این سفر برای من، فقط سفر به دل طبیعت یا دیدن مکانهای جدید و دنیاهای جدید نیست، بلکه سفری عمیقتر و معنویتر در درونم در حال وقوع است که، به من مهارت حضور در لحظه را میآموزد و مفهومی تازه درباره «زندگی پر زرق و برق» میسازد. زندگیای که « تجمّل» را احساس خوبی تعیین میکند که خودم تجربه میکنم، نه تأیید شدن توسط آدمهای دیگر.
سفر معلمی است که در هر لحظه به من یادآور میشود که «دست از به تعویق انداختن احساس خوب و موکول کردن آن به آیندهای نامعلوم بردارم»، تا سخاوت و برکتهای بیشتری را در هر لحظه دریافت کنم.
تا بتوانم بیش از اینها خودم باشم و به این شکل، بی خیالِ تراروزی نامرئی بشوم که مدام با آن، میزان کیفیت یا وسعت اتفاقات را میسنجم تا فقط زمانی شاد باشم و احساس خوبی داشته باشم که، فلان خواستهی چشم گیر و دهان پرکن، محقق شده باشد.
سرتاسر این سفر برایم یک معجزهی ناب است که «زندگی» در لحظه لحظهاش رخ میدهد. زیبایی و عشق در گوشهگوشهاش هویداست و برکت از در و دیوارش میبارد.
اگر بیشتر با خودم در صلح قرار بگیرم، اگر بتوانم این ذهن نجواگر را خاموش کنم، اگر پشتکار حیرتانگیزش در استخراج نکات منفی حتی از دل زیباترین لحظات را، صرفِ کشف نکات مثبت و زیباییهای هر لحظه نمایم، فقط خدا میداند که چقدر زیبایی پیدا کنم، چقدر عشق دریافت کنم و به چه مسیرهایی هدایت شوم که الان هیچ ایدهای برایشان ندارم.
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD135MB10 دقیقه
سلام به مریم بانو و همسفرا
بازم میخام بگم که من عاشق این جاده های دو خط زرد آمریکام :)
چقدر این جاده زیباست
دو سمت درختای سبز سبز با یک جاده تمیز و یک RV حرفهای
اوه اوه میخایم بریم یه جای جدید؟!
استیت پارک باحال جدیدمون کجاست یعنی؟! :)
wait wait wait!
من این صحنه رو کمتر از یه ماه پیش تجربه کردم!
من دقیقا این رودخونه و اون صحنه زیر پل رو بهش هدایت شدم!
داستانش برمیگرده به این که ما(یعنی من و پدرمادر وداداشم که میشیم یه خونواده:) ) چندین و چند ساله که هیچ مسافرتی با هم نرفته بودیم
خلاصه که یه شب پدر عزیز من اومد و به شوخی گفت فردا بریم شمال؟
همیشه در این جور موارد من یه مقاومت شدیدی دارم که نه من نمیام و خودتوون برید و …
ولی هدایتی گفتم حله بریم!
گفت کارت چی؟
گفتم بهشون خبر میدم
حالا ساعت چند بود؟ 10 شب
زنگ زدم و اتفاقا کلی کار داشتم برای انجام
ولی کارفرما گفت حله برو خوش بگذره :)
با اینکه بهش نگفته بودم دارم کجا میرم بهم گفت آخر هفته خوش بگذره
دو شنبه بود قشنگ یادمه
و خانواده من که همیشه باید کلی همه چی از قبل مشخص و … میبود تا دو ساعت آماده شدن و یه سفر دو روزه رفتیم که واقعا به هممون خوش گذشت :)
خدایاشکرت بابت این تجربه باحال توی زندگیم
راستی استاد شبیه روستای ما هم هست
شبیه دربند تهرانم هست
شبیه خیلی جاهاست اینجا
اصلا اون فضای خوبشو میشه حس کرد
—-
++ چقدر زیبا شدی؟!
+ عاشقتم
چقدر زیباست این ابراز علاقه و عشقتون
چقدر این رابطهه پایداره
چقدر فرق دارید استاد شما
دیروز و پریروز هدایت شدم به فایل 4 قدم 7
اونجا خیلی محکم صحبت میکردید که بابا من افسانه نمیگم اینا زندگی منه
خیلی محکم گفتید و به خودم اومدم بعد از سه سال
آیا من هم دارم مثل بقیه فکر میکنم؟!
آیا من هم بنیادین تغییر کردم؟!
و متاسفانه جوابی که اومد همونی بود که شما گفتید توی جلسه
گفتید یسری ها که از برنامه من استفاده میکنن وضعشوون بهتر از بقیه هستا ولی بازم شبیه بقین
یکوچولو بهترن فقط یه ذره
وضع من خیلی تو سن خودم شاید خوب باشه
ولی من چیو میخام؟
رابطه ای که من تجربه کردم با چیزی که از شما دارم میبینم هیچ ربطی به هم نداشتن!
خب من اینو میخام یا اونو؟
من ثروت رو میخام یا فقرو؟
من سعادت دنیا و آخرت رو میخام یا بدبختی و شقاوت رو؟
من رضایت خدا رو میخام یا …
من چی میخام؟!
چند وقتی بود که درگیر این شده بودم که مردم همشون بد شدن مردم همشون …
همه خراب شدن همه دخترا …
همه پسرا …
آره رفته بودم شده بودم عین مردم!
نتیجم که شده بود عین مردم!
چقدر اون فایل منو تکون داد
چون واقعا از خدا هدایت خواستم که خدایا راه رو بهم بگو چرا هرچی کار میکنم نتیجه نیست
دیدم نه بابا من که دارم عین مردم فکر میکنم
در اکثر مواقع
عین مردم بابت چیزای مسخره غصه میخورم
عین مردم وقتی یه رابطه مسخره قطع شده ناراحتم افسردم
عین مردم از وضع مملکت و پول نیست و فلان ناراحتم
عین مردم …
چقدر این جمله سمه
چقدر ازین کلمه میترسم
مردم!
چند بار خدا تو قرآن گفته اکثرهم لا یعقلون!
اکثرهم = مردم
تموم شد رفت
مسیر این سایت مخالف همست
مخالف مردمه
نتیجه هم که دست این سایته
پس دیگه بهونه چیه
هان؟
به خودت بیا پسر
این چیزی که توی سفر و البته زندگی استاد مشهوده
یه شخصیت سپاسگزاره
یه شخصیت زیبابینه
یه شخصیتی که زیبایی رو میبینه بیانش میکنه و تحسینش میکنه
یه آدمی که دنبال بهبودهای روزانه ولی مستمره
یه آدمی که کسی رو مجبور نمیکنه کنترلش نمیکنه
میگه بزار آدما هرجور میخان باشن
من باید روی خودم کار کنم
و این رو نشون داده و داریم توی زندگیشون میبینیم
من هم تحسین میکنم مریم بانو رو بخاطر این چشمای تیزبین و زیبابینی که شکارچی نکات مثبته
من هم تحسین میکنم استاد رو که قانع نشد به زندگی معمولی و بخور نمیر و این زندگی رو خلق کرد که یه الگویی واسه من باشه که بابا میشه
اگر همه مردم شبیه هم دارن زندگی میکنن شبیه هم نتیجه میگیرن بخاطر اینه شبیه هم فکر میکنن!!
تو اگه متفاوت باشی میشی ابراهیم و لوط و موسی
میشی محمد
میشی استاد عباسمنش!
میشی مریم شایسته
میشی …
سپاسگزار خداوند هستم