندگی شون قدم بردارند. امـــا نکته اش اینجاست که “عده کمی متعهد به تغییر میمونند، عده کمی مسئولیت تمام و کمال زندگی و انتخاب هاشون رو میپذیرند.”

      من و همسرم اواخر دیماه 1399 کوچ کردیم اومدیم تهران. و قبل از اون من در بهترین محله و نزدیک خانواده و اونم سرکارم مدیرداخلی بودم و پیشنهادهای وسوسه انگیزی از طرف مدیر شرکت بهم میشد و در حدی پیشرفت کرده بودم که داشتم نیرو استخدام میکردم. اما من یک روز یـــک تصمیم گرفتم. یک حرکتی زدم که واقعا الان برمیگردم فکر میکنم به اندازه فهیمه اون روزا شاید جسارت و ایمانم بالا نیست. و شرایط جوری پیش رفت و داره پیش میره که بازم من بیشتر مسئولیت اون استعفا دادن و تغییرهای بزرگ زندگیم رو بپذیرم. اگــر نپذیــرم، اگر به یـاد نیـارم که در مسیر رشدِ اون بذر در وجودم باید مراقبت هام رو پرقدرت ادامه بدم،میدونی چی میشه اون دانه ایی که تو خاک وجودم کاشتم تا رشد کنه و بهش فرصت دادم تا رشد کنه. در نطفه خفه میشه. آره اگر حواسمون نباشه حتی تو همون خاک هم که هست و دیده نمیشه، مورچه ها میان میخورنش. پس خیلی حواست رو جمع کن. یک حرکتی زدی که باید تمام مسئولیتش رو بپذیری و با خودت همیشه در صلح باشی و مورچه های ریزسیاهی همیشه هستند، که دانه ها رو در دل خاک وجودت پیدا میکنن مثل سرزنش گری و مقایسه و عجله و … که باید یاد بگیریم خیلی سریع مچشون رو بگیری.

      خلاصه که خیلی خیلی برات خوشحالم که ناظر بر افکارت هستی و داری برای چطور خلق شدن لحظه لحظه ی زندگی خودت فرمانروایی میکنی…

      خدا با شجاعان هست و شجاعان نه ترسی به دلشون راه میدن نه غمی. نه میذارن این چهار تا بزک دوزک و تایید ها و هدیه ها و پول ها حالشون رو خوب کنه یا بد کنه. اونا قائم به ذات خودشون هستن و از منبع درونی خودشون در حال تغذیه هستند.

      دلم خواست مثل یکی از اعضای خانواده ات برای توشه سفرت و روزای آینده ات یک چاشتـی تو کیفت بزارم. و به یادتو و به یاد خودم بیارم که ما در سفری هستیم سفری از جنس تغییرات اساسی برای رشدی پایدار، سفری برای از نو به پاشدن…

      در امان الله یکتا میسپارمت سعیده جان.بووس

      ارادتمندت فهیمه

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سحر احمدی گفته:
      مدت عضویت: 2589 روز

      سلام سعیده جان. چندوقته میشه هر فایلی استاد میگذارد بهشهی سر میزنم ببینم سعیده خانم کامنت گذاشته یا نه؟ من عاشق کامنت ها و توحید که در عمل انجام میدهی هستم. تو هم مثل استاد الگو من هستی که شجاعانه حرکت کردی و مطمنم به نتایج بی نظیری میرسی. ادامه بده. با عشق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      شهاب عظیمی گفته:
      مدت عضویت: 1937 روز

      سلام ودرود خدا به سعیده عزیز وتوحیدی

      سپاسگزار خداوندم که چنین دوستان بینظیری دارم که کلی برام ارزشمند و تاثیر گذار هستن و الگو بسیار موفق که میتونن چراغ راه من و دوستان دیگر باشن

      کامنت شما باعث شد دست به قلم بشم که بیام و رد وا بزارم ممنون از، شما

      دمت گرم چقدر لذت بردم و کلی خنده بر لب هایم جاری شد با این زرررت گفتن هات بسیار ممنونم

      از اول چندین صفحه خوندم و دنبال کامنت شما بودم بعد از چندین صفحه و ساعت دیدم خبری نیست اما بچه ها اسم شمارو میارن هدایت ونشانه ها اومد که برم کامنت ها رو بر اساس امتیاز بزنم که دیدم الله اکبر سیعیدعزیز همین جاست و کلی ذوق وشوق کردم برات

      واز خوندم کامنتت بسیار درس گرفتم، پیش خودم گفتم مگه میشه ایشون ننویسن حتمآ برامون خواهند نوشت

      تو بیمارستان مسیح دانشوری تهران بودم همراه پدرم که کامنت های شمارو میخوندم وخاطرات تون رو مرور میکردم وهمش تحسین و تبریک میگفتم بهتون میگفتم واقعا تا حدودی میفههمم اون شخصیت و رها بودنتون رو عدم بستگی بودن تون رو به بیرون خودتون و فقط توکل به خدا وند و هدایت خواستن از خودش که کمکتون کنه، افریین به، شما

      منم پارسال خداوند توی برج 10یه بار ردیف کرد که برای اولین بار هدایت شدم با ماشین خودم که خاور باری است بیام جزیره به قول شما توحیدی کیش که یه اساس منزل بود ببرم برای یک خانم بسیار باشخصیت و ثروتمند که کل این مسیر رو باشوق وذوق طی کردم که رسیدم به بندر چارک اون موقع تمام ایران سرد ویخ بندون بود اما اونجا هوا بهاری و عالی بود چقدر لهله میزدم برای دریا و لنج وموج هاش

      یکی از بهترین سفر ها ی من بود با لنج ماشینم رو سوار کردن و دقیقآ در زمان غروب خورشید شروع به حرکت کرد به سمت جزیره چیزی که همش توی ذهنم تصور میکردم همه عکس میگرفتن خوشحال بودن و خندون تا رسیدیم جزیزه الله اکبر از این همه زیبایی و ثروت و نعمت و فراوانی دهنم باز موند با اینکه گیج خواب و خسته راه بودم اما شوق و ذوق نمیزاشت بخوابم رفتم تو مجتمع نمیدونم فکر کنم بهاران بود باری تحویل دادم چه ماشین هایی تمه هیولا چه موتور هایی چه ادم هایی چه تیپ هایی اصلا همه چی با این ور اب فرق میکرد واقعا جزیره بود

      اما بعد اون رفتم جاده ساحلی برای خواب تو ماشین خودم

      صبح که بیدار شدم الله اکبر از این همه زیبایی و قشنگی، باور کن با صدای امواج دریا ونسیم خنک و صدای پرنده ها و مرغ های مینای زیباش بیدار شدم

      وایی 24ساعت اونجا کلی لذت برم و روحم صیغل داده شد

      واقعا خوش گذشت و دوست دارم بیام ودوباره اون مناظر رو همراه خانواده ام تجربه کنم.

      تازه اون صاحب بار گفتشهرموقع اومدی با خانواده بیایین ما خونه داریم و کلید میدیم خدمتتون و در خدمتیم

      این تجربه کوتاه من از جزیزه زیبایی کیش بود خواستم بگم زمانی از اون جزیره میگید کاملا حسش، میکنم

      راستی تجربه های شخصیتون در کامنت ها خیلی بیشتر به دل و روح من میچسبه خدا خیرتون به دختر خوب خداوند

      با همین فرمون برو که راه درسته

      الهی که خیر وبرکت سرتار زندگیون رو فرا بگیره

      در پناه الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2057 روز

      سعیده عزیز

      خداوند رو شکر میکنم بخاطر وجود دوستان ارزشمندی همچون شما.

      خدا رو شکر میکنیم بخاطر زندگی امروز که هنوز فرصت داریم.

      امیدوارم از مرخصی‌ات نهایت بهره را برده باشی.

      2 تا تجربه خودم رو دوست دارم با شما و بقیه دوستان به اشتراک بزارم، صرفا جهت تقویت فکرهای خودم و در همین راستا از خدای وهابم درخواست میکنم درک بهتر قانون رو به من و شما و همه بچه‌های گل عنایت کنه.

      جریان اولی برمیگرده به تنها شدن‌مون که چیز بدی اصلا نیست…یعنی ماهایی که رو خودمون کار کردیم جهان اجازه بهمون نمیده با آدم‌های دیگه باشیم و اگرم تلاش میکینم بریم با بقیه باشیم، بعد از چند ثانیه متوجه میشیم که اصلا جا ما اینجا نیست…اینو نوشتم تا از تنهاییمون نه تنها گله‌مند نباشیم که خوشحالم باشیم که آدم‌های نامناسب اطراف‌مون نیستن. واقعا جهله اگه اجازه بدم فرکانسم با اینکارا بیاد پایین.

      موضوع دوم برمیگرده به بحث مراقبت از باورها.

      من بهار مقداری تخم ریحون کاشتم و به قول مریم جان بای اعتماد کنی که در میاد. روزای اول در نمیومدن ولی من اطمینان داشتم بالاخره میاد بیرون. البته که اینم خونده بودم تخم ریحان نسبت به مثلا شاهی دیرتر جوونه میزنه. بعد چندروز وقتی رفتم دیدم سبز کرده.ععععع ایتقدر خوشحال شدم…البته اینم بعنوان سرگرمی فقط انجامش میدم و به شما هم پیشنهادش میکنم،چون خیلی کمک میکنه بفهمیم باورا چطور کار میکنن و اصلا درک‌مون میره بالاتر. بعدش اینارو اتفاقا من روزی 2 بار آب میدم یکی صبح و یکی بعدظهر ..اینجاهم خداییش گرمه…

      هیچی بعضی روزا که یبار آب میدم و بعدظهرش دیرتر میشه یا یادم میره میبینم تمامشون شل شدن و دارن خشک میشن. وقتی که آب میریزم پاشون همون شل شده‌ها 2 ساعت بعد باز قد علم میکنن. به خودم میگم ببین باورها هم همینن. اگه آب دهی شون تاخیر بیافته شل میشن و اگر به دادشون نرسی شایدم بمیرن…

      خدایا شکرت بخاطر این قوانین ساده.. راستی 2 برگش رو چیدم و چه عطری داره و قوانین هم وقتی میوه میدن همین عطر رو دارن

      دوستت دارم سعیده خانم.

      من یکی از عشق‌بازی شما با خدا کلی ایده گرفتم و رشد کردم..

      امیدوارم تو این مسیر توحیدی همیشه بدرخشی با قلبی محکم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهرا علیپور گفته:
      مدت عضویت: 973 روز

      یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ

      پروردگارا تورا سپاس میگوییم که نام هایت چراغ راهنمای ماست وهرلحظه وهرجا هدایتگر ماست

      پروردگارا تورا سپاس میگوییم که هیچ حبیب ودوستی جز تو نداریم

      پروردگارا تورا سپاس که هیچ طبیب ودرمانگری جز تو در زندگیمان نیست ازتو طلب میکنیم نام نورانی طبیبت را در تمام زندگیمان جاری بفرما ما بیماران درگاهت هستیم

      پروردگارا توراسپاس میگوییم که تنها پاسخگر هستی تو هستی وچشم امیدی به کسی نداریم

      پروردگارا تورا سپاس میگوییم که شفیعی جز تو نداریم و تو تنها شفیق و رفیق زندگیم شدی

      پروردگارا جای خالی شفیق ورفیق را بر ما پرکن ودلمان را به تو میسپاریم وجای هیچ مهری دیگرجز مهر تو در دلمان نیست

      وتو با مهر خودت آن را پرکن واز پاکترین مهرها وانسان ها ان را پرکن

      پروردگارا تو را سپاس میگوییم که هیچ راهنمایی جز تو نداریم هیچ انیس جز تو نداریم وجودمان خالی است خانه خالی شده است خودت با نور خودت آن را پر کن

      پروردگارا کسی بر ما رحم نکرده است انتظار هیچ رحمی از کسی نداریم وتنها چشممان به دستان قدرتمند تو بر روی زمین است طلب میکنیم که نام راحم خودت را در دلهایمان جاری کنی

      پروردگارا هم نشینی جز تو نداریم ما تنها در این دنیا قدم نهادیم وتنها دنیا را ترک میکنیم ازتو طلب میکنیم که مونس وهمدم و رفیق و شفیقمان شوی

      پروردگارا توبه میکنیم بابت تمام لحظاتی که دل به غیر از تو بستیم لحطاتی که در غفلت بودیم لحظاتی که با ظلمت و سیاهی طی کردیم

      سبحانک یا لا اله الا انت الغوث الغوث الغوث خلصنامن النار یا رب

      فراز 59 از دعای جوشن کبیر

      سلام به سعیده ی عزیزم به سعیده ی مهربان دوستداشتنی

      سعیده جانم یه حسی امروز بهم گفت که بیام و بدون هیچ گشت وگزاری توی سایت نوشته ی تو رو بخونم .

      امروز داشتم به فراز 59 از دعای جوشن کبیر گوش میدادم و دیدم خیلی مربوط به نوشته ی امروز توست و باز یه حسی بهم گفت که این شکرگزاری مربوط به این فراز رو برات بزارم .

      سعیده جانم دختر جانمم هیچ رفیقی بهتر از خدا وجود نداره وتو بهترین کس رو انتخاب کردی

      بهت حسودیم میشه دختر که اینقد متوکلی و باایمان وهمیشه تحسینت میکنم .

      همه چی فقط هدایته و بس وقتی صدای قلبتو میشنوی وقتی درهای قلبت باز میشن و اجازه ی ورود نور رو بهش میدی اونجاست که اتفاقات براحتی رقم میخورند

      چقد این نوشته ی خانم شایسته عالی بود جوانه ای که میکاری و مراقبت میکنی تارشد کنه

      یاد خودم افتادم 2 سال تمام در حال مراقبت از جوانه ای بودم که کاشته بودم و از هر باد و طوفانی ازش مراقبت میکردم خودم رو بسته بودم به یادگیری و کارکردن و هرس کردن باورها و دوری از جامعه ای که هرروز بهت باورهای محدود کننده میدادن .

      گرچه سخت بود ولی من صبر کردم تا جوانه ای من رشد کنه بهش کود دادم بهش نور دادم بهش عشق دادم و عجله نکردم که چرا رشد نمیکنه چرا سراز خاک بیرون نمیاره

      روزهایی بود که کم میاوردم ولی سریع به خودم میومدم و میگفتم حتما نشونه ها میان حتما دانه ای کوچک من رشد میکنه و من میبینمش که سرازخاک بیرون زده

      سعیده جانم هرروز صبح که به محل کارم میرفتم باید کرکره ی مغازمو که ازاین کرکره های قدیمی بود وخیلیم سخت بالا میرفت رو با دوتا دستم بالا میبردم ولی عشق میکردم و ناراحت نبودم .

      امروز که برات مینویسم حدود 15 روزه که به محل جدیدم منتقل شدم

      دیگه ازاون کر کره ی سفت ومحکم خبری نیست یک در و یک قفل که خیلی راحت باز میشه ویک سالن بزرگ در یک جای بهتر با چند تا انسان بسیار شریف و مهربان که دوست وهمکارم شدند

      2 سال تنها دریک سالن کوچک برای من باعث رشد وشکوفاییم شد من اونجا کلی وقت برای یادگیری داشتم و اون دانه سرازخاک بیرون زد و من امروز با لطف خداوندگارم به محلی عالی با امکاناتی عالی با انسان هایی عالی تر آشنا شدم باورت میشه حتی اجاره ی مکانم کمتر از محل قبلیم برام درآومده

      من امروز قوی تر شدم و یک درجه ایمانم با دیدن اتفاقاتی که برام درحین این جابجایی افتاد قوی تر شده .

      سعیده جانم بدون که جایی که هستی قراره تورو رشد بده و نتایج خودبخود میاد قرار نیست هیچ کاری انجام بدی دستان خدا تورو به جایی بالاتر میبرند و همینطور ادامه داره این مسیر .

      من فقط درزمانی میام ومینویسم که اون حس بهم بگه و حس نوشتن داشته باشم وامروز هم یکی از اون روزها بود .

      نمیدونم چه خیری درش هست ولی حتما همش خیرو منفعت خواهد بود .

      خیلی دوستت دارم

      درپناه عشق ونور الهی باشی .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
      • -
        نازنین گفته:
        مدت عضویت: 1246 روز

        سلام زهرا جان عزیز

        مبارکت باشه جای جدید و مغازه ی جدیدت

        تحسینت میکنم برای ایمان و باورهایی که ساختی

        تحسینت میکنم که کم نیاوردی تو لحظات سخت

        و ایمان داشتی نشونه ها میان

        الهی که جای جدید پر از برکت و نعمت و ارامش باشه برات

        چقدر لذت بردم و حال کردم با این فراز دعای جوشن کبیر

        بسیار سپاسگزارتم دوست عزیزم

        چه ترجمه ی زیبایی داشت

        اشکهام جاری شد رو صورتم

        چقدر نیاز داشتم باین راز ونیاز عاشقانه با خدا

        خدایا با مهر خودت دلهایمان را از پاک ترین مهرها و اتسانها پر کن

        خدایا ما که جز تو رفیقی نداریم

        جز تو دوستی نداریم

        تنها باین دنیا آمده ایم و تنها هم این دنیا رو ترک میکنیم

        خودت رفیق و دوستمان باش

        خودت مسائل مون رو حل کن با توانایی بی نهایتت

        پروردگارا اجازه ی باز شدن قلبهامون و وزود نور عشق و رحمت و آگاهی از سوی خودت را بما عطا بفرما

        آمین یا رب العالمین

        حسبی الله ونعم الوکیل

        ان الله علی کل شی قدیر

        در پناه یگانه فرمانروای قدرتمند جهان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    بهار بختیاری گفته:
    مدت عضویت: 1688 روز

    به نام فرمانروای کل هستی

    به نام او که هر چه دارم از اوست. من همیشه محتاجم به هر راه و راه حلی از او.

    استاد جانم سلام

    خانم شایسته ی عزیزم سلام

    استاد جانم تحسین میکنم بدن زیبا و ورزشی تان را، تعهد بی نظیرتان برای بهبود و ادامه ی راه، اصول تخطی ناپذیر زندگی تان را، سلامتی مثال زدنیِ شما را و تن صدای همیشه شاد و پر انرژی شما را

    استاد جانم من اخیرا جلسه ی یازده راهنمای عملی به رویاها را در حال گوش دادن هستم، این جلسه که ترکیبی از آسان شدن برای آسانی ها، قرآن و تاثیر آن بر روی زندگی تان و قدم های عملی برای یکی از ایده های تان هست، برای من راهگشا و نور چشم بود.

    بارها گوشش دادم و در برنامه ام هست تا جایی که با پوست و خونم عجین شود به گوش دادنش ادامه بدهم.

    چقدر این الهام و این تصمیم برایم خوب شد. آخر خدا کارش را خوب بلد است و اگر بتوانی خودت را به او بسپاری، او برایت درها را باز میکند.

    در راستای عمل به الهام قلبی ام و گوش دادن این جلسه، یک شب در خواب و بیداری، این صدا را درونم شنیدم که بهم گفت:«استاد از فروش دوره ی تندخوانی اولین تجربه های جریان شگفت انگیز ثروت به زندگی اش را داشته، آخر مگر چند نفر دوره ی تندخوانی را میخرند؟؟؟ یه جایی تمام میشود، مگر نه؟»

    مرا میگویی! از خواب بیدار شدم و شوکه شدم. خدا را شکر کردم که آنچه در لایه های زیرین ذهنم بود، به برکت این دوره و استمرار من در بهبود بالا آمد و مسیر مرا روشن کرد.

    باور کمبود! باور کمبود مشتری!

    لحظه ای سکوت کردم و گفتم:« شواهد نشان میدهد که مشتری هست ولو اگر محصول «تند خوانی» باشد که از دید تو چیز به درد نخوری باشد. آنقدر هست که استادم میلیاردها فروش داشته و آزادی مالی را اولین با این محصول تجربه کرده است. پس این چه چیز را نشان میدهد؟ نشان میدهد اگر ایده ای داری، اگر محصولی داری، به شرط باورهای درست و توحیدی و داشتن حس لیاقت، بی شمار و غیر قابل شمارش مشتریانی هستند برای ایده ی تو و محصول تو. والسلام.»

    بعد نشستم و به تمام چیزهایی که در خانه داشتم فکر کردم، دیدم در خانه ام پر است از محصولاتی که ایده ی خیلی ساده ای داشتند ولی همان محصول برای صاحب آن محصول ثروت های رویایی رقم زده است. از گیره ی پرده گرفته تا پد موس کامپیوتر تا کلید میانبر روشن و خاموش لامپ‌ اتاقم.

    تمام سازنده‌های این ایده ها را تحسین کردم و بهشان تبریک گفتم که ایده شأن را جدی گرفتند و محصولشان را عرضه کردند و با باورهای درست و قدرتمند کننده و توحیدی، با حس لیاقت برای دریافت بی شمار مشتری، بی نهایت فروش و فراوان ثروت در زندگی شان، ایده شأن را اجرایی کردند.

    و حالا در عرض چند روز در سفر به آمریکا مردی را میبینم که از ایده ای عجیب ، ثروت های چند صد هزار دلاری را به گردش آورده و طبق قانونی که اخیرا درک کردم:« برای هر ایده ای، هر محصولی، صد در صد و صد در صد ، بی نهایت مشتری هست. اگر ایده ای در ذهنت داری بدان که فرمانروای کل هستی برای پاسخ به نیاز بی نهایت مشتری این را در دل تو قرار داده، پس با ایمان، با توکل و پشت گرمی فرمانروای کل هستی قدم بردار و با ساختن احساس لیاقت برای داشتن راحتی و فراوانی در زندگی ات مسیرت را ادامه بده.»

    موضوع بعدی که مرا در این ویدیو برانگیخته کرد، نصب کولر در این شاپ توسط دوست عزیزمان بود. چیزی که او نیاز داشت ولی متخصصان به تو گفته بودند نمی‌توانی این کار را با دو کولر انجام بدی. ولی محدودیت او در برق، به او اجازه نمی داد تا ایده ی متخصصان را اجرایی کنید و از آنجا که هر مسیله ی غیر قابل حلی حتما راه حلی دارد، حتما که نه صدر در صد، این فرد با باور به اینکه هر مسیله ای راه حل دارد، راه حل را پیدا میکند و به شما نیز پیشنهاد میدهد که در صورت نیاز به شما نیز خواهم گفت چه سیستمی را برای اجرای کولر در شاپ خودتان داشته باشید.

    این هم یک ایده و صد در صد بی نهایت مشتری برای این ایده وجود دارد و به تنهایی از همین ایده میتوان ثروت های میلیون دلاری ساخت.

    بدون در نظر گرفتن، مکان، جنسیت، امکانات. فقط و فقط با باورهای درست و توحیدی، ایمان و توکل به الهام کننده ی این راه حل و احساس لیاقت برای دریافت بی نهایت ثروت و بی نهایت مشتری.

    استاد جانم، مریم جان شایسته‌ام

    سپاسگزارم که از مسیرهای بهشتی، باغ بهشتی، افراد بهشتی، خنده های بهشتی ، ماشین های بهشتی با جزییات فیلم گرفته، تدوین کرده، در سایت بهشتی بارگذاری کرده و به دست ما می رسانید.

    تحسین میکنم تک تک جزییات زندگی تان را،

    نوش جانتان و گوارای وجودتان

    به امید دیدار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 64 رای:
  9. -
    زهرا محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1022 روز

    درود درود بر استاد جانم استاد عباسمنش بزرگوارم.

    درود بر مریم جان مهربانم عزیز دلم .

    درود بر دوستان جان از دنیای نور و خانه ای به طور واقع مدینه فاضله که در آن زیبایی،آرامش،خوشبختی،سلامتی،ثروت و روابط خوب و از همه مهمتر ایمان و تقوی خداوندی در آن جریان دارد.

    سپاس از خداوند بزرگی که خالق این زیبایی هاست ، مزرعه و کشاورزی همیشه برای من نشانه های فراوانی از خداوند را دارد، اینکه بذری و نهالی کاشته میشه و باید زمان داد تا آن نهال تکامل خودش رو طی کنه گل بده و در نهایت میوه و اینکه تمام اتفاقات این دنیای زیبا تکاملی است ، روند تشکیل انسان، رود و …

    نور خداوند کاملا در مزرعه با شدت بسیار در جریان است ، از هیچ میوه و محصولی از نعمت و برکت خداوندی که اینجا انسان دستی از دستان خداوند می شود و در ثمر رسیدن میوه و هر محصولی نقش خود را ایفا می کند بسیار جذاب است.

    شکر برای وجود دوست خوب ، پرانرژی با احساس بسیار عالی شما که هدایتگر و مأموری از طرف خداوند برای شما بود.

    شکر برای وجود آن آقای کشاورز خوش اخلاق و مودب که این چنین عاشقانه برای شما همه چیز را به طور کامل و با حوصله توضیح می دهد.

    خدا را شکر برای وجود شما که زیبایی ها و حال خوب زندگیتان را با ما به اشتراک می گذارید و ما با تمام عشق می بینیم و تحسین می کنیم و درست زیستن را می‌آموزیم و از خداوند می خواهیم اینکه ما هم می خواهیم .

    خدا را شکر برای وجود شما که اینقدر قشنگید، اینقدر به دل می شینید، اینقدر دوست داشتنی هستید… مریم جون موهای بلند بسیار به شما میاد ، فرفری زیبا … استاد با اندامی ورزیده و جذاب عالی prefect.

    سپاس از وجود پربرکت شما ، که برکت و نور وجودی شما به زندگی های تک تک ما خانواده عباسمنشی ها در جریان است.

    از اراده و هدف گذاری و مصمم بودن آن آقای کشاورز در تبدیل یک ماشین از کار افتاده به یک ماشین جدید و پاکیزه و سالم و همکاری با فرزندان و اتحاد خانواده بسیار لذت بردم و درس گرفتم.

    که از زشتی ها و پوسیدگی ها و تمام شدن ها و تبدیل به دنیای زیبایی ها می کردن.

    امروز تصمیم گرفتم برای هر فایلی هر چند اگر کوتاه هم شده پیامی بگذارم و با دوستان و خانواده ام باشم تا باورهای پوسیده و کهنه قدیمی را تبدیل به باورهای قدرتمند کننده و زیبا کنم.

    سپاسگزارم برای وجود خودم که هر جا می روم برکت و خوشحالی با خود به همراه دارم و خدا را شکر برای وجود تک تک شما که نور و دستی از دستان خداوند در گسترش خیر و نیکی هستید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  10. -
    حامد امیری گفته:
    مدت عضویت: 2476 روز

    با سلام به استاد و خانم شایسته عزیزم و دوستان عزیز

    رسیدم به قسمت 244 سفر به دور امریکا. استاد و خانم شایسته در حال برگشت از اتلانتا به سمت فلوریدا هستن. گویا یک هدایتی رخ داده و شما باید برید به سمت یک مزرعه بلوبری.

    قبل از اینکه بریم سراغ اتفاقات خوب این قسمت یه اتفاق خوبی که دیروز چهارم جولای در امریکا رخ داد رو با شما به اشتراک بذارم. به لطف خدای مهربان چهارمین تست راکت starship توسط شرکت spacex و آقای ایلان ماسک با موفقیت انجام شده و این خبر خیلی خوبیه. هم heavy boster راکت برای اولین بار بر زمین فرود اومده و هم خود starship با موفقیت و به درستی در مدار زمین قرار گرفته. و حالا تیم اسپیس اکس در حال لانچ پنجمین استارشیپ هستند. برای کسانی که میخوان بدونن:‌ پروژه استارشیپ با هدف قرار گرفتن در مدار زمین، ماه و مریخ هستش که طبق گفته خودشون میتونه ظرفیت 100 نفر رو در خودش برای سفر به مریخ داشته باشه. 3 تا پروژه قبلی متاسفانه شکست خورده ولی با توجه به استمرار و ایمانی که داشتند ادامه دادند و از اشتباهات خودشون درس گرفتند و چهارمین تست کامل موفق بوده. مهم‌ترین بخش این قسمت فرود اومدن heavy boster بر روی زمین هست. به این معنی که میتونند از همین هووی بوستر برای پروازهای بعدی استارشیپ استفاده کنند. یعنی با کمترین هزینه بهترین نتیجه رو میگیرن. البته بوسترهای زیادی فرود اومده که مربوط به پروژه‌های دیگه بوده ولی این بوستر یک بوستر heavy هستش و میتونه راکت به اون عظمت و با اون ظرفیت رو در مدار زمین قرار بده و دوباره برگرده روی زمین فرود بیاد. فقط میخواستم این نکته رو بگم که این کنترل ذهن آقای ایلان ماسک موقع سه پروژه قبلی برای من قابل تحسین هست و با امیدواری و خوش بینی همیشه میگه که ما درس می‌گیریم و اطلاعات مفید از این پروژه‌ها رو برای پروژه‌های بعدی استفاده می‌کنیم. که حالا نتیجه هم ثابت کرد که تنها عامل موفقیت تمام افراد در تمام زمینه‌ها کنترل ذهن هست. کنترل ذهن به همراه ادامه دادن. به این معنا که یک قانون ثابت وجود داره و من اگر از این قانون به درستی استفاده کنم 100 درصد نتیجه دلخواهم رو می‌گیرم. هیچ شکست و هیچ شکی در استفاده از این قانون نیست. صد در صد جواب میده اگر که به درستی ازش استفاده بشه و ادامه بدیم. و اینکه این عشق و علاقه‌ای و اشتیاقی که ایشون به این کار داره هم قابل تحسینه هست چون تنها این حد از اشتیاق میتونه کارها رو پیش ببره و راحت‌تر بتونی ذهنت رو کنترل کنی. اشتیاقی که بهت ایمانی میده و میگه که من میدونم جواب میده و باید راه حل رو پیدا کنم. یه جایی رو من باید بهبود بدم یه راه حلی هست که جواب میده. و به این شکل و با اشتیاق ادامه میدی و راه حل رو پیدا میکنی.

    بریم سراغ مسیر فارم بلوبری: این جاده‌ای که دارید میرید به سمت فارم خیلی زیباست خدایا شکرت. وسطه یک جنگل انبوه پر از درختان سر به فلک کشیده است خدایا شکرت. بعد رسیدیم به یک دریاچه خیلی زیبا خدایا شکرت. بعد رسیدیم به در ورودی فارم که الان میشه آسمون صاف با ابرهای خیلی زیبا رو دید خدایا شکرت. رسیدیم به دوستای استاد و خانم شایسته ایشون همون خانمی هستن که به پرادایس هم اومده بودن.

    چقدر این مزرعه تمیز و مرتبه خدایا شکرت. چه روابط خوبی استاد و خانم شایسته با دوستان امریکایی‌شون دارن خدایا شکرت. چقدر مالک این مزرعه انسان خوش برخوردی هست خدایا شکرت. چقدر داره با حوصله برای استاد توضیح میده که این بلوبری‌ها رو چطور میشه فریز کرد. فکر میکنم استاد ازشون پرسیدن که چطور میشه این بلوبری‌ها رو نگهداری کرد. این آقائه هم گفتش که میتونید فریز کنید توی BAG ها، فکر میکنم همون پلاستیک‌های مخصوص فریز کردن مواد غذایی رو میگن.

    Welcome to The Blueberry Farm: چقدر این بلوبری‌ها شگفت انگیزن خدایا شکرت. خانم کشف کننده بلوبری چقدر خوشحال بودن از پیدا کردن این مزرعه زیبا و پر از بلوبری. البته به گفته خودشون این مزرعه ایشون رو پیدا کرده و نکته مثبتش اینه که اگر شما یک خواسته داشته باشی و احساس خوبی داشته باشی اون خواسته میاد و شما رو پیدا میکنه. اون مزرعه بلوبری که میخوای میاد و پیدات میکنه و شما هدایت میشی.

    آره منم موافقم که مالک این مزرعه با عشق انگار داره تمام توضیحات لازم رو به استاد و شما میده. چقدر انگار با صبر و حوصله توضیح میده و عاشق کارش هست. خدایا شکرت چقدر امریکایی‌ها انسان‌ها خوب و خوش برخوردی هستند. در جاهای دیگه خودم که چند تا ویدیو توی یوتیوب دیدم چند تا استاد که انگلیسی درس میدن واقعا آدم خیلی لذت میبره از صادقانه کار کردنشون، شفاف توضیح دادنشون، انرژی مثبتی که دارن، از اینکه با حوصله و انگار طوری هست که خیلی دوست دارن شما خوب متوجه بشی و یاد بگیری و همه چیز رو توضیح میدن. اینجا هم که شما تایید کردین این مالک هم همین ویژگی رو داره. چقدر دوست خانم شایسته در مورد فارم بلوبری با اشتیاق براشون فیلم گرفته و از لذت بردن این فارم صحبت کردن طوری که شما هم هدایت شدین و رفتین یه عالمه بلوبری برداشتین خدایا شکرت. بی نهایت بلوبری.

    انگار کاشت بلوبری راحت و ساده هست. میگم نمیشه چند تا درخت بلوبری توی پرادایس داشت؟ خیلی خوب میشه.

    چقدر جالب این آقا که مالک مزرعه هست بیزینسش چیز دیگه‌ای هست من فکر کردم بیزینسش همین مزرعه بلوبری هست. چون بعد اینکه این فارم رو دیدم منم چون کنجکاو هستم یه سرچی توی یوتیوب زدم دیدم خیلی‌ها حتی دارن آموزش میدن که چطور یک فارم بلوبری رو شما میتونید داشته باشید و پرورش بدی.

    چقدر جالب کار این آقا نو کردن ماشین‌های قدیمی هست و داره از این کار هم درآمد خوبی کسب میکنه و البته داره ارزش خلق میکنه. این عالیه که شما یه ماشین قدیمی داشته باشی بعد ببینی یکی هست که کارش اینه که ماشین‌های قدیمی رو مدرن کنه. توی امریکا بیزینس‌های خیلی متنوعی هست و انگار هیچ کس نمیخواد حمایت دریافت کنه هر کس عاشق کاری باشه شروع میکنه و به بیزینس تبدیل میکنه. منظورم از دریافت نکردن حمایت اینه که خودش با ایمان و باورهای خودش شروع میکنه و منتظر نیست کسی بیاد کمکش کنه و نگاهش به کس دیگه‌ای نیست.

    خدایا شکرت به خاطر این همه آزادی و این همه امکانات و این همه تنوع که توی کشور امریکا هست. یکی از ویژگی‌های این کشور اینه که تا جایی که من اطلاع دارم: که شما میتونی مثلا شروع کنی موشک بسازی، ماشین بسازی، هواپیما بسازی، باند فرودگاه برای خودت داشته باشی، البته دقیق نمیدونم قوانینش به چه شکل هست ولی انگار محدودیتی نداری. مثلا آقای ایلان ماسک موقع راه اندازی اسپیس اکس اول رفت سراغ یک مهندس راکت که داشت توی گاراژ خونه خودش راکت میساخت. یعنی کافیه کاری که بهش علاقه داری رو بشناسی و با ایمان بری سراغش.

    عه علی آقا رو هم توی ویدیو دیدم. ایشون بسیار انسان دوست داشتنی هستن. اتفاقا علاقه هم به ماشین دارن. ولی واقعا افرادی هستن که برای یک ماشین قدیمی که نو بشه 400 هزار دلار هزینه کنند. با این مبلغ میشه 4 یا 5 تا cybertruck خرید. این نشون میده که چقدر برای هر تنوع و سلیقه‌ای مشتری وجود داره. و این درس رو به ما میده که شما فقط برو دنبال کاری که علاقه‌ات و باورهای خوبی داشته باش بعد می‌بینی که مشتری‌هایی هستن که حاضر نقد اون چیزی که میخوان رو ازت بخرن.

    اوه اوه این chevrolet کامارو زرد رنگ رو ببین. عجب نو و تمیزه. رنگ زردش فوق العاده‌ست. واقعا این آدم چقدر عاشق کارش هست و چه استعدادی داره توی این کار.

    خداروشکر ببین چه چیزهایی جدید از کارهایی که توی امریکا انجام میشه دیدم. به اندازه یه امریکایی اطلاعات کسب کردم. واقعا برای این اقا که این ماشین‌ها رو به این شکل درست کرده آرزوی موفقیت میکنم چقدر ایده‌های خوبی به ما داد و چه درس‌های خوبی گرفتیم ازش.

    آخر این سفر چه هدایت‌های فوق العاده‌ای شدین هم به این مزرعه پر از بلوبری و هم بیزینس این اقای امریکایی که باعث شد چیزهای جدیدی رو یاد بگیریم. خدایا شکرت بابت این همه فرصت و ایده‌ای که به سمتش هدایت میشیم.

    این سری از سفرهایی که شما داشتین عالی بود و کلی چیز جدید یاد گرفتیم و کلی تمرکزمون رفت روی نکات مثبت و زیبایی‌های بیشتر و گرفتن ایده‌های جدید.

    از اینکه شما هم سخاوتمندانه این تجربیات رو با ما به اشتراک میذارید سپاسگزاریم استاد و خانم شایسته عزیز.

    به لطف خداوند شاد و ثروتمند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای: