سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۱ - صفحه 20

به نام خدا …

سلام

ما چطوریــــم؟؟

عـــالــــی

الانا نوشته ات تایید شد و الان هم خواندمش در زمان و مکان مناسب

( به گفتگوی ذهنی من خوش آمدی همسفر … +لبخند+

اینکه نوشتی فقط خدااااااااااااااا

منو خیلی خوشحال کرد، حتما میپرسی چرا؟!

چون کسی این را میگه که اصل را درک کرده باشه

اصل چیه؟

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین؛ الرحمن الرحیم؛ مالک یوم الدین، ایاک نعبدوا و ایاک نستعین؛ اهدنا الصراط المستقیم؛ الصراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالضالین ”

سپاس و ستایش خداوندی که پروردگار جهانیان است …

این رب سیستمی را طراحی کرده برای هدایت جهان هستی، این رب تنها خالق مطلق؛ تنها حاکم مطلق، هدایت کننده و روزی رسان هم هست .. اونم تنها)

این رب موجودی را خلق میکنه به نام انسان و از روح خودش در او میدمه

این انسان به زمین فرستاده میشه

برای چی؟

ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون

برای چه کاری؟

برای … حالا قبل از اینکه این را بگم

جهانی را که توش داریم زندگی میکنیم این رب برمبنای رشد خلق و برنامه ریزیش کرده، یعنی اینکه همه چیز به سمت بهتر شدن و خداگونه تر شدن میره، من همین رشد را وقتی دیروز همین موقع بازار رفته بودم تا به این شکل هم ورزش کرده باشه و هم مراقبه و با خدای خودم صحبت کنم، به وضوح دیدم و تایید کردم این رشد را چطور؟ من دیدم که چقدر ساختمان هایی در حال ساخت بودند و چقدر دیگه تازه درست شدند و چندتای دیگه از بیخ و بون خراب کرده بودند تا دوباره بسازند … دیدم تایید کردم و دوباره ادامه دادم همینطور دیدم که اوه خدای من چه ماشین های جدیدی! یک شورلورت کامارو نقره ای که بار اولم بود دیده بودش و یک ماشینی که میتونم قسم بخورم هرگز تا دیشب من ندیده بودمش، یک بنز پورشه دقیق یادم نیست برندش را ولی سفید رنگ دو در اسپورت با سقف کانورتیبل! یکمی جلوتر رفتم دیدم خدای من چقدر دخترها و پسرها و سن بالا و پایین ها چقدر لباس هایی که پوشیدند چقدــــدر شاد و رنگارنگ بود .. زرد . صورتی .. قرمز .. کرم .. گل گلی .. چه ست های خوشگلی .. چقدر آبی لاجوردی .و … و بازم جلوتر رفتم و دیدم که چقدر مغازه ها توشون جنس هست و چقدر مشتری دارند دیدم که حتی چندتا مغازه جدید که یکیشون مزون لباس بود و چقدر زیباااا طراحی کرده بودش این همش در حالی بود که از کنارش رد شده و دیدم که اون خانم بسیار بسیار زیباااا چقدر لباسی که ست کرده بود شگفت آور بود و من توی دلم فقط تنها چیزی که Up میشد، تحسین تحسین تحسین و سپاس گزاری بود سپاس گزار بودم از این همه مردم از این شهر که بهم فرصت دیدن این همه ثروت و فراوانی را داده، از خودم تشکر کردم که اومدم بیرون، از خدایم تشکر کردم .. از همه چیز تشکر میکردم این در حالی بود که تنها مخاطبم نور آسمان ها و زمین بود … میدونی دیدمممم که آره رشد هم همینجا داره صورت میگیره توی همه چیزززز همه چیز فقط باید بتونی ببنیشون

و واقعا شگفت آور بود شگفت آور … احساسی داشتم که روی هوا بودم میتونستم بیشتر این اصل را درک کنم که آره آره پادشاه همه چیز داره رشد میکنه همه چیز به سمت خداگونه تر شدن داره میره.

داشتم به این توجه میکردم که ببین چقدر آدم دارن خونه میسازند اونم چند طبقه چرراا آخه؟؟

گفتم ببین پول هست .. ببین فراوانه

گفتم ببین اعتماد به نفس و عزت نفس مردم چقدر بیشتر شده

گفتم ببین همین مردم 200هزارنفری این شهر البته با تعداد مردم روستاها و حومه و … خود شهر 70K، ببین این همه ساخت و ساز پس مشخصه که این افرادی که الان دارند میسازند معلومه که باورهاشون توحیدی تر شده خداگونه تر شده که دست به عمل زدند

گفتم ببین همین آدم ها چقدر شبیه خودشون شدند ، چقدر به اصلشون نزدیک تر شدند که دیگه براشون حرف مردم کمتر اهمیت داره و یا اصلا ندارند ،

گفتم خدای من آره آره کل جهان داره توحیدی تر میشه

گفتم آره خدا جون فاصله ی طبقانی بین ثروتمندان و فقیران داره مدام بیشتر میشه

گفتم خدای من هر روز داره جهان با سرعت و وسع بیشتری رشد میکنه با سرعت و وسعت بیشتر با قدرت بیشتری رشد میکنه

برگردم به اون … سه نقطه ..

آره ما اینجاییم تا دست خدا باشیم برای رشد خودش …

به خاطر همین برای من کسی که میگه فقط خودش خداااااااااااا مهمه یعنی واقعا اصل توی وجودش رفته و داره اجراش میکنه اما تا حالا از خودت پرسیدی همسفر، با چه سرعتی؟؟؟؟!!

پای یک چیزی میاد وسط …

آفرین درست حدس زدی

تمرکز .. بذار یک داستان واقعی را مثال بزنم

پادشاه مارکو، یک زمانی دوره راهنمایی اش معلم حرفه و فن اش ازش میخواد که لطفا ذره بین را به دستش بگیره و در حالی که توی محوطه ی مدرسه بودیم برای این آزمایش عملی هیجان انگیز، از ایشون خواست که جلوی دستش بگیره و وقتی که پادشاه ذره بین را گرفت با فاصله ی زیاد از دست راستش، دید که نور آفتاب کره ای که نورش تماما از خودشه … دید که اون نور پخش میشه روی تمام دستش، آزمایش با شکست مواجه شده تا الان: چرا که قرار بوده تاثیر بذاره روی اون فرد و این فرد یعنی دنیا … از ایشون خواست تا ذره بین را تا جایی که جا داره به پوست دست راستش بچسبونه اصلا به طوری که در تماس باشند، این اتفاق افتاد!!

تماس 100% بود و نه 99.99 حتی

نتیجه شگفت انگیز و بسیار سریع بود!!

دست راست سوخت یک نقطه ی سیاه ایجاد شد روی دست پادشاه! اون نقطه هنوزم بعد از سال های زمینی روی دست پادشاه هنوز به یادگار مونده.

چه درسی میشه ازش گرفت همسفر؟

چندتا کلمه را بذارم کنار هم

رشد | سرعت | خیر | خدا | جهان | انسان | زمین | تمرکز | هدف |

چی میشه ازشون برداشت کرد؟

اینکه جهان در هر لحظه داره با سرعت بیشتری رشد میکنه و منم اینجام که دست رب باشم برای رشد این جهان که اینکار را میشه با تمرکز 100 روی هدف با سرعت بیشتری انجامش داد.

اما هدف انسان چیه؟

من که به این نتیجه رسیدم .. لذت بردن

و اگر هم هدف دارم برای اینه که من را به همین اصل برسونه! یعنی لذت بیشتر

حالا این هدف این خواسته هر چی باشه مهمه و ارزشمنده و منجر به رشد دنیا میشه

دنیا توییی …

دیدن یک دوست شنیدن صداش، همسفر شدن، … هر چیزی هر چیزی هر رابطه ای قراره تو را به لذت بیشتر برسونه در حالی که میدونی هر خیری هم بهت میرسه از رب و نه از خود تو

و هر بدی که بهت میرسه از خودته قطعا چرا؟ چون با اون عینکی نگاه کردی که درستش نیست، به عبارتی خداگونه نیست پس احساس خوبم بهت نمیده قطعا و اگر بیشتر بمونی توی این احساس بد طبق قانون جهانی ثابت الهی تو اتفاقات بدی هم تجربه خواهی کرد ان شاا..

من قراره لذت ببرم فقط و عشق کنم و عشق کنم و عشق کنم

دوست دارم معنی جدید و عمیقی که نسبت به کلمه ی ایمان دارم و درک کردم را به بنویسم تا ردپایی برای بشریت باشه

کسی که ایمان داره … نه ترسی از آینده ی ندیده اش داره و نه غمی از گذشته ی گذشته اش …

این یعنی کسی که ایمان داره، پادشاه خدا روی زمین باید یک ویژگی را در خودش ایجاد کنه ..

اونم شعار محبوب منِ: LIVE THE MOMENT

دقیقا دقیقا در هر لحظه زندگی کردن، بازم میگم در هر لحظه زندگی کردن، بازم میگم در هر لحظه زندگی کردن

به نظرت جهانی که براساس پیشرفته و میخواد پیشرفت بیشتری کنه میتونه به گذشته اش فکر کنه؟؟؟

حالا جای جهان خودت را بذار ..

به نظرت پادشاه خدا روی زمین که میخواد همواره پیشرفت کنه و شادی و عشق و حال و ارزش بیشتری خلق کنه ثروت بیشتری خلق کنه میتونه در لحظه ای حتیییییییییییییییییییییییییییییی لحظه ی قبل زندگی کنه؟؟؟؟

من به جرئت میگم نـــــــــــــه×!!!

حتی این فرد نمیتونه در آینده باشه!

چون آینده اش این لحظه است بازم ………

آره درسته هدف هدف هدف باید داشته باشی

هدف روزانه، هدف کوتاه مدت؛ هدف بلند مدت .. باید بدونی که چی میخوای که همین ربی که تنها قدرت مطلق و الان روی زمین قدرتش را به تو هدیه داده و تو باید بدونی که برای چیزهایی ازش استفاده کنی که کمک کنه به رشد دنیا کمک کنه به نگرش مثبت تر در انسان ها در هم پاره های ارزشمندت در طبیعت در خودت در همه چیز و همه کس این رب قدرتش را داده به شما و تو اکنون و تا زمانی که هستی قدرت خلق زندگیت را داری با چی؟ با افکار و باورهایت با فرکانس هایی که میفرستی با احساسی که از کانون توجه ات میاد

خدای من

این دنیا این زندگی واقعا زیباست واقعا واقعا زیباست

و چقدر میتونه زیباتر بشه در حالی که توی دنیایی زندگی میکنیم که آدم هاش توی مکان های مخلتف هستند نه به خاطر اینکه اونی که هستند و اون ارزشی که دارند! نه

بلکه به خاطر مداری که توش هستند .. ما آدم ها توی مدارهای مختلفی واقعا زندگی میکنیم و مداری که توش هستیم از باورهای ماست .. آره از ماست که برماست هه هه

و توی هر مداری یک سری آدم ها .. یک سری موقعیت ها .. یک سری فرصت ها .. یک سری ایده ها .. خدای من الان فهمیدم که توی چه مداری از ثروت من را قرار دادی به چه کسب و کاری که منو هدایت کردی واووو الان میفهم که وقتی میگی فقط بیا و تمرکز کن روی اون کار و به ندای درونت گوش بده هیچ چیزی بیرون تو نیست که بتونه ذره ای روی زندگی و نگاه تو تاثیر منفی و یا حتی مثبت بذاره و اون کسی که این اثر را میپذیره چه مثبت چه منفی خودت هستی عزیزم نه کسی دیگه! تو میای اون مثبت را یک نشانه میبنیی و در خودت پرورشش میدید ذوق میکنی بال در میاری ازش کیف میکنی و جهان هم کاری به حرف تو نداره، دقیقا این عمل تو این احساس ماورایی خر ذوق شدن تو را میبینه که داری از یک چیزی کوشولو کیف میکنی و پرواززز میکنی خب اوکی میگه دوست داری پس؟ اوکی بیشترشو بهت میده چون دوست داره با ذوق شوق بیشتر تو بیشتر رشد کنه! چون اون چون رب بیشتر از خودت اصلا تو را دوست داره بیشتر از تو میخواد که همیشه شادددد باشی و عشق کنی و لذت ببری و توی احساس خوب باشی و سپاس گزار باشی سپاس گزار باشی و قدردان .. الان به عادتی رسیدم از قدر دانی که زمین را میبینم میگم سپاس گزارم آسمون را نگاه میکنم میگم سپاس گزارم آب میتونم بخورم میگم سپاس گزارم سنگی میتونم پرتاب کنم میگم سپاس گزارم .. خدای من

خداست خداست خداست

که به من روزی بی حساب از جایی که حتی بهش نمیتونم فکر کنم حتی میده عقل من نمیتونه فکر کنه

خداست خداست خداست

که داره هر لحظه من را هدایت میکنه .. هدایت به چی؟؟ به هر چیزی که باور دارم)) پس بازم باید تنها و تنها باورهاااا را تغییر داد، باورها هم با تغییر افکار غالب تو هست، با مداومت و توجه به شکل های مختلف روی خواسته روی هدف و تمرکز هم تمرکز بیشتر میاره .. با انجام این کار و توجه و احساس کردن خواسته ات کم کم باور پذیر میشه برات اون هدفت اون خواسته ات ..

خداست خداست خداست

که از من از جان من از مال من از همه چیز من مراقبت و محافظت میکنه

خداست خداست خداست

که همه چیز را خلق کرده و داره هدایت میکنه و روزی میرسونه

خداست خداست خداست

همه چیز خودشه

ایمان و توکل و اعتماد و عمل میخواد فقط از من خدای من

این که درست بشه

ادامه که بدم

در خواستم را بگم … به وضوح برسم در همین خواسته هام باورهای قدرتمند هم سوی ثروتمندآفرین برای خواسته ام ایجاد کنم ( کسب و کار ) با استمرار این کار احساس لیاقت که داشته باشم، باور فراوانی که داشته باشم

همین رب من را هدایت میکنه به سمت کسایی که این خواسته ی من را داشتند و اگر نداشتند خودم از موفقیت های گذشته ام استفاده میکنم و به خودم میگم که اگر منِ پادشاه تونستم اون کارها را به خوبی انجام بدم و کلی ارزش ایجاد کنم که تازه مثل یک بذر در دل انسان ها ریشه کرده و خدا میدونه چقدر بیشتر میشه این ایجاد ارزش با دستی بینظیر مثل من، پس اینممم میتونم انجام بدم. میتونم میتونم

اصلا همه چیز طبیعیه که داشته باشی همه چیزهای عالی و خوب را

فقط میگم که پادشاه باید به اصلت بیشتر رجوع کنی تا بیرون

درون درون درون روح تو آگاهیه همه چیز را میدونه همه چیز و همین روح از همون منبعیه که در تمام انسان های دیگه هم وجود داره در تمام چیزها .. پس واقعا تنها کاری که باید بکنی اینه که وصل باشی وصل باشی و بخوای که اتصالت را مدام قوی تر کنی برای اینکار ممکنه یک سری باورهادر خودت ایجاد کنی علاوه بر اصل یعنی باورهای توحیدی: و خیلی کارها هم ممکنه دیگه نباید بکنی با این وجود که داره بهت خیر میرسونه!

تو باید مثل وقتی که تضادی برات پیش میاد فراتر از اون تضاد بری، فراتر از مسئله ات بری که ببنی منِ خدا چی میخوام بهت بگم چه درسی برای تو دارم که تو دل اون مسئله که باید اتفاق میافتاد درک کنی تا روحت صیقل پیدا کنه و تو بزرگتر بشی و مطمئن باش الخیر فی ما وقع: هر اتفاقی آید خوش آید …

نتیجه پادشاه جان= داشتن همه چیزهای عالی اونم یکجا واقعا کاملا طبیعی تر از طبیعیه .. جاست اینجوی دِ لیتل ثینگز .. yeah I love you

I am hungry Now .. wo

Thank you my inner voice.