سفر به دور آمریکا | قسمت ۲۹ - صفحه 18

سلام به همه دوستان عزیزم :)

دوستان کامنت های قشنگی نوشتن

یک جورایی می خوام چیزایی که خوندم رو تکمیل کنم

پس خدا جونم بگو تا بنویسم

💜 روی تی‌شرت استاد نوشته game

می خوام بگم زندگی هم یه بازییه

و ما می تونیم توی این بازی با فرکانس هایی که ارسال می کنیم ببریم یا ببازیم

دقیقا همون جوری که زمانی که یک بازی کامپیوتری رو انجام می دیم روش تسلط کامل داریم زندگی هم همین طوره

دوستان عزیزم من داشتم فکر می کردم که خدا اومده ویژگی خالق بودن رو به ما داده

همون جوری که ویژگی مایع بودن و رفع تشنگی رو به آب داده

خدا مارو برخلاف دیگر مخلوقات دارای اراده و خالق آفریده

و وقتی ما رو آفریده به خودش احسنت گفته

پس این یک قانونه

خدا خودش ما رو خالق زندگیمون قرار داده

و کسی نمی تونه از این موضوع فرار کنه

به خاطر همینه که وقتی هر اتفاقی تو زندگی من بیفته

بد یا خوب

نمی گم صلاح نبوده

یا خدا منو دوست نداره

بلکه مسئولیتش رو می پذیرم

دوستان قشنگم … تا ما مسئولیت هر اتفاقی تو زندگیمون رو نپذیریم نمی تونیم زندگیمون رو خلقش کنیم

🖤در ادامه می خوام درباره سنت امتحان و ابتلا بگم (که تازه در کتاب دینی دوازدهم خوندیم و من همش سعی می کردم به قوانین ربطش بدم ..)

… دوستان عزیزم … تضاد ها یا ناخواسته ها تو زندگی همه آدم ها رخ می دن

همه و همه و همه آدم ها چه موفق و چه ناموفق!

و این موفق بودن رو نحوه واکنش ما به اون تضاد ها مشخص می کنه

ما باید در مقابله با تضاد ها ایمانمون رو حفظ کنیم و بگیم الخیر فی ما وقع و با ایمان حس خودمون رو خوب نگه داریم

در اون صورت بعدش می بینیم که چه اتفاقات خوب عظیمی از دل اون ناخواسته پدید میاد !

این نگرش ماست که مشخص می کنه اون تضاد برای زندگیمون خوبه یا بد

وگرنه تضاد ها در زندگی همه انسان رخ دن

این یک سنت عام الهیه یعنی برای همه است

و در مقابل انسان هایی که ایمان بیشتری دارن ممکنه با آزمایشاتی بیشتر روبرو بشن … این آزمایش ها همون چیزیه که رشدشون میده

این آزمایش ها چیزیه که باعث میشه اونا به جایی برسن که اکثریت جامعه نمی رسن

این آزمایش ها ناخالصی هاشون رو جدا می کنه و تکاملشون میده

مهم اینه که ایمان داشته باشم .

این تضادی که تو زندگیم رخ داده نه خوبه نه بد .

به من مونده که با واکنشم خوبش می کنم یا بد .

💜وقتی که من هرس کردن اون خانم رو دیدم .. یه چراغی تو ذهنم روشن شد و با خودم گفتم درست همون جوری که این گیاه ها نیاز به مراقبت مداوم دارن و نمیشه یک بار برای همیشه هرس کرد و دیگه ولش کرد و کاری براش انجام نداد

ذهن ما هم اینجوریه

باید خیلی مراقب باشیم خیلی

باید در مسیر استمرار داشته باشیم

که اگه رسیدگیمون مداوم نباشه

بازم علف های هرز در میان

بازم شاخ و برگ اضافی پیداشون میشه

بازم غرق میشی تو حاشیه

و بر میگیردی سر خونه اولت

🖤 می خواستم اشاره کنم به مهربونی هایی که تو این سفر باهاش مواجه شدیم

و دوستان نه تنها در امریکا هر کجای جهان هم که باشی اگر در فرکانس مهربانی و حس خوب باشی افرادی در مقابلت جهان حاضر می کنه که این حس رو بهت بدن

این فقط تو امریکا نیست دوستان! تو اون مداره تو اون فرکانسه

هر جای دنیا باشی با این فرکانسی که داری آسمون همین رنگه

این آدم های خوب همه جای دنیا هستند فقط کافیه هم فرکانس بشیم تا اون ها رو به سمت خودمون جذب کنیم کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز

چون یکی از آشنایان مادرم به امریکا مهاجرت کرده بود و چند ماه نگذشته بود که برگشت و ترسیده بود و می گفت اونجا همه اسلحه دارن من می ترسم بچم اونجا بره مدرسه و ..

این در حالی بود که من همون موقع این همه زیبایی و مهربانی این کشور و مردمش رو تو فایل های سفر به دور امریکا می دیدم

ولی نتونستم چیزی به پدر و مادرم بگم

فقط سکوت کردم

و ته دلم یه لبخند عمیق زدم که من می دونم که اون فرد تو اون ارتعاش بوده با اون باور ها که اون واقعیت ها رو تجربه کرده

منی که باور های متفاوتی دارم و تمرکزم روی زیبایی هاست و از قوانین آگاهم ؛ درست مثل استاد و مریم جون واقعیت دیگری رو تجربه خواهم کرد

💜نکته بعدی اینه که این خانم سرشار از ذوق و شوق بود و من فرکانسش رو احساس کردم

یادمه تابستون میرفتم برای خالم چیز هایی که از قوانین درک کردم رو توضیح می دادم و انقدر هیجان و حس خوب داشتم که صدام می لرزید و بلند شدم ایستادم نتونستم نشسته اون همه انرژی رو handle کنم

من دقیقا همین ذوق وشوق رو داشتم

و شاید هم خیلی بیشتر

ولی دوستان با این همه

چون که مستمر نبود

(با این که نتیجه گرفته بودم )

من از مسیر حدود چند ماه خارج شدم

و درگیر حاشیه ها و سریال های ترکی و چت های بیهوده و وقت تلف کن

به خاطر همین تاکید می کنم که باید ثابت قدم بود و باید ادامه داد و باید با قوانین زندگی کرد درست مثل استاد

نمیشه که یه بار ارتعاش بفرستیم و بعدش ولش کنیم به حال خودش

چون جهان همیشه به ارتعاش های ما پاسخ میده

و به قول استاد یا ما پیشرفت می کنیم یا پسرفت

به خاطر همینه که وقتی من کار کردن روی ذهنم رو متوقف کردم … دوباره حس بدم برگشت … دوباره اون باور های محدود کننده

و شاید باورتون نشه

من به جایی رسیدم که می گفتم خدایا چرا منو خلق کردی 😐کاشکی منو نمی آفریدی

ولی به قول استاد تق تق تق کردو من برگشتم به جاده اصلی ؛ چون قوانین رو می دونستم .

و خدا هدایتم کرد به یه فرد موفق

و بعدش هم دوباره منو برگردوند به سایت

چه طوری می تونم اتفاقی بدونمش در حالی که درست در بهترین زمان این اتفاقات افتاد .خداجونم شکرت .

و من امیدوارم که ثابت قدم باشم

و تا آخر عمرم افسار ذهنم رو رها نکنم .

🖤نکته آخری که می خوام بهش اشاره کنم

اعتماد بنفس و عزت نفس این خانم خنده رو و مهربان بود که باعث شد

اولا باغچه رو به شکل خودش زیبا کنه

و دوما خودش رو لایق حس خوب و داشتن ویوی زیبا جلوی آشپرخانه اش بدونه

و سوما به شما نشون بده بدون اینکه فکر کنه اگه نشون بدم چه فکری می کننن راجبش نکنه خوششون نیاد ؟ و …

دوستان در آخر برای هممون آرزوی ثابت قدم بودن می کنم

آیسان ❤