https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/07/abasmanesh-5.jpg8001200گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2019-07-08 20:28:462024-07-28 11:26:48سفر به دور آمریکا | قسمت ۷
722نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خدای مهربانم صبح که می شود قلبم را از نو برای کنار تو تپیدن کوک می کنم ،این یعنی خودِ خودِ زندگی….
خدایاشکرت بابت این حد از زیبایی و حضورت در جای جای زندگیم ،شکرت که دیروز قبل از غروب زیبایت هدایتم کردی برای پیاده روی و بعد در جایی که می توانستم به راحتی روبه دشت پهناوری، غروب زیبایت را شاهد باشم و چند دقیقه ای محو آن غروب باشم و اشک شوق در چشمانم حلقه بزند که خورشید قشنگت روزمان را پربار کرد و می رود در جایی دیگر روز را به نمایش بگذارد ومن فقط بگویم خدایاشکرت و این نعمت زندگی کردن در روستا هست و در نوع خودش لبریز از حکمت که این طور مرا دیوانه زیبایی هایت نموده ای ،الهی شکرت.
ای جانم آروی، نمونه ای از یک معبدگاه برای بعضی مواقع که به خواست خداوند استادمان در خلوتش سکنی گزینند و با خداوند خود خلوتی عاشقانه داشته باشند، و
امروز من هم برای خودم ساعت ها در گوشهای از خانه بنشینم و چشمانم زیبایی های حیاط و باغچه را ببیند و همزمان هم دیدن این فایل بی نهایت زیباو چشم نواز را ببیند و بنویسد از آنچه که نقاش گیتی آفریده است و توانایی می خواهد دیدن زیبایی های خلقت در همه چیز
خدای عزیزم، دلم می خواهد فقط زیبایی هایت را ببینم و زیبا اندیش باشم و زیبا کردار و این توانایی می خواهد با هرروز تمرین و تمرکز و چه کاری واجب تر از این که با دیدن این فایل ها و تاثیرات شگرف آنها ،انعکاسش را هر لحظه در وجود و زندگی مان شاهدباشیم و این امکان پذیر است .
این فایل رو با تمام زیبایی هایش برای خود ذخیره کردم تا هرازگاهی ببینم و لذّت ببرم که هرچقدر نگاه کنم سیر نمی شوم از اون ابتدا سرسبزی محیط و دیدن درختان و گلهای زیبا که دیوانه کننده بود و شگفت انگیز
تا اون ساختمان و تمیزی مکان و رنگین کمانی از طرح پروانه هایی که در همه جا روی وسایل ،نقش زیبایشان را دیدم و کلی ذوق کردم و شکرگزاری…
واقعا تمرکز روی لحظه لحظه های این فایل یعنی زندگی در بهشت و ادامه آن ،بهشت در زندگی خودمان همین که تمرکز حتی روی گلدانی که در آن گلی یا درختی کاشته ایم ،باغچه ای که داریم و من بعضی وقتها پروانه های زیبا رو می بینم و کلی شوق و ذوقشان می کنم و دورم که می چرخند وااای خدایاشکرت…..
انسان هایی که با عشق کنارمان هستند و کنارشان هستیم ،نگاه به آسمان با تمام متعلقاتش و زیبایی های منحصر به فردآن ،همین لحظه که با گوشی خود می توانم این زیبایی ها را در اینگلخانه لبریز از پروانه ها ،گلها،گیاهان واون آب نما زیبا رو ببینم ،
خدایی برای من انگار دارم در بهشت زندگی می کنم ،واقعا هرچه شکرش را بگویم کم است از این امکاناتی که در عصر حاضر در اختیارمان خداوند قرار داده است ،این سایت و استاد عزیزمان و مریم جان و همکاران عزیزشان و دوستانم که متعهدانه در این مسیر توحیدی و لبریز از معجزه با عشق ادامه می دهیم و در کنارش نتایج عالی و هرروز متواضع و خاشع تر در درگاه خداوندمان که هر چه داریم از اوست و امانت دردستان ما برای استفاده از آنها که امیدوارم امانت دار خوبی باشم .
واقعا نشر این زیبایی ها معجزه هست و امروز هم شده معجزه زندگیه من .
مریم جان چقدر شیرین ودلچسب فرمودید میز ناهارخوری پروانه ها عاشقتم عزیزم خداروشکر بابت وجودتان در زندگیه زیبا و توحیدی ام ….
و ممنون بابت دعای قشنگ و تاثیر گذار تان در پایان این فایل اعجاب انگیز ،بی نظیرید.
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید عزیزانم
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان عزیز هم مسیر
اول از همه سپاسگزارم از خداوندی که خالق این زیبایی هاست خالق این جهان زیباست
که جای جای جهان هستی سرشار از زیبایی هایی هست که خداوند خلق کرده تا ما ببینیم و هم لذت ببریم و هم به ربوبیت خداوند پی ببریمو درک بهتری از قوانین داشته باشم
این پروسه تبدیل کرم به پروانه واضح ترین تصویر از طی کردن روند تکامل در رسیدن به یک خواسته است واقعا شگفت انگیزه ما با نگاه کردن به این زیبایی ها به این طبیعت زیبا میتونیم خیلی خیلی بهتر خداوند و قوانین بی تغیرش رو درک کنیم و در زندگیمون ازش استفاده کنیم اینکه این پروانه این پروسه رو طی میکنه تا از اون کرم به این پروانه زیبا که انگاری بال هاش بوم نقاشی خداوند هست که با این ظرافت و این زیبایی این نقش های زیبا رو روی خودش داره تبدیل بشه و اگه این نشان دهندهی قانون تکامل از طرف خداوند برای ما نیست پس چی هست؟
اگر یک روز زودتر از موعود این پروانه رو از پیله در بیاریم قطعا میمیره این رو به ما نشون میده که ما باید تا لحظه آخر صبر کنیم و تا لحظهی آخر تا ثانیه آخر صبر کنیم و تکامل رو رعایت کنیم و رشد کنیم تا بتونیم به اون خواسته برسیم
خداوند رو سپاسگزارم بابت تمامی این زیبایی ها و اینکه من رو هدایت کرد تا این زیبایی هارو ببینم تا بیشتر قوانین رو درک کنم و اینکه درخواست کنم که من رو هم هدایت کنه تا بتونم این زیبایی ها رو از نزدیک ببینم و لمس کنم
امروز این فایل ،فایل نشانه ی امروز من بود و من اول جلسه نهم دوره ی قانون سلامتی رو گوش کردم و تو دفترم مطالبش نوشتم لابه لای مطالب مربوط به دوره سلامتی استاد فرمودن :[از مسیر سپاسگزاری و داشتن احساس خوب و توجه به داشته ها میتوان به خواسته ها رسید]
من اول تشکر کردم از استاد تو ذهنم بابت اینکه در هرحال اون اصل کلی رو یادآوری میکنن و الان تو این فایل دقیقا همون جملات رو مریم خانم فرمودن:[ هرلحظه که روی زیبایی ها تمرکز میکنیم وبه احساس خوب وبه احساس سپاسگزاری میرسیم و دراین احساس میمانیم، فرکانسی رو به جهان هستی ارسال میکنیم که ما را به سمت زیبایی بیشتر هدایت میکند]
خدایاشکرت چقدر قشنگ بود مسیر رسیدن به اون پارک
خدایاشکرت چه دریاچه ی بزرگی چقدر تمیز بود همه جا
چقدر سرسبز بود وای من دیوانه میشیم این جاهای سر سبز میبینم خدایا شکرت
چقدر پارک قشنگی بود و چقدر پروانه های قشنگی مخصوصا اون آبی ها من عاشق پروانه هستم گاهی وقت ها میان تو حیات با لذت نگاهشون میکنم.
خدایاشکرت ممنونم خدای باشکوه من همه چی زیبا وعالی بود مثل همیشه
ممنونم که زیبایی های جهانت رو به منم نشون دادی
چقدر مثال کرم ابریشم و پیله وپروانه شدن برای مسیر خودشناسی و آگاهی و تکامل دقیق هست تا سختی تغییر شخصیت و رفتار و مخصوصا باورها( پیله تنگ و تاریک و سرد ) رو به جون نخری وتحمل نکنی تا تکاملت رو( مدت زمان بودن در پیله )طی نکنی هیچوقت پروانه ای به این قشنگی آزاد و رها نمیشوی .
واقعا این فایل نشانه امروز من هم انگار میدونه چی لازم داریم و چه فایلی رو برامون بیاره
خدایاشکرت
ممنونم از استاد و پسرشون وممنونم از مریم خانم ما هم اندازه ی شما شگفت زده شدیم وذوق کردیم مخصوصا از اون پروانه های آبی و میز ناهارشون .
سلام به استاد عباسنمش نازنینم و خانم شایسته ی مهربون و مؤدب و هم خانواده های گلم
بله
درست حدس زدید!
دوباره اومدم مسافرت و این بار یک سفر حدودا 1 هفته ای به استانی دارم که تا حالا نیومدم و خیلی ذوق زده ام که ببینم چه زیبایی هایی داره.
واقعیت از این قراره که من موضوعی پیش اومد که نباید یک هفته اهواز باشم و ایشالا به
امید خدا بعد از حل شدن مسئله ام و رفع حکم جلبم، مشکلم حل میشه.
دیشب با خودم فکر کردم که چکار کنم این هفته هم اینکه در دسترس نباشم و هم بتونم ذهنم رو کنترل کنم و لذت ببرم!؟
به سرم زد که برم مسافرت.
دیشب تصمیم گرفتم برم بوشهر، صبح که بیدار شدم گفتم نه میرم شیراز.
تو مسیر که ربع ساعت داشتم رانندگی میکردم شرایط ذهنی ام به شکلی بود که نه قرآن و نه فایل های استاد و نه حتی صحبت کردن با خدا نمیتونست ذهنمو آروم کنه.
اومدم ریمیکس آهنگ های پاپ رو از گوگل پلی کردم(میخوام بگم وقتی آدم احساسش بده فقط ییییه ذره،یه ذره باید از اون حسه بد فاصله بگیره!
به هررر شکلی نه فقط با قرآن و فایلهای استاد و…بعضی وقتا شستن ماشین،بعضی وقتا خرید کردن،بعضی وقتا نگاه کردنه عکسای بچگی و…
مهم اینه که تو بتونی واسه یک ذره هم که شده از اون شرایط فاصله بگیری کم کم قلبت آروم میشه و آمادگی دریافت الهامات خداوند رو داری!)
خلاصه اومدم آهنگ رو پلی کردم دیدم آهنگه اینجوری شروع شد:
(سلام من دیجی حمید هستم اسپانسر این برنامه نمیدونم سالن آرایشی هست،آدرس سمنان و…)
یهو گفتم برم سمنان!؟
گفتم نه سمنان سمته اصفهانه من یک ماه پیش اونجا بودم بعد دیدم اسمه سمنان شبیه همدانه و من تا حالا همدان نیومدم!
زدم تو برنامه ی نشان دیدم زده همدان 7 ساعت،و یه دوربرگردونی هم جلوم بود که برم سمت جاده ی همدان که 30 ثانیه کمتر باهام فاصله داشت و جلو تر بود،و اینو یه نشونه دیدم آقا به دلفین گفتم بچرخ ،بچرخ میریم سمته همدان!
خلاصه اینجوری شد که مسیر این سفرم افتاد به استان همدان!
بعد از حدودا 7،8 ساعت رانندگی با دلفین رسیدم ورودی شهر همدان،و طبق معمول با خدا صحبت کردم و گفتم خدایا !
من با الهامات تو اومدم اینجا!
من هیچ جای اینجا رو بلد نیستم!
تو برام زیبایی هارو نشون بده!
تو مواظب منو دلفین باش!
تو قلبم رو تو این سفر آروم کن و اتفاقاتی رقم بزن که ایمانم به قدرت تو بیشتر بشه!
ایمانم به رب بودنت بیشتر بشه!
تو نشونم بده که مدیریت میکنی همه چیز رو اینکه آدما هیچ قدرتی ندارن!
قلبمو به تور ایمانت روشن کن!
خدایا ایمانم رو با معجزاتت قوی کن!
کمکم کن این سفر هم مثله همه ی سفر های قبلی معجزاتی رو ببینم و تو برام برنامه بچین!
زدم کنار،رفتن تو سایت دیوار ،نوشتم سویت!
بینه چندین و چند سویت به یه شماره زنگ زدم خدا گفت برو همینجا!
آقا ما رفتیم تو سویت و بلافاصله وقتی رسیدم تو سویت بجا نگاه کردنه تمیز بودن و امکانات و…دیدم یه تابلو روی دیوار نصبه و یه آیه قرآنی هم نوشته روش!
دست و پا شکسته معنیه آیه رو ترجمه کرد اما نفهمیدمش.
شما تصور کن طرف که میخواست هتل رو اجاره بده کنارم ایستاده،منم ساک به دست،بجا نگاه کردنه هتل و صحبت کردن در مورد قیمت و ..
رو گوگل دنبال ترجمه ی آیه میگشتم!
و آیه این بود:
(انا فتحنالک فتحنا مبینا)
معنیش میشه
(ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم!)
وقتی معنیه آیه رو خوندم به طرف گفتم من همین اتاق رو میخوام!
با اینکه یه لیاقت دیگه بزرگتر بود و قیمتش با این فرقی نمیکرد و حتی میتونستم این اتاق رو ارزونتر بگیرم!
اما گفتم این همون جاییه که باید میومدم!
و قلبم خوشحال شد و مطمئن شدم هم اینکه این سفر قراره معجزات الهی رو بییینهایت ببینم و هم اینکه خداوند مشکلم رو بزودی حل میکنه.
بعد به اون آقا گفتم همه ی اتاقا همین آیه نصبه!؟
گفت نه فقط همین یه اتاق این آیه رو داره و دیگه مطمئن شدم که خداوند برام برنامه داره تو این سفر و میخواد بدونه اینکه نگرانی رو تجربه کنم خودش کارامو انجام بده.
خداروشکر میکنم
خداروشکر میکنم بابت رشدم ،بابت اینکه دیگه مثله 99٪ مردمه جامعه فکر نمیکنم و رفتار نمیکنم و تصمیم نمیگیرم و عمل نمیکنم!
امروز و دیروز وقتی مامانم هی مرتب پیام میدادو زنگ میزد و هشدار های مادرانه داد به طور خیلی قاطع و محکم و با نهایت احترام بهش گفتم که لطفا دیگه در مورد این موضوع باهام صحبت نکن!
اگه میخوای نگران باشی تو خودت نگران باش و تو فکر باش ولی لطفا نگرانی خودتو به من انتقال نده چون من اینجا دارم خوش میگذرونم و واسم مهم نیست که تو چی فکر میکنی و اینکه چه بلاهایی تو ذهنت میچرخه که ممکنه سرم بیاد!
من مثله شما فکر نمیکنم و دارم لذت میبرم از مسافرتم و بعد از قاطع صحبت کردنم متوجه شد که نباید با من در مورد اتفاقاتی که ذهنش میاره با من صحبت کنه،نتیجه اش چی شد!؟
1 ساعت بعد زنگ زده بود با خنده و شوخی و حاله خوب با پدرم رفته بودن خرید کنن!و کلی باهاش شوخی کردم و خندیدیم!
بله !
ایییینه قدرته دوره ی احساس لیاقت!
اینه قدرته کنترل ذهن!
وقتی استاد میگه باید به گفت و گو های ذهنت بگی اینجا من رئیسم !
مممن میگم به چی فکر کنی نه اینکه تو هرجا میخوای منو بکشونی!
خداروشکر میکنم.
خلاصه دلفین رو گذاشتم تو اتاق خوابش و شب بخیر بهش گفتم و اومدم هتلم.
دلم یهو هوس عروسی کردی کرد!
رفتم تو سایت دیوار و زنگ زدم به یه خانمی دیجی بود،گفتم ببخشید جریان اینه من دوست دارم بیام عروسی کرد هارو ببینم تاحالا عروسی شماها نیومدم، میشه اگه عروسی داشتین بهم بگین!
و ایشون با نهایت ذوق و استقبال و خون گرمی شماره ی همکارشون رو بهم دادن و گفتن فلان روز عروسی هست ما ملایری ها مهمان نواز هستیم،حتما بیا و اگه من هم اومدم اهواز منم میام عروسی،گفتم باشه من قول میدم اگه اومدی و عروسی نداشتیم شده همون جند روز عروسی میکنم که تو عروسیمون رو ببینی گفت عاااالیه خودمم دیجی عروسیت میشم!!!
و واقعا لذت بردم از سطح فرهنگ و شعور و فهم این شخص.
تو راه پله ی هتل دیدم دوتا جوون بودن کردی حرف میزدن ،من عشق و علاقه ی وحشتناکی به کردا دارم و یکی از آرزوهام این بود که بتونن کردی غلیظ حرف بزنم،بعد از یک ساعت رفتم در اتاقشون در زدم بجا اینکه درو باز کنن گفتن آقا بیا داخل بیا داخل!
یییعنی در این حد مهمان نواز من ندیدم که طرف حتی ندونه تو کارت چیه ،اصلا کی هستی،چی میخوای بگه آقا بیا داخل،خلاصه رفتن تو اتاقشون ،گفتم اجازه هست یک ساعتی پیشتون بشینم!؟
گفتن آره آقا!
خوش اومدی ،دیدم یکیشون مثله کسی که داره خار از انگشتش در میاره سرپا داره فندکش که خراب بود رو باهاش ور میده،گفت آقا فندک داری!؟
گفتم فندک نه ولی کبریت تو اتاقم هست بیارم!.
گفت آره
اگه سیگارم داری بیار !
گفتم نه دیگه سیگاری نیستم
هنوز وارد نشده برگشتم کبریت آوردم براشون ،بهشون گفتم خوب شد اومدم ها!!!
خلاصه نشستم پیششون و 4،3 بار با تعجب میپرسیدن چطوری خودت تنهایی میری مسافرت!؟
یکیشون به اون یکیش یه جمله ی کردی گفت کنم من متوجه نشدم ،اون یکیش گفت دا ه میگه این آقا خیلی حال دلش خوبه خیلی سرزنده است(کرد سنندج بودن ،اگه ژینا چهارتا کامنت کردی با زیرنویس مینوشت حالا ما مثله باب اسفنجی با تعجب نگاشون نمیکردم منم عرض اندام میکردم جلوشون،
والا )
خلاصه بسیار بسیار آدمای شریف،محترم و با شخصیتی بودن و بعدش شماره همدیگه رو گرفتیم و بهشون گفتم دلم میخواد بیام عروسی کرد ها!
نمیدونم کی اینروزا این نزدیکی عروسی داره که بیام شده 3،2 ساعت رانندگی کنم هم حاطرم بیام، یکیش خندید گفت همین امشب دوستم رفته خواستگاری داده صحبت میکنه،گفتم نمیشه بهش بگین تو همین 4،،5 روز آزمایش و عقد و عروسی کنه تا من اینجام!؟!؟!؟
والا بخدا خود دلم کلیلی میخواد اونم از نوعه کردی!
مخصوصا اونجاها که دییییگه میرن رو دور تند و اونجاها که شونه هاشونو هی بالا پایین میکنن خخخخخخخ
چیییه!؟
همتون دلتون عروسی خوااااست!
ایشالا همه دور هم یه عروسی خوب
خداروشکر
خداروشکر واسه حاله دله خوبم!
دیشب داداشم اینا نشسته بودن و میدونستن که صبحش دوتا مأمور اومدن که بازداشتم کنن اما نتونستن،چون تحت حمایت خدا بودم،به قولی اومدن پیشه من که بهم آرامش بدن،
زن داداشم و داداشم پیشه همدیگه نشسته بودن، زن داداشم به داداشم گفت صدات قطع و وصل میشه فکنم مریض شدی!
به زن داداشم گفتم نه مریض نشده ،صداش آنتن نمیده که صداش قطع و وصل میشه خطا خرابن!!!!!
گفت مارو بگو اومدیم پیشه کی آرومش کنیم!!!
داره مارو مسخره میکنه!!!
حالا هم اینو گفتم که کمی مزاح باشه هم اینکه وقتی قلبت به خدا محکم باشه مثله بقیه هر چیزی تو رو ناراحت نمیکنه!
نمیتوسونت!
بهمت نمیریزه!
آرومی!
به زن داداشم گفتم کیو دیدی مأمورا دنبالش باشن و اینقدر بخنده !!!
گفت والا چی بگم تو کلا آدم وقتی میخواد واست ناراحت بشه غصتو بخوره ،خودتو که میبینه میگه من چرا غصشو بخورم ابن خودش شاد و شنگوله!!!
آره
من اینقدر باشعور شدم که ناراحت میشم ،اما تو ناراحتیت نمیمونم
عصبی میشم ،اما تو خشمم نمیمونم و ادامه اش نمیدم
میترسم ،اما تو ترسم نمیمونم.
خدایا خیلی شکرت
بریم ببینیم تو این سفر چند روزه ی گفتنه همدان چه اتفاقاتی و چه معجزاتی و جه زیبایی هایی قراره ببینم
پارک صیفیه رو حتما حتما برو، درختای چنار قدیمی و سنگفرش ها و بناهای زیباش بینظیره…و بستنی ملایری هم فراموش نکن..البته برو از جایی بگیر که قدیمی این کارن، جوون ترا مثل قدیم با کیفیت کار نمیکنن، بنظرم برو بستنی سنتی یخ نزدیک میدان نبوت ملایر، دوران کودکیمو اونجا سپری کردم و مردم خونگرم و مهمان نوازی داره..راستی..از میدان اصلی ملایر که فکر کنم میدان امام بود یه مغازه بزرگ هست که شیره انگور اصل باکیفیت داره، حتما یه سر بزن…ان شاالله بهت خوشبگذره.
به نام خدای هدایتگرم که همیشه منو به سوی بهترین ها در زمان مناسب ، کنار انسان های مناسب با باورهای مناسب هدایت میکنه.
سلام به ابراهیم توحیدی سایت مون
امیدوارم حال دلتون عالیِ عالی باشه.
آقا من اولش ی تشکر ویژه دارم از این جنس فعالیت شما ، تعهد و استمرار شما ، عملگرا بودن شما ، شجاعت و جسارت شما و….
چقدر خوبه که از خودت یک ردپای واضح و شفاف میگذاری ، این ردپاها واقعا مشت محکمی است بر دهان نجوا
خداروشکر میکنم که دوستانی مثل شما دارم ، درسته ندیدمت ولی انگار سالهاست می شناسمت…
آقا امشب هدایت شدم ساعت(1.40 ، بامداد )به این کامنت و پاسخ شما
چقدر خوبه که تنهایی سفر میکنی….
سفر سفر سفر سفر……….
دلم یه سفر اساسی از نوع کمپ در جنگل تاریک میخواد…
صحرا هم که عاشق سفر ، مخصوصا از نوع توحیدی
گفتی همدان ، ساده خاطره ای افتادم که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم…
یادمه چند سال پیش با دوستان کوهنوردم برنامه الوند کوه همدان رو در تعطیلات خرداد داشتیم و قرار 5 صبح میدان آزادی تهران بود ، ولی من آنقدر دوست داشتم ی دل سیر بخوابم و لذت ببرم که نگو برنامه رو گفتم نمیام و فردا من حجمی از عکس و فیلم از زیبایی های جاده و صبحانه روبه رو شدم.
اگر فکر میکنید که خودمو سرزنش کردم سخت در اشتباهی…
در حین ناباوری دوستانم که گفتند برو بقیه خوابت رو برو !!!!
ساعت 11 زنگ زدم آژانس ، 12 ترمینال بودم و 4 بعدازظهر همدان و زنگ زدم بهشون که بیان دنبالم من فقط برنامه غار علیصدر رو از دست دادم ولی به جاش به اصل برنامه رسیدم…
اون پیاده روی شبگردی و شب مانی از بهترین تجربه های زندگیم شد.
میدونی ابراهیم جان من اون موقع با استاد و بهشت مون آشنا نبودم ولی چون اهل طبیعت بودم ، البته بهتره بگم عاشق طبیعت بودم و هستم اون صدای خدای درون مون رو حس میکردم و باهاش همراه میشدم…
طبیعت برای صحرا مثل معلم کلاس اول میمونه ، شایدم بهتر و عمیق تر از اون ، چون با هر بار رفتن به دل طبیعت و کمپ کردن ، حتی همین پیاده روی های صبح و عصرگاهی که حکم نیایشگاه رو داره من رو با خودم و خواسته هام ، نیازهام ، ترسام و…. رو به رو میکنه ، پر از درس و رشد و آگاهی هستش.
به همین خاطر وقتی برای کنترل ذهنت میزنی به جاده ، یا اینکه با قاطعیت با مادرت برخورد میکنی در هر دو حالت تحسین برانگیزه….
چون در این سایت که باشی باید بتونیم به اندازه ظرف وجودی مون قدم برداریم و بعد جهان چه پاداش هایی بهمون میده….
خدایا شکرت شکرت شکرت برای بودن مون در این مسیر توحیدی
برای وجود دوستان ارزشمند وهم فرکانس الهی خوبم.
چقدر تحسینت میکنم پسر زیبااندیش سایت که إنقدر خوب روی خودت کار میکنی ، من به شخصه خیلی خیلی دارم ازتون یاد میگیرم.
امیدوارم در زمان مناسب ببینمت و ملی از تجربه های سفر مون به همدیگه بگیم .
ایشالا…. که سفر خوبی داشته باشی.
الهی که زندگی تون پر از فراوانی عشق و آرامش ، سلامتی و ثروت الهی باشه.
تا اونجای کامنتت قبل از اینکه دور بزنی به سمت همدان که رسیدم با خودم فکر کردم که اگه به جای شما بودم که از یه طرف درگیر جدایی از همسرم باشم بهم تهمت الکیم زده باشن حکم دادگاه بر علیه من باشه الانم حکم جلبم رو گرفته باشن واز طرفیم دارم تمرکزی روی دوره احساس لیاقت کار میکنم دوره ای که شاگردای استاد که نتیجه های عالی تو دستشونه و سالهاست با استاد کارمیکنند همه میگن بهترین دوره استاده ومنم جوری کار میکنم که شاید غذا نخورم که تایم کم نیارم یا سر کار به دوستم زنگ بزنم 2ساعت دیرتر بیا که بتونم روی دوره کار کنم و واو به واو دوره رو بنویسم و روش کار کنم دیگه شکم خدارو پاره میکردم که چرا همه چی یهو خوب نمیشه چرا درهای رحمت باز نمیشه و همه چی تحت فرمان من نمیشه یعنی قشنگ طلبکار میشدم ولی شما چقدر عالی روی این اصل موندی که وقتی داری روی خودت کار میکنی هر اتفاقی بیوفته خیره بهش برچسب خوب و بد نزن هرچی باشه خیره و تو فقط باید آرام باشی و حالت خوب باشه و به خداوند ایمان داشته باشی که هدایت میکنه و تصمیم گرفتی بری سفریه سفر بدون هیچ برنامه ریزی فقط بااین باور که هدایت میشم! واقعا تحسین برانگیزی
گفتن این حرفا واینجورتصمیمات خیلی قشنگ و راحته ولی عمل بهش یه شخصیت عالی ویهصلح درونی عظیم میخاد که شما داری
نکته بعدی اون موقع که درموردایه نوشتی که برات مهم نبود که الان کامنت منو کلی آدم میخونه میگن یعنی معنی این آیه به این معروفی رو نمیدونه وشما بدون اینکه نگاه بقیه مهم باشه گفتی که از تو گوگل معنیشو خوندی واینم برام خیلی عالی بود
نکته بعدی تو دوره قانون آفرینش یه تمرین هست به اسم نوشتن سناریو که چیزی که دوست داری اتفاق بیوفته رو ولی در واقیت نیست رو سناریوشو بنویس یه جاهایی از کامنتت مثل زنگ زدن با اون خانم یا رفتن به اتاق اون دوستان داشتم فکر میکردم الان داره سناریو مینویسه یا واقعا انجامش داده!
نکته بعدی قبل از اینکه شما دلفینی بخریش منم یه کوییک سفیدداشتم که خیلی دوسش داشتم اسمشم سفید برفی هست شما آنقدر بادلفینی حال میکنی بیشتر عاشقش شدم از طرفیم من توی شرکت خودرو سازی کار میکنم همیشه ناراحت بودم از کارگر بودنم بعد از اینکه شما ماشین خریدی وسپاس گزاری و شادی شما رو دیدم نگاهم به کارم عوض شد گفتم ببین منم با همین کاری که دارم میتونم باعث شادی میلیونها آدم بشم میتونم رفاه و آرامش رو به زندگیشون بیارم میتونم باعث اومدن رزق به زندگی هزاران آدم بشم هرروز با این امید میرم سرکار که با کارم به رشد و گسترش جهان کمک میکنم شما هم در ظاهر کارگر یه مجموعه هستی ولی آنقدر با کار و خودتون در صلح هستید که وقتی صحبت میکنید آدم لذت میبره از این احساس لیاقت و منم دارم سعی میکنم تو هر شرایطی لذت ببرم از اون لحظه به جای فکر کردن به شغل و میزان دریافتی
بنام رب العالمینم که کلی منو هدایت میکنه و من عاشقشم
سللللاااممم اقا ابراهیم
خیلی خوشحالم که بلاخره نشونه ای امد تا کامنت بنویسم خیلی خوشحالم
قبل از هر چیزی من تموم کامنتای سفر قبلی تون رو با عشق میخوندم و تصور میکردم که منم اونجام و کلی عشق و حال میکردم و نکته ی جالبش این بود که توی اواسط امتحاناتم بود و من کلییییی هوس سفر داشتم و کامنت شما نشونه و مهر تایید خدای عشقولیم بود که بعد اونم تازه چند تا سفر رفتیم چند تا سفرم پیشرومه و خیلی خوشحالم
خلاصه که اینطوریاس (خنده)
دیروز هم ما اومدیم اردو البته این اولین تجربه ی اردوی من بود و ما اومدیم مشد
حالا قضیه ازین قراره که دلم هوای کامنت نوشتن کرده بود و خدا بهم گفت خب بیام مثل شما کامنت سفرو نکات مثبتم و بگم که چند برابر عشق کنم و لذت ببرم
و دیشب دیدم اععع! شما بازم اومدین سفر خلاصه که گفتم منم پایین کامنتتون سفرمو بنویسم
دیروز ما تا ساعت دوازده ظهر کلاس داشتیم بعدش سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم
من صبح توی ستاره قطبیم گفتم که درسا اسون بگذره و همه چیز به اسونی پیش بره .
قرار بود پرسش داشته باشیم از دو تا کلاس مختلف
اولی که ساده بود کاملا یاد داشتم و اون یکی رو توی مدرسه روخونی کردم ولی چون بیشتر بچه ها نخونده بودن برای من و چند نفر دیگه مثبت گذاشتن . برای دو نفرم پرسش انجام شد و خیلی ساده بود
خلاصه که یک مثبت به اسونی اب خوردن گرفتم
بعدم که رفتیم خونه و غذا خوردیم جاتون خالی خیلی خوش مزه بود دست مامانم درد نکنه و اومدیم سمت اتوبوس و من به خدا گفته بودم که من اون اخرا یه جای خوب میخام و کلی ادم توی اتوبوس رفتن منم با ارامش رفتم داخل بعد رفیقم گفت برات جا گرفتم باورتون نمی شه یه جای ساکت و اروم که غروب خورشید رو تماشا میکردم کوهای پر برفو میدیدم اسمون ابی رو میدم و یه جایی که هیچکی بهم کاری نداشت اون اخر . و بچه ها پاشده بودن میرقصیدن منم دابسمش میرفتم و کلی میخندیدیم(خخخخ)
یه اهنگی هست میگه
نمره ی بیست کلاسو نمی خوام
بهترین هوش و حواسو نمیخوام
دیگه بقیش یادم نمیاد ولی بعد من و دوسته جلوییم وقتی جمله شو میگفت میگفتیم نمیخاااااام (خ)
و منم بعدش داشتم کامنت میخوندم و کیف میکردم و کلی احساس خوب در جریان بود و ما رفتیم گل یا پوچ بازی کنیم منم اماتور بودم ولی اوستا میشدم همیشه ایندفعه هم من اوستا بودم ولی وقتی گروه مقابل میرفت من فقط داشتم با خدا صحبت میکردم و ازش کمک میخاستم و فهمیدم که چقدر جا دارم تا الهامات رو واضح تر درک کنم ولی بعضی وقتا درست میبود بعضی اوقاتم میدیدی خودم به حرف قلبم گوش نکردم ولی خیلی بهم کمک کرد بعدش رسیدیم و رفتیم محل اقامتمون همه چیزش خوب بود هم تمیز بود هم گرم و نرم و گفتم برام جا بگیرین و دیدم بهترین جایی که میشد بری رو برام گرفته بودن خیلی خووووببببببب بوددددد خدایاشکرتتتت
و کارامونو کردیم و رفتیم شام من سوپ خوردم خیلی خوشمزه بود و تیزه تیز بود که لبام انگار تینت زده و خلاصه رفتیم سمت حرم و به به چقدر تو راه فراوونی دیدم هر دو متر یه هتل بزرگ و خوشگل بود و همشونم خیلللیییی شیک بود مثل هتل الماس یک و دو ووووو کلی هتلای خوشگل که با دوستم کنار پنجره همش میگفتممم واااااااااااووو واو
و رسیدیم حرم و رفتیم داخل و من عاشق آینه کاری های حرمم و همیشه به سقف نگاه میکنم که خودمو پیدا کننممممممم خیلی خوش میگذره. گلای رنگ رنگی حرم منووووو کشته بخدااابنقش یاسی صورتی زرد وووووو بعد از اینکه کلی عکس گرفتیم و اینا رفتیم صحن پایینش ولی یادم رفت بگم ، وارد حرم که شدیم نزدیک کتابخونش یه پیشیه خوشگل کرمی رنگ یه جوری ژست گرفته بود که نگو تا ما رو دید رفت روی صندلی های کنار دیوار نشست و ژست گرفته بود و همه دوست داشتن ازش عکس بگیرن و من رفتم جلو عکس گرفتم ازش و پیشی عشقولی هم ژست میگرفت برامون حالا برگریم به وقتی که رفتیم صحن پایین ، اون صحن کناریه جای عقد اینم بگم که جایی که میرن عقد میکننن خیلی قشنگه خیللییییییییییییییی قشنگه مخصوصا اگر ولادت باشه و کلی عروس دومادم اونجا باشننن دیگه بهشته
ما رفتیم صحن کناریش . اونجاممم سفقش برجسته کاری های بی نظیریییییی داشتتتت وای خدای من بهشون که فکر میکنم اکلیلی میشم خیلی ماهرانه و قشنگه خیلی هنریهههههه خیلییییییییی
و من بالای سرم با اون همه زیبایی رفتم دعای کمیل معنیشو بخونم و من هر وقت میام حرم دعای کمیل میخونم خیلی زیباست قلبمو نوازش میکنه ولی من معنیشو میخونم که انگار منم و خدا و داریم گل میدیم گل میشنویم و دیگه کلی احساس کردم قلبم پاک شدهههه و کلی سبک شدم و بعدم رفتیم بیرون و توی اتوبوس بازم بساط عشق و حال فراهم بود و ما هم داشتیم به هتلا نگاه میکردیم
وقتی رسیدیم رفتم روی تختا که من تخت بالا بودم و با طبقه بالایی ها بازی کردیم و خندیدم و اینا و بعدم به رفیقم گفتم برامون یه داستان خیالی رویایی بگه و گفت پس چشماتونو ببندین . و یه داستانی گفت که من از اول تا اخر داشتم تو ذهنم میگفتم این دختر فوق العادسسسس این دختر چقدر باحاله و کلی احساس خوب …. بعدم رفتم که فایل گوش بدم هر چند توی اوتوبوسم کلی فایل گوش کردم ولی بازم گوش دادم و کلی سپاس گزاری کردم
و کلی احساسم خوب شد و بعدم ستاره ی قطبیم دیدم که بلههههه همش تیک خورده بود و من خلقشون کردم
اینم از دیروز
ولی حالا میخام بگم تو چه وضعیتم (خخخخ)
الان توی اتوبوسیم و صدای اهنگش بالاس و الااان یه اهنگ شمالی پخش شد و بچه ها دارن کف میکنن و جیغ میکشن و رعنا رعنا میخونیم و….. خدارو شکرت عالیه همه چی احساسم خیلی خوب شدددد خیلی احساسم خوبه و الان هوا ابریههههه
عاشقتونممم
ولی نکته اش اینجا بود که فهمیدم چقد باید احساسم رو بشناسم قلبم رو بشناسم
با درود و وقت بخیر خدمت آقا ابراهیم خسروی عزیز .. آقا ما همش منتظر داستان های سفر به دور ایران شما هستیم . دقیقا مثل داستان هزار و یک شب شهرزاد قصه گو شده .. شما هم این داستان ها رو روان و شیوا مینویسید آدم فکر میکنه با شما آمدیم مسافرت ..
آقا ابراهیم خوب کردی رفتی مسافرت تا میتونی از تضادها دوری کن و برو برو برو به همانجایی که خداوند برات چیده مان کرده !!!
وقتی استاد میگه تضادها دوستان واقعی ما هستند همینه دیگه!!!! چون تضادها آدمو هُل میدن بسمت مسیرهای درست و مناسب ..
آقا انشالله یک عروسی درست و حسابی بری و کلی بهت خوش بگذره و رقص کردی هم برقصی !!!
آقا این آیه ی قرآن چقدر اشک شوق منو در آورد .. چقدر خوشحال شدم … دقیقا برای من هم یک نشونه ای بود خدایااا شکرت
ممنون و سپاسگزارم که برامون مینویسید منتظر بقیه ی داستان مسافرت تون هستم و مطمعن هستم بچه های دیگه سایت داستان های این مسافرت هم دارن دنبال میکنند مرسی مرسی آقا ابراهیم عزیز .. بنویس که داری خوب مینویسی
سلام ما رو هم به دلفین عزیزمون برسون
آهان راستی ی چیز دیگه که منو به تجسم وا داشت شستن ماشین بود یهویی چشممم به عکس ماشین دلبخواهی افتاد که پوستر کوچیکش دقیقا روبروی تختخوابم روی دریم بوردم هست .. یک لحظه احساس کردم که دا آن ماشینو توی پارکینگم دارم میشورم .. کنسول ها و داشپورت و صفحه ی چرمی روی داشبورد را دارم واکس میزنم !!! دارم آماده اش میکنم که برم مسافرت !!!!!
مرسی مرسی آقا ابراهیم عزیز با خواندن کامنت زیبای شما چقدر احساسم عالی شد !!!
از زمانی که استاد میگفت تمرکز بر نکات مثبت اصل زندگی هست به هر چه توجه کنین اصل اساسش وارد زندگیتون میشه
من تصمیم گرفتم هر روز حدااقل یه قیمت سریال سفر به دور امریکا یع زندگی در بهش رو ببینم و هر دفعه به ذهنم بیشتر فشار بیارم تا زیبایی ها رو ببینه وتحسین کنه و این بشه سبک زندگیم
چون در گذشته برعکس بودم و ذهنم ناخودآگاه می رفت رو منفی ها
با خودم گفتم چه تمرینی ازین بهتر و مفید تر و در دسترس تر
ازو اولش که من اروی و ماشین استاد رو دیدم ذوق و شوق ثروت و آزادی مالی دوباره تو وجودم شکوفا شد
این ویژگی استاد برام جالب بود که مریم جان گفت یه جا اومدیم سورپرایز
کلا خیلی جذابه که خانم ها سورپرایز شن از طرف مقابلشان اینطور مردها خیلی دوست داشتنی هستن و این یه ویژگی فوق العاده ای هست
بعد با خودم گفتم بهار نزدیکه و قراره بازم تو پیاده روی عام پروانه ها رو ببینم سنجاقک ها رو ببینم واقعا خدا چه آفریده …. پروانه ها انگار اومدن که فقط دل ادم رو سر ذوق بیارن چون نه پرنده هستن که تو آسمون باشن ادم اونا رو نبینه و نه خزنده هستن که بازم اونا رو نبینه
یه جورایی اومدن که دیده بشن
چقد اخه تنوع تو جهان هست
از سنجاقک با اون بال هاش از پروانه از غورباقه …. هر کدوم به به شکل
تحسین میکنم آزادی مالی استاد و شیوه زندگی لذت بخشش رو که هم لذت میبره و هم کار میکنه پول درمیاره
سلام خداروشکرم یکنم بازم خداوند هدایتم کرد و این توانایی و بهم داد تا بتونم بک کامنت زیبای دیگه بجا بذارم
خداروشکر میکنم که استاو شما و مریم خانم و مایک در زندگی من وجود دادید که دستی از دستان خداوند هستید برای رشد و هدایت من به سمت مسیر موفقیت و سلامتی و ثدوت و شادی و ارامش و خداشناسی
خدایاشکرت که واقعا چه صبح زیبایی چه طراوتی خدایاشکرت
خدایاشکدت بابت اتوبوس آر وی که سانتافرو هم با خودش جابه جا میکنه و میتونن با سانتافه هم اینو و ر اونور برن
خدایاشکرت. بابت این اب هوای عالی که واقعت دل انگیزه
خدایاشکرت بابت این برنامه معپ که به راختی میشه ادرس هارو پیدا کرد
خدایاشکرت بابت این جای زبییا که برای دیدن این پروانه هه ههست
خدایاشکرت وقتی صحبت از قانون تکامل میشه من بیشتر معتقد تد و با پشتکار قویی تر روی تعهدم وای میاستم خدایاشکرت
خدایاشکرت بابت رابطه ی بسیار زیبا مریم خانم و استاد و مایک با همدیگه
خدایاشکرت بابت این پروانه های رنگابرنگ
خدایاشکدت بابت لباس های زیبای استاد که خیلی نازن .
خدایاشکرت بابت پوشش ازاد استاد و مایک
خدایاشکرت که منو هدایت کردی به این سایت زییا و عالی و این فایل بینظقر
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی عزیزوتمام دوستان هم فرکانسیم..
امروز طبق سورپرایزی که استاد برامون چیده بود رفتیم به باغ پروانه ها.. کلی زیبایی دیدیم.. به آدم های مهربون وخنده روکه با خوشرویی باهامون برخورد میکردن مواجه شدیم.. درسها گرفتیم قانون تکامل رو بهتر فهمیدیم شگفتی های خداوند که تنها یک چشمه ش بربالهای پروانه نقش بسته بود و دیدیم.. زیبایی های گلخونه ودیزاین وتدارکاتی که تواون گلخونه برای پروانه ها مهیا شده بود ودیدیم ولذت بردیم.. اینجا همه چی پروانه ای هس همه چی زیباست.. فضا چقدر روحانی هست.. چقدر مهربون وزیباهستند پروانه ها.. چقدر زیباست قانون تکامل.. چقدر زیباست که بدون هیچ عجله ای تکاملت رو طی کنی،، اونوقت پروانه شدنت شگفت انگیزه…خدایا شکرت چقدر گلها زیبا وسرسبز وشاداب هستند.. خدایاشکرت این ساختمون شیشه ای چقدر زیباست وزیبا تراز همه اینکه توجه وتمرکز بر زیبایی ونکات مثبت چقدر زیباتره..درمسیر بودن وزیبایی برنکات مثبت وتوجه به زیبایی وشاد بودن تو رو درفرکانس خداوند قرار میده وآگاهی ها خودبه خود به قلبت جاری میشه..
امروز صبح که میخاستم بچه مو ببرم مدرسه یه حسی بهم گفت الان مدتی هس که تا دم در مدرسه بچتو نبردی امروز تا در مدرسه باهاش برو باد سردی هم میومد امروز اگر مث قبلا بود کلی غر میزدم بابت سردی هوا وبابت شلوغی خیابون اما امروز که بردمش احساسم توی مسیر حالم خوب بود چقدر کارهای قشنگتری توی مسیر مدرسه انجام داده بودن که من ندیده بودم موقع برگشتن که داشتم میومدم خونه.. این کلمات جاری شد برقلبم وتااومدم خونه تودفترم نوشتمش والان میخام اینجا بنویسم!!!
بنام فرمانروای کل کیهان،، پرودگار عالمیان
وباد راببین که چگونه بادرختان بازی میکند وانهارابه رقص وامیداردولابلای موهای آنها میپیچد..
ازشلوغی خیابان گله مندمباش، تووجه مثبتش راببین این شلوغی وترافیک خیابان حاکی از آن است که ثروت دراین شهر جاری است..
برای رد شدن از خیابان عجله ای نکن بلکه بااحساس خوب ماشین های زیبا وگران قیمت راشمارش کن آیا تابحال به این حجم از ثروت درشهر کوچکت فکر کرده بودی.. نشانه های ثروت رادنبال کن..
همه از ابتدای صبح از خانه هایشان بیرون می زنندبرای کاری.. یکی آسان کارمیکند وآسانتر هم پول میسازد.. ویکی سخت تلاش میکند وسختر پول بدست می آورد.. تفاوت این دو درباورهای آنهاست.. یکی باورش این است که پول به سختی بدست می اید ویکی باورش این است که پول ساختن آسانترین کاردنیاست.. ماهمه نان باورهای خودمان را میخوریم.. گفت آسان گیر کارها کزروی طبع سخت میگیرد جهان برمردمان سخت کوش..
سخت گیر بودن جهان بر مردمان سخت کوش از بدی جهان نیس بلکه از طبیعت جهان هس.. طبع جهان اینگونه است که اگر سخت بگیری تورو زیر چرخ دنده هایش له میکند تورا نابود میکند..پس آسان بگیر تا آسان شوی برای آسانی های بیشتر..
وخورشید راببین که درهیاهو وشیطنت های باد چگونه سخاوتمندانه تلاش براین دارد که زمین راگرم کند واز گرمای وجودش به تو ببخشد.. اما باد هم این وسط تقصیری ندارد باید بوزد وخورشید هم باید بتابد.. این وظیفه ایست که از ابتدای خلقتشان براینان محول شده.. سوز وسرما هم از بدی زمستان نیست بلکه اینهم طبیعت زمستان است که سرد باشد وسوز داشته باشد اما هیچکدام از اینها ماندگار وابدی نیس زمستان هم یک روز تمام میشودوبهار زیبا واعجاب انگیز از راه میرسد.. زمین مرده دوباره جان میگیرد وبعضی ازدرختان خشکیده ای که تنها وتنها استخوانهایشان باقی مانده است دوباره سبز میشوند، گوشت وپوست میگیرند، جوانه میزنند زیبا میشوند واینها نشانه هایی ست بر قدرت خداوند لایزال.. خدواند زنده وپاینده.. واین نشانه رستاخیز است روزی که خداوند از دل خاک مرده می رویاند همان هایی که روزی زنده بودند وچندصباحی دراینجا زندگی کردند وپس ازآن مُردندودوباره امروز همگی درپیشگاه خداوند محشور میشویم… انا لله وانا علیه راجعون..
استاد عزیزم این چیزی که اینجا نوشتم به نظرخودم یه شاهکاره چون من قبلا اصلا اینجور روان وزیبا نبودم درنوشتن ولی اینها چیزی بود که امروز توی مسیر به قلبم جاری شد… خدایا بینهایت شکرت بابت حال خوبم وبابت اینکه میتونم زیبایی رو ببینم وهرروز به درک بهتری از خداوند وجهان وقوانین حاکم برجهان برسم..
درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباسمنش کنجکاو، مریم بانو و مایک عزیز
سلام به همهی هم سفرها، امیدوارم حال دل تون خوب خوب باشه.
این قسمت با هم دیگه رفتیم و از باغ زیبایی به اسم کالاوی گاردن که استاد و مایک کشفش کرده بودن دیدن کردیم. استاد و مایک، ما و مریم جون رو به یک زیبایی وصف ناپذیر دعوت کردند. منم همونجا بودم و مثل اون پسربچه داشتم دنبال پروانه ها بالا و پایین میپریدم.
خدای من چقدر این مکان روحانی و زیبا بود. چقدر به گیاهان این باغ زیبا رسیدگی کرده بودن و زیبا تزیین شدن. الهی شکرت.
ورودی این باغ زیبا و آقای نگهبانی که با روی خوش باهامون برخورد کرد. الهی شکرت. چقدر مردم آمریکا لبخندزنان باهم برخورد میکنند . چقدر این مردم فوق العاده اند. منم هر روز توی کارم با آدم های فوق العاده مهربان سرکار دارم. همه مشتری های من انسان های بسیار رئوفی هستند. خدایا شکرت.
رفتیم داخل باغ و از این گلخانه ای که محل پرورش پروانه ها بود لذت بردیم. اون خانم چقدر خوب راهنمایی میکرد و خانم شایسته هم راحت سوالش رو پرسید. قانون جهان اینه که درخواست میکنی و پاسخ گفته میشود. الهی شکرت.
پروانه های خشک شده در طرح ها و رنگ های مختلف دیدیم. الهی شکرت. چقدر زیبا ازشون تابلو درست کرده بودند و در معرض نمایش گذاشته بودند. الهی شکرت.
یه عالمه وسایل با طرح های پروانه دیدیم و این به من نشون میده که چقدر فرصت برای ساخت ثروت وجود داره. بشقاب پروانه ای. تابلو پروانه ای، کلاه پروانه ای، کتاب درباره پروانه ها و … الهی شکرت.
تولد پروانه ها هم اعجاب آمیز بود. چقدر این قسمت و متن فایل به من یادآوری کرد که عجله نکن. استعینوا بصبر و الصلاه. این آیه واقعا زیباست که چند بار هم در قرآن تکرار شده. صبر به معنای تکامل رو طی کردن و عجله نداشتنه و صلاه به معنای رویکرد داشتن و توجه به زیبایی ها و داشته های همین حالا و سپاسگزار شدن بابت اون هاست. باید از این دو عامل یاری جست تا هدایت شد و راه یافت.جالبه که در ادامه آیه اومده بی گمان این کار(صبر و صلاه داشتن دائم ) کار کبیری است مگر برای خاشعین. یک کار عظیم برای هرکسی راحت نیست بنابراین توجه دائمی به داشته ها و سپاسگزار بودن و دیدن زیبایی ها در جهانی که رسانه ها ذهن و قلب افراد رو مسموم کردند کار راحتی نیست. کاری بس دشواره. پایداری داشتن در راه راست کار کبیری است. بنابراین هر کسی از عهده این کار بر نمی آد الا فروتنان. الا کسانی که در برابر عظمت مقام رب خودشون رو ناچیز میبینند. خاک و خاکسار درگاه او هستند و به حال عجز افتادن. خودشون رو همواره نیازمند به این قدرت بی انتها می بینند. در آیه دیگه ای بعد از اینکه میگه از صبر و صلاه کمک بگیرید؛نوید و مژده میده که عاقبت اینان که عمل کنند بی گمان نیکوست. خدایا شکرت بابت این قوانین زیبا و قشنگ. کرم هیچ عجله ای برای خروج از پیله ندارد تا پروانه بشه و پرواز کنه. اما آرام و راحت تلاش میکنه و در نهایت بیرون میاد و به پروانه ی زیبایی با پرهای فوق العاده مثل همین هوایی که دیدیم تبدیل میشه . اگه تکاملش رو طی نکنه و یا اگر ما بهش کمک کنیم تا از پیله خارج بشه؛ می میره. هرگز پرواز نمیکنه. طی نکردن تکامل هم با من همین کار رو میکنه. چقدر من توی زندگیم برای رسیدن به هدف ها مخصوصا هدف های مالی عجله دارم و میخوام یک شبه ره صد ساله رو برم. این نابودی است. قرض کردن و وام گرفتن پول فقط تورو از لذت این لحظه ناب زندگی دور میکنه. یاد گرفتم و تهعد دادم که هرگز این کار رو نکنم و از رب اعلی میخوام که کمکم کنه. فقط زمانی هدفم رو تیک میزنم که به اندازه هدفم خودم پول بسازم. حالا که بحث به این جا رسید بذار بیشتر توضیح بدم و نمونه بگم. چند تا تجربه قرض گرفتن برام اتفاق افتاد و من به این نتیجه رسیدم که دیگه هرگز پولی رو نه قرض کنم و نه وام بگیرم. میخواستم ماشین بخرم نصف پول ماشین رو از داداشم قرض کردم. اتفاقی که افتاد این بود که من ماه ها درگیر بودم تا پولش رو پس بدم و هر دفعه جهان منو با تضادی روبرو میکرد و در برگشت پول ناتوان میشدم. چقدر سر همین مطلب از قانون سلامتی خارج شدم. چقدر آرامش خودم رو از دست دادم. واقعا بعد از این که پول رو با زور پرداخت کردم به خودم گفتم اصلا ارزشش رو نداشت. درک کردم که باید به پول مورد نظر برسم و بعد هدفم رو بزنم. بعد از اون هدف هایی رو که انتخاب میکردم و تا پولش جور نمیشد تیکش نمی زدم. خیلی بهتر بود اما بازم کامل نبود. به قول استاد من قبل از اینکه پولی بسازم چاله اش رو کنده بودم. در مورد کمپر کردن ماشینم این اتفاق افتاد. با پول خودم انجامش دادم ولی بعدش صفر شدم. اون وقت باز هم ناآرام میشدم و از پس هزینه هام برنمی اومدم. تا اینکه اومدم و الان دارم با پول بیشتر دوستی میکنم تا پیشم بمونه. به خودم گفتم هر هدفی که داری باید حداقل دوبرابرش پول بسازی تا بتونی اون هدف رو بزنی. این طوری همواره پول پیش تو هست. این مطالب رو طی تجربه کسب کردم و الان دیگه با تمام وجودم عمل میکنم. این طوری همواره آرام هستم و طبق قانون در حال دریافت نعمتهای بیشتری ام. صبر داشتن و تکاملی عمل کردن مهمه. اینکه نخواهیم سریع جواب بگیریم. این به آدم اطمینان میده. در مسیر پایداری میده. الهی شکرت بابت این آگاهی های نایت.
اما اوج داستان اونجا بود که وارد فضایی شدیم که گلخونه بود و کلی پروانه زیبا در حال پرواز بودند. چقدر این فضا رو دوست داشتم. همه جا پروانه های قشنگ پرواز میکردند. براشون پرتغال سر سفره شون گذاشته بودند تا بخورن.خدای من چه رنگ آمیزی زیبایی به بال های این پروانه ها زدی. چقدر زیبا طرح روی بال هاشون انداختی. هر کدومشون متفاوت بودند. الهی صد هزار مرتبه شکرت.
امروز روی موتورم داشتم نعمت هام رو میشمردم و با خدا عشق بازی میکردم. حالم عجیب بود. همش به خودم مسیری که توش قرار داشتم رو یادآوری میکردم و میگفتم عجله نکن و لذت ببر.شوق داشتم. رسیدم درب منزل مشتری تا بسته اش رو بدم. توی اون حال سر در خونه این آیه روی یک کاشی لاجوردی نوشته شده بود : انا فتحنا لک فتحا مبینا
بی تردید پیروزی آشکاری را برای تو گشودیم.
توی اون حال دیگه نفهمیدم چی شد. گریه ام گرفت و اشک همین جوری میومد. نفهمیدم چه طور بسته رو تحویل دادم. این نوید زیبای خداوند بود. وقتی هدایت اتفاق میوفته و وصل میشی؛ با تمام وجودت حسش میکنی. از جوی جلوی خونه هم یک آب صاف با سرعت جاری بود. از تمام این صحنه ها عکس گرفتم. واقعا امروز و هر روز دارم معجزات خداوند رو میبینم. الهی شکرت.
الهی شکرت بابت سفر به این باغ و گلخونه ی پروانه ای . از مریم جان تشکر دارم بابت این فایل های نابی که ضبط میکنه و ما رو با خودشون همراه میکنه. استاد و مایک عزیز سپاسگزارم که کنجکاوی کردید و این زیبایی ها رو با نگاه زیبابین خودتون کشف کردید. ازتون سپاسگزارم. سفر به آدم زیبایی های فوق العاده ای نشون میده. سفر واقعا شعر نابی است. الهی شکرت. خدانگهدار.
چه نشانع ای بود این قسمت درحالی که ذهنم بشدت منو تحت فشار قرار داده بود و من تکامل را بهش یاد اوری کردم
اینکه خورشید از خدا شکایت نمیکنه چرا یهو نمیاد بالا بلکه طبق اصول ارام ارام بر اسمان پدیدار میشه
ارام ارام قرص ان کامل تر میشود، ارام ارام مساحت بیشتری را میپوشاند
یا حتی غروبش هم همینطوره
گاهی اوقات یه فایل گوش دادیم بعد طولی نکشیده 5 دقیقه بعد با نگرانی گفتیم پس کی به خواستم میرسم باز عجله سر و کلش پیدا میشه انگار نه انگار بخاطر اینکه مفهوم تکامل تغییر باور هامون درک نکردیم
منم همینطورم باورهای من ارام ارام تغییر میکنه نباید انتظار داشته باشم که یهو ذهنم تغییر کنه از فضای اون ادمی که میخواد همرو راضی نگه داره برسه به یک فرد توحیدی
باید ادامه داد
سپاسگزارم از شما خانم شایسته عزیز
سپاسگزارم از شما استاد عزیز
که در سفر هاتون قانون زندگی رو به ما یاداوری میکنید و این پیام میذارید که سفر جای دیدن زیبایی ها و درسهای مهم نه صرفا خوردن و تفریح و برگشتن به خونه
حالا ذهنم اروم تره
باید هر بار این اصل تکامل را به خودم یاد اوری کنم و در این مسیر ثابت قدم باشم
سلام و نور به قلبهای دنبال کننده و متمرکز بر زیبایی ها
خدایا هزاران مرتبه شکرت به خاطر نعمت بیداری امروزم . بیداری خودم و عزیزانم
خدایا شکرت به خاطر سلامتی ام
سلامتی خودم و عزیزانم
خدایا شکرت برای تک تک نفس های عزیزانم
خدایا شکرت بخاطر تک تک ضربانهای قلب پدر و مادرم
خدایا به خاطر تمام نعمتهایی ک به من داده ای با تک تک سلولهای بدنم سپاسگزارم
خدایا شکرت به خاطر دیدن این همه زیبایی
خدایا شکرت به خاطر این همه پروانه رنگارنگ
خدایا شکرت به خاطر این همه خلاقیت و ثروت در این باغ پروانه ای زیبا
خدایا شکرت به خاطر استاد و مایک
خدایا شکرت به خاطر مریم جان
خدایا شکرت به خاطر دخترای گلم به خاطر همسر عزیزم
خدایا شکرت به خاطر اینکه هر روز دارم وارد مدارهایی میشم ک زیبایی های بیشتر اونجا هست ، ثروت و درآمد بیشتری اونجا هست
خدایا شکرت ک هر روز مشتری های پولدارترین به سمت من هدایت میشن و با کمال میل هزینه محصولات و خدمات من رو می پردازم
خدایا شکرت ک ثروت و نعمت و زیبایی ها منو احاطه کرده و هر روز داره بیشتر و بیشتر میشه
خدایا شکرت ک از جایی ک گمان نمیکنم هم برای من ثروت میفرستی
خدایا شکرت ک هر روز اس ام اس های واریزی من بیشتر و بیشتر میشه
خدایا شکرت ک کار و تفریح من یکیه
من لایق ثروت و نعمت هستم چون من تکیه ای از خداوند هستم
من لایق زندگی کردن در بهشت هستم چون من خود خود خدا هستم.
خوشبختی مانند پروانه است،
اگر دنبالش کنید از شما فرار می کند،
اما اگر آرام بنشینید، روی سرتان خواهد نشست….
سلام به استادعزیزم ومریم بانوی نازنینم
و همه دوستانم در این سرای بهشتی
خدای مهربانم صبح که می شود قلبم را از نو برای کنار تو تپیدن کوک می کنم ،این یعنی خودِ خودِ زندگی….
خدایاشکرت بابت این حد از زیبایی و حضورت در جای جای زندگیم ،شکرت که دیروز قبل از غروب زیبایت هدایتم کردی برای پیاده روی و بعد در جایی که می توانستم به راحتی روبه دشت پهناوری، غروب زیبایت را شاهد باشم و چند دقیقه ای محو آن غروب باشم و اشک شوق در چشمانم حلقه بزند که خورشید قشنگت روزمان را پربار کرد و می رود در جایی دیگر روز را به نمایش بگذارد ومن فقط بگویم خدایاشکرت و این نعمت زندگی کردن در روستا هست و در نوع خودش لبریز از حکمت که این طور مرا دیوانه زیبایی هایت نموده ای ،الهی شکرت.
ای جانم آروی، نمونه ای از یک معبدگاه برای بعضی مواقع که به خواست خداوند استادمان در خلوتش سکنی گزینند و با خداوند خود خلوتی عاشقانه داشته باشند، و
امروز من هم برای خودم ساعت ها در گوشهای از خانه بنشینم و چشمانم زیبایی های حیاط و باغچه را ببیند و همزمان هم دیدن این فایل بی نهایت زیباو چشم نواز را ببیند و بنویسد از آنچه که نقاش گیتی آفریده است و توانایی می خواهد دیدن زیبایی های خلقت در همه چیز
خدای عزیزم، دلم می خواهد فقط زیبایی هایت را ببینم و زیبا اندیش باشم و زیبا کردار و این توانایی می خواهد با هرروز تمرین و تمرکز و چه کاری واجب تر از این که با دیدن این فایل ها و تاثیرات شگرف آنها ،انعکاسش را هر لحظه در وجود و زندگی مان شاهدباشیم و این امکان پذیر است .
این فایل رو با تمام زیبایی هایش برای خود ذخیره کردم تا هرازگاهی ببینم و لذّت ببرم که هرچقدر نگاه کنم سیر نمی شوم از اون ابتدا سرسبزی محیط و دیدن درختان و گلهای زیبا که دیوانه کننده بود و شگفت انگیز
تا اون ساختمان و تمیزی مکان و رنگین کمانی از طرح پروانه هایی که در همه جا روی وسایل ،نقش زیبایشان را دیدم و کلی ذوق کردم و شکرگزاری…
واقعا تمرکز روی لحظه لحظه های این فایل یعنی زندگی در بهشت و ادامه آن ،بهشت در زندگی خودمان همین که تمرکز حتی روی گلدانی که در آن گلی یا درختی کاشته ایم ،باغچه ای که داریم و من بعضی وقتها پروانه های زیبا رو می بینم و کلی شوق و ذوقشان می کنم و دورم که می چرخند وااای خدایاشکرت…..
انسان هایی که با عشق کنارمان هستند و کنارشان هستیم ،نگاه به آسمان با تمام متعلقاتش و زیبایی های منحصر به فردآن ،همین لحظه که با گوشی خود می توانم این زیبایی ها را در اینگلخانه لبریز از پروانه ها ،گلها،گیاهان واون آب نما زیبا رو ببینم ،
خدایی برای من انگار دارم در بهشت زندگی می کنم ،واقعا هرچه شکرش را بگویم کم است از این امکاناتی که در عصر حاضر در اختیارمان خداوند قرار داده است ،این سایت و استاد عزیزمان و مریم جان و همکاران عزیزشان و دوستانم که متعهدانه در این مسیر توحیدی و لبریز از معجزه با عشق ادامه می دهیم و در کنارش نتایج عالی و هرروز متواضع و خاشع تر در درگاه خداوندمان که هر چه داریم از اوست و امانت دردستان ما برای استفاده از آنها که امیدوارم امانت دار خوبی باشم .
واقعا نشر این زیبایی ها معجزه هست و امروز هم شده معجزه زندگیه من .
مریم جان چقدر شیرین ودلچسب فرمودید میز ناهارخوری پروانه ها عاشقتم عزیزم خداروشکر بابت وجودتان در زندگیه زیبا و توحیدی ام ….
و ممنون بابت دعای قشنگ و تاثیر گذار تان در پایان این فایل اعجاب انگیز ،بی نظیرید.
در پناه خداوندمهربانم هرنفس شاد، سلامت وعالی باشید و بدرخشید عزیزانم
خدایاشکرت خدایاشکرت خدایاشکرت
متشکرم متشکرم متشکرم خدای خالق زیبایی ها
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته و دوستان عزیز هم مسیر
اول از همه سپاسگزارم از خداوندی که خالق این زیبایی هاست خالق این جهان زیباست
که جای جای جهان هستی سرشار از زیبایی هایی هست که خداوند خلق کرده تا ما ببینیم و هم لذت ببریم و هم به ربوبیت خداوند پی ببریمو درک بهتری از قوانین داشته باشم
این پروسه تبدیل کرم به پروانه واضح ترین تصویر از طی کردن روند تکامل در رسیدن به یک خواسته است واقعا شگفت انگیزه ما با نگاه کردن به این زیبایی ها به این طبیعت زیبا میتونیم خیلی خیلی بهتر خداوند و قوانین بی تغیرش رو درک کنیم و در زندگیمون ازش استفاده کنیم اینکه این پروانه این پروسه رو طی میکنه تا از اون کرم به این پروانه زیبا که انگاری بال هاش بوم نقاشی خداوند هست که با این ظرافت و این زیبایی این نقش های زیبا رو روی خودش داره تبدیل بشه و اگه این نشان دهندهی قانون تکامل از طرف خداوند برای ما نیست پس چی هست؟
اگر یک روز زودتر از موعود این پروانه رو از پیله در بیاریم قطعا میمیره این رو به ما نشون میده که ما باید تا لحظه آخر صبر کنیم و تا لحظهی آخر تا ثانیه آخر صبر کنیم و تکامل رو رعایت کنیم و رشد کنیم تا بتونیم به اون خواسته برسیم
خداوند رو سپاسگزارم بابت تمامی این زیبایی ها و اینکه من رو هدایت کرد تا این زیبایی هارو ببینم تا بیشتر قوانین رو درک کنم و اینکه درخواست کنم که من رو هم هدایت کنه تا بتونم این زیبایی ها رو از نزدیک ببینم و لمس کنم
دوستتون دارم
خدانگهدار.
سلام بر استادعزیزم و مریم خانم دوست داشتنی
امروز این فایل ،فایل نشانه ی امروز من بود و من اول جلسه نهم دوره ی قانون سلامتی رو گوش کردم و تو دفترم مطالبش نوشتم لابه لای مطالب مربوط به دوره سلامتی استاد فرمودن :[از مسیر سپاسگزاری و داشتن احساس خوب و توجه به داشته ها میتوان به خواسته ها رسید]
من اول تشکر کردم از استاد تو ذهنم بابت اینکه در هرحال اون اصل کلی رو یادآوری میکنن و الان تو این فایل دقیقا همون جملات رو مریم خانم فرمودن:[ هرلحظه که روی زیبایی ها تمرکز میکنیم وبه احساس خوب وبه احساس سپاسگزاری میرسیم و دراین احساس میمانیم، فرکانسی رو به جهان هستی ارسال میکنیم که ما را به سمت زیبایی بیشتر هدایت میکند]
خدایاشکرت چقدر قشنگ بود مسیر رسیدن به اون پارک
خدایاشکرت چه دریاچه ی بزرگی چقدر تمیز بود همه جا
چقدر سرسبز بود وای من دیوانه میشیم این جاهای سر سبز میبینم خدایا شکرت
چقدر پارک قشنگی بود و چقدر پروانه های قشنگی مخصوصا اون آبی ها من عاشق پروانه هستم گاهی وقت ها میان تو حیات با لذت نگاهشون میکنم.
خدایاشکرت ممنونم خدای باشکوه من همه چی زیبا وعالی بود مثل همیشه
ممنونم که زیبایی های جهانت رو به منم نشون دادی
چقدر مثال کرم ابریشم و پیله وپروانه شدن برای مسیر خودشناسی و آگاهی و تکامل دقیق هست تا سختی تغییر شخصیت و رفتار و مخصوصا باورها( پیله تنگ و تاریک و سرد ) رو به جون نخری وتحمل نکنی تا تکاملت رو( مدت زمان بودن در پیله )طی نکنی هیچوقت پروانه ای به این قشنگی آزاد و رها نمیشوی .
واقعا این فایل نشانه امروز من هم انگار میدونه چی لازم داریم و چه فایلی رو برامون بیاره
خدایاشکرت
ممنونم از استاد و پسرشون وممنونم از مریم خانم ما هم اندازه ی شما شگفت زده شدیم وذوق کردیم مخصوصا از اون پروانه های آبی و میز ناهارشون .
سلام به استاد عباسنمش نازنینم و خانم شایسته ی مهربون و مؤدب و هم خانواده های گلم
بله
درست حدس زدید!
دوباره اومدم مسافرت و این بار یک سفر حدودا 1 هفته ای به استانی دارم که تا حالا نیومدم و خیلی ذوق زده ام که ببینم چه زیبایی هایی داره.
واقعیت از این قراره که من موضوعی پیش اومد که نباید یک هفته اهواز باشم و ایشالا به
امید خدا بعد از حل شدن مسئله ام و رفع حکم جلبم، مشکلم حل میشه.
دیشب با خودم فکر کردم که چکار کنم این هفته هم اینکه در دسترس نباشم و هم بتونم ذهنم رو کنترل کنم و لذت ببرم!؟
به سرم زد که برم مسافرت.
دیشب تصمیم گرفتم برم بوشهر، صبح که بیدار شدم گفتم نه میرم شیراز.
تو مسیر که ربع ساعت داشتم رانندگی میکردم شرایط ذهنی ام به شکلی بود که نه قرآن و نه فایل های استاد و نه حتی صحبت کردن با خدا نمیتونست ذهنمو آروم کنه.
اومدم ریمیکس آهنگ های پاپ رو از گوگل پلی کردم(میخوام بگم وقتی آدم احساسش بده فقط ییییه ذره،یه ذره باید از اون حسه بد فاصله بگیره!
به هررر شکلی نه فقط با قرآن و فایلهای استاد و…بعضی وقتا شستن ماشین،بعضی وقتا خرید کردن،بعضی وقتا نگاه کردنه عکسای بچگی و…
مهم اینه که تو بتونی واسه یک ذره هم که شده از اون شرایط فاصله بگیری کم کم قلبت آروم میشه و آمادگی دریافت الهامات خداوند رو داری!)
خلاصه اومدم آهنگ رو پلی کردم دیدم آهنگه اینجوری شروع شد:
(سلام من دیجی حمید هستم اسپانسر این برنامه نمیدونم سالن آرایشی هست،آدرس سمنان و…)
یهو گفتم برم سمنان!؟
گفتم نه سمنان سمته اصفهانه من یک ماه پیش اونجا بودم بعد دیدم اسمه سمنان شبیه همدانه و من تا حالا همدان نیومدم!
زدم تو برنامه ی نشان دیدم زده همدان 7 ساعت،و یه دوربرگردونی هم جلوم بود که برم سمت جاده ی همدان که 30 ثانیه کمتر باهام فاصله داشت و جلو تر بود،و اینو یه نشونه دیدم آقا به دلفین گفتم بچرخ ،بچرخ میریم سمته همدان!
خلاصه اینجوری شد که مسیر این سفرم افتاد به استان همدان!
بعد از حدودا 7،8 ساعت رانندگی با دلفین رسیدم ورودی شهر همدان،و طبق معمول با خدا صحبت کردم و گفتم خدایا !
من با الهامات تو اومدم اینجا!
من هیچ جای اینجا رو بلد نیستم!
تو برام زیبایی هارو نشون بده!
تو مواظب منو دلفین باش!
تو قلبم رو تو این سفر آروم کن و اتفاقاتی رقم بزن که ایمانم به قدرت تو بیشتر بشه!
ایمانم به رب بودنت بیشتر بشه!
تو نشونم بده که مدیریت میکنی همه چیز رو اینکه آدما هیچ قدرتی ندارن!
قلبمو به تور ایمانت روشن کن!
خدایا ایمانم رو با معجزاتت قوی کن!
کمکم کن این سفر هم مثله همه ی سفر های قبلی معجزاتی رو ببینم و تو برام برنامه بچین!
زدم کنار،رفتن تو سایت دیوار ،نوشتم سویت!
بینه چندین و چند سویت به یه شماره زنگ زدم خدا گفت برو همینجا!
آقا ما رفتیم تو سویت و بلافاصله وقتی رسیدم تو سویت بجا نگاه کردنه تمیز بودن و امکانات و…دیدم یه تابلو روی دیوار نصبه و یه آیه قرآنی هم نوشته روش!
دست و پا شکسته معنیه آیه رو ترجمه کرد اما نفهمیدمش.
شما تصور کن طرف که میخواست هتل رو اجاره بده کنارم ایستاده،منم ساک به دست،بجا نگاه کردنه هتل و صحبت کردن در مورد قیمت و ..
رو گوگل دنبال ترجمه ی آیه میگشتم!
و آیه این بود:
(انا فتحنالک فتحنا مبینا)
معنیش میشه
(ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم!)
وقتی معنیه آیه رو خوندم به طرف گفتم من همین اتاق رو میخوام!
با اینکه یه لیاقت دیگه بزرگتر بود و قیمتش با این فرقی نمیکرد و حتی میتونستم این اتاق رو ارزونتر بگیرم!
اما گفتم این همون جاییه که باید میومدم!
و قلبم خوشحال شد و مطمئن شدم هم اینکه این سفر قراره معجزات الهی رو بییینهایت ببینم و هم اینکه خداوند مشکلم رو بزودی حل میکنه.
بعد به اون آقا گفتم همه ی اتاقا همین آیه نصبه!؟
گفت نه فقط همین یه اتاق این آیه رو داره و دیگه مطمئن شدم که خداوند برام برنامه داره تو این سفر و میخواد بدونه اینکه نگرانی رو تجربه کنم خودش کارامو انجام بده.
خداروشکر میکنم
خداروشکر میکنم بابت رشدم ،بابت اینکه دیگه مثله 99٪ مردمه جامعه فکر نمیکنم و رفتار نمیکنم و تصمیم نمیگیرم و عمل نمیکنم!
امروز و دیروز وقتی مامانم هی مرتب پیام میدادو زنگ میزد و هشدار های مادرانه داد به طور خیلی قاطع و محکم و با نهایت احترام بهش گفتم که لطفا دیگه در مورد این موضوع باهام صحبت نکن!
اگه میخوای نگران باشی تو خودت نگران باش و تو فکر باش ولی لطفا نگرانی خودتو به من انتقال نده چون من اینجا دارم خوش میگذرونم و واسم مهم نیست که تو چی فکر میکنی و اینکه چه بلاهایی تو ذهنت میچرخه که ممکنه سرم بیاد!
من مثله شما فکر نمیکنم و دارم لذت میبرم از مسافرتم و بعد از قاطع صحبت کردنم متوجه شد که نباید با من در مورد اتفاقاتی که ذهنش میاره با من صحبت کنه،نتیجه اش چی شد!؟
1 ساعت بعد زنگ زده بود با خنده و شوخی و حاله خوب با پدرم رفته بودن خرید کنن!و کلی باهاش شوخی کردم و خندیدیم!
بله !
ایییینه قدرته دوره ی احساس لیاقت!
اینه قدرته کنترل ذهن!
وقتی استاد میگه باید به گفت و گو های ذهنت بگی اینجا من رئیسم !
مممن میگم به چی فکر کنی نه اینکه تو هرجا میخوای منو بکشونی!
خداروشکر میکنم.
خلاصه دلفین رو گذاشتم تو اتاق خوابش و شب بخیر بهش گفتم و اومدم هتلم.
دلم یهو هوس عروسی کردی کرد!
رفتم تو سایت دیوار و زنگ زدم به یه خانمی دیجی بود،گفتم ببخشید جریان اینه من دوست دارم بیام عروسی کرد هارو ببینم تاحالا عروسی شماها نیومدم، میشه اگه عروسی داشتین بهم بگین!
و ایشون با نهایت ذوق و استقبال و خون گرمی شماره ی همکارشون رو بهم دادن و گفتن فلان روز عروسی هست ما ملایری ها مهمان نواز هستیم،حتما بیا و اگه من هم اومدم اهواز منم میام عروسی،گفتم باشه من قول میدم اگه اومدی و عروسی نداشتیم شده همون جند روز عروسی میکنم که تو عروسیمون رو ببینی گفت عاااالیه خودمم دیجی عروسیت میشم!!!
و واقعا لذت بردم از سطح فرهنگ و شعور و فهم این شخص.
تو راه پله ی هتل دیدم دوتا جوون بودن کردی حرف میزدن ،من عشق و علاقه ی وحشتناکی به کردا دارم و یکی از آرزوهام این بود که بتونن کردی غلیظ حرف بزنم،بعد از یک ساعت رفتم در اتاقشون در زدم بجا اینکه درو باز کنن گفتن آقا بیا داخل بیا داخل!
یییعنی در این حد مهمان نواز من ندیدم که طرف حتی ندونه تو کارت چیه ،اصلا کی هستی،چی میخوای بگه آقا بیا داخل،خلاصه رفتن تو اتاقشون ،گفتم اجازه هست یک ساعتی پیشتون بشینم!؟
گفتن آره آقا!
خوش اومدی ،دیدم یکیشون مثله کسی که داره خار از انگشتش در میاره سرپا داره فندکش که خراب بود رو باهاش ور میده،گفت آقا فندک داری!؟
گفتم فندک نه ولی کبریت تو اتاقم هست بیارم!.
گفت آره
اگه سیگارم داری بیار !
گفتم نه دیگه سیگاری نیستم
هنوز وارد نشده برگشتم کبریت آوردم براشون ،بهشون گفتم خوب شد اومدم ها!!!
خلاصه نشستم پیششون و 4،3 بار با تعجب میپرسیدن چطوری خودت تنهایی میری مسافرت!؟
یکیشون به اون یکیش یه جمله ی کردی گفت کنم من متوجه نشدم ،اون یکیش گفت دا ه میگه این آقا خیلی حال دلش خوبه خیلی سرزنده است(کرد سنندج بودن ،اگه ژینا چهارتا کامنت کردی با زیرنویس مینوشت حالا ما مثله باب اسفنجی با تعجب نگاشون نمیکردم منم عرض اندام میکردم جلوشون،
والا )
خلاصه بسیار بسیار آدمای شریف،محترم و با شخصیتی بودن و بعدش شماره همدیگه رو گرفتیم و بهشون گفتم دلم میخواد بیام عروسی کرد ها!
نمیدونم کی اینروزا این نزدیکی عروسی داره که بیام شده 3،2 ساعت رانندگی کنم هم حاطرم بیام، یکیش خندید گفت همین امشب دوستم رفته خواستگاری داده صحبت میکنه،گفتم نمیشه بهش بگین تو همین 4،،5 روز آزمایش و عقد و عروسی کنه تا من اینجام!؟!؟!؟
والا بخدا خود دلم کلیلی میخواد اونم از نوعه کردی!
مخصوصا اونجاها که دییییگه میرن رو دور تند و اونجاها که شونه هاشونو هی بالا پایین میکنن خخخخخخخ
چیییه!؟
همتون دلتون عروسی خوااااست!
ایشالا همه دور هم یه عروسی خوب
خداروشکر
خداروشکر واسه حاله دله خوبم!
دیشب داداشم اینا نشسته بودن و میدونستن که صبحش دوتا مأمور اومدن که بازداشتم کنن اما نتونستن،چون تحت حمایت خدا بودم،به قولی اومدن پیشه من که بهم آرامش بدن،
زن داداشم و داداشم پیشه همدیگه نشسته بودن، زن داداشم به داداشم گفت صدات قطع و وصل میشه فکنم مریض شدی!
به زن داداشم گفتم نه مریض نشده ،صداش آنتن نمیده که صداش قطع و وصل میشه خطا خرابن!!!!!
گفت مارو بگو اومدیم پیشه کی آرومش کنیم!!!
داره مارو مسخره میکنه!!!
حالا هم اینو گفتم که کمی مزاح باشه هم اینکه وقتی قلبت به خدا محکم باشه مثله بقیه هر چیزی تو رو ناراحت نمیکنه!
نمیتوسونت!
بهمت نمیریزه!
آرومی!
به زن داداشم گفتم کیو دیدی مأمورا دنبالش باشن و اینقدر بخنده !!!
گفت والا چی بگم تو کلا آدم وقتی میخواد واست ناراحت بشه غصتو بخوره ،خودتو که میبینه میگه من چرا غصشو بخورم ابن خودش شاد و شنگوله!!!
آره
من اینقدر باشعور شدم که ناراحت میشم ،اما تو ناراحتیت نمیمونم
عصبی میشم ،اما تو خشمم نمیمونم و ادامه اش نمیدم
میترسم ،اما تو ترسم نمیمونم.
خدایا خیلی شکرت
بریم ببینیم تو این سفر چند روزه ی گفتنه همدان چه اتفاقاتی و چه معجزاتی و جه زیبایی هایی قراره ببینم
دوستون دارم خوشحالم که تو این سفر کنارمین
سلام بر ابراهیم!!
برادر خوش اومدی به همدان
اونجا رفتی دو جا رو حتما برو
پارک صیفیه رو حتما حتما برو، درختای چنار قدیمی و سنگفرش ها و بناهای زیباش بینظیره…و بستنی ملایری هم فراموش نکن..البته برو از جایی بگیر که قدیمی این کارن، جوون ترا مثل قدیم با کیفیت کار نمیکنن، بنظرم برو بستنی سنتی یخ نزدیک میدان نبوت ملایر، دوران کودکیمو اونجا سپری کردم و مردم خونگرم و مهمان نوازی داره..راستی..از میدان اصلی ملایر که فکر کنم میدان امام بود یه مغازه بزرگ هست که شیره انگور اصل باکیفیت داره، حتما یه سر بزن…ان شاالله بهت خوشبگذره.
سلااااام بهت ابراهیم جان
امیدوارم حالت عالی باشه و قلبت متصل به نور الله
ببین ایمیل کامنتت رو که دیدم زده سفر به دور آمریکا ، قلبم گفت حتماااا ابراهیم اومده این طرفا یه سفر!
و قلبم درست گفت
آقااااا خوش اومدی
خوش اومدی به سرزمین شاد کوردا
انشالله که اینجا کلی بهت خوش بگذره و کلی تجربه های متفاوت داشته باشی
راستی کلا 2 ساعت تا سنندج راه داری
اگه نشانه ها تایید کردن بیا حتما اینجا رو هم ببین و لذت ببر
در پناه الله باشی
به نام خدای هدایتگرم که همیشه منو به سوی بهترین ها در زمان مناسب ، کنار انسان های مناسب با باورهای مناسب هدایت میکنه.
سلام به ابراهیم توحیدی سایت مون
امیدوارم حال دلتون عالیِ عالی باشه.
آقا من اولش ی تشکر ویژه دارم از این جنس فعالیت شما ، تعهد و استمرار شما ، عملگرا بودن شما ، شجاعت و جسارت شما و….
چقدر خوبه که از خودت یک ردپای واضح و شفاف میگذاری ، این ردپاها واقعا مشت محکمی است بر دهان نجوا
خداروشکر میکنم که دوستانی مثل شما دارم ، درسته ندیدمت ولی انگار سالهاست می شناسمت…
آقا امشب هدایت شدم ساعت(1.40 ، بامداد )به این کامنت و پاسخ شما
چقدر خوبه که تنهایی سفر میکنی….
سفر سفر سفر سفر……….
دلم یه سفر اساسی از نوع کمپ در جنگل تاریک میخواد…
صحرا هم که عاشق سفر ، مخصوصا از نوع توحیدی
گفتی همدان ، ساده خاطره ای افتادم که دوست داشتم با شما به اشتراک بگذارم…
یادمه چند سال پیش با دوستان کوهنوردم برنامه الوند کوه همدان رو در تعطیلات خرداد داشتیم و قرار 5 صبح میدان آزادی تهران بود ، ولی من آنقدر دوست داشتم ی دل سیر بخوابم و لذت ببرم که نگو برنامه رو گفتم نمیام و فردا من حجمی از عکس و فیلم از زیبایی های جاده و صبحانه روبه رو شدم.
حالا شما فکر کن صحرا تا 10 صبح ی دل سیر خوابیده بعدش چی میشه؟؟
اگر فکر میکنید که خودمو سرزنش کردم سخت در اشتباهی…
در حین ناباوری دوستانم که گفتند برو بقیه خوابت رو برو !!!!
ساعت 11 زنگ زدم آژانس ، 12 ترمینال بودم و 4 بعدازظهر همدان و زنگ زدم بهشون که بیان دنبالم من فقط برنامه غار علیصدر رو از دست دادم ولی به جاش به اصل برنامه رسیدم…
اون پیاده روی شبگردی و شب مانی از بهترین تجربه های زندگیم شد.
میدونی ابراهیم جان من اون موقع با استاد و بهشت مون آشنا نبودم ولی چون اهل طبیعت بودم ، البته بهتره بگم عاشق طبیعت بودم و هستم اون صدای خدای درون مون رو حس میکردم و باهاش همراه میشدم…
طبیعت برای صحرا مثل معلم کلاس اول میمونه ، شایدم بهتر و عمیق تر از اون ، چون با هر بار رفتن به دل طبیعت و کمپ کردن ، حتی همین پیاده روی های صبح و عصرگاهی که حکم نیایشگاه رو داره من رو با خودم و خواسته هام ، نیازهام ، ترسام و…. رو به رو میکنه ، پر از درس و رشد و آگاهی هستش.
به همین خاطر وقتی برای کنترل ذهنت میزنی به جاده ، یا اینکه با قاطعیت با مادرت برخورد میکنی در هر دو حالت تحسین برانگیزه….
چون در این سایت که باشی باید بتونیم به اندازه ظرف وجودی مون قدم برداریم و بعد جهان چه پاداش هایی بهمون میده….
خدایا شکرت شکرت شکرت برای بودن مون در این مسیر توحیدی
برای وجود دوستان ارزشمند وهم فرکانس الهی خوبم.
چقدر تحسینت میکنم پسر زیبااندیش سایت که إنقدر خوب روی خودت کار میکنی ، من به شخصه خیلی خیلی دارم ازتون یاد میگیرم.
امیدوارم در زمان مناسب ببینمت و ملی از تجربه های سفر مون به همدیگه بگیم .
ایشالا…. که سفر خوبی داشته باشی.
الهی که زندگی تون پر از فراوانی عشق و آرامش ، سلامتی و ثروت الهی باشه.
سلام به ابراهیم( دوست خدا)
تا اونجای کامنتت قبل از اینکه دور بزنی به سمت همدان که رسیدم با خودم فکر کردم که اگه به جای شما بودم که از یه طرف درگیر جدایی از همسرم باشم بهم تهمت الکیم زده باشن حکم دادگاه بر علیه من باشه الانم حکم جلبم رو گرفته باشن واز طرفیم دارم تمرکزی روی دوره احساس لیاقت کار میکنم دوره ای که شاگردای استاد که نتیجه های عالی تو دستشونه و سالهاست با استاد کارمیکنند همه میگن بهترین دوره استاده ومنم جوری کار میکنم که شاید غذا نخورم که تایم کم نیارم یا سر کار به دوستم زنگ بزنم 2ساعت دیرتر بیا که بتونم روی دوره کار کنم و واو به واو دوره رو بنویسم و روش کار کنم دیگه شکم خدارو پاره میکردم که چرا همه چی یهو خوب نمیشه چرا درهای رحمت باز نمیشه و همه چی تحت فرمان من نمیشه یعنی قشنگ طلبکار میشدم ولی شما چقدر عالی روی این اصل موندی که وقتی داری روی خودت کار میکنی هر اتفاقی بیوفته خیره بهش برچسب خوب و بد نزن هرچی باشه خیره و تو فقط باید آرام باشی و حالت خوب باشه و به خداوند ایمان داشته باشی که هدایت میکنه و تصمیم گرفتی بری سفریه سفر بدون هیچ برنامه ریزی فقط بااین باور که هدایت میشم! واقعا تحسین برانگیزی
گفتن این حرفا واینجورتصمیمات خیلی قشنگ و راحته ولی عمل بهش یه شخصیت عالی ویهصلح درونی عظیم میخاد که شما داری
نکته بعدی اون موقع که درموردایه نوشتی که برات مهم نبود که الان کامنت منو کلی آدم میخونه میگن یعنی معنی این آیه به این معروفی رو نمیدونه وشما بدون اینکه نگاه بقیه مهم باشه گفتی که از تو گوگل معنیشو خوندی واینم برام خیلی عالی بود
نکته بعدی تو دوره قانون آفرینش یه تمرین هست به اسم نوشتن سناریو که چیزی که دوست داری اتفاق بیوفته رو ولی در واقیت نیست رو سناریوشو بنویس یه جاهایی از کامنتت مثل زنگ زدن با اون خانم یا رفتن به اتاق اون دوستان داشتم فکر میکردم الان داره سناریو مینویسه یا واقعا انجامش داده!
نکته بعدی قبل از اینکه شما دلفینی بخریش منم یه کوییک سفیدداشتم که خیلی دوسش داشتم اسمشم سفید برفی هست شما آنقدر بادلفینی حال میکنی بیشتر عاشقش شدم از طرفیم من توی شرکت خودرو سازی کار میکنم همیشه ناراحت بودم از کارگر بودنم بعد از اینکه شما ماشین خریدی وسپاس گزاری و شادی شما رو دیدم نگاهم به کارم عوض شد گفتم ببین منم با همین کاری که دارم میتونم باعث شادی میلیونها آدم بشم میتونم رفاه و آرامش رو به زندگیشون بیارم میتونم باعث اومدن رزق به زندگی هزاران آدم بشم هرروز با این امید میرم سرکار که با کارم به رشد و گسترش جهان کمک میکنم شما هم در ظاهر کارگر یه مجموعه هستی ولی آنقدر با کار و خودتون در صلح هستید که وقتی صحبت میکنید آدم لذت میبره از این احساس لیاقت و منم دارم سعی میکنم تو هر شرایطی لذت ببرم از اون لحظه به جای فکر کردن به شغل و میزان دریافتی
دوستون دارم و منتظر خوندن معجزات سفرتون هستم
سلامت و شاد و پیروز باشید
بنام رب العالمینم که کلی منو هدایت میکنه و من عاشقشم
سللللاااممم اقا ابراهیم
خیلی خوشحالم که بلاخره نشونه ای امد تا کامنت بنویسم خیلی خوشحالم
قبل از هر چیزی من تموم کامنتای سفر قبلی تون رو با عشق میخوندم و تصور میکردم که منم اونجام و کلی عشق و حال میکردم و نکته ی جالبش این بود که توی اواسط امتحاناتم بود و من کلییییی هوس سفر داشتم و کامنت شما نشونه و مهر تایید خدای عشقولیم بود که بعد اونم تازه چند تا سفر رفتیم چند تا سفرم پیشرومه و خیلی خوشحالم
خلاصه که اینطوریاس (خنده)
دیروز هم ما اومدیم اردو البته این اولین تجربه ی اردوی من بود و ما اومدیم مشد
حالا قضیه ازین قراره که دلم هوای کامنت نوشتن کرده بود و خدا بهم گفت خب بیام مثل شما کامنت سفرو نکات مثبتم و بگم که چند برابر عشق کنم و لذت ببرم
و دیشب دیدم اععع! شما بازم اومدین سفر خلاصه که گفتم منم پایین کامنتتون سفرمو بنویسم
دیروز ما تا ساعت دوازده ظهر کلاس داشتیم بعدش سوار اتوبوس شدیم و حرکت کردیم
من صبح توی ستاره قطبیم گفتم که درسا اسون بگذره و همه چیز به اسونی پیش بره .
قرار بود پرسش داشته باشیم از دو تا کلاس مختلف
اولی که ساده بود کاملا یاد داشتم و اون یکی رو توی مدرسه روخونی کردم ولی چون بیشتر بچه ها نخونده بودن برای من و چند نفر دیگه مثبت گذاشتن . برای دو نفرم پرسش انجام شد و خیلی ساده بود
خلاصه که یک مثبت به اسونی اب خوردن گرفتم
بعدم که رفتیم خونه و غذا خوردیم جاتون خالی خیلی خوش مزه بود دست مامانم درد نکنه و اومدیم سمت اتوبوس و من به خدا گفته بودم که من اون اخرا یه جای خوب میخام و کلی ادم توی اتوبوس رفتن منم با ارامش رفتم داخل بعد رفیقم گفت برات جا گرفتم باورتون نمی شه یه جای ساکت و اروم که غروب خورشید رو تماشا میکردم کوهای پر برفو میدیدم اسمون ابی رو میدم و یه جایی که هیچکی بهم کاری نداشت اون اخر . و بچه ها پاشده بودن میرقصیدن منم دابسمش میرفتم و کلی میخندیدیم(خخخخ)
یه اهنگی هست میگه
نمره ی بیست کلاسو نمی خوام
بهترین هوش و حواسو نمیخوام
دیگه بقیش یادم نمیاد ولی بعد من و دوسته جلوییم وقتی جمله شو میگفت میگفتیم نمیخاااااام (خ)
و منم بعدش داشتم کامنت میخوندم و کیف میکردم و کلی احساس خوب در جریان بود و ما رفتیم گل یا پوچ بازی کنیم منم اماتور بودم ولی اوستا میشدم همیشه ایندفعه هم من اوستا بودم ولی وقتی گروه مقابل میرفت من فقط داشتم با خدا صحبت میکردم و ازش کمک میخاستم و فهمیدم که چقدر جا دارم تا الهامات رو واضح تر درک کنم ولی بعضی وقتا درست میبود بعضی اوقاتم میدیدی خودم به حرف قلبم گوش نکردم ولی خیلی بهم کمک کرد بعدش رسیدیم و رفتیم محل اقامتمون همه چیزش خوب بود هم تمیز بود هم گرم و نرم و گفتم برام جا بگیرین و دیدم بهترین جایی که میشد بری رو برام گرفته بودن خیلی خووووببببببب بوددددد خدایاشکرتتتت
و کارامونو کردیم و رفتیم شام من سوپ خوردم خیلی خوشمزه بود و تیزه تیز بود که لبام انگار تینت زده و خلاصه رفتیم سمت حرم و به به چقدر تو راه فراوونی دیدم هر دو متر یه هتل بزرگ و خوشگل بود و همشونم خیلللیییی شیک بود مثل هتل الماس یک و دو ووووو کلی هتلای خوشگل که با دوستم کنار پنجره همش میگفتممم واااااااااااووو واو
و رسیدیم حرم و رفتیم داخل و من عاشق آینه کاری های حرمم و همیشه به سقف نگاه میکنم که خودمو پیدا کننممممممم خیلی خوش میگذره. گلای رنگ رنگی حرم منووووو کشته بخدااابنقش یاسی صورتی زرد وووووو بعد از اینکه کلی عکس گرفتیم و اینا رفتیم صحن پایینش ولی یادم رفت بگم ، وارد حرم که شدیم نزدیک کتابخونش یه پیشیه خوشگل کرمی رنگ یه جوری ژست گرفته بود که نگو تا ما رو دید رفت روی صندلی های کنار دیوار نشست و ژست گرفته بود و همه دوست داشتن ازش عکس بگیرن و من رفتم جلو عکس گرفتم ازش و پیشی عشقولی هم ژست میگرفت برامون حالا برگریم به وقتی که رفتیم صحن پایین ، اون صحن کناریه جای عقد اینم بگم که جایی که میرن عقد میکننن خیلی قشنگه خیللییییییییییییییی قشنگه مخصوصا اگر ولادت باشه و کلی عروس دومادم اونجا باشننن دیگه بهشته
ما رفتیم صحن کناریش . اونجاممم سفقش برجسته کاری های بی نظیریییییی داشتتتت وای خدای من بهشون که فکر میکنم اکلیلی میشم خیلی ماهرانه و قشنگه خیلی هنریهههههه خیلییییییییی
و من بالای سرم با اون همه زیبایی رفتم دعای کمیل معنیشو بخونم و من هر وقت میام حرم دعای کمیل میخونم خیلی زیباست قلبمو نوازش میکنه ولی من معنیشو میخونم که انگار منم و خدا و داریم گل میدیم گل میشنویم و دیگه کلی احساس کردم قلبم پاک شدهههه و کلی سبک شدم و بعدم رفتیم بیرون و توی اتوبوس بازم بساط عشق و حال فراهم بود و ما هم داشتیم به هتلا نگاه میکردیم
وقتی رسیدیم رفتم روی تختا که من تخت بالا بودم و با طبقه بالایی ها بازی کردیم و خندیدم و اینا و بعدم به رفیقم گفتم برامون یه داستان خیالی رویایی بگه و گفت پس چشماتونو ببندین . و یه داستانی گفت که من از اول تا اخر داشتم تو ذهنم میگفتم این دختر فوق العادسسسس این دختر چقدر باحاله و کلی احساس خوب …. بعدم رفتم که فایل گوش بدم هر چند توی اوتوبوسم کلی فایل گوش کردم ولی بازم گوش دادم و کلی سپاس گزاری کردم
و کلی احساسم خوب شد و بعدم ستاره ی قطبیم دیدم که بلههههه همش تیک خورده بود و من خلقشون کردم
اینم از دیروز
ولی حالا میخام بگم تو چه وضعیتم (خخخخ)
الان توی اتوبوسیم و صدای اهنگش بالاس و الااان یه اهنگ شمالی پخش شد و بچه ها دارن کف میکنن و جیغ میکشن و رعنا رعنا میخونیم و….. خدارو شکرت عالیه همه چی احساسم خیلی خوب شدددد خیلی احساسم خوبه و الان هوا ابریههههه
عاشقتونممم
ولی نکته اش اینجا بود که فهمیدم چقد باید احساسم رو بشناسم قلبم رو بشناسم
در پناه الله عشقولییی
با درود و وقت بخیر خدمت آقا ابراهیم خسروی عزیز .. آقا ما همش منتظر داستان های سفر به دور ایران شما هستیم . دقیقا مثل داستان هزار و یک شب شهرزاد قصه گو شده .. شما هم این داستان ها رو روان و شیوا مینویسید آدم فکر میکنه با شما آمدیم مسافرت ..
آقا ابراهیم خوب کردی رفتی مسافرت تا میتونی از تضادها دوری کن و برو برو برو به همانجایی که خداوند برات چیده مان کرده !!!
وقتی استاد میگه تضادها دوستان واقعی ما هستند همینه دیگه!!!! چون تضادها آدمو هُل میدن بسمت مسیرهای درست و مناسب ..
آقا انشالله یک عروسی درست و حسابی بری و کلی بهت خوش بگذره و رقص کردی هم برقصی !!!
آقا این آیه ی قرآن چقدر اشک شوق منو در آورد .. چقدر خوشحال شدم … دقیقا برای من هم یک نشونه ای بود خدایااا شکرت
ممنون و سپاسگزارم که برامون مینویسید منتظر بقیه ی داستان مسافرت تون هستم و مطمعن هستم بچه های دیگه سایت داستان های این مسافرت هم دارن دنبال میکنند مرسی مرسی آقا ابراهیم عزیز .. بنویس که داری خوب مینویسی
سلام ما رو هم به دلفین عزیزمون برسون
آهان راستی ی چیز دیگه که منو به تجسم وا داشت شستن ماشین بود یهویی چشممم به عکس ماشین دلبخواهی افتاد که پوستر کوچیکش دقیقا روبروی تختخوابم روی دریم بوردم هست .. یک لحظه احساس کردم که دا آن ماشینو توی پارکینگم دارم میشورم .. کنسول ها و داشپورت و صفحه ی چرمی روی داشبورد را دارم واکس میزنم !!! دارم آماده اش میکنم که برم مسافرت !!!!!
مرسی مرسی آقا ابراهیم عزیز با خواندن کامنت زیبای شما چقدر احساسم عالی شد !!!
خوش بگذره و خداوند حافظ و یار و باورتون باشه
انا فتحنالک فتحنا مبینا)
معنیش میشه
(ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم!)
ای نام تو بهترین سرآغاز
از زمانی که استاد میگفت تمرکز بر نکات مثبت اصل زندگی هست به هر چه توجه کنین اصل اساسش وارد زندگیتون میشه
من تصمیم گرفتم هر روز حدااقل یه قیمت سریال سفر به دور امریکا یع زندگی در بهش رو ببینم و هر دفعه به ذهنم بیشتر فشار بیارم تا زیبایی ها رو ببینه وتحسین کنه و این بشه سبک زندگیم
چون در گذشته برعکس بودم و ذهنم ناخودآگاه می رفت رو منفی ها
با خودم گفتم چه تمرینی ازین بهتر و مفید تر و در دسترس تر
ازو اولش که من اروی و ماشین استاد رو دیدم ذوق و شوق ثروت و آزادی مالی دوباره تو وجودم شکوفا شد
این ویژگی استاد برام جالب بود که مریم جان گفت یه جا اومدیم سورپرایز
کلا خیلی جذابه که خانم ها سورپرایز شن از طرف مقابلشان اینطور مردها خیلی دوست داشتنی هستن و این یه ویژگی فوق العاده ای هست
بعد با خودم گفتم بهار نزدیکه و قراره بازم تو پیاده روی عام پروانه ها رو ببینم سنجاقک ها رو ببینم واقعا خدا چه آفریده …. پروانه ها انگار اومدن که فقط دل ادم رو سر ذوق بیارن چون نه پرنده هستن که تو آسمون باشن ادم اونا رو نبینه و نه خزنده هستن که بازم اونا رو نبینه
یه جورایی اومدن که دیده بشن
چقد اخه تنوع تو جهان هست
از سنجاقک با اون بال هاش از پروانه از غورباقه …. هر کدوم به به شکل
تحسین میکنم آزادی مالی استاد و شیوه زندگی لذت بخشش رو که هم لذت میبره و هم کار میکنه پول درمیاره
بنام خدای رزاق
سلام خداروشکرم یکنم بازم خداوند هدایتم کرد و این توانایی و بهم داد تا بتونم بک کامنت زیبای دیگه بجا بذارم
خداروشکر میکنم که استاو شما و مریم خانم و مایک در زندگی من وجود دادید که دستی از دستان خداوند هستید برای رشد و هدایت من به سمت مسیر موفقیت و سلامتی و ثدوت و شادی و ارامش و خداشناسی
خدایاشکرت که واقعا چه صبح زیبایی چه طراوتی خدایاشکرت
خدایاشکدت بابت اتوبوس آر وی که سانتافرو هم با خودش جابه جا میکنه و میتونن با سانتافه هم اینو و ر اونور برن
خدایاشکرت. بابت این اب هوای عالی که واقعت دل انگیزه
خدایاشکرت بابت این برنامه معپ که به راختی میشه ادرس هارو پیدا کرد
خدایاشکرت بابت این جای زبییا که برای دیدن این پروانه هه ههست
خدایاشکرت وقتی صحبت از قانون تکامل میشه من بیشتر معتقد تد و با پشتکار قویی تر روی تعهدم وای میاستم خدایاشکرت
خدایاشکرت بابت رابطه ی بسیار زیبا مریم خانم و استاد و مایک با همدیگه
خدایاشکرت بابت این پروانه های رنگابرنگ
خدایاشکدت بابت لباس های زیبای استاد که خیلی نازن .
خدایاشکرت بابت پوشش ازاد استاد و مایک
خدایاشکرت که منو هدایت کردی به این سایت زییا و عالی و این فایل بینظقر
رد پا. از حاتم فوقالعاده و زیبا 1403.11.03
بنام خداوند توانا ولایزال.. بنام قدرت مطلق.. بنام زنده ی جاویدان..
سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی عزیزوتمام دوستان هم فرکانسیم..
امروز طبق سورپرایزی که استاد برامون چیده بود رفتیم به باغ پروانه ها.. کلی زیبایی دیدیم.. به آدم های مهربون وخنده روکه با خوشرویی باهامون برخورد میکردن مواجه شدیم.. درسها گرفتیم قانون تکامل رو بهتر فهمیدیم شگفتی های خداوند که تنها یک چشمه ش بربالهای پروانه نقش بسته بود و دیدیم.. زیبایی های گلخونه ودیزاین وتدارکاتی که تواون گلخونه برای پروانه ها مهیا شده بود ودیدیم ولذت بردیم.. اینجا همه چی پروانه ای هس همه چی زیباست.. فضا چقدر روحانی هست.. چقدر مهربون وزیباهستند پروانه ها.. چقدر زیباست قانون تکامل.. چقدر زیباست که بدون هیچ عجله ای تکاملت رو طی کنی،، اونوقت پروانه شدنت شگفت انگیزه…خدایا شکرت چقدر گلها زیبا وسرسبز وشاداب هستند.. خدایاشکرت این ساختمون شیشه ای چقدر زیباست وزیبا تراز همه اینکه توجه وتمرکز بر زیبایی ونکات مثبت چقدر زیباتره..درمسیر بودن وزیبایی برنکات مثبت وتوجه به زیبایی وشاد بودن تو رو درفرکانس خداوند قرار میده وآگاهی ها خودبه خود به قلبت جاری میشه..
امروز صبح که میخاستم بچه مو ببرم مدرسه یه حسی بهم گفت الان مدتی هس که تا دم در مدرسه بچتو نبردی امروز تا در مدرسه باهاش برو باد سردی هم میومد امروز اگر مث قبلا بود کلی غر میزدم بابت سردی هوا وبابت شلوغی خیابون اما امروز که بردمش احساسم توی مسیر حالم خوب بود چقدر کارهای قشنگتری توی مسیر مدرسه انجام داده بودن که من ندیده بودم موقع برگشتن که داشتم میومدم خونه.. این کلمات جاری شد برقلبم وتااومدم خونه تودفترم نوشتمش والان میخام اینجا بنویسم!!!
بنام فرمانروای کل کیهان،، پرودگار عالمیان
وباد راببین که چگونه بادرختان بازی میکند وانهارابه رقص وامیداردولابلای موهای آنها میپیچد..
ازشلوغی خیابان گله مندمباش، تووجه مثبتش راببین این شلوغی وترافیک خیابان حاکی از آن است که ثروت دراین شهر جاری است..
برای رد شدن از خیابان عجله ای نکن بلکه بااحساس خوب ماشین های زیبا وگران قیمت راشمارش کن آیا تابحال به این حجم از ثروت درشهر کوچکت فکر کرده بودی.. نشانه های ثروت رادنبال کن..
همه از ابتدای صبح از خانه هایشان بیرون می زنندبرای کاری.. یکی آسان کارمیکند وآسانتر هم پول میسازد.. ویکی سخت تلاش میکند وسختر پول بدست می آورد.. تفاوت این دو درباورهای آنهاست.. یکی باورش این است که پول به سختی بدست می اید ویکی باورش این است که پول ساختن آسانترین کاردنیاست.. ماهمه نان باورهای خودمان را میخوریم.. گفت آسان گیر کارها کزروی طبع سخت میگیرد جهان برمردمان سخت کوش..
سخت گیر بودن جهان بر مردمان سخت کوش از بدی جهان نیس بلکه از طبیعت جهان هس.. طبع جهان اینگونه است که اگر سخت بگیری تورو زیر چرخ دنده هایش له میکند تورا نابود میکند..پس آسان بگیر تا آسان شوی برای آسانی های بیشتر..
وخورشید راببین که درهیاهو وشیطنت های باد چگونه سخاوتمندانه تلاش براین دارد که زمین راگرم کند واز گرمای وجودش به تو ببخشد.. اما باد هم این وسط تقصیری ندارد باید بوزد وخورشید هم باید بتابد.. این وظیفه ایست که از ابتدای خلقتشان براینان محول شده.. سوز وسرما هم از بدی زمستان نیست بلکه اینهم طبیعت زمستان است که سرد باشد وسوز داشته باشد اما هیچکدام از اینها ماندگار وابدی نیس زمستان هم یک روز تمام میشودوبهار زیبا واعجاب انگیز از راه میرسد.. زمین مرده دوباره جان میگیرد وبعضی ازدرختان خشکیده ای که تنها وتنها استخوانهایشان باقی مانده است دوباره سبز میشوند، گوشت وپوست میگیرند، جوانه میزنند زیبا میشوند واینها نشانه هایی ست بر قدرت خداوند لایزال.. خدواند زنده وپاینده.. واین نشانه رستاخیز است روزی که خداوند از دل خاک مرده می رویاند همان هایی که روزی زنده بودند وچندصباحی دراینجا زندگی کردند وپس ازآن مُردندودوباره امروز همگی درپیشگاه خداوند محشور میشویم… انا لله وانا علیه راجعون..
استاد عزیزم این چیزی که اینجا نوشتم به نظرخودم یه شاهکاره چون من قبلا اصلا اینجور روان وزیبا نبودم درنوشتن ولی اینها چیزی بود که امروز توی مسیر به قلبم جاری شد… خدایا بینهایت شکرت بابت حال خوبم وبابت اینکه میتونم زیبایی رو ببینم وهرروز به درک بهتری از خداوند وجهان وقوانین حاکم برجهان برسم..
درپناه الله یکتا شادوپیروز و ثروتمند وسعادتمند دردنیاواخرت باشید
به نام خدای وهابی که رب من است.
سلام و عرض ادب و احترام خدمت استاد عباسمنش کنجکاو، مریم بانو و مایک عزیز
سلام به همهی هم سفرها، امیدوارم حال دل تون خوب خوب باشه.
این قسمت با هم دیگه رفتیم و از باغ زیبایی به اسم کالاوی گاردن که استاد و مایک کشفش کرده بودن دیدن کردیم. استاد و مایک، ما و مریم جون رو به یک زیبایی وصف ناپذیر دعوت کردند. منم همونجا بودم و مثل اون پسربچه داشتم دنبال پروانه ها بالا و پایین میپریدم.
خدای من چقدر این مکان روحانی و زیبا بود. چقدر به گیاهان این باغ زیبا رسیدگی کرده بودن و زیبا تزیین شدن. الهی شکرت.
ورودی این باغ زیبا و آقای نگهبانی که با روی خوش باهامون برخورد کرد. الهی شکرت. چقدر مردم آمریکا لبخندزنان باهم برخورد میکنند . چقدر این مردم فوق العاده اند. منم هر روز توی کارم با آدم های فوق العاده مهربان سرکار دارم. همه مشتری های من انسان های بسیار رئوفی هستند. خدایا شکرت.
رفتیم داخل باغ و از این گلخانه ای که محل پرورش پروانه ها بود لذت بردیم. اون خانم چقدر خوب راهنمایی میکرد و خانم شایسته هم راحت سوالش رو پرسید. قانون جهان اینه که درخواست میکنی و پاسخ گفته میشود. الهی شکرت.
پروانه های خشک شده در طرح ها و رنگ های مختلف دیدیم. الهی شکرت. چقدر زیبا ازشون تابلو درست کرده بودند و در معرض نمایش گذاشته بودند. الهی شکرت.
یه عالمه وسایل با طرح های پروانه دیدیم و این به من نشون میده که چقدر فرصت برای ساخت ثروت وجود داره. بشقاب پروانه ای. تابلو پروانه ای، کلاه پروانه ای، کتاب درباره پروانه ها و … الهی شکرت.
تولد پروانه ها هم اعجاب آمیز بود. چقدر این قسمت و متن فایل به من یادآوری کرد که عجله نکن. استعینوا بصبر و الصلاه. این آیه واقعا زیباست که چند بار هم در قرآن تکرار شده. صبر به معنای تکامل رو طی کردن و عجله نداشتنه و صلاه به معنای رویکرد داشتن و توجه به زیبایی ها و داشته های همین حالا و سپاسگزار شدن بابت اون هاست. باید از این دو عامل یاری جست تا هدایت شد و راه یافت.جالبه که در ادامه آیه اومده بی گمان این کار(صبر و صلاه داشتن دائم ) کار کبیری است مگر برای خاشعین. یک کار عظیم برای هرکسی راحت نیست بنابراین توجه دائمی به داشته ها و سپاسگزار بودن و دیدن زیبایی ها در جهانی که رسانه ها ذهن و قلب افراد رو مسموم کردند کار راحتی نیست. کاری بس دشواره. پایداری داشتن در راه راست کار کبیری است. بنابراین هر کسی از عهده این کار بر نمی آد الا فروتنان. الا کسانی که در برابر عظمت مقام رب خودشون رو ناچیز میبینند. خاک و خاکسار درگاه او هستند و به حال عجز افتادن. خودشون رو همواره نیازمند به این قدرت بی انتها می بینند. در آیه دیگه ای بعد از اینکه میگه از صبر و صلاه کمک بگیرید؛نوید و مژده میده که عاقبت اینان که عمل کنند بی گمان نیکوست. خدایا شکرت بابت این قوانین زیبا و قشنگ. کرم هیچ عجله ای برای خروج از پیله ندارد تا پروانه بشه و پرواز کنه. اما آرام و راحت تلاش میکنه و در نهایت بیرون میاد و به پروانه ی زیبایی با پرهای فوق العاده مثل همین هوایی که دیدیم تبدیل میشه . اگه تکاملش رو طی نکنه و یا اگر ما بهش کمک کنیم تا از پیله خارج بشه؛ می میره. هرگز پرواز نمیکنه. طی نکردن تکامل هم با من همین کار رو میکنه. چقدر من توی زندگیم برای رسیدن به هدف ها مخصوصا هدف های مالی عجله دارم و میخوام یک شبه ره صد ساله رو برم. این نابودی است. قرض کردن و وام گرفتن پول فقط تورو از لذت این لحظه ناب زندگی دور میکنه. یاد گرفتم و تهعد دادم که هرگز این کار رو نکنم و از رب اعلی میخوام که کمکم کنه. فقط زمانی هدفم رو تیک میزنم که به اندازه هدفم خودم پول بسازم. حالا که بحث به این جا رسید بذار بیشتر توضیح بدم و نمونه بگم. چند تا تجربه قرض گرفتن برام اتفاق افتاد و من به این نتیجه رسیدم که دیگه هرگز پولی رو نه قرض کنم و نه وام بگیرم. میخواستم ماشین بخرم نصف پول ماشین رو از داداشم قرض کردم. اتفاقی که افتاد این بود که من ماه ها درگیر بودم تا پولش رو پس بدم و هر دفعه جهان منو با تضادی روبرو میکرد و در برگشت پول ناتوان میشدم. چقدر سر همین مطلب از قانون سلامتی خارج شدم. چقدر آرامش خودم رو از دست دادم. واقعا بعد از این که پول رو با زور پرداخت کردم به خودم گفتم اصلا ارزشش رو نداشت. درک کردم که باید به پول مورد نظر برسم و بعد هدفم رو بزنم. بعد از اون هدف هایی رو که انتخاب میکردم و تا پولش جور نمیشد تیکش نمی زدم. خیلی بهتر بود اما بازم کامل نبود. به قول استاد من قبل از اینکه پولی بسازم چاله اش رو کنده بودم. در مورد کمپر کردن ماشینم این اتفاق افتاد. با پول خودم انجامش دادم ولی بعدش صفر شدم. اون وقت باز هم ناآرام میشدم و از پس هزینه هام برنمی اومدم. تا اینکه اومدم و الان دارم با پول بیشتر دوستی میکنم تا پیشم بمونه. به خودم گفتم هر هدفی که داری باید حداقل دوبرابرش پول بسازی تا بتونی اون هدف رو بزنی. این طوری همواره پول پیش تو هست. این مطالب رو طی تجربه کسب کردم و الان دیگه با تمام وجودم عمل میکنم. این طوری همواره آرام هستم و طبق قانون در حال دریافت نعمتهای بیشتری ام. صبر داشتن و تکاملی عمل کردن مهمه. اینکه نخواهیم سریع جواب بگیریم. این به آدم اطمینان میده. در مسیر پایداری میده. الهی شکرت بابت این آگاهی های نایت.
اما اوج داستان اونجا بود که وارد فضایی شدیم که گلخونه بود و کلی پروانه زیبا در حال پرواز بودند. چقدر این فضا رو دوست داشتم. همه جا پروانه های قشنگ پرواز میکردند. براشون پرتغال سر سفره شون گذاشته بودند تا بخورن.خدای من چه رنگ آمیزی زیبایی به بال های این پروانه ها زدی. چقدر زیبا طرح روی بال هاشون انداختی. هر کدومشون متفاوت بودند. الهی صد هزار مرتبه شکرت.
امروز روی موتورم داشتم نعمت هام رو میشمردم و با خدا عشق بازی میکردم. حالم عجیب بود. همش به خودم مسیری که توش قرار داشتم رو یادآوری میکردم و میگفتم عجله نکن و لذت ببر.شوق داشتم. رسیدم درب منزل مشتری تا بسته اش رو بدم. توی اون حال سر در خونه این آیه روی یک کاشی لاجوردی نوشته شده بود : انا فتحنا لک فتحا مبینا
بی تردید پیروزی آشکاری را برای تو گشودیم.
توی اون حال دیگه نفهمیدم چی شد. گریه ام گرفت و اشک همین جوری میومد. نفهمیدم چه طور بسته رو تحویل دادم. این نوید زیبای خداوند بود. وقتی هدایت اتفاق میوفته و وصل میشی؛ با تمام وجودت حسش میکنی. از جوی جلوی خونه هم یک آب صاف با سرعت جاری بود. از تمام این صحنه ها عکس گرفتم. واقعا امروز و هر روز دارم معجزات خداوند رو میبینم. الهی شکرت.
الهی شکرت بابت سفر به این باغ و گلخونه ی پروانه ای . از مریم جان تشکر دارم بابت این فایل های نابی که ضبط میکنه و ما رو با خودشون همراه میکنه. استاد و مایک عزیز سپاسگزارم که کنجکاوی کردید و این زیبایی ها رو با نگاه زیبابین خودتون کشف کردید. ازتون سپاسگزارم. سفر به آدم زیبایی های فوق العاده ای نشون میده. سفر واقعا شعر نابی است. الهی شکرت. خدانگهدار.
در پناه الله یکتا شاد، سالم و ثروتمند باشیم.
به نام خدا
قسمت هفتم سفر به دور امریکا
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته عزیزم
خداوند مرا خواند گفت برو قسمت بعدی را ببین
چه نشانع ای بود این قسمت درحالی که ذهنم بشدت منو تحت فشار قرار داده بود و من تکامل را بهش یاد اوری کردم
اینکه خورشید از خدا شکایت نمیکنه چرا یهو نمیاد بالا بلکه طبق اصول ارام ارام بر اسمان پدیدار میشه
ارام ارام قرص ان کامل تر میشود، ارام ارام مساحت بیشتری را میپوشاند
یا حتی غروبش هم همینطوره
گاهی اوقات یه فایل گوش دادیم بعد طولی نکشیده 5 دقیقه بعد با نگرانی گفتیم پس کی به خواستم میرسم باز عجله سر و کلش پیدا میشه انگار نه انگار بخاطر اینکه مفهوم تکامل تغییر باور هامون درک نکردیم
منم همینطورم باورهای من ارام ارام تغییر میکنه نباید انتظار داشته باشم که یهو ذهنم تغییر کنه از فضای اون ادمی که میخواد همرو راضی نگه داره برسه به یک فرد توحیدی
باید ادامه داد
سپاسگزارم از شما خانم شایسته عزیز
سپاسگزارم از شما استاد عزیز
که در سفر هاتون قانون زندگی رو به ما یاداوری میکنید و این پیام میذارید که سفر جای دیدن زیبایی ها و درسهای مهم نه صرفا خوردن و تفریح و برگشتن به خونه
حالا ذهنم اروم تره
باید هر بار این اصل تکامل را به خودم یاد اوری کنم و در این مسیر ثابت قدم باشم
دوستدار شما مریم درویشی