هدایت و مهمتر از آن، اعتماد به جریان هدایت و سرسپردگی در مقابل آن، کلید این سفر و دلیل ماجراهای لذتبخشی است که بخش کوچکی از آن ضبط و با شما به اشتراک گذاشته میشود.
ما هیچ برنامهی از پیش تعیین شدهای برای این سفر نداریم.
همین حالا که در حال نوشتن این کلمات هستم، حتی نمیتوانم کوچکترین ایدهای درباره اتفاقات زیبایی داشته باشم که قرار است فردا تجربه کنیم. فقط ایمان دارم زیباییهایش بیش از آن است که بتواند در قوّهی تخیلم بگنجد، زیرا خداوند استاد برنامهریزی هاست.
ما فقط خودمان را به این جریان جاریِ خوشبختی سپردهایم و تمام سعیمان اجرای «رها بودن و تسلیم این جریان بودن» در عمل است.
تمام سعی ما این است که پاروها را کنار بگذاریم و اجازه دهیم این جریان خوشبختی، ما را به مسیرِ زیباییهای بیشتر هدایت کند. به نظر من تنها راهِ همراه شدن با این جریان هدایت، تشخیص نشانهها، اعتماد به آنها و همراه شدن با آنهاست.
چراکه زبانِ گفتگوی این جریان، «از طریق نشانههاست».
منتظر خواندن نظرات زیبای شما هستیم.
سایر قسمت های سریال سفر به دور آمریکا
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری سفر به دور آمریکا | قسمت ۱۳150MB10 دقیقه
《به نام خداوند بخشنده مهربان》
ایاک نعبد و ایاک نستعین، خدایا من هرچی دارم از آنِ توس، خدایا من هیچی از خودم ندارم، خدایا هرخیری که از جانب تو بمن برسه باز من فقیر تو هستم، خدایا هرگز مارا به حال خودمون رها مکن، خدایا من بدون تو نمیتونم، خدایا من هیچی نمیدونم تو بگو چیکار کنم…
سلام سلام سلام همگی سلام :)))))
سلام به استاد و بانوی عشق عاشقتونم، امیدوار حال دلتون همیشه شاد باشه. ازتون خیلی سپاسگزارم
دوستای عزیزم همسفرای مهربون دوستون دارم امیدوارم حال دل شما هم عالی باشه
خدایا شکرت که یباره دیگه تونستم روی تعهدم بایستم و این قسمت رو ببینم و کامنت بذارم، داشتم پیش خودم میگفتم چی بنویسم نمیدونم چی بنویسم گفتم بیام هرچی خودش گفت رو مینویسم وسلام ؛)
خب اول از همه اون متن زیبای بانو رو خوندم چقدر بهم حس خوبی داد، یاد صبح افتادم که گفتم خدا من تسلیم تو هستم تو هدایتم کن من غلط بکنم که با کله خودم برم جلو اصلا من چی دارم که بخوام روش حساب کنم من چیکار میتونم انجام بدم من نمیدونم من خودم رو امروز سپردم به خودت، میدونید چقدر امروز حالم از درون خوب بود حالم از ته ته قلبم عالی بود یه حس آرامش یه حس خیال راحتی یه حس تو بیخیال خودش درست میکنه بود، این حسا از بعد این حرفام و نوشتن خواسته هام شروع شد البته بگمااااا دیروزش اصلا اینجوری نبودم خیلی داشتم کنترل میکردم ولی امروز عجیب بود چون از درون تسلیم شدم سرسپردم به خدا سرمو جلوی خدا انداختم پائین سرخم کردم پیش خدا گفتم خدایا من انسانی ضعیف، رنجور، ناتوان، ضعیف، ذلیل و خاروخاکسارم درمقابل تو و امروزم پُر شد از اتفاقات قشنگی که اگه خودم میخاستم خلقشون کنم با عقل خودم عمرا عمرا عمرا میتونستم من چی دارم که بخوام روش حساب کنم خدایا من هیچی نیستم درمقابل تو….. خدایا شکرت
واقعا خدا برنامه ریز حرفه ای
از صبح که نماز صبح رو خوندم سعی کردم به نشانه هام توجه کنم مثلا داشتم شکرگزاری قبل خواسته نوشتنم رو مینوشتم که یهو یه حسی گفت برو متن جلسه اول کشف قوانین رو بخون منم سریع گفتم چشم رفتم خوندم و بکل نوع نگارشم تو خواسته نوشتن عوض شد و سعی کردم همون چیزی که بانو شایسته نوشته رو بنویسم منظور از ساده نویسیش بود اومدم چند تا درخواست ساده و قابل باور نوشتم و بعدش شکرگزاری کردم و برای هرکدوم از خواسته هام تصویر ساختم، روشون فکر کردم و…. همون چیزهایی که توی جلسه یک کشف قوانین استاد و بانو گفتن رو با دقت رعایت کردم و صبحم رو شروع کردم
اتفاق بعدی این بود که عشق دلم صبحا نمیاد سرکار اینبار اومد و کلی باهم کلی راجع به قانون حرف زدیم و بعدش اون وقت باقی مونده رو مشتریامو پیگیری کردم بعدش اومدیم خانه و راجع به تمرینات جلسه اول دوره لیاقت کلی حرف زدیم تمریناتش رو با دقت لیزری انجام دادیم ینی مو رو از ماست کشیدیم بیرون وااای واااای چقدر حالمون خوب شد چقدر احساس سبکی کردیم حالا اتفاقات خوبتر از زمانی شروع شد که عصر رفتیم مغازه که داخل پاساژ داریم دیدیم دوتا از مغازه داران منشی گرفتند حالا میپرسی چه ربطی به ما داشت خب نکتش اینجاس که من مدیر اون پاساژم و چون خودم میخاستم با عقل ناقصم اونجارو مدیریت کنم و هی زور میزدم مغازه ها فعال باشند و درب مغازه ها باز بمونه و خیلی این کار سخت پیش میرفت و واقعا کلافه شده بودم امروز بعداز تسلیم شدنم دربرابر خدا و گفتم خدایا تو امروز سکان زندگیمو دست بگیر من هیچی نمیدونم خب این اتفاقی که من ماه ها بدنبالش بودم خدا توی یه چشم بهم زدن ردیف کرد و مغازه هایی که بسته بودن از فردا باز میکنند و فعال میشن خداروشکر خداروشکر خداروشکر خب حالا متوجه شدم تسلیم بودن ینی داداش به فکر حل مسائل نباش خود خدا در زمان مناسب و مکان مناسب خودش درستش میکنه ؛) عاشقتم خدااا
اتفاق مثبت بعدی امروز گوشیم خیلی زنگ خورد و همه مشتری برای خرید ملک بود چیزی که من دنبالش بودم و میگفتم چرا نمیتونم مشتری جذب کنم
مثلا امروز به نشانه بعدی که توجه کردم این بود یه زمینی برای فروش داشتم یه حسی گفت به فلانی و فلانی زنگ بزن منم گفتم چشم زنگ زدم معرفی کردم حالا چه نتیجه بده چه نتیجه نده من به نشانه ها عمل کردم به قول استاد تو انجام بده قدم بعدی بهت گفته میشه…
همش با عقل ناقصم میخاستم کار خدارو خودم انجام بدم آخه یکی نیس بگه آقا بشین سرجات تسلیم باش اعتماد کن سربسپار بخدا اینقدر دودوتا چهارتا نکن باخودت تو سمت خودت رو درست کن خدا سمت خودشو ردیف میکنه جوری که برات غیرقابل باور و تصور میشه…. اگه بدونید من الان مثل سقراط شدم یافتم یافتم یافتم.. این قانون تغییر ناپذیر خداوند، خدایا شکرت چقدر همه چی خوبه! خدایا شکرت چقدر زندگی آسونه!
خدایا شکرت چقدر قانون دقیق کار می کنه! خدایا شکرت چقدر من خوشبختم که دارم قانون را یاد می گیرم.
خدایا شکرت چقدر من خوشبختم که به این آگاهی ها هدایت شدم.
خدایا شکرت چقدر این دقت قانون به من آرامش داده
خدایا شکرت چقدر دیگه من عجله ای ندارم که به خواسته ای خاص برسم چون می تونم بعدا خلقش کنم
خدایا شکرت چقدر احساس خوب من بی نیاز شده از هر عامل بیرونی یا داشتن یک نعمت خاص… خدایا شکرت
خب بریم سراغ این قسمت و زیبایی هاش و هدایتهای خداوند
خدایا شکرت
چقدر زیباس که خودتو میسپاری به خدا که اون زندگیت رو بسازه و تو فقط لذت ببری چیزی که استاد داره مو به مو انجام میده تو زندگیش مثلا همینی که خیلی وقت بود اینترنت نداشتن که فایلها را آپلود کنند و اجتزه دادند خدا براشون اینترنت ردیف که و اونم چقدر عالی وسط middle of no where ی که داخل یه بهشت خارقالعاده که اگه استاد میخاست با عقل خودش دنبال اینترنت باشه و ذهنشو درگیر کنه بخدا عمرا میتونست پیدا کنه یا اگه هم پیدا میکرد معلوم نبود چقدر ذهنش درگیر بود و خسته میشد و هیچ لذتی هم نمیبرد و شاید هم با اون حسی که باید آپلود میکرد هیچوقت آپلود نمیکرد این میشه تسلیم بودم که از جاده آسفالتی سوت-زنان بری لذت ببری سمت خودتو درست کنی خدا هم سمت خودش رو درست میکنه تازه این تسلیم بودن چقدر خوبه باعث میشه برای رفتن از دوچرخه استفاده کنند و تو راه برگشت اون تور اسب سواری رو ببینند اگه تسلیم نمیشد استاد با ماشین میرفتند و اون تور رو نمیدیدن یا اگه هم میدیدن جایی برای توقف پیدا نمیکردند و یه حسرت بزرگ تو دلشون میموند….. استاد تحسینتون میکنم که چقدر به خدا و الهاماتش و نشانه های خداوند توجه میکنید و خودتون رو در عمل تسلیم خدا کردید دم غیرتت گرم
بانو شایسته گلم خیلی ازتون سپاسگزارم که وسط middle of no where دارید تایپ ده انگشتی با سرعت موشک برامون انجام میدید واقعا من یکی برگام ریخت که ماشالله چه سرعتی توی تایپ داشتید تازه احساس کردم یکم اونجا مسلط نبودید ینی اگه روی میزکارتون بودید که سرعت تایپتون هزار برابر میشد… خیلی دوستون دارم نمیدونم چطوری ازتون سپاسگزاری کنم که توی هر شرایط برامون فایل آماده میکنید و از تفریحتون میزنید برای نشون دادن به ما که بگید باید تسلیم بود و لذت برد از زندگیتون و شکرگزار خدا باشیم، بانو سپاسگزارم ازتون
ببیننننننن ینی من عاشق رنگ قرمزم و خدا هم عاشق رنگ قرمز میدونی چرا چون بغل صندلی بانو شایسته یه قلب بزرگ سنگی خوشرنگ جلا خورده گذاشته و با زبون بی زبونی با زبانه نشانه ها میگه مریم جانم این قلب با عشق تقدیم تو و همه همسفراتون منم عاشق رنگ قرمزم….. چقدر ترکیب این رنگ با قلب خدا با اون دریاچه همیشه درجریان تو اون جنگل وسیع زیبا شده خدایا شکرت
چقدر این بچه ها هوشمندانه خودشون رو سپردن به جریان هدایت آب همون جریان هدایت الهی و در مقابل خدا تسلیم بودن و میدونستن که این جریان پایانش خوشی و شادی پایانش زیباس چون خدا براشون مقدر کرده چون تسلیم هستند.. این کارشون من یاد این شعر انداخت
باید پارو نزد و وا داد
باید دل رو به دریا داد
خودش میبرتت هرجا که دلش خواست
هرجا برد بدون ساحل همونجاس
خدایا شکرت
چی میشه من تو زندگیم اینجوری تسلیم خدا باشم اینجوری وااا بدم اینجوری دل رو بخدا بسپارم و از خدای خودم هدایت بخوام.. خیلی وقتها تجربه کردم و چقدر لذت بردم دوستدارم بازهم تجربه کنم ولی اینبار life time همون مادامالعمر باشه دوستدارم روی شونه خدا بشینم و خدا منو ببره هرجا که دوستداره و من فقط لذت ببرم همین…. مگه ما چی میخایم از این جهان که تو خدایی خدا یافت نمیشه واقعا مگه من چی میخام؟؟!؟! من خود خدا رو میخام من میخام به جایی برسم که از پول و ثروت به راحتی بگذرم و هیچی جز وجود خدا تو زندگیم برام مهم نباشه میخام خدا رو درک کنم………
خدایاشکرت
استاد و مریم بانو خیلی دوستون دارم عاشقتونم از راه دور میبوسمتون بغلتون میکنم ماچ بوس بغل به امیددیدار تو پرادایس
خدایا شکرت بخاطر امروز که بهمون اجازه زندگی کردن و خلق زندگیمون رو دادی
خدایا شکرت به ما تن و جسمی سالم دادی
خدایا شکرت که بهم همسری فوقالعاده عالی و با درایت دادی
خدایا شکرت که به ما خانه ای زیبا و خوش نقشه دادی دقیقا همون چیزی که با عشق دلم نوشتیم سه خواب روبه نما پارکینگ و انباری اختصاصی آفتابخور و…
خدایا شکرت به ما مغازه ای خوش نقشه تو بهترین موقعیت تجاری دادی
خدایا شکرت که به ما گوشی، لپتاپ، هندزفری، دفتر و خودکار دادی
خدایا شکرت بخاطر شغلمون
خدایا بخاطر فن بیانمون و بخاطر تحصیلاتمون
خدایا شکرت بخاطر مشتری هامون
خدایا شکرت که خانواده هامون سالم و سلامت هستند و سایه اشون بالای سرمون هست
خدایا شکرت بخاطر همه چی حتی بخاطر چیزیهایی که هنوز بهمون ندادی و باید تو مدارشون باشیم
خدایا شکرت
ایاک نعبد و ایاک نستعین
خدایا شکرت