سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳

هدایت و مهم‌تر از آن‌، اعتماد به جریان هدایت و سرسپردگی در مقابل آن، کلید این سفر و دلیل ماجراهای لذت‌بخشی‌ است که بخش کوچکی از آن ضبط و با شما به اشتراک گذاشته می‌شود.

ما هیچ برنامه‌ی از پیش تعیین شده‌ای برای این سفر نداریم.

همین حالا که در حال نوشتن این کلمات هستم‌، حتی نمی‌توانم کوچکترین ایده‌ای درباره اتفاقات زیبایی داشته باشم که قرار است فردا تجربه کنیم. فقط ایمان دارم زیبایی‌هایش بیش از آن است که بتواند در قوّه‌ی تخیلم بگنجد‌، زیرا خداوند استاد برنامه‌ریزی هاست.

ما فقط خودمان را به این جریان جاری‌ِ خوشبختی سپرده‌ایم‌ و تمام سعی‌مان اجرای «رها بودن و تسلیم این جریان بودن» در عمل است.

تمام سعی‌ ما این است که پاروها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم این جریان خوشبختی‌، ما را به مسیرِ زیبایی‌های بیشتر هدایت کند. به نظر من تنها راهِ همراه شدن با این جریان هدایت‌، تشخیص نشانه‌ها‌، اعتماد به آنها و همراه شدن با آنهاست.

چراکه زبانِ گفتگوی این جریان‌، «از طریق نشانه‌هاست».

منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.

سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳
    150MB
    10 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

505 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سید کاظم فلاح» در این صفحه: 2
  1. -
    سید کاظم فلاح گفته:
    مدت عضویت: 3336 روز

    خُب دیگه انعکاس صورت خانم شایسته هم تو لپ تاب افتاد :)))

    امیدوارم اون بچه هایی که ما و استاد رو خفه کرده بودن که عزیز دل استاد بیاد جلوی دوربین دست از سر …. استاد بردارن :))

    و اما….

    خدایا هزاران هزار مرتبه شکرت

    هیچی بیشتر از این فایلها نمیتونه توجه مارو ببره روی زیبایی های جهان

    روی خواسته هایی که داریم

    روی تمایل و طلب شدید برای ساختن یک زندگی با کیفیت

    چقدر آخه من این زندگیو میخوااااام. اونجایی که بچه ها داشتن با تیوپ تو رودخونه میرفتن یاد بچگی خودم افتادم

    یاد بچگی که امکانات تفریحی خاصی نداشتیم

    هیچ توقعی از پدر و مادرم نداشتم هیچ وقت

    پیش خودم گفتم میخواااام همچین زندگی رو . با همه وجودم میخوام. میخوام بچم همچین فضایی رو تجربه کنه

    میخوام چیزهایی که خودم تو بچگی تجربه نکردم بچم با عشق تجربه کنه

    میخوام چیزهایی که تو بچگی نداشتم رو از الان به بعد داشته باشم

    ——

    هر شب به ماه نگاه میکنمو میگم :

    خدایا … مگه میشه این جهان بی حساب کتاب باشه؟ مگه میشه هدف منِ انسان، منِ انسانِ شگفت انگیز با این مغز فوق العاده و بدن حرفه ای فقط یه زندگیِ بخور بخوابِ ساده با چندرغاز درآمد باشه؟!!!

    نه نه نه. هدف خیلی متعالی تره. من باید یه چیزایی رو برای خودم و دیگران بسازم. باید مفید باشم. باید در شادیو خوشبختی زندگی کنم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن بکنم.

    این روزا به مراتب بیشتر و بیشتر و بیشتر به ایمان رسیدم که من با فرکانسهام و باورهام زندگیم رو خلق میکنم و هر روز بیشتر و بیشتر از درون شادو خوشحال و سپاسگزارم

    خانم شایسته عزیز ، استاد گوگولیِ من خـــیلی ممنونم.

    عشـــق کنید تا میتونین

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  2. -
    سید کاظم فلاح گفته:
    مدت عضویت: 3336 روز

    خانم مرادی انرژی و ذوق و شوق وجودتون مثل کودکی که داره میخنده و ذوق میکنه از کامنتتون ساطع میشه

    وقتی پارو ها بزاریم زمین ( که کار آسونی هم نیست ) جریان رود مارو با خودش میبره و فقط از منظره لذت میبریم تا مثل اون بچه ها به مقصد برسیم.

    دیروز میخواستم یه سالنی رو برای برگزاری به آموزش اجاره کنم. هنوز حتی تبلیغاتشم نکردم. اما گفتم ببین کاظم : تو ایمانتو نشون بده تا خدا هم قدرتشو نشون بده دیگه. به خودم گفتم تهه دلت میترسی؟ فکر میکنی اگه کسی نیاد چی؟ فکر میکنی اگه چندرغاز اجاره ای که دادی ضرر بشه چی؟ برو تو دل همه ترســـــات بابا. مگه قرار چیزیو از دست بدی؟! مگه وقتی میخوای ایمان داشته باشی چیزیو از دست میدی؟

    گفتم یه بار به خدا اعتماد بکن ببین چی میشه؟ اعتماد به خدا همیشه تهش قشنگنه

    سالن رو اجاره کردم بدون اینکه حتی بدونم کسی میاد یا نه !! :))

    دوست داشتم اینارو بگم

    موفق باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: